توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله زبان شناسی و گفتگو word دارای 78 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله زبان شناسی و گفتگو word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله زبان شناسی و گفتگو word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله زبان شناسی و گفتگو word :

زبان شناسی و گفتگو

ساختار گفتار و اولویت
بخش قبل، بر جنبه های آگاهی اجتماعی كه می‌تواند بر آنچه از طریق گفته‌ها و در طول یك فعل و انفعال رابطه ایجاد كند. تاثیر داشته باشد تمركز كرد. اصطلاح اثر متقابل (فعل و انفعال) در واقع می‌توانست شامل تعداد زیادی از زد و خوردهای كاملاً متفاوت اجتماعی شود.
برای مثال یك معلم كه در كلاس در حال صحبت كردن با دانش آموزان است نوعی از اثر متقابل را نشان می‌دهد. مثالهای دیگر شامل پزشكی است كه در یك كلینیك، بیماری صحبت می‌كند یا افرادی كه در مذاكرات یك دادگاه شركت می‌كنند. افرادی كه در جلسه كمیته یا هیئت شركت

دارند یا افرادی كه در اداره پست در حال خرید تمبر هستند و هزاران تجربه مختلفی كه مردم دارند در آن یك تبادل گفتار میان افراد وجود دارد. احتمال می‌رود نوع مذاكره بر اساس موقعیتهای مختلف تعامل متفاوت باشد. به هر حال ساختار و مذاكره یعنی الگوی بنیادی من می‌گویم ; تو می‌گویی ; من می‌گویم ; تو می‌گویی از آن نوع تعامل بنیادی كه ما در ابتدا آن را بدست می‌آوریم و اغلب مورد استفاده قرار می‌دهیم ناشی می‌شود. این، ساختار مذاكره و گفت و گو است. ساختار گفت و گو چیزی است كه ما با آن در طول بیشتر مذاكره آشنا هستیم. اكنون زمان آن رسیده كه به این ساختار به عنوان یك منظر حساس و دشوار كاربرد آشنای دقیق تر بنگریم.

تجزیه و تحلیل و گفتگو
استعاره‌های زیادی برای توضیح و شرح ساختار مذاكره به كار رفته‌اند برای بعضی گفت و گو و مذاكره مثل یك رقص است ، با شركای مذاكره كه به آرامی حركاتشان را با هم هماهنگ می‌كنند. برای دیگران گفت و گو مثل عبور یك ترافیك از یك تقاطع می‌باشد كه شامل حركات متناوب بسیار و بدون هیچ برخوردی است.
به هر حال گسترده ترین روش تحلیلی مورد استفاده نه بر اساس رقصیدن (موسیقی وجود ندارد) و نه بر اساس جریان ترافیك و علائم ترافیكی موجود نیست) است. بلكه بر اساس قیاسی با كاركردهای اقتصادی یك فروشگاه می‌باشد.
در این فروشگاه یك جنس كمیاب وجود دارد كه بستر كلام و حق صحبت نام دارد و می توان آن را تحت عنوان حق سخن گفتن تعریف كرد. در هر موقعیتی كه كنترل به خوبی ثابت نشده باشد هر كس می‌تواند برای بدست آوردن آن سعی كند. این ،‌گرفتن نوبت نام دارد. از آنجا كه این یك شكل فعالیت اجتماعی است، گرفتن نوبت بر اساس یك سیستم مدیریتی محلی عمل می‌كند. كه به طور مذاكره‌ای توسط اعضای یك گروه اجتماعی شناخته می‌شود.

سیستم مدیریتی محلی ضرورتاً تعدادی از مذاكرات برای بدست آوردن نوبت‌ها، حفظ آنها و یا از دست دادنشان است. این سیستم بیشتر در نقاطی موردنیاز است كه یك تغییر و تحول امكان پذیر در اینكه چه كسی نوبت را دارد، وجود داشته باشد.
هر نقطه تغییر نوبت امكان پذیر یك مكان تحول رابطه (TRP) نامیده می‌شود. در داخل هر گروه اجتماعی ویژگی هایی برای سخن گفتن و یا عدم سخن گفتن وجود خواهند داشت كه نوعاً با یك TRP مرتبط هستند.
این نوع از استعاره تحلیلی برای ما یك منظر بنیادی تهیه می‌كند كه در آن سخن گویانی كه با هم در حال مذاكره و گفت و گو هستند طوری دیده می‌شوند كه گویی در طی نگه داشتن و حفظ حق صحبت در حال نوبت گیری هستند.

آنها به آرامی این تغییر نوبت را انجام می دهند زیرا از سیستم مدیریت محلی برای گرفتن آن نوبت ها در یك TRP مناسب آگاهی دارند.
استعاره می تواند در آن دسته مذاكرات و گفت و گوهایی كاربرد داشته باشد كه در آنها گویندگان همكاری می كنند و حق صحبت را به طور مساوی تقسیم می كنند . همچنین این می تواند آن دسته گفت و گوهایی را تشریح كند كه در آنها به نظر می رسد گویندگان در رقابت هستند در حال جنگ برای حفظ حق صحبت و جلوگیری از گرفتن آن بوسیله دیگران این روشهای اثر متقابل مذاكره ای اساسا از یك گروه اجتماعی به گروه دیگر تفاوت دارند.
برای مصور كردن این سیستم در كار ، در حالتی كه از فرضیه های متفاوت دیگر گروههای اجتماعی درباره معنا و مفهوم ویژگی های گوناگون آگاهی داریم ،‌بر روی گفت و گوهایی یك گروه اجتماعی تمركز می‌كنیم (گویندگان انگلیسی زبان طبقه متوسط در یك جمع )

(مكثها ، تداخل یا همزمانی و كانالهای برگشتی)
بیشتر اوقات مذاكره و گفت و گو شامل دو یا تعداد بیشتری از شركت كنندگان است كه نوبت ها را بدست می‌آورند.
و در هر زمان تنها یكی از آنها سخن می‌گوید. گذر آرام از یك گوینده به گوینده بعدی با ارزش به نظر می رسد. گذرهایی با یك سكوت طولانی بین نوبت ها یا تداخل كلامی قابل توجه ، غیر استادانه و زشت تلقی می گردد. هنگامی كه دو نفر تلاش می كنند با هم گفت و گویی داشته باشند و متوجه می‌شوند كه جریان روانی (بینششان ) وجود ندارد یا ریتم ملایمی برای گذرها و انتقال (نوبت ها) وجود ندارد، بیشتر از آنچه گفته می‌‌شود. ارتباط ایجاد می‌گرد اینجا یك حس فاصله ، عدم صمیمیت و راحتی وجود دارد همانطور كه در اثر متقابل بین یك دانش آموز و پدر دوستش طی اولین ملاقاتشان در (مثال) (1) نشان داده شده

مثال (1)
آقای استریت : دیو ، رشته تحصیلی تو چیست ؟
دیو: انگلیسی ; خوب هنوز واقعاً تصمیم نگرفتم.
(3 دقیقه)
آقای استریت پس می خواهی معلم بشوی؟
دیو : – نه – جداً نه – واقعاً نه اگر بتونم كاری بكنم
(5/2 دقیقه)
آقای اسمیت: – وا- // تو كجا; – ادامه بده
دیو؛- منظورم اینه كه این – اه ببخشید // من ;
همانطور كه در (مثال) (1) دیده می‌شود، مكثهای خیلی كوتاه با خط اریب مشخص شده ،‌به سادگی تردید هستند.

اما مكثهای طولانی تر تبدیل به سكوت می‌شوند. سكوتها در (1) به هیچ كدام از گویندگان قابل اسناد نیستند زیرا هر كدام یك نوبت را كامل كرده اند. اگر یك گوینده در واقع بستر را به گوینده دیگری بازگرداند و دیگری حرفی نزند بنابراین سكوت به گوینده دوم اسناد می‌گردد و با اهمیت می‌شود. این یك سكوت قابل اسناد است.
همانطور كه در مثال (2) نشان داده شد، عدم پاسخ گویی از جانب دیو از طرف دوست دخترش طوری تلقی می‌گردد كه گویی در حال ایجاد ارتباط است.

مثال (2)
جین: دیو، من دارم به مغازه می روم . (2 دقیقه) جین: دیو؟ (2 دقیقه)
جین: دیو ______ چیزی نشده ؟ دیو: چی؟ چی شده ؟ جین: ولش كن.
سكوت در TRP به اندازه تداخل و همزمانی برای سستم مدیریت محلی مشكل زا نیست اگر انتظار این است كه در یك زمان فقط یك نفر حرف بزند پس این همزمانی می تواند یك مشكل جدی باشد. با برگشت به مثال اول دو سطر آخر، وجود تداخل كلام را مصور می كنند . با دو خط مورب در آغاز سخن، این تداخل كلام مشخص شده است.
نوعاً ، اولین همزمانی یا تداخل هنگامی كه اتفاق می افتد كه هر دو گوینده تلاش می كنند با هم سخن را آغاز كنند. بر اساس سیستم مدیریت محلی، یك گوینده متوقف می شود تا به دیگری اجازه دهد تا او بستر را داشته باشد.

به هر حال برای دو گوینده كه به سختی به یك ریتم سهم بندی شده گفت و گو دست پیدا می كنند روش و الگوی توقف – شروع- تداخل – توقف، ممكن است تكرار شود. نوعی از تداخل یا هم زمانی كه در مثال (1) نشان داده شده به سادگی قسمتی از اولین گفت و گوی مشكل با یك مشخص ناآشناست. انواع دیگری از این نوع تداخل وجود دارند كه به سختی تعبیر می شوند

. به نظر می رسد برای خیلی (اغلب جوان ترها) از گویندگان ،‌سخن همراه با تداخل یا سخت هم زمان مثل یك بیانیه اتحاد و انسجام یا نزدیكی در بیان دیدگاهها و ارزشهای مشابه ، عمل می كند.
همانطور كه در مثال (3) نشان داده شده تاثیر سخن هم زمان حس دو صدا را ایجاد می‌كند كه به عنوان یك صدا در هماهنگی با هم همكاری می كنند.
مثال (3)
مین آیا او را درویدیو دیدی؟ وندی: بله _ قسمتی كه در ساحل است
مین : اوه خدای من او خیلی سكسی بود. وندی : او فقط خیلی وقیح بود.
مین : و همه موجها در اطرافش با هم برخورد می كردند! وندی :‌بله واقعاً وحشیانه بود.
در مثال (3) تداخل و همزمانی كلام نزدیكی را ابلاغ می‌كند. در مثال 4 تداخل رقابت را می‌رساند.
جو: وقتی اونا بودند نیرو ادامه می تونم حرفمو نموم كنم؟ جری: نوبت من می گفتم كه ;
در مثال (4) ممكن است به نظر برسد كه دو گوینده در حال جر و بحث با هم هستند اما آنها در حقیقت برای اجازه سخن گفتن با هم رقابت می كنند.

نقطه ی كه در آن هزمانی صورت می‌گیرد مانند یك وقفه تلقی می‌شود و اولین گوینده در واقع مجبور است كه در مورد سازنده نظریه‌ای بدهد تا در مورد موضوع گفت و گو با صدایی بلندتر، كه با حروف بزرگ نشان داده شده ؟ در CANIFINISH‌با توجه به این انتظار كه باید به او اجازه داده شود تا حرفش را به پایان برساند،‌گوینده اول در مثال (4) به بعضی از قانونهای بیان نشده ساختار گفت و گو متوسل می‌شود. انتظار می‌رود تا وقتی كه گوینده رایج به یك TRP برسد، گوینده ذخیره صبر كند.
واضح ترین نشانه،های یك TRP . پایان یك قسمت ساختاری (یك عبارت یابند، و یك مكث است. توجه كنید كه در (مثال4) گوینده اول در نقطه ای می‌گوید «وقتی اونا بودند» كه گوینده دوم شروع به حرف زدن می‌كند. اینجا مكثی وجود ندارد واین پایان عبارت یابند نیست این یك دقیقه كاملاً روشن است. و قانونها را درهم می شكند. به طور معمول كسانی كه می‌خواهند حق صحبت را به دست آورند قبل از داخل صحبت پریدن،‌برای یك TRP ممكن صبر خواهند كرد. البته كسانی كه حق صحبت را در یك محیط رقابتی حفظ می كنند از آماده كردن TRP ها جلوگیری خواهند كرد.
برای انجام این كار آنها باید از یك مكث آشكار در پایان یك بخش نحوی خودداری كنند. همانطور كه

در مثال (5) مصور شده است. گوینده هر كدام از مكثها را پر می كنند. (آم یا آی) مكثهایی كه در داخل قرار دارند نه در پایان بخشهای نحوی. و دقیقاً قبل از این نوبت، گوینده دیگر تلاش كرده بود حق صحبت را بگیرد بنابراین گوینده در (5) بنظر می رسد برای نگهداشتن نوبتش دلواپس است،
من درباره – آم كتاب اول او كه – آه واقعاً شبیه یك شروع بود و بنابراین – آ نیست – واقعاً اهمیتی ندارد
تدبیر دیگر برای حفظ حق صحبت این است كه بوسیله شروع با اصطلاحات نوعی كه در مثال، 6 نشان داده شده یك ساختار بزرگتر را برای نوبتان نشان بدهید.
a . سه نقطه نظر وجود دارد كه می‌خواهم اشاره كنم اول ;

.b برای انجام این كار بیشتر از یك راه وجود دارد – یك مثال این كه ..
.c درباره ملوین نمی دونستی ؟ – اه اكتبر پیش بود ..
.d آیا در مورد ماشین جدید سنیدی شنیدی؟ – او آن را ;
اصطلاحات موجود در [b.a] و [G.b] به بحث در مورد واقعیتها با نقطه نظرها می‌پردازد در حلای كه اصطلاحات در [6c] . [6.d] مقدمه قصه گویی است.

در همه حالت آنها عادت دارند تبادل منظم نوبت را معوق بگذارند و اجازه دهند یك گوینده نوبت وسیعی داشته باشد در درون یك نوبت وسیع و گسترده به هر حال ، گویندگان هنوز از شركای مذاكره ای خود توقع دارند كه نشان دهند به آنها گوش می كنند. راههای زیادی برای انجام این كار وجود دارد . شامل اشاره سر، لبخندها و دیگر اشارات و عبارت مربوط به صورت اما رایج‌ترین اشارت شفاهی و صوتی ، علائم كانال بازگشتی نامیده می‌شوند یا به سادگی كانالهای بازگشتی بعضی از اینها در نقش ماری در مثال 7 حاضر هستند
مثال (7)
تماس گیرنده: اگر زیاد از خدمات راه دورت استفاده كن

ی تو ..
ماری: آها – آها تماس گیرنده : به تحقیقی كه دارم در موردش حرف میزنم علاقمند می شی چونكه
ماری : آره تماس گیرنده : اون فقط می تواند پول تو را ذخیره كند تا تبدیل به یك سرویس ارزان تر بشه
ماری: م م م
این انواع علائم (آها – بله – م) برای گوینده رایج بازخوردی را ایجاد می‌كند كه متوجه شود پیام در حال دریافت شدن است. آنها به طور معمول نشان می دهند كه شنونده در حال دنبال كردن است و اعتراضی به آنچه گوینده می گوید ندارد. با وجود این انتظار طبیعی ، نبود و غیاب كانالهای برگشتی نوعاً پرمعنا تعبیر میشود.
در طول گفت و گوهای تلفنی ، نبود كانالهای برگشتی ممكن است گوینده را برانگیزد تا بپرسد كه آیا شنونده هنوز آنجاست یا نه ؟ در طی این اثر متقابل روبه رو غیاب كانالهای برگشتی ممكن است به عنوان یك راه عدم موافقت تعبیر شود و به یك استنتاج عدم موافقت منتهی گردد.
در مذاكره سكوت مهم است و پرمعنی تعبیر خواهد شد.
شیوه مذاكره ای
خیلی از ویژگی هایی كه سیستم نوبت گرفتن مذاكره را توصیف می كنند بوسیله استفاده كنندگانشان معنادار می شوند. حتی در داخل یك جمعیت تعریف شده از گویندگان برای ایجاد سوء تفاهم اغلب تنوع كافی وجود دارد. برای مثال بعضی افراد توقع دارند كه شركت در یك گفت و گو خیلی فعال باشد كه در این صورت صحبت كردن خیلی سریع و اغلب بدون مكث بین نوبتها و یا تعدادی یا حتی تكمیل نوبت دیگری خواهد بود. این یكی از شیوه های مذاكره ای است . این یك شیوه درگیری عالی و نیرومند، نامیده شده است. این ذاتاً با شیوه دیگری كه در آن گویندگان از یك آهنگ آرام تر استفاده می‌كنند. توقع مكثهای بلندتر بین نوبتها را دارند در حرف هم نمی پرند و از قطع سخن یا تكمیل نوبت دیگری خودداری می كنند متفاوت است.
این شیوه عدم توفق و قطع سخن و عدم تحمیل آن یك شیوه عالی بی ملاحظه نام دارد. وقتی یك گوینده كه نوعاً روش اول را استفاده می كند در یك گفت و گو با یك گوینده كه به طور معمول روش دوم را استفاده می كند. برخورد كند،‌مذاكره به یك طرفه شدن متمایل می گردد روش مشاركت فعال در بحث ، تمایل پیدا می كند تا روش دیگر را در هم بشكند. هیچ یك از گویندگان ضرورتا

تشخیص نمی دهند كه اینها روشهای مذاكره و گفت و گویی هستند كه اندكی تفاوت دارند. به جای آن گوینده پر سرعت تر ممكن است فكر كند كه گویند كم سرعت چیزی برای گفتن ندارد. خجالتی است و شاید خسته كننده یا حتی احمق . در عوض او احتمال دارد به عنوان یك آدم پر سر و صدا تحمیل كننده ،‌سلطه جو، خودخواه و حتی مزاحم دیده شود. ویژگی های شیوه مذا

كره اغلب به عنوان رفتارهای شخصی تعبیر می شوند.
جفت های مجاور
با وجود تفاوتهایی در روش و شیوه به نظر می رسد بیشتر گویندگان راهی را برای كنار آمدن با شكل هر روزه تعامل اجتماعی می یابند. آنها مطمئتا در این مرحله به وسیله این حقیقت كه تعداد زیادی شیوه های تقریبا خودكار در ساختار مذاكره وجود دارد كمك می شود. درودها و خداحافظی هایی كه در مثالهای 8 تا 10 نشان داده شده اند بعضی مثالهای آشكار هستند.
(8) آنا : سلام بیل : سلام
(9) آنا . چطوری ؟ بیل : خوبم
(10) آنا : می بینمت! بیل : خداحافظ
این توالی های خودكار جفتهای مجاور نامیده می شوند. آنها همیشه شامل یك قسمت اول و یك قسمت دوم می شوند كه به وسیله گویندگان مختلف ایجاد می گردند. بیان قسمت اول بلافاصله توقع بیان قسمت دوم از همان جفت را به وجود می آورد.شكست در ایجاد قسمت دوم در پاسخ یك غیبت مهم تلقی می گردد و بنابراین پرمعناست تنوع اساسی در شكل هایی كه در یك جفت مجاور شكافها را پر می كنند ، وجود دارد؛ همانطور كه در (11) نشان داد

ه شده اما همیشه باید دو قسمت وجود داشته باشد.
قسمت اول قسمت دوم
.A چی شده ؟ .B چیز مهمی نیست
.A چطور پیش می ره؟ .B همینجوری مونده !
.A اوضاع چطوره ؟ .B معمولی
.A چطوری؟ .B گله ای نیست!
مثالها در (11) نوعاً در توالی های آشكار كننده یك مذاكره پیدا می شوند. انواع دیگر جفتهای مجاور در مثال (12) مصور شده اند كه شامل یك توالی سوال جواب (.a 12) یك تشكر و پاسخ متقابل (.b 12) و یك درخواست و پذیرش (.c 12) می شوند.
قسمت اول قسمت دوم
.A ساعت چند است ؟ .B حدود هشت و نیم
.A ممنون .B خواهش می كنم
.A می تونی تو این كار بهم كمك كنی؟ .B حتما
همه قسمتهای اول به سرعت بخشهای دوم مربوط به خود را دریافت می كنند.
به هر حال معمولاً یك توالی سوال و جواب هنگامی كه یك توالی سوال و جواب دیگر در ضمن آن روی می دهد. به تعادل و تاخیر می افتد. سپس توالی شكل سوال 1 – سوال 2- پاسخ 2- پاسخ 1 با جفت میانی (سوال 2- جواب 2) كه یك توالی مواد افزوده نامیده می شود را به خود می گیرد. اگر چه اینجا به نظر می رسد كه یك سوال (سوال 2) در پاسخ به یك سوال دیگر (سوال1) باشد. فرض بر این است كه هنگامی كه قسمت دوم (پاسخ 2) توالی درج آماده شود قسمت دوم (پاسخ 2) توالی اصلی ، به دنبال ان می آید (سوال1) و این الگو در (مثال) (13) مصور شده است.
سوال 1 سوال 2

آژانس : زودترین پرواز را می خواهید ؟ مشتری : چه ساعتی می رسه؟
آژانس : ساعت نه و چهل و پنج دقیقه (پاسخ 2) مشتری : بله – عالیه (پاسخ 1)
یك توالی درج : یك جفت مجاور در جفتی دیگر است. اگر چه عبارات استفاده شده ممكن است توالی های سئوال جواب باشند، شكل های دیگر عمل اجتماعی در این الگو انجام می شوند همانطور كه درخواست – پذیرش درخواست (سوال 1 پاسخ 1) توالی درج یك جفت سوال جواب و سوال 2 – پاسخ 2 ) كه به نظر می رسد به عنوان یك موقعیت بر پذیرش ایجاد شده عمل می كند ، است.
جین : ممكن این نامه را برای من پست كنی ؟ (سوال 1 – درخواست)
فرد : روش تمبر داره؟ (سوال 2) جین : بله (پاسخ 2) فرد :‌باشه (پاسخ 1- پذیرش)
تاخیر در پذیرش در مثال (14) كه بوسیله توالی درج ایجاد شده ،‌نوعی نشانه است كه می گوید همه قسمتهای اول ضرورتاً نوعی از قسمتهای دوم كه گوینده ممكن است آنها را پیش بینی كند ، دریافت نمی كنند.
تاخیر در پاسخ گویی به طور نمادینی غیر قابل دسترس بودن پنهانی یك پاسخ سریع مورد توقع را نشان می دهد.
تاخیر فاصله بین آنچه مورد انتظار است و آنچه آماده است را نشان می دهد. تاخیر همیشه پر معنی تعبیر می شود.
برای اینكه ببینید چطور تاخیر به طور موضعی تعبیر می شود ما برای آنچه در انواع

حتمی جفتهای مجاور مورد توقع است به تعدادی اصطلاحات تجزیه ای نیازمندیم.
ساختار ترجیحی
در یك توالی، جفت های مجاور به راحتی به عنوان اختلالات رضایت بخش محسوب می شوند. آنها فعالیت های اجتماعی را نشان می دهند و همه فعالیت های اجتماعی هنگامی كه به عنوان قسمتهای دوم بعضی جفتها ظاهر می شوند با هم برابر نیستند اساساً یك قسمت اول كه شامل یك درخواست یا یك پیشنهاد است نوعاً بر اساس این انتظار كه قسمت دوم یك پذیرش خواهد بود ساخته می شود. پذیرش، به صورت ساختاری بسیار محتمل تر از عدم پذیرش است. این احتمال اجتماعی است و به هیچ یك از امیال عاطفی و عقلانی افراد، تك به تك ارجاع نمی كن.
در این استفاده فنی از كلمه ، ترجیح یك الگوی مشاهده شده در تكلم و سخن است و نه یك خواسته شخصی .
ساختار ترجیح قسمتهای دوم را به قانونهای اجتماعی ترجیح و غیر ترجیحی تقسیم می كند.
ترجیحی عمل بعدی است كه ساختاراً مورد انتظار است و غیر ترجیحی عمل بعدی است كه ساختاراً مورد انتظار نیست.

الگوهای كلی در جدول 1-8 نشان داده شده
غیرترجیحی ترجیحی – قسمت دوم قسمت اول
عدم موافقت موافقت ارزیابی
امتناع قبول دعوت
امتناع قبول تعارف
عدم موافقت موافقت پیشنهاد
امتناع قبول درخواست
جدول 1-8 الگوهای كلی ساخترهای ترجیحی و غیرترجیحی
با درنظر گرفتن درخواست ها یا پیشنهادات به عنوان قسمتهای اول ، پذیرش قسمت دوم ترجیحی است و امتناع قسمت دوم غیر ترجیحی است.
در مثالهای a-d] 15[ پاسخ های قسمت دوم همگی ترجیحی را نشان می دهند. بنابراین پذیرش یا موافقت پاسخ قسمت دومی ترجیحی به یك درخواست a] 15[ یك تعارف b] 15[ یك ارزیابی c] 15[ یا یك پیشنهاد d] 15[ است.

قسمت دوم قسمت اول
حتماً می تونی كمكم كنی/ a.
بله لطفاً كمی قهوه می خوری؟ b.
اوه . عالیه جداً عالی نیست ! c.
خیلی خوب شاید تونستیم به پیاده روی بریمd.
برای درك این كه در مثالهای (15) قسمتهای دوم

ترجیحی چگونه هستند تصور كنید هر یك از قسمتهای اول با سكوت با سكوت مواجه می گردند ممكن است بگوییم كه در جفتهای مجاور، سكوت در قسمت دوم همیشه نشانه ای از یك پاسخ غیر ترجیحی است.
در واقع سكوت اغلب گوینده اول را به اصلاح كردن قسمت اول وا می دارد تا از طرف گوینده دوم، بخش دومی را دریافت كند كه سكوت نیست. این ممكن است در مثال (16) واضح تر باشد. در این مثال سكوت جك در پاسخ به نظریه سندی او را وادار می كند تا ارزیابیش را دوباره بیان كند.
سپس جك با ارزیابی سندی موافقت می كند (ترجیحی)
سندی: فقط مطمئن نیستم غذاش خوب باشد (دقیقه 106)
سندی : آم – فكر می كنم غذاش خوب نیست
جك : نه – مردم بیشتر به خاطر موسیقی می روند .
توجه كنید كه سكوت جك با توجه به ارزیابی سندی جایی ظاهر شد كه او مجبور بود یك عدم موافقت را ابراز كند.
به هر حال سكوت به عنوان پاسخ یك مورد افراطی است و اغلب خطر تاثیر عدم شركت در ساختار گفت و گو و مذاكره را به همراه دارد. عموماً هنگام سخن گفتن به وقتی كه شركت كنندگان مجبورند پاسخ های قسمت دومی غیر ترجیحی را ایجاد كنند. نشان میدهند كه در حال انجام كاری برجسته و قابل ملاحظه هستند.
در مثال (17) گوینده اول نظریه ای را بیان كرده است كه گوینده دوم با آن موافق نیست. با دادن پاسخی مثل بله یا من هم این جوری فكر می‌كنم موافقت قسمت دوم ترجیحی است گوینده دوم (جولی) خودش را در موقعیت دادن یك پاسخ غیر ترجیحی پیدا می كند.
سندی : بنابراین حدس می زنم كه متخصصین پا بر روی دست كار می كنند.
جولی . ام – خوب – خارج اینجا – آنها بیشتر روی پاهای مردم كار می كنند.

قسمت دوم غیر ترجیحی جولی با تردیدهای ابتدایی علامت گذاری شده گویی انجام این عكس العمل سخت و دشوار است. (ضرورتاً در حال تصحیح دیگری است)
در شروع یك تاخیر (ام ، بعلاوه مكث) وجود دارد و بیانیه حقیقی كه نشان میدهد عدم موافقت فقط پس از یك مقدمه (خوب) یك توسل به دیدگاههای دیگران و خارج از اینجا) ، یك تكرار تپق گونه (آنها آنها) می آید حتی اظهار نظر شامل عبارتی (بیشتر) است كه اطلاعات را كمتر با قسمت اول درگیر می سازد. تاثیر كلی این است كه این گوینده خودش را طوری به گونه ای حاضر می كنند كه گویی او مشكل دارد و نسبت به گفتن آنچه بیان شده بی میل است.
تردیدها و مقدمه ها همچنین در قسمتهای دوم غیر ترجیحی به دعوتها یافت می شوند، همانطور كه در مثال (18) نشان داده شده
بكی : بعداً واسه نوشیدن قهوه بیا اینجا!
والی: اه – اِ- من خیلی دوست دارم – اما تو كه می فهمی – من – من باید اینو تموم كنم تو كه می دونی در اغلب موارد ، عبارت امتناع یك قسمت دوم غیر ترجیحی) می تواند دقیقاً بدون گفتن (نه) انجام می گیرد.

در (18) چیزی كه گفته نشده منتقل می گردد. در (18) گوینده دوم بعد از یك مقدمه (اه) و یك تردید (اِ) برای نشان دادن قدردانی از دعوت نوعی پذیرش نشانه دار اِ ایجاد می كند (من خیلی دوست دارم) سپس به فهم و شعور فرد دیگر استفاده میشود (تو درك می كنی) و برای اینكه توضیح دهد چه چیزی گوینده را از پذیرش دعوت منع می كند، علتی ذكر می گردد (من باید این را تمام كنم)
همچنین در اینجا این معنای دیگر نیز انتقال می‌یابد كه شرایط گوینده به علت اجبار از كنترل وی خارج است (من مجبورم) و سپس بار دیگر، فهم درك دعوت كننده استناد می شود.

(تو می دانی) الگوهای مرتبط با قسمت دوم غیر ترجیحی در انگلیسی در مثال (19) به عنوان یك سری از عناصر بالقوه پنهان نشان داده می شوند.
مثالها چگونگی انجام غیر ترجیحی
مكث و اِ ، اِم ، آه تردید / تاخیر a.
اُ ، خوب مقدمه b.
مطمئن نیستم ، من نمی دونم بیان شك C.
عالیه، من خیلی دوست دارم بله نشان دارd.
متاسفم ، چه حیف شد معذرت خواهیe.
من باید فلان كار را انجام دهم، فلان كار از من خواسته شده

ذكر اجبار f.
تو می فهمی، تو می دونی طلب فهم و درك g.
هر كس دیگری ، خارج از اینجا غیر شخصی كردن آن h.
خیلی كار دارم، وقتی نمونده ذكر علتi.

جداً ، اغلب ، بیشتر اوقات استفاده از یك تعدیل كننده j.
من فكر نمی كنم و ممكن نیست پنهان پاسخ ترد یا پاسخ منفی K.
اثر بد و پایمال كننده غیر ترجیحی این است كه نسبت به ترجیحی در آن زمان و كلام بیشتری استفاده می شود.
تكلم بیشتر ضرورتاً فاصله بیشتری را بین پایان قسمت اول و انتهای قسمت دوم نشان می دهد. از جنبه عملی بیان یك ترجیحی (برای مثال در پاسخ یك تعارف یا دعوت) به روشنی، نزدیكی و اتصال سریع را نشان می دهد. بیان یك غیر ترجیحی همانطور كه در مثال (19) جز به جز معین گشته، فاصله و كمبود اتصال را نشان می دهد. از لحاظ اجتماعی، درك اینكه چرا شركت كنندگان در یك

مذاكره ممكن است سعی كننده كه از ایجاد م خلق بافتهای غیر ترجیحی پرهیز نمایند. آسان است كه یك طرح واضح و روشن برای انجام این كار استفاده از آن پیش توالی هایی است كه در انتهای درس 7 توضیح داده شدند. بهترین راه برای پرهیز از یك قسمت دوم غیر ترجیحی، نرسیدن به نقطه ای است كه هر آن نقطه قسمت اول جفت بیان می شود. آن ادامه می یابد ،‌بنابراین مذاكرات بین كسانی كه آشنایی نزدیك دارند تمایل پیدا می كنند تا نسبت به مذاكرات بین كسانی كه خارج از روابط اجتماعیشان كار می كنند، غیر ترجیحی های پركار و استادانه كمتری داشته باشند. میزان كلام و سخن به كار رفته برای انجام یك فعالیت خاص اجتماعی در مذاكره نشان دهنده عملی فاصله نسبی بین شركت كنندگان است.
گفتمان و فرهنگ
تاكید درس پیش روی ساختار متوالی مذاكره بود مخصوصاً بر زوایای مراحل نوبت گیری برای كنترل بستر و اهمیت كمتر آنچه گویندگان هنگام بدست آوردن بستر مجبور بودند بگویند. با بدست آوردن بستر سخن گویان مجبور هستند ساختار و محتوای آنچه می خواهند بگویند را سازماندهی كنند‌آنها باید بر اساس انچه فكر می كنند شنوندگانشان می دانند یا نمی دانند پیام های خود را دسته بندی كنند،‌مانند توالی دادن به هر چیز در یك مسیر پیوسته. اگر آن گویندگان تصمیم بگیرند كه پیام

های خود را به تفصیل بنویسند، در حال خلق متن نوشته شده آنها دیگر شنوندگانی كه پیش خورد سریع موثر بر یكدیگر را آماده می كنند، ندارند.
در نتیجه آنها مجبورند برای سازماندهی متونشان به نظامهای ساختاری صریح و رك بیشتری اعتماد كنند. در این منظر وسیع و گسترده گویندگان و شنوندگان طوری نگریسته می شوند كه گویی نه تنها از عملكرد اجتماعی زبان و تكلم استفاده می كنند.

(شركت كردن در اثر متقابل اجتماعی) بلكه از عملكرد متنی آن نیز استفاده می كنند (ایجاد و خلق متن مناسب و خوش فرم) و همچنین عملكرد از ideation آن (نشان دادن فكر و تجربه در یك مسیر پیوسته) نیز استفاده می كنند.
رسیدگی و تحقیق كردن در مورد این قسمت گسترده تر شكل و عملكرد آنچه گفته نوشته می شود. تجزیه و تحلیل سخنرانی نامیده می شود.
تحلیل گفتمان
تجزیه و تحلیل سخنرانی حیطه فوق العاده وسیعی از فعالیت ها را در بر می گیرد . از تحقیق و رسیدگی متمركز بر اینكه چگونگی كلماتی مثل اه ، یا خوب در كلام اتفاقی استفاده می شوند تا مطالعه بحث مهم در یك فرهنگ همانطور كه ، برای مثال در عادات تعلیمی و سیاسی آن فرهنگ نشان داده شده هنگامی كه تحلیل گفتمان به موضوعات زبان شناختی محدود می شود. ثبت (گفتمان یا نوشتاری ) مراحلی كه بوسیله آن زبان در بعضی موقعیتها برای بیان تهدید و منظوری استفاده شود، تمركز می‌كند.

طبیعتاً ، در ساختار سخن با توجه مخصوص كردن به آنچه یك متن خوش فرم را می سازد منفعت و سود زیادی وجود دارد.
در این منظر ساختاری موضوعاتی چون اتصالات صریح بین جملات در یك متن كه پیوستگی ایجاد می كند،‌یا بر عناصر سازماندهی متنی كه مثلاً خصلت قصه گویی هستند تفاوت بیان عقیده و دیگر انواع متن تمركز صورت می گیرد.
به هر حال ، در مطالعه سخن، كاربرد شناسی – تخصصی تر شده است. مخصوصاً بر جنبه های آنچه گفته یا نوشته نشده است (اما منتقل گردیده) در گفتمان و سخن تحلیل شده متمركز است برای انجام دادن جنبه های عملی سخن و گفتمان ما مجبوریم از نگرانی های اجتماعی اولیه در مورد اثر متقابل و تحلیل گفتمان فراتر برویم، به آنچه پشت شكل ها و ساختارهای حاضر در متن قرارداد نگاهی بیندازیم و توجه بیشتری به جنبه های روان شناختی مثل پیش زمینه دانش‌، اعتقادات و توقعات مبذول داریم در كاربرد شناسی گفتمان ما به شكل غیر قابل جلوگیری به جستجوی آنچه كه گوینده یا نویسنده در ذهن دارد می پردازیم.
پیوستگی
بطور كلی آنچه استفاده كنندگان كلام بیشتر در ذهن دارند یك فرضیه از پیوستگی است (كه می گوید) آنچه گفته یا نوشته می شود به معنی تجربه عادی آنها از چیزها خواهد بود. این تجربه عادی به طور موضعی بوسیله تك تك افراد تعبیر خواهد شد و بنابراین به آشنایی و مورد انتظار بودن پیوند خواهد خورد . در محله ای كه من در آن زندگی می كنم . آگهی [1a.] به این معناست كه كسی در حال فروش زمین ها است،‌اما آگهی [1b] به این معناست كه كسی د حال فروش گاراژ می باشد. فروش زمین a فروش اجناس خانگی b [1]
گرچه این آگهی ها یك ساختار سفارشی دارند اما آنها به صورتهای متفاوتی تعبیر می شوند. در واقع تعبیر (مثال [1b] كه می گوید اشخاصی در حال فروش اجناس خانگی از گاراژشان می باشند نیاز به مقداری آشنایی با زندگی حومه شهری دارد. این تاكید بر آشنایی و دانش به خاطر مدركی كه طی آن ما تمایل به ساختن تعبیرات آنی و لحظه ای از مطالب، آشنا داریم و تمایل داریم alternations ممكن را نادیده بگیریم به عنوان اساس پیوستگی ضروری است.
برای مثال سوال حاضر در (مثال) [2] بوسیله خیلی از مردم به سادگی پاسخ داده می شود مثال [2]
موسی از هر نوع حیوان چند عدد را به داخل كشتی برد؟ اگر شما به سرعت به عدد (

2) فكر كردید ،‌بنابراین به مقداری دانش فرهنگی رایج دست یافتید، شاید حتی بدون در نظر گرفتن اینكه نام استفاده شده (موسی) نادرست بود.
ما در واقع یك تعبیر پیوسته را برای متنی كه به صورت بالقوه دارای آن

نیست خلق می كنیم. هنگامی كه درباره تصادف گزارش شده در مثال 3 می خوانیم بعید است كه توقف كنیم و در مورد یك مرد و یك زن چه چیز تفكر كنیم.
]3[ یك تصادف وسایل نقلیه در مقابل تاثر كندی گزارش شد كه شامل یك مرد و یك زن بود. ما به طور خودكار برای ایجاد پیوستگی جزئیات را درج می‌كنیم (برای مقال مرد در حال زدن یكی از وسایل نقلیه بوده است)
ما همچنین سناریویی آشنا می سازیم ا آنجه ممكن است در ابتدا به نظر حوادثی عجیب و غریب باشد سردرآورده و آنرا درك كنیم. همان طور كه در سر فصل روزنامه در مثال 4 آمده است. ]4[ مردی با ساندویچ از هتل سرقت كرد.
اگر شما برای مثال ]4[ تعبیری خلق كنید كه در آن ،‌ (مرد) ساندویچی داشته (شاید در یك كیف) كه آن را مانند یك اسلحه به كار برده است ،‌در نتیجه نوعی دانش پیش زمینه كه از طرف نویسنده مورد انتظار است را فعال می سازید (همانگونه كه به وسیله بقیه مقاله روزنامه تصدیق شده)
البته شما ممكن است تعبیری كاملاً متفاوت خلق كرده باشید (برای مقال اینكه مرد هنگام سرقت هتل در حال خوردن ساندویچ بوده) این تعبیر هر چه كه بوده است بطور غیر قابل استثنایی بر اساس چیزی است كه شما در ذهن داشتید نه آنچه در متن مثال ]4[ بوده است.
دانش پیش زمینه
توانایی ها به طور خودكار برای دست یافتن به تعبیرات نوشته شده و گفته نشده باید بر اساس ساختارهای دانشی باشد كه از قبل وجود داشته است این ساختارها مثل الگوهای آشنا از تجربه گذشته عمل می كنند كه ما از آنها برای تعبیر كردن تجارب جدید استفاده می كنیم.
عمومی ترین اصطلاح برای یك الگو از این نوع Schema (طرح) است (جمع آن Schemata است)
یك طرح، ساختار دانشی كه از قبل در حافظه وجود داشته است. اگر برای طرحی یك الگوی ثابت و ایستا وجود باشد بعضی اوقات چهارچوب (frame) نامیده می شود . در یك گروه اجتماعی از نظر هر فرد یك چهارچوب چیزی مثل نسخه نمونه اصلی است. برای مثال در یك چهارچوب برای یك آپارتمان اجزاء تركیبی مثل آشپزخانه ، حمام و اتاق خواب فرض خواهد شد. این عناصر فرض شده چهارچوب ، عموماً بیان نمی شوند. همانطور كه در آگهی تبلیغاتی مثال ]5[ دیده می شود.

آپارتمان اجاره ای 500 دلار
یك برداشت معمولی و طبیعی از قسمت كوچكی از مقاله (5) نه تنها بر اساس مبنایی آپارتمانی به عنوان اساس این برداشت (اگر یك آپارتمان است پس آشپزخانه ، حمام ، اتاق خواب هم دارد) خواهد بود. بلكه بر اساس مبنای آگهی آپارتمان نیز خواهد بود. تنها بر اساس اینچنین مبنایی آگهی دهنده می تواند از خواننده آگهی انتظار داشته باشد كه قسمت ماهیانه سالیانه را برای 500 دلار پر كند.
اگر خواننده اطلاعیه 5 (آپارتمان اجاره ای ) انتظار داشته باشد كه این منبع مثلاً هفته ا

ی است پس خواننده قطعا مبنای متفاوتی در ذهن دارد (یعنی بر اساس تجربه ای متفاوت كه اجاره آپارتمانها دارد) . با این وجود نكته كاربرد شناختی یكسانی بدست می آید، خواننده از یك ساختار عملی از پیش موجود در ذهن خود بهره می برد تا آنچه كه در متن (آگهی) نیامده را درك كند.
زمانی كه گونه ای پویا و فعالتری از قیاسات كلی مورد توجه قرار گیرد آنها را بنام serpit (متن یا نوشته) توصیف می كنند.

Serpit یك شالوده آگاهانه از پیش موجود در ذهن است كه شامل ترتیب رویدادهاست. ما از این نوشته برای تجزیه و تحلیل آنچه اتفاق می افتد استفاده می كنیم. مثلا برای تمام اتفاقاتی كه در زندگی معمولی پیش می آید از این نوشته ها داریم مثل رفتن به دكتر یا تاتر ، رستوران ، یا مغازه خواروبارفروشی مانند آنچه در مقاله مورد 6 می بینید (6) ایستادم تا كمی خواروبار بخرم، اما سبد خریدی نبود، پس بعد از مدتی به قسمت صندوق رسیدم. لابد مثل شعبده بازی بودم كه روز بدی داشته.

قسمت طبیعی نوشته و متن این گوینده برای خرید خواروبار بطور واضح شامل گرفتن سبد و رفتن به قسمت صندوق است تمام وقایع دیگری كه در ترتیب این رویداد قرار می گیرند جزء آگاهیهای مسبوق در ذهن است. (مثلاً او از در عبور كرده و وارد یك فروشگاه شده و اطراف فروشگاه قدم زده و اجناس را از قفسه ها برداشته است)
مفهوم و معنی script بطور ساده این است : ساز و كار شناخت و فهم برخی از ترتیبات وقایع در یك رویداد چون پیش فرض بر این است كه بیشتر جزئیات script كه بیان نمی شدند ،‌شناخته شده و آشنا هستند.
برای افرادی كه دارای فرهنگ یكسانی هستند این پیش فرضهای متون مشتركی كه بیان نم

ی شوند اجازه حداكثر تفاهم و ارتباط را می دهند ولی این پیش فرضها برای افرادی كه دارای فرهنگ متفاوتی هستند می تواند منجر به سوء تفاهمات زیادی شوند.
طرح ها و چهارچوب های فرهنگی :
همه این نوع شگفتی را تجربه كرده اند وقتی مفروضاتی را كه نسبت به قسمتی از یك رویداد داشته اند بطور ناگهانی از دست داده اند. به یاد دارم اولین بار به یك رستوران مراكشی رفته بودم و فقدان یكی از مفروضات رستورانی را هیچ صندلی آنجا وجود نداشت ! (پشتی های بزرگ و راحتی آنجا جایگزین بسیار عالی برای صندلی ها بود )
تقریباً این واقعیت اجتناب ناپذیر است كه این شالوده آگاهانه مسبوق در ذهن ما و این طرح كلی ذهنی ما برای درك جهان خارج از طریق فرهنگی تعیین یم شوند.
ما این شماهای فرهنگی را در متن تجربیات خود پرورش می دهیم.
برای برخی از این تفاوتهای آشكار (مثل پشتی بجای صندلی، ما تحقیقاً می توانیم جزئیات این شماهای فرهنگی را توضیح بدهیم. اما برای پاره ای دیگر از این تفاوتها كه از ظرافت بیشتری برخوردارند. ما غالباً نمی توانیم تشخیص بدهیم كه ممكن است سوء تعبیر بوجود آمده ریشه طرحهای متفاوت دارد. در یك مورد گزارش شده یك مدیر كارخانه استرالیایی، با این گمان كه تمام كارگران كارخانه می دانند كه عید استر نزدیك است و بنابراین همه به تعطیلات می روند. از یك كارگر كه ملیت ویتنامی داشت درباره برنامه هایشان در تعطیلات پرسید، مورد ]7[
پنج روز تعطیلی . می خواهی چكار كنی ؟
استنباط فوری كارگر ویتنامی از این جمله اخراج شدن بودن نه رفتن به تعطیلات.
چیزی كه در شمای یك شخص خوب است ممكن است كه در شمای فرد دیگری بد باشد.
كاربرد شناسی تضادهای فرهنگی
مطالعه بر روی توقعات و انتظارات متفاوت كه ریشه در قیاسات فرهنگی دارد بخشی از مطالعات وسیعی است كه غالباً بعنوان كاربردشناسی تضادهای فرهنگی شناخته می شوند.
بررسی ساز و كارهایی كه گویندگان از فرهنگهای مختلف برای ادای منظور خویش بكار می گیرند

بطور دقیق نیازمند یك بازنگری كامل از تقریباً تمام آن چیزی است كه ما تاكنون در این تحقیق مورد توجه قرار داده ایم. مفاهیم و كاربرد اصطلاحات شاید یك چارچوب تحلیلی بنیادین فراهم آورد ولی شناخت آن مفاهیم اساساً نمونه های زبان انگلیسی كه در این جا ارائه شد متفاوت است.
ما وقتی بعضی از اصول مشترك و قواعد كلی را مرور می كنیم مفروضات ما از یك نوع پس زمینه های فرهنگی آمریكایی – انگلیسی مربوط به طبقه متوسط برخوردار است. چی می شد اگر اولویت فرهنگی در مفروضات، به این صورت می بود كه در بسیاری از موقعیتها به آنچه كه آدمی درست می پندارد نه بگوید.
اینچنین اولویت و رجحانی در بسیاری از فرهنگها دیده شده و قطعاً نیازمند یك نگرش متفاوت به رابطه بین قواعد كلی حاكم بر ویژگیها و كمیت ها در یك كاربرد شناسی وسیع تر است.

وقتی ما سازو كارهای تغییر پذیر را مورد ملاحظه قرار میدهیم نقش قدرتمند سكوت را در بطن گفتارهای معمولی در بسیاری از فرهنگها را نادیده می گیریم.
همچنین ما موضوع حق حرف زدن را كه در بسیاری از فرهنگها بصورت عرض به عنوان یكی از اصول كه تعامل و گفتگو را پیش می برد در نظر نمی گیریم. وقتی ما انواع حركات گفتاری را مورد بررسی قرار می دهیم بسیاری از ملاحظاتی كه در مورد تفاوتهای اساسی كه می تواند بصورت تضادهای فرهنگی در تعبیر مفاهیم وجود داشته باشد را به حساب نمی آوریم مثل تعریف و تمجید كردن ،‌تشكر كردن و یا معذرت خواهی كردن.
یك تعریف و تحسین عادی به سبك آمریكایی، انگلیسی برای برخی سرخپوستان بومی آمریكا موجب شرمساری آنها می شود (آن را مبالغه آمیز می دانند) و همچنین معذرت خواهی از برخی ژاپنی ها واكنش مشابه ای را ببار می آورد ان را غیر قابل قبول می دانند) در حقیقت، بعید اس

ت كه اختلاف یك گروه فرهنگی در مورد برخوردهای اجتماعی مثل تشكر كردن یا عذرخواهی كردن دقیقاً در فرهنگ دیگر با هم مطابقت داشته باشند.
به مطالعه این تفاوتهای فرهنگی در گویش بعضاً كاربرد شناسی تفاوتها گفته می شود. زمانی كه تحقیقات بصورت تخصصی متمركز می شود بر روی رفتار و معاشرت گویندگان غیر بومی در حالی

كه تلاش می كنند به زبان دوم ارتباط برقرار كنند به آن كاربردشناسی بین زبانی می گویند.
این مطالعات بطور فزاینده آشكار می سازد كه ما همه با آنچه كه احتمالاً كاربرد لهجه و گویش نامیده می شود. سخن می گوییم یعنی آن جنبه هایی از گویش ها را كه فكر می كنیم منتقل شده بدون این كه بیان شده باشد را نشان می دهد.

ارجاع و استنباط:
با بحث قبلی درباره deixis (اشاره از طریق زبان) ، این فرضیه وجود داشت كه كاربرد كلمات برای اشاره به افراد و اشیاء ، موضوع نسبتاً صریحی بود. در واقع ، انجام آن كار برای افراد، نسبتا ً آسان است. اما توضیح اینكه ، چطور انجام می‌دهند، نسبتاً دشوار است. می‌دانیم كه خود لغات به چیزی اشاره نمی‌نمایند، بلكه افراد هستند كه ارجاع می‌دهند .می‌توانیم ارجاع را بعنوان عملی كه یك گوینده یا نویسنده به شكل زبان شناسی بكار گرفته تا شنونده یا خواننده را قادرسازد تا چیزی را بشناسد ، درنظر بگیریم.
آن اشكال زبانی ، عبارات ارجاعی هستند كه می‌توانند اسامی خاص (برای مثال، شكسپیر ، كتی رولتو ، هاوایی) ، عبارات اسمی كه معین هستند (برای مثال ، یك نویسنده ، یك خواننده ، یك جزیره) یا نامعین (برای مثال، مردی ، زنی، مكان زیبایی) و ضمایر (برای مثال ، او، مال او ، آن ، آنها) باشد. انتخاب یك نوع از عبارات ارجاعی ، از بین سایرین ، تا حد زیادی به نظر می‌رسد این براساسیست كه چه چیزی را گوینده فرض می‌كند كه شنونده قبلاً می‌دانسته است. در

زمینه‌های بصری مشترك، آن ضمایری كه عملكردشان بعنوان عبارات deictic (اشاره‌ای) است (برای مثال ، «این را بگیر» ، «به او نگاه كن» ) ، برای یك ارجاع موفق ممكن است كافی باشد، اما جاییكه هویت پیچیده‌تر باشد ، عبارات اسمی پیچیده‌تری را بكار می‌گیرند. (برای مثال ، «آن خارجی با نگاه مسخره را بیاد داری؟»)
پس ارجاع ، آشكارا به اهداف گوینده (برای مثال ، شناخت چیزی) و اعتقادات گوینده (به این معنا، آیامی‌توان از شنونده انتظار داشت كه چیز خاصی را بداند؟ )‌د ركاربرد زبان ارتباط دارد. برای اینكه ارجاع موفق رخ دهد، باید نقش استنباط را بدانیم. به این دلیل كه هیچ ارتباط مستقیمی بین شیء و لغات وجود ندارد، وظیفه شنونده اینتستكه كدام شیء را گوینده می‌خواهد با استفاده از ع

بارت ارجاعی ویژه ، استنباط كند . غیر معمول نیست كه گاهی افراد می‌خواهند به برخی اشیاء یا شخص اشاره كنند بدون دانستن اینكه كدام اسم ، بهترین لغت برای استفاده است. می‌توانید ، حتی عبارات مهم (برای مثال، چیزآیی ، آن چیز یخی، اًل، اسمش چیه، چیز جادویی) را بسته به توانایی شنونده كه بتواند آن ارجاعی كه در ذهن است را استنباط كند، دارد . گوینده، حتی، نامهایی را ابداع می‌كند.
مردی بود كه بسته ها را به اداره ما حمل می‌كرد، اسم «حقیقی اش» را نمی‌دانستم ، اما هویت اورا وقتی منشی او به صورت جمله [I] ، مورد خطاب قرار داد، استنباط كردم.
[I] Miste Aftershave is late today.
(آقای اَفترشیو، امروز دیر كرده)
مثال در [I] ، برای نمایش اینكه ارجاع براساس نامگذاری صحیح (در مقابل ناصحیح ) نیست. بلكه بر اساس انتخاب موفق عبارت ( در مقابل ناموفق ) بنا شده است. همچنین ، از مثال [I] به این نكته می‌رسیم كه ارجاع موفق، لزوماً اشتراكی بوده ، و گوینده و شنونده ، نقشی در تفكر درباره آنچه دیگری در ذهن دارد، ایفا می‌نمایند.

كاربردهای صنعتی و ارجاعی:
مهم است كه دریابیم ، تمام عبارات ارجاعی، ارجاع فیزیكی مشخصی ندارند. عبارات اسمی نامعین، می‌تواند برای شناخت شیء حاضر از لحاظ فیزیكی در [2a]، بكار ببریم. اما می‌توانند برای توضیح اشیایی كه فرض می‌كند وجد دارد اما ناشناخته است بكار رفته، همانند [2a] ، یا اشیایی ، كه تاكنون شناختیم، وجود ندارند. [2c].

[2] a. There’s a man waiting for you.
(مردی هست كه منتظر شماست)

b. He wants to marry a woman with lots of money .
می‌خواد بازنی كه پول زیادی داره ازدواج كنه.

c. We’d love to find a ninefoot-tall basketball player.

مایلیم كه بازیكن بسكتبال با قد 9 فوت بیابیم.

عبارت در [2b] ، ‘a woman with lots of money’ ،می‌تواند موجودی را طراحی كند كه برای گوینده و تنها براساس ویژگیهای توصیفی ، شناخته شده است.

لغت ‘a’ می‌تواند با ‘any’ در این مورد، جایگزین شود.
این امر ، گاهی كاربرد صنعتی نامیده شده، یعنی «هركس هرچیزی كه با توصیف متناسب است، این مطلب، از كاربرد ارجاعی متمایز است، بدین شكل كه من واقعاً شخصی را در ذهن داشته و بجای استفاده از نام او یا توصیفات دیگر ، عبارت را در [2b] انتخاب می‌كنم. شاید چون اینطور تصور می‌شود كه شما بیشتر تمایل دارید بشنوید كه این زن پول زیادی دارد تا این كه نام این زن

را بكار ببریم.
تمایز مشابه را می‌توان در عبارات اسمی معین دید. در طی یك گزارش خبری از یك مرگ مرموز ، گزارشگر می‌تواند جمله [3] را بگوید بدون این كه مطمئن باشد ، آیا شخصی كه مورد ارجاع عبارت معین ‘the killer’ بوده وجود دارد یا نه. این امر یك كاربرد صنعتی است (یعنی «كسی كه قتل را انجام داده» ) براساس فرض گوینده كه مورد ارجاع باید وجود داشته باشد.
[3] There was no sign of the killer.
(هیچ اثری از قاتل نبود)
با این حال اگر شخص خاصی را بعنوان قاتل شناسایی كرده و او را تایك ساختمان تعقیب نموده، اما او فرار كند، بیان جمله در [3] درباره شخصی كه یك كاربرد ارجاعی است، براساس دانش گوینده از اینستكه مورد ارجاع وجود دارد.

نكته این تمایز اینستكه خود عبارات را نمی‌توان بعنوان دارنده ارجاع تلقی كرد( اغلب در برداشت‌های معنایی فرض می‌شوند) ، اما به كاركرد ارجاعی در متن توسط گوینده یا نویسنده، داده شده یا داده نمی شوند، اغلب ، گویندگان مارا ترغیب می‌كنند كه از طریق كاربردهای صنعتی ، فرض كنیم آنچه آنها درباره‌اش صحبت می‌كنند، حتی وقتی شیء یا فرد مورد شرح وجود ندارد، مثلاً در [2c] ، ما آن را می‌شناسیم.
دیگر اعضای مشهور آن گروه پَری دندان و پاپانوئل هستند.
اسامی و ارجاع‌ها:
گونه ارجاعی كه اینجا نشان داده شده، نوعی است كه براساس مشاركت «قصد برای شناخت» و «شناخت قصد» در كاربوده است . این فرآیندف نه تنها مستلزم كار بین یك گوینده و شنونده است ، به نظر می‌رسد كه كار براساس قواعد بین تمام اعضای جامعه كه زبان وفرهنگ مشتركی هم دارند را می‌طلبد.
به این معنا، كه قاعده‌ای هست

كه عبارات ارجاعی معین، برای شناخت اشیاء معین یابراساس منظم، بكار برده ‌ می‌شود. تجربه روزانه ما از عملكرد موفق این قواعد، می‌توانند این فرض را ایجاد كندكه عبارات ارجاعی می‌توانند ،اشیاء خیلی خاص را طراحی كنند. این فرض به این تفكر منجر شده كه یك اسم یا اسم خاص مانند «شكسپیر» می‌تواند تنها برای شناخت یك شخص خاص بكار رود و عبارت شامل اسم عامل

مانند «ساندویچ پنیر» می‌تواند تنها برای شناخت یك شیء خاص بكار رود. این تفكر ، اشتباه است. دیدگاه كاربردی درست ارجاع به ما امكان می‌دهد كه ببینیم ، چطور یك شخص را می‌توان از طریق عبارت «ساندویچ پنیر» و یك شیء را از طریق اسم «شكسپیر» شناخت. برای مثال ، عجیب نیست، كه یك دانش آموز سؤال دیگری در [4a] بپرسد و جواب در [4b] دریافت كند.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir