توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله الشبهی نیشابوری تحت pdf دارای 61 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله الشبهی نیشابوری تحت pdf  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله الشبهی نیشابوری تحت pdf،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله الشبهی نیشابوری تحت pdf :

الشبهی نیشابوری

ابوبكر محمد بن جعفر الشبهی، یكی از عرفای بزرگ و نام آور قرن چهارم، زمان نوح بن منصور سامانی بود كه در مقامات عرفان به پایگاه مهمی نایل آمد. او را از جوانمردان مشایخ نوشته اند، با ابوعثمان حیری نسبت دارد و در سال 360 در نیشابور فوت كرده است.درباره او گفته اند: جوان مردی نیكوخلق و گشاده روست نسبت به مردمان، در بخشیدن و دادن هرقدر كه او را میسر است انجام می دهد. از گفته های اوست:
بده تا بگیری. نگه مدار تا نرود. میازار تا به آزار نیفتی.یكی او را گفت یا شیخ خواهم كه آنچه دارم بذل درویشان كنم و به گوشه ای به عبادت نشینم تا از رنج دنیا آسوده گردم.
شیخ گفت: هرگز چنین مكن كه عبادت ان است كه تحصیل روزی كنی و رنج كشی. اگر قسمی از آن را انفاق كنی ثواب آن بیشتر باشد تا گوشه نشینی و به ظاهر عبادت كنی، خوی اهل عبادت را با مراوده با خلایق به هم جمع باید نمود. والله اعلم به بواطن امور كه این واقعیتی است در اسلام كه لارهبانیت فی الاسلام. این عارف كه عده ای از طرق او به حق پیوستند در نیشابور به جوار حق شتافت.
(نامه دانشوران ناصری ـ ج 7 ص 259)

ابوالعباس باوَردی
از عرفای قرن چهارم هجری و مورد قبول اهل حال بود. باوَرد از اقمار ابیورد بوده. اما ابوالعباس نشو و نمایش در نیشابور بوده و در این شهر به ارشاد خلایق می پرداخت. مصاحبت شبلی و شیخ ابوبكر طمستانی را دریافته است از كلمات اوست:

در پی روزی چنان رو كه خلق را از تو بخشی در دل پدید نیاید كه با رنجیدن خلق آن روزی در دل تو سم قاتل خواهد بود. از او پرسیدند كه عیش دنیا كه را میسر است. گفت: آن كس را كه قناعت ملكه باشد و ذلت طمع بر خود نپسندد. ناگفته مباركه طمستانی اهل طمستان فارس بود كه مدتی در نیشابور مجلس درس و بحث داشت و در سال 340 در نیشابور مدفون شد كه برای هر دو از پیشگاه ذات احدیت طلب مغفرت می كنم.
(مشاهیر به نقل از نفحات الانس جامی ـ و نامه دانشوران ناصری ج 5)ابوالوفاء بوزجانی (احتمالاً بوژانی)
ابوالوفا محمد بن یحیی بن اسماعیل بوزجانی كه از بزرگترین مفاخر علمی ایران و از بزرگترین ریاضی دانان و منجمان اسلامی است. در روز چهارشنبه اول ماه رمضان سال 328 هـ . ق (10 ژوئن 940 م) در بوزجان متولد گردید و عمویش ابوعمر و مغازلی و دائی اش ابوعبدالله محمد غنبسه استاد علم هندسه و عدد او بودند.

كلیه مورخین محل زندگی عمو و دایی و محل تحصیل ابوالوفاء را نیشابور نوشته اند كه در 20 سالگی به بغداد هم مهاجرت كرده است. بوزجانی از مشهورترین منجمان و مهندسین عصر خود بوده است. ابن ندیم شرح حال وی را آورده است. ابن خلكان در كتاب وفیات الاعیان او را از مشاهیر هندسه ذكر كرده و نوشته است كه او در این علم استخراجات غریبه ای داشته. ابوالوفاء با ابوریحان بیرونی معاصر بوده و ابوالوفاء كثیرالتألیف و مترجم چیره ای نیز بوده است.

دانشمندان اروپائی تحقیقات زیادی درباره ابوالوفاء بوزجانی و آثار او انجام داده اند. دزدان علم در اروپا همچون تیكوبراهه محاسبات ابوالوفاء را كه در ششصد سال قبل از وی بوده به نام خود ثبت نموده است. از آثار ابوالوفاء باید از این كتابها یاد كرد:
1ـ المنازل فی الحساب 2ـ تفسیر كتاب دیوفنطس در جبر
3ـ تفسیر كتاب ابرخس در جبر 4ـ مجسطی
(مشاهیر نیشابور ـ ص 396)
ابن منصور صرام نیشابوری

ابن منصور صرام، از علمای بزرگ نیشابور و از مفسران شیعه امامیه در قرن چهارم هجری است و در // و الالقاب آمده است كه وی صاحب تفسیری بر قرآن مجید است به نام تفسیر ابن منصور صرام.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 458)
ثعالبی ، ابومنصور
ابومنصور عمیدالملك بن محمد بن اسماعیل فراء نیشابوری متولد 350 هجری قمری در نیشابور.
ثعالبی از ادبا و نویسندگان و ائمه لغت و از بزرگان ایران در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هـ . ق است. تألیفات زیادی به زبانهای فارسی و عربی دارد. وی در هر دو شیوه نثر مصنوع و مرسل، استاد بود. ثعالبی خیاط بود و از پوست روباه هم استفاده می كرد بدین جهت به ثعالبی مشهور گشت و میری در حیوه الحیوان می نویسد: ابن منصور عبدالملك ثعالبی نیشابوری علامه و ادیبی به نام بود و او را پیشوای مؤلفان و امام مصنفان نام برده اند و یتیمه الدهر از بهترین آثار اوست از آن جهت یتیمه الدهر گویند كه سرایندگان آنها مردند و خود آنها بوسیله شعرشان باقی ماندند.

ثعالبی كتاب تتمه الیتیمه را در ایام سلطنت مسعود غزنوی (427 تا 429) نوشت كه در حقیقت ادامه كتاب یتیمه است. كتاب لطایف المعارف او توسط دو تن از نویسندگان مصری (ابراهیم اَبیاری ، حسن كامل صِرفی) با تحقیقات سودمند تصحیح و چاپ شده است و این كتاب توسط آستان قدس رضوی به وسیله دكتر علی اكبر شهابی خراسانی ترجمه و منتشر شده است. در این كتاب نام 86 كتاب وی كه این محققین هفت كتاب بر آن افزوده اند آورده شده است كه احتمال دارد بعضی از این كتابها دارای چند اسم بوده است.

در 73 سال عمر 93 كتاب یعنی بیشتر از سالهای عمرش به نامش آمده است. در كتاب لطائف المعارف آمده است كه:
1ـ نخستین كسی كه بالای مجلس را ویژه مهمان كرد كه بود؟ و مهمان یعنی چه؟ پاسخ: بهرام گور (مه یعنی بزرگ، مان یعنی خانه ام، پس مهمان یعنی بزرگ خانه ام.)
2ـ نخستین ظلمی كه در امت محمد (ص) پیدا شد چه بود؟ پاسخ: در زمان عثمان كه مأموران جلو او راه افتادند و گفتند: دور شوید از سر راه.
3ـ نخستین كسی كه در اسلام با درهم غش دار سكه زد كه بود؟ پاسخ: عبیدالله بن زیاد هنگام فرار از بصره.

4ـ خیط باطل (نخ بیهوده) لقب كه بود؟ پاسخ: لقب مروان بن حَكَم كه مردم این لقب را بخاطر قد دراز و باریك به او داده بودند.
5ـ كدام پیغمبر، پسر پیغمبر پسر پیغمبر پسر پیغمبر بود؟ پاسخ: یوسف ین یعقوب بن اسحق بن ابراهیم بود.
6ـ شریفترین مردان از نظر نسب و شریفترین زن از این نظر كه بود؟ پاسخ: حسن و حسین (ع) و زهرا (س)
7ـ این شخص كیست؟ علی بن عبد مناف بن شیبه عمرو بن مغیره بن زیده. پاسخ: علی (ع) چون نام پدرش عبد مناف، عبدالمطلب نامش شیبه و هاشم نامش عمرو و عبدمناف نامش مغیره و قصی نامش زید بود.
8ـ چهار برادر كه فاصله هر كدام ده سال بود؟ طالب، جعفر، عقیل و علی (ع)

9ـ دوشنبه در زندگی رسول خدا چه نقشی داشت؟ پاسخ: تولد، بعثت، هجرت و رحلت روسل خدا روز دوشنبه بود….
همانطور كه گفته شد كتب زیادی را تألیف نموده كه به چند تای آن اشاره می كنیم:
1ـ فقه اللغه و سرالعربیه درباره تفاوت میان كلمات، در 30 باب تألیف شده كه هر كدام فصولی دارد.
2ـ بحرالبلاغه و سرالبلاغه فی طریق الكتابه الاشخاص المختلفه و المعانی المتقاربه.
3ـ التمثیل و المحاضره كه امثال قرآنی و حدیث نبوی و اقوال صحابه و تابعین و اعلام بزرگان در آن است.
4ـ ثمارالقلوب فی المضاف المنسوب: دارای 61 باب.

5ـ بردالاكباد فی الاعداد
6ـ شمس الادب فی استعمال العرب
7ـ الاعجاز و الایجاز: در 10 باب مبتنی بر آیات قرآنی و گفتار بلیغ و بلغا و حكم و امثال می باشد.
8ـ غُرر اخبار ملوك الفرس و سیرهم (شاهنامه ثعالبی)
9ـ یتیمه الدهر فی محاسن اهل العصر = آثار درگذشتگان

10ـ لطایف المعارف كه شرح آن گذشت و مقداری از مطالب آن ذكر شد.
11ـ احاسن المحاسن 12ـ خاص الخاص 13ـ المنتحل
14ـ مكارم الاخلاق 15ـ الكنایه و التعریض

برای تحقیق بیشتر در باره ثعالبی به روضات الجنان آیه الله خوانساری ج 1 ـ ص 76 و تاریخ ابن خلكان و تتمه الیتیمه (عباس اقبال آشتیانی) و در قلمرو بلاغت دكتر محمد علوی مقدم و لطائف المعارف تألیف ثعالبی به تصمیم دكتر علی اكبر شهابی خراسانی استاد دانشگاه تهران چاپ آستان قدس 1368 و كشف الظنون والكنی و الالقاب حاج شیخ عباس قمی و مشاهیرین نیشابور فریدون گرایلی مراجعه نمائید.

عبدالملك واعظ
ابوسعید معروف به واعظ از علمای نیشابور و اسم او را ابن محمد ابراهیم نیشابوری آورده اند و نام كتابش شرف المصطفی در هشت جزء است و به سال 406 هـ . ق در نیشابور درگذشت.

حجامی نیشابوری
ابوالحسن محمد بن محمد بن یعقوب نیشابوری معروف به الحجاص نویسنده كتاب العلل الشیوخ و الابواب است كه در سال 381 هـ . ق وفات یافت.

امام محمد بن اسحاق القاضی ابواحمد الحافظ معروف به حافظ نیشابوری
آثار مكتوب زیادی از وی نام بر ده اند. از قبیل: الاسامی و الكنی و كتاب العلل و المخرج بر كتاب مزنی و تصیفی بر كتاب مسلم البخاری و كتاب عیسی ترمزی وی در سال 285 در نیشابور متولد شد. بعد از 93 سال زندگی به سال 378 هـ . ق در همین شهر وفات یافت.

خارزنجی (احمد بن محمد بن البثتی الخارزنجی)
خارزنج روستایی بوده بین نیشابور و كاشمر امروز كه باید در حدود كوه سرخ (ریزش) باشد. این مرد بزرگ به نام احمد بن محمد بن البشتی الخارزنجی در عصر خود امام اهل ادب خراسان بود وی را در زمره ائمه لغت می شناسند و در بغداد از او تجلیل زیاد بعمل آمده است و كتاب معروف او به نام تكمله برهانی در نزد خواص مشهور و دلیل كافی بر تقدم فضل اوست.
به هر حال نام خارزنجی در نزد اهل لغت كاملاً شناخته شده می باشد و در سال 348 هـ . ق فوت كرده است.

خرجوشی
عبدالملك بن ابی عثمان محمد بن ابراهیم خرجوشی مكنی به ابوسعد از مردم نیشابور بود كه امامی فاضل و زاهد بود و به مصالح مردم قیام می كرد و می كوشید به آنها نفعی رسد.
در نیشابور از ابوعلی سلمی و جماعت كثیری حدیث شنید. وی برای دیدار شیوخ به عراق و حجاز و مصر رفت و از خود تصانیف زیادی به جای گذاشت. سمعانی می نویسد بر من معلوم نشد كه كوچه خرگوشی از وی نام گرفته یا برعكس. بسیاری از بزرگان متفق القول هستند كه در میان جمع علما در دین دارای و زهد و تواضع و بزرگواری نظر وی دیده نشده است. در نیشابور مدارس و بیمارستانهائی ساخت و در قطحی سال 401 كمكهای زیادی به مردم نیشابور كرد. او بین سالهای 404 و 407 در نیشابور فوت كرد و در خانقاهی در همان كوچه دفن شد.

احمد بن حسین بن احمد نیشابوری جد ابوالفتوح رازی
از علمای بزرگ نیشابور بود كه جهت سكونت به ری رفت و كتاب الامالی و عیون الاحادیث و روضه و سنن از آثار اوست.

ابوبكر زاهد نیشابوری
دانشمندی نیك سیرت، پارسا و اهل عبادت و سفرهای بسیار كرده و خدمت چونان ابراهیم بن ابی طالب كرده و در هرات از حسین بن ادریس انصاری حدیث آموخته و در سال 342 در نیشابور فوت نموده است. دانشمندی نیك سیرت، پارسا و خداشناس كه بیشتر به فكر محرومیت و مستضعفین بود.
طاهر بن محمد
طاهر بن محمد بن احمد بن یوسف الشحامی، فقیه و صاحب كتابی به فارسی درباره شرایع و احكام بوده است. متولد 399 و متوفی 479 كه خواجه نظام الملك طوسی در محضر درسش حضور به همی می رسانیده است.

ابوسهل صعلوكی
در اصل مولدش اصفهان بود كه در نیشابور سكونت گزید و فقیهی متكلم و ادیب و كاتب بود. چون در سال 337 هـ . ق از مرگ ابوالطیب عم خود در نیشابور مطلع شد. پنهانی از اصفهان به نیشابور مهاجرت كرد و سه روز تمام در این عزا نشست. بزرگان شهر از جمله ابوبكر اسحق و رؤسا و قضات و مفتیان از دو فرقه به تسلیت وی آمدند، چون سه روز عزا تمام شد مجلسی منعقد كردند و بزرگان از وی خواستند كه در همین شهر سكونت گزیند كه وی قبول كرد و در نیشابور محضر تدریس داشت.

صاحب بن عباد می گفت: مانند صعلوكی كسی را ندیدم، زندگی این پدر و پسر به طور عجیبی با هم عجین شده تاریخ وفات او را بین 369 تا 404 نوشته اند. قبر ابوالطیب صعلوكی بنا به نوشته (تعلیقات الحاكم استاد شفیعی كدكنی) در مقبره باغك پیوسته به محله فُز است كه از كهنترین محلات نیشابور می باشد كه عبدالله عامر هنگام فتح این شهر در آن جا سكونت گزید و مسجدی ساخت.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 576) (ابن خلكان و كامل ابن ایثر مراجعه شود.)

برای تحقیق بیشتر به مشاهیر نیشابور در آثار عطار پایان كتاب مراجعه شود. ابوطیب بن ابی سهل صعلوكی از دانشمندان، علما و بزرگانی بود كه در قرن چهارم و پنجم هجری قمری در نیشابور زندگی می كرد كه ریاست دنیائی و دینی را با هم جمع كرده بود و لقب شمس الاسلام داشت.
وی از پدرش ابوسهل صعلوكی كه خود از علمای به نام روزگار بود حدیث شنید و علم فقه را آموخت و پسر به وسیله پدر فارغ التحصیل شد. الحاكم و ابوبكر بیهقی و تنی چند از فقهای نیشابور از او روایت كرده اند و پسر منصبهای فنوی و قضا و تدریس را بر عهده داشت. یكی از دانشمندان شافعی، او را بدین گونه وصف كرده است. وی دانشمندی یگانه بود و به تنهایی یك امت بود مدرسه ی سهل صعلوكی كه قبل از سال 404 هـ . ق در نیشابور تأسیس شد. (زمان پدرش) از بناهای اوست وی در حدود سال 469 در نیشابور از دنیا رفت و در پشت مدرسه به خاك سپرده شد. این مدرسه عمر زیادی كرد و چون در حدود سال 474 كه ابوبكر مزكی از دنیا می رود ابوسعید قشیری در مدرسه سهل صعلوكی بر جنازه وی نماز می خواند.

شیخ ابوالقاسم مُقری
جامی در نفحات الانس می نویسد: ابوالقاسم مقری از مشایخ بزرگ و یگانه در عصر خویش بود. سلمی درباره اش می گوید: ندیدم هیچ یك از مشایخ را كه مثل او باشد وی از طبقه خامسه بود و تمام ثروت خود را كه پنجاه هزار دینار میراث بود بین فقرا تقسیم كرد. ابوسعید الی الخیر درباره او گفته: هر كس كه خواهد ببیند كسی را كه جامع علوم ظاهر و باطن است آن مقری است. آن عارف ربانی بیشتر عمر خود را به ارشاد خلایق می گذرانید و در سال 378 هـ . ق در نیشابور از دنیا رفت. در اوایل قرن چهارم در نیشابور متولد شد و در همین شهر به تحصیل علوم زمان پرداخت و در 27 سؤال سال 381 در نیشابور دیده از جهان فرو بست.
او نخستین فیلسوف جهان اسلام است كه در آثار خود مسأله اتحاد عاقل و معقول را مطرح ساخته و پس از بررسی دقیق آن را پذیرفته، و مخالفان حكمت دشمنان علوم عقلی را گروهی از حشویه می شمارد و سخن آنان را مردود می داند. عامری یكی از بزرگترین فلاسفه منطقی و اهل عرفان نیشابوری می باشد كه متأسفانه در وطن خود غریب بود.

ابوالحسن محمد بن ابی ذر عامری بعد از تحصیل در نیشابور به // از روستاهای بلخ رفت و در نزد ابوزید بلخی به تحصیل فلسفه پرداخت و پس از فوت ابوزید بلخی (322) بزرگترین متكلم و فیلسوف خراسان، به چاچ رفت و نزد ابوبكر قفال به تحصیل فقر پرداخت.اگر چه تاریخ تولد ابوالحسن عامری مانند زندگی بسیاری از بزرگان ما، در هاله ابهام فرو رفته اما همان طور كه گفته شد باید حدود سال 300 هـ . ق باشد.
به هر حال او دوباره به بخارا برگشت و كتاب «السعاده و الاسعاد» را در همان جا نوشت و سپس بین سالهای 342 تا 352 هـ . ق در نیشابور بود و سپس به مدت پنج سال به ری رفت و بعدها به بغداد سفر ركده كه با حسادتها و كارشكنیها و بی اعتناییهای به اصطلاح دانشمندان آن جا روبرو شد.

به هر حال رفتار این دانشمندان بغدادی ! سبب شد كه این دانشمند نیشابوری در سن 70 سالگی به زادگاه خود برگردد و حدود ده سال بعد در نیشابور چهره در نقاب خاك كشید. عامری شاگردانی چونان ابن مسكویه داشت، ابوحیان توحیدی به نوشته های او استشهاد جسته كه عامری كتاب فرح نامه را به زبان فارسی نوشته است. بسیاری از تألیفات ابوالحسن عامری خوشبختانه به جای ماند.
كتاب «الامه علی الابد» مهمترین كتاب تاریخ فلسفه است كه ملاصدرا در كتاب «اسفار» چندین بار از آن یاد كرده است. ظاهراً ملاصدرا نظریه خود را در اتحاد عاقل و معقول كه مخصوصاً ابن سیتا را رد كرده از عامری گرفته است. وی كتابهای زیادی در حكمت و فلسفه و دیگر علوم داشته، از تصنیفات و تألیفات او كتب ذیل در تذكره ها مسطور است كه بیست و چهار رساله آن را مرحوم استاد فاضل مجتبی مینوی آورده است و مشهورترین آنها عبارت است از:

1ـ الابائه عن علل الدنیا
2ـ الابصار و المبصر
3ـ الابشار و الأشجار
4ـ السعاده و الاسعاد
5ـ التقدیرات الاوحه التقدیر …

ناگفته پیداست كه ابوالحسن عامری آثار بیشتری داشته كه بسیاری از آنها به تاراج رفته عامری در كاب «الامله علی الابد» به تعریف فلسفه و فیلسوف پرداخته كه برخی از مطالب آن در عصر خود او بوده و با آثار دیگران تفاوت داشته است و در جایی بعد از تعریف «نحوی» و «لغوی» و «عروضی» می گوید: كسی كه این سه را با هم جمع كند و در همه این ابواب مهارت داشته باشد. «ادیب» نامیده می شود این سخن درباره علومی مانند هندسه، طبیعیات و منطق نیز صادق است و كسی كه دراین علوم مهارت یابد و به استخراج معانی الهیه از این علوم نایل آمد نام او فیلسوف و حكم است. وی، محل ایمان را قوه عاقله، و محل كفر را قوه متخیله دانسته است و نكته ای را كه توجه می دهد این است كه قوه متخیله همان گونه كه می تواند محل كفر و عقیده كاذب قرار گیرد. این صلاحیت را نیز دارد كه محل عقیده صادق هم واقع شود. و اما عاقله به گونه ای است كه محل عقیده صادق است و عقاید كاذب را در آن راهی نیست ولی در ایشان همواره این كنش وجود دارد كه آنچه در متخیله دارد به عاقله خود عرضه كند تا از آفات دروغ در امان بماند. اگر چه در بعضی از موارد این كار خوش آیند انسان نیست و او از این كه امور خیالی را بر عاقله عرضه كند سر باز می زند و این بدان جهت است كه انسان نمی خواهد خطایش آشكار شود.

ابوالحسن، ایمان را نوعی اعتقاد صادق یقینی به شمار می آورد و از سوی دیگر محل آن را قوه عاقله دانسته و این نكته را در كتاب الاعلام نیز مطرح كرده است. عامری برای هماهنگی بین دین و فلسفه كوشش بسیار كرده و او فلسفه را مولود عقل و استدلال می داند و معتقد است كه عقل هرگز از فرمان خداوند سرپیچی نمی كند. وی معتقد است خداوند به هر موجودی هر آنچه شایسته آن را دارد اعطا می كند یعنی به // می بخشد و به آدمی جان. عامری در كتاب السعاده می گوید: در رابطه با عقل و نفس و طبیعت باید گفت: نفس از عقل مدد می گیرد و به طبیعت مدد می رساند و عقل ناموس نفس است و نفس خدمتكار عقل، وقتی نفس در خدمت عقل قرار گیرد نوعی پاكی و روشنائی در آن دیده می شود، هنگامی كه خدمت عقل را ترك كند نورش خاموش می شود و پاكی آن نابود می گردد و در این هنگام نادانی آشكار می شود و فساد و تباهی شیوع می یابد. افرادی چون ابوعلی مسكویه، نزد ابوالحسن عامری زانوی تلمذ زده اند و عامری با ابوحیان توحیدی معاصر بوده است و عامری شار ح آثار ارسطو بوده است.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 468 و 472)

شیهد مطهری در كتاب خدمات متقابل ایران و اسلام می گوید: از این شخص نیز اطلاعات زیادی در دست نیست. ابن ندیم و ابن القفطی و ابن ابی صیبعه از او ذكری به میان نیاورده اند. یاقوت در معجم الادباء از او یاد كرده است. در سه حكیم مسلمان می نویسد: عامی دو كتاب دارد:
یكی در اخلاق به نام «السعاده و الاسعاد» و دیگری در فلسفه بنام «الامدالی الابد» كتابی هم در دفاع از اسلام و تفوق آن بر سایر ادیان نوشته بنام «الاعلام بمناقب الاسلام» و هم می نویسد كه همچنانكه به فلسفه یونانی علاقمند بود به فلسفه سیاسی ساسانیان // علاقه مند بود و خود شاگرد ابوزید بلخی بود.
بعضی مدعی شده اند كه میان عامری و ابن سینا نامه ها مبادله شده ولی محتمل به نظر نمی رسد زیر ا ابن سینا در وقت وفات عامری یازده ساله بوده است. گفته اند عامری شاگرد ابوزید بلخی بوده است، ولی بعید است كه عامری شاگرد بلاواسطه بلخی باشد، زیرا بلخی در سال 322 درگذشته و عامری در سال 381 و علیهذا میان وفات استاد و شاگرد 59 سال فاصله است.
(خدمات متقابل ص 544 و 545)

ابوعلی نیشابوری
حسن بن مظفر مكنی به ابوعلی نیشابوری صاحب تألیفاتی از قبیل: التهذیب، اصلاح المنطق ابن السكیت، تهذیب دیوان الادب فاریابی، دیوان شعر ذیل تتمه المیتیمه ثعالبی، محاسن من اسمه حسن، زیادات اخبار خوارزم می باشد كه در سال 443 در نیشابور فوت كرد.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 341)
ابوالحسن عبدالرحمن
مؤلف كتاب خزائن العلوم، كه فرهنگ دهخدا از وی با نام ابوالحسن عبدالرحمن نیشابوری یاد كرده است.
محمد بن عبدالله دینار
با كنیه ابوعبدالله دانشمندی بزرگ در نیشابور وی از ریاست و جایگاه دوری می گزید و به كسب سرگرم بود. با صبر و قناعت روزگار می گذرانید و بیشتر به مستمندان و فقیران رسیدگی می كرد وی در سال 338 هجری درگذشت.
(فرهنگ 3000 تن … ص 475)

ابوالولید قرشی
فقیه و امام اهل حدیث در خراسان بروزگار خویش وی كه خدا از او خشنود باد در شب آدینه پنجم ربیع الاول سال سیصد و چهل و نه درگذشت و در مقبره نصربن زیاد ـ كه سه تن از صحابه در آنجا مدفون اند ـ به خاك سپرده شده یكی از دانشمندان در مرثیه ای كه برای او سروده بود گفت:
قاضی بدرود جهان گفت پیشوای این روزگاران و زمانه
ابوالولید آن فقیه و سرور و افتخار بزرگ خلایق
آن كاین همه دانشها و آن كس كه انگشت اشارت ها همواره به سوی اوست.
(تاریخ نیشابور ـ الحاكم ـ تصحیح شفیعی كدكنی)

صدرالدین
از مردم نیشابور، عوفی در لباب الالباب در باره وی چنین گفتم: صدرالدین از بزرگان و دانایان روزگار صاحب دیوان استیفای نیشابور و در دانش و دانایی به اندازه ای بود كه جملگی دانایان خراسان به دانش او اعتراف می كردند و از دریای دانش او سود می جستند وی كتابی نوشت به نام تاریخ خوارزمشاهی و شعر عربی و فارسی می سرود. هنگامی كه به اسفراین می رفت در بین راه این رباعی را سرود:
تاریخ در این زمانه آیین آمد گویی كه برای من مسكین آمد
از جور سپهر سبزه وار این دل من گو بان به اسفراین آمد

باید دانست كه سبزوار، اسفراین و كربان سه شهر است. دو شعر زیر از اوست:
گر دَهَدَت روزگار، دست و زبان زینهار دست درازی مجوی چیره زبانی مكن
با همه عالم بلاف با همه خلق از گزاف هر چه بدانی مگوی هر چه توانی مكن
و رباعی زیر نیز از اوست:
ای از من دلسوخته بیزار شده وی من ز غمت شكسته و زار شده
بفروخته عالم بجفا بر من و من سودای تو را بجان خریدار شده

و پی در واپسین عمر از كار استیفا كناره گیری كرد و به مرا دل بنشست و روز و شب به نوشتن تاریخ اسكندر سرگرم بود.
(فرهنگ 3000 تن … ص 632)
امام محمد بن محمد بن محمش بن علی بن ایوب ابوطاهر معروف به زیادی
از آن جهت به زیادی معروف شد كه در میدان زیاد بن عبدالرحمن سكونت داشت. فقیه و مفتی و عالم و امام اهل حدیث در خراسان بود و در علم شروط و ادب تبحر داشت و كتابی در شروط تصنیف كرد وی در سال 313 متولد شد و در سال 410 در نیشابور وفات یافت و او را در قبرستان حیره دفن كردند.
(تاریخ نیشابور ـ سید علی مؤید ثابتی ـ به نقل از سیاق التواریخ)
ابونصر اسمعیل بن حماد الجوهری نیشابوری

در سال 393 در نیشابور وفات یافت كتابهای ذیل از تألیفات اوست: بیان الاعراب ـ عروض الورقه ـ مقدمه نحو
(تاریخ نیشابور ـ سید علی مؤید ثابتی ص 371 به نقل از سیاق التواریخ)
ابن بایویه در نیشابور
شیخ ابوجعفرمحمد معروف به ابن بابویه در سال 368 به نیشابور آمد و مدتی در این شهر اقامت نمود و همه روزه برای نیشابوریان مجلس می گفت: وی رساله اعتقادات را در بیان عقاید شیعه برای نیشابوریان تألیف كرد. ظاهراً ابن بابویه دو نوبت به نیشابور آمده است.
(تاریخ نیشابور ـ ثابتی ص 342)

نیشابور جایگاه پرورشگاه ابوسعید ابوالخیر

ولادت 357 هـ . ق وفات 440 هـ . ق هجرت می باشد كه پیشوای اهل طریقت، علوم ظاهری و باطنی را جامع، در فنون كمالات ممتاز بود، از صفر سن ریاضیات مشاقه كشید، شراب وجد و حال را چشید، بصحبت جمعی از اكابر رسیده زحمت بسیاری از ابنای روزگار دیده، از دست بعضی از اكابر مشایخ وقت خرقه ی خلافت پوشید بقول قاموس الاعلام، اصول تصوف و طریقت را از ابوالفضل لقمان سرخسی اختر كرد …
باری شرح حالش در تذكره ها و تواریخ و سیر مذكور، كرامات بسیاری بدو منسوب، سلسله طریقتی او باشد واسطه بجنید بغدادی موصول، از نوادر روزگار معدود او خرقه ارشاد را از عبدالرحمن محمد بن حسین بن موسی سلمی نیشابوری گرفت كلمات و رباعیات عارفانه او بسیار و از آن جمله است:

ما بین خالق و مخلوق عرش و كرسی نتوان حجاب شد. بلكه پندار و خودبینی، یگانه حاجب است و بس، آن را از میان برگیر تا با خدای خود نزدیك شوی. در جواب سؤال از معنی تصوف گرفت: تصوف آن است كه آنچه در سرداری بنهی و آنچه كه در دست داری بدهی و از آنچه بر تو آید. بجهی و نیز در جواب همان سؤالی گفت: هوای نفسانی كه در سرداری بنهی و حقوق الهی كه در زمه داری بدهی و از هر مكروهی كه بر تو آید بجهی.
او را گفتند فلان كس بر روی آب می رود. فلانی در هوا می پرد، فلانی هم در یك لحظه از شهری به شهر می رود گفت: همه اینها سهل است و دلیل فضیلت آدمی نیست و در حضرت حق عزتی ندارد. زیرا غوك هم روی آب می رود، زاغ و زغن نیز در هوا می پرد و شیطان نیز در یك نفس از شرق بغرب می رسد. لكن مرد كامل آن است كه با مردم نشیند و آمیزش كند داد و بستاد كرده و ازدواج نماید، یك لحظه از خدا غافل نباشد. از رباعیات عرفانی اوست:

یا من بك حاجتی و روحی بیدك اعرضت من الغیر و اقبلت الیك
مالی عمل صالح استظهر به قد جئتك راجیاً توكلت علیك
راه تو بهر قدم كه پویند خوش است وصل تو بهر سبب كه جویند خوش است
روی تو بهر دیده كه بینند نكو است نام تو بهر زبان كه گویند خوش است
آنی تو كه حال دل نالان دانی احوال دل شكسته یالان دانی
گر خوانمت از سینه سوزان شنوی ور دم نزنم زبان لالان دانی

فردا كه زوال شش جهت خواهد بود قدر تو بقدر معرفت خواهد بود
در حسن صفت كوش كه در روز جزا حشر تو بصورت صفت خواهد بود
الله بفریاد من بیكس رسی لطف و كرمت یار من بیكس بس
هر كس بكسی و حضرتی می نازد جز حضرت تو ندار این بیكس، كس

ولادت ابوسعید روز یكشنبه غره محرم سیصد و پنجاه و هفتم در قریه میهنه از ناحیه خابران مابین سرخس و ابیورد از نواحی خراسان وفات او نیز در چهارم شعبان چهارصد و چهلم هجرت در نیشابور بوده است.
(ریحانه الادب ج 7 ص 131)
كتاب اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید را محمد بن منصور یكی از نوادگان شیخ در ترجمه (سرگذشت) احوال نیای (جد) خود و اقوال و اشعار و كرامات منسوب به او به نثر لطیف و شیوا بعد از سال 548 در اسرارالتوحید است كه سرگذشت ابوسعید است آمده است:

روزی در نیشابور شیخ را به خانقاه صندوقی دعوت كردند چون شب رسید شیخ با صوفی ها برقص و سماع مشغول شد همسایه او سید اجل حسن كه از مخالفین شیخ ابوسعید بود. از صدای بانگ فریاد و رقص و سماع صوفی ها متغیر شد و به غلامش دستور داد كه خشت و نیمه خشت از بالای بام بر سر صوفی ها فرو ریختند.
شیخ ابوسعید گفت تمام خشت ها را جمع كردند و در طبقی به حضور او آوردند پس یك یك خشت ها را برمی داشت می بوسید و به چشم می گذاشت و می گفت هر چه از حضرت نبوی رود عزیز و نیكو بود و آنرا به دل و جان باید نهاد كه ما خواب چنین عزیزی را آشفته كردیم و از آنجا به خانقاه خود رفت و سماع را در آنجا تجدید كرد.

شیخ ابوسعید موقعیكه در نیشابور بود روزی از در كلیسائی می گذشت اتفاق را آن روز یكشنبه بود جماعیت گفتند ای شیخ ایشان ترا می باید به بینند. شیخ راه بگردانید و به كلیسا داخل شد و در میان ترسایان به نشست آنها بسیار خوشوقت شدند و از شیخ پذیرائیها كردند. چون شیخ از نزد آنها بیرون آمد یكی گفت كه اگر شیخ اشاره ای می كرد همه زنارها را باز می كردند شیخ گفت: ماشان بر نبسته بودیم تا باز كنیم.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir