مقاله بررسی عوامل بی قید سازی افراد در pdf دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی عوامل بی قید سازی افراد در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی عوامل بی قید سازی افراد در pdf،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
فهرست:
دو ملاك در ارزیابى شخصیت انسانهای بی قید
خانواده و پیشگیری از بی قید شدن
نظریه روانشناسان در ارتباط با افراد بی قید
انواع پیشگیری بی قید بارآمدن
شیوه های پیشگیری
شدت تماس با دیگران
سن تماس با دیگران
دو ملاك در ارزیابى شخصیت انسانهای بی قید
– انحراف اجتماعی و بی قیدی
انحراف در یك معنای عام، شامل هر نوع كنشی است كه با هنجارهای پذیرفته شده یك جامعه همنوایی ندارد، بلكه آنها را نقض میكند. جامعه شناسان به دنبال انحرافاتی هستند كه اكثریت اعضای جامعه آن را به صورت عام محكوم میكنند. به بیان دیگر آن دسته از نقض هنجارها را مورد بررسی قرار میدهند كه در نظر عده زیادی از مردم گناه و خطا شمرده میشود.
بنابراین هر انحرافی دارای دو عنصر اساسی و جوهری به نام «كنش» و نیز «شكستن هنجار مورد قبول جامعه» است. البته انحراف به مفهوم جامعه شناختی آن، یك امر نسبی است، یعنی زمانی یك فعل انحراف محسوب میگردد كه در دیدگاه اكثریت اعضای آن جامعه نابهنجار تلقی شود. هنگامی كه این هنجار شكسته می شود انسان دچار بی قیدی نسبت به جامعه ؛ خانواده، دوستان و اطرافیان می شود.
گرچه ممكن است آن رفتار در نزد اعضای یك جامعه دیگر، بهنجار شمرده شود. در این صورت طبیعی است كه تعریف و محدوده انحراف، از یك زمان به زمان دیگر و از یك گروه و یك جامعه به گروه و جامعه ای دیگر متفاوت باشد. از این رو شكلهای متفاوت كجروی بر حسب نوع واكنش جامعه نیز در دستههای كاملاً متفاوت قرار میگیرد. برای نمونه واكنشهای حاكی از عدم تأیید، شكلها و درجات كاملاً متفاوت و گوناگونی به خود میپذیرد و دامنه این قبیل واكنشها، مواردی نظیر بی قیدی، بی اعتنایی و روبرگردانی تا اظهار خشم، ابراز تنفر، طرد، محروم كردن از حقوق اجتماعی، نكوهش زبانی، تنبیه بدنی، بازداشت، جریمه، حبس و … را در برمیگیرد.
بدون تردید تأثیر اجرای سیاستهای پیشگیرانه در جلوگیری از انحرافات اجتماعی، به مراتب از انجام سازوكارهای پسینی برای مقابله با انحراف، كارآمدتر خواهد بود. به علاوه این شیوه، هزینه كمتری را برای مقابله با انحرافات اجتماعی در پی دارد. همان گونه كه در علم پزشكی پذیرفته شده است كه پیشگیری از ابتلا به بیماریها، به مراتب آسان تر و كم هزینه تر از درمان بیماریها خواهد بود و به ویژه آنكه در برخی موارد ممكن است عدم پیشگیری، فرد را به یك بیماری لاعلاج مبتلا كند.
خانواده و پیشگیری از بی قید شدن
مسئله پیشگیری از انحرافات اجتماعی و بی قید و بار شدن افراد یكی از راهكارهایی است كه در بخش نظارت و كنترل اجتماعی مطرح میشود و نقش اساسی در آن حوزه ایفا میكند. در تعریف پیشگیری گفته میشود: «پیشگیری، سیاست پیشینی و متشكل از مجموعه راهكارهای مستقیم و غیر مستقیمیاست كه با هدف ایجاد امكانات و موقعیتهای بازدارنده از وقوع جرم و كجروی طراحی و تدوین میشود.
بین دو مسئله پیشگیری وكنترل، پیوند وثیقی وجود دارد، به طوری كه بعضی واژه «كنترل پیشگیر» را در این رابطه بكار میبرند و در تعریف آن بیان میكنند: «پیشگیری، به كنترلی اطلاق میشود كه قبل از وقوع اتفاق صورت میگیرد و از انحراف و تباهی … جلوگیری میكند.
یكی از مهمترین راههای پیشگیری افراد از انحراف و بی قیدی، درونی كردن ارزش ها و هنجارهای پذیرفته شده یك جامعه است. به طوری كه جامعه شناسان معتقدند بین میزان فرهنگ پذیری و كاهش میزان انحراف و جرم در یك جامعه، رابطه مستقیمی وجود دارد و یكی از علل افزایش نرخ انحراف، فرهنگ پذیری ناقص افراد است. زیرا فرد، بعد از پذیرش هنجارها، بدون تأمل و تفكر، رفتار متناسب با آن هنجار را البته نه به خاطر ترس از مؤاخذه دیگران كه نوعی نظارت بیرونی تلقی میشود؛ بلكه به دلیل نوعی نظارت درونی ناخودآگاه انجام میدهد.
نظریه روانشناسان در ارتباط با افراد بی قید
از این رو جامعه شناسان شكل گیری و ساخت شخصیت فرد را متأثر از فرهنگ پذیری و جامعه پذیری میدانند و بیان میكنند كه «از مهمترین نتایج جامعه پذیری، ایجاد شخصیت فردی و الگوهای نسبتاً ثابت فكر، احساس و عمل است كه همگی ویژگیهای یك فرد محسوب میشوند.»
این صاحبنظران برای جامعه پذیری نقش بسزایی قائلند تا جایی كه تفاوت صفات شخصیتی افراد را نتیجه جامعه پذیری افراد میدانند و اظهار میدارند:« در هر جامعه ای هر فردی، متفاوت از فرد دیگر است و این اختلافات عمدتاً نتیجه جامعه پذیری میباشد. ما نه تنها در یك جامعه، بلكه در قسمت خاصی از آن متولد شده و زندگی میكنیم و بنابراین تحت تأثیر خرده فرهنگهای خاص طبقه، نژاد، مذهب، منطقه و نیز تحت تأثیر گروههای خاص از قبیل خانواده و دوستان قرار میگیریم.
بر مبنای این دیدگاه، هم تشابهات شخصیتی افراد و هم تمایزات و اختلافات آنها عمدتاً به فرآیند جامعه پذیری آنها بستگی دارد. بنابراین فرهنگ پذیری و جامعه پذیری یكی از مهمترین و بهترین راههایی است كه میتواند در جهت پیشگیری، نقش مهمی داشته باشد. البته به نظر جامعه شناسان جامعه پذیری در یك جریان زمانی و در دورههای مختلف زندگی صورتی میگیرد، ولی «مهمترین بخش جامعه پذیری در طی دوران نوزادی و كودكی یعنی زمانی كه پایههای بعدی شخصیت گذارده میشود، تحقق مییابد.»
در این دوران خلق و خوها، اعتقادات، حالات و ملكات و آداب و عادات فرد، تنها متأثر از خانواده است و در تعامل با اعضای خانواده شكل میگیرد.
از این رو خانواده در تعلیم و تربیت افراد نقش اصلی و اولی را به عهده دارد. لذا اولین مراحل فرهنگ پذیری افراد از نهاد خانواده شروع میشود. دین اسلام برای نهاد خانواده در امور تربیت فرزندان خصوصاً در مراحل اولیه زندگی، نقش بسزایی قائل است و قلب و روح جوان را بستر مناسبی برای پذیرش هر نوع تربیتی میشمارد و آن را به زمین مناسبی برای پرورش هر نوع بذری تشبیه میكند. حضرت علی (ع) خطاب به فرزند گرامیش امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: «و انما قلب الحدث كالارض الخالیه ما القی فیها من شی قبلته فبادرتك بالادب قبل أن یقسو قلبك» (همانا قلب جوان مانند زمین خالی است و هر بذری را میپذیرد.)
بنابراین، من در تعلیم و ادب تو بیش از آن كه قلبت سخت شود و عقلت به امور دیگر مشغول شود، مبادرت ورزیدم.» بر این اساس گفته میشود آنان كه در دوران كودكی نادرست تربیت شده اند، در جوانی و بزرگسالی راه صحیح زندگی را نمیشناسند و با این خلقیات زشت، قادر نیستند خود را با جامعه انطباق دهند، اینان در معاشرتهای اجتماعی اغلب با ناكامی و شكست مواجه میشوند، زیرا به طور ناآگاه فراگرفتههای غلط ایام كودكی خویش را بكار میبندند و حال افرادی بی قید شده اند.
والدین، نخستین كسانی میباشند كه در محیط خانواده بر خلق و خوی فرزندان تأثیر میگذارند. آنها با برخوردها و حركات و سكنات خود پایههای فضائل یا رذائل را در نهاد فرزندانشان پایه گذاری میكنند و زمینههای شكلگیری حالات و ملكات اخلاقی حمیده یا رذیله را فراهم میكنند.
انواع پیشگیری بی قید بارآمدن
پیشگیری از نظر مدت زمان اجرای آن به دو نوع پیشگیری كوتاه مدت و بلند مدت تقسیم میشود كه در ذیل، تعریف هر یك ارائه میشود:
پیشگیری كوتاه مدت
به مجموعه راهكارهایی گفته میشود كه در مدت زمان كمتری انجام میشود، نظیر تجهیزات پلیس و نیروهای انتظامی،فراهم نمودن روشنایی بیشتر خیابانها، كوچهها و اماكن عمومی، تدوین قوانین جزایی متناسب و بازدارنده، ایجاد مؤسسات مددكاری، فراهم نمودن فضاهای مناسب برای گذراندن اوقات فراغت، حمایت از كودكانی كه مورد اذیت و آزار و بدرفتاری خانواده قرار میگیرند، انهدام یا بستن محلهها و امـاكـن جرم زا و ممانعت از پخش برنـامـههـای خشـونت زا در تلـویزیون و …تا فرصتهای وقوع انحراف یا جرم را كاهش دهد.
پیشگیری بلند مدت :
به سازوكارهایی اطلاق میشود كه در یك فرآیند زمانی مدت دار صورت میگیرد تا در آینده فرصتهای وقوع جرم را كاهش دهد. از قبیل فراهم نمودن بسترهای مناسب برای دسترسی افراد به موقعیتهای مناسب و كافی آموزش و پرورش، تدوین و اجرای سیاستهای كلی جهت ایجاد اشتغال برای اعضای جامعه، تشكیل گروههای اجتماعی با هدف ارتقای مهارتهای تربیتی والدین، تلاش در جهت برخورداری اعضای جامعه از نیازهای اساسی زندگی، تقویت نقش پیشگیرانه مدارس از طریق ارتقای محتوا و كیفیت برنامههای آموزشی و تربیتی، تلاش در جهت كاهش شكاف اقتصادی در بین اقشار مختلف جامعه و دستیابی به عدالت اجتماعی و … گرچه این نوع پیشگیری به جهت آثار و بركات ماندگارتر و مطلوبتر، از اهمیت بیشتری برخوردار است، اما در هر جامعهای در كنار این نحوه پیشگیری، نمیتوان از پیشگیری نوع اول بی نیاز بود. به عبارت دیگر این دو نوع پیشگیری، مكمل همدیگر هستند و در پرتو بكارگیری همزمان آنها نتایج بهتری حاصل میشود.
شیوه های پیشگیری
برای پیشگیری از بی قید و منحرف شدن افراد شیوههای متفاوتی از سوی صاحبنظران بیان شده است كه در اینجا به بعضی از مهمترین آنها اشاره میكنیم:
الف) آموزش مدار (یادگیری)
یكی از شیوههای پیشگیری كه از دیرباز بین اندیشمندان مطرح بوده و اكنون نیز طرفدارانی دارد؛ مبتنی بر این نظریه است كه افراد، انواع رفتارها را در كنش با دیگران فرا میگیرند. این دیدگاه برای رفتار فرد، خواه هنجارمند یا انحرافی، هیچ منشأ ارثی یا ژنتیكی و یا فیزیولوژیكی قائل نمیباشد، بلكه بیان میدارد كه فرد در تعامل با دیگران یك سلسله ارزشها، هنجارها و رفتارها را یاد گرفته و میپذیرد. بر اساس این دیدگاه بعضی معتقد بودند اگر در یك جامعه تعلیم و تربیت همگانی شود، در واقع به تدریج راه انجام رفتارهای انحرافی مسدود میشود، «ویكتور هوگو» در این زمینه اظهار میدارد: «یك مدرسه باز كنید، در یك زندان بسته میشود.»
نظریه «انتقال فرهنگی» بر یادگیری و آموزش تأكید دارد. در این نظریه بیان میشود كه همنوایان كسانی هستند كه در اثر ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزشهای فرهنگی مورد قبول آنها را فراگرفته، بر اساس آنها عمل كنند و در مقابل، منحرفان كسانی هستند كه با افراد كجرو در ارتباط بوده و به شدت از آنها تأثیر میپذیرند؛ به جهت همین تأثیر پذیری است كه رهبران دینی، پیروان خود را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزهكار باز میدارند. امام صادق(ع) در این خصوص میفرماید:«لاتصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصیروا عند الناس كواحد منهم» ،«یعنی با افراد منحرف همنشینی و معاشرت نداشته باشید، زیرا همنشینی با آنها موجب میشود كه مردم شما را یكی از آنها به شمار آورند.»
مطابق این دیدگاه معیار اثر پذیری فرد از گروههای همنوا و ناهمنوا با امور سه گانه ذیل مرتبط میباشد:
شدت تماس با دیگران
یعنی هرچقدر ارتباط با اعضای یكی از این دو گروه بیشتر باشد، به همان میزان اثر پذیری او از آن گروه بیشتر خواهد بود. مانند آن كه احتمال پذیرش هنجارها و ارزشهای اعضای خانواده یا دوستان و همسالان به جهت داشتن روابط نزدیك تر و قوی تر با یكدیگر، بیشتر از آشنایان یا همكاران است.
سن فرد در زمان تماس
بیشترین تأثیر پذیری فرد از دیگران در زمان كودكی و جوانی است. به طوری كه هر چقدر فرد از این مرحله بیشتر فاصله میگیرد، به همان نسبت از میزان اثرپذیری وی كاسته میشود، از این رو در منابع دینی بر اهمیت فراگیری و آموزش در زمان كودكی تأكید شده است.
3-نسبت تماس با همنوایان
هر چقدر تماس فرد با افراد همنوا بیشتر باشد، به همان نسبت احتمال همنوایی فرد با هنجارهای این گروه بیشتر است و كودك معمولاً بیشترین و عمیق ترین تماس را با اعضای خانواده، به ویژه مادر دارد. بنابراین مادر میتواند در همنوایی فرزند و در نتیجه پیشگیری از رفتار انحرافی او نقش اصلی داشته باشد. وسعت این تأثیر به قدری است كه حتی روانشناسان، از شیر گرفتن نابهنگام كودك یا شیوه تغذیه او را، در انحراف كودك مؤثر میدانند.
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0