توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله تفاوت زندگی نامه ی دینی دو نسل دارای 134 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تفاوت زندگی نامه ی دینی دو نسل  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تفاوت زندگی نامه ی دینی دو نسل

فصل اول

کلیات

موضوع تحقیق

1-1مقدمه

1-2ضرورت و اهمیت موضوع

1-3بیان مسئله

فصل دوم

روش تحقیق

2-1 روش تحقیق

2-2روش انتخاب نمونه

2-3روش گردآوری داده ها

2-4مشکلات و تنگناها

فصل سوم

پیشینه ی تحقیق

3-1تحقیقات انجام شده داخلی

فصل چهارم

یافتههای تحقیق

1-4 داده های ناظر به واقع

1-4-1 طبقه ی اجتماعی و دینداری

1-4-2 رابطهی تحصیلات و شغل با دین داری

4-2 تجربه ها و روابط شکل دهنده زندگی

4-2-1روابط شکل دهنده

4-2-2نقش مذهب در شکل دهی پیوندهای اجتماعی

4-2-3تجربه های شکست و تنهایی

4-2-4محدودیت ها و ممنوعیت ها

4-2-5ایجاد حس معنا- تزلزل حس معنا

ارزشها و التزامات کنونی

4-3-1 ارزشها و اعتقادات

4-3-2 هدف زندگی

4-3-3 نقش اراده ی انسان

4-3-4نا امیدی

4-3-5 نگرانیها ازآینده

4-3-6 معنای مرگ;

4-3-7 چرا برخی بیشتر رنج میبرند؟

4-3-8 آیا زندگی مطابق باتلاش هرکس به او پاداش میدهد؟

4-3-9 زندگی انسان روی کرهی زمین

4- 4دین

4-4-1 وقتی خدا رو می پرستید چه احساسی دارید؟

4-4-2 رابطه دین و اخلاق

4-4-3 تصویر ایمان بالغ

فصل پنجم

نتیجه گیری

نتیجه ی تحقیق

منابع

ضمائم

1-متن مصاحبه نامه

قسمت اول .1 داده های ناظر به واقع

قسمت دوم: تجربه ها و روابط شکل دهنده ی زندگی

قسمت سوم:ارزش و التزامات کنونی

قسمت چهارم: دین

1-4 داده های ناظر به واقع

1-4-1 طبقه ی اجتماعی و دینداری

با توجه به اطلاعات بدست آمده، نوع دینداری و نوع شناخت پروردگار در افراد مختلف متفاوت است و عوامل متفاوتی در میزان و چگونگی آن دخالت دارند. اما یکی از مسائل مهم در این باره طبقه ی اجتماعی افراد و میزان رفاه و آسایش و یا فقر و تنگدستی افراد است که اگر ما بخواهیم براساس طبقه بندی اجتماعی آن را به سه دستهی بالا، متوسط و پایین تقسیم کنیم می توانیم تفاوت نوع دینداری و خداپرستی درآنها را مقایسه کنیم. به چند نمونه در این باره توجه می کنیم

     به عنوان مثال، در طبقه ی اجتماعی بالا زنی که شغل او آرایشگری است و در هر ماه بالای 300 هزار تومان درآمد دارد و شغل همسر وی آزاد بوده و در بازار گل فعال است و علاوه بر آن مغازه ی گل فروشی درنزدیکی محل سکونت خود در یوسف آباد دارند (که بر اساس همه ی  اینها می توان گفت در طبقه ی  اجتماعی بالای بالا قرار دارند). عقیده و نظرش درباره­ی دین داری چنین است: ” اعتقادات مذهبی، در کنارش هم مادیات هم معنویات، همش با هم مهمه چون فقط مادیات باشه و معنویات و اخلاق نباشه باز هم زندگی از هم میپاشه و مادیات هم نباشه بدبختی به وجود می یاره، اعتقاد هم خوبه چون اگر نباشه نمی شه. حالا به هر دینی و هر مذهبی باشه فرقی نمی کنه. مهم اینه که به یک سری قوانین و اصول پایبند باشند. من خودم بیشتر وقتایی که احساس میکنم دیگه به هیچی دسترسی ندارم متوسل می شم به اعتقاداتم. مثلاً زمانهایی که واسم مشکل پیش میاد مثل فوت مادرم که خیلی واسم سخت بود. اولین شکست زندگیم شکست عشقی و عاطفی بود و من به عشقم نرسیدم و همیشه کمبود اون رو تو زندگیم حس کردم و بعد از اون فوت مادرم بود. مرگ برای من معنای خاصی نداره وقتی می میریم تموم می شه. هنوز برام جا نیفتاده که اون دنیا هست یا نه. تجربه ی دینی نداشتم ولی شده یه وقتا از ته دل یکی از ائمه رو صدا زدم و جواب گرفتم. ولی خودم رو دین دار نمی دونم چون هیچ اعمالی از دینم رو انجام نمی دم و خیلی از من بهترها هستند که لیاقت دینداری رو دارن. احساس میکنم هنوز به اونجا نرسیدم که بتونم اعمال دینی رو انجام بدم  احساس می کنم آدم باید به یه حدی برسه و اونقدر خلوص داشته باشه که وقتی کاری انجام می ده فقط به خاطر خدا باشه

     گناه چیزیه که آدم برخلاف دستورات خدا انجام بده، باعث آزار دیگران بشه ولی من احساس گناه نمی کنم چون کاری نکردم که بخوام احساس گناه کنم در مورد خودم بعضی وقتا احساس خوبی دارم بعضی وقتا احساس بد. قبلاً خیلی احساس پوچی میکردم، احساس میکردم هیچی نیستم و ارزشی ندارم ولی الان احساس خوبی دارم.  فردی که ایمانش کامله فردیه که اعتقاد به خدا و پیغمبر داشته باشه. اعمال دینی رو خالصانه انجام بده و از نظر اخلاقی هم درست رفتار کنه

دختر23 ساله ی این خانواده که دانشجو است عقیده ی دینی خود را چنین بیان می کند: “ارزشها  و اعتقادات مهم در زندگی: درست زندگی کردن اینکه درست بری جلو حالا هر مسیری که انتخاب می کنی سعی کنی از راه درستش ادامه­اش بدی، صداقت داشته باشی تو زندگی و مردم آزاری نکنی. ولی اجباری نیست که حتماً همه ی مردم باید به یک سری مسائل اعتقاد داشته باشند. چون هرکس صلاح کار خودش رو می دونه و براساس اعتقادات خودش زندگی می کنه و باورهاش تا زمانی که خودش بخواد عوض نمی شه. اعتقادات آدم تو زندگیش خیلی مهمه و اگر نباشه آدم به اون مسیری که می خواد نمی رسه. مثلاَ من از خدا خواستم به خاطر گناهایی که انجام دادم منو ببخشه و کمک کنه از این به بعد درست زندگی کنم

     من تجربه ی دینی مهمی نداشتم ولی یکبار امامزاده صالح رفته بودم، خیلی روم تاثیر گذاشته بود و فکر می کردم خیلی به خدا نزدیک شدم و احساس آرامش زیادی داشتم. وقتی خدا رو عبادت می کنم یا به قول شما
می پرستم احساس آرامش و سبکبالی می کنم و به مراسمی که خیلی علاقه من خودم رو آدم دینداری نمی دونم چون خیلی کارها هست که نباید انجام بدم و خیلی کارها هستند که باید انجام بدم ولی نمی دم. درکل اون چیزهایی که دین خواسته من انجام نمی دم و نگاه دینیم درست نیست چون خیلی دین چیز پیچیده ای هست و نیاز به اعتقادات و باورهای خاصی داره که من اونها رو ندارم

گناه از نظر من یعنی آزار و اذیت دیگران. من خیلی احساس گناه می کنم چون خیلی کارها انجام دادم که می دونم درست نبوده و مرگ واسه من معنای ترس داره. اینطوری میگن که می ریم اون دنیا ولی حالا من نمی دونم واقعاً اون دنیایی وجود داره یا نه

     درکل درمورد خودم احساس میکنم که باید خیلی بهتر از چیزی باشم که الاْن هستم و ایمان کامل از نظر من ایمانیه که واقعی باشه فقط در ظاهر نباشه بلکه رفتار و اعمال انسان هم درست باشه”

   نمونه ی دیگر مربوط به طبقه ی متوسط میباشد خانم40 ساله با تحصیلات دیپلم که شغل او خانه دار میباشد و زندگی آنها از طریق حقوق بازنشستگی همسرش سپری می شود ودارای 2فرزند دختر ویک پسر می باشد درمورد ارزشها و اعتقادات مهم خود درزندگی چنین نظری دارند؛ “اعتقاد من فقط به خداست و چیزایی که اون از من خواسته برام ارزش داره و سعی میکنم تا اونجا که بتونم مطیع امر پروردگار باشم، هدف زندگیم اینه که خدا ازم راضی باشه و پاک و بی گناه باشم به نظر من همه ی مردم باید به خدا اعتقاد داشته باشند باید معاد و قیامت رو قبول داشته باشند و بدونند که یک روز واسه زندگیشون، کارهاشون بازخواست می شن.اگر واقعاً همه این عقاید رو باور داشتند دیگه اینقدر جرم وجنایت نبود، حرص و طمع نبود و این همه اتفاقات بد تو جامعه نمی افتاد اینا همه واسه بی دین و ایمانیه .همین طور قرآن برای من نمادی از آرامشه چون وقتی قرآن می خونم حس خوبی دارم چون فکر می کنم خدا با من ارتباط برقرار می کنه از طریق قرآن. در بعضی مواقع سر دو راهی قرار میگیرم وقتی به یه مهمونی یا عروسی دعوت میشم دوست ندارم شرکت کنم چون فقط باعث گناه میشه ولی از یک طرف هم قوم و خویش و فامیل هستند و اگر شرکت نکنم باعث ناراحتی میشه معمولا سعی میکنم آخر وقت تو اینجور مراسم شرکت کنم”

  همانطورکه ملاحظه می شود درخانوادهای که وضع مالی بهتر و آسایش و رفاه بیشتری وجود دارد اعتقاد به خدا کم رنگتر شده است ولی درخانوادهای که وضع مالی متوسط می باشد اعتقادات محکم ترمی باشد و بیشتر اوقات فرد به عبادت با خدا سپری میشود. در واقع می توان گفت فرو رفتن در تجملات باعث میشود که ذهن و فکر انسان در مادیات غرق شود و تنها در زمان بحرانها و مشکلات ناگهانی فرد به سمت خدا روی آورد

1-4-2 رابطهی تحصیلات و شغل با دین داری

میزان تحصیلات افراد می تواند برمیزان دینداری آنها تاثیرگذار باشد. از میان 15 والدینی که به سوالات پاسخ می دادند افرادی که تحصیلات بیشتری داشتند اطلاعات دینی کاملتر و دقیقتری نسبت به افرادی که تحصیلات پایین تری داشتند ارائه می دادند. هرچند که در انجام اعمال و واجبات دین کوتاهی از آنها مشاهده نمی شد. ولی درمیان نسل جدید با وجود اینکه اغلب تحصیلکرده و یا شاغل اند و اطلاعات دینی بسیار دقیقی دارند در بسیاری مواقع برخی از مسائل دینی را قبول نداشته و یا در انجام آنها کوتاهی می کنند

4-2 تجربه ها و روابط شکل دهنده زندگی

4-2-1روابط شکل دهنده

معمولاًَ جوانان با وجود ارزش و اهمیت زیادی که برای خانواده ی خود قائل هستند ولی رابطه با دوستان را ترجیح می دهند . اکثراً دخترها با مادر و دوستان خود صمیمی هستند، دوستان به دلیل درک بیشتر و هم صحبتی بیشتر و خانواده به دلیل وجود روابط عاطفی و احساسی، ولی در میان والدین مهمترین روابط در درجه ی اول رابطه با خانواده ذکر شده است و تنها در چند مورد علاوه بر خانواده بر روی دوستان هم تأکید شده است که البته در درجه دوم بعد از خانواده مورد اهمیت است به عنوان مثال : خانم 46 سال در پاسخ به این سوال که در حال حاضر کدام روابط در زندگی شما از اهمیت بیشتری برخوردار است چنین می گوید “با خانواده، با دوست زیاد رابطه ندارم الان همه چیزم شده خانواده و بچه هام”. در حالی که پسر24 ساله ی  او در پاسخ به این سوال میگوید : “رابطه با دوست دخترم الان خیلی مهمه چون باهاش از همه راحت ترم، مشکلاتم رو و همه چیزم رو بهش میگم  بعضی چیزا هست که حتی با پدر و مادرم هم نمی تونم بگم ولی به اون میگم.”

     مورد بعدی مادری می­گوید: “در حال حاضر رابطه با اعضای خانواده چون همدیگرو دوست داریم و بیشتر از دیگران همدیگرو درک می کنیم”. اما دختر این مادر در رابطه با همین موضوع چنین گفته است:” رابطه با دوست پسرم، چون خیلی با هم صمیمی هستیم و هیچ وقت به هم دروغ نمی گیم”

نمونه دیگر مادری است که می گوید: “رابطه با خواهر و برادر و فامیل، چون نه دختر دارم نه شوهر 5 تا پسر دارم و اهل دوست و رفیق هم نیستم یا دنبال بدبختیهای بچه هام یا خونه ی  اقوام”. اما پسراو چنین گفته است: “رابطه با دوست دخترم و همکارام، دوست دخترم چون به مقدار زیادی دوستشون دارم و بعد همکاران که هفته ای یکبار با هم می ریم بیرون و یه تفریحی
می کنیم و هر چند شبی هم یکبار می رم خونه به مادرم سر می زنم چون با برادرام زیاد رابطه ی خوبی ندارم زیاد خونه نمی رم”

نمونه ی  بعدی یک مادر است. وی می گوید: “رابطه با خانواده در درجه ی اول اهمیت قرار دارد ولی خانواده ای که منو درک نمی کنه وعقایدم رو قبول نداره باعث می شه که بیشتر با دوستایی باشم که با هم هم عقیده هستیم”. دختر : ” رابطه با مادرم و دوست پسرم چون با مادرم هم عقیده نیستم و همش با من قهره و با امین به خاطر محبت و علاقه”

در برخی موارد والدین هم دوستانی دارند ولی روابطه با دوستان در
درجه ی دوم و بعد از خانواده برایشان اهمیت دارد. به عنوان مثال مادری
می گوید: “رابطه با خانواده در درجه ی  اول و بعد از اون دوستام، چون واقعاً مثل یه خواهر می مونن برام و خیلی جاها کمکم کردن”.  دختر این خانم نیز چنین گفته است: “رابطه با دوستام چون با اونها راحت ترم و بیشتر با هم حرف می زنیم”. مادر دیگری هم می گوید: “در درجه ی اول رابطه با خانواده، همسر و بچه ها و بعد رابطه با دوست چون هم تو زندگی و هم تو روحیه ی انسان تأثیر خوبی داره”. دخترش نیز کم و بیش با وی موافق است: “رابطه ی عاطفی با خانواده و دوستان رو ترجیح میدم به رابطه ی کاری چون رابطه ی کاری رو همه جا و تو هر شرایطی پیدا میکنی ولی رابطه ی خانوادگی یا یه دوست خوب رو سخت می تونی پیدا کنی”

همان­طور که ملاحظه می شود متولدین دهه ی شصت رابطه با دوستان و
علی الخصوص دوستانی که از جنس مخالف خود هستند را به روابط دیگر ترجیح میدهند در حالی که والدین آنها در درجه ی اول رابطه با افراد خانواده را ترجیح میدهند و تنها در چند مورد علاوه بر خانواده، از رابطه با دوستان نیز سخن گفتنه اند

4-2-2نقش مذهب در شکلدهی پیوندهای اجتماعی

درباره نقش مذهب باید گفته شود که اغلب جوانان دراین زمینه متناسب با خانواده خود رفتار نمی کنند چرا که جوانان را نمی توان مجبور به آدابی کرد که والدین به آن خو گرفته اند زیرا آنان پیش از آنکه شبیه والدین باشند متناسب با زمان خود هستند و آنچنان عمل می کنند و در بسیاری از مواقع
نمی خواهند تشریفات و آداب معمول را دنبال کنند. به عنوان مثال، برای گذراندن اوقات فراغت و یا درمواقع شکست و تنهایی یک جوان به جای پناه بردن به خدا به موسیقی ویا هم صحبتی با دوستانش به آرامش دست پیدا میکند. از بین مصاحبه شوندگان یکی از والدین بر این عقیده است که”هنگام تنهایی و ناراحتی به طرف سجادهام  میروم و با صحبت کردن با خدا احساس آرامش و سبکی زیادی میکنم”. این درحالی است که دختر24 سالهی  او بر این عقیده است که”در این مواقع به موسیقی گوش میدهم آن هم از نوع غیر مجاز مثل داریوش و آهنگهای غمگین دیگر یا اینکه منتظرم تا یکی بیاد دلداریم بده”. همین مسائل است که باعث می شود که بین والدین و فرزندان آنها فاصله ایجاد شود و جوان به محیطهای بیرون ازخانه علاقمند شود

       دختر24 ساله دراین زمینه می گوید: “مادر من یک زن مذهبی، متعصب و بسیار خشک است که تنها عقیده خودش برایش مهم است و همه چیز را در حجاب می بیند و سر این مسائل گاهی مدتهای بسیار طولانی با من صحبت
نمی کند و قهر است اما من دوست دارم خودم باشم ولی مادرم اجازه نمی دهد و دائماً با من در ستیز است که کجا باید بروم و کجا نباید بروم، چه طور لباس بپوشم، چه طور بخندم و ; ولی من نمیتونم تحمل کنم و اونجوری که خودم دوست دارم رفتار می کنم”

     یا درنمونه ای دیگر چنین بیان شده است: “مادرم خیلی مهربونه و دوستش دارم ولی گاهی وقتا با هم نمی سازیم ایشون اهل نماز و قرآن خوندن وهمین طور بسیار متعصب هستند و من بعضی وقتها تحت فشار خانواده به خصوص مادرم مجبور شدم کارهایی رو انجام بدم که دوست نداشتم و
عقیده ی خودم نبوده مثلاً چادر سرکنم، نماز بخونم و الکی ادای مومن ها رو دربیارم. البته شاید اگر زور و اجبار بالای سرم نبود علاقمند می شدم و خیلی بیشتر از مادرم به این کارها می پرداختم ولی همیشه زور و اجبار بوده”

جوان دیگری از فرزندان دهه ی  شصت می گوید: ” مادرم خیلی خوب و خیلی مهربونه ولی بشدت مذهبی. همیشه درحال نماز خوندن و دعاکردن و حجاب گرفتنه. فقط مشکلش اینه که خیلی گیر میده. همش میگه آرایش نکن، لاک نزن، با مرد غریبه صحبت نکن، دوست پسر نداشته باش ولی من همیشه کار خودم رو می کنم”

     مورد دیگر رابطه ی خود را با والدیناش چنین شرح می دهد: “مادرم زیاد اهل نماز و حجاب گرفتن نیست ولی پدرم عقاید محکمی داره. یه آدم مستبد، خودخواه، و بداخلاقه و همیشه با کارهای من مخالف بوده با ارتباطم با جنس مخالف، با لباس پوشیدنم، رفتارم و غیره ; ولی من هیچوقت اونجوری که اون خواست زندگی نکردم و به خاطر همین همیشه بچه بد و سرکشی بودم از نظر پدرم”. به همین ترتیب، اختلاف عقیده و سلیقه بین متولدین دهه ی 60 و والدینشان به شدت به چشم می خورد و این درحالی است که والدین درگذشته و در زمانی که خودشان نوجوان بودند کاملاً مطیع خانواده و گوش به فرمان آنها بودند و هیچ کس جرأت مخالفت یا ستیز با پدر و مادر خود را نداشت. به عنوان مثال، یکی از والدین مصاحبه شونده می گوید: “در گذشته پدر و مادر من هر دو متدین و مذهبی بودند و حتی از چیدمان خونه ی ما این موضوع به چشم میخورد. مادرم بیشتر وقتش رو قرآن می خوند و همیشه قرآن مادرم با اون چهارپایه چوبیش روی تاقچه بود و پدرم هم همیشه با تسبیحش مشغول ذکر گفتن بود و ما هم با توجه به محیط و فرهنگ خانوادمون رشد کردیم و هیچ وقت به مخالفت و ناسازگاری با والدینمون نمی پرداختیم و همیشه هم احترام می ذاشتیم و هم اطاعت می کردیم”. یکی دیگر از والدین رابطه ی خود را با پدر و مادرش چنین توصیف کرده است: “پدرم بسیار متدین بود و مادرم هم همین طور به طوری که هر روز من و خواهر برادرامو صبح برای نماز بیدار میکردند و از ما میخواستن همیشه حجابمون رو رعایت کنیم. تأثیر حرفها و صحبتهای اونها تا همین الاْن تو زندگی ما ها خودشو نشون میده ولی جوونای الاْن اصلاً گوش شنوا ندارند و اصلاً نمی خوان که گوش شنوا داشته باشند. قدیما احترام به پدر و مادر حرف اول و آخر رو میزد ولی الاْن دیگه نه ;”

“پدر و مادرم متدین بودند و نماز اول وقتشون ترک نمی شد. حروم و حلال سرشون می شد و ما به دلیل احترام زیاد گوش به فرمان اونها بودیم و همه چیز رو رعایت می کردیم “

     بنابراین، به این نتیجه می رسیم که یکی از تفاوتهای اصلی و اساسی بین متولدین دهه60 و والدینشان اختلاف عقیده و سلیقه ای است که در بین آنها به چشم می خورد. مخالفتها و نافرمانیهای فرزندان اکنون فراوان دیده میشود درحالی که در گذشته چنین اختلافی بین والدین و فرزندان به طور مشهود به چشم نمی خورده است و معمولاً فرزندان متناسب با فرهنگ و منش خانواده و والدین خود رفتار می کردند و به اندازه ی نسل جدید خواهان استقلال و آزادی نبودند

4-2-3تجربه های شکست و تنهایی

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir