توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله در مورد عجایب هفتگانه جهان در pdf دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد عجایب هفتگانه جهان در pdf  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد عجایب هفتگانه جهان در pdf،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد عجایب هفتگانه جهان در pdf :

عجایب هفتگانه جهان

عجایب هفتگانه به هفت اثر برتر معماری و مجسمه سازی عصر باستان اطلاق می‌شود. این هفت اثر ظاهراً اولین بار توسط یک فنیقیایی یونانی‌الاصل به نام آنتیپاتروس در قرن دوم پیش از میلاد در یک کتاب ثبت شده اما این کتاب نه از نظر هنری ارزشی دارد نه از نظر فلسفی بلکه فقط به منزله کتابچه راهنمایی برای جهانگردان و گردشگران بخصوص گردشگران یونانی بوده است. مشخص نیست که این فرد خودش این آثار را دیده است یا نه. به هر حال آنچه مسلم است این است که وی در زمانی می‌‌زیسته که تمام این شاهکارهای هنری سالم و موجود بوده‌اند و او نمی‌خواست ویرانه‌ها را به همعصران خود معرفی کند. همین طور آثاری که نسبت به یونان در فاصله بسیار دوری قرار داشتند در کتاب وی ذکر نشده‌اند. به این ترتیب آثاری مانند تخت جمشید یا دیوار چین در این فهرست گنجانده نشده‌اند.

نکته دیگر در مورد این آثار انتخاب عدد هفت برای تعداد آنهاست. دلیل این امر هم مقدس بودن این عدد است. عدد هفت چه در گذشته و چه در حال، برای انسان محترم و مقدس بوده بطوریکه تقریباً در هر گونه تقسیم بندی به این عدد توجه شده است. مانند هفت روز هفته، هفت هنر، هفت خدای یونان باستان و;

عجایب هفتگانه جهان نام فهرستی اروپا-محور است که برخی نویسندگان قدیمی اروپا برای بی‌همتا فرض کردن تمدن یونان و بخشیدن احساس برتری به اروپائیان آن فهرست و آن نام را درست نموده‌اند. بیشتر سازه‌های ادعایی این فهرست وجود ندارند یا دیگر نیستند. بسیاری از سازه‌های موجود دیگر جهان مانند دیوار چین و تخت جمشید و آنگکور و دیوار بزرگ گرگان می‌توانند در صدر چنین فهرست‌هایی قرار گیرند.
تهیه فهرست کامل عجایب هفت گانه در اصل حدود سده دوم پیش از میلاد کامل شده است و اولین اشاره به تهیه این مجموعه مکتوب در کتاب تاریخ هرودوت آمده است که به س

ده 5 پیش از میلاد مربوط برمی‌گردد.
چندین دهه بعد از آن، تاریخ نگاران یونانی درباره بزرگ‌ترین بناهای تاریخی دوران خود شروع به نوشتن کردند. از جمله کالیماکوس (Callimachus) – که در 305 تا 240 قبل از میلاد می‌زیست – سر کتابدار کتابخانه اسکندریه، «مجموعه‌ای از عجایب جهان» را تهیه کرد. امروز، تمام چیزی که درباره این مجموعه می‌دانیم، همین عنوان آن است و بس، به این دلیل که این کتاب نیز در آتش‌سوزی بزرگ کتابخانه اسکندریه از بین رفت.
فهرست نهایی عجایب هفت گانه در قرون وسطا تکمیل شد. این فهرست شامل چشمگیرترین بناهای تاریخی جهان باستان بود که از بعضی، شواهد بسیار اندکی در دست بود و تعدادی نیز اصلاً باقی نمانده بودند. آثار کنده کاری هنرمند هلندی مارتن ون هیمسکرک (Marten Van Heemskerck) و کتاب تاریخ معماری یوهان فیشر ارلاخ (Johann Fischer von Erlach) از قدیمی‌ترین منابعی هستند که در آن به این فهرست عجایب هفت گانه اشاره شده است.
شواهد باستان‌شناسی از بسیاری از اسرار تاریخی که قرنها عجایب هفت گانه را احاطه کرده بودند، پرده برداشته است. عجایب هفت گانه برای سازندگانشان نمادهایی از مذهب، اسطوره شناسی، هنر، قدرت و علم بودند و برای ما، آنها شواهدی از توانایی انسان هستند.
از زمانهای بسیار قدیم تا کنون، فهرست‌های متعدد و متفاوتی از عجایب هفتگانه به نگارش درآمده است. فهرست اروپا-محور مذکور بدین قرار است:
فانوس دریایی اسکندریه

هرم بزرگ جیزه
تندیس غول‌پیکر رودس
نیایشگاه آرتمیس
تندیس زئوس
باغهای معلق بابل
آرامگاه هالیکارناسوس

فانوس دریایی اسکندریه
فانوس دریایی اسکندریه تا پیش از ساخت فانوس دریایی اسکندریه چنین برج روشنایی

بوجود نیامده بود . مردم به خاطر مکان این بنا به آن ” فاروس ” می گفتند
آخرین و هفتمین اثر از عجایب هفتگانه جهان فانوس دریایی اسکندریه می باشد.
اما تا پیش از آنکه این فانوس بنا شود حصار مستحکم شهر بابل در شمار عجایب هفتگانه ثبت شده بود. با ساخت فانوس دریایی 130 متری اسکندریه، زیبایی و عظمت این بنا به علاوه آنکه در نظر مردم و صاحب نظران آنروزگار اثری استادانه و ماهرانه می آمد، حصار بابل از فهرست عجایب هفتگانه خارج شد و فانوس اسکندریه جای آنرا گرفت
اسکندریه
اسکندر مقدونی یک سال پس از فتح مصر در ” ممفیس ” پایتخت کهن مصر به عنوان فرعون مصر تاج پادشاهی را بر سر نهاد (16 آوریل 331 ق.م). پادشاه جوان (25 ساله) مراسم جشن و سروری بر پا نمود و در طی آن زمینی چهار گوشه به ابعاد 7 در 30 استادیوم (1253 در 5370 متر) را با قدم اندازه گیری نمود، پشت سر او یک روحانی در جای قدمهای اسکندر آرد جو می پاشید. (غیبگویی چنین گفته بود که آرد جو توجه و کرامت خدایان را برخواهد انگیخت و شاه در انجام نیات و مقاصد خود موفقیت بدست خواهد آورد.) قرار بر این بود که در این مکان، در غربی ترین

نقطه دلتای نیل، ” اسکندریه ” اولین بنیان شهری به نام اسکندر تأسیس شود.
اسکندر در صدد بود تا از شهر تازه ساز اسکندریه یک قطب تجاری و بندر مهم در منطقه ایجاد کند. بنابراین طرحریزی و طراحی نقشه های شهر جدید را خودش انجام داد، وی مکان میدان اجتماعات و مراکز تجارتی و نیز معبد شهر را معین نمود و نیز اینکه هر یک از معابد به کدامیک از خدایان اختصاص داشته باشد. همچنین دستور داد تا بر فراز صخره ای دریایی در کنار جزیره ” فاروس ” (واقع در جلوی شهر اسکندریه) یک فانوس یا برج روشنایی، بلندتر و بزرگتر از تمام برجهای دریایی جهان ساخته شود.
طولی نکشید که اسکندریه شهری شکوفا و پر رونق با جمعیتی در حدود 600000 نفر و مهمترین شهر در سواحل دریای مدیترانه گشت. اکثر جمعیت شهر را مهاجران یونانی، مصریان و یهودیان تشکیل می دادند.
اسکندر پیش از آغاز بنای فانوس دریایی در 323 ق.م درگذشت و 23 سال بعد ساختمان برج آغاز شد. پایه بنا مربعی به ابعاد 30 و ارتفاع 71 متر بود که به سمت بالا از قطر آن کمی کاسته می شد. بر روی بخش فوقانی آن دومین بخش برج، ساختمانی هشت گوشه با ارتفاع 34 متر قرار می گرفت و بر فراز این بخش نیز ساختمانی استوانه ای قرار داشت که تأسیسات روشنایی در آن تعبیه شده بود. بر روی بخش استوانه ای ستونهایی قرار داشتند که بر فراز آنها سقفی گنبدی جای داشت و در انتهای فوقانی برج پیکره زئوس در ارتفاع یکصد و سی متری، دریا را می نگریست.
قسمت زیرین برج به 14 طاق قوسی که همدیگر را می پوشاندند تقسیم می شد. به دور دیوارهای داخلی سطحی شیبدار به طرف بالای برج امتداد داشت که دارای پهنایی بود و روی آن دو حیوان بارکش به راحتی می توانستند کنار هم بالا بروند. در میان برج تونلی وجود داشت که از زیرزمین تا اطاق تأسیسات روشنایی امتداد داشت. یک بالابر طنابی می توانست مواد و تجهیزات را تا بالاترین طبقه حمل کند. نمای خارجی برج از سنگ مرمر سفید بود. برای ساخت برج حدود 800 تالنت (معادل 20800 کیلوگرم نقره) هزینه شده بود.
تصاویری از فانوس دریایی اسکندریه بر روی سکه های رومی مربوط به زمان شاه ” دومیتیان ” (96 – 81 میلادی) به جای مانده است. فانوس در یایی اسکندریه مانند بسیاری بناهای همانند خود در آنزمان تنها برای راهنمایی کشتیها در روز ساخته شده بود، چرا که کشتی رانان پیش از غروب،

بندری را می یافتند و در آن پهلو می گرفتند تا شبها بر روی آب نباشند. اما به تدریج با شکوفایی و رونق تجارت و داد و ستد در اسکندریه و افزایش ترافیک دریایی نیاز به آن شد که کشتیها شبها نیز وارد بندر شوند و یا از آن خارج گردند. در نتیجه تأسیساتی جهت روشنایی در فانوس تعبیه شد که جزو نخستین تأسیسات هدایت نوری در تاریخ کشتیرانی و دریانوردی می باشد. نور ایجاد شده توسط آینه ای مقعر بازتابانده می شد. این سیستم نورافشانی به علاوه ساختمان عظیم برج باعث گردید تا در سال 279 ق.م درست پس از اتمام ساخت آن در فهرست عجایب هفتگانه جهان ثبت شود.
فانوس اسکندریه حدود 1000 سال به عمر خویش ادامه داد و از گذار جنگها جان بدر برد تا اینکه

در سال 796 میلادی در اثر زلزله ای درهم شکست، اعراب تصمیم به ساخت مجدد آن گرفتند اما به نتیجه نرسیدند. سلطان سلیمان قانونی (1566 – 1520 میلادی) بر روی زیربنای فانوس اسکندریه بنای قلعه ” کیت بی ” را بنیان گذارد که تا به امروز نیز به جای مانده است.
تا پیش از ساخت فانوس دریایی اسکندریه چنین برج روشنایی بوجود نیامده بود و به همین دلیل نامی برای اینچنین ساختمانی وجود نداشت، مردم به خاطر مکان این بنا به آن ” فاروس ” می گفتند که بعدها همین واژه در زبانهای با ریشه لاتین متداول گشت: ” Pharos ” به زبان لاتین، ” Faroo ” به زبان ایتالیایی و اسپانیایی، ” Phare ” فرانسوی و ” Farol ” پرتقالی. در فارسی نیز به آن فانوس می گوئیم.
هرم بزرگ جیزه
هرم بزرگ جیزه (اسامی دیگر: هرم خوفو، هرم خئوپس) در مصر از عجایب هفتگانه جهان و در واقع تنها بازمانده این هفت بنای اعجاب آور جهان باستان به شمار می‌آید. پندار بر اینست که این هرم آرامگاه فرعون خوفو از دودمان چهارم بوده است. از اینرو به این هرم، هرم خوفو هم گفته می‌شود. چگونگی ساخت این هرم در مصر باستان هرگز به طور قاطع معلوم نشده و درباره آن دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد. بنا به گفته هرودوت، تاریخ‌نگار یونان باستان، بنای هرم 30 سال طول کشیده است و صدهزار برده برای ساختن آن به کار گرفته شده‌اند.
نظریه دیگری نیز سازندگان هرم را کشاورزانی عنوان کرده است که به دلیل طغیان رود نیل در فاصله ماههای تیر تا آبان، به کار ساختمان می‌پرداختند و برای آن دستمزد می‌گرفتند. طغیان رود به حمل و نقل سنگهای بنا نیز کمک می‌کرد. این سنگها از راه دور آورده می‌شدند و هریک حدود 52 تن وزن داشتند. زمان ساخته شدن هرم سالهای 2589 تا 2566 پیش از میلاد تخمین زده

شده است و بیش از 2300000 بلوک سنگی در آن به کار رفته و ارتفاع آن پس از از بین رفتن 9 متر از بخش بالای آن هم اکنون به 140 متر می‌رسد. این هرم بزرگ‌ترین و کهن‌ترین هرم جیزه به شمار می‌آید.
سه هرم به شکل جالب با بنای عظیم در محلی به نام ” جیزه” نزدیک قاره قرار دارند این اهرام درقرن28 قبل از میلاد توسط سه فرعون به نام‌های کئوس و می کرینوس و کفرن ساخته شده اند. بلند‌ترین هرم هرمی است به نام خئوپس که ارتفاع اولیه ان 147 متر بوده ولی اکنون پس از گذشت 48 قرن بر اثر فرسایش 10 متر از ارتفاع ان کاسته شده است. ساخت این بنا 20 سال

به طول انجامیده سنگهای به کار رفته در این هرم از نقاط کوهستانی بسیار دور(از شرق رود نیل) به این محل حمل کرده و در ساختن این بنا به کار برده اند. قرار دادن این سنگها با ابزار اولیه و تراز کردن هرمها به این دقیقی چگونه امکان داشته است؟ در حال حاضر باستان شناسان به تشعشعات خاصی شبیه رادیو اکتیو که از برخی سنگهای درون این هرم ساطع می‌شود برخورده اند. اهرام مصر در حال حاضر توسط دقیق‌ترین و پیشرفته‌ترین وسایل باستان‌شناسی مورد تحقیق قرار گرفته اند. این هرم‌ها مقبره فراعنه مصر می باشد که به صورت مومیائی شده در این مقابر قرار داده شده اند. الای آن هم اکنون به 140 متر می‌رسد. این هرم بزرگ‌ترین و کهن‌ترین هرم جیزه به شمار می‌آید
تندیس غول پیکر رودس:
غول رودس نام تندیسی است از هلیوس (Helios) خدای خورشید که بقولی در ورودی بندر شهر رودس در یونان، قرار داشته است و به همین دلیل به غول رودس معروف گشته‌است. این تندیس، علی رغم اینکه پس از ساخته شدن تنها 56 سال پابرجا بود، از سوی غربیان به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جهان اعلام شده است. بنا به گفته تاریخنگاران این تندیس عظیم حتا در زمانی که بر روی زمین افتاده بود هم بسیار شگفت انگیز بود. این غول تنها یک تندیس عظیم نبود بلکه نماد اتحاد مردم رودس به شمار می‌رفت.

یونان باستان در بیشتر دوران تاریخی خود، شامل ایالاتی با قدرت محدود بوده است. جزیره رودس شامل سه ایالت یالیسوس (Ialysos)، کامیروس (Kamiros) و لیندوس (Lindos) بوده است. در 408 پیش از میلاد، این شهرها با هم متحد شده و یک قلمرو با پایتخت واحد به نام رودس، به وجود آوردند. این شهر از نظر اقتصادی بسیار پیشرفته بود و با مصر مراودات تجاری داشت. در سال 305 قبل از میلاد آنتیگونی‌های مقدونیه، رودس را محاصره کرد تا این ارتباط تجاری را از بین ببرد.
آنها هرگز موفق نشدند به داخل شهر نفوذ کنند و پس از امضای قرارداد صلح در سال 304 قبل از میلاد، آنتیگونی‌ها محاصره را ترک کردند و مقدار هنگفتی جنگ افزارهای گرانبها برجا گذاشتند. اهالی رودس این غنایم را فروختند و به افتخار اتحاد خود، با پول آن تندیس عظیم را بنا کردند. ساختن این تندیس 12 سال طول کشید و در سال 282 قبل از میلاد به پایان رسید. سالها این تندیس در ورودی بندر پابرجا بود تا زمین‌لرزه شدیدی به شهر آسیب فراوان رساند و تندیس را از ضعیفترین بخش آن – زانوهای غول – شکست.
امپراتور مصر هزینه تعمیر آن را به عهده گرفت اما یک پیشگو، عمل بازسازی را منحوس خواند و در نتیجه پیشنهاد امپراتور پذیرفته نشد. باقیمانده تندیس بیش از 800 سال بر خاک افتاده بود تا اینکه عربها به فرماندهی معاویه پسر ابوسفیان، در سال 654 پس از میلاد مسیح به رودس هجوم بردند. آنها بقایای تندیس را از هم باز کردند و به یک بازرگان یهودی اهل سوریه فروختند. گفته شده است که 900 شتر این بار عظیم را به سوریه حمل کردند.

شرح کوتاهی از تندیس
با توجه به ارتفاع تندیس و عرض دهنه بندر، تصور قرار گرفتن مجسمه با پاهای گشوده بر دو طرف ورودی بندر، غیر ممکن به نظر میرسد و از آنجایی که تندیس پس از سقوط موجب گرفتگی مسیر بندرگاه نشده است، به نظر میرسد که تندیس یا بر روی سمت شرقی دماغه بنا شده بوده یا اصولا بیش از آنچه گفته می‌شود از آب دور بوده است. هر چه بوده، مسلم است که غول با پاهای گشوده بر دو سمت ورودی بندر نایستاده بوده است.
پروژه ساخت تندیس به چارز اهل لیندوس (Chares of Lindos) تندیسگر سپرده شده بود. برای این کار، کارگران او قطعات برنزی روی تندیس را قالب ریزی می‌کردند. پایه تندیس از مرمر بوده و پاها تا مچ آن ابتدا ساخته و محکم شده است. ساختار تندیس به تدریج با قرار گرفتن قطعات برنز بر روی چهارچوبی از آهن و سنگ، پدیدار می‌شد. یک خاکریز بلند برای دسترسی پیدا کردن به بخش‌های بالایی تندیس، در اطراف آن ساخته شد که پس از پایان کار برچیده شد. تندیس در پایان 33 متر ارتفاع داشت که بر روی پایه‌های مرمرین به بلندی 15 متر قرار گرفت. گفته می‌شود عده کمی

می‌توانستند دو دست خود را بر دور انگشت شست او حلقه کنند.

نیایشگاه آرتمیس
معبد آرتمیس معبد آرتمیس در شهر افه سوس (Ephesus) در حدود 50 کیلومتری شهر ازمیر (Izmir) ترکیه قرار داشته است. این معبد به عنوان زیباترین بنای روی زمین شناخته می شده است و به همین دلیل در میان عجایب هفت گانه جا دارد.
هرچند که زیربنای باقی مانده از این معبد تاریخ ساخت آنرا قرن هفتم قبل از میلاد مشخص میکند، اما راه یافتن معبد آرتمیس در فهرست عجایب هفت گانه به حدود 550 قبل از میلاد مربوط میشود. این بنا که به آن معبد بزرگ مرمرین گفته میشود، توسط کروسوس (Croesus) شاه لیدی به کرسیفون (Chersiphron) معمار یونانی سفارش داده شد. معبد با مجسمه های برنزی که توسط ماهرترین مجسمه سازان آن زمان ساخته شده بودند تزئین شده بود. هنرمندانی نظیر فیدیاس (Pheidias)، پلی کلیتوس (Polycleitus)، کرسیلاس (Kresilas) و فرادمون (Phradmon).
معبد آرتمیس هم به عنوان یک محل داد و ستد کالا و هم به عنوان آموزشگاه مذهبی مورد استفاده قرار میگرفت. در طی سالها، بازرگانان، جهانگردان، صنعتگران و پادشاهان از این محل مقدس دیدن میکردند و احترام خود را با آوردن هدایای مختلف ابراز می نمودند. تحقیقات اخیر باستان شناسی به یافتن تعدادی از این هدایا که شامل مجسمه های طلا و عاج آرتمیس، گوشواره ها، دستبندها و گردنبندهایی زیبا اثر صنعتگران پارس و هند هستند منجر شده است.
بقایای معبد آرتمیس در شب 21 جولای سال 356 قبل از میلاد، مردی به نام هروستراتوس (Herostratus) برای جاودانه کردن نام خود در تاریخ، معبد را آتش زد و درواقع به هدف خود دست یافت. عجیب اینکه اسکندر کبیر هم در همین شب متولد شد. بنا به گفته پلوتارک (Plutarch) تاریخ نگار، در آن شب آرتمیس چنان درگیر مراقبت از زاده شدن اسکندر بود که نتوانست از معبد خود محافظت کند.
اسکندر پس از فتح آسیای صغیر اقدام به ساخت مجدد معبد کرد که تا بعد از مرگ وی در سال 323 قبل از میلاد، همچنان در دست ساختمان بود. در قرن اول پس از میلاد، هنگامی که سنت پل برای تبلیغ مسیحیت به افه سوس سفر کرد، با عده زیادی از پیروان آرتمیس مواجه شد که به هیچ وجه قصد ترک الهه خود را نداشتند. در سال 262 میلادی معبد توسط قبیله گوت Gothsمجددا

ویران شد. اهالی شهر قسم خوردند تا آنرا مجددا بنا کنند. در قرن چهارم میلادی، بیشتر اهالی افه سوس به مسیحیت گرویده بودند و معبد شکوه و جلال خود را از دست داده بود. اهالی افه سوس پس از آخرین تهاجم منجر به ویرانی معبد در سال 401 میلادی، کم کم شهر را ترک کردند و این شهر متروک در اواخر قرن 19 میلادی کشف و حفاری شد. این اکتشافات زیربنای معبد را نمایان ساخت.
شرح کوتاهی از بنا
بقایای معبد آرتمیس این معبد با زیر بنای چهار گوش خود، برخلاف نمونه های دیگر از مرمر ساخته شده و یک ورودی زیبا و تزئینی به حیاط بزرگ ساختمان داشته است. پلکان مرمری طبقه همکف

را به بالکن هایبلند و عظیمی متصل میکردند که کف آن در حدود 80 متر در 130 متر بوده است.127 ستون در این بنا به کار رفته بوده که ارتفاع آنها 20 متر و با سرستونهای ایونیک و کناره های کنده کاری شده بوده است. ستونها در ردیفهای منظم در کل محوطه به جز منطقه مرکزی-که محل قرار گیری خانه الهه بود- قرار گرفته بودند.
این معبد تعداد فراوانی از آثار هنری را در خود جا داده بود، از جمله 4 مجسمه برنزی باستانی از قبیله آمازون که توسط بهترین هنرمندان دوران ساخته شده بودند. هنگامی که سنت پل به دیدن شهر آمده بود، معبد با ستونهای طلایی و مجسمه های کوچک نقره ای و نقاشی های متعدد تزئین شده بود. هیچ شاهدی مبنی بر وجود مجسمه آرتمیس در مرکز معبد وجود ندارد اما دلیلی هم برای وجود نداشتن آن در دست نیست.
تندیس زئوس
مجسمه زئوس در یکصد و پنجاه کیلومتری غرب آتن در یونان، شهری تاریخی بنام المپیا (Olympia) قرار دارد، شهری که جایگاه اولیه بازیهای المپیک بوده و اصلا” نام این بازیها از آن گرفته شده است
در ارزش و مقام بازیهای المپیک در ایام باستان همین بس که در مدت بازیها جنگها متوقف می شد و ورزشکاران از آسیا صغیر، سوریه، مصر و ; برای مسابقه و پرستش زئوس (Zeus) به شهر المپیا می آمدند. در ارزش و مقام بازیهای المپیک در ایام باستان همین بس که در مدت بازیها جنگها متوقف می شد و ورزشکاران از آسیا صغیر، سوریه، مصر و ; برای مسابقه و پرستش زئوس (Zeus) به شهر المپیا می آمدند.
تحقیقات تاریخی نشان میدهد که بازی های المپیک از سال 776 قبل از میلاد آغاز شده است و بعدها در سال 450 قبل از میلاد معبد زئوس توسط معماری بنام لیبون (Libon) ساخته شد. معبد زئوس بسیار ساده و با معماری معمولی یونان ساخته شد لذا لازم بود تا به نوعی عظمت و بزرگی زئوس در معبد ترسیم شود. راه حل چیزی نبود جز یک مجسمه با عظمت از زئوس، مجسمه سازی بنام فی دیاس (Pheidias) مسئول ساخت این مجسمه با شکوه شد.

فی دیاس تجربه ساخت مجسمه های بزرگ از طلا و عاج را داشت. کارگاه مجسمه سازی او هنوز در المپیا موجود است، او در آنجا قطعات مجسمه زئوس را ساخت و پس از پایان ساخت قطعات در معبد آنها را روی هم سوار کرد.
برای سالها معبد زئوس محل جذب ورزشکاران و بازدیدکنندگان از سراسر دنیا بود. در قرن اول میلاد یکی از امپراتورهای روم بنام گالیگولا (Galigula) قصد آنرا داشت که این مجسمه زیبا را به رم ببرد. اما در میان راه چهارچوب هایی که برای حمل مجسمه ساخته بودند شکست و خساراتی هم به مجسمه وارد شد بعدها این معبد و مجسمه زئوس در قرن دوم میلادی توسط یونانیان مرمت و باز سازی شد.
در سال 391 پس از میلاد امپراتور یونان تئودسیوس اول (Theodosius I) بازی های المپیک را

ممنوع کرد و درب های معبد زئوس را به روی همه بست. او بازی های المپیک را تمریناتی برای کفر و شرک می دانست. پس از آن باران، زلزله و ; آسیبهای جدی به معبد زئوس وارد کرد تا اینکه قبل از قرن پنجم میلادی یکی از ثروتمندان یونان مجسمه زئوس را از معبد به شهری بنام کنستانتینوپل (Constantinople) – که امروز جزو خاک ترکیه و حوالی استانبول است – برد.
مجسمه زئوس در این شهر تا سال 462 سالم نگهداری شد تا اینکه در این سال در یک آتش سوزی بسیار بزرگ تخریب شد. در نوشته های به جا مانده از یونان باستان آمده است که “با وجود آنکه معبد زئوس بسیار بزرگ است و با اینکه مجسمه، زئوس را در حالت نشسته نمایش می دهد اما سر مجسمه تقریبآ به سقف چسبیده است. ما نگران هستیم اگر چنانچه روزی زئوس بخواهد بایستد، سقف درهم خواهد شکست!”
ارتفاع مجسمه زئوس حدود 13 متر بود و سطح مجسه به ابعاد 65 در 1 متر جای داده می شد، یونانیان باستان مجسمه زئوس را در مراسم مختلف با زیورآلات خاصی آرایش می کردند. در ارتباط با عظمت و زیبایی این مجسه جهانگرد معروف یونانی پاسانیاس (Pausanias) می نویسد :
“روی سر این مجسمه تاجی از برگ زیتون قرار داشت و در دست راست او نشان پیروزی ; در دست چپ او عصای سلطنتی که مینا کاری شده بود و روی عصا یک عقاب از طلا نشسته بود. کفشهایش طلا بود و لباسهایش از پوست حیوانات و گل یاس و ; تخت پادشاهی او از طلا، چوب آبنوس و عاج فیل ساخته شده بود.”
باغ‌های معلق بابل
باغهای معلق بابل در سال 1898 میلادی باستانشناس آلمانی « روبرت كلدوی » ، در حدود 90 كیلومتری جنوب بغداد در عراق امروز در سواحل رود فرات جستجو در پی ویرانه ها و بقایای شهر غرق شده ی بابل را آغاز كرد.
بابل كه در عهد عتیق (تورات ــ كتاب آسمانی موسی) از آن با همین نام یاد شده است ، در ت

اریخ بیش از سه هزار ساله ی خود سه بار تا پی دیوارهای شهر منهدم شده و همواره دیگر بار از نو ساخته شده بود ، اما در نهایت این شهر در قرنهای 6و 5 پیش از میلاد تحت سلطه و حكمرانی فارسها و مقدونیها قرار گرفت.
بابل نخستین شهر جهانی تاریخ بشریت محسوب می شود و قبل از هر چیز به خاطر سه اثر ساختمانی برجسته ، كه برای اهل فن و حرفه ی زمان خود جنجال برانگیز محسوب می شدند ، یعنی: برای برج بابل ، برای دیوارهای عظیم و مستحكم كه به دور شهر كشیده شده بود و برای باغهای معلق سمیرامیس ، مشهور و معروف شده بود.
« كلدوی » از سوی شركت « آلمان ــ مشرق زمین » در برلین مأموریت داشت به جستجوی این سه اثر هنری فنی عجیب بپردازد و آنها را از دل زمین حفاری كند . این باستانشناس 18 سال از عمر خود را در اجرای این مأموریت سپری كرد ؛ او برای این كه بتواند با توده ی عظیم خرابه ها و ویرانه ها دست و پنجه نرم كند دستور داد یك خط كامل نقاله ی حفاری برای انجام این كار از اروپا به محل بیاورند ــ و او در كار خود موفق شد. او برج بابل را یافت ، معبدی بزرگ و مطبّق و در عین حال درون پُر كه به افتخار خدای كشور بابل ، « مردوك » برپا شده بود . در هر صورت ، از این اثر ساختمانی كه ارتفاع آن 90 متر بوده و بر روی سطح چهار گوشی كه هر ضلعش نیز 90 متر طول داشته ، بنا شده بود ؛ تنها تعدادی از پایه های اصلی بنا و تل عظیمی از خاكهای آثار مخروبه باقی مانده بود.
« كلدوی » همچنین دیوار شهر بابل را ، كه عظمتش تعجب جهانیان زمان خود را برانگیخته بود ، پیدا كرد: دیوار بقدری عریض بود ، كه دو ارابه ی اسبی می توانستند روی آن براحتی در كنار هم حركت كنند. این دیوار ، تمام شهر ، مجتمع قصرها و نیز یك قطعه زمین مسطح و بزرگ را در بر می گرفت. این قطعه زمین احتمالاً برای مردمی كه خارج از دیوار زندگی می كردند ، هنگام حمله ی احتمالی دشمن به عنوان پناهگاه در نظر گرفته شده بود. « كلدوی » از این اثر ساختمانی عظیم نیز فقط پایه های اصلی دیوار را كه تا 12 متر ارتفاع داشتند و تل عظیمی از ویرانه ها را یافت. اما باغهای معلق معروف كجا بود؟
این پژوهشگر آلمانی پس از اینكه سالهای طولانی سختكوشانه و با ناكامی به دنبال این اثر ساختمانی گشته بود ، یك روز در گوشه ی شمال شرقی مجتمع بی حد و مرز كاخهای سلطنتی ، در عمق یك متری از سطح خاك و خرابه ، به ساختمانی برخورد كه مشابه آن را تا به حال هرگز ندیده بود ؛ این پی از دوازده اتاق باریك و دراز كه اندازه یكدیگر بودند تشكیل می شد ، كه ــ بر

خلاف تمام دیگر آثار ساختمانی كشف شده در بابل ــ از سنگِ تراش داده درست شده بود. این دوازده اتاق در دو سوی یك راهروی میانی ردیف شده بودند ؛ سقف این اتاقها از آجر (خشت پخته) بنا شده و چنان محكم و قطور بود ، كه ظاهراً منظور از ساخت آن تحمل بارهای سنگین بوده است. دیوارها و ستونها تا 7 متر قطر داشتند. چیز دیگری كه كلدوی در این خرابه ها درست در كنار اثر ساختمانی طاقْ گنبدی دوازده اتاقه كشف كرد ــ كه كمتر از آن اتاقهای نادر ، عجیب نبود ــ یك حلقه چاه بود. این چاه از یك دهانه ی حلقویِ مركزی و دو دهانه ی گوشه دار كوچكتر تشكیل شده بود. چرخ چاهی كه به این چاه تعلق داشته و احتمالاً از چوب و طنابهای كلفت تشكیل می شده ، باقی نمانده بود . كلدوی مدتی طولانی اندیشید ، كه این زیر زمین طاقْ گنبدی ، زمانی چه چیزی را می توانسته تشكیل بدهد ــ آنگاه او پاسخ را یافت. او در بسیاری از نوشته های یونانیان و رومیان ، و همچنین بر روی كتیبه های سنگی خط میخی زمان بابلیها ، سرنخهایی به دست آورد كه در بابل فقط در دو نقطه سنگِ تراش داده به كار رفته بوده است: در دیوار شمالی « قصر » یا كاخ و سرای سلطنتی بابل ، و در « باغهای معلق سمیرامیس ». سنگهای تراش داده شده ی قصر را « كلدوی » قبلاً یافته بود ــ بنابراین زیر زمین طاقْ گنبدی می بایست متعلق به « باغهای معلق » مشهور می بود.
« كلدوی » از ادبیات جامع موجود درباره ی بابل قدیم ، فقط می توانست یك تصویر درباره ی شكل ظاهری باغهای معلق سمیرامیس نزد خود مجسم كند: احتمالاً روی زیرزمین طاق گنبدی یك ساختمانِ مركزیِ تراس گونه با تراسهای مطبّق قرار داشته است. هر تراس حدود 5 متر بالاتر از تراس زیری خود واقع بوده و با سطوح سنگی به طول 45/5 متر و عرض 35/1 متر فرش شده بوده است.
بر روی هر یك از سطوح سنگی ، یك لایه حصیر آغشته به قیر ، كشیده شده و روی آن با دو لایه آجر كوره ، فرش و درزهای میان آجرها با گچ گرفته شده بوده است. دوباره بر روی این طبقه ی آجری ، یك لایه سرب ریخته شده بوده كه از نشت رطوبت به طبقات زیرین جلوگیری كند.
در نهایت بر روی لایه ی سربی ، یك لایه خاك به ارتفاع 3 متر قرار داشته كه باغ اصلی را ــ كه در آن حتی درختان بلند هم میتوانستند برویند ــ تشكیل میداده است.
كلدوی » پیروزمندانه به برلین گزارش داد: « من باغهای معلق را یافته ام » اما پیروزی او برای مدت زیادی دوام نیافت. هنوز كشف او به زحمت معروف شده بود ، كه درباره ی آن شك و تردید پیدا شد.
دیگر پژوهشگران نیز با تكیه بر نوشتارهای عهد باستان تلاش كردند ثابت كنند كه باغهای معل

ق در مكانی كه « كلدوی » حدس میزد ، نمیتوانسته بنا شده باشد. برخی از این پژوهشگران گفتند كه « باغهای معلق » درون محوطه ی كاخها نبوده ، بلكه در كنار آن قرار داشته است. برخی دیگر بر این باور بودند كه باغها نه در محوطه ی قصرها و نه در كنار آن بوده ، بلكه دور از محوطه ی كاخها و درست در كناره ی رود فرات قرار داشته ، و تعدادی هم حتی ادعا كردند كه باغها نه در كناره ی رود ، بلكه بر فراز رودخانه ، گویا بر روی پل عریضی ــ كه بسیار پهنتر از بستر رودخانه بوده ــ قرار داشته است!
مشخص نیست كه كدام یك از این فرضیه ها درست و كدام اشتباه است. احتمالاً این معما در آینده نیز حل نخواهد شد.
همچنین معلوم نیست كه چرا « باغهای معلق » به سمیرامیس نسبت داده شده است. « سمیرامیس » ملكه ی افسانه ای بابلی ــ آشوری بوده كه اگر واقعاً وجود خارجی هم داشته ــ می باید قرنها پیش از ساخت و ایجاد « باغهای معلق » میزیسته است. در مورد اینكه آیا ملكه ای هم ، كه در زمان ساخت باغ در بابل میزیسته ، سمیرامیس نام داشته است ، دلیل و مدركی وجود ندارد.
به این ترتیب « باغهای معلق » كه در فهرست اسامی عجایب هفتگانه ی « آنتیپاتروس » در مقام دوم از آن نام برده شده است ، از تمام عجایب هفتگانه ی دیگر كمتر مورد پژوهش و تحقیق قرار گرفته است.
تنها نكته ی مسلم و مطمئن این است كه باغهای معلق در بابل قرار داشت و بنیانگذار آن پادشاه بابلی نبوكد نصر دوم (605 ــ 562 پیش از میلاد) بود ــ پادشاهی كه حكومت خود را به بالاترین حد شكوفایی تاریخ زمان خود رسانید.
اما نظریه دیگری هم وجود دارد
پس از از زیر خاك درآوردن خرابه های بابل باستان در صد سال پیش هزارن لوح گلی و سنگی با خط میخی از زیر خاك استخراج شد و حتّی یك اشاره كوچك هم در هیچكدام به باغهای معلّق بابل نشده بود!!!!
در طی مصاحبه با یك پروفسور آمریكایی باستانشناس ایشان ادّعا كردند این مورخین یونانی بودند كه صدها سال پس از ساخته شدن چنین باغهایی(چنانكه خود ادّعا كرده اند) از ساخته شدن باغهای معلّق به دستور نبوكد نصر آنهم در بابل خبر دادند.درحالیكه در یكصد سال گذشته هیچ سندی از هزاران لوح گلی بابل حتّی اشاره ای به وجود این باغها ندارد.با توجّ به اینكه شاهان باستانی بعید به نظر میرسد چنین اثر معماری نبوغ آمیزی را بسازد و در هیچ سند خود از آن یاد نكند!

ایشان معتقد بودند كه باغهای معلّق نه در بابل بلكه در نینوا و آنهم صدها سال قبل از نبوكدنصر بدست شاه مقتدری بنام Sennacherib كه در واقع یك نابغه فن معماری بوده است .. ساخته شده. و جالب اینكه ده ها تصویر نقش برجسته از این باغها و نیز یك لوح گلی بزرگ را كه شرح دقیق ساخت باغها بود در این مستند نشان داد.Sennacherib درواقع بنیانگزار پادشاهی آشور در 700 قبل از میلاد به پایتختی نینوا بود. Sennacherib برای آبیاری باغهایش طبق محاسبه دانشمندان به روزی حدود 300 هزار كیلو آب نیاز داشته. و از آنجا كه سطح باغ ها از رودخانه خیلی بالاتر بوده سیستمی عجیب را ابداع كرده بود.
استوانه هایی كه درونشان میله ای چوبین قرار داشت و دور میله توسط پوست درخت نخل مارپیچ هایی درست كرده بودند كه با چرخش مارپیچ آب از پائین به بالا منتقل میشد. و عجیب اینكه این سیستم در جهان علم با نام معروف پیچ یا مارپیچ ارشمیدس خوانده میشود و از روح این لوح نشان داده شد كه دقیقاً 400 سال قبل از ارشمیدس این Sennacherib بوده كه با همین سیستم باغهای افسانه ای خود را آبیاری میكرده.آنهم 300 هزار كیلو آب در روز!!

مطابق محاسبه باستان شناسان برای این كار به حداقل 18 زنجیره از این وسایل از رودخانه به بالای باغهایش احتیاج داشته.
زمانی كه باغهای معلق به وجود آمد ، بابلی ها تاریخی به قدمت تقریباً 3000 سال را پشت سر داشتند. بابل كه در قسمت سفلای رود فرات قرار داشت ، نخست مسكن سومریها (قومی كه حدود 3000 سال پیش از میلاد در بین النهرین میزیستند) بود ، سپس توسط مهاجران اكدی كه حدود 2600 سال قبل از میلاد به بابل آمدند ، اشغال و تسخیر شد و 500 سال پس از آن توسط اقوامی كه از شمال بین النهرین به آنجا آمدند ، تحت سلطه قرار گرفت و مأوا و مسكن آنها شد. پس از یك دورانِ كوتاه شكوفایی تحت سلطنت شاه حمورابی (1728 ــ 1686 پیش از میلاد) ، پشت سر هم « هیتیت » ها (قومی باستانی كه در آسیای صغیر و سوریه میزیستند و دارای تمدنی درخشان بودند و در حدود قرن 18 الی 12 قبل از میلاد زندگی میكردند و در قرن 12 قبل از میلاد توسط مردم افروغیه و آشور برافتادند) از شرق آسیای صغیر ، كاسیان (قومی كهن از كوه نشینان نواحی زاگرس) از ایران و آشوریها كه در سرزمینهای پر محصول بین دجله و فرات میزیستند ، بر بابل تسلط یافتند.

در سال 626 پیش از میلاد ، نبوپولاسار ، یكی از شاهزادگان اقوام كلدانی كه در جنوب بابل زندگی میكردند ، علیه رژیم ستمگر آشوریها سر بلند كرد. هر دو شهر آشوری یعنی « آشور » و « نینوا » كاملاً نابود شدند. كشور پادشاهی بزرگ آشور بین « كلدانیان » و « مادها » تقسیم شد. « نبوپولاسار » شاه امپراتوری جدید بابل ، جنوب و غرب آشور ، بین النهرین ، سوریه و فلسطین را از آنِ خود كرد و مادها باقیمانده ی سرزمینهای وسیع آشوریها را به خود اختصاص دادند.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir