عنوان : مقاله نقدي بر اخرين مجموعه فروغ فرخزاد در word
قیمت : 29,400 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله نقدي بر اخرين مجموعه فروغ فرخزاد در word دارای 44 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نقدي بر اخرين مجموعه فروغ فرخزاد در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله نقدي بر اخرين مجموعه فروغ فرخزاد در word،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد


بخشی از متن مقاله نقدي بر اخرين مجموعه فروغ فرخزاد در word :

نقدی بر اخرین مجموعه فروغ فرخزاد

در بهمن ماه 1385، به مناسبت سالگرد درگذشت فروغ فرخزاد، مقالی مختصر ارائه كردم. اگرچند، هدف از نگارش آن صرفا ارائه یك شمای كلی از فروغ در مراسمی قهوه خانه ای بود. هم راستا بودن مجال با مقال استاد بزرگ خود، از سویی، و طرح فروغ بزرگ به اختصار از دیگر سوی، «از آن سوی دریچه» را خرد تر از آن چه بود كرد. مقال فروغ، در بهمن ماه، اگر چه با زحمتی جان فرسای نگاشته شده بود، امروز میراثی جز تاسف و شرم در بر نداشته است.

باری چندی بود در پی جبران نقص های آن سوی دریچه، بر آن بودم كه فروغ را این بار بی اختصار نقد كنم. این تمایل، امروز، با وجود نیاز آشنایی مهربان، به شناخت نقد فروغ، پر رنگ تر شده است. و به همین رو امیدوارم «از آن سوی دریچه» كه این بار بی اختصار طرح می شود، شرم بهمن را كم رنگ، و رنگ فروغ را، ژرف تر كند.
آن چه در پی می آید، نگارش دوم «از آن سوی دریچه» است. با این تفاوت كه این بار نه تمامی اشعار فروغ كه صرفا آخرین مجموعه وی، « ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد » نقد خواهد شد. از این روی كه، نقد تمامی اشعار را كاری بس بزرگ تر از خلاصه كردن در ظرف مقال دیده ام.

«از آن سوی دریچه»
نقدی بر آخرین مجموعه فروغ فرخزاد
نگاشته شده توسط پژمان قربان زاده
به فروردین ماه 1386
استفاده از مقال، به هر روی، تنها با اجازه نویسنده مجاز می باشد.

مقدمه

فروغ فرخزاد را نمی توان جدای از جریان شعری معاصر تصویر كرد. كه فروغ، زاده شده در یكی از همین جریان های شعری‌ست. آن چه تا كنون به عنوان نقد، از فروغ فرخ زاد، طرح گشته است، اغلب بر فروغ و زندگی وی بنا شده است. حال آن كه رسالت نقد، بررسی ظرفیت شعری پرشده توسط فرد، با هدف شناخت گام شعری‌ وی می باشد؛ و نه شناخت فرد. كه فروغ فرخزاد، پیش از آن كه 678 صادره از بخش 5 باشد،

برای ما، دنبال كننده یكی از ظرفیت های شعری ادبیات مدرن است. در این مجال، فروغ را صرفا در آستانه شعرش رسم خواهم كرد و مرا با 678 كار نیست. اما پیش از آن كه به فروغِ شعر مدرن بپردازم، ابتدا، ضروری می دانم به بستر آبستن او اشاره كنم. كه به جایگاه شعر مدرن و گام های طی شده در آن، كمتر اشاره شده است.

پیش گفتار: جایگاه شعر مدرن در ادبیات فارسی

م. ه. آبرامز1 عقیده دارد علی رغم تنوع نظریه ها درباره ادبیات، می توان چهار نظریه را كه در تاریخ نقد جامعیت داشته اند، معلوم كرد. این نظریه ها با توجه و تاكید بیشتر بر یكی از چهار عنصر اصلی در پدیده شعر شكل گرفته است و سه عنصر دیگر را در پرتو آن یكی مورد مطالعه قرار داده اند. در ارتباط با هر اثر هنری می توان این چهار عنصر را ملاحظه كرد:
1 هنرمند كه اثر را می آفریند.
2 اثر، كه آفریده هنرمند است.
3 جهانی كه در اثر آشكار می شود.
4 مخاطب كه اثر او را تحت تاثیر قرار می دهد.2

اما بر شمردن یكی از این چهار عنصر به عنوان محور اصلی شعر امكان پذیر نیست. كه دامنه گسترده شعر در ادبیات و تاریخ، اجازه به دست دادن یك تعریف یكسان را از شعر، بر اساس یكی از چهار عناصر، و پوشش همه جنبه های شعری نمی دهد. اما در نظر من، هر كجا كه ادبیات و شعر، با جهش همراه بوده است، تغییر مركز توجه هنرمند از یك عنصر به دیگری را می توان به چشم ملاحظه كرد.

تاكید بر جهانی كه اثر آشكار می كند، نظریه تقلید3 را به وجود آورده است كه با افلاطون و ارسطو آغاز شد. این نظری را می توان نافذترین و كهن ترین نظریه در ادبیات تلقی كرد. تاكید بر مخاطب كه اثر او را تحت تاثیر قرار می دهد، نظریه پراگماتیك4 را در ادبیات به وجود آورد. این نظریه كه بر جنبه تعلیمی شعر تكیه می كند، در قرن شانزدهم میلادی، با درخشش ناقد انگلیسی، سر فیلیپ سیدنی5، به نقطه اوج خود رسید.

آبرامز، عقیده دارد كه این نظریه از آن جهت حائز اهمیت است كه تمامی نظریه های دوره هراس تا دوره روشنگری را شامل می شود. در قرن هجدهم میلادی، با ظهور درایدن6 نظریه درباره شعر از جنبه تعلیمی به سوی لذت حاصل از شعر گرایش پیدا كرد. این جهش بزرگ را می توان نوعی انتقال تمركز از مخاطب به آفریننده اثر تلقی كرد؛ كه گذاری از مرحله كلاسیسیسم7 به رمانتیسیسم8 نیز بود.

كولریج9 كه برجسته ترین نماینده این گرایش بود، نقطه مورد اهمیت را در شعر از تعلیم به بیان10 تغییر داد. و بدین گونه لذت جایگزین مفید بودن شد. از این منظر، تمایز بین شعر و نوشته به هیچ روی در عناصر زبانی به كار برده شده نبود؛ كه آنچه این دو را متمایز می كرد، تفاوت در شیوه تركیب عناصر بود. در عین حال، در نظر من، این نوع قضاوت نیز بدلیل عدم تشخیص مرزی دقیق برای شعر و نوشتار دارای ضعف می باشد. باری، كولریج معتقد بود، رسالت شعر، به دست دادن لذت است. با گذشت زمان، لذت آفرینی در شعر، جهشی دیگر را در ادبیات به دست داد. به طوری كه دنباله این تاكید بر آفریننده، مخاطب را از رسیدن به معنایی واضح منع می كرد.

به نوعی می توان گفت گذار از رمانتیسیسم به سمبولیسم11، نه صرفا یك جهش، كه ادامه نظریه تاكید بر شاعر بود. سمبولیست اما، نه تنها مسئولیتی در قبال مخاطب نمی شناخت، كه از حذف ساختار های شعری پیشین و تغییر در تمامی بنیان شعر نیز باكی نداشت. هم چنان كه می بینیم، وی هر چه را كه مانع پرواز آزاد تخیل خویش می شد نادیده می گیرد. گیرم كه این بی توجهی، در برخی شرایط، بسیار بزرگ تر از آن بود كه توسط ادبیات پیشین مقبول واقع شود.

سمبولیست در اوج شكوفایی سبك خویش، حتی ساختار جملات را نیز بنا به طبع خود تغییر می دهد تا جایی كه شعر را، به یك نه توی معنی بدل می كند. در همین نقطه است كه پریستلی طرح كرد كه ادبیات كلاسیك به ضمیر آگاه و ادبیات رمانتیك به ضمیر ناآگاه بسته است12 كه صحبت از این نظر را در این مقال، مجال نیست.

در این زمان، پس از سوررئالیسم، فرزند سمبولیسم، – كه به آن نخواهم پرداخت- گامی عمیق در ادبیات و چگونگی نگاه به ادب صورت گرفت. زبان، به عنوان وسیله انتقال معنی، در شعر، رنگ باخت؛ كه شعر وسیله انتقال معنا نبود. این گام، در حقیقت، تمركز را از شاعر به چیزی جز مخاطب یا جهان اثر انتقال داد؛ و تاكید را در نقد شعر، بر شعر گذاشت. این نقطه، نظریه عینیت13 را به وجود آورد. عینیت اثر، مربوط به زبانی است كه اثر در آن هستی گرفته است. توجه ناقدان نظریه عینیت، بر ظرفیت های زبان بنا شده است.

این نظریه معنا را در نه در شاعر شعر، كه در شعر شاعر جست و جو می كنند و هم از روی زبان شعر است كه سعی در استخراج معنا دارند. ناقدان این نظیه معنا را متمركز در كلمات شعر و تجربه شاعر از استفاده خاص از این كلمات در شعر می دانند. از همین روست كه معتقدم طبق نظریه عینیت،

اگر تاكید را در نقد به خاص شعر متمركز كنیم، نه با مجموعه ای از كلمات و معانی به كار رفته در شعر كه با دوره ای از زبان شاعر رو به رو هستیم و در نتیجه معنا را می باید نه در شعر وی كه در اشعار وی جست و جو كنیم. خلاصه می گویم كه در نظریه جدید، تمركز بر زبان است14
باری، سخن از جایگاه نقد را در جهان همین جا كوتاه خواهم كرد و بحث را از دریچه ادبیات فارسی دنبال خواهم كرد. صحبت از شعر مدرن پارسی، برای شناخت وضعیت شعر امروز ضرورتی است. گر چه آن چه به عنوان شعر فارسی امروز طرح گردیده است، از نظر من، با مدرنیته فاصله بسیاری دارد. ابتدا تعریف خود را از مدرنیسم ارائه خواهم داد و سپس به تفصیل در خصوص شعر نو سخن خواهم گفت.

در تمامی دوره های شعری و ادبی، هیچ ضربه ای به ادبیات وارد نیامده است مگر این كه این ضربه از طریق ادبیات وارد شده باشد. و از منظر من، اگر بزرگ ترین ضربه را در ادبیات فارسی بخواهیم بر شمرد، این ضربه جز ارائه تعاریف بد از ادبیات نبوده است. و در نظر من، هم این تعاریف بد است كه باعث شد، آن چه در ادبیات غرب در قرن هجدهم درخشید، در ایران با این همه تاخیر آغاز شود.

سخن، از این جهش بزرگ ادبی، گذار از كلاسیسیسم به رمانتیسیسم، است. برای دوری از این تصور، كه این پیش گفتار صرفا نوعی بازی با ایسم ها می باشد، این گذار را، من، گذار از تاكید بر مخاطب، به تمركز بر آفریننده، معنا خواهم كرد. اما خوش بختانه، بستر این انتقال تعریف از شعر، آماده تر از آن بود كه راه غرب را سر به زیر دنبال كنیم. كه تحول ادبیات ما – یا به عبارت واضح تر تغییر از ادبیات كلاسیك به مدرن – با طی یك گام جلو تر از ادبیات رمانتیك همراه بود.

در قلمرو زبان فارسی، جهش را از ادبیات كلاسیك به مدرن، نیما، این لوركای پیر و لجوج فارسی، آغاز كرد. و متاسفانه – یا خوشبختانه -، این جهش نگاه او، آن سان بزرگ تر از ظرفیت ادبیات روزگارش بود كه وی را در هاله ای از ابهام فرو كرده است. عقیده دارم بزرگ ترین گام را در جهش از ادبیات كلاسیك به مدرنیسم، نیما طی كرد.

اما به هیچ روی اعتقاد ندارم كه مدرنیته با نیما شروع شده است. كه هرگز در ادبیات، جهش فكری توسط یك شخص خاص صورت نمی گیرد. زبان، هنگامی اثر می گذارد كه به صورت فرهنگ تجلی كند. ور نه نیما هیچ راهی طی نكرده است. خیانت را نیز به نیما، دكتر حمیدی شاعر نكرد15 كه بزرگ ترین خیانت را چشم های فرزندانش، كه صرفا عروض را شكست، مرتكب شدند.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود مقاله نقدي بر اخرين مجموعه فروغ فرخزاد در word
قیمت : 29,400 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 icbc.ir