توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله محبت از دیدگاه اسلام در فایل ورد (word) دارای 56 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله محبت از دیدگاه اسلام در فایل ورد (word)  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله محبت از دیدگاه اسلام در فایل ورد (word)

دیباچه  
محبت از دیدگاه قرآن  
محبت راستین و دروغین  
محبت، محور تربیت  
عناصر اصیل تهذیب اخلاق  
محبت به بندگان خدا  
محبت خداوند  
محبت و مودّت در اسلام  
عشق و محبت از دیدگاه ملاصدرا  
محبت به وجود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  
وظائف ما نسبت به آن حضرت  
نقش محبت و قاطعیت در تربیت فرزندان  
الگوی تربیتی محبت و عدم قاطعیت  
الگوی تربیتی بیمحبتی و عدم قاطعیت  
خودت را دوست داشته باش  
راز خوشبختی  

منابع

 

دیباچه

محبت ودیعه ای الهی است که خداوند نزد انسان قرار داده است . و افراد از این موهبت در طرق گوناگون استفاده می نماید . و برخی این نعمت را صرف عشق ورزیدن به عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می نمایند

عیاشی در کتاب ” تفسیر” از برید بن معاویه عجلی نقل کرده است که گفت: نزد امام باقر (ع) حاضر بودم که ناگاه شخصی که از خراسان پیاده برای ملاقات آن حضرت سفر کرده بود وارد شد، دو پای خود را که ترکیدگی و شکاف برداشته بود برای نشان دادن بیرون آورد و عرض کرد: به خدا قسم چیزی جزمحبت شما اهل بیت مرا به این کار وانداشت، و دوستی شما باعث شد که این راه طولانی را پیاده بپیمایم

امام باقر (ع) فرمود

“به خدا قسم اگر سنگی ما را دوست بدارد خداوند تبارک و تعالی او را با ما محشور گرداند، و آیا دین چیزی جز محبت است؟”

همچنین کلینی در کتاب ” کافی” از حکم بن عتبه نقل می کند

در خدمت امام باقر (ع) بودم و خانه پر از جمعیت بود که ناگاه پیرمردی که برعصای خود تکیه می کرد آمد تا آنکه کنار در اتاق ایستاد و رو کرد به امام باقر (ع) و گفت:” السلام علیک یابن رسول الله و رحمه الله و برکاته” ، ای فرزند رسول خدا! درود و رحمت و برکات خداوندی بر شما باد. سپس ساکت شد و منتظر جواب ماند

امام(ع) سلام او را به همان گونه پاسخ داد، آنگاه پیرمرد روی خود را به اهل مجلس کرد و به آنها سلام نمود و ساکت ماند تا آنکه جمعیت همگی سلام او را پاسخ گفتند

سپس رو کرد به امام باقر(ع) و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! مرا نزدیک خود جای بده، خدا مرا فدایت گرداند. به خدا قسم ! به راستی من شما را دوست دارم و هر کس شما را دوست داشته باشد دوست دارم، و به خدا قسم این دوستی ام به خاطر طمع دنیوی نیست، و من به راستی با دشمنان شما دشمنم، و از آنها بیزارم ونفرت دارم، و به خدا قسم این دشمنی و نفرت به خاطرانتقامجوئی یا کدورتی شخصی که بین من و او باشد نیست، و به خدا قسم حلال شما را حلال می دانم و حرام شما را حرام می دانم، و منتظر امر شما و دولت کریمه شما هستم، آیا امیدوار باشم و شما نسبت به من امیدی دارید؟ خداوند مرا فدای شما گرداند

امام باقر(ع) فرمود

به سوی من بیا، بسوی من بیا، پس او را کنارخود نشانید سپس فرمود

ای پیرمرد! شخصی خدمت پدرم علی بن الحسین (ع) رسید و از آن حضرت همین سئوال تو را پرسش نمود، پدرم به او فرمود

اگر با این حال از دنیا رفتی بر رسول خدا، امیرالمؤمنین ، امام مجتبی، امام حسین و علی بن الحسین(ع) وارد میشوی و دلت آرام می گیرد ، قلبت خشنود و چشمانت روشن می گردد و هنگامی که جان به حلقومت می رسید فرشتگان با آغوش باز و با دسته های گل به استقبال تو می آیند

و اگر زنده ماندی آنچه باعث روشنی چشمان تو است ، خواهی دید و در مقامات عالی بهشت با ما خواهی بود

پیرمرد که گویا از شنیدن گفتار امام باقر (ع) شوق زده شده بود عرض کرد: ای ابوجعفر! چه فرمودید؟

امام (ع) بار دیگر مطالبی را که فرموده بود تکرارکرد

پیرمرد شگفت زده گفت: الله اکبر، ای ابوجعفر! اگر بمیرم بر رسول خدا ، امیرالمؤمنین ، امام حسن ، امام حسین و علی بن الحسین(ع) وارد می شوم ; و همان مطالبی را که امام (ع) فرموده بود تکرار کرد. سپس پیرمرد صدا را به گریه بلند کرد و گریه راه گلویش را گرفته هق هق می کرد تا نقش زمین گردید، اهل مجلس از مشاهده حال این پیرمرد و گریه های او همه ناله کردند

امام باقر(ع) با انگشتان مبارک اشک از گوشه های چشم پیرمرد پاک کرد و آنها را فرو ریخت

پیرمرد سر بلند کرد و به امام باقر (ع) عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! دست مبارک خود را بده تا ببوسم خداوند مرا فدای شما گرداند. آنگاه دست امام(ع) را گرفت و بوسید وبر چشمان و صورت خود نهاد، سپس پیراهن خود را بالا زد و سینه و شکم خود را برهنه نمود و دست امام(ع) را بر آن گذاشت و بعد از آن از جا برخاست و خداحافظی کرد. امام باقر(ع) از پشت سرش به او نگاه می کرد و او می رفت، سپس رو به اهل مجلس کرد و فرمود

هر که دوست دارد یکی از اهل بهشت را ببیند به این شخص نگاه کند

محبت از دیدگاه قرآن

قرآن کریم در مورد محبت می فرماید

«و من الناس من یتخذ من دون الله أندادا یحبونهم کحب الله و الذین امنوا اشد حبا لله» (1)

مؤمنان، به خدا دل بسته اند و دوستان او هستند، ولی مشرکان و کافران، دوستان بتهایند؛ اما محبت مؤمنان به خدا از محبت بت پرستان به بتها بیشتر است؛ چون هیچ زیبایی به اندازه خدا جمیل نیست و هیچ معرفتی به اندازه معرفت او کمال نیست و هیچ انسانی نیز به اندازه مؤمن، عارف نیست؛ از این رو، هیچ انسانی به اندازه مؤمن، عاشق و محب نیست. محبت شدت پذیر است و اگر چه کمیت ندارد ولی دارای کیفیت است؛ محبت «وزن» ندارد ولی شدت وجودی دارد و «وزین» است

علت برتری محبت مؤمن، به خدا از محبت مشرک به بت، این است که بت اگر چه زیبا باشد زیبایی بصری و سمعی یا زیبایی خیالی و وهمی دارد و درک این زیباییها به وسیله گوش و چشم و تأثیر این محبوبها در حد وهم و خیال است؛ چون انسان نا آگاه، می پندارد از بتان و به طور کلی از غیر خدا کاری ساخته است. بنابراین، معرفت بتپرستها در حد توهم و تخیل و زیبایی شناسی آنها هم در حد خیال، وهم، سمع و بصر است و به همین دلیل، محبت و عشق آنها از محدوده چشم و گوش از یک سو و از محور وهم و خیال از سوی دیگر نمی گذرد؛ ولی مؤمن نه تنها از راه چشم و گوش، آثار طبیعی و از راه وهم و خیال، آثار مثالی و برزخی مطلوب و محبوب حقیقی را می نگرد، بلکه از راه عقل، کمال معقول و اسمای حسنای الهی را می نگرد و قهرا درک او قویتر است و چون درک قویتر است مدرک هم قویتر است و چون مدرک قویتر است در نتیجه محبت هم بیشتر است

در نبردهایی که بین مردان با ایمان و مشرکان و کافران در طول تاریخ، اتفاق افتاده است مؤمنان، همواره پیروز بودهاند و این بدان دلیل است که ایستادگی و مقاومت در سایه علاقه، همان ایستادگی در پرتو معرفت است و چون معرفت مؤمنان کاملتر است، علاقه آنها نیز کاملتر است و چون محبت و اشتیاق و علاقه آنها کاملتر است، ایستادگی آنها نیز کاملتر و بیشتر است؛ و چون مقاومت و ایستادگی آنها کاملتر و بیشتر است، قهرا پیروزی هم از آن آنهاست

«کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله» (2)

البته امدادهای غیبی، نقش سازنده ای دارد، ولی زمینه ساز حصول آن امدادهای غیبی همین محبتها، معرفتها، عشقها و شوقهای وافر سالکان کوی حقیقت و معنویت است، و در هر موردی که چنین ثمری از نبرد با کافران به دست نیامده، بر اثر ضعف معرفت، نقص ایمان و قصور محبت بوده است

محبت راستین و دروغین

محبت بر دوگونه است: محبت صادق و محبت کاذب

محبت صادق آن است که انسان کمال را درست تشخیص بدهد و البته وقتی به کمال آگاهی پیدا کند، به آن دل میبندد مانند محبت به خداوند، متقابلا کمال هم جاذبه دارد و محب را به سمت خود جذب می کند و در حقیقت محبت صادق، دو جانبه است؛ اما محبت کاذب آن است که انسان، نقص را کمال بپندارد و بر اساس چنین پندار باطلی به آن کمال موهوم علاقمند گردد؛ مانند محبت غیر خدا، مخصوصا محبت عالم طبیعت، محبت کاذب و جاذبه ای است که عین دافعه است؛ چنانکه افعیها با نفس کشیدن، برخی از حشرات را جذب می کنند؛ اما نه برای پرورش و کمال بلکه برای هضم و نابود کردن. بنابراین، جذب آنان، جذب کاذب است

زرق و برق دنیا نیز چنین است. انسان اگر به دنیا دل ببندد، دنیا جاذبه دارد و او را به سوی خود جذب می کند؛ اما برای این که او را درهم بکوبد و نابود و سپس به صورت زباله دفع کند، ولی ذات اقدس خداوند نه تنها محبوب مؤمنان است بلکه محب آنان نیز هست و آنان را به سمت خود جذب می کند تا آنها را بپروراند و احیا کند. از اینرو، همان گونه که گفته شده

ألا کل شی ء ما خلا الله باطل

و کل نعیم لا محاله زائل (3)

در مورد محبت نیز باید گفت هر محبتی غیر از محبت خدا باطل و دروغین است

امیرالمؤمنین ( علیه السلام) می فرماید

دنیایی که شما را ترک می کند، پیش از این که شما را ترک کند، شما آن را ترک کنید: «و آمرکم بالرفض لهذه الدنیا التارکه لکم» (4)

در مثلها نیز آمده است: «عزل» از مقام به منزله طلاق مردان و حیض کارگزاران است: «العزل طلاق الرجال و حیض العمال» (5). انسان هم سرانجام روزی از دنیا و لذایذ و مقامهای آن عزل و محروم می شود؛ از این رو قرآن دنیا را خانه فریب و نیرنگ معرفی می کند

البته منظور از دنیا آسمان و زمین نیست؛ زیرا اینها آیات الهی و نعمت خداست. ذات اقدس خداوند دنیا را چنین معرفی کند: مثل دنیا این است که بارانی ببارد و سرزمینی، سبز و خرم شود، ولی پس از مدتی خزانی در پی آن بیاید و آن را به صورت کاهی زرد در آورد و از بین ببرد

«کمثل غیث أعجب الکفار نباته ثم یهیج فتریه مصفرا ثم یکون حطاما» (6)

چون «مثل» غیر از «ممثل» است، معلوم می شود امور طبیعی مانند فصول چهارگانه، «دنیا» نیست. اینها آیات منظم و خوب است؛ یعنی پاییز در جای خود به همان اندازه خوب و زیباست که بهار در جای خود؛ چون اگر پاییز و زمستانی نباشد، هرگز بهاری نخواهد بود، ولی آن «من» و «ما» که چند صباحی خرمی و آنگاه پژمردگی را به دنبال دارد، «دنیا» است و چنین چیزی جاذبه ای دروغین دارد و هر محبتی که در کنار جاذبه دروغین باشد و یا محبت آن محبوبی که انسان را خوب جذب می کند تا از بین ببرد، محبتی کاذب است و اصولا هر محبتی که به غیر خدا تعلق بگیرد چنین است، ولی در محبت الهی خدای سبحان لطف و فیض منبسط خود را گسترده است تا محب خود را به فضای باز درآورد و به او پروبال بدهد تا پرواز کند. از این رو قرآن کریم می فرماید

«و الذین آمنوا أشد حبا لله» (7)

بنابراین، اگر محبت کسی به دنیا و آخرت یا به خدا و غیر خدا یکسان باشد، او به این معنا، مؤمن نیست؛ زیرا معرفتش تام نیست و از همین جا معلوم می شود که محور بحثها معرفت است، نه محبت چنانکه در مرحله بعد تبیین می شود. چون خود محبت از فروعات بحثهای محوری معرفت است

نظامی گنجوی در پایان داستان «لیلی و مجنون» می گوید: لیلی در اواخر عمر بیمار شد و طراوتش از بین رفت. او به مادرش وصیت کرد: پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو اگر خواستی محبوبی برگزینی، دوستی مانند من مگیر که با یک تب، همه طراوت خود را از دست بدهد و با یک بیماری، همه نشاط او فرو بنشیند؛ دوستی بگیر که زوالپذیر نباشد. بنابراین، معرفت، محبت حقیقی می آورد و غفلت، محبت کاذب. در قرآن کریم در باره محبت کاذب آمده است

«کلا بل تحبون العاجله و تذرون الاخره وجوه یومئذ ناضره إلی ربها ناظره و وجوه یومئذ باسره تظن أن یفعل بها فاقره» (8)

شما متاع زودگذری را دوست دارید و کسانی که چنین متاعی را به عنوان محبوب، برگزیده اند، در روز قیامت، چهره آنها افسرده است، ولی کسانی که خدا را به عنوان محبوب راستین پذیرفته اند، در آن روز چهره ای شادمان دارند

نیز می فرماید

«و تحبون المال حبا جما» (9)

شما مال را خیلی دوست دارید. کسی که به مال، خیلی علاقه مند باشد، در هنگام مرگ فشار بیشتری می بیند؛ زیرا باید هنگام مرگ همه علاقه های دنیوی را رها کند. گاهی ممکن است اصل مال کم باشد، ولی علاقه به آن زیاد باشد. آنچه در این آیه آمده، این نیست که شما مال زیادی را دوست دارید، بلکه می فرماید شما به مال، خیلی دل بسته اید. آنچه که مربوط به جمع مال و «اکتناز» است در سوره «توبه» و بعضی از سور دیگر آمده است. در سوره توبه می فرماید

«و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب ألیم» (10)

در سوره «همزه» نیز می فرماید

«ویل لکل همزه لمزه الذی جمع مالا و عدده یحسب أن ماله أخلده» (11)

او مالی را جمع و شمارش کرده است و هر روز کوشیده تا بر ارقام ثروت اندوخته اش در بانکها، افزوده شود. او از داشتن مال وافر لذت می برد؛ بدون این که بتواند از آن استفاده کند و در حقیقت، انباردار دیگران است. چنین انسانی تلاش می کند و مشکل قیامت را خودش تحمل می کند ولی لذت بهره وری از مال را عده ای دیگر می برند و این، خسارت بزرگی است. انسانی که اهل معرفت نباشد در انتخاب محبوب، خطا می کند

محبت، محور تربیت

رسیدن به مقام «محبت» محصول سیر و سلوک و پیمودن راه در مراحل پیشین است و انسان بر اثر آن «حبیب الله» میشود. انسان بر اثر تمرین و فاصله گرفتن از هرگونه فریب و امر ناپایدار و دل نبستن به غیر خدا، «حبیب الله» میشود

یکی از مبانی مهم تعلیم و تربیت در اسلام، «محبت» است. قرآن کریم که معلم و مربی اخلاق است مهمترین محور فضایل اخلاقی را محبت می داند و امام صادق (سلام الله علیه) می فرماید : خدای سبحان پیامبر خود را با محبت الهی تأدیب و تربیت کرده است

«إن الله عز و جل أدب نبیه علی محبته» (12)

کار خدا تادیب است و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مودب او و مدار تادیب آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم نیز، محبت است

هستی و همه کمالات آن نخست از مولا شروع می شود نه از بنده، یعنی این انسان نیست که در عبادت خدا، سه راه دارد بلکه این خداست که براساس مصلحت با سه راه، انسانها را می پروراند . خدا عده ای را براساس ترس، عده ای را براساس بشارت و نشاط و گروهی را براساس محبت، تربیت می کند

همان گونه که اصل رسالت بر اساس

«الله أعلم حیث یجعل رسالته» (13)

است رزق موجودات نیز بر اساس حکمت است

«الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر» (14)

 «نحن قسمنا بینهم معیشتهم» (15)

چنانکه می فرماید

«یهب لمن یشاء إناثا و یهب لمن یشاء الذکور أو یزوجهم ذکرانا و إناثا و یجعل من یشاء عقیما» (16)

خداوند، بر اساس مشیت حکیمانه به برخی پسر، به برخی دختر و به برخی هم پسر و هم دختر می دهد و به بعضی نیز فرزندی عطا نمی کند، در زمینه تعلیم و تربیت نیز چنین است

خداوند گروهی را براساس ترس از جهنم می پروراند؛ آنها به گونه ای تربیت می شوند که فعل واجب و ترک حرام را برای این که در قیامت نسوزند انجام می دهند؛ برخی را براساس شوق به بهشت می پروراند که آنها فعل واجب و ترک حرام را برای رسیدن به بهشت انجام می دهند و برخی را نیز فارغ از خوف و بشارت می پروراند. از این رو بر اساس

«ألا إن أولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (17)

می توان گفت: «ألا إن أولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یبشرون» و چنین انسانهایی اولیاء الله هستند و خداوند آنان را بر اساس محبت می پروراند؛ چنانکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را نیز برمدار محبت پروراند. از این رو عبادت پیغمبر و اهل بیت ( علیهم السلام) عبادت شاکرانه و محبانه بود. البته بشارت بر مدار محبت و نشاط بر محور مودت غیر از بشارت و نشاط بر مدار جنت حسی است

چون ادب پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بر محور محبت است و آن حضرت اسوه ماست، ما موظفیم هم در ارتباط با خدای سبحان و هم در ارتباط با خلق، برمدار محبت حرکت کنیم، مثلا برای بسیاری از نوآموزان در طلیعه امر، پیمودن راه سوم یعنی مدار محبت، دشوار است؛ ولی نباید همه همت اولیای منزل یا مدرسه، این باشد که فرزندان و نوآموزان را بر مدار ترس و تشویق یا تنبیه، تربیت کنند. البته باید عده ای را بترسانند که اگر در امتحان یا سایر برنامه ها، موفق نشوید، تنبیه، مردود یا اخراج می شوید و عده ای را نیز باید تشویق کنند که اگر در امتحان یا برنامه های کلاس کامیاب شدید، هم جایزه می گیرید و هم آینده سازان خوبی خواهید بود و;. این کارها، سودمند است اما کار نهایی نیست و باید دانش آموز را بر محور محبت، تربیت کرد تا دوستدار علم شود و برای مدرک، نمره، شهرت در جامعه، چاپ عکس در مطبوعات و; درس نخواند

مسئله «تخویف» و «تبشیر» در قرآن و روایات اهل بیت ( علیهم السلام) فراوان است؛ اما نسبت به افراد ضعیف، مرحله نهایی و نسبت به افراد متوسط، مقدمه و وسیله است، تا انسان در اوایل، از راه تنبیه و تشویق و کم کم بر اساس تحبیب حرکت کند

عناصر اصیل تهذیب اخلاق

 

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir