توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  تحقیق در مورد شیوه‌هاى اصلی تحقیق در word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد شیوه‌هاى اصلی تحقیق در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد شیوه‌هاى اصلی تحقیق در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد شیوه‌هاى اصلی تحقیق در word :

در درون جامعه‌شناسى ـ و شاید و استثناء مکتب تعامل‌گرائى نمادى ـ پرسشنامه مى‌تواند رایج‌ترین تکنیک تحقیق کاربردى باشد. در این مورد نیز باید به منابع مطالعاتى تخصصى اشاره کرد (از جمله آنگر ـ Anger، 1969؛ فیلیپس ـ Phillips، 1970؛ شویش ، 1973؛ هولم Holm ـ ؛ 1979 ـ 1975)؛ ما مى‌توانیم در این رابطه فقط ملاحظاتى چند براى جهت‌گیرى‌هاى نخستین داشته باشیم.
ابتدا تفکیک چند مطلب لازم مى‌نماید.

از لحاظ محتواى پرسشنامه اغلب بین پرسش‌هاى‌ واقعى (مثلاً مربوط به سن، گذاران زندگی) و پرسش‌هاى مربوط به عقاید (مثلاً در مورد سیاستمداران یا نوعى کالا) تفاوت وجود دارد. تا آنجا که پرسش‌ها مربوط به باورها است، باز با کلیه مسائل نظرى و روش سنجش برداشت‌ها و اهمیت این برداشت‌ها براى رفتار واقعى مواجهیم (مثلاً رفتار انتخاب کنندگان، رفتار خریداران).

بر این اساس آنچه در اینجا تحت عنوان ”آموزش پرسش‌ها“ عنوان شده، نقطه عطف نظرى‌اش را در تحقیق برداشت‌ها و همچنین در تحلیل اهمیت ”زبان“ به منزله ”محور اصلی“ فرآیندهاى ارتباطی، مى‌یابد.
براساس شکل پرسش‌گرى مى‌توان بین پرسش‌هاى شفاهى و کتبى فرق گذاشت.

در مورد پرسش‌هاى کتبى مسائل نظارت خاصى مطرح مى‌شود، به‌علاوه پرسش‌هاى مجدد و تکمیلى (Rücklaudquote) مى‌تواند نتایج لازم را براى طرح برخى مسائل، از شکل اصلى خارج سازد. یکى از اشکال مهم پرسشگری، شیوه پرسش از طریق تلفن است که وقتى به‌کار برده مى‌شود که تسریع در رسیدن به نتایج، مورد نظر باشد.

برحسب بسامد، در مورد پرسشگرى یک‌باره یا چندباره تفاوت قائل مى‌شویم. گاه‌گاهى هم تحلیل‌هاى مقطعى و عرضى و یا طولى (Querschnitt) مطرح مى‌شود. در تحقیقات مبتنى بر مقاطع طولى جریانات و فرآیندهاى گسترش مورد آزمون قرار مى‌گیرند. به این ترتیب مثلاً نوع پرسش‌هاى مشابه در طى چند سال ”یا چند ماه“ دوباره در بین گروهى از افراد مشخص ارائه مى‌شود

(فى‌المثل: تحول در برداشت‌هاى نسل جوان در مورد کار طى سال‌هاى 1970 ـ 1980) یا به همین گروه (مثلاً: تغییرات در برداشت‌هاى سیاسى آنان در تحقیق طولى وسیله طى نیم‌سال‌هاى متعدد). شکل فوق‌العاده و خاص تحقیق طولى وسیله پرسشگرى پانل (Panel) است: در اینجا محفل خاصى از افراد به‌طور منظم و مکرر درباره موضوع واحد (مثلاً شیوه مصرف) مورد پرسش قرار مى‌گیرند.

برحسب شیوه مصاحبه‌اى مى‌توان بین مصاحبه گروهى تفاوت قائل شد. در پرسشگرى گروهى اغلب مسئله تأثیرات یا اختلالات متقابل پیش مى‌آید. همچنین بیشتر اوقات یک یا چندین عقیده رهبرى کننده در گروه تبلور مى‌یابد که به نمایندگى از گروه جواب مى‌دهند. براى برخى از پرسشنامه‌ها ـ فى‌المثل تحقیق درباره فرآیندهاى گروهى ـ این آثار و نتایج متقابل به منزله عوامل اخلالگر شناخته نمى‌شوند، بلکه خود به منزله موضوع تحقیق اصلى به حساب مى‌آیند. در مقوله مصاحبه گروهى نیز مى‌توان تکنیک گفتگوى گروهى را مورد تأکید قرار داد که اغلب در خدمت کسب پیشنهادهاى اصلاحى یا اکتشاف عقیده واحد به‌کار مى‌رود.

برحسب درجه‌بندى ساختاری، پرسش‌هاى تهیه شده به‌صورت باز و بسته را از هم تمیز مى‌دهیم. در مورد پرسش‌هاى بسته مسئله اصلى عبارت است از ساختار حاکم بر محیط پرسش‌هاوئى که آنها را محدود مى‌کند،

یعنى آنچه به‌طور کلى به ‌منزله نتیجه ممکن به نظر مى‌آید. پرسش‌هاى باز را اغلب به زحمت مى‌توان مورد ارزیابى قرار داد، اما با وجود این بیشتر از آنچه قبلاً به‌طور تلویحى مطرح شده، امکانات جوابگوئى را فراهم مى‌آورند. شکل فوق‌العاده پرسشگرى تکنیک پرسش‌هاى غیرمستقیم است که در آن جواب‌ها به‌طور مستقیم هدف قرار گرفته نمى‌شوند،

بلکه از طریق راه‌هاى انحرافى طراحى شده به‌دست مى‌آیند. این نوع روش‌هاى طراحى شده نمونه‌ گویائى هستند براى آنچه از آنها به‌عنوان گفتگوى عمیق (مصاحبه‌هاى ژرفانگر) یاد مى‌کنند که در این نوع مصاحبه‌ها و پرسش‌گرى‌ها، از طریق پرسش‌هاى زیاد و بررسى دقیق عواطف، احساسات، انگیزه‌ها، اشکال گوناگون مشاهدات و غیره ; به کشف قضایا مى‌پردازند که در شیوه‌هاى سطحى و ساختارى اکثراً به‌دست نمى‌آیند

. با وجود این، طول این نوع مصاحبه‌ها به هیچ‌وجه معیارى براى کیفیت محتواى مصاحبه به شمار نمى‌آید: هر چه مطالعه وسیع‌تر باشد، به همان نسبت سهم احکام غیرمهم بیشتر بوده و به همراه آن اشکالات ارزشیابى نتایج، زیادتر خواهد بود. به این ترتیب این چنین شیوه‌هائى به‌ویژه براى مرحله اکتشافى بیشتر مناسب هستند؛ به‌طورى که نقش‌هاى عبور دهند مورد تأکید قرار مى‌گیرند و این موضوعى است که در روش‌هاى غیرساختارى فرآیند تحقیق، نقش بازى مى‌کنند و در نتیجه اهمیت بیان فرضى‌هاى کاری، کم و بیش تقلیل مى‌یابد.

فرآیند پرسشگرى یک وضعیت تعامل (Interaktionssituation) است و از این رو این شیوه به منزله جایگاه وقوع خطاها و عوامل اخلالگرى به شمار مى‌آید که به‌علت تحقیق تعاملى به چنین خطاها و عوامل اخلالگر واقفیم. فى‌المثل نفوذ انتظارات خاص، دریافت‌هاى اجتماعی، فرضیات ساده‌لوحانه درباره هدف‌هاى پرسش‌گری، هدایت آگاهانه یا غیرآگاهانه اشتباهات ارتباطى گروهى و غیره. در اینجا عموماً از واکنش مشکوک و تردیدآمیز سخن گفته مى‌شود.

موضوع اینجا است که فرد پرسش شونده نه فقط در برابر پرسش‌ها بلکه در برابر عوامل متعدد دیگر نیز در وضعیت تحقیق، از خود عکس‌العمل نشان مى‌دهد. از اینجا است که آثار گمراه کننده یا ناشى از پرسش کننده (به‌منزله آثار مصاحبه کننده) و یا پرسش شونده (به منزله آثار پرسش و مصاحبه شونده) مطرح مى‌شوند.

در این بین بحث و گفتگوهاى روشى و روشمند جدال مکتبى بین طرفداران کاربرد ابزار یا ابزارگرایان (Instrumentalisten) و تعامل گرایان (Interaktionisten) به‌وجود مى‌آید که دسته اخیر آثار یاد شده تعاملى را به هیچ‌وجه به منزله عواملى اخلالگر تلقى نمى‌کنند و لذا کوشش‌هائى را که در صدد محو کردن آثار این تعامل هستند، بى‌فایده و حتى غیرمطلوب توجیه مى‌کنند. با وجود این به‌ندرت ممکن خواهد بود که داده‌هاى ناشى از پرسش‌هاى بازتابى موکّد (Hochreaktiv) در یکجا به‌طور انبوه روى هم انبار شوند.

عوامل اخلالگرى (آثار ناشى از پرسشگر)
از جمله آثار ناشى از پرسشگر یا به اصطلاح آثار مصاحبه کننده عوامل اخلالگرى است که آگاهانه یا ناآگاهانه، عامداً یا بدون عمد شیوه‌هاى رفتار مصاحبه کننده را تحت تأثیر قرار مى‌دهند. یکى از رایج‌ترین این موارد آن است که پرسش‌کننده پاسخ را به پرسش شونده به نحوى القاء و نزدیک کند و به قول عوام ”پاسخ‌ها را در دهان او بگذارد ـ اغلب این نوع پرسش‌ها نوعى سوق دادن (Drift) تلقى مى‌شود که در انگلیسى از آن با عبارت ”پرسش راهنما ـ Leading Question“یاد مى‌کنند).

پرسشگر نیز مى‌تواند نمونه خاصى از جواب‌ها را مورد تأکید قرار دهد بدین معنا که او پاسخ‌هائى را با نشان دادن چهره حسن نیت و خیرخواهانه (شفاهى یا با تکان دادن سر) و پاسخ‌هائى را با چین و چروک پیشانى یا نوعى سر تکان دادن تأیید و تکذیب کند؛ بنابراین مصاحبه کننده‌اى مطلوب مى‌باشد که به هیچ‌وجه انگیزه‌اى در انحراف روش تحقیق ایجاد نکند تا جریان و نتایج پرسشگرى را تحت‌تأثیر قرار دهد و خلاصه طورى عمل نکند که نوعى انتظارات در پرسش شونده ایجاد شود.

به‌عنوان آثار ناشى از پرسش شونده آن دسته عوامل اخلالگر خاطر نشان مى‌شوند که برعهده پرسش شونده است. اینها از جمله عبارتند از: ”اراده یا فقدان اراده که رضایت خاطر مصاحبه کننده را فراهم مى‌کند؛ یعنى باعث بروز درجات متقاوتى از هماهنگى یا مقاومت در وضع پرسشگرى مى‌شود. علاوه بر آن مسئله فراتر از توان پاسخ دادن (Uberfeagt-Seins) پیش مى‌آید که این امر ممکن است ریشه‌هاى متعددى داشته باشد از جمله:
1. پرسش شونده پرسش را نمى‌فهمد یا آن را بد مى‌فهمد.

2. پرسش شونده با وضع فرضیه‌اى مواجه مى‌شود، به‌طورى که نخست مى‌باید خودش را از لحاظ معرفتى آماده سازد.
3. پرسش‌ شونده باید درباره نتایج آینده کار خود داورى‌هائى بکند که او را در وضعیت کنونى گفتگوهاى خود بسیار تحت‌فشار قرار مى‌دهد.
4. مصاحبه شونده باید در مورد جریان رفتارى خاص اطلاعاتى ارائه دهد (مثلاً در مورد جریان روز سه‌شنبه گذشته).

5. فرد آزمایش شونده باید درباره دلایل معین حرکت و عمل خود اطلاعاتى بدهد (یعنى درباره انگیزه کار خود) که خود او شاید کمى بر آن واقف باشد.
این نوع پرسش‌ها (یا به تعبیر لازارسفلد ـ “The Art Of Asking Why”) در واقع هسته مسائل و در عین‌حال حدود نهائى تکنیک پرسشگرى است. انگیزه‌هاى آگاهانه اغلب براى پرسش‌شونده کم و بیش بدیهى و روشن است،

اما پاسخ‌هاى غلط او از فریب یا اغواى آگاهانه (از شبه‌انگیزه‌ها) ناشى مى‌شود. انگیزه‌هاى ناآگاهانه براى خود پرسش شونده، اغلب شناخته شده نیستند؛ زیرا براى او خیلى سخت و تحمل‌ناپذیر است که انگیز‌ه‌هاى خود را به‌درستى نشناسد و لذا فرد یاد شده در اینجا نوعى دلایل ”اختراع“ مى‌کند یا به نوعى استدلال دست مى‌زند (انگیزه‌هاى صحنه‌ای). در چنین مواردى فرد عمل کننده (و مورد پرسش قرار گرفته) اغلب بیان‌کننده انگیزه‌هائى است که از فحواى آنها او مى‌پندارد که آنها:
– ”روشن و سهل الوصول“ هستند، یعنى از طرف دیگران بدون اشکال فهمیده مى‌شوند.
– ”عاقلانه“ هستند، یعنى از طرف دیگران این انگیزه‌ها خردمندانه تلقّى مى‌شوند.

– ”از لحاظ اجتماعى مطلوب“ هستند، یعنى از سوى دیگران و از بعد اجتماعى قابل قبول هستند.
در اینجا باید ابتدا دید که وضع ارتباطات در پرسشگرى از طریق رسانه زبان میانجى واقع مى‌شود و نیز پرسش‌هاى معرفتى (Kognitive Hülsen) خاص در معناى راهبرد‌هاى استدلالى را آماده‌نگه مى‌دارد. به دیگر سخن آیا زبان به منزله یک رسانه گروهى در نحوه استدلال و ساخت و پرداخت آن اثر مى‌گذارد؟ از طریق شیوه بیانى و زبانى یک پرسش و باز قوى‌تر و شدیدتر، از طریق تعیین دسته‌بندى پاسخ‌ها، پرسش‌ شونده به سوى ”راه‌هاى معرفتی“ خاص و معین (Kognitive Schienen) رانده مى‌شود به‌طورى که نمى‌تواند خود را از زیر فشار آن رها کند و این مسیر تحمیل شده را قطع کند.

علاوه بر این راهبرد عاقلانه شدن ـ که فروید و فیرکانت آن را این‌طور نامیدند ـ چنین اثر مى‌گذارد که پرسش ‌شونده ترجیح دهد پاسخ‌هائى بدهد که براى او به نوعى خردمندانه و عاقلانه تلقى مى‌شود. این گرایش تحریف شده از این لحاظ معتبر است که انسان به‌طور عام (چه نزد خود و چه نزد دیگران) از ته دل راضى نیست قبول و اعتراف کند که غیرعاقلانه یعنى عاطفى و تحریک شده، رفتار مى‌کند به‌ویژه اگر خود را حامل و ناقل تفکرى خردمندانه بداند و خود را به اجراء آن تفکر ملزم و موظف شمارد و براى خود نفشى قائل شود (مثلاً مدیر خرید).

شیوه و اسلوب کاربرد جواب در این گرایش وجود دارد که پاسخ‌هاى اجتماعى مطلوب (Sozial Erwünschte = Social Desirabillity) داده شود. این موضوع وقتى مصداق دارد که رفتار خود را هماهنگ با ضوابط و هنجارهاى معین انجام دهد و خود را حتى‌المقدور مثبت نشان دهد. به این ترتیب مثلاً پرسش شونده انگیزه خود را از خرید اتومبیلى که ترجیح مى‌دهد، دلایل امنیتى نام مى‌برد و برعکس به زحمت حاضر است دلایل حیثیتى را ذکر کند در مورد پرسش: ”چند بار لباس‌هاى زیر خود را عوض مى‌کنید“

عیناً همین نوع گرایش تحریف شده را بروز مى‌دهد کما اینکه در مورد پرسش مربوط به مسائل کاملاً خصوصى نیز این‌طور رفتار مى‌کند که در حقیقت نوعى خودسانسورى است (آنچه در عین‌حال به‌عنوان شناخت یک ضابطه محسوب مى‌شود، به نوبه خود ممکن است از طریق جریان یافتن آن در انظار عمومى و علنى شدن توسط نتایج پرسش‌ها القا شود).

از این گذشته از جمله واقعیات مطلوب اجتماعی، این مورد نیز شمرده مى‌شود که درباره قضایاى مورد پرسش، اصلاً نباید عقیده و پندارى داشت؛ از همین رو برداشتى مصنوعى از راه اثر مطلوبیت اجتماعی، ایجاد مى‌شود. همچنین نشان داده مى‌شود که پرسش شونده‌ها پیوسته ـ هر چند مفهوم واقعى یک پرسش را به‌طور کلى نفهمیده باشند ـ با تأکید و اصرار، خود را موافق آن نشان مى‌دهند و باز تابشان مثبت است.

مشاهده
مشاهده یعنى ”دریافت هدفمند و هدفدار محیط از طریق ارگان‌هاى حواس (تنها از طریق دیدن نیست) و ثبت و ضبط این دریافت‌ها به صورت واحد‌هاى اطلاعاتى ـ به نقل از آتس لاندر ـ Atteslander، 1991، ص 144).

در اینجا تقسیماتى در موضوع وجود دارد. عمل مشاهده ممکن است کم و بیش منظم و طبق برنامه یا نامنظم و غیرمدوّن انجام گیرد. عیناً مثل پرسشگرى که گزینش و انتخاب پرسش‌ها و نوع تکنیک‌ سؤال کردن از طریق تئورى رهبرى‌کننده و اجراء‌کننده تحقیق معین و مشخص مى‌شود، این موضوع در مورد مشاهده آماده شود

و سپس انجام گیرد و اینکه چه چیز معیارهاى انتخابى باید باشند که براساس آنها مشاهده آماده شود و سپس انجام گیرد و اینکه چه‌ چیز اصولاً باید مورد استفاده قرار گیرد؟ از آنجا که فرآیند دریافت و ادراک همیشه در پرتو کم و بیش آشکار بیان شده نظریه‌ها (همچنین تئورى عامیانه یا تئورى روزمره) جریان مى‌یابد لذا حداقلى از برقرارى سیستم هماهنگ و منظم به نوعى براى مرحله مشاهده لازم و جزء لاینفک آن است.

در اینجا سیستمى موجودیت و تحقق مى‌یابد که از روى عادت و رسم جاری، برحسب واحدهاى معنى مشاهده کار خود را محدود کند: این واحدها نیز جزء آن قسمت از عناصر تشکیل دهنده یک جریان اجتماعى هستند که خود باز به منزله کوچک‌ترین واحدهاى تحلیل رفتارى در نظر گرفته مى‌شوند (مثلاً افراد، مراحل اجرائى یک رفتار، وضعیت‌ها و تاریخ فرعى ـ Episoden).

برحسب ساخت‌پذیرى و ساخت‌گیرى بین مراحل مشاهده ساخت گرفته (یا استاندارد شده) و مشاهده ساخت نگرفته (یا غیر استاندارد) فرق گذاشته مى‌شود. براى ساخت‌پذیرى وسیع و مفصل، از عینیت‌پذیرى عملى و ارزشیابى نتایج سخن گفته مى‌شود. از طرف دیگر با محدود بودن ساختارى محیط، آن قسمتى را محدود مى‌کنند که در شرایط عادى ممکن است به‌طور اضافى مشاهده شود. لذا مى‌توان احتمالاً به‌طور دو مرحله‌اى حرکت کرد و پیش رفت، به‌طورى که در آن اولین گام در راه تبیین ابعاد مهم مشاهده برداشته شود که پیوسته بر یک طرح اولیه (شِما یا شکل واره) تئوریک کم و بیش روشن مبتنى باشد.

طرح اولیه معروف مشاهده‌اى از این دست از بالس (Bales) است. که در سال 1950 آن را براى تحلیل گفتگو‌ها و مباحثات گروهى طراحى کرد (چگونگى نماى مشاهده بالس 154 ، 1956). مشاهده‌کنندگان در این نما ـ هر کدام البته جداگانه ـ بیانات و عکس العمل‌هاى شرکت‌کنندگان را برحسب معیارهاى طرح از قبل مقوله‌بندى شده ثبت و ضبط مى‌کنند.

در این زمینه آنچه مورد علاقه بالس است و به‌ویژه به ‌صورت مکانیسم‌هاى راه‌گشاى مسائل گروه‌ها به‌کار گرفته مى‌شود این است که میان دو قلمرو، تفکیک قائل مى‌شود: یکبار او مراحل برهم کنشى‌ را جدا مى‌کند که براى غلبه بر طرح وظایف لازم است و بار دوم برهم‌کنشى‌هائى را که به نوعى جوّ و فضاى درون گروهی؛ یعنى جوّ اجتماعى ـ عاطفى به هنگام گفتگو و مباحثه مربوط است، در برمى‌گیرد.

معیار دوم مربوط است به تفاوت بین مشاهدات ”آشکار و پنهان“. در مورد مشاهدات علنى و آشکار، فرد مورد مشاهده مى‌داند که او مشاهده مى‌شود حتى اگر در طول زمان، کم و بیش ”فراموش شود“. مشاهده پنهان و پوشیده اغلب در آزمایشگاه انجام مى‌گیرد؛ مثلاً از طریق آیینه مخصوص انعکاش یک‌طرفه. مشاهده پوشیده وقتى است که فرد مورد مشاهده از مقاصد مشاهده کننده بى‌اطلاع است و نمى‌داند براى چه مورد مشاهده قرار گرفته است.

معیار سومِ تفکیک عبارت از این است که بین شرکت‌کرده‌ها و شرکت‌ نکرده‌ها در مشاهده تفاوت قائل شوند. در مورد طرح مقدماتى بالس و شیوه عمل او در این تفکیک، مشاهده کننده در حادثه مورد مشاهده شرکت نمى‌کند و به هیچ‌وجه نیز نفوذى بر مرحله تعامل ندارد. در مورد شرکت‌کنندگان در مشاهده باز باید تفاوت قائل شد که آیا مشاده کننده به نقش خود آشنا و واقف است یا نه و آیا او در فرآیند مشاهد نقش فعالى برعهده گرفته است یا نقش مشاهده کنندگى او محدود شده است و غیره;.

نماى 12 چگونگى نماى مشاهده بالس (154، 1956)
مثال معروف براى مشاهده شراکتى از وایت Whyte، 1971 است به این شکل که او خود را داخل محیط جنایتکاران فرض کرد و تحلیل کلاسیک خود را درباره جوامع زیززمینى (Streer Orner Society) تهیه و منتشر نمود. تحلیل‌هاى متعدد دیگرى از این نوع بیشتر از محیط رفتار انحرافى سرچشمه مى‌گیرند؛ از جمله مشاهدات شراکتى در سالن‌هاى دادگاه‌ها، زندان‌ها، آسایشگاه‌هاى سالمندان و معلولان، در گروه‌هاى همجنس‌باز فاسد و غیره ; .

صرف‌نظر از ابزار مشاهده ـ فى‌المثل طرح مشاهده تنگ و محدود یا کنج و منحرف و برنامه‌ریزى غلط مربوط به ساعت کار و غیره ـ مى‌توان در اینجا منابع خطا را برعهده مشاهده کننده یا مشاهد شونده گذاشت و آنان را مقصر دانست. آثار مشاهده شونده تقریباً وقتى وجود دارد که فرد مورد آزمایش تحت‌تأثیر مشاهده جور دیگرى رفتار کند (و خود را عاقل‌تر، هوشمند‌تر، آماده‌تر به‌کار و غیره ;. نشان دهد). تا آنجا که مى‌توان گفت مشاهده غیرعلنى و مخفى به منزله رفتار غیرقابل بارتاب، مطمئن‌تر خواهد بود.

آثار مشاهده کننده (یا مشاهده‌گر) به‌ویژه وقتى آشکار مى‌شود که مشاهد‌ه‌گر از موضوع مورد مشاهده خود زیاد یا کم فاصله دارد. در فاصله زیاد حالت عینیت و بى‌طرفى ایجاد مى‌شود و با وجود این مى‌تواند این امر، نوعى کمبود احساس در شخص یا وضعیت مورد مشاهده معنى دهد به‌طورى که محتواى مشاهده، دریافت و فهمیده نمى‌شود و مشاهده فقط حاشیه یا حتى حوادث غیرمهم را نشان مى‌دهد.

اما اگر فاصله کم باشد (مثلاً در چارچوب مشاهده مشارکتی) ممکن است چنین معنى دهد که مشاهده کننده به‌وسیله شرکت شدید خود یا ”منِ شراکتی“ شدید و مؤکد و به ‌وسیله احساس شدید خود، عینیت را به‌عنوان یک محقق از دست بدهد. به این ترتیب و به‌ویژه در مورد مشاهده‌گران شراکتى که به‌طور فعال در درازمدت تحقیق مى‌کنند مى‌توان نوعى ”آثار اجتماعى شدن“ را تشخیص داد، تقریباً به این نحو که مشاهده کننده تکیه‌گاه شرکت کنندگان را به‌عهده مى‌گیرد یا حداقل مى‌کوشد چنین نفشى را تثبیت کند.

اغلب تأکید مى‌شود که الزاماً فهم و تفسیر دقیق مفاهیم ذهنى به اهمیت اجتماعى عمل مشخص یا تسلسل رفتارى ( Verhaltenssequenz، ماینتز، 1971، ص 87) به مشاهده کردن تعلق دارد. این خواست درست سبب شد که به‌ویژه از سوى مکتب تعامل‌گرائى نمادى شماى مشاهد‌ه‌اى ذره‌اى (Atomistische، نظیر آنچه تقریباً در مقوله‌بندى سیستم بالس به‌کار برده مى‌شود).

رد شود و کاربرد ترجیح داده شده سرشار از احساس شیوه‌هاى رفتارى مشاهد شراکتی، به‌کار گرفته شود. با این شیوه ما به همان دلایل یکسانى برخورد مى‌کنیم که طرفداران شیوه‌هاى تفهمى قبلاً عرضه کرده‌اند و ما آنها را قبلاً در بخش منطق تحقیق نقادانه، بررسى کرده‌ایم. ما گفته ماینتز را تا آن حد تأیید مى‌کنیم که مى‌گوید موضوع عبارت است از: فهمیدن در عرصه ذهنى عمل علمى و این کار را بدان ترتیب عملى مى‌سازیم که اهمیت ارزش فرهنگى ( Kultutwert-Bedeutung، با عبارت و بیان ماکس وبر)

عملیات در سطح عینى و واقعى مورد بررسى قرار گیرد و بتوان آنها را با این شیوه مورد توضیح و تفسیر قرار داد. فریدریش (1984، ص 270) مى‌گوید: ”هر تفسیر ذهنى بى‌اهمیت خواهد ماند اگر این تفسیر با تفسیرهاى دیگر مقابله نشود، یعنى تفسیر ذهنى باید به ‌وسیله رابطه علمى و تفسیر عینى شده و استاندارد شده فرد محقق، ثابت گردد“.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir