عنوان : تحقيق در مورد فيمينيسم
قیمت : 29,400 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 تحقيق در مورد فيمينيسم دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقيق در مورد فيمينيسم  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي تحقيق در مورد فيمينيسم،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد


بخشی از متن تحقيق در مورد فيمينيسم :

فیمینیسم
مقدمه
با توجه به گستردگی و تفاوت در جنبش فیمینیسم اینكه فردی خود را فیمینیست بنامد معنای مختلفی، همراه دارد. ولی واقعاً فیمینیسم یعنی چه و فیمینیست كیست؟ این سؤالی است كه بسیاری از افراد به دنبال آن هستند.
فیمینیسم جدا از معنای لفظی آن به معنای برابری جنسیتی است و برابری جنسیتی یعنی برابری حقوق، مسئولیت ها و فرصت ها برای زنان و مردان و دختران و پسران برابری به این معنا نیست كه زنان و مردان همانندند بلكه به این معناست كه حقوق، مسئولیت ها و فرصت های زنان و مردان نباید به اینكه آنان به هنگام تولد نر یا ماده به دنیا آمده اند ربطی داشته باشد.

برابری جنسیتی اشاره می كند كه گروههای مختلف زنان و مردان با گرایشها و علاقه مندیهای، نیازها و اولویت های متفاوت وجود دارند و همه این موارد باید برای زنان و مردان صرف نظر از جنسیتشان به رسمیت شناخته شود.
فیمینیسم از عبارت Feminine (به معنای جنس زن)، در مقابل masculine (به معنای جنس نر) گرفته شده است و در اصل به معنای هر گونه تفكری است كه كاركرد آن به نوعی احقاق حقوقی زنان باشد، همانگونه كه از تعریف فوق پیداست گرایش های فیمینیستی بسیار متنوع می باشد.

فیمینیسم ایرانی، نظامی به جنسی سیاسی- اجتماعی زنان در ایران
فمینیسم ( Feminism) آموزه ای است که وجه اصلی تمامی تفاسیر و گونه های آن بر این باور است که زنان به دلیل جنسیت شان، گرفتار تبعیض هستند. مفروض اصلی فمینیسم این است که مردان اشکال مختلف بر زنان تسلط پیدا کردند، به این ترتیب فیمینیسم از آنچه سلطه مردان بر زنان می خواندیک تلقی هستی شناسانه ندارد، یعنی این وضعیت را شکل یافته می خواند

نه امری وجودی به طور کلی شکل بندی مناسبات زن ومرد در قالب خانواده، اجتماع نظام تولیدی و معیشتی سابقه ای هم پای تاریخ دارد. افلاطون در میان فلاسفه، شاید قدیمی ترین فیلسوفی است که در آثار خود به موضوع زن پرداخته است. بهترین موضوع افلاطون در کتاب پنجم جمهوری است: یعنی آنجا که درآ رمان شهر پیشنهادی خو د برابری زن ومرد پاسدار را می پذیرد. او معتقد بود که مردان وزنان پاسدار که از کشور دفاع می کنند باید مانند یکدیگر فنون نظامی و دفاعی را یاد بگیرند ولی افلاطون این برابری را نه به خاطر حقوق زنان بلکه بخاطر مردان می دانست تا مردان بدون تعلق خاطر به خانواده، بدون اینکه ازدواج کنند با زنان پاسدار زندگی اشتراکی داشته باشند.

افلاطون در مقام مقایسه، زنان را، به مراتب پایین تر از مرد قرار می داد و حکم می کرد مردان بزدل وترسو که زندگی را با بیدادگری سپری کرده اند در حد زن می باشند.
ارسطو دیگر فیلسوف کلاسیک نیز زن را هم مرتبه مرد قرار نمی دهد و در تقسیم بندی حکمت عملی خود به اخلاق، خانواده و جامعه زن را زبردست مرد ولی رئیس خانواده می دانست. تحولات عصر روشنگری و سپس انقلاب فرانسه و پیدایش نهضت های نخالف باعث شناخت مناسبات زن و مرد از بعضی با تمام جهات مورد سؤال قرار گیرد.

اصطلاح فیمینیسم تا قرن نوزدهم نیز دارد ادبیات سیاسی- اجتماعی غرب نشده بود. ولی فیمینیسم از اواخر قرن بیستم آشكارا و همه سیاسی- پیدا كردهو به عنوان همنشین برابری زن و مرد مطرح شد كه تا كنون دو موج فیمینیسمی و شرح شده است موج اول از قرن نوزده آغاز شد كه در آن مطالبی نیز آموزش عالی و فرصتهای مساوی با مردان و حق رأی در خواست شد ولی ظهور فاشیسم و نازیسم و تأكید آن بر نقش مادری- همسری این موج رها شد. موج دوم بعد از جنگ جهانی دوم شروع شد ولی به دلایل مختلف از مجله تحقق برخی مطالب هم اكنون فیمینیسم درغرب از جاذبه چندانی برخوردار نیست. ولی در كشورهای جهان سوم از جمله ایران، جریان های فیمینیسمی در مفهوم برابری طلبی زنان با مردان همچنان پرجاذبه می باشد.

در ایران فعالیت های سیاسی- اجتماعی زنان در اشكال مسجم و سازمان یافته كمتر مشاهده شده است. روی هم رفته جریانهای فیمینیسمی در ایران به لحاظ تكیه گاه تئوریك در سال 1869 توسط استوارت میل به نگارش در آمد. میل كه كتاب «كنیزك كردن زنان» ضمن دفاع از اصل برابری كامل زن و مرد، تصویر اینكه زنان در كارها ناتوان تر از مردان هستند را به نحوه رفتار اجتماعی مردان سنت می دهد

و دلیل آن را عدم تباهی مردان نسبت به زنان می داند. پس این اثر دهها اثر دیگر در این زمینه انتشار یافت كه به رشد جریانهای فیمینیستی كمك كرد به طور كلی در این جریانهای فیمینیستی آنگونه كه در غرب اتفاق افتاد شكل نگرفته است با توجه به تفاوت ساختار اجتماعی، سیاسی، اقتصادی وفرهنگی ما با غرب توقع جریانهای مشابه دو از واقعیت اندیشی است؛ ولی باید پذیرفت كه در طی چند دهه اخیر با رشد برخی فاكتورهای مثبت در مورد زنان از جمله افزایش تحصیلات عالی، مطالباتی از سوی زنان ایرانی را با توجه به ساختار سیاسی- اجتماعی ایران باعث گردده است. در مورد این فیمینیسم كه در واقع برابر خواهی و تساوی با مردان است، موارد زیر قابل طرح است:

1- به طور كلی جریانهای فیمینیسمی پیش از آنكه جنبه ی ایجابی داشته باشند، جنبه انتقادی دارند؛ یعنی در آنها مرتباً از مردان و ساختار مرد سالاری جامعه انتقاد می شود، تجربه نشان داده است كه جنبه های انتقادی كمتر می توانند به اجماع و همبستگی لازم دست یابند.

2- ساختار مردم سالارانه و پدر سالارانه؛ جامعه ایران مهمترین چالش زنان در موج برابری طلبی است. منظور از پدر سالاری (پاتریمونیالیسم) ساختاری است كه در سطح سیاسی اجتماعی و حتی واحد خانواده از دیرباز در جامعه ایرانی جریان داشته است. در این برداشت رئیس خانواده زمینه را برای اطاعت پذیری از او واجب بوده است

. (پدر خانواده، رئیس سیندتوم و;) این ساختار زمینه را برای اطاعت پذیری، اقتدار گرایی مردانه، انفعال سیاسی و اجتماعی و عدم اعتراض آماده كرده است هر چند گسترش مدارس و دانشگاه ها در كل فرهنگ عمومی پدرسالاری جدید در مفهوم مدرن تر آن در خانواده، جامعه و موزه سیاسی باز تولید شده است كه خاستار اطاعت پذیری در شكل نوین آن شده است.

3- مهمترین مطالبات زنان در حوزه سیاست مربوط به سهیم شدن در بالاترین مناصب دولتی یعنی ریاست جمهوری، وزارت و حوزه قضا است. ما در تاریخ مملكتمان هیچ گاه صدراعظم زن، نخست وزیر زن و یا رئیس جمهور زن نداشته ایم. در قانون اساسی از مجله شرایط ریاست جمهوری این است كه فرد از رجال سیاسی باشد،

در قانون اساسی تفسیر مواد قانون اساسی نیز باشد رای نگهبان است و شورای نگهبان مفهوم رجال سیاسی را همواره با مفهوم مرد بودن یكی انگاشته است؛ هرچند برخی اینگونه تفسیر می كنند كه منظور از رجال سیاسی، همان سیاستمدار است. و زن سیاست مدار هم می تواند رجل سیاسی تلقی شود،

ولی به هر حال این اصطلاح محل مناقشه است و زنان فعلاً نمی توانند به این منصب دست یابند. در مورد وزارت نیز ما در تاریخ معاصر كشورمان فقط یك زن وزیر داشته ایم (فرخ رو پارسا قبل از انقلاب اسلامی)، معمولاً كاندیدای ریاست جمهوری قبل از انتخاب وعده های زیادی مبنی بر حضور زنان در كابینه می دهند. در انتخابات ختم ریاست جمهوری، محمد خاتمی وعده های مشابه ای داد در نهایت به زنان تنها در سازمان محیط زیست اجازه ریاست داده شده كه این پست تا كنون بالاترین منصب زنان در نظام جمهوری اسلامی بوده است.

روی هم رفته علی رغم افزایش زنان تحصیل كرده تنها سه درصد پستهای مدیریتی در اختیار این قشر بوده است. بر سر هم، رغم شعارهای فیمیسنیستی در سالهای اخیر، هنوز ذهنیت كافی برای سپردن پست های كلیدی به زنان در جامعه حادث نشده است.

4- با توجه به اینكه زنان در مدت مناسبی و طی یك پروسه لازم، تجارب اداری و علمی لازم را كسب نكرده اند، نمی توان انتظار داشت كه كرسی های مدیریتی را یك شبه برای آنها در سطحی وسیع خاكی كرد و یكباره چندین وزارتخانه و سازمان و نهاد بزرگ را به آنها سپرد. مطابق مطالعاتی كه طی سالهای اخیر در چند كشور صورت نگرفته است، این موضوع را تأیید می كند كه حتی زنان مدیر بطور گسترده، پذیرای ذهنیتی كه مستعد همكاری زنان دیگر در كنار خود یا زیردستان آنها باشد، نیستند و در این زمینه مردان را ترجیح می دهند؛ بنابراین برای سپردن پستهای مدیریتی باید آنها تجربه لازم را طی یك فرایند طولانی مدت كسب كنند تا بتوانند بر این ذهنیت فائق آیند.

5- یكی از زمینه های مورد علاقه زنان حوزه خصوصی است كه شامل نوعی پوشش روابط اجتماعی و ; است. دولت تأكید دارد كه اماكن عمومی كه زنان در آن ظاهر می شوند (خیابان، مدرسه، دانشگاه و ; ) جزء حوزه عمومی است، بنابراین باید علادق فردی در این حوزه مطابق معیارهای ارزشی نظام باشد. در طی سالهای اخیر زنان با ایجاد تغییر مد و رنگ پوشش و ظاهر تحولاتی در این حوزه ایجاد كرده اند كه این امر با انعطاف نسبی دولت توأم بوده است و در خصوص اعتراض بخشی از حاكمیت را نیز در پی داشته است. در طی انتخابات اخیر ریاست جمهوری حتی تأكید برخی كاندیدای محافظه كار نیز موضع منشأ فرمی نسبت به تحولات اخیر در این حوزه داشته اند.

 

6- روی هم رفته زنان برای گسترش و تعمیق فعالیتهای اجتماعی خود از یك سو نیازمند تشكلهای مدنی و سازمان یافته اند كه در سالهای اخیر تعداد آنها روبه افزایش بوده است، از سوی دیگر نیازمند تغییر ذهنیت بافت پدر سالانه اند.

7- زنان امروزی باید بپذیرند در حلقه هایی از سنت و مدرنیسم قرار دارند، غالباً دیده شده است كه برای فرار از سنت، به دامان تجدد افتاده اند؛ تجدد یعنی استفاده از ابزار ظواهر مدرن بدون تغییر ذهنیت سنتی، زنان بایستی بر اساس شناخت زمان و درك موقعیت و با توجه به مسائل بومی و محلی (فرهنگ، اسختار اجتماعی و ;) با نكاهی مدرن، آینده را رقم بزنند، كاری كه مردان نیز بدان نیازمندند.

جنبش فیمینیسم مقاصد و انگیزه ها
فیمینیسم یكی از پدیده های ظهودی است كه داعیه دفاع و حمایت از زنان و استیفای حقوق آنها را دارد و برای این كه در این زمینه بحث كنیم باید پیدایش این پدیده كه در حال حاضر از آن به عنوان یك جنبش یاد می شود اشاره شود. در واقع جنبش فیمینیسم، یك پدیده غربی تمام عیار محسوب می شود كه در حال و هوایی كاملاً غربی به منظور استیفای حقوق زنان در دیار غرب شكل گرفته شكل گرفته است.

این جنبش عمدتاً در دوران بعد از جنگ جهانی دوم قوت و گسترش زیادی پیدا كرد و در كشورهای غربی رشد یافت و بعضاً در عرصه ها و میادین مختلفی موفق به نیل موفقیت های چشمگیر به نفع زنان گردید. در واقع می توان گفت كه در سالهای اخیر این جنبش تمایل شدید برای پیدا كردن یك هویت سیاسی پیدا كرد و وقتی كه تمایلات فیمینیسمی در كشورهای جهان سوم از رشد و توسعه بیشتری برخوردار گشت، برای كسی شكی باقی نگذاشت كه مطالبات این جنبش برای استعفای حقوق زنان معطوف به نگاه و نگرش سیاسی متصدیان و دست اندركان اصلی این جنبش فمینیستی در كشورهای جهان سومی هویتی كاملاً سیاسی و منطبق با شعارها و توجهات و گرایش های غربی دارد .

در واقع انقلاب صنعتی در اروپا و به ویژه در انگلستان منشأ پیدایش تحولات بسیار مهمی در عرصه های اجتماع گردید و می توان گفت نیاز روز افزون به كارگران ارزان و نیمه ماهر برای تضمین جرقه تولید كارخانجات و صنایع انگلستان ، زنان رسماً به عنوان نیروی كار وارد عرصه تولید شدند و استفاده از زنان شكل معمول تری نسبت به گذشته پیدا كرد

. طبعاً تقسیمات و محدودیت های فراوانی برای زنان در حین كار پدید آمد كه می طلبید كارفرمایان برای افزایش تولید و بهره وری كامل از نیروهای تولیدی به بررسی و رسیدگی به مشكلات به وجود آمده بپردازند و احیاناً به وضع و تصویب مقرارتی بپردازند كه درآن ها از حقوق زنان كارگر حمایت و پشتیبانی شده بود . بنابراین از پایه و اساس ، آغاز یك حس و یك ایده برای دفاع از حقوق زنان به فضای كارگری مربوط می شد و سپس با گذشت چندین دهه و به ویژه در قرن 19 و 20 دفاع از حقوق زنان به عرصه های اجتماعی و خانوادگی كشیده شد .

و سپس به پیدایش جنبش فمینیستی منجر گردید كه یك حالت افراطی گری و حمایت از جنبش زنان محسوب می شود چرا ؟ زیرا فمینیسم اساساً یك جنبش اصلاح طلبانه و منادی دفاع از حقوق زنان در چهار چوب یك جامعه مدنی محسوب نمی شود بلكه این جنبش به دنبال تأسیس و یا به عبارت بهتر ایجاد نوآوری در حقوق زنان می باشد تا این كه از حقوق مسلم آن ها دفاع كند . مثلاً در حال حاضر یكی از مسایل و موضاعاتی كه جنبش فمینیسم در غرب به دنبال تحقق آن بوده و برای آن اهمیت زیادی قابل است این است كه نام خانوادگی فرزندان به نام خانوادگی زن مبدل سازد تا نام خانوادگی پدر ! این موضوع نشان می دهد كه برای رسیدن به برابری ، حاضرند هرآنچه را كه قاعده و قانون طبیعی است را وارونه سازند .

رابطه ی این جنبش با مذهب و باورهای مذهبی چیست ؟
ارتباط هواداران این جنبش با مذهب و یانت مسیحی در غرب كاملاً سبی و منفی است و اصولاً یكی از فعالیت های اصلی كلیسای كاتولیك و واتیكان عبارت از نفی و رد هر گونه ادعا و خواسته جنبش فمینیسم می باشد و از این رو و در حال حاضر یك تقابل شدید میان واتیكان و جنبش فمینیسم در غرب وجود دارد و در این میان هواداران این جنبش هیچ گونه احترام و شأنی برای قواعد و رسومات مذهبی در خصوص زن و خانواده قابل نیستند .

در غرب فردگرایی به عنوان یك دیدگاه كلی و پذیرفته شده حاكم است و مبنای روابط كنونی در عرصه اجتماعی می باشد . بنابراین دولت در زندگی خصوصی افراد دخالت نمی كند و به علاوه برای دخالت مذهب در مسایل قانون گذاری و تأثیر گذاری رسومات مذهبی در تصویب و تأیید قوانین محدودیت های زیادی وجود دارد و از سوی دیگر با توجه به گسترش مقبولیت ایده حقوق بشر در جوامع غربی ، جنبش فینیسم با خدمت در آوردن این مفهوم می كوشد مقاصد و انگیزه های خود را در قالب حقوق بشر ، دمكراسی و فردگرایی متحقق نماید . در چنین شرایطی این خواسته ها و مطالبات مورد تأیید احزاب سیاسی در كشورهای غربی قرار می گیرد و متأسفانه باید گفت جنبش های فمینیستی در كشورهای غربی در چارچوب تعریفی كه اریه كردیم از قوت و توانایی خوبی برخوردارند و این البته هم چنان كه گفتیم به بافت این جوامع و شرایطی كه پشت سرگذاشته اید ارتباط پیدا می كند .

این جنبش در كشورهای جهان سوم چگونه است ؟

متأسفانه این جنبش در پاره ای از كشورهای جهان سوم رشد و توسعه یافت و نباید شك داشت كه كشورهای جهان سوم حمایت وسیعی به عمل آورده و می آورند و لذا باید گفت توفیق این جنبش در برخی از كشورهای جهان سوم رابطه دقیق و تنگاتنگی به این حمایت ها دارد و لذا در صورتی كه این حمایتها به دلیلی قطع شود ، جنبش فمنیستی به خاطر تعارض با آداب ورسوم و فرهنگ ملی بلافاصله خاموش خواهد شد

زیرا همچنانكه گفتیم جنبش فمنیستی درغرب به دلیل حال وهوای حاكم بر جوامع غربی پدید آمد و ممكن است در یك زمانی حتی موفق شده باشد یك گره ای از مشكلات زنان غربی را بگشاید اما چون مسایل مربوط به زنان در كشورهای جهان سوم لزوماً شباهتی به مشكلات زنان كشورهای غربی نداشت و ندارد ا ین جنبش به این دلیل خیلی موفق به نفوذ در جوامع جهان سوم نشده است .

نشانه های نفوذ این جنبش
این جنبش موفق به نفوذ نشده است بلكه دامنه آن مانند غرب وسیع و پهن نیست و به علاوه باید به یك نكته پر اهمیت اشاره كرد و آن این كه طرفرداران جنبش فمنیستی دركشورهای جهان سوم و مشخصاً در كشورهای جهان اسلام هیچگاه خواسته ها و مطالبات جنبش فمنیستی در غرب را مطرح نكردند . بلكه خواسته های كاملاً دقیق و متوازن مطرح ساختند

تا نفوذ خود را به شكل خزنده و تدریجی انجام دهند اما این جنبش باز هم نتوانست دست روی مسائلی بگذارد كه در مفهوم امروزی به آنها خطوط قرمز جامعه گفته می شود . مثلاً در زمان رژیم شاه ، هم محمدرضا و هم پدرش ، تلاش خود را صرف بی حجابی زنان نمودند اما ما می دانیم كه در این تلاش با مقاومت جانانه و سرسخت زنان مسلمان مواجه می شونند و لذا طرح خواسته ها و مطالبات نامتعارف دیگر در زمینه غربی كردن زن ایرانی جواب نداده است و به همین دلیل وقتی انقلاب اسلامی آغاز می شود می بینیم كه زنان بی حجاب كم كم وقتی در تظاهرات شركت می كنند به طور نا خودآگاه حجاب و چادر بر سر می كردند و در تظاهرات شركت می نمودند بنابراین نه رضا خان و نه پسرش هیچگاه نتوانستند آداب و رسوم فرهنگی جامع را به نفع فرهنگ وارداتی غرب به هم زنند .

حضور زن صعود یا سقوط
شاید،زنان را بتوان اولین قربانیان مدرنیسم به حساب آورد. چرا که همراه با انقلاب صنعتی وظهور کارگاه ها وکارخانه های بزرگ تولیدی ،گرایش ونیاز شدیدی به نیروی کار ارزان و کم توقع پیداشد.بهترین گزینه پیش روی کارخانه داران برای این امر، زنان بودند که نسبت به مردان بسیار کم توقع تر بی سروصداتر مطیع تر ومنظمتر بوده واحیانا برای سوء استفاده های جنسی نیز مناسب بودند.بدین ترتیت زنان وحتی کودکان بینوا در سخت ترین شرایط کاری و با حقوق بسیار کم واندک، به استثمار و بهره کشی فئودال های صنعتی در آمدندتا دوره ای ننگین رابرای اروپا به تصویر کشند.

تاریخ قرون 18 و19 ،بازگو کننده خاطرات بسیار تلخی از این دوره است که مطالعه آن، زنگار درد را بر سینه آدمی به یادگار می گذارد.ارزش ومنزلت زنان در این دوره، شاید با ارزش زن در قبایل وحشی آمریکایی یا اعراب عصر جاهلیت قابل مقایسه باشد .هرنوع ظلم وستمی بر زنان روا داشته شد، تا تاریخ جامه سیاه بر تن کند ووجدان های بشری در عزایش به سوگ بنشینند. وسعت این بی عدالتی ها به حدی بود، که سبب ترکانده شدن دمل چرکین قرن ها ظلم وستم برزنان گردیدوباپیش زمینه های لیبرالی موجوددرفضای فکری جامعه،به تشکیل نهضتی به نام ((فیمینیسم)) انجامید.

این نهضت تحت لوای حقوق بشر تشکیل شده وبه تدریج فعالیت خود را آغاز کرد.ولی متاسفانه نفوذ وسیطره طرز فکر غلط، اعورانه وافراطی در این نهضت،یعنی تشابه حقوق زن ومرد ونفی همه تفاوت های میان این دو جنس سبب گردید که جریان در آمدن از چاله وافتادن در چاه، مصداق پیدا کند.
زن غربی در ضاهراز چنگال ذلت ،خواری وله شدگی در زیر چنگال صنعت نجات یافت اما از سویی دیگر در منجلابی گرفتار آمد که فرارسیدن دوره ای ننگین تر از قبل را نوید می داد.نفی همه تفاوت های بین زن ومرد که تغییرات زیادی را در ساختارهای اجتماعی غرب به دنبال داشت، حضور بی حدومرز وهمه جانبه زنان را در همه عرصه های اجتماعی موجه می نمود

.زنان به تدریج در شغل ها، موقعیت ها، منصب ها، ومدارجی قرار گرفتند، که نه تنها آنها را از حالت زنانه خارج می کرد بلکه ایشان را به موجوداتی بی هویت تبدیل می نمود.آرام آرام زن بودن وروحیات زنانه از دامان زن غربی رخت بربست و وی ،به موجودی اسیر در قدرت شهوانی مردان تبدیل شد.موجودی که در ضاهر، آزاد از قیدو بندهای زنانه وزورگویی های مردانه بود ،ودر باطن، به موجودی منزوی، بی احساس وبیمار روحی تبدیل شده بود که در آن، نه خبری از خلقیات معصوم زنانه بود ونه عطوفت مادری ونه آرامش روانی .تا جایی که یکی از فعالان این نهضت در سخنانش اعتراف کرده است که(( امروز زنان به بیماری دچار شده اند که هیچ اسمی بر آن نمی توان گذاشت.))

رشد روز افزون آمار فساد، تجاوز، طلاق وخودکشی گویای بر این مطلب است که حذف، ودر نظر نگرفتن تفاوت هایی که باالذات بین زن ومرد وجود دارد، منجر به سقوط در باتلاقی خواهد شد که غرب در حال حاضر مشغول جان کندن در آن است.

متاسفانه این رویه همچون دیگر محصولاتِ فکریِ فاسد غرب، به تمام دنیا سرایت کرد.اخیراً در کشور های اسلامی و حتی در ایران نیز شاهد نفوذ وسیطره این نهضت فکری نابودگر بوده وهستیم.مشاهده ومقایسه وضعیت زنان کشور، قبل و بعد از سال 1376، که اوج گیری فعالیت این جنبش در ایران بود، به خوبی نمایانگر گرفتار شدن زنان وکل جامعه در دام فمنیسم است وکشور عواقب سوء آن را به انتظار نشسته است.تغییر وضعیت حجاب، نحوه پوشیدن لباس، تغییر الگوهای رفتاری وارزش ها در میان زنان، واز همه مهمتر حضور بی حدوحصروغیر معقولانه ونامقیدزنان درعرصه های اجتماعی مارا به سمت وسوئی می کشد، که اگر دیر بجنبیم به زودی باید خود را در منجلابی که هم اکنون جامعه غربی در آن گرفتار آمده، ببنیم.

حضور هر چه بیشتر زنان در جامعه ،فی الظاهر و به تعبیر بعضی روزنامه های وابسته به معنای توسعه، تجددوپیشرفت فرهنگی و اجتماعی است.به گوشه هایی از این اظهارات توجه کنید :((توسعه یافتگی در یک کشور، منوط به ایجاد فرصت های اجتماعی برابر، برای تمامی اقشار جامعه است. بر همین اساس دولت های جوامع توسعه یافته کوشیده اند باوضع قوانین، تخصیص امکانات واصلاح نگرش های حاکم، زمینه مشارکت فعال عمومِ آحادِمردم را در پیشبرد اهداف اجتماعی، فراهم آورند.یکی از مهم ترین مشخصه های این تلاش ها نیز، حضور زنان در عرصه تصمیم گیری های اجتماعی است.امروزه حتی بسیاری از کشورهای در حال توسعه، بادرک اهمیت حضورزنان در جامعه تلاش می کننداز خلال حمایت های قانونی از این قشر،وآموزش آنان در سطوح مختلف تحصیلی وحرفه ای، از ثمرات چشمگیر حضور این بخش از جامعه در پیمودن مسیر توسعه، بهره مندشوند.))

با این عقیده، کشوری که درصد بیشتری از مدیران، کارمندان، کارگران، دانش پژوهان، دانشجویان ودانشگاهیان، شخصیت های سیاسی وفرهنگی، ودر کل پست های حقوقی آن را زنان تشکیل دهند، امروزی تر، پیشرفته تر وتوسعه یافته تر است.اما آیا فی الواقع می توان حضور لجام گسیخته وبی قید وشرط زن در فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی وسیاسی را فاکتوری برای توسعه یافتگی در کشور های اسلامی، از جمله ایران به حساب آورد؟

جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک کشور اسلامی وقرآنی، رویه بالا را با سرعتی قابل توجه دنبال کرده است وحضور زنان در عرصه های مختلف جامعه روز به روز در حال افزایش است.پست های مهم مملکتی، نهاد های حکومتی، اداری، اقتصادی وآموزشیِ کشور به تدریج شاهد حضور بیش از پیش زنان هستند.
دانشگاه نیز به عنوان اصلی ترین کانالِ تولید نیروی متخصص مورد نیاز جامعه ،از این هجمه همه جانبه در امان نبوده وآماج حملات فمنیستی قرار گرفته است.پذیرش دانشجو بدون لحاظ جنسیت ،در بیش از 90 درصد رشته های دانشگاهی این مطلب را می رساند که ما خواسته یا نا خواسته، اسیر نگرش لیبرالی به اجتماع وبه خصوص زنان گشته ایم.شرکت بی قید وشرط زنان در دوره های آموزشیِ آموزشِ عالی، نه تنها به سود کشور تمام نخواهد شد، بلکه زیان های جبران ناپذیری را ازلحاظ اقتصادی، اجتماعی، وروانی به کل جامعه وارد کرده وخواهد کرد. ادله ای که در زیر ارائه می شوند تنها بخشی از مشکلاتی است، که بر اثر حضور نامقید زنان در دانشگاه گریبانگیر جامعه خواهد شد.

1-بعضی رشته های دانشگاهی به خصوص رشته های فنی ومهندسی مانند مهندسی معدن، نفت، مکانیک، کشاورزی، منابع طبیعی و;با روحیات لطیف وظریف زن، سازگاری ندارد.این ناسازگاری به ماهیت دروس نظری این رشته ها وخصوصیات ویژه دروس عملی آنها برمی گردد. واحدهایی همچون کارگاه جوشکاری، زراعت، باغبانی، اردوهای علمی به مناطق کوهستانی و;خواه ناخواه، روحیات زنانه یک زن را تحت تاثیر قرار داده وبه ازبین رفتن آن می انجامد.

از سوی دیگر محیط کاری در آینده شغلی این رشته ها، معمولا محیطی خشن ،پرمشقت ،جدی وبه دور از احساسات است که با خصائص ولطایف روحی ویژه یک زن در تناقض قرار گرفته، بیماری های ناشناخته وکلافه کننده ای را برای او به ارمغان می آورد.حتی اگروی به ادامه حضور در این شغل تن در دهد، هرگز نخواهد توانست مانند یک مرد به وظایف کاری خود عمل کند وچه بسا کار را با مشکلات زیادی مواجه کند.این مسأله به حدی جدی است که بعضی از زنان غربی که در پست های مملکتی به فعالیت مشغولند، از هورمون های مردانه استفاده می کنند تابتوانند در محیط کاری خو مفیدتر واقع شوند.

2-بسیاری از زنان پس از فارغ التحصیل شدن در رشته های خود، به دلایل مختلف از ورود به بازار کار امتناع می ورزند.از جمله این دلایل میتوان به شرایط سخت کاری، نیاز به حضور زن در خانواده، مخالفت شوهر و; نام برد.البته همین مخالفت شوهر با کارِ بیرون از منزلِ زن، یکی از دلایل وعوامل مهم طلاق در کشور می باشد، که خود از مهمترین مضرات شرکت زن در فعالیت هاو مشاغل اجتماعی است.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود تحقيق در مورد فيمينيسم
قیمت : 29,400 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 icbc.ir