توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله بررسی برخی آراء مفسرین شیعه و سنی در مورد سوره مباركه غاشیه در فایل ورد (word) دارای 160 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی برخی آراء مفسرین شیعه و سنی در مورد سوره مباركه غاشیه در فایل ورد (word)  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی برخی آراء مفسرین شیعه و سنی در مورد سوره مباركه غاشیه در فایل ورد (word)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بررسی برخی آراء مفسرین شیعه و سنی در مورد سوره مباركه غاشیه در فایل ورد (word) :

مقدمه:
با سلام و درود بر پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی و خاندان مطهرش. آنان كه قرآن ناطقند و هدایت گران انسانند تا روز قیامت.
خدای متعال را شاكریم كه به ما این اجازه را فرمود كه در دریای عمیق علوم قرآن غوطه‌ور شویم و از آن درّ گرانمایه سعات را بیابیم.
سوره غاشیه یكی از سوره‌های كوتاه اما پر محتوایی است كه جامع سعیدی از مطالب، حول محورهای توحید، نبوت و معاد است، این پروژه كوتاه با استفاده از كتب تفسیری و لغوی سعی دارد به مباحث مختلفی كه در این سوره آمده است بپردازد.

تعریف موضوع
این پروژه بر آنست با برسی سوره غاشیه اهداف اصلی این سوره با توجه به تفاسیر شیعه و سنی مورد كنكاش قرار دهد.
اهمیت موضوع
قرآن كریم كتاب هدایت بشر در همه زمانها و مكانها بوده و شایسته است تمامی سوره قرآن كریم مورد توجه و تحقیق و بررسی قرار گیرند تا در پرتو این پژوهشها به اهداف عالی آن دست یافته و سبب تفكر و تعمق هر چه بیشتر در آیات این كتاب الهی شود.
پیشینه موضوع:

درخصوص سوره غاشیه در كتب تفسیری شیعه و سنی، مطالبی بیان شده است. اما كتاب یا پروژه‌ای كه اختصاصاً به این سوره، محتوایش و هدف آن پرداخته باشد، وجود ندارد.
سئوال اصلی: آیا می‌توان گفت تناسب آیات در این سوره ما را به انا علینا حسابهم می‌رساند؟
فرضیه: بین دیدگاههای مفسران شیعه و سنی در مورد نكات برجسته سوره غاشیه اتفاق نظر وجود دارد.
سئوالات فرعی:
1- آیا اسماء قیامت توقیفی هستند. چرا در این سوره؟
2- چرا در این سوره به برخی از نعمتها و نقمتها اشاره شده است؟
3- چرا به برخی از آیات آفاقی اشاره شده است؟
4- چرا پیامبر صلی‌الله علیه و آله مصیطر نیست؟

روش تحقیق:
با توجه به موضوع پروژه این تحقیق كتابخانه‌ای است.
محدودیت‌های تحقیق:
با توجه به اینكه تمامی تفاسیر مطالبی شبیه به هم را بیان كرده بودند این پروژه با محدودیت منابعی كه مطالب جدید و نوین ارائه كرده باشند رو به رو بوده است.
پیشنهادات
از آنجایی كه كتب تفسیری هر كدام كمابیش با الهام از تفاسیر دیگر نگاشته شده‌اند این امر باعث شده است مطالب تفسیری تقریباً تكرار شوند. مخصوصاً در نقل روایات و نتیجه‌گیری آیات و مباحث مربوط به محتوای سوره، به نظر می‌رسد كه اگر بخواهیم مطالب جدید و نوین در رابطه با این سوره یا سوره‌های دیگر بدست آوریم باید گذشته از مطالب تفسیری و علوم قرآنی از علوم دیگر، مانند- نجوم، روانشناسی، اخلاق و … در این خصوص بهره برد.

چكیده
لازم به ذكر است كه درباره این سوره مطالب بسیاری قابل بحث و بررسی است ولیكن این پروژه به لحاظ گنجایش، ظرفیت پرداختن به تمامی موضوعات مربوطه را ندارد.
به همین علت، این تحقیق به بعضی از موضوعاتی كه در آیه مورد توجه قرار گرفته، به طور گذرا و كلی پرداخته است. مطالبی كه در این پروژه مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌اند به این ترتیب است: فصل اول: این فصل حاوی بررسی لغوی لغات مطرح شده در سوره مباركه غاشیه است. در این قسمت سعی شده است لغات با توجه به كتب لغوی معتبر و نیز كتب تفسیری مورد بررسی قرار گیرند.

فصل دوم: در مورد تفسیر آیات سوره مباركه غاشیه می‌باشد و لذا مطالبی كه در این قسمت آمده بیشتر جنبه تفسیری دارد، ولی قبل از پرداختن به تفسیر آیات، موضوعات مختلفی پیرامون سوره، مورد ارزیابی قرار گرفته است. مانند: معرفی سوره- فضیلت سوره- ارتباط سوره با سوره قبل و دیگر سوره.
روش پرداختن به تفسیر در این فصل این است كه اول ترجمه آیه یا آیات مربوطه آمده است و سپس در ذیل آن تفسیرهای مختلف شیعه و سنی آمده است. لازم به ذكر است كه آیات این سوره از نظر محتوا به سه دسته كلی تقسیم شده است كه قبل از پرداختن به آیات هر دسته، مفهوم كلی نیز بیان شده است.
فصل سوم: اختصاص دارد به بررسی نكات برجسته سوره، از جمله مطالبی كه در این فصل بدانها اشاره شده به این ترتیب است. اسماء قیامت- نعمت‌ها و نقمت‌ها اخروی توجه به آیات آفاقی از جمله آسمان، زمین، شتر، كوه، فایده تذكر، رسالت پیامبر صلی‌الله علیه و آله.

فصل اول:
بررسی لغات مطرح شده
در سوره مباركه غاشیه

1- غاشیه
غاشیه (غشاء: پرده) فروپوشنده
غاشیه جمع غواش (غشی): مؤنث (الغاشی)، پوشش و سرپوش، پوشش دور قلب، بلا و سختی، روز رستاخیز .
الغاشیه مؤنث الغاشی، پوشش، روپوش، رویه، غشاء بیرونی قلب. جمع غوایش- حادثه ناگوار قیامت و … .
مجمع‌البیان درباره این واژه می‌گوید: این واژه از ماده «غشاوه» به معنی فرا گرفتن و پوشاندن آمده است، این نام برای روز رستاخیز به خاطر آنست كه ترس و هراس رویدادهای وحشت‌بار آن همه را بسان سایه‌ای سهمگین زیر پوشش می‌گیرد .

غاشیه: فراگیرنده و پوشاننده «اَفَأمنوا ان تأتیهم غاشیه من عذاب الله یوسف 107» مراد از غاشیه نقمت و عذاب فراگیرنده است. قیامت در «هل اتیك حدیث الغاشیه» از آن جهت غاشیه خوانده شده كه عموم را فرا گیرد و احدی از آن مستثنی نیست .
غواش: جمع غاشیه: فراگیرنده‌ها. «لهم من جهنّم مهادٌ و من فوقهم غواش» برای آنها از جهنم بستر و از بالاتیان فراگیرنده‌ها است یعنی آتش از بالا و پایین آنها را احاطه كرده .
2- خاشعه:
خاشعه: هراسان، وحشت‌زده، ذلت‌بار.

الخاشعه مؤنث (الخاشع) است. و الخاشع جمع خُشَّع و خَشَعَه و خاشعون به معنی زبون و فروتن .
(الخاشع): فروتنی كننده. بَلْدَهٌ خاشعهٌ محلیكه جای سكونت در آن نیست .
قاموس قرآن: خشع: خشوع به معنی تذلّل و تواضع است. راغب می‌گوید: خشوع به معنی ضراعه و تذلّل است و اكثر استعمال آن در جوارح است چنانكه اكثر استعمال ضراعه در تذلّل و تواضع قبلی است.

قاموس ادامه می‌دهد: آنچه مسلم است این است كه خشوع به معنی تذلّل و تواضع است و آن با سكوت و آرامی و اطاعت و سر بزیر انداختن قابل جمع و تطبیق است و اما راجع تذلل درونی و بیرونی (قلبی و جوارحی)، بنابر تصریح قرآن در هر دو به كار می‌رود و رفته است: مانند «اَلَم یأن للذین آمنوا ان تخشع قُلُوبُهُمْ لِذِكر الله و ما نَزَل من الحقِّ …حدید/ 16 : آیا برای مؤمنان وقت آن نرسیده كه دلهایشان بیاد خدا و آن حقی كه نازل شده خاشع و متواضع شود» در این آیه كریمه خشوع در تواضع قلبی به كار رفته. و در سه آیه بعد مانند «و خَشَعَتِ الاصواتُ للرّحمن فلا تَسَمُع الّاهمساً (طه/ 108) صداها برای مذّلت در پیشگاه خدا، بیفتد و آرام می‌شود و جز صدای خفیف نشنوی»- «خاشعَهً ابصارُهم ترهقُهمِ ذلّه. قلم/ 43»- «وجوهٌ یومئذٍ خاشعهٌ: غاشیه/2» به معنی تواضع و تذلّل بیرونی استعمال شده است .
زمخشری می‌گوید: خاشعه یعنی ذلیله .

راغب: خشع: الخشوع= یعنی تضرع و زاری، واژه خشوع بیتشر در حالاتی كه در اعضاء بدن ظاهر می‌شود به كار می‌رود ولی- تضرع در معنی زاری و فروتنی است و بیشتر در حالتی كه در دل و ظاهر انسان به وجود می‌آید به كار می‌رود.
3- عامله:
عامله عمل كننده، تلاشگر :
العامله جمع عاملات و عوامل، مؤنّث (العامل) است. نویسنده در معنی عامل آورده است: العامل جمع عمّال و عاملون و عمله به معنی كارتر، كسیكه با دست كاری را انجام دهد، آنكه برای دیگری كار كند …
فخررازی: العامله: فهی التی تحمل الاعمال .
4- ناصبه

ناصبه (نَصْبْ): رنج كشیده، رنج دهنده .
الناصبه جمع نواصب به معنی آنكه در راهپیمایی بكوشد، «هم ناصبٌ»: ناراحتی خسته كننده . همچنین منجه الطلاب در معنی این لغت (الناصب) نزدیك به همین معانی را ذكر كرده است . مجمع‌البیان نیز این واژه را به معنی رنج بردن بیان كرده است .

المیزان می‌گوید: ناصبه، اسم فاعل و مشتق از مصدر (نصب) است به معنی تعب و كوفتگی . ناصب: اسم فاعل است رنج دهنده- ناصب لازم هم می‌آید و به معنی به زحمت افتاده است. مانند «وجوهٌ یومئذٍ خاشعه، عامله ناصبه». ظاهراً مراد از عمل تلاش غیرمشروع دنیا است كه باعث رنج، آخرت است یعنی، چهره‌هایی در آنروز ذلیل‌اند، تلاش‌گراند در دنیا بزحمت افتاده‌اند در قیامت . فخررازی نیز همین معنی را برای این لغت بیان كرده و می‌گوید: النصب: الدؤوب والعمل مع التعب .
قرطبی این لغت را به معنی تبعه آورده است .

5- تَصْلی:
تَصْلی (صَلْیْ): به آتش می‌سوزد ، صَلَی فلانآ النارَ و فیها و علیها: داخل آتش كرد او را در آتش جایش داد . تَصَلَّی- تَصَلّیاً ]صلیِ[ النار و با النار: از گرمی آتش رنج برد، خود را با آتش گرم كرد . تفسیر نمونه درباره این نعمت می‌گوید: «تصلی» از ماده «صلی» بر وزن نفی، به معنی ورود در آتش و ماندن و سوختن به آن است .
صلی: ملازمت. بریان كردن، دخول، سوختن، چشیدن عذاب آتش .

زمخشری می‌گوید: تصلی هم با فتحه و هم با ضمه و هم با تشدید خوانده می‌شود.
و نزد عرب به معنی (أن یحضروا خصیراً فیجمعوا فیه جمراً كثیرا، ثم یعمدو الی شاه فیدسوها و سطه، فأما ما یشوی فوق الجمر اُوعلی المقلی اُوفی التنور، فلا یسمی مصلیا.)
6- الحامیه
الحامیه: سوزان

الحامیه جمع حوام، مؤنث (الحامی) است، تاء در این واژه برای مبالغه است، گروهی كه از جان خود یا دیگری حمایت كنند .
(حَمِیَ، حمیاً، حِمُیّاً، حُمّواً) النار: آتش گرفت، زبانه زد، شعله‌ور شد (حَمِیَ) علیه: بر او خشم گرفت .
قاموس: حَمی: حرارت شدید. راغب گوید: آن حرارتی است كه از فلزات سرخ كرده و از بدن برخیزد. «یوم یُحمی علیها فی نار جهنم فتكوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم… توبه/ 35: روزیكه به آنها در آتش جهنم حرارت داده شود و با آنها پیشانی‌ها و پهلوها و پشتهایشان داغ كرده شد» «تصلی ناراً حامیه غاشیه: 4» …
حامیه به معنی گروم و سوزنده است، در نهج‌البلاغه خطبه 188 فرموده: مُظْلِمَهٍ اقطارُها. حامیَهً قدورها. فَظیعهٍ امورها. نویسنده قاموس قرآن در جواب این سئوال كه چرا نار با حامیه توصیف شد؟ می‌گوید: شاید مراد شدّت و گدازنده بودن آتش است چنانكه آنرا نهایت سوزنده بودن گفته‌اند .

راغب: الجمی، حرارتی است كه از اجسام گرم مثل آتش و خورشید و نیروی حرارتی دیگر در بدن و سایر اجسام تولید می‌شود خدایتعالی می‌گوید: (فی عینٍ حامیه) كهف/ 86 یعنی در چشمه آب گرم كه- حَمِئَهٍ- هم خوانده می‌شود .ٍ
قرطبی نیز این لغت را به معنی حرارت و گرمای شدید (شدیده الحرّ) می‌داند .
7- انیه:

انیه: آب داغی كه به نقطه جوش رسیده باشد .
الآنى: آنكه بسیار دور اندیش و بردبار باشد .
«لانیه» مؤنث «آنی» از ماده «انی» بر وزن حلی به معنی تأخیر افكندن است. و برای بیان فرا رسیدن وقت چیزی گفته می‌شود، و در این با به معنی آب سوزانی است كه حرارتش به منتها درجه رسیده است .

الأناه: سنگینی، وقار، بردباری، حلم، حوصله فرصت دادن، مهلت دادن .
مجمع‌البیان درباره این واژه گفته كه مؤنث «آنی» به معنی آبی است كه بی‌نهایت سوزان است .
قاموس: اِنْی: نزدیك شدن، رسیدن «حمیمٍ آن» آب جوشانیكه به شدت حرارت رسیده «یطوفون بینها و بین حمیمٍ آن» رحمن/44- «نسقی مِن عینٍ آنیه» غاشیه/5 از چشمه‌ایكه به شدت حرارت رسیده آب داده شوند .

زمخشری در كشاف می‌گوید: آینه: متناهِه فی الحرّ .
راغب می‌گوید: أنی: آن الشیی: زمانش نزدیك شده و در (من عینٍ آنیه» یعنی زمانش در شدت گرما فرا رسید .
و قرطبی آن را منتهی درجه حرارت می‌داند .

8- ضریع ضرع (ضَرَعَ- ضروعاً) من الشی: به چیزی نزدیك شد، (ضارع و ضَرِع): فروتن، خاشع، متواضع . ضَریعْ: (ضَرْعْ): طعام دوزخ كه از خار سمی است و تَضَرُّع از این ریشه است. شاید به مناسبت اینكه خوردن این ماده دوزخی انسان را به تضرع و زاری می‌اندازد . پیامبر فرمودند: «ضریع» چیزی است كه در آتش شبیه خار بسیار تلخ و بوی آن از مردار بدتر و از آتش سوزنده‌تر است .
تفسیر نمونه با توجه به تفاسیر دیگر درباره معنی این لغت می‌گوید:

بعضی گفته‌اند: نوعی خار است كه به زمین می‌چسبد، هنگامی كه تر باشد قریش آن را «شبرق» می‌نامیدند و هنگامی كه خشك می‌شد آن را «ضریع» می‌گفتند، گیاهی است سمی كه هیچ حیوان و چهارپایی به آن نزدیك نمی‌شود.
همچنین نویسنده از یكی از علمای لغت درباره این لغت می‌گوید: «ضریع» گیاه سبز بدبویی است كه از دریا بیرون می‌افتد.
و در پایان این بحث بیان می‌كند: بعضی نیز گفته‌اند: «ضریع» طعامی است ذلت آفرین كه دوزخیان برای رهایی از آن به درگاه خدا تضرع می‌كنند.
سپس چنین نتیجه می‌گیرد كه: ماده «ضرع» به معنی ضعف و ذلت و خضوع است این تفسیرها با هم منافاتی ندارد و ممكن است در معنی این واژه جمع باشد .
مجمع‌البیان می‌گوید: «ضریع» گیاهی است كه آن را شتر می‌خورد و برای حیوان زیانبار است و سودی نمی‌بخشد، پاره‌ای نیز ان را گیاهی سمی شناخته‌اند كه هیچ چهارپایی به آن نزدیك نمی‌شود .

قاموس: ضریع طعام اهل جهنم است كه نه سیر می‌كند و نه فربه می‌گرداند. ضریع در آیه (7 غاشیه) نكره است یعنی ضریع بخصوصی است كه این صفت دارد كه نه از گرسنگی سیر می‌كند و نه لاغر را فربه می‌گرداند.
و درباره طعام اهل عذاب در قرآن 4 نوع را ذكر می‌كند: 1- زقوم (دخان/ 43-45). 2- غسلین (حلقه/36). 3- ضریع (غاشیه/7). 4- طعام گلوگیر (مزمل/13)
و سپس می‌گوید: باید دانست مفهوم آیه ضریع و غسلین نفی طعام دیگر است لذا باید هر دو یكی باشند و یا هر یك مخصوص به گروهی از دوزخیان باشد .
زمخشری در كشاف در معنی ضریع ]مانند مجمع‌البیان[ می‌گوید: «الضریع- یبیس الشبرق، و هو جنس من الشوك قرعاه الابل مادام رطبا، فاذا یبس تحامه الابل و هو سم قاتل .»

9- یُسْمِنْ
یُسْمِنْ: (سَمْنْ): فربه می‌كند . سمن (سَمِنَ- سَمِناً-سمانهً): فره شد، پیه آورد .
(سَمَنَ: سَمْناً الطعام: خوراك را چرب كرد. سَمِنَ: سِمَناً و سَمانَهً: چاق و فربه شد. السُّمْن: جمع أسْمُن و سُمون و سُمنان به معنی چربی كه از زدن شیر گرفته شود، كره .

قاموس: سَمن: چاقی «لا یسمن و لا یغنی من جوع» غاشیه/7 نه فربه می‌كند و نه سیر
سمین: حاق «فراغ الی اهلِهِ فجاءَ بعجلٍ سَمینٍ» ذاریات/26: آهسته پیش اهلش رفت و گوساله چاقی آورد .
10- ناعمهٌ

ناعمهٌ (نعمت): متنعم، برخوردار .
النّاعمه مؤنث (النّاعم) زن یا دختر در ناز و نعمت. (الناعم): نرم، در ناز و نعمت، سرسبز و خرم . الناعم من العیش یعنی زندگی فراخ و پرنعمت .
زمخشری: ناعمه ذات بهجه و حسن او متنعمه: صاحب شادی و نیكویی، یا متنعم .
قاموس می‌گوید:

ناعم: صاحب نعمت «وجوهٌ یومئذٍ ناعمه، لسعیها راضیه» چهره‌هائی (مردمانی) در آنرور در نعمتند و از تلاشیكه در دنیا كرده‌اند راضی‌اند .
11- لاغیهً
لاغیهً (لغو): كلام قبیح، بیهوده، و یاوه .
الاغیه (لغو): چرند و پرند. سخن یا خبری كه نتوان بر آن اعتماد كرد .
تفسیر نمونه درباره این واژه می‌گوید: «لاغیه» اگر چه اسم فاعل است، ولی در اینگونه موارد به معنی چیزی است كه توأم با «لغو» باشد. لذا آن را به «ذات لغو» تفسیر كرده‌اند .

منجدالطلاب درباره این واژه می‌گوید: (للاغیه): بیهوده سخن گفتن، سخن و هر چیز پوچ، سخن زشت، كار زشت .
جامع‌البیان در معنی این لغت، باطلاً، اذی (آزار- رنجش)- شتماً (دشنام) را هم اضافه كرده .
12- سُرُرْ
سُرُرْ: جمع سریر: تخت‌ها .
السَّریر- جمع اُسِرَّه و سُرُر ]سرِّ[ به معنی نعمت و فراخی و آسانی زندگی، تخت كه معمولاً بر تخت شاهی اطلاق می‌شود، تخت خواب و …
سرّ: (سرَّه- سُرورآ، مسرَّهَ، سرّآ، سُرّیً و تّسِرَّهً): شادش كرد، خوشنودش ساخت (السریر) جمع اَسِرّه و سُرُر: تخت، بستر و …
طبرسی در مجمع‌البیان این واژه را به معنی تخت و جایگاه شادی بیان كرده است .

قاموس: سریر: تخت. سرور و شادی در آن ملحوظ است لذا راغب گوید: سریر آنست كه از روی سرور در آن می‌نشینند زیرا كه آن از برای صاحبان نعمت است. طبرسی می‌گوید: سریر مجلس بلندی است آماده برای شادی جمع آن (سرّه و سُرُر) است. در اقرب گوید: سریر تخت است و بیشتر بتخت پادشاه گفته می‌شود علت این تسمیه آنست كه هر كه روی آن بنشیند شاد می‌شود. پس قاموس ادامه می‌دهد: سریر به صورت مفرد در قرآن مجید نیامده است ولی سُرر كه جمع آن است پنج بار درباره بهشت (مانند عایشه/13) و یكبار درباره تخت‌های دنیا آمده است .

13- مرفوعه
مرفوعه (رَفْعْ): بلند
رَفَعَ: رَفْعَاَ الشیءَ: آن چیز را بالا برد. الرَفْعَه: بزرگی و بالا رفتن قدر و منزلت .
(رَفَعَ رفعاً) الشیء: آن چیز را بلند كرد، بالا برد. رفیع: بلندمرتبه .
قاموس می‌گوید: رفع به معنی بالا بردن است و درباره بالا بردن ظاهری و بالا بردن معنوی هر دو در قرآن كریم آمده است .
14- اكواب (كاب، یكوبُ، كوبآو أكتاب): با لیوان یا جام نوشید، (الكوب): لیوان، جام ج اكواب .
اَكْوابْ، جمع كَوْب: جام، قَدَحْ .الكَوْب: جمع اكواب: قدح یا ظرف بی‌دسته . تفسیر نمونه به همین معانی آورده .
تفسیر مجمع‌البیان می‌گوید: اكواب: ابریق‌ها و پارچها و تنگ‌های بی‌لوله و بی‌دسته هستند كه برای شراب می‌سازند .
المیزان: اكواب جمع كوب است كه به معنای آفتابه بدون خرطوم و دسته است (كه در فارسی آن را تنگ می‌گویند.) كه در آن شراب می‌گیرند .
جامع‌البیان نیز سخنی شبیه به بقیه اقوال دارد و می‌گوید: اكواب جمع كوب هی الاباریق التی لا آذان لها .
15- نمارق

نمارق، جمع نُمْرُقَه: پشتی‌های مخصوص تكیه كردن .
النُمُرُق: پشتی و یا بالش كوچك كه بر آن تكیه زنند و مترادف است با نمرقه .
نمرق: ناز بالش كوچك . و در تفسیر مجمع البیان به معنی بالش آمده است .
المیزان: نمارق جمع نمرقه است كه به معنای بالش و پشتی است، كه بدان تكیه می‌دهند .

قاموس قرآن درباره این واژه می‌گوید: نمرق و نمرقه بمعنی و ساده و پشتی است و یك بار در قرآن آمده است. و ادامه می‌دهد كه در مصباح گفته: «النُمرق: الوساده» جمع آن نمارق است یعنی در بهشت پشتی‌هائی است ردیف هم و فرشهایی است گسترده، نمارق نكره است. نمی‌شود مثل پشتی‌های دنیا باشد.
درنهج‌البلاغه حكمت 109 فرموده: «نحن النمرقه الوسطی بها یلحق التّالی و الیها یرجعُ الغالی» (ما پشتی وسط هستیم آینده به آن ملحق می‌شود و غلو كننده به آن برمی‌گردد.)

محمد عبده در تفسیر این كلام گوید: همانطور كه به پشتی برای راحتی و آرامش تكیه می‌كنند اهل بیت (علیه‌السلام) نیز مانند و ساده‌اند كه مردم در امور دین به آنها استناد كنند و وسطی‌اند یعنی معتدل و حد وسط‌اند كه قاصر به آنها لاحق شده و متجاوز به آنها برمی‌گردد .
16- مصفوفه
مَصْفوفَه، (صَفّ): به ردیف چیده شده .
المَصَفّ جمع مصافّ (صفّ): صف و ردیف . صفَّ. صَفَّاً القومُ: آن قوم به صف ایستادند . صف (صفَّ، صفاً، صَفّف) الشی: آنچیز را صف داد. منظم چید به صف كرد .
زمخشری در معنی این كلمه می‌گوید: بعضها الی جنب بعض .
قاموس می‌گوید: صف به معنی صف كشیدن و در صف كردن است. لازم و متعدی به كار می‌رود و آن این كه اشیاء مانند انسان و غیره در یك ردیف و خط مساوی قرار گیرند .
17- زَرابِیّ
زَرابِیّ جمع زَرَبیَهِ و زُرْبِیّ: فرش‌های نفیس زربفت، كه بعضی تفسیرها و قاموسها آن را به اشتباه زَربیه نوشته‌اند كه به معنای اصطبل و بیشه شیر است كه جمع آن زِراب و زرائب است .

الزّربیِ- جمع زرابّی: فرش كه بگسترانند و بر آن بنشینند . نویسنده فرهنگ ابجدی در معنی الزبیّهِ نیز همین معنا را به كار برده است.
منجدالطلاب: (الزُّربّی و الزّربیهِ): فرش، متكا و جمع آن زرابّی است .
این واژه در تفسیر مجمع‌البیان به معنی فرشهای ظریف و گسترده شده آمده است .
المیزان: كلمه (زرابی) جمع زربیه است كه هم با فتحه اول وهم با ضمه و هم با كسره آن خوانده می‌شود. و زبیه به معنای بساط فاخراست و منظور از مثبوثه بودن آن مبسوط بودن و گسترده شدن آنست. تا رویش بنشینند .

زمخشری در كشاف در معنی این واژه گفته است: و بسط عراض فاخره .
قاموس از مجمع‌البیان نقل می‌كند: زرابی جمع زربیه و آن به معنی فرش فاخر است. و در ادامه می‌گوید: زرابی نكره است و نمی‌شود آنها را با فرش دنیا قیاس كرد .
18- مَبْثوثْ
مبثوث (بثّ): گسترده شده، پهن شده زیر پا .
بثَّ: بثاً الشیء: آن چیز را پخش كرد، پراكنده كرد، (بثّ الخبَر): خبر را همه جا پخش كرد . زمخشری می‌گوید: مبثوثه به معنی مبسوطه می‌باشد .
راغب: اصل معنی این واژه، تفریق و جدایی و زیر و رو كردن چیزی است .
قاموس در معنی بث همان نظر راغب را بیان نموده و در مورد «و زرابی مبثوثه» می‌گوید: یعنی فرشهای گسترده و معنی جامع این واژه را همان منتشر كردن می‌داند و می‌گوید: گستردن فرش نیز یكنوع منتشر كردن است .

19- رُفِعَتْ
رُفِعَتْ: برافراشته شد .
رُفِعَ- رُفِعَ له الشیءُ: آن چیز را از دور دید . تَرَفّعَ: رفعت یافت .
20- نُصِبَتْ
نُصِبَتْ: نصب شده استوار گردید، برپا شد .
نَصَبَ: نصباً الشیء: آن چیز را برپا كرد، آنچیز را در وضع ثابتی قرار داد .

النَصْب: نصب كردن، علامت نصب شده- نَصَّبَ الشی: آن چیز را برپا داشت برافراشت، نصب كرد .
قاموس می‌گوید: نَصْب به معنی رنج دادن و رنج دیدن و برپا داشتن است و در آیه «و الی الجبال كیف نُصِبت» مراد ثابت شدن است. یعنی: آیا نمی‌بینند شتر چطور خلق شده … و كوهها چطور ثابت گشته و برپا داشته‌اند .
21- سُطِحَت سَطَحَ- سَطْحاً الشی: آن چیز را پهن و هموار كرد «و الی الارض كیف سطحت: و به سوی زمین كه چگونه گسترانیده شده است؟»
سُطِحَت: بسط و گسترش داده شد، مسطح گردید .

السَّطح: جمع سطوح: پشت‌بام، هر چیز بلند كه بالای آن پهن باشد .
سطح (سَطحَهُ- سطحاً) گسترش، خواباندش. به زمینش افكند .
22- مصَیْطِرْ

مصیطر (سَیْطَرَ): مراقب و مسلط. این لغت با سین و صاد هر دو نوشته می‌شود .
در فرهنگ لاروس آمده:
المُسیْطر: ناظر، نگهبان . نویسنده فرهنگ ابجدی نیز درباره این لغت می‌گوید:
سَیْطَرَ، سَیْطَرَه ]سیطر[ علیهم یعنی مُشرف و مراقب و دیده‌بان كارها و كردارهای آنها شد . صاحب مجمع‌البیان درباره واژه «مُصَیْطر» می‌گوید:‌چیزه و تسلط یافته بر دیگری با قهر و اجبار .
سیطر: بر آنها مسلط شد، حكمرفا شد، مواظب و مسئول اعمال آنها شد.
تفسیر نمونه درباره این لغت گفته است: «مصیطر» از ساده «سطر» به معنی همان سطور كتاب است و «مسیطر» كسی است كه سطربندی می‌كند و سطور كتاب را تنظیم می‌نماید، سپس به عنوان هر شخصی كه بر چیزی مسلط باشد، و خطوط آن را تنظیم كند، یا او را به اجبار وادار بر انجام كاری نماید اطلاق شده است .
المیزان: كلمه (مصیطر) در اصل (مسیطر) با سین بوده كه به معنای مُسلط است .

قاموس: مسیطر اصل آن از سطر به معنی مراقب و مسلط و احوال‌نویسی است و همچنین گفته‌اند به معنی رقیب، حافظ و مسلط شی است. و در معنی «فذكر انما انت مذكر لست علیهم بمصیطر» می‌گوید: یادآوری كن تو فقط یادآوری و بر مردم مراقب و حافظ نیستی .
23- تَوَلّی

تَوَلّی : پشت كرد، رو گرداند .
وَلّی- تَوْلیهً ]ولیِ[ فلانآ الامر: كار را به فلانی واگذار كرد. وَلّی‌ها رباً: پشت كرد و گریخت .
تَوَلّی عنه: از او روی گردان شد و كناره گرفت . (ولّی) الشّیءَ و عن الشّیءِ: از چیزی رویگردان شد و به چیزی پشت كرد .
قاموس می‌گوید: تولی از باب تفعل به معنی اعراض و دوست اخذ كردن و سرپرست آید .
24- اِیابّ (آبَ، اَوْباً- مَآباً) مِن‌السفر: مراجعت كرد، بازگشت كرد. (آب) الی الله: توبه كرد به طرف خدا بازگشت (الآئب) بازگردنده جمع أوْب و أیّاب و أوّاب
ایاب: (اَوْبْ): بازگشت فرهنگ لاروس درباره این واژه می‌گوید:

الایاب مصدر است و به معنی بازگشتن. ضد ذهاب است و به معنی توبه كردن و برگشتن از گناه به سوی خدا ]است[ .

الأوب جمع (الآئب) است به معنی بازگشتن، توبه به درگاه خداوند .
الاوّاب: توبه كننده .
قاموس می‌گوید: اوب به معنی بازگشت «ان الینا ایابهم» یعنی راستی بازگشت آنها به سوی ماست .

فصل دوم:
تفسیر آیات سوره مباره غاشیه
(با توجه به تفاسیر شیعه و سنی)

مقدمه
در آغاز این فصل و قبل از وارد شدن به تفسیر آیات سوره مباركه غاشیه، لازم است به مباحثی اشاره شود از جمله به محتوای سوره- مكی یا مدنی بودن سوره، ارتباط سوره با سوره قبل و دیگر سور، محورهای سوره و فضیلت سوره.
این فصل بعد از اینكه عناوین بالا را مورد بررسی كلی قرار داد، وارد تفسیر آیات می‌شود به این صورت كه ابتدا آیات ترجمه شده و سپس تفاسیر مختلف در ذیل هر آیه آمده است. و از آنجایی كه هر دسته از آیات مضامین خاص خود را دارا می‌باشد لذا قبل از وارد شدن به تفسیر تك‌تك آیات، هر دسته به طور جداگانه و مختصر مورد بررسی اجمالی قرار گرفته‌اند.

از جمله كتب تفسیری كه در این فصل مورد استفاده قرار گرفته عبارت است از: تفسیر نمونه المیزان، مجمع‌البیان، كشاف، نسیم حیات، نظم قرآن، تفسیر كبیر، قرطبی، نورالثقلین، جامع‌البیان.
لازم به ذكر است كه چون در تفاسیر مختلف درباره این سوره اقوالی شبیه به هم آمده است برای جلوگیری از اطاله كلام از پرداختن به موارد تكراری پرهیز شده و در پاورقی به ذكر آن پرداخته شده است.
معرفی سوره:

سوره مباركه غاشیه در مكه نازل شده و 26 آیه دارد. ]و هشتاد و هشتمین سوره از سوره قرآن كریم می‌باشد.[ این سوره عمدتاً بر سه محور دور می‌زند:
1- بحث معاد: این محور كیفرهای دردناك مجرمان و پاداشهای شوق‌انگیز مؤمنان را یادآور می‌شود.
2- بحث توحید: این محور با اشاره به آفرینش آسمان و خلقت جبال و زمین، توجه انسان را به این سه موضوع اسرارآمیز جلب كرده است.
3- بحث نبوت: این محور كوشه‌ای از وظایف پیامبر (ص) را بیان می‌كند و در مجموع اهداف سوره‌های مكی را كه تقویت مبانی ایمان و اعتقاد است تعقیب می‌كند .
درباره فضیلت این سوره روایاتی نقل شده است مانند: از پیامبر گرامی اسلام روایت شده است كه فرموده مَنْ قرأها حاسبه الله حساباً یسیراً: «هركس آن را تلاوت كند خداوند حساب او را در قیامت آسان می‌كند » و همچنین در روایتی دیگر از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌كند كه:

«كسی كه مداومت بر قرائت این سوره در نمازهای فریضه یا نافله كند خداوند او را تحت پوشش رحمت خود در دنیا و آخرت قرار می‌دهد، و در قیامت او را از عذاب آتش امان می‌بخشد .»
مجمع‌البیان درباره ارتباط این سوره با سوره قبل می‌گوید: چون خداوند سبحان آن سوره را به ترتیب در آخرت پایان داد و اینكه آن بهتر از دنیاست این سوره را نیز به بیان احوال آخرت شروع نمود .
علامه در بیان این سوره می‌گوید:

سوره غاشیه سوره انذار و بشارت است و غاشیه همان روز قیامت است كه بر مردم از هر سو احاطه پیدا می‌كند و در این سوره قیامت با شرح حال مردم توصیف می‌كند از این جهت كه به دو دسته تقسیم می‌شوند سعیدها و اشقیاء و هر طائفه‌ای در جائیكه برایشان آماده شده مستقر می‌گردند یكی در بهشت و دیگری در دوزخ و رشته كلام بدینجا كشیده می‌شود كه رسول خدا را دستور می‌دهد مردم را تذكر دهد به اینكه مقام ربوبی چند فنونی از تدابیر در این عالم بكار برده، فنونیكه هر یك دلالت دارد بر ربوبیّت او برای همه عالم و برای خصوص ایشان و اینكه بازگشت‌شان به سوی او و حسابرسی اعمالشان با او است و این سوره بشهادت سیاحتی كه آیاتش دارد در مكه نازل شده است .

ارتباط سوره غاشیه با سوره قبل (اعلی) :
سوره غاشیه اگر چه ظاهری متفاوت با سوره «اعلی» دارد اما در باطن و از نظر سیاق مطلب و معنی، دارای فصل مشتركی چند با آن سوره می‌باشد كه ذیلاً به آن اشاره می‌گردد:

1- در هر دو سوره موضوع «خلقت» مبنای توجه به توحید و ربوبیّت قرار گرفته است. با این تفاوت كه در سوره «اعلی» به طور كلی و اعم مسأله خلقت مطرح گشته (الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی) و در سوره غاشیه به طور اخص و با اشاره معین به شتر، به عنوان نمونه و مصداقی بارز به انطباق مخلوق با محیط و شرایط.
2- از نظر جامعه‌شناسی، دو دسته شدن انسانها در برابر توحید و نبوت و آخرت در هر دو سوره محور سخن قرار گرفته است. در سوره اعلی از بعد «خشِت» یعنی بیم و اضطراب و نگرانی از نتیجه عمل در پیشگاه پروردگار، و یا محرومیت از این حالت و بی‌خیالی و آسودگی و غفلت از نتایج اعمالی، موضوع را مطرح می‌كند. (سیذكر من یخشی و یتجنبها الاشقی) و در سوره غاشیه از بعد «وجوه» یعنی جهت‌یابی و هدف‌گیری و انتخاب راه و مقصد كه با رو آوردن به سوی هدف و آرمانی تحقق پیدا می‌كند (وجوه یومئذٍ ناعمه)

3- وظیفه پیامبرانه «تذكر دادن» و هوشیار و آگاه كردن به نتایج اعمال، در هر دو سوره از محورهای اصلی می‌باشد.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir