توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله مقاله در مورد آزادى عقیده دارای 94 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مقاله در مورد آزادى عقیده  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مقاله در مورد آزادى عقیده،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله مقاله در مورد آزادى عقیده :

مقاله در مورد آزادى عقیده

از آزادى انسان درانتخاب عقیده و جواز و یا عدم جواز تحمیل دین سخن گفتیم .
یادآور شدیم كه این مساله و سایر فروعات آن ازاهمیت بسیارى برخورداراست .
نفى واثبات آن پیاندهاى بسیارى را در بردارد. مسائلى از قبیل دعوت به اسلام كیفیت برخورد با غیر مسلمانان ارتداداز دین جهاد دراسلام كتب ضلال و; بااین مساله بگونه اى ارتباط دارند.

توجه به پیامدهاو نیز نگرش به سیر حركت و تطورات گوناگون و برخوردهاى مختلف بااین مساله همواره بااستناداندیشه هاى مطرح شده به قرآن از چیزهائى است كه لزوم بررسى بیشتر را در مساله مى طلبد چرا كه این مساله همانند بسیارى از مسائل دیگر ازافراط و تفریط درامان نمانده است . عده اى اصولا طرح این مساله و مسائل مشابه آن را ناروا شمرده و دراسلام مساله اى به نام آزادى جز آنچه در متون فقهى در بحث بردگى مطرح مى شود! نمى شناسد و طرح آن در جامعه از نظر آنان بدعت محسوب مى شود1 .
عده اى از مساله به سادگى عبور كرده و آزادى دراسلام را مساوى با آنچه از آن به[ دمكراسى] یاد مى شود قرار داده اند و حد و مرزى براى آن قائل نشده اند. 2

در مقاله گذشته در تبیین و تحلیل موضوع یاد شده سخن گفتیم .از آنجا كه مساله جهاد و نبرد دراسلام از مهمترین شبهه هاى اساسى این مساله بوده و بیشترین بحثها را در میان مخالفان و
موافقان بخود اختصاص داده است لازم دیدیم كه درباره جهاد وارتباط آن با تحمیل عقیده به بررسى بیشترى بپردازیم .
از دیر زمان متشرقان با دستاویز قرار دادن جهاد اسلام را به دین خشونت و زور معرفى كرده و گفته اند:
[ اسلام مسلمانان را ترغیب مى كند تااسلحه را بدست گرفته و مردم را بر قبول ایمان مجبور كنند و كسانى را كه از قبول آن سرباز مى زنند از میان بردارند]. 3
و عده دیگر اسلام را دنى خشن توصیف كرده كه اخلاق تند خویانه را تشدید مى نماید و دلیل آن رااتكاى اسلام در نشر عقیده خود به زور ذكر كرده اند:

[وقتى به نتایج اخلاقى مذهب مسیح واسلام برمى خوریم بدون تردیداین فكر به به خاطر مى رسد كه باید مذهب را قبول كرد زیرا مذهب مسیح اخلاق را تعدیل و برعكس مذهب اسلام باعث تشدیداخلاق مى شود.
اسلام كه به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده چون اساس آن متكى بر جبر و زور بوده باعث سختى و شدت شده است واخلاق و روحیات مردم را تند مى كند]. 4
عوامل :

در ریشه یابى این تحلیل هاى ناروا و به دورازانصاف خاورشناسان و بدبینى غربیان نسبت به اسلام و دنیاى اسلام عواملى را باید مورد توجه قرار داد:
1- حقد و حسادت رهبران مسیحیت نسبت به اسلام و گسترش روزافزون آن در دنیا بسیارى از آنان را واداشت تا با تفسیر ناصحیح ازاسلام پیشرفتهاى آن را توجیه نمایند و مانع گسترش بیشتر آن شوند.

2- توجیه جنگهاى صلیبى از جمله عواملى است كه در بد جلوه دادن جهاداسلامى موثر بوده است . مسیحیان كه در طى جنگهاى صلیبى علیه مسلمانان جنایات را به اوج خود رسانده و به نام دفاع از دین خونین ترین كشتارها را مرتكب شدند براى این كه توجیهى براى جنایات خود داشته باشند و لااقل از سنگینى بار محكومیت خود درافكار عمومى جهانیان بكاهند سعى كرده اند با تصویر چهره خشن ازاسلام اولا مسلمانان را مقصر محسوب دارند و ثانیا براى خود نیز شریكى دست و پا نمایند.
3-استعمار:استعمارگران اسلام را مهمترین سد راه خود دیده و همیشه سعى كرده اند با حمله به مبانى فكرى واعتقادى اسلام رااز محتوى تهى كنند و با تحریف تاریخ وارائه اطلاعات نادرست توسط مستشرقان جهانیان را نسبت به آن بدبین نمایند.

از جمله موضوعاتى كه بیش از همه مورداین تاخت و تاز قرار گرفته [جهاد دراسلام] بوده است .
زمینه ها:
زمینه هائى كه باعث موفقیت نسبى عوامل
مذكور شده واستعمارگران را در هدف خود كه معرفى اسلام به عنوان دین زور و شمشیر و تحمیل است كمك نموده به قرار ذیل است :
1 رفتار غیر منطقى عده اى از مسلمانان بعداز پیامبر[ص] به اسم جهاد و برخورد غیر منطقى آنان با مغلوبین .
رفتارى همانند رفتار نامشروع خالد بن ولید با مالك بن نویره و یا خلفاى بنى امیه و بنى عباس 5 با مغلوبین موجب شده كه عده اى اسلام را دین شمشیر بدانند.
2 فتاوى برخى از فقها در باب جهاد و برداشت نا صحیح از آیات و روایات این باب از جمله اساسى ترین دلایل این اتهامات بوده است .
متاسفانه مخالفان اسلام بااستناد به نظرات فقهى فقیهان و تمسك به برداشتهاى ناصحیح از آیات و روایات و روایات جعلى دراین باب تهمتهاى خود را محق جلوه داده و حتى خود را داورى بى طرف نیز معرفى نموده اند.این موضوع اشكالاتى را نیز براى برخى از پژوهندگان مسلمانان بوجود آورده است .

آنچه مشكل راافزون تر مى كند عدم تنقیح درست وارائه تحقیقى جامع نسبت به این مساله است كه آیا بین جهاداسلام و تحمیل عقیده رابطه اى وجود دارد یا خیر؟
گر چه تاكنون كتابهاى متعدد و یا مقالات مفصلى دراین باره نگاشته شده و محققانى تلاش نموده اند تا ثابت نمایند كه بین جهاداسلام و تحمیل عقیده هیچ گونه رابطه اى وجود ندارد واسلام در عین اهمیت دادن به موضوع جهاد آزادى انسان درانتخاب عقیده را نیز مهم شمرده است لكن بسیارى ازاینان در بررسى نظرات مخالف یااصلا به فتاوى فقها و آراى مفسران و دلائل آنان توجه ننموده اند و یااین كه سعى كرده اند نظریه مخالف را كم ارزش جلوه داده و آن را نظریه ضعیف قلمداد كنند كه متاسفانه این شیوه ناصحیح در نوشتار برخى از محققان معاصر دیده مى شود. 6

دراین نوشتار سعى براین است كه در حدامكان متون فقهى و تفسیرى مورد توجه قرار بگیرد و آراى مخالف و موافق از فقها و محققان اسلامى (شیعه و سنى ) با دلائل بیان گردد تا خواننده به روشنى آنچه را بدان دست یافته ایم بیابد كه هیچ گونه رابطه اى بین جهاداسلامى با تحمیل عقیده واجبار واكراه دراین نیست بلكه جهادابزارى است در راه شكستن مرزها و حصارهاى محدود كننده اندیشه ها.

اینك پس از ذكراین مقدمه اصل موضوع را (رابطه جهاد با تحمیل عقیده ) در طى مباحث ذیل پى مى گیریم :
انواع جهاد.
جهادابتدائى و رابطه آن با تحمیل عقیده .
آراى موافق و مخالف جهادابتدائى .
هدف از جهادابتدائى .

انواع جهاد
جهاد به عمناى تلاش و كوششى همه جانبه
براى رسیدن به هدف است و در فرهنگ اسلامى جهاد به معناى نهایت سعى و تلاش در راه خداست .
ایثار جان و مال در راه خدا تلاش در جهت خودسازى و تهذیب نفس از راه مصادیق آن است . مقصوداز جهاد دراصطلاح فقه و فقها قتال و جنگ در راه خداست كه سخن ما دراین نوشتار درباره جهاد به معناى فقهى آن است .
فقها جهاد را به دو قسم اساسى : دفاعى وابتدائى تقسیم كرده اند.
تعریف دفاعى وابتدائى

جهاد دفاعى عبارت است از: مقابله و راندن دشمنانى كه قصد هجوم به سرزمین اسلامى واستیلا بر بلاد آنان را دارند.
جهادابتدائى عبارت است از: شروع جنگ از ناحیه مسلمانان براى دعوت كفار و مشركین به اسلام و یا پذیرش سلطه سیاسى اسلام در مورداهل كتاب .
در تشریع جهاد دفاعى جاى هیچ گونه شك و شبه اى نیست و عقل و نقل بر ضرورت و وجوب آن دلالت دارد. آنچه دراینجا مورد بحث و گفتگوست تشریع جهادابتدائى و راتباط آن با مساله تحمیل عقیده است .

رابطه جهاد و تحمیل عقیده
كسانى كه تحمیل عقیده را جایز مى دانند باید دو مطلب ذیل رااثبات نمایند:
1 تشریع جهاد جهادابتدائى دراسلام .
2این كه هدف از جهاد ابتدائى وادار كردن مردم به پذیرش اسلام است .
و گرنه باانكار تشریع جهادابتدائى چنانكه برخى براین عقیده اند و یا پذیرش آن ولى بااهداف دیگرى غیراز دعوت به اسلام چنانكه بسیارى از متاخرین از محققان اسلامى براین نظرند جائى براى استدلال به مشروعیت جهاد به منظور تحمیل عقیده نبوده و هیچ رابطه اى بین این دو موضوع وجود نخواهد داشت .
به خاطراهمیت بحث مااین دو نمونه را در دو بخش جداى از یكدیگر مطرح وادله اى كه مورداستناد قرار گرفته مى كنیم و به نقد و بررسى آن مى پردازیم :
جهادابتدائى

در تشریع جهادابتدائى دو نظراست : برخى جهادابتدائى ار پذیرفته اند و آن رااز بارزترین نوع جهاد دانسته اند و برخى دیگر منكر تشریع جهادابتدائى هستند و آنچه از آیات و روایات در شان جهاد و مبارزه در راه خدا آمده به نوع دفاعى آن اختصاص داده اند.
اینك نظرى به آراء وادله هر یك از دو طرف طرف :
معتقدان جهادابتدائى

با مراجعه به متون فقهى و تفسیرى مى توان گفت تشریع جهادابتدائى با صرف نظر از
اختلاف در هدف مساله اى است كه مورداتفاق فقهاى و مفسران و بسیارى از محققان معاصراست .
اساسا جهادى كه در فقه مطرح و محور بحث فقها قرار گرفته جهاد ابتدائى است و جهاد دفاعى به صورت فرعى مطرح شده است . شواهد ذیل نمونه اى از مباحثى است كه فقهاء در كتاب جهاد مطرح نموده اند و همه آنان در فرض پذیرش جهادابتدائى است از جمله :
1- كفائى بودن جهاد:اتفاق آراى فقها براین است كه جهاد واجبت كفائى است . 7 واین دلیل ابتدائى بودن جهاداست و گرنه در جهادادفاعى تا تجاوز دشمن دفع نگردیده بر همگان واجب است تا در حد توان خویش انجام وظیفه نمایند.

2- تعیین زمان و مكان :از مباحثى كه در كتاب جهاد مطرح است استثناى جنگ و قتال در ماههاى حرام و سرزمین حرام (مكه )است . 8این سخن نیز در جهادابتدائى كه اختیار شروع جنگ در دست مسلمانان است متصوراست و گرنه در جهاد دفاعى كه مسلمانان در برابر عمل انجام شده از طرف دشمن واقع مى شوند استثنا معنى ندارد و در هر موقعیت مكانى باید براى دفع تجاوزاقدام كرد.

3- تعیین مقدار:از فروعاتى كه فقها در باب جهاد عنوان كرده اند تعیین حداقل لازم براى جهاداست . مى گویند: برامام مسلمانان لازم است حداقل در هر سالى یك مرتبه به جهاداقدام نماید تااین فریضه مهم اسلامى متروك نگردد. 9این عنوان نیز مخصوص جهادابتدائى است و گرنه در جهاد دفاعى این دشمن است كه زمان شروع وادامه و تعداد دفعات آن را تعیین مى نماید.

4- لزوم دعوت كفار به اسلام پیش از جنگ :از مسائلى كه در جهاد مورداتفاق است مگراین كه كفاراز كسانى باشند كه دعوت قبلا به آنان رسیده باشد. دراین صورت برخى گفته اند: لزوم دعوت از بین رفته و مستحب خواهد بود. 10
درهر صورت این مساله نیز در جهادابتدائى صادق است كه شروع جنگ بدست مسلمانان است .
5- مشروط بودن وجوب جهاد به اذن امام معصوم[ ع]: این شرط كه تنها در فقه شیعه مطرح است واكثر قریب به اتفاق آن را پذیرفته اند 11 با جهادابتدائى سازگاراست چنانكه برخى ازفقها بدان تصریح نموده اند زیرا جهاد دفاعى چنین اجازه لازم ندارد.

6- لزوم انتخاب نزدیكتر كفار براى جهاد:این نیزاز جمله فروعاتى است كه در فقه از آن سخن به میان آمده و فقها گفته اند لازم است جهاد از نزدیكترین كفار شروع شود مگر در صورتى كه دشمنان دورتراز اهمیت بیشترى برخوردار باشند. 12 پر واضح است كه این نیز در
فرض جهادابتدائى است .

نمونه هاى مذكور مبین این است كه فقها جهادابتدائى را پذیرفته و عمده بحث آنان در كتاب جهاد مربوط به این نوع از جهاداست .
اكثریت مفسران نیز معتقد به جهادابتدائى اند و در ذیل آیات جهاد به شرح و بسط و ضوابط آن پرداخته اند و در برخى از موارد به توجیه آیات معارض بر آمده اند كه به برخى از آنها در نوشتار سابق كردیم .

بسیارى از فقها واندیشه وران معاصر نیز اصل تشریع جهادابتدائى را به عنوان یك ضرورت پذیرفته انداما برخى از آنان در تعیین هدف جهادابتدائى با قدما اختلاف نظر دارند كه بعدا متذكر خواهیم شد. به عنوان مثال : همه آنانى كه قائل اند هدف از جهاد دفع ظلم و حمایت از مظلومین است و یا آنانى كه مى گویند هدف ایجادامنیت در دعوت و رفع موانع تبلیغ است جهادابتدائى را پذیرفته اند. نتیجه سخن این كه :اصل تشریع جهادابتدائى . نتیجه سخن این كه :اصل تشریع جهاد ابتدائى مورد قبول اكثریت فقهاء و محققان اسلامى است .
صاحبان این نطریه به آیات و روایاتى استدلال نموده اند كه ذكر آن ادله و نقد و بررسى آن را به بحث بعدى ( هدف از جهادابتدائى ) موكول مى نمائیم .
زیرا بین ادله اصل تشریع جهادابتدائى باادله بیان كننده هدف جهاد تفكیكى وجود ندارد.
منكران جهادابتدائى

منكران جهادابتدائى را مى توان به چند دسته تقسیم نمود: برخى از آنان فقط در لفظ جهادابتدائى راانكار كرده و توسعه اى در معناى جهاد دفاعى داده اند.
اینان با توسعه در معنى دفاع ادعا كرده اند كه : دراسلام فقط یك نوع جهاد وجود دارد آنهم جهاد دفاعى و منظوراز دفاع هم دفاع از توحید عدالت حقوق خداوند یاانسان و ;است از باب نمونه :
و یمكن بوجه من العنایه ادراج الابتدائى ابضا فى الدفاعى فانه فى الحقیقه دفاع عن حقوق الله و حقوق الانسان ; فالجهادالابتدائى فى الحقیقه دفاع معن التوحید و عن القسط والعداله وان شئت قلت : دفاع عن الانسانیه;
و ممكن است بااندك توجیهى بگوئیم : جهادابتدائى برگشت به جهاد دفاعى مى كند چون در واقع جهادابتدائى دفاع از حقوق خدا وانسان است ; پس جهادابتدائى در واقع دفاع از توحید واز قسط و عدالت و یا به عبارت دیگر دفاع ازانسان است .

اگر مراداز جهاد دفاعى این باشد كه از سخن اینان استفاده مى شود نزاع بین دو گروه نزاعى است لفظى و در محتوى نظریه دوم با نظریه اول تفاوتى ندارد لكن براى جها دفاعى فقها و محققان اسلامى حدود و تعریفى بیان كرده اند كه بااین توسعه در معنى جهاد سازگار
نیست فقهاء در تعریف جهاد دفاعى چنین گفته اند:
اگراز ناحیه كفار براراضى مال جان و یا ناموس مسلمانان در هرگوشه از جهان تعرضى واقع شود بر دیگر مسلمانان واجب است از آنان دافع كنند و همچنین اگر تعرضى به كیان اسلام باشد. 14

و پس اصل شروع هجوم از ناحیه كفار در جهاد دفاعى امرى است مسلم و با فرض توسعه موردى را نیز شامل مى گردد كه دشمنان در فكر هجوم تهیه قوا باشند.
گروهى دیگراز منكران جهادابتدائى آن دسته از محققان اسلامى هستند كه شروع جنگ از ناحیه مسلمانان را جایز نمى دانند و مشروعیت جهاد در اسلام را به صورت تجاوزاز ناحیه كفار مشروط مى نمایند.از نظراین گروه همه تشویقها و ترغیبها به جهاد در راه خدا مربوط به این نوع از جهاداست . محمد عبده از مفسران و محققان اهل سنت بااین نظر موافق است كه گزیده سخنان ایشان را دراینجا مى آوریم :

دراسلام جهادابتدائى نیست و هرگز به سراغ كفار و مشركینى كه با ما نمى ستیزند نمى رویم . و آنچه دراین زمینه بوده است دفاعى است ;
مى افزاید:

[جنگ و جهاد دراسلام جنبه دفاعى داشته واگراز ناحیه مشركان هیچ گونه تجاوزى متوجه مسلمانان نگردد مسلمانان حق لشكركشى براى مسلمان كردن آنان را ندارند. در تمام جنگهاى صدراسلام این مشركان بوده اند كه شروع كننده جنگ بوده اند.اگر در واقعه اى این علت را مشاهده نكردیم اخراج پیامبر[ ص] و یاران اواز سرزمین مكه و كشنجه دادن مسلمانان به منظور بر گرداندن آنان از دینشان و مانع شدن از دعوت اسلام در متجاوز بودن كفار كفایت مى كند].
عبده در مقام تبیین نظریه خود به آیات 190 تا 194 سوره بقره استدلال مى كند دراین آبات كه هیچ گونه نسخى در آنها صورت نگرفته فقط قتال با مشركان متجاوز تجویز شده است .
و گفته است : آیه شریفه :

فاذاانسلخ الاشهرالحرام فاقتلواالمشركین حیث و وجدتموهم و احصروهم واقعدوالهم كل مرصد فان تابوا واقامواالصلوه و آتوا الزكاه فخلوا سبیلهم ان الله غفور رحیم.
وامثال آن مطلق و آیات سوره بقره مقیدند و هیچ گاه مطلق ناسخ مفید نیست مفید نیست بلكه این مقیداست كه حكم مطلق را تفسیر و آن را مقید مى نماید. 15
به سفیان ثورى از قدماء و محدثان عامه نیز نسبت داده اند كه او نیز منكر جهادابتدائى بوده است . 16
از ابن تیمیه نیز كلامى نقل شده است كه بیانگر همین نظریه است :

;. و قال ابن تیمیه فى تفسیرالایه (لااكراه
فى الدین ) جمهورالسلف على انها لیست بمنسوخه و لا مخصوصه وانماالنص عام فلا نكره احدا على الدین والقتال لمن حاربنا فان اسلم عصم ماله و دمه واذا لم یكن من اهل اقتال لاتقتله ولا بقدر احد قطان ینقل ان رسول الله (ص )اكره احدا على الاسلام ;انه من الثابت المقرران النبى (ص ) قداسرمن المشركین فمنهم من فداه و منهم من اطلق سراحه و لم یكره احدا على الاسلام ولو كان القتال لاجل الكفر ما كان لهولاءالاالسیف . والقرآن خیرالمسلومون حین یئخنون فى الاعداء بین المن على الاسراء والفداء]; 17

نظر جمهور علماء سلف براین است كه آیه[ لااكراه] نه نسخ شده و نه تخصیص خرده است بلكه بر عموم خود باقى است . براساس آن ما حق نداریم كسى را بر پذیرش دین اسلام اكراه واجبار نمائیم . جنگ و جهاد در برابر كسانى است كه با ما مى جنگند واحدى نمى تواندادعا كند كه پیامبر[ص] كسى را بر پذیرش دین مجبور كرده باشد بلكه درباره اسراى مشركین برخى را با منت و برخى را با فدیه آزاد كرد واین حكم ثابت قرآنى است .اگر كفر و شرك ملاك شروع جنگ مى بود جز كشته شدن و یا اسلام نمى بایست در حق آنان اجرا گردد

مولف كتاب[ الجهاد والحقوق الدولیه العامه] براین عقیده است كه ابن تیمیه جز كسانى است كه جهادابتدائى را به منظور دعوت به اسلام انكار مى نماید. 18
عبدالحافظ عبد ربه ازاساتیدالازهر واز محققان معاصر چنین مى گوید:
[نقرر بالصراحه ان الحرب فى الاسلام هى الحرب الدفاعیه فقط لاغیر]. 19
به صراحت اعتراف مى كنم كه جنگ دراسلام فقط دفاعى است .
در میان فقها و محققان شیعه مرحوم محمد جواد بلاغى مى گوید:

[گر چه اصل تشریع جهادابتدائى براى دعوت به توحید مانعى ندارد ولى پیامبراسلام از چنین شیوه اى دعوت به اسلام استفاده نكرده است].
در مورد جنگهاى پیامبر[ ص] مى گوید:
انه لم یكن حرب من حروبه ابتدائیا لمحض الدعوه الى الاسلام و ان جاز ذلك للاصلاح الدینى والمدنى و تثبیت نظام العدل المدنیه و رفع الظلم . لكن دعوته الصالحه الفاضله تجنبت هذاالمسلك و سلكت فیما هوارقى منه و هوالدعوه الى سبیل الله بالحكمه والموعظه الحسنه و المجادله بالتى هى احسن و ; قداستمرت سیرته الصالحه على ذلك فكانت حرو به باجمعها دفاعا لعدوان المشركین الظالمین عن التوحید و شریعه الاصلاح والمسلمین; 20
هیچ یك از جنگهاى پیامبر[ ص] براى دعوت

به اسلام آغاز نشده است اگر چه این مطلب براى اصلاح دینى واجتماعى و برقرار كردن نظام عدل و تمدن و رفع ظلم جایزاست . پیامبر[ص] در دعوت خود ازاین راه اجتناب ورزیده و روشى مترقیانه تر برگزید.
سیره آن حضرت در دعوت براساس حكمت و موعظه حسنه بوده است . روش پیامبر[ص] در جنگها دفاع در مقابل تجاوز مشركین ظالم از توحید و شریعت صالح و مسلمانان بوده است .
دلائل منكرین جهادابتدائى
با توجه به سخنان مذكور مى توان دلائل منكرین جهادابتدائى را چنین بیان كرد:
الف : آیات 194 تا 190 سوره بقره مقیدند به تجاوزاز ناحیه مشركان و بر آیاتى كه حكم جهاد را بر صورت مطلق بیان كرده اند مقام هستند.
ب : سیره و روش پیامبر[ص] دلالت مى كند بر عدم استفاده آن حضرت از شیوه جنگ ابتدائى در طول تاریخ زعامت و رهبرى اسلام .
ج : دستور گرفتن جز به ازاهل كتاب و آزاد كردن اسیر مشرك با فدیه یا بدون آن بیانگراین است كه ملاك جهاد كفر و شرك نیست تا مجوز جهادابتدائى باشد.
نقد نظریه منكرین جهادابتدائى

در نقد و بررسى این دیدگاه آنچه درابتداى امر به نطر مى رسداین است كه :
اولا تمسك به آیاتى كه مشروعیت جنگ را در صورت تعدى و تجاوزاز ناحیه كفار و مشركان مقیم مى كند (مانند آیات 194 – 190 سوره بقره ) در صورتى كامل خواهد بود كه دلائل مشروعیت جنگ دراسلام منحصر به این گونه آیات باشد ولى اگر شرائط و قیود دیگرى براى مشروعیت جنگ وجود داشته باشد مانند آیات دعوت كننده به مبارزه با ظلم و ستم چنانكه برخى براین عقیده اند دراین صورت مشروعیت جنگى منحصر به صورت شروع تجاوزاز ناحیه دشمن نخواهد بود بلكه هر جا ظلمى باشد براى مبارزه با آن و حمایت از مظلومین مى توان ابتدا به جهاد و جنگ نمود. معنى این سخن این خواهد بود كه به كسانى باید جنگید كه با شما مى جنگند (جهاد دفاعى ) و نیز با كسانى باید بجنگید كه به دیگران ظلم و ستم روا مى دارند ( جهادابتدائى ).

ثانیا این كه جنگهاى پیامبر (ص) همه جنبه دفاعى داشته است به تنهائى نمى توان دلیلى بر انكار جهاد ابتدائى باشد.
ثانیا دفاع تجاوزایستادگى در مقابل دشمنان متجاوز امرى بدیهى و واضح است واختصاص بخش مهمى از آیات قرآن و روایات به تشویق و تحریص برانجام و توبیخ بر ترك آن ضرورتى ندارد چرا كه فطرت هر انسانى گر چه پیرو هیچ دین و آئین و مسلكى نباشد به این مساله حكم مى كند. بنابراین از تاكید بیش از 300 آیه قرآن و بخش مهمى از احادیث
مى فهمیم كه منظور تنها دفع تجاوز دشمن (جهاد دفاعى ) نخواهد بود.

این سخن گر چه صرفا تاكید براستبعاد دارد ولى در خوراندیشه است .
منشاءاین نظریه
علت انكار جهادابتدائى از طرف بعضى از محققان علاوه بر مسائلى كه ذكر شده شاید جهادت دیگرى نیز داشته باشد از جمله :این گروه پنداشته اند كه بین آیات جهاد و آیات نفى اكراه و دعوت به صلح تعارض وجود دارد ازاین روى بر آن شده اند كه بین این دو گروه آیات را جمع كنند و نتیجه جمع این شده است كه نظر بدهند: تمام آیات جهاد جهاد دفاعى را منظور دارند.

دیگراین كه : بسیارى از محققان اسلامى در برابراشكالات مستشرقین به اسلام بویژه به مساله جهاد و معرفى اسلام به عنوان دین زور و شمشیر به توجیه مردم پسندانه جهادابتدائى پرداخته اند.
هدف از جهادابتدائى
آنان كه اصل مشروعیت جهادابتدائى را پذیرفته اند در بیان اهداف و مقاصد آن دیدگاه واحدى نداشته و راههاى مختلفى را پیموده اند كه مجموع آنها به سه نظریه عمده ذیل بر مى گردد:
1 برخى معتقدندكه : هدف از جهاد دعوت كفار و مشركین به دین اسلام است و جهاد تا نابودى كفار و مشركین و یا قبول اسلام ادامه دارد. این حكم درباره همه كفار بایداجرا شود مگراهل كتاب كه جهاد با آنان براى پذیرش اسلام و یا حكمیت سیاسى آن است .
2 برخى مى گویند: درست است كه هدف از جهاد دعوت به اسلام است ولى این بدان معنى نیست كه جنگ براى نابودى كفار و مشركین باشد بلكه جنگ براى رفع موانع تبلیغ است و زمانى با كفار مى جنگیم كه مانع نشر دعوت اسلام شوند.
اینجاست كه مسلمانان براى گسترش دعوت خویش و رفع موانع با كفار مى جنگند.
3 عده اى دیگر معتقدند: دفع ظلم و حمایت از مظلومین مهمترین انگیزه براى جهاداسلامى است . حمایت از مظلومین و رفع ظلم از آنان ایجاب مى نماید تا مسلمانان به زور متوسل شوند.

البته این سه هدف مانعه الجمع نیست بلكه بسیارى از محققان هر سه جهت را به عنوان اهداف جهادابتدائى پذیرفته اند.
هدف از جهاد دعوت به اسلام
اثبات و یا نفى این نظریه به معنى اثبات و نفى جواز تحمیل عقیده و عدم آن است واین همان چیزى است كه هدف اصلى این نوشتاراست .
اینك نظر خوانندگان را به سخن برخى از

صاحبان این نظریه جلب مى كنیم :
مرحوم شیخ طوسى[ ره] از سانى كه این نظر را پذیرفته است . وى در كتاب النهایه چنین مى گوید:
[ كل من خالف الاسلام من سایراصناف الكفار یجب مجاهدتهم و قتالهم غیرانهم ینقسمون قسمین : قسم لایقبل منهم الاالاسلام ولدخول فیه اویقتلون و تسبى ذراریهم و توخذالموالهم و هم جمیع اصناف الكفارالالیهود و النصارى والمجوس والقسم الاخر هم الذین توخذ منهم الجزیه و هم الاجناس الثلاثه الذین ذكرنا هم];. 21
جهاد و جنگیدن با همه مخالفین اسلام از سایراصناف كفار واجب است و آنان دو گروهند: گروهى كه از آنان جزاسلام و یا كشته شدن واسارت بچه ها و مصادره اموال پذیرفته نخواهد بود و آنان عبارتنداز: همه كفار جز یهودیان و نصارى و مجوس . واز گروه دیگر جزیه گرفته مى شود و آنان عبارتنداز: گروههاى سه گانه اى كه ذكر شد.
و در كتاب[ الخلاف] دلایل عدم پذیرش جزیه از غیراهل كتاب بیان مى كنند:

[لایجوزاخذالجزیه من عباده الاوثان سواء كانوا من العرب او العجم ; دلیلنااجماع الفرقه واخبارهم وایضا قوله تعالى : اقتلواالمشركین حیث وجد تموهم].
و قال تعالى :[ فاذا لقیتم الذین كفروا فضرب الرقاب];
و لم یستئن و قال تعالى :[ قاتلواالذین لایومنون بالله ولابالیوم الاخروا یحرمون ما حرم الله و لایدینون دین الحق من الذین اوتواالكتاب حتى بعطواالجزیه عن یدوهم صاغرون فخص اهل الكتاب الجزیه دون غیر 22هم وایضا قوله[ ص] :امرت ان اقاتل الناس حتى یقولولااله الاالله];

جزیه گرفتن از بت پرستان چه عرب و چه عجم جایز نیست . دلیل ما بر این مطلب اجماع فقهاء شیعه واخبار مى باشد. و همچنین دستورات خداوند بزرگ:[ مشركین را هر كجا یافتید بكشید و هنگامى كه با كفار برخورد نمودید آنان را گردن زنید]

كه دراین دو آیه استثنائى بین كفار وجود ندارد.
یك كسانى ازاهل كتاب به خدا و روز قیامت ایمان نمى آورند و چیزهایى را كه خدا و رسولش حرام كرده است بر خود حرام نمى كنند و به دین حق متدین نیستند جنگ كنید تا آنگاه كه به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.این آیه جز به رااختصاص به اهل كتاب داده و همچنین حدیث پیامبر[ص]:
[من مامورم كه با مردم بجنگم تا به توحیداقرار كنند]
دراین مساله شیخ[ ره] بر مدعاى خود به دلائل زیر تمسك كرده است :
اجماع
به آیات شریفه زیر:
اقتلواالمشركین حیث وجد تموهم;
فذا لقیتم الذین كفروا فضرب الرقاب;
قاتلواالذین لایومنون بالله ولابالیوم الاخر;
حدیث
امرت ان اقاتل الناس حتى یقولوا لااله الاالله.
مرحوم علامه[ ره] در كتابهاى منتهى المطالب به همین استدلالها با اندكى تفاوت تمسك كرده است . 23
3 مرحوم كاشف الغطاء مى گوید:
نبردى كه دراسلام جایزاست گاه بگونه اى است كه نیاز به فرماندهى ماهر نداشته و دفاع از نفس و مال محسوب مى شود كه این قسم از درگیرى جهاد نامیده نمى شود.
قسمى دیگر كه نیاز به تشكیلات و سازماندهى دارد.اگر هدف از جمع نیرو و قوا دعوت به اسلام و هدایت كفار باشد این جهاد مشروط به جازه امام یا نائب خاص امام است واگر هدف دفاع از بیضه اسلام و دفع استیلاى كفار بر بلاداسلامى باشد این در زمان غیبت نیز مصداق پیدا مى كند24
ایشان دراین سخن هم اصل مشروعیت جهادابتدائى را پذیرفته و هم هدف آن را دعوت به اسلام دانسته است بنابراین در بین فقهاء شیعه این مساله كه هدف از جهادابتدائى دعوت به اسلام است مورد پذیرش اكثر قریب به اتفاق آنان است . فقهاءاهل سنت نیز نظیر همین نظریه را دارند كه به برخى از آنهااشاره مى شود:
بدایه المجتهد:
[فاماالذین یحاربون فاتفقوا على انهم جمیع المشركین لقوله تعالى قاتلوهم حتى لاتكون فتنه و یكون الدین لله]; الاماروى عن مالك انه قال:[ لایجوزابتداءالحبشه بالحرب و لاالترك]; 25
اتفاق فقهاء بر این است كه با همه مشركان باید جنگید به دلیل آیه شریفه : (و قاتلوهم حتى لا تكون فتنه ;)
فقط مالك از فقهاى عامه اهل حبشه و ترك رااستثنا نموده و گفته است : جهادابتدائى با آنان جایز نیست .
سپس در هدف از جهاد چنین مى گوید:

[فاما لماذا یحاربون ؟ فاتفق المسلمون على ان المقصود بالمحاربه لاهل الكتاب ما عدااهل الكتاب من قریش و نصارى العرب هواحدامرین اماالدخول فى الاسلام واما عطاءالجزیه لقوله تعالى :[ قاتلوالذین لایومنون بالله و لابالیوم الاخر]; و كذلك اتفق عامه الفقهاء على اخذها من المجوس ; واختلفوا فیما سوى اهل الكتاب من المشركین هل تقبل منهم الجزیه ام لا؟ فقال قوم توخذالجزیه من كل

مشرك ; و قال الشافعى وابوثور و جماعه لاتوخذالا من اهل الكتاب والمجوس26 ].
اتفاق مسلمانان براین است كه هدف از جنگ بااهل كتاب و غیراز اهل كتاب از قریش و نصاراى عرب یكى از دوامراست : یا پذیرش اسلام و یا جزیه به دلیل فرمایش خداوند : قاتلواالذین لایومنون بالله و لابالیوم آلاخر; فقهاى عامه براخذ جزیه از مجوس و ;اتفاق نظر دارند ولى در غیراهل كتاب اختلاف دارند كه آیااز آنان جزیه پذیرفته مى شود یا خیر؟ عده اى گفته اند:از تمام مشركین جزیه گرفته مى شود ولى شافعى وابوثور و گروهى دیگر گفته اند: جزیه از غیراهل كتاب و مجوس گرفته نمى شود .

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir