توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  تحقیق در مورد ازدواج وطلاق در pdf دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد ازدواج وطلاق در pdf  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد ازدواج وطلاق در pdf،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد ازدواج وطلاق در pdf :

ازدواج وطلاق

چكیده
عدم توازن نسبت های جنسی در سنین اصلی ازدواج پدیده ای ست كه از یك سوء در اغلب كشورهای درگیر جنگ دوم جهانی و از سوی دیگر در كشورهای در حال توسعه ای كه مراحل گذار دموگرافیك را با شتاب طی كرده اند، مشاهده شده است. به عبارت دقیق تر در هر جامعه ای كه بخش قابل ملاحظه ای از زنان یا مردان آن در سنین اصلی ازدواج به هر علت (اعم از جنگ یا مهاجرت) در دسترس نباشند عدم توازن در تعداد دو جنس ایجاد شده و پدیده عدم تناسب در عرصه فرصت ازدواج به وجود می آید.

این مقاله با مروری بر دیدگاه ها و نتایج تحقیقات جمعیت شناسان در باره چگونگی پیدایی این پدیده در جوامع مختلف، چگونگی شكل گیری مضیقه ازدواج در ایران را با استفاده از نتایج سرشماری های 1345 تا 1375 ایران بررسی كرده است.

نتایج بررسی بیانگر آن هستند كه طی سه سال اخیر همراه با تغییر در میانگین سن ازدواج زنان، در تركیب سنی افراد ازدواج نكرده نیز تغییرات اساسی به وجود آمده است. عدم توازن نسبت های جنسی افراد ازدواج نكرده با در نظر گرفتن میانگین فاصله سنی دو جنس هنگام اولین ازدواج در دهه 75ـ 1365 شدت یافته و به رشد فزاینده تفاوت تعداد این گروه از زنان در قیاس با مردان انجامیده است و در حالی كه جمعیت 10 ساله و بیشتر در طول این سی سال 7/2 برابر

افزایش یافته، فزونی زنان ازدواج نكرده در سنین اصلی ازدواج 12 برابر شده است. با بررسی سناریوهای مختلف در الگوهای سنی ازدواج مشخص شد كه در صورت ازدواج مردان با زنان مسن تر از خود این تفاوت تقریباً از میان می رود و با گزینش افراد همسال برای ازدواج نیز این تفاوت تا حدی كاهش می یابد.

واژگان كلیدی
عدم توازن پدیده ازدواج، سنین ازدواج، وضعیت زناشویی، مضیقه
مقدمه
تغییرات سریع جمعیت شناختی طی دهه های اخیر موجد پدیده های اجتماعی نوینی شده اند و جوامع مختلف متناسب با مقتضیات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود ساز وكارهای متفاوتی را برای مواجهه با آنها اختیاركرده اند. افزایش طول عمر، گسترده شدن تفاوت های دو جنس در مرگ و میر، كاهش باروری، سالخوردگی جمعیت و كاهش بعد خانوار نمونه هایی از این تغییرات هستند كه به دنبال طی مراحل گذار جمعیتی در جوامع توسعه یافته رخ داده اند و در كشورهای در حال توسعه نیز كم و بیش در حال وقوعند.

عدم توازن نسبت های جنسی درسنین اصلی ازدواج نیز پدیده ای ست كه از یك سو در اغلب كشورهای درگیر جنگ دوم جهانی و از سوی دیگر در كشورهای درحال توسعه ای كه مراحل گذار دموگرافیك را با شتاب طی كرده اند، مشاهده شده است. به عبارت دقیق تر در هر جامعه ای كه بخش قابل ملاحظه ای از زنان یا مردان آن در سنین اصلی ازدواج به هرعلت ( اعم از جنگ یا مهاجرت…) دردسترس نباشند عدم توازن در تعداد دو جنس ایجاد شده و پدیده مضیقه ازدواج1 به وجودمی آید. در50 سال اخیر این مضیقه به ویژه در كشورهای در حال توسعه عمدتاً به زیان زنان بوده و پیامد های وسیعی را موجب شده است.

مقاله حاضر با مروری بر دیدگاه ها و نتایج تحقیقات جمعیت شناسان در باره ی چگونگی پیدایی این پدیده در جوامع مختلف كوشیده است با استفاده از نتایج سرشماری های 1345تا 1375 ایران، تصویری از چگونگی شكل گیری عدم توازن در تعداد دو جنس در سنین ازدواج در كشور را ارائه دهد و با بررسی نسبتهای جنسی برحسب وضعیت زناشویی و ساختن سناریوهای مختلف، كارایی یا عدم كارائی راه حلهای دموگرافیك برای كاهش این معضل را ارزیابی كند.

پیشینه موضوع
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم افزایش شدیدی در نرخ موالید برخی از كشورها پدید آمد كه غالباً از آن با اصطلاح baby boom یاد می كنند. دخترانی كه متعلق به نسلهای این دوره بودند پس از رسیدن به سنین ازدواج دریافتند در گروه سنی مناسب برای پیوند با آنها به تعداد كافی مرد وجود ندارد ( شرایك و سیكل[1] ، 1976 : 566 )، زیرا مردهای در سنین اصلی ازدواج یا همسال آنها یا كوچكتر از آنها بودند. این پدیده كه به دلیل عدم توازن در تعــداد دو جنــس [2]به وجود می آید، مضیقه ازدواج نام گرفت و به وضعیتی اشاره دارد كه در آن یك جنس ( جنس در مضیقه قرار گرفته) با مجموعه ای كمتر از نیاز برای انتخاب شریك بالقوه

ازدواج خود روبه رو می شود (كارمایكل،[3] 1988 :13 ). برای نمونه در فرانسه، زناشویی نسلهایی كه در 1964 یا بعد از آن به دنیا آمدند از عدم توازن شدید میان این نسلها و نسلهای بلافاصله قبل از آنها تأثیر می گرفت كه منشاء آن بالا رفتن نرخ موالید بود* برعكس این دوره، زناشویی زنان فرانسه كه طی سالهای 1900 ـ 1896 متولد شده بودند، اساساً از تلفات جنگ در سالهای 1918 ـ1914 ( جنگ جهانی اول ) تأثیر می گرفت كه به جنس مذكر محدود بود ( هانری،[4]1972: 48).

اكرز[5] در بررسی همین وضع در ایالات متحده طی سالهای 1966 ـ 1953 متوجّه شد كه احتمال ازدواج برای مردان افزایش و برای زنان كاهش یافته است ( اكرز ،1967: 908). تاكر[6] نیز معتقد است كه قبل از قرن بیستم به دلیل الگوهای مهاجرت به آمریكا و مرگ و میر بیشتر زنان، كمبود این جنس در سنین ازدواج محسوس بوده اما افزایش شدید در موالید امریكا (baby boom ) طی سالهای 1957 ـ 1945 و تمایل زنان به ازدواج با مردان 2 تا 3 سال مسن تر، موجب بروز مضیقه ازدواج در این كشور شده است ( تاكر، 4:1996 ).

دیویس نیز در سال 1982 و با مراجعه به آمار سال 1970 به بررسی نسبت جنسی مجردین و متأهلین در 13 كشور در حال توسعه و 9 كشور توسعه یافته پرداخت و به این نتیجه رسید كه كشورهای در حال توسعه عدم توازن در نسبتهای جنسی مجردین را از گروه سنی 39-35 سال تجربه كرده اند و در كشورهای صنعتی این عدم توازن از سنین40 سالگی به بعد آغاز می شود ( دیویس،1982 ).

عوامل ایجاد كننده عدم توازن
عواملی كه اعوجاجات نسبتهای جنسی را ایجاد می كنند در همه جوامع یكسان نیستند. در برخی از كشورها كاهش مرگ و میر و بالا بودن نرخ موالید، كه خود مرحله ای در گذار جمعیتی است، موجد عدم توازن نسبتهای جنسی در سنین ازدواج طی دهه های بعد است. در این جوامع چنین پدیده ای گذراست و اگر علل دیگری بروز نكنند پس از چند دهه اعوجاجات رنگ می بازند. اما وقتی عوامل دیگر هم به میان آیند (نمونه ویتنام) عدم توازن به امری نسبتاً پایدار تبدیل می شود.

كالدول [7] معتقد بودكه ” در هیچ جامعه سریعاً در حال رشدی نمی توان همزمان هم خواستار تك همسری، ازدواج كامل زنان و هم تفاوت سنی قابل ملاحظه میان زن و شوهر بود“ (كالدول،1962 :30). پرسا [8] تفاوت در نرخ موالید را یكی از عوامل بروز عدم تعادل می داند كه این امر به دلیل تفاوت معمول سنی زن و مرد هنگام ازدواج ، به طور همزمان روی تعداد زنان و مردان آماده زناشویی اثر نمی كند. درواقع امكان ازدواج گروه اقلیت، در این شرایط، بیشتر از حالتی است كه این عدم تعادل وجود ندارد، در حالی كه شانس گروه اكثریت كمتر خواهد شد.

وی علت دیگر بی تعادلی را ناشی از آن می داند كه درست در بحبوحه سنین ازدواج بخش قابل ملاحظه ای از یك جنس در دسترس نباشد ( مثلاً مردان در سالهای جنگ). همچنین دگرگونی های بلند مدت در شمار موالید، مرگ و میر و مهاجرتها، حالتهای مختلفی را در آنچه كه اصطلاحاً ” تعداد افراد آماده ازدواج“ می دانند ، پدید می آورند. برای مثال باید توجه داشت كه با وجود برتری نسبت جنسی در بدو تولد برای مردان (105) هنگامی كه نرخ مرگ و میر بالا باشد

شمار مردان آماده ازدواج كمتر از زنان این گروه خواهد شد و هنگامی كه نرخ مرگ و میر پایین باشد عكس این حالت پیش می آید. پرسا تأكید می كند كه از آنجا كه در كشورهای مهاجر فرست، مردان مهاجر بسیار پرشمارتر از زنان مهاجر هستند، بازار ازدواج برای گروه اخیر نامساعد است. درحالی كه شرایط برای زنان كشورهای مهاجرپذیر مساعدتر خواهد بود. سرانجام نكته مهم دیگری كه پرسا به آن اشاره دارد آنست كه نمی توان زناشویی های بار نخست را از ازدواج های مجدد جدا ساخت، زیرا كه فراوانی افراد طلاق گرفته و به ویژه بیوه گان ( ازجمله بیوه زنان )، ناگزیر باید در شرایط ازدواج هرگز ازدواج نكرده ها بازتاب پیدا كند. در نتیجه هنگامی كه در گرماگرم دوره ای كه مردان آماده ازدواج هستند، زنان در اقلیت باشند، شانسهای ازدواج دوباره به بیوه زنان عرضه خواهد شد و در حالت معكوس وضع برای آنان نامساعد خواهد گشت )پرسا ، 1983: 220).

امّا در جوامع در حال توسعه عوامل دیگری كه از پایین بودن سطح زندگی حكایت می كنند، موجد عدم توازن هستند . حتی وضع در میان سیاهپوستان آمریكا نیز چنین است . تاكر با اشاره به پایین بودن نسبت جنسی در میان سیاهان امریكا دلایل زیر را موجب تفاوت در شمار دو جنس دانسته است:“ نخست بالا بودن نرخ مرگ و میر دوران جنینی كه دلیل آن پایین بودن مراقبت های بهداشتی در خانواده های كم درآمد و نسبت بالای مرگ و میر در حاملگی های بزرگسالی

ست، ضمن آنكه نطفه های مذكر كمتر ماندنی اند و به طور كلی مرگ و میرهای جنینی بیشتر به مردها تعلق دارد. دلیل دیگر بالاتر بودن نرخ مرگ و میر نوزادان و بالغین پسر در سیاهپوستان و تأكید بر این امر است كه اطفال پسر آسیب پذیرتر از دختران هستند. سوم اینكه مردهای سیاهپوست علاوه بر آن كه به نسبت تعداد زندانیان بالاتری دارند، از طیف گسترده ای از عوامل مانند تصادف، اعتیاد، خودكشی و نظایر آن می میرند و در مجموع امید زندگی در بدو تولد برای مردهای سیاه خیلی كمتر از زنان سیاه است. به این عوامل باید مورد دیگری را هم افزود و آن این است كه مردان سیاهپوست به نسبت زنان هم گروه خود ازدواجهای برون گروهی بیشتری دارند“ ( تاكر ، 1996 :10).

در ویتنام نیز عدم توازن جنسی نسبتا پایداری كه هم در داخل و هم در خارج از كشور به وجود آمد، موجب نگرانی در این زمینه شد . تركیبی از رشد سریع جمعیت، مرگ و میر بیشتر مردان در جنگهای پی در پی اعم از جنگهای استقلال از فرانسه، مبارزه با امریكا و كشمكشهای كامبوج همراه با مهاجرت زیاد مردان پس از جنگ و اتحاد مجدد دو ویتنام به عنوان دلایل بروز این پدیده ذكر شدند (گودكایند[9] ، 1993 :3). آنچه كه عدم تعادل در ویتنام را متمایز می كرد( جدا از مضیقه ازدواج شدید برای زنان در داخل كشور) مضیقه ازدواج مضاعفی بودكه برای مردان مهاجر این كشور وجود داشت، تا حدی كه مردان مهاجر ویتنامی علی رغم مازاد زنان در داخل كشور، در نواحی مرزی دچار مشكل كمبود همسر بودند.

انتخاب سنی در ازدواج
اكنون این سوآل مطرح می شود كه آیا نسبتهای جنسی نامتوازن در هر سن مسئله مضیقه ازدواج را كاملاً تبیین می كنند یا خیر؟ درواقع باید نسبتهای جنسی را با توجه به وضعیت زناشویی نیز بررسی كرد، زیرا الزاماً افراد با هم سن خود ازدواج نمی كنند. هر فرد به لحاظ موقعیت زناشویی تنها دارای یك وضع می تواند باشد یعنی یا ازدواج كرده و یا ازدواج نكرده است و شانس او برای ازدواج بیش از آنكه به نسبت جنسی در سن او بستگی داشته باشد به نسبت جنسی در گروهی كه ازدواج نكرده اند بستگی دارد. به این ترتیب علاوه بر توزیع جنس و سن مسئله انتخاب سنی در ازدواج هم مطرح می شود. زیرا نه تنها مردان معمولاً هنگام ازدواج از همسران خود بزرگترند بلكه حتی در مواقع بروز طلاق یا فوت همسر، بخش بزرگتری از مردان نسبت به زنان ازدواج می كنند و در این ازدواج نیزگرایش به زنان جوانتر از خود دارند. اگر این منبع اعوجاج را هم به منابع قبلی اضافه كنیم عدم توازن نسبت جنسی متأهلین و مجردین در بعضی از گروههای سنی چشمگیرتر می شود.

پیامدهای عدم توازن
شرایك وسیگل ضمن تأكید بر تأثیر مهم تعادل جنسها بر نرخ ازدواج، نسبت جنسی جمعیت در سنین ازدواج را عاملی در نوسانات كوتاه مدت در نرخ ازدواج به حساب آوردند ( شرایك و سیگل ، 1976 :566 ). گوتنتاگ و سكورد[10] نیز در 1983 دو جامعه افسانه ای را در مقابل هم قرار دادند و نام آنها را لیبرتینا (Libertina) و اروس ((Eros نهادند. در این دو جامعه به ترتیب مردان و زنان با مازاد نسبی روبرو بودند. عرضه بیش از حد زنان در لیبرتینا و مردان جوان در اروس

منجر به این امر شد كه هركدام از این گروهها یا دیرتر ازدواج كردند یا مجرد ماندند و در همین حال جنس مخالف در آن جامعه از بهبود معكوسی در شانس ازدواج برخوردار شد و افزایش مشابهی در آنچه كه به قدرت «diadic » معروف است پیدا كرد. گوتنتاگ وسكورد با بررسی تحقیقات مختلف نتیجه گرفتند كه تعداد زوج موجود برای زنان یا مردان تأثیرات عمیقی بر ساختار اساسی جامعه از جمله اجزاء اجتماعی ، اقتصادی، فرهنگی و روانشناختی آن باقی می گذارد. آنها تأكید كردند كه عدم توازن در نسبتهای جنسی، تأثیرات مهمی بر جایگاه و قدرت نسبی هنجارهای رفتار جنسی، نرخ ازدواج، ثبات خانواده و رفتار بچه دار شدن باقی

می گذارد. برای مثال چنانكه این دو محقق عنوان كرده اند، كاهش فزاینده تعداد مردان در سنین اصلی ازدواج در آمریكا با افزایش سن ازدواج ، افزایش درصد افراد مجرد، كاهش باروری نكاحی ، افزایش نرخ طلاق، افزایش نرخ كودكان نامشروع، افزایش اشتغال زنان و درآمدهای بالاتر زنان در دو دهه 1960 و 1970 ارتباط داشته است ( گوتنتاگ وسكورد ، 1983 ).

تاكر به موارد بالا آزار جنسی كودكان، روابط گذرا، تعهد كمتر، روابط میان مردان، ارزش اجتماعی كمتربرای ازدواج و خانواده و افزایش فمینیسم را افزوده است ( تاكر، 1986 :15). وی كه به بررسی عدم توازن در نسبت جنسی آمریكایی های افریقایی تبار در لس آنجلس پرداخته است سابقه این عدم توازن برای سیاهان امریكا را به دهه 1920 باز می گرداند، ضمن اینكه معتقد است وضعیت طی سالیان به طور مداوم بدتر شده است.

در ویتنام نیز مضیقه ازدواج كاهش رضایت از همسر و تحرك اجتماعی رو به پایین برای زنان و افزایش تولدهای خارج از مقررات رسمی و صرف نظر كردن از ازدواج را به همراه داشته است (گودكایند، همان). جالب توجه اینجاست كه هم مردان و هم زنان ویتنامی خارج از كشور با تأخیر در ازدواج رو به رو هستند كه البته دلایل آن متفاوت است. مردان به دلیل آنكه چاره ای ندارند و زنان دقیقاً به دلیل آنكه چاره دارند. به عبارت دیگر زنان در خارج از كشور به دلیل بازار ازدواج بسیار مطلوب با تأخیر ازدواج می كنند، زیرا بازار به آنها امكان می دهد حق انتخاب بهتری داشته باشند. با توجه به این شرایط برخی از مردان از داخل كشور همسر انتخاب می كنند، راه حلی كه موجب كاهش فشار در وضعیت مضیقه ازدواج است. به این ترتیب مضیقه ازدواج مضاعف در ویتنام فرصت نادری را برای بررسی پیامدهای اجتماعی عدم توازن جنسیتی معكوس در یك گروه نژادی و در یك زمان تاریخی واحد فراهم آورد.

اما وضع در استرالیای سال 1958 به گونه ای دیگر بوده است. به این معنی كه طبق بررسی موهسام[11] در این سال در استرالیا كمبود زن وجود داشته است و مردان در تمام سنین در مضیقه بوده اند و این امر مردان را به ازدواج با زنان مسن تر واداشته بود . وی تأكید می كند كه به دلیل مضیقه ازدواج برای مردان، زنان موفق شدند كه از ازدواج با مردان نسبتاً جوان یا پیر اجتناب كنند و مردان برعكـس مجبور شدند كه میان زنان بسیار جوان و یا نسبـتاً پیر دنبـال زوج بگردنـد ( موهسام ، 1974: 297).

به این ترتیب، پیامدهای عدم توازن طیف گسترده ای را تشكیل می دهند: بخش بزرگی از زنان ممكن است برای همیشه مجرد باقی بمانند، زنان ممكن است دیرتر ازدواج كنند یا تعداد زیادی از زنان پر سن وسال تربا زنان جوان به رقابت برخیزند. زنان ممكن است مردان جوان را به شوهری برگزینند یا با مردانی به مراتب مسن تر و قبلا ازدواج كرده وصلت كنند. شانس ازدواج مجدد زنان طلاق گرفته یا بیوه محدود می شود یا زنان ممكن است با مردانی ازدواج كنند كه در شرایط قبل

از مضیقه ازدواج هرگز آنها را به همسری انتخاب نمی كردند. این تأثیرات و بسیاری دیگر كه در سطرهای قبل به آنها اشاره گردید هركدام می تواند به شكل گیری الگوهای رفتاری جدید یا ظهور پدیده های جدید در جامعه منجر شود . دیویس معتقد است به دنبال تغییرات دموگرافیك الگوهای جدید اجتماعی، به صورتی غیرآگاهانه، پدید می آیند تا با تغییرات اساسی جمعیت شناختی موجود انطباق پیدا كنند، تغییراتی كه به گفته دیویس ایده‌آل‌ها و الگوهای قدیمی را در این جوامع غیرعملی ساخته است و افراد را به سمت رفتارهای جدید و تغییر ساختار سنتی نقشهای اجتماعی مرد و زن سوق می دهند ( دیویس، همان:902 ).

پیشینه مطالعات در ایران
عدم توازن در ایران كمتر مورد علاقه جمعیت شناسان و جامعه شناسان قرار گرفته است و ادبیات مفصلی در این زمینه وجود ندارد. نخستین بار امیر خسروی در سال 1367 به مسئله زنان ودختران مازاد اشاره كرد ( امیر خسروی، 1367 :228).
وی تفاوت میان مردان و زنان ازدواج نكرده در سن ازدواج را 1080217 نفر محاسبه كرد و با افزودن شمار 946405 زن مطلقه و بیوه، نهایتاً به جمع كل حدود دو میلیون نفر برای زنان و دختران بدون همسر و” مازاد” دست یافت.

امیر خسروی و فرهادی در سال 1372 مسئله عدم توازن را به طور جامعتری بررسی كردند و تفاوت سن زن و مرد هنگام ازدواج، تلفات جنگ تحمیلی و انقلاب، مهاجرت بین المللی و تأثیر ساختار سنی و جنسی مهاجران را عوامل مؤثر در ایجاد عدم تعادل در بازار عرضه و تقاضای ازدواج دانستند و از این طریق تفاوت سنی زن و مرد هنگام ازدواج و تأثیر آن بر عدم تعادل مذكور را بررسی كردند ( امیر خسروی و فرهادی ، 1372: 93 ).

اندازه گیری عدم توازن نسبتهای جنسی در ایران سال 1375
رایجترین معیار برای اندازه گیری عدم توازن در تعداد دو جنس، نسبت جنسی در جمعیت است. اما گلدمن[12] این معیار را خیلی ناخالص می داند، زیرا «شامل همه افراد خیلی جوان و خیلی پیر كه در معرض طلاق، ازدواج یا بچه دار شدن هستند می شود». معیار دیگری به این ترتیب تعریف شده است كه تعداد زنان در یك گروه سنی مفروض را نسبت به تعداد مردان درآن گروههای سنی می سنجند كه احتمال انتخاب زوج برای زن درآنها وجود دارد. ما نیز نسبتهای جنسی افراد در سنین ازدواج در ایران را با در نظر گرفتن یك فاصله سنی 5 ساله میان دو جنس محاسبه كرده و نتیجه را با نسبتهای جنسی در سنین مشابه مقایسه و در

جدول 1 ارائه داده ایم. این مقایسه نشان می دهد كه نسبت جنسی ازدواج نكرده ها با در نظر گرفتن 5 سال فاصله سنی میان زن و مرد كاملاً تغییر جهت می دهند و به زیان زنان كاهش می یابند. در گروه سنی 19-15 سال در مقابل 100 دختر ازدواج نكرده تنها 64 مرد24-20 ساله وجود دارد و 36 درصد از دختران در این سنین اساساً مردی از گروه سنی مطلوب در مقابل خود ندارند تا شانس ازدواج خود را بیازمایند. نسبت جنسی در سنین بالاتر به طور مداوم كاهش می یابد و در چهار گروه سنی بعد به ترتیب به 61، 45، 43 و 41 می رسد. یعنی 57 درصد از دختران 34-30 ساله كه دیگر سالهای شانس ازدواج آنها رو به پایان است مازاد محسوب می شوند. مقایسه ارقام به دست آمده برای ازدواج كرده ها هم این نتایج را تأیید می كند.

جدول (1) نسبت جنسی ازدواج نكرده ها در حالت تساوی سن زوجین و در حالت 5 سال اختلاف سن آنها در سرشماری 1375
49-45 44-40 39-35 34-30 29-25 24-20 19-15 14-10 گروه سنی نسبت جنسی ازدواج نكرده ها
87 89 95 122 185 177 119 105 در حالت تساوی سن زوجین

55 45 41 43 45 61 64 79 در حالت 5 سال اختلاف سن زوجین

حال اگر تغییرات نسبتهای جنسی در كوهورت 19-15 ساله های سال 1345 را ، با در نظر گرفتن 5 سال اختلاف سن دو جنس، در سه سرشماری بعدی دنبال كنیم، خواهیم دید كه نسبتها از 95 به 55 كاهش می یابند. در واقع در تمام كوهورتهایی كه امكان دنبال كردن آنها در چهار سرشماری وجود دارد چنین روندی مشاهده می شود و می‌توان نتیجه گرفت كه صرف نظر از خطاهای سرشماری، شانس ازدواج زنان در طول زمان در قالب عرف موجود و مطابق با میانگین‌های جامعه به طور مداوم كمتر می‌شود و زنان برای ازدواج ناچارند از فاصله سنی محدود صرف نظر كنند و در محدوده وسیعتری به انتخاب همسر بپردازند، حتی اگر مطابق با ایده‌آل آنها نباشد.

نمودار 1 تغییرات نسبتهای جنسی ازدواج نكرده ها ( با اختلاف 5 ساله میان زوجین) در كوهورتها را نشان می دهد . مشاهده می شود كه كوهورت 14-10 ساله های 1365 كه در سر شماری 1375 به سنین 24 – 20 سالگی رسیده بودند با كاهش شدید‌تر نسبت جنسی مواجه شده اند و اگر برای آنان طی دهه بعدی و تا سال 1385 همان روند را در نظر بگیریم نسبت جنسی در این كوهورت به 20 خواهد رسید . حال اگر چنانچه روند كاهش كوهورت سال 1355 را برای آنان در نظر بگیریم نسبت جنسی ازدواج نكرده‌های این كوهورت به 30 خواهد رسید و بیانگر این امر خواهد بود كه دختران ازدواج نكرده 30 – 25 ساله امروز ( سال 1380 ) شانس كمی برای ازدواج تا سال 1385 خواهند داشت. ماحصل كلام اینكه پیش‌بینی می‌شود در دو دهه آینده عمومیت ازدواج زنان كه با نسبتهای تجرد این كوهورت (یعنی 49-45 ساله های سرشماری 1395) سنجیده خواهد شد به طور جدی كاهش بیابد.

اكنون برای آن كه تصویر روشنتری از عدم توازن دو جنس در سنین اصلی ازدواج ارائه دهیم، به شمار مطلق مازاد زنان ازدواج نكرده از مردان با احتساب تفاوت در میانگین سن ازدواج آنها می پردازیم . بررسی نشان می دهد كه مازاد زنان 29-15 سال از مردان 34-20 سال در سال 1375 ،1638757 نفربوده است. به عبارت دیگر نسبت مازاد این گروه از زنان نسبت به مردان از 29 درصد در سال 1355 به 381 درصد در سال 1375 افزایش یافته و شمار مطلق مازاد نیز طی 20 سال 36 برابر شده است.مقایسه دو جنس در یك گروه سنی پایینتر نشان می دهد كه طی 30 سال، در حالی كه جمعیت 10 ساله و بیشتر كشور 27 برابر افزایش یافته، مازاد زنان ازدواج نكرده 44-10سال از مردان 49-15 سال حدود 12 برابر شده است.

جدول 2 ـ محاسبه مازاد زنان ازدواج نكرده از مردان ازدواج نكرده در سرشماریهای مختلف
1375 1365 1355 1345 مازاد زنان ازدواج نكرده درسنین اصلی ازدواج (زنان29-15سال ومردان34-20)
1638757 704384 453747 – تعداد
381 297 29 – درصد

2673190 1033006 787274 228931 تعداد مازاد زنان ازدواج نكرده در سنین44-10 ازمردان 49-15 سال
30 20 216 104 درصد
1589110 1009456 1140967 353134 تعداد مازاد كل زنان از مردان درسنین اصلی ازدواج (زنان 29-15ومردان34-19)
186 157 263 12 درصد

نسبتهای جنسی ازدواج نكرده‌ها با احتساب سه سال اختلاف سن زوجین هنگام اولین ازدواج
در بررسی‌های قبلی تغییرات نسبتهای جنسی را با احتساب یك فاصله 5 ساله میان سن زن و شوهر مورد بررسی قرار دادیم. اكنون با توجه به این امر كه میانگین سن در اولین ازدواج در سرشماری 1375 را با استفاده از شاخص SMAM برای زنان 2207 و برای مردان 2524 سال محاسبه كردیم ، نسبتهای جنسی را با اختلاف سن 3 سال محاسبه می كنیم. به دلیل سرعت ازدواج زنان در سنین زیر 25 سال، فاصله گروههای سنی را چهار ساله در نظر می گیریم تا تغییرات را بهتر منعكس كنند (جدول 3).

جدول 3 ـ نسبتهای جنسی ازدواج نكرده ها با احتساب سه سال اختلاف میانگین سن ازدواج دو جنس در سرشماریهای مختلف

1375 1365 1355 1345 نسبت جنسی ازدواج نكرده ها
87 107 998 112 مرد21-17و زن18-14
76 86 87 159 مرد26-22و زن22-18
61 67 68 133 مرد27-23و زن22-18

75 85 138 354 مرد33-29و زن30-26
69 82 143 327 مرد43-29و زن40-26
80 125 209 301 مرد50-37و زن50-37

1006 102 101 107 نسبت جنسی كل جمعیت (50-18 سال )

مقایسه نسبتها نشان می دهد كه درمقابل 100 دختر ازدواج نكرده 18-14 ساله تنها 87 مرد 21-17 ساله وجود دارد و این عدم توازن در سنین بالاتر بیشتر می شود، به نحوی كه برای زنان 30-26 ساله كه دیگر سنین بالاتر از میانگین سن ازدواج را تجربه می كنند نسبت جنسی به 75 می رسد. در سطر بعد جدول طیف وسیعتری از زنان و مردان را با هم مقایسه كرده ایم: زنان 40-26 سال و مردان 43-29 سال. در این مجموعه در دو سرشماری اول بازار ازدواج برای زنان بسیار مناسب بوده است، به این معنا كه در یك گستره وسیعتر سنی ، زنان به لحاظ شانس ازدواج بر مردان غلبه داشته اند، اما در سالهای 1375-1365 باز هم

وضعیت به زیان زنان تغییر می كند و نسبت به 82 و سپس 69 كاهش می یابد. در سطر بعد جدول، با هدف مقایسه شانس زنان و مردان در سنین پایانی دوره ازدواج، زنان 50-37 ساله را با مردان همین گروه مقایسه كرده ایم . در سه سرشماری اول زنان وضع مناسبی دارند. باید توجه داشت كه وجود تعداد زیاد مرد در این طیف اصلاً به معنای شانس بالای ازدواج زنان این طیف نیست، زیرا مردان در این سنین نیز به ازدواج با زنان جوانتر تمایل نشان می دهند. اوضاع در سال

1375 باز هم تغییر می كند و نسبت مورد بحث به 80 كاهش می یابد. در واقع درحالی كه نسبت جنسی در كل جمعیت 50- 18 ساله در سرشماری 1375 برابر با 1006 است، امّا در زنان گروه سنی 50-37 سال و صرف نظر از شانس كم ازدواج برای آنها، 20 درصد زنان اساساً مازاد محسوب می شوند.. به این ترتیب علی رغم تعادل بالقوه میان مردان و زنان ازدواج نكرده در كل جمعیت، در تركیبهای سنی به طور كلی بازار مناسبی به ویژه در 10 ساله 1375 – 1365 برای زنان وجود نداشته است .

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir