توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله در موردجنسیت و نابرابری جنسیتی در pdf دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در موردجنسیت و نابرابری جنسیتی در pdf  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در موردجنسیت و نابرابری جنسیتی در pdf،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در موردجنسیت و نابرابری جنسیتی در pdf :

جنسیت و نابرابری جنسیتی

یكی از مشخصه های جهانی كه ما در آن زندگی می كنیم، سهم عمیقا نابرابر زنان و مردان در سختی هایی است كه متحمل می شوند. نابرابری جنسیتی در اكثر نقاط جهان وجود داردو زنان را به گونه های مختلفی تحت الشعاع قرار داده است.
متون رشته های جامعه شناسی و انسان شناسی نشان می دهد كه تا اواخر سال های 1960 به ندرت به (زنان) به عنوان موضوع پرداخته می شد و نظریه های تحول خالی از زنان بود، گویا تحول فقط از آن مردان بود و زنان نیز به صورت قسمتی از آن بهره مند می شدند. زنان همسران یا مادران

یا افراد غیر فعال بودند و نقش آنها در خانه و پرورش نسل آینده توصیف می شد. اما از اوئل سال هال 1970 دوره انتقاد به نگرش جنسیتی در علوم اجتماعی آغاز گردید. به عنوان مثال این سئوال اساسی مطرح شد كه آیا جایگاه زنان در تحول بشر فرقی با مردان دارد، و یا این كه نحوه نگرش به خطا رفته است؟ در روند صنعتی شدن، آیا تمام گردانندگان كارخانه ها مردان بوده اند یا زنان نیز در این دوران سخت سرمایه داری در این امر سهیم بوده اند؟ آیا بدون كار زنان در خانه، مردها می توانستند كار خارج از منزل را پیش برند؟ چرا یكی نام كار و دیگری نام بیكاری به خود می گیرد؟ آیا این امر برگرفته از ذات كار است و یا این كه نگرش خاص به كار كه پول را ملاك قرار داده ناشی شده است؟ آیا در تمام جوامع نگرش جنسیتی وجود دارد؟ خصلت های جنسیتی چگونه تغییر كرده اند و جهت تغییر كجا و چگونه موجبات تبعیض یا برابری را فراهم نموده است؟ پاسخ به چنین سئوالات كلی كه نونگری در آنها نهفته است، تحقیقات مربوط به زنان را از دوره انتقاد به دوره سوم برد.
طی دوره سوم با نگرش وسیع تر محققان، تحقیقات مربوط به زنان به تحقیقات موجود اضافه گردید و با درج این مطالب ، نظریه های بسیاری شكل گرفت.
بدین ترتیب دو دوره چهارم كه از اواخر سال هعای 1980 آغاز شده است، جنسیت به عنوان یكی از مبتحث نظری اصلی رشته های علوم اجتماعی ، در مباحث این رشته ها وارد گردید.
این تغییر نگرش، راه را برای بررسی علل نابرابریجنسیتی و سایر موضوعات مرتبط با جنسیت گونه های مختلف هموار ساخت. حتا كه به صورت مختصر به تغییرات صورت گرفته در نگرش علوم اجتماعی به زن پرداخته ایم مناسب است اشاره ای به نابرابری جنسیتی داشته باشیم.
هفت نوع نابرابری
نابرابری بین زنان و مردان می تواند اشكال بسیار متنوعی به خود بگیرد، در واقع نابرابری جنسیتی یك پدیده همگن نیست، بلكه مجموعه ای از مسائل كاملا متفاوت و در عین حال مرتبط به هم می باشد.
(1) نابرابری در مرگ و میر (Mortality Inequality)
در برخی از نقاط جهان، نابرابری بین زنان و مردان مستقیما متوجه مساله مرگ و زندگی می شود، و صورت خشنی از مرگ و میر زنان كه به شكل نامتعارفی بالا هستند به خود می گیرد كه نتیجه اش فزونی شمار مردان در كل جمعیت است. این وشعیت در نقطه مقابل فزونی شمار زنان در مناطق بدون جانبداری جنسیتی (Gender bias) یا جانبداری جنسیتی اندك در مراقبت های

بهداشتی و تغذیه قرار دارد. نابرابری مرگ و میر به نحو گسترده ای در آفریقای شمالی و آسیا، كه شامل چین و آسیای جنوبی تیز می گردد، مشاهده شده است.
(2) نابرابری در زاد و ولد (Natality Inequality)
در بسیاری از جوامعی كه در آنها مردان غالبند، نابرابری جنسیتی خود را در شكل تمایل به بدنیا آوردن فرزند پسر ، به وضوح نشان می دهد. در گذشته این تمایل ، چیزی بیش از یك آرزو نبود. ولی اكنون با دسترس بودن تكنولوژی های مدرن برای تعیین جنسیت جنین، سقط جنین در آسیای شرقی، چین، كره جنوبی، سنگاپور، تایوان، هند و آسیای جنوبی ، به عنوان یك پدیده قابل توجه از لحاظ آماری ، در حال ظهور می باشد.
(3) نا برابری در امكانات اساسی (Basic facility inequality)
در كشورهای بسیاری در آسیا، ”فریقا و آمریكای لاتین، دختران به فرصت های آموزشی بسیار كمتری در مدارس نسبت به پسران دسترسی دارند. علاوه بر فرصت های آموزشی، محدودیت های دیگری نیز در دسترس به سایر تمكانات اساسی برای زنان، از تشئیق آنها به شكوفا نمودن استعدادهای طبیعی شان گرفته تا تشویق آنها برای انجام فعالیت های سودمند اجتماعی، وجود دارد.
(4) نابرابری‌در فرصتهای خاص (Special opportunity inequality)
حتی وقتی تفاوت اندكی در دسترسی به امكانات اساسی و منجمله آموزش در مدارس در بین دختران و پسران موجود است، ممكن است فرصت های آموزش عالی برای زنان جوان، كمتر از مردان جوان باشد.
در واقع جانبداری جنسیتی (Gender bias) در دسترسی به آموزش عالی و تربیت حرفه ای (Professional training) حتی در ثروتمندترین كشورهای جهان، در اروپا و آمریكای شمالی ، قابل مشاهده است.
(5) نابرابری در حرفه (Professional inequality)
زنان در اشتغال، ارتقا شغلی و حرفه خود،‌با موانع بیشتری نسبت به مردان مواجهند. حتی در كشوری نظیر ژاپن كه در مواردی نظیر امكانات اساسی و تا حد زیادی در آموزش عالی، سعی می نماید مساوات را برقرار سازد، به نظر می رسد اشتغال در سطوح بالا برای زنان نسبت به مردان مشكل تر است.
(6) نابرابری در تملك (Ownership Inequality)
در بسیاری از جوامع، تملك دارایی می تواند بسیار نابرابر باشد و حتی دارایی های اساسی نظیر خانه و زمین به شكل بسیار نامتقارنی تسهیم شده باشد. عدم مطالبه دارایی ها، ورود زنان به عرصه فعالیت های تجاری، اقتصادی و برخی فعالیت های اجتماعی را مشكل تر می نماید. این نوع نابرابری در اكثر نقاط جهان وجود داشته است، هر چند كه تفاوت هایی در مناطق مختلف قابل مشاهده است.
(7) نابرابری در خانوار (Household Inequality)

غالبا نابرابری های اساسی در روابط جنسیتی در درون خانواده یا خانوار وجود دارد. حتی در مواردی كه علائم زیادی از جانبداری بر علیه زنان در اموری نظیر ادامه حیات، ترجیح فرزند پسر، تحصیلات، و یا ارتقاء به سمت های بالاتر وجود ندارد، ساز و كارهای درون خانواده می تواند از بعد سهیم شدن در كار منزل و مراقبت از فرزندان، كاملا نابرابر باشد. به عنوان مثال، در خانوار، مردان به طور معمول در خارج از منزل كار می كنند، ولی در مورد زنان این امر یك مسئله طبیعی نلقی می شود كه در صورتی بتوانند به كار بیرون از منزل اشتغال داشته باشند، كه از عهده انجام كارهای متعدد و گریز ناپذیری كه به نحو نابرابرانه ای نیز در منزل تقسیم شده اند، برآیند. این امر گاهی اوقات تحت عنوان

(تقسیم نیروی كار)‌نامیده می شود. این نابرابری نه تنهت شامل نابرابری در درون خانواده می شود، بلكه منجر به نابرابریهای مشتق شده ای در اشتغال و منزلت در جهان خارج نیز می گردد.
شاید نیاز به یاد آوری نباشد كه موقعیت زنان در خانواده، موازی با موقعیت آنان در سایر نهادهای اجتماعی است.در خانوارهای دارای ساختار جنسیتی ، كارهای حمایتی (كارهای بدون تولید م

عین) به زنان نسبت داده می شود. زنان در نقش همسر و مادر، درآمدی در مقابل كار نظافت منزل، اتو كردن،‌آشپزی، خیاطی و رسیدگی به نیازهای اعضای خانوار به دست نمی آورند. اگر چه این فعالیتها ضروری است، از منزلت پائین برخوردار است و پرداختی در مقابل آن صورت نمی گیرد.
اگر چه بسیاری از روابط زن و شوهری به سمت برابری میل می كند، مردان همچنان قدرت بیشتری را در خانوار تجربه می كنند. چرخه روابط قدرت با كار خانواده در ارتباط است. هر قدر كه موقعیت شغلی شوهر بالاتر باشد، قدرت او نیز در خانوار بیشتر است. این قدرت در خارج از محیط خانواده كسب شده است و شانس زنان برای بدست آوردن این قدرت بسیار محدودتر از شانس مردان است.
در اینجا لازم است با دقت بیشتری به مساله تقسیم كار بین زنان و مردان و رده بندی جنسیتی و نابرابری جنسیتی ساختاری در موضوع اشتغال بپردازیم، چرا كه كار و مشتقات متفاوت آن است كه زنان را به یك حیطه و مردان را به حیطه ای دیگر سوق داده و فقر را در میان زنان شده بخشیده است.
بررسی ها نشان می دهد كه كشاورزی منسجم ، به خصوص شروع استفاده از شخم (و نه آبیاری)، ابتدای فعالیت جنسیتی متفاوت و رده بندی جنسیتی است. این ابزار چوبی (شخم) را مردان بر زمین به حركت در می آورند. قدرت بدنی عامل استفاده از این ابزار است. وجین كردن نیز به طور معمول در جوامع روستایی كار زنان است، هر چند كه در فعالیت های كشاورزی زن و مرد به صورت مشترك عمل می كنند، در 81 درصد جوامع كشاورزی بیشتر كارها به عهده مردان می باشد. به عبارت دیگر ، با شروع كشاورزی منسجم برای اولین بار در تاریخ بشر، زنان از تولید دور می شوند و نظام فكری، بین كار درون خانه و بیرون خانه فوق قائل می شود. در ساختار صنعتی نیز دوگانگی ای كه در جوامع پدر تبار و پدر مكان كشاورزی شروع شد، در اوائل سال های 1900 با این تصیر سنتی از زن كه جای زن در خانه است، مستحكم گردید. نگرش جنسیتی به كار زن در خانه، زمانی در آمریكا آغاز شد كه كارگران ارزان اروپا در 1900 روانه آمریكا شدند. حقوق این كارگران كمتر از زنان و مردان ساكن در آمریكا بود. قبل از این دوره، در سال های 1890، یك میلیون زن آمریكایی كارهای صنعتی متناوبی انجام می دادند، اما از این زمان كه كارگران مرد اروپایی با دستمزد كمتر در بازار كار پدیدار شدند، این نگرش جنسیتی با شعار (جای زن در خانه است) عنوان گردید. بنابراین وضعیت اقتصادی بر نگرش و یا مطرح كردن نگرش های مختلف در زمان های متفاوت ، موثر بوده است. به عنوان مثال دیگر، می توان به زمان جنگ جهانی اول اشاره كرد كه مردان راهی جبهه شده بودند. در این زمان زنان با شعارهای وطن پرستانه معین در زمان جنگ ، نگرش عدم توانایی جسمی زنان برای شركت در كارهایی كه نیاز به نیروی بدنی داشت تخفیف می یافت. پس از جنگ، تورم و گسترش مصرف موجب گردید كه مخارج خانواده با درآمد یك نفر تامین نشود و به دو درآمد در یك خانواده نیاز باشد. مجددا در این دوران نیز از عدم توانایی زنان صحبتی به میان نمی آمد. با بالا رفتن ناگهانی جمعیت در آمریكا (Baby bore) نیاز به شاغلان در آموزش و پرورش و بهداشت پیش آمد و زنان به این كارها گماشته شدند. كارفرماها كه دریافته بودند می توانند تبعیض مالی جنسیتی در پیش گیرند و این تبعیضات موجب برانگیختن عكس العمل زنان نمی شود، زنان را با درآمد كمتر استخدام كردند. بدین ترتیب مشاهده می شود كه در زمان هایی بر نقش زنان در خانه تاكید می شد كه بیكاری زیاد بود و در زمان های دیگر كه نیاز اقتصادی بازار اقتضاء م

ی كرد از اهمیت این نقش كاسته می شد و تعداد زنان در بازار كار فزونی می گرفت.
بنابراین ارقام بالاتر حضور زنان در بازار كار فقط نتیجه فعالیت بسیار برجسته زنان و به مسند قبول نشاندن مبتحث جنسیتی در دنیای سرمایه داری نسبت به همانطور كه شعار (جای زن در خانه است) خالی از ملاحظات اقتصادی نیست. در هر صورت، بین سالهای 1970 تا 1980 درصد كار زنان در آمریكا از 38 درصد به 45 درصد و حقوقشان از 62 درصد حقوق مردان در سال 1982 به 68 درصد در سال 1989 ارتقاء پیدا كرد. در برخی حرفه ها این درصد بالاتر و در برخی ، پائین تر است كه نشان می دهد هنوز تبعیض جنسیتی در حرفه ها وجود دارد و با عنوان (فقر مونث) حادترین شكل تبعیض جنسیتی به وضوح دیده می شود. نیمی از خانواده هایی كه زیر خط فقر به سر می برند، خانواده هایی هستند كه با درآمد یك زن به عنوان سرپرست خانوار اداره می گردند. در آمریكا تعداد این خانوارها از بعد از جنگ جهانی دوم افزایش یافته است. اگر پس از جنگ این رقم 26 درصد كل خانواده های زیر خط فقر بود، امروز این رقم حدودا دو برابر شده است.
نابرابری جنسیتی ساختاری در موضوع اشتغال:
توزیع شغلی (Occupational Distribution)
طی پنج دهه گذشته سهم زنان از نیروی كار به نحو قابل ملاحظه ای تغییر كرده است. در سال 1940 كمتر از 20 درصد جمعیت زنان جزء نیروی كار یود. در سال 1988 این رقم به 4/54 درصد افزایش یافته است. از سال 1980 زنان 80 درصد مشاغل تازه ایجاد شده در اقتصاد را از آن خود نموده اند.
جریان شدید پیوستن زنان به نیروی كار در مشاغلی كه به عنوان مشاغل Pink – collar نامیده می شوند صورت گرفته است. عمده افرادی را كه در این مشاغل فعالیت دارند، زنان تشكیل می دهند و در واقع تقاضای جدید سیستم سرمایه داری برای كارگرانی كه در مشاغل خدماتی و دفتری برای كارگران شاغل در مشاغل خدماتی و دفتری توسط زنان برآورده شده است. طی دهه 1970 و اواسط دهه 1980 زنان در مشاغل نسبتا اندكی گرد آمده بودند كه مشاغل زنانه نامیده می شوند.
• كارمندان دفتری
• كاركنان خرده فروشی
• خیاطی ها
• پیشخدمتان زن
• كاركنان خصوصی خانوار
• پرستاران
• و معلمات غیر دانشگاهی collegateachers) – (non
زنان بیش از 70 درصد از خرده فروش ها و معلمانی كه در دانشگاه تدریس نمی كنند را تشكیل می دهند، در سایر مشاغلی كه در بالا آمد، بیش از 80 درصد كاركنان را زن تشكیل می دهند.
توزیع درآمدی

اگرچه طی دهه گذشته تفاوت های درآمدی به آهستگی در حال كاهش بود، كاركنان زن حتی در صورت اشتغال به كار در مشاغل مشابه با مشاغل مردان، به براتبری درآمد نزدیك نمی شوند. این تفاوت درآمدی در طی دو دهه گذشته در سطح تقریبت ثابتی باقی مانده است. شكاف درآمدی به دلائل متعددی وجود دارد:
1 زنان در مشاغل با پرداخت كمتر متمركز شده اند paying) – (Lower
2. زنان در سطوح نیروی كار متفاوت و با پرداخت كمتر از مردان به نیروی كار پیوسته اند.
3 زنان به عنوان یك گروه از تحصیلات و تجربه كمتری نسبت به مردان برخوردارند و لذا به آنها

پرداختی كمتر از مردان صورت می گیرد.
4 روند كار زنان به گونه ای است كه كمتر از مردان اضافه كاری می كنند.
این شرایط تنها بخشی از شكاف درآمدی زنان و مردان را توضیح می دهند ولی توضیح نمی دهند كه چرا به كاركنان زن با سال های مشابه تحصیلات و سوالق كاری یكسان، مهارت و تجربه شغلی، به طور اساسی پرداخت كمتری صورت می گیرد.
به نظر می رسد كارهای سنتی زنانه ، به دلیل این كه این شغلها را بیشتر از آن كه مردان انجام دهند زنان انجام می دهند، كمتر پرداخت می كنند. هر چند كه قانون چنین تفاوت هایی را به عنوان تبعیض لحاظ نمب كند.
به منظور مبارزه با این مساله ، فعالان در زمینه حقوق برابر در حال تلاش برای از بین بردن شكاف درآمدی بین مشاغل زنان و مردان ، از طریق افزایش مبارزه برای عدالت در پرداخت ، هستند. هدف از عدالت در پرداخت این است كه سطوح پرداخت های صورت گرفته برای مشاغلی كه در آنها زنان و اقلیت ها غالب هستند افزایش یابد. افزایش در پرداخت با ارزیابی منطقی در مورد ارذزش كار بر اساس مهارت ها و مسئولیت های كار صورت می گیرد.
نابرابری بازار برای نیروی كار
نظرات گسترده ای وجود دارد مبنی بر این كه وضعیت زنان در نیروی كار، نتیجه
– اجتماعی شدن آنها
– همت و بلند پروازی اندك آنها و
– تعهد بیشتر آنان به خانواده (در مقایسه با كار)
می باشد.
تحقیقات جدید جامعه شناسی نشان داده است كه سیستم اقتصادی، و نه مشخصه های خودی ساختار موقعیت زنان را رقم می زند.
علت موقعیت متفاوت زنان و مردان در بازار كار را با توجه به بخش های این بازار می توان به نحو بهتری درك نمود. بازار كار سرمایه داری به دو بخش مجزا با مشخصه های متفاوت ، نقش های متفاوت و پاداش های متفاوت تقسیم شده است.
الف- بخش اولیه (primary sector)
بخش اولیه با ویژگی های ثبات، دستمزدهای بالا، امكان ارتقاء شغلی،‌و فرصت های پیشرفت، شرایط مناسب كارو امكانات امنیت شغلی مشخص می شود.
ب- بخش ثانویه (Secondery sector)
بازار ثانویه با ویژگی های دستمزد پائین، عدم وجود یا امكان ارتقاء كمتر، شرایط نامناسب كار، و امكانات اندك امنیت شغلی مشخص می گردد.
كار زنان معمولا در بخش ثانویه قرار می گیرد. كارهای دفتری و اداری كه شغل غالب زنان به شمار می آید ، بسیاری از ویژگی های مرتبط با بخش ثانویه را دارا می باشد.
برای مدت طولانی اینطور فرض شده است كه رفتار شغلی (كاری) زنان و مردان متفاوت است و رفتار زنان دلیل پیشرفت شغلی اندك آنان است. در مورد مردان اینتطور اندیشیده می شد كه آنها بلندهمت تر، وظیفه‌گرا و از لحاظ فكری، درگیر فعالیت شغلی خود هستند؛ زنان كم انگیزه تر كمتر متعهد، و بیشتر متوجه روابط كاری تا حفظ «كار» فرض می شوند. هرچند كه تحقیقات اخیر به اهمیت تأثیر موقعیت شغلی افراد بر رفتار آنان شااره و تاكید داشته است.

موقعیت ساختاری می تواند آنچه را كه در رفتار سازمانی به عنوان تفاوت های جنسیتی ظاهر می شود، توجیه نماید. ساختارهای سلسله مراتبی فرصت و قدرت، رفتاری شغلی (كاری) زنان و مردان را شكل می‌دهد.
افرادی كه در موقعیتی با امكان جابجایی اندك و یا بسته (blocked) قرار دارند (بدون توجه به جنس آنان) بیشتر تمایل دارند همت و آرزوی خود را محدود نمایند، سعی كنند از طریق فعالیتهای خارج از حوزه كار خود ارضا نمایند، رویای فرار از كتار را به همراه داشته باشند، و گروههای اجتماعی همسنخی تشكیل دهند كه در آنها روابط بین فردی بر سایر جنبه های كار غلبه داشته باشد.
مشاغلی كه اكثر زنان در آنها مشغول به كارند، با زنجیره های فرصت كوتاهتری مرتبط شده اند. لذا آنچه كه به عنوان رفتار نوعی زنان مطرح است، با موقعیت ساختاری آنان توضیح می‌باشد.
هزینه های نابرابری جنسیتی
وضعیت درجه دوم زنان، با خود هزینه هیا مالی و اجتماعی به همراه دارد كه اینه از اهداف اصلی توسعه پادیار است. همانطور كه آمارتیاسن برنده جایزه نوبل اظهار داشته است «هدف فراگیر» توسعه بایستی «قابلیتهای» افراد را حداكثر برساند – آزادی آنها برای «دستیابی به گونه ای از زندگی كه برای آنان ارزش قائلند، و برای ارزشگذاری دلیل دارند». این امر فقط جنبه اقتصادی ندارند.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir