مقاله سیمای پیامبر در نهج البلاغه تحت فایل ورد (word) دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله سیمای پیامبر در نهج البلاغه تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله سیمای پیامبر در نهج البلاغه تحت فایل ورد (word)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
سیمای پیامبر در نهج البلاغه
شناخت آن حضرت و الگوپذیرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنیوى و آخرتى دارد، بلكه پاداش بىكران الهى را نیز در پى دارد. آنچه پیش رو دارید نگاهى است به شخصیّت والاى نبوى در كلام بلند علوى در نهج البلاغه.شرف و جلال پیمبران بُوَد از جلال محمدىسبب وجود جهانیان همه از كمال محمدى نرسد خرد بكمال او، نه بشر بكنه جلال اوشعف و صفاى بهشتیان همه از جلال محمدى بلغ العلى بكماله كشف الدجى بجماله حسنت جمیع خصاله صلّوا علیه و آلهمحمد بن عبداللّه بن عبدالمطلّب(صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) در هفدهم ربیع سال عام الفیل پا به عرصه وجود گذاشت در حالى كه پدر را قبل از ولادت از دست داده بود.این حادثه، بزرگترین حادثه تاریخ بشرى بحساب مىآید، دلیل آن حوادثى است كه بدنبال حادثه ولادت آن حضرت اتفاق افتاد.
با ولادت آن بزرگمرد عالم هستى، تمام بتهاى عالم سرنگون شده، و طاق كسرى به لرزه افتاده و چهارده كنگره آن ریزش نمود، دریاچه ساوه كه سالها مورد پرستش قرار مىگرفت به زمین فرو رفته و خشكید، ووادى «سماوه» كه سالها حالت خشك سالى داشت آب در آن جارى گشت، و آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشى گرایید، و تخت تمامى پادشاهان سرنگون گشته و شاهان خود لال گشتند، و دانش كاهنان زائل شده و سحر ساحران بر بادرفته، و از همه مهمتر نورى از سمت حجاز به شرق و غرب عالم تابید(و به رمز فراگیرى دین آن حضرت) تمام عالم را روشن نمود.(1)
این همه نشان از عظمت شخصیتى دارد كه در چنین روزى به دنیا آمده است، لذا جا دارد جامعه اسلامى بیش از پیش با شخصیّت او آشنا شده و خصلتهاى او را الگو و سرمشق قرار دهند، آنچه پیش رو دارید نگاهى است به شخصیّت والاى نبوى در كلام بلند علوى در نهج البلاغه.
ضرورت شناخت آن حضرت
هر جامعه نیاز به الگو دارد كه شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن كریم برترین الگوى جامعه اسلامى را پیامبر اكرم(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مىداند آنجا كه مىفرماید: «ولكم فى رسول اللّه اسوهٌ حسنهٌ;(2)؛مسلماً براى شما در زندگى رسولخدا سرمشق نیكویى بود، براى آنها كه امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىكنند.»
لذا لازم است در هر زمان با توجّه به نیازهاى ضرورى جامعه، ابعاد شخصیتى ختمى مرتبت مورد بررسى قرار گیرد و به جامعه عرضه شود، و على (علیه السلام) نیز بر این امر تأكید دارد آنجا كه مىفرماید: «وَ لَقَد كانَ فى رَسُولِ اللّهِ (صلى اللّه علیه و آله و سلم) كافٍ لَكَ فى الاُسوَهِ، وَ دَلیلٌ لَكَ عَلى ذَمِّ الدُّنیا و عَیبها وَ كَثرَهِ مَخازیها وَ مَساویها اِذ قُبِضَت عَنه اَطرافُها وَ
وُطِئَت لِغَیرِهِ اَكنافُها وَ فطِمَ عَن رَضاعِها;»(3) براى تو كافى است كه راه و رسم زندگى پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را اطاعت نمایى، تا رهنماى خوبى براى تو در شناخت بدىها و عیبهاى دنیا و رسوایىها و زشتىهاى آن باشد، چه اینكه دنیا از هر سو بر پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) باز داشته و براى غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد، و از زیورهاى آن فاصله گرفت. در ادامه همین خطبه درباره اسوه بودن آن حضرت و لزوم اقتدا به او مىفرماید: «فَتأسَّ بِنَبِیّك الاَطیبِ الاَطهر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فَاِنّ فِیه اُسوَهٌ لِمَن تَأسّى وَ عَزاءً لِمَن تَعَزّى وَ اَحَبُّ العِبادِ اِلَى اللّه اَلمتأسّى بِنَبِیّه وَ المَقتَصّ لِاَثرِه(4)؛ پس به پیامبر پاكیزه و پاكت اقتدا كن، كه در (راه و رسم) او الگویى است براى الگو
طلبان و مایه فخر و بزرگى است براى كسى كه خواهان بزرگوارى باشد، محبوبترین بنده نزد خدا كسى است كه از پیامبرش پیروى كند و گام بر جایگاه قدم او نهد و راز الگو بودن حضرت نیز اصالت و جامعیّت اوصاف آن حضرت است، در اینباره امیرمؤمنان (علیه السلام) مىفرماید: «;تا اینكه كرامت اعزام نبوّت از طرف خداى سبحان به حضرت محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) رسید، نهاد اصلى وجود او را از بهترین معادن استخراج كرد، نهال وجود او را در اصیلترین و عزیزترین سرزمینها (و خانوادهها) كاشت و آبیارى نمود. او را از همان درختى كه دیگر پیامبران و منتخبان خود را از آن آفرید بوجود آورد; در حرم امن الهى رویید، و در آغوش خانواده كریمى بزرگ شد، شاخههاى بلند آن سر به آسمان كشیده كه دست كسى به میوه آن
نمىرسید.پس پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) پیشواى پرهیزكاران و وسیله بینایى هدایت خواهان است چراغى با نور درخشان و ستارهاى فروزان، و شعلهاى با برقهاى خیره كننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال و روش زندگى او صحیح و پایدار، و سخنانش روشنگر حق و باطل و حكم او عادلانه است;»(5) و فرمود: «هر كس از آن (پیامبر) پیشى گیرد از دین خارج شده و آن كس كه از آن عقب ماند هلاك گردد و هركس همراهش باشد رستگار شود.»(6)
شناخت آن حضرت و الگوپذیرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنیوى و آخرتى دارد، بلكه پاداش بىكران الهى را نیز در پى دارد، چنانكه امیر سخن (علیه السلام) مىفرماید: «فَاِنَّه مَن ماتَ مِنكُم عَلى فِراشِهِ وَ هُو عَلى مَعرِفهِ حَقّ رَبِّهِ و حَقِ رَسولِهِ وَ اَهلِ بَیته ماتَ شَهیداً وَ وَقَعَ اَجرُهُ عَلَى اللّه وَ استَوجَبَ ثَوابَ مانَوى مِن صالِح عَمَلِهِ;؛(7) پس براستى كسى كه در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) و اهل بیت آن حضرت بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست و ثواب اعمال نیكویى را كه قصد انجامش را داشته خواهد برد.»
با توجّه به ضرورت شناخت اوصاف آن حضرت و الگوپذیرى از آن، به گوشههایى از اوصاف و ویژگیهاى آن حضرت از دیدگاه نهجالبلاغه اشاره مىشود.
1- زهد و پارسائى حضرت:
«زهد» و «رغبت» (اگر بدون متعلق ذكر شوند) نقطه مقابل یكدیگرند، زهد یعنى اعراض و بىمیلى، در مقابل رغبت كه عبارت است از كشش و میل.
بىمیلى دوگونه است: طبیعى و روحى: بى میلى طبیعى آن است كه طبع انسان نسبت به چیزى تمایلى نداشته باشد. همچون طبع بیمار كه میلى به غذا و.. ندارد. بدیهى است كه اینگونه بىمیلى و اعراض ربطى به زهد اصطلاحى ندارد.
بىمیلى روحى یا عقلى یا قلبى آن است كه اشیائى كه مورد تمایل و رغبت طبع است از نظر اندیشه و آرزوى انسان كه در جستجوى سعادت و كمال مطلوب است هدف و مقصود نباشد، هدف و مقصود و نهایت آرزو و كمال مطلوب امورى باشد برتر از مشتهیات نفسانى و دنیوى، خواه آن امور از مشتهیات نفسانى اخروى باشد و یا اساساً از نوع تمایلات نفسانى نباشد بلكه از نوع فضائل اخلاقى باشد از قبیل عزت، شرافت، كرامت، آزادى و یا از نوع معارف معنوى و الهى باشد، مانند یاد خداوند، محبت خداوند، تقرب به پیشگاه ذات اقدس الهى.
پس زاهد واقعى كسى است كه توجّهش از مادیّات دنیا به عنوان كمال مطلوب و برترین خواسته عبور كرده متوجّه مشتهیات اخروى و یا فضائل اخلاقى و معارف معنوى شده است.(8)
زهد و پارسائى پیامبر اكرم از چنین زهدى بوده است، چنانكه على (علیه السلام) مىفرماید: «اَلنَبىُّ قَد حَقَّرَ الدُنیا وَ صَغَّرَها و اَهوَن بِها وَ هَوَّنَها وَ عَلِمَ اَنَّ اللّهَ زَواها عَنه اِختیاراً وَ بَسطَها لِغَیره احتِقاراً، فَاَعرَضَ عَنِ الدُّنیا بِقَلبِهِ، وَ اَماتَ ذِكرَها عَن نَفسِهِ وَ اَحَبَّ اَن تَغیبَ زینَتُها عَن عَینِهِ لِكیلا یَتَّخِذَ مِنها ریاشاً او یَرجوا فیها مَقاماً;؛ نبى اكرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) دنیا را كوچك و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد.(تا مردم بدنبال زهد واقعى باشند و لذا) آن را خوار مىشمرد و در نزد دیگران (نیز) خوار و بى مقدار معرّفى فرمود.(و مىدانست كه خداوند براى احترام به ارزش آن حضرت دنیا را از او دور ساخت) و آن را براى ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پس (پیامبر اكرم زهد انتخابى داشت و) از دل و جان به دنیا پشت كرد، و یاد آن را در دلش میراند.
(زهد او این گونه بود كه) دوست مىداشت زینتهاى دنیا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخرى تهیّه نسازد، یا اقامت و ماندن در دنیا را آرزو نكند، و براى تبلیغ احكامى كه قطع كننده عذرهاست تلاش كرد و امّت اسلامى را با هشدارهاى لازم نصیحت كرد، و با بشارتها مردم رابه سوى بهشت فرا خواند.»(9) خوب است امّت اسلامى مخصوصاً مسئولان و هدایتگران جامعه به زهد و پارسائى حضرت توجّه كنند و گوشههایى از آن را در زندگى خویش نیز بوجود آورند.
در بخش دیگر امیرمؤمنان درباره زهد آن حضرت چنین مىگوید: «پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) از دنیا چندان نخورد كه دهان را پر كند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست. دو پهلویش از تمام مردم فرو رفتهتر، و شكمش از همه خالىتر بود، دنیا را به او نشان دادند ولى او نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزى را دشمن مىدارد، آن را دشمن داشت، و چیزى را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزى را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچیز مىدانست (این یعنى بى میلى به دنیا بخاطر قرب الهى و محبّت به او).
و همانا پیامبر (كه درود خدا بر او باد) بر روى زمین مىنشست و غذا مىخورد، و چون بردگان ساده مىنشست و با دست خود كفش خود را وصله مىزد و جامه خود را با دست خود مىدوخت; پردهاى بر در خانه او آویخته بود كه نقش و تصویرها در آن بود، به یكى از همسرانش فرمود، این پرده را از برابر چشمان من دور كن كه هرگاه نگاهم به آن مىافتد به یاد دنیا و زینتهاى آن مىافتم. پیامبر(زهد واقعى و انتخابى داشت لذا) با دل و جان از دنیا روى گرداند، و یادش را از جان خویش ریشه كن نمود. و همواره دوست داشت تا جاذبههاى دنیا از دیدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زیبایى تهیّه نكند و آن را قرارگاه دائمى خود نداند، و امید ماندن در دنیا نداشته باشد، پس(او حقیقتاً) یاد دنیا را از جان خویش بیرون كرده و دل از دنیا بركند و چشم از دنیا پوشاند.»(10)
هر كس مىخواهد زاهد واقعى باشد و پیرو حقیقى آن حضرت، در زندگى و رفتار او باید دقت كند و آن را الگو و سرمشق قرار دهد چنان كه زاهدترین شاگرد مكتب او امیر بیان فرمود: «و لَقَد كانَ فى رَسُولِ اللّه(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) ما یَدُلُّكَ عَلى مَساوِىِ الدُنیا وَ عُیُوبِها اِذ جاعَ فیها مَعَ خاصَّتهِ، وَ زُوِیَت عَنهُ زَخارِفها مَعَ عَظیِم زُلفَتِهِ فَلیَنظُر ناظِرٌ بِعَقلِهِ: اَكرَمَ اللّهُ مُحَمَّداً بذلك ام اَهانُهُ فاِن قالَ اَهانَهُ فَقَد كَذَبَ وَ اللّهِ العَظیم بالافك العَظیم وَ اِن قالَ اكرَمَه فَلیَعلَم اَنّ اللّه قَد اَهانَ غَیرَهُ;؛براستى در زندگانى رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) براى تو نشانههایى است كه تو را به زشتىها و عیبهاى دنیا راهنمایى كند، زیرا پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) با نزدیكان خود گرسنه به سر مىبرد(نه چون نزدیكان برخى افراد كه از سیرى زیاد نمىدانند چه كار كنند) و با آن كه مقام و منزلت بزرگى داشت زینتهاى دنیا از دیده او دور ماند. پس تفكر كنندهاى باید با عقل خویش به درستى اندیشه كند كه: آیا خدا
محمّد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را به داشتن این صفتها اكرام نمود یا خوارش كرد؟ اگر بگوید: خوار كرد، دروغ گفته (بخداى بزرگ قسم) و بهتانى بزرگ زده است، و اگر بگوید: او را اكرام كرده، پس بداند، خدا خوار شمرد كسى را كه دنیا را براى او گستراند چرا كه از نزدیكترین مردم به خودش (یعنى محمد(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) ) دور نگهداشت.
پس پیروى كننده باید از پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) پیروى كند، و به دنبال او راه رود، و قدم برجاى او گذارد، وگرنه از هلاكت ایمن نباشد. سپس براستى خداوند محمد(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را نشانه قیامت، و مژده دهنده بهشت و ترساننده از كیفر جهنم قرار داد، او با شكمى گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و سنگى بر سنگى نگذاشت (و كاخ و خانههاى مجلّل نساخت) تا آنروز كه جهان را ترك گفت و دعوت پروردگارش را اجابت نمود»(11) راستى فرسنگها بین ما و پیشوا و الگوى ما فاصله است، ما كجا و رفتار پیامبر كجا؟ تنها پیرو راستین او امیرمؤمنان بود كه اولاً به داشتن چنین رهبرى، افتخار مىكند آنجا كه مىگوید: «وه! چه بزرگ است منتى كه خدا با بعثت پیامبر بر ما نهاده، و چنین نعمت بزرگى را به ما عطا فرمود، رهبر پیشتازى كه باید او را پیروى كنیم و پیشوایى كه باید راه او را تداوم بخشیم.»(12) و ثانیاً در عمل مانند پیامبر زاهد بود چنانكه خود
مىفرماید: «به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم كه از پینه كننده آن شرمسارم. یكى گفت: آیا آن را دور نمىافكنى؟، گفتم: از نزد من دور شو، صبحگاهان رهروان ستایش مىشوند (یعنى آینده از آن استقامت كنندگان و زاهدان روز و شب زنده داران است)(13).»
2- ویژگیهاى اخلاقى آن حضرت
قرآن كریم از میان تمام اوصاف آن حضرت، وى را به اخلاق نیكویش تحسین مىكند آنجا كه مىفرماید: «وَ اِنّكَ لَعَلى خَلقٍ عَظیم(14)؛و یقیناً تو داراى اخلاق عظیم و برجستهاى هستى» و اساساً خود آن حضرت بر این باور بود كه فلسفه بعثت براى تكمیل مكارم اخلاق بود و لذا مىفرمود: «اِنَّما بعثتُ لاتَمِّمَ مَكارِم الاَخلاق(15)؛همانا من براى به سامان رساندن فضائل اخلاقى مبعوث شدهام.»
اینها نشان از عظمت و ارزش اخلاق، و همین طور والائى و برترى آن حضرت دارد به نمونههایى از اخلاقیات آن حضرت اشاره مىشود:
الف: نرم خویى و مهربانى: از دیدگاه قرآن شاخصترین ویژگى اخلاقى آن حضرت اخلاق زیبا و برخورد شفقتآمیز آن حضرت با دیگران بود. آن پیامبر رحمه للعالمین با داشتن این خصلت ستودنى دلهاى بسیارى را به خود شیفته ساخته و به راه راست هدایت نمود در حالى كه هیچ قدرتى توان انجام چنین كار شگرفى را نداشت، خداوند متعال در این زمینه مىفرماید: «فَبِما رَحمَهٍ مِن اللّهِ لِنتَ لَهُم وَلَو كُنتَ فظّاً غَلیظَ القَلبِ لانفضّوا مِن حَولِك(16)؛ پس به بركت رحمت الهى (در برخورد) با مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مىشدند.»
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0