توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله وضعیت زن در دوره قاجار در فایل ورد (word) دارای 103 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله وضعیت زن در دوره قاجار در فایل ورد (word)  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله وضعیت زن در دوره قاجار در فایل ورد (word)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله وضعیت زن در دوره قاجار در فایل ورد (word) :

وضعیت زن در دوره قاجار

مقدمه
مورخان دوره قاجار بیشتر به شرح حوادث سیاسی یا شیوه زندگانی شاهان و رجال پرداخته اند و علاقه ای به تبیین زندگی اجتماعی مردم كه زنان نیمی از آنها بوده اند نشان نداده اند از این رو در لابه لای تالیف های خود به صورت پراكنده و غیر مستقیم به مسائل اجتماعی مردم اشاره كرده اند و چون اكثر مورخان به دربار وابسته بوده اند بیشتر به گزارش از وضع زنان درباری و خاندانهای اشرافی پرداخته اند اما مولفان اروپایی چون با فرهنگ ایرانی بیگانه بوده وزندگی ایرانیان از هر نظر برایشان جالب بوده به جزئیات آن توجه بیشتری داشته اند و از طرف دیگر مولفین اروپایی درنگارش بسیاری از مسائل اجتماعی و درباری با آزادی بیشتری سخن گفته اند و زنان و مردان عهد قاجار را خرافاتی و به دلیل برخوردار نبودن از آموزش ، فاقد بینش سیاسی اجتماعی لازم معرفی كرده اند.

الف ـ ازدواج
درجامعه عهد قاجار ،‌ فاصله چندانی بین كودك و ازدواج دختران وجود

نداشت . دختران اغلب از هفت تا سیزده سالگی ازدواج می كردند و عملاً به عنوان ركن مستقلی وارد معركه زندگی خانوادگی می شدند . درواقع عواملی چون دست یابی به استقلال اقتصادی ،‌ رشد نسبتاً سریع دختران درآن روزگار و پایین بودن میانگین عمر ـ به دلیل شیوع بیماریهای گوناگون و عدم رعایت اصول بهداشتی ـ‌در افزایش این ازدواجهای زودرس موثربود . از طرفی باورهای اجتماعی رایج نیز در تحقق ازدواجهای بی تاثیر نبود . براین اساس ،‌ سعادتمندترین دختران آنهایی بودن كه در خانه شوهر به بلوغ می رسیدند . زیرا تصور می شدكه بدین گونه ، آنان از وسوسه های نفسانی بیشتر در امان خواهند ماند. به خاطر همین باورها بود كه بسیاری از ازدواجها در سنین قبل از بلوغ دختران انجام می شد. دختران و پسران تقریباً هیچ گونه اختیاری در برگزیدن همسر آینده خود نداشتند و حتی اغلب هنگامی كه هنوز درگهواره بودند ،‌ آنان را برای هم نامزد می كردند و بار رسیدن به سن بلوغ و یا اندكی پیش از آن ،‌ به عقد یكدیگر در می آمدند.

از طرفی بی تجربكی ، حرمت نهادن به والدین ، و گاه فقدان احساس جنسی در دختران و پسرانی كه هنگام ازدواج به بلوغ نرسیده بودند ،‌از جمله دلایل عدم اختیار كامل زوجین درامر ازدواج بود.
رایج ترین شكل ازدواج ، عقد دائم بود. مطابق شرع ،‌مرد می توانست تا چهار زن عقدی داشته باشد و در صورت مرگ یا طلاق یكی از آنها ، باز قادر بود كه زن دیگری را جایگزین وی كند.

عدم تناسب جمعیتی و كثری زنان برمردان ،‌بیماری و یا پیرشدن سریع زنان به خاطر زایمانهای مكرر و فقدان بهداشت ، مصالح سیاسی و قومی ،‌ میل مردان ثروتمند ومتمول به كام جویی‌، با این دیدگاه كه «زن جوان ،‌مرد پیر را جوان می كند .» و داشتن حرمسرا و زنان متعدد، نشانه شوكت و ثروت مرد است خود به خود ،‌نظام چند زنی را توجیه می كرد . افزون بر اینها ،‌ فرزندان بسیاری كه از رهگذر این ازدواجها متولد می شدند‌،‌ می توانستند مایه غرور افراد شوند ،‌از سوی دیگر ،‌دختران و بیوه هایی كه به دلایلی از ازدواج بازمانده بودند ،‌بی میل نبودند به همسری مردی تن در دهند كه همسر یا همسران دیگری نیز داشت. درحقیقت دختر یا بیوه ای كه از ازدواج محروم می ماند، ‌محكوم به تحمل ملامتهای بسیار بود.

ازدیگر شیوه های رایج ازدواج ،‌ ازدواج موقت یا صیغه كردن دختران و زنان بر اساس قرار داد و توافق بود. بدین طریق زن و مرد به مدت معینی كه از یك ساعت تا نود و نه سال را شامل می شد ‌، با هم سپری می كردند . صیغه نود و نه ساله نوعی ترفند بود و هنگامی صورت می گرفت كه مرد چهار زن عقد دائمی داشت واز لحاظ شرعی مجاز به عقد زن دیگری نبود. دراین گونه ازدواج ، مرد ملزم نبود كه حتماً مدت قرارداد رابه اتمام برساند بلكه هر وقت كه مایل بود ، می توانست پیش از انقضای مدت قانونی ،‌از زن صیغه ای خود جدا شود و با پرداخت مبلغی به عنوان مهریه ،‌خود را از قید او آزاد سازد.

كودكانی كه از طریق این ازدواجها به دنیا می آمدند ،‌از جمله فرزندان مشروع محسوب می شدند و ترتبیت آنها را پدر به عهده می گرفت . البته چنانچه پدر مایل به نگهداری آنان درخانه خود نبود ،‌ متناسب با دارایی خود مستمری لازمی در حد نیاز پیش بینی می كرد و صرف مراقبت از آنها می نمود . به همین دلیل ،‌ زن صیغه ای تا مدتی پس از جدایی از همسرش ،‌ حق ازدواج مجدد را نداشت ، تا در طی آن مدت معلوم شود كه آیا وی در انتظار فرزندی هست یا خیر. فرزندان زنان صیغه ای از حق الارث مساوی با فرزندان زنان دائمی برخوردار بودند.
مردان معمولاً در مسافرتها و یا جنگها كه از روی ناچاری به ولایات دور دست می رفتند زن دائمی خود را به همراه نمی بردند زن صیغه ای می گرفتند. در مشهد ،‌ به دلیل فراوانی زائران ،‌بازار صیغه كردن پر رونق بود. درتهران ،‌دلالان این ازدواجها ،‌به سراغ خارجیان نیز می رفتند.

ازجمله مواردی كه مردان اقدام به صیغه گرفتن می كردند ،‌ هنگامی بود كه نامزدشان به سن بلوغ و ازدواج نرسیده بود. درخانواده های اشرافی ،‌ با بالغ شدن پسران در سن 17 –16 سالگی و گاه در سن ده سالگی ،‌ بزرگترها برای آنان زن صیغه ای می گرفتند ؛ و هنگامی كه كسب و كاری پیدا می كردند ،‌ دختری از خانواده های محترم و یا دختر عمو را به عقد دائمی و ی در می آوردند و بلافاصله زن قبلی پی كار خود می رفت . و یا در خانه جداگانه ای سنی می گزید. به گزارش دالمانی ،‌زاعران نواحی شمالی ،‌برای برخوردار شدن از كار جسمی و ارزان زنان درایام زراعت ،‌به ازدواج موقت مبادرت می ورزیدند و پس از سپری شدن فصل برد اشت محصول ، براساس مدت قرارداد كه شامل ایام برداشت محصول می شد ،‌از زنان جدا می شدند.

تنوع بخشیدن به فضای حرمسرا و همچنین محدودیت شرعی نیز در بسط چنین ازدواجهایی تاثیر بسزایی داشت . از طرفی ، فقر مالی نیز سبب می شد تا خانواده ها به ازدواجهای موقت دختران خویش رضایت دهند. دركرمان ، به خاطر وجود فقر شدید ،‌این تمایل بیشتر به چشم می خورد؛‌زیرا با سرگرفتن این ازدواجها از یك سو ،‌پدر خانواده ها تامدتی از مسئولیتهای مادی تامین غذا و پوشاك یكی ازافراد خانواده اش رهامی شد و از سوی دیگر ،‌ به وجه مختصری كه دخترش از جدایی به عنوان مهریه از همسر خود دریافت می كرد ،‌ دست می یافت .

صیغه كردن زنان در عرف جامعه كاملاً قابل قبول بود و زنهای صیغه ای ،‌ پس از به پایان رسیدن دوره قرارداد ، به آسانی به عقد دائمی اشخاص دیگردر می آمدند . لازم به ذكر است كه مردان در گرفتن زنان صیغه ای ، از نظر تعداد هیچ محدودیتی نداشتند و این امر به توانایی مالی آنان بستگی داشت.
شكل دیگر ازدواج ، شامل دختران یا زنانی می شد كه از طریق جنگها و یا دزدیده شدن و یا تجارت برده ،‌ اسیر و فروخته می شدند ،‌ و تحت عنوان كنیز دراختیار مردان قرار می گرفتند . د رفتوحات سال 1210 هـ‌ . ق آغا محمدخان ،‌ سرسلسله قاجار ،‌در قفقاز پانزده هزار دختر به اسارت در آمدند و در بازارها به معرض فروش گذارده شدند .

تجارت بردگان در حد بسیار محدودی در جنوب ایران از طریق بنادر رایج بود. سدیدالسلطنه گزارش می دهد كه با وجود ممانعتهای دولت انگلیس از ورود غلام و كنیز به جنوب ایران و مجازات خلافكاران ،‌بازبه صورت غیرقانونی برده وارد ایران می گشت . پولاك معتقد است كه این كنیزان و غلامان ،‌ آفریقایی هایی بودند كه دركودكی از طریق بوشهر و مسقط و از راه بغداد و عربستان به ایران آورده می شدند. اما به نظر عبدالله بهرامی غلامان و كنیزان موجود درایران ،‌ از ممالك آفریقایی نبودند ،‌بلكه بیشتر آنها از رعایای جنوب و بلوچستان بودند كه از حیث رنگ ،‌اندكی با سایر سكنه ایران فرق داشتند. با تو جه به فقر رعایای ایران در عهد قاجار ، و شیوع قطاع الطریقی و جنگها كه همواره به اسارت زنان و دختران منجر می شد، گفته بهرامی صحیح تر به نظر می رسد . مقارن با نهضت مشروطه ، آصف الدوله حكمران خراسان ،‌ بابت وصول مالیات رعایا را مجبور به پرداخت مبالغی هنگفت می كرد. به دنبال آن مردم قوچان برای تهیه مبلغ مورد نظر، به فروختن دختران خود تن در می دادند.

پاره ای از قابیل كرد نیز‌،‌ درازای گرفتن مبالغی ،‌دختران خود را به فروش می رسانیدند . حتی گاهی دختران ارمنی نیز به مسلمانان فروخته می شدند و در صف كنیزان جا می گرفتند.
وضعیت این غلامان وكنیزان ،‌با ذهنیتی كه از بردگی در اذهان عموم وجود دارد،‌اساساً متفاوت بود. آنان تنها برای كار درخانه نگهداری می شدند و درواقع جزئی از اعضای خانواده به حساب می آمدند. حتی در بسیاری موراد ممكن بود به نكاح یكی از اعضای خانواده درآیند ،‌ كه در این صورت خود به خود آزاد محسوب می شدند. یك مرد،‌ برحسب تمول خود می توانست هر تعداد كنیز كه بخواهد خریداری كند. كنیز موظف بود علاوه بر انجام كارهای خانه ، به امیال جنسی ارباب خود نیز پاسخ مثبت دهد و از آنجا كه جزء اموال ارباب خود محسوب می شد ،‌ضرورتی هم به جاری كردن خطبه عقد و اجرای مراسم نبود. همچنین درصورتی كه وی از ارباب خود دارای فرزند می شد، فرزندش با فرزندان از حقوق كاملاً مساوی برخوردار می گردید.

گاهی اوقات كنیزان حرمسرا به صورت مطیع و تحت امر یكی از زنان اصلی حرمسرا در می آمدند و در كنار خانه داری ،‌گاه آوازخوانی یا رقاصی هم از آنان انتظار می رفت . تمایل معنوی ارباب به كنیز ،‌ غالباً سبب حسادت زنان اصلی و تنبیه سخت بدنی كنیز از سوی خانم خانه می شد.

طرق سه گانه ازدواج ،‌ منجر به پیدایش حرمسراهای كوچك و بزرگی می گردید كه صرفاً متعلق به شاهزادگان ، حكام ولایات و متمولان بود. حتی برخی از این حرمسراها،‌ گاه با حرمسراهای شاهی رقابت می كردند. به طوری كه تعدادی از پسران فتحعلی شاه در رقابت با پدر خود ،‌ چهل زن را در حرمسرای خویش جا داده بودند. مولف رستم التواریخ، چهار صفحه از كتاب خود را به ذكر نام فرزندان ذكوری كه فتحعلی شاه از زنان متعدد خود داشت اختصاص دهد و پس از آن می افزاید :‌« بر دانشمندان پوشیده مباد كه بسیاری از این شاهزادگان مذكور ، هر یك صاحب ده و بیست وسی وچهل و پنجاه و شصت و هفتاد و هشتاد و نود ،‌ اولاد و احفاد می باشند. »

حاكم ایروان درعهد فتحعلی شاه به نام حسین قلی خان ،‌ پیش از الحاق به روسیه ، دارای شصت زن در حرمسرای خود بود. ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه و حاكم اصفهان ،‌بعد از مرك نخستین همسرش،‌حرمسرای خود را اززنان صیغه ای انباشته كرد. حاجی آقا محسن مجتهد متمولترین فئودال سلطان آباد در عهد ناصری بیش از سی زن داشت . حرمسرای حاج شیخ نورالله در اصفهان ، ‌از لحاظ كثرت زنان معروف بود.
هر چند نظام چند زنی درشهرها مختص به اشراف بوده ،‌ ولی در ایلات دارای رواج عام بود. دربین ایلات بلوچ ، حتی مردان كم بضاعت نیز ،‌گاه هفت تا هشت زن می گرفتند. درمیان ایل سنجابی درغرب كشور، هر مردی كمتر از سه زن نداشت . تعداد زوجات در بین بختیاریها نیز عمومیت داشت و حتی افراد بی چیز هم بیش از یك زن می گرفتند.

دلیل این مسئله بسیار واضح و روشن است . زن در ایلات ، نه تنها هزینه ای را برای شوهر خود نداشت ،‌بلكه نیروی تولیدی كارآمدتر نسبت به مرد بود. از سوی دیگر،‌پیشه چپاول و راهزنی كه در میان بسیاری از عشایر رایج بود ،‌نیاز هر چه بیشتر به اولاد ذكور را افزایش می داد.
بسیاری از اروپاییان كه در دوره قاجار به ایران آمده اند ،‌تعدد زوجات را مختص ثروتمندان جامعه دانسته و اشاره كرده اند كه :‌
«هر شخصی نمی تواند حرمسرایی داشته باشد و چند زن صیغه و عقدی در حرم خود گردآورد ،‌بلكه تنها شاهزادگان ، بزرگان و اغنیایند كه به چنین عملی قادرند . طبقه متوسطین و رعایا در اثر فقر ، بیش از یك زن به نكاح در نمی آوردند . مخارج حرمسرا چنان زیاد است كه حتی اصناف پیشه ور و بازرگان نیز به داشتن یك همسر اكتفا می كنند.»

درمیان عامه مردم ،‌ تقریباً تك همسری رایج بود. و این مسئله با توجه به تنگدستی و مشغله فراوان آنان ، امری طبیعی بود. زرتشتیان بیش از یك زن نمی گرفتند.
گردآوری زنان متعدد در خانه ،‌ كه غالباً از آن به حرمسرا یا اندرون تعبیر می شد ،‌ همواره با تشنج و اضطراب و رقابتهای بی پایان در میان آنها همراه بود. زشتی یا زیبایی، جوانی یا پیری و قابلیت با روری یا عقیم بودن، در برتری یافتن این زنان نزد صاحبان حرمسراها تاثیر فراوانی داشت . اصالت خانوادگی ، نیز از جمله اصلی ترین معیارهای تفاوت بین همسران بود. عنوانی كه به زنان محترم می دادند «خانم » ، و عناوینی كه به زنان درجه دوم و یا مراتب پایین تر می دادند ،‌ به ترتیب عبارت از بیگم (باجی )‌و ضعیفه بود. به گزارش دروویل ، زنی كه با اتكا به سابقه خود ،‌لقب «بیوك خانم » را دریافت می كرد ،‌ ازاین امتیاز برخوردار می شد ،‌كه در صورت تمایل مرد خانه ،‌ غذا را با او صرف می كرد.

وظایف زن در خانه
مراقبت از كودكان ،‌از جمله وظایف مهم زنان بود. هر زن ایرانی ،‌غالباً فرزندان بسیاری به دنیا می آورد. در واقع ،‌ عدم آشنایی با اصول جلوگیری از بارداری ، رواج مرگ و میر اطفال ،‌به خاطر فقدان بهداشت عمومی و شیوع بیماریهای مسری،‌ و همچنین شوق داشتن پسران بیشتر به دلیل نیاز فراوان به نیروی كار ،‌دراین امر موثر بوده است . پولاك درباره زایمانهای مكرر زنان ایرانی چنین می نویسد :‌
« زنان ایرانی شش تا هفت بار می زایند. با این حساب باید گفت كه جمعیت مملكت به سرعت رو به فزونی است ، زیرا بچه ها همه خوش رشد و پرقدرت هستند. اما نباید از نظر دور داشت كه در بیشتر شهرها‌،‌ از هر شش بچه ،‌به زحمت دو نفر درقید حیات می مانند و گاهی همه آنها تلف می شوند. در اغلب شهرها ،‌ درآمار تولد و مرگ ، میزان تولد كمتر از مرگ دیده می شود. در بهار سال 1859 میلادی ،‌ تنها دراصفهان متجاوز از هشتصد بچه به بیماری آبله جان سپردند. »

دختران به واسطه ازدواج درسن كم ، و وارد شدن د رخانواده و محیط تازه مسئولیتهای جدیدی‌،‌ از جمله وظایف مادری را به عهده می گرفتند . پسران نیز از سن یازده سالگی به محیطهای خارج از اندرون راه می یافتند و یا دركنار پدر مشغول به كار می شدند . آنها حداكثر در سن شانزده – هفده سالگی ازدواج كرده مسئولیت خانواده ای را برعهده می گرفتند. آشكار است كه كودكان در خانواده های معمولی ، زودتر از كودكان اشرافی با واقعیتهای اجتماعی و اشتغال آشنا می شدند.

اما پولاك ، این وقت گذرانیها را صرفاً‌متعلق به زنان اشراف می داند :‌
« زنان اعیان تقریباً تمام اوقات خود را به حمام رفتن ،‌ قلیان كشیدن دید و بازدید ، خوردن شیرینیهای مختلف و میوه های چربی دار ازقبیل گردو و پسته و بادام ، و نوشیدن چای وقهوه می گذرانند. »
طلاق
در نظام خانوادگی دوران قاجار ، حق طلاق با مردان بود. «درخواست طلاق از سوی مرد ،‌با بهانه و یا بدون هیچ بهانه ای برای اجرای آن كافی بود. » نازایی و خروج از جاده عفاف ، از عمده ترین دلایل طلاق زنان بوده است . در پاره ای مواقع ،‌عیوب جسمی ،‌مانند نابینایی نیز می توانست مرد رابه طلاق زن سوق دهد . گاه نیز بدقدم بودن زن به هنگام ورود به خانه همسرش می توانست دلیل طلاق باشد. بدین معنی كه همزمان با ورود او به خانه همسرش ،‌حوادث شومی در آن خانه روی داده باشد. زن درموارد خاصی چون عدم دریافت نفقه از مرد،‌ انحرافات اخلاقی و یا ناتوانی جنسی مرد می توانست در خواست طلاق نماید.
درهر صورت ، حق طلاق دراختیار و به رضایت مرد بود و زنانی كه قادربه تحمل مشقات زندگی با همسر خودنبودند ،‌ تنها از طریق راضی شدن مرد به طلاق،‌می توانستند از زندگی با وی آسوده گردند . زنانی كه شوهرانشان با طلاق‌‌ آنها مخالف بودند ،‌ با بخشیدن مهر و یا حتی پرداخت وجهی اضافه بر آن به شوهر ، و یا انجام عملی كه مورد تنفر مردان باشد ، به خواست خود می رسیدند . پس از طلاق نیز ،‌ فرزندان چه از زن عقدی یا صیغه ای به پدر تعلق می گرفتند و مادرهیچ حقی نسبت به آنها نداشت.

با وجود مجاز بودن طلاق‌، این مساله به ندرت رخ می داد. در عرف اجتماعی ،‌ بازگشت زن به خانه پدری با نكوهش بسیار همراه بود. زن پس از رفتن به خانه همسر ، به هر مساله ای , تن می داد تا از ننگ بازگشت به خانه پدری درامان باشد.

درواقع سرنوشتی كه پس ازطلاق در انتظار زن بود‌،‌ او را از طلاق برحذر می داشت. زیرا پس از جدایی ،‌ نه امكان یافتن شغلی برای او میسر بود و نه قانونی از وی حمایت می كرد . د رنتیجه تامین هزینه های زندگی با توجه به مشكلات فراوان اقتصادی در دوران قاجار ، برای هیچ خانواده ای ،‌مگر خانواده های ثروتمند مهریه و صرف مبالغ دیگربرای تجدید فراش ، مردان معمولی جامعه را نیز از فكر طلاق زنانشان منصرف می كرد.
با توجه به عوامل فوق طلاق در جامعه به ندرت به وقوع می پیوست. گزارش سرجان ملكم درباره علت كمی طلاق دربین ایلات ،‌كمابیش قابل تعمیم در كل جامعه قاجار می باشد :‌
«طلاق درایلات كمتر اتفاق می افتد و این صورت می توان گفت اسباب عدیده دارد، یكی اینكه پاكدامنی در این طایفه بیشتر است و دیگراینكه زنان به جهت زحمتی كه می كشند ،‌بیشتر در چشم مردان عزیزند. فقرای قوم هم نمی توانستند كه ادای كابین كنند.»

ب ـ نقش زنان در تولیدات اقتصادی
زنان در عهد قاجار ،‌ خواه از طریق تولید برای خانواده و خواه تولید برای امرار معاش نقش مهمی درمعیشت خانواده ایفا می كردند و این نقش در اقتصاد كشور نیز بی تاثیر نبود. چنانكه اشاره شد یكی از دلایلی كه به نظام چند زنی دامن می زد‌،‌استفاده از نیروی جسمی زنان در تولیدات كشاورزی بود. درمیان قبایل تركمان ، ازدواج با زنان بیوه ‌،‌به دلایل تجربیاتی كه آنان در قالی بافی و دامپروری داشتند، از اولویت بیشتری برخوردار بود. منابع تاریخ موجود‌،‌ به دفعات از نقش مهم زنان نواحی مختلف كشور در مسائل اقتصادی یاد می كنند. پاتینجر كه در زمان سلطنت فتحعلی شاه (1212-1250 هـ . ق )‌به ایران آمده بود، گزارشی مبنی بر نقش سودمند زنان كرمان درتولید و تبادلات جاری آن زمان دارد و اعلام می دارد كه صنایع شال بافی ،‌نمد بافی و تفنگ سازی این منطقه در سراسر آسیا شهرت دارد و یك سوم جمعیت سی هزار نفری كرمان ، اعم از زن و مرد ،‌به این صنایع اشتغال دارند.

یكی از مهمترین كالاهایی كه زنان نقش مهمی درتولید آن داشتند قالی بوده است. در واقع در دوره قاجار ،‌بیشتر زنان با تولید این كالا آشنایی داشتند و قالیهایی كه از سوی زنان در شهر های اصفهان ، كرمان ،‌همدان ،‌شیراز ، مشهد ،‌اردبیل ، كرمانشاه و تبریز تهیه می گردید ،‌از شهرت بیشتری برخوردار بودند .
قالیهای ایرانی درعهد قاجاریه ‌،‌دارای چنان كیفیت و شهرتی بودند كه راهی بازارهای جهانی می شدند.

تفریحات و مشغولیهای بیرون از خانه
وظایف و اشتغال گوناگون زنان دراندرون ، هرگز به معنای حبس كامل و محروم بودن مطلق آنان از تماس با اجتماع نبوده است و همواره ضرورتها و دلایلی چند، زنان را به محیط خارج از اندرونی می كشاند. از جمله اصلی ترین این ضرورتها ،‌تهیه مایحتاج عمومی از بازار بوده است . پولاك ،‌با صراحت ازاین واقعیت یاد می كند كه :
« زن ایرانی ‌،‌در خروج از منزل آزادی بسیاری دارد. »

علاقه زنان به تردد در بازارها ،‌ تنها به منظور تهیه مایحتاج خانه نبوده است و عواملی چون ارضای حس كنجكاوی ، مصاحبت با انبوه زنان ،‌ آشنا و بیگانه ،‌آسودن از رنجهای خانه درمدت حضور دربازار ،‌ و ذوق شنیدن اخبار عجیب و غریبی كه درمحدوده اندرونی همواره از آن محروم بودند،‌ به این علاقه بیشتر دامن می زد. ازاین رو زنان در بازار،‌ قبل از اینكه به فكر خریدباشند ، به اقناع تمایلات یاد شده می پرداختند و به قول دروویل : « آنها به دكانی سر می كشند تا درمیان كنجكاوان ،‌ مقام برجسته ای برای خود احتراز كنند. » او می افزاید :‌ « من بارها ناظر زنانی بوده ام كه قریب سه ساعت ، در شلوغ ترین نقطه بازار مشغول وراجی بودند .»
ایرانگردی دیگری به نام «بل » دراین مورد چنین می نویسد :‌« هر چه بیشتردر شهرقزوین پیش می رفتیم ،‌خیابانها باریكتر و پرجمعیت تر می شد. پرازمردان عبا به دوش و زنان چادرپوش كه در جلو دكانها مشغول خرید و فروش، میوه خوردن و گپ زدن بودند. »

سرگرمیها و دید و بازدیدهای فراوانی كه داشتند ، ترجیح می دادند كه خادمینشان برای تهیه مایحتاج خانه به بازار بروند . تردد زنان اشرافی در بازارها برای تهیه مایحتاج ضروری و دید و بازدید ، كمابیش باشكوه و طنطنه ای كه توجه عموم را به خود جلب می كرد ، همراه بود. به گزارش پولاك :‌
«زنان بسیار ثروتمند، با اسب، د رمعیت خدمه متعدد به دید و بازدید می روند . پشت سر آنها ، «گیسس فید» شان سوار بر اسب و خواجه یا یكی از نوكران ،‌ عنان اسب رابه دست دارد.»
در پاره ای از مواقع ،‌استقبال و ابراز احساسات مردم درقبال ورود و خروج رجال بزرگ حكومتی در یك شهر،‌ دستاویز مناسبی بود تازنان از كنج اندرونیها بیرون آیند :‌
«‌در روز جمعه هفدهم ، شهر ذیقعده الحرام 1248 هـ ،‌ اعلیحضرت شاهنشاه اسلام ناصرالدین شاه ،‌ باشكوه و حشمت تمام ،از نیاوران شمیران به دارالملك تهران نهضت گزید و عمارت قصر فوقانی میدان ،‌ كه محل جلوس ایام اعیاد است ، توجه و جلوس فرمود.عموم خلایق از پیر و جوان رجال و نسوان ، به رخصت امنای دولت ،‌بر در و بام و اطراف میدان اجتماع و ازدحام كرده ، تهنیت و تحیت گفتند ،‌و دعا كردند و ثنا خواندند.»
همچنین در مورد استقبال پرشكوه زنان و مردان شیراز از ظل السلطان پسرمقتدر ناصرالدین شاه چنین می خوانیم :‌

« روز ورود شیراز هم مثل سفر سابق ، جمعیت زیاد،‌ از نظام و غیرنظام ، به قدر پنجاه زن و مرد با تشریفات معموله و طاق نصرتهای زیاد كه در عرض راه بسته بودند ما پذیرایی كردند. »
مشاركت اجتماعی زنان در صحنه های اجتماعی ،‌ همواره با پوشش سخت وسنتی و ملاحظات اخلاقی ، مبنی بر تفكیك زنان ازمردان همراه بوده است . منابع موجود ،‌به وضوح به این دو مشخصه اشاره می كنند : «‌لباسهایی كه زنان در حرمسرا می پوشند ،‌ با آنچه در كوچه و خیابان به تن دارند سخت متفاوت است. زیرا لباس كوچه وبازار را از این جهت تهیه می كنند تا همه قسمتهای بدن را از چشم عابران بپوشاند؛‌ به اصلاح همه زنان را از لحاظ ظاهر به یك شكل وصورت در آورد.»

دكتر فووریه طبیب مخصوص ناصرالدین شاه نیز بر رعایت پوشش كامل زنان درخارج از اندرون می گذارد :‌
« در كوچه ،‌ لباس همه زنها یكی است ،‌ تا آنجا كه شناختن ایشان حتی بر شوهرانشان غیرممكن هست ; هر زن ،‌چادری سیاه یا نیلی رنگ ،‌ كه همه اندام [او] را می پوشاند ،‌ برسر می اندازد و صورت را زیر روبندی مخفی می كند و از سوراخهای آن ‌،‌ كه بی شباهت به غربال كوچكی نیست می بیند.»

زنان طبقات بالا نیز‌،‌ با وجود تردد پرطنطنه در معابر عمومی خود را كاملاً مقید به رعایت پوشش سنتی می دیدند. كارلاسرنا بانگاهی كلی ،‌بررعایت پوشش سنتی از سوی قشرهای مختلف زنان تاكید می ورزد :‌
« لباس بیرونی زنان ایرانی یكنواخت است . آنان دارای هر وضع اجتماعی كه باشند، همه شان – بدون استثنا – خود را در چادرهایی به رنگ سورمه ای تند
می پوشانند .شلوارهای گشاد از چلوار سبز ،‌بنفش ،‌خاكستری، یا قرمز رنگ كه مانند جوراب پاها را نیز می پوشانند ؛ و دم پاییهای پاشنه دار ،‌ پوشاك یكنواخت همه زنان ایرانی است .»
در مورد رعایت تفكیك كامل زنان از مردان بیگانه در مراودات اجتماعی نیز، منابع با صراحت كامل گزارشهایی ارائه می دهند. هنگامی كه اورسل به وصف استراحت مردم در اطراف فضای سبز پیرامون حرم حضرت عبدالعظیم اشاره می كند ، چنین می نویسد :‌

« دسته دسته زنها ،‌ با كودكان خود ،‌ زیر سایه درختها روی فرش نشسته بودند; مردها نیز برای خود در گوشه ای دور هم جمع شده بودند و مشغول صرف چای و قلیان بودند . البته جدا از هم . چون هیچ وقت مردایرانی برای آنكه درانظار بد جلوه نكند ، در ملاء‌عام با زن دیده نمی شود. »
بلوشر گزارش می دهد كه زن ایرانی همیشه در حوزه خانواده به تفریح
می‌پردازد. عدم اختلاط با مردان ،‌ حتی دربازار و مراسم پرهمهمه عاشورا و زیارت امامزاده ها نیز حتی المقدور رعایت می شد و منابع موجود ، اغلب با ذكر كلمات دسته زنان ،‌قسمت زنان و نظیر آن ،‌تصور ما را از رعایت آن كامل می سازد.

جالب است بدانیم كه بعضی از اماكن تفریحی و زیارتی مختص به زنان بوده است و مردان حق ورود بدان جارا نداشتند . فلاندن در سفرنامه خود گزارش می دهد كه دربین راه همدان به كنگاور ، به باغی برخوردند كه به علت اختصاصی بودن آن برای تفریح زنان، نتواسنتد درآن استراحت كنند.
لیدی شل همسر وزیر مختار انگلیس دراوایل سلطنت ناصرالدین شاه (1853-1849)،‌درباره حكمرانی زنی به جای شوهرش دراسك ـ حاكم نشین منطقه كوهستانی لاریجان درمازندران ـ این گونه گزارش می دهد :‌
« درموقع اقامت ما در اسك ،‌به علت غیبت عباس قلی خان لاریجانی زن او امور حكومتی را به جای همسرش اداره می كرد و درباره او باید گفت كه این زن ،‌ درمیان اهالی محل از شهرت بسیار خوبی برخوردار بود و علاوه بر اینكه ازمایملك و منطقه حكمرانی شوهرش به عالیترین وجه سرپرستی می كرد، زنی بسیار زیرك و مورد احترام عامه نیز شمرده می شد. [این ] خانم علی رغم انزوا و اقامت درشهری دور افتاده ، زنی بسیار دانا و روشن فكر بود و و ظایف اداره امور شهرنیز به بصیرت و دانش او افزوده بود. »

لیدی شل این صفت را تا حدی در زنان تعمیم می دهد :‌سمت لواسان .
حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی ، گاه نیز با محدودیتهایی مواجه می گشت . از جمله فلاندن ، كه درسالهای 1840-1841 م به ایران آمده ، درسفرنامه خود چنین می نویسد :
« دم دروازه شهر [قزوین ] كه رسیدیم ، جمعیت بیش از پیش زیاد شد. زیرا شاهزاده ای كه در قزوین اقامت دارد ،‌به كلیه كسبه و صنعتگران بازار حكم داده بود كه ازكارهای خوددست كشیده به جلو ایلچی آیند. مانند اعیاد بزرگ ،‌بعضی به كمر شمشیر و طپانچه بسته ودیگران برروی شانه تفنگ فتیله یا چماقهای بزرگ می داشتند.»
گویا استقبال ازاین هیئت ، یك استقبال مردانه بوده است ، زیرا فنلاندن پس از شرح فوق بلافاصله می افزاید كه :
«زنان از آمدن امتناع داشتند،‌ زیرا قانون آنها را از آمدن به بیرون خانه و تماشاكردن منع داشته است .»
در جای دیگر ‌،‌درباره منع خروج زنان از خانه در روز سیزدهم نوروز ، كه طبق سنن باستانی مردم برای تفریح به بیرون شهر می رفتند، این گونه می خوانیم :‌
« در روز سیزدهم نوروز ، تمامی مردم مشهد كه یكپارچه از شهر خارج می شوند .دراین روز ،‌به دلیلی كه چندان ; روشن نیست ،‌[علما ] به زنها اجازه نمی دهند تا از خانه ها خارج شوند . وقتی كه صبح زود از دروازه سراب خارج شدم ، دیدم یك گارد آنجا مستقر است. دلیل این امر را پرسیدم . آنها گفتند علت استقرارشان در آنجا این است كه نگذارند زنها از شهر خارج شوند.ظ

ج : حیثیت اجتماعی زن
باتوجه به مباحثی كه تاكنون ارائه شده است ، در وهله اول چنین به نظر می رسد كه زنان بایستی به دلیل حضور فعالانه ای كه در صحنه های مختلف زندگی اجتماعی داشته اند، دارای وجهه و حیثیتی منطبق با عملكرد مثبت خود باشند، اما با این وجود تعجب آور است كه با فقدان یك قضاوت منطقی درباره آنان مواجه می‌‌شویم .
فرودست پنداشتن و حقیر شمردن زنان ، به طرق مختلف در جامعه رایج بود و این ذهنیت، از بدو تولد نوزاد دختر ،‌به گونه ای مداوم درپیكر اجتماع تزریق می‌شد . گزارش كارلاسرنا، این واقعیت تلخ را به خوبی منعكس می سازد.

«برای زائو ،‌ سه روز اول بعد از زامیان روزهای بسیار خسته كننده ای است . چرا كه او موظف است با بستگان و دوستانی كه برای تبریك گفتن به قدم نورسیده نزد وی می آیند،‌مرتباً دیدار كند . درواقع دراین مدت ، همیشه درخانه جشن و مهمانی است . اگرنوزاد پسر باشد، جشن و سرور مفصلتر است ; به [نوزاد ] دختر چندان محلی نمی گذارند و گاهی بی اعتنایی در مورد دختران به افراط می كشد. درمیان مردم نیز،‌برای كوچكترین نقطه ضعف ـ كه نوزاد دختر در بدو تولد با خود دارد- با تعصب كینه آمیز; برخورد می گردد. »

درمجموع جامعه عهد قاجار ،‌جامعه ای خرافاتی بود و زن و مرد آن ،‌ سخت به خرافات معتقد بودند . با این وجود ، زنان دراین مورد ، در راس قرار داشتند. زن در جامعه قاجاری ، همواره درمعرض تهدید خطرات گوناگون بود. به عنوان مثال ،‌به دلیل نازایی زنان و یا مجاز بودن تعدد زوجات برای مردان ،‌مردان به راحتی می توانستند زنان دیگری را به نكاح در آورده و زنان قبلی خود را مطرود و بی سرپناه باقی گذارندو زن دراین دوران ، مجبور به تحمل فشارهای اجتماعی بسیاری بود. او در اندرون ، همزمان با ظهور رقیبان ،‌ با عدم توجه همسر خود مواجه می شد و ناچار بایدمحیط پراز رقابت و حسادت اندرون را تحمل می كرد.از سویی دیگر،‌همان گونه كه اشاره شد ،‌عرف جامعه و ناامنیها نیز، ویرا به ماندن دراندرون تشویق می كرد. به همین دلیل ،‌زن دراین دوره آموزشی نمی دید و نسبت به درك بسیاری از مسائل عاجز بود. دراین بحبوبه تنها راه حلی كه او برای مشكلات خود می جست و تنها مامنی كه می توانست آزادانه مسائلش را مطرح كرده و به حل آنها نیز امیدوار باشد،‌ پناه بردن به سحر و جادو و رمالان بود. درواقع زنان از این طریق‌، خود را از اضطرابهایی كه جنبه روانی داشت ،‌ می رهانیدند . ازطرفی ،‌آنچه این بازار را پررونق می ساخت ،‌وجود جمع كثیری رمال و فالگیر و غیره بود كه ازاین طریق امرار معاش می نمودند.

گرایش مفرط زنان به سحر و جادو و خرافات ،‌سبب می شدكه آنان در زندگی روزمره ، كمتراز مردان دارای اعتماد به نفس باشند. و این مساله در تقویت و بسط این تفكر كه زنان موجوداتی عاجز و ضعیف تلقی شوند ،‌موثربود. از سویی عدم امنیت درجامعه كه باعث انزوای زنان دراندرونیها برای مصون ماندن از تعرض ها می شد، نقش مهمی در تلقین ناتوانی زنان به خود آنها و نیز جامعه ایفا می كرد. این موضوع سبب مب گردید كه زنان در مقایسه با مردان از ظهور پاره ای از تواناییهای خود در عرصه های گوناگون اجتماعی محروم بمانند.پ

زنان در دوره قاجار ،‌ به دلیل وجود چنین نظرها و عقاید بی اساسی درافكار عموم و نیز به علت ضعف قوه استدلال ، همواره سعی می كردند به شیو ه های دیگری از جمله اتكا به نفسانیات و احساسات غریزی ،‌جایی برای خود در جامعه باز كنند. بی گمان ،‌رواج و تحكیم چنین اندیشه هایی بود كه پاره ای مواقع ،‌به محدودیتهای بیش از اندازه زنان منجر می شد . در خیابانهای تهران ،‌از زنان به هنگام تردد خواسته می شد تا در مسیری غیر از مسیر مردان عبور كنند. گاهی فریاد آمرانه ماموران نظمیه به گوش می رسید كه :‌

«باجی [خواهر ] روت رو بگیر» و یا ضعیفه تند راه برو» و براساس این بینش كه :‌« هر فتنه كه درعالم بر پاشده ، شیطنت نسوان درآن دخیل بود. » سعی می شد از سوار شدن زن و مرد در یك درشكه ،‌حتی اگر زن و شوهر یا خواهر و برادر باشند‌،‌ جلوگیری شود.
حتی بعدها ، هنگامی كه وسیله نقلیه واگن با اسب درایران به كار افتاد،‌باز محل نشستن مردان و زنان درآن جدا بود.
بااین حال ،‌وجود دیدگاههای این چنین درباب زنان ، هرگز مانعی جدی درراه شركت زنان در عرصه های اجتماعی نبود و نمی توانست هم باشد.

چنانكه براساس سابقه ای كه زنان درزمینه شركت درامور روزمره و عادی اجتماعی داشتند، به آسانی می توانستند درحركتهای مذهبی ـ سیاسی ، همچون نهضت رژی و مشروطه شركت جویند.
دریك كلام ، زن و مرد در عهد قاجار ،‌ با تفاوتهایی نه چندان قابل توجه ، درمحدوده های خاصی كه درعرف سیاسی و اجتماعی قابل قبول بود به زندگی می پرداختند. به گونه ای كه در این باره ،‌ می توان به سعادتمند تر بودن مطلق مردان اشاره كرد. درحقیقت هر دو جنس ، درمعنا و مفهوم كلی ،‌فاقد آموزش و یا بینش سیاسی و اجتماعی لازم بودند.

یكی از بزرگترین موفقیتهای زنان در راه كسب حیثیت و اعتبار اجتماعی بیشتر، افتتاح انجمنهای نسوان از سوی بعضی از زنان روشنفكر بود. پیش از جنگ جهانی اول، به همت زنانی چون میرزا باجی خانم ،‌ نواب سمیعی ،‌ صدیق دولت آبادی‌،‌ منیره خانم و گلین خانم موافق ، انجمن هویت نسوان را درتهران افتتاح گردید. درسال 1300 شمسی در رشت ،‌ جمعیتی به نام پیكس عادت نسوان برای كسب حقوقی سیاسی و اجتماعی زنان تشكیل شد. این انجمن با تشكیل كلاس اكابر و دبستان ، كتابخانه و قرائتخانه و سخنرانی ،‌در تنویر افكار زنان آن سامان می كوشید. نسوان وطن خواه از جمله جمعیتهای مترقی زنان بود كه كه درسال 1302 شمسی به سرپرستی محترم اسكندری درتهران تشكیل گردید. این زن دختر شاهزاده محمدعلی میرزا بود.

«وكلا و وزرا خوب می دانند كه اگر خانمهای ایران دور هم جمع شوند ، مدرسه باز كنند انجمن داشته باشند و تعلیم و تربیت بشوند كم كم خواهند فهمید كه دیزیهای پاك و پاكیزه كه دیوارش بهتر از دیزیهایی است كه دو انگشت دیده و یك وجب چربی در و دیوارش باشد ، و بی شبهه وقتی كه این عقیده از مادرها سلب شد، پسرها هم بعد ها به آدم با استخوان اعتقاد پیدا نكرده و مثل جناب تقی زاده پاشان را توی یك كفش می كنند و می گویند :‌تا كی باید وزرا ورجال و اولیای امور ما از میان یك عده معینی محدود انتخاب شده ، واگر هزار دفعه كابینه تغییر كند ،‌باز شكم مشیرالسطنه ، یا آواز نظام السطنه و یا جبه آصف الدوله زینت افزای هیئت می باشد; »

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir