دانشجویی مقاله ویژگیهای مدیر خلاق و نوآور در آموزشگاه تحت word دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانشجویی مقاله ویژگیهای مدیر خلاق و نوآور در آموزشگاه تحت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانشجویی مقاله ویژگیهای مدیر خلاق و نوآور در آموزشگاه تحت word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
ویژگیهای مدیر خلاق و نوآور در آموزشگاه
مبانی مدیریت خلاق اسلامی
مقدمه:
«پدیده خلاقیت و نوآوری مثل بسیاری از خصیصههای انسانی در آحاد نوع بشر یافت میشود و این انگیزشها و شرایط محیطی و فردی و آموزشی است كه عامل خلاقیت را آشكار میكند خلاقیت به عنوان یك حالت روانی و ذهنی كه در قلمرو علم روانشناسی است ظهور میكند و از آنجایی كه عمده كار و فعالیت انسان در سازمانها انجام میشود عامل ایجاد و پرورش خلاقیت در محدوده علم و هنر مدیریت قرار میگیرد و مدیران میتوانند ظهور خلاقیت را در سازمانها با ایجاد زمینههای مناسب تسریع و یا با ایجاد فضای نامناسب آنرا عقیم كنند.» (الوانی، ص 14) جالب اینجاست كه در تعقیب خاستگاه خلاقیتها در علوم و دانشهای مختلف بیك طبقه بندی نسبتاً مشابهی میرسیم كه هر طبقه دارای ریشه و فلسفه مشتركی میباشند مثلاً در فیزیك دو جبهه روبروی هم صف بندی كردند مثل تئوری نسبیت در مقابل تئوری مكانیك كوانتوم كه اولی بر علیت و دومی بر احتمال تكیه دارد، این نوع صف بندی در مدیریت بصورت عقلائیون و خود یابان ظاهر شده و در حكمت و عرفان و معرفت شناسی این تقسیم بندی بصورت عقل و شهود و یا مشاع و اشراق دیده میشود، از آنجائیكه پدیده خلاقیت جزو عملكرد نیمكره سمت راست مغز میباشد لذا در تعقیب خاستگاه خلاقیت در دانشهای فوق با مشاهده تقسیم بندیهای انجام شده راه هموارتر و در شناخت ظهور و رشد این پدیده اعجاز انگیز انسانی موفقتر خواهیم بود.» (آقایی فیشانی، ص 15)
مدیران در مرحله نخست بایستی عواملی از قبیل آرامش، رضایت و استقلال را در كار برای افراد فراهم آورده تا زمینه برای تحرك و تغییر پایدار مساعد گردد و شیوه رهبری مدیران آنچنان باشد تا تغییراتی كه بصورت جهشی هستند تقویت گردند. آنها مسلماً در برداشتها و ادراكات پرسنل نقش مهمی را میتوانند بازی كنند. عواملی از قبیل برنامهریزی استراتژیك، فرهنگ سازمانی و همچنین نقش مشاورههای مدیریت میتواند در شكل دهی این برداشتها موثر باشند ، مقاله حاص در خصوص خلاقیت از دیدگاه مدیریت اسلامی مباحثی را طرح نموده كه امید است راهگشای پژوهشی عمیقتر گردد. یك مدیر مسلمان باید نظام اعتقادی خود را بكار گیرد، اگر نظام اعتقادی خود را در اختیار نگیرد، هر قدر هم كه خلاقیت داشته باشد پشتوانه لازم برای اقدام به عمل در او وجود نخواهد داشت، اگر مهماتها گاندی با تمام رشتههای وجود خود به قدرتی كه در زمینه مقاومت بدون خشونت داشت معتقد نبود، به نظر شما تا چه اندازه احتمال موفقیت او میرفت؟ این اعتقادات قوی و متناسب او بود كه موجب شد به منابع درونی خود دست پیدا كند و به جایی برسد كه بر افكار كسانیكه به اندازه او معتقد نبودند مسلط شود. قدرت ایمان، یعنی همین احساس اطمینان، نیرویی است كه در پشت هر موفقیت بزرگ تاریخی نهفته است. www.zibaweb.com
مبانی نظری مدیریت خلاق اسلامی:
مدیریت خلاق اسلامی جلوه صفات جمال و جلال خداست: در مدیریت خداوند صفاتی وجود دارد كه حكایت از بدیع، خلاقیت، نوآوری، تغییر،پویایی، فطر و تنوع و ; به قرار ذیل میكند: 1- «بدیع السموات و الارض»- كل یوم هو فی شأن: «كلمه (بدیع) صفت مشبه از مصدر بداعت است و بداعت هر چیز، به معنای بیمانندی آنست، البته مانندی كه ذهن بدان آشنا باشد» (علامه طباطبائی. ص 81، ج 2) قرآن در آیه 117 بقره میفرماید: «بدیع السموات و الارض و اذا قضی أمرا فانما یقول له كن فیكون (او كسی است كه آسمانها و زمین را بدون الگو آفرید و چون قضای امر براند تنها میگوید بباش و آن امر بدون درنگ هست میشود) و در آیه 101 سوره انعام میفرماید: «بدیع السموات و الارض أنی یكون له ولد ولم یكن له صاحبه و خلق كل شیء و هو بكل شیء علیم.» (او ایجاد كننده آسمانها و زمین است چگونه او را پسری هست با اینكه او را زنی نبوده و همه چیز را آفرید و همو به همه چیز دانا است). «در تفسیر عیاشی از سدیر روایت شده كه گفت: در حضور حضرت اباجعفر (ع) بودم حمران از آن جناب از معنای «بدیع السموات و الارض» پرسید، حضرت در جوابش فرمود خداوند تمامی اشیاء را به علم خود ابتكار كرد، نه اینكه الگوی آنها را از موجوداتی مثل آنها برداشته باشد، آسمانها و زمینها آفرید در حالیكه قبلاً هیچ آسمانی و زمینی نبود» (طباطبائی (ره)، ص 158، ج14) و نیز در سوره الرحمن آیه29 میفرماید : «كل یوم فهو فی شان» (او همه روزه مشغول كاری نو است). «اگر كلمه شأن را در اینجا نكره یعنی بدون الف لام آورد برای این بود كه تفرق و اختلاف را برساند در نتیجه معنای جمله چنین شود: خدایتعالی در هر روزی كاری دارد، غیر آن كاریكه در روز قبل داشت و غیر آنكاریكه روز بعدش دارد، پس هیچیك از كارهای او تكراری نیست و هیچ شأنی ازشئون او از هر جهت مانند شان دیگرش نیست هر چه میكند بدون الگو و قالب و نمونه میكند بلكه به ابداع و ایجاد میكند و بهمین جهت است كه خود را بدیع نامیده فرموده (بدیع السموات و الارض)» (طباطبائی، ص 208، ج 307) از آنچه كه گفته شد این گرایش خلاقیت و ابداع، در انسان هم وجود دارد كه میخواهد چیزی را كه نبوده است بیافریند و خلق كند. شهید مطهری در این باره میفرماید: «درست است كه بشر برای رفع حوایج زندگیاش هم به كار صنعت و خلاقیت و ابداع پرداخته است ولی همانگونه كه علم وسیلهای بوده است برای زندگی و هم به كار صنعت و خلاقیت و ابداع پرداخته است ولی همانگونه كه علم هم وسیلهای بوده است برای زندگی و هم علم بوده است برای علم، ابداع و ابتكار نیز چنین است. شما اگر توجه كرده باشید میبینید اگر بچهای یك چیزی را خلق بكند، ایجاد بكند. چگونه به او سرور و فرح دست میدهد و احساس شخصیت میكند، وقتی كار دستی به بچهای میدهی و میگوئی این كار دستی را بسازد میخواهد یك چیز جدیدی بوجود آورده باشد، بطور كلی ابتكارها، اعم از طرحهای اجتماعی، مملكت داری، طرحهای شهرسازی، برنامه ریزیها، روش تدریس و معلمی، در كتابها (خیلی از كتابها صرفاً جنبه تقلیدی دارد مثل معروف كه كتابهای چاپی را خطی میكنند باز خطی را چاپی) یك عدهای هستند كه كتابهایشان ابتكار است، خلق است، آفرینندگی است واین تمایل در هر كسی است كه میخواهد آفریننده باشد و از اینها بالاتر نظریهها، یك كسی است كه یك نظریه خلق میكند و بعد اثبات میكند و دیگران نظریه او را میپذیرند و از آن تبعیت میكنند، این خود یك خلق است مثلاً ملاصدرا كه حركت جوهری را به عنوان یك نظریه خلق كرد و بعد اثبات نمود.» (شهیدمطهری (ره) ص 55) 2- خلق- فطر (خالق، فاطر): «الله فاطر السموات و الارض» در زبان عربی كلمه فطره بر وزن فعله دلالت بر نوع میكند یعنی گونه مثلاً یك وقت میگوئیم جَلَسه یعنی نشستن، گاهی میگوئیم جِلسه یعنی نوع خاص و نوعی خاصی از نشستن، بنابراین لغت فطرت كه در مورد انسان و رابطهاش با دین آمده است معنایش اینست: فطرت الله التی فطر الناس علیها یعنی آن گونهخاص از آفرینش كه ما به انسان دادیم یعنی انسان به گونهای خاص آفریده شده است; ابن اثیر در «النهایه» در توضیح حدیث: «كل مولود یولد علی الفطره» (یعنی هر مولودی متولد میشود بر فطرت اسلامی ولی پدران و مادران او یعنی عوامل خارجی او را منحرف و یهودی یا نصرانی یا مجوسی میكنند) در مورد فطرت توضیحاتی داده بدین صورت كه الفطر، الابتداء و الاختراع و الفطرت منه گفته است فطر یعنی «ابتداء كردن» ابتدا و اختراع، خلقت ابتدائی كه به آن «ابداع» نیز میگویند كه در مقابل «نه تقلیدی» است. كار خدا «فطر» است اختراع است ولی كار بشر معمولاً تقلیدی است، حتی اختراع هم كه میكند باز در اختراعش عناصر تقلیدی وجود دارد. بشر «طبیعت» را الگو قرار میدهد و بر اساس این طبیعت نقاشی میكند، صناعی میكند، مجسمه سازی میكند و احیاناً ابتكار و اختراعی هم كه میكند مایههایش از طبیعت است. یعنی از طبیعت الگو گرفته است اما خداوند طبیعت را بدون سابقه (فاطر) خلق كرده است، (شهید مطهری، ص 13-12 ، 1361) حدیث عجیبی است از ابن عباس كه شهید مطهری نقل میكند ابن عباس پسر عموی پیامبر مردی است قریشی و دانشمند و عجمی نبوده كه بگوئیم از لغات عربی ناآگاه بوده است میگوید من معنی كلمه فطرت را كه در قرآن اولین بار آمده است آنوقت فهمیدم كه با یك اعرابی بادیه نشین روبرو شدم و این كلمه را در موردی بكار برد و من معنی آنرا فهمیدم.
قاضی ابن عباس گفته است: «ما كنت ادری، فاطر السموات و الارض حتی التحكمه علیه اعرابیان». (لغت فاطر را كه در قرآن آمده است نفهمیدم تا دو اعرابی با دیه نشین در مورد یك چاه با یكدیگر اختلاف داشتند یكی از آنها گفت انا فطرتها (مقصودش این بود كه من «ابتدا» آنرا خلق كردم، من صاحب اولش هستم یعنی آن كسی كه اول بار این چاه را حفر كرد و به آب رسانید من بودم (انا فطرتها) دیگری كه احتمالاً بعداز چند سال آنرا لایروبی كرده بود گفت انا خلقتها یعنی (من آنرا خلق كردم) میگوید از اینجا فهمیدم كه این لغت فطرت در قرآن چه معنی میدهد یعنی یك خلقت صد درصد ابتدایی و بدون سابقه. بنابراین معنی آیه 30 سوره روم كه میفرماید: «فاقم وجهك للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها (یعنی چهره خودت را بسوی دین حقیقت گرا بكن این فطرت الهی نوعی خاص از خلقت و آفرینش است (بی نظیر) كه خداوند متعال همه انسانها را به آن سرشته است) . (مطهری ، صص 15-14 ، 1361) 3- حركت، تغییر، شدن- صرورت : «والی الله المصیر» در تعالیم اسلامی «انسان» تنها یك «بودن» نیست بلكه «شدن» هم هست چنانكه در سوره فاطر آیه 18 آمده است: «و الی الله المصیر» یعنی «صیروت: شدن، دیگر شدن، و این یعنی بر خلاف نظر فیلسوفها و منطقیها، انسان یك ذات ثابت نیست، تعریف منطقی او بی منطق است او یك «بودن» نیست یك «شدن» است یعنی حركت و تغییر همیشگی، كه همواره در «آفریده شدن» است و آفریننده خود اوست!» (شریعتی، ص 34، 1378) «جهان» نیز از نظر اسلام از سوی خدا خلق شده و بسوی او باز میگردد چنانكه شهید مطهری میفرماید: «چون ذات واجب الوجود یگانه است پس جهان از نظر مبدئیت، منشائیت و آفرینندگی و نیز از نظر مرجع و منتها یگانه است، جهان نه از اصلهای متعدد پدید آمده و نه به اصلهای متعدد باز میگردد. از یك اصل و حقیقت پدید آمده (قل الله خالق كل شیء[1]) و بهمان اصل و همان حقیقت باز میگردد: (الا الی الله تصیر الامور)[2] (مطهری، ص 52، اذر 57) . و در بخشی دیگر در توصیف «توحید در عبادت» میفرماید: «اما توحید در عبادت توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است آن مراتب توحید نظری (ذاتی، صفاتی و افعالی)، تفكر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش كمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به كمال. توحید نظری پی بردن به یگانگی خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن» (مطهری، ص58، آذر 57) و در بخشی دیگر در توصیف «توحید در عبادت» میفرماید: «اما توحید در عبادت توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است آن مراتب توحید نظری (ذاتی، صفاتی و افعالی)، تفكر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش كمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به كمال. توحید نظری پی بردن به یگانگی خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن» (مطهری، ص 58، آذر 57) بنابراین از آنچه كه گفته شد انسان در این مكتب حركتی بسوی خدا دارد و «بازگشت به «سوی او» یعنی حركت به سوی كمال مطلق، خیر مطلق ، زیبایی مطلق، قدرت، علم، ارزش و حقیقت مطلق، یعنی حركت بسوی مطلق، حركت بسوی كمال مطلق، یعنی حركت ابدی. یعنی تو یك «شدن» ابدی یی، یك «حركت لایتناهی» یی و خدا سر منزل تو نیست. «مقصد» توست، مقصدی كه همواره مقصد میماند، خدا، آخرین نقطه سیر سفر تو نیست. سفر تو، هجرت ابدی تو، به روی جادهای است، صراطی است كه نقطه آخرین ندارد، راهی است كه هرگز ختم نمیشود، رفتن مطلق است، خدا در این حركت، تو در هستی جهان و در هستی خویش، صیرورت و هجرت ابدی، نشاندهنده «جهت» است. نه «منزل» ; انا لله و انا الیه راجعون (بقره 156)، الا الی الله تصیر الامور، نه «فنا»، كه: «حركت» نه «فیه»، كه: «الیه»! ; یعنی كه سكون هرگز، آری مگر نه انسان نیز یك «بودن» نیست، یك «شدن» است. شدنی رو به خدا و الی الله المصیر: همه چیز حركت، كمال، مرگ و حیات، حیات و مرگ، تضاد، تغییر، جهت! كل شیء هالك الا وجهه همه چیز نابود شدنی است، جز آنچه رو به او دارد و خدا، وجود مطلق، كمال مطلق، خلود مطلق و ; مطلق مطلق. نیز! كل یوم هو فی شأن، هر روزی او دست اندر كار دیگری است.» (شریعتی، صص 41-35، 1378) بنابراین موجودات جهان همه متغیر و متحول و ناپایدارند، هیچ موجودی در جهان محسوس بیك حال باقی نمیماند، یا در حال رشد و تكامل است و یا در حال فرسودگی و انحطاط. هر موجودی یا میگیرد و یا میدهد و یا هم میگیرد و هم میدهد، بهرحال ثابت و یكنواخت باقی نمیماند تحول، مطلق دگرگوئی و تغییر است. تغییر تدریجی، تغییرات كمی و كیفی همه اینها تحول است. 4- تنوع استعداد ها در آیهای از قرآن[3] (سوره زخرف آیه 32) خداوند فلسفه اجتماعی اسلام را در خصوص رابطه تكوینی انسانها در زندگی اجتماعی بیان میكند و می فرماید آیا آنها رحمت پروردگار نبوت را تقسیم میكنند؟ روزی مادی و معیشت را نیز، میانشان قسمت كردهایم به این ترتیب كه بعضی را بر بعضی از نظر استعدادها مزیت بخشیده ایم، تا بعضی بعضی دیگر را مسخر خویش قرار دهند. و رحمت پروردگارت (نبوت) از آنچه اینها گرد میآورند بهتر است.
شهید مطهری در تفسیر این ایه مینویسد: «یك نكته كه از این آیه كریمه استنباط می شود اینست كه اختلاف مزایا یك طرفه نیست، یعنی مردم دو گروه نیستند، گروه صاحب مزایای طبیعی و گروه بی مزیت از نظر طبیعی، اگر چنین بود، یك طبقه بطور مطلق «تسخیر كننده» و گروه دیگر «تسخیر شده» بودند اگر آنچنان میبود، باید چنین تعبیر شود: ( و رفعنا بعضم فوق بعض درجات لیتخذوهم سخریا) برخی را بر برخی مزیت بخشیدیم تا آنانكه مزیت دارند آنانرا كه مزیت ندارند مسخر خویش قرار دهند، بلكه تعبیر اینست: (و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا) یعنی بعضی را بر بعضی مزیت بخشیدیم تا بعضی بعضی را مسخر خویش قرار دهند، یعنی همه از مزایایی بهرهمندند و همه یكدیگر را مسخر خویش قرار میدهند به عبارت دیگر مزایا طرفینی است و تسخیر هم طرفینی است. نكته دوم به كلمه سخریا مربوط می شود این كلمه در اینجا به ضم سین است و به همین معنی است كه گفته شد (به معنی مسخر) در دو آیه دیگر از قرآن این كلمه با كسرسین (سخریا) آمده (یكی در آیه 110 سوره مؤمنون و دیگر آیه 63 سوره مباركه ص) به معنی مورد استهزاء و مسخره است. اكنون ببینیم كلمه «تسخیر» و «مسخر» چه معنی و مفهومی دارد، ایندو كلمه در قرآن كریم مكرر آمده است و مفهوم «رام كردن» و «رام شده» را دارد در قرآن از مسخر كردن ماه، خورشید، شب، روز ، دریا، شهرها و كوهها (برای داود پیامبر) ، باد (برای سلیمان) هر چه در آسمان و هر چه در زمین است (برای انسان) یاد شده است. بدیهی است كه در همه این موارد مقصود اینست كه این امور طوری آفریده شدهاند كه رام انسان و مورد استفاده و بهرهبرداری انسان هستند. www.zibaweb.comدر این آیات همه سخن از رام بودن اشیاء برای انسان است نه از رام بودن انسان برای اشیاء . ولی در آیه مورد نظر، سخن از رام بودن و مسخر بودن انسان برای انسان به صورت طرفینی است. در مفهوم كلمه تسخیر، معنی اكراه و اجبار نیامده است، مثلاً عاشق مسخر معشوق، مرید مسخر مراد و متعلم مسخر معلم و مردم عادی غالباً مسخر قهرمانانند، ولی مجبور نیستند، لهذا حكماء اسلامی هوشمندانه اصطلاح فاعلیت با لتسخیر را از فاعلیت بالجبر تفكیك كردهاند. البته در هر اجباری، رام كردن هست ولی هر رام كردنی اجبار نیست. آیه مورد نظر رابطه تكوینی انسانها را در زندگی اجتماعی بیان میكند كه «رابطه عموم برای عموم» است و میتوان گفت از نظر بیان فلسفه اجتماعی اسلام مهمترین آیات است. بیضاوی در تفسیرمعروفش و به پیروی او علامه فیض در تفسیر صافی، چه خوب و عالی تفسیر كردهاند آیه را كه میگویند: معنی جمله لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا اینست كه یكدیگر را در نیازهای خود مورد استفاده قرار دهند و به این وسیله میانشان الفت، به یكدیگر چسبیدن، پیدا شود و به این وسیله كار عالم انتظام یابد. در حدیث نیز آمده است كه معنی آیه اینست كه همه را نیازمند یكدیگر آفریدهایم. رابطه تسخیری، به این صورت است كه در عین اینكه نیازهای طبیعی انسانها را به یكدیگر پیوند داده است جامعه از صورت میدان مسابقه آزاد خارج نمی شود، بر خلاف رابطه جبری، زندگی حیوانات اجتماعی بر اساس رابطه جبری است . لهذا اجتماعی بودن انسان با اجتماعی بودن زنبور عسل یا موریانه فرق دارد. بر زندگی آنها قوانین جبری حكمفرماست،زندگی آنها میدان مسابقه نیست، امكان بالا رفتن و پائین رفتن وجود ندارد، انسان در همان حال كه اجتماعی است از نوعی حریت و آزادی برخوردار است. اجتماع انسان میدان مسابقهای است برای پیشروی و تكامل، قید و بندهایی كه آزادی فردی را در مسیر تكامل محدود میكند مانع شكفتن استعدادهای انسانی است» (مطهری، صص 79-74 ، آذرماه 57) از آنچه كه گفته شد نتیجه می شود كه رابطه انسانها رابطه «تسخیر متقابل» است. همه آزادانه و در حدود و امكانات و استعدادات خود می كوشند و همه مسخر و رام یكدیگرند، یعنی استخدام طرفینی حكمفرماست. بدیهی است به حكم اینكه تفاوت طبیعی و اختلاف طبیعی میان افراد حاكم حكمفرماست، آنكه نیرو و استعداد بیشتری دارد، بیشتر نیروها را بسوی خود جذب میكند، مثلاً فردی كه استعداد علمی بیشتری دارد، جویندگان علم را بیشتر بسوی خود جذب میكند و بیشتر مسخر خود میسازد. و آنكه استعداد فنی بیشتری دارد، دیگران اجباراً در زیر دست او و در جهت فكر و ابتكار او حركت میكنند و بیشتر مسخر و رام او میشوند (جامعه اسلامی جامعه طبیعی است، نه جامعه تبعیضی و نه جامعه تساوی منفی. تز اسلام «كار به قدر استعداد، و استحقاق به قدر كار» است). 5- تفكر، تحقیق، نظر، تعقل، اجتهاد : «قرآن كه یك كتاب آسمانی است و به زبان وحی سخن میگوید، در عین حال كه تقوای روح و پاكی باطن و خلوص فهم (یا ایها الذین امنوا ان تتقوالله یجعل لكم فرقانا) [4] را شرط اساسی پذیرش حقیقت و قرار گرفتن در مسیر هدایت میداند، پیروان خویش را همه جا، به تحقیق و تفكر میخواند و نه تنها برای شناخت طبیعت و تاریخ و جامعههای بشری، بلكه در راه دست یافتن به حقایق ماوراء مادی و درك فلسفه زندگی و غایت خلقت و اسرار وجود و حتی معرفت خدا، نظر، جستجو، تفكر و تعقل در جزئیات ، پدیدههای طبیعی، واقعیتهای عینی و محسوسات مادی را توصیه میكند.» (شریعتی، ص 7بی تا) «لكل امه اجل مسمی شاید به این معنی است كه هر فرد و جامعه و هر مكتبی عمری دارد و هیچ پدیدهای جاوید و ابدی نیست اما در مسائلی شبیه به این تزی هست بنام انقلاب دائمی كه نشان میدهد میتوان جامعهای را كه جبراً به حالت تدافعی و سكون میافتد، بصورت مصنوعی وارادی رهبری كرد و در انقلاب دائمی قرارش داد، و بصورت انقلابهای پیاپی همواره تجدید حیاتش كرد و به این شكل است كه میتوان از سقوط منحنی تدافعی جامعه، جلوگیری كرد. بنظر من در اسلام، به عنوان ایدئولوژی، بزرگترین عاملی كه نشان میدهد جامعه از نظر علمی میتواند همیشه به خودش حالت تهاجمی بدهد، مساله «اجتهاد» است، اجتهاد، از لحاظ ایدئولوژی، «نوسازی فكری» میكند و یك انقلاب فكری است در طول زمان كه هرگز توقف ندارد، و نمیدانم چرا امروز، اجتهاد، تنها در استنباط احكام فرعی محصور شده است ; بخصوص كه مسائل فقهی مسائل تخصصی است و واجب كفائی و لازم نیست كه همه بدنبالش بروند، اما مسائل اعتقادی، واجب عینی است و هر فردی باید عقاید خویش را شخصاً اجتهاد كند. بنابراین وقتی من خود به بررسی كردن و شناختن میپردازم، به تفكر و اندیشیدن موظفم و باید منطقی و عقلی بیندیشم و انتخاب كنم، اساساً اجتهاد در مسائل به معنی تغییر در حقایق نیست، بلكه تغییر، در نوع تلقی عقاید این است یعنی هر روز بهتر فهمیدن و كاملتر برداشت كردن و هر روز بطنی تازه شكافتن و به عمقی تازه فرو رفتن، به این معنی اجتهاد یك انقلاب دائمی فكری در ایدئولوژی است (شریعتی، ص 24، بی تا) ویژگیهای مدیریت خلاق اسلامی با توجه به اهداف تعلیم و تربیت اسلامی: الف) مدیریت خلاق و نوآور در آموزشگاه ب) مدیریت تغییر در آموزشگاه ج) مدیریت پویا در آموزشگاه د) مدیریت تفكر مداری در آموزشگاه هـ) مدیریت تنوع گرایی در آموزشگاه اكنون به توضیح هر یك از موارد فوق میپردازیم: الف) مدیریت خلاق و نوآور در آموزشگاه مدیر اسلامی و زمینه سازی (فضاسازی) برای پرورش خلاقیت: تصاویر آگاه و ناخودآگاه از آینده، نیروی محركه مهمی در پی دستاوردهای آیندهاند.
تصاویر مثبت از آینده نیروهای پر توان مغناطیسی هستند كه ما را به تحرك وا داشته، بما انرژی لازم برای حركت به پیش به سوی امكانات، راه حلها، دستاوردهای خلاق و جدید میدهند، ییپاتورنس تفسیر جالبی از آینده ارائه داده، میگوید: «تصویر مناسب از آینده بسیار حائز اهمیت است اگر تصویر جامعه از آینده بیش از حد كوچك، كم مایه و احتمالاً نادرست باشد «نظام آموزشی» آن جامعه جوانانش را فریب داده و خیانت كرده است. تصاویر دانش پژوهان از آینده، تعیین كننده آنست كه انگیزش آنان در یادگیری چیست؟ و در پی چه دستاوردهایی خواهند رفت. این تصویر همچنین تعیین كننده توانایی آنان، برای زندگی، سازش و رشد كردن در یك جامعه پر از تحول است و در نتیجه به میزان وسیعی تعیین كننده تاریخ آینده است، هم او بعضی از تكنیكهای گرم شدن ذهن را برای زمینه سازی خلاقیت بشرح ذیل نقل مینماید: 1- فعالیت هایی مشتمل بر مقابله با ابهامات و پیچیدگیها 2- سوالاتی كه انتظار و امید را ارتقاء میبخشند 3- فعالیتهایی كه در انسان، از مسالهای كه باید حل شود، از یك نیاز آینده و یا از یك مشكلی كه باید با آن روبرو شود، آگاهی ایجاد میكند. 4- ارتقاء توجه بیك مساله یا نیاز آینده 5- برانگیختن كنجكاوی و علاقه به دانستن (جمالی، صص 48-47) پس میتوان نتیجه گرفت كه تصاویر آگاه و ناخودآگاه ارائه تصویر درست از آینده و مسائل آن، وجود انگیزهها و تكنیكهایی كه به گرم شدن و آمادگی ذهن میانجامد میتواند زمینههایی مناسب و موثر جهت ایجاد خلاقیت باشد.محیط مناسب برای پرورش و ظهور خلاقیت برای افراد مختلف، متفاوت است آنچه كه برای یك فرد «محیط پرورش دهنده» محسوب میشود ممكن است برای دیگری فرو نشاننده خلاقیت و نوآوری باشد. بعضی از افراد در فضای آرامتر خلاق تر هستند و بعضی دیگر در محیطهایی نوآورتر هستند كه تحریك ذهنی مداوم دریافت كنند، اما آنچه كه شما میتوانند به عنوان یك مدیر یا مسئول هماهنگی فعالیت دیگران را در جهت نیل به هدف یا هدفهای معین انجام دهید آنست كه نوعی محیط یا اصطلاحاً «جزیره امن روانی» و آنچنان فضای روانی برای آنان فراهم آورید كه هریك از آنان بتواند با «احساس امنیت كامل» انچه را كه در زمینه خاصی فكر میكند، بیان دارد و از بابت بیان نظریات و افكاری كه به ذهنش رسیده است، ترسی نداشته باشد و بداند كه به خاطر آن مورد تمسخر دیگران قرار
نمیگیرد یا بدتر از آن مجازات نخواهد شد. (ساعتچی، ص 127) میتوان موهبت خلاقیت را با بلا استفاده گذاردن، پژمرده نمود و یا مبادرت به فعالیتهایی كه بیشترین امكان را برای پرورش قدرت تصور خلاق به وجود آورد و خاصه با تمرین دادن مداوم آنرا توسعه داد تمرین هم برای پرورش مغز و هم برای پرورش جسم لازم است والت دیسنی توصیه میكند كه به دستگاه تصور خلاق خود، به عنوان عضلات مغزی بنگریم، عضلات بدن هر چه بیشتر كار كنند به جای آنكه تحلیل رود بیشتر پرورش مییابد. درست مثل عضلات جسمی، هوش و ذكاوت بدون تمرین فرسوده میگردد. بعضی از روشهای پرورش خلاقیت بشرح زیر است: 1- تجربه اندوزی برای ایده جویی سوخت میسازد. 2- بازیهای فكری، حل معما و جدول 3- سرگرمی ها و هنرهای زیبا 4- خلاقیت با مطالعه پیشرفت میكند 5- نویسندگی به عنوان یك تمرین خلاق 6- تمرین در حل خلاق مسائل (آسبورن، ص 38)
ویژگیهای مدیر خلاق و نوآور در آموزشگاه
مبانی مدیریت خلاق اسلامی
مقدمه:
«پدیده خلاقیت و نوآوری مثل بسیاری از خصیصههای انسانی در آحاد نوع بشر یافت میشود و این انگیزشها و شرایط محیطی و فردی و آموزشی است كه عامل خلاقیت را آشكار میكند خلاقیت به عنوان یك حالت روانی و ذهنی كه در قلمرو علم روانشناسی است ظهور میكند و از آنجایی كه عمده كار و فعالیت انسان در سازمانها انجام میشود عامل ایجاد و پرورش خلاقیت در محدوده علم و هنر مدیریت قرار میگیرد و مدیران میتوانند ظهور خلاقیت را در سازمانها با ایجاد زمینههای
مناسب تسریع و یا با ایجاد فضای نامناسب آنرا عقیم كنند.» (الوانی، ص 14) جالب اینجاست كه در تعقیب خاستگاه خلاقیتها در علوم و دانشهای مختلف بیك طبقه بندی نسبتاً مشابهی میرسیم كه هر طبقه دارای ریشه و فلسفه مشتركی میباشند مثلاً در فیزیك دو جبهه روبروی هم صف بندی كردند مثل تئوری نسبیت در مقابل تئوری مكانیك كوانتوم كه اولی بر علیت و دومی بر احتمال تكیه دارد، این نوع صف بندی در مدیریت بصورت عقلائیون و خود یابان ظاهر شده و در حكمت و عرفان و معرفت شناسی این تقسیم بندی بصورت عقل و شهود و یا مشاع و اشراق دیده میشود، از آنجائیكه پدیده خلاقیت جزو عملكرد نیمكره سمت راست مغز میباشد لذا در تعقیب خاستگاه خلاقیت در دانشهای فوق با مشاهده تقسیم بندیهای انجام شده راه هموارتر و در شناخت ظهور و رشد این پدیده اعجاز انگیز انسانی موفقتر خواهیم بود.» (آقایی فیشانی، ص 15)
مدیران در مرحله نخست بایستی عواملی از قبیل آرامش، رضایت و استقلال را در كار برای افراد فراهم آورده تا زمینه برای تحرك و تغییر پایدار مساعد گردد و شیوه رهبری مدیران آنچنان باشد تا تغییراتی كه بصورت جهشی هستند تقویت گردند. آنها مسلماً در برداشتها و ادراكات پرسنل نقش مهمی را میتوانند بازی كنند. عواملی از قبیل برنامهریزی استراتژیك، فرهنگ سازمانی و همچنین نقش مشاورههای مدیریت میتواند در شكل دهی این برداشتها موثر باشند ، مقاله حاص در خصوص خلاقیت از دیدگاه مدیریت اسلامی مباحثی را طرح نموده كه امید است راهگشای پژوهشی عمیقتر گردد. یك مدیر
مسلمان باید نظام اعتقادی خود را بكار گیرد، اگر نظام اعتقادی خود را در اختیار نگیرد، هر قدر هم كه خلاقیت داشته باشد پشتوانه لازم برای اقدام به عمل در او وجود نخواهد داشت، اگر مهماتها گاندی با تمام رشتههای وجود خود به قدرتی كه در زمینه مقاومت بدون خشونت داشت معتقد نبود، به نظر شما تا چه اندازه احتمال موفقیت او میرفت؟ این اعتقادات قوی و متناسب او بود كه موجب شد به منابع درونی خود دست پیدا كند و به جایی برسد كه بر افكار كسانیكه به اندازه او معتقد نبودند مسلط شود. قدرت ایمان، یعنی همین احساس اطمینان، نیرویی است كه در پشت هر موفقیت بزرگ تاریخی نهفته است. www.zibaweb.com
مبانی نظری مدیریت خلاق اسلامی:
مدیریت خلاق اسلامی جلوه صفات جمال و جلال خداست: در مدیریت خداوند صفاتی وجود دارد كه حكایت از بدیع، خلاقیت، نوآوری، تغییر،پویایی، فطر و تنوع و ; به قرار ذیل میكند: 1- «بدیع السموات و الارض»- كل یوم هو فی شأن: «كلمه (بدیع) صفت مشبه از مصدر بداعت است و بداعت هر چیز، به معنای بیمانندی آنست، البته مانندی كه ذهن بدان آشنا باشد» (علامه طباطبائی. ص 81، ج 2) قرآن در آیه 117 بقره میفرماید: «بدیع السموات و الارض و اذا قضی أمرا فانما یقول له كن فیكون (او كسی است كه آسمانها و زمین را بدون الگو آفرید و چون قضای امر براند تنها میگوید بباش و آن امر بدون درنگ
هست میشود) و در آیه 101 سوره انعام میفرماید: «بدیع السموات و الارض أنی یكون له ولد ولم یكن له صاحبه و خلق كل شیء و هو بكل شیء علیم.» (او ایجاد كننده آسمانها و زمین است چگونه او را پسری هست با اینكه او را زنی نبوده و همه چیز را آفرید و همو به همه چیز دانا است). «در تفسیر عیاشی از سدیر روایت شده كه گفت: در حضور حضرت اباجعفر (ع) بودم حمران از آن جناب از معنای «بدیع السموات و الارض» پرسید، حضرت در جوابش فرمود خداوند تمامی اشیاء را به علم خود ابتكار كرد، نه اینكه الگوی آنها را از موجوداتی مثل آنها برداشته باشد، آسمانها و زمینها آفرید در حالیكه قبلاً هیچ آسمانی و زمینی نبود» (طباطبائی (ره)، ص 158، ج14) و نیز در سوره الرحمن آیه29 میفرماید : «كل یوم فهو فی شان» (او همه روزه مشغول كاری نو است). «اگر كلمه شأن را در اینجا نكره یعنی بدون الف لام آورد برای این بود كه تفرق و اختلاف را برساند در نتیجه معنای جمله چنین شود: خدایتعالی در هر روزی كاری دارد، غیر آن كاریكه در روز قبل داشت و غیر آنكاریكه
روز بعدش دارد، پس هیچیك از كارهای او تكراری نیست و هیچ شأنی ازشئون او از هر جهت مانند شان دیگرش نیست هر چه میكند بدون الگو و قالب و نمونه میكند بلكه به ابداع و ایجاد میكند و بهمین جهت است كه خود را بدیع نامیده فرموده (بدیع السموات و الارض)» (طباطبائی، ص 208، ج 307) از آنچه كه گفته شد این گرایش خلاقیت و ابداع، در انسان هم وجود دارد كه میخواهد چیزی را كه نبوده است بیافریند و خلق كند. شهید مطهری در این باره میفرماید: «درست است كه بشر برای رفع حوایج زندگیاش هم به كار صنعت و خلاقیت و ابداع پرداخته است ولی همانگونه كه علم وسیلهای بوده است برای زندگی و هم به كار صنعت و خلاقیت و ابداع پرداخته است ولی همانگونه كه علم هم وسیلهای بوده است برای زندگی
و هم علم بوده است برای علم، ابداع و ابتكار نیز چنین است. شما اگر توجه كرده باشید میبینید اگر بچهای یك چیزی را خلق بكند، ایجاد بكند. چگونه به او سرور و فرح دست میدهد و احساس شخصیت میكند، وقتی كار دستی به بچهای میدهی و میگوئی این كار دستی را بسازد میخواهد یك چیز جدیدی بوجود آورده باشد، بطور كلی ابتكارها، اعم از طرحهای اجتماعی، مملكت داری، طرحهای شهرسازی، برنامه ریزیها، روش تدریس و معلمی، در كتابها (خیلی از كتابها صرفاً جنبه تقلیدی دارد مثل معروف كه كتابهای چاپی را خطی میكنند باز خطی را چاپی) یك عدهای هستند كه كتابهایشان ابتكار است، خلق است، آفرینندگی است واین تمایل در هر كسی است كه میخواهد آفریننده باشد و از اینها بالاتر
نظریهها، یك كسی است كه یك نظریه خلق میكند و بعد اثبات میكند و دیگران نظریه او را میپذیرند و از آن تبعیت میكنند، این خود یك خلق است مثلاً ملاصدرا كه حركت جوهری را به عنوان یك نظریه خلق كرد و بعد اثبات نمود.» (شهیدمطهری (ره) ص 55) 2- خلق- فطر (خالق، فاطر): «الله فاطر السموات و الارض» در زبان عربی كلمه فطره بر وزن فعله دلالت بر نوع میكند یعنی گونه مثلاً یك وقت میگوئیم جَلَسه یعنی نشستن، گاهی میگوئیم جِلسه یعنی نوع خاص و نوعی خاصی از نشستن، بنابراین لغت فطرت كه در مورد انسان و رابطهاش با دین آمده است معنایش اینست: فطرت الله التی فطر الناس علیها یعنی آن گونهخاص از آفرینش كه ما به انسان دادیم یعنی انسان به گونهای خاص آفریده شده است;
ابن اثیر در «النهایه» در توضیح حدیث: «كل مولود یولد علی الفطره» (یعنی هر مولودی متولد میشود بر فطرت اسلامی ولی پدران و مادران او یعنی عوامل خارجی او را منحرف و یهودی یا نصرانی یا مجوسی میكنند) در مورد فطرت توضیحاتی داده بدین صورت كه الفطر، الابتداء و الاختراع و الفطرت منه گفته است فطر یعنی «ابتداء كردن» ابتدا و اختراع، خلقت ابتدائی كه به آن «ابداع» نیز میگویند كه در مقابل «نه تقلیدی» است. كار خدا «فطر» است اختراع است ولی كار بشر معمولاً تقلیدی است، حتی اختراع هم كه میكند باز در اختراعش عناصر تقلیدی وجود دارد. بشر «طبیعت» را الگو قرار
میدهد و بر اساس این طبیعت نقاشی میكند، صناعی میكند، مجسمه سازی میكند و احیاناً ابتكار و اختراعی هم كه میكند مایههایش از طبیعت است. یعنی از طبیعت الگو گرفته است اما خداوند طبیعت را بدون سابقه (فاطر) خلق كرده است، (شهید مطهری، ص 13-12 ، 1361) حدیث عجیبی است از ابن عباس كه شهید مطهری نقل میكند ابن عباس پسر عموی پیامبر مردی است قریشی و دانشمند و عجمی نبوده كه بگوئیم از لغات عربی ناآگاه بوده است میگوید من معنی كلمه فطرت را كه در قرآن اولین بار آمده است آنوقت فهمیدم كه با یك اعرابی بادیه نشین روبرو شدم و این كلمه را در موردی بكار برد و من معنی آنرا فهمیدم.
قاضی ابن عباس گفته است: «ما كنت ادری، فاطر السموات و الارض حتی التحكمه علیه اعرابیان». (لغت فاطر را كه در قرآن آمده است نفهمیدم تا دو اعرابی با دیه نشین در مورد یك چاه با یكدیگر اختلاف داشتند یكی از آنها گفت انا فطرتها (مقصودش این بود كه من «ابتدا» آنرا خلق كردم، من صاحب اولش هستم یعنی آن كسی كه اول بار این چاه را حفر كرد و به آب رسانید من بودم (انا فطرتها) دیگری كه احتمالاً بعداز چند سال آنرا لایروبی كرده بود گفت انا خلقتها یعنی (من آنرا خلق كردم) میگوید از اینجا فهمیدم كه این لغت فطرت در قرآن چه معنی میدهد یعنی یك خلقت صد درصد ابتدایی و بدون
سابقه. بنابراین معنی آیه 30 سوره روم كه میفرماید: «فاقم وجهك للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها (یعنی چهره خودت را بسوی دین حقیقت گرا بكن این فطرت الهی نوعی خاص از خلقت و آفرینش است (بی نظیر) كه خداوند متعال همه انسانها را به آن سرشته است) . (مطهری ، صص 15-14 ، 1361) 3- حركت، تغییر، شدن- صرورت : «والی الله المصیر» در تعالیم اسلامی «انسان» تنها یك «بودن» نیست بلكه «شدن» هم هست چنانكه در سوره فاطر آیه 18 آمده است: «و الی الله المصیر» یعنی «صیروت: شدن، دیگر شدن، و این یعنی بر خلاف نظر فیلسوفها و منطقیها، انسان یك ذات ثابت نیست، تعریف منطقی او بی منطق است او یك «بودن» نیست یك «شدن» است یعنی حركت و تغییر همیشگی، كه
همواره در «آفریده شدن» است و آفریننده خود اوست!» (شریعتی، ص 34، 1378) «جهان» نیز از نظر اسلام از سوی خدا خلق شده و بسوی او باز میگردد چنانكه شهید مطهری میفرماید: «چون ذات واجب الوجود یگانه است پس جهان از نظر مبدئیت، منشائیت و آفرینندگی و نیز از نظر مرجع و منتها یگانه است، جهان نه از اصلهای متعدد پدید آمده و نه به اصلهای متعدد باز میگردد. از یك اصل و حقیقت پدید آمده (قل الله خالق كل شیء[1]) و بهمان اصل و همان حقیقت باز میگردد: (الا الی الله تصیر الامور)[2] (مطهری، ص 52، اذر 57) . و در بخشی دیگر در توصیف «توحید در عبادت» میفرماید: «اما توحید در عبادت توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است آن مراتب توحید نظری (ذاتی، صفاتی و افعالی)، تفكر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش كمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به كمال. توحید نظری پی بردن به یگانگی خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است.
توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن» (مطهری، ص58، آذر 57) و در بخشی دیگر در توصیف «توحید در عبادت» میفرماید: «اما توحید در عبادت توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است آن مراتب توحید نظری (ذاتی، صفاتی و افعالی)، تفكر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش كمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به كمال. توحید نظری پی بردن به یگانگی خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن» (مطهری، ص 58، آذر 57) بنابراین از آنچه كه گفته شد انسان در این مكتب حركتی بسوی خدا دارد و «بازگشت به «سوی او» یعنی حركت به سوی كمال مطلق، خیر مطلق ،
زیبایی مطلق، قدرت، علم، ارزش و حقیقت مطلق، یعنی حركت بسوی مطلق، حركت بسوی كمال مطلق، یعنی حركت ابدی. یعنی تو یك «شدن» ابدی یی، یك «حركت لایتناهی» یی و خدا سر منزل تو نیست. «مقصد» توست، مقصدی كه همواره مقصد میماند، خدا، آخرین نقطه سیر سفر تو نیست. سفر تو، هجرت ابدی تو، به روی جادهای است، صراطی است كه نقطه آخرین ندارد، راهی است كه هرگز ختم نمیشود، رفتن مطلق است، خدا در این حركت، تو در هستی جهان و در هستی خویش، صیرورت و هجرت ابدی، نشاندهنده «جهت» است. نه «منزل» ; انا لله و انا الیه راجعون (بقره 156)، الا الی الله تصیر الامور، نه «فنا»، كه: «حركت» نه «فیه»، كه: «الیه»! ; یعنی كه سكون هرگز، آری مگر نه انسان نیز یك «بودن»
نیست، یك «شدن» است. شدنی رو به خدا و الی الله المصیر: همه چیز حركت، كمال، مرگ و حیات، حیات و مرگ، تضاد، تغییر، جهت! كل شیء هالك الا وجهه همه چیز نابود شدنی است، جز آنچه رو به او دارد و خدا، وجود مطلق، كمال مطلق، خلود مطلق و ; مطلق مطلق. نیز! كل یوم هو فی شأن، هر روزی او دست اندر كار دیگری است.» (شریعتی، صص 41-35، 1378) بنابراین موجودات جهان همه متغیر و متحول و ناپایدارند، هیچ موجودی در جهان محسوس بیك حال باقی نمیماند، یا در حال رشد و تكامل است و یا در حال فرسودگی و انحطاط. هر موجودی یا میگیرد و یا میدهد و یا هم میگیرد و هم
میدهد، بهرحال ثابت و یكنواخت باقی نمیماند تحول، مطلق دگرگوئی و تغییر است. تغییر تدریجی، تغییرات كمی و كیفی همه اینها تحول است. 4- تنوع استعداد ها در آیهای از قرآن[3] (سوره زخرف آیه 32) خداوند فلسفه اجتماعی اسلام را در خصوص رابطه تكوینی انسانها در زندگی اجتماعی بیان میكند و می فرماید آیا آنها رحمت پروردگار نبوت را تقسیم میكنند؟ روزی مادی و معیشت را نیز، میانشان قسمت كردهایم به این ترتیب كه بعضی را بر بعضی از نظر استعدادها مزیت بخشیده ایم، تا بعضی بعضی دیگر را مسخر خویش قرار دهند. و رحمت پروردگارت (نبوت) از آنچه اینها گرد میآورند بهتر است.
شهید مطهری در تفسیر این ایه مینویسد: «یك نكته كه از این آیه كریمه استنباط می شود اینست كه اختلاف مزایا یك طرفه نیست، یعنی مردم دو گروه نیستند، گروه صاحب مزایای طبیعی و گروه بی مزیت از نظر طبیعی، اگر چنین بود، یك طبقه بطور مطلق «تسخیر كننده» و گروه دیگر «تسخیر شده» بودند اگر آنچنان میبود، باید چنین تعبیر شود: ( و رفعنا بعضم فوق بعض درجات لیتخذوهم سخریا) برخی را بر برخی مزیت بخشیدیم تا آنانكه مزیت دارند آنانرا كه مزیت ندارند مسخر خویش قرار
دهند، بلكه تعبیر اینست: (و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا) یعنی بعضی را بر بعضی مزیت بخشیدیم تا بعضی بعضی را مسخر خویش قرار دهند، یعنی همه از مزایایی بهرهمندند و همه یكدیگر را مسخر خویش قرار میدهند به عبارت دیگر مزایا طرفینی است و تسخیر هم طرفینی است. نكته دوم به كلمه سخریا مربوط می شود این كلمه در اینجا به ضم سین است و به همین معنی است كه گفته شد (به معنی مسخر) در دو آیه دیگر از قرآن این كلمه با كسرسین (سخریا) آمده (یكی در آیه 110 سوره مؤمنون و دیگر آیه 63 سوره مباركه ص) به معنی مورد استهزاء و مسخره
است. اكنون ببینیم كلمه «تسخیر» و «مسخر» چه معنی و مفهومی دارد، ایندو كلمه در قرآن كریم مكرر آمده است و مفهوم «رام كردن» و «رام شده» را دارد در قرآن از مسخر كردن ماه، خورشید، شب، روز ، دریا، شهرها و كوهها (برای داود پیامبر) ، باد (برای سلیمان) هر چه در آسمان و هر چه در زمین است (برای انسان) یاد شده است. بدیهی است كه در همه این موارد مقصود اینست كه این امور طوری آفریده شدهاند كه رام انسان و مورد استفاده و بهرهبرداری انسان هستند. www.zibaweb.comدر این آیات همه سخن از رام بودن اشیاء برای انسان است نه از رام بودن انسان برای اشیاء . ولی در آیه مورد نظر، سخن از رام بودن و مسخر بودن انسان برای انسان به صورت طرفینی است. در مفهوم كلمه تسخیر، معنی اكراه و اجبار نیامده است، مثلاً عاشق مسخر معشوق، مرید مسخر مراد و متعلم مسخر معلم و مردم عادی غالباً مسخر قهرمانانند، ولی مجبور نیستند، لهذا حكماء اسلامی هوشمندانه اصطلاح فاعلیت با لتسخیر را از فاعلیت بالجبر تفكیك كردهاند. البته در هر اجباری، رام كردن هست ولی هر رام كردنی اجبار نیست. آیه مورد نظر رابطه تكوینی انسانها را در زندگی اجتماعی بیان میكند كه «رابطه عموم برای عموم» است و میتوان گفت از نظر بیان فلسفه اجتماعی اسلام مهمترین آیات است. بیضاوی در تفسیرمعروفش و به پیروی او علامه فیض در تفسیر صافی، چه خوب و عالی تفسیر كردهاند آیه را كه میگویند: معنی جمله لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا اینست كه یكدیگر را در نیازهای خود مورد استفاده قرار دهند و به
این وسیله میانشان الفت، به یكدیگر چسبیدن، پیدا شود و به این وسیله كار عالم انتظام یابد. در حدیث نیز آمده است كه معنی آیه اینست كه همه را نیازمند یكدیگر آفریدهایم. رابطه تسخیری، به این صورت است كه در عین اینكه نیازهای طبیعی انسانها را به یكدیگر پیوند داده است جامعه از صورت میدان مسابقه آزاد خارج نمی شود، بر خلاف رابطه جبری، زندگی حیوانات اجتماعی بر اساس رابطه جبری است . لهذا اجتماعی بودن انسان با اجتماعی بودن زنبور عسل یا موریانه فرق
دارد. بر زندگی آنها قوانین جبری حكمفرماست،زندگی آنها میدان مسابقه نیست، امكان بالا رفتن و پائین رفتن وجود ندارد، انسان در همان حال كه اجتماعی است از نوعی حریت و آزادی برخوردار است. اجتماع انسان میدان مسابقهای است برای پیشروی و تكامل، قید و بندهایی كه آزادی فردی را در مسیر تكامل محدود میكند مانع شكفتن استعدادهای انسانی است» (مطهری، صص 79-74 ، آذرماه 57) از آنچه كه گفته شد نتیجه می شود كه رابطه انسانها رابطه «تسخیر متقابل» است. همه آزادانه و در حدود و امكانات و استعدادات خود می كوشند و همه مسخر و رام یكدیگرند، یعنی استخدام طرفینی
حكمفرماست. بدیهی است به حكم اینكه تفاوت طبیعی و اختلاف طبیعی میان افراد حاكم حكمفرماست، آنكه نیرو و استعداد بیشتری دارد، بیشتر نیروها را بسوی خود جذب میكند، مثلاً فردی كه استعداد علمی بیشتری دارد، جویندگان علم را بیشتر بسوی خود جذب میكند و بیشتر مسخر خود میسازد. و آنكه استعداد فنی بیشتری دارد، دیگران اجباراً در زیر دست او و در جهت فكر و ابتكار او حركت میكنند و بیشتر مسخر و رام او میشوند (جامعه اسلامی جامعه طبیعی است، نه جامعه تبعیضی و نه جامعه تساوی منفی. تز اسلام «كار به قدر استعداد، و استحقاق به قدر كار» است). 5- تفكر، تحقیق، نظر، تعقل، اجتهاد : «قرآن كه یك كتاب آسمانی است و به زبان وحی سخن میگوید، در عین حال كه تقوای روح و
پاكی باطن و خلوص فهم (یا ایها الذین امنوا ان تتقوالله یجعل لكم فرقانا) [4] را شرط اساسی پذیرش حقیقت و قرار گرفتن در مسیر هدایت میداند، پیروان خویش را همه جا، به تحقیق و تفكر میخواند و نه تنها برای شناخت طبیعت و تاریخ و جامعههای بشری، بلكه در راه دست یافتن به حقایق ماوراء مادی و درك فلسفه زندگی و غایت خلقت و اسرار وجود و حتی معرفت خدا، نظر، جستجو، تفكر و تعقل در جزئیات ، پدیدههای طبیعی، واقعیتهای عینی و محسوسات مادی را توصیه میكند.» (شریعتی، ص 7بی تا) «لكل امه اجل مسمی شاید به این معنی است كه هر فرد و جامعه و هر مكتبی عمری دارد و هیچ پدیدهای جاوید و ابدی نیست اما در مسائلی شبیه به این تزی هست بنام انقلاب دائمی كه نشان میدهد
میتوان جامعهای را كه جبراً به حالت تدافعی و سكون میافتد، بصورت مصنوعی وارادی رهبری كرد و در انقلاب دائمی قرارش داد، و بصورت انقلابهای پیاپی همواره تجدید حیاتش كرد و به این شكل است كه میتوان از سقوط منحنی تدافعی جامعه، جلوگیری كرد. بنظر من در اسلام، به عنوان ایدئولوژی، بزرگترین عاملی كه نشان میدهد جامعه از نظر علمی میتواند همیشه به خودش حالت تهاجمی بدهد، مساله «اجتهاد» است، اجتهاد، از لحاظ ایدئولوژی، «نوسازی فكری» میكند و یك انقلاب فكری است در طول زمان كه هرگز توقف ندارد، و نمیدانم چرا امروز، اجتهاد، تنها در استنباط احكام
فرعی محصور شده است ; بخصوص كه مسائل فقهی مسائل تخصصی است و واجب كفائی و لازم نیست كه همه بدنبالش بروند، اما مسائل اعتقادی، واجب عینی است و هر فردی باید عقاید خویش را شخصاً اجتهاد كند. بنابراین وقتی من خود به بررسی كردن و شناختن میپردازم، به تفكر و اندیشیدن موظفم و باید منطقی و عقلی بیندیشم و انتخاب كنم، اساساً اجتهاد در مسائل به معنی تغییر در حقایق نیست، بلكه تغییر، در نوع تلقی عقاید این است یعنی هر روز بهتر فهمیدن و كاملتر برداشت كردن و هر روز بطنی تازه شكافتن و به عمقی تازه فرو رفتن، به این معنی اجتهاد یك انقلاب دائمی فكری در ایدئولوژی است (شریعتی، ص 24، بی تا) ویژگیهای مدیریت خلاق اسلامی با توجه به اهداف تعلیم و تربیت اسلامی: الف) مدیریت خلاق و نوآور در آموزشگاه ب) مدیریت تغییر در آموزشگاه ج) مدیریت پویا در آموزشگاه د) مدیریت تفكر مداری در آموزشگاه هـ) مدیریت تنوع گرایی در آموزشگاه اكنون به توضیح هر یك از موارد فوق میپردازیم: الف) مدیریت خلاق و نوآور در آموزشگاه مدیر اسلامی و زمینه سازی (فضاسازی) برای پرورش خلاقیت: تصاویر آگاه و ناخودآگاه از آینده، نیروی محركه مهمی در پی دستاوردهای آیندهاند.
تصاویر مثبت از آینده نیروهای پر توان مغناطیسی هستند كه ما را به تحرك وا داشته، بما انرژی لازم برای حركت به پیش به سوی امكانات، راه حلها، دستاوردهای خلاق و جدید میدهند، ییپاتورنس تفسیر جالبی از آینده ارائه داده، میگوید: «تصویر مناسب از آینده بسیار حائز اهمیت است اگر تصویر جامعه از آینده بیش از حد كوچك، كم مایه و احتمالاً نادرست باشد «نظام آموزشی» آن جامعه جوانانش را فریب داده و خیانت كرده است. تصاویر دانش پژوهان از آینده، تعیین كننده
آنست كه انگیزش آنان در یادگیری چیست؟ و در پی چه دستاوردهایی خواهند رفت. این تصویر همچنین تعیین كننده توانایی آنان، برای زندگی، سازش و رشد كردن در یك جامعه پر از تحول است و در نتیجه به میزان وسیعی تعیین كننده تاریخ آینده است، هم او بعضی از تكنیكهای گرم شدن ذهن را برای زمینه سازی خلاقیت بشرح ذیل نقل مینماید: 1- فعالیت هایی مشتمل بر مقابله با ابهامات و پیچیدگیها 2- سوالاتی كه انتظار و امید را ارتقاء میبخشند 3- فعالیتهایی كه در انسان، از مسالهای كه باید حل شود، از یك نیاز آینده و یا از یك مشكلی كه باید با آن روبرو شود، آگاهی ایجاد میكند. 4- ارتقاء توجه
بیك مساله یا نیاز آینده 5- برانگیختن كنجكاوی و علاقه به دانستن (جمالی، صص 48-47) پس میتوان نتیجه گرفت كه تصاویر آگاه و ناخودآگاه ارائه تصویر درست از آینده و مسائل آن، وجود انگیزهها و تكنیكهایی كه به گرم شدن و آمادگی ذهن میانجامد میتواند زمینههایی مناسب و موثر جهت ایجاد خلاقیت باشد.محیط مناسب برای پرورش و ظهور خلاقیت برای افراد مختلف، متفاوت است آنچه كه برای یك فرد «محیط پرورش دهنده» محسوب میشود ممكن است برای دیگری فرو نشاننده خلاقیت و نوآوری باشد. بعضی از افراد در فضای آرامتر خلاق تر هستند و بعضی دیگر در محیطهایی نوآورتر هستند كه تحریك ذهنی مداوم دریافت كنند، اما آنچه كه شما میتوانند به عنوان یك مدیر یا مسئول هماهنگی فعالیت دیگران را در
جهت نیل به هدف یا هدفهای معین انجام دهید آنست كه نوعی محیط یا اصطلاحاً «جزیره امن روانی» و آنچنان فضای روانی برای آنان فراهم آورید كه هریك از آنان بتواند با «احساس امنیت كامل» انچه را كه در زمینه خاصی فكر میكند، بیان دارد و از بابت بیان نظریات و افكاری كه به ذهنش رسیده است، ترسی نداشته باشد و بداند كه به خاطر آن مورد تمسخر دیگران قرار نمیگیرد یا بدتر از آن مجازات نخواهد شد. (ساعتچی، ص 127) میتوان موهبت خلاقیت را با بلا استفاده گذاردن، پژمرده نمود و یا مبادرت به فعالیتهایی كه بیشترین امكان را برای پرورش قدرت تصور خلاق به وجود آورد و خاصه با تمرین دادن مداوم آنرا توسعه داد تمرین هم برای پرورش مغز و هم برای پرورش جسم لازم است والت دیسنی توصیه میكند كه به دستگاه
تصور خلاق خود، به عنوان عضلات مغزی بنگریم، عضلات بدن هر چه بیشتر كار كنند به جای آنكه تحلیل رود بیشتر پرورش مییابد. درست مثل عضلات جسمی، هوش و ذكاوت بدون تمرین فرسوده میگردد. بعضی از روشهای پرورش خلاقیت بشرح زیر است: 1- تجربه اندوزی برای ایده جویی سوخت میسازد. 2- بازیهای فكری، حل معما و جدول 3- سرگرمی ها و هنرهای زیبا 4- خلاقیت با مطالعه پیشرفت میكند 5- نویسندگی به عنوان یك تمرین خلاق 6- تمرین در حل خلاق مسائل (آسبورن، ص 38)
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0