عنوان : مقاله قرآن و حقوق انسان
قیمت : 29,400 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله قرآن و حقوق انسان دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله قرآن و حقوق انسان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله قرآن و حقوق انسان،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد


بخشی از متن مقاله قرآن و حقوق انسان :

قرآن و حقوق انسان
عصر رنسانس، عصر جدا انگاری علم و دین و تفكیك قلمروهای آن دو است. در این دوران، بسیاری از دانشمندان و متخصصان غرب به ویژه آنان كه از برخورد نادرست ارباب كلیسا با نخبگان علمی‌ناخشنود بودند به نسبت سنجی میان علوم مختلف با دین پرداختند.
یكی از مسائل كه در این عصر مورد توجه قرار گرفته مساله حقوق انسان و علم حقوق و نسبت آن با دین و گزاره‌های دینی بود. عده ای از حقوقدانان می‌گفتند: قلمرو دین محدود به مسایل آن جهانی و آخرت انسانها بوده و نسبت به مسائل دنیوی و مشكلات و نابسامانی‌های آن ساكت است. گروسیوس هلندی از حقوقدانان بر جسته قرن هفدهم در این باره می‌گوید

(خداوند به اعمال و كردار مخلوقات كاری ندارد.)1
سیطره دانش غربی از یك سو، و بهره گیری شرقیان از دستاوردهای فریبنده آنان از سوی دیگر، و جیره خواری شرقیان بر سر سفره پر زرق آنان، سبب شد تا باور جدایی دین از حقوق بشر در میان مسلمانان و به خصوص حقوقدانان مسلمان نیز رسوخ یابد و گروهی معتقد شوند كه اسلام هیچ سیستم و نظام حقوقی ندارد، چرا كه این حقوق آن‌اندازه ارزشمند و پر ارج نیست تا خداوند در آن دخالت كند، و اگر هم اسلام را دارای نظام حقوقی بدانیم چنین سیستمی‌بیش از آن كه به نفع اسلام باشد به ضرر آن خواهد بود، زیرا در این صورت باید بپذیریم دین اسلام در تمام اعمال فردی و اجتماعی دخالت می‌كند و آزادی و اختیار انسان را از میان می‌برد، و این خود از ضعف دین اسلام حكایت دارد نه حقانیت و قوت آن.

در مقابل، گروه دیگری از حقوقدانان، اسلام را دارای نظام حقوقی دانستند، نظامی‌كه با آزادی انسان سازگار است و ارزش آن را دارد كه خداوند به بیان آن بپردازد.
این گروه معتقدند كه دین، كتابهای آسمانی و پیامبران، نخستین نظامها و سیستمهای حقوقی را درجامعه بشری وضع كرده‌اند و قرآن به عنوان یقینی ترین منبع شناخت اسلام بر این امر تصریح كرده است.

(كان الناس امه و احده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین وانزل معهم الكتاب بالحق لیحكم بین الناس فیما اختلفوا فیه) بقره /213
افزون بر این در بسیاری از آیات، از اهل ایمان خواسته شده است تا جز بر اساس احكام و قوانین و حقوق تعیین شده از سری وحی، حكم نرانند.
(و من لم یحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون) مائده /47
(و من لم یحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون) مائده /44
(و من لم یحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون) مائده/45

در آیاتی نیز از پیامبر خواسته شده بر اساس آیات قرآن حكم كند و اختلافات مردم را بر طرف كند و از هوسهای دیگران به هنگام بیان حكم بپرهیزد.
تعبیر (من لم یحكم) ظهور در كار قضا و محاكمات حقوقی میان مردم دارد، ولی آیه سوره مائده و تعبیر (و ان احكم بینهم) می‌تواند صریح در قضا و حكم میان مردم باشد.
در مفهوم (حق) داشته باشیم. (تاملی در مفهوم حق) پیش از آنكه بخواهیم نظری درباره آرامی‌یاد شده ارائه دهیم، شایست است تاملی.
حق، واژه ای عربی است و معادل آن در زبان فارسی هستی پایدار وثبوت است، یعنی هر چه اثبات و پایداری برخودار باشد.
كلمه حق و مشتقات آن در قرآن كاربرد فراوان دارد (الحق) 194 بار، (حق) 33 مرتبه، (حقا) 17 مرتبه و (حقه) سه بار در قرآن به كار رفته است.
این واژه كه به صورت مصدر، اسم مصدر و صفت در آیات قرآن به كار رفته است، در معانی بسیاری به كار رفته است كه برخی از آنها عبارتند از: قرآن (ز خرف/ 29)، اسلام (اسرا /81)، عدل (اعراف/81)، توحید (زخرف /86)، صدق (یونس/4)، قرض (بقره /282)، دلیل (حج/4) و …
برخی از مفاهیم حق در قرآن با اصطلاح بكار رفته از طرف حقوقدانان و فقیهان، هماهنگ و همخوان است، مانند آیات:

(و فی اموالهم حق للسائل و المحروم) ذاریات /19
(و الذین فی اموالهم حق معلوم. للسائل و المحروم) معارج /25-24
و آنها كه در اموالشان حق معلومی‌است برای تقاضا كننده و محروم.
(فان كان الذی علیه الحق سفیها او ضعیفا) بقره /282
و اگر كسی كه حق بر ذمه اوست سفیه یا ضعیف است…
(فلیملل الذی علیه الحق) بقره/ 282
و آن كسی كه حق بر عهده اوست باید املا كند.
(فات ذالقربی حقه و المسكین و ابن السبیل) روم /38
پس حق نزدیكان و مسكینان و در راه ماندگان را ادا كن.
حق در اصطلاح فقیهان

این واژه در كتابهای فقیهی گاه مفهوم وسیعی دارد و تمام احكام وضعی و تكلیفی و تاسیسی وامضایی را در بر می‌گیرد و در مواردی نیز حق در برابر حكم قرار گرفته است. مرحوم نائینی می‌نویسد:
(اگر مجعول شرعی به دنبال خود اضافه و سلطه نداشته باشد حكم است و نام گذاری آن به حق، به لحاظ معنای لغوی آن است.)3
علامه بحر العلوم می‌نویسد:
(حق، قدرتی است اعتباری و قراردادی كه به موجب آن یك انسان بر مالی یا شخصی یا هر دو مسلط می‌گردد، مانند عین مستاجره، كه مستاجر نسبت به یكی از اموال مخصوص موجر سلطنت دارد.)4

حق در اصطلاح حقوقدانان

برای (حق) در منابع حقوقی تعریفهای گوناگونی آمده است. از آن جمله نویسنده كتاب (مقدمه علم حقوق) می‌نویسد.
(حق، امتیازی است كه قواعد حقوقی برای تنظیم روابط اشخاص به سود پاره ای از آنان در برابر دیگران ایجاد می‌كند.)5
در مقدمه همین كتاب نیز می‌خوانیم:
“برای تنظیم روابط مردم و حفظ نظم و اجتماع، حقوق برای هر كس امتیازهایی در برابر دیگران می‌شناسد و توان خاصی به او می‌بخشد. این امتیاز و توانایی را حق می‌نامند كه جمع آن حقوق است(حقوق فردی) نیز گفته می‌شود. حق حیات، حق مالكیت، حق آزادی شغل و زوجیت به اعتبار همین معنی است كه با عنوان حقوق بشر مورد حمایت قرار می‌گیرد.”6

یكی دیگر از حقوقدانان می‌نویسد.
(حق، اقتدار، سلطه و امتیازی است كه برای اشخاص یا شخص، اعتبار شده و دیگران مكلف به رعایت آن می‌باشند: مانند: حق مالكیت، حق زوجیت، ابوت، اكتشافات و …)7
نویسنده كتاب (حقوق اساسی) به صورت تفصیلی و روشن تر حق را تعریف می‌كند:

(افرادی كه در درون جامعه زندگی می‌كنند برای تامین نیازمندی‌های خود حركت می‌كنند و عمل می‌نمایند، در نتیجه با یكدیگر ارتباط برقرار می‌نمایند، حركت و عمل و رابطه آنها نیاز به مرزبندی و تحدید حدود دارد. نتیجه نبودن حد و مرز، تعدی و تجاوز افراد به جان و به دسترنج یكدیگر است. جوامع بشری در طول هزاران سال به تجربه دریافته‌اند كه برای جلوگیری از هرج و مرج و تعدی برای حركت و عمل فرد در داخل جامعه، حدودی تعیین كنند كه در چهار چوب آن حدود، فرد فاعل مختار باشد و اگر از آن حدود تجاوز كرد قوه نماینده جامعه او را گوشمالی دهد. این حدود همان است كه به آن حقوق می‌گویند و مفرد آن (حق) است)8
در كنار این تعریفها و سایر بیانهایی كه حقوقدانان ارائه كرده‌اند باید چند نكته را از نظر دور نداشت:

1- ارائه تعریفی جامع و مانع برای حقوق با توجه به اختلاف نظامها و سیستمهای حقوقی میسر نیست، زیرا هر تعریفی كه محققان حقوق عرضه می‌كنند تنها با نظام حقوقی مورد قبول آنان سازگار است و ممكن است با تعریفی كه سایر نظامهای حقوقی برای حقوق می‌آورند ناسازگار نماید. بلی، اگر در تمام تمدنها و ملتها یك نظام حقوقی وجود داشت آن گاه ممكن بود تعریفی كه مورد قبول همگان باشد ارائه شود.

2- حق از مفاهیم اعتباری است و دارای ماهیت نیست، بنابراین نمی‌توان مفهوم آن را به جنس و فصل تحلیل كرد و به اصطلاح نمی‌توان تعریفی حقیقی برای حق جست و جو كرد، در نتیجه تمام تعریف‌هایی كه برای حق از سوی خقوقدانان بیان شده و می‌شوند، تعریف لفظی و غیر حقیقی هستند تا آنجا كه برخی از فلاسفه، حق را غیر قابل تعریف دانسته‌اند واظهار داشته‌اند:

(درباره معنای اصطلاحی حق كه در علم حقوق مطرح است باید گفت كه تعریف اصطلاحی آن از حد گذاری و تحدید ماهوی ممكن نیست… حق اصطلاحی از مفاهیم اعتباری است، اگر حق، دارای ماهیت بود و حد و رسم داشت قابل ترسیم و تحدید بود.)9

حقوق قرآن، آمیزه ای از امتیاز و تكلیف
اگر چه واژه (حق) و (حقوق) تعریفی دقیق را به آسانی بر نتابد، اما می‌توان برخی ویژگیها و ممیزات آن را در یك كالبد شكاف مفهومی‌دریافت و آن را گونه ای تعریف و شناسایی به شمار آورد.
چنانچه نمونه‌ها و مصادیق حق را در قرآن مورد توجه قرار دهیم، خواهیم یافت كه هر حقی بر دو پایه 1- امتیازی به صاحب حق 2- تكلیفی بر طرف مقابل، استوار است. یعنی، هر كجا تكلیفی جعل شده است در برابر، عده ای حق پیدا می‌كنند، مثلا زمانی كه كسی متاعی را از فروشنده ای می‌خرد، در برخی موارد، برای خریدار (حق فسخ) قرار داده شده است. و مشتری با شرایطی خاص و در زمان تعیین شده، می‌تواند متاع را باز گراند و پولی را كه پرداخته است باز پس گیرد. اگر دقت شود، در حق فسخ دو چیز موجود است:

الف- امتیازی برای خریدار كه به آن می‌تواند معامله را فسخ كند كه در اصطلاح حق نامیده می‌شود.
ب-وظیفه و تكلیفی بر فروشنده كه موظف است پیشنهاد فسخ را از سوی خریدار گردن نهد.
نمونه دیگر را در (حق قصاص) می‌توان شاهد بود، به خویشان مقتول (اولیا دم) حق قصاص داده‌اند در حالی كه قاتل یعنی محكوم، مكلف به تسلیم در برابر قصاص كنندگان است.
انواع حقوق در قرآن
حقوق قرآن را به چهار گروه می‌توان تقسیم كرد:

1- قواعدی كه امتیاز بهره وری و تكلیف حق پذیری در آن متوجه فرد است.
(ذی حق و من علیه الحق، فرد است)
2- قواعدی كه (ذی حق) و (من علیه الحق) جامعه و یا اكثریت و یا گروهی از افراد جامعه‌اند.
3- قواعدی كه (ذی حق) فرد است و (من علیه الحق) اكثریت افراد را تشكیل می‌دهند.
4- قواعدی كه (ذی حق) اكثریت افرادند و (من علیه الحق) فرد است.
مشتركات قواعد حقوقی قرآن و سایر قواعد حقوقی

حقوقدانان به ویژه فلاسفه حقوق برای قواعد حقوقی ویژگیهایی بیان می‌كنند، مانند كلی بودن، الزامی‌بودن، داشتن ضمانت اجرا و 10 كه این ویژگیها در قواعد حقوق قرآن نیز مشهود است.
الف- كلی بودن
حقوقی كه در قرآن به صورت قاعده حقوقی مطرح شده است موردی و شخصی نیست، بلكه عام و فراگیر است. چنان كه قواعد حقوقی متعارف نیز چنین ویژگی دارند11، چه این كه بر اساس آیات قرآن تمام انسانها در برابر قانون مساوی هستند و هیچ فردی بر دیگری برتری ندارد. برای نمونه، یكی از حقوق شخص انسان كه در شمار حقوق غیر مالی قرار داده شده، حق مصونیت از لطمه زدن به حیثیت و شرافت است. هیچ شخص یا مقامی‌نباید به این حق مسلم انسان تعدی كند و با تهمت، افترا، دروغ و …حیثیت و آبروی افراد را ببرد.

(و الذین بر مون المحصنات الغافلات لعنوا فی الدنیا و الاخره و لهم عذاب الیم) نور /23
كسانی كه زنان پاكدامن و بی خبر ( از هر گونه آلودگی) و مومن را متهم می‌كنند در دنیا و آخرت از رحمت الهی بدورند و عذاب بزرگی برای آنهاست.
در آیه شریفه كه به منظور دفاع از حیثیت و آبروی افراد نازل شده است، ویژگی قواعد حقوقی كه همان كلی بودن و فراگیری است وجود دارد به این معنی كه آیه چنان كه در بحث اسباب نزول مطرح است اختصاص به كسی ندارد كه به عایشه یا ماریه قبطیه تهمت زد، بلكه هر كس در هر زمان و در هر مكانی كه در شرایط مشابه قرار گرفت. اگر چنان تهمتی بزند، شرایط قذف در حق وی جاری خواهد شد. (در اصطلاح قرآن پژوهان، ملاك، عموم آیه است نه خصوص سبب).
ب. الزامی‌بودن

دومین ویژگی قواعد حقوقی متعارف الزامی‌بودن آنهاست در عین آن كه قاعده حقوقی كلی است و شامل تمام افراد می‌گردد وقتی بر موردی تطبیق شد حالت اجبار دارد 12 و برای رسیدن به هدف حقوق و ایجاد نظم و انضباط در جامعه باید رعایت قواعد حقوق الزامی‌باشد.
این ویژگی قواعد حقوقی متعارف در قواعد حقوقی قرآن نیز وجود دارد با این تفاوت كه منشا الزام و ملاك یا عامل الزام در قواعد حقوقی متعارف تنها قرار داد و همبستگی اجتماعی و ترس از واكنش مردم است، اما در قواعد قرآن افزون بر این عوامل، اعتقاد به نظارت پنهان خداوند و پاداش و جزای او نیز هست.
آیه قبل با حدی كه برای قذف در شریعت اسلام تعیین شده والزامی‌كه در آیات دیگر در مورد اجرای حدود الهی بیان گردیده است، نشانگر بعد الزامی‌حقوقی قرآنی است.

برای نمونه حق حیات را می‌توان بر شمرد كه یكی از حقوق فردی به شمار می‌آید.
در قرآن از بین بردن این حق با كشتن و نابودی همه اجتماع و جامعه، برابر معرفی شده است.
( و من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فكانما قتل الناس جمیعا) (مائده /32)
هر كسی انسانی را بدون ارتكاب قتل یا فساد در روی زمین بكشد، چنان است كه گویی همه انسانها را كشته است.
بنابراین اگر فردی زندگی همه نوع خود را نابود كند و جان او را بگیرد، خانواده مقتول حق خون خواهی و قصاص خواهد داشت.
(یا ایها الذین آمنوا كتب علیكم القصاص فی القتلی الحر و با لحر….) بقره /78
ای افرادی كه ایمان آورده اید، حكم قصاص در مورد كشتگان بر شما الزامی‌شده است.
البته این الزام برای كل جامعه و مجریان احكام است كه چشم از این حق بر نگیرند و درخواست خانواده مقتول را بی پاسخ نگذارند و گر نه خود خانواده مقتول در اصل قصاص حق انتخاب دارد.

ج. داشتن ضمانت اجرا
قاعده حقوقی، قاعده ای است كه از سوی دولت و حكومت یا هر نیروی دیگر تضمین شده باشد.13
در برخی كشورها، قواعد حقوقی ضمانت اجرای مدنی دارد و در تعدادی كشورها ضمانت اجرای كیفری، در جمهوری اسلامی‌قواعد حقوقی از سوی حكومت تضمین شده است، حكومت اسلامی‌موظف است بر قواعد حقوقی قرآن عمل كند و اجرای آنها را تضمین نماید.
برای نمونه: حق حاكمیت، نمونه بارز حق عینی است. بر اساس این حق، هیچ فردی نباید به اموال دیگران دستبرد بزند و آنها را از سلطه و اختیار مالك خارج سازد. اگر شخصی مال دیگری را سرقت كند، حكومت اسلامی‌بایستی بر اساس آیات وحی كه در شكل یك قاعده حقوقی است مال مالك را از سارق باز پس گیرد و آن را به مالك برگرداند و سارق را نیز مجازات كند.

(و السارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما جزا بماكسبا نكالا من الله) مائده /38
دست مرد و زن دزد را به كیفر عملی كه انجام داده‌اند به عنوان یك مجازات الهی قطع كنید.
اما از سوی دیگر میان قواعد حقوقی قرآن با سایر نظامهای حقوقی تفاوتی هست، در قواعد حقوقی متعارف تنها ضمانت اجرای دولتی وجود دارد كه اگر ترس از آن نباشد قانون زیر پا گذاشته می‌شود، ولی در قواعد حقوقی قرآن، هم حكومت اسلامی‌و هم ترس از عذاب اخروی، وجدان، تمایل به نزدیكی به خداوند و … اجرای قواعد حقوقی را تضمین می‌كنند و مردم را به مراعات آنها وا می‌دارند.
د. یكی دیگر از ویژگیهای قواعد متعارف كه برخی از حقوقدانان مطرح كرده‌اند و در قواعد حقوقی قرآن نیز وجود دارد، آن است كه حوزه و قلمرو قواعد حقوقی نباید از اجتماع خارج باشد، اگر انسان زندگی اجتماعی ندارد و به صورت كاملا انفرادی زندگی می‌كند نه حقی دارد و نه تكلیفی نسبت به دیگران. 14
(كان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الكتاب با الحق لیحكم بین الناس فیما اختلفوا فیه) بقره /213
مردم یك دسته بودند، خداوند پیامبران را بر انگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند، و كتاب آسمانی كه به سوی حق دعوت می‌كرد، با آنها نازل نموده، تا در میان مردم در آن چه اختلاف داشتند داوری كند.

این آیه شریفه و آیات دیگری كه علت نزول كتابهای آسمانی و آمدن پیامبران را بیان می‌كنند همه حاكی از آن هستند كه قواعد حقوقی قرآن یابا عبارتی كلی تر قواعد حقوقی اسلام، در صورتی معنی می‌یابند كه اجتماعی باشند.
البته این موضوع در زمینه قواعد حقوق اجتماعی مطرح است، ولی در اسلام و چه بسا سایر ادبیان الهی، حقوق دیگری نیز وجود دارند كه در قلمرو و حقوق انسان نسبت به خویش یا حق خداوند بر انسان می‌گنجند كه در آن میدان، هر چند انسان به صورت انفرادی و جدای از جامعه هم باز مشمول همان حقوق است، اما با دقتی دریافت می‌شود كه در آن موارد نیز انسان بانگاهی الهی و جهان بینی خاص دین، موجودی تنها و كاملا بریده از همه چیز و همه كس دیده نشده است. چه این كه انسان در تنهاترین حالت‌ها، در محضر خداوند و از آن اوست. و همین بینش، منشا حقوق می‌شود كه در جهان بینی غیر الهی، جاری آن حقوق خالی است. از آن جمله این كه انسان همان گونه كه حق ندارد جان دیگری را بگیرد، حق ندارد به جان خود لطمه ای وارد نماید.

هدف حقوق از دیدگاه‌های گوناگون
یكی از موضوعات مهم و پیچیده فلسفه حقوق، تعیین و شناخت هدف حقوق و قواعد حقوقی است.
این بحث از سویی در ایجاد و وضع قواعد حقوقی بسیار كارساز است و راهگشای قانونگذار است و از سوی دیگر مساله پر اهمیت (مبانی حقوق) و شناخت مبانی حقوق بدون این بحث امكان پذیر نیست.
حقوقدانان و به خصوص فلاسفه حقوق در این زمینه كوشیده‌اند تا به این پرسشها پاسخ گویند:
هدف اصلی و واقعی قواعد حقوقی و حقوق انسان چیست؟

آیا هدف حقوق، تامین آزادی افراد و حفظ حقوق فردی در برابر جامعه و قدرت هیئت حاكمه و دولت است، یا هدف، اجتماع و جامعه انسانی است؟
آیا قانونگذاران به هنگام وضع قوانین و حقوق، احترام به حقوق طبیعی و كمال و رشد افراد را در نظر دارند یا هدف آنها از وضع و تصویب قواعد حقوقی احترام به جامعه و آرمانها و تكامل اجتماع است؟
كوتاه سخن آن كه آیا در وضع حقوق، اصالت به فرد داده شده و یا به جامعه و اجتماع؟
در پاسخ به این پرسشها، دیده گاه‌های متفاوتی از سوی فلاسفه حقوق ابراز شده است. بعضی از این دیدگاه‌ها كاملا در برابر یكدیگرند و بعضی همسازتر می‌نمایند. دو دیدگاه كاملا ناسازگار عبارتنداز:
الف- مكتب حقوقی اصالت فرد (nidivdualisme)
ب – مكتب حقوقی اصالت اجتماع (socialism)

مكتب حقوقی اصالت فرد
پیروان این مكتب، حقوق فردی را بر حقوق جامعه یا اكثریت افراد، مقدم می‌دارند. آنها می‌گویند:
(جامعه زاییده توافق ضمنی اشخاص است و وجود طبیعی ندارد. جامعه چیزی جز اجتماع افراد نیست، هر فردی در این اجتماع، وجود آزاد و مستقل از جمع دارد، می‌تواند با جمع و در كنار آنها زندگی كند و یا از جامعه و اجتماع كناره گیرد و به صورت انفرادی به زندگی ادامه دهد. نتیجه این كه جامعه در خدمت فرد است و اگر در جامعه حقوقی وضع و تصویب می‌شود، هدف، تامین آزادی فرد و احترام به شخصیت و حقوق طبیعی اوست. نیاز فرد به اجتماع برای حمایت از حقوق فردی خویش است و اگر فرد از برخی حقوق فطری خود چشم می‌پوشد، تنها برای حفظ اجتماع و دفاع از حقوق فردی و جلوگیری از تعدی و تجاوز به آن، حقوق است.15)
جان لاك یكی از پیروان مكتب اصالت فرد می‌گوید:

(برای حفظ حقوق طبیعی نیاز به قدرتی بود كه بر اساس قرار داد اجتماعی شكل گرفت، و افراد از یرخی حقوق خود به نفع دولت دست برداشتند تا دولت بتواند در برابر از حقوق فردی ایشان دفاع كند)16
ژان ژاك روسو در (قرار داد اجتماعی) می‌نویسد:
( آن گاه كه انسان به اجتماع قدم گذاشت، بین او و اجتماع قرار دادی منعقد شد. بر اساس این قرار داد هر فرد قسمتی از آزادیها و حقوق خویش را می‌دهد و در برابر، هیات اجتماع از سایر حقوق و آزادیهای او حمایت و پیشیبانی می‌كند.)
به باور طرفداران این مكتب، دولت، نقش پلیس را دارد و بایستی از افراد و حقوق ایشان در برابر تعرضات و … دفاع كند و هیچ گونه وظیفه ای برای ترقی دادن و تكامل و رشد آنها ندارد.17
در این مكتب، اشخاص از جهت حقوقی در برابر یكدیگر مستقل و آزادند، و عدالت مفهومی‌جز برابری و تناسب سود و زیان ناشی از معاملات و اعمال حقوق ندارد. حقوق بدون توجه به شایستگی و نیازمندی افراد’ باید تعادل بین اموالی را كه مبادله می‌شوند فراهم سازد. دولت هیچ سهمی‌در توزیع ثروت و سنجش لیاقتها ندارد و عدالت معاوضی است. در اعمال حقوقی آن چه فرد اراده كند عادلانه است و چون هر كس بیش از دیگران می‌تواند سود و زیان خود را تشخیص دهد، امكان بسته شدن قرار دادهای ظالمانه نمی‌رود.18

مبانی مكتب اصالت فرد
با دقت و تامل در گفته‌ها و نوشته‌های فرد گرایان بر این حقیقت رهنمون می‌شویم.
كه دست كم دو پیش فرض در شكل گیری این مكتب وجود داشته است:

الف. حقوق فطری یا طبیعی
نخستین مبنای مكتب اصالت فرد، مساله حقوق فطری است. حقوق فطری یا طبیعی در برابر حقوق موضوعه به كار می‌رود. حقوق موضوعه مجموع قواعدی هستند كه در زمان معین بر ملتی حكومت می‌كنند و اجرای آنها از سوی سازمانهای اجتماعی تضمین می‌شود. اما حقوق فطری قواعدی هستند برتر از حكومت وقانونگذار، قانونگذار كوشش دارد این حقوق را بشناسد و در وضع و تدوین حقوق موضوعه از آنها به عنوان معیار و راهنما سود برد. این حقوق بر خلاف حقوق موضوعه، ثابت و غیر قابل تغییرند و در تمام زمانها و مكانها انسانها به صورت مساوی از آن برخوردارند و بر خلاف حقوق موضوعه كه از اجتماع نشات گرفته، این حقوق از طبیعت انسان، عقل بدیهی و نظم جهان نشات می‌گیرند.19

سیسرون می‌گوید: حقوق طبیعی به وسیله عقل بشر به عنوان دستاوردی از تجربه اش درك می‌شود.20
گروسیوس، پر فندرف و دكارت فرانسوی معتقدند: حقوق فطری دستاورد عقل بشر و برخاسته و نشات گرفته از طبیعت امور است.21
عدالت خواهی.، حق ازدواج، حق حیات، حق مالكیت و … از جمله حقوق فطری و طبیعی خوانده شده‌اند.
ب. عدالت معاوضی
دومین منبای مكتب اصالت فرد، مساله عدالت معاوضی است. طرفداران این مكتب هیچ حقی برای دولت در توزیع ثروت و سنجش لیاقتها نمی‌بینند و به اصطلاح عدالت توزیعی را باور ندارند. آنها می‌گویند: افراد اجتماع، آزاد و مستقل هستند، همه ضرورتهای اجتماع بر پایه قرار داد اجتماعی تكیه ندارند و حاكمیت اراده، عدالت و برابری را به همراه می‌آورد. آنچه فرد اراده می‌كند حتما عادلانه است زیرا با وجود توانایی افراد بر شناخت سود و زیان خود، امكان بسته شدن قراردادهای غیر عادلانه وجود ندارد.
بدین سان در این مكتب، وظیفه دولت تنها پشتیبانی از توافق اشخاص است و نمی‌تواند به بهانه رعایت عدل و انصاف،تعهدات طرفین را نادیده انگارد.

مکتب حقوقی اصالت اجتماع
در برابر مکتب فرد گرایان، گروهی از فلاسفه حقوق، مکتب اصالت اجتماع را مطرح کرده‌اند، هر چند‌اندیشه اصیل بودن از گذشته ای دور در نوشته‌ها و آثار فلاسفه به روشنی دیده می شود.
در این مکتب، انسانها اجزاء تشکیل دهنده دولت و ماند اتمهایی هستند که به جسم شکل می دهند چنان که هر اتم وابسته به کل است و از خود آزادی و استقلال ندارد هر فرد نیز مانند اتمها وابسته به جامعه است و از خود اراده مستقلی ندارد. بنابراین فرد در زندگی اجتماعی حقی ندارد و زندگی خصوصی کاملا بی معنی است، هر چند وجود دارد باید فدای جامعه و منافع آن گردد. روابط حقوقی و اجتماعی مردم باید متکی به قواعد واصولی باشد که از خود اجتماع پدید آمده وادراک و فهم و درک این قواعد و اصول نیز از راه مشاهده، آزمایش و تحقیق در حوادث حقوقی و اجتماعی امکان پذیر است.
در نگاه طرفداران اصالت اجتماع، هدف حقوق، تامین سعادت اجتماع و ایجاد نظم در زندگی اجتماعی است وافراد هیچ حقی مطلقی در برابر جامعه و منافع اکثریت ندارند. و چیزی به نام حقوق فطری در مساله اقتصاد اصلا وجود ندارد، چنان که اگوست کنت می گوید: افراد تکلیف دارند نه حق.22

مبانی مکتب اصالت اجتماع
1- انکار حقوقی فطری
طرفداران اصلات اجتماع مانند ساوین یی، ریموند سالی،‌هانری کاپیتان، اوگوست کنت و ; حقوق فطری را بارو ندارند و آن را به عنوان مبنایی برای قواعد حقوقی و حقوق موضوعه نمی پذیرند.
این مکتب که بیش تر در در رژیمهای سوسیالیستی طرفدار دارد، حقوق و قواعد حقوقی را برون ذاتی می داند و افراد را قبل از وضع حقوقی ذی حق نمی شناسد. به اعتقاد صاحبان این مکتب، حق، موهبتی الهی یا دویعه فطری نیست بلكه امتیازی است كه در جهت تامین منافع عمومی‌ به افراد جامعه داده می شود و همیشه با تکالیف همراه است. بنابراین افراد نمی توانند از این حق، هر کجا خواستند استفاده نمایند، بلکه باید تنها در جهت منافع عمومی که هدف اصلی اعطای حق به افراد است از آن سود برند.23

عدالت توزیعی
جامعه گرایان، وجود فرد خارج از اجتماع را غیر قابل تصور می دانند. به باور ایشان هر کسی، وابسته به گروه یا دسته و اجتماعی است که در آن زندگی می کند و قواعد حقوقی بایستی تکالیف وی را نسبت به گروه و اجتماع، و هم چنین تکالیف گروهها و اجتماعات را نسبت به افراد روشن نماید. از سویی دولت حق دارد از افراد جامعه در راستای رسیدن به آمال و آرزوهای عمومی مالیات بگیرد و آنها را به خدمت سربازی وادار کند و از سوی دیگر باید عواید ملی و در آمدهای حاصل از مبادلات اقتصادی را عادلانه تقسیم کند.

هدف حقوق در قرآن
با توجه به آیات قرآن، برقراری امنیت، تامین امنیت، استقرار عدالت و ; را می توان از اهداف حقوق در قرآن به شمار آورد.
در این بحث سوال این است که تامین عدالت برای چه کسی، برقراری امنیت به چه منظوری و استقرار عدالت به کدام هدف آیا قواعد حقوقی و حق‌هایی كه در قرآن بیان شده است برای تامین و برقراری امنیت در حقوق فردی است یا این قواعد برای تکامل اجتماع و جامعه اسلامی وضع شده است و هیچ توجهی به حقوق فردی افراد ندارد؟ به دیگر سخن آیا قرآن در اهداف حقوقی خود، مکتب اصالت فرد را تایید می کند، یا مکتب اصالت اجتماع را، و یا نظریه ای دیگر دارد؟
برای پاسخ به این سوال، نخست باید نگاه قرآن به انسان و جامعه را جویا شد و پس از آن هدف حقوق قرآنی را جست و جو کرد.
در نگاه قرآن، انسان موجودی است دو بعدی، یا دو میدان نیاز و متناسب با آن دو میدان حقوق. انسان از یک سو دارای بعد جسمانی و نیازهای مادی و حقوق متناسب با آن است، و از سوی دیگر دارای روح و نیازهای روحی و معنوی و متناسب با آن دارای حقوق معنوی است.

(و بد خلق الانسان من طین) سجده /7
خداوند آفرینش انسان را از گل آغاز کرد.
(فاذا سویته و نفخت فیه من روحی) حجر/29
پس آن گاه که جسم آدم سامان یافت و تکمیل شد و از روح خویش در آن دمیدم;
(و قلنا یا آدم اسکن انت زوجک الجنه و کلا منها رغدا حیث شئتما) بقره/35
و آن گاه که گفتیم ای آدم، تو و همسرت در این بهشت سکنی گزینید واز هر چه می خواهید بخورید.
در این آیه انسان، نیازمند به مسکن و غذا و برخوردار از آن حق دانسته شده است.
(انا هدینا السبیل اما شاکرا و اما کفورا) دهر /3

ما انسان را به راه بایسته و صحیح هدایت می کنیم و او یا تشکر گزار خواهد بود و یا کفر پیشه.
در این آیه و مانند آن نیاز معنوی انسان به هدایت و قدرت انتخاب گری وی یاد آوری شده است.
انسانی که قرآن معرفی می کند برای ارضای خواسته‌ها و نیازها و تمایلات خود بایستی در کنار دیگران زندگی کند. زندگی در انزوا از نظر قرآن، یک بدعت است و نه یک رهنمود دینی.

انتخاب همسر و تشکیل خانواده، حقوق متقابل مادی و معنوی را به وجود می آورد. مثلا خانواده این حق را پیدا می کند که هم نیازهای مادی و ضروری او از سوی پدر خانواده تامین شود و هم بخشی از نیازهای معنوی آن.
مجموع این نظر گاه‌ها به انسان، این نتیجه را به دست می دهد که انسان در نگاه وحی هم شخصیتش موضوعیت دارد وهم جامعه اش، هم جسمش و هم روحش، هم حقوق مادی دارد و حقوق معنوی; و به فرد و جامعه باید همپای هم‌اندیشید.
انسان به دلیل ساختار خاص وجود خود، هم دارای حقوق طبیعی است وهم دارای حقوق اجتماعی. حقوق طبیعی انسان، نشات یافته از ساختار مادی و روحی است که وی را نیازمند به تایمن جسم و تغذیه روح کرده است و حقوق اجتماعی او ریشه در ناگزیری انسان از تشکیل خانواده و انتخاب همسر و الفت با محیط خویشاوندی و ; دارد.

حقوق طبیعی انسان، از مبانی حقوق قرآن
یکی از مبانی حقوقی قرآن، حقوق طبیعی انسان است که جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است. و حقوق طبیعی انسان در اسلام بسیار گسترده تر از حقوق طبیعی مطرح در مکتبهای غربی است. از آنجا که از دیدگاه اسلام و قرآن، آفرینش جهان، هدفمند و دارای غایت است و شعوری کلی بر نوامیس آفرینش حاکم است و هدف کلی از آفرینش نیز همان کمال انسان است، و از سوی دیگر انسان برای رسیدن به این هدف و مقصد اعلی نیازمند برآورده ساختن خواسته‌های طبیعی و جسمانی است، بنابراین او می تواند از آنچه در طبیعت است در راستای این هدف بهره جوید و اگر این حق طبیعی برای او نبود راه رسیدن به کمال بسته بود. در نتیجه وجود خواسته طبیعی در انسان ثابت بودن حقوق طبیعی را برای او ایجاب می کند. از جمله حقوق طبیعی که قرآن برای انسان قائل است، موارد زیر هستند:

حق حیات
یکی از حقوق طبیعی که بسیار مورد توجه فلاسفه حقوق قرار گرفته حق حیات است و به اصطلاح برخی از فلاسفه، صیانت ذات حق طبیعی انسان است.
در قرآن، حیات، موهبتی الهی خوانده شده و هیچ فرد یا مجموعه ای نمی تواند این حق را از فرد سلب کند و یا به صورت فیزیکی و غیر فیزیکی به جسم و روح انسان آسیب برساند.
(و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق) اسراء /32
و کسی را که خداوند خونش ار حرام شمرده نکشید جز به حق.
(و لا تقتلوا اولادکم خشیه املاق نحن نرزقهم و ایاکم ان قتلهم کان خطا کبیرا.) اسراء /31
و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید! ما آنها و شما را روزی می دهیم، بی تردید کشتن آنها گناه بزرگی است.
(و لا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما) نساء /29
و خودکشی نکنید، خداوند نسبت به شما مهربان است.

حق مالکیت
حق مالکیت یکی از حقوق طبیعی خوانده شده است، این حق که از نیازها و ویژگیهای اسنان به وجود می آید مورد توجه خداوند قرار گرفته است و در بسیاری از آیات بر این حق مسلم انسان تاکید شده است.
در آیات قرآن، مالک حقیقی همه موجودات، خداست و جهان و تمام آفریده‌ها در دست اراده و قدرت اوست، باخواست او ایجاد شده و با اراده او محو می گردد.
(و لله ما فی السموات و ما فی الارض و کان الله بکل شییء محیطا) نساء /126
خداوند به عنوان مالک همه هستی و مالک انسان، با توجه به نیازهایی که در انسان پدید آورده، حق مالکیت را به او بخشیده است.
(و لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض منکم) نساء /29
( ان ترک خیرا الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف) بقره /180
تعبیرهایی ماندن (اموال شما)، (تجارت از روی رضایت)، (وصیت برای دیگران) همه نشان دهنده حق مالکیتی هستند که خداوند برای افراد انسان در نظر گرفته و مورد امضاء قرار داده است.

حقوق طبیعی- معنوی انسان
بر خلاف باور طرفداران اصالت اجتماعی و مخالفان حقوق فطری و به تعبیر لئواشتراوس، قرار داد گرایان، از نظر قرآن انسانها فطریاتی دارند. خداوند به هنگام آفرینش انسانها چنان که به انسانها خواسته‌ها و آروزهای مادی داده است، به آنها ویژگیها و خصوصیاتی نیز که معنوی خوانده می شوند ارزانی داشته است که آن ویژگیها و به تعبیری آن گرایشها در تمام انسانها به صورت طبیعی و ذاتی وجود دارند، مانند حقیقت جویی، خیر خواهی، گرایش به زیبایی، عشق، خداپرستی، عدالتخواهی، عزت جویی و ;

(فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها ) روم /30
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفرید.
تامل در آیه می نماید که:
1- انسانها بر خلاف باور ماتریالیستها و گروهی از اگزیستانسلیت‌ها دارای فطرتند.
2- چنان که در تعریف حقوق طبیعی، تغییر ناپذیری و پایداری به عنوان یک شاخصه اصلی برای حقوق فطری معرفی شد، در فطرتی که خداوند به انسان داده است این ویژگی وجود دارد و فطرت انسان هیچ دگرگونی و تغییر را بر نمی تابد (لاتبدیل لخلق الله).
3- تشریع، تابع تکوین است، یعنی حقوق، ریشه در ساختار و طبیعت انسان دارد.
وقتی انسانها بر اساس نوع خلقت و ساختار وجود خود و بر اساس فطرت، جویای حقیقت باشند، در تشریع قوانین و حقوق، می بایست آن حقیقتها مورد توجه قرار گیرد، یعنی قانون گذار نیز در مقام وضع و تدوین حقوق موضوعه باید به این این حق فطری انسانها توجه کند و قانونهایی را وضع کند که با این حقوق مسلم ناسازگار نباشد.

علامه طباطبایی در تفسیر آیه (قاقم وجهک للدین ;) می نویسد:
(دین جز حیات و راه روشی که انسان باید از آن پیروی کند و به سعادت برسد نیست. بنابراین، تنها هدف وغایت انسان دسترسی به سعادت است. چنان که تمام خلوقات نیز به سوی سعادت خود هدایت فطری شده‌اند و به گونه ای آفریده شده‌اند و از امکاناتی بهره مند گشته‌اند که به ان غایت برسند. موسی (ع) در پاسخ فرعون گفت: 0ربنا الذی اعطی کل شیی خلقه ثم هدی) (طه /50) و نیز آمده است: (الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی) (اعلی /2-3).25
رسیدن به سعادت در نگاه علامه، هدفی فطری و طبیعی است و هیچ قانونی نباید ناهمسان با این نیاز طبیعی انسان وضع شود، بلکه باید در جهت تامین این حق بکوشد.26
هر چند بر پایه آیات قرآن، اصل مساله حقوق طبیعی پذیرفته شده و بسیاری از قوانین و احکام آن در این رابطه‌اند، اما نمی توان گفت همه حقوق قرآن تنها برای حفظ حقوق فردی شکل گرفته‌اند. گر چه خداوند، تمایلات و خواسته‌هایی به انسان داده است كه به طبع، حقوقی را برای او ایجاب می‌كنند ولی در نگاه قرآن، انسان دارای ویژگیهایی است که او را با دیگران درگیر و به دنبال آن ناگزیر از رعایت منافع جمعی می سازد، از جمله قرآن، انسان را با ویژگی‌هایی مانند مال دوستی شدید، فزون طلبی، شتاب زدگی، بخل، ناسپاسی، طغیان گری و ; تصویر می کند. انسان با چنین ویژگی‌ها نیازمند زندگی اجتماعی و به دنبال آن عدالت اجتماعی است.

قرآن و حقوق اجتماعی انسان
در قرآن، میان فرد و اجتماع، ارتباطی وجود دارد، از این رو برای اجتماع و ملت، اجل، کتاب، شعور، فهم، عمل، طاعت و معصیت بیان می کند، چنان که برای افراد انسان، مسوولیت، حق و تکلیف قائل شده است.
(و لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لیستافرون ساعه و لایستقدمون اعراف /34
برای هر قوم و جمعیتی زمان و سرآمد (معینی) است و هنگامی که سر آمد آنها فرا رسد، نه ساعتی از آن تاخیر می کنند و نه بر آن پیشی می گیرند.
(کل امه تدعی الی کتابها) جائیه/ 8
هر امتی به سوی کتابش خوانده می شود.
(زینا لکل امه عملهم) انعام/ 108
این چنین برای هر امتی عملشان را زینت دادیم.
(منهم امه مقتصده) امتی از آنان معتدل و میانه رو هستند. مائده /66

( و لکل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط) یونس/47
برای هر امتی رسولی است، هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید به عدالت در میان آنها داوری می‌كند به همین جهت قرآن برخلاف روش معمول تاریخ نگاران كه داستانهای اشخاص و افراد می پرداختند، داستان ملتها و گروههای اجتماعی را مطرح می کند، و اساسی ترین و مهم ترین تکالیف و دستورات دینی را بر اساس اجتماع پایه ریزی می کنند، مانند حج، جهاد، نماز و ;
این توجه خاص قرآن به اجتماع و امت و بیان خواص و آثار است، حکایت از نقش ویژه ای دارد که قرآن برای جامعه علاوه بر افراد و آحاد انسانها دارد.
اگر قرآن از کشتن دیگران و خودکشی منع شدید دارد و حق حیات انسان را از خدا می داند و به کسی اجازه نداده است بدون حق، این حیات و زندگی را تهدید کند، همان گونه از وحدت اجتماعی که به منزله حیات جامعه است پاس داشته است.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود مقاله قرآن و حقوق انسان
قیمت : 29,400 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 icbc.ir