توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله روح و قدرت ان دارای 44 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله روح و قدرت ان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله روح و قدرت ان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله روح و قدرت ان :

مقدمه
مسأله روح، از قدیمی ترین زمان ها و شاید از پیدایش انسان، توجه آدمی را به خود مشغول داشته با مطالعاتی كه در آثار اقوام بدوی به عمل آمده از روی تصاویری كه در غارها به جای گذاشـته اند و از طرز تدفـین امـوات آنها، چنین برمی آید كه اقوام مختلف ولو آنكه وحشی بوده اند به چیزی پس از مرگ عقیده داشته اند و كم و بیش برای انسانی كه می مرده روح یا چیزی شبیه به آن قائل بوده اند.
به هر نسبت كه انسان پیشرفت كرده، این عقیده راسخ تر شده و روح و معاد، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته. در آثار ظهور بشر، طبعاً اندیشه درباره روح یا چیزی از این قبیل، در ذهن انسان راه یافته، چون وقتی یك آدم، هم نوعش را می دید كه ناگهان بی علت و یا به علتی خشك و سرد به زمین افتاده خواه از خود می پرسید چرا این فرد به این صورت درآمد؟ او هم اكنون چه فرقی با من دارد؟ و همین فرق –بین زنده و مرده- او را به این اصل هدایت می كرده: كه چیزی وجود داشته و اینك از آن مرده گرفته شده و در نتیجه از همان اوایل این «چیز» به هر نام نامیده شود او را به اندیشه های دور و درازی فرو برده ; بعدها در این خصوص جواب هائی به ذهنش رسیده كه هنوز هم می رسد.

مردم عهد باستان برای این پدیده كه با نبودنش انسان به مرده نبدیل می شود.تعبیرات و تشبیهات و فرضیاتی آورده بودند و مثلاً بعضی آن را مثل وزش باد می دانستند كه وجود دارد، ولی دیده نمی شود و به هر حال می توان وجودش را حس كرد. و همین طور آن را مثل هوا می دانستند در قاره اروپا، زبان «سانسكریت» قدیمی ترین زبان است و در این زبان برای روح و هوا یا باد یك كلمه وجود دارد. یعنی در مورد این هر سه كلمه آلمان به كار برده می شود.
در جاوه در میان اقوام قدیمی غرب استرالیا و همین طور در بین سرخپوستان آمریكای شمالی نیز وضـع به همین منوال است یعنی چه بخواهند بگویند روح و چه هوا، یك كلمه را به كار می برند. بنابراین قدیمی ها، روح را عین هوا، یا چیزی شبیه به آن می دانستند.

در تمدن های قدیم قاره اروپا هم با چنین وضعی برخورد می كنیم. مثلاً یونانی ها از یك فعل كه معنی تنفس كردن می دهد كلمه پسیك را مشتق كرده اند. كه به معنی روح است. سپس از همین كلمه لفظ پیس كیكوس را گرفته اند كه منی نفس یا روح را می دهد. و بعدها در زبان های اروپایی كلمه مشتق از معنی علم النفس یا روانشناسی می دهد. همچنین در اشتقاق لغات به یك كلمه دیگر لاتینی می رسیم كه عبارت است از «پنوتو» كه معنی (هوا) می دهد. و به معنی (روح) به كار رفته و در فلسفه كلمه ای از آن آمده كه عبارت است از پنوتولوژی به معنی «علم روح».

در بیـان اینكه روح با هوا در نظر قدیمی ها وجه اشتراكی داشته اند یك لغت دیگر به كمك می آید و آن كلمه «دریح» به معنی باد است. كه از نظر تلفظ با روح مناسبتی دارد. و این لغت ریشه عربی دارد. و به عربی وارد شده. خلاصه این مطلب، آنكه اسنان های اولیه با توسل به اندیشه و تجربه دریافتند كه جسم انسان یك عنصر مادی است ولی زندگی، یك امر غیر مادی و چیزی است به سبك و هوائی مثل باد. (1)
همین اندیشه انسان را به ادراك (روح) رهبری كرد و در این مرحله هم، مثل هر مسأله دیگر كم كم به مدارج ترقی رسید.

وجود روح از دیدگاه انسان های اولیه
1- انسان از همان مراحل بدویت متوجه شد كه گردا شده و نگهدارنده ی بدن چیزی است غیر مادی و از همان جا بود كه برای آن تعبیرات و تشبیهاتی آورد.
2- به این كشف قانع نشد و به هر نسبت كه در فكرش پیشرفت حاصل آمد و فهمیده تر و متفكرتر شد به یك مسئله دیگر اندیشید و آن اینكه گرداننده بدن هر اسمی كه داشته باشد و هر مشخصاتی كه دارا باشد، ابدی است و این فكر به طور خیلی ساده در ذهنش حلول كرد و بیدار شد. اما طول این مسأله فكر انسان به خاطر خوابها و رویاهایی بود كه می دید و در بیداری آنها را نمی دید و این امر آدمی را به اندیشه فرو می برد كه علت و منشأ چنین امری را دریابد. گاهی به خاطرش می رسید كه این خواب و عوالم آن، مربوط به روح است كه در جسدش دمیده و مستقل از بدن است.

بر اثر این طرز فكر، بین جدا شدن روح از جسم در دو حالت مقارنه و پیوستگی می دید، ژیكی خواب و دیگری مرگ. به عبارت دیگر بر او ثابت می شد كه روح بدن مرده را ترك می كند. همان طور كه از بدن شخص در حالت خواب به بدن بازمی گردد. ولی پس از مرگ بازگشتی نیست. از همین جا انسان ابتدایی با عقل و خردی كه خداوند به او داده بود، كم كم به یك مسأله پی برد و آن عبارت بود از: بقای روح؛ با پی بردن انسان به بقای روح متوجه شدند كه بین روح و جسم هر كسی حتی پس از مرگ او رابطه ای است و ارواح در همان حفره ای كه اموات به خاك سپرده شدند در كنار اجساد به سر می برند و حتی عقیده پیدا كردند كه گاهی روح هر كسی به محل هایی مانند خانه او رفت و آمد می كند و از این رو بستگان هر كس بعد از مرگ او وظیفه داشتند در خانه را تا مدتی بعد از مردنش بار بگذارند كه مانع ورود روح به خانه اش نشوند. بدین طریق بود كه انسان های اولیه نه تنها برار هر موجود زنده ای روح می شناختند و كارشان به عبادت روح رسیده بود، بلكه كم كم معتقد شدند كه در دنیا هر چیزی كه حركت می كند و جنبشی دارد، دارای روح است و نیز عامل حركت اشیاء بیجان روح می باشد. مثلا می گفتند درخت ها بعد از خشك شدن، باز سبز می شوند و این دلیل برداشتن روح است. حتی حركاتی كه ب برگها و شاخه ها به هر علتی وارد می شود. اگرچه از راه باد می باشد باز علتش روح است. رودخانه ها كه بین صخره ها به حركت می آیند.

صریح ترین جمله درباره روح آیه ای است كه متن آن این است . « یسالونك عن الروح ، قل الروح من امرربی » از ظاهر آیه چنین استنباط می شود كه روح امری است كه هیچ كس نمی تواند از حقیقت ونوع و چگونگی آن آگاه شود تنها خداست كه ازآن اطلاع دارد. وآن را می شناسد .
ولی گفته اند : چنین استنباطی آن چنان درست هم نیست چون خداوند می فرماید : روح از امور خدایی است یعنی مربوط به خدای بزرگ است ولی در پایان یا در متن آیه تصریح نشده كه انسان حق ندارد . ونباید ویا نمی تواند درباره روح به تحقیق بپردازد وكوشش كند آن را بشناسد ویا اینكه روح برای همیشه درنزد بشر یك امر مرموز ونشناخته وعجیب باقی خواهد ماند . در قرآن مجید ، همچنین از نفس كه خود در معرفت از روح بحث مفصلی دارد. سخن ها گفته شده .

باز در مورد روح خداوند به هنگامی كه سخن از آدم به میان می آورد ، می گوید : «ونفخت فیه من روحی» پس روح خدایی در میان آدمیان ومیده شده وروح خدا است كه موجب زندگی افراد است . وهمچنین پیامبر اسلام ، بارها سخن از عدالتی روحانی وخارج از حدود چشم وگوش انسان به میان آورده وبه طور مثال فرموده است «لی مع الله لا یحتملها ملك مقرب ولا نبی مرسل » : وبنابراین چنین فهمیده می شود كه پیامبر می گوید از عوالم مخصوصی كه آدمیان از آن بی خبرند ، خبر وارد والبته منظور عالم غیب وشهود : وامثال اینها مسئله معراج یعنی صعود پیامبر به آسمان ولقاد ذات خداوند ودریافت عوالم معنوی وغیر مادی نیز چیزی است كه باروحانیت وعوالم غیبی ومسائلی كه از دید و قدرت ودریافت انسان خارج است ، ارتباط دارد.

به هر حال شاید : بیش از هر چیز در قرآن واحادیث پیامبر (ص) وائمه (ع) سخن از روح و نفس وقیامت وعالم دیگر به میان آمده باشد . در مقام دلیل بر اینكه جز آن چه می بینیم واحساس می كنیم عوالم وچیز های دیگری نیز وجود دارد سراسر قرآن واقوال پیامبر و امامان پراز دلایل متقن است كه نمی توان همه رادر این جا نقل كرد ، تنها كافی است یك دلیل كه خود با سه دلیل همراه است از یكی از پیشوایان دین ذكر شود . او می گوید : به سه دلیل عالم دیگر وجود دارد . ودنیا ومخلوقات آن منحصر به همین عناصر حس كردنی نیست . یكی از دلایل عالم روحانیت است كه بسیار سابقه دارد به این معنی كه اگر كسی از علائق مادی بگسلد ووارد عوالم روحانی شود . دلیل دوم بر وجود عالمی مارا خواب دانستند چنان كه دراین نشاه آدمی به مسیر وحركت می پردازد معاشرتها می كند چیزهای می بیند وبه عواملی وارد میشود كه در بیداری مشاهده آن محال است .ولی دراین حال از جای خود حركت نكرده ودر رختخواب بسر می برد . پس لابر عالمی جز عالم تن وجود دارد كه شد حض می تواند به آن پا می نهد و وجود خود راازیاد می برد. وباز به عالم خود باز گردد. دلیل سوم دریافت علم ودانش است به این معنی كه دریافتها واندیشه ها ، هیچ یك از امور مادی وزمینی مقصود نمی شود.

مثلاً غذا نیستند كه شخص بخورد ویا چیزی لمس كردنی ودیدنی نمی باشد با این حال ، فردی كه در ده آنها ست به همه می رسد . و بر معلومات خود می افزاید . بادی ، اسلام می گوید: (تن) چیز دیگری است و (روح) چیز دیگر ، این دو بهم وابسته اند ودر عین حال از هم جدا … روح در بدن جای دارد وبه هنگام رسیدن اجل محتوم از آن مفارقت می كند . واذا جاء اجلهم لا یستقدمون ساعه ولا یستاخرون . از نظر اسلام روح را عزرائیل یا ملك الموت به هنگام مردن قبض می كند یعنی این فرشته ماموراست كه موقع مردن هر فرد ، جانش را بستاند واین سرنوشت از آغاز معین شده ومسافتی طی می كنندراهنما وبه حركت در آورنده آنها روح است :

همین طور دریا با آن امواج خروشان ومتحرك روح دارد. وخلاصه حركت در اشیاء پیا نمی شود مگر اینكه پای روح در میان باشد . حتی در این مورد كار را به افراط كشاندند وبطور مثال اگر سنگی از كوه رها می شود وبه زمین سقوط می كرد ، همین حركت آن از بالا به پایین را دلیل برداشتن روح می دانستند ، یك دلیل از نظرآنها ، كوه آتش فشان بود كه می دیدند گاهی طغیان می كند ، از آن دود به آسمان می رود واجسام مذاب را به اطراف پراكنده می سازد وبه هنگام آتش فشانی صداهایی از آن به گوش م یرسد . از نظر آنها ای ، دلیل بر آن بود كه كوه روحی دارد.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir