توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله تئوری هاى آغاز آفرینش با word دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تئوری هاى آغاز آفرینش با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تئوری هاى آغاز آفرینش با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تئوری هاى آغاز آفرینش با word :

به عقیده دانشمندان، آفرینش از مجردات آغاز گشته و در پى آن مادیات، عناصر و اجرام فضایى و زمینى آفریده شدند.
گروه بزرگى از دانشمندان، آغاز آفرینش مادیات را با تئورى «انفجار بزرگ و انبساط جهان‏» توجیه مى‏كنند، مطابق این نظریه همه‏ى ماده و انرژیى كه در حال حاضر در جهان وجود دارد زمانى در گوى كوچك، بى‏نهایت‏سوزان و بى‏اندازه چگالى متمركز بوده است.
آن‏گاه ده میلیارد سال پیش یا بیشتر این گوى منفجر شد و طوفانهایى از گاز عمدتا متشكل از پروتون‏ها، نوترونها، الكترونها ومقدارى ذره‏«آلفا»را كه در اقیانوس وسیعى از اشعه غوطه‏ور بودند به فضا فرستاد.

با گذشت زمان در این گاز متلاطم تجمع ماده صورت پذیرفت و هر تجمعى در حالى كه همراه با جهان انبساط یابنده حركت مى‏كرد بر اثر میدان گرانشى خود منقبض مى‏شد. این تجمع‏هاى گازى(كه سحابى نامیده مى‏شوند) چون به حبابهاى جسیمى تقسیم شدند كه پیش ستاره‏ها (توده‏هایى از گاز كه با گذشت زمان بایستى به ستاره تبدیل مى‏شدند) بودند، كهكشانها را به وجود آوردند.

بسیارى از این پیش ستارگان، در حالى كه تحت تاثیر نیروهاى گرانشى و گریز از مركز خود كوچك و پهن مى‏شدند، ناپایدار شده ، موجب گردیدند كه توده‏هاى كوچكترى از گاز از آن جدا شوند و پیش سیاره‏ها را تشكیل دهند،وپیش سیاره‏ها نیز به نوبه‏ى خود پیش قمرها را به وجود آورند.

سرانجام پیش ستاره‏ها، ستاره شدند، پیش سیاره‏ها و پیش قمرها نیز پس از آن كه سرد، متراكم و منقبض شدند به صورت سیارات و اقمار درآمدند.
گذار از مرحله‏ى پیش ستاره‏اى به ستاره در مورد خورشید پنج میلیارد سال پیش صورت گرفت، سیارات و اقمار منظومه‏ى شمسى نیز اندك زمانى بعد تشكیل شدند.
در این نظریه، جهان انبساط مى‏یابد، این مفهوم حكایت از آن دارد كه كهكشانها نه تنها از كهكشان ما دور مى‏شوند، بلكه هر كهكشانى از هر كهكشان دیگر دور مى‏شود، این افزایش فاصله معلول این است كه كل‏جهان در حال انبساط است، و فاصله‏ى بین هر دو كهكشان به آهنگ ثابتى افزایش مى‏یابد.
دو بعد جهان در حال انبساط را مى‏توان به بادكنكى تشبیه كرد كه لكه‏هایى (كهكشانها) بر سطح آن گذاشته شده است، چون در بادكنك بدمیم فاصله بین هر دو نقطه به نسبت فاصله‏ى بین آنها افزایش پیدا مى‏كند(به شكل زیر توجه فرمایید.)

نظریه‏ى جهان نوسان كننده
مطابق این نظریه، انبساطى كه با انفجار بزرگ آغاز شد بر اثر نیروى گرانشى، سرانجام متوقف خواهد گشت، آن‏گاه انقباض آغاز مى‏گردد و مجددا همه‏ى ماده جهان را به آتشگوى اولیه باز خواهد گرداند، سپس انفجار بزرگ دوم روى خواهد داد و روند تكامل بار دیگر آغاز خواهد شد.
تئورى جهان یكنواخت

در سال 1951م بوندى، گولد و هویل یك جهان شناخت كاملا تازه‏اى پیشنهاد كردند كه بنابرآن، جهان نه آغاز دارد نه پایان، و زمان و فضا تغییر نمى‏پذیرند و همیشه به همان صورتى بوده و خواهد بود كه اكنون به چشم ناظر مى‏آید.

این تئورى، فرضیه مسلم خاصى را ایجاب مى‏كند كه متضمن پیدایش پیوسته‏ى ماده در فضا به میزانى است كه درست كاهش چگالى متوسطى را در فضا جبران مى‏كند، كه سبب فرسایش و پسروى كهكشانها پدید مى‏آید. فرض بر این است كه ماده‏ى نوپدید، به صورت كهكشانها متراكم مى‏شود، وبا دور شدن كهكشان‏ها از هم و پیر شدن آنها كهكشان‏هاى جدید در فضاهاى تهى تكوین مى‏یابند، و نمایش بدون آغاز و پایان جهان ادامه مى‏یابد.

بر این اساس، گازها، غبارها و انرژى‏هایى كه ستارگان در پیرى از خود دفع مى‏كنند مواد خامى است كه ستارگان جدید از آن به وجود مى‏آیند، از این رو جمعیت كهكشانى همه‏ى فضا مخلوطى از كهكشان‏ها را نشان مى‏دهد كه جوانترین آنها كه هنوز یك میلیارد سال ندارند تا پیرترین آنها كه پنج، ده و بیست میلیارد سال وحتى بیشتر عمر كرده تشكیل شده است.
چند سؤال

اشكال‏هایى كه تئورى انفجار بزرگ و انبساط جهان رابه چالش مى‏گیرند عبارتند از:
الف) در تئورى انفجار بزرگ عمر جهان بین ده تا بیست میلیارد سال تخمین زده شده است، در حالى كه ما اختر نماهایى را با بیش از این فاصله، باتلسكوپهاى این زمان مشاهده مى‏كنیم، و هیچ كس نه ادعا كرده و نه خواهد كرد كه دورترین اخترنماهاى دیده شده آخرین كهكشانهاى فضا به شمار مى‏روند، زیرا مى‏دانیم سرعت نور در هر ثانیه سیصد هزار كیلومتر است.

پس چنانچه ما دو اختر نما(كوآزار) را در دو طرف خودمان به زاویه 180 باتلسكوپهاى قوى این عصر با فاصله 20 میلیارد سال نورى بنگریم و مركز انفجار بزرگ را در كهكشان خودمان فرض كنیم خواهیم دانست كه سرعت اجرام اخترنماها هر قدر زیاد هم باشند به پایه‏ى سرعت نور نخواهند رسید، بنابراین باید خیلى بیش از ده یا بیست میلیارد سال طول بكشد تا یك كوآزار به محلى كه ما اكنون نور آن را مشاهده مى‏كنیم رسیده باشد. و این یك اشكال بزرگ است.

ب) ماهیت انبساط چیست؟
ج) مركز آن كجاست؟
د) عامل اصلى انبساط كدام است؟

اینها پرسشهایى هستند كه به هنگام بحث درباره‏ى انبساط جهان مطرح مى‏شوند و هنوز هم پاسخ قطعى نیافته‏اند. هنوز معلوم نیست كه آیا انبساط، داراى مركز مشخصى هست‏یا نه، اگر مركزى هم وجود داشته باشد، شاید قادر به یافتن آن نباشیم، براى مثال اگر در رویه‏ى یك بادكنك دهها نقطه را علامت گذارى و بعد در آن بدمیم به موازات بزرگ شدن حجم، نقاط نیز از همدیگر دور مى‏شوند، در حالى كه هیچ یك از آنها را نمى‏توان به عنوان مركز انتخاب كرد.
به این ترتیب دانشمندان نه تنها در مورد وجود مركزى به عنوان مركز انفجار بزرگ براى جهان فعلى مطمئن نیستند، بلكه به وجود آن در حالت‏هاى پیشین نیز اطمینان ندارند.
در مورد عامل و علت اصلى انبساط نیز فعلا جواب قطعى داده نشده است، شاید هرگز به این نكته پى نبریم كه در لحاظ شروع انبساط چه حوادثى پیش آمده است، زیرا ممكن است همه‏ى سر نخها به واسطه‏ى شدت حادثه از بین رفته باشند.

چگونگى حالات قبل از انبساط نیز احتمالا جزء اسرار غیر قابل كشف قرار مى‏گیرد.
از طرف دیگر طبق نظریه «جهان چرخه‏اى‏» جهان بین چگالى زیاد و چگالى كم نوسان مى‏كند و انبساط و انقباض به تناوب تكرار مى‏شوند.

توضیح اشكال اول
اگر انفجار بزرگ و انبساط جهان امكان پذیر باشد مى‏توان با در دست داشتن میزان انبساط به زمانى در تاریخ جهان بازگشت كه همه كهكشانها در نقطه‏اى متمركز بوده‏اند، و آغاز جهان آفرینش را از آنجا به حساب آورد، بنابراین، زمان بین آغاز تا حال عبارت است از سن و عمر جهان، ولى براى حل كامل مساله خست‏باید از هندسه‏ى جهان آگاه شد و بعد معادله‏هاى لازم را در روابط بین كیهانشناسى و و یژگیهاى جهان به كار برد.

از آنجا كه هر مدل كیهانشناختى جواب مخصوص خود را دارد، دست‏یازى به نقطه آغازین از این طریق عملى نیست; زیرا نخست‏باید صحت‏یكى از نظریات (هندسه اقلیدسى و نا اقلیدسى) اثبات شود.

مدل اقلیدسى كه فضاى جهان را مسطح به حساب مى‏آورد و ساده‏ترین مدلها است، محاسبه سن جهان بر این مدل به عددى حدود یازده (11) میلیارد سال مى‏رسد، با توجه به این كه سن‏زمین حدود 4 تا 5 میلیارد سال و سن منظومه‏ى شمسى كه از اندازه‏گیرى سن شهابسنگها عملى شده است‏حدود 6/4 میلیارد سال مى‏باشد، بنابراین مى‏توان باور داشت كه سن كل جهان نیز نمى‏تواند بیشتر از 11 میلیارد سال باشد.

لیكن اشكال اینجا است كه در محاسبه سن پیرترین ستارگان كهكشان راه شیرى به مقادیر بین 12 تا 15 میلیارد سال مى‏رسیم، این در حالى است كه محاسبه جهان دور دست هنوز از محدوده تلسكوپهاى ما خارج است، زیرا هر سال كه مى‏گذرد تلسكوپها و دیگر ابزارهاى نجومى پیشرفته‏تر مى‏شوند وگستره مشاهدات انسان بسط مى‏یابد، مثلا تلسكوپ 200 اینچى «مونت پالومار» از ابزارهایى است كه براى كاوش حوزه‏هاى بسیار دور جهان طراحى شده وحدود 20 میلیارد سال نورى را مى‏نمایاند، بنابراین بین 11 میلیارد سن‏كل جهان و بین 15 میلیارد و بیشتر (سن‏پیرترین ستارگان دیده شده) یك تفاوت و تناقض چشمگیر وجود دارد.
براى رفع این تناقض چند احتمال داده‏اند:

الف) فرض كنیم محاسبه سن ستارگان پیر كهكشان خودمان (راه شیرى) همراه با اشتباه بوده و سن واقعى آنها كمتر از مقادیر به دست آمده است.
ب) منشا جهان از یك نقطه نیست وشكل عمومى آن از یك نوسان پیروى مى‏كند، یعنى جهان متناوبا در حال انبساط و انقباض است و زندگى امروزى ما در مرحله‏ى انبساط آن قرار گرفته است.

ج) فرض شود جهان ، تاریخ نامحدودى دارد و به موازات دور شدن كهكشانها از هم ، كهكشانهاى دیگرى براى پر كردن فضاى خالى آنها پدید مى‏آیند، این فرضیه چنان كه اشاره شد به جهان پایدار مشهور است.
د) هندسه جهان را نا اقلیدسى بدانیم، محاسبه جهان بر مبناى هندسه‏هاى غیر اقلیدسى رسیدن به مقادیر بیشتر از 15 میلیارد سال را ممكن مى‏سازد.
هندسه‏ى جهان

بر اساس هندسه اقلیدس كه آن را هندسه مسطحه ودو بعدى مى‏خوانند جهان، نامحدود و بى‏مرز است، این دیدگاه از اصل پنجم برخاسته است كه بر اساس آن: دو خط موازى ومستقیم اگر تا بى‏نهایت هم امتداد یابند هیچ‏گاه همدیگر را قطع نمى‏كنند و فاصله‏شان همواره ثابت است.
اصل پنجم اقلیدس این است: «اگر خطى بر دو خط راست فرو افتد با آنها دو زاویه بسازد، چنان كه مجموعشان از دو قائمه كمتر باشد، وقتى كه آن دو خط به طور نامتناهى امتداد داده شوند، در طرفى كه زاویه‏هاى كوچكتر از دو قائمه قرار دارند به یكدیگر مى‏رسند. »

لیكن چنان كه گویند: خود اقلیدس از این اصل و دست آوردهاى آن ناخشنود بود وچشم به پیدایش هندسه نا اقلیدسى دوخت.
بسیارى از دانشمندان كوشیدند اصل پنجم اقلیدس را چون چهار اصل دیگر اثبات كنند و موفق نشدند، از جمله مردانى كه در اثبات این اصل تلاش كردند:
ابوالحسن ثابت‏بن قره حرانى (221 تا 288ه.ق) پزشك، ریاضى‏دان، اختر شناس و مترجم نامدار بود، وى با روشى كه پس از او ابوعلى حسن، مكنى به ابن هیثم،معروف به بصرى (354تا 420ه.ق) پزشك، فیزیكدان، ریاضى‏دان و بزرگترین محقق در شاخه‏ى نورشناسى فیزیك به كار گرفت و همچنین:حكیم ابوالفتح عمر خیام نیشابورى (439 تا 526ه.ق) حكیم، فیلسوف، شاعر، اخترشناس و ریاضى‏دان(همه در اصل پنجم اقلیدس تردید داشتند)، هر كدام خواستند به نحوى آن را اثبات كنند ولى توفیق به دست نیاوردند.

خواجه نصیرالدین حكیم والا مقام خطه‏ى طوس(597 تا 672ه.ق) منجم، ریاضى‏دان، سیاستمدار و نویسنده زبردست نیز در اثبات اصل پنجم به نتیجه‏اى نرسید، وى شرحى به عربى بر اقلیدس و رساله‏اى درباره‏ى اصل‏هاى اقلیدسى نوشت و در بررسى اصل پنجم و براى اثبات آن به اهمیت قضیه‏ى «مجموع زاویه‏هاى مثلث‏برابر دو قائمه است‏» توجه كرده و خواست از این روى كرد نتیجه بگیرد.

جان والیس(1616 تا 1703م) به كار خواجه نصیرالدین و شیوه‏ى استدلال او دلبستگى پیدا كرده و در سال 1651م استدلال او را در كلاس درس دانشگاه اكسفورد به كار برد.

هندسه هذلولوى نا اقلیدسى
بولیایى (1775تا 1856م) و لباچفسكى(1793 تا 1856م) در اوایل سده نوزدهم هندسه‏ى نااقلیدسى را كشف كردند، اما كشف آن به وسیله‏ى یك كشیش ««زوئیت‏» ایتالیایى تقریبا صد سال پیشتر صورت پذیرفته بود، همچنین اندكى بعد در آلمان:یوهان هاینریخ لامبرت(1718 تا 1777م) نیز به كشف هندسه‏ى نا اقلیدسى بسیار نزدیك شد، به دیگر سخن هندسه نا اقلیدسى را نه یك تن بلكه تنى چند در نقاط مختلف جهان بى‏ارتباط به یكدیگر كشف كردند، مثلا گاوس(1777تا 1855م) در آلمان، بولیایى در مجارستان(هنگرى) لباچفسكى در روسیه به این كشف دست‏یازیدند، گاوس همان راه ساكرى و لامبرت كه با آثارشان آشنایى داشت را مى‏پیمود، و لباچفسكى نبوغ گاوس را صحه گذاشت و گفت: هیچ برهان قطعى درباره‏ى اصل پنجم وجود ندارد. وى در نظریه‏ى جدید خاطرنشان ساخت كه از هر نقطه بیش از یك خطا به موازات خط مفروضى مى‏توان رسم كرد، و مجموع زاویه‏هاى مثلث كمتر از دو قائمه است. كاربرد این هندسه در سطوح منحنى چون سطح یك زین اسب است، و مى‏توان در آن عده‏ى فراوانى خطوط ژئودزى( خطوط مستقیم در سطح مستوى هندسه اقلیدسى) رسم كرد كه هیچ یك از آنها هر چه به هر سو هم كشیده شوند یك خط ژئودزى معین را قطع نمى‏كنند.

بر این اساس، در سطح یك زین مجموع سه زاویه مثلثى كه تشكیل مى‏شود همواره كوچكتر از دو زاویه قائمه است، و اختلاف بستگى به اندازه مثلث دارد. سطوحى كه داراى خواص یك سطح زینى (هندسه هذلولوى) هستند انحناء و سطوح منفى نام دارند.

هندسه نا اقلیدسى بیضوى
برنهاردیمان (1826 تا 1866م) شاگرد گاوس در یك سخنرانى گفت: فضا لازم نیست نامتناهى باشد هر چند بى مرز تصور شود، یعنى مى‏توان گفت: دو خط با هم موازى نیستند و مجموع زاویه‏هاى یك مثلث‏بزرگتر از دو قائمه است و فضا از سه جهت (طول، عرض، ژرفا) بسط یافته است، و این حالت مخالف با سطح زین را با هندسه بر سطح یك كره نشان مى‏دهند، در این حالت كروى خطوط ژئودزى همان قوسهاى دایره عظیمه هستند و هر دو دایره عظیمه غیر مشخص همواره یكدیگر را در دو نقطه قطع مى‏كنند و خطوط موازى به هیچ وجه وجود ندارند.

در این هندسه مجموعه‏ى سه زاویه‏ى مثلث همواره بزرگتر از دو قائمه است .سطوح این هندسه با انحناى مثبت‏شناخته شده‏اند.
روش و طرز كار ریاضى براى توصیف فضاهاى سه بعدى منحنى و نیز فضاهاى منحنى با ابعاد بیشتر توسط ریمان تكمیل شد و براى استفاده اینشتاین وقتى كه فكر ملا اتصالى ( زمان و بعد چهارم) را تصور كرد آماده بود.

كیهان شناسى اینشتاین
آلبرات اینشتاین (1879تا 1955م) كیهان شناسى خود را بر پایه هندسه غیر اقلیدسى بنا نهاد كه در آن حجم جهان، محدود تلقى مى‏شود، در هندسه او (بیضوى) سه زاویه ثلث‏بیش از 180 درجه است، و چنان چه خط مستقیمى تا بى‏نهایت ادامه یابد نهایتا به نقطه آغاز برمى‏گردد، یعنى خط مستقیم با انحناء مشخص انحناء مى‏یابد، و این شعاع نشانگر اندازه‏ى جهان است، این نوع جهان فاقد كرانه و فضاى خالى خواهد بود، و كهكشانها و ستارگان با توزیع همگن، كل آن را خواهند پوشاند و تعداد محدودى ستاره و كهكشان در حجم محدود آن وجود خواهند داشت.

طرفداران این نظریه معتقدند با این روش (هندسه بیضوى) امكان دارد به تبیین جهان پرداخت، در این مدل، جهان ایستا و بدون انبساط است، اینشتاین به این نكته پى برد كه جهان نه همانند مدل «نیوتون‏» نامحدود است و نه مى‏توان محدود و احاطه شده به یك جهان تهى باشد، بلكه فضا با انحناى مثبت‏بیانگر محدودیت جهان است.
در معادلات اینشتاین شعاع جهان حدود 20 میلیارد ( 1010×2) پارسك (1) به دست مى‏آید، یعنى تقریبا برابر 20/65 میلیارد سال نورى.
لیكن این نظریه با كشف نسبیت ، با اشكال‏هاى پیچیده و بغرنجى از جانب خود اینشتاین روبه رو گشت .
نظریه نسبیت‏خاص

اینشتاین با یافتن راهى جدید و بهتر براى ادراك كار جهان فیزیكى، تصور انسان را از چگونگى كار جهان به طور اساسى دگرگون ساخت.
فیزیكدانها مدتها بود بر این باور بودند كه «نور» توسط شى‏ء دیگر باید در فضا انتقال یابد آن سان كه «آب‏» موجهاى روى دریا را منتقل مى‏كند، و «هوا» موجهاى صدا را از یك سو به سوى دیگر مى‏رساند، بنابراین باید در فضا ماده‏اى فراگیر وجود داشته باشد تا محیطى براى انتشار امواج نور تدارك ببیند، آنان این ماده را «اتر»نامیدند.
اما ماهیت اتر، مرموز و تا حدى نامتقاعد كننده باقى ماند، آیا زمین در گردش خود بر گرد خورشید اتر را مى‏شكافد؟، آیا نور خورشید نیز در سیر خود در میان ستارگان راه خود را از میان اتر مى‏گشاید؟، آرى به حسب ظاهر باید این گونه باشد.

لیكن دو فیزیكدان آمریكایى به نامهاى «مایكلسون‏» و «مورلى‏» ابزارهاى نورى پیچیده‏اى را به كار بردند تا اثرات حركت زمین در میان اتر را اندازه‏گیرى كنند، ولى با شگفتى دریافتند كه نه تنها اثرى ناشى از وجود اتر نیست، بلكه هیچ‏گونه اثرى هم كه منتج از حركت زمین در میان اتر باشد وجود ندارد، همچنین آزمایش‏هاى دیگر در رابطه با یكسان بودن نور چراغ اتومبیل در سرعت‏هاى كم و زیاد و;

اینشتاین از این آزمایش‏ها دریافت كه نور بدون نیاز به اتر و محیط، در فضاى تهى سیر مى‏كند.
افزون بر این نور، ویژگیهاى بنیادى معین و غیر عادیى دارد كه با ماهیت اساسى ماده، فضا و زمان گره خورده است، وى در این راستا به نتایج‏شكوهمند زیر ست‏یافت:
1 اگر جسمى سرعت‏بگیرد و به سرعت نور نزدیك شود، زمان اندازه‏گیرى

شده توسط ناظر ساکن با زمان اندازه گیری شده توسط شخصی که با آن جسم حرکت میکند متفاوت است .
براى مثال: اگر اتومبیلى بتواند با سرعت مثلا 90 درصد سرعت نور حركت كند، ناظر ساكن در كنار جاده احساس مى‏كند كه ساعت نصب شده بر اتومبیل درست كار نمى‏كند، چرا كه به نظر او این ساعت عقب مى‏ماند، البته این ساعت نیست كه كند كار مى‏كند بلكه خود زمان كند مى‏شود، و اگر راننده‏ى اتومبیل زمان را اندازه‏گیرى كند چیزى عجیب وغیر عادى در ساعت‏خود نمى‏بیند، با وجود این هنگامى كه اتومبیل به نقطه‏ى آغاز حركت‏باز مى‏گردد و متوقف مى‏شود راننده‏ى آن (بسته به این كه چه مدتى در این سفر بوده) از ناظرى كه ساكن بوده است چند دقیقه جوانتر خواهد بود(زمان در اثر كند شدن بر او كمتر گذشته است). میزان كند شدن درست‏به همان مقدارى است كه اینشتین در سال 1905م پیش بینى كرده بود.

2 در همین مثال پیش، كه اتومبیل با سرعت 90 درصد سرعت نور حركت مى‏كرد،ناظر ساكن با تعجب مى‏بیند كه طول اتومبیل كوتاهتر مى‏شود و به نصف طول معمولى آن مى‏رسد، گرچه اتومبیل نیز پهن‏تر دیده مى‏شود، لیكن طول آن در راستاى حركت‏به طور قابل ملاحظه‏اى منقبض گشته و كاهش مى‏یابد(انقباض نسبیتى).
3 اینشتین نشان داد كه جرم جسم متحرك از نظر ساكن، به سرعت آن جسم وابسته است.

براى مثال: اگر وزن اتومبیل فوق، مثلا 500 كیلوگرم باشد هنگامى كه سرعت آن به 90 درصد سرعت نور مى‏رسد وزن آن نیز دو برابر مى‏شود و به 1000 كیلوگرم افزایش مى‏یابد.
این اثرات (سه‏گانه یاد شده) در حوالى سرعت نور به شدت افزایش مى‏یابد، به طورى كه براى جسمى كه تقریبا با سرعت نور حركت مى‏كند زمان «تقریبا» متوقف مى‏شود، جسم به صورت صفحه‏اى پهن مى‏نماید وجرم «تقریبا» بى‏نهایت مى‏گردد.

اینشتین پس از تكمیل نظریه نسبیت‏خاص، به اصلاح نظریه نیوتون درباره گرانش پرداخت تا آن را با اصول نسبیت تطبیق دهد.
نیوتون فرض كرد كه نیروى گرانش Mr\m2 G مساوى F ، به طور لحظه‏اى عمل مى‏كند، نظر او این بود كه عمل جاذبه خورشید بر زمین محتاج زمان نیست، و بر هم كنشهاى گرانشى حتى در فواصل نامحدود ستارگان در یك آن روى مى‏دهند.

اینشتین به نادرست‏بودن این نظر پى برد، چرا كه هیچ بر هم كنشى (و همچنین هیچ جسمى) نمى‏تواند سریعتر از سرعت نور انتشار یابد، از این رو تكمیل نظریه جدیدى را درباره‏ى گرانش آغاز كرد كه در آن هم سرعت انتشار گرانش همان سرعت نور (كیلومتر در ثانیه 000، 300 C )باشد و هم بتواند حركت‏هاى سیارات را به خوبى نظریه نیوتون توضیح دهد.
وى در این راستا لازم دید فضاى سه بعدى را كنار بگذارد و چنین مطرح كند كه میدان گرانشى در فضا، مثلا میدان ناشى از وجود خورشید، به اعوجاجى در فضا مى‏انجامد كه شدت آن به میزان جرم جسم بستگى دارد.

افزون بر این، اینشتین دریافت كه در معادلات خود،زمان را به عنوان بعد چهارم به كار گیرد از این رو گفت: زمان مى‏تواند به انحناى فضا خمیده باشد،زیرا میدان گرانشى خورشید در فضا فرو رفتگى ایجاد مى‏كند كه خورشید در ته آن فرو رفتگى قرار دارد، یعنى هرچه جرم جسم بیشتر باشد به فرو رفتگى بزرگترى در فضا مى‏انجامد، و هر جسمى كه به قدر كافى به این فرو رفتگى نزدیك شود مجبور است مسیر خود را تغییر دهد،اگر حركت جسم بسیار آرام و كاملا به طرف مركز فرو رفتگى باشد به درون حفره فرورفتگى مى‏افتد و در ته آن ساكن مى‏شود، مثلا اگر متحركى به سوى خورشید حركت كند با نزدیكتر شدن به خورشید شتاب مى‏گیرد و به درون آن سقوط مى‏كند.
اما اگر جسم به هنگام حركت‏به سوى خورشید سرعت كافى داشته باشد، خورشید را پشت‏سر مى‏گذارد، اما مسیر آن خط راست نخواهد بود، جسم موقعى كه از فرو رفتگى عبور مى‏كند مستقیم‏ترین مسیر ممكن را كه خط ژئودزیك نامیده مى‏شود طى مى‏كند، اما آشكار است كه این خط نمى‏تواند خط مستقیم باشد، زیرا صفحه‏اى كه جسم در آن حركت مى‏كند خمیده است.

بر این اساس، نور،به هنگام حركت از مجاورت یك جسم پر جرم(چون خورشید) منحرف مى‏شود و ناگزیر به فرو رفتگى فضا (زمان) كه ناشى از جرم خورشید است مى‏افتد، موقعى كه نور از طرف دیگر بیرون مى‏آید و به سوى زمین رهسپار مى‏شود راستاى آن تغییر مى‏یابد.
لیكن(گرچه نظریه نسبیت عام انیشتین هنوز بهترین و مقبولترین نظریه در مورد فضا،زمان وگرانش است)، در این هندسه رسیدن نورهایى كه از میلیاردها سال نورى خبر مى‏دهند معلوم نیست چند میلیارد سال آن را باید در فرو رفتگى‏ها و چاله‏ها، راه خود را منحرف كنند ومسیر منحنى و ژئودزیك را به پیمایند تا وارد كهكشان ما گردند و از آنجا به زمین ما برسند تا ما بر اساس آن سن و تاریخ جهان را ارزیابى كرده و به نقطه آغازین آن برسیم.
نتیجه سخن

1- نظریه انفجار بزرگ با اشكالات متعدد به ویژه با نامعلومى سن جهان روبه رو است .
2- انبساط جهان از حیث ماهیت انبساط، مركز، و عامل آن هنوز در حال تئورى است، و هیچ دلیل قانع كننده‏اى بر آن به دست نیامده است.
3- مدل هندسه اقلیدسى از سوى اصل پنجم، دو بعدى بودن و; مخدوش شمرده شده وكوشش‏هاى دانشمندان از خود اقلیدس گرفته تا سایران در استدلالى كردن آن به نتیجه‏اى نرسیده است.

4- انحناى منفى یا هندسه هذلولوى مانند حالت‏یك سطح زین به یك انبساط بى‏پایان منجر مى‏شود، در این فضاى سه بعدى، با در نظر داشتن رابطه‏ى اقلیدسى (نسبت و رابطه بین كره و شعاع آن) با افزایش یافتن عده كهكشانى‏ها بر حسب افزایش مساحت، افزایشى سریعتر از «مكعب مسافت‏» دلیل بر وجود یك فضاى بى‏پایان با انحناى منفى است.
5- حالت مخالف آن، یعنى هندسه بیضوى مى‏رساند كه جهان ما به طور مثبت انحناء یافته و پایان دارد، مسافت كهكشانهاى دور با شعاع كوچكى تنها چند میلیارد سال نور است. مع ذلك این نتیجه دور از قطعى بودن است، زیرا نور یك مجموعه كهكشانى كه مثلا 2 میلیارد سال پیش انتشار یافته ممكن است‏بستگى به سنشان داشته باشد و تك تك آنها تحولى محدود و ویژه خود را پشت‏سر گذاشته باشند.

متاسفانه دانش كنونى درباره‏ى تحول كهكشانى به ما اجازه نمى‏دهد كه هیچ‏گونه اظهار نظر قطعى در این زمینه داشته باشیم.
6- چه بسا تئورى جهان نوسان كننده، و انقباض و انبساطاهاى پى در پى جهان را شكل بخشد
7- تئورى جهان یكنواخت نیز پیشنهاد مى‏كند جهان نه آغاز دارد نه انجام، زمان و فضا تغییر نمى‏پذیرند و همواره بر این گونه بوده و خواهد بود كه اكنون مى‏بینیم.
8- بیشتر دانشمندان و طرفداران آغاز پیدایش و آفرینش جهان از «انفجار بزرگ‏» گفته‏اند: 250 میلیون سال پس از آغاز انبساط، ماده‏ى جهان باید به كره غول آسایى تجزیه شده باشد كه آهسته آهسته در فرایند كلى انبساط، جدا جدا و كوچك شده‏اند، این در حالى است كه در طى پنج دقیقه اول انبساط، ماده باید كاملا به صورت مخلوطى از پروتون، نوترون و الكترونها تجزیه شده باشد.

و بنابر برخى از نظریه‏ها، پنج دقیقه پس از پیدایش ماده باید به اندازه كافى سرد شده باشد كه نوترونها و پروتونها توانسته باشند به صورت هسته‏هاى مختلطى دوترون ( H2) ، تریتون (H3) ، ترآلفا (He3) و آلفا (He4) وغیره مجتمع گردند، این فرایند باید تنها نزدیك 30 دقیقه طول كشیده باشد.
این در حالى است كه براى بسیارى اشخاص، بیان چیزى كه پنج میلیارد سال پیش (آغاز پیدایش جهان مادى)روى داده و آن هم فقط نیم ساعت طول كشیده است‏به طور كلى نامفهوم به گوش مى‏خورد.

لیكن سرانجام باید اذعان داشت كه اسرار پنهان و ناپیدا به قدرى زیاد است كه به گفته‏ى لاپلاس فرانسوى:«هر چه پهنه‏ى اكتشافى فراختر شود مرزهاى نامعلوم نیز دورتر مى‏رود» یعنى وقتى كه Rf2 افزایش یابد 2Rf نیز افزایش مى‏یابد. گرچه ما دانش خود را درباره‏ى ماده تا حدى بر آنچه «ذیمقراطیس‏» درباره اتم گفته گسترده‏ایم و به وسیله تلسكوپها به نظر مى‏رسدیك تصویر نسبتا كاملى از جهان داریم، ولى هنوز بسیار زیاد كار باید انجام گیرد تا جزئیات مهمى را بدانیم.
هنوز در باب طبیعت از ذره‏هاى ابتدایى گوناگون چندان نمى‏دانیم.

هنوز درباره‏ى مبدا و خاستگاه بسیارى از سیماهاى مهم كهكشانهاى ستاره‏اى در نادانى و تاریكى بسر مى‏بریم.
در زمینه زیست‏شناسى اساسى، كه اكنون در یكى از مبحث‏هاى علوم طبیعى در حال تكامل است معماهاى حل نشده‏اى داریم و;
و سرانجام به یك نقطه‏ى روشن، قطعى و صد در صد درباره‏ى آغاز آفرینش از نظر دانش روز نرسیده‏ایم. (2)

پی نوشت ها :
1- پارسك برابر 26/3 سال نورى است.
2- نگاه كنید به: ژرژ گاموف، ماده زمین و آسمان، ترجمه رضا اقصى، ط‏2، انتشارات صفى على شاه، صص 582 تا 609; هندسه نا اقلیدسى هارولد، 1، ولف، ترجمه احمد بى‏رشك صص 20، تا 74 نشر امیركبیر; نجوم به زبان ساده، اثر مایردگانى، ترجمه محمد رضا خواجه پور، انتشارات گیتاشناسى، صص 10، 152، 155، ساختار ستارگان وكهكشانها، نوشته پاول هاج، ترجمه توفیق حیدرزاده، سازمان گیتاشناسى، 1368، صص 329، 230، 268، 169، 177، 178و;.
آغازآفر ینش ازدیدگاه قرآن ونهج البلاغه

در بخش پیشین مقاله روشن شد كه نظریه‏ى «انفجار بزرگ‏» با اشكالات متعدد روبه‏رواست و تا کنون هیچ یك از اشكال‏ها پاسخ قطعى نیافته‏اند.
اما آن‏چه از سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه و غیره به دست آمد این بود كه خداوند متعال نخست جرمى آب‏گونه همراه هوا آفرید، از میان آن گاز و كفى پدید آمد، از جرم كف‏گونه، زمین آفریده شد، و از دود و گاز آن، سیارات پدید آمدند. پس مى‏توان اظهار نظر كرد كه كهكشان‏ها، ستارگان و خانواده‏ى منظومه‏ى شمسى در اصل از یك توده جرم آفریده شده‏اند.

تكامل زمین
از قرآن مجید (طبق تفسیر اهل بیت علیهم السلام) درباره‏ى انبساط و تكامل تدریجى زمین مى‏توان به این آیه استدلال كرد: «ان اول بیت وضع للناس للذی ببكه مباركا;» (1) : «نخستین خانه‏اى كه براى مردم قرار داده شد در سرزمین مكه است‏» . از این رو مردى از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال كرد چرا مكه را «ام القرى‏» مادر شهرها مى‏نامند؟ فرمود: «لان الارض دحیت من تحتها» (2) : چون زمین از زیر آن گسترش یافت.
امام صادق علیه السلام با اشاره به گسترش و تكامل تدریجى زمین از زیر كعبه فرمود: «خلقه الله قبل دحو الارض بالفى عام‏» (3) : خداوند بیت الله را دو هزار سال پیش از گسترش زمین آفرید.

امام رضا علیه السلام نیز درباره‏ى این كه چرا بیت الله وسط زمین به شمار مى‏رود فرمود: «انه الموضع الذی من تحته دحیت الارض‏» (4) : كعبه جایى است كه از زیر آن زمین گسترده شد.
در نتیجه در میان همه اجرام فضایى (از جمله منظومه‏ ى شمسى ) نخست توده‏ى كوچكى به عنوان مایه نخستین زمین خلق گشته و بعد از آن اجرام فضایى، آفریده شد و سرانجام پس از هزاران سال، زمین به تدریج‏ به شكل كنونى درآمده است. شاهد بر این سخن حد یثى است از امام صادق علیه السلام كه مردى از ایشان پرسید: مردم گمان دارند عمر دنیا هفت هزار سال است، فرمود: این چنین نیست، خداوند پنجاه هزار سال پس از آفرینش زمین آن را به حالت‏بیابان خشك و بدون آب و علف رها كرد. (5)
همچنین از احادیث‏به دست مى‏آید كه گسترش تدریجى زمین و تكامل و بسط آن ، ا ز زیر آ ب به وقوع پیوسته است ، مثلا آب عقب رفته و بر ساحت‏ خشكى‏ها افزوده شده است ، چنان كه امیرالمؤمنین علیه السلام مى‏فرماید: «فبسط الارض‏على الماء» (6) و در پى آن كوهها را به منزله سنگرگاه زمین آفرید.
بارش باران و آفرینش گیاهان

زمین در مراحل نخستین تكوین از آب‏هاى آسمانى برخوردار نبوده و همچنان خشك و احتمالا سوزان بوده، در نتیجه هیچ رستنى از آن بیرون نروییده است.
قرآن در این باره مى‏فرماید:

«ان السموات و الارض كانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء كل شى‏ء حى‏» . (7)
«آسمان‏ها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند ما آن دو را از هم باز و جدا ساختیم، و هر چیز زنده‏اى را از آب پدید آوردیم‏» .
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: باز شدن آسمان به وسیله باران و باز شدن زمین توسط نباتات و گیاهان انجام پذیرفت. «ففتق السماء بالمطر و فتق الارض بالنبات‏» . (8)

دلیل این كه زمین در ابتدا خشك و سوزان بوده است‏حدیثى است از امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: خداى عزوجل فرمان داد از آب، آتش بیرون آمد، سپس دستور فرمود آتش خاموش شد و از دود آن آسمان‏ها را آفرید و از خاكستر آن زمین را، «كان كل شى‏ء ماء، وكان عرشه على الماء، فامر الله جل‏و عز الماء فاضطرم نارا، ثم امر النار فخمدت، فارتفع من خمودها دخان، فخلق الله السماوات من ذلك الدخان وخلق الارض من الرماد;» . (9)

پس از بارش‏هاى باران، زمین كم‏كم آماده‏ى رویش گیاهان مى‏گردد و نخستین گیاهى كه از زمین سر بیرون مى‏آورد بنابر آن چه از روایات به دست مى‏آید بوته‏ى «دبا» بوده است، چنان كه امام رضا علیه السلام مى‏فرماید: مردى از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید نخستین درختى كه روى زمین غرس شد، نامش چیست و نخستین گیاهى كه در زمین رویید چه بوده است؟ «قال یا امیر المؤمنین اخبرنا عن اول شجره غرست فی الارض؟ فقال: «العوسجه‏» و منها عصى موسى علیه السلام و ساله عن اول شجره نبتت فی الارض فقال هی «الدبا» و هو القرع‏» . (10)

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir