مقاله چيستي وحي از ديدگاه ملّاصدرا در word دارای 43 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله چيستي وحي از ديدگاه ملّاصدرا در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدّمه
الف) ضرورت وحی
ب) حامل و فاعل وحی
ج) چیستی و چگونگی وحی
د) وحی زبانی و بصری
ه ) درجات وحی
و) نقد و بررسی نظریّه
منابع
آشتیانی، سیدجلالالدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1365
ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، قم، البلاغه، 1375
ـــــ ، المبدأ والمعاد، تهران، موسسه مطالعات اسلامی، 1363
جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت، قم، اسراء، 1388
ربّانی گلپایگانی، علی، «تبیین فلسفی وحی»، قبسات، ش 48، سال سیزدهم، تابستان 1387
سبحانی، جعفر، «تبیین وحی»، کلام اسلامی، ش 26، سال هفتم، تابستان 1377
سبزواری، ملّاهادی، شرح المنظومه، تهران، ناب، 1379
سهروردی، شیخ شهابالدین، مجموعه مصنّفات، چ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1375
ملاّصدرا (صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی)، اسرار الآیات، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1360
ـــــ ، تفسیر القرآن الکریم، چ دوم، قم، بیدار، 1366
ـــــ ، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، چ سوم، بیروت، دار احیاء التراث، 1981م
ـــــ ، رسائل فلسفی، مشهد، دانشگاه مشهد،1352
ـــــ ، شرح اصول کافی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1367
ـــــ ، شرح الهدایه الاثیریه، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1422ق
ـــــ ، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، تعلیق سید جلالالدین آشتیانی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1346
ـــــ ، العرشیه، تهران، مولا، 1361
ـــــ ، المبدأ و المعاد، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران،1354
ـــــ ، مجموعه رسائل فلسفی، تهران، حکمت، 1375
ـــــ ، المظاهر الالهیه فی اسرار العلوم الکمالیه، تهران، بنیاد حکمت ملّاصدرا، 1387
ـــــ ، مفاتیح الغیب، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363
صالح، صبحی، پژوهشهایی درباره قرآن و وحی، ترجمه محمد مجتهد شبستری، چ سوّم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان، چ دوم، قم، اسماعیلیان، 1393ق
طبرسی، فضلبن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، قم، منشورات مکتبه آیهالله مرعشی، 1403ق
الفاخوری، حنا و الجرّ خلیل، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، چ چهارم، تهران، علمی و فرهنگی، 1373
فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینه الفاضله، بیروت، دار المشرق، ط.السادسه، 1991م
ـــــ ، السیاسه المدنیه، ط.الثانیه، بیروت، دار المشرق، 1986م
ـــــ ، فصوصالحکم، چ دوم، قم، بیدار، 1405ق
کلینی، محمدبن یعقوب، اصول الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365
مصباح، محمدتقی، شرح جلد هشتم اسفار اربعه، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، 1375
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1374
ملایری، موسی، تبیین فلسفی وحی، قم، کتاب طه، 1384
همواره بحث از چیستی وحی از منظرهای گوناگون بحثی جذاب بوده است. در این میان، جسارت حکیمان در ورود به این عرصه و دستاندازی به فهم ابعاد و اضلاعِ وحی ستودنی است. فلاسفه، با طرح این بحث، گام مؤثّری در راه تلفیق دین و فلسفه و تحلیل فلسفی آموزههای دینی برداشتند. ملّاصدرا وحی را نوری میداند که طوری ورای طور سایر مدرَکات دارد. وی فاعل وحی را خدا و البته حامل آن را نبی میداند که افزون بر کمال سه قوّه عاقله، متخیّله، و حاسّه، از جانب خدا نیز مأموریت یافته است و از رهگذرِ وحدت با عقل فعّال، به درک معارف ملکوت میرسد. وحی در اندیشه وی، گزارهای و زبانی بوده که از طریق تنزّل در مراتب وجودی عالم و انشای نفسانیِ نبی، رقم خورده و دارای مراتب عقلانی، مثالی، و حسّی میگردد
مهمترین دستاورد این مقاله آن است که زبانی بودن وحی در نظریه ملّاصدرا، سازوکار لازم را مییابد. در نگاه نهایی، میتوان ادّعا نمود که پارههای مثبتِ نظریه وحی فلسفی میتواند در تکمیل و غنای وحیشناسی قرآنی، بهویژه در مباحثی همچون تمثّل و دیداری و شنیداری شدن وحی، ما را مدد رساند و عدم اعتنا به این دیدگاه، چالشهای جدّیِ فرارویِ وحی را بیپاسخ میگذارد
کلیدواژهها: وحی، الهام، قوّه متخیّله، عقل فعّال، قوّه عاقله، عوالم، عقول، تمثّل.
سخن گفتن از امور ماورایی کار دشوار نیست (البته تا وقتی که کار به فهم چیستی و تبیین ابعاد تودرتوی این امور نرسیده باشد)؛ اموری که از قلمرو حسّ انسان خارجاند و به سادگی نیز به کمندِ عقل و ناطقه آدمی درنمیآیند. ماهیت این امور همچون امور دیگری که در دسترس معدودی از انسانها بوده است؛ همواره پیچیده و رازآلود قرار داشتهاند، وحی و معرفتِ وحیانی از این امورند. معلومات اندکی که در آیات و روایات در مورد چیستی وحی وجود دارد، کمک زیادی به فهمِ زوایای مبهمِ آن نمیکند. در این میان، جسارت حکیمان در زمینه فهم ابعاد و اضلاعِ وحی ستودنی است. دیدگاه فارابی در مورد اتّصال روح نبی به عقل فعّال، که در بیان ماهیت وحی ابراز شده بود، نقطه عطف و شروعی بود برای نظریهپردازی در باب چیستی و چگونگی وحی؛ بهطوری که نظر فلاسفه دیگر از جمله ابنسینا را برانگیخت و در حکمت متعالیه، با تأثیرپذیری از عرفان و حکمتِ سینوی و اشراقی، به تکامل و غنای بیشتری رسید. فلاسفه، با طرح این بحث، گام مؤثّری در راه تلفیق دین و فلسفه و تحلیل فلسفی آموزههای دینی برداشتند
نظریه وحی ملّاصدرا، به اجمال، عبارت است از: اتّصال نفس نبی به ذوات مجرّده عالم عقل (به ویژه عقل فعّال) و مشاهده همه حقایق هستی که در الواح محفوظ (عالم عقول) و محو و اثبات (نفوس فلکی) مکتوب است. آنچه که در نظریه فلسفی وحی، جای تأمّل و کاوشِ عمیق دارد، نحوه و چگونگیِ اتّصال و اتّحاد میان نفس نبی و عقل فعّال است که در این مقاله تلاش شده با تکیه بر مبانی اندیشه صدرالمتألّهین به مفاد روشنتری برسد. بدیهی است که از طریق تبیین زیرساختهایِ این نظریه، نظیرِ مسئله عوالمِ وجود، قوای نفس و; است که میتوان به ابعاد و زوایای دیگرِ وحی، نظیر زبانی یا غیرزبانی بودن وحی، نشئه و مهبط وحی، انحا و صُوَر وحی، مراتب و مراحل آن و نهایتاً نحوه دیداری و شنیداری شدن وحی برای نبی، از منظر فلاسفه دست یافت. همچنین، جایگاه و کیستی فاعل و قابل وحی و به تبعِ آن، نقش قوای نبی از یکسو و ساکنان عالم ملکوت از سوی دیگر در بهمنصه ظهور رسیدن وحی، همه از مباحث این تحقیق خواهد بود
بدیهی است که بحث ما صرفاً هستیشناسی وحی است و نه معرفتشناسی آن. درست است که وحی خود به عنوانِ یک منبع معرفتی در کنار سایر منابع نظیر حسّ، عقل، و شهود مطرح است، ولی ما در اینجا به این منبع یا ابزار معرفتبخشْ نگاه معرفتشناسانه نداریم. در نگاه معرفتشناسانه، هدف شناختِ ارزش یک معرفت و اعتبار و درستی آن است. از این زاویه، وحی را نیز به عنوان معرفت یا منبع معرفتی میتوان، در نظر گرفت و در مورد ارزشِ دلالی و میزان واقعنُمایی آن سخن گفت؛ همچنین میتوان دیدگاه فلاسفه را در این باب جویا شد. ما در این مقال، به دنبال فحصِ دیدگاه ملّاصدرا در مورد تعیین ارزش و صحت و درستیِ وحی به عنوان یک معرفت نمیباشیم؛ بلکه صرفاً درصددیم در مورد فرایند شکلگیری معرفت وحیانی در عالم خارج و امکان آن به تحقیق بپردازیم. البته بدیهی است که این بحث دارای مبانی جهانشناسانه و انسانشناسانه متعدّدی است که باید آن را از هستیشناسی، الهیات و نیز علمالنفس این حکیم نامدار بیرون کشید
از دیدگاه ملّاصدرا، نمیتوان دلیل نقلی را بر دلیل عقلی مقدّم نمود؛ زیرا عقل پایه نقل است و خدشه در آن خدشه در خود نقل تلقّی میگردد.1 البته این در جایی است که دلیل عقلی بتواند مستقلاً به اثبات یا نفی چیزی بپردازد؛ وگرنه جز نبوّت و شریعت، راهی برای دسترسی به حقایق نخواهیم داشت. ملّاصدرا برآن است که یکی از مواردی که عقل درباره آن عاجز است، کیفیت نزول وحی بر انبیا میباشد.2
دلیل ناتوانی عقل از ادراک کیفیت وحی و امور ملکوتی از نظر ملّاصدرا آن است که دامنه ادراکات عقلی محدود به مفاهیم ذهنی و معقولات ثانی است و این مانند آن است که کسی برای ادراک شکر، به مفهوم حلاوت اکتفا نماید. وی اصحاب عقول را مصداق این آیه شریفه میداند: «أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ»(فصلت: 44). به اعتقاد ملّاصدرا، تنها راه جبران ضعف عقل در این امور، که طوری ورای طور عقل دارند، آن است که انسان بیواسطه یا با واسطه به منبع خزاین علم الهی و شریعت متّصل گردد.3 از همینجا میتوان به ضرورت و بایستگی وحی رسید
ملّاصدرا برای اثبات ضرورت و بایستگی وحی دلیلی اقامه مینماید. وی میگوید: سعادت آدمی منوط به دو امر است؛ یکی آگاهی از حقایق و علوم معقول کلّی و دیگر اتّصاف به صفات حسنه و تنزّه از صفات رذیله. بدیهی است که انسانها بدواً از این کمالات تهی هستند. برای اینکه انسانها به هدایت و رشد برسند، باید میان آنها و خدا واسطهای قرار گیرد که علوم و کمالات را دریافت و به مردم ابلاغ نماید. لذا خداوند توسط ملائکه این حقایق را در اختیار انسان میگذارد. امّا این امکان برای همه انسانها فراهم نیست که با عالم بالا و ملائک ارتباط برقرار نمایند؛ تنها افرادی که واجد عقل قدسی و قوّه حدس شدید و مُؤیّد به روحالقدس هستند از این فیض بهرهمند میگردند. نام این انسانها انبیا و اولیاست که برحسب صفای روح و اشراقات باطنی، معارفی را دریافت میدارند که وحی و الهام نامیده میشود (وحی برای انبیا، و الهام برای اولیاست.4)5 رسیدن به این درجه از صفا و ذکای روحی و حدّتِ قوّه حدس، خود یکی از کرامات و معجزات است؛ چراکه باعث میشود علومی را که انسانهای دیگر با ریاضتهای طاقتفرسای علمی به آن دست مییابند، نبی و ولی در مدتی کوتاه و بدون تعلیم و تعلّم بدان بار یابد.6 ملّاصدرا تأکید میکند: علمی که نبی از ملک وحی دریافت مینماید، علم تقلیدی نیست؛ زیرا علم تقلیدی را نمیتوان علم دانست. علمْ به اموری یقینی گفته میشود که درک و تلقّی آنها فقط از طریق ارتباط با اسباب و مبادی عالیه میّسر خواهد شد و ملک در این میان، تنها نقشی واسطهای دارد تا این پل ارتباطی برقرار گردد
حکیم ما، در بیانی زیبا، نبی و نبوّت را به شمس تشبیه مینماید که شأن و فعلِ آن افاضه نور و روشناییبخشی است؛ چه اجسام پیرامونی از نور آن بهره ببرند و چه نبرند. به همین ترتیب، نفس نبی نیز انوار علمی را به نفوس انسانها افاضه و پرتوافکنی مینماید. البته قلوب انسانها در این میان و در مواجهه با این نور متفاوتاند: پارهای مانند قمرند که به نحو احسن، این نور را میپذیرند؛ برخی مانند آیینههای صیقلیاند؛ بعضی به منزله اجسام تیره و کدرند که بر اثر تیرگی طبع و جمود قریحه، از ادراک حقایق نبوی محروماند
ملّاصدرا حامل و قابلِ وحی را نبی معرفی مینماید که حلقه وصل عالم معقول و عالم محسوس است. وی در کتاب شواهد، در توضیح این ادّعا، نخست دو نکته را متذکر میگردد: 1) قلب انسان که همان قوّه ناطقه وی است، دو باب دارد؛ باب اوّل به سوی عالم ملکوت باز میشود و باب دیگر به سوی عالم ناسوت.9 همانگونه که خداوند مخلوقات را در سه دسته خلق کرده است: ملائکه، حیوانات، و بنیآدم (که دسته اوّل عقل محضاند و شهوتی در آنها نیست، دسته سوم برعکس دسته اوّلاند و دسته دوم ترکیبی از عقل و شهوتاند)، به همین سیاق خداوند سه دسته انسان خلق نموده است: دستهای غرق در معرفت حضرت حق و عظمت و کبریای اویند، عدّهای در منجلاب شهوات و زندان دنیا محصور بوده و از ملکوت بیبهرهاند، و دسته سوم انسانهاییاند که در میانه عالم ملک و ملکوت نشستهاند؛ آنها گاهی با حقتعالی نرد محبت میبازند و گاهی با خلق از در رحمت و شفقت درمیآیند. وقتی با ربالارباب مشغول به ذکر و خدمتاند، گو اینکه از خلق خبری ندارند و وقتی به سوی خلق بازمیگردند، انگار که از ملکوت و عالم معقول بهره و حظّی ندارند
ملّاصدرا دسته سوم را صدیقین، انبیا و مرسلین میداند که از دسته اوّل نیز عالیمرتبهترند؛ زیرا آنچنان جامعالاطراف گشته و به قدری سعه صدر و طلاقتِ لسان یافتهاند که حالی آنها را از حال دیگر بازنمیدارد.10 بیان ملّاصدرا در اینباره شنیدنی است
فالنّبی لابدّ أن یکون آخذاً من الله متعلّماً من لدنه معطیاً لعباده معلّماً و هادیاً لهم فیسأل و یجاب و یسأل و یجیب ناظماً للطرفین واسطه بینالعالمین سمعاً من جانب و لساناً إلى جانب و هکذا حال سفراء الله إلى عباده و شفعاء یوم تناده فلقلب النّبی ص بابان مفتوحان أحدهما و هو الباب الداخلانی إلى مطالعه اللوح المحفوظ و الذکر الحکیم فیعلمه علماً یقیناً لدنیا من عجائب ما کان أو سیکون و أحوال العالم فیما مضى و فیما سیقع ; و الثانی إلى مطالعه ما فی الحواس لیطلع على سوانح مهمّات الخلق و یهدیهم إلى الخیر و یردعهم عن الشّر فیکون هذا الإنسان قد استکملت ذاته فی کلتا القوّتین آخذاً بحظّ وافر من نصیب الوجود و الکمال من الواهب سبحانه بحیث یسع الجانبین و یوفی حقّ الطرفین; و هذا أکمل مراتب الإنسانیه و أوّل شرائط کون الإنسان رسولاً من الله
از بیان فوق، نکاتی چند استفاده میشود
الف) نبی تحت تعلیم خداوند قرار داشته و صرفاً وحی را تلقّی مینماید، بیآنکه دخالتی در محتوایِ آن داشته باشد. آنچه از سرچشمه نبوّت سرازیر میگردد همه نَمی است از یمِ غیب. پس، وحی مبدئی جز حقتعالی و مفّیضی جز واهب سبحان ندارد. اگر در این میان ملکی نیز وجود دارد، صرفاً نقشی واسطهای است که از قِبل خداوند انجام میدهد
اینهمه آوازهها از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود
ب) نبی در همه قوای خود به کمال رسیده و ظرف وجودیاش پر شده است، هم در قوای عقلی و روحی و هم در قوای حسّی و خیالی. از اینرو، فقط اوست که صلاحیتِ ریاست و خلافت الهی را در همه عوالم دارد
ج) نبی الزاماً باید شخصیتی دووجهی داشته باشد، وگرنه کار رسالت به انجام نمیرسد. او از پنجره داخلیِ قلب خویش به عالم بالا نظر میافکند، لوح محفوظ را مطالعه مینماید، از حقایق و اخبار غیب مطّلع میگردد و از پنجره خارجی آن با خلق خدا درآمیخته و آموختههای خویش را با آنان در میان گذاشته، آنها را به حق و حقیقت هدایت مینماید. انجام این دو امر مهم، با هم، تنها از جانب شخصیتی برمیآید که میان عالم معقول و محسوس قرار گرفته باشد و این بالاترین مرتبهای است که برای هر انسان قابل تصوّر میباشد و البته حدّاقل شرطی است که نبی باید احراز نماید
از نظر ملّاصدرا، ثقل و محور شخصیتی نبی بر دو امر فوق بنا نهاده شده است و سایر شرایطی14 که برای نبی ذکر میشود، همه در راستای تحقّق و تکمیل همان دو جنبه است. نبی باید دارای سلاست لسان و قدرت بیان در انتقال معلومات خود به مردم باشد. وی باید بتواند مردم را به احسن وجه به سوی اعمال سعادتبرانگیز هدایت و ارشاد نماید. نبی باید قدرت مناظره با اهل جدال در همه علوم را داشته، از نظر جسمی نیز در وضعیتی باشد که بتواند خود با دشمنان بستیزد
در کتاب تفسیر القرآن الکریم، ملّاصدرا بحثی جامع درباره صفات و خصایص نبی مطرح میکند که برخی از آنها به همان ویژگیهای قبلی بازگشت مینماید؛ ولی یکی از خصوصیات، تازگی داشته و کاملاً مرتبط با بحث تلقّی و انتقال وحی است. وی میگوید: نبی باید به لحاظ قوّه باطنی آنچنان باشد که حقایق به صورت اشباح مثالی برای او در عالم میانه (یعنی عالم مثال) متمثّل گردند. این قوّت باید به اندازهای باشد که حتی به حواسّ ظاهری نیز سرایت کند و آن اشباح در عالم حس نیز از طریق حواس برای او قابل درک باشند. بر این اساس، نبی باید ملک را بالعیان ببیند و کلام خدا را از وی بیپرده با عبارات و الفاظ فصیح بشنود و توسط ملک وحی از اخبار غیبیِ جزئی مطّلع گردد
توضیح آنکه هر عالمی با ادراکی تلائم دارد و خود آدمی نیز برحسب کمالی که در هریک از درجات ثلاثه پیدا مینماید، در یکی از عوالم سهگانه قرار میگیرد.17 پس کمال تعّقل آن است که انسان به ملأ اعلی متّصل گردد و ذوات ملائکه مقربّین را مشاهده نماید.18 کمال قوّه متخیّله آن است که منجر به مشاهده اشباح مثالی در عالم مثالِ منفصل و تلقّی اخبار غیبی گردد و کمال قوّه حسّاسه در این است که باعث تأثیر شدید در موادّ جسمانی و انفعال و خضوع قوّه جرمانی در برابر خود گردد.19 ما در بخش بعد، این امر را بیشتر خواهیم شکافت
برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید