عنوان : مقاله مديريت و برنامه ريزي جامع شهري
قیمت : 29,400 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله مديريت و برنامه ريزي جامع شهري دارای 42 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مديريت و برنامه ريزي جامع شهري  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله مديريت و برنامه ريزي جامع شهري،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد


بخشی از متن مقاله مديريت و برنامه ريزي جامع شهري :

علل و روند تحولات برنامه ریزی شهری
برنامه ریزی شهری، به مفهوم امروزی خود در اوایل قرن بیستم در اروپا و آمریكا بنیاد گذاشته شد، ولی از آن زمان تاكنون تغییرات وسیع و عمیقی را به خود دیده است. برنامه ریزی شهری، با توجه به ماهیت شهری بودن تمدن معاصر، همواره تحت تأثیر عوامل سیاسی، اجماعتی و فكری بود و از این رو بررسی نظریه ها و روش های مربوط به آن، جدا از این زمینه ها، به درستی قابل شناخت و تبیین نیست. به طور كلی عوامل مؤثر در نحوه عمل و تحول برنامه ریزی شهری را در طول قرن بیستم به سه گروه به شرح زیر تقسیم بندی كرد:

الف- عوامل سیاسی – اقتصادی
جنگ های جهانی و افزایش نقش مداخله دولت در اداره جامعه
شكل گیری نظام دو قطبی در جهان و تقویت تمركز گرایی
فروپاشی شوروی و كاهش برنامه ریزی متمركز
پیدایش لیبرالیسم اقتصاد بازار

گسترش دموكراسی و مفهوم جامعه مدنی
ب- جریان های فكری و فلسفی
خودگرایی تحلیلی و نقد اثبات گرایی عملی
پدیدارشناسی و نقد شناخت عملی
نظریه عمومی سیستم ها و گسترش كل نگری
نظریه های اجتماعی توسعه (كیفیت زندگی)

جنبش محیط زیست و توسعه پایدار
جنبش پسامدرنیسم و نفی اقتدارگرایی
پ- نظریه ها و تجارب برنامه ریزی شهری
تبدیل برنامه ریزی شهری به روندهای قانونی و رسمی در اوایل قرن بیستم
استفاده از انواع نظریه های علوم مختلف در برنامه ریزی شهری
تأیید نظریه های سیاسی در برنامه ریزی شهری

گسترش نقش مدیریت برنامه ریزی شهری
در واقع دو گروه اول و دوم، از جمله عوامل بیرونی محسوب می شوند كه بر روند توسعه شهرنشینی و نحوه ساماندهی آن تأثیرگذار بود و گروه سوم در ردیف عوامل درونی قرار دارند، كه به طور مستقیم در تحول و تعامل برنامه ریزی شهری دخالت داشته اند.

می توان گفت سراسر قرن 20 عرصه آزمون و خطای برنامه ریزی شهری بود، اما نكته بسیار مهم و درس آموز این است كه میان دو نیمه اول و دوم قرن بیستم، تفاوت های اساسی در عرصه برنامه ریزی شهری مشاهده می شود. در نیمه اول قرن بیستم، اساس برنامه ریزی عمومی و برنامه ریزی شهری بر اولویت نقش دولت، برنامه ریزی متمركز، تأكید بر مسائل اقتصادی و كالبدی استوار بود، و روش های اصلی آن از خردگرایی و علوم طبیعی و كاربردی بهره می گرفت.

این شیوه برنامه ریزی، بنا به محتوا و روش های خود به برنامه ریزی جامعه یا برنامه ریزی عقلایی معروف شد، كه الگوی عملی آن به صورت طرح های جامع رواج جهانی پیدا كرده است اما در دهه 1960، نظریه برنامه ریزی سیستمی در غرب رواج پیدا كرد و الگوی طرح‌های ساختاری- راهبردی جانشین طرح های جامع سنتی گردید. ولی خیلی زود همراه با شتاب گرفتن تحولات جامع غربی این شیوه برنامه ریزی نیز به سرعت در معرض تغییر و اصلاح قرار گرفت، به طوری كه در طول دو دهه پایانی قرن بیستم و آستانه قرن 21 اینك نظریه ها و روش های نوینی در عرصه شهرسازی پدید آمد. كه محورهای اصلی آن به سمت برنامه ریزی محلی، توسعه

مشاركت، اعتلای كیفیت محیط، گسترش عدالت، و روش‌های دموكراتیك معطوف شده است.
سه الگوی اصلی برنامه رزی شهری غرب، از آغاز تا امروز به ترتیب زیر است:
الف- الگوی برنامه ریزی جامع و طرح های جامع
ب- الگوی برنامه ریزی سیستمی و طرح های ساختاری- راهبردی
ج- الگوی برنامه ریزی فرآیندی و دموكراتیك
ویژگی های برنامه ریزی جامع
برنامه ریزی جامع اصولاً بر خودگرایی و مبانی منطقی استوار است و در عرصه شهرسازی بیش از پیش به سمت اندیشه هنری و كالبدی گرایش دارد. در این گونه برنامه ریزی، اهداف و مقاصد برنامه ریزی از قبل توسط نمایندگان سیاسی و مدیران جامعه تعیین می شود و بنابراین در فرآیند برنامه ریزی جامع، موضوع تعمیم سازی و تعیین اهداف و سیاست ها اصولاً مطرح نیست. در این شكل از برنامه ریزی، طبق موازین عقلی و عملی (یعنی از طریق استقرا و قیاس) اطلاعات لازم در مورد شهر جمع آوری و مورد تحلیل قرار می گیرد.

حاصل كار طرح جامع است كه به صورت كامل و جزئی وضعیت كاربری زمین را به حال و آینده به صورت نقشه های تفضیلی و ضوابط دقیق اجرایی معلوم می كند. این طرح جامع (Conprenexsive plan) یا طرح اصلی (Master plan) تقریباً به صورت قطعی و تغییر ناپذیر، به عنوان سند قانونی و الزام آور، مبنای اقدامات بخش خصوصی و عمومی شهر قرار می گیرد.
به طور كلی مجموعه نقایص و مشكلات طرح های جامع شهری را در سه عرصه نظریه، روش شناسی و اجرایی تقسیم كرد.

الف- مشكلات نظری در طرح های جامع
الگوی طرح های جامع، اصولاً بر مبنای نظری اثبات گرایی، كاركردگرایی و مطلق گرایی استوار است و بنابراین ذاتاً دارای محدودیت هایی است كه نمی تواند شناخت درستی از شهر و راه های اصلاح آن نشان دهد. اهم این مشكلات نظری به قرار زیر است:
عدم توجه كافی به ماهیت پیچیده و پویای شهر و مشكلات آینده نگری برای آن

سردرگمی دانش شهرسازی میان رشته های مختلف علوم مهندسی، طبیعی و اجتماعی
تعلیل برنامه ریزی جامع، برنامه ریزی كالبدی و عدم توجه به طراحی شهری
عدم توجه كافی و روندهای تصمیم سازی و تعیین اهداف و سیاست ها
عدم توجه كافی به اهرم های لازم برای نظارت و هدایت توسعه شهری
عدم توجه كافی به اهداف كیفی، عدالت اجتماعی و ارزش های بومی
ب- مشكلات روش شناسی در طرح های جامع

انجام مطالعات تفضیلی، پراكنده، غیرمنسجم و بی هدف
تأكید بیش از حد بر روش های عملی، تجدیدی و ایستا
ناپیوستگی میان مراحل برنامه ریزی، طراحی، اجرا و مدیریت
تأكید بیش از حد بر معیارهای عملی، تقسیمات مصنوعی و یكسان سازی الگوها
محصور كردن توسعه آتی شهر در چارچوب خشك و بی انعطاف نقشه كاربری زمین
عدم توجه كافی به ویژگی های اجتماعات محلی و نیازهای آنها
ج- مشكلات اجرایی و مدیریتی

عدم مشاركت شهروندان و گروه های ذی نفع در روند تهیه و اجرای طرح
تبدیل طرح و توسعه شهری به مجموعه ای از ضوابط خشك اداری و رسمی
عدم توجه كافی به امكانات اجرایی (مالی، فنی و سازمانی)
ضعف اهرم های نظارت، پیگیری و اصلاح
عدم استفاده از امكانات مردمی و محلی

رویكرد سیستمی در برنامه ریزی شهری (ساختاری- راهبردی)
با انتشار و رواج نظریه عمومی سیستم ها، نظریه سیبرنتیك و نظریه اطلاعات در دهه 1960، و بروز ناكامی ها و انتقادات جوی در مورد برنامه ریزی جامع، توسل به نظریه سیستم ها در زمینه برنامه ریزی به مرحله عمل درآمد. برای نخستین بار در سال 1964 از طرف وزارت مسكن انگلستان، با تشكیل یك گروه مطالعاتی ویژه، موضوع بازنگری در الگوی طرح های جامع شهری در دستور كار قرار گرفت. گزارش گروه برنامه ریزی (planning adrisory group) با عنوان (آینده طرح های توسعه و عمران) انتشار یافت كه نظرات و تصمیمات آن، كه مبتنی بر رویكرد سیستمی بود، به تصویب (قانون برنامه ریزی شهری و روستایی) (1968) منجر شد بر اساس این قانون (الگوی طرح‌های ساختاری) به طور رسمی در انگلستان جانشین الگوی طرح های جامع سنتی گردید و از آن پس، به سایر كشورهای جهان هم راه یافت

.
در هیمن ، در كشور ایالات متحده نظرات و تجارب جدیدی در زمینه مدیریت و برنامه ریزی شهری مطرح گردید كه با اهداف و مفاهیم دیگر، با نقد و رو الگوی طرح های جامعه سنتی و گرایش به نوعی برنامه ریزی منعطف تر، متنوع تر و پویاتر همراه بود. مجموعه این تحولات، در نهایت، دوری از برنامه ریزی متمركز و تأكید بر برنامه ریزی محلی و مشاركت و توجه به روند تصمیم سازی و تحلیل اهداف و سیاست ها و نیز اتخاذ روش های اجرایی كارآمدتر در روند برنامه ریزی شهری، منجر گردید. این شیوه جدید با عنوان «برنامه ریزی استراتژیك» معروفند.

به طور كلی می توان گفت كه در طول دو دهه 1960و1970 مجموعه نظریه ها و تجارب شهرسازی در كشورهای غربی، به سمت رویكردی متمایل شد كه می توان آن را رویكرد سیستمی و برنامه ریزی نامید. این رویكرد، اگرچه از نظام واحد و یكپارچه ای برخوردار نبود، ولی محتوای اصلی و اهداف نهایی آن، در مجموع به سمت از رنامه ریزی برنامه ریزی جامع- عقلی و برنامه ریزی صرفاً كالبدی و پیگیری اهداف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تلفیق برنامه ریزی و مدیریت بوده است. به طور خلاصه می توان گفت كه رویكرد سیستمی به 3 صورت تأثیر اساسی در توسعه و تكامل برنامه ریزی شهری به جای نهاده است.

الف- رویكرد سیستمی به عنوان نظریه پایه برنامه ریزی
ب- رویكرد سیستمی به عنوان برنامه ریزی راهبردی
ج- رویكرد سیستمی به عنوان مدل سازی برنامه ریزی
یكی از مظاهر رویكرد سیستمی در برنامه ریزی شهری، به عنوان برنامه ریزی راهبردی (استراتژیك) معروف شد كه بیشتر در ایالات متحده آمریكا رواج یافته است. اساس پیدایش برنامه ریزی راهبردی به دو منشأ متمایز نظری و عملی و مرتبط با هم برمی گردد.
مبانی نظری برنامه ریزی راهبردی، در واقع از نظریه سیستم ها و نظریه تعمیم سازی در مدیریت اخذ شده است، ولی تجارب عملی آن به (برنامه ریزی راهبردی شركتی) مربوط می شود كه در دهه 1960، ابتدا در بخش خصوصی به ظهور رسید و سپس به برنامه ریزی در بخش عمومی، به ویژه برنامه ریزی شهری راه پیدا كرد.

نخستین بار (منتقدان برنامه ریزی جامع و متمركز، در دهه 1960 این اندیشه را مطرح ساختند كه محدودیت شناختی و محدودیت اطلاعات در عرصه برنامه ریزی ایجاب می كند كه برنامه ریزان از رفتن به سوی مجهولات و پیش بینی جزئیات پیش بینی ناپذیر پرهیز كنند و تلاش خود را بیشتر بر موضوعات روشن تر و اساسی تر متمركز سازند. به نظر فالودی یكی از راه های غلبه بر محدودیت‌های برنامه ریزی جامع، توسط به راهبردهای برنامه ریزی و برنامه ریزی راهبردی است

. از نظر وی راهبردهای برنامه ریزی، رویكردهایی است كه امكان می دهد، روند برنامه ریزی بر پایه شناخت معتبر و امكانات واقعی استوار گردد، و روند تصمیم گیری، به جای تعیین تكلیف قطعی و نهایی، در راستای هدایت و اصلاح روندهای واقعی و به صورت گام به گام انجام پذیرد. بنابراین برنامه ریزی استراتژیك، از یكسو به ارتباطات متقابل میان سطوح و مراحل مختلف برنامه ریزی نظر دارد، و از سوی دیگر، توجه به خود را بر مسائل و منابع اصلی متمركز می سازد و از درگیر شدن با انبوه جزئیات پرهیز می كند و بخشی از وظایف مربوط به تصمیم گیری را به عهده نهادهای محلی وامی گذارد (فالودی، 1973، ص207-218).

در همین زمینه (پیترهال)، نیز در انتقاد از برنامه ریزی جامع، به ضرورت بكارگیری اصول برنامه ریزی راهبردی اشاره می كند. به نظر وی، برنامه ریزی شهری، بیش از پرداختن به جزئیات به تمركز بیشتر بر روی اصول كلی نیاز دارد و باید بر فرآیند یا توالی زمانی در جهت رسیدن به اهداف تأكید كند. علاوه بر این، به جای ارائه حالت مطلوب به صورت دقیق، می باید از یك چشم انداز نموداری و كاملاً عمومی از آرایش فضایی در هر نقطه از زمان آغاز كرد و به تدریج و فقط نیاز به پركردن آن به صورت جزء به جزء و گام به گام پیش رفت (میترهال، 1964، ص4).

به یك اعتبار می توان گفت كه رویكرد راهبردی بر اعتقاد به نسبت اعتبار علم و اطلاعات و نسبت قدرت تصمیم گیری برنامه ریزان و مدیران استوار است، و از این رو برنامه ریزی راهبردی، بیشتر نقش هماهنگ كند. میان برنامه های مختلف و نهادهای اجرایی را به عهده دارد. در همین چهارچوب است كه نظریه ها و روش های مختلف برای تصمیم سازی و تصمیم گیری، تحلیل سیستم ها، تعیین راهبردها و انتخاب گزینه ها به وجود آمده است. از جمله می توان به روش هایی مانند (تحقیق در عملیات) (researeche operational) و فرآیند (برنامه ریزی/ طرح/ بودجه بندی (P.P.B) و (تحلیل سیاست هاPolicy anqlysis) اشاره كرد، كه در عرصه های مختلف سیاسی و نظامی، مدیریت و برنامه ریزی رواج پیدا كرده است.

به طور كلی می توان گفت كه از اواخر دهه 1960 به بعد، تقریباً در سراسر اروپا، ایالات متحده، كانادا و سایر كشورهای توسعه یافته مثل ژاپن، الگوی برنامه ریزی ساختاری- راهبردی با اشكال و عناوین مختلف به صورت الگوی مسلط درآمد. این الگو، اگرچه در كشورهای مختلف، از نظام واحد و یكسانی برخوردار نبود، ولی محتوای اصلی و اهداف نهایی آن، در مجموع، به سمت دوری از الگوی برنامه ریزی جامع- تفضیلی و اصلاح و تكمیل دیدگاه ها و روش های برنامه ریزی و اجرا معطوف وبده است. در یك جمع بندی كلی می توان ویژگی های برنامه ریزی ساختاری- راهبردی را به صورت زیر خلاصه كرد:
تفكیك روند برنامه ریزی به دو سطح (برنامه راهبردی- طرح های اجرایی)

ایجاد نظام سلسله مراتبی در تصمیم سازی، تصمیم گیری و اجرا
تلفیق اهداف كالبدی طرح های شهری با اهداف اقتصادی و اجتماعی
تلفیق عوامل برنامه ریزی با عوامل اجرایی و مشاركت عمومی
تأكید انعطاف پذیری، پویایی و اصلاح پذیری طرح های توسعه شهری

رویكرد سیستمی با توجه به نقش مسلط برنامه ریزی جامع- تفضیلی كه بر اصول برنامه ریزی (، كالبدی و قطعی استوار بود، تغییری بنیادی در مبانی طرح های شهری به وجود آورد و چشم اندازی تازه در برابر آینده شهرسازی كشور، در زیر برخی از مهمترین نتایج رویكرد سیستمی در برنامه ریزی شهری اشاره می شود.

الف- از دیدگاه نگرش سیستمی، برنامه ریزی برای یك شهر نمی تواند به مجرد و جدا از روابط آن با نواحی و شهرهای همجوار انجام پذیرد. بنابراین برنامه ریزی شهری مستلزم بر ایجاد یك نظام یكپارچه از سطوح مختلف برنامه ریزی قضایی است كه نحوه پیوستگی و هماهنگی متقابل میان سیستم های فرادت و فرودت را نشان می دهد و راه های ایجاد تعادل و توازن میان آنها را معلوم می كند. بر پایه این نگرش است كه فرآیند حرفه ای و ارتباط دو سویه میان نهادهای برنامه ریزی مركزی و نهادهای برنامه ریزی و مدیریت محلی، به عنوان یك اصل پایه ای، پذیرش عام پیدا كرده است.

ب- تحلیل سیستمی بیانگر آن است كه شهر فقط یك سیستم كالبدی یا طبیعی نیست، بلكه بستر اصلی زندگی فردی و جمعی انبوه انسان هاست و بنابراین مكانی برای تحقق آرمان ها، بروز خلاقیت و جستجوی سعادت و رضایت آنان محسوب می شود. از این نظر برنامه ریزی شهری می باید فراتر از اهداف كالبدی و كاركردی، به نیازهای اجتماعی، فرهنگی و روانی مردم پاسخ گوید. این امر ضرورتاً برنامه ریزی شهری را با عرصه های دیگر مانند كیفیت محیط، رفاه عمومی، عدالت اجتماعی، مشاركت شهروندان و غیره مرتبط می سازد و راه‌های وصول به آنها را در دستور كار خود قرار می دهد.

پ- از نظر رویكرد سیستمی، برنامه ریزی شهری به جای مطالعات جامع به جامع نگری یعنی در نظر گرفتن كلیت و تمامیت شهر و ارتباطات اساسی آن نیاز دارد و به همین دلیل نمی‌توان تمام حیات آن را در چارچوب یك (طرح جامع) در مفهوم سنتی خود، شناسایی كرد و روند دقیق تحولات آن را طبق نقشه ها و جداول كاربری زمین تحت نظارت و هدایت درآورد. از این نظر، برنامه ریزی برای توسعه و عمران شهر به سطوح مختلف تصمیم‌سازی و تصمیم گیری، و تهیه و اجرای انواع طرح های توسعه شهری، در مقیاس های مختلف و موضوعات متفاوت نیاز دارد.

ت- یكی از مظاهر رویكرد سیستمی در برنامه ریزی شهری، گرایش، برنامه ریزی راهبردی است. در واقع پیچیدگی سیستم شهرها و محدودیت های شناخت كامل آنها ایجاب می كند برنامه ریزان از رفتن به سوی تحولات و پیش بینی جزئیات پیش بینی ناپذیر پرهیزكنند و تلاش خود را بیشتر بر موضوعات روشن تر و اساسی تر متمركز سازند. این رویكرد امكان می دهد كه روند برنامه ریزی بر پایه شناخت های معتبر و امكانات واقعی استوار گردد و اقدامات اجرایی به صورت گام به گام همراه با اصلاح و بازنگری انجام پذیرد.

جایگاه تصمیم سازی و تصمیم گیری در برنامه ریزی راهبردی
– مفهوم تصمیم سازی در فرآیند برنامه ریزی
در دهه 1960 تغییرات چشمگیری در مبانی نظری برنامه ریزی و مدیریت به وجود آمد كه به تجدیدنظر اساسی در اصول برنامه ریزی جامع و عقلایی منجر گردید. در این دوره این اندیشه قوت پیدا كرد كه برنامه ریزی و مدیریت نوعی دانش (تصمیم سازی) است و بنابراین برنامه ریزان فقط مجری تصمیمات مدیران بالا دست نیستند، بلكه كارشناسانی هستند كه با تحلیل نیازها و شرایط، راه های مناسب و مطمئن تری برای حل مشكلات موجود و نیل به شرایط بهتر، در آینده را، به مدیران و مسئولان جامعه نشان می دهند. بر پایه این نگرش تغییری كیفی بر مفهوم برنامه ریزی و تحولات پایه ای آن پدید آمد. از جمله این نظریه مورد قبول قرار گرفت كه هر نوع برنامه ریزی و مدیریت از دو روند متمایز و مرتبط با عناوین (تصمیم سازی) و (تصمیم گیری) تشكیل شده است.
بر همین اساس وظایف برنامه ریزی و مدیریت به دو بخش اصلی تقسیم می شود:

بخش اول- شامل فرآیند تصمیم سازی (برنامه ریزی راهبردی) است كه تعیین اهداف راهبردها و سیاست ها مربوط می شود.
بخش دوم- شامل فرآیند تصمیم گیری و اجرا (برنامه ریزی اجرایی) است كه به اجرای تصمیمات، نظارت و بازنگری مربوط می شود.

از آنجایی كه تفكیك دو مفهوم تصمیم سازی و تصمیم گیری در انطباق كامل با رویكرد سیستمی در برنامه ریزی قرار دارد، این نظریه از همان آغاز جایگاه مهمی در الگوی برنامه ریزی ساختاری- راهبردی پیدا كرد.
مفاهیم كلیدی در فرآیند تصمیم سازی
در مورد فرآیند تصمیم سازی در برنامه ریزی (تعیین اهداف، راهبردها و سیاست ها)، در دو سه دهه اخیر پژوهش های نظری و عملی وسیعی صورت گرفته و انواع تعاریف و روش ها درباره آنها ارائه شده است. برخی از صاحب نظران برنامه ریزی شهری، روند تدوین اهداف را به سه مرحله به شرح زیر تقسیم كرده اند:

اهداف كلان: اهداف كلان، اساساً كلی و بسیار مجردند، آنها را می توان در مقولات بسیار وسیعی مثل مقولات اجتماعی، اقتصادی، زیباشناختی و; قرار داد. آنها ممكن است حاوی كیفیات خود فرآیند برنامه ریزی، نظیر انعطاف پذیری می باشند.

اهداف خود (عملیاتی): اهداف خود برعكس نسبتاً خاص ترند. آنها در قالب طرح های عملی كه بتوان به اجرا گذاشت، تعریف می شوند، اگر چه فاقد توصیفات تفصیلی كمی هستند. بنابراین اگر « حمل و نقل» را یك هدف كلان بدانیم، اهداف خود حاصله می‌توانند شامل كاهش زمان سفر، بهبود كیفیت حمل و نقل عمومی، یا تهیه طرحی برای احداث بزرگراه ها به منظور تأمین نیاز رشد فزاینده اتومبیل شخصی باشند.

اهداف مشخص: اهداف مشخص، به صورتی دقیق، زمان و مكان انجام یك اقدام را معلوم می كنند، مثل تعیین احداث یك خط راه آهن زیرزمینی ظرف مدت 10 سال برای كاهش زمان سفر در بخش شمال غربی شهر به میزان متوسط بیست درصد.
با توجه به نظرات و پیشنهادات مختلف در زمینه مفاهیم و فرایند تصمیم سازی در برنامه ریزی شهری، می توان اصطلاحات كلیدی آن را به صورت زیر تعریف كرد:

تصمیم: عزم راسخ در جریان یك اقدام، كه در طرح های توسعه شهری، معمولاً به عنوان (هدف)، (راهبرد) و (سیاست) یا (پیشنهاد) بیان می شود.
اهداف كلان: اهداف كلان، آن مقصد و وضعیت نهایی مطلوب است كه از ارزش ها و آمال جامعه منشأ می گیرد و تمام فرآیند برنامه ریزی به دست تحقق و وصول آن به سازمان داده می شود. اهداف كلان معمولاً جنبه كلی، كیفی و بلند مدت دارد كه بیانگر ارزش ها و خواسته های اساس جامعه است. از اهداف كلان، اهداف فرد استنتاج می شود.
اهداف خرد: اهداف خرد در واقع اهداف عملیاتی و كاربردی هستند كه برای دستیابی به اهداف كلان و در مسیر رسیدن به آنها تعیین می شوند. بنابراین اهداف خود، بیشتر جنبه مشخص، كوتاه مدت و كمی دارند. از این نظر، اهدافی ملموس، قابل دست یابی و قابل اندازه گیری است.
راهبردها: برنامه ریزی قومی تصمیم سازی و تصمیم گیری است. راهبردها آن دسته از تصمیمات هستند كه اهداف یك برنامه یا طرح را هماهنگ نمود و راه های اصلی وصول به آنها را تعیین می‌كنند، در واقع راهبردها جهت گیری و شرایط مناسب برای حركت به سمت اهداف را نشان می‌دهد.

سیاست ها: سیاست ها نوعی از تصمیمات برنامه ریزی هستند كه در یك سطح پایین تر از راهبردها قرار می گیرند. سیاست هدایت كننده تصمیمات اجرایی و اقدامات كوتاه مدت است كه اهداف فرد موردنظر را تعقیب می كنند.
سطح برنامه ریزی راهبردی و برنامه ریزی اجرایی

پذیرش رویكرد فزاینده ای در برنامه ریزی شهری و لزوم ایجاد پیوستگی میان اهداف واحد، مفهوم قدیمی و سنتی برنامه ریزی جامع- تفضیلی را به عنوان یك اقدام ، یكباره و قطعی، به كلی بی اعتبار ساخت و نشان داد كه تهیه و اجرای هر نوع طرح توسعه و عمران شهری در وهله ی اول نیاز به شناخت نیازها و امكانات و تعیین اهداف، راهبردها و سیاست‌ها دارد. قبول این مفاهیم به دنبال خود مستلزم رعایت اصول امكان سنجی، مشاركت، انعطاف پذیری درروند برنامه ریزی است. بنابراین طرح های توسعه و عمران شهری، نیز می باید در دو سطح (راهبردی) و (اجرایی) تهیه و به مرحله اجرا گذاشته شود. این همان الگویی است كه در انگلستان طبق قانون 1968 زیر عنوان (طرح‌های ساختاری) و (طرح های محلی) جنبه ی رسمی پیدا كرده است. در ایالات متحده آمریكا نیز، طرح های جامع شهری با خصلت راهبردی تهیه می شوند كه در چارچوب آنها، انواع طرح ها و پروژه‌های اجرایی به مرحله عمل درمی آید.

در واقع طرح های ساختاری یا راهبردی، طرح های توسعه كالبدی در مفهوم قدیمی نیستند، بلكه اسنادی هستند برای تصمیم سازی كه مجموعه ای از اهداف، راهبردها و سیاست ها را برای توسعه و عمران شهر تعیین می كنند و سپس مسئولان و برنامه ریزان محلی برای عملی ساختن آن اهداف و سیاست ها به تهیه و اجرای پروژه های مختلف توسعه و عمران اقدام می كنند، بنابراین برنامه توسعه و عمران شهری نمی تواند در قالب یك طرح جامع- تفضیلی واحد ارائه گردد.
در نظام جدید برنامه ریزی شهری در انگلستان تأكید زیادی بر موضوع تصمیم سازی و تعیین اهداف ها مبذول شده است و بر همین اساس (طرح های توسعه و عمران شهری) به دو نوع تقسیم شده است:
طرح ساختاری (راهبردی): شامل یك گزارش كتبی، توضیحات تصویری، سیاست های نهادهای برنامه ریزی محلی و پیشنهادات اصلی در زمینه تغییرات مهم.
طرح های محلی: طرح هایی هستند كه با تفضیل بیشتر، زمینه اجرای سیاست ها و پیشنهادات اصلی طرح ساختاری را فراهم می سازند.

به موجب راهنمای رسمی تهیه و اجرای طرح های توسعه و عمران در انگلستان، هم طرح ساختاری و هم طرح های محلی، در درجه اول برای تصمیم گیری در مورد موضوعاتی محسوب می شوند كه برنامه ریزی می باید در آنها مداخله یا نظارت داشته باشد. توجه طرح‌ها باید متمركز بر این باشد كه مقاصد و تصمیمات مسئولان را، نه به صورت احكام كلی مطلوب یا فقط اطلاعات فنی، بلكه به صورت مشخص یعنی اهداف، سیاست ها و پیشنهادات برای مداخله، تغییر و نظارت در محدوده برنامه ریزی معلوم كنند.

بنابراین، برنامه ریزی ساختاری- راهبردی بناء ماهیت نگرش سیستمی خخود، در درجه اول، فقط كلیت شهر و ایجاد تعادل پویا میان روندهای اصلی توسعه ی كالبدی و روندهای اقتصادی- اجتماعی درازمدت نظر دارد و برنامه ریزی برای عرصه های فرعی و جزئی را به عهده طرح های مشخص و شرایط خاص زمانی و مكانی آنها و اجرای تدریجی واگذار می‌كند. بر این اساس هدف اصلی طرح های توسعه شهری، انجام مطالعات تفضیلی و ارائه نقشه كامل كاربری نیست، بلكه منظور این است كه ابتدا اهداف، راهبردها و سیاست های مؤثر در توسعه و عمران شهر در موضوعات و محورهای اساسی مثل توسعه اقتصادی، رفاه اجتماعی، بهسازی محیط زیست، كاربری پایدار، كیفیت مشكن و; تدوین و توجیه گردد و سپس بر اساس آنها انواع طرح ها و پروژه های مناسب، به صورتی هدفمند و هماهنگ، تهیه و اجرا شود.
بررسی نحوه رویكرد به برنامه ریزی كاربری زمین
برنامه ریزی كاربری زمین، امروز برخلاف گذشته، فقط یك اقدام كالبدی برای تقسیم اراضی شهری و تسهیل عملكردهای آن نیست. بلكه هم به عنوان هدف و هم به عنوان وسیله، یكی از اركان سامان بخشی به فعالیت های انسانی در عرصه فضای شهری محسوب می شود. در واقع برنامه ریزی كاربری زمین از طریق ار گذار بر تصمیمات عمومی و خصوصی و هدایت نحوه استفاده بهینه از اراضی شهری، نقش اساسی در تعیین الگوی توسعه و عمران شهر و دستیابی به اهداف توسعه ی پایدار و اعتلای كیفیت محیط شهر و حومه عهده دارد. بر اساس این ملاحظات،

الگوی برنامه ریزی ساختاری- راهبردی اساساً رویكرد دیگری نسبت به موضوع كاربری زمین در پیش گرفته است. در واقع هدف نهایی برنامه ریزی كاربری زمین، ایجاد نوعی (تعادل اكولوژیك) و (عدالت اجتماعی) در روند توسعه و عمران شهر است. از این دیدگاه، برنامه ریزی كاربری زمین نوعی فرآیند است كه فراتر از وظایف طرح های سنت- (تعیین نقشه و جداول سرانه كاربری زمین) به اهداف محیطی،‌ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز نظر دارد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود مقاله مديريت و برنامه ريزي جامع شهري
قیمت : 29,400 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 icbc.ir