مقاله حكومت و اخلاق از ديدگاه امام علي عليه السلام در word دارای 52 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله حكومت و اخلاق از ديدگاه امام علي عليه السلام در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله حكومت و اخلاق از ديدگاه امام علي عليه السلام در word،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
حكومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام
امام على(ع)، كارگزاران حكومت و راهكارهاى اصلاحات
یكى از برنامههاى اصلاحى حضرت على(ع) در دوره زمامدارى، گماشتن نیروهاى شایسته، كارآمد و صالح در مصادر امور حكومت بود. زیرا استقرار و دوام حكومت به ویژه با شاخصههاى دیندارى و عدالت، بدون كارگزاران شایسته عملى نخواهد بود. از اینرو، یكى از مقولههاى مهم و مورد توجه جدى امام على(ع)، كارگزاران حكومت بود.
چگونگى گزینش و انتخاب این نیروها در مناصب گوناگون سیاسى، نظامى، مالى، قضایى و ادارى، آشنا نمودن آنان با دستورالعملهاى مدیریتى، شیوه زمامدارى و رفتار با مردم، و نظارت بر عملكرد و مدیریت آنان به منظور حسن اجراى امور كه به تأمین امنیت جامعه، رضایت عمومى مردم، استحكام و ثبات حكومت منجر گردد، از مسایلى است كه امام(ع) بدانها پرداخته است.
حضرت(ع) با این مبانى نظرى سعى داشت تا مدلى از نظام مدیریت اسلامى را در زمان خویش اجرا نماید و براى آینده مسلمانان نیز معیارهاى لازم و اصول كلى را ارائه دهد. در این مقاله كوشش مىشود تا برنامههاى اصلاحى امام على(ع) در باره كارگزاران حكومت، به ویژه مواردى چون معیارهاى انتخاب، توصیهها و رهنمودهاى مدیریتى، و سیاستهاى نظارتى و مراقبتى ایشان تحلیل و تبیین گردد.
مقدمه
یكى از اصول مهم اندیشه حضرت على(ع)، لزوم استقرار حكومت براى انتظام امور مردم و سامان یافتن نظام اجتماعى است. زیرا برقرارى امنیت داخلى، توازن اجتماعى و نظم،وصول بودجه عمومى، جلوگیرى از هرج و مرج و دفع فساد، جنگیدن با دشمنان ومتجاوزان، فعالیت دستگاه قضایى و اجراى احكام و مقررات قانونى، از امورى است كهجز با تشكیل حكومت میسر نخواهد گشت و در سخنان امام على(ع) به این مهم اشاره شده است.
ایشان هنگامى كه سخن خوارج را كه مىگفتند: «لا حُكْمَ اِلّا للَّه»، شنید، فرمود:
«سخن خوارج سخن حقى است كه از آن اراده باطل مىشود ; مردم چارهاى ندارند جز اینكه زمامدارى داشته باشند، چه نیكوكار یا بدكار. مؤمن در امارت و حكومت او (حاكم نیكوكار) به طاعت مشغول است، و كافر بهره خود را مىیابد، و با قدرت او، بودجه عمومى جمعآورى و با دشمن پیكار شود، امنیت راهها تضمین گردد و حق ضعیف از قوى گرفته شود تا خوبان براحتى زندگى كنند و مردم از شرّ فاجران آسوده گردند.»[1]
مواردى كه در سخن حضرت آمده از ضرورىترین نیازهاى هر اجتماعى است كه باید به وسیله نظام حكومت برآورده شود. بنابراین، نیاز به حكومت، از بدیهىترین امورى است كهعقل فطرى بدان حكم مىكند. این امر، به گروهى از انسانها یا زمانى خاص بستگى ندارد،بلكه در همه زمانها نیاز به زمامدار و تشكیلاتى كه جامعه را اداره نماید، وجود داشته است و دارد.
اما حكومت مورد نظر امام على(ع) از سه شاخصه مهم «دیندارى»، «عدالت» و «مردمدارى» برخوردار است. تحقق عینى و عملى این شاخصهها در جامعه، به وجود زمامداران و كارگزاران صالح و شایسته بستگى دارد. اگر رهبر و پیشواى جامعه در صراط حق بود و بر معیارهاى دینى رفتار كرد، یعنى مبانى نظرى و فعل سیاسى او منطبق با اصول شریعت و احكام دین بود، و كارگزاران او در مسؤولیتهاى گوناگون از صلاحیت اعتقادى و عملى لازم و رفتار شایسته با مردم برخوردار بودند، و مردم نیز با نصایح و ارشادات او، به وظایف و تكالیف خود در برابر زمامداران و مدیران رفتار نمودند، سلامت جامعه در یك توازن اجتماعى و هماهنگى اركان مختلف، تأمین خواهد شد.
از آنجا كه امام على(ع) به عدالت اجتماعى در حكومت اهتمام جدى داشت، یكى از راهكارهاى عملى تحقق آن را، گزینش كارگزاران و مدیران شایسته در امور مىدانست. علاوه بر صلاحیت و شایستگى زمامدار و پیشواى اصلى جامعه، كارگزاران و عاملان او در مناصب گوناگون نیز باید از شایستگى لازم برخوردار باشند. از اینرو، آن حضرت كه قبل از تصدى خلافت مسلمانان، نسبت به كارگزاران ناصالح در رأس امور ناخرسند بود و به ویژه خلیفه عثمان را از خطرات و سوء رفتار عاملانش اندرز مىداد، آنگاه كه امر پیشوایى مردم را بر عهده گرفت، یكى از برنامههاى اصلاحىاش، بركنارى والیان فاسد و گماشتن نیروهاى شایسته، مطمئن و باتقوا به جاى آنها بود.
او علاوه بر اینكه در انتخاب كارگزاران از جنبه صلاحیتى و مدیریتى حساسیت نشان مىداد، نظارت خاصى را نیز بر اعمال آنها، در زمانى كه متصدى امور بودند، به كار مىبست. به تخلفات آنها به سرعت رسیدگى مىنمود و ایشان را نسبت به عملكرد نادرست بازخواست، سرزنش و توبیخ مىكرد. قبل از اعزام والیان به شهرها، در باره چگونگى رفتار و سلوك آنها با مردم و مشى والىگرى، سفارشها و توصیههاى لازم را به ایشان مىنمود و در نامههایى كه به عاملان خود مىنگاشت آیین مدیریت اسلامى را براى آنها تبیین مىكرد.
نمونه مفصل این دستورالعمل در نامه پنجاه و سوم نهجالبلاغه معروف به «عهدنامه مالك اشتر» آمده كه منشورى است از شیوه حكومتدارى امیرالمؤمنین و روح این فرمان بر اساس «عدالت اسلامى» قرار دارد. بیش از سى نامه از هفتاد و نه نامه حضرت امیر در نهجالبلاغه به كارگزارانى نوشته شده كه از جانب او در شهرهاى مختلف به كار گماشته شده بودند، از قبیل فرمانداران، مرزداران، فرماندهان سپاه، مأموران خراج و زكات و سایر كارگزاران.
با ملاحظه متن نامهها، به خوبى مىتوان دریافت كه ایشان چگونه به امور مردم و امنیتآنها اهتمام داشته و از اینكه عاملان او در حوزه اختیار خود مرتكب خطا و انحرافشوند نگرانى داشته است. زیرا از نظر وى، «بزرگترین خیانت، خیانت به امت است»[2] و همت آن امام بر آن بود تا مردم در حكومت او از ناحیه كارگزاران و مسؤولان امور در امنیت به سر ببرند.
امام على(ع) در الگوى مدیریتى خود، چند اصل مهم را رعایت مىنموده است:
1 انتخاب كارگزاران و مدیران حكومت بر اساس معیارهاى صلاحیتى و ارزشى
2 اصل قرار دادن لیاقتها، شایستگىها و توانایىها در واگذارى مسؤولیت به كارگزاران و عدم دخالت روابط شخصى و خویشاوندگرایى (نفى دودمانگرایى و اشرافیتسالارى)
3 برخوردارى از دستورالعمل جامع مدیریتى (داشتن پشتوانه نظرى و معرفتى مدیریت وحكومت)
4 تبیین وظایف و تكالیف رهبرى، كارگزاران و مردم نسبت به یكدیگر
5 اهتمام به انطباق قول با عمل در رفتار خود به منظور تأثیرگذارى فرامین بر عاملان حكومت و مردم (هماهنگى مبانى اندیشهاى با فعل سیاسى)
6 ارائه توصیهها و رهنمودهاى لازم به كارگزاران حكومتى هنگام پذیرش مسؤولیت
7 نظارت و مواظبت دقیق بر رفتار و عملكرد مدیران، حتى شیوه زندگى آنان
8 سیاست تشویق و توبیخ عاملان حكومت به منظور اجراى عدالت و جلوگیرى از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه.
با دقت در سخنان ارزشمند ایشان مىتوان به تبیین این اصول، به ویژه معیارهاى انتخاب كارگزاران حكومت، دستورالعملها و توصیهها در رفتار و اخلاق اجتماعى كارگزاران با مردم، سیاستهاى نظارتى بر عملكرد و شیوه مدیریت كارگزاران، پرداخت.
1 برنامه اصلاحى امام على(ع)
جامعه زمان حضرت على(ع) به آسیبهاى گوناگونى دچار گشته بود. این آسیبها هم در مبانى اعتقادى و اندیشهاى مردم و نوع نگرش آنان به دین و دنیا پدید آمده بود و هم در مبانى اخلاقى و رفتارى و خصلتهاى روحى و روانى آنان خود را نمایانده بود.
در آن جامعه، فساد و بدعت آشكار شده بود، مردم از سنّت پیامبر اسلام(ص) و اهداف او دور افتاده بودند. تبعیض نژادى و قومگرایى و عصبیتهاى جاهلى در حكومت اسلامى رخ نموده بود. فساد مالى رایج و بیت المال مسلمانان به سادگى به یغما مىرفت. والیان ناشایست در شهرهاى اسلامى به ظلم و ستم و زراندوزى رو آورده و بر امور مردم مستولى شده بودند. این همه، و نگرانى از آینده دین اسلام و سرنوشت مسلمانان، از عواملى بود كه امام على(ع) را به فكر چاره انداخت.
از نگرانىهاى عمده ایشان، پیدایش انحراف در حكومت اسلامى و دور شدن آن از مسیر عدالت، دینگریزى جامعه و حاكمان و رغبت آنان به دنیازدگى و غفلت از قوانین و تعالیم اسلامى بود. او نمىتوانست نسبت به اوضاع و احوال سیاسى، اخلاقى و اعتقادى امت مسلمان بىتفاوت بماند. از اینرو، زمانى كه از خلافت ظاهرى بركنار بود نگران وضع اسلام و مسلمانان بود و آنگاه كه زمام امور را به دست گرفت نیز نگران آینده آنان بود و به مردم هشدارهاى لازم را مىداد؛ به ویژه آنان را از تسلط بنىامیه و انحرافات آنها و آینده نابسامانى كه گریبانگیرشان خواهد شد، آگاهى مىداد.
آشفتگى اوضاع و تغییر اخلاق و حالات مردم و سرگرمى آنها به دنیا كه بخشى از آن به حاكمیتهاى نادرست و عدم اجراى قوانین اسلامى در جامعه و كارگزاران ناصالح مربوط مىشد بارها در سخنان حضرت بازگو شده است.[3] آن حضرت، پس از اینكه به خلافت رسید، با شناختى كه از انحرافات جامعه زمان خود داشت به اصلاح آن همت گماشت تا اساس حكومت و مدیریت جامعه بر مبانى دین استوار گردد و با استقرار حكومت دینى، عدالت اسلامى تحقق یافته و مردم در مسیر زندگى شایسته انسانى و در راه كمال حقیقى قرارگیرند.
او دریافت كه جامعه نیازمند اصلاحات اساسى است. مىبایست تبعیضهاى ناروا و ظالمانه از جامعه زدوده شود، اموال به تاراج رفته از بیت المال و بخششهاى نابجاى دیگران متوقف شده یا بازپس گردانده شود و میان صاحبان اصلى به مساوات تقسیم گردد. والیان فاسد از مصادر امور بركنار شده و به جاى آنان، عناصر صالح، باتقوا و شایسته، زمامدارى جامعه اسلامى را بر عهده گیرند. ظلم و ستم از جامعه رخت بربندد و به جاى آن عدالت و اخوت اسلامى حكمفرما شود.
امام على(ع) برنامه اصلاحى خود را در ابعاد سیاسى، اقتصادى و مالى، حقوقى و اخلاقى از همان بدو زمامدارى خویش اعلام نمود و بر تحقق آنها تأكید ورزید. اگرچه مطمئن بود كه این اصلاحات در جامعهاى كه به همین نابسامانىها عادت یافته، مشكلاتى را به بار خواهد آورد و یقیناً كسانى كه منافعشان به خطر مىافتاد در برابر آن واكنش نشان داده و كارشكنى نمایند. به دلیل همین آیندهنگرى بود كه ابتدا از پذیرش بیعت آنان خوددارى نمود و این مسأله را در سخنان متعددى مطرح كرده است.[4]
«مرا واگذارید و دیگرى را به دست آرید، زیرا ما به استقبال حوادث و امورى مىرویم كه رنگارنگ و فتنهآمیز است و چهرههاى گوناگون دارد و دلها بر این بیعت ثابت و عقلها بر این پیمان استوار نمىماند، چهره افق حقیقت را ابرهاى تیره فساد گرفته، و راه مستقیم حق ناشناخته مانده. آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم،
بر اساس آنچه كه مىدانم با شما رفتار مىكنم و به گفتار این و آن، و سرزنش سرزنشكنندگان گوش فرا نمىدهم. اگر مرا رها كنید چون یكى از شما هستم كه شاید شنواتر و مطیعتر از شما نسبت به رییس حكومت باشم، در حالى كه من وزیر و مشاورتان باشم بهتر است كه امیر و رهبر شما گردم.»[5]
بدون تردید، ایجاد اصلاحات در جامعه و برپا داشتن عدالت و تحقق حكومت دینى مبتنى بر سیره و سنّت نبوى و علوى، نیازمند وجود یاران و كارگزاران مخلص، زیرك، كاردان، شجاع و فداكار بود كه با بینش درست نسبت
به تعالیم اسلام و شناخت نسبت به امام خود، مطیع فرمانهاى او بوده، به دستوراتش عمل كنند، در جنگها سستى نورزند و به دشمن پشت نكنند و در امور مردم صادقانه كوشش نمایند. در حالى كه پیروان نادان، عافیتجو و دنیاطلب، كجفهم و سهلانگار كه نه شجاعت جنگ و جهاد در مقابل دشمن را داشتند و نه اعتقاد و شناخت عمیق از دین، یكى از مشكلات امام على(ع) و از موانع برنامههاى اصلاحى او بود.[6]
راز عدم همراهى مردم با برنامههاى حضرت، در تباین اهداف آنان قرار داشت. اهداف امام، بلند و متعالى و معطوف به كمال انسانى بود و خواستههاى یاران همان بهره جستن از تمتعات مادى و دنیوى بود. لذا افراد دونهمت از یارى و همراهى مردى كه همت بلند و والا داشت باز مىماندند.[7] اهداف او، برپا داشتن عدل، راست گردانیدن حق، دفاع از دین، اصلاح امور شهرهاى اسلام، امنیت مردم محروم و تحت ستم بود.[8]
رسیدگى به مردم و آسایش و امنیت آنان از دغدغههاى حكومتى حضرت على(ع) بوده است. فقر و ضعف عمومى مردم و مشكلات و رنجهاى آنان، حضرت را مىآزرد به گونهاى كه شكوه مىكرد چگونه من راحت بخوابم و دلخوش باشم كه امیر مردم هستم در حالى كه شاید در حجاز و یمامه و اطراف، افرادى باشند كه گرسنه یا تشنه به سر برند.[9] او در شیوه زمامدارى معتقد بود:
«اِنَّ اللَّهَ تَعالى فَرَضَ عَلى اَئِمَّهِ الْحَقِّ اَنْ یُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ ;؛[10]
خداى تعالى به پیشوایان حق واجب گردانیده كه خود را با مردم تنگدست برابر نهند تا اینكه فقیر و تنگدست را پریشانىاش فشار نیاورده نگران نسازد.»
خود او در سادهزیستى و قناعت و برابر قرار دادن زندگى خویش با مستمندان جامعه چنان بود كه فرموده است:
«سوگند به خدا بر این جبّه خود چندان پینه دوختم تا اینكه از دوزنده آن شرمنده شدم و گویندهاى به من گفت: آیا آن را از خود دور نمىكنى؟»[11]
و در وصف بیزارى خود از ظلم و ستم مىفرماید:
«سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو كشیده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چیزى از اموال عمومى را غصب كرده باشم.»
امام على(ع) رهبرى بود كه آنچه را مىگفت بدان پایبند بود و به طور عملى سعى مىنمود الگویى از زمامدار عادل و پیشواى حقطلب در مكتب اسلام جلوهگر سازد. دوره كوتاه مدت زمامدارى او فرصتى بود تا بتواند اهداف خود را با طراحى اصول مدیریتى تحقق بخشد هرچند مشكلاتى كه رخ نمود مانع از عملى شدن برنامههاى ایشان گردید.
1-1 معیارهاى انتخاب كارگزاران
یكى از عواملى كه مىتوانست به اهداف حضرت على(ع) در تحقق جامعه مطلوب خویش كمك نماید، انتخاب كارگزاران شایسته و صالح بود و همان گونه كه پیشتر اشاره شد، این امر یكى از اصول مهم مدیریت ایشان به شمار مىرفت. با تأمل در سخنان حضرت در نهجالبلاغه مشخص مىشود كه او در انتخاب كارگزاران حكومت دقت لازم را به عمل مىآورده و متناسب با نوع مسؤولیت و وظیفه، ملاك و معیارهایى را در نظر مىگرفته است. سپس به كارگزاران عالىرتبه خود نیز معیارهاى لازم را در انتخاب عناصر تحت امر، توصیه مىنموده است.
امام على(ع)، كارگزاران خود را در مسؤولیتهاى مختلف سیاسى، نظامى، مالى، ادارى، قضایى و ; بر اساس شاخصههایى متناسب با سِمَت آنان انتخاب مىكرد. علاوه بر معیارهاى عمومى و مشترك در جنبههاى عقیدتى و اخلاق فردى مانند عقیده به اسلام، ایمان، تقوا، حُسن سابقه و این قبیل ویژگىها، معیارها و شاخصههاى دیگرى را در انتخاب كارگزاران رعایت مىكرد تا با ایجاد نظام مدیریتى كارآمد و شایسته، امور مردم به بهترین شكل انجام شده و عدالت اجتماعى تحقق یابد. بدین صورت، ایشان دیندارى و تعهد را بافضیلتگرایى و شایستهسالارى توأم نمود و كوشش كرد تا حكومت دینى در خدمت مردم را مستقر سازد.
حضرت در نامهاى به محمد بنابىبكر كه به سبب عزل شدنش از حكومت مصر دلگیر شده بود دلایل عزل او و انتخاب مالك اشتر را به جاى وى بیان نموده است. او در بیان ویژگىهاى مالك مىفرماید:
«اِنَّ الرَّجُلَ الَّذى كُنْتُ وَلَّیْتُهُ اَمْرَ مِصْرَ كانَ رَجُلاً لَنا ناصِحاً وَ عَلى عَدُوِّنا شَدیداً ناقِماً؛[12]
همانا مردى را كه فرماندار مصر قرار داده بودم نسبت به ما خیرخواه و به دشمنان ما سختگیر و درهم كوبنده بود.»
در این نامه، موارد زیر از جمله معیارهاى انتخاب مالك براى مسؤولیت فرماندارى مصر، ذكر شده است:
1 خیرخواهى نسبت به رهبر و امام جامعه،
2 صلابت و قدرت مقابله در برابر دشمن و عدم مسامحه و سازش با مخالفان،
3 توانایى لازم براى انجام مسؤولیت.
در بیان ویژگىهاى محمد بنابىبكر نیز معیارهایى مانند خیرخواهى، تلاش و كوشش،شجاعت و توانایى، قدرت دفاع و پاسدارى را نام برده است.[13] در نامهاى دیگر بهمردم مصر، آنگاه كه مالك اشتر را به سوى آنها اعزام مىنماید، او را با ویژگىهایى توصیفنموده و همان موارد را از معیارهاى انتخاب وى براى وظیفه ولایتدارى برشمرده است از جمله:
1 محافظت و حراست از مسؤولیت (تعهد و احساس مسؤولیت)،
2 كوشا و فعال بودن،
3 شجاعت و نترسیدن از دشمن،
4 صلابت و شجاعت بر بدكاران،
5 قاطعیت و بُرّندگى در امور،
6 اطاعت از رهبرى و امام جامعه،
7 خیرخواه مردم بودن،
8 بر معیار حق عمل نمودن (حقگرایى)،
9 برخوردارى از تدبیر و قدرت حل مشكلات.
«; من بندهاى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در روزهاى وحشت نمىخوابد و در لحظههاى ترس از دشمن روى نمىگرداند، بر بدكاران از شعلههاى آتش تندتر است، او مالك پسر حارث مَذحِجى است. آنجا كه با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت كنید، اوشمشیرى از شمشیرهاى خداست كه نه تیزى آن كُند مىشود، و نه ضربت آن بىاثر است. اگر شما را فرمان كوچ كردن داد، كوچ كنید و اگر گفت بایستید، بایستید، كه او در پیشروى وعقبنشینى و حمله، بدون فرمان من اقدام نمىكند. مردم مصر، من شما را بر خود برگزیدم كه او را براى شما فرستادم، زیرا او را خیرخواه شما دیدم، و سرسختى او را در برابر دشمنانتانپسندیدم.»[14]
امام(ع) در سخنى اشاره مىكند كه قصد داشته هاشم بنعتبه را براى فرماندارى مصر انتخاب نماید. در بیان علت این انتخاب، به دو ویژگى مهم او اشاره مىكند كه براى اداره ایالت مهمى مانند مصر كه مورد طمع معاویه و در معرض تهاجم سپاهیان او قرار داشت، مؤثر بود:
1 مقاومت و پایدارى در برابر دشمن،
2 شدت و صلابت بر دشمن به گونهاى كه فرصت تاخت و تاز نیابد.[15]
در عهدنامه حضرت به مالك اشتر از كارگزاران برجسته حكومت، معیارهایى در انتخاب مشاوران و وزیران و دیگر نیروهاى انسانى ذكر شده كه اهتمام و حساسیت ایشان را در تعیین كارگزاران حكومت و شایستگى و سلامت آنان نشان مىدهد. از دیدگاه او، مشاوران نباید بخیل، ترسو و حریص باشند. زیرا فرد بخیل، زمامدار را از نیكوكارى باز مىدارد و از تنگدستى مىترساند.
فرد ترسو در انجام كارها، روحیه زمامدار را سست مىكند و فرد حریص، حرص را در نظرها زینت مىدهد. چون ریشه همه این خصلتها، بدگمانى به خداوند است، این افراد از جنبه اعتقادى نیز ضعیف بوده و ویژگى لازم را براى مشورت ندارند. اما وزیران، نباید سوء سابقه داشته و قبلاً در خدمت بدكاران و حكام ستمگر بوده باشند، بلكه باید از افراد خوشنام، داراى قدرت تفكر و رأى، صراحت بیان در حقگویى، و كسانى كه ستمكاران را یارى نكرده باشند، انتخاب گردند.[16]
«بدترین وزیران تو، كسى است كه پیش از تو وزیر بدكاران بوده، و در گناهان آنان شركت داشته، پس مبادا چنین افرادى محرم راز تو باشند، زیرا كه آنان یاوران گناهكاران ویارىدهندگان ستمكارانند. تو باید جانشینانى بهتر از آنان داشته باشى كه قدرت فكرىامثال آنها را داشته، اما گناهان و كردار زشت آنها را نداشته باشند.
كسانى كه ستمكارىرا بر ستمى یارى نكرده، و گناهكارى را در گناهى كمك نرسانده باشند. هزینه اینگونه از افراد بر تو سبكتر، و یاریشان بهتر، و مهربانیشان بیشتر، و دوستى آنان با غیرتوكمتر است. آنان را از خواص، و دوستان نزدیك و رازداران خود قرار ده، سپس از میانآنان، افرادى را كه در حقگویى از همه صریحترند، و در آنچه را كه خدا براى دوستانشنمىپسندد تو را مددكار نباشند انتخاب كن، چه خوشایند تو باشد یاناخوشایند.»[17]
امام(ع)، افراد عاقل، دانشمند، باتجربه و محتاط را بهترین كسان براى مشورت مىداند:
«خَیْرُ مَنْ شاوَرْتَ ذوى النُّهى وَ الْعِلْمِ وَ اوُلوُا التَّجارِبِ وَ الْحَزْم.»[18]
معیار دیگرى را كه در انتخاب مشاور ذكر كرده، «خداترسى» است:
«شاوِرْ فى اُموُرِكَ الَّذینَ یَخْشَوْنَ اللَّهَ تَرْشُدْ؛[19] با افرادى كه از خدا مىترسند مشورت كن تا به
حقیقت برسى.»
از مشاوره با فرد نادان پرهیز داده زیرا رأى او انسان را به هلاكت مىكشد:
«رأىُ الْجاهِلِ یُرْدى.»[20]
اصولاً آن حضرت، مشورت كردن را پشتیبان نیكویى[21] مىداند كه زمامداران و كارگزاران یك نظام بىنیاز از آن نیستند زیرا با این عمل در عقول دیگران شریك مىشوند و از استبداد رأى كه موجب هلاكت است پرهیز مىكنند.[22]
حضرت در باره كارمندان دولت سفارش مىنماید پس از اینكه مورد آزمایش قرار گرفتند به كار گماشته شوند و در انتصاب آنان حتماً با صاحب نظران مشورت شود. وى توصیه مىنماید كه كارمندان دولت با ویژگىهاى زیر انتخاب شوند:
1 باتجربه باشند،
2 باحیا باشند،
3 از خاندانهاى اصیل و باتقوا باشند كه در مسلمانى سابقه درخشانى دارند.
دلیل انتخاب افرادى با این ویژگىها آن است كه «اخلاق آنان گرامىتر، و آبرویشان محفوظتر و طمعورزىشان كمتر، و آیندهنگرى آنان بیشتر است.»[23]
در انتخاب نویسندگان و منشیان امور ادارى نیز معیارهایى را برشمرده از جمله اینكه: صالح باشند، روحیه تجاوزگرى و سركشى نداشته باشند، گستاخ و پردهدر نباشند، در انجام وظایف محوله كوتاهى نكنند، فراموشكار نباشند، در تنظیم قرارداد سستى نورزند، منزلت و قدر خود را بشناسند، امانتدار باشند، آثارى نیكو در میان مردم به جا گذاشته باشند، و براى زمامداران قبلى چگونه خدمت كردهاند.[24]
در انتخاب فرماندهان نظامى نیز به دلیل اهمیت سپاه در جامعه اسلامى بر رعایت معیارهایى تأكید نموده كه موارد زیر از آن جمله است:
خیرخواه، پاكدامن، شكیبا، صبور، عذرپذیر، رحیم بر ناتوان، شدید بر اقویا، عدم تجاوزهنگام شدت عمل، عدم سستى هنگام ناتوانى، اصالت خانوادگى، پارسایى خانواده، سوابق نیكو، دلاورى و سلحشورى و بخشندگى، شخصیت متین و موجه، مهربان، یارىگر سربازان، و ;
«براى فرماندهى سپاه كسى را برگزین كه خیرخواهى او براى خدا و پیامبر(ص) و امام تو بیشتر، و دامن او پاكتر، شكیبایى او برتر باشد، از كسانى كه دیر به خشم آید، و عذرپذیرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد كند، درشتى او را به تجاوز نكشاند، و ناتوانى او را از حركت باز ندارد. سپس در نظامیان با خانوادههاى ریشهدار، داراى شخصیت حساب شده، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نیكو و درخشان، كه دلاور و سلحشور وبخشنده و بلندنظرند، روابط نزدیك برقرار كن ; برگزیدهترین فرماندهان سپاه تو، كسىباشد كه از همه بیشتر به سربازان كمك رساند، و از امكانات مالى خود بیشتر در اختیارشان گذارد ;»[25]
در یكى از مانورهاى نظامى، وقتى میان دو تن از فرماندهان لشكر، زیاد بننصر و شریح بنهانى، اختلاف بالا گرفت، امیرالمؤمنین(ع) مالك اشتر را به سِمَت فرمانده كل برگزید و به سوى آنان فرستاد. دلایل انتخاب مالك را به فرماندهى، عدم سستى و سهلانگارى، عدم لغزش، عدم افراط و تفریط در رفتار ذكر نموده است.[26]
از دیگر مناصب حكومتى كه امام على(ع) در باره دارنده آن معیارهایى را توصیه نموده، قضاوت است. قضاوت عادلانه و داورى به حق از امورى است كه در برقرارى امنیت عمومى و فراهم نمودن رضایت مردم مؤثر است. این امر منوط است به انتخاب قاضیانى شایسته كه از روى حق داورى نموده و از مسیر انصاف و عدالت خارج نشوند. به لحاظ اهمیت قضاوت در جامعه، حضرت هم در انتخاب قاضیان معیارهایى را توصیه كرده و هم پس از گماشته شدن به این منصب، سفارشهاى لازم را در باره آنان نموده تا به ظلم و ستم وارد نشده و دنیاطلبى بر آنان مسلط نگردد. معیارهایى كه در انتخاب قاضى توصیه نموده عبارتند از:
1 برترین فرد در علم قضا،
2 پرحوصله و صبور،
3 اشتباهپذیر،
4 اهل بررسى و تحقیق،
5 داراى مناعت طبع،
6 محتاط در شبهات،
7 خستگىناپذیر،
8 پىگیر،
9 شكیبا،
10 قاطع در فصل خصومت،
11 استحكام اراده و ثبات رأى (كه در اثر مدح و ستایش، وسوسه نشود و با تملق دیگران منحرف
نگردد).
آنگاه سفارش مىنماید:
«پس از انتخاب قاضى، هرچه بیشتر در قضاوتهاى او بیندیش و آنقدر به او ببخش كه نیازهاى او برطرف گردد و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار كه نزدیكان تو، به نفوذ در او طمع نكنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در امان باشد.»[27]
حضرت براى سالم ماندن كارمندان پس از انتخاب و مصون ماندن دستگاه ادارى كشور از انحراف، مواردى را توصیه نموده كه رعایت آنها در سالمسازى نظام مدیریت كشور مؤثراست:
1 بررسى رفتار و عملكرد كارگزاران،
2 گماشتن عیون راستگو و اهل وفا براى نظارت بر اعمال آنان.
این بررسى و نظارت سبب مىشود كه آنها امانتدار و با مردم مهربان باشند.
3 پرداخت حقوق كافى به آنان، زیرا موجب بىنیازى و اصلاح آنان مىگردد، در نتیجه به اموال بیت المال دست نمىزنند و در امانات خیانت نمىكنند.
4 مجازات و توبیخ شدید كسانى كه خیانت ورزند.[28]
2-1 توصیهها و دستورالعملها
یكى از اقدامات حضرت على(ع) نسبت به كارگزاران خود، ارائه توصیهها و رهنمودهاى لازم به آنان است تا با انجام نیكوتر مسؤولیت خود، رضایت عمومى مردم تأمین گردد و از ناحیه این كارگزاران بر مردم ظلم و ستم روا نگردد. او به طرق مختلف، با گماشتن عیون، كسب اخبار و اطلاعات، بر اعمال و رفتار كارگزاران خود نظارت مىكرد و از كوچكترین خطاى آنان، اغماض نمىكرد. در نامههاى متعددى، كارگزاران خود را در امر مهربانى نمودن و برخورد نیكو داشتن با مردم سفارش مىكند و نیز آنان را از برخورد خشنو نادرست و ظلم و ستم با مردم و خیانت و دزدى در بیت المال و دارایى انسانهابرحذر مىدارد. حتى كسانى را كه ذرهاى در امور بیت المال مسلمانان تخطى كرده، یاكار ناشایست انجام دادهاند توبیخ مىكند، گاهى آنها را عزل و براى محاكمه نزد خود فرامىخواند.
1-2-1 فرمانداران
امام(ع) در نامهاى به محمد بنابىبكر، هنگامى كه او را در آغاز سال 37 هجرى به سوى مصر فرستاد، سفارشهایى در باره اخلاق اجتماعى و رفتار با مردم نموده، به ویژه او را به فروتنى، نرمخویى و مهربانى، گشادهرویى و خوشرویى، رفتار مبنى بر مساوات با مردم توصیه نموده است. سپس خطاب به او در برابر انتخابش به سرپرستى لشكر بزرگ مصر، بر رعایت اصولى تذكر مىدهد، از جمله:
1 مخالفت با خواستهها و تمنّیات دل،
2 دفاع از دین،
3 به خشم نیاوردن خدا به خاطر رضایت دیگران،
4 برپاى داشتن نماز اول وقت.[29]
به فرماندار خود در شهر مكه، قُثَم بنعباس، رهنمود مىدهد كه «در بامداد و شامگاه در یك مجلس عمومى با مردم بنشین، آنان كه پرسشهاى دینى دارند با فتواها آشنایشان بگردان، و ناآگاه را آموزش ده، و با دانشمندان به گفتگو بپرداز، جز زبانت چیز دیگرى پیامرسانت با مردم، و جز چهرهات دربانى وجود نداشته باشد، و هیچ نیازمندى را از دیدار خود محروم مگردان زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گرچه در پایان حاجت او برآورده شود دیگر تو را نستاید. در مصرف اموال عمومى كه در دست تو جمع شده است اندیشه كن، و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش، و به مستمندان و نیازمندانى كه سخت به كمك مالى تو احتیاج دارند برسان، و مازاد را نزد ما بفرست تا در میان مردم نیازمندى كه در این سامان هستند تقسیم گردد.»[30]
در نامهاى دیگر به یكى از كارگزاران خود در سال 38 هجرى، مسؤولیتهاى فرماندارى و اخلاق اجتماعى را كه براى یك حاكم در قلمرو اسلامى ضرورى بوده است، بیان مىكند. این رهنمودها همه براى تأمین امنیت مردم، سلامت جامعه اسلامى، جلوگیرى از انحراف كارگزاران و ; ارائه شده است:
1 حفظ مرزهاى كشور اسلامى،
2 یارى دین،
3 توأم ساختن شدت با مدارا در رفتار اجتماعى،
4 تواضع در برابر مردم،
5 گشادهرویى و فروتنى با مردم،
6 تفاوت نگذاشتن در برخورد با مردم (رعایت مساوات با انسانها).[31]
و در نامهاى به عبداللَّه بنعباس، هنگامى كه او را در سال 36 هجرى به فرماندارى بصره منصوب نمود، در اخلاق فرماندهى، مواردى چون گشاده رویى با مردم هنگام دیدار و در مجالس رسمى و در مقام داورى، و پرهیز از خشم را به او توصیه مىنماید[32] و در نامهاى دیگر به همین كارگزار، او را به مدارا و رفتار نیك با مردم قبایل و زدودن وحشت از دلهاى آنان سفارش مىكند.[33]
حضرت در سخنى دیگر، در اخلاق كارگزارانحكومتى، موارد زیر را مطرح نموده است:
1 اهتمام به قرآن و عمل به احكام آن،
2 عبرتگیرى از حوادث تاریخ،
3 توجه به خدا و معاد،
4 سخن گفتن به حق،
5 پرهیز از كارى كه مسلمانان را ناخوشایند است،
6 عدم ارتكاب خلاف در پنهانى،
7 فرو خوردن خشم،
8 بخشش هنگام قدرت،
9 فروتنى هنگام خشم،
10 مدارا در حكومت،
11 نیكو داشتن نعمتهاى خداوند،
12 تباه نكردن نعمتهاى موجود،
13 حفظ آبرو،
14 راز نگهدارى (بازگو نكردن همه شنیدهها)،
15 پرهیز از دوستى با بىخردان و خلافكاران،
16 پرهیز از گروههاى غافل، ستمگر و باطل،
17 پرهیز از حضور و نشستن در مكانهاى بدسابقه و محل فتنهها،
18 برحذر بودن از همنشینى با فاسقان،
19 گرامى داشتن خدا و اطاعت از او،
20 دوست داشتن دوستان خدا،
21 توجه به افراد ضعیف،
22 مدارا با نفس در واداشتن به عبادت (عدم تحمیل و اكراه بر آن).[34]
در فرمان حضرت على(ع) به مالك اشتر كه منشورى است مشتمل بر آداب مملكتدارى و شیوه حكمرانى و مدیریت نظام اسلامى، از ابعاد مختلفى كه یك حكمران مىبایست در قلمرو تحت اداره و فرمانروایىاش عمل نماید، سخن به میان آمده است. ایشان در باره رفتار سیاسى و شیوه سلوك حاكم با مردم و معیارهاى انتخاب مشاوران و وزیران و دیگر نیروهاى انسانى براى همكارى و مشورت و اداره امور، حتى دوستى و مصاحبت با افراد، نكات ارزندهاى را مطرح نموده است.
ابتدا در ویژگىهاى شخصى، مالك را بر انجام یا نهى از امورى دستور مىدهد، سپس به نحوه ارتباط با مردم و اقشار مختلف اجتماعى، و رعایت معیارها در انتخاب عوامل انسانى مىپردازد و هشدارهاى لازم را در صفاتى كه زمامدار نباید داشته باشد به او مىدهد. اصلاح كار مردم، آبادانى شهرها، نبرد با دشمنان، جمعآورى خراج، مسؤولیتهایى است كه بر عهده یك كارگزار گذاشته شده است.
در ضرورت خودسازى، نكات زیر را یادآورى كرده است:
خداترسى و اطاعت از او، پیروى واجبات و سنّتهاى الهى، ضایع نساختن دستورات الهى، یارى نمودن خدا به تمام وجود، باز داشتن نفس از هواها و آرزوها و سركشى، اعمال صالح، مهار كردن هواى نفس، اجتناب از محرمات.
آنگاه در اخلاق اجتماعى و روش برخورد با مردم، موارد زیر را توصیه نموده است:
1 مهربانى و دوستى با مردم،
2 عفو و بخشش بر خطاهاى احتمالى آنان،
3 عدم سختگیرى و كیفر دادن مردم،
4 مهار كردن خشم و خشونت،
5 عدم تكبر و خودبزرگبینى در رفتار با مردم،
6 پرهیز از غرور و خودپسندى،
7 رعایت انصاف با مردم و خویشان و نزدیكان،
8 حقگرایى و عدالتخواهى و مردمگرایى،
9 عدم تكیه بر خواص به بهاى خشم عمومى مردم،
10 دور ساختن عیبجویان از خود،
11 پوشانیدن بدىها و زشتىها،
12 رفع دشمنىها و كینهها،
13 عدم تصدیق سخنچین،
14 پیوند با پرهیزكاران و راستگویان،
15 فضیلت دادن نیكوكار بر بدكار،
16 نیكوكارى به مردم براى جلب اعتماد آنان،
17 تخفیف مالیات،
18 عدم اجبار مردم به كارى كه دوست ندارند،
19 حفظ آداب و سنتهاى پسندیده جامعه،
20 بدعت نگذاشتن آداب زیانآور،
21 گفتگو و مباحثه با دانشمندان و حكیمان كه مایه آبادانى و اصلاح شهرها و برقرارى نظم و قانون خواهد بود،
22 رسیدگى به امور محرومان و مستضعفان جامعه،
23 فاصله نگرفتن از مردم (حضور در جمع مردم)،
24 امتیاز ویژه ندادن به خویشان و نزدیكان، و موارد متعدد دیگر ;
اما هشدارهایى نیز در برخى زمینهها داده است. مانند پرهیز از خونریزى ناحق، پرهیز از خودپسندى و خودستایى، پرهیز از منّتگذارى بر مردم و خلف وعده، پرهیز از شتابزدگى و سستى در كارها، برحذر بودن از امتیازخواهى، و اثرات ناگوار هر كدام از این صفات ناپسند را هم ذكر كرده است.[35]
به دلیل توجه خاص آن حضرت به محرومان و مستضعفان، در میان اقشار مختلف اجتماعى، بر این قشر تأكید ویژهاى نموده و كارگزاران را به رعایت حقوق و حل مشكلات آنها دستور داده است:
«خدا را، خدا را! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، كه هیچ چارهاى ندارند (و عبارتند) از زمینگیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان ; پس براى خدا پاسدار حقى باش كه خداوند براى این طبقه معین فرموده است: بخشى از بیت المال، و بخشى از غلههاى زمینهاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیكترین آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسؤول رعایت آن مىباشى
. مبادا سرمستى حكومت، تو را از رسیدگى به آنان باز دارد، كه هرگز انجام كارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترك مسؤولیتهاى كوچكتر نخواهد بود. همواره در فكر مشكلات آنان باش، و از آنان روى برمگردان، به ویژه امور كسانى را از آنان بیشتر رسیدگى كن كه از كوچكى به چشم نمىآیند و دیگران آنان را كوچك مىشمارند و كمتر به تو دسترسى دارند ;
در رفع مشكلاتشان به گونهاى عمل كن كه در پیشگاه خدا عذرى داشته باشى، زیرا این گروه در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند و حق آنان را به گونهاى بپرداز كه در نزد خدا معذور باشى. از یتیمان خردسال، و پیران سالخورده كه راه چارهاى ندارند و دست نیاز برنمىدارند، پیوسته دلجویى كن كه مسؤولیتى سنگین بر دوش زمامداران است ; پس بخشى از وقت خود را به كسانى اختصاص ده كه به تو نیاز دارند، تا شخصاً به امور آنان رسیدگى كنى، و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى كه تو را آفریده فروتن باش، و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سرِ راهشان دور كن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو كند.»[36]
2-2-1 مأموران مالى
یكى از دغدغهها و حساسیتهاى خاص حضرت على(ع) نسبت به كارگزاران بیت المال و مأموران جمعآورى خراج و زكات بود كه با امور مالى مردم سر و كار داشتند. زیرا در این مسؤولیت، احتمال سختگیرى بر مردم براى وصول مالیات، روا داشتن ستم و اجحاف، گاهى نیز خیانت و تخلف در امانت وجود داشت. از اینرو، ایشان در نامههاى متعدد، ضمن هشدار به مأموران خود، دستور العمل كلى را در شیوه برخورد با مردم و جمعآورى مالیات بیان نموده و آنان را از رفتار غیر انسانى و دون شأن یك كارگزار اسلامى برحذر داشته است.
از دیدگاه امام(ع)، حاكم اسلامى در قلمرو خود باید مالیات و بیت المال را به گونهاى وارسى كند كه صلاح مالیاتدهندگان باشد، زیرا بهبودى مالیات و مالیاتدهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه مىباشد و تا امور مالیاتدهندگان اصلاح نشود كار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نانخور مالیات و مالیاتدهندگانند.
برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید