توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله حجاب و عفاف با word دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله حجاب و عفاف با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله حجاب و عفاف با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله حجاب و عفاف با word :

حجاب و عفاف
مقدمه
بسم‏الله الرحمن الرّحیم، و صلّى‏الله على محمّد و آله الطیّبین الطّاهرین، و لعنهالله على أعدائهم أجمعین.
در قرآن كریم، آیه‏هاى متعدّدى پیرامون حجاب آمده، از جمله، آیه:
(و اذا سألتموهنّ متاعاً فاسئلوهنّ من وراء حجاب)، اگر چیزى از زنان خواستید، از پشت پرده با آنان صحبت كنید، ـ بدون حجاب روبروى هم قرار نگیرید

ـ.
و آیه: (ولیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ)، بایستى كه زنان مسلمان، خمارهاى خود را روى سینه‏هایشان بیندازند ـ خمار همان پوششى ا

ست كه روى سر قرار گرفته، وگوش و سینه و گردن را مى‏پوشاند ـ.
و همچنین آیه: (وقرن فى بیوتكنّ ولا تبرّجن تبرّج الجاهلیّه الأولى)، اى زنان مسلمان: در خانه‏هاى خود قرار بگیرید، و هنگام بیرون آمدن، بى‏حجاب و بى‏عفّت، مانند زنان دوره جاهلیّت نباشید.

اسلام و حجاب
غالباً چنین تصور می شود كه آداب و سنن و همچنین شعائر و قوانین اسلامی، مستقلا توسط بنیانگزاران و رهبران صدر اسلام وضع گردیده. بسیاری نیز با اینكه اعتقادی به خرافات مذهبی ندارند برخی شعائر و قوانین مذهبی را مفید بحال جامعه می شمارند. حجاب یكی از مهمترین این شعائر است. از یاد نبرده ایم زمانی كه مزدوران و اوباشان حزب اللّه شعار “بی حجابی زن از بی غیرتی مرد اوست” را سر می دادند، چگونه با این شعار برده دارانه بر اینگونه ادراكات رایج و ارتجاعی خصوصاً در بین مردان اتكاء می كردند. مشاهده اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهد كه بسیاری از اینگونه شعائر و قوانین بطور مستقیم متاثر از شرایط جامعه و سایر ادیان بوجود آمده اند، و نه از توهمی بنام چشمه فی اض و نوربخش الهی. بع

نوان مثال بسیاری از آداب و سنن و مناسك اسلامی متاثر از عیسویت، یهودیت، زرتشتیگری و حتی جاهلیت اعراب 14 قرن پیش است. مثلا روزه از مذهب یهود و از مجرای عادات اعراب به اسلام آمده. در آن دوران اعراب، پیش از اسلام روز دهم محرم را روزه می گرفتند. پس از هجرت به مدینه ده روز اول محرم را روزه می گرفتند. و پس از آن

كه مسلمانان خرج خود را از یهودیان جدا كردند ماه رمضان به ماه روزه گرفتن اختصاص یافت. حج تحقیقاً برای تایید و تثبیت عادات قومی عرب مقرر شده است. عاداتی كه بعلت رونق كسب و كار و تجارت سران قریش و دیگر قبایل عرب رواج یافته بود. چرا كه بعلت وجود بتخانه بزرگ كعبه و هجوم زوار، مكه به یك مركز تجاری بزرگ اعراب تبدیل شده بود، و تبلیغات علیع بت پرستس از جانب محمد خطر لطمه وارد ساختن به كسب و كار برده داران و تجار بزرگ عرب و در نتیجه عدم برخورداری وی از حمایت آنان را بهمراه داشت. بهمین دلیل سنت حج كه پیش از اسلام و در میان اعراب بت پرست نیز وجود داشت، ابقاء گردید. تمام مناسك حج، عمره، احرام، لمس حجرالاسود یا سنگ سیاه، “سعی” یعنی باشتاب راه رفتن میان

دو نقطه صفا و مروه، وقفه در عرفات، رمی جمره یا سنگباران شیطان، همگی در دوره جاهلیت متداول بود و در اسلام تنها با برخی تعدیلات مواجه شد. حتی بریدن دست راست دزد نیز پیش از اسلام متداول بود. همچنین انواع غسل، و منع ازدواج با برخی نزدیكان. شباهت مقام معنوی دختر زرتشت “پوروچیستا” با فاطمه دختر پیغ

مبر، شباهت اهمیت پنج نماز روزانه در اسلام و زرتشتیگری، اعتقاد به روز محشر و پل صراط ـ همان پلی كه بهنگام عبور از آن در آخرت كافران و زیانكاران به قعر جهنم سقوط می كنند و مومنان به بهشت راه خواهند یافت ـ اعتقاد به ملائك مقرب، و همچنین باور به ظهور مهدی همه از مشتركات این دو مذهب است. قابل ذكر است كه حتی خود قرآن كه كتابی بزبان عربی فصیح بوده و به نسبت زیاد از كلمات غیرعربی بركنار می باشد، حدود 30 كلمه فارسی در آن وجود دارد.
تاریخچه حجاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. ویل دورانت، مورخ سرشناس در كتاب تاریخ تمدن خود می نویسد: “در زمان زرتشت زنان منزلتی عالی داشتند، در كمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد می كردند.”
اما با گذشت زمان و تحولات حاصله در ایران آن دوره، اوضاع تغییر مییابد. در اوایل حكومت هخامنشیان چهار طبقه اصلی در ایران وجود داشت: بردگان، برزگران، فرمانروایان ولایت (یعنی مامورین دولتی) و درباریان. غیر از سیل عظیم و روزافزون بردگان كه بدون مزد فقط بیگاری می كردند، دهقانان نیز مالیات می پرداختند، بیگاری می كردند، وبصورت آزاد نیز زندگی می كردند. با وجود اینكه این مالیات و بیگاری

كمر دهقانان را خرد می كرد ولی آنها بهرحال جزء دهقانان آزاد محسوب می شدند. فشار طاقت فرسای كار و تولید، زنان زحمتكش را نیز به پروسه تولید می كشاند و این امر خود به آزادی زنان روستا نسبت به زنان شهری و درباری كمك می كرد. ولی مامورین دولت، دولتی كه هر روز در اثر جهان گشای قدرتمندتر میشدو بدین جهت مامورین آن نیز جابرانه تر عمل می كردند، با چشمانی حریص بدنبال زیباترین زنان و دختران جهت ارائه و هدیه به شاه، درباریان، حكام و سوءاستفاده شخصی، می گشتند. به اینجهت مرد كه در این جامعه صاحب و مالك خانه و مالك زن و فرزندان خود بود، جهت جلوگیری از غارت زنان و دختران خود چاره ای جز پوشاندن و مخفی كردن آنها از نظر مامورین دولتی نداشت. پوشاندن زن و دست و پاگیر بودن آن در پروسه تولید و كار خانه، حجابی متناسب با كار را برای زنان كه عبارت از شلوار بلند چین دار، روسرس و شالی در كمر بود، ایجاب می كرد. بدین ترتیب میل به عیش و عشرت شاهان، برده داران و فئودالها از یكسو، و حكومت مردان در خانه بتدریج نقش زن در اقتصاد در اقتصاد و سیاست و علم و هنر و فرهنگ، و به یك كلام به حاشیه راندن زنان در جامعه را شدت بخشید.
زنان در شهرها بر خلاف زنان روستاها، اساساً در كار تولید اجتماعی شركت نداشتند. به اینجهت تنها فعالیت مهم آنها انجام كارهای خانه، خدمتگزاری مردان و زائیدن و بزرگ كردن فرزندان بود. این تقسیم كار اجتماعی بعنوان زیربنا كه در نهایت مردان را سرور و حاكم، چه در سطح جامعه و جه در عرصه خانواده تعیین می نمود، رفته رفته موقعیت زن بمثابه موجود درجه دوم و در خدمت مردان را تثبیت كرد.
البته این تقسیم كار تاریخی

بسیار پیشتر از اینها آغاز و تثبیت شده بود، اما آنچه در اینجا بیان می شود، اسناد تاریخی معتبر مربوط به آن دوره از حیات جامعه ایران است.
هردوت، مورخ معروف یونانی، درباره طبقه اشراف عهد هخامنشی می نویسد: “هركدام از آنها چند زن عقدی داشتند ولی عده زنان غیرعقدی آنان بیشتر بود. وجود مامورین بسیار در شهرها، بویژه زنان زحمتكش را در خطر ربوده شدن و تجاوز قرار می داد. به این جهت در شهرهای ایران حجاب اهمیت بیشتری را نسبت به روستا كسب می كرده و با شدت بیشتری رعایت می شد.”
پس از حمله اسكندر و گس

ترش فرهنگ یونانی در قلمرو وسیع او در ایران، قدری از محدودیت زنان در زمینه های مختلف بویژه مسئله حجاب كاسته شد. این امر در مناطقی كه یونانی ها در جوار سكنه بومی زندگی می كردند و یا با سكنه بومی در نتیجه ازدواج مخلوط شده بودند، بروشنی دیده می شود.
از اسناد و شواهد تاریخی چنین برمی آید كه در زمان اشكانیان نیز تعدد زوجات معمول بوده. مرد می توانست فقط یك زن عقدی و تعداد زیادی زنان غیرعقدی داشته باشد. با توجه به این واقعیت می بینیم كه با ظهور اسلام و حمله مسلمانان به ایران در زمان عمر، و مشروع بودن داشتن چهار زن عقدی در قرآن، بر ابعاد محرومیت و تعدی به حقوق زن در ایران افزوده شد. البته ناگفته نماند كه بسته به اینكه قدرت اقتصادی مردان طبقه اشراف و درباریان و همچنین میزان نفوذ سیاسی آنان در جامعه چقدر بوده، ابعاد تسلط آنان بر شئون اجتماعی نیز متغیر بوده. بعنوان مثال، خسرو یكی از شاهان ساسانی حرمسرایی مشتمل بر 3000 زن داشت، و هر زمان كه وی میل تجدید حرم می كرد، نامه ای به فرمانروایان اطراف می فرستاد و در آن وصف زنان مورد دلخواه خود را برمیشمرد. پیرو چنین نامه هایی مامورین او در هر كجا زنی را كه با مشخصات توصیف شده تطابق می كرد، به دربار می بردند.
كشورگشائی های مكرر در دوره ساسانیان و افزایش تعداد بردگان یكی از دلایل رشد تعدیات وحشیانه به حقوق زنان در این دوره می باشد. چرا كه در اثر این كشور گشائی ها و افزایش ثروت طبقات حاكم و عدم برخورداری زنان از استقلال اقتصادی، بر توان مالی و نفوذ مردان در جامعه افزوده گشت. بارتلو مه ی از شرق شناسان معروف در مورد تعدد زوجات در دوره ساسانیان چنین می نویسد: “تعداد زوجات در ا

مپراتوری ساسانی همانند امروزه كشورهای اسلامی بوده است. در عمل تمایل مرد، مخصوصاً موقعیت مالی او بود كه تعداد زنان را معین می كرد. یك مرد معمولی باید به یك زن قناعت كند، در حالیكه مرد ثروتمند و اشرافی می توانست با تعداد زیادی از زنان ازدواج نماید. گزارشات یونانی حتی از صدها زن در این رابطه صحبت می كنند.”
بنابراین می بینیم كه ایدئولوژی

اسلامی اگر حق و حقوق بیشتری در خصوص تعدد زوجات به مردان اعطاء نكرده باشد، حقوق كمتری نسبت به آنچه كه شاهان و اشراف ایرانی قبل از اسلام برای مردان قائل بودند، در نظر نگرفته است.

علت وجوب حجاب
سؤال: چرا حجاب بر زنان واجب شده؟
پرسشى است كه عدّه زیادى از برادران و خواهران مى‏كنند، (چرا حجاب بر زنان واجب شده)؟، آیا این آزادى زن را محدود نمى‏كند؟ و اساسا عواملى كه واداشت تا اسلام قانون حجاب را تشریع كند، چیست؟
پاسخ این سؤال درچند مطلب خلاصه مى‏شود:
اوّل: براى بقاى دوستى زوجین:
علم (روانشناسى) ثابت كرده كه زن با حجاب محبّت شوهر و اهتمامش را بیش از دیگران جلب مى‏كند، امّا چگونه؟
چون انسان بر دانستن آنچه منعش كرده‏اند كنجكاو مى‏شود، و همیشه سعى دارد كه زنجیر ممنوعیّت را پاره كرده، و از همه چیز آگاهى یابد و زن باحجاب به محبّت قلبى شوهر نزدیكتر است تا زن بىحجاب، و مردى كه زنش بىحجاب است از موى سر انگشتان پا روزانه دهها بار مى‏بیند، بدین وسیله زن آن صورت زیبا و دلربایش را براى مرد بطور كلّى از دست مى‏دهد، بخلاف زن با حجاب كه همیشه با پوشاندن بدنش، محبّت و اشتیاق شوهرش را نسبت به خود جلب مى‏كند.
و به همین علّت مى‏بینم كه معمولا زن دهاتى به محبّت قلبى شوهر، از زن معمولى شهرى نزدیكتر است.

زن دهاتى و شوهرش را كمك مى‏كند، براى زراعت صبحگاهان به مزرعه مى‏رود و با یك دنیا تفاهم و عشق، با دستان لطیفش گندم را آرد كرده و نان مى‏پزد، سپس كنار قنات به شستشوى لباس و غیره مى‏پردازد، و بالأخره تمام اعمال و مسئولیّتهائى را كه به عهده دارد، با كمال عفّت و با حفظ حجاب انجام مى‏دهد و هنگامى كه تاریكى از راه مى‏رسد سر حال و شاداب به گوشه كوخ یا خانه كاهگلیش باز مى‏گردد آنگاه شوهر او كه سفر خسته‏كننده روز را پشت سر نهاده، او را مانند یك ملكه زیبا و حوریّه با آغوش باز مى‏پذیرد و به وى اظهار عشق و محبّت مى‏كند، و با هم رازیهاى دوست داشتنى و آرزوهاى امیدبخش و نغمه‏هاى لطیف زندگى پیروز بر مشكلات و ناملایمات، هردو در آغوش سعادت و یكدلى به خواب ناز مى‏روند.
و لذا یكى از مكروهات دین مبین اسلام، این است كه زوجین با حالت عریان به اطاق خواب بروند زیرا در این حالت، در بدن هیچ

موضع هوس‏انگیز و دلپذیرى پنهان نخواهد بود، تا غریزه و عشق طرف دیگر را برانگیخته، و به خود جلب كند.
و به همین علّت مى‏بینیم كه پدران و نیاكان ما، در ایّام جوانى ازدواج مى‏كردند بدون اینكه كلمه (طلاق) بر زبانشان جارى شود، سالهاى طولانى و شیرینى را پشت سر مى‏گذاشتند، زیرا در همسران خود كه با حجاب كامل بودند جاذبیّت و زیبائى دل‏انگیزى یافته، و همیشه علاقمند به آنان بودند.

فلسفه حجاب در قرآن
بنابراین در هر بخشى و هر بعدى از ابعاد براى سیر به مدارج كمال بین زن ومرد تفاوتى نیست منتها باید اندیشه‏ها قرآن‏گونه باشد، یعنى همان‏گونه كه قرآن بین كمال و حجاب واندیشه و عفاف جمع نمود، ما نیز در نظام اسلامى بین كتاب و حجاب جمع كنیم. یعنى عظمت زن در این است كه:
«ان لایرین الرجال ولایراهن الرجال‏» (1)
نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند.
قرآن كریم وقتى درباره حجاب سخن مى‏گوید مى‏فرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن براى زن كه نامحرمان او را از دید حیوانى ننگرند لذا، نظر كردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهى جایز مى‏داند و علت آن این است كه زنان غیر مسلمان از این حرمت‏بى‏بهره‏اند.
حال اگر كسى از تشخیص ا

صول ارزشى عاجز باشد، ممكن است‏معاذ الله حجاب را یك بند بنداند، و حال این كه قرآن كریم وقتى مساله لزوم حجاب را بازگو مى‏كند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان مى‏فرماید:
«ذلك ادنى ان یعرفن فلا یؤذین‏» (2)
یعنى براى این كه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند. چرا كه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.
عمده متون دینی كه در این ب

خش مطرح می‌گردد، آیات مربوط به حجاب است كه دو سوره قرآن، نور و احزاب آمده است. در این نوشتار، به آنچه در این آیات در مورد تعیین حد واجب آمده پرداخته نمی‌شود، بلكه مقصود اصلی بهره بردن از آن‌ها در راستای موضوع بحث است.

محدود شدن تقاضا
«قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلك ازكی لهم اِنّ الله خبیر بما یصنعون.»
خداوند متعال در این آیه تكلیف مرد نامحرم را در عرصه اجتماع و به هنگام برقرار كردن ارتباط با زن نامحرم مشخص ساخته است. خداوند متعال به پیامبر اكرم (ص) دستور می‌دهد كه به مردان مؤمن ابلاغ كند كه ا² خیره شدن به زنان بپرهیزند و دامان خود را از گنـاه حفظ كننـد. (یـا بر طبق تفسیر دیگری، فرج خـود را از دیـدگان دیگران بپوشانند.)

محدود شدن عرضه
زنان مؤمن همچون مردان باید نگاه خویش را كنترل نمایند. اما آن‌ها علاوه بر این تكلیف مشترك، موظف به انجام تكالیف دیگری نیز هستند. این تفاوت و تكلیف اضافی، نه از روی تبعیض ناروا بین زن و مرد است بلكه متناسب با تفاوت ذاتی این دو جنس است. مرد متقاضی است و همواره از طریق دیدن به دامن خطا می‌افتد، بر خلاف زن كه چنین نیست. خطای زن در نحوه عرضه زیبایی‌های خویش است كه همان خودنمایی و جلب نظر است؛ از این رو، شارع مقدس با تشریع حجاب در نظر داشته كه عرضه، به حیطه خاصی (محیط امن خانواده) محدود شود. محدودیت عرضه، در اصل موجب محدود گشتن تقاضا می‌گردد. زیرا زنان با رعایت

و حفظ حجاب، خود را از هوس‌بازی‌های مردان در امان نگه می‌دارند و می‌توانند آزادانه در جامعه حضور پیدا كنند، بدون اینكه مورد اذیت و آزار قرار بگیرند و خود را به راحتی و ارزان در عرضه تماشای مردان قرار دهند.
همان‌طور كه در مفهوم‌شناسی حجاب ذكر گردید، عرصه حجاب محدود به یك زمینه نیست، بلكه دامنه آن فراتر از حفظ پوشش ظاهری است كه به این موارد اشاره می‌گردد:

1)- پوشش
«یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخن‌ها بزنند.» در فراز انتهایی این آیه، دستور دیگری به عنوان مكمل حجاب شرعی ذكر شده كه مؤید نگرش مذكور است: «و پای به زمین نكوبند كه زیورهای مخفیشان دانسته شود.» زنان عرب معمولاً خلخال به پا می‌كردند و گاه برای آن‌كه بفهمانند كه زینتی قیمتی به پا دارند، پای خود را محكم به زمین می‌كوبیدند. مضمون این نهی را می‌توان توسعه داد وهر آنچه عرضه و خودنمایی زن تلقی می‌شود، مانند استعمال عطرهای تند و آرایش در چهره را می‌توان ممنوع دانست.

موارد استثنائی
البته در جایی كه تقاضایی نباشد، منطق حكم می‌كند كه این حكم لغو شود، چنانچه در ادامه فرازی از این آیه ذكر گردیده است. این موارد استثنائی، گاهی در جانب تقاضا یعنی مرد و گاهی در جنبه عرضه، یعنی زن قرار دارد كه به اجمال شامل موارد ذیل می‌گردد:
ـ مردانی كه احتیاج به زن نـدارند؛ «و زیور خـویش آشكار نكنند مگر ; مردان طفیلی كه حاجت به زن ندارند.» مقصود از مردان طفیلی، قدر مسلم دیوانگان و افراد ابله است كه به علت عدم درك زیبایی‌های زنان در زمینه امور جنسی اساساً در خارج از دایره تقاضا قرار دارند.
ـ كودك نابالغ؛ «كودكانی كه از راز زنان آگاه نیستند (یا بر كام‌جوی

ی از زنان توانا نیستند).» ـ زنان پیر؛ «و زنان قاعده و بازنشسته كه امید ازدواج ندارند، باكی نیست كه جامه خویش ]یعنی روسری و چهارقد[ را بر زمین نهند ]البته[ در صورتی كه خود را به زیوری نیاراسته باشد و قصد خودنمایی نداشته باشند؛ و اگر از این نیز خودداری كنند برایشان بهتر است.» این آیه را می‌توان به عنوان استثنایی دیگر بر حكم حجاب كه قبلاً ذكر شد دانست و فلسفه آن این است كه این زنان به طور عادی، چیزی برای عرضه ندارند و رغبت و تق

اضایی نسبت به آنان وجود ندارد؛ از این رو، وجوب حجاب (لزوم پوشانیدن س

ر در حضور نامحرم) از آنان برداشته شده است؛ ولی همان‌گونه كه در آیه تصریح شده این رخصت مشروط به این است كه قصد عرضه و خودنما

یی در كار نباشد. دستور كلی اخلاقی‌ كه در انتهای آیه آمده، مبنی بر ترجیح داشتن رعایت عفاف در هر حالی و در هر سنی، بیانگر توجه بیشتر شارع به جنبه عرضه و سالم نگه‌داشتن اجتماع از زمینه‌های انحراف است.

ـ «والذین یُؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اكتسبوا فقد احتملوا

بهتاناً و اثماً مبیناً یا ایها النبّی قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنین یدنین علیهنّ من جَلابیبهنَّ ذلك أَدنی اَن یعرفن فلا یؤذین و كان الله غفوراً رحیماًـ لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی‌المدینه لنغرینّك بهم ثم لا یجاورونك فیها الا قلیلاً.» «آنان كه بدون جهت مردان و زنان با ایمان را آزار می‌رسانند، بهتان و گناه بزرگی مرتكب می‌شـوند. ای پیـامبر به همسـران و دختـرانت و بـه زنـان مؤمنیـن بگو كه روسری‌های خویش را به خود نزدیك سازند (خود را با آن‌ها بپوشانند). این كار برای اینكه شناخته شوند و مورد اذیت قرار نگیرند بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است. اگر منافقان و بیماردلان و كسانی كه در شهر نگرانی ایجاد می‌كنند از كارهای خود دست برندارند، ما تو را علیه آنان خواهیم برانگیخت؛ آن‌گاه فقط مدت كمی در مجاورت تو خواهند زیست.»
این آیات به خوبی صحنه بازار جرم و انحراف را تصویر می‌نماید. ظاهراً چنان‌كه برخی مفسرین گفته‌اند، گروهی از منافقین و افراد منحرف در اوایل شب كه هوا تازه تاریك می‌شد، در كوچه‌ها و معابر مزاحم زنان (اكثراً كنیزان) می‌شدند؛ برای مقابله با این پدیده دو راهكار در پیش روی جامعه قرار داده شده است كه هر یك در جای خود اهمیت دارد:

– رعایت حجاب در خارج از منزل؛ زیرا از این طریق زنان نجیب و عفیف یعنی كسانی كه قصد عرضه خود را ندارند، شناخته می‌شوند و بیماردلان از اینكه چشم طمع به آنان ببندند و آنان را مورد اذیت قرار دهند، چشم می‌پوشند.
برخورد فیزیكی و كاربرد زور و اجبار علیه افراد خاطی و منحرف؛ خداوند در این آیه، افراد مزاحم و بیماردل را به حمله و حركت شدید پیامبر (ص) علیه آنان و حتی تبعید از جامعه پاك اسلامی تهدید می‌كند.

نكته مهم دیگر در این باب، مقدم داشتن راهكار فرهنگی است كه كانون آن را كنترل بزه‌دیدگان احتمالی و آماج‌های جرم و انحراف بر رفتار خود و محافظت آنان از خود در برابر افراد آماده ارتكاب انحراف و جرم تشكیل می‌دهد. این تقدم در ذكر راهكارها در آیه شریفه، هرچند تقدم زمانی استفاده از راهكار اولی بر راهكار دوم را نمی‌رساند، ولی می‌تواند بیانگر تأكیـد و اهمیت بیشتر در نظر شارع مقدس باشد.

2)- گفتار
ـ «یا نساء النبی لستن كاحدٍ من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قبله مرض و قلن قولاً معروفاً.»، «ای زنان پیغمبر، شما اگر پرهیزكار باشید، همچون سایر زنان نیستید؛ مواظب باشید كه در سخن، نرمش زنانه و شهوت‌آلود به كار نبرید كه موجب طمع بیماردلان گردد؛ به خوبی و شایستگی سخن بگویید.»
خودداری از سخن گفتن به شیوه تحرك‌آمیز، شـاخصه دیگر حجاب است. در این آیه با صرف نظر از اینكه روی سخن با زنان پیامبر (ص) است، به خوبی نشان داده شده مردانی كه احتمال انحراف در آن‌ها وجود دارد، آنچه در نزد آنان است، آمادگی درونی و تقاضا است، اما طرف

دیگر قضیه این است كه درعرصه اجتماع آنچه مایه گسترش این بیماری و خارج شدنش از حالت درونی و باطنی به حالتی بیرونی و عملی می‌شود، عرضه نشود تا از این طریق زن‌ها در امنیت قرار بگیرند و بتوانند آزادانه در اجتماع حضور پیدا كنند.
بخشی از آیه 53 همین سوره، نیز همین مضمون را با بیانی دیگر تأكید و تقویت می‌كند؛ آنجا كه خداوند به مسلمانان توصیه می‌كند كه اگر از زنان پیامبر (ص) درخواستی دارند، خواسته خود را از پشت حجاب و پرده‌ای و بدون داخل شدن در منزل مطرح كنند: «وَ اذا سألتموهنَّ متاعاً فاسئَلوهنَّ مِن وراءِ حجابٍ»؛ سپس به علت این توصیه اشاره می‌فرماید: «این برای پاكیزگی دل شما و دل آنان ]زنان پیامبر[ بهتر است.» «ذلك اطهر لقلوبكم و قلوبِهنَّ» از مقدم داش

تن «لقلوبكم» یعنی دل شما مردان، بر «قلوبهن» یعنی دل زنان پیامبر (ص)، شاید بتوان استنباط كرد كه آمادگی برای انحراف قلبی كه مقدمه انحراف عملی است، از راه شنیدن صدای جنس مخالف، در مردان بیشتر و قوی‌تر است لذا خداوند تكلیف بیشتری را متوجه زنان كرده و آنان را به پوشاندن خود از دیدگان نامحرمان و محافظت خود از طریق حفظ حریم در رفتار و سخن واداشته است.

3)- رفتار
ـ «قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن.»، «و به زنان مؤمن بگو كه چشمان خویش را ببندند.»
ـ «وَ قرن فی بیوتكن ولا تبّرج الجاهلیه الاولی»، «و در خانه‌های خویش قرار گیرید و مانند دوران جاهلیت نخستین، به خودنمایی و خودآرایی از خانه خارج نشوید.» این آیه نیز چنان‌كه از سیاق آن پیداست، بر روی خارج شدن زنان پیامبر (ص) از منزل، همراه با عرضه خود به نامحرمان، حساسیت به خرج داده است. البته مقصود از آن حبس كردن زنان ایشان در منزل نیست، چرا كه تاریخ اسلام گواه آن است كه سیره معمول پیامبر (ص) بر چنین رفتاری استوار نبوده است و نیز فقط حفظ پوشش مراد نیست، بلكه خودنمائی در تمام صور و شیوه‌هایش، اعم از نوع نگاه و رفتار مورد نظر است.
در مجموع، آنچه از ملاحظه چند آیه شریفه مذكور به دست می‌آید، این است كه در تمام این آیات، بیش از همه بر حفاظت زنان از خود در پوشش، رفتار، سخن و ;، و تأثیر آن در پیشگیری از وقوع انحراف در مرحله عمل (و حتی در مرحله نیت و خطورات ذهنی) تأكید شده و فقط در یكی از این آیات به راهكار كنترل از طریق اعمال زور و سیاست‌های بازدارنده راهنمایی شده است. همین امر به ما نشان می‌دهد كه در یك جامعه اسلامی، برابر تعالیم دینی و نتایج تحقیقات جدید علمی، در امر كنترل انحرافات اجتماعی و اخلاقی در روابط زن و مرد، نقطه تأكید باید بر مقاوم‌سازی بزه‌دیدگان (زنان) در برابر افراد آماده جرم و انحراف و كنترل عرضه در برابر افراد متقاضی، از طریق كار فرهنگی سنجیده و بلند مدت در زمینه ترویج معنای صحیح حجاب صورت گیرد.

شبهات در مورد حجاب
شبهه‏اى كه در ذهنیت‏بعضى افراد هست، این است كه خیال مى‏كنند حجاب براى زن محدودیت و حصارى است كه خانواده و وابستگى به شوهر براى او ایجاد نموده است، و بنابراین، حجاب نشانه ضعف ومحدودیت زن است.

راه حل این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن كریم این است كه زن باید كاملا درك كند كه حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر كردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضاى خانواده رضایت‏بدهند، حجاب زن، حقى الهى است، لذا مى‏بینید در جهان غرب و كشورهایى كه به قانون غربى مبتلا هستند اگر زن همسردارى الوده شد وهمسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام مى‏كنند، اما در اسلام این‏چنین نیست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویه برادر وفرزندانش مى‏باشد، همه اینها اگر رضایت‏بدهند قرآن راضى نخواهد بود، چون حرمت زن وحیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است و خداى سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید كه معلم رقت‏باشد وپیام عاطفه بیاورد، اگر جامعه‏اى این درس رقت و عاطفه را ترك نمودند و به دنبال غریزه وشهوت رفتند به همان فسادى مبتلا مى‏شوند كه در غرب ظهور كرده است. لذا كسى حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم، از این كه قرآن كریم مى‏گوید هر گروهى، اگر راضى هم باشند، شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا كنید، معلوم مى‏شود عصمت زن، حق‏الله

است وبه هیچ كسى ارتباط ندارد. قهرا همه اعضاى خانواده واعضاى جامعه وخصوصا خود زن امین امانت الهى هستند. زن به عنوان امین حق‏الله از نظر قرآن مطرح است‏یعنى این مقام

را و این حرمت و حیثیت را خداى سبحان كه حق خود اوست، به زن داده وفرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت‏حفظ كن، انگاه جامعه به صورتى در مى‏آید كه شما در ایران مى‏بینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا كه در مساله جنگ تا آخرین لحظه، صبر نمود و كارى كه بر خلاف عاطفه ورقت ورافت و حمت‏باشد انجام نداد. با این كه دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسكونى، كشتار بى‏رحمانه بى‏گناهان و غیر نظامى‏ها را مشروع نمودند.
جامعه‏اى كه قرآن در او حاكم است، جامعه عاطفه است و سرش این است كه نیمى از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رافت ورقت مى‏دهد، و رافت و رقت در همه مسائل كارساز است.

نتیجه
مرد و زن در آن معیارهاى اصلى همتاى هم هستند، و یك سلسله مسؤولیت‏هاى اجرایى براى مرد است كه اگر انجام ندهد باید وزر آن را تحمل كند، بنابراین نتیجه مى‏گیریم كه اولا: آن تهمت‏هایى كه به اسلام زده ومى‏گویند كه: اسلام نیمى از جامعه را از بسیارى از حقوق محروم نموده است، نارواست.
ثانیا: این تعصبات و رسومات جاهلى كه از دیرباز در فرهنگ جوامع اسلامى رواج پیدا كرده است كه زن را به عنوان مظهر ضعف و زبونى یاد مى‏كنند این باید زدوده بشود.
ثالثا: اگر كسى احساس مى‏كند كه زن نباید از علوم و مسائل تربیتى و مانند آن كه خدمات قابل عرضه‏اى به جامعه ارائه مى‏دهد استفاده كند، باید از این اعتقاد صرف نظر كند و علاقه‏مند باشد زن همتاى مرد در این علوم و معارف بار یابد و به جامعه خدمت كند مگر آنجایى كه به

طور استثنا وظیفه مرد قرار گرفته است.
رابعا: جمله «عاشروهن بالمعروف‏» اختصاصى به مسائل داخل منزل ندارد، بلكه در كل جامعه هم جارى است و مساله پنجم این است كه زن در مقابل مرد غیر از زن در مقابل شوهر است‏یعنى زن در مقابل شوهر باید تمكین كند اما زن در مقابل جامعه، مثل فردى از افراد جامعه است واین چنین نیست كه باید اطاعت كند و در مسائل خانوادگى هم مى‏بینیم كه گاهى زن قوا وقیوم است و مرد باید اطاعت كند، همچنانكه لاسر باید از مادر اطاعت كند ولو در حد بالایى از تخصص‏هاى علمى باشد.
در پایان گرچه هنوز شبهاتى در مساله برابرى زن و مرد قابل طرح است لیكن باتوجه به اصول كلى یاد شده وآشنایى با خطوط اصیل نظام ارزشى در اسلام وتبیین محور سعادت و شقاوت پاسخ آنها روشن خواهد بود.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir