عنوان : دانلود مقاله سوء رفتار با كودك با word
قیمت : 29,400 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله سوء رفتار با كودك با word دارای 236 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله سوء رفتار با كودك با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله سوء رفتار با كودك با word،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد


بخشی از متن مقاله سوء رفتار با كودك با word :

سوء رفتار با كودك
سوء رفتار یا رفتار مسامحه گرانه و نادرست با كودك ، یك مشكل جدی و رایج در كودكان زیر 18 سال است . به عبارتی سوء رفتار عبارتست از انجام یا مسامحه در هر عملی كه منجر به صدمه رساندن به كودك و ایجاد مشكلات بهداشتی گردد یا آسایش ، سعادت و سلامت كودك را تهدید نماید . بنابراین این هر نوع سوء استفاده ، سهل انگاری ، بهره برداری ، پرخاشگری ، عمل خارج از نزاكت ، بی احترامی یا هر عملی كه منجر به جراحت صدمه یا فساد گردد ، سوء رفتار اطلاق میشود .

در سالهای اخیر معنا و مفهوم سوء رفتار آن چنان گسترش یافته كه غفلت و مسامحه را نیز شامل میگردد . اگر چه اثبات سوء رفتار با استفاده از سند و مدرك در دادگاه امر دشواری است ، اما در برخی كشورها قوانینی درباره آن تدوین شده است . این قوانین بدرفتاری با كودك را چنین تعریف میكنند . «ایجاد آسیب جسمی یا روانی ، سوء استفاده جنسی ، رفتار احمال گرانه یا خشونت آمیز با كودك زیر 18 سال ، توسط مراقبین و به مخاطره انداختن سلامت كودك ».

بدرفتاری با كودك شامل موارد زیر میباشد :
وقفه در رشد كودك بدون هیچ گونه علل پزشكی یا بیولوژیكی
سندرم فقدان والدین
غفلت مداوم والدین كه منجر به وارد آمدن آسیبهای جدی و شدید به كودك میشود .
عدم انجام مراقبتهای متعهدانه در كودك ( عدم مراجعه عمدی كودك به مراكز بهداشتی درمانی جهت دریافت مراقبتهای رایج بهداشتی ; )
سوء رفتار ممكن است عمدی یا غیر عمدی باشد . سوء رفتار عمدی شامل تحمیل آگاهانه و تعمدی صدمه یا جراحت ضرب و جرح یا سوء رفتار كلامی است . سوء رفتار غیر عمدی زمانی رخ میدهد كه عملی سهوی انجام گیرد كه منجر به آسیب كودك میگردد .

وجود سوء رفتار با كودكان در سال 1940 هنگامیكه دكتر جان كافی ارتباط نزدیكی بین هماتوم های زیر سخت شامه و شكستگیهای متعدد استخوانهای بلند را مشاهده نمود مورد توجه قرار گرفت . سپس دكتر سی ، هنری كمپ در سال 1962 اصطلاح « سندرم كودك مضروب » را ابداع نمود از آن تاریخ به بعد عموم مردم از وجود پدیده ای به نام سوء رفتار با كودكان به عنوان یكی از علل مهم مرگ و میر و معلولیت دایمی در كودكان آگاه شدند . بررسی و كنترل این معضل بغرنج و پیچیده مستلزم آگاهی از سایكودینامیك سوء رفتار با كودك و نیز توسعه ارتباط درمانی و غیر تهدید كننده با خانواده تامین گردد و تمركز اصلی بر پیوستن مجدد كودك به خانواده پس از شروع دوره بازپروری میباشد .

پرستار جزء لاینفك تیم درمانی جهت بررسی و كنترل دراز مدت پدیده سوء رفتار یا كودكان به شمار میرود . پرستار حمایتهای روانی ، اجتماعی خود را از والدین به عمل آورده به عنوان یك مدل و الگو برای پرورش كودك ایفای نقش نمود .
مراكز خدمات حمایتی ، حمایت اجتماعی مورد نیاز خانواده را مورد شناسایی قرار داده و یك مهره اساسی برای كنترل و پی گیری این مشكل محسوب میشود .

تاریخچه سوء رفتار با كودك
رفتار نادرست یا كودكان همواره وجود داشته و كودكان در قرون متمادی مورد سوء رفتار قرار گرفته اند . اگر چه ، ممكن است با خواندن مقاله های جدید این طور نتیجه گیری شود كه این پدیده مربوطه به قرن بیستم میباشد . در آمریكا رفتار نادرست با كودكان سبب تشكیل انجمن مبارزه با كودك آزاری در سال 1874 شد . در دهه 1940 گزارشهاس درمانی بدون توضیح علت آسیب دیدگی كودكان بویژه شكستگیهای متعدد استخوان ، تورم و خونریزی داخل جمجمه ، گمانهای تازه ای را مورد سوء رفتار با كودكان برانگیخت .

دو دهه بعد كمپ و دیگران 1962 برای كودكانی كه مراقبینشان از روی قصد به آنها آسیب بدنی وارد كرده بودند از واژه « كودك مضروب » استفاده كردند .
گسترش مسئله در دهه فوق به حدی بود كه در تمام ایالتها ، قانونی مبنی بر گزارش تمامی موارد مظنون به سوء رفتار به اجرا گذاشته شد . كمپ و همكارانش در ایجاد نگرانی عمومی در رابطه با این مسئله بسیار موفق بودند . گزارشات كنگره های علمی در مورد سوء رفتار با كودك در سال 1973 منجر به تصویب قوانینی در مورد پیشگیری درمان سوء رفتار در سال 1974 گردید .

فلیكس ورتر كه جنبه های روشنی از سوء رفتار با كودكان را به تحریر در آورده ، شناخت، جنبه های پزشكی سوء رفتار با كودكان را بیشتر مدیون كارهای هنری كمپ میداند كه به بسیاری از تظاهرات ناشی از بیرحمی با كودكان اشاره كرده است . لانكستر ، متداول شدن سوء رفتار با كودكان را واقعه ای تاسف بار و كشفی جدید می پندارد ، واظهار میدارد درایالت متحده ، كودكانی كه مورد سوء رفتار با كودكان از جنبه های گسترده تری مورد توجه قرار گرفته كه شامل تحت نظر گرفتن و شناسایی والدین بدرفتار تعقیب قانونی آنان ، تهیه برنامه های پیشگیری و مطالعه میزان شیوع و علل بدرفتاری با كودكان می باشد .
گرانت ، اظهار می دارد در قرن بیستم كه به بیانی قرن كودك لقب گرفته ، كشتارهای ساكت به وقوع پیوسته و بسیاری از اصول اعلامیه حقوق بشر كودكان زیر پا گذاشته میشود . و در این میان گزارش سالیانه یونیسف در سال 1988 تكان دهنده است كه . از هر سه مرگ ، یكی مربوط به كودك است .

هم چنین نلسون در سال 1998 در این زمینه بیان می دارد ، میزان سوء رفتار با كودك بر مبنای بازدیدهای خانگی به 1 تا 4 میلیون مورد درسال بالغ میشود .
گاهی كودكان حتی قبل از تولد مورد سوء رفتار قرار میگیرند . خشونت آگاهانه یا ناآگاهانه نسبت به زن باردار یكی از انواع كودك آزاری قبل از تولد تلقی میشود و میتواند منجر به عقب ماندگی ذهنی و یا مرگ جنین گردد .
میزان شیوع
با وجودی كه در حال حاضر آمار دقیقی در مورد این معضل در دست نیست ولی طبق برآورد انجام شده توسط استرنر در سال 1980 در آمریكا یك الی سه درصد كودكان آمریكایی مورد سوء رفتار یا غفلت قرار میگیرند .
هر ساله چهار هزار كودك بر اثر سوء رفتار جان خود را از دست میدهند.

عقب ماندگی دایمی جسمی ، روانی وعاطفی رنج میبرند . از طرفی مرتكبین چنین اعمالی از رفتار خود شرمسار بوده و یا از قبول انجام این اعمال وحشت دارند . علاوه بر آن اغلب اوقات سوء رفتار در خلوت صورت گرفته و كودكان بویژه خردسالان از بازگویی آنچه كه بر آنها گذشته ناتوانند به علاوه كبودی ، بریدگی و حتی آسیب دیدگیهای شدید میتواند بر اثر حادثه ای رخ داده باشد ، از این رو اظهارات والدین در مورد حوادث را نمی توان به آسانی رد كرد ، درچنین مواردی احتمال میرود رفتار نادرست با كودك آشكار نگردد .

با همه این محافظه كاریها ، براد هست و همكارانش ، شمار بدرفتاری با كودكان را بین 200 تا 300 هزار در سال میدانند .
گلس ، طبق انجام مطالعه ای نتیجه گرفت كه بین 4-3/1 میلیون كودك در طول زندگی خود چندین نوبت با لگد ، دست یا مشت مورد ضرب و شتم قرار می گیرند . ممكن است تمامی این كودكان زخم یا جراحتی برندارند ، اما این آمارها نشان دهنده رواج بسیار زیاد ضرب و شتم كودكان است كه حد نهایی آن مرگ می باشد این امر در نوزادان بیشتر از كودكان بزرگتر اتفاق میافتد . لانگستر می نویسد تنها در سال 1984 علیرغم مشكلاتی كه در تشخیص و گزارش موارد سوء رفتار وجود داشته دویست هزار تاچهار میلیون كودك مورد بدرفتاری و ضرب و شتم و غفلت قرار گرفته و حداقل چهار هزار كودك هر ساله در ارتباط با این مسئله جان می سپارند .
بدرفتاری فیزیكی با كودك نسبت به سایر بدرفتاری های بیشتر بود . و 62%از كل مرگ و میر كودكان را به خود اختصاص میدهد از تمام موارد بدرفتاری حدود 50 نوع بدرفتاری فیزیكی گزارش شده است .

نلسون می نویسد انواع مسامحه یا بدرفتاری با كودكان 50% افزایش داشته 30 مورد از هر هزار كودك در سال 1985 به 45 مورد در سال 1992 رسیده است . در سال 1992 از 2-9 میلیون بدرفتاری با كودك گزارش شده ، 1261 كودك در گذشتند كه 85 درصد پنج ساله و 45 درصد زیر یك سال بوده اند ، 60 درصد گزارشها مورد تایید سازمان حمایت از كودكان قرار گرفته بود . هم چنین این سازمان شمار كودكان قربانی در سال 1997 را 3/126/000 نفر گزارش كرده .
طبق بررسی های به عمل آمده از خانواده های جوامع غربی كه كودكان سنین 3-18 سال داشته اند ، 14 درصد كودكان انواع آزار از قبیل لگد زدن، گاز گرفتن توسط انسان ، نیشگون گرفتن ، زدن با یك شی یا تهدید كردن با چاقو و اسلحه را تحمل كرده اند . كودكان زیر یك سال بیشتر از كودكان بزرگتر در معرض آسیب بوده اند .

لانكستر به نقل از گلیس مینویسد هر ساله قریب به 1/5 میلیون كودك و نوجوان در معرض بدرفتاری فیزیكی قرار دارند ، احتمال به این دلیل كه فقط شدیدترین موارد گزارش میگردد ، این گزارش نیز محافظه كارانه است . در این میان سوء رفتار جنسی ( زنا با محارم) به توجه بیشتری نیاز دارد ولی در بسیاری از موارد زنای والدین با كودك به علت ترس قربانی از مجازات ، طرد شدن ، گناهكار شناخته شدن و از هم گسستن خانواده بصورت یك راز باقی میماند . به دلیل شك و تردید در گزارش سوء رفتار جنسی شیوع واقعی آن ناشناخته است

. تخمین زده میشود كه در دوران كودك ، بلوغ و نوجوانی از هر 4 دختر یك دختر مورد سوء رفتار جنسی قرار میگیرد . تقریبا در 1/3 مورد سوء رفتار جنسی ، سوء رفتارگر با قربانی نسبت دارد و از هر 100 دختر یكی از آنها توسط پدر خود مورد بدرفتاری جنسی قرار میگیرد . تجاوز جنسی بدترین نوع سوء رفتار است . كه غالبا زنان و كودكان مخصوصا كودكان زیر 3 سال قربانیان معمول این واقعه هستند . با وجود اینكه تمام گروههای نژادی ، اقتصادی و اجتماعی درگیر این مسئله هستند ،

اما آمارها شیوع بیشتری را در طبقات اقتصادی و اجتماعی درگیر این مسئله هستند ، اما آمارا شیوع بیشتری را در طبقات اقتصادی ، اجتماعی پایین تر نشان میدهند كودكان قربانیان همیشگی بدرفتاری هستند زیرا كوچكند و در سلسله مراتب خانواده و این امكان نیز وجود دارد كه چند كودك از یك خانواده مورد آزار قرار گیرند . بدلیل اینكه زنان در پرورش كودكان بارسنگینتری را به دوش داشته و وقت بیشتری را با كودكان میگذارنند به احتمال زیاد با كودكان بدرفتاری بیشتری دارند كودكان زیر 3 سال در زمره بیشترین و قربانیان سوء رفتار به شمار می ایند و چنین برآورد شده كه یك سوم بدرفتاری در كودكان 6 ماهه تا 3 ساله و یك سوم دیگر نیز در كودكان بالاتر از 3 سال رخ میدهد .

انواع بدرفتاری با كودكان
انواع بدرفتاری و سهل انگاری با كودكان كه پزشكان و مراقبین بهداشت با آن روبرو میشوند ، عبارت از بدرفتاری جسمی 70% بدرفتاری جنسی 25% وقفه در رشد 5% به علت تغذیه ناكافی میباشد :

طی بررسی انجام شده در سال 1996 در 31 ایالت آمریكا 60% از موارد بدرفتاری به صورت غفلت ، 23% به صورت بدرفتاری جسمی ، (9%) به صورت بدرفتاری جنسی (4%) به صورت بدرفتاری و ( 5% ) انواع دیگر بدرفتاری مشاهده گردید .

1_ سوء رفتار جسمی
بدرفتاری جسمی یا ضربه های غیر تصادفی كه توسط یك مراقب وارد میشود و به مراكز اورژانس و سوانح مراجعه میكنند . شاخصهایی نظیر كبودی ورم ، سوختگی ، آسیبهای سر شكستگیهای و امثال آن می باشد . هر نوع تنبیه بدنی كه موجب كبودی ، جاری شدن خون یا منجر به آسیبی شود كه درمان طبی را ایجاب كند خارج از حوزه اقدامات انضباطی عادی قرار دارد . تنبیه بی پروا وخطرناك ( مثل لگد زدن به شكم كودك ) حتی اگر آسیبی به بار نیاورد ، جزء موارد سوء رفتار محسوب میگردد . مسموم ساختن ، سوزاندن با آب جوش یا سیگار ، زخم ناشی از بستن با طناب ، شكستگی ، در رفتگی ، پارگی یا خراشیدگی نشانه هایی از گاز گرفتگی یا كشیدن موی بدن كودك ممكن است منجر به صدمات بدنی یا مرگ شد .

سوء رفتارهای فیزیكی را میتوان به عنوان یك یا چند حادثه ضمنی ناشی از تادیب شدید یا پرخاشگری كه منجر به آسیب های فیزیكی شدید بر ارگانهای داخلی ، استخوانها سیستم عصبی مركزی یا ارگانهای حسی میشود تلقی نمود .

2_ مسامحه یا غفلت جسمانی
مسامحه یا غفلت آن است كه بدون نظارت و سرپرستی، حداقل مراقبت از كودك انجام گیرد ، به طوریكه منجر به سوء تغذیه ، دیگر صدمات جسمی و یا حتی مرگ گردد .
غفلت یكی از شایع ترین شكلهای سوء رفتار مخصوصا در میان خانواده های كم در آمد تعریف شده . لذا در مسامحه كودك اغلب كثیب و خسته میباشد ، انرژی لازم برای بازی ندارد ، بدون خوردن صبحانه به مدرسه میرود ، اغلب نهار ، یا پول ندارد و لباسهای كثیف ونامناسب با فصل میپوشد . معمولا كودك مدتهای طولانی در منزل تنهاست كه این مسائل سبب تغییر در رفتار وی میشود . اكثرا از مدرسه غیبت می كند .

غذاگدایی میكند و اعتیاد به دارو و الكل دارد . سهل انگاری تغذیه ای شایع ترین علت كمی وزن شیرخوارگی است و می توان آن را علت بیش از یك دوم موارد وقفه در رشد (F.T.T) به حساب آورد . خوراندن دارو ، مسموم كردن عمدی ، دادن داروهایی كه سبب آسیب و زیان به كودك میشود . سوختگی ناشی از ادرار ،زخمهای فشاری ، كم آبی ، عدم توضیح یا گزارش جراحت یا بیماری ، نارسایی در مراقبت پزشكی ، عدم ایمنی در منزل واشكال درسیستم تهویه ، دادن داروهایی كه مصرف آن غیر قانونی است نیز جزء موارد مسامحه و غفلت محسوب میشوند .

در این زمینه روزنامه اطلاعات در تاریخ 29/3/1376 مینویسد : یك مادر 26ساله انگلیسی به دلیل اضافه كردن نمك به مایع نوشیدنی كودك 4/5 ساله خود طی 10 روز سبب مرگ وی شده است حوادثی كه در اثر سهل انگاری و عدم رعایت موارد ایمنی برای كودك روی می دهند در صورتیكه عدم نظارت كاملا آشكار بوده و كودك كمتر از سه سال باشد ، از موارد سهل اگاری محسوب میشود . لانكستر در این باره میگوید ، در این وضعیت به كودك حتی به اندازه ای نیاز اولیه اش جهت سازش و تطابق ، اهمیت داده نمیشود

3_ سوء رفتار عاطفی
به هر گونه توهین بصورت كلامی یا غیر كلامی كه روحی احساسات كودك ، عزت نفس ، اعتماد به نفس و تعامل وی با دیگران تاثیر بگذارد یا هر گونه خصومت ، خشونت ،تهدید كلامی ، كناره گیری اجتماعی كه سبب به هم خوردن تعادل روانی عاطفی كودك گردد اطلاق می شود . به عبارتی طرد كردن ، سپر بلا كردن ، منزوی كردن ، انتقاد یا ترساندن مداوم توسط مراقبین و خوار شمردن به طوریكه كودك احساس پوچی بی كفایتی ، بی توجهی و بی ارزشی كند . تمسخر و انتقاد به طور مداوم متوجه كودك بوده و نهایتا كودك ممكن است این اعتقاد را پیدا كند كه شخص « بدی » است .
ارعاب های روانی همانند حبس كردن در زیر زمین تاریك یا تهدید به قتل اعضای بدن بی درنگ باید گزارش شود . ناسزاگویی معمولا بخشی از این نوع سوء رفتار می باشد .

4_ سوء رفتار جنسی
بدرفتاری جنسی عبارت از بهره برداری و تجاوز جنسی بین اعضای خانواده می باشد كه ممكن است در هر خانواده ای رخ دهد . غالبا آزار و بدرفتاری جنسی توسط عضو بالغ خانواده و یا دوست صمیمی خانواده صورت میگیرد كه مسائلی نظیر فحشاء و زنای با محارم را پدید میآورد. در كشور ما آمار دقیقی از سوء رفتار جنسی با كودكان در دست نیست . لانكستر دامنه بدرفتاری جنسی را از نوازش تا تجاوز دانسته و اشاره میكند زنا با محارم محدود به ساكنین جنگل نیست بله در تمام نژادها ، گروههای مذهبی و طبقات اقتصادی، اجتماعی دیده می شود.

نلسون سوء رفتار جنسی را به سه نوع كه شامل« آزار جنسی » «مقاربت جنسی » و « تجاوز » تقسیم میكند .
آزار جنسی : شامل لمس یا نوازش اندام تناسلی یا از كودك خواسته میشود اندام تناسلی بزرگسال را نوازش كند ، تماشای اجباری اعمال جنسی یا پورنوگرافی نیز بخشی از این تعریف را تشكیل میدهد .

مقاربت جنسی : شامل دخول ( یا اقدام به دخول ) به مهبل ، دهان یا ركتون به شكل غیر تجاوزكارانه است . در صورت عدم تشخیص و مداخله ، آزار جنسی همیشه تا مقاربت كامل پیش میرود كمتر از 10% از موارد سوء رفتار جنسی به شكل مقاربت تجاوزكارانه و همراه با اعمال زور است .
شایع ترین اشكال سوء استفاده جنسی به ترتیب توسط اعضای خانواده ، دوستان یا آشنایان كودك یا خانواده بالاخره توسط افراد غریبه صورت میگیرد . كنترل بدرفتاری جنسی درون خانواده دشوارتر می باشد ، زیرا از یك طرف باید كودك را از سوء استفاده بیشتر محافظت كرده و از طرف دیگر واحد خانواده را نیز حفظ نمود .

انواع دیگر بدرفتاری
انواع نادرتر سوء رفتار با كودك شامل محرومیت كودك از آب و در نتیجه كاهش مایعات بدن و سدیم سرم ، نوشاندن اجباری آب و كاهش سدیم سرم ، كاهش درجه حرارت بدن به علت تنبیه با آب سرد ، حالات شبیه خفگی بر اثر فرو بردن اجباری در آب ، خفه كردن عمدی ، اختلال در رشد در اثر سوء تغذیه ، هم چنین كودكان قربانی ، مبتلا به بیماریهای میشوند كه توسط والدین ایجاد شده است ( سندرم كودك بیمار ) ، ( سندرم كودك بیمار ) كه این موارد بیشتر در كودكان زیر 6 سال دیده میشود زیرا این كودكان كوچكتر از آنند كه بتواند این حیله ها را آشكار نمایند .

گاهی اوقات اینگونه رفتارها سبب مرگ كودك می شود ، مانند زمانی كه والدین وقفه تنفسی ( آپنه ) ایجاد میكنند .
گاهی والد یا مراقب كودك مبتلا به نوعی بیماری است كه علائم مشابه را در كودك ایجاد می كند ، علائم ساختگی اغلب شامل خونریزی از نواحی مختلف است ، اگر نمونه درخواست شود ، والد از خون خود به آن اضافه میكند . نشانه های ساختگی دیگر عبارتند از :عفونتهای مكرر بر اثر تزریق مایعات آلوده ، اسهال مزمن ناشی از مصرف ملین ها ، سنگهای كلیوی دروغین با استفاده از اضافه نمودن سنگریزه ها به نمونه ادرار كودك ، تب به دلیل مالش یا گرم كردن دماسنج و یا بصورت بر اثر مالش پوست یا كاربرد مواد سوزاننده ، تجاوز به اموال و دارایی كودك یا تجاوز به حقوق كودك ، تمام این موارد باید به امور خدمات حمایت از كودكان و پلیس گزارش شود . تا از بردن كودك به بیمارستان دیگر یا مرگ وی ممانعت شود.
به طور كلی سوء رفتار را می توان به چهار دسته اصلی تقسیم كرد كه شامل موارد ذیل میباشد.

سوء رفتار سبب بروز مشكلات جسمی ، رفتاری و روانی دركودك میگردد . احتیاط در تعامل با دیگران ، ترس آشكار از اعضای خانواده ، خیره شدن به یك جای خالی ، دروغگویی، فقدان عكس العمل در هنگام فرآیندهای خطرناكی تا احساس نگرانی از شنیدن صدای گریه دیگران ، كاهش اعتماد به نفس ، وجود تصویر ذهنی منفی ، جلب توجه كردن یا پرخاشگری ، وابستگی دارویی ، انزواطلبی وكناره گیری و افسردگی نمونه ای از علائم رفتاری و روانی كودك می باشد كه در نتیجه سوء رفتار از خود بروز میدهد .

عوامل ایجاد سوء رفتار در كودكان
دلایل ایجاد سوءرفتار توسط اعضای خانواده متنوع می باشد . كودكان زیر 3 سال بیشترین قربانیان سوء رفتار به شمار میآیند . چنین برآورد شده كه یك سوم بدرفتاری در كودكان زیر 6ماهه یك سوم در كودكان 6 ماه تا 3 ساله و یك سوم دیگر نیز در میان كودكان بالاتر از 3 سال رخ می دهد . زنان بیشتر از مردان كودكان خود را مورد بدرفتاری و آزار قرار میدهند ، زیرا معمولا اولین مراقبان كودك هستند . مردان با شدت و خشونت بیشتری به آزار كودكان پرداخته و مبادرت به سوء استفاده جنسی مینمایند.

95% سوء استفاده های جنسی را خود والد یا یك دوست مذكر مرتكب میشود . علت واقعی سوء رفتار با كودك ناشناخته است . اما به نظر میرسد كه پنج فاكتور در ایجاد سوء رفتار با كودكان دخیل باشد كه شامل : فشارهای خارجی ، عوامل درون فردی ، كناره گیری اجتماعی ، انتقال رفتار خشونت آمیز از نسلی به نسل دیگر و وابستگی بین سوء رفتار كننده و كودك باشد . مارلو در این مورد میگوید قبل از اینكه آزار و تعدی صورت گیرد باید سه خصوصیت وجود داشته باشد كه عبارتند از :
والدین عامل اجتماعی بالقوه ای جهت سوء رفتار را دارا باشند .
والدین دچار اضطراب وكشمكش بوده و از هیچ جا حمایت نمی شوند .
تمایز یا ویژگی خاصی در كودك مورد آزار وجود داشته باشد .

به طور كلی دلایل ایجاد سوء رفتار را میتوان در چارچوبهای ذیل تقسیم بندی كرد:

الف : فقدان منبع اجتماعی
یكی از دلایل اساسی سوء رفتار فقدان یا كمبود منابع اجتماعی است كه سبب میگردد اعضای خانواده در هنگام مراقبت از كودكان خود در نتیجه فشار زندگی دچار خشونت و سوء رفتار گردند ، یا به عبارتی وجود یك بحران در بروز بدرفتاری وآزار دخالت دارد . اینگونه بحرانها معمولا با یك سلسله سرخوردگیها و ناتوانیها جهت مقابله با مشكلات همراه است

. از جمله بحرانها میتان به فقر ، ناسازگاری و اختلافات زناشوئی ، طلاق ، داشتن تنها یكی از والدین ، استعمال زیاد و اعتیاد به الكل ومواد مخدر ، منزوی شدن از اجتماع ، بیكاری ، نداشتن سرپناه مناسب ، تعداد زیاد فرزندان و نیز بیماری مزمن اشاره نمود . عقیده بر این است كه انزوای اجتماعی میتواند عامل اصلی و زمینه ساز برای سوء رفتار با كودكان باشد . گاهی اوقات یك بحران نسبتا كوچك و جزئی اما دارای قدرت كافی میتواند تبدیل به سوء رفتار شود . محیط بخش ضروری جهت ایجاد سوء رفتار میباشد .

خانواده های سوء رفتارگر از سیستم های حمایتی كافی بی بهره بوده و محیط دامی است كه هیچ راه خروجی برای كودك در آن وجود ندارد . اگر چه اكثر گزارشات مربوط به سوء رفتار از جوامع اقتصادی – اجتماعی و آموزشی دیده میشود . فشارهای حاصله از فقر در خانواده های با وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین سبب افزایش اذیت و آزار در این گروهها میگردد . بحرانهای نهفته میتوانند در خانواده های سطوح بالا هم وجود داشته باشند .

در یك خانواده با سطح اقتصادی بالا تغییرات بزرگی نظیر تعویض محل زندگی ، تولد كودكان ناخواسته ، ناسازگاری وعدم توافق زوجین میتواند فشارهای كافی جهت موقعیتهای سوء رفتار باشد . همچنین در خانواده های ثروتمند با مشغله بیشتری كه در خارج از منزل دارند و عدم حضور در منزل سوء رفتار به وسیله فرد جایگزین آنها اعمال شود .

ب _ خصوصیات والدین
اكثر والدین مایل به وارد آمدن آسیب به كودكان خود نیستند وعموما اذیت و آزار هنگامی رخ میدهد كه والدین فاقد خویشتن داری باشند .
مطالعات گذشته نگر در مورد والدین بد رفتار نیز عزت نفس اندك ، فشار روحی روز افزون زندگی ، بیان آزاد انگیزه های پرخاشگرانه ، ازدواجهای زود هنگام و آزار و بدرفتاری در دوران كودكی آنها را نشان میدهد و خانواده نخستین واسطه در انتقال ویژگیهای فرهنگی به نسل بعدی محسوب میشود . ویژگیهای فرهنگی والدین به فرزندانشان منتقل میشود كه قسمتی از آن به طور عمدی ، بخشی از طریق سرمشق و الگو بودن و قسمتی از طریق راه های نامحسوس انتقال مییابد . بنابراین رفتار خشونت آمیز به عنوان پاسخ به استرس و فشار ممكن است از نسل به نسل دیگر منتقل شود . این الگو را میتوان از طریق تاریخچه خشونت بصورت مزمن ، الگوی كناره گیری از محیط خارج ، الگوی محدود بودن تعاملات اعضای خانواده مورد بررسی قرار داد .

یك مطالعه آینده نگر بر روی 1400 مادری كه وضعیت اقتصادی – اجتماعی پایینی داشتند نشان داد كه 23 نفر از مادران موردمطالعه بعدا به گروه سوء رفتاركنندگان پیوستند خصوصیات رفتاری مادران آزار دهنده با خصوصیات بقیه زنان تحت مطالعه كه به عنوان افراد شاهد عمل میكردند ، مورد مقایسه قرار گرفت بر خلاف مطالعات گذشته نگر این مطالعه نشان داد كه مادران آزار دهنده فقط عزت نفس كمتری نسبت به افراد شاهد داشته هیچگونه طرد و انزوای اجتماعی و هیچ سابقه ای از بدرفتاری در دوران كودكی خود نداشته ا ند .

مطالعه مزبور نشان داد كه مادران آزار دهنده دارای روابط منفی با والدین ، انتظارات غیر واقع بینانه از كودك خود ، سطح اقتصادی پایین تر نسبت به افراد شاهد و سابقه اعتیاد الكل و مواد مخدر داشته اند . والدین بدرفتار نسبت به افراد دیگر بی اعتماد بوده و تصور می كنند كه كودك ممكن است از آنها كسب محبت نماید، در حالیكه خود از محبت دیگران در زندگی خود محروم بوده اند . آنان ممكنست احساساتی نظیر خشم ، دوگانگی عاطفی و طرد را نیز نسبت به كودك خود جلوه گر سازند . اگر چه هیچ كدام از دو فرد آزارگر دقیقا مانند هم نیستند اما ، عوامل مشتركی جهت شناسایی آزارگران مستعد وجود دارد . مهم است به خاطر داشته باشیم كه تنها حدود 10درصد خاص و متفاوت از دیگری ، نیازمند می باشند

. یكی از مهمترین عوامل نوع سرپرستی و والدگری است كه كودكان به عنوان « یك كودك »دریافت میكنند . اكثر والدین سوء رفتار كننده خود آزار دیده اند حتی اگر این سوء رفتار واضح و آشكار هم نبوده اما آن را به عنوان امری غیر مطلوب و غیر منصفانه به خاطر میآورند . به نظر نمیآید افراد بدرفتار دارای شخصیت بخصوصی باشند ، در عین حال شماری از والدین بدرفتار خود در هنگام كودكی مورد بدرفتاری قرار گرفته ، طرد شده و محرومیت كشیده اند و شاید آنان تقلید از پرخاشگری را آموخته باشند

و یا شاید محرومیت از محبت مادر ، به طریق خود او ، دوباره در آنان بروز كرده باشد . لانكستر ، اشاره میكند كودكانی كه به این سبك و شیوه رشد م

ییابند ممكن است از تندی و خشونت متنفر باشند ، اما تجربه دیگری از ارتباط را در خانواده ندارند . از سوی دیگر والدین سوء رفتارگر دارای اعتماد به نفس پایین بود و افراد بی اعتمادی میباشند . همچنین گزارش شده كه سوء رفتار جسمی همراه با اعتماد به نفس پایین ، از یك رابطه طولانی مدت بین بد رفتاری جسمی در دوران كودكی و اعتماد به نفس پایین در جوانی حكایت میكند .

مشكل دیگر والدین بدرفتار این است كه از وضعیت تكاملی طبیعی كودك اطلاعات كافی نداشته و از كودكان انتظار دارند كه نقش آنان را به عهده بگیرند ، بدین معنا كه آنها را سرپرستی و مراقبت نمایند . این مفهوم ، واژگونی نقش یا عدول نقش نامیده میشود كه والدین مانند یك كودك عمل كرده و از كودك انتظار دارند كه نقش والد و سرپرست را بازی نماید .

این مطالب مناسبترین جواب برای این سئوال است كه چرا برخی كودكان از سوء رفتار رهایی می یابند درحالیكه برخی دیگر قربانی سوء رفتار میشوند . گاهی عامل تسریع كننده آزار واقعه ای پر استرس نیست ، وظایف معمول مراقبتی و تربیتی كودك نظیر آموزش كنترل دفع ، تكامل در تكلم و مهارتهای كسب استقلال بالقوه میتواند برای والدین بد رفتار دشوار و غیر قابل كنترل باشد . عدم وجود اطلاعات كافی و واقعی والدین از توانایی های تكاملی متناسب با سن كودك این انتظار را به وجود می آورد كه یادگیری باید به طور خودكار ایجاد شود

. برای مثال ممكن است والدین تصمیم بگیرند در سن یكسالگی كودك را جهت آموزش كنترل دفع آماده كنند و انتظار داشته باشند كه كودك در اولین بار روی صندلی مخصوص نشسته و فورا هم كنترل دفع را یاد بگیرد . حال اگر كودك نتواند ، والدینش او را به دلیل عدم انجام رفتار مورد نظر تنبیه میكنند . این مطلب میتواند جوابگوی این مسئله باشد كه چرا اكثر صدمات فیزیكی در طی فعالیت های مراقبتی معمول از كودك نظیر استحمام ، پوشاندن لباس و تغذیه اتفاق میافتد .

ممكن است والدین بدرفتار مهارتهای والدگری را از روی مدلهای غیر عادی فراگرفته باشند ، در این صورت اهداف غیر واقعی داشته و زمانی كه كودك از اجرای آن مطابق با سلیقه و خواسته های آنان عاجز بماند ، مجازات شده و از محبت محروم میگردد .
دلیل دیگر واژگونی نقش انتظار والدین از كودك از پذیرش مسئولیت ، همانند یك فرد بالغ میباشد . برای مثال ممكن است كودكان خیلی كوچك نزد كودك 4-5 ساله جهت مراقبت تنها گذارده شوند ، زیرا والدین تصور میكنند این كودك قادر به مراقبت از كودكان كوچكتر از خود میباشد

.گاه والدین در حفظ كودك از خطر با شكست مواجه می شوند و معتقدند آگاه كردن كودك از خطر كافی است و در صورت عدم آگاهی ، باید با تنبیه او را از خطر آگاه نمود و این تصمیم غالبا منجر به ایجاد صدمات شدید و مهلك میگردد . والدین سوء رفتار گر تصور میكنند كه كودك فردی بزرگسال است و با آنها سر خصومت دارند و میخواهند آنان را آزرده و بر آنها حاكم باشند .

در والدین سوء رفتار گر به طور اعمال دارای تواناییهای محدود اجتماعی بوده و ذاتا نمیتوانندوالدین خوبی باشند همچنین درك و اطلاعات آنها از تكامل كودك ناقص بوده و تنبیه بدنی را برای تربیت كودك ضروری دانسته ونیز در مقابل پرخاشگری كودك ناتوان میباشند والدین سوء رفتارگر غالبا در محیطی جدا از اجتماع زندگی كرده و از برقراری ارتباط با افراد دیگر رضایت چندانی حاصل نمیكنند . بسیاری از افراد بدرفتار بدلیل بی ثباتی زندگی و دگرگونی خانواده از لحاظ اجتماعی طرد شده اند ، دچار تزلزل عاطفی بوده ، تحمل كمی در برابر محرومی

ت داشته و با حداقل تحریك دچار احساسات پرخاشگرانه میشوند و به دلیل همین تزلزل عاطفی ، به همسر یا كودك برای ارضاء نیازهایشان روی میآورند . غالبا افراد مستعد بدرفتاری با یكدیگر ازدواج كرده و هیچكدام نمیدانند كه چگونه با یكدیگر مرتکب شده اند . حال اگر نیازهای آنان توسط دیگران برآورده نشود حساس و خرده گیر میشوند . انتظارات غیر واقعی از دیگران به همراه رفتارهای پرخاشگرانه سبب طرد شدن آنها از اجتماع می گردد والدین بدرفتار به دلیل نیازهای برآورده نشده در جستجوی كسب رضایت از شریك زندگی خود كه ممكن است مثل خود آنها باشد ، بر میآیند .

در چنین شرایطی ممكن است هر والدین سوء رفتارگر باشند یا شریك زندگی فردی غیر فعال و وابسته باشد كه به واسطه عدم مداخله ، از سوء رفتار واقع شده ، چشم پوشی میكند . اكثر مواقع ناسازگاری وعدم توافق زوجین معمول بوده و به استرس خانواده میافزاید . اشخاص بد رفتار غالبا بدلیل ناتوانی در تطابق با نیازهای كودك در جنبه های مختلف تكاملی ، احساس گناه میكنند و این احساس محرومیت ، پریشانی

، گناه و بی یاوری با خشونت همراه میشود پرخاشگری شیوه اولیه پاسخ افراد بدرفتار با دیگران میباشد ، زیرا آنها تنها یك راه را برای مقابله با خشم و ترس و عصبانیت درونی شده میشناسند .
افراد مستعد به سوء رفتار معمولا قادر به حل مشكل خود نبوده ، فشارها و نگرانیهای اندك نیز قادر است آنها را در هم شكسته سبب ایجاد احساس عدم كفایت و كاهش اعتماد بنفس در زمان كوتاهی شده و سبب سوء رفتار می شود .

عدم دسترسی به سیستم های حمایتی و و جود استرسهای تحمیل شده از جانب كودك ، والدین را در معرض فشارهای اضافی قرار داده ، در نتیجه كودك را وسیله ای جهت انتقال محرومیت و اضطراب انتخاب و با او به خشونت رفتار میكنند .
لانكستر : در این زمینه تحریك و بی ثباتی تسریع كننده بوده و فعالیتهای سیستم های حمایتی اجتماعی را در هم میشكند . معمولا والدین بدرفتار برای درمان به چند موسسه مراقبتهای بهداشتی مراجعه كرده و ممكنست قبل از مبادرت به آزار نیز ، شكایات جزئی در مورد فرزندان خود مطرح سازند .
آنها معمولا درباره آسیب و صدمه وارده به كودك از خود نگرانی چندانی نشان ندااده و در رابطه با رشد و تكامل كودك نیز درك و شناختی اندك داشته و عموما در كنترل و مهار انگیزه های آنی خود ضعیف هستند . این والدین ، كم هوش ، مضطرب و فاقد قدرت مقابله با مسائل و مشكلات میباشند .

ج _ خصوصیات كودك
كودك فردی است كه با دیگران تفاوت داشته و منحصر به فرد شمرده میشود اگر چه به طور معمول چند كودك در یك خانواده مورد اذیت و آزار واقع میشوند ، ولیكن معمولا یك كودك بیش از سایرین آزار میبیند ، این كودك به احتمال قوی مبتلا به بیماری مزمن بوده ، در زمان تولد نارس بدنیا آمده ، دارای تغییر شكل جسمانی و فعالیت شدید و بیش از حد میباشد و معمولا نگهداری و تربیت چنین كودكی مشكل تر به نظر میآید .

همچنانكه كودك بزرگتر می شود یاد میگیرد چگونه نیازهای والدینش را با ساكت بودن ، تنها بازی كردن ، ابراز عاطفه به آنها ، انجام اعمال زیادتر از رشد خود و خودكفایی برآورده سازد . اما این موقعیت هرگز برای كودك مناسب نمیباشد . زیرا هر استرسی چون بیماری ، تولد كودكی دیگر ، نیاز مالی و غیره این تعادل ناپایدار و واژگونی نقش بین كودك و والدین را بر هم می زند شواهد نشان میدهد ، كودكانی كه مورد بدرفتاری قرار میگیرند ، رفتارهای ناسازگار بیشتری از خود نشان داده و رفتارهای ناپسندی چون خودسری ، منفی بافی ، بی عاطفه گی و وحشت آفرینی از خود نشان می دهند . كودكانی كه مورد آزار واقع شده اند بسرعت یاد میگیرند كه رفتارهای خود را در جهت بدرفتاری سوق دهند . آنها از طریق یكی از دو روش زیر یا تركیبی از هر دو ، با والدین خود ارتباط برقرار مینماید .

كودك آنچه را میآموزد كه والدینش بر طبق آن اندیشیده و رفتار میكنند . كودك از سنین پایین یاد میگیرد كه با آوردن قهوه ، سیگار و ; توجه والدین را جلب نماید .
كودك یاد میگیرد كه توجه به والدین خود را زمانی كه نامهربانند جلب كند .
والدین كودك را جهت اجتناب از فراموشی مورد سوء رفتار قرار داده و احساس میكنند هر توجهی از عدم توجه بهتر است . كودك یاد میگیرد كه با تندی و خشونت میتواند شریكی محبوب باشد ، همچنین كتك زدن یا استفاده از نیروی فیزیكی صحیح ، بمورد و روا میباشد . گاهی اوقات كودك تصور میكند كه والدین از او نفرت دارند ، مورد سوء رفتار قرارمیگیرد، در حالیكه در همان زمان خواهر یا برادر كوچكتر تمام توجه والدین را به خود اختصاص داده

. معمولا یك كودك در خانواده بدرفتار قربانی می شود . در صورت دور ساختن كودك از محیط خانواده ، جهت حفاظت وی ، والدین بسرعت قربانی دیگری را جایگزین میكنند به دلیل مختل شدن ارتباط بین والدین و كودكان بدرفتاری محدود به یك كودك نمیشود و با ترك كودك قربانی از محیط ، كودكان دیگر خانواده از این مسئله در امان نمیمانند ، مگر اینكه والدین در یادگیری مهارت های جدید مراقبتی ، رسیدگی به نیازهای و رهایی از محرومیتهای اجتماعی یاری شوند.
كودك آزار دیده با توجه به سن خود در مراقبت از والدین و در پاسخگوی به نیاز آنان در تهیه معاش ، لیاقت و توانایی زیادی را از خود نشان میدهد و برای كسب اطمینان مجدد ، در موقعیتهای ناآشنا ، به چهره والدین خویش نگاه نمیكنند . عده از كودكان نیز دارای نگاهی خیره و مات بوده حتی در خلال روشهای تهاجمی پزشكی نیز واكنشی از خود نشان نمیدهند آنان ممكن است هنگام تنبیه شدن گریه نكنند . بعضی از كودكان باهوش تر از والدین خود بوده كه این موضوع سبب ایجاد خصومت بین والدین و كودك میگردد .

عوامل دیگری كه سبب سوء رفتار با كودك میگردد عبارتند از
بهره بر داری اقتصادی
گاهی اوقات اعضای خانواده جهت دستیابی به اموال و دارایی كودكی كه تحت سرپرستی آنها قرار دارد نسبت به وی غفلت نموده یا وی را مورد سوء رفتار قرار میدهند « این امر در مورد كودكانی كه والدین خود را از دست داده اند صادق میباشد »
در بعضی از مواقع عنوان كودك معلول ، ناتوان عقب مانده را به او نسبت داده یا در صدد از بین بردن و از طریق استفاده از سموم و یا ایجاد حریق هستند .
مصاحبه با والدین

در هنگام مصاحبه با والدین كودكانی كه دچار آسیبهای مشكوك و غیر تصادفی هستند ، انتخاب روشی مبتنی بر درك و همدلی امری لازم و ضروری میباشد . هم چنین آگاهی از امكانات و تسهیلات اجتماعی و روانشناسی در امر پیشگیری از بدرفتاری با كودكان به شخص مصاحبه گر كمك میكند تا یك روش مناسب ، عینی و بدون سوگیری را در رابطه با والدین انتخاب نماید . اعتراف گرفتن از والدین در صورت وقوع اذیت و آزار بی مورد است .
نقش غربالگری
غربالگری باید قبل از تولد ، بعد از تولد و در فواصل معینی از مراحل رشدو تكامل كودك انجام پذیرد و در صورت شناسایی خانواده های در معرض خطر ، همچنین عوامل شایع بالقوه و فشارهای روانی كه منجر به سوءرفتار توسط اعضای خانواده نسبت به كودك گردیده آگاه شد تا حمایت های لازم جهت پیشگیری را انجام دهد . كنترل موقعیت سوء رفتار با كودك بسیار دشوار بوده و به راهكارهای متعدد تربیتی و ذهنی نیازمند میباشد .
نقش مراقبتی

كودك و والدین او نیازمند مراقبتهای بهداشتی ، درمان جراحات جسمی ، عاطفی ، روانی اتخاذ تدابیر درمانی برای خانواده و روان درماین برای افراد سوء رفتار گر از اموری است كه بعهده پرستار بهداشت می باشد .
هدف حفاظت كودك، حمایت و نوتوانی والدین و برگرداند كودك به خانواده در صورت وجود امنیت در خانه می باشد .
نقش آموزشی

پرستاران قادرند با حمایت والدین و آموزش درباره روشهای كنترل فشار ، شناخت فرایند روش و تكامل ، همچنین شناخت نیازها و تمایلات كودكان وجود منابع حمایتی در جامعه به اعضای خانواده در انتخاب روشی مناسب در برخورد با كودك كمك نماید .
نقش پژوهشی و رهبری

با توجه به دلایلی اصلی محدودیت و عدم موفقیت در برنامه های پیشگیری از سوء رفتار ، كمبود تحقیقات و اطلاعات آماری در ارتباط با سوء رفتار می باشد . یكی از نقشهای پرستاری تحقیق و بررسی موارد سوء رفتار ، علل ایجاد مشكل و یافتن راههای مناسب حل مشكل میباشد . پرستاران افراد مناسب جهت نقش رهبری در آموزش و تربیت نیروهای انسانی ، سیاستگذاری در جهت تداوم و گسترش كمك به كودكان در جلوگیری از سوء رفتار میباشند . همچنین مسئولیت رهبری گروههای داوطلب معمولا به عهد پرستاران میباشد .

نقش مشاوره ای
یكی دیگر از نقشهای موفقیت آمیز پرستار بهداشت در پیشگیری از سوء رفتار نقش مشاوره ای است ، پرستار میتواند با شناخت عوامل ایجاد خشونت و سوء رفتار بر اساس اهداف كوتاه مدت و دراز مدت برنامه مشاوره با خانواده را طراحی نماید . مشاوره با هدف ایاد روابط متعادل در خانواده و همچنین جلب توجه اعضای خانواده به رفع نیازهای جسمی و روانی دیگر اعضاء و كودكان ، سد محكمی در برابر خشونت و سوء رفتار محسوب میگردد . ارتباط مداوم پرستار با والدین و دیگر اعضای خانواده یك مكانیسم موثر جهت كاهش سوء رفتار میباشد .
پرستار به عنوان عامل تغییر در سه سطح اول ، دوم ، سوم پیشگیری مراقبت ارائه میدهد .

پیشگیریهای سطح اول
پیشگیر اولیه از سوء رفتار اقداماتی است كه پیش از شروع سوء رفتار صورت میگیرد و امكان بروز بعدی سوء رفتار را از بین میبرد .
زمانی كه مسئله قابل پیش بینی باشد مطرح میگردد، زیرا نمیتوان با قاطعیت پیش بینی كرد كه سوء رفتار چه زمانی اتفاق خواهد افتاد . پرستاران بهداشت جامعه بدلیل فعالیت در موقعیت های گسترده ای چون خانه ، مدرسه ،كارخانه ، درمانگاه قادرند قربانیان پنهان سوء رفتار را شناسایی كنند . این مرحله از پیشگیری شامل تقویت افراد و خانواده ها جهت مقابله و تطابق موثر با عوامل تنش زای متعدد زندگی میباشد بطوریكه بتوانند عوامل مخربی كه آنان را به سمت خشونت و سوء رفتار سوق میدهد را كاهش دهند . پرستاران بهداشت جامعه فرصت هایی متعددی جهت آموزش توانایی های والدگری به والدین دارند . آموزش مهارتهای اولیه ایی چون مراقبت از كودك ، تغذیه ، ساكت كردن و جنباندن كودك میتواند در كلاس ، خانه یا ملاقات در درمانگاه صورت پذیرد . این والدین نیاز به آموزش در این موارد را دارند تا بدون سوء رفتار با كودك او را پرورش دهند .

این نوع پیشگیری مستلزم برپایی دوره های آموزش بهداشت اجتماعی بویژه در مدارس دوره راهنمایی و متوسطه ، توام با موضوعاتی در خصوص نحوه پدر و مادر شدن ، رشد و تكامل ، پیشگیری از بارداری و نیز توسعه ارتباطات میباشد . دوره های آموزشی دیگر جهت ارتقاء نقش والدینی عبارتند از :
آموزش در دوران بارداری – بعد از تولد جهت مراقبت از نوزاد ، دوره های آموزشی مراحل رشد كودكان زیر یك سال و كودكان نوپا .

همچنین خدمات حمایتی اجتماع نظیر گروههای خودیاری ، كودكستان ها ، خطوط مستقیم تماس تلفنی و خدمات مشاوره ای جهت كاهش استرسهای والدین به امر پیشگیری اولیه در مورد سوء رفتار با كودكان كمك میكند . تشویق به همجواری مادر و نوزاد بعد از وضع حمل در مراكز تسهیلات زایمانی ، ملاقات طولانی با نوزاد نارس به افزایش فرآیند پیوند و دلبستگی بین والدین و فرزند كمك مینماید .

نلسون در این زمینه مینویسد پیشگیری نوع اول از اركان مهم این برنامه است و هدف آن منحصرا مبارزه با بدرفتاری نیست بلكه آگاهی از رشد و مهارتهای كودك احتمال بدرفتاری را هنگام مواجهه با مشكلات كمتر خواهد كرد . به همین دلیل انتظار میرود با كاهش فشار وارد بر خانواده ، كنترل كودكان نیز آسانتر صورت پذیرد . از طریق این گروهها برای والدین فرصت های فراهم آمده و از آنان حمایت میشود ، تا بتوانند درباره مشكلات خود به گفتگوی پرداخته و سبكهای مراقبت و سرپرستی از كودكان را فراگیرند .
پرستار بهداشت جامعه باید نیازهای بهداشتی خانواده را تعیین كرده و به آنها كمك كند تا برای نیازهای فردی خودشان روش های مراقبت از خود را به كار گیرند .

آموزش در مورد حوادث محیط منزل ، مكانهای تفریحی كه كودكان را تهدید میكند .
آموزش در جهت آگاهی یافتن از عوامل خطر در زندگی، بازدید منزل در زمان تولد جهت بررسی نیازهای بهداشتی مادر یا خانواده و آموزش جهت سلامت نوزاد تقویت علاقمندی در مورد رعایت بهداشت فردی و آموزش عادات بهداشتی از دیگر مواردی هستند كه در پیشگیری اولیه باید به آن توجه شود .
پیشگیری سطح دوم
هدف : متوقف یا محدود كردن پیشرفت بیماری یا صدمات ایجاد میباشد ، همچنین از بروز عوامل و معلولیت های حاصله پیشگیری بعمل آید به عبارتی در این مرحله از پیشگیری پرستاران میتوانند تدابیری پیشگیری را جهت محدود كردن و یا خاتمه دادن به سوء رفتارهای بعدی آغاز نمایند .

با انجام بررسی های بهداشتی و شناسایی خانواده های سوء رفتارگر ، فراهم آمدن حمایتهای اجتماعی ومشاوره ای ، افزایش بازدیدهای منزل ، تشویق وحمایت خانواده و دوستان ، همكاری با نهادها و موسسات اجتماعی وجهت كمك به كاهش مشكلات خانوادگی ، اجتماعی این خانواده ها امری الزامی است . اعضای خانواده باید به پرستار اطمینان داشته و پرستار نیز با نگرشی بی طرفانه آنها را پذیرفته ودرك نماید .
اقدامات پرستاری با تشریك مساعی والدین و ارائه راه حلهای مناسب بررسی و حل مشكلات مطرح شده در هنگام مواجهه با بحران در خانواده انجام می شود . پرستار باید مددجو را تجربیات ، نگرشها و ارزشهای گذشته مواجه نمود . و از سوی دیگر رفتارهای ضد اجتماعی منجر به آزار رسانی را شناسایی نماید .

رفتارهای ضد اجتماعی عبارتند از :
افسردگی
احساس اندوه و فقدان بعد از مرگ فرد مورد علاقه
تنهایی و فقدان سیستم حمایتی
بی خانمانی ونداشتن سرپناه

وجود تاریخچه ای از تمایل به خودكشی و رفتارهای تجاوزكارانه
بیكاری طولانی
وجود و یا استفاده از اسلحه و بازداشتهای قبلی
سابقه فرار از منزل یا بازداشتگاه
تصادف اتومبیل
وجود مشكلات جسمی و روانی در فرد

نلسون میگوید در برنامه پیشگیری سطح دوم ، به خانواده های توجه میشود كه احتمال بروز بدرفتاری در آنها بسیار زیاد بوده یا پیش از این بدرفتاری با كودك را آغاز كرده اند . با پیشرفتهای اخیر در تشخیص نظری این پدیده متخصصان توانایی آن را یافته اند والدینی را كه به احتمال زیاد با كودكان بدرفتاری میكنند ، كودكان آسیب پذیر و محیطهای پراسترس را شناسایی نمایند .

ماهیت مسئله و پیامدهای قانونی آن تلاشهای پیشگیرای را مشكل میسازد . كودكان در معرض بدرفتاری را میتوان به طور قانونی از والدینشان جدا كرد با توجه به این مسئله كه والدین این كودكان هیچگونه همكاری جهت اصلاح رفتار خود ندارند حتی به طور غیر مستقیم به در خطر بودن كودكانشان اشاره نمیكنند .

گاهی نیاز است كه اهداف دراز مدتی برای خانواده های سوء رفتارگر طراحی شود . از آنجایی كه گستردگی خانواده امروز بسیار كم شده یك دوست نزدیك میتواند نقش حیاتی در خانواده ایفا نماید وحمایت و محبتی را كه اعضای خانواده نیازمند فراهم نماید چرا كه هدف اصلی درمان برقراری رابطه ای مثبت بین اعضای خانواده و كودك تقویت اعتماد به نفس و تغییر عادات و نگرشهای كهنه میباشد كه فرد حمایتگر میتواند انجام دهد . معمولا رهبری این تیم را پرستاران به عهده میگیرند .

پیشگیری سطح سوم
هنگامی كه فرآیند سوء رفتار از مراحل خود فراتر رود می توان در مرحله سوم پیشگیری اقداماتی را انجام داد تا امنیت و سلامت خانواده را حفظ نمود .
به طور كلی پیشگیری نوع سوم شامل خدمات گسترده با تاكید بر اقدامات درمانی و ارجاع میباشد كه هدف آن بكارگیری همه تدابیر موجود برای كاهش یا محدود كردن عوارض ناشی از سوء رفتار است .
پرستاران بهداشت جامعه باید از منابع در دسترس جامعه و نگرشهای آنان جهت قربانیان سوء رفتار آگاهی داشته باشند تا از آسیب مجدد به كودكی كه یكبار دچار آسیب شده جلوگیری نمایند ، این امر با تحویل كودك به دیگری به عنوان فرزند خواندگی با حكم دادگاه حاصل میشود . تا زمانی كه خانواده از طریق مشاوره روانشناسی وكلاسهای مربوط به رشد و تكامل كودكان ، مورد بازپروری قرار گیرند، افراد معینی روزانه این خانواده سركشی میكنند این افراد به عنوان یاری دهندگان ،حمایت كنندگان مالی و كاهش دهندگان استرس در خانواده عمل میكنند.

مارلو می گوید پرستاران میتوانند در زمینه بهداشت عمومی یا در كنفرانسهای مربوطه به خانواده و كودك ، نقش آموزش تاثیر داشته باشند . بیمارستان نیز در برابر افراد مستعد به بیماریهای روانی (هیستری نظیر مادران كم سن و سال 13-19) یا متاركه كرده عامل پیشگیری مهمی محسوب میشوند .
پرستاران قادرند مانع بحرانی شدن ارتباط بین مادر و كودك شده ، سریعا علائم سوء رفتار را دریافته و وی را به یك موسسه حمایتی ارجاع دهند .
مسئله مهم و قابل توجه این است كه خطر بروز مجدد سوء رفتار از طرف والدین اصلاح شده همیشه وجود دارد .
بنابراین آموزش و ایجاد روابط متعادل در خانواده و توجه روانی ، جسمانی افراد به یكدیگر جهت رفع نیازبهای متقابل میتواند سد محكمی در برابر بروز مجدد سوء رفتار باشد .

شناخت خانواده ، یافتن مشكلات و كمك به حل آن از مسئولیتهای پرستار است وی هم چنین با شناخت عوامل خشونت و سندرم ضرب و شتم كودك بر اساس اقدامات كوتاه مدت و طولانی مدت برنامه ریزی قابل اجرایی تنظیم مینماید .
این مسئله باید همواره مد نظر باشد كه والدین هرگز به دلیل اینگونه اعمال خشونت آمیز نباید سرزنش شده و مورد توبیخ و تنبیه قرار گیرند .
لازم است پرستاران موارد مشكوك به بدرفتاری را به مسئولین گزارش نمایند چرا كه كوتاهی در این امر ممكن است منجر به صدمه جدی بعدی یا مرگ كودك و از سوی دیگر مجازات قانونی برای پرستاری گردد ، همچنین بواسطه هشدارهای قانونی از حفاظت كودك باید اطمینان حاصل كرد.

نقش اجتماعی : این نقش بواسطه تمركز بر روی فرد بدرفتار به عنوان یك انسان ایجاد میشود ، نظیر فراهم آوردن فرصتهایی مناسب جهت صحبت درباره علائق و كارهای لذت بخشی كه تاكنون انجام داده است . سوء رفتار ممكن است از مهارتهای اجتماعی فردی نادان و بی منطق باشد پرستار باید از فرصت های مناسب در محیطی سالم جهت تمرین اجتماعی شدن اینگونه افراد استفاده كند . البته این نشان دهنده این نیست كه پرستاران فقط با مددجویان صحبت میكنند بلكه با شناسایی كمبودهای آنان در صدد رفع مشكلات آنان نیز بر میآیند و با رفع نیازها و حل مشكلات آنها ارتباط همراه با اعتماد و آسایش بین مددجو و پرستار برقرار میگردد .

گزارش موارد سوء رفتار
گزارش كلیه موارد مشكوك به سوء رفتار و غفلت به مقامات ذیربط در آمریكا امری اجباری است .
معمولا پزشكان بدرفتاری با كودك را گزارش میدهند اما در حالات مختلف افراد غیر حرفه ای و غیر متخصص نیز میتوانند چنین مواردی را گزارش كنند. كلیه اشخاص گزارش كننده نیز بواسطه داشتن مسئولیت ، از پیگرد قانونی دادگاه مصون هستند . قصور در گزارش موارد مشكوك میتواند منجر به تعقیب قانونی شود . عموما موارد مزبور به مراكز حمایت از كودكان در هر ناحیه گزارش میشود . اهداف اینگونه مراكز حمایتی رسیدگی و پیشگیر ی از بدرفتاری با كودكان و فراهم نمودن خدمات اجتماعی جهت بازپروری والدین بدرفتار میباشد.

تعاریف قانونی
حكم توقیف توسط پلیس بمدت 72 ساعت هنگامی گرفته میشود كه این نگرانی وجود داشته باشد كه امكان اینكه والدین پیش از اتمام بررسی های اولیه به همراه كودك فراركننده یا دوباره آسیبی به كودك رسانند یا از بستری شدن كودك در بیمارستان خودداری نمایند.
تاریخچه كودك آزاری : صفحه 17 از كتاب كودك آزاری در ایران تالیف : سعید مدنی كودك آزاری قدمتی تقریبا معادل تاریخ بشر دارد . بابلیان و مردم روم باستان دختركان خود را وقف معابد می كردند ، این كودكان اكثرا در معرض سوء استافده جنسی قرار میگرفتند . در روم قدیم كشتن فرزندان حق قانونی والدین بوده اعراب در دوران بدویت و پیش از پذیرش اسلام ، دختران را زنده به گور میكردند ، در چین نیز فروش دختران امری رایج بود .

لباس هایی دخترانه پوشیده و علاوه بر ارائه خدمات عمومی بهداشت كه غالبا متعلق به دربار جود پسران كوچك نیز قرار میگرفتند . اصطلاحات « بچه مطرب » ، « امر دباز » و « امردبازی » كه در ادبیات عامیانه آن دوران متداول گردید ، فصل مهمی از تاریخ اجتماعی ایران را تشكیل میدهند .

صفحه 19 و 18 از كتاب : كودك آزاری در ایران تالیف : سعید مدنی ( تهفرخی ) در ایران بجز برخی موارد حاد آزار و یا قتل كودكان كه در جراید منتشر شده گزارش مشخصی از وضعیت آزار كودكان در گذشته ارائه نشده است اما در هر حال در ایران حساسیت ویژه محافل علمی یا بهداشتی خصوصا بهداشت روان نسبت به این مشكل اجتماعی ، عمدتا محدود به یك دهه اخیر است . یكی از معدود موارد آزار و قتل كودكان كه در گذشته نسبتا دور انعكاس قابل توجهی در افكار عمومی داشت و هنوز هم در خاطره ها جای معروف به « اصغر قاتل » بود .

این مرد 42 ساله در سال 1313 به جرم ارتكاب جنایت ها و قتل های متعدد و مراجعه میكردند . اغوا میكرد و به خرابه های جنوب تهران میكشاند و پس از سوء استفاده و آزار جنسی ، آنان را به قتل میرساند . پدر « اصغر قاتل » نیز دزد و راهزن بود و نزدیك به 40 نفر را به قتل رسانده بود وی در بازجویی های خود گفته بود : « تا آنجا كه یادم هست ، همیشه از زنها بدم میآمد ولی در عوض عشق و علاقه عجیبی به پسربچها داشتم : » اصغر در 22 سالگی نیز به جرم همجنس گرایی به زندان محكوم شده و در این زمینه گفته است : « در 22 سالگی به جرم همجنس گرایی به زندان محكوم شدم . پس از آزادی تصمیم گرفتم كه از این پس ، كودكان را پس از كامجویی به قتل برسانم . به قدری از این عمل لذت میبردم كه حد و وضعی بر آن متصور نبود

، مخصوصا پس از آنكه خون قربانیان خود را میخوردم ; » در هر حال حساسیت مجامع علمی و همین طور مدیران وصاحب نظران بهداشت روان نسبت به پدیده آزار كودكان و جستجوی راهكارهایی برای كنترل وكاهش آن در ایران عمدتا به یك دهه اخیر محدودمیشود .

صفحه 20 همان منبع بالا كودك آزاری چیست ؟ ( child abuse )
هر گونه آسیب جسمی یا روانی ، سود استفاده جنسی یا بهره كشی و عدم رسیدگی به نیازهای اساسی افراد زیر 18 سال توسط دیگر افراد و به صورتی كه غیر تصادفی نباشد . كودك آزاری تلقی میشود . اگر چه این تعریف تلاش كرده تا همه وجوه و ابعاد آزار كودكان را توضیح دهد ، اما در هر حال بسیاری از مفاهیم مندرج در آن ممكن است در بین صاحب نظران اختلاف برانگیز باشد در واقع با توجه به اهداف وكاربردهای متنوع ، تعاریف متعددی از آزار و خشونت ارائه شده است . (امری ولا و من بیلینگر ، 1988) انجمن روانپزشكی آمریكا در چهارمین دفترچه راهنمای تشخیص دور آماری اختلالات روانی مطرح شده اند ، عبارتند از :
سوء رفتار جسمی با كودك ، سوء رفتار جنسی با كودك ، مسامحه در مورد كودك بدرفتاری با كودك یك اصطلاح كلی است كه بیشتر توسط روانپزشكان كودك مورد استفاده قرار میگیرد (قابلان و سادوك ، 1988)

صفحه 21: در هر حال كودك آزاری طیف وسیعی از رفتارهای آسیب رسان از قبیل عدم برآوردن نیازهای اولیه كودك ، غفلت از مراقبت های بهداشتی ، فقدان رشد كافی ، تنبیه و بدرفتاری فیزیكی ، سوء استفاده جنسی و سوء رفتار هیجانی و آزار روانی را شامل میشود . مطابق تعریف سازمان بهداشت جهانی ، كودك آزاری عبارتست از آسیب یا تهدید سلامت جسم و روان و یا سعادت و رفاه و بهزیستی كودك به دست والدین یا افرادی كه نسبت به او مسئول هستند .

كودك آزاری جسمی (physical child Abuse) چیست ؟ همانند كودك آزادی ، در تعریف كودك آزاری جسمی نیز نظر واحدی وجود ندارد . در واقع تعاریف كودك آزاری جسمی عمدتا تحت تاثیر مسائلی نظیر : 1) قوانین و مقررات حقوقی مربوط به بزه دیدگی اطفال ،
2) ارزش های فرهنگی خصوصا در زمینه تربیت اطفال و تنبیه و مجازات آن
3)استعدادهای زیست شناختی قرار میگیرند .

1 صفحه 22 : آزار جنسی توسط سرویس های خدماتی پیشگیری از كودك آزاری ( 1988) اینگونه را تعریف شده است : « جراحت جسمانی كودك زیر 18 سال توسط فردی كه مسئول نگه داری و محافظت كودك است ، تحت شرایطی كه نشان دهد بهداشت و بهزیستی كودك در معرض خطر یا تهدید است » جلیلی و باقری یزدی ( 1380) در جمع بندی نهایی خود آزار جسمی را اینگونه تعریف كرده اند :
سوء رفتار جسمانی را ایراد صدمه مستقیم . صفحه 23 ( مانند ضرب وشتم وسوزاندن ) ، غیر مستقیم ( مثل هل دادن و پرت كردن ) و یا مسموم ساختن كودك توسط یكی مراقب نیز تعریف میكند كه عمدتا با علائم ذیل مشخص میگردد :
1_ سوختگی ، خون مردگی ها خراش ها ، پارگی ها و سوراخ شدگی ها
2_ شكستگی ها ، در رفتگی ها و قطع عضو ناشی از بستن محكم كودك

3_ وجود تغییرات هوشیاری ناشی از مسمومیت و یا ضربات وارده بر جمجمه به این ترتیب آزار جسمی به هر علمی كه منجر به آسیب عمدی جسمی كودك شود اطلاق شده است این آسیب ها ناشی از تنبیهات شدید جسمی یا تنبیهات غیر موجه میباشد . همچنین شامل حمله آگاهانه وعمدی به كودك مثل سوزاندن ، گاز گرفتن ، بریدن ،هل دادن ، تابیدن اندام ها ، شكنجه ، ضربات ، زخم ها و شكستگی ها میشود .

كودك آزاری جنسی (sexual child abvuse) چیست ؟ آزار جنسی ، درگیر نمودن كودك در فعالیت هایی است كه منجر به ارضاء جنسی افراد بزرگسال می شود . مركز ملی كودك آزاری،سوء استفاده جنسی را تماس ها یا تعاملات بین كودك و فرد بالغی میداند كه كودك را به منظور صفحه 24 : تحریك جنسی مورد استفاده قرار داده است . این سوء استفاده یا انتفاع جنسی شامل میباشد و به انواعی مانند بدرفتاری جنس تعرض جنسی ، زناء با محارم ، تجاوز و روسپیگری كودكان تقسیم میگردد آزار جنسی توسط افراد خانواده ، آشنایان و یا بندرت توسط افرادغریبه صورت میپذیرد ( هاتفی ) بنا بر نظر جلیلی ( 1374) كودك در هر سنی میتواند مورد سوء رفتار جنسی قرار گیرد اما مهاجم معمولا حداقل 5 سال بزرگتر از قربانی است . همچنین لااقل یك سوم كودكانی كه مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند ، تحت آزار جسمی وغفلت بوده اند .

بدرفتاری جنسی با كودك به صورت هر گونه تماس جنسی ناخواسته فرد بالغ با كودك تعریف شده است . ولی در مورد شرط ناخواسته بودن آن ، اتفاق نظر وجود ندارد . طبق تعریف دیگری بدرفتاری جنسی با كودك عبارتست از :
1_ به كار گیری ، استفاده ، اغوا ، تشویق ، واداشتن كودك به درگیر شدن با هر گونه رفتار روشن جنسی یا نمایش اینگونه رفتار
2_ تجاوز ، تماس جنسی ، فحشاء یا هر گونه بهره برداری جنسی دیگر از كودكان از دیدگاهی دیگر آزار جنسی این طور تعریف شده است : « عمل تحمیلی جنسی بر علیه كودكی كه فاقد تحول شناختی ، هیجانی و جسمی است »

صفحه 25 : كر و گمان نیز معتقدند آزار جنسی درگیر ساختن كودك در فعالیت هایی جنسی است ، به طوری كه كودك در كی از آن رابطه نداشته و توانایی آمادگی جهت برقراری این رابطه را نداشته باشد یا این كه بر خلاف محرمات اجتماعی یك جامعه باشد محمد نانی ( 1380) پنج ویژگی را در تعریف آزار جنسی ضروری میداند :
1_كودك عموما آن را دوست ندارد 2_ ارضاء جنسی خود آزار دهنده هدف اصلی آزارست 3_ در این رابطه یك تفاوت سنی و قدرتی وجود دارد كه این مسئله به طور موثری رضایت از رابطه را از بین میبرد. 4_ فعالیت جنسی معمولا پنهان ، همراه با توطئه چنینی قبلی واعمال زور از جانب فرد قدرتمند است
5_ گاهی اوقات به نظر می رسد كه به دلیل عدم ارضای نیازهای شدید كودك به حمایت فیزیكی ، عاطفی ، توجه و وابستگی او تمایل به پذیرش ، شروع و حفظ رابطه دارد.

صفحه 30 _ كودكان در چه سنی بیشتر مورد آزار قرار میگیرند؟ كودك در هر سنی ممكن است در معرض آزار قرا رگیرد . به عبارت دیگر طیف سنی كودكان آزار دیده به قدری گسترده است كه به سختی میتوان آن را منحصر به محدوده مشخصی كرد ، از دوران شیرخوارگی ، نوزاد ممكن است مورد انواع آزار یا غفلت دیگران واقع شود . تكان های شدید نوزادان برای خوابانیدن یا ساكت كردن گریه های آنها ، بارها منجر به مرگی ناگهانی شان شده است چه بسیار خردسالانی و یا كودكان بی دفاعی كه تنها به دلیل عدم توانایی دفاع از خود یا نداشتن زبانی گویا برای بیان نیازهای عاطفی شان ، قربانی سوء رفتار دیگران شده اند .

همچنین گزارشات فراوانی از سوی نوجوانان و كودكان بالغ درباره آزارشان توسط بزرگسالان منتشر شده است در گزارش از 25 مورد عینی از نمونه های كودك آزاری كه در طول 10 سال ( 1346 تا 1356) به بیمارستان سینا واقع در شهر تهران مراجعه كرده اند ، بیشترین ضایعات در اطفال بزرگتر از سن سه سالگی مشاهده شده است .

پژوهشی كه با هدف بررسی میزان پیشینه كودك آزاری و بی توجهی در دبیرستان های دولتی تهران انجام شده 2240 نفر دانش آموز دبیرستانی (شامل 1175 دختر و 1065 پسر ) با دامنه سنی 14 تا 18 سال را از نظر انواع آزار مورد بررسی قرار داد . در این مطالعه بیشترین سن وقوع آزار 11-15 سال گزارش شد كه 51/4 درصد سنین وقوع آزار را تشكیل میداد . براساس همین تحقیق 12/7 درصد دانش آموزان ، سن وقوع آزار را پیش از 6 سالگی گزارش نمودند، 19/5درصد 7 تا 10 سالگی و 16/4درصد 16تا 18 سالگی را به عنوان سن وقوع آزار ذكر كردند ، ( نوروزی ، ) 372صفحه 31 خضروی ) 1375) نیز با هدف بررسی كودك آزاری جسمانی ، 1800پرونده مربوط به كودكان مراجعه كننده به مركز شهید اسماعیلی در طول سالهای 1374 تا 1380را مورد مطالعه قرار داد . مطالعه بین سنین 8تا 12سالگی قرار داشتند و میانگین سن آنان نیز برابر 8/88 سال بود .

 

صفحه 37 : پسران یا دختران ، كدام یك بیشتر ازار داده میشوند ؟ بررسی تاثیر جنسیت بر كودك آزاری از مسائل مورد علاقه پژوهشگران بوده است . در پژوهش ها تلاش شده به مسائلی نظیر سؤالات زیر پاسخ داده شود . جنسیت كودكان تا چه حد در فراوانی و نوع كودك آزاری تاثیر گذار است؟ آیا تفاوت های جنسیتی منجر به تفاوت در میزان و شدت و نوع كودك آزاری می شود؟
كودك به صرف دختر یا پسر بودن آیا الگوی یكسانی از آزار را تجربه میكند ؟

نوروزی (1372) در مطالعه8 ای كه بر روی 1175دختر و 1065 پسر 14 تا 18 ساله انجام داد دریافت كه در گروه سنی مورد مطالعه دختران به طور معنی داری بیشتر از پسران مورد آزار عاطفی ، آزار جنسی و غفلت قرار گرفته اند . در این مطالعه میزان شیوع آزار جسمی بین دختران و پسران تفاوت معنی داری نداشت در مطالعه ای كه صفوی (1374) انجام داد ، یافته ها بر این امر دلالت داشت كه 76 درصد بچه های قربانی سوء رفتار جسمانی ، پسر و 24 درصد آنها دختر بوده اند . این تحقیق در درمانگاه شهید اسماعیلی از سال 1372 تا 1373 بر روی پرونده های اطفال مراجعه كننده به این درمانگاه صورت پذیر فت . صفحه 40 بر اساس نتایج حاصل از تماس تلفنی 1050 نفر با صدای مشاور در سال 1380 مشخص شود كه 357 نفر آنان مورد انواع آزار قرار گرفته اند ، كه 57 درصد آنان را دختران و 43 درصد را پسران تشكیل می دادند .

) قاسم زاده ، 1380) بررسی دیگری كه توسط محمد خانی وهمكاران در سال1380 بر روی دانش آموزان دوره راهنمایی شهر تهران صورت گرفت نشان دادكه میانگین نمرات آزارعاطفی در دختران به طور معنا داری بالاتر از پسران میباشد به عبارت دیگر دختران بیشتر از پسران آزار عاطفی را گزارش كرده اند . از سوی دیگر پسران نسبت به دختران درجات بیشتری از آزار جسمانی ومورد غفلت واقع شدن را گزارش كرده اند میانگین نمرات آزار جنسی نیز در دختران بالاتر از پسران بود

صفحه 50 نسبت كودك آزار دیده و فرد آزار دهنده : آزارهایی كه توسط كودكان گزارش میشود اعم از انواع آزار جسمی ، عاطفی و جنسی و غفلت از سوی چه كسانی اعمال میگردد ؟ آزارهای جسمی شدیدی كه عواقب آنها كودك را به درمانگاه ها یا بیمارستان ها میكشاند ، و حتی آزارهای بسیار شدیدتر وكشنده ای كه مرگ كودك را در پی دارند ، در اكثر قریب به اتفاق موارد از سوی افراد سادیستیك (sadistic) وروان پرینش پراكنده در جامعه و همچنین نامادری ها و ناپدری های بی رحمی كه تعلق خونی و عاطفی با كودك ندارند ، صورت نمیگیرد بلكه در تاریخچه بیشتر این آزارها رد پای یك والد یا فردی است كه به كودك نزدیك بوده و انتظار مراقبت و حمایت از كودك توسط وی میرفته است

. مطالعات نشان داده اند كه در اكثر موارد اقدام كنندگان به كودك آزاری ) به ویژه آزارهای جسمی ، عاطفی و غفلت) والدین كودك هستند و مواردی كه شامل بیگانگان وغریبه ها میشود در صد كوچكی از كل موارد را در بر میگیرد . تحقیقات دیگر نیز حكایت از آن دارند كه برادران و خواهران نیز از دیگر اقدام كنندگان به كودك آزاری در خانواده ها هستند . همچنین با وجود كلیشه های اجتماعی كه معمولا كودك آزاری را با فرزندخواندگی همبسته میدانند . داده های بدست آمده از گزارش های رسمی ، وجودی كه خطر كودك آزاری را در فرزند خوانده ها ، نشان داده است ، اما بر این رابطه صحه نمیگذارد ( بوالنهری 1377(

صفحه 113: بررسی میزان رابطه تحصیلات والدین و كودك آزاری ، در مطالعات مختلف نتایج كم و بیش مشابهی را نشان میدهند . اسداللهی (1374) در مطالعه سوء ر فتار والدین در مدارس ابتدایی شهر تبریز به منظور بررسی ارتباط بین میزان تحصیلات والدین با سوء رفتار جسمی ، روانی و انواع غفلت ( آموزشی ، جسمی و روانی ) میزان تحصیلات پدر ومادر را به طور جداگانه به سه دسته بی سواد و ابتدایی ، راهنمایی ومتوسطه ، دیپلم و بالاتر تفكیك نموده و پس از محاسبات آماری لازم به ارتباط معنا داری بین سطح تحصیلات پدر با انواع سوءرفتار باكودكان و همچنین ارتباط معنا دار میان میزان تحصیلات مادر با انواع سوء رفتار به غیر از آزار روانی دست یافت .

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود دانلود مقاله سوء رفتار با كودك با word
قیمت : 29,400 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 icbc.ir