توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  تحقیق در مورد ایین های دین زرتشت در pdf دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد ایین های دین زرتشت در pdf  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد ایین های دین زرتشت در pdf،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد ایین های دین زرتشت در pdf :

ایین های دین زرتشت

ـ آیین ها و رسم های دینی
آیین سدره پوشی
برابر با یك روش كهن و پذیرفته شده باستانی، همه جوانان دختر و پسر باید آیین سدره پوشی را انجام دهند تا زرتشتی شناخته شوند. درباره سنی كه آیین باید انجام شود، دیدگاه های چندی وجود دارد. برخی انجام آن را هنگامی كه جوان به سن بلوغ رسیده و توانایی شناخت خوب از بد را دارد، سفارش می كنند و برخی دیگر انجام آن را پیش از رسیدن به سن بلوغ لازم می دانند. امروز در ایران كودكان را بین سنینی هفت و یازده سدره پوش می كنند.
سدره پوشی به منزله زایش نوین است در دین. این آیین را «نوزاد» و «نوزات» هم می خوانند. نوزاد یعنی دوباره متولد شدن و نوزات یعنی افزوده شدن یك پرستنده دین، «زات» از یسن به چم پرستش است.

اهمیت سدره پوشی از پیوكانی (ازدواج) كمتر نیست. آیین دینی باید در بامداد انجام شود ولی امروز در ایران، به دلایل عملی، پس از نیمروز برگزار می شود.
سدره و كشتی باید به رنگ سفید باشد، و دگمه و فلز در آن كار نرود. سدره از پارچه نخی نازك فراهم شده و نخستین جامه ای است كه بدن را می پوشاند.
سدره پیراهنی است گشاد و بی یقه و با آستین های كوتاه و دارای دو كیسه بسیار كوچك است یكی در جلو سینه و نزدیك قلب است كه «گریبان» خوانده می شود و دیگری در پشت كه «گُرده» نامیده می شود. این ها نمادی «سمبلیك» هستند.

«گُرده» نشانه مسئولیت ها و وظیفه هایی است كه هر كس به عهده دارد و باید به درستی انجام دهد، و «گریبان» كه «كنسه كرفه» یا كیسه «كارنیك» هم خوانده می شود. یادآور است كه همه كردارهای خوب رویهم انباشته شده و آدمی را به خوشبختی می رساند. نزدیك به قلب بودن آن، نشانه ایست كه كارهای نیك باید از روی بارو، و با صفا انجام شود.

سفیدی و نبودن هیچ چیز خارجی در آن، نشانه پاكی و سادگی اخلاق است. سدره نُه دَرز دارد. دو درز دو طرف كه جای دوخت دو بخش جامه (بخش سینه و بخش پشت) به هم است، نشانه یگانگی میان پدر و مادر.‌نیاكان (پشت آدمی) و فرزندان با یگانگی میان پیران و جوانان است. دو درزی كه آستین ها را به پیراهن می دوزد، یادآور كار و كوششی است كه باید با هر دو دست و با همه نیرو انجام گیرد. دو درزی كه گریبان و گرده را به سدره می چسباند نشانه وظایف و اعمال انسان است. دو درز كوچك در پایین و در كنار دو درزی كه پشت

و سینه را با هم یكی می كند نشانه همبستگی برتران و كهتران، و چیزداران و بی چیزان است و یادآور آن است كه هر كس باید همیشه به یاد كهتران و ضعیفان باشد. سرانجام درزی كه در پایین سدره به شكل دایره گرداگر جامه هست، نشانه آن است كه ما از سوی اهورامزدا به این جهان آمده ایم و سرانجام به او برمی گردیم. هستی یك مدار بسته و فراگیر است.
كُشتی از پشم بره سفید فراهم آمده و اشاره به آن است كه آدمی باید چون بره سودمند، بی گناه و بی آزار باشد. كشتی از هفتاد و دو نخ بافته شده كه نماینده 72 بخش گات هاست. هر دوازده نخ به هم بافته شده كه نماینده دوازده ماه سال است و شش دسته حاصل از آن، نمادی است از شش امشاسپندان كه باید الگوی رفتاری ما باشند. هر دو دسته دوازده نخ در انتهای كشتی با هم جمع شده و در هر انتها، سه منگوله درست می شود كه نماینده اندیشه و گفتار و كردار نیك است. بستن كشتی به كمر یادآور اینست كه زرتشتی باید همیشه آماده خدمت به مردمان و آفرینش باشد كه همان خدمت به خداست. در هنگام بستن كشتی به كمر نماز «یَتااَهو» (گره زدن در هنگام زمزمه جمله دوم نماز «یَتااَهو»

انجام می شود) و «اَشِم وُهو» (گره زدن در هنگام زمزمه جمله دوم صورت می گیرد) زمزمه می شود. كشتی سه بار به نشانه اندیشه و گفتار و كردار نیك دور كمر می گردد. در دور دوم، دو گره در جلو ضمن خواندن «یَتااَهو» و در دوره سوم، دو گره در پشت در ضمن خواندن «اَشِم وُهو» بسته می شود. گره ها نشان استواری در پیمان دین است. هر زرتشتی در هنگام بستن كشتی، پیمان خود را با اهورامزدا به یاد آورده و آن را تجدید می كند.

كودكی كه می خواهد سدره پوش شود، باید به موبد نشان دهد كه نمازهای «سروش باج»، «كشتی»، گواهی پذیرش دین «تندرستی»، «برساد» و به ویژه بخش های «اشم وهو»، «یتااهووئریو»، «كیم نامزدا»، و … را می تواند از حفظ بخواند.
آیین سدره پوشی وسیله موبدان انجام می گیرد. پیش از آغاز آیین، داوطلب باید همه بدن خود را به خوبی شستشو داده و در آغاز آیین با خواندن نماز كوتاه «پذیرش دین» آمادگی خود را برای پذیرش مسئولیت های دینی به آگاهی حاضرین برساند. پس از آن موبد در حالی كه نماز اَهونَوَد (یتااهو ویریو) را می خواند، سدره را به داوطلب می پوشاند. در این مراسم داوطلب و پدر و مادر او و همه كسانی كه در آیین حضور دارند نماز یتااهو را با موبد می خوانند. پس از آن داوطلب همراه با موبد نماز «نیرنگ كشتی» را خوانده و موبد كشتی را به كمر داوطلب می بندد. پس از پایان مراسم داوطلب نماز كوتاه «جَسه می اَوَنگَهِه مَزدا» را می خواند، معنی آن این است: «ای اهورامزدا به یاری من آ. من پرستنده یك خدا، اهورامزدا،

هستم. من زرتشتی ام و با باور كامل آن دین را می پذیرم. من اندیشه و گفتار و كردار نیك را می ستایم. من دین زرتشتی را كه استواركننده هم آهنگی و آشتی و دوركننده ناهم آهنگی و دشمنی است می پذیرم. دینی كه از همه ادیان و روش های زندگی چه آنان كه در گذشته بوده و چه آن ها، كه در آینده آید بهتر و والاتر است. دینی كه زرتشت آورنده آن است.» و خواندن این نماز نشانه آن است كه داوطلب رسماً زرتشتی شده و پذیرش مسئولیت كرده است. او پیمان می گذارد كه هیچ گاه از «اشا» سر باز نزند، و اندیشه، گفتار و كردار نیك را الگوی رفتاری خود كند. پس از آن موبد نماز تندرستی را برای داوطلب خوانده و دانه های برنج و انار و كشمش و بادام و شیرینی، كه همه نمادی از فراوانی، دست فراخی و خوشبختی است روی سر جوان تازه زرتشتی شده می ریزد و خویشاوندان و دوستان او، هدایائی به او می دهند.

بدون دودلی باید گفت و پذیرفت كه آیین سدره پوشی، تجسمی از بنیادهای اندیشه ای دین، و پیمانی است كه جوان می بندد كه نسبت به بنیادها و ارزش های اخلاقی دین پا بر جا و وفادار بماند. آیین سدره پوشی زیباست و به جوان زرتشتی نشان می دهد كه در پیمودن راه راستی تنها نیست و دیگر زرتشتیان و اشوان هم، همسفر او هستند.
آیا پوشیدن سدره و كشتی باید اجباری باشد؟

در دین زرتشتی هیچ چیز اجباری نیست. در همه كارها باید با خرد و وجدان رایزنی كرد. باور دارم كه هر زرتشتی كه در این باره با خرد و وجدان خود مشورت كند، كوشش خواهد كرد تا آن جا كه شدنی است سدره و كشتی با خود داشته باشد. «سدره و كشتی» سند ظاهر زرتشتی بودن است، شناسنامه دینی است. همان گونه كه «گذرنامه» سند ظاهری وابستگی سیاسی به یك ملت و یا «كارت اقامت» سند ظاهری زیستن در كشور معین است، همان گونه هم «سدره و كشتی» سند ظاهری وابستگی دینی شخص به گروه زرتشتیان است. «سدره و كشتی» نماد استواری در دین است. زرتشتیان، در كشورهای مختلف در همه دنیا اقامت دارند. «گذرنامه» و «كارت اقامت» آن ها با هم تفاوت دارد. بگذارید این «شناسنامه دینی» را حفظ كنیم و یكدیگر را بشناسیم.

آیین پیوكانی
پیوكانی، كاری نیك است. بنیادی است كه یك زن و یك مرد با به نام «همسر» به هم وابسته می كند تا توانایی شان در سازندگی و پیشرفت آفرینش رسایی یافته، شادی شان افزوده شود، و خوشبختی شان بیشتر گردد. بنیاد پیوكانی «زناشویی» باید بر پایه های خرد، دوست داشتن، همكاری.‌و دلبستگی به سازندگی استوار باشد و از نادانی، هوس خودخواهی، و ویرانگری به دور باشد.

در این كه در سنت زرتشتی، پیوكانی، نیكو و ستوده است، گفت و گویی نیست. در كتاب ادبیات مذهبی وندیداد آمده است كه زرتشت از اهورامزدا پرسید: «ای خداوند، چه جایی در این جهان بهترین است؟» و اهورامزدا پاسخ داد: «آن جا كه مرد دیندار خانه و كانونی می سازد كه در آن آتش، گله، زن، فرزندان، و پیروان و یاران خوب گرد آیند.» پیوكانی تا آن جا پسندیده است كه به زرتشتیان سفارش شده، به همدینان خود یاری كنند تا بتوانند همسری را كه می خواهند برگزینند و پیوند همبستگی بندند، باز در «وندیداد» آمده است كه «اگر همدینی، برادری یا دوست، به شما روی آورد كه او را در كار برگزاری پیوند همسری یاری كنید، همراهی خود را دریغ مورزید تا با همسری كه با خود برگزیده آئین پیوكانی انجام دهد.» بنا به گفته هرودوت، در زمان هخامنشیان، دولت به مردم كمك مالی می داد تا بتوانند همسر برگزینند و پیوند كنند، داشتن فرزند هم در زمان هخامنشی اهمیت فراوان داشت. داریوش برای كسانی كه كتیبه های او را محافظت كنند، از اهورامزدا بركت فرزند خواستار است. پادشاهان هخامنشی به خانواده هایی كه فرزند بسیاری داشتند جایزه می دادند.

درباره چگونگی گرفتن همسر، باز تردیدی نیست كه پایه آن بر آزادی گزینش است و در همه جا سفارش شده است كه دختر و پسر با رایزنی با خرد (وهومن) و اشا (راستی و پاكی) همسر خود را انتخاب كنند. هنگامی كه پوروچیست، دختر زرتشت، می خواهد همسری برگزیند، پدرش به او چنین می گوید:

«آن كسی را به همسری برگزین كه خرد تو، به آن فرمان دهد.» و در جای دیگر اشو زرتشت به دختران و پسران تازه عروس و تازه داماد چنین اندرز می دهد:
«ای تازه عروسان و ای تازه دامادان دین را درست دریافته، راه زندگی را با منش نیك بپیمایید، بكوشید در راستی و درستی از همسر خود پیش گیرید، تنها در چنین حالتی است كه زندگانی پدید آمده از پیوند همسری بر هر دوی شما شادی بخش بوده و با كامیابی دمساز خواهد بود.»

شواهد بسیاری هست كه تساوی زن و مرد را در پیوند همسری نشان می دهد. خود واژه پیوكانی، پیوند همسری، نشانه این برابری است. گذشته از این كه اشو زرتشت در گات ها به دختران و پسران در یك سطح سخن می گوید، سن همسری برای دختر و پسر مساوی و پانزده سال بوده است.

آن گونه كه از دادستان دینیك بر می آید، در ایران باستان پنج گونه پیوكانی بوده است كه بر دو پایه ی استوار، همبستگی خانوادگی و دیگری پایداری نام خانواده بوده است.
همبستگی
در دین زرتشت آزادی در گزینش همسر بوده است. این امر از سخنان اشو زرتشت در گات ها كاملاً روشن است. از سوی دیگر، دانشمندان و جامعه شناسان زمان ساسانیان اندیشیده اند كه در عین حفظ آزادی گزینش، باید جوانان را متوجه كرد كه پیوند همسری بین یك دختر و پسر، پیوند نزدیكی بیشتر بین خانواده های عروس و داماد هم هست، بنابراین برای بقای خانواده و برای این كه همسری بین دختر و پسر از دو خانواده مختلف، شكافی در رابطه جوانان و پدران و مادرانشان ایجاد نكند، در پیوكانی هایی كه با اجازه پدر و مادر انجام می شده است، امتیاز بیشتری به فرزندان می دادند. بدون این كه در ازدواجی كه بدون دریافت موافقت پدر و مادر صورت گرفته باشد، خللی ایجاد كند.
نام و بقای خانواده

طبق سنت جوامع قدیم كه امروز هم تا اندازه زیادی معمول است، پس از پیوكانی، دختران نام خانواده پسران را می پذیرند. برای این كه نام و بقای خانواده از میان نرود، گاهی پدر بدون پسری، با دختر و دامادش قرار می گذاشت كه اگر فرزند پسری پیدا كنند، نخستین فرزند پسر را به فرزند خواندگی به پدر دختر بدهند. در این صورت این پسر نام خانواده پدربزرگ (یا مادرش) را می گرفت و از پدربزرگ هم ارث می برد. خارجیان، به ویژه یونانیان كه با این سنت ایرانیان آشنایی نداشتند، تصور می كردند كه این فرزند نتیجه همخوابگی پدر با دخترش بوده است! در حالی كه این فرزند، فرزند مرد دیگری بوده است، منتهی برای حفظ نام پدر دختر، به فرزند خواندگی به او واگذار شده است. این پنج نوع پیوند همسری (كه امروز دیگر مرسوم نیست) عبارت بود از:

1ـ پادشاه زنی و آن هنگامی بود كه دختر باكره ای (ازدواج نكرده) با اجازه پدر و مادر با شخص دلخواهش پیوند همسری می بست. این عالی ترین شكل ازدواج بود و دختر و پسر از همه مزایا برخوردار بودند.

2ـ ایوك زنی و آن هنگامی بود كه پدر و مادری با دختر و همسر آینده اش توافق می كردند كه نخستین فرزند پسرشان را به فرزندخواندگی به آن ها بدهند. چنین فرزندی از پدربزرگ و مادربزرگ مادری، ارث می برد (و از این رو كسانی كه وارد به چگونگی این نامگذاری نبودند، گمان می كردند كه این فرزند برادر مادرش هم هست در حالی كه چنین نبود) و البته چنین ازدواجی چون با رضایت پدر و مادر و با موافقت و دلخواه خود دختر انجام شده بود از جهت اجتماعی. اعتبار پادشاه زنی را داشت.
3ـ خودسرزنی و آن هنگامی بود كه دختر بدون رضایت پدر و مادرش با شخص دلخواهش ازدواج می كرد. در این صورت ازدواج صحیح و قانونی بود ولی دختر حق ارث بردن نداشت (مگر آن كه پدر و مادر به دلخواه خودشان یا از راه وصیت، سهمی به او می دادند.)

4ـ سترزنی و آن هنگامی است كه زن و مردی نمی توانند صاحب فرزند شوند و حاضر می شوند هزینه زناشویی دختری را كه آماده ازدواج است و در برابر عروس و داماد تعهد می كنند كه یك یا چند فرزندشان را به فرزند خواندگی به زن و شوهری كه هزینه عروسی را داده اند بدهند.
5ـ چاكرزنی به ازدواجی گفته می شود كه در آن دختر باكره نباشد مثلاً قبلاً شوهر داشته و شوره اولش درگذشته باشد، و دوباره شوهر كند. همان گونه كه گفته شد، در این پنج گونه پیمان، ازدواج موقتی (كوتاه مدت) جایی ندارد.

هرودوت می گوید كه تربیت و حضانت فرزندان در پنج سال اول مؤكداً به عهده مادر بود والا آن ها شایستگی ورود به آموزشگاه های رسمی را پیدا نمی كردند. میان آیین پیوكانی زرتشتیان ایران و پارسیان هندوستان تفاوت هایی هست كه ناشی از تفاوت های رسم هندوان است. برای نمونه در ایران آیین پیوند همسری همیشه پیش از فرورفتن (غروب) آفتاب انجام می شود و در هندوستان پس از غروب آفتاب، علت این است كه هندوان آیین پیوكانیرا پس از غروب آفتاب انجام می دهند و پارسیان مهاجر پیمان گذاشته بودند كه این سنت را رعایت كنند، آن چه بین پارسیان و ایرانیان زرتشتی مشترك است، این است كه حاضرین مطمئن شوند كه دختر و پسر در كمال آزادی خواسته اند پیوند همسری بندند. دیگر آن كه با انجام مراسم دینی، بركت مینوی را برای دختر و پسر خواستار شوند.

در نمونه قباله زناشویی در زبان پهلوی كه مربوط به سده سیزدهم میلادی است و توسط دانشمند ارمنی بانو آناهیت بریخانیان در شماره پنجم سال 1960 مجله مردم شناسی اتحاد شوروی (صفحات 67 تا 75) چاپ شده است و بوسیله دانشمند ایرانی دكتر شاپور شهبازی با تصحیحاتی در مجله آینده 1366 و نامواره دكتر محمد افشار جلد پنجم آمده است، و نمایانگر مراسم ایران پیش از اسلام است. این نكته ها به چشم می خورد:
1ـ رضایت عروس و داماد به ازدواج

2ـ رضایت پدر و مادر عروس
3ـ اعلام مشاركت دادن عروس به اداره قسمتی از امور مالی خانوادگی توسط داماد
4ـ تعهد عروس به «كدبانویی، فروتنی، فرمانبرداری و احترام به همسر و پیروی از دین بهی» و تعهد داماد به «گرامی داشتن همسر، نگاهداری و پشتیبانی و ارج گذاشتن به او، و شناختن فرزندان به عنوان فرزندان قانونی خود.»

5ـ سفارش موبد برگزاركننده آیین به این كه «عروس و داماد» همیشه راه خدا و پیامبر (راه اشا) را پیمایند، احترام پدر و مادر دو طرف و حق استادان را محفوظ دارند، به درویشان و ناتوانان، و خویشاوندان نادار، كمك كنند و از خویشاوندانی با آنان شرم نكنند.

6ـ سفارش موبد به «داماد و عروس» به این كه در این جهان و در جهان دیگر، همسر و نیز خانواده (پدر و مادر و خواهر و برادر) همسر را در خانه با جان و عشق و پیمان خود بپذیرند.
7ـ سفارش موبد به داماد كه پیمان گذارد كه همسر خود را، مالك تن و جان و مال و خان خود كند، به او رشك نبرد، او را از گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما دور نگاهدارد، او را مجبور به تنهایی و مردم گریزی نكند.

در آیین زناشویی در ایران، داماد لورك و شیرینی و عروس انار شیرین و پارچه سبز و تخم مرغ و قیچی می آورند. در پایان مراسم، تخم مرغ را از بالای خان بیرون اندازند (معنی آن این است كه پدر عروس همه حقوق و اختیار خویش را با یك تخم مرغ به داماد صلح می كند. قیچی، علامت گشایش كار است و پارچه سبز نشان سرسبزی و شادمانی.)
لورك علامت فراوانی و فراخ روزی، انار شیرین نشانه آرزوی فرزندان بسیار، و شیرینی برای شیرین كامی و لذت و خوشی است.
در آیین زناشویی موبد چند بار می گوید كه «دختر و پسر، به هم تنی و هم روانی به یكدیگر داده شده اند» كه «هم در زندگانی در این جهان و هم در سرای دیگر در ابدیت به هم پیوسته و وابسته باشند و حقوق و كام هر دو یكی باشد.»

آیین بدرود با درگذشتگان
آیینی كه برای درگذشتگان برگزار می شود، با باور به دو اندیشه است:
1ـ جاودانی روان: بازماندگان می خواهند رفتن روان درگذشته را به پشتیبانی و همكاری آنان از گیتی، به سرای جاودانی با آسودگی و كم ترین رنج انجام گیرد.
2ـ دگرگونی شكل بدن: بازماندگان می خواهند بدن درگذشته به وضعی تغییر شكل یابد كه كم ترین آلودگی را پدید آورد و كم ترین زیان را به طبیعت و محیط زیست برساند.
پشتیبانی و مهربانی درباره روان درگذشته با انجام آیین هایی همراه است كه چندین سال پس از رفتن درگذشته از این جهان، از سوی بازماندگان نزدیك ـ همسر و فرزندان ـ دنبال می شود.

انتقال بدن درگذشته به منزل آخر، باید هر چه زودتر با آیین ویژه ای انجام شود و در این آیین به چهار اصل توجه می شود:
1ـ جدا نگاهداشتن «بدن درگذشته» از زندگان پس از مرگ، بدون درنگ بدن درگذشته را با پارچه سفیدی می پوشانند، و سپس آن را با نیرنگ گندزدایی(ضد عفونی) كرده و با آب می شویند. برای ضد عفونی ممكن است مواد دیگری هم به كار برند و استعمال نیرنگ صورت نمادی (سمبلیك) پیدا كند. در این هنگام، سدره و كشتی به درگذشته پوشانده و روی او را باز می گذارند تا خویشان به او نزدیك شده برای واپسین بار او را دیده و آخرین بدرود را بگویند. پس از آن، به كسی اجازه نزدیك شدن به درگذشته داده نمی شود مگر به كسانی كه مأمور انتقال یا انجام مراسمی هستند. این كسان هم باید به احترام روان درگذشته از پیش حمام كرده و لباس تمیز و سفید بر تن داشته باشند.

مأموران انتقال درگذشته كه دو نفرند، مرده را در درون پارچه سفید گذارده، پنج جای بدن (گردن، بازوان، كمر، زانوان، و دو شصت پا) او را با نوار سفید بسته، دو دست او را روی سینه تا می كنند.
در طول این مدت موبدان سرگم اوستا خواندنند. سپس «درگذشته» را در روی تخته سنگی كه در گوشه ای از اطاق جلو خانه است قرار می دهند به طوری كه سر او سوی شمال نباشد. در داخل اطاق چوب صندل و بوی خوش درمجمری می سوزد و باور این بوده است كه با این كار جِرم های ناخوشی پراكنده در هوا زدوده می شوند. چون برابر یك باور دینی، روان درگذشته تا بامداد چهارمین روز پس از درگذشتن، در این جهان می ماند و سپس به جهان دیگر می رود. از این رو، لیوانی پر از روغن «كوكونات» را مدت سه روز و سه شب در داخل اطاق روشن

نگاه می دارند.
2ـ بهداشت: دومین اصل در این آیین، رعایت بهداشت است. ضد عفوین كردن، شست و شوی بدن و دور نگاهداشتن زندگان از «بدن درگذشته». به همین منظور است انتقال «بدن درگذشته» از خانه به «دخمه» یا «آرامگاه» به وسیله دو مأمور كه آن ها را «نساسالار» می خوانند، صورت می گیرد. نساسالاران «بدن درگذشته» را روی تابوت آهنی می گذارند و در حالی كه موبدان بر آن نماز می گذارند، مردان و زنان حاضر در خانه به تابوت نزدیك شده و با خم كردن سر به درگذشته كرنش كرده و او را بدرود می گویند. سپس تابوت را چهار نفر روی شانه برای بردن به خانه بارپسین بلند می كنند. در حالی كه مردان پشت سر تابوت در حركت اند (بانوان پشت تابوت حركت نمی كنند.) در این هنگام محلی كه بدن درگذشته و تابوت در خانه قرار داشته، كاملاً گندزدایی می شود. همه كسانی كه در این مراسم شركت می كنند پس از تمام شدن مراسم و برگشت به خانه باید حمام كرده و سدره و كشتی نو كنند. از لحاظ بهداشتی تابوت باید از آهن باشد و نه از چوب.

3ـ سادگی: آیینی كه برای درگذشتگان انجام می شود برای همه، بدون رعایت جنس، نژاد و یا موقعیت اجتماعی، یكسان است و باید به ساده ترین شكل انجام شود.
آلوده نكردن محیط زیست: در دین زرتشت، خاك، آب، هوا، و آتش و هر آن چه كه آفریده خدایی است، باید پاك نگاهداشته شود. در دین زرتشت سفارش شده است كه بدن درگذشته را به گونه ای در آخرین منزلگاه بگذارند كه كمترین زیان و آلودگی را پدید آورد. برای این كار در بین زرتشتیان «دخمه» و «آرامگاه» مرسوم بوده و هست.

دخمه ساختمانی است كه در بالای كوه می سازند، در جایی كه از شهر دور است، بدن مرده را به درون دخمه می گذارند و پرندگان لاشخور در مدت كوتاهی كه از یكی دو ساعت بیشتر نمی شود همه گوشت بدن مرده را می خورند و استخوان را باقی می گذارند. این گونه رفتار با بدن درگذشته، كنجكاوی افرادی را برانگیخته است كه درباره آن چیز بنویسند. حقیقت این است كه این روش بهترین راه خلاصی از بدن مرده است. نخست آن كه این كاری است كه در طبیعت با گوشت همه حیوانات مرده انجام می شود. حیوان زنده ای گوشت حیوان مرده را می خورد و به این ترتیب، بدن مرده خوراك برای حیوانات دیگری می شود. دوم آن كه از آلودگی محیط زیست جلوگیری می شود، پس از این كه گوشت مرده خورده شد، مأموران دخمه استخوان های خشك شده را در چاهی كه در وسط دخمه قرار دارد می ریزند و روی آن آهك و گوگرد (تیزاب) می ریزند تا بسوزد و خاكستر شود و به وسیله آب باران به چهار چاهی كه در چهار طرف چاه اصلی است برود. ته و بدنه ی چاه اصلی با سنگ و سیمان پوشیده شده است تا مادام كه استخوان ها در آن جاست و هنوز وسیله آهك و گوگرد متلاشی و پاك نشده، میكروب به خارج سرایت نكند.

بعد از آن كه استخوان ها، خاكستر و ضد عفونی شد وسیله باران شسته شده و به چاه هایی كه ته آن ها از شن پوشیده شده می روند در حالی كه در وسط راه از چند دستگاه صافی و پاك كننده نیز رد می شوند به زمین فرو می رود. آیا این روش بهداشتی، عاقلانه و ساده نیست؟ آن هایی كه از آن انتقاد می كنند، یا نادانند یا مغرض.
در تهران، این روش نتوانست دنبال شود. زیرا بدبختانه به علت توسعه شهر، دخمه كه از شهر دور بود، در حاشیه شهر افتاد و پرندگان لاشخور كم شدند. از این رو زمان بین گذاشتن بدن مرده تا خورده شدن آن وسیله تعداد كمی لاشخور، ساعت ها بلكه یكی دو روز طول می كشید. ضمناً در تهران دانشكده پزشكی تأسیس شده بود و به بدن مرده برای تشریح احتیاج داشتند. (طبق قانون اسلام تشریح مرده حرام است) از این رو از دانشكده پزشكی مأمورینی شب ها می رفتند و مرده های زرتشتی را می دزدیدند و به شهر می آوردند! می بایست جلو این كار زشت به نحوی گرفته شود.
سوم انتقاد نابه جای تنی چند از مسلمانان نادان و نفع طلب بود كه فشار می آوردند این روش تغییر یابد. زرتشتیان ناچار شدند كه به روش «تدفین» روی آورند. مقابر پادشاهان و بزرگان قدیم ایران نیز نشان می دهد كه روش تدفین هم در ایران باستان معمول بوده است.
نتیجه این بحث این است كه در دین زرتشتی آن روشی برای خلاصی از بدن مرده پسندیده است كه كمترین زیان را به محیط زیست بزند. نارسایی تدفین این است كه هم خاك و آب زیرزمین را آلوده می كند و هم زمینی كه می شود برای كشاورزی و ساختمان به كار برد، بی استفاده می شود. شاید روش سوزاندن كه امروز در غرب رسم شده و در شرق هم بین هندوان و بوداییان معمول بوده است از جهت نتیجه كار به دخمه نزدیك تر باشد.
آیین ارج گذاری به روان جاودان
گفتیم كه «آیین درگذشتگان در دین زرتشتی» به دو امر توجه دارد. آسوده خاطر شدن از انتقال بدن «درگذشته» به جایی و به گونه ای كه كم ترین زیان را به محیط زیست، بهداشت، و تندرستی بازماندگان بزند و در عین حال ساده، طبیعی، و درباره همه یكسان باشد. دیگر آن كه از چشم هم چشمی و مسابقه در ساختن مقبره گران بها، اتلاف مال و مكان، جلوگیری كند.
در مورد روان هم، سنت زرتشتی به مسائل اخلاقی و روانی چشم دارد. در كار پاكیزه كردن «بدن درگذشته» و انتقال آن به سر منزل آخر، موبدان نماز زمزمه می كردند و به ویژه در مرحله بردن مرده از خانه به دخمه یا آرامگاه، موبدان به زمزمه اهون وئیتی (بخش نخست گات ها)
می پردازند.
باور این است كه زمزمه گات ها، روان درگذشته را كه هنوز در این جهان است، نیرو می بخشد و به بازماندگان هم راه زندگی درست را گوشزد می كند.
باور این است كه امواج ناشی از این زمزمه، اثری ناگفتنی در روان «درگذشته» و بازماندگان پدید می آورد.
باور بر این است كه روان درگذشته سه روز زیر راهنمایی «سروش» در این جهان می ماند. از این رو نمازهای ویژه در سه شب برای آسایش روان و خشنودی سروش خوانده می شود.
در روز و شب اول این مراسم كه وسیله موبدان در خانه درگذشته انجام می شود خویشان درگذشته هم شكرت می كنند. پس از غروب آفتاب موبدان نماز آفرینگان می خوانند. از بامداد روز بعد تا سه روز این نمازها در «درمهر» یا «آدریان» وسیله موبدان خوانده می شود. باور بر این است كه این نمازها روان درگذشته را در انتقال از این جهان به جهان دیگر یاری می

دهد. در پگاه روز چهارم پیش از بر آمدن آفتاب خویشان و دوستان درگذشته به «درمهر» می روند و به یاد خویشاوند درگذشته و برای آسایش روان او، اهورامزدا را ستایش می كنند و همچنین در آن جا با موبد پیوند می گذارند كه پس از آن نیز برای روان درگذشته دعا خوانده روان او را از یاد نبرند. پس از روز چهارم، مراسمی هم روز دهم، روز سی ام (ماه) و سر سال برای روان درگذشته برگزار می شود. خانواده های دین دار پس از آن هر سال تا سی سال، مراسم دینی هر اندازه كوتاه برای درگذشته انجام می دهند.

باور اینست كه روان درگذشتگان سالی پنج روز پیش از نوروز و سپس در روز فروردین و فروردین ماه از بازماندگان خود در این جهان دیدن می كنند و از این رو در آن روزها بازماندگان نیز در آئین های ویژه شركت می كنند.
این باورها، خواه با دانش امروز پذیرفتنی باشد یا نه، آرامش بخش بازماندگان است كه عزیز خود را از دست داده اند، و نیز مردم را متوجه می كند كه از مرگ گریزی نیست. از این رو چه بهتر است كه بار راستی و اندیشه و گفتار و كردار نیك زندگی كرد و بهره خوب آن را دریافت داشت.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir