عنوان : مقاله سير تحول و تطور زبان پارسي در گذر زمان
قیمت : 29,400 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله سير تحول و تطور زبان پارسي در گذر زمان دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله سير تحول و تطور زبان پارسي در گذر زمان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله سير تحول و تطور زبان پارسي در گذر زمان،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد


بخشی از متن مقاله سير تحول و تطور زبان پارسي در گذر زمان :

سیر تحول و تطور زبان پارسی در گذر زمان

در حقیقت زبان فارسی یك شاخه از تنه ی السنه ی ( زبانهای ) آریایی است كه در نتیجه ی تبادلات و تغییرات سیاسی و اجتماعی كه در سرزمین ما روی داده است به تدریج ساخته شده و به شكل فعلی درآمده است .

قدیمی ترین آثار ادبی كه از زبان مردم در دست است، گاتاهای زردشت می باشد كه با قدیمی ترین آثار سانسكریت كه در كتب اربعه ی ویدای هند دیده می شود قرابت نزدیك دارد و در واقع مانند دو لهجه ی نزدیك از یك زبان محسوب می گردد.

بعد ازگاتاها كه كهنه ترین یادگارزبان فارسی دری،است، به زبان دوره ی بعد كه زبان « پارسی باستان» است می رسیم. این زبان به وسیله فرمانروایان هخامنشی و ازطریق كتیبه های بیستون ، پاسارگاد، تخت جمشید ، شوش ، الوند و غیره به عصر ما رسیده است .

زبان پارسی، كه آن را امروزه « پارسی باستان» می نامند ، در ضمن سومین تطور زبان گاتاها به وجود آمده است. دومین تطور آن مربوط به دوره دولت مادی باشد و اولین تطور مربوط به زبان اوستایی است .

 

از زبان مادی ها كه قهراً به زمان قدیمی تری مربوط بوده است، نشانی باقی نمانده كه از چگونگی آن ما را مطلع سازد، مگر اینکه بعدها كتیبه هایی از آن پادشاهان و قوم بزرگ به دست آید. تنها هرودوت به ما گفته است كه نام دایه کوروش كبیر در مملكت مدی،» اسپاكو «بوده است.
این قول هرودوت را روایات دیگری تایید كرده است. یكی آنكه حمزه ( به نقل ازیاقو ت حموی) می گوید كه اسپهان و سجستان ( سگستان ) دارای یك معنی است. و «اسپا» و « سج یا سگ» را هر دو به معنیسپاهی و شجاع گرفته و گوید:

” اسپهان و سجستان، یعنی مملكت لشكریان و شجعان )کتاب معجم البلدان” (
می دانیم واژه سپاه در اصل» اسپا« است، که از اصل قدیمی تری برخاسته كه همانا» اسپاد« باشد و «اسپاد» و «اسپا» معنایی جز باوفا و شجاع ندارند. و لذا مردان جنگجوی لشكر نظر به وفاداری و سربازی و دلیری به آن نام نامیده می شده اند، در همین راستا حیوانی باوفا و شجاع که نزد آریاها محترم بوده ( بدلیل اهمیت فوق العاده ای که در جامعه دامپرور و کشاورز آنروز داشته است) وجایگاه خاص آن نزد اجتماع انسانی آنروز، به نحو غیر قابل قیاسی با جایگاه امروزین آن بوده است ، نیز به این نام ( سک یا سج یا سگ که ریشه در لغت اسپاد دارد ) متصف شده است ( بمعنای با وفا و شجاع )

از طرف دیگر لغت« سج یا سگ» و «سكا» و «سكه» هم نام طایفه بزرگی از آریاییهای مشرق بود، كه »سكستا« به نام آنان لقب داده بودند . و بعید نیست كه معنی این «سگ» یا «سكه» به فتح الف، هم به معنی مردمانی باوفا و شجاع و دلیر به زبان مادی باشد.
پس در نتیجه، قول حمزه و قول هرودوت در اینجا به هم می رسند كه « سج یا سگ» و «اسپاكو» كه مصغر و مؤنث اسپا باشد، به معنی باوفا و شجاع است، و سربازان را كه دارای آن صفات بوده اند اسپا و اسپاد و اسپاه گفته اند، یعنی بعدها حرف دال اسپاد، به هاء بدل گردیده است، مانند ماد كه ماه شده است. و سگ را هم به مدلول تجمع این صفات در وی، خاصه میان مردمی چوپان منش و صحراگرد قدیم، «اسپا» گفته و مؤنث آن را چنانكه هرودوت گوید، اسپاكو خوانده اند .
از قضا در تاریخ سیستان نیز وجه تسمیه ای است كه باز ما را در این فرضیات قریب به یقین كمك می نماید، در این کتاب آمده است : گرشاسب به ضحاك گفت این مملكت را سیوستان گویند، و سیو به معنیمرد مرد، یعنی »اشجع شجعان» است. گرچه در این كه سیستان در اصل سیوستان باشد خیلی تردید است، ولی قرابت معنی این روایت با معنی كه ما در مورد سگ و یا سكه كردیم، اینجا یك حقیقتی را روشن می سازد .
اتفاقاً از قرار معلوم در حدود ییلاقات هم لغتی شبیه به اسپا، در مورد این جاندار، استعمال می شود و امكنه ای هم به نام اسفه سپه، در سیستان دیده شده است كه از همان ماده ی اسپا، مشتق آمده است .

این بحث فقط برای نمونه بود و غیر از این از زبان مادی ها اطلاعی در دست نیست، و شك نداریم كه زبان مادی هم لهجه ای از زبان پارسی بوده است .
در همان زمان كه زبان پارس باستان رایج بوده است، زبان های دیگری از قبیل خوارزمی، سغدی، سكزی، هراتی، خوزی، و غیره موجود بوده كه همه شاخه هایی از تنه ی زبان قدیم تری شمرده می شده، كه شاید همان زبان گاتاها، یا سانسكریت، یا پدر آن دو زبان بوده است .

به هر صورت بعد از دو زبان اوستی و پارسی باستان، آسیب بزرگی به این مملكت وارد شد و آن فتنه اسكندر بود. پس از آنكه یونانیان رانده شدند و مملكت به دست دولتمردان پهلوی افتاد یك زبان دیگری شروع به نمود و رشد نهاد، و آن زبان «فارسی میانه» بود كه امروز ما آن را زبان پهلوی می گوییم .
شكی نیست كه زبان پهلوی از زبان های مملكت «پرث» بوده، و آن سرزمینی است كه خراسان كه مجموعه شهرهای بجنورد و قوچان و نیشابور و مشهد و سرخس و تربت حیدریه و سبزوار و طبس و تا حدودی سیستان را شامل بوده، و حد غربی آن تا قاموس می كشیده، یادگار آن می باشد .
خط پهلوی نیز خط علمی فضلا و خط مخصوص كتیبه ها وسكه های اشكانیان و ساسانیان گردید .

پس می توان گفت چهارمین تطوری كه ما در این زبان مشاهده می كنیم، زبان پهلوی است. بعد از اوستی، مادی، پارسی باستان، برای بار چهارم زبان پهلوی پا به عرصه بروز می گذارد. و آغاز رسمیت آن هم چنانكه اشاره شد، از اوقاتی است كه اشكانیان (پهلویان) یونانیان را رانده و پایتخت خود را مركزیت دادند، این حوادث از دو قرن قبل از میلاد مسیح شروع شده و در دو قرن بعد از میلاد كه نزدیك طلوع دولت ساسانیان باشد، نضج گرفته و به صورت یك تطور و تكامل صحیحی بیرون آمد .

ادبیات ازسالهای اولیه میلادی تا اواخر دولت ساسانیان بی هیچ شکی در این تطور چهارمین كه به زبان پهلوی نامیده شده است نگاشته می شده، چه كتبی كه از آن ادوار باقی مانده و چه كتیبه هایی كه از ساسانیان خوانده شده، و چه سكه های اشكانی و ساسانی همه این معنی را تأیید می كنند.
اگر چه در خط پهلوی اشكال مختلفه دیده می شود، لیكن بنظر نمی رسد كه در زبان مزبور اختلاف زیادی باشد، و حتی كشفیاتی كه از «تورفان» واقع در تركستان چین و ملك ختا به دست آمده، و مربوط به مانوی ،كیش عصر ساسانیان است، با وجود تفاوتی كه در خط آنها هست، در زبان تفاوت بسیار فاحشی با زبان فارسی و پهلوی آ ن عصر در آن دیده نمی شود. معلوم می شود این تطور خیلی قوی بوده و در تمام قلمرو استقلال و اقتدار ساسانیان نشر و سرایت كرده است .
آثار پهلوی: از زبان پهلوی چند كتیبه، یك سلسله سكه، یك دوره كتاب و رساله و چند دوبیتی موجود است. علاوه بر كتبی كه از «مانی» به دست آمده كه اگر آنها را در ردیف ادبیات فارسی میانه (پهلوی) بشماریم، باید بر این سلسله چند شعر و یك دو كتاب و اوراق دینی نیز افزوده گردد .

در كتب تواریخ عربی، بعضا قدیمی ترین جملات فارسی به نحو چشم گیری خود نمایی می کند.در رأس همه آن تواریخ، تاریخ طبری است. در این تاریخ و سایر تواریخ، جملاتی دیده می شود كه تعداد اندکی از آنها پهلوی و بیشتر فارسی دری است، زیرا غالب آن جملات نقل قول مردم خراسان است .

مثلاً درموقع تسمیه جندی شاپور ، طبری و حمزه می گویند: وجه تسمیه آن » ویه اژاتنیوشابور« است. یعنی« به ازانتا كیه شاپور» و این جمله پهلوی است .

باز، این فقیه، در وجه تسمیه » مسمغان« قصه ای نقل كرده و می گوید: لقب مسمغان اول، كه ارمائیل طباخ ضحاك بود، از طرف فریدون: » وس مانا كته آزاذ كردی« بوده – یعنی بس خانواده هایی كه تو آزاد كردی; و این پهلوی است و نیز در همان قصه گوید: مردم روز كه مسمغان، ضحاك را كشت(؟) «امروز نوكروز» نام نهادند، و نوروز از آن روز متداول گشت، و همین جمله هم پهلوی است. چه در زبان پهلوی «نو» را «نوك» گویند با كاف، و در لفظ دری این كاف های آخر كلمه موجود نیست.
باز طبری در موردی كه هرمزان را نزد عمر می آورند گوید: مغیره بن شعبه فارسی می دانست و به هرمزان گفت: از كدام ارضیه؟ و ظاهراً تصحیفی شده باشد، و اصل «از كدام مرزیه» بوده، یعنی تو از كدام مرز و خاك هستی؟ و هاء آخر «مرزیه، ارضیه» از ضمایر پهلوی است كه «هوهیه» باشد، و در خط عربی شبیه به هاء تنها نوشته شده است.
لیكن هر جا كه از قول مردی اهل خراسان در کتاب طبری، كلمه ای آمده كاملاً به زبان فارسی دریاست، منجمله گوید: اسمعیل بن عامر از خراسانیان، رئیس دسته ی سوار بود، و مروان بن محمد آخرین خلیفه اموی را دنبال كرد و در محل كنسیه ی بوصیر، او را احاطه كرد و چون چشمش به مروان افتاد به همراهان خود گفت: ” یا جوانكان دهید “

این عبارت به فارسی دری است، چه در پهلوی «جوان» را «دیوان» گویند، و تصغیر جوانكان هم پهلوی نیست، و لفظ «دهید» كه به معنی «زنید» باشد، در زبان پهلوی نیست و دری خالص است، و در پهلوی حرف ندای «یا» هم دیده نمی شود و به جای «ایا» هم «الا» است، و «یا» و «ایا» مصطلح زبان فارسی دری است، در تواریخ قدیم دری غالباً به جای «ای»، «یا» در مورد ندا مستعمل می شود، كه مخفف«ایا» باشد. و در همین جنگ یكی دیگراز سرداران خراسانی، بنام ابونصر نام، به همراهان خود می گویند: «یا اهل خراسان [شما] مردان خانه بیابان هستید ور خیزید!» این عبارت به فارسی دری خالص است.

و نیز طبری از قول ابومسلم مروزی گوید، كه ابوجعفر مردی «یقطین» نام را، در لشكر ابومسلم به عنوان تفتیش و تحویل گرفتن غنایم فرستاد، و ابومسلم از یقطین بدش می آمد و به زبان فارسی به او بد می گفت، و نام او را «ایوك دین» یا «ایو دین» [می گفت] و ایوك دین با یقطین جناس نمی شود.
اینها بعضی اشاراتی است که در خصوص زبان پهلوی و زبان دری بالاخص در تواریخ قدیمی نگاشته شده بزبان عربی باقی مانده، و لازم است در خصوص آنها تفحص بیشتری صورت گیرد.

لذا زبان فارسی دری از خراسان به سایر نقاط ایران سرایت كرده، و بعد از اسلام زبان علمی و ادبی شده است، و قبل از اسلام زبان علمی و ادبی زبان پهلوی بوده است و اما زبان پهلوی بعد از اسلام محور نشد و مختص به مردم نواحی وسط و غرب و جنوب بود.
ابوریحان، در آثار الباقیه، یك دسته لغات از خوارزمی و سغدی – كه زبان مردم سمرقند و بخارا بوده – ذكر می كند كه با سایر لهجه های پهلوی و دری و اوستایی و فرس قدیم متفاوت است و شاید تا به حال آثاری از زبان سغدی در دره های سمرقند و تاجیكستان باقی باشد، چنانكه از پهلوی و لهجه های دیگر، هنوز در دره های عراق و اصفهان و نطنز و فارس باقی است. اما زبان رسمی و علمی ایران و افغانستان و هند، زبان فارسی دری است كه اصل آن زبان مردم بلخ یا مخلوط با لغات مردم بلخ بوده است .

خوشبختانه زبان فارسی دری، از بركت فردوسی و سایر اساتید قدیم،آسیب زیادی نخورد . اصول آن تا امروز هم برقرار مانده و نادر زبانی است كه در عرض دوهزار و دوصد یا سیصدسال این طور سالم و صحیح باقی مانده است .

سابقه وجود شعر ایران به دوران باستان بر میگردد . مهمترین متن شعری که از دوران باستان به دست داریم ،بخش گاتهای اوستا،کتاب مذهبی زرتشت هست که میتوان آن را قدیمیترین سخن موزون در ایران دانست.
وجود گوسانها در دوران اشکانیان (250م .266م)و خنیا گران در دوران ساسانی(266م . 652م) میتواند نشانه قطعی برای وجود شعر (همراه با موسیقی)در ایران قبل از اسلام باشد.
سرودهای مانویان نیز نمونه های از شعر قدیمی دینی و عرفانی ایران قبل از اسلام میباشد.
درایران بعد از اسلام نیز ,شعر در لهجه های دری و چه در دیگر لهجه های محلی,همچنان وجود داشت و در کتابهای مربوطه به تاریخ ادبیات,اشاراتی به آنها شده است و نمونه های از هر کدام آمده است. آنچه مسلم است,شعر در ایران و نیز چند قرن بعد از آن ,همراه با موسیقی خونده میشده است و همچنین همراه بودن آن با موسیقی موجب گشته است که به ندرت آنها ثبت گردند.
در طول قرون دو و سه هجری بر اثر آشنا شدن ایرانیان با شعر و ادب عربی,به تریج عروض معمول در شعر عربی ,برقالبهای شعر شعر فارسی و دری و بعضی از شعر های لهجه های دیگر ایران منطبق شد وشاعر های ایرانی از آن به بعد ,در قالبهای مختلف که بعضی از آنها خاص شعر فارسی بود و بعضی از شعر عربی اقتباس گشته بود, به وزن عروضی ضعر سرودند و به این ترتیب جریان شعر از فارسی که شعر معروف ایران معروف به شعر فارسی دری است , جدا از شعر محلی و شعر آمیانه در در کنار آنها رشد و تحول یافت و برای مضمونهایی از قبیل حماسه,شعر تعلیمی , شعر عرفانی ,شعر غنایی و مانند آنها به کار رفت در طول این مدت,بر حسب تحول زبان فارسی در زمانها ومکانها

و همچنین در اوضاع واحوال اجتماعی و سیاسی هر دوره ,اختصاصاتی یافت که موجب به وجود آمدن سبکهای مختلف در شعر فارسی گشت.
درباره نخستین شاعری که به زبان فارسی و دری ودر وزنهای عروضی شعر سروده, روایتهای گوناگونی وجود دارد .
قدیمیترین مأخذی که به این موضوع اشاره دارد تاریخ سیستان است از مؤلفی ناشناس که بخش قدیمیتر آن ,در قرن چهارم یا اوایل قرن پنجم تألیف شده است.

بنا به نوشته ی نویسنده این کتاب ,نخستین شعر عروضی فارسی دری را محمد بن وصیف سگزی ,دبیر یعقوب لیث صفاری(247 . 265 ق) در اواسط قرن سوم هجری سروده است. این شعر قصیده ای است در در مدح یعقوب لیث پس از فتح خراسان و هرات و در آن به غلبه یعقوبلیث بر امار خارجی که در سال 251 قمری اتفاق افتاده است ,اشار شده .
بنا بر این تاریخ سرودن ان حدود251 قمری است .مطلع این قصیده که بیش از چند بیت از آن باقی نمانده است چنین است:

ای امیری که امیران جهان خاصه و عام

بنده و چاکر و مولای سگ بند و غلام

ز یکی دو شاعر دیگر همزمان با محمد بن وصیف ,از جمله ((بسام کورد))(کرد) و محمد بن ملخد سگزی اشعاری در باره همین واقعه تاریخی ذکر گردید است نا هماهنگی و ناهمخوانی این اشعار باوزن آنها نشانه ی ابتدایی بودن شعر عروضی در این دوره هست.
در کتابهای ادب و تذکرهای شعرا نام شاعران دیگری به عنوان اولین شاعرهای زبان فارسی ذگکر گردده که از ان میان میتوان به نامهای زیر اشاره نمود:
حنظه ی باذغیسی ,محمود وراق هروی,ابو حفص حکیم بن احوص سغدی, فیروز مشرقی , و ابو سلیک گرگانی که ازز آنان اشعاری نقل شده ,اما اغلب تاریخی که برای زندگی آنان ذکر شده قابل تطبیق با خصوصیات اشعار قرن سوم نمیباشد.

در هر حال تاریخ شروع شعر فارسی را میتوان دوره صفاریان(247 . 298 ق) و همزمان با اعلام استقلال به به قدرت رسیدن آنها دانست,کمی بعد از آن با روی کار آمدن سامانیان(361 . 389 ق)در خراسان شعر فارسی دری رو به رشد رفت .آثاری که از شاعران دربار سامانی در دست است چندان زیاد نیست.اما نام شاعران متعدی از ان دوران باقی مانده است که نشانه رواج و رونق شعر در خراسان و ماوراءالنهر (شامل جهوریهای,ترگمنستان , ازبکستان , تاجیکستان , و قرقیزستان امروزی و چندین سرزمین دیگر ) در سالهای قدرت و تسلط آنان است.مهمترین شاعران دوره سامانی ابو عبد اله جعفربن محمد رودکی سمرقندی ( متوفی239 ق ) مبتکر قصیده های مدحی و منظومه های متعدد از جمله کلیله و دمنه است که جز چند بیت از آن باقی نمانده است . از آنجا که اشعار باقیمانده از رودکی بیش از شاعران قبل و هم عصر او است و همه جا به کثرت اثار او اشاره شده است او را پدر شعر فارسی لقب داده اند .

ابو شکور بلخی (قرن چهارم ق) سرایندهُ منظومه آفرین(حدود333 ق) ابو منصور بن احمد دقیقی ، ابوالحسن علی بن محمد منجیک ترمذی(نیمهُ دوم قرن چهارم )ابوالحسن شهید ابن حسین بلخی(متوفی 325 ق) مجمع شاعران شد.از میان پادشاهان غزنوی سلطان محمود(389 . 421 ق) به حمایت از شاعران معروف است. در دوره غزنویان نیز حوضهُ گسترش زبان فارسی دری ، هنوز از محدوده مشرق ایران تجاوز نمیکرد ودر همبن ناحیه ی محدود تعداد زیادی شاعر ظهور نمودند و آثار مهمی به وجود آوردند که بخش عظیمی از آن هنوز باقی مانده است.شاعران این دوره غلبهای مختلف شعر را به کار گرفته اند .ابوالنجم احمد بن قوص منوچهری دامغانی (متوفی 432 ق)قالب مسمط را ابداع نمود. به طور کلی تنوع مضمونها ، از قبیل مدح و هجو و هزل و نیز خلق منظومه های

داستانی و حماسی از ویژگیهای شعر این دوره است . این دوره به خصوص با سرودن حماسه های ملی ، مشخص میشود و مشخصترین چهره ی شاعران حماسه سرای این دوره ، ابو القاسم منصور بن حسن فردوسی (239 . 411 ق ) است و مهمترین اثر این دوره در این زمینه ، شاهنامه است که بزرگترین اثر حماسی زبان فارسی محسوب میشود قصیده سرایی یکی دیگر از جلوه های این دوره است.ابوالحسن علی بن جلوغ فرخی سیستانی (متوفی 429 . ق) منوچهری و ابوالقاسم حسن بن عنصری (متوفی 431 . ق) و بسیاری دیگر از شاعران ، با سرودن قصیده های متعدد در شرح فتوحات سلطان محمود و دیگر پا دشاهان و امری غزنوی ، نوع قصیده ی مدحیه را مشخص نمودند ، در این دوره منظومه سرایی نیز رواج تمام داشته است و ابیات پراکنده ای از منظومه هایی که ز میان رفه اند ونیز منظومه ی کاملی از شاعری با نام عیوقی (اواخر قرن چهارم واوایل قرن پنجم) از آثار بازمانده این دوره است.
شاعران مهم این دوره ، عبارت اند از :

فرخی ، منوچهری ، عنصری ، فردوسی ، لبیبی(اوایل قرن پنجم) ، ابوزید محمد بن علی غضایری رازی(اوایل قرن پنجم) ، عسجدی(اوایل قرن پنجم) و عیوقی.
مجموعه اختصاصاتی که در این وره وجود دارد ، نمایانگر اسلوبی است که به سبک خراسانی معروف شده است.
در نیمه ی دوم قرن پنجم ، شعر فارسی وارد مرحله جدیدی از تحول شد.

در طول دوره ای که تا اوایل قرن هفتم یعنی پیش از حمله ی مغول به ایران (615 . ق)
ادامه داشت ، زبان فارسی همراه با حکومتهای مستفل سلجوقیان (429 . 700 ق) وخوارزمشاهیان (521 .628 ق) که در نواحی مرکزی ایران به وجود آمدند ،
از محدوده ناحیه شرقی ایران بهاین نواحی منتقل شد وبا لحجه های نقاط دیگر ایران و همچنین با زبان عربی ، آمیز بیشری یافت . بر اثر تغیر اوضاع اجتماعی و سیاسی ، در موضوعها و مضمونهای شعر نیز تحولاتی پدید آمد.
قوت گرفتن صوفیه و وارد شدن افکار عرفانی ، عمق و وسعت بیشتری به شعر داد سنایی غزنوی (متوفی 525 یا 535 ق) نوعی شعر خاص را که به شعر عرفنی معروف شد ، پایه گذاری نمود.

در همین دوره ناصرخسرو قبادیانی (متوفی 481 ق) با سرودن قصیده های فلسفی و اخلاقی و آمیخن بحثها و افکار تازه ، قصیده را از صورت قصیده ی مدحی که تا ان دوره معمول بود ، بیرون اورد و به ان رنگ دیگری بخشید . خیام قالب رباعی را برای بیان افکار فلسفی خود بر گزید.

فخر الدین اسد گرگانی مخنظومه ویس و رامین را از زبان پهلوی به شعر فارسی در اورد و کار او کمی بعد ، سرمشقنظامی گنجوی شد.
از شاعران معروف نیمه دوم قرن ششم ،اوحد الدینمحمد بن محمد انوری (متوفی581 ق) که از نظر زبان تشخص دارد ، زیرا زبان شعری او به زبان محاوره که با کلمات عربی آمیخته بود بسیار نزدیک است و کوششی که برای بیان مضامین دقیق و استفاده از افکار علمی و کاربرد اصطلاحات و مطالب علوم مختلف در شعر دارد شعر او و شاعران نظیر او (از جملهخاقانی متوفی 595 و نظامی گنجوی) محتاج به شرح و تفسیر کرده است.

غزل از جمله قالبهایی است که دراین دوره مورد وجه شاعرامن زیادی قرار گرفت و بخش مهمی از دیوانهای شاعران بزرگ به آن اختصاص یافته است. یکی از عللی که باعث توجه شاعران به غزل شد ، رونق گرفتن کار متصوفه از اوایل قرن پنجم به بعد است که مقدمات اعتلای غزل در قرن هفتم به وجود اورد . چند حماسه نیز به تقلید از فردوس در همین دوره سروده شد که مهمترین انها گرشاسبنامه (458 ق) ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی (متوفی 465 ق ) و همچنین بهمن نامه ایرانشاه بن ابوالخیر شاعر اوایل قرن ششم و نیز شهریار نامه اثر سراج الدین عثمان محمد مختاری غزنوی(متوفی 543 ق) است.
در نیمه ی دوم قرن ششم ، دو حوضه مهم ادبی در ایران به وجود آمد:

اول حوضه ی عراق عجم (ناحیه ی مرکزی ایران شاملشهرهای اصفهان ، همدان ، ری و شهرهای نزدیک آنها )که جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی (متوفی 588 ق) اثیرالدین اخسیکتی (متوفی 570 یا 577 ق) ظهیر الدین فاریابی (متوفی 598 ق) از جمله ان شاعران محسوب میشوند.حوضه ادبی دیگر این دوره در شمال غربی ایرانبه وجود امد که شاعران ان با شاعران حوضه ی عراق در ارتباط بودند و در بسیاری جهات از انها تاثیر پذیرفتند .
خاقانی شروانی (متوفی 595 ق) نظامی گنجوی و فلکی شروانی معروفترین شعرای این دوره محسوب میگردند.مجموعه ویزگی شعر شاعرانی که در این دوحوضه به وجود امدند ، به سبک عراقی معروف شده اند.

شاعران مهم این دوره ی طولانی عبارتند از:
فخرالدین اسعد گرگانی ، زین الدین ابوبکر اسماعیل ازرقیهروی (متوفی 465 ق)ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی ، ابومنصور قطران تبریزی (متوفی بعد از 481 ق)ابئ معین ناصر بن خسرو قبادیانی بلخی ، ابوالفتح عمر بن ابراهیم ، خیام نیشابوری ، ابو عبد اله محمد بن عبدالملک امیر معزی ، شهاب الدین ععمعق بخارایی(متوفی 543 ق)سراج الدین عثمان بن محمد مختاری غزنوی(متوفی 544 یا 549 ق) شهاب الدین بن اسماعیل صابر ترمذی (متوفی 546 ق)شاعر حجو پرداز ، شمی الدین محمد بن علی سوزنی سمرقندی(متوفی 563 ق) رشید الدین محمد بن عبد الجمیل و طواط (متوفی 573 ق )ابوالفرج بن مسعود رونی ،

مسعود سعد سلمان(438 . 515 ق)ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی، سید حسن غزنوی(متوفی 566 ق)عبد الواسع جبلی (متوفی 555 ق)اوحد الدین محمد بن محمد انوری ابیرودی ، اثیر الدین اخسیکتی (متوفی 570 یا 577 ق )مجیر الدین بیلقانی (586 ق) جمال الدین محمد بن عبد الرزاق اصفحانی ، ظهیر الدین ابوالفضل ظاهر بن محمد فاریابی (متوفی 598 ق) ابوالنظام محمد فلکی شروانی ، افضل الدین بدیل بن علی خاقانی ، جمال الدین ابو محمد الیاس بن یوسف نظامی گنجوی و فرید الدین ابو حامد محمد عطار نیشابوری.
حمله مغول در اوایل قرن هفتم ، و ویرانی ها و پریشانیهای حاصل از آن ، اثرات بسیاری در اوضاع اجتماعی و سیاسی و درنتیجه ادبیات و شعر فارسی بر جا گذاشت بر اثر این حمله دولت و دربار مقتدرمرکزی از بین رفت و تعداد بسیارز زیادی از اهل قلم و ادب به کشورهای دورتر یعنی نواحی غربی ایران(آسیای صغیر)یا به کشورهای شرق ، از جمله هندوستان پناه بردند .با این همه هنوز در قرن هفتم و بخشی از قرن هشتم ، به نام شاعرانی بزرگ بر میخوریم که میتوان انها را اخرین بازماندگان محیطهای فرهنگی قبل از مغول دانست که دربارهای کوچک محلی یا خانقاه های متصوفه خارج از ایران ، نشو و نما یافتند.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود مقاله سير تحول و تطور زبان پارسي در گذر زمان
قیمت : 29,400 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 icbc.ir