مقاله ماشين،ترافيک و اخلاق شهروندي دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله ماشين،ترافيک و اخلاق شهروندي کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله ماشين،ترافيک و اخلاق شهروندي،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
ماشین،ترافیک و اخلاق شهروندی
می توان به آسانی شواهدی دال بر عدم شکل گیری اخلاق شهروندی در تهران آورد. می توان در این خصوص سخن گفت که حوزه عمومی و جامعه مدنی و نظایر آن در ایران وجود ندارد یا از موقعیتی ضعیف برخوردار است.
نوشته حاضر سه وجه دارد: ماشین، ترافیک و اخلاق شهروندی. اما قبل از آن که در مورد این سه وجه کمی تامل کنم باید به سوالی بپردازیم که دغدغه اصلی من در این نوشتار است.چرا مردم علی رغم مشکلات عدیدهای(آلودگی هوا، آلودگی صوتی، از دست دادن زمان، فشارهای عصبی پشت ترافیک و;) که مسئله ترافیک در پی دارد همچنان از اتومبیل های شخصی خود استفاده می کنند؟امروزه ما می بینیم که رسانه ها و مسئولین به مردم انتقاد میکنند که چرا از وسیله نقلیه شخصی استفاده می کنند و بر مشکلات می افزایند.
برخی از جامعه شناسان نیز بر وجود فردگرایی خودمدارانه در بین مردم ایران تاکید می کنند و روانشناسان نیز به طریق خود به محکومیت مردم می پردازند. اما اگر بخواهم یک پاسخ ساده به همه این اعتراضات بدهم این است که “استفاده از وسایل نقلیه عمومی موجود در ایران پیامدهایی دربر دارد که در نهایت منجر به از بین رفتن اخلاق شهروندی می شود”.بنابراین من فکر می کنم که مردم در شرایط موجود از عقلانیتی در کنش خود بهره می گیرند که در کوتاه مدت مسائل شخصی و خانوادگی شان را رفع می کند اگرچه در بلند مدت و در سطحی دیگر ممکن است برای جامعه مسئله ایجاد کند.برای تشریح این پاسخ ساده به ناچار به سه وجه ذکر شده در ابتدای سخن بر می گردم.
اخلاق شهروندی
می توان به آسانی شواهدی دال بر عدم شکل گیری اخلاق شهروندی در تهران آورد. می توان در این خصوص سخن گفت که حوزه عمومی و جامعه مدنی و نظایر آن در ایران وجود ندارد یا از موقعیتی ضعیف برخوردار است. می توان اخلاق شهروندی را در برابر فردگرایی خودمدارانه قرار داد و بر این نکته تاکید گذاشت که ایرانیان دارای چنین اخلاقی اند و فرد ایرانی منافع جمعی را به کل نادیده می گیرد و همه چیز را بر مدار فردیت خود سامان می دهد.
در عین حال برخی از شواهد هم می توانند علیه این تلقی وارد شوند و بر جمع گرایی حاکم بر روحیه ایرانیان تاکید کنند. اما همه این استدلالات یک نکته را مغفول می نهد و آن این که فردگرایی و جمع گرایی در بین ایرانیان را باید با مقوله دیگری چون خانواده گرایی فهم کرد.
دوگانه فردگرایی و جمع گرایی و به عبارت دقیق تر فردگرایی خودخواهانه و فردگرایی جمع گرایانه یا دگرخواهانه برای فهم جامعه ایران کافی نیست بلکه خانواده خواهی و الویت دادن منافع خانواده بر منافع دیگر اعضای جامعه، مفهومی است که در تحلیل امروز می تواند به کمک ما بیاید. اخلاق شهروندی در ایران را باید با چنین ملاحظاتی بحث کرد.
برای دقت نظری بیشتر بهتر است بر اساس نگاه دورکیمی پیش برویم، برای فهم اخلاق شهروندی ابتدا باید بین دو نوع فرد گرایی که دورکیم تمایز گذارده اشاره کرد. وی از دو نوع فردگرایی نام میبرد. فردگرایی اخلاقی و فردگرایی خودخواهانه و در کتاب تقسیم کار این دو مفهوم را در تقابل با یکدیگر قرار میدهد. فردگرایی اخلاقی با نوعی نظام اخلاقی اجتماعی همبسته است.
در این فردگرایی، فرد در پیوند با نظام اجتماعی و نظم اخلاقی آن شناخته میشود و فردگرایی اخلاقی به معنای مسئول بودن فرد در قبال افراد دیگر و جامعه و اخلاق مدنی است.مهمترین نتیجه حاصل از کتاب درباره تقسیم کار اجتماعی این بود که فردگرایی اخلاقی پیش شرط لازم جامعه جدید است. فردگرایی یا کیش فرد بر پایه احساس همدردی یا رنج همنوعان، آرزوی برابری و عدالت بنیاد نهاده شده است و منشایی اجتماعی دارد.
کیش فرد به نظر دورکیم احترام به تمامیت همه افراد است و خداانگاری فرد منجر به احترام به حقوق انسانی و تایید این حقوق، همدردی و دلسوزی بیشتر برای همه رنجها و بدبختیهای بشری، اشتیاق برای نبرد با آن ها و تخفیف آن ها و عطش بیشتری برای عدالت گردیده است. بنابراین فردگرایی یکی از اجزای تشکیلدهنده جامعه مدرن است.
فردگرایی خودخواهانه نوعی ویژگی اخلاقی است که صرفا بر تقدم منافع شخصی مبتنی است. این نوع از فردگرایی اساسا مخل نظم هنجاری جامعه و نظم اجتماعی است. دورکیم در نقد فردگرایی خودخواهانه معتقد بود که هیچ جامعه ای را نمیتوان بر پایه دنبال کردن نفع شخصی بنا نهاد. فردگرایی خودخواهانه اغلب در فرد اجتماعی نشده ظهور میکند و در نیازها و امیال این قبیل افراد ریشه دارد.
دورکیم هم فردگرایی خودخواهانه و هم فردگرایی اخلاقی را محصول جامعه مدرن می دانست.من نمی خواهم بگویم که فردگرایی خودخواهانه یا اخلاقی اساسا در ایران وجود ندارد. می خواهم بگویم که این دوگانه دورکیمی هم برای تحلیل جامعه ما کافی نیست. فردگرایی در هر دو شکلش در ایران تابعی از منافع خانواده است.
اتومبیل
اتومبیل شخصی در ایران صرفا ابزاری برای تشفی خودخواهی های فردی نیست. اتومبیل شخصی صرفا یک ابزار نیست و صرفا یک وجه ندارد. اتومبیل شخصی یک برساخته فرهنگی و محصولی اجتماعی است. برساخته ای فرهنگی که با منافع خانواده در ایران پیوندی نزدیک دارد. ماشین پاره ای از خانه است و شاید هم تداوم خانه در خیابان.
ما با جامعه ای مواجه ایم که خیابان هیچ موضوعیتی جز ادامه خانه بودن یا محملی برای شکل گیری نفس های منفرد نمی تواند داشته باشد. بیراه نخواهیم رفت اگر بگویم، ماشین پاسدار حریم خانواده در شهری است که امکان شکستن حرمت های آن فراوان است. جامعه ای که از یکسو تاکید بسیاری بر حرمت خانواده دارد و از دیگر سو امکانات لازم را برای حفظ این حرمت در شهر و در فضای عمومی فراهم نکرده است.
ترافیک
ترافیک خود پدیده ای چند وجهی است به گونه ای که از زوایای گوناگون می توان بدان نگریست. من در اینجا از جنبه های خوشایند ترافیک در زندگی شهری سخنی نمی گویم و صرفا ترافیک را به عنوان یک معضل می پذیریم. معضلی که خود انواع مسایل را برای ما ساکنان کلان شهر پدید آورده است و از این رو موضوع سخنان زیادی در دهه های اخیر قرار گرفته است.
یک تناقض جالب این است که هرچه بر میزان توجه و مسئله دار بودن ترافیک افزوده شده است بر میزان ترافیک نیز افزوده شده! در همه این موارد توجه بیش از گسترش وسایل نقلیه عمومی مطمئن، بر فرهنگ سازی در عدم استفاده از وسایل نقلیه شخصی تاکید شده است.
اکنون نوبت آن است که مجددا بپرسیم مردم به خوبی می دانند که اتومبیل شخصی بر حجم خودروها و مسئله ترافیک می فزاید اما چرا از اتومبیل شخصی استفاده می کنند؟ بگذارید سوال دیگری را هم طرح کنم: آیا اساسا راهی غیر از استفاده اتومبیل های شخصی برای مردم جامعه ما وجود دارد؟ می شود تاملی دقیق تر در باب وسایل نقلیه عمومی در ایران و نسبتش با ساختارهای فرهنگی موجود داشت. وسیله نقلیه عمومی در هر وجهش در ایران(تاکسی; اتوبوس و مترو)، نه تنها خود به شکل گیری اخلاق شهروندی کمکی نمی کند بلکه دقیقا پایه نوعی بی اخلاقی و شهروند ستیزی و حرمت شکنی خانواده را بنا می کند. اخلاق شهروندی تا اندازه زیادی تابع فضاهای عمومی شهری است.
شهری که به کرامت انسانی احترام بگذارد; فردیت دگر خواه در آن شکل می گیرد. خیابان، پیاده رو ها، وسایل نقلیه عمومی در ایران بخشی از فضاهای عمومی شهری اند که دائما حقوق شهروندی نه فقط توسط مردم بلکه ساختارها، ابزارها، وسایل نقلیه عمومی; تصمیمات مدیران شهری و; زیر پا گذاشته می شود. تهران شهر بی اخلاق است.
نه بی اخلاقی که صرفا متوجه مردمی باشند که هنوز به شهروند بدل نشده اند بلکه بی اخلاقی که در درجه اول متوجه ساختارهای نهفته در خود شهر است. ساختارهایی که یک شهروند را به غیرشهروند بدل می کند.اکنون برگردیم به پاسخ اولیه که به سوال خود دادم.
استفاده از وسایل نقلیه عمومی به دستگاهی برای حرمت شکنی تبدیل می شود. و همین طور، استفاده از آنها خود عملی غیر فرهنگی محسوب می شود. عملی که از یکسو فردیت ضعیف شهری پایمال می شود و از دیگر سو حرمت خانواده می تواند زیر سوال رود.
با این توصیفی که من کردم استفاده از وسایل نقلیه عمومی در برخی از مهمترین موارد به ارزشهای خانواده گرایانه ما بر می گردد.
اینکه ما همواره در طلب آرامش و امنیت خانواده خود هستیم و منافع فردی خود را در بسیاری اوقات فدای منافع خانواده می کنیم. به این نکته بیفزاید منافع جمعی در جامعه را نیز فدای منافع خانواده می کنیم. همین طور استفاده از اتومبیل شخصی در جهت همان حفظ کرامت انسانی و فردیت جدیدی است که در ایران در حال شکل گیری است. فردیتی که پیش زمینه اخلاق شهروندی است.
اخلاق شهروندی، درك رفتار دموكراتیك
انسانها در زمانهای نسبتا دور كه هنوز شهرها به صورت امروزی شكل نگرفته بودند بسیار آزادانهتر زندگی میكردند و هیچ حد و حصری را برای خود قائل نبودند. شاید ضربالمثلی مانند <چهاردیواری، اختیاری> از همان زمانها شكل گرفته باشد.
ولی امروزه زندگی از نوع شهری نیاز به قوانین، ارتباطات و تعاملات خاص خود دارد و هرگونه وقفه، كوتاهی و نادیده گرفتن قوانین و آداب شهرنشینی و رعایت نكردن حقوق دیگران، تنشها، خشونتها و ناملایمات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بسیاری را دامن میزند. افراد حتی در درون خانه خود هم باید با نوع رفتار خود مراعات همسایهها را داشته و به حقوق آنها احترام بگذارند.
این احترام به حقوق متقابل از زمانی شكل گرفت كه جمعیت شهرنشین افزایش یافت و هر روز كه میگذشت شهرها نیز گسترش پیدا میكرد. به طبع آن مناسبات اجتماعی میان مردم نیز پیچیدهتر از قبل میشد؛ پس زندگی اجتماعی نیازمند قوانین و ساختارهایی بود كه با این رفتارهای شهرنشینان هماهنگ باشد. گیارمه، در كتاب <فرهنگ و دموكراسی> مینویسد: شهروندی فقط از لحظهای آغاز میشود كه انساندرها را به روی كسانی كه با او فرق دارند، بگشاید. شهروند كسی است كه قواعد سلوك دموكراتیك را میداند و ارزشهای اخلاقی آن را میشناسد.
قوانین مربوط به شهرنشینی امروزه در قالب شهروند تداعی میشود، شاید واژه شهروند در میان كتابها و روزنامهها غریبی نكند اما در متن جامعه هنوز میهمانی ناخوانده محسوب میشود و هنوز هم در تعریف آن ابهامات زیادی دیده میشود. جامعهشناسان شهری و متخصصان فنی شهرسازی و معماری بر این باورند كه میان شهرنشینی و شهرنشین تفاوت زیادی وجود دارد، شهرنشین كسی است كه به لحاظ جغرافیایی در یك قلمرو به نام شهر ساكن است و شهرنشینی یعنی اینكه شهروند دارای فرهنگ شهرنشینی شده باشد.
در این میان شهروندی یكی از مهمترین و كاربردیترین تئوریهای این دوره شده است كه در ایده شهروندی حق همه افراد برای برخورداری از حقوق قانونی به رسمیت شناخته شده و مسوولیتهایی كه آنها باید آن را به جهت برخورداری از یك زندگی مناسبتر برعهده گیرند مشخص میشود. باید دانست كه تنها استقرار فیزیكی در شهر، معادل واژه شهروند نیست، شهروند باید در نقشهای مشاركتی مدیریت بهینه شهر ایفاگر نقش و مسوولیت باشد، چرا كه شهروندی، بستر اجتماعی مناسبی را برای فعالیتهای فرد مهیا میكند
تا او بتواند همه چیز را در خدمت پیشرفت خود به سوی تعالی به دست گیرد. در حیطه شهروندی، حق همه افراد برای برخورداری از حقوق قانونی به رسمیت شناخته شده و همچنین مسوولیتهایی كه آنها باید آن را به جهت برخورداری از یك زندگی مناسبتر برعهده گیرند مشخص میشود. اساسیترین و آشكارترین قوانین شهروندی در جامعهای چون ایران، احترام به حقوق دیگران، وقتشناسی، عدم ایجاد مزاحمت در انواع مختلف آن، حفظ میراث زیست، ایجاد فضا و محله سالم، پیشگیری از هرگونه آلودگی از نوع محیطی و صوتی، مشاركت در اداره شهر و جلوگیری از تخریب اموال عمومی است.
عبور از چراغ قرمز، انداختن زباله به خیابانها و بوقهای بیمورد فقط بخش كوچكی از رفتارهای ناهنجار و غیراجتماعی است كه هر روز ما در زندگی خود باآنها مواجه هستیم، حتی ممكن است چنین رفتارهایی بر شهروندانی كه درصدد رعایت قوانین و هنجارهای شهروندی هستند اثر گذاشته و رفتار آنها را نیز تحت تاثیر قرار دهد، لذا باید با ایجاد زمینههای فرهنگی جدید و دقت لازم در اجرای قوانین، بنیاد قوانین شهروندی را هرچه بیشتر تقویت و آن را برای دهههای آینده نهادینه كنیم، چرا كه وقتی شهروندان احساس كنند در صورت انجام رفتارهایی از قبیل انداختن ته سیگار در پیادهرو مورد سرزنش اطرافیان قرار میگیرند، از انجام چنین رفتاری پرهیز كرده و به سمت انضباط اجتماعی حركت میكنند.
همانطور كه اكنون سیگار نكشیدن در مكانهای عمومی مانند اتوبوسهای درونشهری به یك فرهنگ عمومی تبدیل شده است و دیگر كسی به خود اجازه نمیدهد كه در چنین مكانهایی سیگار بكشد. البته این موضوع غالبا در نهادینه كردن فرهنگ شهرنشینی خلاصه نمیشود و ریشه آن در مهاجرتهای بیرویهای است كه در شهرها مشاهده میشود، توسعه گسترش شهرنشینی با سرعتی بیسابقه و حتی سریعتر از كشورهای صنعتی باعث شده كه بسیاری از شهروندان آمادگی لازم برای ورود به این زندگی را پیدا نكنند.
افزایش بیكاری در چند سال گذشته، مهاجران را از شهرهای كوچك كه كمترین اصطكاك را با قانون داشتهاند به كلانشهرهای بزرگ پرتاب كرده و همین عامل باعث شده كه آنها خود را در كلانشهری ببینند كه زندگی در آن همجهت با قانون است. با مهاجرت آنها و گسترش شهركها و حاشیهنشینی فاصله هسته اولیه تا اقصینقاط شهرهر روز بیشتر میشود. سفرهای درونشهری، زمان را از شهروندان میدزدد و شهروندان برای صرفهجویی در وقت قانون را نادیده میگیرند و با پسانداز كردن دقیقهها جان خود و دیگران را بهخطر میاندازند.
در این صورت <قانونگریزی
برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید