عنوان : مقاله حكومت و اخلاق از ديدگاه امام علي عليه السلام در word
قیمت : 29,400 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله حكومت و اخلاق از ديدگاه امام علي عليه السلام در word دارای 52 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله حكومت و اخلاق از ديدگاه امام علي عليه السلام در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله حكومت و اخلاق از ديدگاه امام علي عليه السلام در word،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد


بخشی از متن مقاله حكومت و اخلاق از ديدگاه امام علي عليه السلام در word :

حكومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام

امام على(ع)، كارگزاران حكومت و راهكارهاى اصلاحات
یكى از برنامه‏هاى اصلاحى حضرت على(ع) در دوره زمامدارى، گماشتن نیروهاى شایسته، كارآمد و صالح در مصادر امور حكومت بود. زیرا استقرار و دوام حكومت به ویژه با شاخصه‏هاى دیندارى و عدالت، بدون كارگزاران شایسته عملى نخواهد بود. از این‏رو، یكى از مقوله‏هاى مهم و مورد توجه جدى امام على(ع)، كارگزاران حكومت بود.

چگونگى گزینش و انتخاب این نیروها در مناصب گوناگون سیاسى، نظامى، مالى، قضایى و ادارى، آشنا نمودن آنان با دستورالعمل‏هاى مدیریتى، شیوه زمامدارى و رفتار با مردم، و نظارت بر عملكرد و مدیریت آنان به منظور حسن اجراى امور كه به تأمین امنیت جامعه، رضایت عمومى مردم، استحكام و ثبات حكومت منجر گردد، از مسایلى است كه امام(ع) بدان‏ها پرداخته است.

حضرت(ع) با این مبانى نظرى سعى داشت تا مدلى از نظام مدیریت اسلامى را در زمان خویش اجرا نماید و براى آینده مسلمانان نیز معیارهاى لازم و اصول كلى را ارائه دهد. در این مقاله كوشش مى‏شود تا برنامه‏هاى اصلاحى امام على(ع) در باره كارگزاران حكومت، به ویژه مواردى چون معیارهاى انتخاب، توصیه‏ها و رهنمودهاى مدیریتى، و سیاست‏هاى نظارتى و مراقبتى ایشان تحلیل و تبیین گردد.
مقدمه
یكى از اصول مهم اندیشه حضرت على(ع)، لزوم استقرار حكومت براى انتظام امور مردم و سامان یافتن نظام اجتماعى است. زیرا برقرارى امنیت داخلى، توازن اجتماعى و نظم،وصول بودجه عمومى، جلوگیرى از هرج و مرج و دفع فساد، جنگیدن با دشمنان ومتجاوزان، فعالیت دستگاه قضایى و اجراى احكام و مقررات قانونى، از امورى است كه‏جز با تشكیل حكومت میسر نخواهد گشت و در سخنان امام على(ع) به این مهم اشاره شده است.

ایشان هنگامى كه سخن خوارج را كه مى‏گفتند: «لا حُكْمَ اِلّا للَّه»، شنید، فرمود:
«سخن خوارج سخن حقى است كه از آن اراده باطل مى‏شود ; مردم چاره‏اى ندارند جز اینكه زمامدارى داشته باشند، چه نیكوكار یا بدكار. مؤمن در امارت و حكومت او (حاكم نیكوكار) به طاعت مشغول است، و كافر بهره خود را مى‏یابد، و با قدرت او، بودجه عمومى جمع‏آورى و با دشمن پیكار شود، امنیت راه‏ها تضمین گردد و حق ضعیف از قوى گرفته شود تا خوبان براحتى زندگى كنند و مردم از شرّ فاجران آسوده گردند.»[1]

مواردى كه در سخن حضرت آمده از ضرورى‏ترین نیازهاى هر اجتماعى است كه باید به وسیله نظام حكومت برآورده شود. بنابراین، نیاز به حكومت، از بدیهى‏ترین امورى است كه‏عقل فطرى بدان حكم مى‏كند. این امر، به گروهى از انسان‏ها یا زمانى خاص بستگى ندارد،بلكه در همه زمان‏ها نیاز به زمامدار و تشكیلاتى كه جامعه را اداره نماید، وجود داشته است و دارد.

اما حكومت مورد نظر امام على(ع) از سه شاخصه مهم «دیندارى»، «عدالت» و «مردمدارى» برخوردار است. تحقق عینى و عملى این شاخصه‏ها در جامعه، به وجود زمامداران و كارگزاران صالح و شایسته بستگى دارد. اگر رهبر و پیشواى جامعه در صراط حق بود و بر معیارهاى دینى رفتار كرد، یعنى مبانى نظرى و فعل سیاسى او منطبق با اصول شریعت و احكام دین بود، و كارگزاران او در مسؤولیت‏هاى گوناگون از صلاحیت اعتقادى و عملى لازم و رفتار شایسته با مردم برخوردار بودند، و مردم نیز با نصایح و ارشادات او، به وظایف و تكالیف خود در برابر زمامداران و مدیران رفتار نمودند، سلامت جامعه در یك توازن اجتماعى و هماهنگى اركان مختلف، تأمین خواهد شد.

از آنجا كه امام على(ع) به عدالت اجتماعى در حكومت اهتمام جدى داشت، یكى از راهكارهاى عملى تحقق آن را، گزینش كارگزاران و مدیران شایسته در امور مى‏دانست. علاوه بر صلاحیت و شایستگى زمامدار و پیشواى اصلى جامعه، كارگزاران و عاملان او در مناصب گوناگون نیز باید از شایستگى لازم برخوردار باشند. از این‏رو، آن حضرت كه قبل از تصدى خلافت مسلمانان، نسبت به كارگزاران ناصالح در رأس امور ناخرسند بود و به ویژه خلیفه عثمان را از خطرات و سوء رفتار عاملانش اندرز مى‏داد، آنگاه كه امر پیشوایى مردم را بر عهده گرفت، یكى از برنامه‏هاى اصلاحى‏اش، بركنارى والیان فاسد و گماشتن نیروهاى شایسته، مطمئن و باتقوا به جاى آنها بود.

او علاوه بر اینكه در انتخاب كارگزاران از جنبه صلاحیتى و مدیریتى حساسیت نشان مى‏داد، نظارت خاصى را نیز بر اعمال آنها، در زمانى كه متصدى امور بودند، به كار مى‏بست. به تخلفات آنها به سرعت رسیدگى مى‏نمود و ایشان را نسبت به عملكرد نادرست بازخواست، سرزنش و توبیخ مى‏كرد. قبل از اعزام والیان به شهرها، در باره چگونگى رفتار و سلوك آنها با مردم و مشى والى‏گرى، سفارش‏ها و توصیه‏هاى لازم را به ایشان مى‏نمود و در نامه‏هایى كه به عاملان خود مى‏نگاشت آیین مدیریت اسلامى را براى آنها تبیین مى‏كرد.

نمونه مفصل این دستورالعمل در نامه پنجاه و سوم نهج‏البلاغه معروف به «عهدنامه مالك اشتر» آمده كه منشورى است از شیوه حكومت‏دارى امیرالمؤمنین و روح این فرمان بر اساس «عدالت اسلامى» قرار دارد. بیش از سى نامه از هفتاد و نه نامه حضرت امیر در نهج‏البلاغه به كارگزارانى نوشته شده كه از جانب او در شهرهاى مختلف به كار گماشته شده بودند، از قبیل فرمانداران، مرزداران، فرماندهان سپاه، مأموران خراج و زكات و سایر كارگزاران.
با ملاحظه متن نامه‏ها، به خوبى مى‏توان دریافت كه ایشان چگونه به امور مردم و امنیت‏آنها اهتمام داشته و از اینكه عاملان او در حوزه اختیار خود مرتكب خطا و انحراف‏شوند نگرانى داشته است. زیرا از نظر وى، «بزرگترین خیانت، خیانت به امت است»[2] و همت آن امام بر آن بود تا مردم در حكومت او از ناحیه كارگزاران و مسؤولان امور در امنیت به سر ببرند.

امام على(ع) در الگوى مدیریتى خود، چند اصل مهم را رعایت مى‏نموده است:
1 انتخاب كارگزاران و مدیران حكومت بر اساس معیارهاى صلاحیتى و ارزشى‏
2 اصل قرار دادن لیاقت‏ها، شایستگى‏ها و توانایى‏ها در واگذارى مسؤولیت به كارگزاران و عدم دخالت روابط شخصى و خویشاوندگرایى (نفى دودمان‏گرایى و اشرافیت‏سالارى)

3 برخوردارى از دستورالعمل جامع مدیریتى (داشتن پشتوانه نظرى و معرفتى مدیریت وحكومت)
4 تبیین وظایف و تكالیف رهبرى، كارگزاران و مردم نسبت به یكدیگر
5 اهتمام به انطباق قول با عمل در رفتار خود به منظور تأثیرگذارى فرامین بر عاملان حكومت و مردم (هماهنگى مبانى اندیشه‏اى با فعل سیاسى)
6 ارائه توصیه‏ها و رهنمودهاى لازم به كارگزاران حكومتى هنگام پذیرش مسؤولیت‏
7 نظارت و مواظبت دقیق بر رفتار و عملكرد مدیران، حتى شیوه زندگى آنان‏

8 سیاست تشویق و توبیخ عاملان حكومت به منظور اجراى عدالت و جلوگیرى از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه.
با دقت در سخنان ارزشمند ایشان مى‏توان به تبیین این اصول، به ویژه معیارهاى انتخاب كارگزاران حكومت، دستورالعمل‏ها و توصیه‏ها در رفتار و اخلاق اجتماعى كارگزاران با مردم، سیاست‏هاى نظارتى بر عملكرد و شیوه مدیریت كارگزاران، پرداخت.

1 برنامه اصلاحى امام على(ع)
جامعه زمان حضرت على(ع) به آسیب‏هاى گوناگونى دچار گشته بود. این آسیب‏ها هم در مبانى اعتقادى و اندیشه‏اى مردم و نوع نگرش آنان به دین و دنیا پدید آمده بود و هم در مبانى اخلاقى و رفتارى و خصلت‏هاى روحى و روانى آنان خود را نمایانده بود.

در آن جامعه، فساد و بدعت آشكار شده بود، مردم از سنّت پیامبر اسلام(ص) و اهداف او دور افتاده بودند. تبعیض نژادى و قوم‏گرایى و عصبیت‏هاى جاهلى در حكومت اسلامى رخ نموده بود. فساد مالى رایج و بیت المال مسلمانان به سادگى به یغما مى‏رفت. والیان ناشایست در شهرهاى اسلامى به ظلم و ستم و زراندوزى رو آورده و بر امور مردم مستولى شده بودند. این همه، و نگرانى از آینده دین اسلام و سرنوشت مسلمانان، از عواملى بود كه امام على(ع) را به فكر چاره انداخت.

از نگرانى‏هاى عمده ایشان، پیدایش انحراف در حكومت اسلامى و دور شدن آن از مسیر عدالت، دین‏گریزى جامعه و حاكمان و رغبت آنان به دنیازدگى و غفلت از قوانین و تعالیم اسلامى بود. او نمى‏توانست نسبت به اوضاع و احوال سیاسى، اخلاقى و اعتقادى امت مسلمان بى‏تفاوت بماند. از این‏رو، زمانى كه از خلافت ظاهرى بركنار بود نگران وضع اسلام و مسلمانان بود و آنگاه كه زمام امور را به دست گرفت نیز نگران آینده آنان بود و به مردم هشدارهاى لازم را مى‏داد؛ به ویژه آنان را از تسلط بنى‏امیه و انحرافات آنها و آینده نابسامانى كه گریبانگیرشان خواهد شد، آگاهى مى‏داد.

آشفتگى اوضاع و تغییر اخلاق و حالات مردم و سرگرمى آنها به دنیا كه بخشى از آن به حاكمیت‏هاى نادرست و عدم اجراى قوانین اسلامى در جامعه و كارگزاران ناصالح مربوط مى‏شد بارها در سخنان حضرت بازگو شده است.[3] آن حضرت، پس از اینكه به خلافت رسید، با شناختى كه از انحرافات جامعه زمان خود داشت به اصلاح آن همت گماشت تا اساس حكومت و مدیریت جامعه بر مبانى دین استوار گردد و با استقرار حكومت دینى، عدالت اسلامى تحقق یافته و مردم در مسیر زندگى شایسته انسانى و در راه كمال حقیقى قرارگیرند.

او دریافت كه جامعه نیازمند اصلاحات اساسى است. مى‏بایست تبعیض‏هاى ناروا و ظالمانه از جامعه زدوده شود، اموال به تاراج رفته از بیت المال و بخشش‏هاى نابجاى دیگران متوقف شده یا بازپس گردانده شود و میان صاحبان اصلى به مساوات تقسیم گردد. والیان فاسد از مصادر امور بركنار شده و به جاى آنان، عناصر صالح، باتقوا و شایسته، زمامدارى جامعه اسلامى را بر عهده گیرند. ظلم و ستم از جامعه رخت بربندد و به جاى آن عدالت و اخوت اسلامى حكمفرما شود.

امام على(ع) برنامه اصلاحى خود را در ابعاد سیاسى، اقتصادى و مالى، حقوقى و اخلاقى از همان بدو زمامدارى خویش اعلام نمود و بر تحقق آنها تأكید ورزید. اگرچه مطمئن بود كه این اصلاحات در جامعه‏اى كه به همین نابسامانى‏ها عادت یافته، مشكلاتى را به بار خواهد آورد و یقیناً كسانى كه منافعشان به خطر مى‏افتاد در برابر آن واكنش نشان داده و كارشكنى نمایند. به دلیل همین آینده‏نگرى بود كه ابتدا از پذیرش بیعت آنان خوددارى نمود و این مسأله را در سخنان متعددى مطرح كرده است.[4]

«مرا واگذارید و دیگرى را به دست آرید، زیرا ما به استقبال حوادث و امورى مى‏رویم كه رنگارنگ و فتنه‏آمیز است و چهره‏هاى گوناگون دارد و دل‏ها بر این بیعت ثابت و عقل‏ها بر این پیمان استوار نمى‏ماند، چهره افق حقیقت را ابرهاى تیره فساد گرفته، و راه مستقیم حق ناشناخته مانده. آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم،

بر اساس آنچه كه مى‏دانم با شما رفتار مى‏كنم و به گفتار این و آن، و سرزنش سرزنش‏كنندگان گوش فرا نمى‏دهم. اگر مرا رها كنید چون یكى از شما هستم كه شاید شنواتر و مطیع‏تر از شما نسبت به رییس حكومت باشم، در حالى كه من وزیر و مشاورتان باشم بهتر است كه امیر و رهبر شما گردم.»[5]
بدون تردید، ایجاد اصلاحات در جامعه و برپا داشتن عدالت و تحقق حكومت دینى مبتنى بر سیره و سنّت نبوى و علوى، نیازمند وجود یاران و كارگزاران مخلص، زیرك، كاردان، شجاع و فداكار بود كه با بینش درست نسبت

به تعالیم اسلام و شناخت نسبت به امام خود، مطیع فرمان‏هاى او بوده، به دستوراتش عمل كنند، در جنگ‏ها سستى نورزند و به دشمن پشت نكنند و در امور مردم صادقانه كوشش نمایند. در حالى كه پیروان نادان، عافیت‏جو و دنیاطلب، كج‏فهم و سهل‏انگار كه نه شجاعت جنگ و جهاد در مقابل دشمن را داشتند و نه اعتقاد و شناخت عمیق از دین، یكى از مشكلات امام على(ع) و از موانع برنامه‏هاى اصلاحى او بود.[6]

راز عدم همراهى مردم با برنامه‏هاى حضرت، در تباین اهداف آنان قرار داشت. اهداف امام، بلند و متعالى و معطوف به كمال انسانى بود و خواسته‏هاى یاران همان بهره جستن از تمتعات مادى و دنیوى بود. لذا افراد دون‏همت از یارى و همراهى مردى كه همت بلند و والا داشت باز مى‏ماندند.[7] اهداف او، برپا داشتن عدل، راست گردانیدن حق، دفاع از دین، اصلاح امور شهرهاى اسلام، امنیت مردم محروم و تحت ستم بود.[8]

رسیدگى به مردم و آسایش و امنیت آنان از دغدغه‏هاى حكومتى حضرت على(ع) بوده است. فقر و ضعف عمومى مردم و مشكلات و رنج‏هاى آنان، حضرت را مى‏آزرد به گونه‏اى كه شكوه مى‏كرد چگونه من راحت بخوابم و دلخوش باشم كه امیر مردم هستم در حالى كه شاید در حجاز و یمامه و اطراف، افرادى باشند كه گرسنه یا تشنه به سر برند.[9] او در شیوه زمامدارى معتقد بود:
«اِنَّ اللَّهَ تَعالى‏ فَرَضَ عَلى‏ اَئِمَّهِ الْحَقِّ اَنْ یُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ ;؛[10]

خداى تعالى به پیشوایان حق واجب گردانیده كه خود را با مردم تنگدست برابر نهند تا اینكه فقیر و تنگدست را پریشانى‏اش فشار نیاورده نگران نسازد.»
خود او در ساده‏زیستى و قناعت و برابر قرار دادن زندگى خویش با مستمندان جامعه چنان بود كه فرموده است:
«سوگند به خدا بر این جبّه خود چندان پینه دوختم تا اینكه از دوزنده آن شرمنده شدم و گوینده‏اى به من گفت: آیا آن را از خود دور نمى‏كنى؟»[11]

و در وصف بیزارى خود از ظلم و ستم مى‏فرماید:
«سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو كشیده شوم، خوش‏تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چیزى از اموال عمومى را غصب كرده باشم.»
امام على(ع) رهبرى بود كه آنچه را مى‏گفت بدان پایبند بود و به طور عملى سعى مى‏نمود الگویى از زمامدار عادل و پیشواى حق‏طلب در مكتب اسلام جلوه‏گر سازد. دوره كوتاه مدت زمامدارى او فرصتى بود تا بتواند اهداف خود را با طراحى اصول مدیریتى تحقق بخشد هرچند مشكلاتى كه رخ نمود مانع از عملى شدن برنامه‏هاى ایشان گردید.

1-1 معیارهاى انتخاب كارگزاران
یكى از عواملى كه مى‏توانست به اهداف حضرت على(ع) در تحقق جامعه مطلوب خویش كمك نماید، انتخاب كارگزاران شایسته و صالح بود و همان گونه كه پیشتر اشاره شد، این امر یكى از اصول مهم مدیریت ایشان به شمار مى‏رفت. با تأمل در سخنان حضرت در نهج‏البلاغه مشخص مى‏شود كه او در انتخاب كارگزاران حكومت دقت لازم را به عمل مى‏آورده و متناسب با نوع مسؤولیت و وظیفه، ملاك و معیارهایى را در نظر مى‏گرفته است. سپس به كارگزاران عالى‏رتبه خود نیز معیارهاى لازم را در انتخاب عناصر تحت امر، توصیه مى‏نموده است.

امام على(ع)، كارگزاران خود را در مسؤولیت‏هاى مختلف سیاسى، نظامى، مالى، ادارى، قضایى و ; بر اساس شاخصه‏هایى متناسب با سِمَت آنان انتخاب مى‏كرد. علاوه بر معیارهاى عمومى و مشترك در جنبه‏هاى عقیدتى و اخلاق فردى مانند عقیده به اسلام، ایمان، تقوا، حُسن سابقه و این قبیل ویژگى‏ها، معیارها و شاخصه‏هاى دیگرى را در انتخاب كارگزاران رعایت مى‏كرد تا با ایجاد نظام مدیریتى كارآمد و شایسته، امور مردم به بهترین شكل انجام شده و عدالت اجتماعى تحقق یابد. بدین صورت، ایشان دیندارى و تعهد را بافضیلت‏گرایى و شایسته‏سالارى توأم نمود و كوشش كرد تا حكومت دینى در خدمت مردم را مستقر سازد.

حضرت در نامه‏اى به محمد بن‏ابى‏بكر كه به سبب عزل شدنش از حكومت مصر دلگیر شده بود دلایل عزل او و انتخاب مالك اشتر را به جاى وى بیان نموده است. او در بیان ویژگى‏هاى مالك مى‏فرماید:
«اِنَّ الرَّجُلَ الَّذى‏ كُنْتُ وَلَّیْتُهُ اَمْرَ مِصْرَ كانَ رَجُلاً لَنا ناصِحاً وَ عَلى‏ عَدُوِّنا شَدیداً ناقِماً؛[12]
همانا مردى را كه فرماندار مصر قرار داده بودم نسبت به ما خیرخواه و به دشمنان ما سختگیر و درهم كوبنده بود.»
در این نامه، موارد زیر از جمله معیارهاى انتخاب مالك براى مسؤولیت فرماندارى مصر، ذكر شده است:
1 خیرخواهى نسبت به رهبر و امام جامعه،

2 صلابت و قدرت مقابله در برابر دشمن و عدم مسامحه و سازش با مخالفان،
3 توانایى لازم براى انجام مسؤولیت.
در بیان ویژگى‏هاى محمد بن‏ابى‏بكر نیز معیارهایى مانند خیرخواهى، تلاش و كوشش،شجاعت و توانایى، قدرت دفاع و پاسدارى را نام برده است.[13] در نامه‏اى دیگر به‏مردم مصر، آنگاه كه مالك اشتر را به سوى آنها اعزام مى‏نماید، او را با ویژگى‏هایى توصیف‏نموده و همان موارد را از معیارهاى انتخاب وى براى وظیفه ولایتدارى برشمرده است از جمله:
1 محافظت و حراست از مسؤولیت (تعهد و احساس مسؤولیت)،

2 كوشا و فعال بودن،
3 شجاعت و نترسیدن از دشمن،
4 صلابت و شجاعت بر بدكاران،
5 قاطعیت و بُرّندگى در امور،
6 اطاعت از رهبرى و امام جامعه،
7 خیرخواه مردم بودن،
8 بر معیار حق عمل نمودن (حق‏گرایى)،
9 برخوردارى از تدبیر و قدرت حل مشكلات.

«; من بنده‏اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در روزهاى وحشت نمى‏خوابد و در لحظه‏هاى ترس از دشمن روى نمى‏گرداند، بر بدكاران از شعله‏هاى آتش تندتر است، او مالك پسر حارث مَذحِجى است. آنجا كه با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت كنید، اوشمشیرى از شمشیرهاى خداست كه نه تیزى آن كُند مى‏شود، و نه ضربت آن بى‏اثر است. اگر شما را فرمان كوچ كردن داد، كوچ كنید و اگر گفت بایستید، بایستید، كه او در پیشروى وعقب‏نشینى و حمله، بدون فرمان من اقدام نمى‏كند. مردم مصر، من شما را بر خود برگزیدم كه او را براى شما فرستادم، زیرا او را خیرخواه شما دیدم، و سرسختى او را در برابر دشمنانتان‏پسندیدم.»[14]

امام(ع) در سخنى اشاره مى‏كند كه قصد داشته هاشم بن‏عتبه را براى فرماندارى مصر انتخاب نماید. در بیان علت این انتخاب، به دو ویژگى مهم او اشاره مى‏كند كه براى اداره ایالت مهمى مانند مصر كه مورد طمع معاویه و در معرض تهاجم سپاهیان او قرار داشت، مؤثر بود:
1 مقاومت و پایدارى در برابر دشمن،

 

2 شدت و صلابت بر دشمن به گونه‏اى كه فرصت تاخت و تاز نیابد.[15]
در عهدنامه حضرت به مالك اشتر از كارگزاران برجسته حكومت، معیارهایى در انتخاب مشاوران و وزیران و دیگر نیروهاى انسانى ذكر شده كه اهتمام و حساسیت ایشان را در تعیین كارگزاران حكومت و شایستگى و سلامت آنان نشان مى‏دهد. از دیدگاه او، مشاوران نباید بخیل، ترسو و حریص باشند. زیرا فرد بخیل، زمامدار را از نیكوكارى باز مى‏دارد و از تنگدستى مى‏ترساند.

فرد ترسو در انجام كارها، روحیه زمامدار را سست مى‏كند و فرد حریص، حرص را در نظرها زینت مى‏دهد. چون ریشه همه این خصلت‏ها، بدگمانى به خداوند است، این افراد از جنبه اعتقادى نیز ضعیف بوده و ویژگى لازم را براى مشورت ندارند. اما وزیران، نباید سوء سابقه داشته و قبلاً در خدمت بدكاران و حكام ستمگر بوده باشند، بلكه باید از افراد خوشنام، داراى قدرت تفكر و رأى، صراحت بیان در حق‏گویى، و كسانى كه ستمكاران را یارى نكرده باشند، انتخاب گردند.[16]

«بدترین وزیران تو، كسى است كه پیش از تو وزیر بدكاران بوده، و در گناهان آنان شركت داشته، پس مبادا چنین افرادى محرم راز تو باشند، زیرا كه آنان یاوران گناهكاران ویارى‏دهندگان ستمكارانند. تو باید جانشینانى بهتر از آنان داشته باشى كه قدرت فكرى‏امثال آنها را داشته، اما گناهان و كردار زشت آنها را نداشته باشند.

كسانى كه ستمكارى‏را بر ستمى یارى نكرده، و گناهكارى را در گناهى كمك نرسانده باشند. هزینه این‏گونه از افراد بر تو سبك‏تر، و یاریشان بهتر، و مهربانیشان بیشتر، و دوستى آنان با غیرتوكمتر است. آنان را از خواص، و دوستان نزدیك و رازداران خود قرار ده، سپس از میان‏آنان، افرادى را كه در حق‏گویى از همه صریح‏ترند، و در آنچه را كه خدا براى دوستانش‏نمى‏پسندد تو را مددكار نباشند انتخاب كن، چه خوشایند تو باشد یاناخوشایند.»[17]

امام(ع)، افراد عاقل، دانشمند، باتجربه و محتاط را بهترین كسان براى مشورت مى‏داند:
«خَیْرُ مَنْ شاوَرْتَ ذوى النُّهى‏ وَ الْعِلْمِ وَ اوُلوُا التَّجارِبِ وَ الْحَزْم.»[18]
معیار دیگرى را كه در انتخاب مشاور ذكر كرده، «خداترسى» است:
«شاوِرْ فى‏ اُموُرِكَ الَّذینَ یَخْشَوْنَ اللَّهَ تَرْشُدْ؛[19] با افرادى كه از خدا مى‏ترسند مشورت كن تا به
حقیقت برسى.»

از مشاوره با فرد نادان پرهیز داده زیرا رأى او انسان را به هلاكت مى‏كشد:
«رأىُ الْجاهِلِ یُرْدى‏.»[20]
اصولاً آن حضرت، مشورت كردن را پشتیبان نیكویى‏[21] مى‏داند كه زمامداران و كارگزاران یك نظام بى‏نیاز از آن نیستند زیرا با این عمل در عقول دیگران شریك مى‏شوند و از استبداد رأى كه موجب هلاكت است پرهیز مى‏كنند.[22]
حضرت در باره كارمندان دولت سفارش مى‏نماید پس از اینكه مورد آزمایش قرار گرفتند به كار گماشته شوند و در انتصاب آنان حتماً با صاحب نظران مشورت شود. وى توصیه مى‏نماید كه كارمندان دولت با ویژگى‏هاى زیر انتخاب شوند:
1 باتجربه باشند،
2 باحیا باشند،
3 از خاندان‏هاى اصیل و باتقوا باشند كه در مسلمانى سابقه درخشانى دارند.

دلیل انتخاب افرادى با این ویژگى‏ها آن است كه «اخلاق آنان گرامى‏تر، و آبرویشان محفوظتر و طمع‏ورزى‏شان كمتر، و آینده‏نگرى آنان بیشتر است.»[23]
در انتخاب نویسندگان و منشیان امور ادارى نیز معیارهایى را برشمرده از جمله اینكه: صالح باشند، روحیه تجاوزگرى و سركشى نداشته باشند، گستاخ و پرده‏در نباشند، در انجام وظایف محوله كوتاهى نكنند، فراموشكار نباشند، در تنظیم قرارداد سستى نورزند، منزلت و قدر خود را بشناسند، امانتدار باشند، آثارى نیكو در میان مردم به جا گذاشته باشند، و براى زمامداران قبلى چگونه خدمت كرده‏اند.[24]

در انتخاب فرماندهان نظامى نیز به دلیل اهمیت سپاه در جامعه اسلامى بر رعایت معیارهایى تأكید نموده كه موارد زیر از آن جمله است:
خیرخواه، پاكدامن، شكیبا، صبور، عذرپذیر، رحیم بر ناتوان، شدید بر اقویا، عدم تجاوزهنگام شدت عمل، عدم سستى هنگام ناتوانى، اصالت خانوادگى، پارسایى خانواده، سوابق نیكو، دلاورى و سلحشورى و بخشندگى، شخصیت متین و موجه، مهربان، یارى‏گر سربازان، و ;

«براى فرماندهى سپاه كسى را برگزین كه خیرخواهى او براى خدا و پیامبر(ص) و امام تو بیشتر، و دامن او پاك‏تر، شكیبایى او برتر باشد، از كسانى كه دیر به خشم آید، و عذرپذیرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد كند، درشتى او را به تجاوز نكشاند، و ناتوانى او را از حركت باز ندارد. سپس در نظامیان با خانواده‏هاى ریشه‏دار، داراى شخصیت حساب شده، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نیكو و درخشان، كه دلاور و سلحشور وبخشنده و بلندنظرند، روابط نزدیك برقرار كن ; برگزیده‏ترین فرماندهان سپاه تو، كسى‏باشد كه از همه بیشتر به سربازان كمك رساند، و از امكانات مالى خود بیشتر در اختیارشان گذارد ;»[25]

در یكى از مانورهاى نظامى، وقتى میان دو تن از فرماندهان لشكر، زیاد بن‏نصر و شریح بن‏هانى، اختلاف بالا گرفت، امیرالمؤمنین(ع) مالك اشتر را به سِمَت فرمانده كل برگزید و به سوى آنان فرستاد. دلایل انتخاب مالك را به فرماندهى، عدم سستى و سهل‏انگارى، عدم لغزش، عدم افراط و تفریط در رفتار ذكر نموده است.[26]

از دیگر مناصب حكومتى كه امام على(ع) در باره دارنده آن معیارهایى را توصیه نموده، قضاوت است. قضاوت عادلانه و داورى به حق از امورى است كه در برقرارى امنیت عمومى و فراهم نمودن رضایت مردم مؤثر است. این امر منوط است به انتخاب قاضیانى شایسته كه از روى حق داورى نموده و از مسیر انصاف و عدالت خارج نشوند. به لحاظ اهمیت قضاوت در جامعه، حضرت هم در انتخاب قاضیان معیارهایى را توصیه كرده و هم پس از گماشته شدن به این منصب، سفارش‏هاى لازم را در باره آنان نموده تا به ظلم و ستم وارد نشده و دنیاطلبى بر آنان مسلط نگردد. معیارهایى كه در انتخاب قاضى توصیه نموده عبارتند از:

1 برترین فرد در علم قضا،
2 پرحوصله و صبور،
3 اشتباه‏پذیر،
4 اهل بررسى و تحقیق،
5 داراى مناعت طبع،
6 محتاط در شبهات،
7 خستگى‏ناپذیر،
8 پى‏گیر،
9 شكیبا،
10 قاطع در فصل خصومت،

11 استحكام اراده و ثبات رأى (كه در اثر مدح و ستایش، وسوسه نشود و با تملق دیگران منحرف
نگردد).
آنگاه سفارش مى‏نماید:
«پس از انتخاب قاضى، هرچه بیشتر در قضاوت‏هاى او بیندیش و آنقدر به او ببخش كه نیازهاى او برطرف گردد و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار كه نزدیكان تو، به نفوذ در او طمع نكنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در امان باشد.»[27]
حضرت براى سالم ماندن كارمندان پس از انتخاب و مصون ماندن دستگاه ادارى كشور از انحراف، مواردى را توصیه نموده كه رعایت آنها در سالم‏سازى نظام مدیریت كشور مؤثراست:
1 بررسى رفتار و عملكرد كارگزاران،

2 گماشتن عیون راستگو و اهل وفا براى نظارت بر اعمال آنان.
این بررسى و نظارت سبب مى‏شود كه آنها امانت‏دار و با مردم مهربان باشند.
3 پرداخت حقوق كافى به آنان، زیرا موجب بى‏نیازى و اصلاح آنان مى‏گردد، در نتیجه به اموال بیت المال دست نمى‏زنند و در امانات خیانت نمى‏كنند.
4 مجازات و توبیخ شدید كسانى كه خیانت ورزند.[28]

2-1 توصیه‏ها و دستورالعمل‏ها
یكى از اقدامات حضرت على(ع) نسبت به كارگزاران خود، ارائه توصیه‏ها و رهنمودهاى لازم به آنان است تا با انجام نیكوتر مسؤولیت خود، رضایت عمومى مردم تأمین گردد و از ناحیه این كارگزاران بر مردم ظلم و ستم روا نگردد. او به طرق مختلف، با گماشتن عیون، كسب اخبار و اطلاعات، بر اعمال و رفتار كارگزاران خود نظارت مى‏كرد و از كوچكترین خطاى آنان، اغماض نمى‏كرد. در نامه‏هاى متعددى، كارگزاران خود را در امر مهربانى نمودن و برخورد نیكو داشتن با مردم سفارش مى‏كند و نیز آنان را از برخورد خشن‏و نادرست و ظلم و ستم با مردم و خیانت و دزدى در بیت المال و دارایى انسان‏هابرحذر مى‏دارد. حتى كسانى را كه ذره‏اى در امور بیت المال مسلمانان تخطى كرده، یاكار ناشایست انجام داده‏اند توبیخ مى‏كند، گاهى آنها را عزل و براى محاكمه نزد خود فرامى‏خواند.
1-2-1 فرمانداران

امام(ع) در نامه‏اى به محمد بن‏ابى‏بكر، هنگامى كه او را در آغاز سال 37 هجرى به سوى مصر فرستاد، سفارش‏هایى در باره اخلاق اجتماعى و رفتار با مردم نموده، به ویژه او را به فروتنى، نرمخویى و مهربانى، گشاده‏رویى و خوشرویى، رفتار مبنى بر مساوات با مردم توصیه نموده است. سپس خطاب به او در برابر انتخابش به سرپرستى لشكر بزرگ مصر، بر رعایت اصولى تذكر مى‏دهد، از جمله:
1 مخالفت با خواسته‏ها و تمنّیات دل،
2 دفاع از دین،
3 به خشم نیاوردن خدا به خاطر رضایت دیگران،
4 برپاى داشتن نماز اول وقت.[29]

به فرماندار خود در شهر مكه، قُثَم بن‏عباس، رهنمود مى‏دهد كه «در بامداد و شامگاه در یك مجلس عمومى با مردم بنشین، آنان كه پرسش‏هاى دینى دارند با فتواها آشنایشان بگردان، و ناآگاه را آموزش ده، و با دانشمندان به گفتگو بپرداز، جز زبانت چیز دیگرى پیام‏رسانت با مردم، و جز چهره‏ات دربانى وجود نداشته باشد، و هیچ نیازمندى را از دیدار خود محروم مگردان زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گرچه در پایان حاجت او برآورده شود دیگر تو را نستاید. در مصرف اموال عمومى كه در دست تو جمع شده است اندیشه كن، و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش، و به مستمندان و نیازمندانى كه سخت به كمك مالى تو احتیاج دارند برسان، و مازاد را نزد ما بفرست تا در میان مردم نیازمندى كه در این سامان هستند تقسیم گردد.»[30]

در نامه‏اى دیگر به یكى از كارگزاران خود در سال 38 هجرى، مسؤولیت‏هاى فرماندارى و اخلاق اجتماعى را كه براى یك حاكم در قلمرو اسلامى ضرورى بوده است، بیان مى‏كند. این رهنمودها همه براى تأمین امنیت مردم، سلامت جامعه اسلامى، جلوگیرى از انحراف كارگزاران و ; ارائه شده است:
1 حفظ مرزهاى كشور اسلامى،
2 یارى دین،
3 توأم ساختن شدت با مدارا در رفتار اجتماعى،
4 تواضع در برابر مردم،
5 گشاده‏رویى و فروتنى با مردم،

6 تفاوت نگذاشتن در برخورد با مردم (رعایت مساوات با انسان‏ها).[31]
و در نامه‏اى به عبداللَّه بن‏عباس، هنگامى كه او را در سال 36 هجرى به فرماندارى بصره منصوب نمود، در اخلاق فرماندهى، مواردى چون گشاده رویى با مردم هنگام دیدار و در مجالس رسمى و در مقام داورى، و پرهیز از خشم را به او توصیه مى‏نماید[32] و در نامه‏اى دیگر به همین كارگزار، او را به مدارا و رفتار نیك با مردم قبایل و زدودن وحشت از دل‏هاى آنان سفارش مى‏كند.[33]

حضرت در سخنى دیگر، در اخلاق كارگزاران‏حكومتى، موارد زیر را مطرح نموده است:
1 اهتمام به قرآن و عمل به احكام آن،
2 عبرت‏گیرى از حوادث تاریخ،
3 توجه به خدا و معاد،
4 سخن گفتن به حق،

5 پرهیز از كارى كه مسلمانان را ناخوشایند است،
6 عدم ارتكاب خلاف در پنهانى،
7 فرو خوردن خشم،
8 بخشش هنگام قدرت،
9 فروتنى هنگام خشم،
10 مدارا در حكومت،

11 نیكو داشتن نعمت‏هاى خداوند،
12 تباه نكردن نعمت‏هاى موجود،
13 حفظ آبرو،
14 راز نگهدارى (بازگو نكردن همه شنیده‏ها)،
15 پرهیز از دوستى با بى‏خردان و خلافكاران،
16 پرهیز از گروه‏هاى غافل، ستمگر و باطل،

17 پرهیز از حضور و نشستن در مكان‏هاى بدسابقه و محل فتنه‏ها،
18 برحذر بودن از همنشینى با فاسقان،
19 گرامى داشتن خدا و اطاعت از او،
20 دوست داشتن دوستان خدا،
21 توجه به افراد ضعیف،

22 مدارا با نفس در واداشتن به عبادت (عدم تحمیل و اكراه بر آن).[34]
در فرمان حضرت على(ع) به مالك اشتر كه منشورى است مشتمل بر آداب مملكت‏دارى و شیوه حكمرانى و مدیریت نظام اسلامى، از ابعاد مختلفى كه یك حكمران مى‏بایست در قلمرو تحت اداره و فرمانروایى‏اش عمل نماید، سخن به میان آمده است. ایشان در باره رفتار سیاسى و شیوه سلوك حاكم با مردم و معیارهاى انتخاب مشاوران و وزیران و دیگر نیروهاى انسانى براى همكارى و مشورت و اداره امور، حتى دوستى و مصاحبت با افراد، نكات ارزنده‏اى را مطرح نموده است.

ابتدا در ویژگى‏هاى شخصى، مالك را بر انجام یا نهى از امورى دستور مى‏دهد، سپس به نحوه ارتباط با مردم و اقشار مختلف اجتماعى، و رعایت معیارها در انتخاب عوامل انسانى مى‏پردازد و هشدارهاى لازم را در صفاتى كه زمامدار نباید داشته باشد به او مى‏دهد. اصلاح كار مردم، آبادانى شهرها، نبرد با دشمنان، جمع‏آورى خراج، مسؤولیت‏هایى است كه بر عهده یك كارگزار گذاشته شده است.

در ضرورت خودسازى، نكات زیر را یادآورى كرده است:
خداترسى و اطاعت از او، پیروى واجبات و سنّت‏هاى الهى، ضایع نساختن دستورات الهى، یارى نمودن خدا به تمام وجود، باز داشتن نفس از هواها و آرزوها و سركشى، اعمال صالح، مهار كردن هواى نفس، اجتناب از محرمات.
آنگاه در اخلاق اجتماعى و روش برخورد با مردم، موارد زیر را توصیه نموده است:
1 مهربانى و دوستى با مردم،

2 عفو و بخشش بر خطاهاى احتمالى آنان،
3 عدم سختگیرى و كیفر دادن مردم،
4 مهار كردن خشم و خشونت،
5 عدم تكبر و خودبزرگ‏بینى در رفتار با مردم،
6 پرهیز از غرور و خودپسندى،
7 رعایت انصاف با مردم و خویشان و نزدیكان،
8 حق‏گرایى و عدالت‏خواهى و مردم‏گرایى،

9 عدم تكیه بر خواص به بهاى خشم عمومى مردم،
10 دور ساختن عیب‏جویان از خود،
11 پوشانیدن بدى‏ها و زشتى‏ها،
12 رفع دشمنى‏ها و كینه‏ها،
13 عدم تصدیق سخن‏چین،
14 پیوند با پرهیزكاران و راستگویان،
15 فضیلت دادن نیكوكار بر بدكار،
16 نیكوكارى به مردم براى جلب اعتماد آنان،
17 تخفیف مالیات،

18 عدم اجبار مردم به كارى كه دوست ندارند،
19 حفظ آداب و سنت‏هاى پسندیده جامعه،
20 بدعت نگذاشتن آداب زیان‏آور،
21 گفتگو و مباحثه با دانشمندان و حكیمان كه مایه آبادانى و اصلاح شهرها و برقرارى نظم و قانون خواهد بود،
22 رسیدگى به امور محرومان و مستضعفان جامعه،
23 فاصله نگرفتن از مردم (حضور در جمع مردم)،

24 امتیاز ویژه ندادن به خویشان و نزدیكان، و موارد متعدد دیگر ;
اما هشدارهایى نیز در برخى زمینه‏ها داده است. مانند پرهیز از خونریزى ناحق، پرهیز از خودپسندى و خودستایى، پرهیز از منّت‏گذارى بر مردم و خلف وعده، پرهیز از شتابزدگى و سستى در كارها، برحذر بودن از امتیازخواهى، و اثرات ناگوار هر كدام از این صفات ناپسند را هم ذكر كرده است.[35]
به دلیل توجه خاص آن حضرت به محرومان و مستضعفان، در میان اقشار مختلف اجتماعى، بر این قشر تأكید ویژه‏اى نموده و كارگزاران را به رعایت حقوق و حل مشكلات آنها دستور داده است:

«خدا را، خدا را! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، كه هیچ چاره‏اى ندارند (و عبارتند) از زمین‏گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان ; پس براى خدا پاسدار حقى باش كه خداوند براى این طبقه معین فرموده است: بخشى از بیت المال، و بخشى از غله‏هاى زمین‏هاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیك‏ترین آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسؤول رعایت آن مى‏باشى

. مبادا سرمستى حكومت، تو را از رسیدگى به آنان باز دارد، كه هرگز انجام كارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترك مسؤولیت‏هاى كوچك‏تر نخواهد بود. همواره در فكر مشكلات آنان باش، و از آنان روى برمگردان، به ویژه امور كسانى را از آنان بیشتر رسیدگى كن كه از كوچكى به چشم نمى‏آیند و دیگران آنان را كوچك مى‏شمارند و كمتر به تو دسترسى دارند ;

در رفع مشكلاتشان به گونه‏اى عمل كن كه در پیشگاه خدا عذرى داشته باشى، زیرا این گروه در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند و حق آنان را به گونه‏اى بپرداز كه در نزد خدا معذور باشى. از یتیمان خردسال، و پیران سالخورده كه راه چاره‏اى ندارند و دست نیاز برنمى‏دارند، پیوسته دلجویى كن كه مسؤولیتى سنگین بر دوش زمامداران است ; پس بخشى از وقت خود را به كسانى اختصاص ده كه به تو نیاز دارند، تا شخصاً به امور آنان رسیدگى كنى، و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى كه تو را آفریده فروتن باش، و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سرِ راهشان دور كن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو كند.»[36]

2-2-1 مأموران مالى
یكى از دغدغه‏ها و حساسیت‏هاى خاص حضرت على(ع) نسبت به كارگزاران بیت المال و مأموران جمع‏آورى خراج و زكات بود كه با امور مالى مردم سر و كار داشتند. زیرا در این مسؤولیت، احتمال سختگیرى بر مردم براى وصول مالیات، روا داشتن ستم و اجحاف، گاهى نیز خیانت و تخلف در امانت وجود داشت. از این‏رو، ایشان در نامه‏هاى متعدد، ضمن هشدار به مأموران خود، دستور العمل كلى را در شیوه برخورد با مردم و جمع‏آورى مالیات بیان نموده و آنان را از رفتار غیر انسانى و دون شأن یك كارگزار اسلامى برحذر داشته است.

از دیدگاه امام(ع)، حاكم اسلامى در قلمرو خود باید مالیات و بیت المال را به گونه‏اى وارسى كند كه صلاح مالیات‏دهندگان باشد، زیرا بهبودى مالیات و مالیات‏دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه مى‏باشد و تا امور مالیات‏دهندگان اصلاح نشود كار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نان‏خور مالیات و مالیات‏دهندگانند.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود مقاله حكومت و اخلاق از ديدگاه امام علي عليه السلام در word
قیمت : 29,400 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 icbc.ir