توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 تحقیق در مورد شناخت مكاتب فلسفی وآرای تربیتی دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد شناخت مكاتب فلسفی وآرای تربیتی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد شناخت مكاتب فلسفی وآرای تربیتی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد شناخت مكاتب فلسفی وآرای تربیتی :

شناخت مكاتب فلسفی وآرای تربیتی

مقدمه
شناخت مكاتب فلسفی وآرای تربیتی از مهمترین مسائلی است كه هرمربی،معلم واهل علم ودانش، باید به خوبی ازآنهاآگاه باشند. هدف از این مقاله آمیختن فلسفه با تجارب زندگی وبویژه مسائل تربیتی است. درابتدا تعریف مختصری از فلسفه وسپس مكاتب فلسفی به اختصار توضیح داده شده است. ودرادامه بیشتر به مسائل فلسفه تربیتی ویادگیری كه پایه واساس در آموزش وپرورش می باشد ارائه گردیده است.

تعریف فلسفه
فلسفه، تلاشی است برای وحدت دادن به حیات، وزندگی را دركل نگرسیتن.
تعریف فوق بوسیله تعدادی از فیلسوفان والبته نه همه آنها مطرح شده است. به عنوان مثال پیازه فلسفه را به شرح زیر تعریف نموده است.
‹‹ فلسفه به بررسی همزمان بسیاری از نمایه های واقعیت می پردازد تا تصویری كلی از جایگاه انسان درجهان ودرك مقصد زندگی ارائه دهد. درك واقعیت ها به روش های گوناگونی امكان پذیر می باشد ومهمترین رهیافت، تفكر منطقی است. فیلسوف نمایه های متنوعی از واقعیت مشاهده می نماید. آنها را ارزیابی می كند وبعد از تفكری دقیق وسیری عقلانی به موقعیتی فلسفی از جوهره واقعیت طبیعت انسان دست می یابد. روش ورهیافت ضمن كلی بودن، ذهنی می باشد.

كلمه فلسفه از دو كلمه یونانی Philia به معنای دوست داشتن وSophia به معنای خرد، حاصل آمده كه به معنای دوستدار خِرد است.
بی شك تفاوت اساسی میان خرد وعلم وجود دارد. خرد راه وروش منطقی وانتقادی فكر كردن است. خردمند كسی است كه از قوه قضاوت صحیح برخوردار است ودراظهار نظر دلایل لازم وكافی ارئه می دهد. خردمندانی را می توان یافت كه از دانش بسیار بهره ندارند. عشق به خرد جنبه عاطفی وعقلانی راپیوند می زند وفیلسوف از این ویژگی برخوردار است. فیلسوف برای شناخت جهان، هستی: انسان وارزش ها، تلاش می نماید ودربرخورد با هر مسأله ای دردمند می شود وتا شناخت آن؛ سراز پای نمی شناسد.

مقوله های فلسفی
متا فیزیك یا هستی نفاسی
پرسش: چه چیز واقعی است ؟ علت وجودی آموزش وپرورش چیست؟
معرفت شناسی
پرسش: چه چیز حقیقی است؟ آیا می توان انسان را آموزش وتعلیم داد؟
ارزش شناسی
1- زیبایی شناسی
پرسش: چه چیز زیباست؟ آیا آموختن وآموزش امری زیبا ومحبوب است؟
2- اخلاق

پرسش: چه چیز درست است؟ آیا عملكرد انسان نشان دهنده آموزش پذیر بودن آن است؟
سوألات متافیزیك عقلانی ونظری هستندوبیشترجنبه تئوری دارندتا ماهیت ‹‹ عملی ››. پرسش های معرفت شناسی كه با این سوأل آغاز می شود ‹‹ چگونه می دانیم؟ ›› جنبه تحلیلی داشته وروش دستیابی به پاسخ های متافیزیك وارزش شناسی درهردو زمینه زیبائی شناسی واخلاق، دستوری هستند. آنها قوانینی برپا دارند كه براساس آن قضاوت صورت می گیرد.
ارزش شناسی، پرسش هایی درحیطه درستی ونادرستی، زیبایی ونازیبایی مطرح می كند. سوالات مطرح شده درهر سه مقوله به یكدیگر وابسته اند .

مكاتب فلسفی
مكتب های عمده فلسفی به شرح زیر است:
ایده الیسم، رئالیسم، تامیسم جدید( نئوتامیسم) ، پراگماتیسم و اگزیستانیالیسم.
پنج مكتب فلسفی كه برگزیده شده است.
نمایندگان مكتب های قدیم وجدید بوده، تجربی وعقلانی می باشند. فلسفه ایده آلیسم انتخاب شده، زیرا یكی از مكتب های كلاسیك ودر عین حال عقلانی (ذهنی) است . رئالیسم برگزیده شده، زیرا این مكتب بیانگر فلسفه ی كهن، كلاسیك واز سوی دیگر نشانگر دیدگاه های علمی وتجربی است . نئوتامیسم، انتخاب شده، زیرا گویای تركیبی از مقولات تجربی، عقلانی، عقلانی ومعنوی است . پراگماتیسم نشانگر مكتب فلسفی مدرنی است كه به سوی تجربه به خصوص علم انسانی درحركت است. درحالی كه اگزیستانسیالیسم مكتبی جدید با جهت گیری به سوی عقل آگاهی وعواطف است .
فلسفه تعلیم وتربیت

سه نوع رابطه بین فلسفه وتعلیم وتربیت می توان بیان كرد.
1- فلسفه، تعلیم وتربیت دو موضوع مجزا ومستقل تلقی شده وارتباط بین این دو رشته بدین صورت برقرارمی شود كه یا معلم ضمن تدریس رشته های مختلف علمی مثل فیزیك وشیمی نظریه های فلسفی را درمورد انسان وجهان مورد بررسی قرار می دهد واساس معرفت وچگونگی تشكیل آن را نیز مطرح می كند ویا دربرنامه ریزی های درسی درهنگام تعیین محتوا، از طریق گنجانیدن موادی مانند: فلسفه، متافیزیك، منطق واخلاق یادگیرندگان را درجریان آموزش با این موضوعات آشنا می سازد.

2- روش دوم: اجرای روش های فلسفی یا فعالیت های فلسفی، دربرخورد با مسائل تربیتی مورد توجه قرارمی گیرد. دربحث ها، معلم ویادگیرندگان می توانند از روش های دیالتكپی، استقرائی، قیاسی ویا حل مسئله استفاده كنند، كوشش برای گسترش خصوصیات روح فلسفی كه شامل جامعیت، تعمق وقابلیت انعطاف پذیری می باشد، از هدف های اساسی تعلیم وتربیت است . دكتر فیلیپ ج اسمیت دركتاب ذهنیت فلسفی درمدیریت آموزش چنین می نویسد:
جامعیت
الف- نگریستن به موارد خاص درارتباط با زمینه ای وسیع (تفكراسترانژیك ) .
ب- ارتباط دادن مسائل حاضر به هدف های بلند مدت.
ج- به كاربردن قدرت تعمیم.
د- داشتن سعه صدر.
تعمق
الف- زیر سوأل بردن امور بدیهی واضح.
ب- كشف وبیان امور ساسی، فرضیه ها ومفاهیم ونظریه ها.
ج- حساسیت نسبت به اشارات، معانی تلویحی وبررسی جنبه های اساسی درهرموقعیت.
د- استفاده از روش فرضیه ای- قیاسی.
قابلیت انعطاف

الف- رهایی از جمود فكری.
ب- ارزش سنجی افكار بدون توجه به منبع آنها.
ج- توجه به جنبه های گوناگون مسائل وارئه فرضیه های جدید.
د- پذیرفتن قضاوت های موقتی ومشروط وتلاش برای كسب حقایق.
3- روش سوم: فلسفه به عنوان نظریه وتعلیم وتربیت به عنوان عمل تلقی می شود. فلسفه از لحاظ نظری ما را باجهان وانسان آشنا می سازد كه درشخصیت ما تأثیر می گذارد وگرایشی خاص درما بوجود می آورد. تقویت این تمایل كار تعلیم وتربیت یا قسمت عملی فلسفه را تشكیل می دهد . فلسفه تعلیم وتربیت را می توان رشته ای مستقل فرض نمود كه درآن اساس تعلیم وتربیت، رابطه تعلیم وتربیت با دیگر رشته های معرفت انسانی، روش های تربیتی ونحوه برخورد با مسائل ومشكلات تربیتی مورد بحث واقع می شوند.

فلسفه تعلیم وتربیت

موجب فعالیت های قابل انعطاف می شود.(انتخاب فردی)

از تناقضات وفعالیت های بدون هدف جلوگیری می كند.

فلسفه های تربیتی
از فلسفه تعلیم وتربیت چهار الگی تأیید شده نمایان شده است.
پایدار گرایی، اساس گرایی، پیشرفت گرایی، بازساختار گرایی.
پایدار گرایی

پایدار گرایی به عنوان فلسفه ای از تعلیم وتربیت برگذشته تأكید دارد به ویژه گذشته ای كه با دانش جهانی موردقبول واقع شده وبرشكوفایی نظام ارزش ها تكیه دارد. این فلسفه تربیتی مدافعی است برای ارائه دانشی كه زمان آن را تأیید كرده وبرای ارزش هایی كه موجودیتی اخلاقی، معنوی وتداوم فیزیكی دارد.
اساس گرایی
این فلسفه تربیتی ریشه درایده آلیسم ورئالیسم داشته ودردهه 1930 بعنوان بازتابی دربرابر پیشرفت گرایی روی نمود. هرچند تمركز روی موضوعات درسی مانند پایدارگرایان وجود دارد، اما اساس گرایان، ریشه درگذشته نداشته، بلكه بیشتر با دیدگاه معاصر هماهنگ هستند. پایدارگرایان و اساس گرایان براین باورند كه همه یادگیرندگان بدون توجه به توانایی ها وعلائق، باید یك برنامه درسی داشته باشند. این برنامه باید از نظر محتوا عقلانی باشد، ولی با كمیت ومیزانی كه با ظرفیت یادگیرنده تناسب داشته باشند.

ریك اور می گوید:‹‹ دانش آموز باید طوری ساخته شود كه بسیارتلاش كند. درهنگام آموزش، هیچ چیز نباید جنبه سرگرمی داشته باشد. ›› نقش معلم از دیدگاه اساس گرایان مانند پایدار گرایان است. معلم باید تخصص خاص در درس های مورد نظر داشته والگویی برای رقابت باشد.
پیشرفت گرایی

براساس تفكر پیشرفت گرایان، ابزارومهارت های یادگیری شامل روش های حل مسئله وتحقیق به روش علمی است؛ به علاوه تجارب یادگیری كه باید شامل رفتار وهمكاری وانظباط شخصی كه هردو برای زندگی دموكراتیك لازم است از طریق این مهارت ها وتجارب، مدرسه قادر است فرهنگ جامعه را درحالی كه یادگیرندگان را برای ایجاد تغییر درجهان آماده می سازد، منتقل كند. پیشرفت گرایان بر ‹‹ چگونه فكر كردن ›› ونه ‹‹ به فكر كردن ›› بسیار تأكید كردند. معلم بعنوان راهنما درحل مسائل وپروژه های علمی یادگیرندگان عمل كرده ومعلم ودانش آموزان، فعالیت را طرح ریزی می كند.
هرچند جنبش پیشرفت گرایی درتعلیم تربیت ، شامل نظریه ها وتجربه های بسیار گوناگون است . تضادش با كارهای مدارس سنتی كه آورده می شود دارای یكپارچگی است.

1- معلم دیكتاتور (آمریت معلم)
2- تأكید فراوان بركتب درسی
3- به خاطر سپردن داده ها ویادگیری مهارت ها با تمرین
4- اهداف ثابت وآنچه تغییر جهانی را نمی پذیرد.
5- به كاربردن تنبیه بدنی برای ایجاد انظباط
6- تلاش برای جدایی تعلیم وتربیت از تجارب فردی وواقعیت های اجتماعی

بازساختارگرایی
بازساختارگرایان به جامعه توجه بسیارنشان می دهند. همه طبقات جامعه ونه طبقه مرتبط ( كه مورد توجه پیشرفت گرایان است) مورد نظر است، پایه گذار این مكتب تربیتی، تئودور براملد است، (1950) این فلسفه تربیتی برای جوامعی كه دربحران بسر می برند، بسیار كارساز است. برپایه دیدگاه های این مكتب تربیتی ، دانش آموزان ، معلمان باید جامعه را بسازند یادگیرندگان باید با زندگی ملت های دیگر آشنا شوند، میراث فرهنگی بررسی شود، تغییرات لازم درجامعه انجام گیرد وبالاخره برای آینده برنامه ریزی شود.

متافیزیك، هدف های تربیتی ومحتوای درسی، آرای تربیتی
ایده آلیسم
فرض متافیزیكی :
مهم ترین صفت مشخصه انسان، ذهن وروح است.
جهان تجلی واقعیت ازلی وروحی درجایگاه زمان ومكان است.
هدف تربیتی:
رشد توانایی های عقلانی ومنش انسانی.
محتوای درسی:
موضوعات ومطالب انتزاعی- حقایق جاودان
(تاریخ- چون میراث فرهنگی را عرضه می كند، اسطوره ها وقهرمانان را می شناساند، ارزش بسیار دارد).

رئالیسم
فرض متافیزیكی :
جهان از طریق كاربرد عقل قابل درك وسنجش است.
هدف تربیتی:
درك جهان از طریق كاربرد عقل .
محتوای درسی:
مطالعه مستقیم جهان مادی (الگوها، طرح ها وقوانین) به عقل اجازه می دهد، بطور استقرائی، درحالی كه هم زمان معرفت جدیدی كسب می نماید، عمل كند.

تامیسم جدید:
فرض متافیزیكی:
انسان از طریق كاربردعقل واراده باید برای شناخت پروردگار و جهانی كه خلق كرده، تلاش كند.

جهان تجلی اراده قادر متعال است.
هدف تربیتی:
رشد مستقیم عقل و اراده برای كسب معرفت وشناخت جهان و خداوند یكتا
محتوای درسی:
مطالب و موضوعات انتزاعی به ویژه مطالب مذهبی كه رد افراد و انضباط درونی به وجود آورد و از آن طریق به یادگیری بدون سؤال كردن بپردازد.

پراگماتیسم
فرض متافیزیكی:
تجربه: با مفهوم تغییر دائمی كه رد خود دارد، جوهر وجود انسان و جهان، هردو است. عقل انسان، كلید فهم و درك جهان و انسان از راه تجربه است.
هدف تربیتی:
بازسازی و افزایش تجربه ها به ویژه تجربه های اجتماعی كه موجب هدایت تجربه های آینده شود. (نوسازی تجربه)

محتوای درونی:
تجربه بلاواسطه و مستقیم – تمركز بر مسائل اجتماعی كه دانش آموزان در جامعه با آنها روبه رو هستند.

اگزیستانیالیسم
فرض متافیزیكی:
انسانها از طریق انتخاب خویش در برابر زندگی مسئول هستند.
انتخاب باید آگاهانه انجام شود.
هدف تربیتی:
بیدار سازی و تقویت آگاهی برای بهبود انتخاب های فردی.
محتوای درسی:
محتوا در مقایسه با علاقه و نگرش فردی، از اهمیت كمتری برخوردار است. مع الوصف هنر و ادبیات كه بیشتر بر انتخابها، نتایج و پیامدهای انتخاب تأكید می كنند، ارجحیت دارند.
نظریه های یادگیری
1- رفتارگرایی یا نظریه های تداعی 2- نظریه شناختی (رشد عقلانی)
3- نظریه های وابسته به پدیدارشناسی و انسان گرایی
رفتارگرایی یا نظریه های تداعی
رفتارگرایی یا نظریه های تداعی، قدیمی ترین نظریه با مفاهیم گوناگون محرك پاسخ و تقویت، سروكار دارد. این نظریه ریشه در فلسفه خاص خود درباره ماهیت یادگیری، عقاید اسطوره سقراط، لاك وروسو دارد. آنان بر رفتار شرطی و اصلاح محیط و تغییر آن برای بیرون آوردن پاسخ های منتخب از فراگیران تأكید دارند.

رفتارگرایان بر این باورند كه عوامل شناختی در امر یادگیری لازم نبوده و از طریق الگوسازی، یادگیرندگان قادرند در سطوح پیچیده عمل كنند. در آموزش از طریق رفتارگرائی پایان كار از قبل پیش بینی شده و می توان رفتار مورد نظر را مشاهده كد و البته اندازه گیری نمود.
نظریه شناختی (رشد عقلانی)
رشد و تحول به تغییرات در ساختار و كاربرد ویژگی های انسان مربوط است. این تغییرات از تعامل وراثت و محیط نشأت می گیرند. توافقی در این باره كه دقیقاً تا چه حد ویژگی های عقلانی، اجتماعی، جسمانی، عاطفی در نتیجه استعدادهای ارثی و یا محیط است، وجود ندارند.

مرحله رشد عقلانی (پیاژه) گویای این امر است كه رشد پیوسته بوده و بر پتیه رشد قبلی است. عملیات عقلانی مداوم، متوالی و مرتب هستند، مراحل بر پایه سلسله مراتب بوده و تربیتی از عملیات عقلانی پیچیده و كامل پدید می آورند، هرچند توالی مراحل ثابت است. نیل به مراحل در محدوده خاص متفاوت بوده كه این امر تعاملی از وراثت و محیط است.

نظریه شناختی، یادگیرنده را در ارتباط با كل محیط فروشی كه اطلاعات را به كار می برند، مورد نظر قرار می دهد. در این نظریه، فرآیند یادگیری بر مراحل رشد یادگیرندگان اشكال گوناگون هوش، حل مسئله، تفكر انتقادی و خلاقیت متمركز می شود.
جان دیوئی در 1910 در كتاب «چگونه می اندیشیم؟» مراحل انجام روش علمی كه همان روش مسئله و روش تحقیق است را به صورت زیر مطرح كرد.

1- برخورد به موقعیت مسئله ای
2- بیان مسئله
3- گردآوری اطلاعات
4- استنتاج یا نتیجه گیری
تفكر انتقادی ارزیابی نظریات براساس دلایل واستدلالی است كه برپایه آنها، نظریه ها شكل گرفته اند. تفكر انتقادی ومهارت تفكر، واژه هایی هستند كه برای اشارات ضمنی حل مسئله ورفتارهای وابسته به آنها به كار گرفته می شوند.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir