توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله پدر سالاری در خانواده تحت word دارای 48 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله پدر سالاری در خانواده تحت word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله پدر سالاری در خانواده تحت word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله پدر سالاری در خانواده تحت word :

متأسفانه حاکم بودن جو مرد سالاری در برخی از خانواده باعث شده تا پدر بدون هیچگونه دلیلی حق تنبیه دخترانش را داشته باشد

و این مشکل باعث می شود تا دختران نیازهای عاطفی خود را بیرون از خانواده جستجو کنند.
در گروه کوچک اجتماعی که خانواده می باشد درست مثل یک جامعه تک رأیی یا به اصطلاح دیکتاتوری قابل قبول نیست همان طورکه مردم یک جامعه باید در مورد هر تصمیمی که به آینده آن ها مرتبط است رأی موافق دهند اگر مخالف هستند می توانند علنی عدم رضایت خویش را اعلام نمایند، پدر نیز باید از ایجاد جو حاکم بر خانواده طوری عمل کند که تک تک اعضاء بتوانند آزادانه به نظرات خود بپردازند و بتوانند نقش یک دوست و همراه مهربان را ابقاء کند در حالی که همه را عملاً راهنمایی می کند بنا به جو اختناق و ترس و رعب را به خصوص برای فرزندان نوجوان خود بوجود آورد.
بچه که د

ر کودکی به وسیله ی پدرش از ارضاء کوچکترین خواسته های خود محروم بوده تا سن بلوغ با یأس و نا امیدی دنیا را با نظری زشت و نازیبا می بیند و وقتی بزرگ شود در جاده ی فساد می افتد زیرا همیشه از محرومیت های زیادی رنج برده و هیچ چیزی را در دنیا برای خودش ندیده، هر کاری را محال یا مشکل می داند. کودکی که از حمایت پدر محروم است و محبت ندیده دنیای حقیقی را منفی می بیند چون احساس او برای زندگی تغییر شکل یافته همیشه حالت دفاعی به خود می گیرد و خود را تنها می بیند به همین دلیل تقویت حس کوچک بینی در او بوجود می آید

معضل اعتیاد در خانواده و جامعه :
معضل اعتیاد در جامعه ی ما به صورت نگران کننده ای درآمده است زمانی که به شیوع اعتیاد بین جوانان توجه می شود اعتیاد نوعی فرار از واقعیات زندگی است جوانانی که در جو خانوادگی نامناسب رشد یافته اند و هر روز با فاجعه ای تکان دهنده روبرو بودند که می توان به اختلاف پدر و مادر، عدم توجه به فرزندان، نیاز فرزند به آرامش، پناه بردن نوجوان به گروه های دوستی، بی مسئولیتی پدر و مادر در وظایف خویش و نیاز به جلب توجه دیگران و تسلی و رهایی موقت از

حالتی که او اصلاً رضایت ندارد. نداشتن هیچ گونه سرگرمی و هدف در زندگی ، احساس پوچی و سرباری همه و همه مکن است زمینه ی لازم را در جهت اعتیاد جوانان فراهم کنند، متأسفانه برخورد با شخ معتاد که نوعی مریض روحی است در خانواده و اجتماع اشتباه می باشد وقتی جوانی آلوده شد به جای شماتت او و دوری جمع از وی می توان با صحبت زیاد و پیدا کردن مشکلی که از او رنج می بدر را از بین برد و شغل یا حرفه ی دلخواه جوان برای او به وجود آورند و یا کاری کنند تا او بتواند یکی از استعدادهای نهفته هنری خود را کشف دکند و به کمک بازگشت روحیه دوباره خویش را محبوب ببیند و گذشته ی خویش را فراموشکند و فردایی روشن همراه با امید را به وجود آورند.
نقش تحصیلات در تربیت و ایجاد رابطه با فرزندان :
بعضی از والدین تمایل به ادامه ی تحصیل بچه هایشان ندارند یا در فرهنگ بعضی از روستاها بی سوادی یک عامل مهم و یک ناهنجاری اجتماعی است. سواد که یک شاخص مهم بخش توسعه جامعه است بنابراین می توان انتظار داشت در جوامع بی سوادی یا کم سوادی جزء تکفیف ناپذیر جزائم و گاهی منجر به استفاده مواد مخذر نیز می شود.

جوان با توجه و انتخاب الگو از افراد خانواده پدر و مادر و بزرگترهای فامیل به تقلید از رفارهای آن ها از جمله طرز گفتار و برخورد با دیگران به دلیل سن کم مخاطرپذیر است و نیاز عاطفی و روانی شدید و بالا رفتن اضطراب، اعتماد به نفس آن ها پایین می آید. بررسی حاکی از تأثیر دوستان ناباب در سنین جوانی است که با توجه به ساختار جمعیتی جوان ما اهمیت بیشتری پیدا کرده

است. ارتباط با دوستان ناباب، یافتن محلی برای ابراز وجود که پذیرش هنجارهای محفل دوستانه بسیار است، عدم اطلاع والدین از خصوصیات دوران نوجوانی و جوانی، عدم ایجاد ارتباط منطقی با فرزندان، تأمین نکردن نیازهای عاطفی جزء عواملی هستند که در آینده ی فرزندان مؤثر است.

پس تحصیل پدر و مادر می تواند فکر و ذهن کودک را روشن نمایند، راه حل های عمیق و مؤثری در پیش روی او گذارند به طور یکه به سن نوجوانی فهم و قوه ی تمیز او از بسیاری از راهها و تصمیمات غلط جلوگیری می کند و اشتیاق را به تحصیل و مدارج عالیه در وی تقویت می کند.
الگو پذیری در خانواده :

دختران مهمترین درس های زندگی را از زنانی یاد می گیرند که به طور روزمره با آن ها در تماس اند و رابطه نزدیک و صمیمانه ای با آن ها دارند. هرچه تعداد الگوهای زنانه که دختران پیش رو دارند (مانند مادر) موفق تر باشند چشم انداز وسیع تری از آینده خواهند داشت و هرچه راه ها وهدایت هایی که به آنان می شود واقع بینانه تر و انعطاف پذیر باشد شانس آن ها در انتخاب شیوه های زندگی شایسته و کارآمد بیشتر می شود. در واقع خانواده برای ارتقاء توانمندی و اعتماد به نفس دخترن کوشش می کنند چون آنها الگو را از خانواده و محیط خود می گیرند.

پژوهش ها نشان داده دختران 10 – 12 ساله اعتماد به نفس بیشتری برخورداند ولی بعد از دوران بلوغ تحت تأثیر هیجانات روحی – القائات محیطی وتغییرت فیزیکی بدن قرار می گیرند و دچار ضعف و کاهش حس ارزشمندی وجود می شوند همین امر یعنی نداشتن اعتماد به نفس منجر به کارکرد ضعیف درسی و سستی روابط اجتماعی و ناتوانی در حل بحران های زندگی آنها می گردد به حدی که افکار منفی و روحیه افسرده و پژمرده در برقراری مناسبات دوستانه در آنها پدیدار می شود. این دختران مدعی اند پدر و مادر که مسئولیت پرورش آنها را داشته اند موجب این گونه افکار شده اند و این خود منشأ مهمی از اختلافات را آشکار می سازد.
مدیریت در خانواده :

والدین باید به فرزندان معارت هایی بیاموزند که بتوانند به وسیله ی آنها روی پای خود بایستند و نظراتشان را به راحتی ابراز کنند، بچه هایشان را در تصمیم گیری های خانه و فعالیت های خانوادگی پس از مدرسه شرکت دهند. دخترها اطمینان حاصل کنند که برای موقعیت های اجتماعی شرایط عادلانه ای در اختیار دارند. فرصت هایی برای دختران پیش آورند که استعدادهای آنها و همچنین شایستگی هایشان دیده و شنیده شود.

والدین نباید دختران خود را فقط زیبا بخواهند بلكه باید آنها را باهوش قوی و شجاع بخواهند. فرزندان انتظار دارند مهارت هایشان مورد تحسین واقع شود نه زیبایی و ظاهر آن ها فقط مدح نظر اطرافیان باشد.
باید به بچه ها روش مقابله با استرس و فشارهای روانی توصیه شود نه این كه با ایجاد آشوب و دعوا جو نامساعد در منزل ایجاد نمایند. والدین باید به فرزندان خود اطمینان بدهند كه در مكانهایی كه احساس آرامش نمی كنند همراه و پشتیبان آنها خواهند بود تا فرزندان از جامعه و محیط بیرون گریزان نشوند. دختران باید طوری با مسائل زندگی روبرو شوند كه افسانه شاهزاده سوار بر اسب سفید را فراموش كنند باید بدانند كه زنان امروز برای داشتن زندگی آینده یشان باید كار و تلا

ش نمایند و رویایی به بار نیایند. والدین لازم است كه درباره ی مسائل مالی خانواده به صراحت با دختران و پسران صحبت كنند و به آنها یاد دهند كه تصمیم گیری صحیح مالی بخشی از زندگی روزانه ی هر انسانی است درباره ی درآمدها مخارج و بودجه با آنها صحبت نمایند زیرا می بینیم كه امروزه نیمی از اختلافات والدین و فرزندان بر سر مسائل مادی است زیرا كه نسل جدید كمتر پی به مشكلات مالی پدر و مادر خود می برند و از آنها انتظار دارند كه آرزوهای بلند آنها را عملی نمایند.

نقش كلیدی پدران در تربیت فرزندان :
گذاشتن تمامی بار تربیتی بچه ها به دوش مادر و خالی كردن میدان توسط پدر فرزندان را معمولاً با مشكلات و اختلافات رفتاری غیر قابل جبران مواجه می سازد. صاحب نظرات معتقدند با این كه مادران در تربیت مهارت بیشتری دارند ولی پدران هم در آن مؤثرند بنابراین پدران باید در شكوفایی بچه ها مشاركت داشته باشند زیرا فرزندان معمولاً تصوری اغراق آمیز از پدر دارند او را بزرگسالتر

قوی تر و دارای نیرو مضاف می پندارند كه اطلاعات كافی و توانایی حل مشكلات را دارد او را كانون قوت و ارضای نیازهای مادی و امنیتی خانواده می دانند. این تصورات مسئولیت های بزرگ و تعیین كننده ای بر عهده پدران می گذارد و آنان را وا می دارد تا در تربیت و رشد اجتماعی فرزندان نقش وی‍‍ژه ای داشته باشند/

تعریف پدر : از نظر زیستی پدر یكی از دو عامل مهم تولد موجود است در حالیكه از نظر تربیتی به منزله ی راهنما معلم و مرشد فكری و الگو رفتاری است چنانچه پیغمبر اسلام (ص) خطاب به حضرت علی (ع) می فرماید : ای علی من و تو پدران (مرشدان فكری و عملی) این امت هستیم.
كودكانی كه از تربیت و همراهی پدر در بازی تفریح و سرگرمی برخوردار بوده اند ضمن داشتن روابط عمیق با دوستان كنترل و مهارت بیشتر در بیان حالات هیجانی خود و تشخیص احساسات و عواطف دیگران بوده اند.
پدرانی كه در خانواده در تربیت فرزندان دخالت دارد علاوه بر داشتن رفتار مسئولانه حس مسئولیت پذیری بالاتنر در مورد رفتار خودشان داشته كمتر دیگران و شانس و اقبال بد را برای مشكلات رفتاری خود مطرح می كنند. فرزندان این گونه پدران دارای توانمندی در حل مسائل مهارت های كلاسی و پیشرفت تحصیلی دارند.

55% زندانیان 70% اخراج شدگان مدارس 82% دختران فراری از خانواده هایی بوده اند كه از وجود پدر محروم بوده اند. دختران خانواده هایی كه در آن ها مادر مسلط و پدر منفعل بوده است در دوره ی نوجوانی و بزرگسالای در ارتباط با مردان و تشكیل خانواده دچار مشكل شده اند و سعی می كنند نیاز توجه مردانه را در بیرون از محیط خانوادگی ارضاء كنند.

از طریق جفت به جنین می رسد. به این ترتیب به آسانی می توان علائم اضطراب را در جنین چند ساعته و چند روزه مشاهده كرد.

كودكی كه دوران جنینی با اضطرابی را گذرانده باشد رنگ چهره غیرطبیعی دارد در خواب می پرد ریسه می رود به طور ممتد گریه می كند دستش مشت است و در بازكردن آن مقاومت می كند. نتیجه ای كه از این بحث گرفته می شود آن است كه باید به صورت عمیق به آموزش خانواده ها توجه شود و در این فعالیت ایجاد هماهنگی در كلیه سازمانها و ارگانها لازم است. رمز و راز موفقیت در هر زمینه و موضعی برقراری ارتباط انسانی است . باید در قلب ها رسوخ كرد. یك رهبر یك رئیس جمهور یك معلم و یك پدر زمانی موفق است كه بتواند ارتباط عاطفی و مثبت برقرار كند.

1 – جنبه ارشادی
رهبری نسل نوجوان وجوان و هدایت آنها به راه و رسم درست و پای بند كردن آنان به اصول و مبانی حیات باید در سر فصل همه برنامه های آنهائی باشد كه خواستار وقع اصلاحاتی در جامعه انسانی بوده و علاقه دارند كه جامعه آینده جامعه ای سالم و دور از هر گونه خطا و لغزش باشد. سهل انگاری در امر هدایت و رهبری نسل، به حقیقت نوعی نادیده گرفتن سرنوشت انسانها وحیات جامعه است.
این امر مستلزم شناخت دنیای نوجوان و جوان ودر نظر داشتن واقعیت های مربوط به آنهاست. باید بدانیم و دریابیم آنها در چه دنیائی زندگی می كنند و چه فكر و اندیشه ای دارند. خواسته های شان چیست و تمنیات آنها كدام است و نیز با استفاده از چه فنون و تكنیكی بهتر و بیشتر می شود در آنها سازندگی ایجاد كرد.

می دانید او در سن و مرحله ای است كه می خواهد با دیگران الفت داشته و مانوس باشد. به گونه ای احساسات و فشارهای وارده برخود را تخلیه كرده و به درك احترام متقابل و داشتن زندگی آرام و مطمئن برسد. با استفاده از این زمینه موجود می توان در او سازندگی ایجاد كرد و او را هدایت نمود.
راهنمائی های اساسی و زیر ساز معمولا باید تا پایان 14 سالگی انجام گرفته باشد و در سنین بعدی او همانند مشاوری همراه والدین در صحنه بوده و هر جا كه مرتكب لغزش و خطائی شد تذكری را دریافت دارد.
در هر حال اگر باور داشته باشیم آینده جامعه و كشور در گرو سلامت این طبقه است باید در راه هدایت آنها نیكو بكوشیم.
ضرورت آگاه كردن
شك نیست كه نوجوان وجوان خالی الذهن نیستند و آن چنان نیست كه چیزی را ندانند ولی فراموش نكنیم آنها در این سن وارد دنیای دیگری شده اند و مسائل جدیدی برای شان مطرح است.
چه بسیارند مسائل و پرسش هائی كه نوجوانان و جوانان در این سن در جستجوی یافتن پاسخهای متناسب برای آنها هستند. آنها می كوشند به هر صورتی است به پاسخ و نتایج آن برسند، اگر از منبعی مطلع و مومن آن اطلاعات به دست آید چه بهتر و گرنه از منابع غیر مطلع و احیانا خیانتكار آن را به دست خواهند آورد.
هم چنین چه بسیارند مسائل و دشواری هائی كه نوجوان و جوان با آن دست و پنجه نرم می كنند و برای حل و رفع آن خود را به هر آب و آتشی می زنند بدون اینكه به نتیجه ارزنده و مثبتی دست یابند.
فسادها و گمراهی هائی كه در اجتماع وجود دارد اغلب معلول این امر است كه نوجوان و جوان درست هدایت نشده اند و راه را از چاه تمیز نمی دهند. در حل دشواری های خود به كسانی مراجعه كرده اند كه آنها دلسوزی و آگاهی لازم را برای شان نداشته اند.
به همین نظر است كه روایات اسلامی مان هشدار می دهند كه به نوجوان و جوان باید رسید و به وظیفه باید آشنای شان كرد. پیش از آنكه دیگران بر آنها پیشی گیرند. سخنان و اندیشه های پاك را باید در ذهن آنها جای داد قبل از اینكه دیگران بتوانند موجبات گمراهی آنها را فراهم آورند.
مسئولان اعطای آگاهی
اینكه چه كسانی در دادن آگاهی و روشنگری این دو نسل مسئولند عرض می كنیم قبلا ضروری است بدانیم كه انسان آفریده خدا و امانتی از او در درست والدین و اجتماع و دولت و مردم و نیز خودش است همگان وظیفه دارند در راه رشد و ارتقای او بكوشد بدون اینكه چشمداشتی از خود او داشته باشند.
بر این اساس همگان و حتی خود او درباره نوجوان و جوان مسئولیت دارند وظیفه همه این است كه او را به سوی خیر و سعادت هدایت كنند و در جهت رشد و ارتقای او بكوشند. پدر و مادر، مردم اجتماع معلم و مدیر روحانی و پلیس گردانندگان امور و مجریان برنامه ها درباره او وظیفه رشد و هدایت دارند اصل همگانی بودن امر به معروف نهی از منكر از یك دید شامل این مساله و جوانب آن خواهد شد.
اما اولویت مساله متوجه والدین نوجوان و جوان است. آنها شایسته ترین و زیبنده ترین افراد برای دادن این اطلاعات هستند. آنها هستند كه می توانند آگاهی ها و حتی نقش های لازم را به فرزندان خود داده و با آنها رابطه ای آشنا داشته باشند.
خوشبختانه خود نوجوان و جوان هم والدین خود را به صورتی نگاه می كند كه می تواند با آنها رابطه ای مثبت داشته باشد و خویش را از جهات متعدد همانند آنان سازد زیرا می بیند و می یابد كه آنها مستقیما بااو سر و كار دارند و به صورتی با او در تماسند.
آری، ای والدین مسئول!‌هدایت های شماست كه می توانند در آینده ای دور یا نزدیك فرزندان كم سن و سال شما را به صورت زن یا مرد قابلی درآورد و در زندگی و رشته كارش ورزیده سازد. راهنمائی های شماست كه به آنها یاد می دهد در آینده، درباره مسائل و مشكلات گوناگون چه موضعی را باید اتخاذ كنند.
آگاهی در چه زمینه هائی
اینكه در چه زمینه هائی باید به او آگاهی داد پاسخ این است كه ببینیم او برای زیستن و كیفیت آن، داشتن حیاتی سالم در اجتماع به چه امر و مساله ای نیازمند است.
اصولا فردی كه در این جهان زندگی می كند باید بتواند سه نوع رابطه صحیح و استوار در این جهان داشته باشد رابطه ای با خود، رابطه ای با آفریدگار خود و رابطه ای با جهان انسان و حیوان و نبات و جماد.
نوجوان و جوان باید دریابند كه درباره خود چه وظایفی دارند.
چگونه جسم و روان خود را رشد دهند و از آسیب ها دور و بر كنار دارند.
چگونه از نعمت سلامت جسم و روان برخوردار گردند و چگونه از این نعمت در راه وظیفه ای كه آفرینش برای آنها معین كرده است سود جویند.
آنها باید دریابند كه با خدا چگونه رابطه داشته باشند عدل و رحمت و خشم و انتقام او چه موضعی اتخاذ كنند، چگونه برای رشد و تكامل خود عبادتش كنند و چگونه به نیایش او بپردازند از او استعانت جویند و خود را در پناه او قرار دهند.
او هم چنین باید دریابد كه در برابر انسانها از پدر و مادر و اجتماع و در برابر حیوانات گیاهان و جمادات چه وظیفه ا یدارد چگونه باید رابطه برقرار كند باید به او یاد داد كه موضع درستی در برابر مسئولیت های خود اتخاذ كند درباره آینده طریقه صحیحی در پیش گیرد موقعیت خود و اطرافیانش را دریابد در سخن و رفتار مراقبت های لازم را داشته باشد.
به نوجوان و جوان باید آموخت زندگی را تنها برای وصول به هدف عالی آفرینش باید دوست داشت باید برای خوتد رسالتی و وظیفه ای در جهان قائل بود برای برقراری روابط دوستانه باید قدرت و توان داشت با تحولات جامعه آشنا باید شد با مشكلات آن مواجهه باید كرد در برابر دشواری ها با متانت و اعتدال باید پیش رفت.
به نوجوان و جوان باید راههای آزاد اندایشی و آزاد منشی را آموخت. مسائل مربوط به رشد و اصول و قواعد بزرگسالی را باید به او یاد داد. نوع موضعگیری را در برابر آداب و رسوم، هنر، ادبیات، طرز فكرها را مشخص كرد و بالاخره باید به او آموخت حیات را از دریچه واقعی آن دریابد و بر اساس هدف آن را به پیش راند.
روش های برخورد
روش برخورد ما با نوجوانان و جوان در برابر مسائل و مشكلاتی كه پدید می آید روش ارشادی، روشنگرانه و نشان دادن عواقب خوب یابد یك عمل است مذاكره شخص با آنها، جهت دادن آنان به سوی مجامع و مراكز علم و آگاهی واداشتن آنها به مطالعه كتب سودمند و ارزنده، خود می تواند آمرزنده و ثمر بخش باشد.
راهنمائی و ارشاد نوجوان و جوان بر خلاف روشی است كه در كودكی و یا در هفت سال دوم زندگی معمول می شد زیرا می دانید در این سن ضوابط دیگری غیر از ضوابط دوران كودكی بر او حاكم است خواه و ناخواه او خود را فردی مهم می داند به زحمت می تواند بپذیرد كه نیازمند به هدایت و كمك والدین است.
در عین اینكه موضع آمریت والدین در سرجای خویش است از طریق مشاوره باید او را هدایت كرد كه در فلان مساله موضع درستی اتخاذ نكرده است غرض آنكه مهم است بدانیم از چه راهی و چگونه باید مشكلات او را حل كرد و او را به هدف انسانی خود رساند.
جنبه الگوئی والدین
بخش اعظم رفتار نادرست نوجوان و جوان مكتسب از والدین است در مرحله نوجوانی و جوانی به زحمت از پدر و مادر جنبه های مثبت را می آموزند در حالیكه در جنبه های منفی سعی دارند حتما آن روش را اتخاذ كنند واز این طریق خودی را نشان دهند.
می دانیم كه خوب و پاك بودن و الگوی عملی تعلیمات مذهبی بودن برای ما وظیفه است ولی به هنگامی كه در صدد ایفای نقش پدری یا مادری هستیم انجام این وظیفه واجب تر است پدر یا مادری كه عملا در طریق لغزش و خطاست نمی توان از او انتظار داشت كه الگوی سالمی برای فرزندان باشد و یا از فرزند جوانش بخواهد كه پاك و سالم و برخلاف پدر یا مادر باشد.
ارشادها و انتقال اصول و ضوابط اخلاقی باید اغلب به صورت الگوی همراه با تعلیم باشد پیش از آنكه بگوئیم چنین و چنان باش خود باید چنین و چنان باشیم. والدین با ارائه چنین الگوئی می توانند به رشدو تكامل فكر و روان فرزندان خود كمك كنند.
انزوا طلبی نوجوانان و جوانان
از مسائل و دشواری های تربیت برای نوجوانان و جوانان مساله انزوا طلبی آنهاست كه به صورتهای گوناگونی قابل بررسی و توجیه است.
از یك نظر این امر در سن بلوغ حاكی از نوعی عصیان علیه جامعه و جریانات آن است كه به گونه ای باید درمان شود و از سوی دیگر عامل تسكین و آرامش بخشی برای نوجوان و جوان است كه باید صورت متعادل آن را پذیرا شد .
اینان در سنین جوانی گاهی تنها هستند حتی در میان جمع سعی دارند در عالم خود باشند و مشكل خود را خود در میان نهند و در عالم خیال آن را حل كنند. اطاق شان جدای از دیگران است. در تاریكی و در خلوت می روند، فعالیت ها و وقت گذرانی های بی نتیجه ای دارند و در خواب و رویا غوطه می خورند.
حالات آنها
آنكس كه عادت به انزوا پیدا كرده برای تسلی خاطر خود دل به تخیل می دهد و دلائلی تهیه می بیند برای گوشه گیری و انزوا جوئی خود مصالحی را در نظر می گیرد. خود را به گونه ای راضی و قانع می سازد كه آنچه می اندیشد درست است و آنچه كه انجام می دهد مطلوب و رواست.
اینان در تنهائی انزوا همه غم ها را در دل می ریزند و دست خود را از همه چاره جوئی ها كوتاه می نمایند. سعی دارند كمتر حرف بزنند و كمتر با دیگران جوشش داشته باشند.
در مدرسه و كلاس هم آنها را تنها می بینیم. در گوشه ای از كلاس قرار گرفته و در آنجا كز می كنند و به عالم خود فرو می روند. در حیاط مدرسه راه نمی روند. آنها را تنها و در گوشه ای روی پله ای یا نیمكتی نشسته می بینی، آن چنان در خود فرو رفته اند كه گوئی غم عالمی در دل آنها نهاده شده است.
اینان از همشاگردی ها می گریزند. از مهمانی رفتن ناراحتند، اگر هم ناگزیر در میان جمع باشند فقط تماشاچی هستند و گاهی لبخندی خشك و غم انگیز از دیدن شادیهای دیگران بر لب دارند.
فواید و زیان آن
انزوا از دیدی ممكن است حالتی مفید و سودمند باشد از آن بابت كه عامل تسكین است. آدمی را به دقت و توجه، موشكافی و باریك بینی و امیدارد كه این خود سبب پی بردن او به كنه مسائل است. در خلوت و انزوا اینان به مسائل و جریانات دقیق می شوند كه این خود سبب كشف ها است.
در عین حال باید بگوئیم كه اگر این امر طولانی شود موجب پیدایش عوارض و عواقب نادرستی می شود،‌بدبینی و بدخواهی پدید می آورد. در مواردی ممكن است قلمرو فكر وذهن افراد محدود بماند و میدان تاخت و تاز فكری برای او اندك گردد. از فعالیت علمی، از رقابت با دیگران كه ضروری پیشرفت است باز بمانند.
انزوا فكر را بی فروغ و عمل را كم حاصل می سازد، احساسات را در افراد تقویت كرده و او را از انجام وظیفه و لذت های اساسی كه ضروری حیات است دور می دارد.
آنها كه به زندگی در انزوا عادت كرده اند به تدریج نشاط خود را از دست داده و بد خوی و بدرفتار می شوند بعدها، با دشواری می توانند خود را با اجتماع تطبیق دهند. از جمع معاشران می برند و از همكاری و همراهی با دیگران باز می مانند در مراحل بعدی آنها خود را ناكام دیده و ترك زندگی و دوستان می گویند.
موضع خود آنان
اینان از ته دل نسبت به اوضاع خویش نالانند و می خواهند از این وضع و حالت بیرون آیند. اینها دوست ندارند كه دور از جمع و معاشران باشند مگر آنگاه كه غمی شدید آنان را به گوشه ای بكشاند و عقده دل را بخواهند بیرون بریزند و به اصطلاح خود را سبك كنند.
برگشتن از این وضع به خصوص اگر در میان جمع شایع شده باشد كه او فردی منزوی است بیش یا كم دشوارتر است و به اصطلاح روی شان نمی شود كه در میان جمع عرض وجود كنند مگر آنگاه كه تغییر محیطی برای شان حاصل شود.
اصولا نوجوان و جوان جز در ساعاتی خاص از تنهائی مطلق ناراحتند و از اینكه در جدائی بی حساب باشند ناراحتند آرزو دارند از آن حالت بیرون آیند ولی فرد باید پیشقدم شود و آن ها را از آن حالت بیرون بكشد. خودشان می دانند كه در چنین صورتی تلاشهای شان بی ثمر است و نباید در چنین حالی باشد.
ضرورت نجات
نوجوان و جوانی از وضعی كه در آنند باید نجات پیدا كنند و اگر خود بدین امر اقدام ننمایند ضروری است والدین و مربیان برای آنها قیامی و اقدامی نمایند. انزوا و عزلت از قدرت روحی آنها می كاهد و اگر به صورت اجبار باشد بزرگترین مكافات به حساب می آید.
آدمی برای گذران حیات فردی وجمعی خودش نیاز به خلط و آمیزش دارد. زندگی ما اجتماعی است به كمك یكدیگر نیاز داریم زندگی دور از اجتماع نمی تواند برای ما خیر و رفاه بیافریند و نیز انسان به تنهائی قادر نیست با همه مسائل و مشكلات زندگی دست و پنجه نرم كنند و با زندگی بسازد.
انزوا شخصیت افراد را ضعیف و روح آنها را علیل می سازد. آدمی را به عالم رویا و تخیل فرو می برد، به اتلاف عمرش و امیدارد و چنین فردی كی می تواند در عالم حیات اجتماعی خود سروسامانی پیدا كند و به كارهای خود و دیگران برسد.

در طریق نجات
اینكه آیا امكان نجات دادن چنین فردی از وضعی كه در آن است وجود دارد یا خیر پاسخ مثبت است ولی در این طریق باید به دو مساله توجه داشت. یكی شناخت منشائ علل و دیگر راه های نجات.
الف) شناخت علل و منشاء

درباره علل و منشا این امر باید از مسائل و زمینه های متعددی نام برد كه اهم آنها بدینقرارند:‌
1- سابقه دوران گذشته: بسیاری از علل و منشا های این حالت را باید از دوران كودكی جستجو كرد. واقعیت این است كه

سرخوردگیهای دوران گذشته و وقایعی كه دیروز اتفاق افتاده در امروز ما موثر است.
بچه هائی كه در دوران كودكی مورد سرزنش و تحقیر قرار گرفته اند در دوران بزرگسالی سعی دارند از خلط و آمیزش با دیگران خودداری كرده و با تنهائی بسازند.
از سوی دیگر چه بسیار وقایعی كه دیروز اتفاق افتاده و از نظرها محو وفراموش شده اند ولی در قعر خاطره ها زنده اند. پدید آمدن زمینه و موجبی سبب آن می شود كه افسردگی و انزوا از نو پدید آید و راه را برای تن دادن به تنهائی و انزوا هموار سازد.

2 – نقص ها : نقایص جسمانی كه در كودكان وجود دارد برای شان چندان ملموس نیست ولی به تدریج كه آنها وارد مرحله نوجوانی و جوانی می شوند نسبت به خود و زیبائی خود حساس شده و داوری دیگران را درباره خود به حساب می آورند اینكه درباره شان چه قضاوتی شود درباره او موثر است.

وجود یك حال كوچك نازیبا در چهره دختری، لنگی پا، نقص عضوی دیگر كافی است كه او را به زندگی بدبین سازد و از وارد شدن در اجتماع او را باز دارد با وجود نقص در بدن به نظر او اثبات شخصیت و سازش با مشكلات برایش دشوار است و نمی تواند به توافق با محیط دست یابد.

3 – دورنگرائی : گاهی انزوا به خاطر دورنگرائی است او در گوشه ای منزوی می شود تا آزادانه بتواند فكر كند و تصمیم بگیرد. از نظر ما ضروری است آدمی بیش یا كم درون گرا باشد و زندگی توأم با انزوا را تا حدودی بپذیرد. این امر موجب پیدایش راه مفری برای تخلیه هیجانات داشته باشد، درباره وضع و حال خود بیندیشد، راهی جدید برای زندگی برگزیند به ایجاد تعادل و توازن در زندگی خود بپردازد.

4- تیره روزی ها و محرومیت ها : بسیاری از انزواها به خاطر وجود ناراحتی های ناشی از تیره روزی هاست. آنها كه دچار محرومیتهائی در زمینه زندگی هستند، آنها كه دردهای ناگفتنی دارند و هر روز و شب شان توأم با تنهائی و رنج است. آنها كه حاجاتی دارند و حاجاتشان برآورده نمی شود، آنها كه فرد یا شیء مورد علاقه ای داشتند و از دست شان رفته است گرفتار این رنج ونگرانی هستند.

5- بی عرضگی و ضعف : یكی از علل منزوی شدن و تحلیل آن می تواند مسأله عدم و عرضه و كارائی در زندگی باشد. آنكس كه بیكاره و خرفت بار آمده و در مبارزه زندگی قادر نیست از موضع حقی دفاع كند و از عهده كاری نیكو برآید به گوشه ای می خزد و منزوی می شود.
این مسأله از دید دیگری هم قابل بررسی است و آن اینكه افراد ضعیف البنیه و كم جثه، آنهائی كه نمی توانند از لحاظ توانائی در انجام وظیفه به پای دیگران برسند و ضعف خود را جبران كنند تن به انزوا می دهند تا آن را از دید دیگران مخفی دارند.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir