توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله اقتصاد کلان تحت word دارای 44 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اقتصاد کلان تحت word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله اقتصاد کلان تحت word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله اقتصاد کلان تحت word :

اقتصاد کلان

فصل اول
توسعه اقتصادی
از نظر كارشناسان اقتصادى توسعه داراى تعاریف زیادى است و در این خصوص اتفاق نظر وجود ندارد.
انجمر فاجرلیند مى گوید:در حیطه تفكر اجتماعى و اقتصادى مفاهیمى وجود دارد كه همواره داراى ابهام است یكى از این مفاهیم مفهوم توسعهDevel0pment است كه با توجه به بینش هر اقتصاددان و با تكیه بر استراتژى سیاسى و عقیدتى كه مبناى بینش خود قرار مى دهد این اصطلاح مفاهیم متعددى پیدا مى كند .
وى اضافه مى كند:مفاهیمى مشابه مفهوم توسعه وجود دارد مانند:تغییرات اجتماعى ،توسعه اجتماعى و رشد و تكامل و نوگرایى در ادامه فاجرلیند تعریف خود را از توسعه با تعریف فلچر به پایان مى برد به اعتقاد وى فلچر ابهام را از این لفظ بر طرف كرده است بنا به گفته وى توسعه از نظر فلچر عبارت است از:

به فعل در آوردن نیروهاى بالقوه موجود در هستى مانند:تكامل تخم ،نمو سلول گیاهى و تكامل انسان و حیوان ؛ بنابر این مفهوم توسعه با انسان و موقعیت اجتماعى وى انطباق بهترى دارد.
سپس فاجرلیند در توضیح تعریف فلچر مى گوید:چنین تعریفى از توسعه به نظر فلچر داراى اهمیت زیادى در برنامه ریزى تحول جامعه بشرى است زیرا او معتقد است كه در جامعه و افراد توانمندیهاى خلاقى وجود دارد كه اگر انسان به آن اهمیت كافى بدهد مى تواند آنرا از قوه به فعل در آورد (384) این نظر با تعریف گالبرایت درباره توسعه هماهنگ است به نظر گالبرایت توسعه عبارت است از كشف تواناییهاى بالقوه در انسان و به تعبیر ساده اقتصادى مى توان توسعه را اینگونه تعریف كرد: مجموعه فعالیتهایى كه به كمك آن مى توان در آمد ملى را طى یك دوره معین افزایش داد

و به تعبیرى تخصصى تر باید گفت توسعه اقتصادى به بررسى مشكلات كشورهاى در حال توسعه مى پردازد.
على رغم اینكه این مفهوم روشن است ولى ابهام به كلى از بین نمى رود یكى از دلایل آن دیدگاهى است كه اقتصاددانان نسبت به مشكلات جهان دارند به عنوان مثال شومپیتر پیشرفت فنى را اساس توسعه مى داند و فرانسس پروكس دانشمند فرانسوى معتقد است كه باید در جریان توسعه تغییرات اجتماعى و روانى صورت گیرد.
دكتر فایز حبیب مى كوشد كه از تعاریف زیادى كه براى توسعه شده است یك تعریف توصیفى ارائه دهد لذا درباره توسعه همه جانبه مى گویدتوسعه عبارت است از تطور یا تغییر ساختارىChngStructure جامعه در ابعاد اقتصادى سیاسى و اجتماعى و سازمانى به منظور تاءمین زندگى شرافتمندانه براى همه افراد جامعه .
این تعریف متضمن دو نكته است :1- تغییر ساختارى 2- تاءمین زندگى آبرومندانه براى هر فرد.

شاید بهترین تعریف از توسعه تعریف فلچر باشد چون بر اساس اصلى مترقى متمدن استوار است كه عبارت است از به فعل در آوردن نیروهاى بالقوه موجود در انسان و در جهان هستى و این امر ممكن نیست مگر با برنامه ریزى همه جانبه كه ابعاد مختلف انسان و جامعه را در نظر داشته باشد و به همین سبب توسعه بر اساس تعریف فلچر داراى ابعاد گسترده ترى از تعاریف متداول است على رغم اینكه این تعریف در سال 1976م ارایه شده است بر اساس این مفهوم توسعه هم جامعه را در بر مى گیرد و هم فرد را و در مورد همه كشورها حتى كشورهاى پیشرفته صدق مى كند و این كشورها نیز نیازمند توسعه اند زیرا همیشه در آنها منابع دست نخورده وجود دارد.
استراتژى توسعه

دانستیم كه هدف از توسعه تحقق بالاترین حد ممكن از فعالیت هاى اقتصادى است كه داراى تاءثیر قطعى در پیشرفت است و نیز پیروى از برنامه هاى خردمندانه است كه بتواند اقتصاد را به سوى یك نظام اقتصادى اجتماعى و سیاسى مطلوب به پیش ببرد كه از آن به استراتژى توسعه تعبیر مى شود.
دكتر صبرى سعدى مى گوید:براى تحقق میانگین بالاى رشد اقتصادى در كشورهاى مختلف دو سیاست باید بطور همزمان به اجرا در آید:
سیاست اول در پى افزایش قدرت تولید منابع اقتصادى است كه عملا در فرایند تولید توسط جامعه به كار گرفته مى شود آنهم از طریق توزیع مجدد این منابع به شكلى كه از نظر اقتصادى كار آمد تر باشد.

سیاست دوم مى كوشد تا از راه سرمایه گذارى كافى و افزایش تواناییهاى جدید تولید انباشت سرمایه را محقق سازد دكتر سعدى مى گوید:اگر بخواهیم به یك نظام پیشرفته و نوین اقتصادى و اجتماعى در عراق برسیم این امر مستلزم تنظیم و پیاده كردن برنامه اى جامع در ابعاد گوناگون جامعه است مسلما چنین برنامه مهمى به مسائل اقتصادى محدود نمى شود بلكه تمام شئون اجتماعى و سیاسى پیشرفت جامعه عراق را در بر مى گیرد
بنابر این توسعه در چهارچوب اقتصاد منحصر نمى شود بلكه با انسان رابطه تنگاتنگى دارد كه اساس و محور اصلى بهره مندى و فعال كردن منابع محسوب مى شود و مى تواند منابعى جدید را به توانمندیهاى جامعه بیافزاید.

انسان در تمام مراحل توسعه نقش اساسى دارد و نمى توان او را از برنامه توسعه حذف كرد حتى در كشورهاى پیشرفته صنعتى كه انسان به ابزار تبدیل شده است نمى توان نقش او را در توسعه نادیده گرفت .
اقتصاددان سوئدى فاجرلیند با استناد به دیدگاه فلچر در سال 1967م مى گوید:
ما مى كوشیم عاملى را پیدا كنیم كه با دخالت خود بتواند عناصر اساسى توسعه را كه در جامعه و فرد وجود دارد بیرون بكشد و آن را براى نیل به زندگى اجتماعى متكامل در چهارچوب توسعه از قوه به فعل در آورد.

پى در ادامه مى گوید:مسلما این عامل جز تعلیم و تربیت چیزى نیست و ما معتقدیم كه تعلیم و تربیت دو عنصر اساسى توسعه به شمار مى رود.
هدف وى از بیان این سخن آن است كه انسان به عنوان اساس و مبناى توسعه اجتماعى قرار گیرد زیرا تعلیم و تربیت به انسان اختصاص دارد نه جمادات و نیز این نكته را بیان مى كنند كه انسان مى تواند با تواناییهاى خود در به گردش در آوردن چرخ توسعه سهیم باشد بر همین اساس مبناى توسعه دو چیز است :
1- توسعه انسان و جامعه
2- توسعه منابع
و ما به هنگام بررسى هدفهاى توسعه در اسلام درباره این موضوع سخن خواهیم گفت .

اهداف توسعه
توسعه مى كوشد كه جامعه را به مرحله بلوغ اقتصادى برساند به طورى كه منابع به حدى فراهم باشد كه افراد جامعه همگى بتوانند در رفاه و آسایش ‍ زندگى كنند از نویسندگان معاصر كه درباره اهداف توسعه و مراحل رسیدن به آن بیشتر بحث كرده والت روستواست كه دیدگاه وى در این خصوص تاءثیر بسزایى در استراتژى اقتصادى كشورهاى صنعتى كشورهاى صنعتى و در حال توسعه حتى كشورهاى كمتر توسعه یافته داشته است .
روستو معتقد است كه براى رسیدن به بلوغ اقتصادى باید پنج مرحله را پشت سر گذاشت .
1- مرحله جامعه سنتى 2- مرحله انتقال یا ایجاد مقدمات 3- مرحله وقوع انتقال یا جهش اقتصادى 4- مرحله بلوغ یا حركت به سوى رشد و توسعه پایدار 5- مرحله فراوانى تولیدات و مصرف انبوه تمام اقشار جامعه

در مرحله سوم ،روند رشد در جامعه شتاب مى گیرد و چون سیلى بنیان كن همه موانع و مشكلات را از سر راه بر مى دارد و براى رسیدن به این هدف باید تغییرات اساسى در ساختار سیاسى اجتماعى و اقتصادى جامعه بوجود آید؛ حتى در ارزشهایى كه در حركت و رشد جامعه موثر باید تجدید نظر كرد تا بتوان انگیزه و جرقه لازم را براى حركت ایجاد كرد.
نكته اى كه از نظریه روستو براى ما اهمیت دارد هدفى است كه وى براى توسعه اقتصادى وضع مى كند یعنى توسعه اقتصادى در نظر وى مصرف انبوه و زیاد است كه از فراوانى كالا و نقدینگى ناشى مى شود ولى باید دید تا چه حد این نظریه با دیدگاه اسلام نسبت به توسعه همخوانى دارد؟ و آیا اصولا در اسلام توسعه اقتصادى وجود دارد؟

توسعه در اسلام
بدون تردید اسلام دین پیشرفت و ترقى است و همه را به برنامه ریزى و تسلط بر منابع فرا مى خواند به شكلى كه زندگى شرافتمندانه را براى انسانها تضمین كند و این امر جز با توسعه و پیشرفت عوامل تولید ممكن نیست زیرا از این طریق مى توان بازار را از نیازهاى ضرورى عامه مردم اشباع كرد.
مسلمانان در آغاز حكومت اسلامى در مدینه منوره موضوع توسعه را تجربه كردند و اسلام قوانین بسیارى را وضع كرد كه بعدها مبناى اصلى نظام اقتصادى اسلام را تشكیل داد این قوانین عبارتند از:

 

1- قانون احیاى زمین موات 2- قانون تحریم ربا3- قانون مضاربه مزارعه و;4- قانون وام بلاعوض 5- قانون ارث و تقسیم سرمایه بین ورثه 6- قانون تقسیم كار
این قوانین و غیر آن در حد خود شیوه اى را شكل دادند كه ثمره نهایى آن توسعه ثروت و استفاده و بهره مندى از زمین جلوگیرى از انباشته شدن ثروت از راه ربا و نظایر آن بود و اسلام با این قوانین توانست حیات اقتصادى را از چهار چوب و دایره فردى خود در پیش از اسلام كه فعالیت آن در حد شایستگى هاى فردى محدود مى شد به حالت اجتماعى و گروهى در آورد كه موجب پدید آمدن نظام اقتصادى گردید.

در دوره حكومت پیامبر در مدینه كه فعالیت اقتصادى تقریبا به كشاورزى محدود مى شد كار بدین شیوه ادامه یافت و با گسترش قلمرو حكومت اسلامى و الحاق بسیارى از زمینهاى كشاورزى به سرزمین مسلمانان و با ازدیاد غنایم نیاز به توسعه شدیدتر و قویتر شد چون عناصر اقتصادى در همه زمینه ها افزایش نشان مى داد از آنجمله افزایش تعداد مسلمانان غنایم زمین هاى مناسب كشاورزى و در كنار آن تفاوت اقتصادى در قدرت و ضعف تولید در زمینها و نیز انواع محصولات دیده مى شد و در بعضى مواقع درآمدهاى مالیاتى نیز افزایش مى یافت و لازم بود كه بخشى از آن سرمایه گذارى شود زیرا انباشته شدن آن در بیت المال سودى در بر نداشت و همه این مسائل اقتضا مى كرد كه براى حل مشكلات پیش از آنكه بروز كنند و به بحرانى تبدیل شوند برنامه ریزى اقتصادى كرد.

زمانى كه امام على علیه السلام زمام حكومت را به دست گرفت جامعه اسلامى از تبعیض و تفاوت اقتصادى رنج مى برد و اگر وضع بدین منوال ادامه مى یافت ممكن بود به بروز نظام طبقاتى در جامعه منجر گردد از اینرو شورشى كه به كشته شدن عثمان منتهى شد در واقع شورش علیه نظام طبقاتى بود و هدفش عدالتخواهى و با بیعت امام امیرالمومنین علیه السلام دوره تازه اى از حیات اقتصادى آغاز شد لذا مى باید بیش از این به این پر بار و شكوفا از تاریخ اسلامى پرداخت

مفهوم توسعه از دیدگاه امام على علیه السلام
لفظ و مفهوم اصطلاح توسعه كه معادل عربى آن تنمیه است در سخنان امام علیه السلام آمده است .

امام مى فرماید:الاقتصاد ینمى القلیل؛ میانه روى كم را زیاد مى كند توسعه مى دهد.الاقتصاد ینمى الیسیر ؛ میانه روى اندك را مى افزاید توسعه مى دهد.
بر این اساس كم و اندك مى تواند ثروت یا منابع طبیعى یا هر چیزى شبیه این دو باشد و كلمه نمو كه در لفظ با كلمه تنمیه توسعه عم ریشه است ؛ در سخنان امام علیه السلام بكار رفته است و مفهوم آن افزایش تولید با بكار گیرى مواد و منابع اندك است و لفظ تثمیر در كلام امام علیه السلام نیز به مفهوم توسعه تنمیه بكار رفته است و منظور از آن استفاده از منابع موجود براى رسیدن به بیشترین مقدار ثروت است امام كلمه تثمیر را اینگونه بكار برده است :

و بعضهم یحب تثمیر المال بعضى بارور ساختن مال را مى پسندند یعنى باید مال و ثروت در مسیر سرمایه گذارى قرار گیرد تا ثمرات خوبى از آن بدست آید.
بنابر این توسعه از نظر امیرالمومنین على علیه السلام افزایش سرمایه و منابع است كه از طریق كار بر روى آن حاصل مى گردد اگر این گفتار را با دیگر گفتارهاى امام كه بعد از این ذكر خواهیم كرد در كنار هم قرار دهیم به دیدگاه كامل امام درباره مفهوم اهداف و شیوه هاى توسعه دست خواهیم یافت و هیچ عجیب نیست زیرا كه توسعه به عنوان شیوه افزایش ثروت و تولید از دیرباز در جوامع معمول بوده است و اشتباه است اگر تصور كنیم كه این مفهوم پس از جنگ جهانى دوم مطرح شده است گر چه جنگ نیاز به توسعه را بیشتر مى كند اما این مفهوم در طول تاریخ و در اعصار مختلف با كاربردهاى مختلفى رایج بوده است .

امام على علیه السلام از روزهاى آغازین حكومت اهداف اقتصادى را پایه گذارى كرد كه مى توان آنرا در چهار چوب مفاهیم توسعه به حساب آورد.
اءفضل على من شئت تكن اءمیره و استغن عمن شئت تكن نظیره و اءحتج الى من شئت تكن اءسیره ؛
به هر كس كه ببخشى امیرش گردى از هر كس كه بى نیاز شوى همتاى او مى گردى به هر كه نیازمند شوى در بند او گردى .
لا نعمه فى الدنیا اءعظم من طول العمر و صحه الجسد ؛ هیچ نعمتى در دنیا بزرگتر از طول عمر و سلامتى بدن نیست
خیر الدنیا و الاخره فى خصلتین الغنى و التقى و شر الدنیا و الاخره فى خصلتین :الفقر و الفجور ؛ خیر دنیا و آخرت در دو خصلت است بى نیازى و پرهیزگارى و شر دنیا و آخرت در دو خصلت نیازمندى و تبهكارى است

)الاوان من النعم سعه المال و اءفضل من سعه المال صحه البدن تقوى القلب ؛ هان بدانید كه توانگرى از نعمتهاست بهتر از آن تندرستى است و بهتر از تندرستى تقوا و پارسائى قلب است .
از گفتارهاى بالا مى توان اهداف زیر را استخراج كرد:
اول :رسیدن به درجه بى نیازى با افزایش درآمد فردى و ملى
دوم :پى ریزى جامعه اى سالم
سوم :پى ریزى جامعه اى پرهیزگار

اول :رسیدن به درجه بى نیازى
در بحثهاى گذشته تاءكید شد كه اسلام جامعه اغنیا و توانگران را پى ریزى مى كند و بر خلاف ادیان تحریف شده و مذاهب فكرى و سیاسى دیگر وجود یك فقیر را هم نمى پذیرد مسیحیت تحریف شده اعتقاد دارد كه فقر و تنگدستى جریمه اى است كه انسان باند براى مجازات گناهانى كه دیگران مرتكب شده اند بپرداز كشیش اءگوستین مى گوید:عبودیت و بندگى جزاى گناهى است كه آدم و حوا مرتكب شده اند یعنى فقیر باید فقیر بماند و غنى باید غنى بماند چون كیفرى از جانب خداوند است و جایز نیست كه فقیر بر ثروتمند بشورد چون در آن صورت بر اراده الهى شوریده است .

در سایه اندیشه هاى مسیحیت تحریف شده ماركس حق دارد كه بگوید دین افیون توده هاست .زیرا چنین دینى اراده فقیر را سست مى كند و نمى گذارد آنان وضع خود را بهتر كنند اما نباید كلامش را متوجه ادیان دیگر كند جامعه سرمایه دارى جامعه اى است كه ثروتمندان در اقلیت اند و فقیران در اكثریت نظام سرمایه دارى با گرفتن مالیات از ثروتمندان و پرداخت آن به نیازمندان خواسته است كه فقر را از بین ببرد اما این درآمدها دوباره به جیب ثروتمندان سرازیر مى گردد؛ یعنى براى پرداخت سود وامهایى كه آنان در اختیار دولت گذاشته اند دوباره به خودشان باز مى گردد و فقیران از آن سهمى ندارند

در جامعه كمونیستى همه فقیر و نیازمند دولت اند و بعنوان كارمند دولت حقوق مى گیرند.
از میان همه مذاهب و مكتبهاى فكرى و سیاسى این اسلام است كه سرافراز و سربلند ایستاده است و فقرا را با اغنیا در ثروت و بى نیازى برابر مى داند و شعار اسلام همین گفتار امام است كه مى فرماید:

اءفضل على من شئت تكن اءمیره و استغن عمن شئت تكن نظیره ؛ به هر كس كه ببخشى امیرش گردى از هر كس كه بى نیاز شوى همتاى او گردى .(
مسلمانان اسلام را براى دیگر ملتها به ارمغان بردند زیرا آنان پیش از آنكه در مال و ثروت بى نیاز باشند داراى نفسهاى غنى و توانگر بودند و اسلام هیچ كشورى را به طمع ثروت چنانكه امروز حكومتهاى استعمارى انجام مى دهند نگشوده است فرق بین اسلام و استعمار آن است كه اسلام پیش از آنكه كشورها را فتح كند قلبها را فتح مى كند.

در حالى كه ملتها براى حفظ كرامت و ذخایر خود همیشه با استعمارگران در ستیزند.
مسلمانان بر اساس این اصل كه فرمود به هر كس كه ببخشى امیرش گردى دیگر ملتها را یارى مى كردند و آنان وقتى در میان مسلمانان جامعه اى ایده آل یافتند كه هدفى جز تبلیغ رسالت نداشت به دین اسلام گرویدند دینى كه نه طمع مادى او را به رویایى با مشكلات واداشت و نه طمع سلطه جویى بلكه تنها و بزرگترین هدفش این بود كه مردم با گرویدن به اسلام سعادتمند شوند همانطور كه اسلام خود سعادتمند بود.

دوم :پى ریزى جامعه اى سالم
اسلام مى خواهد كه جامعه اى سالم و عارى از هر گونه بیمارى پى ریزى كند و برنامه جامعى را براى حفظ بدن از انواع بیماریها معین كرده است و لذا ثروت جامعه را براى حفظ بهداشت عمومى به كار مى گیرد نباید از نظر دور داشت كه مهمترین برنامه هاى توسعه در كشورهاى جهان تامین شرایط بهداشت عمومى است با از بین بردن در توسعه سهیم باشد ولى جامعه بیمار نمى تواند حتى یك گام در جهت توسعه درست بردارد به همین جهت ، اسلام رعایت سلامت مردم را هدف اصلى اهداف دولت قرار داده است

امام على علیه السلام مى فرماید:
لا نعمه فى الدنیا اعظم من العمر و صحه الجسد، (405) هیچ نعمتى در دنیا بزرگتر از طول عمر و سلامتى بدن نیست
و نیز فرمود: الا و من سعه المال و اءفضل من سعه المال صحه البدن ؛ (406) هان بدانید كه توانگرى از نعمتهاست و بهتر از آن تندرستى است .

این دو گفتار زیباترین رابطه را بین توسعه و سلامتى و بین میانگین عمر ترسیم مى كند كه ثمره حاصل از توسعه است امروزه میزان پیشرفت كشورها را با میانگین عمر انسان در آن كشور مى سنجد زیرا میانگین عمر انسان در كشورهاى پیشرفته خیلى بیشتر از میانگین عمر در كشورهاى عقب افتاده است به عنوان مثال میانگین عمر انسان در افغانستان از 44 سال تجاوز نمى كند در حالى كه همین میانگین در ایسلند به 79 سال مى رسد و این عمرى است كه هنگام تولد همه انتظار دارند.(407)
بدون شك رفاه اقتصادى یكى از عوامل موثر در طولانى شدن عمر است و عمر طولانى به نوبه خود قدرت كار را در جامعه بالا مى برد كه طبیعتا در سرعت بخشیدن به كارهاى توسعه و پیشرفت اقتصادى موثر خواهد بود مى توان دو گفتار گذشته را در نمودار زیر ترسیم كرد:

با پیشرفت اقتصادى از رهگذر توسعه سرمایه هاى مطلوب براى پوشش دادن طرحهاى خدماتى و تاءمین امكانات رفاهى كه در بهداشت و سلامت جامعه نقش دارد فراهم مى گردد. و با همین سرمایه ها مدارس بیمارستانها و دانشگاهها ساخته مى شود و با تاءسیس دانشكده هاى پزشكى و تربیت پزشكان سطح بهداشت و سلامتى جامعه بالا مى رود جامعه سالم جامعه اى است كه توانایى كار دارد و مى تواند در مسیر توسعه گام بردارد بدین ترتیب گردش میان توسعه و بهداشت و عمر و كار كامل مى گردد و نهایتا توسعه محقق مى شود قدرت تولید دو چندان مى گردد و حركت جامعه در مسیر توسعه شتاب مى گیرد.
سوم :پى ریزى جامعه اى پرهیزگار

دو نوع جامعه وجود دارد:جامعه اى كه با انگیزه ها و عوامل خارجى حركت مى كند و هرگاه این انگیزه ها كم رنگ شود جامعه از حركت باز مى ماند و جامعه اى كه با عوامل و انگیزه هاى درونى حركت مى كند و چنین جوامعى در كمال آگاهى و احساس مسئولیت قرار درند و به همین جهت قانون و عوامل خارجى دیگر در آن رنگى مى بازد و اسلام براى آنكه چنین جامعه ایده آل را پى ریزى كند كه بر اساس انگیزه هاى درست حركت كند نیازى ندارد كه كسى به او بگوید این گار را انجام بده و آن را انجامنده رسالتى كه اسلام در قبال بشریت دارد آن است كه بشریت را به این سطح ایده آل از محاسن و صفات نیكو برساند و در برنامه اى تربیتى سیاسى و اقتصادى اسلام نیز آمده است تا این عوامل خیر را در درون انسان تقویت كند و به عنوان محرك درونى بدون واسطه انسان را به حركت در آورد اقتصاد عامل مهمى است تا این واقعیت را اصالت ببخشد زیرا انسان تنها زمانى مبادرت به كار خیر مى كند كه در نیازهاى اساسى خود به مرحله اشباع رسیده باشد و این منطق قرآن كریم است كه مى فرماید:
فلیعبدوا رب هذه البیت الذى اءطعمهم من جوع و امنهم من خوف ؛ پس باید پروردگار این خانه را بپرستند آنكه به هنگام گرسنگى طعامشان داد و از بیم در امانشان داشت .(408)

به همین سبب اسلام تلاش كرده است تا جامعه اى ثروتمند ایجاد كند و اگر در چنین جامعه اى ثروت بر اساس شیوه اسلام ناب پى ریزى شود خیر و صلاح در آن جامعه ریشه دار مى گردد البته این بدان معنى نیست كه اگر انسان پس از آنكه ثروتمند شود با تقوى خواهد شد زیرا اگر ثروت به دور از دین و فضایل دینى باشد به تباهى و فجور منتهى مى گردد چون میان ثروت و تقوى ارتباط تنگاتنگى است و این ارتباط در حقیقت میان جهت دهى مسائل اقتصادى از یك سو و مسائل دینى و تربیتى از سوى دیگر است .

جامعه باید همزمان با حركت به سوى توسعه و تكامل حیات انسانى است یعنى ارزشهاى مادى و معنوى همزمان و هماهنگ در ابعاد مادى و معنوى توسعه و تكامل یابد و ما وقتى درباره جامعه متقى پس از جامعه ثروتمند سخن گفتیم نخواستیم بین آن دو تقدم و تاءخر یا جدایى قایل شویم بلكه طبیعت و تربیت بحث اقتضا مى كرد و گرنه در عمل میان آن دو جدایى وجود ندارد زیرا چنانكه گفته شد ایجاد جامعه بدور از تقوى به طغیان و سركشى جامعه منتهى مى گردد:
و ان الانسان لیطغى اءن راه استغنى ؛ چون انسان خود را بى نیاز ببیند طغیان مى كند.(409)

اگر جامعه اى فقیر كه از فسق و فجور رنج مى برد بخواهد به جامعه اى متقى و در عین حال ثروتمند تبدیل شود؛ باید بطور هماهنگ در ارزشهاى اخلاقى شیوه هاى زندگى و نیز میزان درآمد تحول ایجاد كند و به اختصار باید گفت كه جامعه باید در جنبه هاى مادى و معنوى متحول شود چنین تحولى را باید در تحول اقتصادى اخلاقى دانست از دنیاى منحط و پست به دنیاى والا این تحول تنها در ارزشهاى اخلاقى نیست زیرا جامعه اى كه متقى باشد و نتواند نیازهاى مادى خود را تاءمین كند نمى تواند در برابر جوامع دیگر سربلند و سرافراز باشد این شیوه و راه انتقال از شر به خیر است كه یكى از اهداف بزرگ حكومت اسلامى به شمار مى رود.امام على علیه السلام مى فرماید:

خیر الدنیا و الاخره فى خصلتین :الغنى و التقى و شر الدنیا فى خصلتین الفقر و الفجور (410)؛
خیر دنیا و آخرت در دو خصلت است :ثروتمندى و پرهیزگارى و شر دنیا در دو خصلت است :تنگدستى و تبهكارى .این نمودار به ما نشان مى دهد كه :

– چگونه انسان از محیط شر و بدى به محیط خیر قدم مى گذارد.
– چگونه فقر تبهكارى در یگدیگر تاءثیر متقابل دارند.
– چگونه فقیر مى تواند با دور شدن از تبهكارى لباس تقوا به تن كند و ثروتمند گردد.
– و نهایتا چگونه ثروتمند با در افتادن به ورطه تبهكارى فقیر مى گردد.
در اینجا این سئوال به ذهن خطور مى كند كه رابطه تقوى با توسعه چیست ؟

اگر توسعه كارى موثر و تلاشى همه جانبه باشد در این صورت انسان به انگیزه اى قوى نیاز دارد تا تواناییهاى درونى خود را كشف و آشكار سازد و چه انگیزه اى قویتر از عقیده اى روشن كه انسان را جانشین و خلیفه خداوند در این هستى مى داند و بزرگترین مسئولیتها را بر عهده او قرار مى دهد و تقوى تنها راه پاى بندى و حفظ این مسئولیت است و در عین حال عامل سعادتمندى انسان در زندگى است چه انسان تنها به نان زنده نیست و اگر توسعه به خاطر سعادت بشر است باید گفت كه سعادتمندى انسان تنها در گرو اقتصاد نیست بلكه نیازمند چیزى فراتر از اقتصاد است .

دكتر ابراهیم دسوقى استاد علم اقتصاد در دانشگاههاى مغرب مى گوید:
مساءله توسعه اقتصادى چنانكه به ذهن بعضى از مردم متبادر مى شود تنها مساءله اى اقتصادى نیست بلكه مساءله اى عقیدتى ،فرهنگى ،سیاسى و اجتماعى و اخلاقى است و باید براى تحقق و استمرار آن محیط و بستر مناسب فراهم كرد چه بدون فراهم ساختن محیط و بستر مناسب نمى توان براى فرد و جامعه در مسیر طولانى و توانفرساى توسعه حركت و پیشرفتى را تصور كرد.(411)

لودویك ج ماى اقتصاددان غربى نیز عقیده اى مشابه دارد مى گوید:
هر حكومتى كه اعتقاد داشته باشد كه آسایش و رفاه بشر در گرو امور مادى است و به این گمان كه سعادت انسان را تاءمین مى كند؛ به تولید كالاهاى اقتصادى بپردازد خطاى فاحش است زیرا اشتباهست كه حكومت ها بپندارند كه توسعه و شكوفایى اقتصادى مشكلات بشریت را حل مى كند در ادامه تاءكید مى كند كه این اعتقاد مادى صرف براى ملتهاى دنیا مصیبت و گرفتارى ببار مى آورد.(412)

اگر تاریخ را با دقت مطالعه كنیم و وقایع تاریخى را با دقت از نظر بگذرانیم در مى یابیم كه جهان امروز مدیون آن دسته از افرادى است كه در دوره هاى مختلف تاریخ ظهور كردند و با استفاده از استعدادها و توانمندیهاى خود چرخهاى زمان را به جلو راندند و اگر اینان نمى آمدند و توان خویش را ظاهر نمى ساختند و آنرا در جهت پیشرفت حیات انسان بكار نمى گرفتند ما امروز در شرایط خاص آغاز قرن بیست و یكم بسر نمى بردیم بلكه جهان امروز هنوز در ظلمات جهل و نادانى مى زیست به فرض اینكه این مخترعان نمى آمدند و براى ما ماشین بخار، الكتریسیته و دیگر اختراعات بشرى را پدید نمى آوردند تاریخ پیش از اینها از حركت باز مى ماند زیرا پیشرفت بشریت جبرى و بدون دخالت اراده انسان صورت نمى گیرد بلكه بسته به اراده و قدت انسان است و اگر این اراده باز ایستد پیشرفت نیز متوقف مى ماند به همین سبب اسلام براى انسان اهمیت بسیارى قائل است و او را اساس همه خوبیها قرار مى دهد همانطور كه اگر از وظیفه خود باز بماند اساس همه بدیهاست .

انسان و توسعه
پیش از این گفتیم كه توسعه استفاده بهینه منابع در جهت اهدافى معین است و انسان بزرگترین منبع از منابع توسعه به شمار مى رود كه باید توجه برنامه ریزان توسعه را بدان جلب كرد.
ویژگیهاى انسان توسعه گرا

البته هر انسانى نمى تواند به برنامه توسعه كمك كند بلكه ویژگیهاى است كه دست اندر كاران امر توسعه مى كوشند تا در افرادى كه مى خواهند در برنامه هاى توسعه اقتصادى مشاركت داشته باشند؛ ایجاد كنند.
مهمترین این ویژگیها عبارت است از:
اول – علاقه به علم و یاد گیرى
دوم – نیروى كار
سوم – علاقمندى به كار خیر
چهارم – هدایت درست هزینه ها
پنجم – عوامل پیشرفت

ششم – احساس مسئولیت جمعى
اول :علاقه به علم و یاد گیرى
توسعه نیازمند دانش و تخصص و كار مثمر ثمر و سودمند است طبیعت انسان نیز با كار خیر سرشته شده است از اینرو عوامل و انگیزه هاى مثبتى وجود دارد كه انسان را دائما به سوى پیشرفت سوق مى دهد و نیز احساسى در اوست كه توجه اش را به سوى جامعه معطوف مى كند اینها عناصرى است كه براى شكل گیرى شخصیت انسانى كه مى خواهد در امر توسعه مشاركت داشت باشد؛ ضرورى است تا بتواند با مشكلات پیشرفت اقتصادى دست و پنجه نرم كند و در صورت نبود چنین انسانى نمى توان به امر توسعه دست یافت اگر چه همه ابزارها و عوامل دیگر فراهم باشد بدون تردید دین تاءثیر زیادى در شكل گیرى شخصیت چنین انسانى دارد دانشمندان

علم اقتصاد به اندیشه هاى مارتین لوتر اشاره مى كنند كه نهضت اقتصادى بزرگى را در اروپا به راه انداخت كه هنوز هم ثمره آن در خدمت جامعه بشرى است اندیشه هاى این اصلاح گر مسیحى توانست عقل انسان را از قید و بند كلیسا آزاد كند و در نتیجه اندیشه و تفكر نیز آزاد شد و در حیات انسان روح تازه اى دمیده شد و روشنفكران دانشمندان مخترعان و مكتشفان از متن جامعه برخاستند پس اگر جنبش پروتستان با الهام از نفخه روح بخش اسلام توانست جامعه اروپا را متحول كند چرا خود اسلام نتواند چنین تحولى را در جامعه اسلامى پدید آورد.
با نگاهى به آیات قرآن و سنت پیامبر و احادیث و اقوال در مى یابیم كه اسلام بر ساختن انسانى مسئولیت پذیر تاءكید دارد زیرا تمى توان بر انسان مسئولیتهاى را تحمیل كرد؛ كه توان انجام آنرا ندارد.

امام على علیه السلام همه ویژگیهاى چنین انسانى را در یكى از گفتارهاى خود یعنى خطبه همام به هنگام ذكر صفات پرهیزگاران بر مى شمرد.
امام علیه السلام ابعاد شخصیت پرهیزگاران را چنان ترسیم كرده اند كه زبان هر انسان ادیب و شاعرى از بیان آن قاصر است و نیز هیچ نقاشى نمى تواند چنین تابلوى زیبایى با كلمات بیافریند و ما به هنگام بیان ویژگى هاى انسان توسعه گرا به تفصیل درباره این گفتار امام سخن خواهیم گفت .

تقریبا همه كارشناسان اقتصادى به وجود رابطه اى مثبت میان آموزش و توسعه اتفاق نظر دارند فاجر لیند مى گوید:بررسیهاى علمى نشان مى دهد كه تعلیم و تربیت پیامد مثبتى در جامعه حتى در روستاها دارد كشاورزانى كه آموزش دیده اند معمولا بیشتر از كشاورزان بیسواد تولید مى كنند گزارشى در سال 1980 حاكیست كشاورزانى كه دوره هاى آموزشى را گذرانده اند در طول چهار سال سودهایشان از كشت 4/7 بیشتر از كشاورزانى بوده است كه آموزشهاى لازم را ندیدند.
با مقایسه میانگین با سوادان كشورهایى كه درآمد متوسط یا كمى دارند رابطه میان توسعه و آموزش بوضوح آشكار مى گردد به گزارشى در این زمینه كه در سال 1995م منتشر شده است توجه كنید:

و براى روشن شدن اهمیت آموزش در پیشرفت كشورها به جدول زیر نگاه كنید كه مقایسه اى را میان یك كشور افریقایى (موزامبیك )و یك كشور آسیایى (ژاپن )نشان مى دهد:

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir