توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد هجرت پیامبر تحت فایل ورد (word) دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد هجرت پیامبر تحت فایل ورد (word)  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد هجرت پیامبر تحت فایل ورد (word)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد هجرت پیامبر تحت فایل ورد (word) :

هجرت پیامبر

دستور هجرت به حبشه
چنانكه اهل تاریخ و جمعى از مفسرین در تفسیر آیه مباركه:
لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود و الذین اشركوا و لتجدن‏اقربهم موده للذین آمنوا الذین قالوا انا نصارى;» (1) گفته‏اند:
پس از آنكه رسول خدا(ص)فشار و ستم بسیار مشركان‏قریش را بر مسلمانان مشاهده نمود و ناتوانى خود را از كمك به‏ایشان و دفع ستم از آنها ملاحظه كرد دستور هجرت به حبشه رابه ایشان داد و در صدد بر آمد تا بدین وسیله آنها را از شر دشمنان‏آسوده سازد.متن دستور آنحضرت را در اینباره به دو گونه نقل‏كرده‏اند.

نقل اول-روایتى است كه ابن هشام و طبرى و ابن اثیر ودیگران نقل كرده‏اند كه متن آن چنین است كه بدون ذكر سندگفته‏اند:چون رسول خدا آن وضع را دید به آنها فرمود:
«لو خرجتم الى ارض الحبشه فان بها ملكا لا یظلم عنده احد،و هى ارض صدق حتى یجعل الله لكم فرجا مما انتم فیه;» (2) .
یعنى-خوب است‏به سرزمین حبشه بروید كه در آنها پادشاهى است‏و در كنار او به كسى ستم نمى‏شود،و آنجا سرزمین راستى است،تاوقتى كه خداوند گشایشى براى شما از این وضعى كه در آن بسر مى‏بریدفراهم سازد و;

نقل دوم-نقلى است كه در تفسیر مجمع البیان نیز بطور مرسل‏نقل كرده و گفته است:رسول خدا(ص)هنگامى كه آنوضع رامشاهده نمود به آنها دستور خروج بسر زمین حبشه را داده فرمود:
«ان بها ملكا صالحا لا یظلم و لا یظلم عنده احد;» (3) كه البته جاى این بحث و مناقشه هست كه آیا كدامیك ازاین دو نقل صحیحتر است زیرا بخاطر قیودى كه در نقل دوم‏است معناى حدیث فرق مى‏كند و این شبهه به ذهن خطورمى‏كند كه شاید در نقل دوم دست تحریف كنندگان و درباریان‏و جیره خواران شاهان و سلاطین دخالت كرده و به قول معروف‏«در میان دعوا نرخ تمام كرده‏اند»و در ضمن نقل‏یك حدیث،خواسته‏اند یك پادشاه صالح و غیر ظالمى هم درطول تاریخ از زبان رسول خدا(ص)

بدنیا معرفى كرده باشند،همانگونه كه در ذیل حدیثى كه از رسول خد

ا(ص)درباره‏انوشیروان-در داستان ولادت رسول خدا(ص)-نقل شده بودیعنى حدیث‏«ولدت فی زمن الملك العادل;»و بطور تفصیل‏بحث كرده و ساختگى و مجعول بودن آنرا از روى مدارك معتبرذكر نمودیم.
ولى بنظر مى‏رسد در هر دوى نقلهائى كه شده فرمایش رسول‏خدا(ص)نقل به معنى شده و متن دقیق فرمایش رسول خدا(ص)
ذكر نشده باشد،گذشته از آنكه این دو نقل مسند نیست و مرسل‏است و تنها در روایتى سند آن به ام سلمه مى‏رسد كه آنهم همان‏نقل او است (4) و از این رو بحث و مناقشه درباره آنها چندان‏موردى ندارد،و البته جریانات بعدى صدق گفتار رسول‏خدا(ص)را طبق نقل اول تا حدودى به اثبات رسانید.
چرا هجرت به حبشه؟
اول-وجود پادشاهى چون‏«اصحمه بن ابحر»كه به لقب‏سلاطین حبشه به‏«نجاشى‏»معروف گردیده و همانگونه كه‏رسول خدا(ص)فرموده بود و جریانات بعدى هم نشان دادپادشاهى بود كه حاضر نبود در محدوده سلطنت او بكسى ظلم‏شود،و این خود بزرگترین علت این انتخاب بود،و رسول خدا(ص)
مى‏خواست تا مسلمانان را بجائى راهنمائى كند كه با رفتن‏بدانجا و تحمل دشواریهاى زندگى در

غربت و دورى از وطن وخانه و كاشانه و خویشان،از شكنجه و ظلم مشركان آسوده شوندو دچار ظلم و ستم دیگرى نشوند كه بقول آن شاعر«از چنگال‏گرگى در روند و دچار گرگ دیگرى شوند;».
دوم-جاهائى كه مسلمانان مى‏توانستند بدانجاها هجرت كنندعبارت بود از:
الف-استانهاى دیگر جزیره العرب كه قبائل بدوى و اعراب‏در آنجاها سكونت داشتند و با سابقه‏اى ك

ه از آنها داریم و در جریانات سالهاى بعد از هجرت و سرایاى بئر معونه و رجیع وجاهاى دیگر نشان دادند نسبت‏به اسلام و پذیرفتن آئین‏آنحضرت و مؤمنان سخت‏ترین مردمان بودند،و هیچگاه حاضرنبودند مسلمانان مهاجر را در كنار خود بپذیرند و روى روابط وعلاقه‏هاى تجارى و اقتصادى كه با قریش داشتند هیچ بعید نبودكه اگر مهاجرین بنزد آنها میرفتند در داد و ستدهاى سیاسى وتوطئه‏هاى دیگر آنها را دست‏بسته تحویل مشركان قریش‏دهند;چنانچه نمونه‏هائى از اینگونه كارها و توطئه‏ها پس ازهجرت رسول خدا(ص)بوضوح دیده مى‏شود.و شاید بخاطرهمین خوى سخت و سنگدلی آنها بوده كه قرآن كریم‏درباره‏شان فرموده:
«الاعراب اشد كفرا و نفاقا و اجدر الا یعلموا حدود ما انزل‏الله;» (1) .
عربها در كفر و نفاق سخت‏تر هستند،و شایستگى بیشترى براى آن‏دارند كه حدود و مرزهاى آنچه را خدا فرود آورده ندانند;
و در جاى دیگر فرموده:
«قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لما یدخل‏الایمان فى قلوبكم;». (2)
عربها گفتند ایمان آوردیم بآنها بگو ایمان نیاورده‏اید ولى بگوئیداسلام آورده‏ایم ولى ایمان در دلهاى شما در نیامده;
ب-جاى دیگرى كه ممكن بود رسول خدا(ص)آنها را به‏رفتن آنجا راهنمائى و تشویق كند كشور ایران بود،كه آن هم‏جاى امنى براى مسلمانان نبود گذشته از دورى راه آن كه براى‏مسلمانان مستضعف و محروم آن روز-كه بیشترین مهاجران ازهمین طبقه بودند-طى چنین راه دور و دراز و گذشتن از آن‏كویرها و بیابانهاى خطرناك و بى‏سر و ته حجاز براى آنهاغیر مقدور بود.
تازه وقتى به ایران مى‏رسیدند با یك محیط پر از فساداشرافیت و زندگى طبقاتى دوران ساسانیان و خفقان شدید وبیدادگرى و سایر انحرافات فكرى و اجتماعى مواجه مى‏شدند كه‏بقول معروف از چاله‏اى در آمده و در چاهى مى‏افتادند;
مگر همین‏«كسرى‏»پادشاه ایران نبود كه وقتى نامه‏رسول خدا(ص)بدست او رسید كه او را به پذیرش اسلام دعوت‏كرده بود نامه آنحضرت را پاره كرد و با كمال غرور و نخوت‏گفت:
«یكتب الى بهذا و هو عبدى‏»!

كسى كه خود بنده من است‏به من اینگونه نامه مى‏نویسد;!
و سپس به‏«باذان‏»كه استاندار او در یمن بود نوشت: دو نفر سرباز بسوى این مردى كه در حجاز است گسیل دارتا او را بنزد من آرند;و او نیز دو نفر را بمدینه فرستاد;تا آخرداستان كه انشاء الله در جاى خود مذكور خواهد گردید;
ج-از آنچه در بند«ب‏»ذكر شد وضع یمن نیز روشن‏مى‏شود،زیرا یمن نیز در آن روز مستعمره ایران بود و حاكم واستاندار آنجا از جانب پادشاه ایران تعیین مى‏شد و در آن روزگارهمانگونه كه ذكر شد احتمالا«باذان‏»استاندار آنجا بوده،وهرگز بدون اجازه پادشاه ایران نمى‏توانست‏به مهاجرین مكه

پناه‏دهد و یا اگر او دستورى مى‏داد نمى‏توانست از آنها حمایت ودفاعى بكند;
د-از جاهاى دیگرى كه آنها مى‏توانستند بدانجا هجرت‏كنند سرزمین‏«حیره‏»بود كه آنجا نیز صرفنظر از راه دورى كه‏داشت و همان مشكل گذشتن از وادیهاى دور و دراز و كویرهاى‏زیاد را بدنبال داشت،آنجا نیز تحت‏سیطره و استعمار ایران اداره‏مى‏شد بشرحى كه در تواریخ مذكور است;
ه-و از آنجمله كشور شام بود كه آنجا نیز گذشته از دورى وبعد مسافت و مشكل گذشتن از همان وادیهاى بى سر و ته حجازمحل رفت و آمد كاروانهاى قریش در فصول مختلف و بازارى‏بود براى فروش اجناس تجارتى مردم مكه،و روشن بود كه درچنین محلى نیز اطمینان و آسایشى براى مهاجرین وجود نداشت و ممكن بود مشركین قریش بكمك حاكمان شام و تاجران‏سودجو و پر نفوذ آنجا بتوانند آنها را به مكه باز گردانند;
كه در این جهت كشور حیره و یمن نیز با آنجا مشترك بودند،و آنجاها نیز محل رفت و آمد كاروانهاى قریش و داد و ستد ومعاملات تجارتى آنها بود.
و بدین ترتیب معلوم مى‏شود جائى نزدیكتر و مطمئن‏تر ازحبشه نبود و بخصوص كه پادشاه آنجا«اصحمه‏»مردى‏عدالت پیشه و اصلاح طلب بود،و از مسیحیان با ایمان و دانشمندبه شم

ار مى‏رفت،و چنانچه برخى از اهل تاریخ گفته‏اند:
امدادهاى غیبى هم كمك كرد و هنگامى كه نخستین گروه ازمهاجرین براى سفر به حبشه به كنار دریاى احمر رسیدند یك‏كشتى به گل نشسته بود و هنگامى كه آنها رسیدند از گل بیرون‏آمد و هر كدامیك از آنها توانستند با پرداخت نصف دینار كرایه‏خود را با آن كشتى به حبشه برسانند.
اهداف هجرت‏به حبشه
هدف اصلى رسول خدا تایید این سنت‏خدائى‏و امضاء این قانون الهى یعنى سنت هجرت بود كه در میان پیامبران دیگرى چون ابراهیم و موسى و عیسى علیهم السلام وپیروانشان نیز سابقه دا

شت و این راه به روى آنها باز شده بود تاكسانى كه نمى‏توانند آئین الهى خود را در میان دشمنان دین یادگرفته و انجام دهند مجبور نباشند زیر شكنجه‏هاى جانكاه وتحمل فشارهائى كه غالبا طاقت آن را هم نداشتند صبر كنند وراه گریز و نجاتى هم نداشته باشند،بلكه براى آنها و همه‏انسانهاى مؤمن تاریخ این راه بعنوان یك قانون الهى و دستوردینى باز و بلكه گاهى بصورت الزامى واجب است كه دین وآئین خود را برداشته و بجاى سالمتر و مطمئن‏ترى كه بتوانند آن رانگهدارى كرده و از شر دشمنان آسوده باشند بروند و آزادانه و بااطمینان به انجام اعمال دینى و مراسم مذهبى خود بپردازند ونگران زندگى و روزى و وضع حال خود هم نباشند كه سرزمین‏خدا فراخ و نعمتهاى الهى همه جا است و به گفته آن شاعرپارسى زبان:
نتوان مرد بسختى كه در اینجا زادم×كه بر و بحر فراخ است و آدمى بسیاراما هدف این هجرت تنها باین مطلب بسنده نمى‏شد وچنانچه معلوم است اهداف عالیه دیگرى هم در این هجرت‏مورد نظر بوده كه از گستردگى آن و چهره‏هاى سرشناسى كه‏در میان مهاجرین دیده مى‏شود این اهداف بدست مى‏آید; زیرا بگونه‏اى كه در شرح ماجرا در صفحات آینده خواهیم‏خواند در میان مهاجرین افراد مستضعف و محروم و شكنجه‏شده‏اى چون عبد الله بن مسعود كه از وابستگان قبائل بود و جزءآنها نبود كمتر به چشم مى‏خورد.
و بیشتر آنها از قبائل معروف و پر جمعیتى بودند كه موردحمایت‏سران قبیله و افراد خود بودند و كسى نمى‏توانست‏به آنهاصدمه و آزارى برساند،مانند جعفر بن ابیطالب از بنى‏هاشم وعثمان بن عفان از بنى امیه،و عبد الله بن جحش و زبیر بن عوام ازبنى اسد،و عبد الرحمن بن عوف از بنى زهره و دیگران كه هر كدام‏از قبائل معروف و سرشناس قریش مانند قبائل تیم و عدى وبنى عبد ادار و بنى مخزوم و غیره بودند و بلكه گاهى خود آنها نیزاز شخصیتهاى مورد احترام قبیله خود و یا قبائل دیگر بودند;
و از این گذشته اگر تنها این موضوع مورد هدف بوده خوب‏بود هنگامیكه ترس آنها برطرف مى‏شد و جاى امنى در كناررسول خدا(ص)در غیر شهر مكه پیدا مى‏كردند بازگشته و به‏زندگى در كنار رهبر اسلام و خویشان و نزدیكان خود ادامه‏مى‏دادند،در صورتیكه همانگونه كه میدانیم و در بخشهاى آینده‏خواهیم خواند جمع زیادى از آنها مانند جعفر بن ابیطالب حدودپانزده سال در حبشه

ماندند و پس از هجرت رسول خدا(ص)به‏مدینه و آماده شدن محیط آزاد و اسلامى براى تعلیم و تربیت و انجام مراسم دینى بازهم به توقف خود در آن سرزمین ادامه داده وتا سال هفتم هجرت در حبشه ماندند;
هدف عالى دیگرى هم كه مى‏تواند مورد نظر قرار گرفته باشدهمان صدور اسلام و انقلاب اسلامى بكشورهاى همجوار و به‏خصوص كشور دست نخورده و آماده‏اى چون حبشه و به فرمایش‏رسول خدا«سرزمین صدق‏»كه معلوم مى‏شود از آلودگیها وآمیزشهاى منحرف و كج‏به دور بوده و مرد خوش قلب و با صفا وپرقدرتى همچون نجاشى پادشاه حبشه بر آن حكومت مى‏كرده;
و این هم خود دستور و قانونى است كه همه پیمبران الهى وپیروان آنها داشته و دارند كه پیام حق را به هر وسیله كه مى‏شودبگوش جهانیان برسانند و تبلیغ كنند،و بهترین وسیله براى این‏كار در آن روزها همین مسافرتها و هجرت‏ها بوده و همانگونه كه‏میدانیم این هجرت از این نظر هم بسیار موفقیت آمیز بود و چنانچه‏مى‏خوانیم اینان توانستند مهمترین مركز قدرت و تصمیم‏گیرى‏حبشه یعنى قلب شخص شاه حبشه را تسخیر نموده و او را مسلمان‏كنند;و براى قرنها اسلام را در سرزمین حبشه و كشورهاى‏همجوار آن پا برجا نمایند كه هنوز هم مسلمانان زیادى در آنجاوجود دارند.

هجرت به حبشه در دو مرحله:
مورخین عموما گفته‏اند:مسلمانان دوبار به حبشه هجرت‏كردند بار اول یك گروه چهارده نفره یا پانزده نفره مركب از ده مردو چهار زن،كه در ماه رجب سال پنجم بعثت در نیمه شبى از مكه‏خارج شده و خود را به حبشه رساندند،و اینها حدود سه ماه درآنجا ماندند و در ماه شوال در همان سال پنجم به مكه‏بازگشتند;
و سبب بازگشت آنها نیز آن شد كه به آنها خبر رسید كه‏اهل مكه مسلمان شده و اختلا

ف میان آنها و رسول خدا(ص)
بر طرف گشته (1) و آنها نیز خوشحال و مسرور گشته و بسوى مكه‏بازگشتند ولى به پشت دروازه‏هاى مكه كه رسیدند معلوم شد این‏خبر نادرست و دروغ بوده و چنانچه گفته‏اند:چند تن از آنهادوباره به حبشه بازگشتند و بقیه نیز هر كدام در پناه یكى ازبزرگان قریش خود را بمكه رسانده و وارد شهر شدند (2) ;
و بار دوم پس از این هجرت بود كه با هجرت جعفر بن‏ابیطالب و همسرش اسماء بنت عمیس شروع شد و بدنبال او جمع دیگرى نیز تدریجا به آنها ملحق شدند و در پایان عدد آنهابه هشتاد و سه مرد و نوزده زن (3) رسید بجز بچه‏هائى كه همراه آنهابوده‏اند،كه البته این رقم در صورتى است كه عمار بن یاسر وابو موسى اشعرى را هم جزء آنها بدانیم كه مورد تردید و اختلاف‏است;و این آخرینرقمى است كه در هجرت دوم حبشه ذكركرده‏اند،ولى ممكن است‏بگوئیم هجرت به حبشه یك هجرت‏بیش نبوده كه در دو مرحله یا بیشتر انجام شده،چنانچه هجرت‏رسول خدا(ص)و مسلمانان را به مدینه یك هجرت بیشترمحسوب نمى‏دارند اگر چه در طول بیش از یك سال انجام‏گردیده است;
و ما در اینجا نام برخى از سرشناسان ایشان را كه دربخشهاى بعدى نیز نیازمند به دانستن آن هستیم براى شما ذكرمى‏كنیم و بدنبال سخن خود باز مى‏گردیم:
جعفر بن ابیطالب-از بنى هاشم-با همسرش اسماء-كه‏عبد الله بن جعفر نیز از آندو در حبشه ب

دنیا آمد-كه در هجرت مرحله‏دوم-و برخى هم او را جزء مهاجرین اول دانسته‏اند. (4) زبیر بن عوام-از بنى اسد بن عبد العزى-در هجرت اول.
مصعب بن عمیر-از بنى عبد الدار-در هجرت اول.

عبد الرحمن بن عوف-از بنى زهره-در هجرت اول.
عثمان بن عفان-از بنى امیه-در هجرت اول كه همسرش رقیه‏دختر رسول خدا(ص)را نیز با خود برد.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir