توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله در مورد بررسی نقش مدیریت كیفیت فراگیر در آموزش pdf دارای 38 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد بررسی نقش مدیریت كیفیت فراگیر در آموزش pdf  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد بررسی نقش مدیریت كیفیت فراگیر در آموزش pdf،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد بررسی نقش مدیریت كیفیت فراگیر در آموزش pdf :

بررسی نقش مدیریت كیفیت فراگیر در آموزش
سازمانهای دانش آفرین

اشاره
بدون شك در حركت به سمت جهانی شدن، كیفیت یك عامل تاثیرگذار است. در روند توسعه صنعت و بازرگانی، یكپارچگی اقتصاد جهانی و رشد و اشباع بازار، كیفیت نقش اصلی را ایفا كرده و یكی از مهمترین عامل های رقابت

سازمان و موفقیت در بازارهای ملی، منطقه ای و جهانی به شمار می آید.
فرایند جهانی شدن، بازارها و لزوم داشتن توان رقابت باعث ایجاد الگوهای جدید مدیریت كیفیت شده است. مدیریت كیفیت فراگیر یك فلسفه، نظریه و روش شناسی نو در مدیریت كیفیت و نظامهای نشأت گرفته از آن است.
در حقیقت، تحقق و به كارگیریTQM یكی از ثمرات و دستاوردهای ناشی از گسترش و بین المللی سازی مدیریت كیفیت طی سالهای گذشته به حساب می آید. مقولهTQM به رغم عمومیت داشتن در كلیه زمینه ها، تاكنون فقط در كارخانه ها و برخی از مشاغل خدماتی رواج دارد. هرچند، اطلاعات زیادی در مورد اجـــرایTQM در بعضی از زمینه ها از قبیل آموزش، تحقیقات، مشاوره و; در دسترس نیست، لیكن باتوجه به جامعیت مفاهیم و اهداف نهایی TQM در لزوم دستیابی به كیفیت برتر می توان با بهره گیری از الگوهای كیفی به كار گرفته شده در سایر زمینه ها و تلفیق آن با شاخص های تاثیرگذار در بهبود فرایند آموزش به نتایج قابل قبولی در این زمینه دست یافت.
مدیریت كیفیت فراگیر روشی برای اداره یك سازمان است كه اساس آن بر كیفیت و مشاركت همه اعضای سازمان استوار است و هدف آن نیل به موفقیت درازمدت از طریق جلب رضایت مشتری و تامین منافع همه افراد ذی نفع است.
نظامهای آموزشی به عنوان بارزترین نمود سرمایه گذاری نیروی انسانی در زمینه شكوفایی در جامعه نقش اصلی را برعهده دارد. امروز، این نظامها سهم قابل توجهی از بودجه هر كشور را به خود اختصاص داده و باتوجه به اهمیت و نقش آن در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه ضروری است در جهت بهبود كیفیت نظامهای آموزشی اقدامات اساسی صورت بگیرد و از هدررفتن سرمایه های انسانی و مادی جلوگیری شود. مدیریت در این نظامها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابه گفته فیلیپ كومبز اگر قرار است تحولی در آموزش صورت گیرد بایستی از مدیریت آن شروع شود.
آموزش در یك ساختار نظام مدار می تواند نقش كلیدی در انتقال دانش داشته باشد. آموزش زمانی می تواند براساس نیاز ملی و در جهت گسترش فرهنگ و دانش مدیریت نوین استوار باشد كه نظام مدیریتی با رویكرد مشتری محور و كیفیت گرا ایجاد شده باشد. ساختار و نظام مدیریت آموزشی از این لحاظ مورد توجه نظام مدیریت كیفیت واقع می گردد. موسسات آموزشی به عنوان پلی میان تولیدكنندگان دانش و دانش پژوهان جهت پاسخگویی به تغییرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود نیازمند تحول جدی هستند.
مدیریت كیفیت فراگیر روشی است كه می تواند این تحول را در آموزش ایجاد كند. همان طور كه سالیس نیز معتقد است، مدیریت كیفیت فراگیر« فلسفه ای از بهبود مستمر است كه قادر است مجموعه ای از ابزارهای عملی و فنون برای

برآوردن نیازها، خواستها و انتظارات فعلی و آینده هر موسسه آموزشی را فراهم سازد. باتوجه به اینكه سازمانها و واحدهای آموزشی، عوامل اصلی و تعیین كننده آماده سازی و تامین نیروی انسانی دیگر نهادهای تولیدی و خدماتی در جامعه هستند، ضرورت مطالعه و پیاده كردن اصول »مدیریت كیفیت فراگیر در آموزش بیش از پی

ش احســـــاس می شود.
بنابراین، باید به دنبال یك استاندارد ملی برای »مدیریت كیفیت فراگیر در آموزش .
بررسی نقش مدیریت كیفیت فراگیر در آموزش و نیز تاثیرگذاری آموزش برارتقای كیفیت كار، عملكرد و محصول در سازمانها از اهداف مهم این گزارش ویژه می باشد كه در ادامه براهداف مذكور تاكید شده است.
TQM در آموزش
از زمانی كه اولین سنگ بنای كیفیت نهاده شد سالها می گذرد، اما تا به امروز برنامه ای به شیوه های مشخص برای تعریف و استانداردسازی مدیریت كیفیت فراگیر در آموزش صورت نگرفته است. هرچند تلاشهای جسته و گریخته ای در جوامع مختلف انجام پذیرفته است، اما با توجه به تفاوتهای معنی دار در برنامه های آموزشی سطوح مختلف و همچنین وابستگی شدید آن به سیاستهای آموزشی هر كشور، عملاً فضای عملكرد محدودی را در این مقوله باقی می گذارد. به علاوه، متاسفانه امر آموزش و نتایج و تبعات حاصله از آن به جهت فاصله زمانی نسبتاً طولانی برای مشاهده ثمرات و دستاوردهای مربوط فاقد جذابیت های اغواكننده صنعتی است، كه این خود مزید بر علت شده است تا عملاً استقبال چندانی به رویكرد مدیریت كیفیت در آموزش نشود.
دانشجویان، خانواده های آنها، متولیان آموزش و دولت، همگی خواستار این هستند كه دانشجویان با كیفیت خوب آموزش ببینند. اما سوالی كه در اینجا مطرح می شود این است كه معنی آموزش با كیفیت بالا چیست؟ باتوجه به اینكه در بین جوامع مختلف، تصور واحدی درباره كیفیت در مراكز آموزش، وجود ندارد. بنابراین، مهم است كه در ابتدا به درك صحیحی از مفهوم آموزش دانشگاهی دست یابیم. چنین تعریفی می تواند راهنما و راهگشای تنظیم نظام آموزشی در كشور باشد و به سازمان دهی مراكز آموزشی كمك نماید.
اگر بپذیریم آموزش وسیله ای است كه بزرگترها از طریق آن اعتقادات، ارزشها و آرمانهای خود را به نسل آینده انتقال می دهند، آنگاه می توانیم به این بینش برسیم كه هرآنچه كه در آموزش انجام می شود نشان دهنده یك فلسفه و یك درك از ارزشها است. دمینگ معتقد است كه مدیریت براساس یك فلسفه بسیار انسان دوستانه بنا نهاده شده است و با عقایدی شكل می گیرد كه معتقد است تمام افراد قابل آموزش هستند، علاقه مندند كه كارهای (مشاغل) خوب انجام دهند و سزاوار احترام اند. وی اعتقاد دارد كه آنها متوسط متولد نمی شوند، اما می توانند آن طور شوند. فلسفه نهفته در تفكر دمینگ به كســــــانی ارزش می گذارد كه یاد می گیرند یا یاد می دهند. او اغلب به این قانون از جوران اشاره می كند كه:
15% بقیه به كارگران مربوط می شود.
اخیراً دمینگ پیشنهاد داده است كه این اعداد باید به 95 درصد و 5

درصد تغییر یابد. از این رو، توصیه می كند در مواجهه با هر مساله ای می بایست با ساختاری شروع كرد كه زمان بیشتری را به خود اختصاص داده است.

استدلال دمینگ این است كه ریشه مشكل در آنجاست. برهمین اس

اس، می توان آموزش را به مثابه یك نظام تصور كرد كه در مسیر بهبود مستمر دچار مشكلات عمده ای است، لذا باید در مسیر حل مشكل، كانون توجه را روی عناصر اساسی و تاثیرگذار كه از مقیاس وزنی نسبتاً بالاتری برخوردارند، متمركز كرد. نكته اینجاست كه ثمرات آموزش در آینده مشخص می شود. لذا یك نظام مناسب برای مدیریت آموزش به افق های بلندمدت و آینده نگر چشم دوخته است.
برخی از سوالاتی كه می تواند مبنای طراحی یك نظریه مدیریت در آموزش قرار گیرد به قرار زیر است:
1- براساس چه فلسفه ای بنا شده است؟ آیا این فلسفه قابل توصیف است؟
2 – در این نظریه چه ارزشهایی نهفته است؟
3 – چه تصویری از آینده این نظریه را ترغیب و تشویق می كند؟

4 – آیا نظریه جامع و فراگیر است، به این معنا كه آیا آموزش را به عنوان یك نظام شناسایی می كند؟ آیا با فرایند آموزش – یادگیری ارتباط دارد؟
5 – آیا نظریه آموزش بنیان شده است و یا بااستفاده از موارد زیر تدوین گردیده است؟:
روان شناسی افراد، برگرفته از تاثیرات فردی یا گروهی
– نظریه سیستم
– تفاوتهای آماری
– یك نظریه علمی
6 – آیا یك مجموعه ویژه از ابزارها و فنون برای ایجاد آن به صورت عملی و در جهت كاهش شكاف بین نظریه تا عمل مشخص شده است؟ آیا این وسائل و فنون از مرحله یادگیری، تدریس، رهبــری و مدیریت منجر به فعالیتها می گردد؟ همان گونه كه در ارتباط با افراد خارج از نظام این گونه بوده است.
7 – آیا نظریه در موارد زیر تواناست؟:ینش و آگاهی را افزایش می دهد؟
– پیش بینی كننده: آیا ما را در پیش بینی یك مسئولیت قابل قبول قادر می سازد؟ چه چیزی در آینده اتفاق خواهــد افتاد؟ آیا ما را در تصمیم گیری اینكه چه چیزی را مشاهده كنیم كمك می كند؟ آیا شاخص های بهبود و توسعه را مشخص می كند؟

– تجویزی: آیا یك راهنما برای عملكرد بدون محدودیت فعالیتها وجود دارد

؟
هریك از این هفت عامل مورد نیاز برای مدیــریت كیفیت دارای عملكردی است كه نمی توان آن را حذف كرد. هر رویكردی كه برای آموزش ارائه می شود می بایست در ابتدا مورد بررسی قرار گیرد و مشخص شود آیا تمام هفت عنصر بالا را در بردارد؟
شوجی شیبا معتقد است اكثر افراد اغلب می خواهند ثابت كنند كه مدیریت د:
مدیریت كیفیت مطمئناً در صنعت موثر بوده و تاثیرگذار است، اما آیا شما می توانید

ثابت كنید كــــــه در آموزش هم موثر واقع می شود.
واقعیت این است كه مواردی وجود دارند كه اثبات آنها در ابتدا غیرممكن است و در واقع قبل از مشاهده اثرات آنها نمی توان موفقیت آن را تضمین كرد. بحث مدیریت كیفیت در آموزش نیز از همین مقوله است. در واقع، نظریه برای اثبات، به زمان و كار مداوم نیاز دارد. تنها چیزی كه در این زمینه می توان گفت شاید به نوعی پاسخ دمینگ به منتقدان این نظریه باشد یعنی:
امتحان كن و به آن فرصت بده، خواهی دید كه آن را دوست خواهی داشت.
انتقال نظریه از صنعت به آموزش
در گزینش و انتخاب الگو و شیوه مدیریت كیفیت كه به صورت اساسی برای واحدهای تجاری و صنعتی گسترش یافته است، توجه به تفاوتهای خاص بین آموزش و صنعت همواره اهمیت خاص دارد.
– دانشگاه یك كارخانه نیست.
– دانشجو یك محصول نیست.
– ولی، آموزش دانشجو محصول است.
در تكمیل موفقیت آمیز محصول آموزش، لازم است دانشجو همانند یك كارگر مشاركت فعال داشته باشد و فرایند یادگیری را با باور قلبی مدیریت كند. نكته اینجاست كه تدریس و یادگیری دو فرایند متفاوت هستند، تدریس بیشتر به مدیریت شبیه است تا به نظارت بر جزئیات فعالیتها ، و یادگیری بیشتر بر فرایند تحقیق و توسعه شباهت دارد تا به مجموعه ای از فرایندها. در صنعت، مدیریت كیفیت، نیاز هر مدیر برای راهبری صحیح سیستم به سمت تعیین نیازهای مش

تری در یك فرایند منطقی است.
فرایند و روشهای به كارگیری TQM در آموزش
AASA شبكه ای از افراد مشتاق و علاقه مند به TQMدر آموزش را تاسیس كرده است كه به علاقه مندان و پیشگامان این نهضت در راه تحقیق و ترویج این فرهنگ كمك شایانی ارائه می كند. مواردی را كه می توان در فرایند اجراییTQM در كلاس مورد استفاده قرار داد، به شرح زیر است. این نكات از اصول پیشنهادی دمینگ الهام گرفته شده اند:
– دانشجویان به عنوان همكار در فرایند آموزش و یادگیری مشاركت داده شوند.
– استاد و دانشجویان باید در شروع هر نیمسال تحصیلی در حصول اهداف و ر از فرایند یك یادگیری مطلوب را بررسی كنند.
تحقیقات هریس. جان. دبلیو و باگت. جی. مارك نشان می دهد كه شخص در سیستم رشد می كند و ارتقا می یابد. فرایند آموزش دانشجو نیز چنین است، اما در این سیر صعودی به نقطه ای می رسد كه دیگر علاقه ای برای یادگیری موضوعات ویژه و تخصصی نشان نمی دهد.

اینجاست كه مهمترین نقش و وظیفه مدرس یعنی برنامه ریزی در جلب مشاركت دانشجو در تداوم انگیزه برای یادگیری مشخص می شود. در واقع، افراد ذاتاً علاقه مند به یادگیری مطالبی هستند كه احساس می كنند دانستن آنها لازم است. لذا یكی از روشهای جلب مشاركت افراد می تواند در تلفیق ارائه مطالب با گزینه های واقعی و مطالعه موردی روی این گزینه ها باشد.
آنچه مسلم است این است كه اولین وظیفه دانشگاهها و مراكز آموزش عالی ایجاد بستر

و فضای مناسب برای رشد شخصیت و شكوفایی استعدادهای فرد است. برای نیل به این مقصود باید به دو جنبه زیر توجه كافی شود:
ارائه و اجرای TQM به عنوان یك واحد درسی.
به كارگیری مبانی مدیریت كیفیت فراگیر برای تدریس یا تحقیق سایر دروس.
مهمترین جنبه های متصور در استقرارTQM در مراكز آموزشی عبارتند از:
1 – آگاهی و فهم كیفیت.
2 – مدیریت رضایت یادگیرنده (مشتری).
3 – فرهنگ آموزش و تغییرات سازمان دهی شده.
4 – مدیریت حمایت از دانشجو (به عنوان مشتری).
5 – مشكلات استخدام و توانمندسازی.
6 – كنترل فرایند.
7 – مدیریت فرایند تجارت.
8 – برنامه ریزی كیفیت راهبردی.
9 – سیستم های اطمینان از كیفیت و بازرسی.

10 – اندازه گیری میزان عملكرد.
درواقع با محور قراردادن این جنبه هـــا می توان مقدمات فرهنگ سازی كیفیت در آموزش دانشگاهی را تثبیت كرد. در این راستا، همكاری و مشاركت گسترده دانشگاه، مدرس و دانشجو در درك و عمل به فرازهایTQM بسیار حائز اهمیت است، زیرا تجربه های اجرای TQM در آموزش خیلی گسترده نیست و تلاشهای كیفی اغلب به شرایط آزمایشگاهها، طراحی برنامه آموزش، توسعه منابع درسی و ارزیابی امتحانات محدود است. البته، در راه پیاده سازی این نظام در آموزش چندنگرانی وجود دارد. اول، آنكه بعضی كاركنان مراكز آموزشی از این وحشت

دارند كه ممكن است بااستقرار این نظام كیفی خلاقیت، توانایی و به نوعی نیاز به خدمات آنها به شدت محدود شود، لیكن در صورت تفهیم كامل خط مشی و آرمان كیفیت نه تنها برنیاز و نقش كاركنان در این سیستم تاكید می شود، بلكه آزادی عمل و توسعه فردی نیز در این نگـــــرش تضمین می گردد.
نكته دیگر، لزوم تعامل و تعاون میان مراكز آموزش عالی و تشكیلات اقتصادی، بخش اجرایی و صنعت است كه در آینده از محصول آموزش استفاده خواهند نمود. یك سیاست موفق در تنظیم و طراحی نظامTQM برای آموزش نباید صرفاً به آموزش دانشجویان متكی باشد بلكه باید به ایجاد زمینه های آموزش در رفع نیازهای جامعه منتهی شود، از این رو، جهت گیری و برنامه های دانشگاه باید بامحوریت این موضوع تنظیم شوند. شاید بتوان برخی دلایلی را كه باعث شده است فرهنگTQM در آموزش چندان گسترش نیابد به شرح زیر خلاصه كرد:
1 – پذیرش فردی در خصوص اینكه هدف كیفیت در آموزش وجود ندارد.
2 – بسیاری از مراكز آموزشی، برنامه و سیاست مشخصی در تمركز بر كیفیت ندارند.
3 – مدیران مراكز آموزشی فاقد درك جدیدی از كیفیت و احساس وظیفه برای نائل شدن به آن هستند.
4 – بازدید، همكاری و انتقال تجربه كنترل كیفیت صنعتی میان مراكز تولیدی موفق و دانشجویان ضعیف است.

TQMو اثربخشی آموزش
مدیریت كیفیت فراگیر یك فرهنگ مدیریتی است كه پس از نهادی شدن آن در سازمان آموزشی به ابزاری برای بهره گیری و بهره برداری از كلیه منابع انسانی، مالی، فناوری و; تبدیل می گردد. هدف اساسی نظام مدیریت كیفیت فراگیر درگیركردن كلیه كارگزاران آموزشی از مدیریت عالی تــــا پایین ترین سطوح با فعالیتهای آموزشی، اهداف و ماموریت سازمان آموزشی است.

نظام مدیریت كیفیت فراگیر با سازوكارهایی كه فراهم می كند ساختارهای مناسبی برای بهـــره برداری از

تجارب، استعدادها، توان فكری و عقلی و منابع كالبدی سازمان آموزشی به دست می دهد و به صورت خودكار به مدیریت سازمان كمك می نماید تا از توان موجود و توانمندیهای نهفته كارگزاران آموزشی در آینده سازمان بهره برداری شود. رسالت مدیریت سازمان آموزشی، بهره برداری از توان كاركنان است و این مهم در قالب نظام مدیریت كیفیت فراگیر بـــه راحتی صورت می گیرد.
مفهوم مدیریت كیفیت فراگیر نظام به كارگیری توانمندیهای فكری و جسمی كاركنان

در سطوح مختلف یك سازمان است. در مدیریت كیفیت فراگیر به جای اینكه مسئولیت آموزش و یادگیری و كیفیت فقط بر دوش یك نفر یا واحد خاصی باشد برعهده همه كارگزاران سازمان آموزشی است و بااین نظر همه افراد را درگیر كار كرده و از توانمندیهای مختلف كاركنان در سطوح مختلف بهره

برداری می كند. TQM توان كاركنان را در تمام فعالیتها و فرایندها به كار می گیرد و مشاركت را به صورت عملیاتی و ملموس تا عمق سازمان رسوخ می دهد.
سازوكارهای نظام مدیریت كیفیت فراگیر در اثربخشی آموزش
برای اثربخشی آموزش لازم است تركیب مناسب و بهینه ای بین عوامل موثر در آموزش ایجاد شود. برای بهره برداری از منابع انسانی و مادی سازمان آموزش، نظام TQM به عنوان یك شیوه مدیریت مشاركتی، سازوكارهای مهم و متعددی را در اختیار سازمان و دست اندركاران آن قرار می دهد. به طور كلی نظام TQM در عمل تجربه شده و بر اثربخشی آموزش كمك می كند.
اثربخشی آن را می توان در ابعاد زیر یافت: 1 – سازوكار بهره برداری موثر از زمان در سازمان آموزشی

یكی از عواملی كه در اثربخشی آموزش و یادگیری اثر دارد، نحوه استفاده از زمان است. معمولاً در آموزش، اتلاف وقت را با هیچ چیز نمی توان جبران نمود و فرصتهای از دست رفته خسارات جبران ناپذیری را به پیكره آموزش جامعه وارد می كند. TQM در مورد اینكه از زمان استفاده شود، و یا اینكه چگونه وقت با شرایط فراگیران تنظیم شود راهكارهای عملی ارائه می دهد. یكی از شاخص ها و معیارهایی كه با آن در مورد ماهیت فرهنگ جامعه و یا سازمان می توان

قضاوت نمود، مفهوم زمان است. زیرا استفاده از زمان به عنوان یك منبع، شاخصی برای كارآمدی مدیریت سازمان آموزشی است. مدیریت كیفیت فراگیر در مقولـه های زیر در بُعد زمان به اثربخشی آموز

ش كمك می كند:

1 – حساسیت عمومی نسبت به استفاده از وقت ایجاد می كند.
2 – قید زمانی برای فعالیتهای یاددهی و یادگیری ایجاد می نماید.
3 – میزان دلایل اتلاف وقت در گذشته را مشخص می كند.
4 – فراگیران و معلمان را وادار به تقسیم بندی وقت خود می كند.
5 – زمـان بندی در عمل به افراد آموزش داده می شود.
6 – همواره گذشته و حال و آینده را مقایسه و زمان را برای كاركنان معن

ی
دار می كند. 2 – سازوكار شاخص سازی جهت هدایت فرایند یاددهی و یادگیری
اینكه فرایند یاددهی و یادگیری برمبنای درستی حركت كند نیازمند شاخصها و معیارهایی است كه بتوانیم عملیات آموزشی را با آن مقایسه كرده و مسیر حركت را در راستای اهداف آموزشی تبیین كنیم. زمانی می توان از فرایند یاددهی و یادگیری مدیریت نتایج مناسبی حاصل كرد كه بتوان آن را اندازه گرفت، و برای اندازه پذیركردن فرایندهای آموزشی، شاخص سازی كك می كند:
الف :‌تعیین منابع شاخص سازی
در این بُعد، مدیریت كیفیت فراگیر با ارائه مكانیزم الگوبرداری به كارگزاران آمو

زشی كمك می كند تا منابع شاخص سازی را شناسایی و از آن كمك بگیرند. الگوبرداری عبارت است از فرایند انبساط آنچه برای سازمان اهمیت دارد، به اضافه یادگرفتن از افرادی كه فرایندها را بهتر انجام می دهند. نظام مدیریت كیفیت فراگیر به سازمان آموزشی كمك می كند تا از منابع زیر به عنوان الگوی شاخص سازی استفاده كند:

– بازنگری مدارك و اسناد موجود در سازمان
– استفاده از استانداردهای جسمانی آموزش از طریق اینترنت
– سازمانهای مشابه داخلی و خارجی
– كتب و مقالات
– تجارب افراد بازنشسته و صاحب نظر
– روند گذشته سازمان
– مراكز تحقیقاتی و دانشگاهی
ب : فرایند عملیاتی كردن شاخص سازی
در این بخش با جمع آوری اطلاعات و تعیین مراجع و منابع، نظام مدیریت كیفیت به كمك شاخص سازی به صورت عملیاتی صورت می گیـــرد. به طور كلی، فرایند شاخص

سازی را می توان در شكل شماره 1 نشان داد.

3 – سازوكار مشكل یابی آموزشی و حل آنها به صورت عملیاتی نظام مدیــــریت كیفیت فراگیر یك مشكل یاب است. زمانی كه در سازمان آموزشی به مسایل و مشـــــكلات توجه نشود، پس از مدتی مشكلات دست به دست هم داده و وضعــــیت پیچیده ای را به وجود می آورد كه نتیجه آن بروز بحران آموزشی است. كیفیت فراگیر با ابزاره

ایی كه به كار می گیرد سازوكار دایمی را در سازمان آموزشی طراحی و پیاده سازی می نماید كه پیوسته به شناسایی مشكلات منتج می شود. به كارگیری فنونی نظیر »توفان مغزی به روش جان دیویس ویا انجام پژوهش در دروس به روش دلفی« در مدیریت كیفیت فراگیر موجب شناسایی مشكلات توسط همه فراگیران و كارگزاران آموزشی می گردد.
به طور كلی نحوه كمك مدیریت كیفیت فراگیر در م

شكل یابی آمـــوزش و حل آن را می توان در شكل شماره 2 نشان داد.

توسعه آموزش مبتنی بر رویكردTQM
به رغم تلاشهای زیادی در بخش صنعت، آموزش و بهداشت با هدف افزایش كیفیت زندگی انجام می گیرد، هنوز سازمانها و مراكز آموزشی ما از بسیاری جهات از جمله آموزش، از پایین بودن كیفیت رنج می برند. مدیریت فراگیر سازمانهای آموزشی را در مواردی نظیر، فرایند ارزشیابی، شوق انگیزكردن محیطهای آموزشی، بهبود برنامه های درسی و آموزشی، سرعت ارائه خدمات آموزشی بهتر و كاهش هزینه، بهبود می بخشد.
در جهان امروز ارائه كالاها و خدمات با كیفیت مناسب، مبتنی بررضایت مشتریان و گیرندگان خدمات از اهمیت زیادی برخوردار است. اغلب كارخانه ها، موسسه های صنعتی، خدماتی و آموزشی سعی دارند با افزایش كیفیت محصولات خود، مشتریان جدید و بیشتری جذب كنند و از رقیبان خود سبقت بگیرند.
از آنجا كه كیفیت بهتر كالاها و خدمات، نتیجه فرایند مطلوب آموزش است، از این رو خیلی سریع توجه به كیفیت و ارتقای مستمر كیفیت در نزد اهل علم و دانش، موسسات و مراكز علمی و آموزشی از جایگاه ویژه ای برخوردار شد. دانشگاهها و مراكز علمی و پژوهشی جهان هرروز با نوآوریهای جدید به دنبال ارتقای كیفیت خدمات و ارائه آن به مشتریان خود هستند.
موسسات و شركتها به خوبی این نكته را یافته اند كه

رضایت مشتریان و گیرندگان خدمات و توجه به خواستها و نیازهای آنان، تاثیر مستقیم در افزایش درآمد و سود اعتبار اجتماعی آنان دارد. از طرفی، با رشد دانش و آگاهی مردم، تنوع نیازها و خواستهای آنان و همچنین پافشاری مردم و حكومتها برای بازسازی و بهسازی گسترده نظام آموزشی و درسی، توجه به كیفیت نسبت به گذشته اهمیت بیشتری پیدا كرده است.
امروز بحثهای زیادی پیرامون كیفیت و اهمیت آن به ویژه ن

زد مدیران و كارشناسان آموزشی مطرح است، ام

ا نتایج و آثار كیفیت در كالاها و خدمات (محصول) چندان مشهود نیست. به رغم تلاشهای زیادی كه در بخش صنعت، آموزش و بهداشت با هدف افزایش كیفیت انجام می گیرد، هنوز جامعه ما از بسیاری جهات از جمله آموزش و پرورش و آموزش عالی از پایین بودن كیفیت رنج می برد.
می توان گفت، مدیریت كیفیت فراگیر تغییر دائمی در روشی است كه دانشگاهها و مراكز آموزشی می توانند برای خود انتخاب كرده و به وسیله آن اداره شوند. فرایند حركت به سوی كیفیت فراگیر در دانشگاهها و مراكز و موسسات آموزشی، فرایند

ی آهسته و پیوسته است. تحول مدیریت كیفیت فراگیر زمـــان می برد. این تحول با صبر، بخشش، همیاری و كمك حاصل می شود.
دانشگاهها و موسسات آموزشی زمانــی می توانند در انجام مدیریت كیفیت فراگیر موفق شوند كه مدیران در اجرای آن مشاركت داشته باشند. یعنی نسبت TQM به آگاهی، باور، اعتماد عمیق و مهارت داشته باشند. البته در این میان حمایت مدیران عالی و ارشد و میانی در دانشگاهها و مراكز آموزشی بسیار موثر است.

عدم حمایت مدیران میانی و عالی به معنی عدم موفقیت TQM نیست، بلكه روند موفقیت را كند می سازد. مشاركت، علاقه، آگاهی و تعهد كاركنان دانشگاهها به ویژه استادان و اعضای هیات علمی نسبت به TQM، اثرات عدم حمایتها را به میزان زیادی كاهش می دهد. مشاركت و مداخله مدیران دانشگاهها و استادان در اجرای مدیریت كیفیت فراگیر به این معناست كه آنان در اجرای مدیریت كیفیت فراگیر در دانشگاه پایبند و متعهد می باشند. مدیر موفق در اجرای مدیریت كیفیت فراگیر سعی می كند تنها تصمیمات را تایید نكند و در برنامه ها به جای مشخص كردن افراد و تفویض به آنان برای اجرا، برنامه بسازد و به جای ارزیابی نتایج، فرایند نتایج را ارزیابی كند.
زمینه هایی كه قبل از اجرای TQM باید آماده شوند عبارتند از:
– عدم تمایل به پنهان كردن شكستها،

– تغییر كردن عادتهای قدیمی،
– پاداش ندادن به رفتارهای مغایر با TQM،
– تغییر كردن فرایند تفكر. یعنی رویكرد تفكر سیستمیك حاكم شود،
– صبور بودن و به منافع درازمدت اندیشیدن، نه به منافع كوتاه مدت،
– از بین بردن ترس به عنوان مانع تغییر،
– فراهم ساختن دانش و مهارتهای جدید،
– به وجود آمدن معرفت و شناخت و اعتماد عمیق نسبت بهTQM ،
– حمایت كامل و جدی رهبری و مدیریت دانشگاه و موسسه آموزشی ازTQM .
نكاتی از قبیل مشاركت مدیر دانشگاه و موسسه آموزشی، گسترش آگاهی و درك روشن از مدیریت كیفیت فراگیر و ایجاد باورعمیق در كاركنان نسبت به آن، توسعه دانش، نگرش، مهارت كاركنان و اصلاح بهبود و بهسازی زیرساختهای

سازمانی عوامل مهمی هستند كه باید در شروع مدیریت كیفیت فراگیر در دانشگاهها و مراكز آموزشی به آنها توجه شود. با مشاركت مدیران مراكز آموزشی و دانشگاهها در بهبود كیفیت، سایر كاركنان از جمله استادان و مربیان نیز مشاركت می كنند. مدیران نیازمند سبك رهبری اقناعی و نفوذ در قلب و روح كاركنان هستند. سبك مدیریتی باید بر پایه مشاركت، قابل رویت و استوار باشد و بتواند در مورد ارزشها و راهبردها به صورت كارآمد و درست قضاوت كند، نه اینكه صرفاً بر پایه قدرت فردی مدیر استوار باشد.
مدیران و همه كاركنان باید آنچه را كه درباره مدیریت ف

راگیر در دانشگاهها و مراكز آموزشی و فواید آن در بهبود مستمر و اثربخشی دانشگاه مطرح است به خوبی درك كرده و نسبت به آن اعتماد و باور عمیق داشته باشند. این امر مستلزم آن است كه اولاً همه افراد آموزش لازم را دریافت كنند و ثانیاً شیرینی اجرای مدیریت كیفیت در دانشگاه و موسسه آموزشی را عملاً بچشند.
قدم دوم در توسعه TQM، توسعه دانش، نگرش و مهارت كاركنان است. هرچه افراد دانش بیشتری داشته باشند، در گسترش مدیریت كیفیت فراگیر و اثربخشی برنامه ها موفق تر خواهند بود. دانش با نگرش و مهارت ارتباط مستقیم دارد. هرچه افراد دانش بی

شتری كسب كنند، نگرش آنان تغییر یـافته و ماهرتر می شوند. نوع نگرش و رویكرد نسبت به دانشگاه می تواند موجب تسهیل در منابع دانشگاه و برعكس مانع در راه توسعه آن باشد. مدیری كه به ورودیهای سیستم دانشگاه بیش از فرایند اهمیت می دهد در مقایسه با مدیری كه به فرایندها و اصلاح و بهسازی مستمر فرایندها می اندیشد، متفاوت است. عامل بسیاری از موفقیتها مرهون تغییر در نگرش است. در بسیاری از مـــواقع اگر جهت را عوض نكنیم، به رغم افزایش ظرفیتها و منابع در ورودیهای سیستم، پیشرفتی نخواهیم داشت.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir