مقاله بررسی واژة اصلاحات دارای 75 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی واژة اصلاحات کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی واژة اصلاحات،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
مراجع
1- قرآن
2- نهجالبلاغه
3- تاریخ تحلیل اقتصادی، شومپیتر، ترجمه فریدون فاطمی، نشر مركز، تهران/1375 ش.
1 شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ اول، دارالجیل، بیروت/1407 ق/ 1987 م.
2 نظام اقتصادی اسلام، اهداف و انگیزهها، سید حسین میرمعزی، چاپ اول، كانون اندیشه جوان. تهران/1378 ش.
3 نظام اقتصادی اسلام، مباین فلسفی، سید حسین معیرمعزی، چاپ اول، كانون اندیشه جوان، تهران/1378 ش.
4 دانشنامه امام علی (ع)
اصلاح در لغت عرب ضد افساد شمرده و اصلاح شیء بعد از آن افساد آن را به اقامه و برپاداشتن آن معنا كردهاند. در فرهنگنامه سیاسی و اقتصادی و نیز در لغتنامه دهخدا، اصلاحات به مجموعه تغییرهایی گفته میشود كه در جهت بهبود اوضاع اجتماعی، در چارچوب نظام تثبیت شده انجام میگیرد.
در قرآن كریم، واژه اصلاح و افساد و مشتقات این دو مكرر به كاررفته است. در اصطلاح قرآنی، اصطلاحات اجتماعی به كوشش برای تحقق آموزهها و دستورهای اجتماعی اسلام اطلاق میشود و مصلح به كسی گفته میشود كه در راه تحقق شریعت الهی بكوشد؛ از این رو، پامبران در قرآن مصلح نامیده شدهاند. در مقابل، مفسد به كسی گفته میشود كه از تحقق آموزهها و احكام الهی جلوگیری كند. علامه طباطبایی در ذیل آیه 205 سوره بقره: و اذا تولی سعی فی الارض لیفسدفیها؛ «و چون برگردد (یا ریاستی یابد) بكوشد تا در زمین فساد كند» – كه درباره منافقان وارد شده – مینویسد:
مقصود از فساد، فساد در تشریع است؛ زیرا خداوند آن چه را در دین وجود دارد، برای اصلاح اعمال بندگان تشریع كرده است تا در نتیجه آن، اخلاق و ملكات نفوس آنان را اصلاح كند و به سبب آن، جان انسان و جامعه بشی اصلاح شود و انسانها به سعادت در دنیا و آخرت دست یابند.
بر این اساس، اصطلاحات در قرآن نیز به معنای تغییر در جهت بهبود اوضاع اجتماعی است؛ با این تفاوت كه از دیدگاه قرآن، بهبود وقتی پدید میآید كه احكام خداوندا اجرا شود.
حضرت امیر (ع) نیز واژه اصلاح و مشتقاتش آن را در خطبهها و كلمات خود مكرر به كاربرده و بیشتر به معنای لغوی آن را اراده كرده است؛ ولی در موار دی كه مقصود وی به اصلاحات اجتماعی ناظر بوده، كلمه اصلاحات را در همان مفهوم قرآنیاش به كار برده است. امام هدف از حكومت خود را چنین بیان میدارد:
بار خدایا! تو میدانی، آن چه از ما سرزد، نه برای همچشمی بود و نه رقابت در قدرت و نه خواستیم از این دنیا ناچیز چیزی افزون به چنگ آوریم؛ بلكه میخواستیم نشانههای دین تو را كه دگرگون شده بود، بازگردانیم و بلاد تو را اصلاح كنیم تا بندگن ستم دیدهات در امان مانند و آن تعطیل شده بود، جاری گردد.
حضرت، امنیت بندگان ستم دیده و برپا شدن حدود الهی را اثر بازگرداندن سنتهای خداوند و اصلاح سرزمینهای بیان كرده است. به طور مسلم، مقصود ازاصلاح در این سخن، اصلاح نظام اجتماعی حاكم بر سرزمینهای مسلمانان با اجرای قرآن و سنت پیامبر است؛ زیرا چنین اصلاحی، چنان آثاری در پی دارد و مقصود، اصلاح فیزیكی (عمران و آبادی) سرزمینها نیست؛ لذا در كلام دیگری، هدف خود را از پذیرش حكومت، بر پاداشتن حدود الهی و تحقق شریعت اعلام كرده، می فرماید:
خدایا! تو میدانی كه من فرمانروایی و نشستن بركرسی پادشاهی و ریاست را اراده نكردهام و آن چه اراده كردهام فقط به پاداشتن حدود و تحقق شرع تو و قرار دادن امور در جای خود و رساندن حقوق به صاحبان آنها و حركت براساس روش پیامب رو راهنمایی گمراه به انوار هدایت تواست.
در بینش امام، جامعه هنگامی به اصلاح میرسد كه حق در آن برپا شود. این حقوق نیز به وسیله خداوند متعال تعیین میشود. شریعت الهی احكا و قوانینی را دربر دارد كه بیانگر حقوق مذكور است. براین اساس، شریعت الهی احكام و قوانین را دربر دارد كه بیانگر حقوق مذكور است. براین اساس، میتوان نتیجه گرفت كه از دیدگاه حضرت، جامعه وقتی اصلاح میشود كه شریعت الهی تحقق یابد. امیرمؤمنان (ع) میفرماید كه خداوند متعال برای مردم حقوقی را در برابر یكدیگر وضعكرده و بزرگترین حقوق، حق والی بر رعیت و حق رعیت بر والی است:
پس رعیت صلاح نپذیرد؛ الا والیان صلاح پذیرند و والیان به صلاح نیایند؛ مگر به راستی و درستی رعیت. زمانی كه رعیت حق خود را نسبت به والی بگزارد و والی نیز حق خود را نسبت به رعیت ادا نماید، حق در میان آنها عزت مییابد و طرق واضح دین برپا میشود و نشانههای عدالت استقامت مییابد و سنت های پیامبر در مسیر خود افتد و اجرا گردد و در نیجه، روزگار اصلاح شود.
روشن است كه اصلاح روزگار، كنایه از اصلاح جامعه است؛ بنابراین، حضرت امیر (ع) برپا شدن حقوق را در جامعه، سبب اصلاح آن میشمارد؛ از اینرو، میتوان گفت از دید او اصلاحات به مفهوم اقامه حقوق در جامعه است. حضرت در كلام دیگری میفرماید:
فی حمل عبدالله علی احكام الله الحقوق و كل الرفق؛ «در واداشتن بندگان خداوند بر احكام الهی، استیفای حقوق و كمال لطف وجود دارد».
بر این اساس، از دیدگاه امام، اقامه شریعت الهی كه موجب استیفای حقوق است، اصلاحات نامیده میشود. یادآوری این نكته لازم است كه پیامبر در طول زندگی و حكوت خود در مدینه، احكام و آموزههای اجتماعی اسلامی را بیان واغلب آنها را اجرا كرد. پس از وفات وی تا وقتی امام علی(ع) حكومت را عهدهدار شد، مردم و جامعه اسلامی به تدریجی از اسلام فاصله گرفتند و بدعتها، احیای سنتها و اصلاح انحرافات بود. این، در حقیقت اصلاح بعد از افساد است كه در لغت عرب به آن «اقامه» میگویند؛ بنابراین، با توجه به بدعتهایی كه تازمان حضرت علی (ع) در سنت حضرت رسول (ص) پدید آمده بود، و معنای خاصی كه از ما نیز درپی آن هستیم، میتوان گفت: مقصود امیرمؤمنان (ع) از اصلاحات، حذف بدعتهای و احیای دوباره سنتهای پیامبر است. در مقاله حاضر ، این مفهوم از اصلاحات از دیدگاه امام مد نظر است كه با مفهوم اصلاحات در قرآن و نیز معنای لغوی «اقامه» هماهنگ است.
واژه اصلاحات اقتصادی:
امروزه واژه اصلاحات اقتصادی در دومعنا به كار میرود: 1 مجموعه اقدامهایی كه برای آزادسازی اقتصاد و خصوص سازی و كم كردن دامنه دخالتهای دولت در اقتصاد صورت میپذیرد؛ 2 مجموعه اقدامهایی كه برای رفع مشكلات اقتصادی چون تورم، بیكاری، كمبود سرمایهگذاری و توزیع نابرابر درآمد و مانند آن انجام میشود.
همان گونه كه پیشتر گفتیم، حضرت امیر (ع) واژه اصلاحات اقتصادی را به كار نبرده است؛ ولی براساس آنچه درباره اصلاحات از دیگاه وی بیان كردیم، میتوان گفت: اصلاحات اقتصادی از دیدگاه امام، به معنای احیای دوباره آموزهای اسلام و مبارزه با بدعتها و انحرافها و حوزه اقتصاد است. اصلاحات اقتصادی و مفهوم پیشین با اصلاحات اقتصادی در عصر ما رابطهای تنگاتنگ و در عین حال پنهان دارد؛ از این رو، نیازمند توضیح است. اصلاحات اقتصادی به مفهوم «مجموعه اقدامها برای بهبود اوضاع اقتصادی و رفع مشكلات چون تورم، بیكاری ناعادلانه ثروت و درآمد»، با اصلاحات اقتصادی به مفهوم «احیای دوباره آموزهها و دستورهای اسلام در حوزه اقتصاد» به یك شرط مترادف میشوند و آن شرط، این است كه باوركنیم عمل به دستورهای اسلام، در همه عرصهها از جمله در حوزه اقتصاد، سبب حل مشكلات جامعه میشود و این مطلبی است كه حضرت در ابتدای نامه خود به مالك اشتر به آن تصریح فرموده است:
امره بتوی الله و ایثار طاعته واتباع ما امربه فی كتابه من فرائضه و سننه التی لایسعد احد الا باتباعها و لایشقی الامع جحودها و اضاعتها؛ «او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او و پیروی از واجبات و سنتهایی كه او در كتاب خود بدانها فرمان داده، امر میكنم؛ واجبات و سنت هایی كه كسی به سعادت نرسد، مگر به پیروی از آنها؛ و به شقاوت نیفتد، مگر به انكار آنها و ضایع گذاشتن آنها.»
این مطلب را امام رضا (ع) به صورتی روشنتر و در قالب یك قاعده كلی چنین بیان میفرماید:
ما چنین یافتیم كه هرچه را خداوند حلال اعلام كرده است، مصلحت مردم و بقای آنان بدان بستگی دارد و ایشان بدانها نیازمندند و هرچه را حرام معرفی نموده، فسارد و نابودی مردم در آن است و ایشان از آن بی نیازند.
كوششش ما در این نوشتار بر آن است كه اصلاحات اقتصادی حضرت علی (ع) را از زاویه مفهوم خاصی از نظام اقتصادی اسلام ارائه كنیم. براساس این مفهوم، نظام اقتصادی اسلام چنین تعریف میشود:
مجموعهای از الگوهای رفتاری در سه حوزه تولید و توزیع و مصرف است كه شركت كنندگان در نظام اقتصادی را به یكدیگر و به اموال و منابع پیوند میدهد وبراساس جهانبینی اسلام، در راستای اهداف مورد نظر اسلام در این سه حوزه به صورت هماهنگ سامان یافته است.
شركتكنندگان در نظام اقتصادی، «مردم» و «دولت» هستند. اسلام براساس نگرش خاص به انسان و جهان آفرینش، الگو.های رفتاری را در سه حوزه مزبور درقالب آموزهها و دستورهای شریعت به گونهای تنظیمكرده كه در صورت عمل به آنها، مهمترین هدف نظام اقتصادی، یعنی عدالت اقتصادی كه زمینه ساز سعادتع دنیا و آخرت فرد و جامعه است، تحقق یابد. عدالت اقتصادی نیز همان گونه كه محمد باقر صدر نوشسته است، با دو عنصر رفع فقر و ایجاد توازن ثروت و درآمد در جامعه معرفی می شود؛ بنابراین، اصلاحات اقتصادی حضرت را از زاویه اصلاح نظام اقتصادی به مفهومی كه گذشت و به هدف برقراری عدالت اقتصادی، بررسی خواهیم كرد؛ از این رو، به برخی انحراف ها و تخلفهایی كه گاهی در حوزه حكومت وی رخ میداد، ولی در حدی شیوع نیافته بود كه به انحراف نظام اقتصادی منجر شود، اشاره نخواهیم كرد. همچنین برخی اقدام ها و سیاست های اقتصادی به مفهوم امروزین آن بر آنها صدق میكند، ولی اصلاحات به مفهوم «احیای سنتهای حضرت رسول (ص) و از میان برداشتن بدعتها» برآنها صادق نیست، بررسی نخواهیم كرد.
برای نمونه، امام به «قرظه بن كعب انصاری» كه یكی از كارگزاران او است، دستور میدهد نهری را كه در زمینهای اهل ذمه قرار دارد و از بین رفته، اصلاح و آباد كند. یا به زراعت و كارهای صنعتی تشویق میكند و بر تجارت و رعایت حال تاجران تأكید دارد و یا در گرفتن خراج، آبادی زمین را درنظر گرفته، در قالب سیاست اقتصادی به مالك اشتر میگوید:
و باید بیش از تحصیل خراج، در اندیشه آبادانی زمین باشی؛ زیرا خراج حاصل نشود مگر به آبادانی زمین و هر كه خارج میطلبد و زمین را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاك كرده است و كارش استقامت نیابد؛ مگر اندكی.
از برخی منابع تاریخی و روایی برمیآید حضرت برای اصلاح نظام پولی حاكم بر عربستان در آن دوران، تصمیم گرفت سكههای اسلامی ضرب كند و رواج دهد. پیش از آن پول رایج، درهم و دینار بود كه در ایران و روم ضرب و از طریق تجارت یا راههای دیگر به كشور اسلامی وارد میشد. این موارد و امثال آن، اصلاحات اقتصادی به مفهومی كه در این نوشتار بیان شد، نیستند؛ بلكه نام اینها را «سیاستهای اقتصادی» میتوان گذاشت؛ بدین سبب، خواننده را به مقالهای درباره دولت و سیاستهای اقتصادی از دیگاه امام علی (ع)، در این مجموعه ارجاع میدهیم. مقصود از اصلاحات اقتصادی در این نوشتار، «احیای دوباره آموزهها و دستورهای اسلام و از میان برداشتن بدعتها در حوزه بینشها و منشهای اقتصادی مردم و كارگزاران برای برقراری عدالت اقتصادی» است.
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0