توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله بانوان عالمه مسلمان در قرن اول و دوم هجرى تحت pdf دارای 57 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بانوان عالمه مسلمان در قرن اول و دوم هجرى تحت pdf  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بانوان عالمه مسلمان در قرن اول و دوم هجرى تحت pdf،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بانوان عالمه مسلمان در قرن اول و دوم هجرى تحت pdf :

بانوان عالمه مسلمان در قرن اول و دوم هجرى

كتاب: بانوان عالمه و آثار آنها، ص 1
نویسنده: معاونت پژوهش مركز حوزه‏هاى علمیه خواهران
قرن اول هجرى
خدیجه، (محدث، متوفى سال 10 ه) دختر خویلد، بانویى با فضیلت از بانوان شرافتمند و بزرگوار، اولین كسى بود كه اسلام آورد و همواره حامى و پشتیبان همسرش رسول خدا صلى الله علیه و آله بود و از بذل جان و مال در راه دین خدا و پیامبرش دریغ نداشت.

وى 68 سال قبل از هجرت (پانزده سال قبل از عام الفیل) به دنیا آمد.مادرش فاطمه دختر زائده است.خدیجه بانویى تاجر و شرافتمند و ثروتمند بود.وى مردان را به اجاره مى‏گرفت و به آنها سرمایه مى‏داد كه به مضاربه تجارت كنند.عموهاى پیامبر صلى الله علیه و آله كه قصد داشتند همسرى براى آن حضرت بگیرند، نزد خدیجه رفتند و از وى خواستند تا سرمایه‏اى در اختیار نبى گرامى كه آنزمان جوانى پاك و ستوده بود قرار دهد تا با آن به تجارت رود و با سود حاصل از این تجارت ازدواج كند.

خدیجه چون به صفات حضرت واقف شد، وى را براى تجارت به شام فرستاد.در طى سفر میسره (غلام خدیجه) معجزات و كراماتى از حضرت مشاهده كرد و از راهبى شنید كه وى پیغمبر خداست.میسره پس از بازگشت همه آنچه را كه شنیده بود به اطلاع خدیجه رساند.شوق و رغبت خدیجه به حضرت بیشتر شد و در نهایت به رسول الله صلى الله علیه و آله ارادت و علاقه خویش را ابراز داشت و پیشنهاد ازدواج داد و به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض كرد: «به سبب خویشاوندیت با من، و شرف و بزرگى و امانتداریت در میان قوم، و اخلاق نیكو و راستگویى‏ات، مایلم با تو ازدواج كنم.»

تنها همین شرف و بزرگى وى را بسنده است كه مادر دخترى چون فاطمه زهرا علیها السلام است .او به امام على علیه السلام نیز علاقه داشت، علامه مجلسى درباره حب و علاقه حضرت خدیجه علیها السلام نسبت به على علیه السلام مطلبى نقل كرده كه مضمون آن چنین است: پس از ازدواج خدیجه علیها السلام با پیامبر صلى الله علیه و آله، على علیه السلام به دنیا آمد.رسول خدا صلى الله علیه و آله با خدیجه علیها السلام درباره دوستى و محبت على علیه السلام صحبت فرمود.خدیجه علیها السلام به على علیه السلام محبت فراوان داشت و براى آن‏حضرت به وسیله خدمتكارانش، لباس، زیور آلات و ملزومات مى‏فرستاد.مردم مى‏گفتند: این (على علیه السلام) برادر و محبوبترین افراد نزد او و نور چشم خدیجه است.سعادت از همه سو به آن حضرت روى آورده بود.الطاف و محبتهاى خدیجه روز و شب، صبح و عصر به خانه ابوطالب روان بود.از دیگر مناقب خدیجه علیه السلام، قبول ولایت على علیه السلام و اولادش بود.آن را قبول و اظهار مى‏داشت.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: خدیجه را از طرف پروردگارش و من سلام برسان و او را به خانه‏اى از جواهر در بهشت كه هیچ رنجى در آن نیست بشارت ده.
حضرت خدیجه پس از بازگشت از دوران محاصره سخت مكیان در شعب ابى طالب، در رمضان سال دهم، در سن 64 سالگى وفات یافت، آن سال را عام الحزن (سال اندوهها) نامیدند.
زینب، (محدث، متوفى سال 20 ـ 21 ه) دختر جحش، ام المؤمنین، مادرش امیمه دختر عبد المطلب، و كنیه‏اش ام الحكم، زنى مؤمن و مطیع فرمان الهى بود.از مهمترین فضایل این بانوى گرامى آن است كه خداوند عقد وى را در آسمانها با رسول الله صلى الله علیه و آله بست.

او زنى صالح، بسیار روزه‏گیر، بسیار نمازگزار و زیاد صدقه دهنده به بینوایان بود و رسول خدا صلى الله علیه و آله وى را بسیار دوست مى‏داشت.او در اولین روزهاى دعوت رسول خدا صلى الله علیه و آله اسلام آورد و در پى هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله، او نیز به مدینه هجرت كرد.رسول الله صلى الله علیه و آله نام او را كه بره بود به زینب تغییر داد و او را براى زید بن حارثه (1) خواستگارى نمود، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «من به این ازدواج رضایت مى‏دهم» .

بعد از این صلاحدید پیامبر زندگى مشترك آن دو شروع، ولى پس از مدتى زید تصمیم به طلاق او گرفت و وى را طلاق داد.و چون عده اش سرآمد، پیامبر صلى الله علیه و آله به فرمان الهى براى بر هم زدن حكم جاهلیت كه همسر پسر خوانده به پدر محرم است و نمى‏تواند با او ازدواج نماید و بر اساس حكم آیات قرآن، با زینب ازدواج كرد.رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از ازدواج با ام سلمه در اواخر سال پنچم هجرى، با زینب دختر عمه‏اش ازدواج كرد.

عایشه در رثاى او گفته است: «ذهبت حمیده فقیده مفزع الیتامى و الارامل;» ، زن ستوده مرحومه‏اى كه پناه یتیمان و بینوایان بود، درگذشت.من زنى به خوبى او در دین و پاكیزه ومتقى‏تر از او نسبت به خداى عز و جل و راستگوتر از وى در گفتار ندیدم;

ام المؤمنین زینب، زنى صبور و بسیار دست و دل باز بود، پوست دباغى مى‏كرد و مى‏فروخت و پول آن را صدقه مى‏داد.هنرهاى دیگرى هم داشت كه عواید حاصل از آنها را به فقرا مى‏بخشید .با آنكه درآمد خوبى داشت، هنگام مرگ چیزى به ارث نگذاشت و همه را به بینوایان داده بود .بانو زینب نمونه یك زن مسلمان و مؤمن است كه (با هنرهایى كه داشت) كار مى‏كرد و براى خود درآمد داشت و این مال، هرگز سبب فخرفروشى و خودبینى وى نشد.او همه را در راه خدا انفاق كرد و براى خود چیزى اندوخته نساخت و زیورى نخرید.زینب در سال 20، به قولى در سال 21 ه و در 53 سالگى دنیا را وداع گفت.علامه مامقانى مى‏نویسد: «انى اعتبرها من اعلى الحسان» از لحاظ حسن بودن او را در بالاترین درجه مى‏دانم. (2)

سوده، (محدث، متوفى قرن 1 ه) دختر زمعه بن قیس، مادرش شموس دختر قیس است.شیخ طوسى در رجالش و ابن عبد البر، ابن منده، ابو نعیم، ابن اثیر و دیگران وى را از اصحاب و راویان رسول الله صلى الله علیه و آله شمرده‏اند.علامه مامقانى درباره‏اش مى‏گوید: «انى اعتبرها من الحسان و اعتمد على روایتها» : من او را از احسان (3) مى‏شمارم و بر روایتش اعتماد دارم.سوده پنج حدیث از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت كرده كه یكى از آنها را صحیحین ذكر نموده‏اند.

سوده چون اسلام آورد و با رسول الله صلى الله علیه و آله بیعت كرد، شوهرش سكران بن عمر نیز كه پسر عمویش بود مسلمان شد و این دو با هم به حبشه مهاجرت كردند.پس از رحلت خدیجه علیها السلام و فوت سكران و قبل از ازدواج پیامبر صلى الله علیه و آله با عایشه، حضرت با وى ازدواج كرد ولى فرزندى به دنیا نیاورد.از ابن عباس روایت شده كه سوده مى‏ترسید رسول خدا صلى الله علیه و آله او را طلاق دهد، از این رو عرض كرد: مرا طلاق ندهید و نوبت مرا براى عایشه قرار دهید، مى‏خواهم روز قیامت در زمره همسرانتان محشور شوم، و رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین كرد.این آیه شریفه درباره او نازل شد: «و ان امرأه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا;»
سوده داراى اخلاقى ستوده بود، عایشه از وى تعریف كرده و گفته است: كسى نزد من محبوبتر از سوده نبود.

ابن سیرین در روایتى مى‏گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله براى حجه الوداع همه همسران خویش را برد، و بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله زنان آن حضرت حج به جاى آوردند، اما سوده به حج نرفت و مى‏گفت: حج من این است كه از خانه بیرون نروم.این خصلت سوده بیانگر نهایت اطاعت و عفت اوست.
حره، (محدث، متوفى قرن 1 ه) دختر حلیمه سعدیه، خواهر رضاعى رسول الله صلى الله علیه و آله، یكى از بانوان عالم، مؤمن و معتقد به ولایت على بن ابى طالب علیه السلام كه با سخن و زبان خویش جهاد كرد و در برابر سلطان جائرى همچون حجاج بن یوسف، كلمه حق را ادا نمود.

وى در حضور حجاج بن یوسف، برابرش ایستاد.حجاج گفت: تو حره دختر حلیمه سعدیه هستى؟
حره جواب داد: از فرد بى ایمانى، فراست و هوشیارى ظاهر شده (كه مرا شناخته است) .حجاج گفت: خدا تو را به اینجا آورد، مى گویند كه تو قائل به برترى على بر ابوبكر و عمر و عثمان هستى؟

حره گفت: آن كه گفته من او را تنها بر اینها برترى مى‏دهم، دروغ گفته است.
حجاج گفت: مگر از غیر اینها هم او را برتر مى‏دانى؟
حره گفت: او را بر آدم و نوح و لوط و ابراهیم و داود و سلیمان و عیسى برترى مى‏دهم.

حجاج گفت: واى بر تو، او را بر صحابه برترى دادى، و هفت پیامبر اولى العزم را هم اضافه كردى؟ اگر بر گفته خود دلیل نیاورى، گردنت را مى‏زنم.
حره گفت: من او را برتر نمى‏دانم، بلكه خداوند عز و جل او را در قرآن فضیلت داده است .
او سپس شواهد و آیات قرآنى خود را در این باره بیان كرد و حجاج را به تعجب و تحسین واداشت .

صفیه، دختر عبد المطلب، (محدث، متوفى 20 ه) مادرش هاله دختر وهیب است.او در اوائل دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله اسلام آورد و با رسول الله صلى الله علیه و آله بیعت نمود و به مدینه هجرت كرد.از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت كرده و در جنگهاى احد و خندق و خیبر شركت داشت.وى زنى صبور و بسیار شجاع بود و در شهادت برادرش حمزه صبر و پایدارى زیاد از خود نشان داد.وى از شاعران بسیار خوب عرب بود و در مصیبت از دست دادن پدرش عبد المطلب و برادرش حمزه و رسول خدا صلى الله علیه و آله اشعار خوبى سروده است.

شیخ صدوق به اسناد خود از فاطمه بنت الحسین از اسماء بنت ابى بكر از صفیه بنت عبد المطلب روایت مى‏كند كه فرمود: «لما سقط الحسین من بطن امه و كنت ولیتها قال‏النبى صلى الله علیه و آله یا عمه هلمى الى ابنى.فقلت: یا رسول الله انا لم ننظفه بعد، فقال: یا عمه انت تنظفینه؟ ان الله تبارك و تعالى قد نظفه و طهره» .
همچنین با همین سند از صفیه بنت عبد المطلب آورده است كه فرمود: «لما سقط الحسین من بطن امه فدفعته الى النبى صلى الله علیه و آله فوضع النبى صلى الله علیه و آله لسانه فى فیه (فمه) و اقبل الحسین على لسان رسول الله صلى الله علیه و آله یمصه، قالت: فما كنت احسب رسول الله صلى الله علیه و آله یغذوه الا لبنا او عسلا قال: فبال الحسین علیه فقبل النبى (ص) بین عینیه ثم دفعه الى و هو یبكى و یقول: لعن الله قوما هم قاتلوك یا بنى، یقولها ثلاثا.قالت: فقلت: فداك ابى و امى و من یقتله؟ قال: بقیه (تقتله) الفئه الباغیه من بنى امیه لعنهم الله.»

هنگامى كه حسین علیه السلام به دنیا آمد، او را به پیامبر صلى الله علیه و آله دادم، آن حضرت زبانش را در دهان حسین گذاشت و حسین زبان رسول خدا را مى‏مكید.صفیه گوید: گمان نمى كردم كه رسول خدا صلى الله علیه و آله به جز شیر یا عسل چیزى به او بدهد.نوزاد را در آغوش پیامبر بود كه لباس او را خیس كرد [ولى‏] پیامبر صلى الله علیه و آله میان دو چشم حسین را بوسید، سپس او را به من داد ولى بسیار محزون و گریه مى‏كرد و مى‏فرمود: پسرم، خدا لعنت كند قومى را كه قاتل تو هستند و سه بار تكرار فرمود.صفیه گوید: گفتم : پدر و مادرم فدایت، چه كسانى او را مى‏كشند؟ فرمود: گروه سركش از بنى امیه، كه خدا لعنتشان كند.

ابن سعد به سند خود نقل مى‏كند: هنگامى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله براى جنگ با دشمنان از مدینه خارج شد، همسرانش و زنان را در حصار حسان بن ثابت گذاشت.مردى یهودى (جاسوسى) به طرف حصار آنها آمد.صفیه به حسان گفت: این یهودى را بكش.گویا حسان مى‏ترسید، صفیه عمودى (میله آهنى) گرفت و از حصار پایین آمد، در آهسته آهسته باز شد و به مرد یهودى حمله كرد و او را با عمود به قتل رساند.صفیه در جاهلیت با حارث بن حرب ازدواج كرد و بعد از وى به عقد عوام بن خویلد (برادر خدیجه علیه السلام) در آمد و زبیر و سائب و عبد الكعبه را به دنیا آورد.اعیان الشیعه مى‏نویسد: صفیه ادیب، عاقل و شاعر فصیح بود.او در 73 سالگى از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد.

فاطمه، دختر اسد بن هاشم، (محدث، متوفى قرن 1 ه) مادرش فاطمه بنت هرم بن رواحه است.وى نخستین زنى است كه پس از حضرت خدیجه علیها السلام مسلمان شد و اولین بانویى است كه با پاى پیاده هجرت كرد و در مدینه بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد.تنها كسى است كه دیوار كعبه برایش شكافته شد و در خانه خدا وضع حمل كرد.فاطمه بنت اسد اولین زن هاشمى است كه فرزند هاشمى به دنیا آورد.فاطمه بنت اسد داراى فضیلتها وصفات بى شمارى است: او مادر على علیه السلام، بلكه مادر همه ائمه علیه السلام است.در حق پیامبر صلى الله علیه و آله مادرى كرد و آن حضرت را بر فرزندان خود مقدم داشت.آنگاه كه خدیجه علیها السلام از دنیا رفت و فاطمه زهرا علیها السلام خردسال بود فاطمه بنت اسد براى زهرا علیها السلام نیز مادرى كرد.

مرحوم كلینى حدیثى به اسناد خویش از مفضل بن عمر نقل مى‏كند كه گفت: از ابا عبد الله علیه السلام شنیدم كه فرمود: وقتى رسول خدا صلى الله علیه و آله متولد شد، سفیدى مملكت فارس و كاخهاى شام براى آمنه (مادرش) نمایان شد.فاطمه بنت اسد، خندان نزد ابو طالب رفت و آنچه را آمنه گفت بود به او خبر داد.ابو طالب گفت: تعجب كردى؟ تو نیز وصى و وزیر او را حامله خواهى شد و به دنیا مى‏آورى.این حدیث علاوه بر فضیلت فاطمه بنت اسد، دلیل روشنى بر علم و ایمان ابو طالب به پیامبر حضرت رسول صلى الله علیه و آله و وصى آن حضرت (امیر المؤمنین) است.پس اینكه برخى گفته‏اند ابو طالب ایمان نیاورد و مشرك از دنیا رفت، كلامى ناصواب و بیهوده است.

رسول خدا صلى الله علیه و آله، به دیدن فاطمه مادر على علیه السلام مى‏رفت و در خانه اش استراحت و او را بسیار احترام و تعظیم مى‏نمود.جبرئیل علیه السلام به رسول خدا صلى الله علیه و آله خبر داد كه فاطمه بنت اسد اهل بهشت است.
كلینى و ابن اثیر و طبرانى ضمن نقل خبرى روایت كرده‏اند كه پس از غسل فاطمه بنت اسد، رسول خدا صلى الله علیه و آله پیراهن زیرین خویش را داد تا او را كفن كنند، سپس جنازه را بر دوش گذاشت تا به قبر رسید، پیامبر صلى الله علیه و آله در قبر فاطمه دراز كشید و پس از آن جنازه را در قبر گذاشت و فرمود: «لا اله الا الله، اللهم انى استودعها ایاك ;» : بار خدایا او را نزد تو امانت گذاشتم» .پس از ختم مراسم دفن او پیامبر صلى الله علیه و آله پرسیده شد: نماز و احترامى به كار بردید كه براى كسى تاكنون نكردید؟ حضرت فرمود: امروز

مهربانى ابو طالب را از دست دادم، فاطمه اگر چیز خوبى نزدش بود مرا بر خود و فرزندانش مقدم مى‏داشت.من از روز قیامت یاد كردم و گفتم: مردم برهنه محشور شوند .او گفت: اى واى از این رسوایى.من ضامن شدم كه خدا او را با لباس محشور كند، و از فشار قبر یادآور شدم، او گفت: اى واى از ناتوانى.من ضمانتش كردم كه خدا او را كفایت كند.از این جهت او را در پیراهنم كفن كردم و در قبرش خوابیدم و سر به گوشش گذاردم و آنچه از او مى‏پرسیدند تلقینش كردم.چون از او درباره پروردگارش پرسیدند پاسخ داد، و چون از پیامبرش پرسیدند، جواب گفت، لكن چون از ولى و امامش سؤال كردند، زبانش به لكنت افتاد، من گفتم : پسرت، پسرت.

فاطمه همسر ابو طالب و پسرانش، طالب، عقیل، جعفر و على علیه السلام، و دخترانش، جمانه، ام هانى و ریطه مى‏باشند.فاطمه بنت اسد در مدینه در سال چهارم هجرى از دنیا رفت و در بقیع مدفون گشت.
امامه، (محدث، متوفى قرن 1 ه) دختر ابى العاص، مادرش زینب دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله و از زنان محدث است.ابن عبد البر و ابن اثیر او را از اصحاب رسول الله صلى الله علیه و آله برشمرده‏اند.آیت الله خویى در رجال خود امامه را در زمره نساء حدیث شمرده و گفته است او از على علیه السلام روایت نموده است.
كلینى به سند خود از ابو بصیر از فاطمه بنت على از امامه روایت مى‏كند كه گفت: على علیه السلام در ماه رمضان نزد من آمد، براى شام خرما و قارچ آوردم و آن حضرت خورد.كه او قارچ دوست مى‏داشت.

امامه در زمان رسالت رسول خدا به دنیا آمد.آن حضرت امامه را بسیار دوست داشت تا حدى كه در نماز هم او را برگردن حمل مى‏كرد و در ركوع و سجود او را به زمین مى‏گذاشت وى نوه پیامبر صلى الله علیه و آله و خواهر زاده فاطمه علیها السلام است.فاطمه علیها السلام به امامه علاقه خاصى داشت و هنگام رحلت، به امیر المؤمنین علیه السلام سفارش نمود كه بعد از وى با دختر خواهرش، امامه ازدواج كند، زیرا او براى اولاد آن حضرت، مثل مادر بود.امامه پس از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام، مطابق فرمایش آن حضرت، با نوفل بن حارث ازدواج نمود.

اسماء دختر عمیس، (محدث، متوفى قرن 1 ه) اسماء از زنان بزرگوار و ساجده تشیع است كه در ولاى اهل بیت علیهم السلام مى‏درخشد، در ایمان به اسلام از پیشگامان است و قبل از اینكه رسول خدا صلى الله علیه و آله در مكه به دار ارقم داخل شود، با آن حضرت بیعت كرد .
از هنگامى كه به مدینه آمد، روز و شب براى فاطمه علیها السلام چون مادرى مهربان بود، بطورى كه آن حضرت وصیت هایش را به او فرمود.اسماء بنا به خواسته آن حضرت، یك عمارى (تابوت) ساخت تا حجم بدن مباركش وقت تشییع پیدا نباشد.بنابر وصیت فاطمه علیها السلام در شستن بدن مطهر آن حضرت، به على علیه السلام كمك كرد اسماء از شاهدان قضیه فدك است، اما ابوبكر شهادت او را نپذیرفت.وى از تكذیب كنندگان حدیث مجعول «نحن معاشر الانبیاء لا نورث، ما تركناه صدقه» است.

رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره اسماء و خواهرانش فرمود: خواهران مؤمن میمونه (همسر پیامبر)، ام الفضل (همسر عباس بن عبد المطلب) و اسماء بنت عمیس هستند.عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل كرده است: نجابت محمد بن ابى بكر از طرف مادرش اسماء بنت عمیس است.
وى با جعفر طیار ازدواج و با او به حبشه مهاجرت كرد و همه فرزندان آنها در حبشه به دنیا آمدند.در روز فتح خیبر (سال 6 هجرى) به همراه جعفر وارد مدینه شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «نمى دانم از كدام واقعه مسرور شوم، از آمدن جعفر یا فتح خیبر» .

اسماء پس از شهادت جعفر، با ابوبكر و پس از مرگ او با على علیه السلام ازدواج كرد و یحیى به دنیا آمد.
شیخ طوسى، اسماء را از اصحاب و راویان رسول الله صلى الله علیه و آله مى‏داند و زركلى صاحب اعلام درباره‏اش مى‏نویسد: از اصحاب رسول الله است و شأن و مقام بالایى داشته است .
او از رسول الله صلى الله علیه و آله و فاطمه علیها السلام روایت كرده و على بن الحسین علیه السلام، عبد الله بن جعفر (پسرش)، قاسم بن محمد بن ابى بكر، ام عون بنت محمد بن جعفر، سعید بن مسیب، عبید بن رفاعه، ابو برده بن ابى موسى، فاطمه دختر امام على علیه السلام، عبد الله بن عباس، عبد الله بن شداد، ابو زید مدنى عمر بن خطاب، عروه بن زبیر، ابو موسى اشعرى، عون بن جعفر (پسرش)، و دیگران از او روایت كرده‏اند.

حضرت امام رضا علیه السلام نیز از پدرانش از على بن الحسین علیه السلام از اسماء بنت عمیس روایت مى‏كند.
طبرانى به سند خود از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام از اسماء بنت عمیس روایت كرده است كه گفت: «قال رسول الله صلى الله علیه و آله لعلى علیه السلام: انت منى بمنزله هارون من موسى غیر انه لا نبى بعدى» .

طبرانى 41 حدیث از راویان مختلف از اسماء بنت عمیس روایت كرده است.بخارى نیز در صحیح خود از او روایت دارد.
ام البنین، (محدث، متوفى سال 70 ه) (فاطمه كلابیه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداكار بود.روایت است كه امیر المؤمنین علیه السلام پس از شهادت حضرت زهرا علیه السلام به برادرش عقیل كه انساب عرب را خوب مى‏دانست و از احوال خانوادگى آنها آگاه بود فرمود : مى خواهم زنى برایم خواستگارى نمایى كه از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعى برایم به دنیا آورد.عقیل، فاطمه كلابیه (ام البنین) را به ایشان معرفى نمود و گفت: در بین عرب خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم.این مادر پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربیت كرد كه همه شیفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام بودند و در ركاب آن حضرت شهید شدند.

ام البنین در واقعه كربلا حضور نداشت، هنگامى كه بشیر به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات كرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنین گفت: رگ قلبم راپاره كردى بچه‏هایم و آنچه زیر آسمان است فداى ابا عبد الله علیه السلام، از حسین برایم بگو .
ام البنین براى عزادارى هر روز همراه نوه‏اش عبید الله (فرزند عباس علیه السلام) به بقیع مى‏رفت و نوحه مى‏خواند و مى‏گریست و این اشعار را زمزمه مى‏كرد:

یا من رأى العباس كر
على جماهیر النقد
و وراه من ابناء حیدر
كل لیث ذى لبد
أنبئت أن ابنى أصیب‏
برأسه مقطوع ید
ویلى على شبلى امال‏
برأسه ضرب العمد
لو كان سیف فى ید (یدى)
لما دنا منه احد

اى آن كه عباس را دیدى، كه بر گروه بیچارگان حمله مى‏كرد،
و دنبال او از فرزندان حیدر (على علیه السلام) جنگاورانى بودند، كه هر یك یال و كوپالى داشتند، خبردار شدم كه بر سر پسرم آسیب وارد شد، در آن حال كه دستش قطع بود،
واى بر من كه ضربه عمود سرش را خم كرد،

(عباسم) اگر شمشیرت در دستت بود، هرگز كسى به تو نزدیك نمى شد.
مروان بن حكم با تمام دشمنى اش نسبت به خاندان بنى هاشم با دیگر مردم، با این نوحه سرایى ام البنین دور او جمع مى‏شدند و مى‏گریستند.
ام هانى، (محدث، متوفى قرن 1 ه) دختر ابو طالب، نام او را فاخته و یا هند هم گفته اند .شیخ كلینى به سند خویش از ابو بصیر از یكى از دو امام باقر و یا صادق علیه السلام روایت مى‏كند كه فرمود: (پس از اسلام آوردن ام هانى و فرار هبیره) رسول خدا صلى الله علیه و آله از ام هانى خواستگارى فرمود، وى گفت: من زن مصیبت دیده‏اى هستم و چند فرزند دارم مى‏ترسم كه نتوانم حق شما را ادا كنم.حضرت فرمود: هیچ زنى در سواركارى و مهربانى با اطفال و مدارا و رعایت حال اقتصادى همسر، به زنان قریش نمى رسد.

عبد الرحمن بن ابى لیلى به چند طریق از ام هانى روایت مى‏كند كه رسول خدا صلى الله علیه و آله روز فتح مكه به خانه او وارد شد و هشت ركعت نماز گزارد.ابن سعد به سند خود از ابى صالح از ام هانى روایت مى‏كند كه گفت: رسول خدا صلى الله علیه و آله از من خواستگارى كرد و من عذر خواستم، و این آیه نازل شد «یا أیها النبى انا أحللنا لك أزواجك اللاتى اجورهن و ما ملكت یمینك مما افاء الله علیك و;» .

ام هانى از راویان حدیث الثقلین است.او حدیث غدیر را نیز روایت كرده است كه رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه;» .طبرانى نزدیك به 109 حدیث از ام هانى نقل كرده است كه بیشتر درباره نماز و روزه است.وى خواهر امام على علیه السلام و مادر طالب و عقیل و جعفر و جمانه است.
ام كلثوم، (محدث، متوفى قرن 1 ه) دختر على بن ابى طالب علیه السلام، از زنان محدث عالم پرهیزكار و از اصحاب بود.وى بسیار نوجوان بود كه عمر بن خطاب وى را خواستگارى كرد، على علیه السلام فرمود: «او بچه سال است.» عمر مجددا خواستگارى كرد و حضرت چون راضى به این ازدواج نبود پاسخهاى مختلف داد.سرانجام عمر، عباس (عموى پیامبر) را خواست و تهدید كرد و حضرت به ناچار پذیرفت.

عمر، ام كلثوم را با چهل هزار درهم مهریه به عقد خود در آورد.از عمر پرسیدند: چرا با ام كلثوم ازدواج كردى؟ گفت: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم كه فرمود: هر نسب و فامیلى و سببى روز قیامت قطع مى‏شود، جز نسب و سبب با من.خواستم با او پیوند و نسبت داشته باشم.
البته در صحت سلسله سند و متن این حدیث تردید است.
هنگامى كه حضرت زهرا علیها السلام، دار فانى را وداع گفت، ام كلثوم كه پنج سال بیش نداشت برقعى به صورت انداخت و چادرى بلند بر سر كرد و با آه و ناله گفت: «یا ابتاه یا رسول الله الان حقا فقدناك فقدا لا لقاء بعده ابدا.»
پس از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ام كلثوم با چشمى گریان، خطاب به ابن ملجم گفت : واى بر تو، بر پدرم افسوس و اندوهى نیست.اما خداوند تو را در دنیا و آخرت خوار كرد .جایگاه تو جهنم است و تا ابد در آن خواهى ماند.

ابن عبد البر، ابن اثیر و ابن حجر وى را در زمره صحابیات رسول خدا ذكر كرده اند و ابن سعد ام كلثوم را ذیل نام كسانى ذكر كرده كه از غیر رسول الله روایت كرده اند.علامه مامقانى مى‏نویسد: «هى جلیله القدر فهیمه بلیغه، و انى اعتبرها من الثقات» .عمر رضا كحاله مى‏گوید : از برترین بانوان زمان خویش بود.

زینب كبرى، (محدث، متوفى قرن 1 ه) دختر امیر المؤمنین على علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام.فضیلتهاى بانو زینب علیها السلام مشهور تر از آن است كه نیازى به ذكر آن باشد.نام مباركش به وسیله جبرئیل علیه السلام بر رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه شد و پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: حاضران و غایبان را وصیت مى‏كنم كه حرمت این دختر را پاس دارید، كه او مانند خدیجه كبرى علیها السلام است.تمام فصحا و بلغا به فصاحت و بلاغت این بانو اعتراف دارند.هرگاه لب به سخن مى‏گشود گویا على علیه السلام سخن مى‏گفت .امام سجاد علیه السلام به ایشان مى‏فرمود: یا عمه انت بحمد الله عالمه غیر معلمه فهمه غیر مفهمه.محبت و علاقه زینب نسبت به برادر عزیزش امام حسین علیه السلام،

چنان بود كه روزى را بدون دیدار آن حضرت سر نمى كرد.در ایمان و فداكارى در راه دین و جهاد چنان شوقى داشت كه با تمام وجود در كنار امام و پیشوایش بود و پسرانش را در راه دین اهدا نمود .در عبادت، زهد، تقوا، جود و سخاوت سر آمد زنان زمان خویش بود.از مال و زینت و آسایش منزل همسرش چشم پوشید و براى انجام وظیفه، به همراه برادر رهسپار شد.
سخنان زینب علیها السلام پس از شهادت سالار شهیدان، و خطبه‏هاى آن حضرت در بازار كوفه و در پیش ابن زیاد و دربار یزید، چنان قوى و تكان دهنده بود كه همگان را به حیرت واداشت و مسلمانان را از خواب غفلت بیدارى كرد.وى رسالت خویش را كه زنده كردن دین جدش بود ـ به نیكى انجام داد.

زینب علیها السلام در خضوع، خشوع، عبادت و بندگى، وارث مادر گرامى و پدر بزرگوارش بود .اكثر شبها را به تهجد صبح مى‏كرد و دائما قرآن تلاوت مى‏فرمود، حتى شب یازدهم محرم با آن همه فرسودگى و خستگى و دیدن مصیبتها، به عبادت مشغول شد، چنانكه حضرت سجاد علیه السلام مى‏فرماید: در آن شب دیدم عمه ام در جامه نماز، نشسته مشغول عبادت است.

ابن اثیر نیز نام زینب علیه السلام را در زمره اصحاب رسول الله صلى الله علیه و آله ذكر كرده، مى نویسد: «كانت زینب امرأه عاقله لبیبه جزله.»
آیت الله خویى مى‏فرماید: زینب شریك و همراه برادرش حسین علیه السلام در دفاع از اسلام و جهاد در راه خدا و دفاع از دین (شریعت) جدش، سید المرسلین صلى الله علیه و آله بود .در فصاحت چنان بود كه گویا از زبان پدرش سخن مى‏گوید.در ثبات و پایدارى چون پدرش بود .نزد ظالمان و جائران خضوع نمى كرد و از كسى جز خداى سبحان نمى‏ترسید.حق مى‏گفت و راستگو بود.علامه مامقانى او را از نساء حدیث بر شمرده و مى‏نویسد: زینب! كیست زینب؟ تو چه دانى كه كیست زینب؟ او بانوى بنى هاشم است كه در صفات ستوده برترین است و كسى جز مادرش بر او افتخار و تفخر ندارد.

در حیات پیامبر صلى الله علیه و آله به دنیا آمد.كنیه اش، ام كلثوم، ام عبد الله و ام الحسن است، براى او كنیه‏هاى مخصوصى مانند: ام المصائب، ام الرزایا، ام النوائب و.. .ذكر كرده‏اند.پدر گرامى اش او را به ازدواج برادرزاده خویش عبد الله بن جعفر در آورد كه على، عون، اكبر، عباس، محمد و ام كلثوم ثمره این پیوند مبارك اند.

فاطمه، فاطمه صغرى دختر على بن ابى طالب علیه السلام، (محدث، متوفى 117 ه) مادرش‏ام ولد است.از زنان محدث است.شیخ صدوق به سند خود از حارث بن كعب از فاطمه بنت على ـ صلوات الله علیهما نقل مى‏كند كه فرمود: آنگاه كه یزید دستور داد زنان امام حسین علیه السلام را با امام على بن الحسین علیه السلام زندانى كنند، چیزى نداشتند كه از گرما و سرما خود را بپوشانند، تا اینكه پوست صورتهایشان كنده شد.در این زمان بود كه هر سنگى كه در بیت المقدس از زمین بلند مى‏كردند زیر آن خون تازه بود.مردم نور خورشید را بر دیوارها سرخ رنگ مى دیدند.تا اینكه على بن حسین علیه السلام با زنان از آنجا خارج شدند و با احترام خاصى به مدینه باز گرداند.وى نیز در تمام این واقعه بزرگ همراه یاور اسیران و طفلان بوده است.
برقى او را از راویان امام حسن علیه السلام شمرده است.وى از على بن ابى طالب علیه السلام (پدرش)، اسماء بنت عمیس، محمد بن حنفیه (برادرش)، و امامه بنت ابى العاص روایت مى‏كند .

بنا بر قول طبرى، فاطمه دخترم على علیه السلام در سال 117 قمرى فوت نمود.
فاطمه، دختر امام حسن علیه السلام (متوفى قرن 1 ه) و همسر امام سجاد علیه السلام و مادر امام محمد باقر علیه السلام و برادرانش حسن و حسین و عبد الله باهر است.فاطمه یكى از بانوان علوى، هاشمى از شجره طیبه رسالت و با شرافت و حیا و عفت و صاحب كراماتى است امام باقر علیه السلام درباره‏اش فرمود: «كانت امى قاعده عند جدار فتصدع الجدار و سمعنا هده شدیده فقالت بیدها: لا و حق المصطفى ما أذن الله لك فى السقوط، فبقى معلقا فى الجو حتى جازنه، فتصدق ابى عنها بمائه دینار.»
مادرم در كنار دیوارى نشسته بود، صداى شدیدى از دیوار به گوش رسید و مى‏خواست فرو ریزد .در آن هنگام مادرم با دستش اشاره كرد و گفت: نه، به حق پیامبر (فرو مریز)، خداوند به تو اجازه نمى دهد كه فرو ریزى.و دیوار در هوا معلق ماند تا او كنار رفت.پدرم براى او صد دینار صدقه داد.

امام صادق علیه السلام درباره‏اش فرمود: «كانت صدیقه لم تدرك فى آل الحسن امراه مثلها» بانویى راستگو و درستكار بود، زنى همپایه او در خاندان امام حسن علیه السلام نبوده است .
فاطمه شاهد همه ظلمها و مصیبتهاى وارد شده بر اهل بیت بود و با صبر و بردبارى، بیمارى و شكنجه‏هاى همسرش، شهادت عزیزان و اسارت زنها و بچه‏ها و حقارتها و توهینها را ضمن حفظ حجاب متحمل شد.
وى به همراه همسرش امام زین العابدین علیه السلام و فرزندش محمد باقر علیه السلام همراه عموى بزرگوارش امام حسین علیه السلام رهسپار كربلا شد و پس از آن در سلك اسیران به شام رفت و دركلیه مصائب با سایر اهل بیت علیه السلام سهیم بود.

لیلى ثقفیه، لیلى دختر عروه بن مسعود ثقفى (محدث، متوفى قرن 1 ه) مادرش میمونه دختر ابو سفیان و همسر امام حسین علیه السلام و مادر فرزند آن حضرت، على اكبر، اولین شهید آل ابو طالب در واقعه كربلاست.وى در برخى كتب به نام ام لیلى معرفى شده است.
لیلى بانویى محدث پرهیزگار جلیل القدر و عظیم المنزله بود.با اینكه جد مادریش ابو سفیان بود، اما او زنى بسیار مؤمن و پرهیزگار بود و سعادت همسرى امام حسین علیه السلام را یافت. (4)

شهربانو، (محدث، متوفى سال 38 ه) شهربانو دختر (یا نواده) یزدگرد فرزند شهریار فرزند شیرویه پسر خسرو پرویز، و مادر امام على بن الحسین علیه السلام، نام او را سلامه، جهان شاه، شاه زنان، سلافه، غزاله نیز ذكر كرده‏اند.شهربانو، از بانوان محدث، بسیار نیكوكار، عابد، صالح و متقى بود كه شرف و افتخار همسرى سید الشهداء، امام حسین علیه السلام و مادرى امام زین العابدین علیه السلام را یافت.وى نزد خداوند متعال چنان مقام والا و شامخى داشت كه از دربار سلطنت مجوس و دور از تربیت اسلامى و داشتن هادى و راهنمایى به اسلام تمایل داشت و وارد مهد اسلام و خاندان طهارت و عصمت گردید.وى در پى شكست سپاه فارس از مسلمانان، اسیر شد سپس به ازدواج حسین بن على علیه السلام در آمد و امام على بن الحسین علیه السلام را به دنیا آورد.شیخ كلینى خبرى از عمرو بن شمر از امام باقر علیه السلام نقل مى‏كند كه: چون دختر یزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشیزگان مدینه

براى تماشاى او سر مى‏كشیدند و هنگامى كه وارد مسجد شد، مسجد پر از نور شد.عمر به او نگریست .دختر روى خود را پوشاند و گفت: اف بیروج بادا هرمز (5) .عمر گفت به من ناسزا مى‏گوید؟ امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «او با خود بود و تو حقى بر او ندارى، به او اختیار بده كه خودش مردى را انتخاب نماید (و هر كه را انتخاب كرد، او را سهم غنیمت آن مرد قرار ده» .دختر، حسین علیه السلام را انتخاب نمود.امیر المؤمنین به او فرمود: نامت چیست؟ گفت: جهان شاه، حضرت فرمود: بلكه شهربانویه باشد.سپس به حسین فرمود: اى ابا عبد الله، این دختربهترین شخص روى زمین را براى تو به دنیا خواهد آورد.شهربانو پس از ولادت امام زین العابدین رحلت كرد و در مدینه مدفون شد.

رباب، همسر امام حسین علیه السلام، (محدث، متوفى سال 62 ه) دختر امرى القیس و مادرش میسور دختر عمرو و فرزندانش سكینه و عبد الله است.وى همراه امام حسین علیه السلام و سایر خانواده و نزدیكان آن حضرت راهى كربلا شد و پس از آن واقعه جانگداز، به عنوان اسیر همراه سایر بانوان و طفلان آل رسول الله صلى الله علیه و آله، به كوفه و شام برده شد و پس از آن به مدینه بازگردانده شد و در آنجا اقامت گزید.گرچه پس از اتمام عده‏اش، افرادى از اشراف و بزرگان از او خواستگارى كردند، اما رباب نپذیرفت و گفت: هرگز پس از فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله، همسرى نمى گزینم.رباب از بهترین و برترین زنان زمان خویش بود.وى پس از تحمل آن همه مشقت سفر، اسارت و خوارى در كوفه و شام را تحمل

نمود تا به مدینه باز گردانده شد، در مدینه شب و روز بر شهادت حسین علیه السلام گریه مى‏كرد، و در سوگ آن حضرت شعر مى‏سرود.مرحوم كلینى نیز خبر عزادارى رباب را ذكر كرده است و از امام صادق علیه السلام نقل مى‏كند كه فرمود: هنگامى كه حسین علیه السلام شهید شد، همسر كلبى آن حضرت (رباب دختر امرى‏ء القیس كلبى) برایش سوگوارى بر پا كرد و گریست و زنان و خدمتگزاران او گریه كردند تا اشك چشمشان خشك شد و از بین رفت.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir