توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد اخلاق و فرا اخلاق در pdf دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد اخلاق و فرا اخلاق در pdf  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد اخلاق و فرا اخلاق در pdf،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد اخلاق و فرا اخلاق در pdf :

اخلاق و فرا اخلاق
اخلاق چیست؟ نخست آن‏كه، نظامهایى از ارزشها و عادات كه در زندگى گروههاى خاصى از انسانها تحقق یافته‏اند به عنوان اخلاق این گروهها، توصیف مى‏گردد. ممكن است فلاسفه به تنظیم و تدوین این نظامها بپردازند، ولى معمولا این كار، كار مردم‏شناسى به شمار مى‏آید.
دوم آن‏كه، این واژه براى اشاره به یك نظام خاص از این نظامها، [یعنى] morality [اخلاقیات] به كار مى‏رود كه مفاهیمى نظیر درستى و نادرستى، گناهكارى و شرمسارى و جز آن را دربر مى‏گیرد.

یكى از سؤالات اصلى در اینجا عبارت است از این‏كه بهترین وجه براى توصیف این نظام چیست; آیا نظام اخلاقى نظامى است‏با كاركردى معین، همچون ممكن ساختن تعاون در میان افراد، یا این‏كه باید متضمن احساسات خاصى چون احساسات ناظر به سرزنش باشد؟
سوم آن‏كه ethics ] »در محدوده خود این نظام اخلاقى، مى‏تواند اشاره‏اى باشد به اصول اخلاقى بالفعل: صچرا شما این كتاب را برگرداندید؟ش ص[چون] تنها كار اخلاقى‏اى كه مى‏شد در آن شرایط انجام داد، همین بود.ش
سرانجام [آن‏كه،] اخلاق حوزه‏اى از فلسفه است كه به پژوهش پیرامون اخلاق به معانى مذكور آن مى‏پردازد.

یادآورى این نكته مهم است كه اخلاق فلسفى، مستقل از حوزه‏هاى دیگر فلسفه نیست; پاسخگویى به بسیارى از سؤالات اخلاقى متوقف است‏بر پاسخگویى به سؤالاتى در حوزه مابعدالطبیعه و دیگر حوزه‏ها.
افزون بر این، فیلسوفان به ایجاد پیوندهایى میان خود حیطه اخلاقى زندگى و حیطه‏هاى دیگر [زندگى] پرداخته‏اند.
بعضى از فیلسوفان به دلایل فلسفى، در این باره تردید داشته‏اند كه آیا فلسفه به هر طریق بهترین رهیافت‏به ethicsاخلاق را فراهم مى‏سازد یا نه. و حتى آنهایى كه معتقدند فلسفه در این رهیافت، سهمى دارد، ممكن است‏بگویند كه توجیه اخلاقى باید به اعتقادات مبتنى بر فهم عرفى یا اسوه‏هاى مربوط به حیات واقعى كه بیرون از فلسفه است، اشاره نماید.

وظیفه اصلى اخلاق فلسفى، تنظیم و تدوین آن چیزى است كه اخلاق یا اخلاقیات را تشكیل مى‏دهد. این طرح، طرح [تحقیقاتى] فرا اخلاق است. چیزى كه على‏الخصوص، منظر اخلاقى را در مقابل سایر منظرها مى‏سازد، چیست؟ بعضى استدلال مى‏كنند كه آنچه از لحاظ اخلاقى لازم است، معادل است‏با آنچه روى هم رفته به حكم دلیل، لازم شمرده شده است، در حالى كه دیگران معتقدند اخلاق تنها یكى از منابع ادله را تامین مى‏نماید. با وجود این، دیگران گفته‏اند كه هر دلیلى، خویش كام است و دغدغه دیگران را داشتن، نهایتا نامعقول خواهد بود.

اما این عقیده به خودى خود مغایر با مفهوم اخلاقیات، شناخته نشده است. زیرا یك نظام اخلاقى مى‏تواند به عنوان نظامى سودمند براى پذیرندگانش تلقى گردد. منظر اخلاقى، خود غالبا به عنوان امرى كه بر مفهوم احترام یكسان، استوار شده است، درك مى‏گردد. اما مناقشه‏اى در این باب وجود دارد كه اخلاق، چگونه بى‏طرفى‏اى را از ما مى‏خواهد.
مجموعه دیگرى از مباحث، ناظر به این است كه آنچه به یك موجود، شان اخلاقى مى‏بخشد، چیست; خواه آن موجود، متعلق دغدغه اخلاقى باشد یا عامل بالفعل اخلاقى. و چگونه فهم ما از طبیعت انسانى بر تصورمان از اخلاقیات و فاعلیت اخلاقى، تاثیر خواهد داشت.

همین كه درك كردیم كه اخلاق چیست، مى‏توانیم شروع كنیم به پرسیدن سؤالاتى در مورد خود اصول اخلاقى. اصول اخلاقى غالبا برحسب آنچه وظیفه اقتضا مى‏كند، بیان شده‏اند; اما كنشى بر ضد این عقیده، وجود داشته است، بعضى آن را عقیده‏اى منسوخ تلقى كرده‏اند كه مبتنى بر مفهوم قانون الهى است كه ارتباط كمى با جهان كنونى دارد.

در حالى كه دیگران بر ضد آن، به عنوان نتیجه تاكید مردانه و بیش از حد بر قوانین به بهاى از دست رفتن همدلى و دل‏نگرانى [در باب دیگران] واكنش نشان داده‏اند. این تردیدها به دل‏مشغولیهاى عامى وابسته است كه ناظر است‏به نقشى كه اصول باید در تفكر اخلاقى ایفا نماید. اخلاقیون ناظر بر اوضاع و احوال مى‏گویند كه شرایط مى‏توانند منجر به نادیده گرفتن هر اصل اخلاقى‏اى شوند; جزئى‏گرایان استدلال مى‏كنند كه این، بدان علت است كه نمى‏توان فرض كرد كه دلیلى كه در یك مورد كارآیى دارد، در موارد دیگر نیز كارآیى داشته باشد.

سنت موضع‏نگرانه، از اصول اخلاقى استفاده كرده است، اما براساس این فهم كه براى تصمیم‏گیرى در مورد تعارض اصول «اصل برترى‏» (3) وجود ندارد.
در سوى دیگر این طیف، بعضى از فیلسوفان تلاش كرده‏اند تا اخلاق را به عنوان چیزى كه خود از یك اصل واحد، نظیر این‏كه نباید دروغ گفت، تشكیل یافته است، باز شناسند. وظایف، همچنین به عنوان سازنده تنها بخشى از اخلاق در نظر گرفته شده‏اند كه امكان فراتر رفتن متهورانه از احساس وظیفه را روا مى‏دارند. این مساله، مساله‏اى است ناظر بر دامنه مفهوم وظیفه در اخلاق; در مورد دامنه اصول اخلاقى به صورت گسترده‏تر نیز مسائلى وجود دارد

 
آیا یك اصل اخلاقى مفروض، در هر زمان و مكانى كاربرد دارد یا این‏كه اخلاق تا حدى، مقید به زمان یا مكان است؟ این مساله، وابسته به این است كه وقتى كسى به اخلاق اجازه مى‏دهد كه او را راهنمایى كند یا وقتى كه وى اصلى اخلاقى را اظهار مى‏نماید، چه حادثه‏اى رخ مى‏دهد. قدرت داورى اخلاقى چگونه به دست مى‏آید؟ این نظریه كه انسانها از حس یا قدرت شهود اخلاقى خاصى برخوردارند كه غالبا با وجدان، یكى پنداشته مى‏شود، هنوز در میان شهودگرایان معاصر، یافت مى‏شود. اما شكاكیت ناظر به دعاوى اخلاقى، هنوز نظریه شایعى است.

در قرون اخیر، اختلافى میان آنهایى كه معتقدند اخلاق، منحصرا بر عقل استوار است و آنهایى كه تصور مى‏كنند اخلاق، دربردارنده یك مؤلفه غیر عقلانى نظیر میل یا احساس نیز مى‏باشد، آغاز گردیده است. انكار عقل‏گرایى مطلق، الزاما منجر به دست‏برداشتن از اخلاق نمى‏شود. آثار بسیارى در قرن بیستم بر این سؤال، اختصاص داده شد كه آیا بهترین شیوه فهم داوریهاى اخلاقى این است كهآنها را باور بدانیم (و بدین ترتیب، صدق و كذب‏بردار تلقى كنیم)، یا این‏كه [این گونه داوریها را] ابراز احساسات یا احكامى بدانیم كه تغییر شكل داده‏اند. آیا وجود كارشناسان اخلاقى، ممكن است‏یا این‏كه هر شخصى كاملا مسئول ایجاد اخلاقیات خاص خویش است؟ این سؤالات، دقیقا به مباحثى وابسته قلمداد شده است كه به خود انگیزش اخلاقى مربوط است.

داوریهاى اخلاقى ظاهرا مردم را برمى‏انگیزانند و بدین ترتیب وسوسه مى‏شویم كه گمان كنیم آنها به نحو قاطعى، متضمن یك میل هستند. اصول اخلاقى را مى‏توان متكى بر ارزشهاى اخلاقى پنداشت[; اما] مناقشه درباره چگونگى توصیف این ارزشها، و درباره این‏كه چند پیش‏فرض ارزشى لازم است تا دعاوى اخلاقى را تثبیت كند، ادامه دارد.

رئالیست‏هاى اخلاقى برخلاف احساسات گرایان و دیگران، بر وجود ارزشها تاكید ورزیده‏اند; بعضى، اوصاف اخلاقى را با آن اوصافى كه در یك جهان‏بینى كاملا علمى، مسلم گرفته شده است، همانند پنداشته‏اند.
مفاهیم اخلاقى و نظریات اخلاقى
[این] بخشى از اخلاق فلسفى وسیع و عام است و در پى یافتن اصول یا تبیین‏هاى عام درباره اخلاق مى‏باشد، اما بخش عمده [اخلاق فلسفى] بر تحلیل مفاهیمى متمركز مى‏شود كه براى خود اخلاق، اهمیت اساسى دارند. یك مفهوم از این دست كه مركز توجه بحثهاى بسیارى در سالهاى اخیر بوده، مفهوم خودمختارى است. توجه به خودمختارى در كنار مسائل دیگر مرتبط به خود، ماهیت اخلاقى‏اش و ارتباطات اخلاقى‏اش با دیگران، قرار مى‏گیرد.

مباحث دیگرى هم مورد بررسى قرار گرفته‏اند; از جمله ماهیت آرمانهاى اخلاقى و مفاهیم شایستگى و مسئولیت اخلاقى. از هنگامى كه فلاسفه یونانى در مورد eudaimonia (سعادت) تحقیق نمودند، این مساله كه چه چیزى زندگى انسانى را به گونه‏اى درمى‏آورد كه براى شخصى كه داراى آن زندگى است‏خیر باشد، در كانون توجه اخلاق بوده است. بار دیگر، نظریه یك فیلسوف در مورد خیر، تقریبا همیشه با نظریه‏هایش در دیگر مسائل اساسى، سخت گره خورده است

. مثلا بعضى از كسانى كه در شناخت ما از جهان، براى تجربه حسى اهمیت قائل مى‏شوند با این عقیده وسوسه شده‏اند كه خیر كاملا عبارت از نوع خاصى از تجربه [یعنى] لذت است. دیگران ادعا كرده‏اند كه چیزهایى بیش از لذت صرف در زندگى وجود دارد و زندگى خوب، عبارت است از تحقق بخشیدن به ماهیت انسانى پیچیده ما. و چنین نیست كه فلاسفه، امور بد را به دست فراموشى سپرده باشند.

فلسفه اخلاق یا ethics مدت مدیدى، دست كم تا حدى، به طرفدارى از راههاى خاصى از زندگى یا عمل مشغول بوده است.
بعضى از سنتها هم‏اكنون افول كرده‏اند. اما هنوز سلسله وسیعى از نظرات در این باره وجود دارد كه چگونه باید زندگى كرد; یكى از سنتهاى نوین مهم، سنت نتیجه‏گرایى است. براساس این دیدگاه، به صورتى كه معمولا فهمیده مى‏شود، اخلاق ما را ملزم مى‏كند كه روى هم رفته، بیشترین خیر را ایجاد نماییم.

بنابراین، ماهیت هر دیدگاه نتیجه‏گرایانه خاصى، به دیدگاهش در مورد خیر وابسته است. نافذترین نظریه آن بوده است كه تنها خیر، عبارت است از رفاه یا سعادت هر فرد انسانى و حیوانات دیگر، كه هنگامى كه با نتیجه‏گرایى تركیب گردد، مكتب سودگرایى است. معمولا گفته مى‏شود كه نظرات نتیجه‏گرایانه به جاى آن‏كه متكى بر درستى باشند، بر خوبى متكى‏اند. نظریات متكى بر درستى را مى‏توان نظریات وظیفه‏شناسانه اخلاقى نامید.
چهره برجسته سنت وظیفه شناسانه اخلاقى، فیلسوف آلمانى قرن هجدهم، ایمانوئل انت‏بوده است. چنین نظریاتى، مثلا ادعا مى‏كنند كه حتى اگر روى هم رفته، خوبى بیشترى از شكستن عهد حاصل آید، باید به عهد خود وفا نماییم; یا آنچه مى‏توان عامدانه براى به دست آوردن خوبى انجام

داد، قیود و شروطى دارد. در نیمه دوم قرن بیستم، واكنشى بر ضد بعضى از افراطهاى درك‏شده اخلاق نتیجه‏گرایانه و اخلاق وظیفه‏شناسانه، و بازگشتى به تصور قدما از فضایل پدید آمد. آثار این حوزه، تا حدودى از حملاتى بر اخلاق نوین و نیز شروح و تحلیلهاى بیشترى در مورد فضایل و مفاهیم وابسته [به آن] تشكیل شده است.
اخلاق كاربردى
اخلاق فلسفى همواره تا حدودى در زندگى واق

عى، كاربرد مى‏یافته است. مثلا ارسطو معتقد بود كه مطالعه اخلاق هیچ فایده‏اى ندارد، مگر این كه تاثیر سودمندى بر شیوه زندگى فرد داشته باشد. اما از دهه 1960 به بعد، علاقه مجددى به بررسى مفصل مسائل خاص مربوط به علایق عملى این عصر، وجود داشته است.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir