توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله علل ناپایداری احزاب سیاسی در ایران پس از انقلاب تحت pdf دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله علل ناپایداری احزاب سیاسی در ایران پس از انقلاب تحت pdf  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله علل ناپایداری احزاب سیاسی در ایران پس از انقلاب تحت pdf،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله علل ناپایداری احزاب سیاسی در ایران پس از انقلاب تحت pdf :

مقدمه
نگاهی بر تاریخچه احزاب سیاسی در ایران که از سالهای مشروطه با تشکیل حزب اجتماعیون عامیون به رهبری حیدر عمو اوغلی اشکال سازمان یافته ای بخود گرفت، تا به امروز بیانگراین مهم است که تشکیل احزاب در کشور دارای موانع ساختاری، تاریخی، فرهنگی و قانونی جدی است. بیش از یکصد سال از تاسیس اولین حزب بمعنای امروزین آن درایران می گذرد و سلسله احزاب متعددی درطول این سده اخیر تشکیل، رشد و افول کرده است. دراین رهگذر برخی از احزاب

به نقش های تاریخی خواسته یا ناخواسته ای نیز پرداخته اند که سیر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. بااینحال، ساختار و شاکله دستگاه حزبی درایران هنوز مبتلابه مسائل و مصائب چندی است: از نظر درونی، تمرکزگرا، ناپایدار، آسیب پذیر و رابطه مدار است وکمتر به ضوابط حزبی و انضباط سازمانی اقتدا کرده است. از نظر بیرونی نیز متصل به طبقه اجتماعی خاصی نبوده و با گرایش نخبه گرایانه یا توده گرا فقط توانسته است در برهه هایی به نقش آفرینی بپردازد. همچنین ساختار غیردمکراتیک قدرت و نهاد سیاست درایران در طول عصر مشروطه، دوران پهلوی ها و جمهوری اسلامی زمینه شکوفایی و رشد و فراگیر سازی سازمان و سازوکار نهاد حزبی بعنوان ابزار دمکراتیزه کردن و مدنی شدن حقوق سیاسی وشهروندی را تضعیف کرده است.

طرح مسئله
دراین زمینه تاجیک برای طرح مسئله از چند سوال بنیادین آغاز می کند:
…” آیا جامعه ایرانی ، اساسا”، استعداد بر تابیدن «رقابت سیاسی سالم و قاعده مند» را دارا است؟
آیا فرهنگ سیاسی ما، حامل دقایق و هنجارهای مترتب بر بازی و رقابت مسالمت آمیز حزبی است؟
آیا ادغام «سیاست» و «ایدئولوژی» در این مرز و بوم نوعی انسداد، تصلب و عصبیت را جایگزین «عقلانیت»در پهنه کنش و واکنش های سیاسی نکرده است؟آیا فرهنگ عمومی قانون گریز، استبدادگرا، فردگرا،کلام محور (دو انگار)، خودی و دگرساز، قداست پرور، «فصل»گرا و «وصل» ستیز ما ایرانیان، ترجمه عینی و عملی خودرا در قالب رقابت های

سیاسی«جدایی طلب»، «قهرآمیز» و «فراق مسلک» نیافته است؟چرا به رغم گذشت یک سده از تجربه فعالیت سیاسی، بازیگران سیاسی ایرانی، کماکان، متصف به صفاتی همچون «آستانه پایین تحمل و جذب»، «آستانه بالای دگر سازی و طرد»، « استعداد پایین پیوست جمعی» ، «استعداد بالای گسست فردی»، «بی آستانگی قانونی» و; هستند؟
آیا اساسا”روحیه ایرانی و فرهنگ سیاسی ایرانی، رفتار و اندر کنش های تشکیلاتی و حزبی(کنش های جدی سیاسی) را بر می تابند؟)
سوال اصلی
– چرا احزاب سیاسی در ایران نمی توانند کارویژه های حزبی مانند تجمیع و تبیین منافع را به خوبی انجام دهند؟
– آیا ساختار سیاسی- اجتماعی جامعه ایران مانع از تشکیل و نهادینه شدن آن شده است؟
– آیا فرهنگ عمومی و سیاسی- اجتماعی نخبگان و لایه هایی از طبقه متوسط جامعه ایران مانع از شکل گیری نهاد موثرحزبی در جامعه ایران شده است؟

اهمیت و ضرورت مسئله
بی تردید اطلاق مسئله به روند تحولات حزبی درایران و مسئله وار دیدن این پدیده سیاسی و اجتماعی نیازمند دلایل توجیهی و طرح اهمیت موضوع است که برخی از اهم این دلایل عبارتند از:
-از نظر توسعه ای، فرایند دمکراتیزه شدن و افزایش مشارکت های مردمی در تصمیم سازی های سیاسی و
اقتصادی و بطور کلی مدیریت جامعه برای بهتر زیستن و رفاه عمومی نیازمند ساخت یابی احزاب و سازمان های سیاسی پایدار و فراگیری است که بتواند آحاد مردم را در درون خود شکل داده و از توده گرایی فاصله گیرد. ازاینرو با توجه به اینکه هنوز چنین فضایی برای رشد و توسعه نهادهای مدنی ازقبیل احزاب فراهم نشده است بررسی پیرامون دلایل و تبعات آن به عنوان یک مسئله می تواند زمینه ساز توسعه سیاسی شود.

– از نظر ساختی و کارکردی نیز هدف از تشکیل احزاب، سازماندهی رابطه میان دولت و مردم برای مدیریت بهتر و مشارکتی جامعه مدنی است و دراین راستا سازوکارهای دمکراتیکی برای توسعه دمکراسی در جامعه ضروری است. از این منظر نیز ساختار وکارکرد احزاب سیاسی با همه تجربه نسبتا طولانی و فرازو فرود های بسیار هنوز فاقد خدمات رسانی مطلوب است. ازاینرو بعنوان یک مسئله، قابل توجه و بررسی است.
الف) از یکسو فقدان نهاد و نمادهای دمکراسی می تواند زمینه ساز عدم پایایی اپوزیسیون سازمان یافته و مؤثر گردد. همچنین در فضای اختناق و سرکوب آموزش عملی و نظری نیز دارای محدودیت هایی است که می تواند منجر به یکسویه نگری و عمل گرایی بدنه و تشدید فضای نخبه گرایی در درون این سازمان ها گردد. سانترالیزم و ظهور نمادهای غیردمکراتیک در این موقعیت نیز از دیگر برآیندهای ناگزیری است که می تواند ماندگاری و پویایی این سازمانها را در

معرض خطر قرار دهد. بی تردید در افق گسترده، ارتباط این سازمانها با هواداران خود نیز می تواند دستخوش نوعی روابط رمه- شبانی گردد که دارای آثار منفی و ناپایداری است که در شرایط آزاد و شکست فضای اختناق خود را نمایان می سازد. نمونه این پیامد آسیب شناختی را می توان در شرایط انقلابی سال 57 نیز مشاهده کرد. ب) از سوی دیگر از منظر اثر گذاری اپوزیسیون بر فرایند دمکراسی می توان این پیامدهای آسیب ساز را دنبال کرد.
موریس دوورژه» جامعه‌شناس فرانسوی علا‌وه بر منشا پارلمانی برای احزاب که توضیح دادیم، منشا «برونی» نیز برای احزاب ذکر می‌کند. براین اساس احزاب از سوی انجمن‌های روشنفکری، گروه‌های اجتماعی، فرقه‌های مذهبی،

دولت‌ها، اشخاص متنفذ، اتحادیه‌های کارگری و دهقانی و ; پایه‌گذاری شدند. چنانکه منشا حزب کارگر انگلیس به سال 1899 و سندیکاهای کارگری آن زمان برگشته و گروه‌های مذهبی نیز از اواخر قرن 19 احزاب در اروپا را سروسامان دادند که از جمله در هلند احزابی چون «حزب ضد انقلا‌بیون» و «حزب مسیحی تاریخی» شکل گرفتند و سرانجام به احزاب دموکرات مسیحی کنونی منجر شدند. ; “شکل دوم تشکیل احزاب را سوسیالیست‌ها پی‌ریزی کردند چنانکه درست برعکس احزاب قبلی، این بار با تکیه بر مردم و توده‌ها و نه نخبگان متنفذ، تصمیم به تامین هزینه‌های انتخاباتی خویش گرفتند و در حقیقت هزینه‌های حزب، از حق عضویت تک‌تک افراد عضو حزب تامین می‌شد.این احزاب دارای کادر ثابت و اداری و تشکل از سازمان‌های پیچیده و منسجم و تشکیلا‌ت مشخص و با برنامه بودند و از آنجا که براساس مرام و

مسلک ویژه و مکتبی خاص شکل گرفته بودند در حقیقت رویکرد و رویه ایدئولوژیک یا مکتبی داشتند” (میربد، ” درغرب احزاب سیاسی متکی به طبقات اجتماعی هستند. احزاب اشرافی محافظه کار بر طبقه ثروتمندان زمیندار 1385( و فئودال تکیه دارند و احراب لیبرال به طبقه بورژوازی صنعتی و تجاری که ثروتمندان جدید جامعه را دربر می گیرد و روشنفکران به این حزب گرایش دارند. همچنین احزاب سوسیالیست و کارگری، پدیده های قرن بیستم هستند که با رشد طبقه کارگر پدید آمدند، رنگ دیگری به رقابت های حزبی دادند و تضاد طبقاتی را شدت بخشیدند” (سعیدی، 1377)”. لیبرالیسم با ادعای سپردن حق ویژه به پادشاه یا مقامات مذهبی مخالف است. در دنیای مدرن شایسته‌سالاری جای این امتیازها را می‌گیرد. ضمن رعایت آزادی فردی، دولت مؤظف می‌شود که حداقل‌های زندگی را برای شهروندا

ن نیازمند فراهم‌ کند. برخلاف حقوق طبیعی و حقوق بشر که خودبه‌خود باید وجود داشته باشند و هیچ نهاد و قدرتی حق ضایع‌کردن آن‌ها را ندارد، حقوق مدنی، حقوقی است که توسط دولت تضمین می‌شود. به‌تعبیر جان لاک، حقوق مدنی افراد باید به حقوق طبیعی آن‌ها، مانند حق زیستن، آزادی و مالکیت اضافه شود. این پدیده‌های مدرن در ایران شکل نگرفتند. چرا؟
همان‌گونه که رقابت در عرصه‌ی اقتصاد اجتناب‌ناپذیر و بخش جدا ناپذیر از سرمایه‌داری است، رقابت در عرصه‌ی کسب قدرت سیاسی نیز ضرورت این سیستم است و ابزار اجرای آن، احزاب سیاسی آزاد است. این ابزار زمانی معنا پیدا کرد که انحصار قدرت پادشاه و کلیسا و موانع رشد سرمایه‌داری کلاسیک، توسط طبقه‌ی نوپای بورژوازی صنعتی خواستار

سهیم‌شدن در قدرت سیاسی، برداشته شد. نه پادشاهان و نه کلیسای کاتولیک به‌سادگی تسلیم این اراده نشدند. انقلاب کبیر فرانسه این دو قدرت مخالف آزادی انسان را ساقط‌کرد (انقلاب مشروطیت و انقلاب 1357، این کار را نکرد.) ابزار مشارکت دموکراتیک بورژوازی در قدرت سیاسی، اتحادیه و حزب او بود. به همان درجه که رشد اقتصادی به آزادی داد و ستد نیاز داشت، در چارچوب سیاست نیز آزادی فردی ضروری بود.. . احزاب به‌عنوان اهرم کسب قدرت بورژوازی، در اواخر سده‌ی 18 و 19 در آمریکا و اروپا و در اواخر سده‌ی 19 در ژاپن به‌وجود آمدند و به بخشی از ساختار اجتماعی و فرهنگی این جوامع بدل شدند;همه این ویژگی‌ها، از جمله رشد سرمایه‌داری صنعتی در ایران غایب بوده‌اند; برای

خلاصی از قدرت انحصاری دولت، تقسیم قدرت در حوزه‌ی اقتصادی یک ضرورت است. همان‌گونه که کشورهای سوسیالیستی به‌دنبال انحصار منابع اقتصادی (اقتصاد دولتی)، قدرت سیاسی را نیز در انحصارخود داشتند، حزب نیز انحصاری و به ابزار سلطه‌ی گروه حاکم بدل می‌گردید که به‌طور رسمی و علنی حزب برابر با دولت، و دولت برابر با حزب بود. نمونه‌ی کشورهای سوسیالیستی نشان داده است که رابطه‌ی حزب و اقتصاد و سیاست یک رابطه‌ی مستقیم است؛ یعنی زمانی‌که اقتصاد در انحصار دولت در آمد، در پی آن سیاست و حزب نیز انحصاری می‌شود. یا برعکس زمانی که سیاست انحصاری شد، حزب و اقتصاد نیز انحصاری و دولتی می‌شود. در چنین شرایطی دموکراسی، حقوق بشر و

حقوق برابر شهروندی نیز از بین می‌رود و حتی امنیت زندگی مردم در خطر قرار می‌گیرد. بنابراین، گسترش فلسفه، سیاست و اقتصاد لیبرالی، ضرورت ساختار اجتماعی پیدایش حزب، ساختار فرهنگی رقابت و همکاری میان مردم و تسامح دولتی، رمز ماندگاری احزاب است، و از سوی دیگر، مانع اصلی تشکیل و ماندگاری احزاب، نظام‌های خودکامه‌اند.”(علمداری، 1385) به تعبیر ملک‌الشعرای بهار در کتاب احزاب سیاسی، احزاب در ایران از زمانی که توسط بنیان‌گذاران خود پایه‌ریزی می‌شوند تنها تا زمان مرگ آنها دوام داشتند و بعد از مرگ آنها دیگر حزبی هم وجود نداشته

مسئله حزب‌های شخصی است‌. حالا یک فرد یا پولدار بوده یا معروف بوده‌، یا کاریزما به هرحال حزب حول محور او تشکیل شده بوده و طبعاً به خاطر وابستگی شدید، کافی بود آن فرد از قدرت خارج شود، بمیرد یا مریض شود آنوقت بود که قلب حزب هم از تپش می‌ایستاد” (مدیرشانه چی، 1383)”در کشورهای پسااستعماری فرض می شود، هر کس که مخالف یا منتقد دولت است روشنفکر یا اپوزیسیون است. اما در این گونه کشورها لزوما، منتقد دولت روشنفکر یا اپوزیسیون نیست بلکه رقبای سیاسی درحول وحوش دستگاه دولت معطوف به قدرت به شمار می آیند و نباید با مفاهیمی چون روشنفکر که از تبارشناسی خاصی برخوردار است یکسان گرفته شود. مذهب و قوم (و گاه نژاد) دو عنصری است که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، گروه های استراتژیک در کشور های پسااستعماری از آنان برای تشکیل حزب استفاده می کنند. به محض آنکه قدرت را به دست گرفتند به سیستم تک حزبی تبدیل می شوند. در ایران نیز به حزب جمهوری اسلامی بعد از انقلاب و رستاخیز در قبل از انقلاب بر می خوریم .(ثروتی، مژگان، 1385)مسئله بعد نبودن طبقه‌های

اجتماعی است‌. شاهدیم که در کشورهایی که احزاب توانسته‌اند نقشی در خور توجه ایفا کنند، طبقه وجود داشته و دارد. آنهم طبقات آشکار و در حقیقت هر کدام از این احزاب نماینده یکی از همین طبقات هستند. اما در ایران هیچ وقت طبقه متمایزی نداشتیم‌. ” ;ما الان حدود صد و خورده‌ای حزب داریم‌، اسم کدامشان اسم یک قشر است‌؟ به اروپا نگاه کنید. احزاب کارگر، حزب کشاورز،; ولی به ایران توجه کنید، کدامشان اینطور است تازه اگر خیلی ریزنگر باشیم با

اسم‌های کلی روبرو می‌شویم‌. حزب توده‌، حزب رنجبران و حزب رنجکشان‌ و ;( مدیرشانه چی، 1383). ” احزاب ایران به علت وضع خاص طبقات اجتماعی درایران، با احزاب اروپایی فرق داشتند. یعنی احزاب سیاسی کمتر به طبقات اجتماعی جامعه وابسته بودند و اساس رقابت حزبی انها ایدئولوژیک بود.
”مشکلات ناشی از نبود آموزش کافی، نخبه‌گرایی، فرقه‌گرایی و پیرسالاری در احزاب ایرانی باعث شده که آن‌ها انباشت توده‌ای نداشته باشند و در نتیجه، هوادارنی ندارند که به‌تدریج تبدیل به عضو شده و دوام حزب را تأمین‌کنند; احزاب را می‌توان به دو دسته تقسیم‌کرد؛ احزاب نخبه‌گرا و احزاب توده‌گرا. دسته‌ی نخست، در حالت عادی از تعدادی از افراد حرفه‌ای تشکیل شده‌اند که در زمان انتخابات، رشد بادکنکی پیدا می‌کنند.
تحلیلی بر وضع موجود با مروری بر برخی رویکردهای نظری درخصوص شکل گیری احزاب در اروپا و ارائه مقایسه هایی در ساختار تشکیل احراب درایران، می توان به برخی از مفروضات اساسی زیر برای تدقیق بیشتر مسئله مورد بررسی پرداخت. درهمین راستا مهمترین هدف مقاله حاضر نیز پرداختن و توضیح پدیده مورد بررسی از زاویه مفروضات زیر است:
– ناهمزمانی تاریخی رشد احزاب از نظر پیش زمینه نوزایی دینی- فرهنگی، انقلاب صنعتی، عقل گرایی خود بنیاد و نقاد، و روشنفکری ساخت یافته و بازمانده از دوران روشنگری قرون 15 تا 19. تاخر فرهنگ سیاسی ازحیث مشارکت جویی و

مشارکت پذیری دراندیشه لیبرالیزم اقتصادی و سیاسی نیز ادامه همین تالی و تاخر تاریخی است. درایران در سالهای اوج نهضت مشروطه زمانی حزب کمونیست ایران در خارج از کشور تاسیس شد و شعار “کارگران متحد شوید” را سرداد که تعداد کل کارگران ایران به 3 هزار نفر هم نمی رسید که بخش بزرگی از آن کارگران مانوفاکتورها و کارگاههای سنتی بودند و با ماشین و ابزار تولید بسیار ابتدایی کار می کردند !وارداتی بودن ماهیت احزاب همانند بسیاری از نمود ها و

نمادهای مدرنیزم اروپایی درایران، چنان مسیری را درانداخت که هنوز نیز احزابی بدون کمترین پایگاه مردمی با کمترین تعداد عضو بیشتر از طریق ایجاد چتر تبلیغاتی منحصر در نهاد قدرت و احزاب دولتی می توانند مردم را بصورت حامی گرایانه یا کلینتالیستی به مشارکت های یکسویه و ابتر و بی اندیشه وادارند. در سایه همین روندهاست که توده گرایی یکی از مختصات اصلی مشارکت سیاسی درایران امروز محسوب می شود.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir