توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 تحقیق بررسی رابط? بین اضطراب و تیپ های شخصیتی درون گرا و برون گرا دارای 178 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق بررسی رابط? بین اضطراب و تیپ های شخصیتی درون گرا و برون گرا  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق بررسی رابط? بین اضطراب و تیپ های شخصیتی درون گرا و برون گرا

پیشگفتار:  
چکیده:  
فصل اول  
طرح تحقیق  
مقدمه  
بیان مسئله :  
ضرورت و اهمیت پژوهش:  
موضوع تحقیق :  
هدف کلی :  
اهداف فرعی :  
فرضی کلی :  
فرضیات فرعی :  
متغیرهای تحقیق :  
محدودیتهای تحقیق :  
محیط پژوهش :  
تعریف اصطلاحات و واژهها :  
تعریف اصطلاحات تخصصی  
تعریف عملیاتی  
خلاص سایر فصول  
فصل دوم  
پیشینه تحقیق  
مقدمه  
اضطراب  
تعریف اضطراب ، جنبهها و جلوههای مختلف آن  
اضطراب به عنوان پاسخ آموخته شده  
اضطراب در معنای نداشتن کنترل  
کنار آمدن با اضطراب  
شخصیت مضطرب  
اضطراب بنیادی: شالوده روان رنجوری  
نظریههای اضطراب  
نظری روانکاوی ( فروید )  
انواع اضطراب  
مکانیزمهای دفاعی علیه اضطراب  
سرکوبی  
انکار  
واکنش وارونه  
فرافکنی  
واپس روی  
دلیل تراشی  
جابجایی  
والایش  
2- نظری روان شناسی فردی ( آدلر )  
3-نظری درمان عقلانی – عاطفی ( ایس)  
4-نظری درمان مراجع محوری ( راجرز )  
5-نظری روان درمانی گشتالت ( پرز )  
6- نظری واقعیت درمانی ( گلاسر)  
7- نظری رفتار درمانی:  
عوامل کاهش اضطراب:  
1آرامش ورزی، کاهش دهنده اضطراب  
2کنترل تنفس، کاهش دهنده اضطراب  
3از بین بردن افکار منفی برای کاهش اضطراب  
4انجام فعالیت برای کاهش اضطراب  
5انجام فعالیتهای منظم ورزشی برای کاهش اضطراب  
6فرار نکردن از عوامل اضطرابزا  
7بالابردن عزت نفس و اعتماد به نفس خود  
8داشتن برنامه ریزی در کارهای خود  
9الگو برداری از افراد آرام  
10روان درمانی برای کاهش اضطراب  
11دارو درمانی برای کاهش اضطراب  
12درمانهای دیگر برای کاهش اضطراب  
الف) حساسیت زدایی منظم  
ب-  جرأت آموزی  
شخصیت چیست؟  
بررسی شخصیت  
اصول شخصیت شناسی  
تاثیر عوامل زیستی بر شخصیت  
تشابه شخصیت در دوقلوها  
نظریه های شخصیت  
1- نظریه ی کارل یونگ  
نگرشها: برون گرایی ودرون گرایی  
کارکردهای روان شناختی  
تیپ های روان شناختی  
.ویژگیهای شخصیتی برون گرا  
ویژگیهای شخصیتی درون گرا  
ناهشیار شخصی  
عقده ها  
ناهشیار جمعی  
پژوهش در نظری یونگ  
تیپ های روان شناختی ( درون گرا و برون گرا)  
2- نظریه ی هانس آیزنک  
ابعاد شخصیت : برون گرایی ، روان رنجور خویی و روان پریش خویی  
صفات ابعاد شخصیت آیزنک  
روان رنجور خویی  
روان پریش خویی  
نقش اصلی وراثت  
رابرت مک کری و پل کاستا : مدل پنج عاملی  
ثبات عوامل  
همبستگی های هیجانی و رفتاری  
3- نظریه ی روانکاوی ( فروید ) :  
الف – دیدگاه ساختی شخصیت ( Stractural )  
نهاد  
خود  
فراخود  
ب – شخصیت به مثابه ی فرآیندی پویا ( Dynamic )  
ج – شخصیت به مثابه ی فرآیندی تکاملی ( Developmental )  
د- دیدگاه جبری رشد شخصیت (Determenism )  
4- نظریه ی روان شناسی فردی ( آلفرد آدلر)  
1- غایت گرایی تخیلی :  
2 تلاش برای تفوق و برتری :  
3- احساس حقارت و مکانیزم جبران :  
4 علاقه ی اجتماعی :  
5  شیوه ی زندگی:  
6 من خلاقه  
5- نظریه ی روان درمانی گشتالت ( فردریک پرز )  
6- نظریه ی درمان مبتنی بر تحلیل ارتباط محاوره ای (اریک برن)  
حالت من والدینی :  
حالت من بالغ :  
حالت من کودکی:  
7- نظریه ی واقعیت درمانی ( ویلیام گلاسر)  
8-نظریه ی رفتار درمانی:  
فصل سوم  
روش تحقیق  
روش پژوهش  
الف- جامع آماری، نمونه و روش اندازه گیری:  
ب- ابزار جمع آوری اطلاعات و ویژگیهای آن  
ویژگیهای ابزار پژوهش  
پژوهشهای مربوط به توصیف ماهیت و اعتبار یا درستی مقیاس اضطراب  
الف- تحول هشیاری نسبت به خود:  Q3  
ب- نیروی من:  
ج- گرایش پارانویایی: L  
د- گرایش به گنهکاری: O  
ه- تنش ارگی: Q4  
نکاتی دربار اجرای تست  
دستور اجرای پرسشنامه  
دستور اجرای پرسشنامه  
روش تصحیح و نمره گذاری  
فصل چهارم  
تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق  
تجزیه و تحلیل داده های پژوهش  :  
فصل پنجم  
جمع بندی و نتیجه گیری تحقیق  
خلاصه ی تحقیق  
تحلیل نتایج  
پیشنهادات  
منابع وماخذ  

بخشی از منابع و مراجع پروژه تحقیق بررسی رابط? بین اضطراب و تیپ های شخصیتی درون گرا و برون گرا

1-   شفیع آبادی ، عبدالله ، و ناصری ، غلامرضا. (1385) ، نظریه های مشاوره و روان درمانی . تهران : مرکز نشر دانشگاهی

2-   شولتز ، دوان پی ، و شولتز ، سیدنی الن. ( 1386 ). نظریه های شخصیت ( ترجمه ی یحیی سید محمدی ). تهران : نشر ویرایش

3-   پروفسور کراز ، ژ. ( 1381 ). بیماریهای روانی ( ترجمه ی پریرخ دادستان و محمود منصور ). تهران : انتشارات رشد

4-   هیلگارد ، ارنست ر . و همکاران . ( 1373 ) . زمینه ی روانشناسی ( ترجمه ی محمد نقی براهنی و سعید شاملو ) . ج دوم . تهران : انتشارات رشد

5-   دادستان ، پریرخ . ( 1386 ). روانشناسی مرضی تحولی (از کودکی تا بزرگسالی ) . ج اول . تهران : انتشارات سمت

مقدمه

اضطراب واکنشی است که فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز از خود نشان می دهد و در مهار کردن آن ناتوان است. در واقع اضطراب یک کشانند ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر می گیرد

شخصیت مجموعه ای سازمان یافته از خصوصیات نسبتا پایدار و مداوم است که بر روی هم یک فرد را از سایر افراد متمایز می کند. شخصیت را براساس صفت بارز به شخصیت های درونگرا ، برونگرا و ; تقسیم کرده اند، که هرکدام از این شخصیت ها ویژگی های خاص خود را دارند

اضطراب

اضطراب در سراسر طبقه بندی بیماری­های روانی به چشم می­خورد. این اختلال بالاترین حد رنج روانی است. اضطراب غالباً با ترس که داری پاره­ای از خصیصه­های روان شناختی و فیزیولوژیکی است مشتبه می­شود و ترجم دقیق کلم ترس[1] که توسط فروید به کار رفته مسایلی را در زمین فهم اصطلاحات مطرح می­کند. باید گفت که با پیشرفت بررسی­های مرضی نه تنها در راه متمایز کردن اشکال اضطراب گام برداشته شده بلکه تفاوت­های روان شناختی و فیزیولوژیکی ( گل هورن­[2] ) آن با ترس نشان داده شده و حتی در نمایاندن این تفاوت از راه تحلیل عوامل ( کتل[3] و بارتلت[4] 1971 ) توفیق حاصل شده است. اضطراب بدون آن که به منزل انگیزش باشد در بیشتر موارد نیزوی نیروی ایجاد اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارهاست

فروید ( در سال 1895 ) سازمان یافتگی اضطراب را زیر عنوان روان آزردگی اضطراب به صورت یک بیماری مستقل بنا کرد. این روان آزردگی دارای دو گروه از نشانه­های مرضی است: گروه اول گروهی است که در آن اضطراب به شکل حاد به صورت یک تجرب روان تنی[5] نشان داده می­شود و گروه دوم گروهی است که فرد تظاهرات گوناگون بدنی را به شکل نشانه­های مرضی آزردگی­های جسمانی از خود بروز می­دهد

 اضطراب به شکل یک بحران حاد، غالباً چندین دقیقه طول می­کشد، و در موارد افراطی چندین ساعت ادامه دارد. فرد در خود احساس نامطبوعی از یک ترس نا معین « ترس بدون موضوع » وحشت زدگی، بلکه درماندگی و حتی مرگ دارد. در اکثریت عظیمی از موارد، به این حالات، تظاهرات دستگاه عصبی مستقل، مشابه آنچه در  هیجان­ها وجود دارد، افزوده می­شوند: از قبیل تپش قلب، مشکلات تنفسی همراه با احساس فشردگی قفس صدری و خفگی، تعرق مفرط، لرزه، کم تنودی[6] و احساس سستی در پاها، در پاره­ای از موارد میل به ادرار کردن می­تواند به این بحران پایان بخشد. این نوع اضطراب به حوادث خاصی وابسته نیست و به همین دلیل به اضطراب

« نوسانی » موسوم است. اما با این وجود ممکن است با پاره­ای از کیفیاتی که از طنین فردی غنی باشند در رابطه باشد

به نظر می­رسد که هر فرد از نظر دستگاه مستقل عصبی تظاهرات خاص خود را دارد، و این امر به سود نظری لاسه[7] است،  فیزیولوژیستی که برای وی هر فرد دارای یک پاسخ اختصاصی و خود خاسته در برابر تنیدگی[8] هاست

اختلالات بدنی را که دارای طول مدت بیشتری هستند غالباً به اضطراب مزمن یا « معادل­های بحران اضطراب » ( فروید) تعبیر کرده­اند. این اختلالات ممکن است با بحران­های گاهگاهی همراه و یا از آنها مستقل باشند

 

تعریف اضطراب ، جنبه­ها و جلوه­های مختلف آن

اضطراب به منزل بخشی از زندگی هر انسان، در هم افراد در حدّی اعتدال آمیز وجود دارد و در این حدّ، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی می­شود به گونه­ای که می­توان گفت ، « اگر اضطراب نبود، هم ما پشت میزها یمان به خواب می­رفتیم » ( استیفن[9] ، 1982؛ به نقل از کامر[10] ، 1995 ) . فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظه­ای مواجه کند: اضطراب است که ما را وا می­دارد تا برای معاینه­ای کلی به پزشک مراجعه کنیم؛ کتابهایی را که از کتابخانه به عاریت گرفته­ایم بازگردانیم؛ در یک جاد لغزنده با احتیاط رانندگی کنیم ; و بدین ترتیب زندگی طولانی­تر، سازنده­تر و بارورتری داشته باشیم . بنابراین اضطراب به منزل بخشی از زندگی هر  انسان، یکی از مؤلفه­های ساختار شخصیت وی را تشکیل می­دهد و از این زاویه است که پاره­ای از اضطرابهای دوران کودکی و نوجوانی را می­توان بهنجار دانست و تأثیر مثبت آنها را بر فرایند تحول پذیرفت ؛ چرا که این فرصت را برای افراد فراهم می­آورند تا مکانیزمهای سازشی خود را در جهت مواجهه با منابع تنیدگی زا[11] و اضطراب انگیز گسترش دهند

به عبارت دیگر، می­توان گفت که اضطراب در پاره­ای از مواقع، سازندگی و خلاقیت را در فرد ایجاد می­کند، امکان تجسم موقعیتها و سلطه بر آنها را فراهم می­آورد و یا آنکه وی را برمی­انگیزد تا به جدّی با مسئولیت مهمی مانند آماده شدن برای یک امتحان یا پذیرفتن یک وظیف اجتماعی مواجه شود

بالعکس، اضطراب مرضی نیز وجود دارد، چرا که اگر حدّی از اضطراب می­تواند سازنده و مفید باشد و اگر اغلب مردم اضطراب را تجربه می­کنند، امّا این حالت ممکن است جنب مزمن و مداوم بیابد که در این صورت نه تنها نمی­توان پاسخ را سازش یافته تلقی کرد که فرد را از بخش عمده­ای از امکاناتش محروم می­کند،

فقط براساس راهبردهای محدود کنند آزادی و انعطاف فردی کاهش می­یابد و طیف گسترد اختلالهای اضطرابی را که از اختلالهای شناختی و بدنی تا ترسهای غیر موجه و وحشتزدگیها گسترده­اند، به وجود می­آورد

الف) اضطراب، عموماً یک انتظار به ستوه آونده است، به منزل چیزی است که  ممکن است در تنشی گسترده و موحش و اغلب بی­نام، اتفاق افتد. این حالت که به شکل احساس و تجرب کنونی مانند هر اغتشاش هیجانی در دو سطح همبست روانی و بدنی در فرد پدید می­آید، ممکن است به یک تهدید عینی « اضطراب آور » ( تهدید مستقیم یا غیر مستقیم مرگ، حادث شو م شخصی یا مجازات ) نیز وابسته باشد ( لافون[12]، 1973 )

ب) اضطراب عبارت است از واکنش فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز، یعنی موقعیتی که زیر تأثیر بالا گرفتن تحریکات اعم از بیرونی یا درونی واقع شده وفرد در مهار کردن آنها ناتوان است ( چاپلین[13]، 1975 )

ج) ناراحتی در عین حال روانی و بدنی که براثر ترسی مبهم و احساس نا ایمنی و تیره روزی قریب الوقوع در فرد آدمی به وجود می­آید ( پیه رون[14]، 1985 )

د) در چهار چوب، رفتاری نگری تجربی، اضطراب به منزل یک کشانند ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر می­گیرد. مثلاً در حضور یک محّرک غیر شرطی ( معمولاً یک شوک یا تکان )[15]، رفتارهایی از حیوان سرمی­زند که در حکم نشانه­های محرز اضطراب قلمداد می­شوند و دفع ادرار و مدفوع یا حمله به دستگاههای آزمایش و جز آن در شمار آنها قرار می­گیرند (چاپلین ، 1975 )

 ه) اضطراب به منزل حالت هیجانی توأم با هشیاری مستقیم نسبت به بی­معنایی، نقص و نابسامانی جهانی است که در آن زندگی می­کنیم ( ربر، 1985 )

و) نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یا بدبختیهای آینده ، توأم با احساس بی­لذتی[16] یا نشانه­های بدنی تنش، منبع خطر پیش بینی شده می­تواند درونی یا بیرونی باشد (  Dsm  IV ، 1994 )

دریک جمع بندی کلی ، شاید بتوان اضطراب را به عنوان احساس رنج آوری که با یک موقعیت ضربه آمیز کنونی یا با انتظار خطری که به شیئی نامعین وابسته است، تعریف کرد. در واقع ،بجز در پاره­ای از نظریه­های رفتاری نگر، از اصطلاح اضطراب معمولاً معنایی وسیعتر از آنچه  با تجربه­های رنج آور فرد مرتبط است، استنباط می­شود

به عبارت دیگر، اضطراب مستلزم مفهوم نا ایمنی یا تهدیدی است که فرد منبع آن را بوضوح درک نمی­کند، در حالی که اصطلاح ترس به احساسی پوشش می­دهد که در مقابل یک شیء که به منزل شیئی خطرناک محسوب می­شود، به وجود می­آید. از همین  زاویه است که اغلب روانشناسان ترس را از اضطراب متمایز کرده­اند. بدین معنا که ترس را واکنش در برابر خطری دانسته­اند که با ایجاد حالت احتیاط، اجتناب و گریز در فرد، بوجود می­آید

اضطراب به عنوان پاسخ آموخته شده

در نظری یاد گیری اجتماعی به جای تعارض های درونی، شیوه­هایی در مدار توجه قرارمی­گیرد که طی آن، اضطراب از راه یادگیری با برخی موقعیتها مرتبط می­شود. دختر بچه­ای که والدینش او را به خاطر عصیان در برابر خواستهایشان و پافشاری بر خواستهای خودش تنبیه کرده­اند، سرانجام یاد می­گیرد که درد تنبیه را به رفتار ابراز وجود پیوند دهد. از این راه بعدها هر بار که دختر به فکر ابراز وجود و ایستادگی در برابر والدین خود می­افتد، مضطرب می­شود

گاه ترسهایی که در دوران کودکی یاد گرفته شده به دشواری خاموش می­شود. برای نمونه، هرگاه نخستین واکنش کودک به صورت کناره گیری یا فرار از موقعیت اضطراب­زا باشد در آن صورت ممکن است کودک نتواند دریابد که چه وقت آن موقعیت خالی از خطرست. دختر- بچه­ای که به خاطر ابراز وجود تنبیه شده ممکن است هیچگاه یاد نگیرد که ابراز خواستها در برخی موقعیتها کاری درست و پاداش یابنده است

پژوهشهایی که با حیوانها شده نشان می­دهد که خاموش شدن پاسخهای اجتنابی تا چه اندازه می­تواند دشوار باشد. حیوانی که یاد گرفته برای اجتناب از ضرب برقی در جعب دو سره از رودی مانعی ببرد ممکن است  یاد بگیرد که با دریافت نشان هشدار همواره از روی مانع بپرد اگر چه به جز در چند کوشش نخست، در هم کوششهای بعدی به دنبال هشدار، ضربه­ای در کار نباشد. این حیوان حتی یک با هم فرصت یادگیری این نکته را به خود نمی­دهد که ضرب برقی قطع شده است

کودکی نیز که یک بار برخورد ناراحت کننده­ای با یک سگ داشته و پس از آن با دیدن هر سگ دیگری راه فرار در پیش می­گیرد. به همین ترتیب فرصتی پیدا نمی­کند تا دریابد که بیشتر سگها رفتار دوستانه­ای دارند، نکته اینجاست که چون فرار از سگ یک رفتار تقویت کننده است ( چون پاسخی است که ترس راکم می­کند) بنابراین کودک به این رفتار ادامه خواهد داد. یک بزرگسال نیز ممکن است از موقعیتهایی که در دوران کودکی برایش اضطراب­زا بوده­اند همچنان اجتناب کند، زیرا هیچگاه به ارزیابی دوبار تهدید مزبور نمی­پردازد یا درپی راه و روشی برای کنار آمدن با آن نمی­رود

  اضطراب در معنای نداشتن کنترل

گفته می­شود که هنگامی احساس اضطراب به آدمی دست می­دهد که با موقعیتی روبه رو شود که کنترلی برآن ندارد. ممکن است با موقعیت تازه­ای روبه رو گردیم و مجبور شویم آن را با دیدی که از دنیا و خودمان داریم در هم  آمیخته و سازمان بدهیم. یا چنانکه در مورد بسیاری از تجربه­های ما پیش می­آید، ممکن است در موقعیت مبهمی قرار گیریم و مجبور شویم آن را در تصویری که از جهان داریم بگنجانیم. در غالب نظریه­های اضطراب، کنترل ناپذیر بودن آنچه روی می­دهد و احساس در ماندگی در برابر آن ، هسته و مدار نظریه است. مثلاً  طبق نظری روانکاوی ، اضطراب هنگامی ایجاد می­شود که « تکانه­های کنترل ناپذیری خود را به خطر می­اندازند. مطابق نظری یادگیری اجتماعی ، هنگامی آدمیان مضطرب می­شوند که با محرک درد آوری روبه رو می­شوند که فقط از راه اجتناب می­توان آن را کنترل کرد. درجه و شدّ ت اضطرابی که در موقعیتهای فشار زا احساس می­شود تا حدود زیادی بستگی به این داردکه در نظر شخص، آن موقعیت تا چه مایه در کنترل و اختیار وی است

کنار آمدن با اضطراب

از آنجا که اضطراب ، هیجان بسیار نا گواری است نمی­توان آن را مدت درازی تحمل کرد. در این موارد سخت تمایل داریم کاری کنیم که ناراحتی تخفیف پیدا کند. در هر آدمی در طول زندگی روشهای گوناگونی برای کنار آمدن با موقعیتهای اضطراب زا و احساس اضطراب، تکوین می­یابد. برای کنار آمدن با اضطراب دو خط مشی اصلی وجود دارد. در یکی از آنها خود مسأله در مدار توجه قرار می­گیرد: شخص موقعیت اضطراب زا را ارزیابی می­کند و سپس دست به کار ی می­زند تا آن موقعیت را تغییر دهد یا از آن اجتناب نماید. در خط مشی دیگر، خود هیجان در مدار توجه قرار می­گیرد: شخص به جای درگیری مستقیم با مسأله­ای که اضطراب زا است می­کوشد تا از راه­های گوناگون از احساس اضطراب خود بکاهد

هر آدمی برای رویارویی با موقعیتهای فشار زا راه و روشی خاص خود دارد که در هر حال آمیزه­ای است از دو خط مشی هیجان- مدار و مسأله- مدار. در غالب موارد خط مشی مسأله- مدار، گرایش سالم­تری است، اما اینهم هست که برای هر مسأله­ای راه حل سهل و ساده­ای وجود ندارد. آدمیان در مواردی مانند بیماری وخیم یک فرد محبوب یا وابستگی یک والد پیر، ممکن است در عین کوشش برای حل مسأله، به دفاع از خویش در برابر اضطراب هم نیاز داشته باشند

شخصیت مضطرب

سازمان یافتگی اضطرابی شخصیت با واقعیات انکار ناپذیر روزمره مربوط می­شود. بدبختانه در موارد بسیار زیادی درک این چاچوب را به دریافت­های شهودی واگذار کرده­اند. رگه­های این خلق و خو را می­توان درگروه مرضی « روان دردمندی توان زدوده » اشنایدر ، در گروه « سرشت مضطرب » دوو[17] ولوگر[18] ، دو نوع » شخصیت توان زدود »[19] طبقه بندی­های روان پزشکی بازیافت: کتل توانسته است از طریق تحلیل عوامل و براساس اشباع علائم کلینیکی ، و مواد یک پرسشنامه و تست­های فیزیولوریک به وجود یک عامل اضطراب[20] دست یابد

تصویر شخصیت مضطرب، سیمای فرد نگرانی را به دست می­دهد که نسبت به تنیدگی­ها حساس است، فعالیت­های خود را از پیش با شکست مواجه می­بیند، در یک نا ایمنی اجتماعی و جهانی زندگی می­کند، نسبت به ظرفیت­ها کفایت­های خاص خود شک می­کند و برای خود و نزدیکان خود نگران است. به این سیما گروه دیگری از رگه­هایی که جنب توان زدودگی شخصیت را تشدید می­کنند افزوده می­شود

احساس خستگی دائم و پایین بودن سطح انرژی و شادی زندگی

این عناصر که مدت­ها به منزل عناصر غیرعینی یا فاعلی محض در نظر گرفته شده بوده­اند ممکن است لااقل با فروریختگی­های مختلف دستگاه عصبی مستقل که توسط کتل و همکاران او مشخص شده­اند مطابقت نمایند: « از زاوی درون بینی، اضطراب به منزل فقدان آرامش، تردید، عدم اعتماد و بی­کفایتی در تسلط بر موقعیت­ها است و به نظر محصول فرعی هر نوع تحریک کشاننده­ای شدیدی است که در برابر آن پاسخ­های مهارشده ومتناسب امکان پذیرنیستند. »

کتل و شییر[21] ­ در بررسی­های مختلفی ( 1961 و 1958 ) توانسته­اند اضطراب موقت را از اضطراب به عنوان یک رگ شخصیت، جدا سازند. در مورد اول ، بحث از یک حالت انتقالی است که در طول زمان نوسان­هایی از خود نشان می­دهد. در مورد دوم، ما در مقابل متغیرهایی پایدار، که در قالب یک واحد به هم پیوسته­اند و یک خصیص دائم شخصیت[22] را تشکیل می­دهند قرار گرفته­ایم. این عامل با نورزگرایی آیسنک که با عامل دیگر کتل[23]

(  موسوم به « رگرسیو » یا وایاز ) وفق می­دهد متفاوت است. این دو عامل نسبت به یکدیگر عمود هستند و روان آزرده­ها در حد بالای آنها قرار می­گیرند

اضطراب بنیادی: شالوده روان رنجوری

هورنای اضطراب بنیادی را به این صورت تعریف کرد: « احساس فراگیر و فزایند تنها و درمانده بودن در دنیای خصمانه » (هورنای، 1937 ، ص89) . اضطراب روان رنجور مبنای روان رنجوریهای بعدی است و به طور جدایی ناپذیری به احساسهای خصومت ربط دارد. صرف نظر از اینکه چگونه اضطراب بنیادی رانشان دهیم  ،احساس آن در هم ما مشابه است. به قول هورنای، ما خود را « حقیر، بی­اهمیت، عاجز، رهاشده، وبه خطر افتاده در دنیایی احساس می­کنیم  که پر از سوء استفاده، تقلب، تجاوز، خواری ، و خیانت است » ( 1937 ، ص 92 )

در کودکی سعی می­کنیم به چهار طریق از خود در برابر اضطراب بنیادی محافظت کنیم

1- کسب کردن محبت

2- سلطه پذیر بودن

3- کسب کردن قدرت

4- کناره گیری کردن

فرد با کسب کردن محبت از دیگران، در واقع می­گوید: « اگر مرا دوست داشته باشی به من آزار نمی­رسانی ». ما به چند طریق سعی می­کنیم محبت کسب کنیم: انجام دادن هر کاری که دیگری می­خواهد، رشوه دادن به دیگران، یا تهدید کردن دیگران برای تأمین کردن محبت دلخواه

سلطه پذیر بودن به عنوان وسیله­ای برای حفاظت از خود، شامل تن در دادن به خواسته­های فردی بخصوص یا هر کسی می­شود که در محیط اجتماعی ماست. افراد سلطه پذیر از انجام دادن هر کاری که دشمنی دیگران را بر انگیزد خودداری می­کنند . آنها جرأت انتقاد کردن از دیگران یا بی­احترامی به آنها را ندارند. آنها باید امیال شخصی خود را سرکوب کنند و نمی­توانند در برابر سوء استفاده از خود دفاع کنند زیرا می­ترسند این حالت دفاعی، دشمنی سوء استفاده کننده را بر انگیزد. اغلب افرادی که سلطه پذیرانه رفتار می­کنند معتقدند که از خود گذشته و فداکار هستند. به نظر می­رسد چنین افرادی می­گویند: « اگر تسلیم شوم صدمه نخواهم دید ». این حالت ، رفتار کودکی هورنای را تا 8 یا 9 سالگی توصیف می­کند. فردی که قدرت طلب است با کسب قدرت می­تواند درماندگی خود را جبران کند و از طریق موفقیت یا احساس برتری به امنیت برسد. به نظر می­رسد که این گونه افراد معتقدند که اگر قدرت داشته باشند هیچ کس نمی­تواند به آنها صدمه بزند. این بیانگر کودکی هورنای به هنگامی است که تصمیم گرفت برای موفقیت تحصیلی تلاش کند

این سه وسیل حفاظت از خود یک ویژگی مشترک دارند: فرد با پرداختن به هر یک از آنها سعی می­کند از طریق تعامل کردن با دیگران ، با اضطراب بنیادی مقابله کند. روش چهارم حفاظت از خود در برابر اضطراب بنیادی، کناره گیری از دیگران، نه به صورت جسمانی، بلکه به صورت روانی است. چنین آدمی سعی می­کند از دیگران مستقل باشد و برای ارضا کردن نیازهای درونی یا بیرونی به هیچ کس متکی نباشد. برای مثال، اگرکسی مال و منال زیادی را انباشته کند، در این صورت می­تواند برای ارضا کردن نیازهای بیرونی به آنها اتکا کند. متأسفانه، ممکن است چنین فردی به قدری تحت فشار اضطراب بنیادی باشد که نتواند از این مال و منال لذت ببرد. او باید از این اموال به دقت محافظت کند زیرا آنها تنها محافظ او علیه اضطراب هستند

آدم کناره گیر یا منزوی، در رابطه با نیازهای درونی یا روان شناختی، با دوری کردن از دیگران به استقلال می­رسد و برای ارضا کردن نیازهای عاطفی خود به دنبال کسی نمی­گردد. این فزایند، فروکشتن یا به حداقل رساندن نیازهای عاطفی را شامل می­شود. فرد منزوی با چشم پوشی از این نیازها، از خود در برابر صدمه دیدن از دیگران محافظت می­کند

چهار مکانیزم حافظت از خود که هورنای مطرح کرد یک هدف دارند: دفاع کردن در برابر اضطراب بنیادی. این مکانیزمها فرد را به جای خشنودی یا لذت، برای کسب امنیت و اطمینان خاطر، با انگیزه می­کنند. آنها دفاع علیه رنج هستند نه تعقیب بهزیستی

ویژگی دیگر این مکانیزمهای حفاظت از خود، نیرو و شدت آنهاست. هورنای معتقد بود که آنها می­توانند الزام آورتر از نیازهای جنسی یا سایر نیازهای روان شناختی باشند. امکان دارد که این مکانیزمها اضطراب را کاهش دهند ولی معمولاً به قیمت تحلیل رفتن شخصیت فرد تمام می­شود

معمولاً افراد روان رنجور برای کسب امنیت از بیش از یک مکانیزم استفاده می­کنند و ناسازگاری بین این چهار مکانیزم می­تواند زمینه را برای مشکلات بیشتر فراهم کند. برای مثال، امکان دارد کسی با نیازهای کسب قدرت وکسب محبت برانگیخته شود. شاید فردی بخواهد تسلیم دیگران شده و در عین حال، دوست داشته باشد بر آنها حاکم شود. امکان بر طرف کردن این ناسازگاریها وجود ندارد و می­توانند به تعارضهای شدیدتر منجر شوند

نظریه­های اضطراب

نظری روانکاوی ( فروید )

فروید اضطراب را ترس بی­هدف توصیف کرد؛ و آن را جزء مهمی از نظری شخصیت خود ساخت و تأکید کرد که اضطراب اساس ایجاد رفتار روان رنجور و روان پریش است. او اظهار داشت که نمون نخستین تمام اضطرابها ضرب تولد[24] است، مفهومی که شاگرد او اوتورنک [25]مطرح کرد

جنین  در رحم مادر در محیط بسیار پایدار و امنی قرار دارد، جایی که هر نیاز او بدون تأخیر ارضا می­شود. اما هنگام تولد، این ارگانیزم به محیط خصمانه­ای پرت می­شود. ناگهان، ضرورت می­یابد سازگار شدن با واقعیت را شروع کند، زیرا درخواستهای غریزی آن همیشه فوراً برآورده نمی­شوند

سیستم عصبی نوزاد که نارس است و آمادگی لازم را ندارد، ناگهان با انواع محرکهای حسی بمباران می­شود. در نتیجه، نوزاد جنبش­های حرکتی زیادی می­کند  و تنفس و ضربان قلب او افزایش می­یابند

این ضرب تولد همراه با تنش و ترس از اینکه  غرایز نهاد ارضا نخواهد شد، اولین تجرب اضطراب انسان است از این تجربه، الگوی واکنشها و ترسها به وجود می­آید

در صورتی که فرد با اضطراب مقابله کند چنانچه در معرض خطر مغلوب شدن توسط آن قرار بگیرد، گفته می­شود که این اضطراب آسیب زاست. منظور فروید این بود که فرد، صرف نظر از سن، به حالتی از درماندگی مانند آنکه در کودکی تجربه شده است تنزل می­یابد. در دوره بزرگسالی ، هر وقت که خود تهدید شود ، درماندگی بچگانه تا اندازه­ای تکرار می­شود

انواع اضطراب

فروید سه نوع اضطراب را مطرح کرد: اضطراب واقعی، اضطراب روان رنجور و اضطراب اخلاقی

اولین نوع اضطراب ، نوعی که سایر اضطرابها از آنها حاصل می­شوند، اضطراب واقعی یا عینی[26] است. این ترس از خطرات ملموس در زندگی عملی است. اغلب افراد به طور قابل توجیهی از آتش، طوفانها، زلزله، و بلایای مشابه می­ترسند ( از حیوانات وحشی، اتومبیلهایی که با سرعت حرکت می­کنند، و ساختمانی که در حال سوختن است می­گریزند )  اضطراب واقعی ، رفتار فرد را برای گریختن از خطرهای واقعی و محافظت کردن از خودش هدایت می­کند. وقتی که این تهدید دیگر وجود نداشته باشد، ترس نیز فروکش می­کند. اما این ترسهای مبتنی بر واقعیت می­توانند به افراط کشیده شوند. کسی که به خاطر ترس از اینکه اتومبیلی با او برخورد کند از خانه بیرون نمی­رود یا به خاطر ترس از آتش کبریت روشن نمی­کند، ترسهای مبتنی بر واقعیت را به نقطه نابهنجاری کشانده است

انواع دیگر اضطراب، اضطراب روان رنجور و اضطراب اخلاقی، برای سلامت  روانی فرد مشکل آفرین­تر هستند

اضطراب روان رنجور[27] در کودکی ریشه دارد، یعنی در تعارض ارضای غریزی با واقعیت. معمولاً کودکان به خاطر ابراز کردن تکانه­های جنسی و پرخاشگری تنبیه می­شوند. بنابراین، میل به ارضا کردن برخی تکانه­های نهاد، موجب اضطراب می­شود. این اضطراب روان رنجور ترس ناهشیار از تنبیه شدن به خاطر نشان دادن تکانشی رفتار تحت سلطه نهاد است. که این ترس از غرایز نیست، بلکه از آنچه ممکن است در نتیج ارضای غرایز اتفاق افتد است. در این حالت، بین نهاد و خود تعارض وجود داشته و مبنای واقعی دارد

اضطراب اخلاقی[28] از تعارض بین نهاد و فراخود ناشی  می­شود. در واقع، این ترس از وجدان است. وقتی که فرد برای نشان دادن تکانه­ای غریزی که با اصول اخلاقی او مغایر است تحریک می­شود فراخود او باعث می­شود احساس شرم و گناه کند و به این طریق از او انتقام می­گیرد. به زبان روزمره ممکن است خود را دچار عذاب وجدان توصیف کند

اضطراب اخلاقی بستگی دارد به اینکه فراخود چقدر کامل رشد کرده باشد. فردی که وجدان بسیار باز دارنده دارد از کسی که رهنمودهای اخلاقی نه چندان سفت و سختی دارد، بیشتر دچار تعارض می­شود. اضطراب اخلاقی نیز مانند اضطراب روان رنجور مبنای واقعی دارد. در اضطراب اخلاقی، احساس شرم و گناه از درون سرچشمه می­گیرد؛ این وجدان است که موجب ترس وگناه می­شود. فروید معتقد بود که فراخواد عقوبت سختی را برای تخلف از اصول خود می­طلبد

اضطراب به عنوان یک علامت هشدار دهنده به فرد خدمت کرده و به او خبر می­دهد که اوضاع درون شخصیت آن گونه که باید باشد، نیست. اضطراب در ارگانیزم، تنش به وجود می­آورد و بنابراین خیلی شبیه به سابق تشنگی یا گرسنگی، تبدیل به سایقی می­شود که فرد را برای رفع کردن آن باانگیزه می­کند. این تنش باید کاهش یابد

اضطراب به فرد خبر می­دهد که خود تهدید شده است و اگر دست به کار نشود، امکان دارد خود ساقط شود. خود چگونه می­تواند از خودش محافظت با دفاع کند. چند گزینه وجود دارد: گریختن از موقعیت تهدید کننده، جلوگیری از نیاز تکانشی که علت خطر است، یا اطاعت کردن از احکام وجدان. اگر هیچ یک از این روشهای منطقی مؤثر نباشند، فرد ممکن است به مکانیزمهای دفاعی متوسل شود که راهبردهای غیر منطقی طراحی شده برای دفاع کردن از خود هستند

مکانیزمهای دفاعی علیه اضطراب

 

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir