توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله جمال الدین ابومحمد الیاس با word دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جمال الدین ابومحمد الیاس با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله جمال الدین ابومحمد الیاس با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله جمال الدین ابومحمد الیاس با word :

جمال الدین ابومحمد الیاس

ابومحمد الیاس بن یوسف نظامی گنجه یی ، استاد بزرگ در داستان سرایی و یكی از نتون های استوار شعر پارسی است . زندگی او بیشتر و نزدیك بتمام در زادگاهش گنجه گذشت و از میان سلاطین با اتابكان آذربایجان و پادشاهان محلی ارزنگان و شروان و مراغه و اتابكان موصل رابطه داشت و منظوم های خود را به نام آنان ساخت .در باره و فاتش تاریخ قطعی درست نیست و آنرا تذكره ای از 576 تا 606 نوشته اند و گویا سال نزدیك بحقیقت 614 هجری (1217 میلادی )‌باشد وی علاوه بر پنج گنج یا خمسه :‌مخزن الاسرار ، خسرو و شیرین ،‌لیلی و مجنون ، هفت پیكر ، اسكندر (نامه ) دیوانی از قصیده ها و غزل ها نیز داشت . نظامی بی شك از استادان مسلم شعر پارسی و از شاعرایست كه توانست بایجاد با تكمیل سبك وروش خاصی توفیق یابد.

اگر چه داستانسرایی در زبان پارسی پیش از و شروع شده و سابقه داشته است ،‌تنها شاعری كه تا پایان قرن شعر تواست این نوع شعر را در زبان پارسی بحد اعلای تكامل برساند نظامیست وی در انتخاب الفاظ و كلمات مناسب و ایجاد تركیبات خاص تازه و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند در هر مورد ،‌و تصویر جزئیات و نیروی تخیل و دقت در وصف و ایجاد مناظر دلپذیر و ریزه كاری در توصیف طبیعت و اشخاص و احوال ،‌و به كار بردن تشپیهات و استغارات مطبوع و نوع ،‌در شمار كسانیست كه بعد از خود نظیری نیافته است . ضمناً بنابر عادت اهل زمان از آوردن اصطلاحات علمی و لغات و تركیبات عربی وافر و بسیاری از اصول و مبانی حكمت و عرفان وع لوم عقلی بهیچر وی ابا نكرده و به همین سبب و با توجه به دقت فراوانی كه در آوردن مضامین و گنجانیدن خیالات باریك خود در اشعار داشت ، سخن اوگاه بسیار دشوار و پیچیده شده است.

فریاد روز افزون
مرا پرسی كه چون ! چونم ایدوست جگر پر درد و دل پر خونم ایدوست
حدیث عاشقی بر من رها كن تو لیلی شو كه من مجنونم ایدوست
به فریادم زتو هر روز ، فریاد از این فریاد روز افزونم ایدوست
شندیم عاشقان را می نوازی جگر من آن میان بیرونم ایدوست
نگفتی گربیفتی كیرمت دست ؟ از این افتادمتر گاكنونم ایدوست
غزل های نظامی بر تو خوانم نگیرد در تو هیچ افسونم ایدوست

ابوالمكارم مجیرالدین بیلقانی
مجیر از شاعران معروف و زبان آور آذربایجان در قرن ششم هجری (قرن دوازدهم میلادی) و از شاگردان خاقانی شروانیست كه بزودی بپایه استاد خود در سخن نزدیك شد و دست بمعاره او زد و پیش از مرگ آن استاد بسال 586 هجری (=1190میلادی) درگذشت. وی بدستگاه اتابكان آذربایجان اختصاص داشت و از سلجوقیان عراق ارسلان بن طغرل سلجوقی (م.571=1175میلادی) را مدح گفت. دیوانش قریب به پنجهزار بیت و پرست از قصائد عالی و غزلهای دل انگیز. تأثیر سبك سخن خاقانی در غالب اشعار او مشهودست و با اینحال مجیر از استاد خود ساده گوی ترست. چیرگی مجیر در ایجاد تركیبات بدیع و مضامین و معانی نوودلپذیر قابل توجه بسیارست. درباره اورجوع شود به: سخن و سخنوران ، آقای فروزانفر ، (ج2ص250-267) و تاریخ ادبیات در ایران دكتر صفا (ج2،ص721-729).

طارم زربین كه درج در مكنون كرده اند
طاق ازرق بین كه جفت گنج قارون كرده اند
پیشكاران شب این بام مقرنس شكل را
باز بی سعی قلم نقش دگرگون كرده اند.
سبز خنگ چرخ را از بهر خاتون هلال
این سرافسار مرصع بر سرا كنون كرده اند
از برای قدسیان سی پاره افلاك را
این ده آیتهای زریارب چه موزون كرده اند
خرد كاری بین كه در مشرق تتق بافان شب
دق مصری را نورد ذیل اكسون كرده اند

جمال الدین اصفهانی
جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی بیشتر عمر خود را در اصفهان بزرگری و نقاشی و عاقبت بشاعری گذراند و علاوه بر آل صاعد و آل خجند بعضی از ملوك باوندی طبرستان و سلجوقیان عراق و اتابكان آذربایجان و عراق را نیز مدح گفت . شعرش خالی از تكلف و روانست . در قصائد خود گاه از سنائی و گاه از انوری تقلید كرده است. با اینحال مضامین و موضوعات تازه بسیار در اشعار خویش دارد. در غزل بمرحله بلندی از كمال نزدیك شده و در سایر انواع شعر نیز آثار دل انگیزی بر جای نهاده است . در باره احوال او رجوع كنید به مقدمه دیوان جمال الدین اصفهانی ،‌چاپ تهران ، 1320 و به تاریخ ادبیات در ایران ،‌ ج 2 ص 731-733

رستاخیز
چودر نو رددفراش امر كن فیكون
سرای پرده سیماب رنگ آینه گون
چو قلع گردد میخ طناب دهردورنگ
چهار طاق عناصر شود شكسته ستون
نه كله بندد شام از حریر غالیه رنگ
نه حله پوشد صبح از نسیج سقلاطون
مخدرات سماوی تتق بر اندازند
بجا نماند این هفت قلعه مدهون
بدست امر شود طی صحایف ملكوت
بپای قهر شود پست قبه گردون
عدم بگیرد ناگه عنان دهر شموس
فنا در آرد در زیرران جهان حرون
فلك بسر برد اطوار شغل كون و فساد
قمر بسر برد ادوار عاد كالعر جون
نه صبح بندد بر سر عمامه های قصب
نه شام گیرد بر كتف حله اكسون

ظهیر الدین ابوالفضل طاهر بن محمد فاریابی
سخن سرای بلیغ پایان قرن ششم و ازجمله قصیده سرایان بزرگ و غزلگویان استادست . جوانی او در فاریاب و نیشابور ( از بلاد خراسان ) و بعد از آن چندی در اصفهان (درخدمت آل خجند) و مازندران ( در دستگاه باوندیان ) و آخر الامر در آذربایجان ( نزد اتابكان آذربایجان ) گذشت . وفاتش بسال 598 هجری (=1201 میلادی ) اتفاق افتاد و در مقبره سرخاب تبریز مدفون شد.
وی از شاعر انیست كه دنباله روش انوری را پیش گرفت و بكمال رسانید . سخن او مانند انوری و پیروانش پر از معانی دقیق و مقرون بروانی و لطافت ، و استوار و برگزیده و فصیح است. قدرتش در مدح و ابداع معانی و مضامین جدید در این راه بسیارست ولی نیروی خلاقه طبق او بیشتر در غزلهای لطیف و پر معنی و جذابش آشكار می شود. الفاظ نرم و هموارش درین نوع شعر وقتی بامعانی لطیف و مضامین باریك همراه شود بآسانی تحول غزل را از حالتی كه پیش از قرن ششم داشت بحالتی كه در غزلهای سعدی می بینیم نشان می دهد:

سفر
سفر گزیدم و بشكست عهد قربی را
مگر بحیله ببینم جمال سلمی را
بلی چو بشكند از هجر اقربا را دل
بسی خطر نبود نیز عهد قربی را

مرازمانه بعهدی كه طعنه میزد نفس
هزار بار بهر بیت ، شعر شعری را
مزاج كودكی از روی خاصیت بمذاج
هنوز طعم شكر می نهاد كسنی را
زخان و مان بطریقی جدافگند كه چشم

در آنبماند بحیرت سپهر اعلی را
زمانه هر نفس تازه محنتی زاید
اگر چه وعده معین شدست حبلی را
زروز گاربدین روز گشته ام خرسند
وداع كرده بكلی دیار ومأوی را

ولیكن از سرسیری بود اگر قومی
بتره باز فروشند من و سلوی را
بر آن عزیمتم اكنون كه اختیار كنم
هم از طریق ضرورت صلاح و تقوی را
برای تحفه نظارگان بیارایم
بحله های عبارت عروس معنی را

اگر بدعوی دیگر برون نمی آیم
نگاه داشته باشم طریق اولی را
چرا بشعر مجرد مفاخرت نكنم
زشاعری چه بدآمد جریر واعشی را
اگر مرا زهنرنیست راحتی چه عجب
زرنگ خویش نباشد نصیب حنی را …

خاقانی
(افضل الدین بدیل بن علی )‌
حسان العجم خاقانی شروانی نخست حقایقی تخلص می كرد. پدرش درودگر و مادرش كنیزكی رومی بود كه اسلام آورد . عمش كافی الدین عمر بن عثمان مردی طبیب و فیلسوف بود و خاقانی از وی و پسرش و حیدالدین عثمان علوم ادبی و حكمی را فرا گرفت و چندی هم در خدمت ابوالعلاء گنجوی شاعر تلمذ كرد و دختر وی را بزنی خواست و بیاری استاد بخدمت خاقان اكبر فخرالدین منوچهر شروانشاه در آمد و لقب خاقانی گرفت و بعد از آن پادشاه در خدمت پسرش خاقان كبیر اخستان بود. دوبار سفر حج كرد و یكبار در حدود سال 569 هجری ( = 1173 میلادی ) بحبس افتاد. در 571 هجری (= 175میلادی )‌فرزندش بدرود حیات گفت و بعد از آن مصائب دیگر بر اوروی نمود چندانكه میل بعزلت كرد و در اواخر عمردر تبریز بسر برد و در همان شعر بسال 595 هجری (=1198 میلادی )‌در گذشت و در مقبره الشعرای محله سرخاب مدفون شد. وی غیر از دیوان بزرگی از قصائد و مقطعات و غزلها و ترانها ، یك مصنوی بنام تحفه العراقین دارد كه در باز گشت از سفر اول حج ببحرهزج مسدس اخرب مقبوض محذوف یا (مقصور ) ساخت.

خاقانی بی تردید از جمله بزرگترین شاعران قصیده گوی و ازاركان مسلم شعر فارسی و از گویند گانیست كه سبك وی مدتها مورد تقلید شاعران بوده است . قوت اندیشه و مهارت او در تركیب الفاظ و خلق معانی و ابتكار مضامین جدید و پیش گرفتن راههای خاص در توصیف و تشبیه و التزام ردیفهای مشكل مشهورست . تركیبات او كه غالباً با خیالات بدیع همراه و باستعارات و كنایات عجیب آمیخته است، معانی خاصی را كه تا عهد را سابقه نداشته در بر دارد. وی بر اثر احاطه بغالت علوم و اطلاعات و اسمار مختلف عهد خود و قدرت خارق العاده یی كه در استفاده از آن اطلاعات در تعاریض كلام داشته ، توانسته است. مضامین علمی بی سابقه در شعر ایجاد كند. این شاعر استاد كه مانند اكثر استادان عهد خود بروش سنائی درزهد و وعظ نظر داشته ، بسیار كوشیده است كه ازین حیث با او برابری كند ودر غالب قصائد حكمی و غزلهای خود متوجه سخنان آن استاد باشد.

درباره او تحقیقات ومطالعات متعدددر فارسی و زبانهای دیگر صورت گرفته است .

رخسار صبح
رخسار صبح پرده بعمدا برافكند
راز دل زمانه بصحرا برافكند
مستان صبح چهره مطرا بمی كنند
كاین پیر طیلسان مطرا برافكند
جنبید شیب مقرعه صبحدم كنون
ترسم كه نقره خنگ ببالا برافگند
در ده ركاب می كه شعاعش عنان زنان
بر خنگ صبح بر قع رعنا برافگند
گردون یهود یا نه بكتف كبود خویش
آن زرد پاره بین كه چه پیدا برافگند
چون بركشد قواره دیباز جیب صبح
سحرا كه برقواره دیبا ابرافگند
هر صبحدم كه برچند آن مهرها فلك

بررقعه كعبتین همه یكتا برافگند
دریاكشان كوه جگر ، باده یی بكف
كز تف بكوه لرزه دریا برافگند
عاشق بر غم سبحه زاهد كند صبوح
بس جرعه هم بزاهد قرا برافگند
ازجام دجله دجله كشد ،پس بروی خاك

از جرعه سبحه سبحه هویدا برافگند
آب حیات نوشد پس خاك مردگان
بر روی هفت دخمه خضرا برافگند
از بس كه جرعه بر تن افسرده زمین
آن آتشین دواج سرپا برافگند
گردد زمین زجرعه چنان مست كزدرون

هر گنج زر كه داشت بعمدا برافگند
اول كسی كه خاك شود جرعه را منم
چون دست صبح قرعه صهبا برافگند
ساقی بیاد دار كه چون جام می دهی
بحری دهی كه كوه غم از جابرافگند

یك گوش ماهی از همه كس بیش ده مرا
تا بحر سینه جیفه سودا برافگند
جام و می چوصبح و شفق ده كه عكس آن
گلگونه صبح را شفق آسا برافگند
هر هفت كرده پردگی رز بخرگه آر

تا هفت پرده خرد ما برافگند
امروز كم خورانده فردا چه دانی آنك
ایام قفل بر در فردا بر افگند

عطار
فریدالدین محمد بن ابراهیم نیشابوری
عطارشاعر و عارف نام آورایران در قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری (‌قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم میلادی ) است .در ابتدای حال شغل عطاری را كه از پدر بارث برده بود ادامه می داد . بعد بر اثر تغییر حال در سلك صوفیان و عارفان در آمد و در خدمت مجد الدین بغدادی شاگرد نجم الدین كبری بكسب مقامات پرداخت و بعداز سفرهایی كه كرد در زادگاه خود رحل اقامت افگند و در آنجا بسال
627 هجری (‌= 1229 میلادی )‌در گذشت و مقبره او همانجا برقرارست . وی بحق از شاعران بزرگ متصوفه و كلام ساده و گیرنده او با عشق و شوقی سوزان همراهست و زبان نرم وگفتار دل انگیزش كه ازدلی سوخته و عاشق و شیدا بر می آید حقایق عرفان را بنحوی خاص در دلها جایگزین می سازد و توسل او بتمثیلات گوناگون و ایراد حكایات مختلف هنگام طرح یك موضوع عرفانی مقاصد معتكفان خانقاهها را برای مردم عادی بیشتر و بهتر روشن و آشكار می دارد.

عطار بداشتن آثار متعدد در میان شاعران متصوف ممتازست .دیوان قصائد و غزلها و ترانهای او پرست از معانی دقیق و عالی عرفانی ،و خصوصاً باغزلهای او تكاملی خاص و قابل توجه در غزلهای عرفانی ملاحظه می گردد. غیر از دیوان مفصل عطار مثنویهای متعدد او مانند اسرار نامه ،‌الهی نامه ، مصیبت نامه ، وصیت نامه ، ومنطق الطیر ، بلبل نامه ، شتر نامه ، مختار نامه ، خسرونامه ، مظهر العجایب ،‌لسان الغیب ، مفتاح الفتوح ، بیسر نامه ، سی فصل و جز آنها مشهورست .

از میان این مثنویهای دل انگیز كه جملگی با طرح مسائل عرفانی و ایراد شواهد و تمثیلات متعدد همراهست ،‌از همه مهمتر و شیواتر ، كه باید آنرا تاج مثنویهای عطار دانست ، منطق الطیرست. منطق الطیر منظومه ییست رمزی بالغ بر 4600 بیت . موضوع آن بحث سیور از یك پرنده داستانی بنام سیمرغ ( = تعریض بحضرت حق ) است . از میان انواع طیور كه اجتماع كرده بودند هد هد سمت ارهنمیی آنانرا پذیرفت ( = پیر مرشد. بسبب تشابهی كه از حیث گزاردن رسالت میان آندو هست . پیر رسالت حق را می گزارد و هد هد از جانب سلیمان رسول می كرد) و آنان را كه هر یك بعذری متوسل میشدند ( تعریض بدلبستگی ها و علایق انسان بجهان كه هر یك بنحوی مانع سفرا و بسوی حق می شوند )‌، با ذكر دشواریهای راه و تمثیل بداستان شیخ صنعان ، در طلب سیمرغ بحركت آورد و بعد از طی هفت وادی صعب كه اشاره است بهفت مرحله ازمراحل سلوك ( یعنی :طلب ، عشق ، معرفت ، استغناء ، توحید ، حیرت ،فقر و فنا )‌، بسیاری از آنان بعلل گوناگون از پای در آمدند و از آنهمه مرغان تنها سی مرغ بی بال و پر و رنجور باقی ماندند كه بحضرت سیمرغ راه یافتند ودر آنجا غرق حیرت و انكسار و معترف بعجز و ناتوانی وحقارت خود شدند و بفنا و نیستی خود در برابر سیمرغ توانا آگهی یافتند تابسیار سال برین بگذشت و بعد از فنا زیوربقا پوشیدند و مقبول در گاه پادشاه (= حق ) گردیدند.

این منظومه عالی كم نظیر كه حاكی از قدرت ابتكار و تخیل شاعر در بكار بردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوك و تعلیم سالكانست ، از جمله شاهكارهای جاویدان زبان فارسیست. نیروی شاعر در تخیلات گوناگون ، قدرت وی در بیان مطالب مختلف و تمثیلات و تحقیقات ،‌و مهارت وی در استناج از بحث ها ، و لطف و شوق و ذوق مبهوت كننده او در همان موارد و در تمام مراحل ، خواننده را بحیرت می افگند.
از منظومهای عطار غالب آنها در لكنهو و تهران بچاپ سنگی و سربی طبع شد و دیوان غزلها و قصیده های او را آقای سعید نفیسی (‌تهران 1319 شمسی )‌بطبع رسانید . كتاب تذكره الاولیاء عطار اثر بسیار مهم منثور این عارف و اصل است كه در بیان مقامات عرفا نوشته شد.

پس از مرگ
ای هم نفسان تا جل آ,د بسر من
از پای در افتادم و خون شد جگر من
رفتم نه چنان كآمدنم روی بود ، نیز
نه هست امیدم كه كس آید ببر من
یا چون زپس مرگ من آیند زمانی
وزخاك بپرسند نشان وخبر من

گر خاك زمین جمله بغربال ببیزند
چه سود كه یك ذره نیابند اثر من
من دانم و من حال خود اندرلحدتنگ
جز من كه بداند كه چه آمد بسر من
بسیار زمن درد دل و رنج كشیدند

رستند كنون از من و از درد سرمن
غمهای دلم بر كه شمارم كه نیاید
تا روز شمار این همه غرم در شمر من
من دست تهی با دل پر درد برفتم
بردند بتاراج همه سیم و زرمن
در ناز بسی شام و سحر خوردم و خفتم

نه شام پدیدست كنون نه سحر من
از خواب و خروخویش چگویم كه نماندست
جز حسرت و تشویر زخواب و زخورمن
بسیار بكوشیدم و هم هیچ نكردم
چون هیچ نكردم چه كند كس هنر من
غافل منشینید چنین زآنك یكی روز
بربندد اجل نیز شما را كمر من
جان در حذر افتاد ولی وقت شد آمد

چانم شد و بی فایده آمد حذر من
بر من همه در ها چوفروبست اجل سخت
تا روز قیامت كه در آید ز در من ؟
در بادیه یی ماندم تا روز قیامت

بی مركب و بی زاد ،دریغا سفر من !
از بس كه خطر هست درین راه مرا پیش
دم می نتوان زد زره پر خطر من

كمال الدین اصفهانی
كمال الدین پسر جمال الدینمحمد اصفهانی قصیده سرای بزرگ ایران در اوان حمله مغول بود . وی بیشتر بمدح خاندان صاعد اصفهان كه ریاست شافعیه را داشته اند اشتغال داشت و بعضی از امرای زمان مانند جلال الدین منكبرنی خوارزمشاه و حسام الدین اردشیر باوندی (‌پادشاه طبرستان ) و اتابك سعد بن زندگی حكمروای فارس را نیز ستود . اواخر عمرش بعزلت و انزوا گذشت تا در سال 635 هجری (= 1237 میلادی )‌بردست مغولان بقتل رسید . اهمیت او بیشستر در خلق معانی تازه و مضامین جدیدست و علاقه وی بالتزامات دشوار و آوردن ردیفهای مشكل قابل توجهست .

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir