توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله هال، كلارك لئونارد در word دارای 113 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله هال، كلارك لئونارد در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله هال، كلارك لئونارد در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله هال، كلارك لئونارد در word :

هال، كلارك لئونارد

در سال 1930 تقریباً شهرت و اهمیت كارثورندایك در مورد آزمایش و خطا روبه كاهش نهاد و در همین زمان كلارك هال (1952-1844) ، دانشمند آمریكایی، با نظریه معروف خود به نام كاهش سابق بر بنیاد تقویت نخستین شهرت یافت.

هال مانند واتسن و اسكینر از جمله رفتارگرایان به شمار می‌آید. نظریه یادگیری او از ویژگهای مكانیستی برخوردار است و در موضع مخالف شعور و وجدان قرار دارد. به عقیده او رفتار پیچیده از رفتارهای ساده و به صورت گام به گام بر بنیاد شرطی شدن محرك ـ پاسخ به وجود می‌آید. وی بر خلاف واتسن قانون‌گیرایی ثورندایك را مورد توجه قرار می‌دهد و آن را در یادگیری با اهمیت می‌داند و مواردی مانند هدف و بینش را ، كه در روان‌شناسی رفتارگرایی جای بحث آنها نیست، با دقت بررسی می‌كند.

 

نظریه كاهش سائق
كلارك لئونارد هال در آكران، یكی از شهرك های نیویورك، متولد شد. هال پژوهش های پردامنه ای در مورد آزمون استعدادها، تلقین پذیری، خواب مصنوعی و به ویژه یادگیری انجام داده است. كتابهای اساس رفتار (1951)، روانشناسی های متعارض یادگیری (1935) و اصول رفتاری (1943)، از جمله آثار او به شمار می روند.

هال از جمله رفتارگرایانی است كه بنیاد رفتارها را نوعی شرطی شدن محرك- پاسخ می داند. آنچه نظریه او را نسبت به سایر رفتاگرایان متمایز كرده است، اهمیتی می باشد كه برای عامل «نیاز» -در سازگاری با محیط- قائل شده است. او بر این باور بود كه بقای موجود زنده به چگونگی میزان سازگاری او با محیط، بستگی دارد. یادگیری زمانی صورت می گیرد كه فرد در جهت رفع نیاز، خود را به نوعی با محیط سازگار كند. در واقع یادگیری مبنایی برای بقاست. هال می گوید: «هر نوع پیشرفت در زندگی به یادگیری بستگی دارد و اگر خللی در یادگیری ایجاد شود، به نوعی تزلزل و یا اختلال در رفتار ظاهر می شود.»

هال عامل «تقویت» را وسیله ای برای ارتباط میان محرك و پاسخ و در نتیجه، ارضای نیاز می داند و آن را در هر دو جهت مثبت (به صورت پاداش) و منفی (به صورت محرومیت) موثر می شمارد. در همین زمینه نیز مسئله انگیزش در یادگیری را مطرح می كند و می گوید: «از طریق عامل تقویت –چه مثبت وچه منفی- و افزایش یا كاهش نیاز می توان انگیزش لازم برای یادگیری را به وجود آورد.» به نظر هال، یادگیری به طور مداوم به صورت تراكمی صورت می گیرد و همه نیازها، به طور پیوسته، انگیزش های لازم برای یادگیری را به وجود می آورند.

علاوه بر این، هال عقیده دارد كه موجود زنده در دوره های زندگی خویش به یك محرك خاص، پاسخ های متفاوتی می دهد. تفاوت پاسخ ها به دلیل تقاوت نیازها و انگیزه هاست. فرد در هر دوره از زندگی خودمی تواند «الگوهای معینی» از پاسخ ها را شكل دهد. انسان می تواند آن نوع مهارت شناختی، هیجانی و حركتی را بیاموزد كه توانایی و آمادگی انجام دادن آن را داشته باشد. به علاوه هال نیز مانند پاولف تفاوتهای فردی در یادگیری مهم می داند و به عامل خستگی در یادگیری نیز توجه كرده است. به نظر او، عامل خستگی سبب بازداری از یادگیری می شود (فرخ لقا رئیس دانا، 1374).

نظام هال بر حسب اصول موضوع و اصول تبعی مشخص و مفصل ارائه شده و به شكل كلامی و ریاضی بیان گردیده است. او در آخرین ارائه نظریه خود (1952)، هجده اصل موضوع و دوازده اصل تبعی را ارائه داده است (شولتز و شولتز، 1372، ص 141).

طبق نظر هال، یك نیاز فیزیولوژیكی، از قبیل گرسنگی یا تشنگی، حالتی نامطلوب در بدن- انسان یا حیوان- به وجود می آورد و فرد بااین نیاز در حالتی از تنش قرارمی‌گیرد و برانگیخته می شود تا با ارضای نیاز خود، آن تنش را كاهش دهد. به عبارت دیگر هر انحراف از تعادل حیاتی یك نیاز به وجود می آورد و نیاز نیز به نوبه خود، سائق را به وجود می آورد. سائق حالتی فیزیولوژیكی است كه به عنوان نیروی انگیزشی عمل می كند یا برانگیزنده عمل است. نیاز، سائقی را به وجود می آورد كه در مورد محرومیت از غذا، گرسنگی خوانده می شود. سائق، موجود زنده را به جستجوی غذا برمی‌انگیزد. خوردن غذا باعث می گردد موجود زنده تعادل حیاتی خود را حفظ كند و این همان حالتی است كه كلارك هال آن را «كاهش سائق» می خواند.

كاهش سائق یك حالت است و به آن دسته از تقویت كننده های مثبت (از قبیل غذا) مربوط می باشد كه نیروی آنها احتمال یك پاسخ را در شرطی شدن عامل،‌افزایش می دهد. نیازها فقط در نتیجه فقدان چیزی به وجود نمی آیند؛ درد یا محرك نیرومندی كه سبب انحراف از تعادل حیاتی می گردد نیز می تواند نیاز را به وجود آورد و در نتیجه، سائق به وجود می آید. (هیلگارد و دیگران، 1368، ص 347)

نظریه های سائق، از جهت منبع حالت سائق- كه مردم و حیوانات را به عمل وادار می كند- تفاوت دارند. بعضی از نظریه پردازان، از جمله فروید، تصورشان این بود كه حالت سائق مادرزادی و غریزی است. سایر نظریه پردازان به نقش یادگیری در ایجاد سائق تاكید دارند. این قبیل سائق های آموخته شده از تربیت یا تجربه گذشته انسان و حیوان ناشی می شوند و از این رو نیروزایی آنها در افراد مختلف با هم تفاوت دارد.

 

كلارك لئونارد هال
كلارك لئونارد هال (1952-1884) درجه دكتری خود را در سال 1918 از دانشگاه ویسكانسین دریافت كرد و از 1916 تا 1929 در همین دانشگاه به تدریس پرداخت. در سال 1929 به دانشگاه ییل رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند.
زندگی حرفه ای هال را می توان به سه بخش جداگانه تقسیم كرد. یكی از علاقه های اولیه او سنجش استعدادها بود. زمانی كه در دانشگاه ویسكانسین به تدریس این موضوع اشتغال داشت، به جمع آوری مطالب درباره سنجش استعداد پرداخت و براساس مطالب جمع آوری شده در 1928 كتابی با عنوان سنجش استعداد انتشار داد. دومین علاقه مهم هال هیپنوتیسم بود. وی پس از یك مطالعه طولانی درباره فرایند هیپنوتیسم، كتابی نوشت به عنوان هیپنوتیسم و تلقین پذیری (b 1933). سومین علاقه او كه منجر به شهرت فراوانش شد، مطالعه فرایند یادگیری بود. نخستین كتاب عمده هال درباره یادگیری، با عنوان اصول رفتار (1943)، مطالعات یادگیری را از بنیاد تغییر داد. آن اولین كوششی بود كه نظریه جامع علمی را در مطالعه فرایندهای پیچیده روانشناختی به كار بست. اپینگهاوس اولین كسی بود كه از آزمایش برای پژوهش درباره یادگیری استفاده كرد. اما هال اولین كسی بود كه نظریه دقیق را برای مطالعه و تبیین یادگیری مورد استفاده قرارداد. نظریه هال، به نحوی كه در 1943 ارائه شد، در 1952 در كتاب یك نظام رفتار گسترش یافت. او قصد داشت كتاب سومی درباره یادگیری بنویسد اما موفق به انجام این كار نشد.

هال برای كوشش های خود در سال 1945 از جامعه روانشناسی آزمایشی نشان وارن را دریافت كرد. در حكم این نشان آمده است:
تقدیم به كلارك ال.هال برای دقتش در ایجاد یك نظریه نظامدار از رفتار. این نظریه پژوهش های زیادی را ترغیب كرده و به شكلی دقیق و كمی تدوین شده است كه امكان پیش بینی هایی را كه قابلیت وارسی تجربی دارند، فراهم آورده است. بنابراین، نظریه او هسته های تایید یاعدم تایید نهایی را در خود دارد. یك دستاورد حقیقاً بی همتا در تاریخ روانشناسی تا به امروز.

هال اكثر ایام زندگی اش فلج بود . فلج او بر اثر بیماری فلج اطفال كه در كودكی به آن مبتلا شده بود، دامن گیرش شد. در سال 1948، دچار حمله قلبی شد و چهار سال بعد درگذشت. او در آخرین كتابش (یك نظام رفتار) اظهار تاسف كرده كه سومین كتابی كه قصد نوشتنش را داشته هرگز نوشته نخواهدشد.
اگرچه هال احساس می كرد كه نظریه اش ناكامل است،‌نظریه او بر سایر نظریه های یادگیری در سراسر جهان تاثیر عمیقی به جای نهاد . كنت اسپنس (1952)، یكی از دانشجویان مشهورهال، می گوید 40 درصد تمامی آزمایش های منتشرشده در مجله روانشناسی آزمایشی و مجله روانشناسی تطبیقی و

فیزیولوژیكی در فاصله سالهای بین 1941 و 1950 به جنبه ای از كارهای هال اشاره كرده اند، و اگر تنها زمینه های یادگیری و انگیزش را در نظر بگیریم این رقم به 70درصد افزایش می یابد. روجا (1956) گزارش می كند كه در مجله روانشناسی نابهنجار و اجتماعی در بین سالهای 1949 و 1952 ، 105 بار مراجعه به كتاب اصول رفتار هال وجود دارد. در حالی كه به مشهورترین نظریه پرداز بعد از هال تنها 25 بار مراجعه شده است. در واقع، هنوز هم برای دانشجوی یادگیری امری كاملاً معمول است كه هنگام مطالعه مجله های روانشناسی به مراجعات مكرر به كارهای هال برخورد نماید. با هر مقیاسی، سهم بزرگی از دانش ما از فرایند یادگیری مدیون كلارك هال است.

هال مانند اكثر نظریه پردازان یادگیری كاركرد گرا، به مقدار زیاد متاثر از نوشته های داروین بود. هدف نظریه هال تبیین رفتار انطباقی و فهم متغیرهای تاثیرگذار بر آن بود. در واقع می توان گفت هال به ایجاد نظریه ای كه تبیین كند چگونه نیازهای جسمی ، محیط و رفتار برای افزایش احتمال بقای ارگانیسم با هم به كنش متقابل می پردازند، علاقه مند بود.

 

رویكرد هال به نظریه پردازی
هال به عنوان اولین گام در تدوین نظریه اش، به مرور پژوهش های انجام شده درباره یادگیری تا زمان خود اقدام كرد. سپس به خلاصه كردن یافته های این پژوهش ها پرداخت. سرانجام كوشید تا نتایج آزمون پذیری از آن اصول خلاصه شده به دست آورد. ما در زیر این رویكرد نظریه سازی را با تفصیل بیشتری مورد بحث قرارمی‌دهیم.

رویكرد هال به نظریه سازی فرضی- قیاسی (یا منطقی- قیاسی) نامیده شده است. راشوت و امسل (1999) این رویكرد را به گونه زیر توضیح داده اند:
به پیروی از الگوی علوم طبیعی، دانشمندرفتاری مجموعه ای از اصول موضوع یا اصول اولیه را تدوین می كند. بعد آنها را با استفاده از منطق دقیق، استنباط ها یا قضایا درباره پدیده های رفتاری آنها را به عنوان گزاره هایی در قیاس به كار می بندد; این اصول موضوع غالباً دربرگیرنده ماهیتهای (متغیرهای رابط) هستند كه به وسیله نظریه پرداز ابداع می شوند تا تفكر او را درباره رابطه میان دستكاریهای آزمایشی و اندازه گیریهای (متغیرهای مستقل و وابسته) مربوط به پدیده های رفتاری موردنظر سازمان دهند. آن گاه نظریه را می توان از راه برگردان استنباط های حاصل از نظریه به عملیات آزمایشی ارزشیابی كرد و دید كه چگونه در آزمایشگاه درست در می‌آید.
می توان دید كه این نوع نظریه پردازی به یك نظام پویا و باز منجر می شود . فرضیه ها مرتباً تولید می شوند؛ پاره‌ای از آنها به وسیله نتایج آزمایش ها تایید می شوند، و پاره ای مورد تایید قرارنمی‌گیرند. وقتی كه نتایج آزمایش ها با پیش بینی ها جور در می آیند، تمامی نظریه، از جمله اصول موضوع و قضایا نیرومند می شوند. وقتی كه نتایج آزمایش ها مطابق پیش بینی ها نیستند، نظریه ضعیف می شود و باید در آن تجدیدنظر به عمل آید. نظریه های شبیه به نظریه هال باید به حكم نتایج پژوهش های تجربی مرتباً مورد تجدیدنظر قرارگیرند. هال (1943) در این باره گفته است:
مشاهده تجربی همراه با گمانه زنی زیركانه منبع اصلی اصول اولیه یا اصول موضوع یك علم هستند. این گونه فرمول بندی ها، وقتی كه در تركیبات مختلف با شرایط پیشایند مناسب در نظر گرفته شوند، استنباط ها یا قضایا را به دست می دهند كه بعضی از آنها ممكن است با نتایج تجربی مربوط به شرایط مورد نظر توافق داشته و بعضی دیگر نداشته باشند. پیشنهادهای اولیه ای كه قیاس های منطقی را فراهم می آورند و به طور مكرر با بازده تجربی مشاهده شده توافق دارند حفظ می شوند. در حالی كه آنهایی كه توافق ندارند رد می شوند یا مورد تجدید نظر قرارمی‌گیرند. همچنان كه پالایش این فرایند كوشش و خطا ادامه می یابد، به تدریج یك رشته محدود از اصول اولیه ظاهر می شوند،‌كه تلویحات مشترك آنها تدریجاً با احتمال بیشتری با مشاهدات مربوط مطابق است. قیاس های حاصل از این اصول موضوع باقیمانده هرچند هرگز به طور مطلق نمی توان به آنها اعتماد كرد، با گذشت زمان بسیار قابل اعتماد می شوند. درواقع موقعیت فعلی اصول اولیه در علوم فیزیكی عمده همین است.

هر نظریه علمی صرفاً ابزاری است كه به پژوهشگر در تركیب كردن واقعیتها و دانستن اینكه در كجا به دنبال اطلاعات تازه بگردد، كمك می كند. ارزش نهایی یك نظریه با میزان همخوانی اش با واقعیتهای مشاهده شده یا با نتایج آزمایش ها، تعیین می شود. در علم، مرجع نهایی جهان تجربی است. هرچند كه نظریه ای مانند نظریه هال می تواند بسیار انتزاعی باشد،‌هنوز باید درباره رویدادهای قابل مشاهده بیاناتی به دست دهد. صرفنظر از اینكه یك نظریه چه اندازه مفصل و انتزاعی است، باید سرانجام بیاناتی ارائه دهد كه به طور تجربی قابل بررسی باشند؛ نظریه هال دقیقاً‌همین كار را می كند.

مفاهیم نظری عمده
نظریه هال، مانند هندسه اقلیدسی، دارای یك ساختار منطقی از اصول موضوع و قضایاست. اصول موضوع بیانات كلی درباره رفتار هستند كه نمی توان مستقیماً آنها را وارسی نمود،‌اما قضایایی كه به طور منطقی از اصول موضوع ناشی می شوند قابل آزمون كردن هستند. ما ابتدا شانزده اصل موضوع مهم هال را آن گونه كه در سال 1943 ارائه شدند،‌مورد بحث قرارمی دهیم و بعد به تغییرات عمده ای كه او در 1952 در نظریه اش انجام داد، می پردازیم.

اصل موضوع 1: حس كردن محیط بیرونی و رد محرك
تحریك بیرونی، یك تكانه عصبی آوران (حسی) و راه اندازی می كند كه پس از قطع تحریك محیطی تا لحظاتی ادامه می یابد. بنابراین،‌هال وجود یك رد محرك را فرض كرد كه به مدت چند ثانیه پس از قطع رویداد محرك ادامه می یابد. از آن جا كه این تكانه عصبی آوران با یك پاسخ تداعی می شود، هال فرمول سنتی S-R را به S-s-R تبدیل كرد. در این فرمول s رد محرك است. برای هال،‌تداعی مورد نظر بین R,s صورت می گیرد. رد محرك سرانجام منجر به یك واكنش عصبی وابران (حركتی) (r) می شود كه به پاسخ آشكار می انجامد. بنابراین، ما با فرمول S-s-r-R سروكار پیدا می كنیم، كه در آن s تحریك بیرونی، s رد محرك، r شلیك نورون های حركتی و R پاسخ آشكار هستند.

 

اصل موضوع 2: كنش متقابل تكانه های حسی
این اصل موضوع پیچیدگی تحریك و لذا دشواری پیش بینی رفتار را نشان می دهد. رفتار به ندرت حاصل تنها یك محرك است. بلكه تابع محرك های زیادی است كه در هر لحظه معین برارگانیسم تاثیر می گذارند. این محرك های فراوان و ردهای آنها با یكدیگر كنش متقابل می كنند و تركیب آنها رفتار را تعیین می كند. ما اكنون می توانیم فرمول S-R را به شكل زیر توضیح دهیم:

 

در این شكل تاثیرات مشترك پنج محركی را كه همزمان بر ارگانیسم اثر می گذارند، نشان می دهد.

اصل موضوع 3: رفتار ناآموخته
هال باور داشت كه ارگانیسم با سلسله مراتبی از پاسخ ها متولد می شود كه هنگام ایجاد یك نیاز فعال می گردند. برای مثال، اگر یك شیء خارجی وارد چشم بشود، پلك های چشم به سرعت به هم می خورند و آب چشم به مقدار زیاد ترشح می نماید؛ و این اعمال به طور خودكار انجام می گیرند. اگر دما از مقدار طبیعی مورد نیاز بدن بیشتر یا كمتر باشد،‌ارگانیسم ممكن است عرق كند یا بلرزد . به همین منوال،‌تجربه درد، گرسنگی، یا تشنگی به الگوهای پاسخی معین خواهند انجامید كه با احتمال زیاد در كاهش آثار این شرایط موثرند.

اصطلاح سلسله مراتب در اشاره به این پاسخ ها به كار رفته است، زیرا در هر زمان بیش از یك پاسخ ممكن است ظاهر شود. اگر الگوی پاسخی فطری اول نتواند نیاز را برطرف كند، الگوی بعدی رخ خواهدداد. اگر الگوی پاسخی دوم هم نتواند نیاز را برطرف كند، باز پاسخ دیگری داده خواهدشد، و الی آخر. اگر هیچ یك از الگوهای پاسخی فطری در كاهش نیاز موثر نیفتد، آن گاه ارگانیسم ناچار خواهدبود یك الگوی پاسخی تازه را یاد بگیرد. بنابراین، طبق نظر هال، یادگیری تنها زمانی لازم است كه مكانیسم های عصبی ذاتی و پاسخ های وابسته به آنها نتوانند نیاز ارگانیسم را كاهش دهند. به طور كلی،‌مادام كه پاسخ های ذاتی یا پاسخ های قبلاً یاد گرفته شده در ارضای نیازها موثر باشند،دلیلی برای یادگیری پاسخ های تازه وجود ندارد.

اصل موضوع 4: مجاروت و كاهش سائق به عنوان شرایط لازم برای یادگیری
این اصل موضوع می گوید اگر محركی به پاسخی منتهی شود، و اگر پاسخ ارضای یك نیاز زیست شناختی را نتیجه بدهد، آن گاه تداعی بین محرك و پاسخ نیرومند می گردد. هرچه بیشتر محرك و پاسخی كه به ارضای نیاز می انجامد، همراه شوند،‌رابطه بین محرك و پاسخ نیرومندتر می شود. در اینجا هال با قانون اثر تجدیدنظر شده ثرندایك اتفاق نظر كامل دارد، اما هال درباره ”وضع خشنود كننده“ دقیق تر عمل كرده است. بنا به عقیده هال، تقویت نخستین باید به ارضای نیاز، یا به قول او كاهش سائق منجر گردد.

اصل موضوع 4 همچنین تقویت كننده ثانوی را به عنوان ”محركی كه به طور نزدیك و پایدار با كاهش نیاز همراه بوده است“ (هال، 1943، ص 178) تعریف می كند. تقویت ثانوی یك پاسخ نیز نیرومندی تداعی بین آن پاسخ و محركی را كه با آن مجاور بوده است افزایش می دهد. به طور خلاصه می توان گفت كه اگر یك محرك با پاسخی دنبال شود كه آن نیز با تقویت دنبال گردد ( چه نخستین چه ثانوی)، تداعی بین آن محرك و آن پاسخ نیرومند می شود. همچنین می توان گفت كه ”عادت“ دادن آن پاسخ به آن محرك نیرومندتر می شود. اصطلاح نیرومندی عادت (sHR) هال در زیر توضیح داده می شود.

اگرچه هال مانند ثرندایك و اسكینر، به مقدار زیاد یك نظریه پرداز پیرو تقویت بود،‌درباره تعریف تقویت دقیق تر عمل كرد. اسكینر به طور خلاصه می گفت تقویت كننده هرچیزی است كه نرخ پاسخ را افزایش می دهد و ثرندایك با اصطلاح مبهم وضع ”خشنودكننده“ یا ”آزارنده“ سخن می گفت. برای هال،‌تقویت كاهش سائق است و تقویت كننده ها محرك هایی هستند كه می توانند سائق را كاهش دهند.

نیرومندی عادت نیرومندی عادت یكی از مهمترین مفاهیم نظریه هال است و همان طور كه در بالا گفته شد، به نیرومندی تداعی بین محرك و پاسخ اشاره می كند. با افزایش تعداد همایندی های تقویت شده یك محرك و یك پاسخ، نیرومندی عادت تداعی بین آنها نیز افزایش می یابد. فرمول ریاضی وصف كننده رابطه بین sHR و تعداد همایندی های تقویت شده بین R,S‌به نحو زیر است:

sHR=1-10-0/0305N
N تعداد همایندی های تقویت شده بین R,S است. این فرمول یك منحنی یادگیری دارای شتاب منفی ایجاد می كند كه معنی آن این است كه همایندی های تقویت شده اولیه بیشتر از همایندهی های بعدی بر یادگیری تاثیر دارند. در واقع با پیشرفت یادگیری، لحظه ای فرا می رسد كه همایندی های تقویت شده اضافی هیچ تاثیری بر یادگیری ندارد. شكل 1-6 نشان می دهد كه تقویت های اولیه بیشتر از تقویت های بعدی بریادگیری تاثیر دارند.

اصل موضوع 5: تعمیم محرك
هال دراین اصل موضوع می گوید توانایی یك محرك (به غیر از محركی كه در جریان شرطی شدن مورد استفاده قرارگرفته است) در فراخوانی یك پاسخ شرطی به وسیله شباهت آن با محرك به كار رفته در جریان شرطی شدن تعیین می گردد. بنابراین sHR از یك محرك به محرك دیگر تعمیم می یابد و میزان این تعمیم به شباهت بین دو محرك وابسته است. این اصل موضوع همچنین نشان می دهد كه تجربه قبلی بر یادگیری جاری اثر می گذارد، یعنی یادگیری انجام شده در موقعیتهای مشابه به موقعیت یادگیری تازه تعمیم می یابد. هال این مطلب را نیرومندی عادت تعمیم یافته نام نهاد كه با sHR نشان داده می شود. این اصل موضوع اصولاً نظریه عناصر همانند ثرندایك را توصیف می كند.

اصل موضوع 6: محرك های وابسته به سائق
كمبودهای زیست شناختی در ارگانیسم تولید حالت سائق (D) می كنند وهر سائق دارای محرك های خاص وابسته به آن است. دردهای گرسنگی كه وابسته به سائق گرسنگی هستند و خشك شدن دهان ، لب ها، و گلو كه با سائق تشنگی همراه اند، مثال هایی از این گونه محرك ها هستند. وجود محرك های خاص سائق، این امكان را فراهم می آورد كه به حیوان آموزش دهیم تا تحت یك سائق به گونه ای رفتار كند و تحت سائق دیگر به گونه ای دیگر برای مثال می توان به حیوان آموزش داد تا در یك ماز T شكل، هنگامی كه گرسنه است به راست بچرخد و زمانی كه تشنه است به چپ بچرخد. مفهوم محرك های سائق مفهوم اساسی در نظریه تجدیدنظر شده 1952 هال بوده است.

 

اصل موضوع 7: توان واكنش به عنوان تابعی از سائق و نیرومندی عادت
احتمال انجام یك پاسخ آموخته شده درهر زمان معین را توان واكنش می نامند و آن را با (sER)‌نشان می دهند، توان واكنش تابعی است از نیرومندی عادت (sHR) و سائق (D) . برای اینكه یك پاسخ آموخته شده ظاهر گردد، نیرومندی عادی sHR باید به وسیله سائق (D) فعال شود. سائق رفتار را هدایت نمی كند

بلكه صرفاً رفتار را برمی‌انگیزاند وبه آن شدت می دهد. بدون سائق، حیوان پاسخ آموخته شده را بروز نمی دهد، حتی اگر همایندی های تقویت شده زیادی بین محرك و پاسخ رخ داده باشند. پس اگر حیوان یاد گرفته است كه اهرم را در درون جعبه اسكنر فشار دهد تا غذا دریافت كند، صرفنظر از اینكه این رفتار را چقدر خوب آموخته است،‌تنها زمانی ‌آن را فشار خواهدداد كه گرسنه باشد. اجزاء مهم نظریه هال را كه تاكنون مورد بحث قراردادیم می توان در فرمول زیر با هم تركیب كرد:
توان واكنش = sER = sHR× D

بنابراین، توان واكنش تابعی از میزان تقویت داده شده به پاسخ در موقعیت مورد نظر و میزان سائق موجود است. با نگاه به فرمول بالا، می توان دید كه اگر مقدار sHR یا D صفر باشد، مقدار sER نیز الزاماً صفر خواهدبود. چنان كه در اصول موضوع 13 و 15 خواهیم دید، sHR علاوه بر احتمال پاسخ، به عوامل دیگری چون مقاومت در برابر خاموشی، نهفتگی، و مقدار پاسخ نیز وابسته است.

اصل موضوع 8: پاسخ دادن منجر به خستگی می شود كه برخلاف پاسخ شرطی عمل می كند.
پاسخ دهی كار می طلبد، و كار خستگی می آورد. خستگی عاقبت پاسخ دهی را بازداری می كند. بازداری واكنشی (IR) براثر خستگی حاصل از فعالیت ماهیچه ای به وجود می آید و به مقدار كار مورد نیاز در انجام تكلیف وابسته است. از آن جا كه این نوع بازداری به خستگی وابسته است، وقتی كه ارگانیسم از كار دست می كشد، بازداری به طور خودبه خودی از بین می رود . این مفهوم برای تبیین بازگشت خود به خودی پاسخ شرطی بعد از خاموشی به كار رفته است. یعنی ارگانیسم ممكن است به علت بالارفتن مقدار IR پاسخ دادنش را متوقف كند. پس از استراحت IR ناپدید می شود و ارگانیسم دوباره شروع به پاسخ دادن می كند. برای هال،‌خاموشی هم به علت تقویت نشدن و هم بر اثر بارداری واكنشی به وجود می آید.

بازداری واكنشی همچنین در تبیین اثر یادگیری افزایی كه به بهبود عملكرد پس از قطع تمرین گفته می شود، به كار رفته است. برای مثال، اگر به آزمودنی ها آموزش داده شود كه یك دایره چرخان را با یك میله دنبال كنند، عملكرد آنان به تدریج افزایش خواهد یافت تا به یك سطح مجانب (حداكثر) برسد. اگر پس از رسیدن به این سطح حداكثر به آزمودنی ها چند دقیقه استراحت داده شود، عملكرد آنان از این سطح هم تجاوز خواهدكرد. به این پدیده اثر یادگیری افزایی می گویند و آن را این گونه تبیین می كنند كه بازداری واكنشی در طول آموزش ایجاد می شود و برخلاف عملكرد دنبال كردن دایره چرخان عمل می كند. پس از استراحت، بازداری واكنشی از بین می رود و عملكرد دوباره افزایش می یابد. شكل 2-6 مثالی از اثر یادگیری افزایی را نشان می دهد.

شواهد بیشتر مؤید بازداری واكنشی نظریه هال IR از پژوهش های انجام شده درباره تمرین بی وقفه و تمرین فاصله دار به دست آمده اند. مرتباً معلوم گشته است كه وقتی تمرین های یادگیری از هم فاصله داشته باشند (تمرین فاصله دار) از زمانی كه تمرین ها نزدیك به هم انجام می گیرند (تمرین بی وقفه) عملكرد بهتر است. برای مثال، در تكلیف دنبال كردن دایره چرخان، آزمودنی هایی كه بین تمرین ها به استراحت می پردازند از آزمودنی هایی كه تمرین ها را پشت سر هم انجام می دهند به سطح مجانب بالاتری از عملكرد می رسند. شكل 2-6 تفاوت در عملكرد را در شرایط تمرین بی وقفه و تمرین فاصله دار نشان می دهد.
اصل موضوع 9: پاسخ یادگرفته شده پاسخ ندادن

خستگی كه به صورت یك حالت سائق منفی در می آید به این منجر می شود كه پاسخ ندادن تقویت كننده خواهدبود. پاسخ ندادن سبب از بین رفتن بازداری واكنشی IR می شود كه در نتیجه آن سائق منفی خستگی كاهش می یابد. پاسخ یادگرفته شده پاسخ ندادن بازداری شرطی نام دارد كه با علامت sIR نشان داده می شود. هم IR و هم sIR علیه فراخوانی پاسخ یادگرفته شده عمل می كنند و بنابراین از مقدار توان واكنش (sER)‌كسر می شوند. وقتی كه IR و sIR از sER كسر می شوند، توان واكنش موثر باقی می ماند. توان واكنش موثر با نشان داده می شود.
= توان واكنش موثر = SHR× D (IR + SIR)

 

اصل موضوع 10: عواملی كه پاسخ یادگرفته شده را بازداری می كنند از لحظه ای به لحظه دیگر تغییر می یابند.
طبق نظریه هال، یك ”توان بازدارنده“ وجود دارد كه از لحظه ای به لحظه دیگر تغییر می كند و علیه فراخوانی یك پاسخ آموخته شده عمل می نماید. این ”اثر نوسان“ نام دارد و با علامت sOR نشان داده می شود.

هال با استفاده از مفهوم اثر نوسان طبیعت احتمالاتی پیش بینی های مربوط به رفتار را توجیه می كرد. او می گفت عاملی وجود دارد كه علیه فراخوانی یك پاسخ یادگرفته شده عمل می كند، كه اثر آن از لحظه ای به لحظه دیگر فرق می كند،‌اما همیشه در محدوده معینی فعالیت دارد؛ یعنی گرچه دامنه عامل بازدارنده معین است، در هر زمان مقدار آن درمحدوده این دامنه معین متفاوت است. فرض بر این است كه مقادیر این عامل بازدارنده توزیع بهنجار دارند و لذا

احتمال وقوع مقادیر میانی این توزیع بیشتر از مقادیر دیگر است. اگر به تصادف یك مقدار بزرگ بازداری رخ دهد، احتمال وقوع یك پاسخ یادگرفته شده را به مثدار زیاد كاهش می دهد. این اثر نوسان sOR توضیح می دهد كه چرا یك پاسخ یادگرفته شده در یك زمان رخ می دهد و در زمان دیگر به وقوع نمی پیوندد. پیش بینی های رفتار براساس مقدار همیشه متاثر از مقادیر متغیر sOR است و بنابراین همیشه طبیعت احتمالاتی دارد. sOR را باید از (توان واكنش موثر) كسر كرد و این توان واكنش موثر لحظه ای یا آنی را نتیجه می دهد . بنابراین:

= توان واكنش موثر لحظه ای =[ SHR× D- (IR + SIR)]- sOR

اصل موضوع 11: توان واكنش موثر لحظه ای باید از مقدار معینی فراتر برود تا یك پاسخ یادگرفته شده بتواند ظاهر گردد.
مقداری كه باید از آن فراتر برود تا یك پاسخ شرطی بتواند ظاهر گردد آستانه واكنش نام دارد و با SLR نشان داده می شود. بنابراین یك پاسخ یادگرفته شده تنها زمانی انجام خواهد شد كه از SLR بزرگتر باشد.

اصل موضوع 12: احتمال انجام یك پاسخ یادگرفته شده تابع تركیبی از و sOR و SLR است
در مراحل اولیه آموزش، یعنی پس از تعداد كمی كوشش تقویت شده ، به SLR بسیار نزدیك است؛ و بنابراین، در نتیجه تاثیر sOR پاسخ شرطی در بعضی كوشش ها داده می شود و در بعضی دیگر داده نمی شود. علت این امر، یعنی پاسخ ندادن گاهگاهی،‌آن است كه در بعضی كوششها مقدار sOR كه از كسر می شود آن قدر بزرگ است كه مقدار را به كمتر از مقدار SLR كاهش می دهد. با پیشرفت آموزش، كسركردن sOR از تدریجاً تاثیر كمتری خواهدداشت،‌زیرا مقدار از مقدار SLR بسیار بزرگتر می شود. با این حال حتی پس از آموزش زیاد،‌هنوز امكان دارد كه مقدار sOR بسیار زیاد باشد و در نتیجه از وقوع پاسخ شرطی جلوگیری كند.

 

اصل موضوع 13: هر چه مقدار بزرگتر باشد، دوره نهفتگی بین R,S كوتاهتر است
نهفتگی یا تاخیر stR به فاصله زمانی بین لحظه ارائه محرك به ارگانیسم و زمان دادن پاسخ یادگرفته شده از سوی ارگانیسم گفته می شود. این اصل موضوع به سادگی می گوید كه زمان واكنش بین آغاز یك محرك و ظهور یك پاسخ آموخته شده با افزایش یافتن مقدار كاهش می یابد.

 

اصل موضوع 14: مقدار تعیین كننده مقاومت در برابر خاموشی است
مقدار در پایان دوره آموزش تعیین می كند كه چند پاسخ بدون تقویت لازم است تا خاموشی رخ دهد. هر قدر مقدار بیشتر باشد،به همان نسبت به تعداد پاسخ های تقویت نشده كه باید پیش از خاموشی داده شوند، بیشتر است. هال حرف n را برای تعداد كوشش های تقویت نشده كه پیش از خاموشی رخ می دهند، مورد استفاده قرارداد.

اصل موضوع 15 : دامنه یا مقدار یك پاسخ شرطی به طور مستقیم با تغییر می كند
این اصل موضوع با موقعیتهایی كه در آن پاسخ به مقادیر مختلف داده می شود، مثلاً پاسخ ترشح بزاق یا پاسخ برقی پوست (GSR) ،سروكار دارد. وقتی كه پاسخ شرطی از نوع پاسخ هایی است كه به مقادیر مختلف داده می شود، دامنه یا مقدار پاسخ شرطی مستقیماً با اندازه ، یعنی توان واكنش موثر لحظه ای، ارتباط دارد. هال از حرف A‌برای نشان دادن دامنه پاسخ استفاده كرد.

اصل موضوع 16: وقتی كه احتمال وقوع دو یا چند پاسخ ناهمساز در یك موقعیت وجود داشته باشد، پاسخی كه بیشترین را دارد به وقوع خواهد پیوست.
این اصل موضوع كاملاً روشن است و نیازی به توضیح ندارد.

یادگیری برای بقاء
هال زیر تأثیر افكار و نظرات داورین ، طبیعی‌دان معروف انگلیسی، یادگیری را نوعی تلاش برای بقاء تلقی می‌كرد. تفاوتهای رفتاری افراد آدمی را بیشتر از جهت كمی تا كیفی مورد بررسی قرار می‌داد، یعنی ، درجه تفاوتها بیشتر از نوع آنها برایش اهمیت داشت. نظام فرضیه‌های هال كوشش پی‌گیری در راه اجرای این منظور می‌باشد.

نظر داروین بر این بود كه موجودهای زنده برای تكامل راه پرپیچ و خمی را بربنیاد آزمایش و خطا می‌پیمایند. در طی این دوران اعضاء زاید و بیهوده به خاطر كمك به رشد و پیشرفت آنهایی كه سودمند و برای بقاء مؤثرند از بین می‌روند. از این رو به منظور سازش با محیط ناسازگار همه واكنش‌ها و پاسخهای مربوط راه تكامل پیش می‌گیرند. در انسان عامل روانی وسیله سازش بیشتری را با محیط فراهم می‌‌آورد. به این مناسبت شایسته‌ترین موجود برای زنده ماندن حساب شده‌ترین و سازگارترین رفتارها را انجام می‌دهد. البته، این همان نتیجه‌ای است كه داروین از نظریه انواع خود به دست آورده است و هال در مورد رفتار و نظام یادگیری همین اصل را معتبر می‌شناسد.

مفهوم نیاز
هال معتقد است كه عامل نیاز برای سازگاری فرد با محیط مادی و روانی خود دارای اهمیت فراوانی است. اگر با عقیده او موافق باشیم كه بقاء موجود زنده به سازگاری او بستگی دارد به این نتیجه می‌رسیم كه مسأله نیاز در آموختن سازگاری نقش مؤثری را بر عهده دارد. یعنی، در واقع یادگیری و بقاء با هم پیوندی متقابل دارند.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir