توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله نسل نخست رمانتیكهای آلمان word دارای 168 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نسل نخست رمانتیكهای آلمان word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله نسل نخست رمانتیكهای آلمان word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله نسل نخست رمانتیكهای آلمان word :

نسل نخست رمانتیكهای آلمان

شلینگ
آثار كانت رامعمولا سرچشمه زیباشناسی در آلمان می دانند ، با وجود این می توان گفت كه رمانتیكهای آلمان هرگز موضع اصلی كانت رانپذیرفتند ، زیرا مشرب محتاط وذوق محافظ كار اوباب طبع آنها نبود . وقتی كه فرید ریش ویلهم یوزف شلینگ ( 1775-1854) در 1796 طرح فلسفه جدید خویش را تهیه می كرد تمایزی را كه كانت میان معرفت شناسی

epistemology واخلاق وزیبا شناسی قائل شده بودكاملا نادیده گرفت ، واین داعیه سترگ رامطرح كرد كه مثال idea زیبایی ، به معنای والای افاطونی آن ،« وحدت بخش همه مثالهای دیگر است »(18) كانت امر خوب ، امر حقیقی ، وامر زیبا را به دقت از همه متمایز می كند ، و شلینگ زیبایی را بر تارك والاترین ارزشها می نشاند ولی زیبایی نزد او درواقع همان حقیقت وخوبی در لباس مبدل است . (19)

بطور كلی شلینگ مشرب نو افلاطونی رااحیاء می كند ، هنر درنظر او عبارت از به چشم دل دیدن یا كشف وشهود عقلی است این تعبیر برگرفته ازجورد انوبرونو است .(20) فیلسوف وشاعر ، هردو، تاكنه كائنات نفوذ می كنند وبه امر مطلق می پردازند بدین ترتیب ، هنرموانع موجود میان دنیای عینی ومثالی رافرومی ریزد نظر شلینگ درباره نسبت دقیق فلسفه با هنر متغیر است گاهی فلسفه وهنروحقیقت وزیبایی راكاملا یكسان می انگارد : گاهی نسبت میان آنها را مانند نسبت میان سنخ ازلی وتصویر می داند . (21)

شلینگ به سخنرانیهای خود با ابراز این امیدخاتمه بخشیده كه میان هنرها وحدتی به وجود آید ودرام یونانی ، كه اپرای عصر جدید صرفا تقلید ی خام از آن است ، مجدداً احیا گردد (22) كولریج مدت زمانی پیرو شلینگ بود وخود را شارح آرای او می شمرد .

نووالیس
نووالیس (فرد ریش فن هارد نبرگ ( 1772-1801) درنظریه شعر خود آشكارا به شلینگ متكی است ودر نقدعملی نیز تقریبا هرگز از حد ابراز عقایدی كه به صورت كلمات قصار بیان شده فراتر نمی رود (23) حداكثر نقدی كه نووالیس مجاز می داند « نقد مولد » .

یعنی« توانایی تولید همان اثری است كه موردنقد قرار گرفته» است ولی بدین ترتیب ،متقد را شاعر كرده ونقد را از میان برداشته است درواقع هنوز برای نقد نورامیدی باقی است پس نقد تدبیری است برای یافتن مقام اثر هنری ،كشف خوانندگان مناسب برای آن ، تعریف موقعیت آن دردنیای شعر نووالیس معتقد است كه هر كتابی موجب هزاران حس وفعالیت می شود كه برخی از آنهامعین وتعریف شده اند وبرخی آزادند ، وبررسی آرمانی آن حاوی گزیده یا چكیده كاملی از تمامی چیزهایی است كه می توان درباره آن نوشت یا گفت: (24)

واكنر ودروتیك
ویلهلم هالینریش واكنرودر ( 1773-1798) ودوستش لودویگ تیك ( 1773-1853) را معمولا به نووالیس منتسب می دانند ، لكن درواقع نظرهای زیبا شناختی وزمینه فكری آنها بسیار متفاوت اند ، نووالیس از لحاظ فكری ، از همستر هویس وشیلر و شلینگ نسب می برد ، و واكنرو در ازهمان وهردر تیك بهگزین است وتقریبا سال به سال نظریات زیبا شناختی معاصران خویش را ،ازواكنرودرگرفته تادلبستگی طولانی به نظرهای دوستش زولگر، منعكس میكند(25) پیداست كه واكنرودر هنر راعمدتا درخدمت دین ، درمقام دین ، درحكم وحی می داند

هرهنرمند خوبی مبهم است ، در انتظار نشسته وبرای مدد بلا واسطه الهی » دعا می كنند.(26) واكنرودر پیش از آنكه بتواند دیدگاه جدید خویش را با تفصیل بیشتری مطرح كند درگذشت. امروزه فقط نظرش درباره وحدت دین وهنر ،اعتماد ساده لوحانه اش به الهام واحساس راستین ، نظرش درباره جدایی هنراز زندگی ،ونیز انزوای هنرمند در محیطی ناسازگار به یاد مانده است .

لودویك تیك را معمولا شخص اول مكتب رمانتیسم آلمان به شمار می آورند . ولی در مقام منتقد با برادران شلگل هم ارز نیست . ذهن او انسجام ونظم لازم را برای تكوین نظریه ادبی نداشت . ذوق ادبی دقیقی داشت ، ولی بندرت توانست آن را در بحثهای عمده به كار گیردتا منتقد عملی خود به حساب آید تبعات ادبی او در آن زمان ومكان ارزشمند بودند ولی امروزه بكلی قدیمی ومنسوخ شده اند.(27) تیك منتقد بهگزینی است كه آثارش بازتابی ازتاثیرات زمان ودوستان اوست . اوچندین مرحله نسبتا مشخص را پشت سرگذ اشت دوره ای مقدماتی كه مطالعات اودر آثار هردروزیباشناسان انگلیس منعكس می كند ، دوره ای (عمدتا از 1797 تا 1799 طی آن دین هنر، دوستش واکنر و در را اقتباس می کند ؛ پس از آن دوره ای (عمدتاً از 1800-1803) که حاکی از تاثیر برادران مشکل است.

وسرانجام پس از وقفه ای ،دوره جدیدی (پس ازحدود 1801) كه مرید دوستش زولگر می شود . تمام نظرهای اصلی آن دوران را ،لكن به صورتی نامطمئن وبی ثبات می توان درنوشته های تیك پی گرفت ، مثلا میان « نبوغ » به منزله الهام ناب وتاكید برادران شلگل برنقش شعور درآفرینش اثر هنری مرتبا ً موضوع خود را تغییر می دهد تیك در ترویج واژه « رومانتیك» سهم بسزایی داشت ، اما كاربرد این اصطلاح توسط خود اوفاقد دقت وبیشتر به مفهوم قدیم هر چیز شگفت آور یا قرون وسطایی است. در اواخر حیات خویش بر آن بود كه همه اشعار

، از دوران باستان به بعد « رومانتیكی » وامر « رومانتیكی » رانمی توان از شاعرانه متمایز ساخت ولی مقدار اندكی از این نظرها متكی برشرح واستدلال است ، و صرفا اظهار شده ، زیرا نقد مطلوب تیك آن است كه احساس بلا واسطه ای ا زشخصیت او به دست دهد . (28) تیك نه مانند فردریش شلگل عالم مابعد طبیعت است ، نه مانند نووالیس عارف است ، ونه مانند اگوست ویلهلم شلگل نظریه پرداز است ولی سهم اودر وصف ونقد هنر رومانتیكی حائزاهمیت بسیاراست .

یوهان پاول ریشتر ( ژان پل )
یوهان پاول ریشتر ( ژان پل 1763-1825) مؤلف درآمدی برزیبا شناسی ( 1804) است دراین تاریخ نقد باید به این اثر توجه كرد ، زیرا درباره زیبا شناسی نیست بلكه نظریه ادبیات یا ،بهتر بگوییم ،مجموعه ای درباره جنبه های نظریه ادبی ، یعنی شعر به طوركلی ،تخیل ، نبوغ ، شعر یونانی ورمانتیكی ،امر كمیكی ،فكاهه وذكاء آدمهای داستانی وطرح داستان ،رمان وسبك است اگرچه این كتاب را به سبكی مصنوع وبغایت استعاری نوشته ، و آكنده ا زقیاسها وتلمیحهای غامض و تظاهرات فضل فرو شانه پایان ناپذیر است ، حاوی نظریه ادبی معقولی است

ودرباره موضوعهایی نظیر شگردهای داستانی وشخصیت برداری وانگیزش ونظریه امر كمیكی وفكاهه وذكاء مطالبی تازه ابراز داشته است (29) . ولی ژان پل ، درعین اینكه درمیان جناحهای ادبی زمان تا حدود زیادی استقلال ونیزپیوند هایش را با گذشته حفظ كرد ، درباره مسائل بنیادین نظریه ادبی با رمانتیكها همفكر بود به رغم انتقادهایی كه از برادران شلگل و شلینگ كرده ، موضع اصلی اش همان موضع آنهاست ونظری را كه در پیشگفتار چاپ اول كتاب خود ابرازداشته باید نظرنهایی اوتقلی كنیم « مكتب جدید در اساس بحق است » ژان پل

نه تنها درشماری ازموارد مشخص به فرید ریش شلگل متكی است ، بلكه نگرش بنیادین آنهانسبت به شعر هم یكسان است گرچه ژان پل كوشیده است تا در نظریه خود میان امر كلاسیكی ورمانتیكی توازنی برقرار سازد ، دراینكه خودكدامیك را ترجیح می داده تردیدی نمی توان داشت. (30) ژان پل رامشكل بتوان منتقد عملی خوبی خواند . البته می توان از نوشته های گوناگون او انبوهی از آراء درباره بیشتر نویسندگان آلمانی ومعدودی غیر آلمانی گرد آورد این آراء مو ضع نظری كلی اورا روشن می كنند مثلا تقدیس هردر، بی اعتنایی به شیلر وگوته ،وتحسین سخاوتمندانه نسبت به بسیاری از معاصرانش . (31)

دوازده: رمانتیک در انگلستان
از جفری تا شلی
تعبیرات « یك رمانتیك » : « یك رمانتیست » و « رمانتیسم » را كارلایل نخستین بار درانگلستان ، آن هم دراشاره به آلمانیها به كاربرد ، ولی مكتب رمانتیكی انگلیس ، تحت تاثیر آشكار نویسندگان قاره اروپا ، دردهه 1850 دركتابهای درسی تاریخ ادبیات جاافتاد. ولی فقدان این واژه ها در انگلستان نباید باعث انكار این واقعیت گردد كه نویسندگان انگلیسی از همان اوان كار به خوبی آگاه بودند كه جنبشی آغاز شده كه مفاهیم انتقادی وروال شاعری سده هجدهم رامردود می شمارد ، وحدتمند است و جنبشهای مشابه آن درقاره اروپا بویژه در آلمان ، موجود است . (32)

جفری Francies Jeffrey ( 1773-1850) راغالبا نئوكلاسیست واز بازماندگان سده هجدهم ، یا مدافعان آن ، پیشقراول نئو اومانیستهای امریكایی وپیشوا ومبلغ ضدیت بارمانتیسم شمرده اند ولی اگر انتقادات عینی جفری رابررسی كنیم ناگزیر به این نتیجه خواهیم رسیدكه چنان استنتاجاتی گمراه كننده است درواقع اونیز به اندازه ساودی به نئوكلاسیسم انگلیس حمله كرده است . تصویری كه از آن دوران ترسیم می كندافراطیترین رمانتیکها راهم راضی می كند . غایت ستایش جفری متوجه شكپیر و دوران اوست . جفری نه تنها ستایشگر شكپیر است و ،تقریبا بدون هیچ شرط و قیدی از او در برابر خرده گیریهای مادام دوستال، بلکه به رجال ادبی کم اهمیت سده هفدهم نیز ابراز علاقه می کند و از جان فورد وجرمی تیلر تجلیل وافر به عمل می آورد جفری ضمنا یكی ازنخستین منتقدانی است كه رمانهای ویورلی سر والتراسكات راستود ، اسكات راباشكپیر مقایسه كرد ، وبه این مطلب اشاره كرد كه رمانها درقلمرو ادبیات دوران سازند و« تمام آثار نثر معاصر ، وحتی تمام اشعار اخیر ، را تحت الشعاع قرارمی دهند .» (34)

بنابراین نمی توان جفری را منتقدی بزرگ شمرد چون نظریه ای كه نقد اوبر آن مبتنی است قادربه تمییز دادن میان ادبیات وزندگی ، عشق وزیبایی ، زیبا شناسی واخلاق نیست. این داعیه كه نقدش « شالوده ای فلسفی » دارد نیزكارساز نخواهد بود ، جفری خودمدعی است كه« احكام اخلاقی رابانقد ادبی تركیب » كرده است ، ولی این كار تازه یاخارق العاده نیست ، واصول اخلاقی او آنچنان محدود و عفیف نمایانه وجابندارانه است ، ومعیارهایش آنچنان تنگ نظرانه ، وبدون هیچ درك واضحی ازوجه وجودی آرای اخلاقی در شعر به آن تحمیل شده اند كه لاجرم از اهمیت چنین تركیبی می كاهند . اما نمی توان مزیت تاریخی قابل ملاخطه جفری را منكرشد(35) جفری درامرتشریح گونه معتدل رمانتیسم حتی درقاره اروپاهم بسیار موثر واقع شد ، ودرتثبیت برداشتی تاریخی از ادبیات در دنیایی انگلیس زبان نیز تاثیرداشت .

ملیت خواهی ادبی اوهم ، با تاكیدی كه بر افتخارات واستقلال سنتی انگلیس منبعث از شكسپیر وطرد كامل معیارهای ذوق فرانسوی می كرد ، مهم است. ولی درضمن ناگفته نماند كه جفری این نظریه ها را با ملیت خواهی اسكاتلندی وبسیاری از اعتقاد نئوكلاسیكی به « تناسب » وخلوص انواع ادبی جمع كرده بود وبه ناسازگاری آنها با یكدیگر توجه نداشت اودراشاعه نظرهای مربوط به اتكای ادبیات برجامعه – كه تا حدودی برگرفته از مادام دوستال بود – نیز كارهایی صورت داد.

درمقاله اش ویلهلم مایستر به تفاوت ذوق ملی اقوام مختلف وحتی نظریه پرد ازی درمورد علل این تفاوتها پرداخته و « عامل را،كه بعدها(ایبولیت تن) آنها را « محیط » و « زمان » نامید ،ازهم متمایز ساخته است : تاثیر حكومت ، اوضاع اقلیمی ، الگوهای متقدم ،وجزء آنها ، و آهنگ تكامل ووضعیت موجود در دور فرضی پیشرفت را «از شرارت صرف تا نمایشنامه های فخر فروشانه كار وطراحی » و « تا آسایش وسادگی طبیعت دلپذیر » . ولی این نظرها را ، كه با زیابی بعید از آرای وسیكو وینكلمان وهردر و مادام دوستال است ، به نحوی عینی وملموس به كا رنبسته ، بلكه درواقع مقدمه ای شده بر خطابه ای درباره ذوق نازل آلمانیها كه رمان گوته را می پسندند. درنظر جفری ، ویلهلم مایستر « بغایت بی معنی ، كودكانه ، ناجور ، عامیانه ، ومتكلف » است.(36)

لرد با یرون ( 1788-1824) درنگاه نخست حامی معیار جاودان هنر به نظر می آید . امروزه تنها چیزی كه ازنقد او به یاد مانده است دفاع از پوپ واعترافات عجیب اودرباره خطاهای شیوه شاعری خویش است(37) تفاوتی بیش از آنچه میان بایرون و پرسی بیش شلی ( 1792-1822) یافت می شود. قابل تصور نیست لكن ایمان همه جانبه شلی به قوه خیال وحقایق جاودانه آن نباید این واقعیت را مخفی نماید كه اونیز ، چون دوستش بایرون ودیگر معاصر انشان ،ازدیدگاهی تاریخی به مسائل می نگریست. در نظریه شلی ، بینش افلاطونی دركانون بحث قرار دارد ، وبدون هیچ تردیدی درباره حقانیتش ، با بلاغت وفصاحت ، حتی همراه با هیاهو بیان شده است شلی این نظر را كه شعر همانا اصل خلاقیت آدمی است ، مستقیم یا مع الواسطه ، ازافلاطون گرفته است . (38)

پایان قرن هجدهم با خاتمه فرمانروایی ادبی جانسون ، شاهد ظهور یك عصیان ادبی بر ضد مكتب كلاسیك شد كه ذوق طبیعت ستائی واحساس پروری كسانی چون جیمز تامسون ، ادوارد یا نگ ، جیمز ماكفرسون ، ویلیام كوپر آنرا آغازكرده بود ویك مجموعه مشترك ، از دو شاعر جوان – به نام ورد زورث ، وكالریج – وقوع آنرا اعلام می كرد

.
این مجموعه مشترك كه « اشعار غنائی » ( Yrical Ballads) نام داشت اولین بار در 1798 نشر یافت ودوسال بعد كه باتعدادی اشعار تازه منتشرگشت(800)مقدمه یی هم همراه داشت كه درحقیقت بیانیه مكتب تازه یی درادبیات عصر تلقی شد، مكتب رمانتیك. درست است كه این دو شاعر ، وكسان دیگری كه همچنان برضد نظم وانضباط عصر گذشته عصیان بارزی نشان می دادند، خود را به این عنوان نخواندند اما عصیان آنها چیزی جز رومانتیسم نبود .(39) معهذا دوران رمانتیك ( 1830-1790) به طور كلی دوران رواج آزاد فكری ، وعصر ابتكار واصالت درشعر وادب انگلیسی است ،ونقد آن ، درمجموع ویژگیهای خویش ، به انقلاب فرانسه بیشتر مدیونست تابه عهد كلاسیك ورنسانس . (40)

اما مجموعه اشعار غنائی اثر وردزورث وكالریج ، كه مقدمه معروف وردزورث به چاپ دوم آن افزوده شد درواقع تاثیر قابل ملاحظه ای در ایجاد این نهضت تازه داشت .
معهذا این مجموعه به خاطر همین « مقدمه ، خویش از لحاظ نقدادبی درخور توجه خاص محققان است . این مقدمه كه در واقع « دفاعی منظم ومبنی برضابطه ازمجموع نظریه هایی است كه اساس انشاء اشعار این مجموعه » بود ،بیشتر نظر به اثبات برتری ابتكارخلاقه بر اصول وقواعد سنتی داشت . به علاوه درمقابل زبان قرار دادی ومتكلف شاعران كلاسیك قرن هجدهم وردزورث زبانی راعرضه می كرد كه مخصوصا ازلغات وتعبیرات ساده درست شده باشد . با آنكه اشعار غنائی از حیث مبادی نظری وهمچنین ازلحاظ زبان شاعرانه همه جا با این مقدمه توافق كامل نداشت تاثیر آراء وردزورث درجامعه ادبی عصر قابل ملاحظه بود وبعدها همچون طلیعه یك مكتب تازه تلقی شد . (41)

 

وردزورث
نقد ادبی ویلیام وردزورث ( 1770-1850) رامعمولا بیانیه جنبش رمانتیكی انگلیس ونشانه قطع رابطه با دوران نئوكلاسیسم می شمارند طرد سیاق كلام وشیوه گزینش واژه درقرن هجدهم ، یكسان شمردن « زبان نثر » با نوشته موزون ، ونیززبان شعر با زبانی كه «طبقات متوسط وپایین اجتماع » به آن تكلم می كنند ، مباحثی ازنقد ادبی اوست كه در آن بیانیه توجه كاملا بر آنها متمركز شده است . این دعوت مجدانه به نوعی طبیعت گرایی را – چون شاعر كلام « زندگی معمولی وروستایی » را با ز آفرینی می كند – درپیوند با « هیجان خواهی » تعبیر كرده اند ، یعنی با این نظركه به گفته معروف وردزورث ، شعر «فیضان ارتجالی احساسات نیرومند » است.(42)

پس مقام وردزورث رادرتاریخ نقدباید مبهم یامرحله ای انتقالی نامید از دوران نئوكلاسیسیم نظریه ای درباره تقلید ازطبیعت به ارث می برد كه به آن صبغه اجتماعی خاص می افزاید ، ازسده هجدهم نظریه ای به ارث می برد كه شعر را هیجان وعاطفه می شمارد ولی باز هم باتعریف خود از فرایند آفرینش شعر به عنوان « فرایاد آوردن درسكون » آن راتغییر می دهد. نظراتی را از عرصه معانی وبیان درباره تاثیر شعر اقتباس می كند لكن آنها را توسع می بخشد ونظریه ای درباره تاثیر اجتماعی ادبیات به وجود می آورد و آحاد اجتماع را بر مبنای روح عشق به هم می پیوندد. لكن به منظور ارضای مقتضیات تجارت عرفانی اش ، نظریه ای نیز درباره شعر اتخاذ می كندكه قوه خیال ، در حكم نیروی وحدت بخش وبصیرت نهایی نسبت به وحدت جهان ، دركانون آن قرار دارد اگرچه مقدار نوشته های انتقادی كه وردزورث برجای گذاشته اندك است ،این آثار از لحاظ نظرهای او كه در آثار دیگران بازمانده ، ازلحاظ مفاهیمی كه به دیگران القا كرده ، ازلحاظ نظرهایی كه در آنها پیشاهنگ دیگران بوده ، و بالاخره ازلحاظ ژرف بینهای شخصی اش بسیار غنی است . (43)

كولر یج
امروزه شهرت سیموئل تیلر كولریج ( 772-1834) درفلسفه نقد از همیشه بیشتراست(44) لكن ورای نقل تحت الفضلی ونقل به معنا بایدضمنا توجه كرد كه بسیاری وحتی بخش اعظم تعابیر و تمایزات بسیارمهم كولریج برگرفته از آلمانیهاست. موضع كلی او در زمینه زیبا شناسی وفلسفه هنر – برداشت مربوط به رابطه هنر وطبیعت ، سازش فراد، كل طرح دیالکتیكی او منبعث ازشلینگ است. تمایز میان نماد وتمثیل رامی توان درآثار شلینگ وگوته یافت ،میان نبوغ واستعداد را نزدكانت ، میان سازمند وماشینی ، كلاسیكی ومدرن، تندسیوار وتصویری رانزد او اگوست ویلهلم شلگل كاربردخاص واژه « ایده » توسط كولریج برگرفته از آلمانیهاست،وشیوه ای كه قوه خیال را با بحث شناخت مربوط می سازد نیز به وضوح منبعث از فیشته

وشلینگ است.(45) كولریج آرایی را كه از آلمانیها برمی گیرد . به شیوه ای خاص خود تركیب می كند و، ازآن گذشته عناصری از سنت نئوكلاسیكی سده هجدهم ومشرب اصالت تجربه بریتانیایی را به این تركیب می افزاید . (46)

تفاوت اصلی میان كولریج وتقریبا تمام نویسندگان پیشین انگلیس درداعیه اوبه داشتن نظریه شناسایی (معرفت شناسی ) ومابعد الطبیعه است واینكه اصول زیبا شناسی ونهایتاً نظریه ادبی واصول نقد خود را از آنها برگرفته است. اگر چه درعمل درنظریه او خلأ بسیاروجود دارد ، اما برآن بود تا به وحدت وتداوم روشمند كاملی دست یابد . (47)

لكن به این نكته باید توجه داشت كه همین مشرب التقاطی است كه كولریج رابرای تقریبا تمام منتقدان انگلیسی كه پس از او می آیند كسی كرده است. ازلحاظ انتقال آرای ادبی آلمانیها به دنیای انگلیس زبان اهمیتی بسزا دارد ، واین امر بخصوص امروز كه رمانتیكهای آلمانی تقریبا درآن سوی افق ناپدید شده وازلحاظ مفروضات فلسفی مشخص خویش تقریبا غیر قابل درك شده اند ، صادق است. كولریج به اندازه كافی از سنت ارسطویی واصالت تجربه برخوردار است ، تا بتواند عناصر ایدئالیستی را مطبوع ذائقه خوانندگانش سازد ذهن القا كننده وجستجوگر او ، « روح كنجكاو » اوحتی فقدان انسجام و ورطه عظیم میدان نظریه وعمل یا اینها همیشه برای برخی از جنبه های ظاهراً ثابت سنت انگلوساکسون جذاب باقی خواهند ماند.(48)

 

هزلت ، لم ، كیتس
ویلیام هزلت |( 1778-1830) را معمولا دنباله رو كولریج می دانند . وجهه واعتبار كولریج چنان والاست كه بویژه درمسائل مربوط به نظریه ادبی هزلت رامتكی به اودانسته اند لكن این تصور گمراه كننده است . آرای انتقادی هزلت درواقع بر مفروضاتی فلسفی مبتنی است كه با مفروضات كولریج تفاوت بسیار دارد از این هم مهمتر اینكه شیوه وروال كاراین دو كاملا متفاوت است . (49)

درتاریخ نقد ، به جان كیتس ( 1795-1821) باید درپیوستی به بحث درباره هزلت پرداخت. كیتس یك نقد كتاب نوشته ، درباره دو اجرای ادمند كین { بازیگر شكسپیری } اظهار نظر كرده ، درنسخه های خویش از آثار میلتن وشكسپیر وبرتن حاشیه نویسی كرده ،ودرنامه های خصوصی نظرخویش را درباره شعر وشاعران ابراز داشته است ، لكن اورا نمی توان منتقد حرفه ای نامید. كیتس ازلحاظ فكری به هزلت و وردزورث متكی بود .اگر گفته هایش را منفرداً بررسی كنیم حاوی مطلب تازه ای نیستند لكن برخی ازگفته های پراكنده اش نظر او را درباره ماهیت شاعر وشعر چنان قاعده مند می سازند كه ذكر آنها درهر تاریخ نقدی بجاست . آوای كیتس منحصر به خود اوست ونباید اجازه داد كه در صدای عام هما وازان رمانتیكی غرق گردد . (50)
چارلزلمب ( 1834-1775) نیز به عنوان منتقد گرایش به شیوه تاثر نگاری داشت ونقد او هر چند درمجموع شاید به اندازه هزلیت اهمیت وحاصل ندارد بعضی ستایشگرانش وی را « بهترین منتقد انگلیسی درقرن نوزدهم » خوانده اند وبعضی دیگرگفته اند بزرگترین استاد درنقد نظری كالریج است ودرنقدعملی چارلز لمب . (51)
ذكرنام ویلیام هزلیت وچارلزلمب بدون اشارت به نام تامس دی كوینسی ( 1859-1785) البته ناتمام خواهد بود وی نیز مثل آندو ،در نقادی شیوه « تاثر نگاری » را دنبال می كرد اما نقد او بیشتر از نقد آنها شتابزده ، هوس آمیز ، وعاری از دقت واستواری به نظر می رسد .

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir