توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 هدف از آفرینش انسان با word دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد هدف از آفرینش انسان با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی هدف از آفرینش انسان با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن هدف از آفرینش انسان با word :

هدف از آفرینش انسان با word

هدف از آفرینش انسان با word را می توان در چند موضوع كلی زیر جمع بندی كرد
1- جهان هستی
1- جهان هستی دارای واقعیت است درك بدیهی و دلایل عقلانی سیلیم واقعیت جهان را نخستین اصل بدیهی مقرر می دارد، بطوری كه اگر این اصل بدیهی قابل انكار باشد، هیچ چیز دیگر قابل اثبات نخواهد بود.

درك ما، علم ما، تصور ما، خواستن ما;. هر یك از از این ها، حقیقت های واحدی هستند، در صورتیكه در هنگام تماس با بیرون از خود، متعلق به موضوعات و پدیده های متنوع می گردند، زیرا درك شده ما درباره درخت غیر از درك شده ما درباره آتش است. علم ما كه در قفسه چیده شده است. غیر از علم ما به این است كه گوسفند از حیوانات پستاندار است.

وقتی كه ماه را تصور می كنیم، این تصور شده غیر از آب است كه مورد تصور قرار می گیرد همچنین موقع تشنگی آب میخواهیم، نه لباس; باضافه اینكه اگر جهان هستی واقعیت نداشته باشد، هیچ موضوع و رابطه و رویدادی حقیقت و واقعیت نخواهد داشت و یكی ازآن موضوعات انسان است.
در نتیجه انسانی واقعیت نخواهد داشت تا انسانیتی وجود داشته و به رسالتی نیازمند بوده باشد.

2- جهان هستی دارای معنای معقول است
جهان هتی دارای معنای معقولی است كه توجیه كننده اجراء و روابط و دگرگونی های آن است. تصور اینكه جهان هستی اجزاء و پدیده هایی است در حال حركت ودگرگونی و بس، به هیچ گونه تفسیری رضایت بخش را درباره جهان هستی برای ما مطرح نمی كند. چنین تصوری نمی تواند وجود نظمی را كه در قوانین علمی ما جلوه می كند، توضیح بدهد.

همچنین برای هیچگونه اظهار نظر مكتبی و فلسفی ارزشی قائل نمی باشد. زیرا اظهار نظر های مكتبی و فسلفی، با مقداری كلیات صورت خواهد گرفت كه بدون دریافت كل هستی امكان پذیر نمی باشد.

وقتی كه یك صاحب مكتب و فیلسو اظهار نظر می كند كه جهان هستی عبارت است از جرم و انرژی در حال تكامل یا در حال باز شدن و بسته شدن مثلا، چنین متفكری قطعا كل جهان هستی را مورد درك قرار داده و ادعای دریافت آن را می نماید. لذا این اعتراض كه جهان بی نهایت است،

پس ما نمی توانیم كل مجموعی آن رادرك نموده و بگوئیم: (جهان هستی دارای معنای معقولی است) اساس علمی ندارد، زیرا مفهوم بینهایت واقعی در درك آدمی، همانند قرار گرفتن اعداد بی نهایت در ذهن می باشد. اگر هم كسی نتوانست مفهوم بی نهایت بودن هستی را دریابد باید بداند كه درك او از جهان هستی بی نهایت بالاتر است، زیرا می تواند جهان هستی بی نهایت را درخود منعكس نماید

بقا ندارد عالم و گر بقا دارد فناش گیر كه همچون بقای ذات تو نیست
این نكته را هم در نظر بگیریم كه هر مطلقی كه برای تفسیر واقعیت جهان هستی منظور می گردد، با اندك تحقیق، ذهنی بودن آن اثبات می شود، مثلا هنگامیكه می خواهیم اثبات كنیم حركت بطور مطلق بر جهان هستی حكمفرماست ما هرگز نخواهیم توانست این سوال را كه مقصود از حركت، حركت های مشخص در مواد است

، یا حركت كلی؟ جواب بدهیم مگر اینكه بگوئیم: مقصود از حركت، دگرگونی كلی است نه حركت های مشخص كه تابع موقعیت های شخص است لذا حركت در ذات هیچ ماده ای نمی باشد، پس بایستی بگوئیم: حركت بطور كلی (نه مشخص) در جهان هستی حكمرفما است و این كلی همان مطلق است كه جنبه ذهنی خالص دارد.

بنابراین استدلال علمیف باید بگوئیم: جهان هستی بحقیقتی در ماورای جریان محسوسش، متكی می باشد. این مطلب است كه اغلب فلاسفه راوادار می كند كه هستی محسوس و متحرك را به حقایق یا حقیقتی ما فوق حركت و سكون مستند بدانند.
بعلاوه اینكه اگر جهان هستی دارای معنای معقولی نباشد، هیچ ارزشی در باره انسان و انسانیت، واقعیتی نخواهد داشت، تا كوشش ها و فداكاری ها و انسانیت و عدالت جویی ها معنایی داشته باشد.

3- انسان –در جهان هستی
بایستی انسان ها را ابهام تصادف در اصول بنیادین جهان هستی نجات پیدا كنند. اگر ما نتوانیم تصادف و ابهام های تاریك كننده را از اصول بنیادین جهان هستی بر طرف بسازیم، هیچ راهی برای اثبات و نفی منطقی درباره واقعیات مربوط به انسان در جهان هستی نخواهیم داشت. برای مرتفع ساختن تصادف و ابهام های كه احتمال تصادف در جریانات رو بنایی، همه قوانین علمی و همه شناسایی های ما در هم می ریزد و ما حتی نمی توانیم ناچیز ترین قضیه را اثبات یا منفی نماییم.

احتمال تصادف مساوی است با احتمال موجود شدن معدوم بدون علت، یا بالعكس: معدوم شدن موجود بدن علت!!

در نتیجه، این حقیقت ثابت می شود كه انسان در جهان هستی چه در زیر بنای آن و چه در روابط و پدیده های روبنایی آن، با قانون سرو كار دارد. معظم ترین نتیجه ای كه این اصل در بر دارد، اینست كه (جهان بازیچه نیست) و هر كس كه احتمال بدهد این جهان بازیچه ایست، خود یك مغز بازیگری دارد كه تصور می كند جهان جز بازیچه چیزی نیست.

4- انسان
1- آشنا ساختن انسان با خویشتن: این هم یكی از اساسی ترین مواد رسالت درباره انسان است كه بدن آن، هیچ كاری درباره انسان صورت نخواهد گرفت برای مشتی انسان ها كه از خویشتن بیگانه هستند، چه كاری می توان انجام داد؟ حتی عالی ترین مكتب های انسانی كه مورد تصدیق همه عقول رشد یافته باشد،

وقتی كه از انسان بیگانه از خود صحبت می كند، و یا می خواهد تكامل مطلوبی درباره او بوجود بیاورد، در حقیقت درباره مورچه گان و موریانه هایی صحبت می كند و می خواهد راه تكامل را پیش پای آنها بگستراند!! چنین بحث و دگرگونی متوجه عوامل سازنده جبری آن جانداران خواهد بود. نه خود آنان زیرا آنان از اختیاری كه ناشی از داشتن خویشتن بوده باشد، محروم و بیگانه اند.

این حقیقت را هم می دانیم كه انسان بیگانه از خویشتن، نه تنها از مفهوم عالی انسانیت بدور است، بلكه از احساس اینكه او هم موجودیتی دارد، برخوردار نمی باشد. آیا جریان تاریخ بشری با آنهمه ادعا و طمطراقش می تواند این ادعا را داشته باشد كه من عظمتی برابر عظمت آشنایی انسان را خویشتن سراغ دارم؟! تفصیل مشروح این ماده رسالت كه بزرگترین مشكل امروز است در مباحث آینده مطرح می شود.

2- اثبات احترام ذات
هیچ رسالتی درباره انسان جدی نخواهد بود و به مرحله مفید نخواهد رسید، مگر اینكه بتواند احترامی برای ذات انسانی اثبات كند.
اگر كوشش های علوم انسانی و مكتب ها نتوانستند از عهده اثبات احترام ذات بر آیند، همه دعاوی واستدلالات ما درباره انسان، جز رجز خوانی و حماسه های تخدیر كننده نتیجه ای نخواهد داد.

مادامیكه ذات انسانی به منطقه ارزش احترام ذات وارد نشود، ما نه تنها از چنگال فلسفه های ترویج كننده تنازع در بقا و بدبینی های امثال توماس ها بس، نجات پیدا نخواهیم كرد، بلكه دنیای فلسفه های مربوط به انسان به قهوه خانه های نهیلیستی (پوچ گرایی) تبدیل خواهد گشت. مادامیكه برای من، ذات قابل احترام و تقدیس مطرح نشود، درباره انسان ها نظر و عملی جز نظر و عمل چنگیز و آتیلایی نخواهم داشت. این هم یكی از مواد رسالت است كه بایستی درباره انسانیت اجرا شود.

3- پذیرش تعهد انسانی برین
رسالت انسانی بایستی این پدیده مقدس را كه بدون آن، موجودی بنام انسان نداریم، بهر وسیله كه ممكن باشد، در عقول و دل های آدمیان ثبت كند. معنای تعهد انسانی برین عبارت است. از اینكه انسان خود را بعنوان یك موجود وابسته به جهان هستی كه جلوه ای از مشیت كلی الهی است بپذیرد. این پذیرش هدف دار بودن او را در طول زندگی در تمامی شئون حیاتی، اثبات می كند

. تعهدها و پیمان های اجتماعی واخلاقی و حقوقی او، همه وهمه از جوهر ناب همان تعهد برین تقویت می شود و از آن آبحیات سیراب می گردد.
بدون تعهد انسانی برین، راهی برای اثبات هیچ ارزشی انسانی نخواهیم داشت.

4- تعدیل خود طبیعی
تجربه های همه جانبه در تمامی ادوار تاریخ به خوبی نشان داده است كه رهایی بی قید و شرط خود طبیعی سنگین بار ترین زنجیر به دست و پای من ایده آل انسانی بوده است. چنین می نماید كه قوانین هستی از عینك هر مكتبی هم كه بنگریم، یك زنجیر كلی برای ما تعبیه نموده است.

اگر این زنجیر را به دست و پای خود طبیعی كه غراییز حیوانی خام است، نزنیم، بطور جبر بگردن من ایده آل انسانی خواهیم زد. ما كه در پیچاندن این زنجیر به درو خود، اختیاری احساس می كنیم، بایستی آن را به دست و پای طغیانگر و ویرانگر خود طبیعی بپیچانیم. حیات طبیعی من ایده آل انسانی بقور افلاطون و همه متفكران مصلح ودر ردیف اول پیشوایان الهی، در اینست كه غرایز حیوانی خام را تعدیل كنیم و در غیر این صورت امتیازات وعظمت های تكاملی ما چیزی جز سایه های گسترده همان غرایز نخواهد بود.

این ماده بقدری اهمیت حیاتیدارد كه می توان گفت بدون آن، انسانیت و رسالتش جز موهبات چیز دیگری نمی باشد. بی اعتنایی متفكران علوم انسان به اصل تعدیل خود طبیعی است كه موجب شده است كه عالی ترین قوانین حقوقی مانند مجلل ترین و با شكوه ترین كاخی بوده باشد كه بر قله های كوه آتش فشان بنا شده است.

5- آزاد كردن انسان از مطلب سازی ها
این هم یك حقیقت روانی است كه تجربه های عمومی درباره انسان ها به ثبوت رسانیده است كه انسان به جهت داشتن شخصیت وحدت طلب، همواره خود را به شناخت و پذیرش مطلق یا مطلق ها مجبور می بیند.

هر انسانی كه در او حقیقتی بنام حقیقت منعقد می شود، نمی تواند بدون دریافت تو گرایش به حقیقت یا حقایق ایده آل زندگی كند. همه ایده آل ها از نوعی مطلق بودن برخوردار می باشند كه همه دانستنی ها و خواستنی های ما را به سوی خود بسیج می كند. ممكن است ایده آل های چه بدانند و چه ندانند، در فضایی زنندگی می كنند كه مطلق های اداره كننده مكتبی، آن را بوجود آورده است.لذا می بینیم وقتی كه با هوشیاران یك جامعه در باره ایده آل هایشان به تحقیق می پردازیم، یا رهبران فكری خود را پیش می كشند و یا خواص و نتایج دریافت شده آن رهبران را. مقدار فراوانی از انسان ها را همه سراغ داریم كه از پدیده ها و موضوعات زندگی، مطلق ها به وجود می آورند و با تكیه به آن مطلق ها، پاسخی برای چون و چراهای اصول حیات خود می دهند.
از دوران اوگوست كنت به اینطرف، مخصوصا در مغرب زمین یك مطلق شگفت انگیز و سحر آسا بوجود آمدهاست كه از اسپرماتوزوئید و اوول شروع می كند

و در افكار خیال بافان بالا و بالاتر می رود و مرحله خدایی را هم پشت سر می گذارد! و به زمین مراجعت می كند و جنگ اول و دوم جهانی را براه می اندازد و خونریزی ها را دفاع وحق كشی ها را هوشیاری و نیهیلیسم (پوچ گرایی) را فلسفه می نامن!! این مطلق انسان نامیده شده است!!
برای انسان مطلقی لازم است كه بعنوان ایده آل اعلا، شخصیت او را به خود جلب نموده و انسانیت او را به ثمر برساند.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir