عنوان : مقاله جلال‌الدين محمد بلخي ( مولوي) در word
قیمت : 29,400 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله جلال‌الدين محمد بلخي ( مولوي) در word دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جلال‌الدين محمد بلخي ( مولوي) در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله جلال‌الدين محمد بلخي ( مولوي) در word،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد


بخشی از متن مقاله جلال‌الدين محمد بلخي ( مولوي) در word :

جلال‌الدین محمد بلخی ( مولوی)

جلال‌الدین محمد، كه با عناوین « خداوندگار»، « مولانا»، « مولوی»، « ملای روم» و گاه با تخلص « خاموش» در میان پارسی زبانان شهرت یافته، یكی از شگفتیهای تبار انسانی است.
از عنوان‌های او، « خداوندگار» و « مولانا» در زمان حیاتش رواج داشته و «مولوی» در قرن‌ها بعد و شاید نخستین بار در قرن هشتم یا نهم در مورد او به كار رفته است.
مولانا در ششم ربیع‌الاول سال 604 هجری قمری در شهر بلخ متولد شد. نیاكانش همه از مردم خراسان بودند. خود او نیز با اینكه عمرش در قونیه گذشت، همواره از خراسان یاد می‌كرد و خراسانیان آن سامان را همشهری می‌خواند.

پدرش، بهاءالدین ولدبن ولد ( 543-628) نیز محمد نام داشته و سلطان العلما خوانده می‌شده است. وی در بلخ آسوده می‌زیسته و بی‌مال و مكنت هم نبوده است. در میان مردم بلخ به ولد مشهور بوده است. بهاء ولد مردی خوش‌سخن بوده و مجلس می‌گفته و مردم بلخ به وی ارادت بسیار داشته‌اند. ظاهراً این دلبستگی مردم موجب شده بود كه هراس در دل محمد خوارزمشاه افتد و بهاء ولد در شرایطی قرار گیرد كه از بلخ به قونیه مهاجرت كند. از سوی دیگر وی با مخالفت آشكار متكلم بزرگ قرن ششم، امام فخر رازی، روبرو بوده كه در خوارزمشاه نفوذ فراوان داشته و نزد او در حق بهاء ولد سعایت می‌كرده است.
البته بیم هجوم تاتار كه بسیاری از اهل فضل و دانش شرق ایران را به كوچیدن از دیار خود واداشته بود، در این میان تأثیر قطعی داشته است.

بهاء ولد بین سال‌های 616- 618 به قصد زیارت خانه خدا از بلخ بیرون آمد. بر سر راه، در نیشابور، با فرزند سیزده چهارده‌ساله‌اش جلال‌الدین محمد به دیدار عارف و شاعر جان سوخته، شیخ‌فریدالدین عطار شتافت. عطار درباره مولانا به پدرش چنین گفت: « این فرزند را گرامی‌دار، زود باشد كه از نفس گرم آتش در سوختگان عالم زند.»
بهاء ولد بر سر راه مكه چند روزی در بغداد ماند و سپس به حج رفت و پس از گزاردن حج رهسپار شام و از آنجا روانه آسیای صغیر شد و چون آتش فتنه تاتار روز به روز شعله‌ورتر می‌شد و زادگاه او از آشفته‌ترین نواحی قلمرو اسلامی آن روزگار شده بود، دیگر عزم وطن نكرد و در همان جا مقیم شد.
فخرالدین بهرامشاه، پادشاه ارزنجان ( ارمنستان تركیه) و پسرش علاء‌الدین داودشاه، به وی توجه كردند و پس از چندی علاء‌الدین كیقباد، پادشاه سلجوقی روم ( آسیای صغیر) از او درخواست كرد تا به قونیه آید و او پذیرفت.

جلال‌الدین محمد، بنابر روایاتی، در هجده‌سالگی، در شهر لارنده، به فرمان پدرش، با گوهر خاتون، دختر لالای سمرقندی، ازدواج كرد.
پدر مولانا به سال 628 هجری قمری درگذشت و جوان بیست‌ و چهارساله به خواهش مریدان یا بنابر وصیت پدر، دنباله كار او را گرفت و به وعظ و ارشاد پرداخت. دیری نگذشت كه سید برهان‌الدین محقق ترمذی به سال 629 به روم ( آسیای صغیر) آ,د و جلال‌الدین محمد از تعالیم و ارشاد او برخوردار شد.
به تشویق همین برهان‌الدین یا به انگیزه درونی، مولانا برای تكمیل معلومات از قونیه رهسپار جلب شد. مدت اقامت او در حلب به دقت روشن نیست. گویا در همین شهر بوده كه از محضر درس فقه كمال‌الدین بن العدیم بهره گرفته است. پس از این به دمشق رفت و حدود چهار سال یا بیشتر در آنجا ماند. بنابر روایاتی در این شهر به دیدار محی‌الدین عربی، عارف و متفكر برجسته آن روزگار نایل آمد.
اقامت او در حلب و دمشق روی هم از هفت سال در نگذشت. پس از آن به قونیه بازگشت و به اشارت سیدبرهان‌الدین به ریاضت پرداخت.
مولانا، پس از مرگ محقق ترمذی ( 638)، نزدیك پنج‌سال به تدریس علوم دینی پرداخت و چنان‌كه نوشته‌اند تا چهارصد شاگرد به حلقه درس او فراهم می‌آمدند. وی در آفاق آن روز اسلامی به عنوان پیشوای دین و ستون شریعت احمدی آوازه شد.

بعد از این دوران است كه ملاقات معروف میان مولوی و شمس‌الدین محمدبن علی بن ملك داد تبریزی اتفاق افتاد. این دیدار چنان مولانا را دگرگونه كرد كه از پس پشت پا به مقامات دنیوی زد و دست ارادت از دامن ارشاد شمس برنداشت و پیوسته در ملازمت و صحبت او می‌بود.
آنچه مسلم است شمس در 27 جمادی‌الآخر سال 624 به قونیه وارد شده و در 21 شوال 643 از قونیه بار سفر بسته و بدین‌سان، در این بار، حداكثر شانزده ماده با مولانا دمخور بوده است.
علت رفتن شمس از قونیه روشن نیست. این قدر هست كه مردم جادوگر و ساحرش می‌دانستند و مریدان بر او تشنیع می‌زدند و اهل زمانه ملامتش می‌كردند و بدین‌گونه جانش در خطر بوده است.
باری آن غریب جهان معنی به دمشق پناه برد و مولانا را به درد فراق گرفتار ساخت. در شعر مولوی این لحظه‌های هجران و شوق تجدید دیدار زیاده آشكار است.
گویا تنها پس از یك ماه مولانا خبر یافت كه شمس در دمشق است. نامه‌ها و پیام‌های بسیار برایش فرستاد. مریدان و یاران از ملال خاطر مولانا ناراحت بودند و از رفتاری كه نسبت به شمس داشتند پشیمان و عذرخواه گشتند. پس، مولانا فرزند خود، سلطان ولد را به جستجوی شمس به دمشق فرستاد. شمس پس از حدود پانزده ماه كه در آنجا بود به سال 644 دعوت سلطان ولد را ـ كه با حدود بیست تن از یاران مولانا به دمشق آمده بود ـ پذیرفت و روانه قونیه شد. اما این‌بار نیز با جهل و تعصب عوام روبرو شد و ناگزیر به سال 645 هجری قمری از قونیه غایب گردید و دانسته نبود كه به كجا رفت.

مولانا پس از جستجوی بسیار، سر به شیدایی برآورد. انبوهی از شعرهای دیوان، در حقیقت گزارش همین روزها و لحظات شیدایی است.
جایگزین شمس در جلب ارادت مولانا صلاح‌الدین زركوب بود. وی مردی عامی و ساده‌دل و پاكجان بود. توجه مولانا به او چندان بود كه آتش حسد را در دل بسیاری از پیرامونیان مولانا برافروخت. بیش از هفتاد غزل از غزل‌های مولانا به نام صلاح الدین زیور گرفته است. این شیفتگی ده سال یعنی تا پایان عمر صلاح‌الدین ( محرم سال 657) دوام یافت.
پس از مرگ صلاح‌الدین، عنایت مولانا نصیب حسام‌الدین چلبی گردید. حسام‌الدین از خاندانی اهل فتوت بود. وی در حیات صلاح‌الدین از ارادتمندان مولانا شد و پس از مرگ او سرود مایه جان مولانا و انگیزه پیدایش اثر عظیم او، مثنوی گردید. یكی از بزرگترین آثار ذوقی و اندیشه بشری، را حاصل لحظه‌هایی از همین هم‌صحبتی می‌توان شمرد.

سرانجام مولانا، روز یكشنبه پنجم جمادی‌الآخر سال 672 هجری قمری چشم از جهان فرو بست. خرد و كلان مردم قونیه حتی مسیحیان و یهودیان نیز در سوگ وی زاری و شیون نمودند. جسم پاكش در مقبره خانوادگی در كنار پدر در خاك آرمید. بر سر تربت او بارگاهی ساختند كه به «قبه خضرا» شهرت دارد و تا امروز همیشه جمعی مثنوی خوان و قرآن خوان كنار آرامگاه او مجاورند.

مولانا در میان بزرگان اندیشه و شعر ایران شأن خاص دارد و هر كس یا گروهی از زاویه دید مخصوصی تحسینش می‌كنند. وی در نظر ایرانیان و بیشتر صاحب‌نظران جهان، به عارفی بزرگ، شاعری نامدار، فیلسوفی تیزبین و انسانی كامل شناخته شده است. پایگاه او در شعر و شاعری چنان والاست كه گروهی او را بزرگترین شاعر جهان و دسته‌ای بزرگترین شاعر ایران و جمعی، یكی از چهار یا پنج تن شاعران بزرگ ایران می‌شمارند. و مریدان و دوستدارانش، بیشتر به پاس جلوه‌های انسانی، عرفانی، شاعری، فیلسوفی شخصیت او به زیارت آرامگاهش می‌شنابند.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود مقاله جلال‌الدين محمد بلخي ( مولوي) در word
قیمت : 29,400 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 icbc.ir