عنوان : مقاله آزادي معقول و دموکراسي اجتماعي در word
قیمت : 29,400 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله آزادي معقول و دموکراسي اجتماعي در word دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله آزادي معقول و دموکراسي اجتماعي در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله آزادي معقول و دموکراسي اجتماعي در word

چکیده:  
مقدمه  
1 گسست اول: دموکراسی یونانی  
خویش کاری افلاطونی  
نوع دوستی ارسطو  
2 گسست دوم: دموکراسی کلیسایی  
دموکراسی الهی آگوستین  
شهر دنیا  
تومیسم و عبودیت محض  
1قانون و وضع بشر  
2 گسست سوم: دموکراسی لیبرالیستی  
دموکراسی مکانیکی هابز  
1وضع بشر  
2قدرت لویاتان  
دموکراسی اجتماعی لاک  
1آزادی معقول  
2دموکراسی اجتماعی و دولت عقل  
نتیجه گیری  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله آزادي معقول و دموکراسي اجتماعي در word

راسل، برتراند (1373)، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، تهران، کتاب پرواز

شریعت، فرشاد (1380)، جان لاک و اندیشه آزادی، تهران، آگه

ـــــ، جان لاک؛ مناقشه های استعمار و اخلاق سرمایه داری (پاییز و زمستان 1386)، دانش سیاسی، ش6، ص 63-84

ـــــ،لیبرالیسم، سکولاریسم و غرب جدید  ( بهار و تابستان 1389)، دانش سیاسی، ش2، ص 61-84

عنایت، حمید (1356)، بنیاد فلسفه سیاسی در غرب؛ از هراکلیت تا هابز، تهران، دانشگاه تهران

کاپلستون، فردریک (1370)، تاریخ فلسفه، یونان و روم، تهران، علمی و فرهنگی

کلوسکو، جورج (1389)، تاریخ فلسفه سیاسی، دوران کلاسیک، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، نی

Aquinas, Thomas (1965), “The Summa Theologica”, Ed. By Dino Bigongiari, in: Politcal Ideas of St. Thomas Aquinas, New York, Hafner

Aristotle (2000 a), “Nicomachean Ethics”, in: Classics in Political Philosophy, edited by Jene M.Porter, U.S.A. Prentice-hall Canada Inc

_____ (2000 b), “Politics”, in: Classics in Political Philosophy, edited by Jene M.Porter, U.S.A. Prentice-hall Canada Inc

Augustine, (1972), Concerning the City of God Against the Pagans, tran

slated by Henry Bettenson with a New Introduction by G. R. Evans, London, Penguin Books

Ebenstein, William (1960), Great Political Thinkers; Plato to Present,New York, Rinehart and Winston

Gough, J. W (1968), John Locke’s Political Philosophy, Oxford, Oxford Clarendon Press

Hobbes, Thomas (1968), The Elements of Law , Natural and political, edited by Ferdinand Tonnies, with an introduction by M. GoldsmiTh, London, Penguin

_____ Thomas (1998), Leviathan, edited by J.C.A. Gaskin ,Oxford, O.U.P

Hooker, Richard (1925), Of the Laws of Ecclesiastical Polity, 4vol, Ed. By Ernest Rhys, Vol. 1., London, J.M. Dent & Sons LTD., NY, E.P.Dutton & CO.INC

Larkin, Paschal (1969), Property In The Eighteenth Century; With Special Reference to England and Locke, New York, Howard Fertig

Laslett, Peter (1977), “Introduction” in: John Locke, Two Treatises of Government, Edited With an Introduction and notes by Peter Laslett , Cambridge, Cambridge University Press

Locke, John (1967), Two Tracts of Government, Edited with an introduction and notes by Philip Abrams,Cambridge, Cambridge University Press

_____ (1968), A Letter on Toleration, latin text edited with a preface by Raymond klibansky, translated with an introduction and notes by J.W. Gough, Oxford, Oxford Clarendon Press

_____ (1977) Two Treatises of Government, Edited With an Introduction and notes by Peter Laslett ,Cambridge, Cambridge University Press

Macpherson,C.B (1981), “Introduction” in: Thomas Hobbes, Leviathan, New York, Penguin Books

Plato (1983), The Republic,Translated with an introduction and notes by Desmond Lee, Second edition (revisited), England, penguin books

Poper, Karl (1945), Open Society and Its Enemies, United Kingdom, Routledge

Sabine, George H (1963), History of Political Theory, New York, Holt, Rinehart, Winston

Shouls, Peter A (1992), Reasoned Freedom, John Locke and Enlightenment, Ithaca, CornelUniversity Press

The New English Bible,Great Britain,(1970) O.U.P& Cambridge University Press

چکیده

این مقاله ضمن کالبدشکافی مفهوم «دموکراسی» در ادبیات کلاسیک غرب، در سه برش تاریخی در فلسفه سیاسی یونان باستان، فلسفه سیاسی مسیحی و دوره جدید، نشان می‌دهد که چرا و چگونه دموکراسی در فلسفه سیاسی غرب مفهومی معطوف به غایتی آرمانی است. به عبارت دیگر، این مقاله، با شالوده‌شکنی مفهوم دموکراسی به مثابه ابزار یا روشی برای جمهور و با نگاه به دموکراسی از منظر دموکراسی اجتماعی، به‌عنوان مفهومی ایده‌آل، بر آن است تا نشان دهد دموکراسی پیش از آنکه وابسته به شکل جمهور باشد، معطوف به محتوایی است که آرمان آن جز با آزادی معقول به‌دست نمی‌آید. خویش‌کاری افلاطون و نوع‌دوستی ارسطو و شریعت‌مداری اهل کلیسا، هیچ‌یک به لحاظ محتوی، با آنچه که در دوره جدید و پس از ظهور هابز و لاک، به‌عنوان «لیبرالیسم» خوانده شده، تفاوت ماهوی ندارند. آنچه که تحت عنوان لیبرالیسم و یا دموکراسی لیبرال قرائت می‌شود، مسئله‌ای محتوایی و نه شکلی است که می‌تواند در آرای فیلسوفان قدیم مورد بازخوانی مجدد و در آرای فیلسوفان جدید بازتفسیر شود

کلید‌واژه‌ها: دموکراسی یونانی، آزادی معقول، سیاست کلیسایی، دموکراسی اجتماعی

 

مقدمه

پروتاگوراس معتقد بود: انسان مقیاس همه چیزهاست، مقیاس چیز هایی که هست و مقیاس چیزهایی که نیست (کاپلستون، 1370، ص 106). این جمله روح تمام آن چیزی است که شهروندی یونان باستان و دموکراسی یونان باستان، بر آن استوار شد و در آتن به ظهور رسید، اجتماع سیاسی کوچکی، در دست شهروندان متشکل از بازرگانان، حرفه مندان و کشاورزان بود که با حق رای خود می توانستند در امور سیاسی دولت شهر مداخله کنند و از این طریق، و تنها به واسطه حضور خود، یعنی ویژگی دموکراتیک نظام سیاسی مختار، منابع قدرت و ثروت را تحت نظارت قرار دهند (Sabine, 1963, p. 4-9 ,15). وضعیتی که مورد رضایت افلاطون نبود و ارسطو نیز با آن به جدال پرداخت. اما به هر حال، در قالب جدیدی با مفهوم نظام انسان محور، حکومت انسان نخبه یا نهاد نخبگان، این دموکراسی ابتدایی قدیم را هدایت کرد. این موضوع معمولاً به شکل دولت ارگانیک یا اندامواره، مورد مطالعه تاریخ اندیشه سیاسی قرار می گیرد و علی رغم تداوم نظری در مفهوم دموکراسی، به نظر می رسد به لحاظ تاریخی تعارض آشکاری با مفهوم دموکراسی دوره جدید وجود دارد

امروزه واژه دموکراسی در ادبیات جدید، بر خلاف ادبیات کلاسیک قدیم، معنا و مفهومی شایع و مردم پسند دارد. از این رو، مورد استفاده بسیاری از حاکمان و نظام های سیاسی جهان، از طیف های مختلف، لیبرال، غیرلیبرال، نظام های سکولار و دینی قرار گرفته است. به گونه ای که مخالفت با آن، از سوی عالمان سیاسی و گروه های اجتماعی از طریق رسانه های جمعی و هم از سوی نظام سیاسی حاکم در امر سیاست و در عرصه حوزه عمومی و نظام شهروندی، بازتابی در حد ترک عمل اخلاقی و انجام عمل مخالف با قوانین طبیعی و انسانی دارد. حاکمان و باورمندان اغلب نظام های سیاسی امروز جهان، اعم از نظام های عقل محور، شریعت محور و طبیعت محور، اصرار دارند که نظام سیاسی خود را دموکراتیک و یا حداقل به لحاظ جوهری و روشی دموکراتیک جلوه دهند. از این رو، گروه های سیاسی تلاش می کنند تا در عرصه رقابت و تعامل، از محور دموکراسی حداقل در سپهر نظر دور نشوند. مطالعه اینکه چرا و چگونه روش های دموکراتیک حکومت، حداقل با قرائت امروز در ابتدا مغضوب، اما به تدریج و در طول جریان های طولانی سیاسی اجتماعی تاریخی از سوی عموم مردم پذیرفته و از سوی حاکمان نظام های سیاسی و اجتماعی برگرفته و بعضاً به ایشان تحمیل شد، خود یکی از شاخه های مطالعاتی اندیشه سیاسی است. اما مرور اجمالی ادبیات دموکراسی از یونان قدیم تا به دموکراسی های پیشرفته امروز، به خوبی نشان می دهد که چگونه این اندامواره دولت به تعبیر سقراطیان در دوره جدید، به تعبیر هابز به ماشینی تبدیل شد که هدایت آن، که به مراتب از انسان بزرگ تر و باشعورتر بود، از توان انسان، به منزله فرد واحد صاحب قدرت خارج شد (شریعت، 1389). اگر جان لاک، فیلسوف انگلیسی قرن هفده، در مقدمه کتاب دو رساله حکومت، اشاره داشته که دیگر آن چنان که رابرت فیلمر و مدافعان وی اصرار دارند، نباید به دنبال فرد صالح، بلکه باید نگران چگونگی اداره حکومت بود، در واقع، پاسخی به جریان دموکراسی خودافزاینده است. اگرچه به لحاظ جوهری، دموکراسی های امروز با آنچه که افلاطون به عنوان دشمن آن، حداقل به تعبیر کارل ریموند پوپر، با آن جدال می کرد، به شدت متفاوت شده است .(Poper, 1945)

نکته دیگری که کمتر در ادبیات سیاسی به آن اشاره شده، حضور عقل در معادلات زندگی، نه صرفاً به جهت فلسفی، بلکه ماهیتاً دینی است که در دوره جدید، مسلم و بدیهی پنداشته شده است و دیگری، گسترش علم است که منطقاً جدا از عامل عقلی نیست، اما به عنوان عاملی مستقل و در نهایت به عنوان علت تامه در گسترش تعبیر ماشینی دولت و کاربست جریان دموکراتیک در ایجاد نهادهای سیاسی نقش محوری داشت. در مجموع، این عوامل را به عنوان مهم ترین عوامل جریان دموکراتیزاسیون، یعنی انتقال قدرت از نهاد پادشاه به نهادهای مردمی در طول تاریخ به شمار آورد

این مقاله، در مطالعه نظری خود بر آن است تا نشان دهد که اگر چه به لحاظ تاریخی، وقوع دموکراسی در تاریخ اندیشه سیاسی با گسست مواجه شده است، اما به لحاظ نظری یک تداوم تاریخی و جریانی از تشکیل حکومت های دموکراتیک محسوب می شود؛ تداومی که به سوی معقولیت و اجتماعی شدن در حرکت بوده است. از سوی دیگر، این مقاله درصدد است نشان دهد که علی رغم باور غالب مبتنی بر جریان مدرنیزاسیون و تلازم مکانیکی شدن برای دموکراتیزه شدن حکومت، ضرورتاً ارتباط وثیقی برای این باور وجود ندارد. به عبارت دیگر، این مقاله نشان می دهد که انداموارگی که بیشتر در وصف دولت های سیاسی قدیم آمده است، و مکانیکی بودن، که بیشتر از ویژ گی های دولت های جدید محسوب می شود، ضرورتاً تعیین کننده دموکراتیک بودن نظام سیاسی محسوب نمی شود، بلکه دموکراسی پیش از آنکه امری سیاسی و معطوف به حکومت باشد، امری اجتماعی و معطوف به معقولیت انسانی است. این مقاله، با برش تاریخی و مرور متون فلسفه سیاسی از تاریخ فلسفه سیاسی قدیم و جدید، ضمن مطالعه سیر تحول معقولیت و اجتماعی شدن محتوای دموکراسی، نشان می دهد که مفاهیم غیرلیبرالیستی قدیم، نسبت به برخی مفاهیم جدید و لیبرالیستی، به لحاظ معنا به مفهوم دموکراسی نزدیک تر است

1 گسست اول: دموکراسی یونانی

دموکراسی یونانی، اولین دموکراسی در جدایی دوره باستان یا مواجه انسان یونانی با پرسش از اصل است که در پرتو خودباوری یا اومانیسم هلنیستی قرار دارد؛ باوری متفاوت از تمدن شرقی از چین تا مصر باستان، با احاطه خدایانی که مهر، کین و باوری انسانی دارند، اما از انسان قدرتمندترند و انسان یونانی قصد دارد که راز این قدرت را کشف کند. پس کشف عوالم غیرانسانی را رها می کند و مفاهیم انتزاعی را از جهان اکبر، به جهان اصغر تقلیل می دهد. سوفیسم یونانی و تأثیرات سیاسی آن در فلسفه افلاطون و ارسطو مهم ترین، حداقل نزد فیلسوفان سیاسی، نتیجه این گسست است

خویش کاری افلاطونی

افلاطون در نظریه خود موسوم به فیلسوفشاه، جامعه سیاسی را به شیوه ای ارگانیک ترسیم می کند که براساس آن مدعی است که چشم بصیرت، تنها نصیب کسانی می شود که استعداد طلایی خود را تحت شرایط خاص پرورش داده و با قوه عقل، میان دو جزء شهوانی، که انسان را به سوی اشتیاقات مربوط به عالم جسم و امیال بدنی، نظیر ثروت اندوزی و یا رفع نیازهای جنسی سوق می دهد، و جزء همت و اراده، که وی را به سوی کسب شجاعت و شرف رهنمون ساخته و میان آنها تعادل برقرار می کند. به نظر افلاطون جزء شهوانی نفس، بزرگ ترین قسم نفس را به خود اختصاص می دهد و طبیعتاً به گونه ای است که اشتهای سیری ناپذیری در جمع ثروت دارد (Plato, 1983, p: 219- 442 a). اما تعقل انسانی می تواند آن را به مدد همت و اراده تحت اطاعت خود درآورد. به عبارت دیگر، جزء همت و اراده در نفس همواره در مقام معاونت جزء عقلانی نفس است و با احترامی که برای کسب شجاعت و شرف قائل است، مراقبت می کند که ارابه ران، علی رغم وجود اسب سرکشی چون جزء شهوانی، که به ارابه بسته شده، بتواند ارابه را در مسیر خود هدایت کند (Plato, 1983, p. 174- 175, 410d- e, 411a)

به نظر افلاطون، کمال این عقل نزد فیلسوفشاه است. در واقع، رهبران آینده بایستی علاوه بر آموزش های بدنی و نظامی، بخش قابل توجهی از عمرشان را به مطالعه علوم مختلف، از جمله حساب و هندسه، اختصاص دهند تا با پرورش ذهن تحلیلی در خود، آمادگی لازم را برای ورود به مراحل بعدی کسب کنند. در غیر این صورت، امتیازات ورود به مرحله بعدی را کسب نمی کنند (Plato, 1983, p. 349-354, 537a- 540e)

افلاطون بر این باور است تا زمانی که فلاسفه پادشاه نشوند و یا تا زمانی که پادشاهان به مقام فیلسوفی نرسند، پیوند میان فلسفه و پادشاهی و به بیان دیگر، پیوند میان اخلاق و قدرت برقرار نخواهد شد؛ زیرا فلاسفه نه جبون و نه ستمگر، بلکه میانه رو و فروتنند و به جای عشق به پول و تجملات زندگی، به معرفت عشق می ورزند. پس وقتی که قدرت در دست آنها قرار می گیرد، آنرا نه در راه منافع شخصی و افزودن ثروت، بلکه برای مصلحت دولت صرف می کنند ((Plato, 1983,p. 262, 473d

فیلسوفشاهِ افلاطون در نقش حکیمی راستگو و درست کردار است که جز به خیر عموم نمی اندیشد. بنابراین، گرچه ممکن است اداره جامعه در جمهور به شکل طبقاتی به نظر برسد، اما شاکله حکومت در اندیشه خویش کاری است اعضای جامعه بیشترین بازده را برای زندگی اجتماعی خود ایجاد کنند. روشن است فیلسوفی که افلاطون با نگاه به سقراط، به عنوان بهترین، شجاع ترین و خردمندترین فرد آتن، در جمهور به تصویر می کشد، نه معطوف به نظام طبقاتی، بلکه معطوف به شایستگی است که جز در فضای جامعه آزاد و باز میسر نیست. ناگفته پیداست که در این راه زنانی پیدا شوند که شرایط ضروری و طبیعی گفته شده را دارا باشند، با مردان مساویند (Plato, 1983, p. 345, 540c)

نوع دوستی ارسطو

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود مقاله آزادي معقول و دموکراسي اجتماعي در word
قیمت : 29,400 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 icbc.ir