توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله سیمای پیامبر اعظم – ص- و کتاب های درسی دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله سیمای پیامبر اعظم – ص- و کتاب های درسی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله سیمای پیامبر اعظم – ص- و کتاب های درسی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله سیمای پیامبر اعظم – ص- و کتاب های درسی :

سیمای پیامبر اعظم – ص- و کتاب های درسی

قبل از بعثت پیامبر (ص)
قبل از بعثت
تولد و کودکی
بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( برابر 25آوریل 570 میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب ( مدینه ) چشم از جهان فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد. زن عبد الله ، مادر ” محمد ” آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه ” آمنه ” پسر عزیزش ، محمد را به دایه ای به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگیهای شهر پرورش

یابد . ” حلیمه ” زن پاک سرشت مهربان به این کودک نازنین که قدمش در آن قبیله مایه خیر و برکت و افزونی شده بود ، دلبستگی زیادی پیدا کرده بود و لحظه ای از پرستاری او غفلت نمی کرد. کسی نمی دانست این کودک یتیم که دایه های دیگر از گرفتنش پرهیز داشتند ، روزی و روزگاری پیامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا پایان روزگار با عظمت و بزرگی بر زبان میلیونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صدای بلند برده خواهد شد ، و مایه افتخار جهان و جهانیان خواهد بود . ” حلیمه ” بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی رسیده بود به مکه باز گردانید . دو سال بعد که ” آمنه ” برای دیدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفت ، فرزند دلبندش را نیز همراه برد . پس از یک ماه ، آمنه با

کودکش به مکه برگشت ، اما دربین راه ، در محلی بنام ” ابواء ” جان به جان آفرین تسلیم کرد ، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دو چندان اثر کرد . سپس زنی به نام ام ایمن این کودک یتیم ، این نوگل پژمرده باغ زندگی را همراه خود به مکه برد . این خواست خدا بود که این کودک در آغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود ، تا رنجهای تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در بوته آزمایش قرار گیرد ، تا در آینده ، رنجهای

انسانیت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نیک دریابد . از آن زمان در دامان پدر بزرگش ” عبد المطلب ” پرورش یافت . ” عبد المطلب ” نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی در پیشانی تابناکش ظاهر بود ، مهربانی عمیقی نشان می داد . دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب ، ” محمد ” از سرپرستی پدر بزرگ نیز محروم شد . نگرانی ” عبد المطلب

” در واپسین دم زندگی بخاطر فرزند زاده عزیزش محمد بود . به ناچار ” محمد ” در سن هشت سالگی به خانه عموی خویش ( ابو طالب ) رفت و تحت سرپرستی عمش قرار گرفت . ” ابوطالب ” پدر ” علی ” بود . ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ، یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف و مهربانی ، از برادرزاده عزیزش پرستاری و حمایت کرد . حتی در سخت ترین و ناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل ، برای نابودی ” محمد ” دست در دست یکدیگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمایت برادرزاده اش سپر بلا کرد و از هیچ چیز نهراسید و ملامت ملامتگران را ناشنیده گرفت .

 

نوجوانی و جوانی
آرامش و وقار و سیمای متفکر ” محمد ” از زمان نوجوانی در بین همسن و سالهایش کاملا مشخص بود . به قدری ابو طالب او را دوست داشت که همیشه می خواست با او باشد و دست نوازش بر سر و رویش کشد و نگذارد درد یتیمی
او را آزار دهد . در سن 12سالگی بود که عمویش ابو طالب او را همراهش به سفر تجارتی – که آن زمان در حجاز معمول بود – به شام برد . درهمین سفر در محلی به نام ” بصری ” که از نواحی شام ( سوریه فعلی ) بود ، ابو طالب به ” راهبی ” مسیحی که نام وی ” بحیرا ” بود برخورد کرد . بحیرا هنگام ملاقات محمد – کودک ده یا دوازده ساله – از روی نشانه هایی که در کتابهای مقدس خوانده بود ، با اطمینان دریافت که این کودک همان پیغمبر آخر الزمان است .
باز هم برای اطمینان بیشتر او را به لات و عزی – که نام دو بت از بتهای اهل مکه بود – سوگند داد که در آنچه از وی می پرسد جز راست و درست بر زبانش نیاید . محمد با اضطراب و ناراحتی گفت ، من این دو بت را که نام بردی دشمن
دارم . مرا به خدا سوگند بده ! بحیرا یقین کرد که این کودک همان پیامبر بزرگوار خداست که بجز خدا به کسی
و چیزی عقیده ندارد . بحیرا به ابو طالب سفارش زیاد کرد تا او را از شر دشمنان بویژه یهودیان نگاهبانی کند ، زیرا او در آینده مأموریت بزرگی به عهده خواهد گرفت . محمد دوران نوجوانی و جوانی را گذراند . در این دوران که برای افراد عادی ، سن ستیزه جویی و آلودگی به شهوت و هوسهای زودگذر است ، برای محمد جوان ، سنی بود همراه با پاکی ، راستی و درستی ، تفکر و وقار و شرافتمندی و جلال . در راستی و درستی و امانت بی مانند بود . صدق لهجه ،راستی کردار ، ملایمت و صبر و حوصله در تمام حرکاتش ظاهر و آشکار بود . از آلودگیهای محیط آلوده مکه بر کنار ،

دامنش از ناپاکی بت پرستی پاک و پاکیزه بود بحدی که موجب شگفتی همگان شده بود ، آن اندازه مورد اعتماد بود که به ” محمد امین ” مشهور گردید . ” امین ” یعنی درست کار و امانتدار . در چهره محمد از همان آغاز نوجوانی و جوانی آثار وقار و قدرت و شجاعت و نیرومندی آشکار بود . در سن پانزده سالگی در یکی از جنگهای قریش با طایفه

” هوازن ” شرکت داشت و تیرها را از عموهایش بر طرف می کرد . از این جا می توان به قدرت روحی و جسمی محمد پی برد . این دلاوری بعدها در جنگهای اسلام با درخشندگی هر چه ببیشتر آشکار می شود ، چنانکه علی ( ع ) که خود از شجاعان روزگار بود درباره محمد ( ص ) گفت : ” هر موقع کار در جبهه جنگ بر ما دشوار می شد ، به رسول خدا پناه می بردیم و کسی از ما به دشمن از او نزدیکتر نبود ” با این حال از جنگ و جدالهای بیهوده و کودکانه پرهیز می کرد . عربستان در آن روزگار

مرکز بت پرستی بود . افراد یا قبیله ها بتهایی از چوب و سنگ یا خرما می ساختند و آنها را می پرستیدند . محیط زندگی محمد به فحشا و کارهای زشت و می خواری و جنگ و ستیز آلوده بود ، با این همه آلودگی محیط ، محمد هرگز به هیچ گناه و ناپاکی آلوده نشد و دامنش از بت و بت پرستی همچنان پاک ماند . روزی ابو طالب به عباس که جوانترین عموهایش بود گفت :

” هیچ وقت نشنیده ام محمد ( ص ) دروغی بگوید و هرگز ندیده ام که با بچه ها در کوچه بازی کند ” .
از شگفتیهای جهان بشریت است که با آنهمه بی عفتی و بودن زنان و مردان آلوده در آن دیار که حتی به کارهای زشت خود افتخار می کردند و زنان بدکار بربالای بام خانه خود بیرق نصب می نمودند ، محمد ( ص ) آنچنان پاک و پاکیزه زیست که هیچکس – حتی دشمنان – نتوانستند کوچکترین خرده ای بر او بگیرند . کیست که سیره و رفتار او را از کودکی تا جوانی و از جوانی تا پیری بخواند و در برابر عظمت و پاکی روحی و جسمی او سر تعظیم فرود نیاورد ؟ !
سیره عملی پیامبر (ص)
از جمله سیره عملی پیامبر (ص) ایجاد اخوت و برادری بین مسلمانان و یا شیوه اجتماعی اخلاقی پیامبر اعظم (ص)این بود که در هنگام ضرورت با اجرای عقد اخوت بین مهاجرین و انصار باعث الفت، محبت و وحدت و هماهنگی بیشتر بین آنان می شد.
مشورت:
مشورت با یاران واصحاب یکی دیگر از خصوصیات پیامبر (ص) بود. ایشان به ویژه در مسائل اجرایی چون حکومت داری و جنگ به مشورت و تعامل با اصحاب خود می پرداخت. مثلاً پیامبر در سه مرحله از جنگ بدر با اصحاب مشورت کرد و بعد دست به اقدام عملی زد. این روش تعامل پیامبر (ص) و به تعبیر دیگر نقد پذیری ایشان امروز از جمله نیازهای اساسی کارگزاران دولت و نظام است و می توانیم از آن به بهترین شکل بهره مند شویم.
عفو و گذشت:
نکته دیگر از سیره اخلاق سیاسی اجتماعی پیامبر اعظم عفو و گذشت بود که حتی بعد از جنگ احد به دلیل جسارت به جنازه حمزه در مقام انتقام از زن ابوسفیان برنیامد و با عفو و گذشت خود بسیاری از کفار را به دین اسلام متمایل کرد.
حال که سخن از عفو و گذشت به میان آمد به خاطر اهمیت مسئله در پایان این بحث به یک حدیث زیبا در مورد گذشت از پیامبر اکرم (ص) اشاره می کنم که انشاءالله خیر باشد.

در حدیث آمده است از:
پیامبر خدا (ص) پرسیدند بهترین بندگان چه کسانی هستند پیامبر خدا (ص) فرمودند:
1- الذین اذا احسنوا استیشروا: کسانی هستند در حق کسی نیکی کردند شاد می شوند.
2- و اذا اساووا استغفروا: هر گاه بدی کنند پشیمان می شوند.

 

3- و اذا ابتلو صبروا: هر گاه به بلایی مبتلا شوند صبر می کنند.
4- و اذا اعملو شکروا: هر گاه به آنها چیزی بخشیده شود تشکر می کنند.
5- و اذا اغضبوا غفروا: هنگامی که خشمناک شوند عفو و اغماض را پیشه خود می سازند.
سیره زندگی پیامبر

1- نماز در نظر رسول خدا (ص)
پیامبر اکرم (ص) علاقه زیادی به نماز داشت و میفرمود
(( قره عینی فی الصلوه : روشنی چشم من در نماز است ))
پیامبر اکرم نماز را به ستون چادر تشبیه کرده ومی فرمود اگر ستون چادر ثابت وپا بر جا باشد طناب ها ومیخ ها وپوشش ان پا بر جا خواهد بود وگر نه با شکست ستون هر یک از انهاد سودی نخواهند داشت از این پیام میتوان در یافت که روح دین توجه به خدا وار تباط با اوست اگر چنین توجه وار تبا طی در کار نبا شد سایر امو نیز سودی نخواهد داشت
2- تلا ش وفعالیت :
پیا مبراکرم (ص) از دوران کودکی پر تحرک وعلاقه مند به کار وفعالیت بود سراسر زندگی پیامبر اکرم وسایر پیشوایان اسلام تلاش وتحرک بود از خواب واستراحت زیاد منع میکردند وکار را وسیله رشد وشکوفایی روحی ومعنوی انسان معرفی می نمودند امام علی (ع) فر مودند : تفریحی بهتر از کار نیست یعنی کار علا وه بر اینکه وسی له تامین معاش است وبه رشد اقتصادی جامعه ورسیدن به استقلا کمک میکند رد عین حال وسیله ایجادنشاط روحی و از میان رفتن افسردگی است واذا در سلامت روانی انسان بسیار موثر است
3- سادگی و بی الایشی :
پیامبراکرم (ص) به کم ترین مقدار از نعمت های دنیا قناعت می کرد وکم مینوشید وکم میخورد وجامه ای ساده می پوشید اما در عین سادگی طر فدار فلسفه فقر نبود مال وثروت رات به سود جامعه وبرای صرف در راههای مشروع جامعه لازم میشمرد زندگی او در خانه بی تکلف واکنده از عشق وصلح ومحبت خانوادگی است از غذا هایی که به ان رغبت نمی کرد عیب جویی نمی نمود روی زمین با بی نوا یا ن غذا می خورد به یار ان خود می فرمود خوشبخت ترین مردم در نظر من مومنی است متعلقاتش کم واز نماز بهره مند باشد

4- پاکیزگی واراستگی :
پیامبر اکرم (ص) به پاکیزگی واراستگی توجه خاصی داشت خانه پیامبر با همه سادگی همیشه پاکیزه بود میفرمود محوطه جلوی خانه خود را جارو بزنید وتمیز کنید از ناشسته رها کردن ظرف های غذا وظروف اب وغذا را بدون سر پوش گذاردن نهی می کرد دستور داده بود اب ها را مطلقا الوده نسازند ودر موقع شستشوی بدن داخل نهر ها نشوند می فر مود خداوند ژولیدگی والودگی را دشمن میداند

5-عفو وگذشت :
چشم پوشی از خطای دیگران وگذشتن از حق خود از سجایای بارز پیامبر اکرم (ص) بود اما نباید فراموش کرد که ان همه عفو وگذشت همه مر بوط به مواردی بود که جنبه های شخصی داشت ولذا در مسایل اصولی وعمومی با کمال قدرت وصلابت عمل میکرد وتا احقاق حق نمی نمود ارام نمی گرفت در اجرای عدالت ودفاع از حق قاطع وسخت گیر بود توصیه وخواهش هیچ کس اور ا از اجرای عدالت باز نمی داشت

6-معاشرت با مردم :
رفتار پیامبر (ص) با مردم به قدری محبت امیز بود که مردمان اور ا برای خود پدری مهر بان ودلسوز می دانستند ودر دشواری ها ومشکلا ت زندگی به او پناه می بر دند به یاران خود میفرمود بدی های یکدیگر را پیش من باز گو نکنید زیرا دوست دارم بادلی خالی از کدورت باشما معاشرت داشته باشم هنگامی که یکی از اصحاب راغمگین وپریشان می دید با شوخی کردن اور را مسرور مساخت ومی فرمود خداوند کسی را که با ترش رویی با برادرانش روبرو شود دشمن میداند شوخ طبع وبذله گو بود اما هیچ وقت از حریم ادب ووقار خارج نمیشد ودر این کار زیاده رویی نمی کرد هر کسی به خانه ان حضرت می رفت با

کمال احترام ومحبت با او رفتار می نمود تا انجا که گاهی ردا وبالا پوش خود را زیر او پهن واز حضور او بلند نمی شد تا وقتی که خود او بلند شود وقتی با مردم می نشست سعی می کرد تاانجا که می شد با انها هماهنگ شود اگر در باره امور معنوی سخن می گفتند با ان ها همراهی می نمود واگر در باره امور ظاهری ودنیوی حر ف می زدند برای اظهار مهربانی با انها هم سخن میشد
7- حقوق همسایه:
پیامبراکرم(ص) به مراعات حقوق همسایه تاکید بسیار می کرد ومسلمانان را سفارش می کرد که روابط خود را با همسایگان بر مبنای نیکی ومحبت بنیان نهند تا انجا که در غزوه “تبوک” اعلام کرد هر کس همسایه خود را ازار رسانده با ما نیاید روزی خطاب به پیروان خود فر مود هر کس به خدا وروز جزا ایمان دارد باید احترام همسایه اش را مراعات کند حرمت همسایه مانند حرمت مادر بر فرزند است
ب:اقتصادی
پیامبر گرامی اسلام برای امور اقتصادی امت خود دارای برنامه های خاصی بودند وایشان سعی می کردند که تعادل اجتماعی را میان مردم برقرار کنند وفقر را از جامعه دور کنند وطوری بیت المال را میان مردم تقسیم کنند که به همه به طور مساوی سهم برسد
بعد های اقتصادی :
1-راهی برای مبارزه با فقر :
اسلام دینی اجتماعی است وسعادت فرد را از سعادت جامعه جدا نمی داند در جامعه ای که فقر گریبان عده زیادی از مردم را گر فته باشد فرد مسلمان نباید نسبت به این نا برابر ی اجتماعی بی اعتنا باشد ونباید تصور کند که میتوان فقط با عباداتی مانند نماز وروزه به رستگاری برسند زیرا رسیدگی وتوجه به خلق خدا نیز عبادت است کمک به نیا زمندان به اندازه ای مهم است که در قران به موارد بسیار(دادن ذکات ) که سبب بهبود وضع اقتصادی جامعه وکاهش فقر میشود در ردیف (بر پا داشتن نماز) ذکر شده واین دو عبارت در کنار هم وبا هم توصیه شده است کسانی که خود غرق در ناز ونعمتند ودائما ثروت خود را بیشتر وبیشتر می کنند ودر فکر مرحومان نیستند از اسلام به دورند حضرت علی می فرمایند ” خداوند سبحان روزی فقیران را در اموال ثروتمندان معین وواجب کرده وهیچ فقیری گرسنه نمی ماند مگر به علت انکه ثروتمندی از حق او به نوایی رسیده وخداوند ثروتمندان را در این کار باز خواست خواهد کرد “

یکی از این راهها بر قراری مالیات هایی مانند ذکات وخمس است اما راه دیگر توصیه به انفاق است اسلام از مسلمانان خواسته تا اگاهانه بدون ترس از حکومت وقانون برای رضای خدا به مستمندان کمک کنند”انفاق”یک عمل انسانی است واسلام همان طور که برای ایجاد رونق اقتصادی انگیزه انسانی “مالکیت خصوصی را نادیده گرفت برای تعدیل ثروت ومبازره با اخلاق طبقاتی انگیزه انسانی رحم و دستگیری از هم مستضعفان را که در هر انسانی وجود دارد را فرا موش نکرده است ان کسی که انفاق میکند باید بداند هر چند یک عمل انسانی واجتماعی پسندیده انجام داد ه اما خود او در معرض یک خطر است وان خطر خود بینی است که ممکن است وی را دچار تکبر کند وبر سر ان بیچاره نیازمندی که کمک در یافت کرده منت بگذارد واو را نارا حت کند

2- بر قراری عدالت اجتماعی :
چون انسان موجودی اجتماعی است حرکت خدا جویانه او جز در سایه نظام متعادل اجتماعی امکان پذیر نیست از این رو پیا مبران که ندای “ازادی معنوی”در پرتو ایمان به خدا را سر داد ه اند فر یاد” ازادی اجتماعی” در پرتو جهاد ومبارزه را نیز بلند کرده اند پیام انبیاء این نبود که درون را اصلا ح کنید وبه برون کاری ندا شته با شید اخلا ق را بسازید اجتماع خود به خود سا خته می شد تار یخ زند گانی وقیام پیامبرا ن اکنده است از مبارزات پیامبران با نا همواری های اجتماعی مراجعه به قران کریم هیچ گونه تردیدی بر جای نمی گذارد که بر قراری عدالت اجتماعی یکی از اساسی ترین اهداف مشترک همه پیامبران بود ه است قران در عین حال که همه جا ندای توحید ویگانه پرستی سر میدهد مردم را به مبارزات اجتماعی برای به دست اوردن حقوق خود و دیگران فرا می خواند در جایی مردم را سرز نش می کند که : “وما لکم لا تقاتلونه فی سبیل اله والمستضعفین : چه می شود شما را چر ا نمی جنگید ؟ در راه خدا ودر راه مستضعفین در این ایه برای تحریک به جهاد به دو ارزش تا کید شده است یکی اینکه راه راه خداست ودومی اینکه انسان های بی پناهی در چنگال ستمگران گر فتار مانده وبه استضعاف کشیده شده اند یعنی تا کید به ایجاد عدالت اجتماعی به همین دلیل است که بیشتر مخالفین پیامبران را مستکبرین وبیشتر ترفداران انها را محرومین تشکیل داده اند
معجزات پیابر اسلام
ادانشمندان اسلام برای رسول گرامی، حدود هزار معجزه در كتب تاریخی _ حدیثی نقل كرده اند.
اینها معجزاتی است كه همزمان با ولادت آن بزرگوار شروع و تا پایان عمر آن وجود مقدس و منور ادامه می یابد. این دانشمندان معجزات رسول گرامی اسلام را بر دو دسته تقسیم بندی نموده اند. طبق این تقسیم بندی ، بعضی از معجزات در زمان حیات رسول گرامی اسلام بوقوع پیوسته است و بعضی نیز بعد از حیات آن بزرگوار محقق شده است. ما ابتدا به تقسیم بندی این دانشمندان اشاره خواهیم نمود و در انتها به یك تقسیم بندی جدید خواهیم پرداخت.
1_ دانشمندان اسلام، ابتدا به معجزاتی پرداخته اند كه در زمان خود آن بزرگوار به وقوع پیوسته است. منظور از زمان خود آن حضرت، آن معجزاتی است كه در طول 63 سال عمر پربركت آن وجود نورانی به وقوع پیوسته است و مردمان با چشم دیده اند و برای آیندگان نقل نموده اند. از مهمترین این معجزات، حوادثی است كه در هنگام ولادت آن حضرت اتفاق افتاده است. طبق نقل مورخان اسلام، هنگامی كه رسول خدا متولد شد، طاهر و پاك از هر گونه خون و نجاسات بود. با پاهای مباركشان زمین

 

را لمس نمودند. بلافاصله به سوی كعبه به سجده افتادند. سپس سر مباركشان را به سوی آسمان بلند كرد و به توحید خدای یكتا و نبوت خودش شهادت داد. آنگاه حضرت آمنه، مادر گرامیشان را مورد خطاب قرار داده و این گونه به او فرمودند: « ولدت خیر الناس، فسمیه محمداً» یعنی بهترین انسانها را به دنیا آوردی، پس نام او را محمد بگذار. از دیگر عجایبی كه در این لحظه اتفاق افتاد، این بود كه: « تمامی بتها به صورت بر زمین افتادند. ایوان كسری، قصر بزرگ و با شكوه پادشاها

ن ساسانی، كه حاكمان ایران آن روز بودند، شكست و آتشكده فارس كه حدود هزار سال روشن بود، به ناگاه خاموش شد».
بعضی دیگر از معجزات آن بزرگوار مربوط به زمان رسالت آن حضرت در مكه است _ گر چه از زمان ولادت تا رسالت آن بزرگوار، معجزات فراوان دیگری نیز اتفاق افتاد. اما چون بنای ما بر نقل اجمال و اختصار است لذا از ذكر آن چشم پوشی می نمائیم _ از مهمترین معجزاتی كه در این دوره اتفاق افتاد، می توان به واقعه « انذار » اشاره كرد كه رسول مكرم اسلام از جانب خدا

ی بزرگ و به وسیله آیه شریفه « و انذر عشیرتك الاقربین» (سوره شعراء ، آی 214) مأمور ابلاغ آشكار رسالت گردید. رسول خدا برای اجابت این امر، ابتدا از نزدیكان خود شروع كردند و آنها را دعوت نمودند. ابن اثیر كه از مورخان مشهور اسلام است در كتاب تاریخ خود _ الكامل _ این واقعه را از زبان آقا و مولایمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام، چنین نقل می كند: هنگامی كه آیه انذار نازل شد، رسول خدا مرا خواست و فرمود: یا علی، همانا خداوند مرا امر نموده كه عشیره خویش را

انذار نمایم. پس برایمان یك صاع گندم، یك پای گوسفند و ظرفی شیر تهیه نما و فرزندان را جمع كن تا آنها را طعام دهم، آنگاه آنها را از آنچه بدان امر شده ام، آگاه نمایم. علی علیه السلام می فرمایند: آنگونه كه رسول خدا فرموده بود، انجام دادم. دعوت شده ها چهل نفر شدند. هنگامی كه جملگی جمع شدند، رسول خدا مرا دستور دادند طعامی را كه ساخته بودم برایش بیاورم. رسول خدا پاره ای گوشت برگرفت. پاره پاره ساخت و در اطراف سفره ریخت و گفتند: بخورید به نام خدا. همه از آن طعام خوردند و نوشیدند و سیر شدند و خوراكیها هم چنان باقی ماند. سپس رسول خدا به سخن آمده و گفتند: ای

فرزندان عبدالمطلب به خدا قسم هیچ جوان عربی نمی شناسم بهتر از آنچه من برای شما آورده ام، برای قوم خود آورده باشد. به راستی خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام و خدای مرا فرموده است: شما را به جانب او دعوت كنم. ای بنی

عبدالمطلب! خدا مرا بر همه مردم عموماً و بر شما خصوصاً مبعوث كرده و گفته است : « و انذر عشیرتك الاقربین » و من شما را به دو كلمه ای كه بر زبان سبك و در میزان سنگین است ، دعوت می كنم. به وسیله این دو كلمه عرب و عجم را مالك می شوید و امتها رام شما می شوند. با این دو كلمه وارد بهشت می شوید و با همین دو كلمه از دوزخ نجات می یابید: گفتن لا اله الا الله و گواهی بر پیامبری من. پس كدام یك از شما مرا در این راه كمك می دهد تا برادر و وصی و خلیفه من در میان شما باشد؟ پس احدی از آنان وی را پاسخ نداد. اما من كه از همه خردسالتر و كوچكتر بودم، گفتم: یا رسول الله! من شما را در این راه یاری می نمایم. پس گفت: بنشین! و سپس گفتار خویش را تكرار كردند و همچنان خاموش ماندند تا من گفتار نخستین خود را باز گفتم. پس گفت: بنشین! و بار سوم سخن خود را بر آنان تكرار فرمودند و احدی از ایشان حتی به یك حرف وی پاسخ نگفت و باز من برخاستم و گفتم: یا رسول الله! برای یاری شما در این امر آماده ام. پس گردنم را گرفتند و گفتند: هان این است برادر وصی و خلیفه من در میان شما. پس از وی بشنوید و فرمانش را ببرید; واقع « شق القمر » یكی دیگر از معجزاتی است كه به دست رسول خدا قبل از هجرت در مكه و به پیشنهاد مشركین انجام پذیرفت. در صحت این واقعه، هیچ مسلمانی شك و شبهه ای ندارد.
شرح این واقعه از این قرار است كه: در یكی از شب هایی كه قرص ماه كامل بود، مشركین جمع شدند و به رسول خدا گفتند: اگر در آنچه می گویی، صادق هستی ماه را دو نیم كن. رسول اكرم به آنها فرمودند: اگر این كار را انجام دادم، ایمان می آورید؟ گفتند: آری. پس رسول خدا با انگشت مباركشان به سوی ماه اشاره نمودند كه ناگاه ماه منشق و دو نیم شد به صورتی كه كوه حرا از بین دو نیمه آن آشكار بود. قریش گفتند: این سحر « ابی كبشه » بود. آنگاه به یكدیگر گفتند: منتظر باشیم تا ساحران از خارج بیایند. ببینیم آیا آنها هم این جریان را دیده اند یا نه؟ چون محمد صلی الله علیه و آله و سلم نمی تواند تمام مردم عالم را سحر كند. ساحران یكی پس از دیگری از راه رسیدند و قریش جریان را از ایشان پرسیدند. گفتند: آری ما هم دیدیم كه ماه دو نیم شد. راجع به همین واقعه است كه خداوند متعال آیات اول سوره مباركه « قمر » را نازل فرمودند. بعد از این جریان نیز معجزات دیگری به وسیله رسول گرامی اسلام و به اذن خدای متعال صادر شد.
بعضی از معجزات دیگری كه از رسول خدا صادر شده است به شرح ذیل می باشد:
الف _ خبر دادن رسول گرامی اسلام از خورده شدن عهدنامه قریش مبنی بر محاصره شدید اقتصادی مسلمین.
ب _ « لیله المبیت » كه رسول اكرم از بین دشمنانی كه برای به قتل رساندن آن بزرگوار خانه اش را محاصره كرده بودند، گذشت. در این شب مولا امیرالمومنین در بستر مبارك رسول مكرم خوابید و جانش را برای تقدیم به حضرت حق، به رسول اكرم هدیه نمود

 

“مقام والای پیامبر، ویژگی هاواهداف او”
از آیه الله مکارم شیرازی
«و اشهد ان ابى محمداً عبده و رسوله، اختاره و انتجبه قبل ان ارسله، و سماه قبل ان اجتبله، و اصطفاه قبل ان ابتعثه، اذ الخلائق بالغیب مكنونه و بستر الاهاویل مصونه، و بنهایه العدم مقرونه.
علماً من اللّه تعالى بمائل [بمآل‏] الامور، و احاطه بحوادث الدهور، و معرفه بمواقع المقدور.
ابتعثه اللّه اتماماً لامره و عزیمه على امضاء حكمه و انفاذاً لمقادیر حتمه.

فرأى الامم فرقاً ادیانه، عكفاً على نیرآن‏ها [و] عابده لاوثانها، منكره اللّه مع عرفانها.
فانار اللّه بمحمد [صلى اللّه علیه و آله‏] ظلمها، و كشف عن القلوب بهمها و جلى عن الابصار غممها.
و قام عن الناس بالهدایه و انقذهم من الغوایه و بصرهم من العمایه.

و هداهم الى الدین القویم و دعاهم الى الطریق المستقیم، ثم قبضه اللّه الیه قبض رأفه و اختیار و رغبه و ایثار، فحمد [صلى اللّه علیه و آله‏] عن [من‏] تعب هذه الدار فى راحه، قد حف بالملائكه الابرار، و رضوان الرب الغفار، و مجاوره الملك الجبار.
صلى اللّه على ابى نبیه و امینه على الوحى و صفیه و خیرته من الخلق و رضیه و السلام علیه و رحمه اللّه و بركاته».
* * *
ترجمه :
و گواهى مى‏دهم كه پدرم محمد(ص) بنده و فرستاده او است، پیش از آنكه او را بفرستد برگزید، و پیش از آنكه او را بیافریند، براى این مقام نامزد فرمود، و قبل ار بعثتش او را انتخاب نمود.
در آن روز كه بندگان در عالم غیب پنهان بودند، و در پشت پرده‏هاى هول‏انگیز نیستى پوشیده و به آخرین سرحد عدم مقرون بودند.
این به خاطر آن صورت گرفت كه خداوند از آینده آگاه بود، و به حوادث جهان احاطه داشت، و مقدارت را به خوبى مى‏دانست.
او را مبعوث كرد تا فرمانش را تكمیل كند، و حكمش را اجرا نماید و مقدرات حتمى اش را نفوذ بخشد.
هنگامى كه مبعوث شد، امتها را مشاهده كرد كه مذاهب پراكنده‏اى را برگزیده‏اند، گروهى بر گرد آتش طواف مى‏كنند، و گروهى در برابر بتها سر تعظیم فرود آورده‏اند،
و با اینكه با قلب خود خدا را شناخته‏اند، او را انكار مى‏كنند.
خداوند به نور محمد(ص) ظلمتها را برچید، و پرده‏هاى ظلمت را از دلها كنار زد، و ابرهاى تیره و تار را از مقابل چشمها برطرف ساخت.
او براى هدایت مردم قیام كرد، و آن‏ها را از گمراهى و غوایت رهائى بخشید، و چشمهایشان را بینا ساخت، و به آئین محكم و پابرجاى اسلام رهنمون گشت، و آن‏ها را به راه راست دعوت فرمود.
سپس خداوند او را با نهایت محبت و اختیار خود و از روى رغبت و ایثار قبض روح كرد، سرانجام او از رنج این جهان آسوده شد و هم اكنون در میان فرشتگان، و خشنودى پرودرگار غفار و در جوار قرب خداوند جبار قرار داد.
درود خدا بر پدرم پیامبر(ص) امین وحى، و برگزیده او از میان خلائق باد، و سلام بر او و رحمت خدا و بركاتش.
تفسیر:

در این بخش از كلام بانوى اسلام‏(س) نیز اشارات پرمعنائى به یك رشته از مسائل مهم درباره شخص پیامبر(ص) شده است از جمله:
– در نخستین تعبیراتش به گوهر ممتاز پیامبر(ص) اشاره مى‏فرماید، چیزى كه در سایر احادیث اسلامى نیز به آن اشاره شده است و در اینجا بحث مهمى مطرح است و آن اینكه، آیا ساختمان وجودى پیامبر(ص) به كلى با دیگران متفاوت بوده است؟ و اگر چنین است پس معصوم بودنش لازمه این گوهر پاك است، و طبعاً افتخارى محسوب نمى‏شود.
و اگر گوهرش متفاوت نیست پس این تعبیرات در كلام بانوى اسلام چه هدفى را تعقیب مى‏كند؟
حقیقت این است كه افتخارات و مواهب پیامبران و امامان بخشى ذاتى و بخشى اكتسابى است، و با توجه به این تركیب بندى خاص بسیارى از سؤالات پاسخ گفته مى‏شود.

به تعبیر دیگر، خداوند حكیمى كه آن مأموریت عظیم را بر عهد پیامبرش مى‏گذارد آمادگیهاى ذاتى به او مى‏بخشد: گوهرى ممتاز، هوشى سرشار، اراده‏اى آهنین، عزمى راسخ، و علمى وافر و تشخیصى صائب به او مى‏دهد، و گرنه از یك فرد ضعیف این رسالت بزرك ساخته نیست و نقض غرض خواهد شد.

و این امر هرگز غیر عادلانه نیست، همانگونه كه عضلات بازو نسبت به عضلات ظریف پلكهاى چشم، فوق العاده متفاوت است، چرا كه مسئولیت یكى تكان دادن یك پلك كوچك مى‏باشد، در حالى كه مسئولیت دیگرى بر داشتن بارهاى عظیم و كارهاى سنگین است، و اگر غیر از این بود برخلاف عدالت بود.

اما با این حالت چنان نیست كه گوهر ذاتى پیامبر(ص) ارده و اختیار را از او سلب كند، او نیز قدرت بر گناه دارد، هر چند هرگز گناه نمى كند.
تعجب نكنید بسیارى از مردم عادى نیز در برابر بعضى از گناهان همین حالت را دارند، فى المثل هر كس توانائى دارد كه به صورت برهنه مادرزداد در برابر جمعیت ظاهر شود، و یا قدرت دارد در یك شب سرد زمستانى بدون لباس در میان برفها بخوابد، ولى در عین حال جز افراد دیوانه چنین كارى را انجام نمى دهند.
پیامبران و امامام معصوم نیز در برابر همه گناهان چنین حالى را دارند. این نیز قابل توجه است كه معصومان به نسبت گوهر پاكشان مسئولیت سنگینترى دارند و كمترین ترك اولى از آن‏ها پذیرفته نیست.
و این تعبیر حضرت فاطمه‏(س) كه مى‏فرماید:
«علماً من اللّه تعالى بمائل الامور و احاطه بحوادث الدهور».
اشاره به همین نكته است كه خداوند چون رسالت سنگین آینده پیامبر را مى‏دانست گوهر او را چنین والا آفرید.
– او براى تكمیل او امر الهى آمده بود، و براى اجراى فرمانهاى تكوینى او.
این تعبیر پر معنى مى‏تواند اشاره‏اى به مسأله خاتمیت پیامبر(ص) و نیز اشاره‏اى به مسأله تكمیل مواهب تكوینى از طریق تشریع و احكام الهى باشد (دقت كنید).
– دختر گرامى پیامبر(ص) در این فراز از سخنانش به وضع رقت بار امتها قبل از بعثت اشاره مى‏كند كه چگونه در ظلمت خرافات گرفتار بودند، مجوس در برابر آتشكده‏ها تعظیم مى‏كردند، و عرب در مقابل بتكده‏ها، و هر كدام از ملتهاى دیگر نیز به نوعى از انحراف و پراكندگى گرفتار بودند.
و چه جالب مى‏فرماید: «آن‏ها در عین شناخت خدا منكر او بودند» كه اشاره‏اى است گویا به مسأله «توحید فطرى» كه در سرشت همه انسانها است.
– در قسمت دیگرى از این بیان به بركات وجود پیامبر(ص) و آثار قیام او اشاره مى‏كند كه چگونه او ابرهاى تیره و تار اوهام را از افق دور ساخت و زنگار جهل و خرافات را از آئینه دلها زدود، و پرده هائى كه بر چشمها افتاده بود و از مشاهده حق مانع مى‏شد درید، و به آئینى كه «صراط مستقیم» است و حد واسطى است میان افراطها و تفریطها، دعوت فرمود.
و براى درك عمق این سخن باید مقایسه دقیقى میان وضع مردم در عصر جاهلیت، و بعد از ظهور اسلام كرد، تا این واقعیت روشنتر گردد و بانوى اسلام(س) این كار را در خطبه خود فرموده است.
– مرگ پرافتخار پیامبر(ص) یكى دیگر از مسائل قابل ملاحظه‏اى كه در این فراز از خطبه تاریخى بانوى اسلام(س) آمده است:
او كه مرغ بلند پرواز روحش سالیان دراز در قفس تن در این دنیاى فانى زندانى و گرفتار بود، بعد از اداى رسالت، و انجام مسئولیت خود، قفس را شكست و به سوى كوى دوست پر كشید، و در هواى سر كویش پروبال زد، و در میان فرشتگان والا مقام آسمان جاى گرفت!

سیمای پیامبراکرم (ص) درآیینه وحی
از عبدالکریم تبریزی
فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد مولاى زمان مهتر صاحبدل امجد
آن سیّد مسعود و خداوند مؤید پیغمبر محمود، ابوالقاسم احمد
وصفش نتوان گفت ‏به هفتاد مجلد این بس كه خدا گوید:« ما كان محمد» (1)

تولد پربركت ‏حضرت خاتم الانبیا صلى الله علیه وآله كه بنا به اعتقاد علماى امامیه در 17 ربیع الاول سال 570 میلادى و مطابق با سال عام الفیل به وقوع پیوست، آغاز تولدى نوین و روز اعطاى مدال سعادت و رستگارى از سوى حضرت حق براى جامعه بشریت مى‏باشد. در آن روز نوزادى به این عالم خاكى قدم نهاد كه بعد از چهل سال از سوى خداوند به عنوان آموزگار وحى و مربى برترین فرهنگ زیستن به اهل جهان معرفى گردید. مقارن این ولادت پر بركت در صحنه گیتى آثار شگفت‏انگیز و اسرارآمیزى رخ داد كه هشدارى براى حاكمان و زور مداران تاریخ به حساب آمد .

فرو ریختن چهارده كنگره در ایوان كسرى، خاموش شدن آتشكده فارس، جاری شدن آب در وادى سماوه بعد از سال هاى طولانى خشكى، سرنگون شدن بتها در مكه و سایر نقاط عالم، خشك شدن دریاچه ساوه، پرتوافشانى نورى از وجود آن گرامى در آفاق آسمان ها و خواب هاى وحشتناك انوشیروان و موبدان، از جمله علائم خارق العاده و از نشانه‏هاى هشدار دهنده‏اى بود كه مقارن تولد پیامبر خاتم‏ صلى الله علیه وآله در جهان حادث شد كه در منابع معتبر تاریخى و جوامع مورد اعتماد حدیثى از آنها یاد شده است .

در مورد زندگى، سیره و سخن و خُلق و خوى آن وجود گرامى آثار و مجموعه‏هاى ارزشمندى از سوى دانشمندان و محققین پدید آمده كه هر یك به نوبه خود قابل تحسین و تقدیر است. السیره ‏النبویه: ابن هشام، السیره النبویه: ابن كثیر، حیاه النبى و سیرته، سیره المصطفى: عبدالزهرا عثمان محمد، سیره المصطفى: هاشم معروف الحسنى، الصحیح من سیره النبى الاعظم، نهایه المسئول فى روایه الرسول، سیرى در سیره نبوى، فروغ ابدیت، شرف النبى و حیاه القلوب، ج‏2، برخى از این مجموعه‏هاى نبوى مى‏باشند كه هر كدام با سلیقه خاص مؤلف و از زوایاى مختلفى به بررسى ابعاد زندگى و سیره آن حضرت پرداخته‏اند.
در این نوشتار سعى شده در حد وسع، خلق و خوى حضرتش در پرتو آیات وحیانى قرآن بررسى شود، تا به این وسیله جان و دل خود را با آیات نور روشنایى بخشیده و از صفات ستوده محمدى ‏صلى الله علیه وآله بهره ‏ور شویم، چرا كه بر این باوریم: زیباترین و كامل ترین سیماى آن گرامى را باید در آیینه كلام وحیانى پروردگار به نظاره نشست و خصلت هاى زیباى نبوت را از سرچشمه نور جستجو كرد و اگر قرار است انسان براى بهتر زیستن و به سوى سعادت ابدى رفتن به دنبال الگو و سرمشق باشد، آن را در كامل ترین و مطمئن ‏ترین منابع مى‏توان یافت كه صفحات درخشان و زرین آن در بلنداى تاریخ و در تاریكترین لحظات آن، شاهراه انسانیت را روشن نموده است . خداوند متعال فرمود: « لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه‏;»( احزاب/21) ؛ مطمئنا براى شما در[رفتار و گفتار] رسول خدا صلى الله علیه و آله سرمشق نیكو [و كاملى] مى‏باشد.»
نرمخویى و مهربانى
از منظر قرآن كریم یكى از شاخص ترین ویژگی هاى حضرت رسول‏ صلى الله علیه وآله، اخلاق زیبا و برخورد شفقت‏آمیز با دیگران بود. آن بزرگوار با داشتن این خصلت‏ ستودنى توانست در طول 23 سال، دل هاى بسیارى را به خود شیفته كرده و به صراط مستقیم هدایت نماید، در حالى كه هیچ قدرتى توان چنین كار شگفتى را نداشت . خداوند متعال این عامل اساسى را چنین شرح مى‏دهد:« فبما رحمه من الله لنت لهم ولو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك‏»(آل عمران/159) ؛ به بركت رحمت الهى در برخورد با مردم، نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مى‏شدند.
اساساً آن حضرت بر این باور بود كه فلسفه بعثت ‏براى تكمیل مكارم اخلاق است و مى‏فرمود:”انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق” (2)؛ همانا من براى به سامان رساندن فضائل اخلاقى مبعوث شده‏ام .

ابراز محبت و مهرورزى آن حضرت نه تنها شامل دوستان و اهل ایمان مى‏شد، بلكه مخالفین آن بزرگوار نیز از اخلاق نرم و شفقت‏آمیز آن گرامى بهره ‏مند بودند و این سبب جذب آنان به سوى اسلام مى‏گردید . به همین جهت‏ خداوند متعال رسول گرامى‏اش را تحسین كرده و فرمود: « و انك لعلى خلق عظیم‏»( قلم/4) ؛ و یقیناً تو داراى اخلاق عظیم و برجسته‏اى هستى .
دلسوزى براى اهل ایمان

كسانى كه خود را وقف اصلاح جامعه كرده و براى سعادت افراد آن از هیچ كوششى فروگذار نمى‏كنند و با دلسوزى و عشق و علاقه به انجام وظایف محوله مى‏پردازند، بدون تردید جایگاه خود را در جامعه و دل هاى مردم تحكیم می بخشند و ارتباط نزدیكترى با مخاطبان خود پیدا مى‏كنند، در نتیجه مردم به آنان به دیده احترام نگریسته و به ایشان اعتماد كرده و به آسانى گفته‏ها و خواسته هایشان را مى‏پذیرند. مردم عاشق كسانى هستند كه بدون هیاهو به دنبال اصلاح جامعه و رفع گرفتاری هاى آنان باشند . اگر این دلسوزى و خدمات بى‏ریا، مخلصانه و فقط براى رضاى خداوند عالم باشد، نتیجه آن مضاعف و توفیق در كار حتمى و قطعى خواهد بود .

تو بندگى چو گدایان به شرط مزد مكن كه خواجه خود روش بنده پرورى داند
این ویژگى در رهبران الهى و پیشوایان جامعه از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است . قرآن مجید، پیامبر گرامى اسلام را با این خصلت پسندیده معرفى كرده و مى‏فرماید: « لقد جائكم رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتم حریص علیكم بالمؤمنین رئوف رحیم‏» (توبه/ 128) ؛ همانا فرستاده‏اى از خود شما به سویتان آمد كه رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت و راهنمایى شما دارد و نسبت‏ به مؤمنان دلسوز و مهربان است .

خداوند متعال به كسانى كه دلسوزى و مهربانى رسول اكرم ‏صلى الله علیه وآله را نوعى ساده لوحى قلمداد مى‏كردند و اغماض و چشم پوشی هاى آن وجود گرامى را در مورد افراد خطاكار، سطحى نگرى انگاشته و سخنانى ناروا در مورد پیامبر به زبان مى‏آوردند چنین مى‏فرماید: « و منهم الذین یؤذون النبى و یقولون هو اذن قل اذن خیر لكم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین و رحمه للذین آمنوا منكم والذین یؤذون رسول الله لهم عذاب الیم‏»( توبه/61) ؛ از آنها كسانى هستند كه پیامبر را آزار مى‏دهند و مى گویند: او گوشى‏است . ( آدم خوش باورى است!) بگو: خوش باور بودن او به سود شماست، او به خدا ایمان دارد و [تنها] مؤمنان را تصدیق مى‏كند و براى مؤمنان شما رحمت است، اما كسانى كه رسول خدا صلى الله علیه وآله را مى‏آزارند عذاب دردناكى در پیش دارند .
دلسوزى حضرت خاتم الانبیاء به حدى بود كه گاهى از شدت غصه و ناراحتى در آستانه هلاكت قرار مى‏گرفت . رسول مكرم اسلام نه تنها از انحراف و كجروی هاى برخى از مسلمانان آزرده خاطر مى‏شد، بلكه از گمراهى و نادانى نامسلمانان نیز در رنج و عذاب بود. تا این كه خداوند متعال از دلسوزى رسول خویش چنین یاد مى‏كند: « فلعلك باخع نفسك على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا»( كهف/6 )؛ گویى مى‏خواهى به خاطر اعمال [ نارواى] آنان، اگر به این گفتار ایمان نیاوردند، خود را هلاك كنى .
آشنایى با درد مردم
توفیق در مدیریت جامعه به عوامل مختلفى بستگى دارد كه یكى از مهمترین آنها آشنایى با مشكلات و گرفتاری هاى طبقات محروم اجتماع است . پیامبران الهى عموما و پیامبراسلام خصوصاً از چنین خصلت والایى برخوردار بودند . آنان خود را از مردم مى‏دانستند و هیچگونه امتیاز و تفوقى بر خویشتن نسبت ‏به سایر اقشار جامعه قائل نبودند . پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه و آله مى‏فرمود: «انما انا بشر مثلكم‏»( فصلت/6 – كهف/110 ) ؛ همانا من هم همانند شما بشر هستم . در آیه دیگرى خداوند متعال مى‏فرماید: « لقد جائكم رسول من انفسكم‏ ;»( توبه/ 128) ؛ پیامبرى از خود شما برایتان آمده است .
افزون بر مردمى بودن، آشنایى و آگاهى و لمس واقعیت هاى پنهان جامعه از خصلت هاى بارز آن حضرت بود.

البته میان امثال پیامبر اكرم‏ صلى الله علیه وآله و كسانى كه با شعار محرومیت زدایى به عرصه‏هاى رهبرى و هدایت جوامع وارد مى‏شوند اما خود طعم تلخ محرومیت و گرفتارى را نچشیده‏اند و درك این واقعیت ها برایشان سخت و غیر ملموس است فرق زیادى وجود دارد. آنان اگر هم بخواهند در این رابطه درست عمل كنند موفق نخواهند شد، اما كسانى كه این مشكلات و محرومیت ها را از نزدیك لمس كرده‏اند، درد و رنج طبقات محروم جامعه را بهتر و راحت تر درك مى‏كنند . قرآن كریم مى‏فرماید: «الم یجدك یتیما فآوى و وجدك ضالا فهدى و وجدك عائلا فاغنى‏»( ضحى/6، 7، 8 ) ؛ آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد؟! و تو را گمشده یافت و هدایت كرد و تو را فقیر یافت و بى ‏نیاز نمود.

حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله در مقابل مرفهین بى دردى كه از او مى‏خواستند از طبقات محروم فاصله بگیرد، این آیه را تلاوت مى‏كرد: « و ما انا بطارد الذین آمنوا»(هود/ 29) ؛ من هرگز مردم با ایمان را [گر چه در ظاهر محروم و بى‏چیز و نیازمند باشند] از خود دور نخواهم كرد .

آرى رسیدن به مقام نبوت اوصاف برجسته‏اى مى‏طلبد كه یكى از آنها مردمى بودن و آشنایى با حقوق محرومان است . كسى كه مى‏خواهد دین آسمانى او جاودانه بماند و براى هر قوم و ملتى و در هر عصر و زمانى به كار آید لازم است كه خود با ریشه‏هاى ناعدالتى و فقر و محرومیت از نزدیك تماس داشته باشد تا در بلنداى تاریخ بتواند نداى عدالت‏ خواهى و محرومیت زدایى را به گوش جهانیان برساند . قرآن با یادآورى دوران مشقت‏ بار و سخت زندگى پیامبرصلى الله علیه و آله به آن حضرت سفارش مى‏كند كه: « فاما الیتیم فلا تقهر. واما السائل فلا تنهر» ( ضحى/9، 10) ؛ یتیم را از خود دور نكن و درخواست كننده را از خود مران .

رسول خدا صلى الله علیه وآله در هنگام هجرت به مدینه نیز در مقابل فریادهاى دعوت دهها نفر از اهالى مدینه، در زمینى كه به یتیمان تعلق داشت فرود آمد و كانون اسلام را در همانجا متمركز نمود كه بعدها به مسجدالنبى و مركز حكومت اسلامى تبدیل شد و تصمیمات مهم جهان اسلام در همانجا اتخاذ گردید .

صبر و بردبارى
گذرى كوتاه به تاریخ پیامبران الهى نشان مى‏دهد كه آنان در راه اعتلاى كلمه توحید و انجام رسالت ‏خویش با سخت ترین موانع روبرو بوده‏اند، همچنان كه امام صادق‏علیه السلام فرمود: «ان اشد الناس بلاء الانبیاء (3)؛ همانا كه انبیاء الهى سخت ترین گرفتاریها را داشته‏اند .» اما در این میان حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه وآله بیش از سایر انبیاء در معرض بلاها و آزمایشات سخت قرار گرفت . آن حضرت در این مورد مى‏فرماید: « ما اوذى نبى مثل ما اوذیت(4) ؛ هیچ پیامبرى همانند من مورد آزار و اذیت قرار نگرفت .»
اما تحمل و بردبارى پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله در برابر كوه مشكلات كه از هر سو به آن حضرت روى مى‏آورد و موانع گوناگونى كه هر یك مى‏توانست‏ سد راه اهداف بلند حضرتش باشد، تمام دشمنان و مخالفین سرسخت آن حضرت را به زانو در آورد .
استاد شهید مطهرى‏ رحمه الله در این زمینه مى‏نویسد: « اراده و استقامتش بى‏نظیر بود. از او به یارانش نیز سرایت كرده بود . دوره 23 ساله بعثتش یكسره درس اراده و استقامت است . او در تاریخ زندگى‏اش مكرر در شرایطى قرار گرفت كه امیدها از هرجا قطع مى‏شد، ولى او یك لحظه تصور شكست را در مخیله‏اش راه نداد . ایمان نیرومندش به موفقیت، یك لحظه متزلزل نشد .» (5)
گاهى خداوند متعال براى تقویت روحیه صبر و مقاومت رسول گرامیش مى‏فرمود:« فاصبر كما صبر اولوا العزم من الرسل;‏» ( احقاف/35) ؛ پس صبر و بردبارى‏ پیشه كن، آن گونه كه پیامبران اولوالعزم صبر كردند .
رسول اكرم ‏صلى الله علیه وآله در سخن ارزشمندى پایدارى و مقاومت و اراده آهنین خود را در راه هدف به نمایش گذاشت و هنگامى كه حضرت ابوطالب پیشنهاد مشركین را مبنى بر خوددارى آن حضرت از ابلاغ پیام آسمانى خویش به وى بیان كرد، به عمویش ابوطالب چنین فرمود: « یاعم! والله لو وضعوا الشمس فى‏ یمینى والقمر فى یسارى على ان اترك هذا الامر حتى یظهره الله او اهلك فیه، ماتركته (6) ؛ اى عمو! به خدا سوگند اگر آنان خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند كه از دعوت آسمانى خود دست ‏بردارم هرگز نخواهم پذیرفت تا این كه یا خداوند دین مرا پیروز كند و یا این كه جانم را در راه آن از دست‏ بدهم .»

و این چنین بود كه حضرت محمد صلى الله علیه وآله با تحمل مشكلات و صبر و پایدارى توانست دین مبین اسلام را به جهانیان اعلام كند . انواع گرفتاریها و ناملایمات، صدمات جسمى و روحى، قرار گرفتن در معرض انواع اتهامات از قبیل: ساحر، مجنون، آشوبگر و سایر موانع راه پیامبر، با دو عامل ایمان به هدف و استقامت و پشتكار در راه رسیدن به آن، قابل تحمل بود .
امیرمؤمنان على‏علیه السلام در این مورد مى‏فرماید: « اشهد ان محمدا عبده و رسوله دعا الى طاعته و قاهر اعداءه جهادا عن دینه، لایثنیه عن ذلك اجتماع على تكذیبه و التماس لاطفاء نوره (7) ؛ گواهى مى‏دهم كه محمد صلى الله علیه وآله بنده و پیامبر اوست، انسان ها را به عبادت خداوند دعوت نمود و با دشمنان خدا در راه دین او پیكار نمود و مغلوبشان كرد . هرگز همداستانى دشمنان كه او را دروغگو خواندند، او را (از آن دعوت به حق و كوشش در راه استقرار دین اسلام) باز نداشت و تلاش آنان براى خاموشى نور رسالت نتیجه نداد .»
عبودیت

بندگى و خضوع در مقابل حق، فضیلتى ستودنى است كه قرآن بارها بر این صفت زیباى محمدى‏ صلى الله علیه و آله اشاره دارد . خداوند متعال پیامبر گرامى‏اش را با وصف بندگى – كه تمام اوصاف والاى حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله را تحت الشعاع قرار داده – یاد مى‏كند و رسول گرامى اسلام نیز به عبودیت ‏خود در پیشگاه حق همیشه افتخار مى‏كرد .
به چند نمونه از آیاتى كه حضرت رسول‏ صلى الله علیه وآله را با صفت والاى عبودیت توصیف مى‏كند اشاره مى‏كنیم:
– « وان كنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسوره من مثله; ‏»( بقره/ 23) ؛ و اگر در آنچه كه به بنده خودمان نازل كرده‏ایم شك دارید، یك سوره همانند آن را بیاورید .

– « ; ان كنتم آمنتم بالله و ما انزلنا على عبدنا یوم الفرقان ;» ( انفال/ 41) ؛ اگر به خدا و به آنچه كه بر بنده خود در روز جدایى [حق از باطل] نازل كرده‏ایم ایمان آورده‏اید ; .
– « تبارك الذى نزل الفرقان على عبده لیكون للعالمین نذیرا» ( فرقان/1) ؛ بزرگوار و پر بركت است آن خداوندى كه قرآن را بر بنده [خاص] خود نازل كرد تا بیم دهنده جهانیان باشد .

– « فاوحى الى عبده ما اوحى‏»( النجم/10) ؛ [در شب معراج] آنچه را كه وحى كردنى بود به بنده‏اش وحى نمود .
پیامبر گرامى اسلام ‏صلى الله علیه وآله آنچنان شیفته عبادت و بندگى در بارگاه ربوبى بود كه گاهى خود را فراموش مى‏كرد و از خود بی خود مى‏شد، تا این كه آیه نازل شد: « طه! ما انزلنا علیك القرآن لتشقى‏»؛ طه! ما قرآن را بر تو نازل نكردیم كه این قدر به زحمت و مشقت‏ بیافتى .
مرحوم فیض كاشانى در ذیل این آیه مى‏نویسد: پیامبر اكرم‏ صلى الله علیه وآله آنچنان در عبادت الهى حریص بود كه از كثرت عبادت پاهاى مباركش متورم شده بود، تا این كه خداوند متعال این آیه را فرستاد .
امام باقرعلیه السلام مى‏فرماید: روزى یكى از همسران آن حضرت به وى گفت: یا رسول‏الله! چرا به خود اینقدر زحمت مى‏دهى، در حالی كه یك بنده آمرزیده هستى .
پیامبرصلى الله علیه وآله پاسخ داد: «اولا اكون عبدا شكورا (8) ؛ آیا بنده شكرگزارى نباشم .»
خداوند متعال در برخى از آیات براى عبادت و بندگى پیامبر گرامى‏اش چنین رهنمود مى‏دهد: « اقم الصلوه لدلوك الشمس الى غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر كان مشهودا. و من اللیل فتهجد به نافله لك عسى ان یبعثك ربك مقاما محمودا» ( اسراء/78 و79 )؛ نماز را از زوال خورشید (هنگام اذان ظهر) تا نهایت تاریكى شب (نیمه شب) به پای دار؛ و همچنین قرآن فجر( نماز صبح) را؛ زیرا قرآن فجر مورد شهادت [فرشتگان شب و روز] است . و پاسى از شب را [از خواب برخیز و قرآن و نماز بخوان و] عبادت كن . این یك عمل نافله براى توست . امید است كه خداوند متعال تو را به این وسیله به مقامى محمود ( و در خور ستایش) برانگیزد .»
عدالت‏ خواهى
عدالت ‏خواهى یكى از مهمترین اهداف بعثت پیامبران الهى است . خداوند متعال در سوره حدید مى‏فرماید: « لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط‏ ;»(حدید/ 25) ؛ ما فرستادگان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان كتاب آسمانى و میزان نازل كردیم تا مردم به عدالت قیام كنند .
همچنین خداوند متعال از زبان پیامبر گرامى اسلام در سوره شورى مى‏فرماید: « ; وامرت لاعدل بینكم‏ ;»( شورى/15) ؛ من براى اجراى عدالت در میان شما مامور شده‏ام .
و در آیات متعددى قرآن از عدالت‏ خواهى پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه وآله كه یكى از اهداف بعثت آن حضرت نیز مى‏باشد سخن گفته و مردم را به تبعیت از آن بزرگوار ترغیب و تشویق مى‏كند .
عدالت ‏طلبى در تمام زوایاى زندگى انسان نقش دارد و گستره آن به گفتار و رفتار و روابط انسان، معاملات، خانواده، دوستان، فرزندان، همكاران و حتى سایر ملل نیز كشیده مى‏شود . قرآن كریم مى‏فرماید: « واذا قلتم فاعدلوا» ( انعام/152) ؛ و هنگامى كه سخنى مى‏گویید، عدالت را رعایت نمایید . پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه وآله آنچنان به این مسئله حیاتى اهمیت مى‏داد كه حتى در نگاه كردن به دیگران عدالت را رعایت مى‏نمود . امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: «كان رسول الله یقسم لحظاته بین اصحابه فینظر الى ذا و ینظر الى ذا بالسویه (9) ؛ رسول خدا صلى الله علیه وآله نگاه خود را در میان اصحاب به طور مساوى تقسیم مى‏كرد، گاهى به این و گاهى به آن دیگرى به طور مساوى نگاه مى‏كرد .
پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله در یك منشور جهانى، عدالت‏ خواهى و تساوى حقوق انسان ها را در جوامع اعلام كرد و ملاك احترام به حقوق بشر را معین نمود . آن منادى راستین عدالت و آزادى هنگامى كه مشاهده كرد یكى از اصحاب عرب وى، سلمان فارسى را به خاطر غیر عرب بودن تحقیر مى‏كند، در كلمات حكیمانه و معروفى فرمود: « ان الناس من عهد آدم الى یومنا هذا مثل اسنان المشط، لا فضل للعربى على العجمى ولا للاحمر على الاسود الا بالتقوى (10) ؛ همه مردم از زمان حضرت آدم تا به امروز همانند دانه‏هاى شانه [مساوى و برابر] هستند . عرب بر عجم و سرخ بر سیاه برترى ندارد مگر به تقوى .پیامبر اسلام در اجراى قانون عادلانه الهى اهتمام خاصى داشت و اگر كسى از آن حضرت تقاضاى غیرقانونى و غیراصولى مى‏كرد، شدیدا ناراحت مى‏شد . هنگامى كه بعضى از همسران آن حضرت بعد از جنگ احزاب در مورد تقسیم غنایم جنگى از آن بزرگوار تقاضاى غیرمعقول و خلاف عادت كردند، آن بزرگوار ناراحت‏ شد و 29 روز تمام از آنان فاصله گرفت . خداوند متعال نیز به این مناسبت آیاتى را بر آن حضرت نازل كرد و خطاب به پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: « یا ایها النبى قل لازواجك ان كنتن تردن الحیوه الدنیا و زینتها فتعالین امتعكن واسرحكن سراحا جمیلا»( احزاب/ 28) ؛ اى پیامبر! به همسرانت ‏بگو: اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مى‏خواهید، بیایید [با هدیه‏اى] شما را بهره ‏مند سازم و شما را به طرز نیكویى رها سازم . (11)
و به این ترتیب پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه وآله حتى به نزدیكترین افراد خانواده‏اش نیز اجازه نداد از قانون الهى تخطى كنند و عدالت اجتماعى را در حكومت اسلامى آن حضرت خدشه‏ دار سازند .
راستى و امانتدارى

امانتدارى و صداقت پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله نه تنها یاران و پیروان آن حضرت را شیفته ایشان نموده بود بلكه دشمنان نیز به این حقیقت اذعان داشته و صداقت آن بزرگوار را مى‏ستودند . سه سال از بعثت مى‏گذشت كه حضرت رسول ‏صلى الله علیه و آله روزى در كنار كوه «صفا» روى سنگ بلندى قرار گرفت و با صداى رسایى قشرهاى مختلف مردم مكه را به سوى خویش فرا خواند، آنگاه خطاب به مشركین و سایر مردم فرمود: اى مردم! هر گاه من به شما گزارش دهم كه پشت این كوه دشمنان موضع گرفته‏اند و قصد جان و مال شما را دارند، آیا مرا تصدیق مى‏كنید؟ همگى گفتند: آرى، زیرا ما در طول زندگى از تو دروغى نشنیده‏ایم. (12)

حضرت خدیجه نیز هنگامى كه پیشنهاد ازدواج به آن حضرت مى‏داد و شیفتگى خود را به آن وجود گرامى اعلام مى‏نمود با تأكید بر امانت و صداقت آن بزرگوار، چنین گفت: « انى قد رغبت فیك لقرابتك وسطتك فى قومك و امانتك و حسن خلقك و صدق حدیثك (13) ؛ به خاطر خویشاوندیت و بزرگواریت در میان قوم خودت و امانتدارى تو و اخلاق نیك و راستگوئیت، مایلم با تو ازدواج كنم .»

در این میان تصریح آیات الهى و تاكید كلام وحیانى قرآن بر صداقت و راستى و امانتدارى آن حضرت حلاوتى دیگر دارد . برخى از آیاتى كه به امانتدارى و راستى پیامبر عظیم الشان اسلام اشاره دارند عبارتند از:

– « قل لا اقول لكم عندى خزائن الله ولا اعلم الغیب ولا اقول لكم انى ملك;‏» ( انعام/50 ) ؛ بگو: من نمى‏گویم خزائن خدا نزد من است و من [جز آن كه خدا به من بیاموزد] از غیب آگاه نیستم و به شما نمى‏گویم من فرشته‏ام .»
– « و ما ینطق عن الهوى. ان هو الا وحى یوحى‏» ( النجم/3 و4) ؛ و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گوید و آنچه مى‏گوید چیزى جز وحى الهى كه [بر او] نازل مى‏شود نیست .
– « ما كذب الفؤاد ما راى‏» (14) ؛ قلب [ پاك حضرت محمد صلى الله علیه وآله] در آنچه دید هرگز دروغ نگفت .
حضرت محمد صلى الله علیه و آله در امانتدارى آنچنان شهره بود كه حتى دشمنانش بعد از بعثت آن حضرت، با این ‏كه نقشه قتلش را طراحى مى‏كردند، همچنان او را با لقب «امین‏» مى‏شناختند و در امانتدارى‏اش لحظه‏اى تردید نكردند و در شب هجرت امانت هایى نزد آن گرامى داشتند . رسول‏الله ‏صلى الله علیه وآله در غار ثور در عین حالى كه از ترس مشركین مكه مخفى شده بود، به امام على‏علیه السلام سفارش نمود كه یا على! فردا در اجتماعات مردم مكه، صبح و شام با آواى بلند بگو: « من كان له قبل محمد امانه او ودیعه فلیات فلنؤد الیه امانته (15) ؛ هر كس نزد محمد امانتى دارد بیاید امانتش را بازستاند.
خداوند متعال در مورد ویژگی هاى انسان هاى وارسته و با ایمان مى‏فرماید: « والذین هم لاماناتهم وعهدهم راعون‏» ( مؤمنون/ 8 ) ؛ و آنان كه به امانت ها و عهد و پیمان هاى خود وفا مى‏كنند .
و پیامبر اكرم‏ صلى الله علیه وآله اسوه كامل و نمونه بارز انسان هاى وارسته و داراى تمام كمالات ویژه اخلاقى بود .
صداقت و امانتدارى از منظر رسول گرامى اسلام آنچنان مهم بود كه به عنوان معیار براى برترى یارانش محسوب می گردید . امام صادق‏علیه السلام در این مورد فرمودند:«ان علیاعلیه السلام انما بلغ ما بلغ به عند رسول الله ‏صلى الله علیه و آله بصدق الحدیث و اداء الامانه» (16) ؛ یقیناً على‏علیه السلام با راستگویى و امانتدارى به آن درجه و عظمت در نزد پیامبرصلى الله علیه وآله رسید.
قاطعیت و شهامت
پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله در مورد اجراى حدود الهى و قاطعیت در برابر قانون شكنان اهتمام خاصى داشت. آن حضرت در عین حالی كه به اهل ایمان و مظلومان و ستمدیدگان رئوف و مهربان بود، در مقابل كفار و اشرار، با شجاعت و شهامت تمام ایستادگى مى‏نمود. خداوند متعال در این مورد مى‏فرماید: « محمد رسول الله والذین معه اشداء على الكفار رحماء بینهم‏»( فتح/ 29) ؛« محمد صلى الله علیه وآله فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربان هستند. » داستان زیر نشانگر قاطعیت آن حضرت در مقابل متجاوزان و قانون شكنان است .

گروهى از طایفه بنى ضبه به حضور پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله آمده و ضمن شكایت از بیمارى خود، از آن بزرگوار استمداد كردند. پیامبر اكرم‏ صلى الله علیه و آله به آنان فرمود: چند روز در مدینه بمانید تا با مراقبت مسلمانان بهبودى یافته و به منطقه خود برگردید . آنان گفتند: یا رسول‏الله! اگر ما را در خارج از شهر مدینه اسكان دهید برایمان بهتر است . پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله ضمن پذیرش تقاضاى آنان به تنى چند از مسلمانان ماموریت داد تا تعدادى از شتران بیت المال را در چراگاههاى اطراف مدینه نگهدارند و از شیر آنها افراد بیمار بنى ضبه را پذیرایى و پرستارى كنند و از آنان مراقبت نمایند .

این افراد با حمایت پیامبر صلى الله علیه وآله در مدت كوتاهى سلامتى خود را باز یافتند، اما به جاى قدردانى از آن حضرت و یارانش – از آنجایى كه باطنى خبیث و دلى مریض داشتند – سه تن از نگهبانان شترها را كشته و به همراه شتران فرار كردند . هنگامى كه این خبر ناگوار به پیامبر گرامى رسید، على‏علیه السلام را مامور دستگیرى آنان نمود . امیرمؤمنان على‏علیه السلام این خطاكاران متجاوز را در نزدیكی هاى مرز یمن بازداشت كرده و به حضور پیامبرصلى الله علیه وآله آورد . در این لحظه پیك وحى نازل شده و احكام آنان را به رسول خدا ابلاغ نموده و فرمود: «انما جزاوا الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض‏;» (مائده/33) ؛ كیفر آنان كه با خدا و پیامبرش به جنگ برمى‏خیزند و در روى زمین اقدام به فساد مى‏كنند این است كه اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست و پاى آنها به عكس یكدیگر بریده شود و یا از سرزمین [خود] تبعید گردند .»

حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه وآله از میان این چهار حكم، قطع دست و پا را انتخاب كرد و دستور داد دست و پاى آنها را بر خلاف یكدیگر ( دست راست و پاى چپ یا بالعكس) قطع كنند. (17) .
اصرار بر اجراى قوانین الهى، حیاء و ادب، جوانمردى، سرمشق و الگو بودن براى انسان هاى سعادت‏جو و حقیقت طلب، امى بودن، تواضع، گذشت، ساده زیستى، سخاوت و نیكى به دیگران، كرامت نفس و بشیر و نذیر بودن، از جمله سایر صفات ستوده حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه وآله است كه در آیات الهى به آنها اشاره شده است .
در حدیث دیگران
این مقال را با نقل ابیاتى از سروده معروف شبلى شمیل از دانشمندان برجسته جهان مسیحیت، كه در ستایش عظمت‏ حضرت رسول‏ صلى الله علیه وآله سروده است ‏به پایان مى‏بریم:
انى و ان اك قد كفرت بدینه هل اكفرن بمحكم الآیات
« من گرچه مسلمان نیستم اما آیا مى‏توانم به آیات محكم قرآن كفر ورزم؟!»
او ما حوت فى ناصح الالفاظ من حكم روادع للهوى وعظات
« یا به پندها و اندرزهایى كه در آن آیات آمده است و همه بازدارنده نفس از هوا و هوس، و در لباس شكوهمندترین واژه‏ها مى‏باشند منكر شوم؟!»
و شرایع لو انهم عقلوا بها ما قید العمران بالعادات
« یا به قوانینى كه اگر مردمان آنها را درك مى‏كردند براى تحقق بخشیدن به عمران [و تمدن جهان]، همه آیین ها و سنت ها را جز تعالیم اسلام كنار مى‏گذاشتند، مى‏توانم بى‏تفاوت باشم؟!»
نعم المدبر والحكیم وانه رب الفصاحه مصطفى الكلمات
«[محمد] بهترین تدبیر كننده و بهترین حكیم بود. او خداى فصاحت و [گوینده] گزیده ‏ترین سخنان است.»
رجل الحجا رجل السیاسه والدها بطل حلیف النصر والغارات
«[محمد] یگانه مرد خردورزى، كشوردارى و هوشمندى بود و قهرمان هم پیمان با پیروزى بر سپاه كفر است.»
ببلاغه القرآن قد غلب النهى و بسیفه انحى على الهامات
«[محمد] با بلاغت قرآن، بر همه خردها و اندیشه‏ها چیره گشت و سرها [ى دشمنان ارزش هاى انسانى] را زیر سایه شمشیر گرفت .»
من دونه الابطال من كل الورى من غائب او حاضر او آت (18)
« قهرمانان تاریخ بشر چه گذشتگان، چه آنان كه اكنون حاضرند و چه آیندگان، [همه و همه] در پایه‏اى فروتر و پایین‏تر از مرتبت او جاى دارند.»
سیمای پیامبراکرم درآیینه نهج البلاغه
از سید جواد حسینی
شناخت آن حضرت و الگوپذیرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنیوى و آخرتى دارد، بلكه پاداش بى‏كران الهى را نیز در پى دارد. آنچه پیش رو دارید نگاهى است به شخصیّت والاى نبوى در كلام بلند علوى در نهج البلاغه.
شرف و جلال پیمبران بُوَد از جلال محمدى‏
سبب وجود جهانیان همه از كمال محمدى‏
نرسد خرد بكمال او، نه بشر بكنه جلال او
شعف و صفاى بهشتیان همه از جلال محمدى‏
بلغ العلى بكماله كشف الدجى بجماله‏
حسنت جمیع خصاله صلّوا علیه و آله‏

محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلّب(صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) در هفدهم ربیع سال عام الفیل پا به عرصه وجود گذاشت در حالى كه پدر را قبل از ولادت از دست داده بود.

این حادثه، بزرگترین حادثه تاریخ بشرى بحساب مى‏آید، دلیل آن حوادثى است كه بدنبال حادثه ولادت آن حضرت اتفاق افتاد.
با ولادت آن بزرگمرد عالم هستى، تمام بت‏هاى عالم سرنگون شده، و طاق كسرى به لرزه افتاده و چهارده كنگره آن ریزش نمود، دریاچه ساوه كه سالها مورد پرستش قرار مى‏گرفت به زمین فرو رفته و خشكید، ووادى «سماوه» كه سالها حالت خشك سالى داشت آب در آن جارى گشت، و آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشى گرایید، و تخت تمامى پادشاهان سرنگون گشته و شاهان خود لال گشتند، و دانش كاهنان زائل شده و سحر ساحران بر بادرفته، و از همه مهمتر نورى از سمت حجاز به شرق و غرب عالم تابید(و به رمز فراگیرى دین آن حضرت) تمام عالم را روشن نمود.(1)
این همه نشان از عظمت شخصیتى دارد كه در چنین روزى به دنیا آمده است، لذا جا دارد جامعه اسلامى بیش از پیش با شخصیّت او آشنا شده و خصلت‏هاى او را الگو و سرمشق قرار دهند، آنچه پیش رو دارید نگاهى است به شخصیّت والاى نبوى در كلام بلند علوى در نهج البلاغه.

ضرورت شناخت آن حضرت‏
هر جامعه نیاز به الگو دارد كه شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن كریم برترین الگوى جامعه اسلامى را پیامبر اكرم(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مى‏داند آنجا كه مى‏فرماید: «ولكم فى رسول اللّه اسوهٌ حسنهٌ;(2)؛مسلماً براى شما در زندگى رسول‏خدا سرمشق نیكویى بود، براى آنها كه امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏كنند.»
لذا لازم است در هر زمان با توجّه به نیازهاى ضرورى جامعه، ابعاد شخصیتى ختمى مرتبت مورد بررسى قرار گیرد و به جامعه عرضه شود، و على (علیه السلام) نیز بر این امر تأكید دارد آنجا كه مى‏فرماید: «وَ لَقَد كانَ فى رَسُولِ اللّهِ (صلى اللّه علیه و آله و سلم) كافٍ لَكَ فى الاُسوَهِ، وَ دَلیلٌ لَكَ عَلى ذَمِّ الدُّنیا و عَیبها وَ كَثرَهِ مَخازیها وَ مَساویها اِذ قُبِضَت عَنه اَطرافُها وَ وُطِئَت لِغَیرِهِ اَكنافُها وَ فطِمَ عَن رَضاعِها;»(3) براى تو كافى است كه راه و رسم زندگى پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را اطاعت نمایى، تا رهنماى خوبى براى تو در شناخت بدى‏ها و عیب‏هاى دنیا و رسوایى‏ها و زشتى‏هاى آن باشد، چه اینكه دنیا از هر سو بر پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) باز داشته و براى غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد، و از زیورهاى آن فاصله گرفت. در ادامه همین خطبه درباره اسوه بودن آن حضرت و لزوم اقتدا به او مى‏فرماید: «فَتأسَّ بِنَبِیّك الاَطیبِ الاَطهر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فَاِنّ فِیه اُسوَهٌ لِمَن تَأسّى وَ عَزاءً لِمَن تَعَزّى وَ اَحَبُّ العِبادِ اِلَى اللّه اَلمتأسّى بِنَبِیّه وَ المَقتَصّ لِاَثرِه(4)؛ پس به پیامبر پاكیزه و پاكت اقتدا كن، كه در (راه و رسم) او الگویى است براى الگو طلبان و مایه فخر و

بزرگى است براى كسى كه خواهان بزرگوارى باشد، محبوب‏ترین بنده نزد خدا كسى است كه از پیامبرش پیروى كند و گام بر جایگاه قدم او نهد و راز الگو بودن حضرت نیز اصالت و جامعیّت اوصاف آن حضرت است، در این‏باره امیرمؤمنان (علیه السلام) مى‏فرماید: «;تا اینكه كرامت اعزام نبوّت از طرف خداى سبحان به حضرت محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) رسید، نهاد اصلى وجود او را از بهترین معادن استخراج كرد، نهال وجود او را در اصیل‏ترین و عزیزترین سرزمین‏ها (و خانواده‏ها) كاشت و آبیارى نمود. او را از همان درختى كه دیگر پیامبران و منتخبان خود را از آن آفرید بوجود آورد; در حرم امن الهى رویید، و در

 

 

آغوش خانواده كریمى بزرگ شد، شاخه‏هاى بلند آن سر به آسمان كشیده كه دست كسى به میوه آن نمى‏رسید.پس پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) پیشواى پرهیزكاران و وسیله بینایى هدایت خواهان است چراغى با نور درخشان و ستاره‏اى

فروزان، و شعله‏اى با برق‏هاى خیره كننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال و روش زندگى او صحیح و پایدار، و سخنانش روشنگر حق و باطل و حكم او عادلانه است;»(5) و فرمود: «هر كس از آن (پیامبر) پیشى گیرد از دین خارج شده و آن كس كه از آن عقب ماند هلاك گردد و هركس همراهش باشد رستگار شود.»(6)

شناخت آن حضرت و الگوپذیرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنیوى و آخرتى دارد، بلكه پاداش بى‏كران الهى را نیز در پى دارد، چنانكه امیر سخن (علیه السلام) مى‏فرماید: «فَاِنَّه مَن ماتَ مِنكُم عَلى فِراشِهِ وَ هُو عَلى مَعرِفهِ حَقّ رَبِّهِ و حَقِ رَسولِهِ وَ اَهلِ بَیته ماتَ شَهیداً وَ وَقَعَ اَجرُهُ عَلَى اللّه وَ استَوجَبَ ثَوابَ مانَوى مِن صالِح عَمَلِهِ;؛(7) پس براستى كسى كه در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) و اهل بیت آن حضرت بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست و ثواب اعمال نیكویى را كه قصد انجامش را داشته خواهد برد.»
با توجّه به ضرورت شناخت اوصاف آن حضرت و الگوپذیرى از آن، به گوشه‏هایى از اوصاف و ویژگیهاى آن حضرت از دیدگاه نهج‏البلاغه اشاره مى‏شود.

1- زهد و پارسائى حضرت:
«زهد» و «رغبت» (اگر بدون متعلق ذكر شوند) نقطه مقابل یكدیگرند، زهد یعنى اعراض و بى‏میلى، در مقابل رغبت كه عبارت است از كشش و میل.
بى‏میلى دوگونه است: طبیعى و روحى: بى میلى طبیعى آن است كه طبع انسان نسبت به چیزى تمایلى نداشته باشد. همچون طبع بیمار كه میلى به غذا و.. ندارد. بدیهى است كه اینگونه بى‏میلى و اعراض ربطى به زهد اصطلاحى ندارد.
بى‏میلى روحى یا عقلى یا قلبى آن است كه اشیائى كه مورد تمایل و رغبت طبع است از نظر اندیشه و آرزوى انسان كه در جستجوى سعادت و كمال مطلوب است هدف و مقصود نباشد، هدف و مقصود و نهایت آرزو و كمال مطلوب امورى باشد برتر از مشتهیات نفسانى و دنیوى، خواه آن امور از مشتهیات نفسانى اخروى باشد و یا اساساً از نوع تمایلات نفسانى نباشد بلكه از نوع فضائل اخلاقى باشد از قبیل عزت، شرافت، كرامت، آزادى و یا از نوع معارف معنوى و الهى باشد، مانند یاد خداوند، محبت خداوند، تقرب به پیشگاه ذات اقدس الهى.
پس زاهد واقعى كسى است كه توجّهش از مادیّات دنیا به عنوان كمال مطلوب و برترین خواسته عبور كرده متوجّه مشتهیات اخروى و یا فضائل اخلاقى و معارف معنوى شده است.(8)
زهد و پارسائى پیامبر اكرم از چنین زهدى بوده است، چنانكه على (علیه السلام) مى‏فرماید: «اَلنَبىُّ قَد حَقَّرَ الدُنیا وَ صَغَّرَها و اَهوَن بِها وَ هَوَّنَها وَ عَلِمَ اَنَّ اللّهَ زَواها عَنه اِختیاراً وَ بَسطَها لِغَیره احتِقاراً، فَاَعرَضَ عَنِ الدُّنیا بِقَلبِهِ، وَ اَماتَ ذِكرَها عَن نَفسِهِ وَ اَحَبَّ اَن تَغیبَ زینَتُها عَن عَینِهِ لِكیلا یَتَّخِذَ مِنها ریاشاً او یَرجوا فیها مَقاماً;؛ نبى اكرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) دنیا را كوچك و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد.(تا مردم بدنبال زهد واقعى باشند و لذا) آن را خوار مى‏شمرد و در نزد دیگران (نیز) خوار و بى مقدار معرّفى فرمود.(و مى‏دانست كه خداوند براى احترام به ارزش آن حضرت دنیا را از او دور ساخت) و آن را براى ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پس (پیامبر اكرم زهد انتخابى داشت و) از دل و جان به دنیا پشت كرد، و یاد آن را در دلش میراند.
(زهد او این گونه بود كه) دوست مى‏داشت زینت‏هاى دنیا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخرى تهیّه نسازد، یا اقامت و ماندن در دنیا را آرزو نكند، و براى تبلیغ احكامى كه قطع كننده عذرهاست تلاش كرد و امّت اسلامى را با هشدارهاى لازم نصیحت كرد، و با بشارت‏ها مردم رابه سوى بهشت فرا خواند.»(9) خوب است امّت اسلامى مخصوصاً مسئولان و هدایتگران جامعه به زهد و پارسائى حضرت توجّه كنند و گوشه‏هایى از آن را در زندگى خویش نیز بوجود آورند.
در بخش دیگر امیرمؤمنان درباره زهد آن حضرت چنین مى‏گوید: «پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) از دنیا چندان نخورد كه دهان را پر كند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست. دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته‏تر، و شكمش از همه خالى‏تر بود، دنیا را به او نشان دادند ولى او نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزى را دشمن مى‏دارد، آن را دشمن داشت، و چیزى را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزى را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچیز مى‏دانست (این یعنى بى میلى به دنیا بخاطر قرب الهى و محبّت به او).
و همانا پیامبر (كه درود خدا بر او باد) بر روى زمین مى‏نشست و غذا مى‏خورد، و چون بردگان ساده مى‏نشست و با دست خود كفش خود را وصله مى‏زد و جامه خود را با دست خود مى‏دوخت; پرده‏اى بر در خانه او آویخته بود كه نقش و تصویرها در آن بود، به یكى از همسرانش فرمود، این پرده را از برابر چشمان من دور كن كه هرگاه نگاهم به آن مى‏افتد به یاد دنیا و زینت‏هاى آن مى‏افتم. پیامبر(زهد واقعى و انتخابى داشت لذا) با دل و جان از دنیا روى گرداند، و یادش را از جان خویش ریشه كن نمود. و همواره دوست داشت تا جاذبه‏هاى دنیا از دیدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زیبایى تهیّه نكند و آن را قرارگاه دائمى خود نداند، و امید ماندن در دنیا نداشته باشد، پس(او حقیقتاً) یاد دنیا را از جان خویش بیرون كرده و دل از دنیا بركند و چشم از دنیا پوشاند.»(10)
هر كس مى‏خواهد زاهد واقعى باشد و پیرو حقیقى آن حضرت، در زندگى و رفتار او باید دقت كند و آن را الگو و سرمشق قرار دهد چنان كه زاهدترین شاگرد مكتب او امیر بیان فرمود: «و لَقَد كانَ فى رَسُولِ اللّه(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) ما یَدُلُّكَ عَلى مَساوِىِ الدُنیا وَ عُیُوبِها اِذ جاعَ فیها مَعَ خاصَّتهِ، وَ زُوِیَت عَنهُ زَخارِفها مَعَ عَظیِم زُلفَتِهِ فَلیَنظُر ناظِرٌ بِعَقلِهِ: اَكرَمَ اللّهُ مُحَمَّداً بذلك ام اَهانُهُ فاِن قالَ اَهانَهُ فَقَد كَذَبَ وَ اللّهِ العَظیم بالافك العَظیم وَ اِن قالَ اكرَمَه فَلیَعلَم اَنّ اللّه قَد اَهانَ غَیرَهُ;؛براستى در زندگانى رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) براى تو نشانه‏هایى است كه تو را به زشتى‏ها و عیب‏هاى دنیا راهنمایى كند، زیرا پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) با نزدیكان خود گرسنه به سر مى‏برد(نه چون نزدیكان برخى افراد كه از سیرى زیاد نمى‏دانند چه كار كنند) و با آن كه مقام و منزلت بزرگى داشت زینتهاى دنیا از دیده او دور ماند. پس تفكر كننده‏اى باید با عقل خویش به درستى اندیشه كند كه: آیا خدا محمّد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را به داشتن این صفتها اكرام نمود یا خوارش كرد؟ اگر بگوید: خوار كرد، دروغ گفته (بخداى بزرگ قسم) و بهتانى بزرگ زده است، و اگر بگوید: او را اكرام كرده، پس بداند، خدا خوار شمرد كسى را كه دنیا را براى او گستراند چرا كه از نزدیك‏ترین مردم به خودش (یعنى محمد(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) ) دور نگهداشت.
پس پیروى كننده باید از پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) پیروى كند، و به دنبال او راه رود، و قدم برجاى او گذارد، وگرنه از هلاكت ایمن نباشد. سپس براستى خداوند محمد(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را نشانه قیامت، و مژده دهنده بهشت و ترساننده از كیفر جهنم قرار داد، او با شكمى گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و سنگى بر سنگى نگذاشت (و كاخ و خانه‏هاى مجلّل نساخت) تا آنروز كه جهان را ترك گفت و دعوت پروردگارش را اجابت نمود»(11) راستى فرسنگ‏ها بین ما و پیشوا و الگوى ما فاصله است، ما كجا و رفتار پیامبر كجا؟ تنها پیرو راستین او امیرمؤمنان بود كه اولاً به داشتن چنین رهبرى، افتخار مى‏كند آنجا كه مى‏گوید: «وه! چه بزرگ است منتى كه خدا با بعثت پیامبر بر ما نهاده، و چنین نعمت بزرگى را به ما عطا فرمود، رهبر پیشتازى كه باید او را پیروى كنیم و پیشوایى كه باید راه او را تداوم بخشیم.»(12) و ثانیاً در عمل مانند پیامبر زاهد بود چنانكه خود مى‏فرماید: «به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم كه از پینه كننده آن شرمسارم. یكى گفت: آیا آن را دور نمى‏افكنى؟، گفتم: از نزد من دور شو، صبحگاهان رهروان ستایش مى‏شوند (یعنى آینده از آن استقامت كنندگان و زاهدان روز و شب زنده داران است)(13).»
2- ویژگیهاى اخلاقى آن حضرت‏
قرآن كریم از میان تمام اوصاف آن حضرت، وى را به اخلاق نیكویش تحسین مى‏كند آنجا كه مى‏فرماید: «وَ اِنّكَ لَعَلى خَلقٍ عَظیم(14)؛و یقیناً تو داراى اخلاق عظیم و برجسته‏اى هستى» و اساساً خود آن حضرت بر این باور بود كه فلسفه بعثت براى تكمیل مكارم اخلاق بود و لذا مى‏فرمود: «اِنَّما بعثتُ لاتَمِّمَ مَكارِم الاَخلاق(15)؛همانا من براى به سامان رساندن فضائل اخلاقى مبعوث شده‏ام.»
این‏ها نشان از عظمت و ارزش اخلاق، و همین طور والائى و برترى آن حضرت دارد به نمونه‏هایى از اخلاقیات آن حضرت اشاره مى‏شود:
الف: نرم خویى و مهربانى: از دیدگاه قرآن شاخص‏ترین ویژگى اخلاقى آن حضرت اخلاق زیبا و برخورد شفقت‏آمیز آن حضرت با دیگران بود. آن پیامبر رحمه للعالمین با داشتن این خصلت ستودنى دلهاى بسیارى را به خود شیفته ساخته و به راه راست هدایت نمود در حالى كه هیچ قدرتى توان انجام چنین كار شگرفى را نداشت، خداوند متعال در این زمینه مى‏فرماید: «فَبِما رَحمَهٍ مِن اللّهِ لِنتَ لَهُم وَلَو كُنتَ فظّاً غَلیظَ القَلبِ لانفضّوا مِن حَولِك(16)؛ پس به بركت رحمت الهى (در برخورد) با مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مى‏شدند.»

و على (علیه السلام) درباره اخلاق آن حضرت و نرمخویى و مهربانى او چنین مى‏گوید: «كانَ اَجوَد النّاسِ كَفّاً وَ اَجرَأُ النّاسِ صَدراً، وَ اَصدقُ النّاس لَهجَهً، وَ اَوفاهم ذِمّهً وَ الَینهُم عَریكَهً وَ اكرَمَهُم عِشرَهً و مَن رآهُ بَدیهَهً هابَهُ وَ مَن خالَطَهُ فَعَرَفَهُ اَحَبّهُ، لَم اَرَقَبلَهُ وَ لا بَعدُه مِثلَه(17)؛ (پیامبر اكرم) سخاوتمندترین مردم، و شجاعترین آنها، و راستگوترین آنها، و وفادارترین انسان نسبت به وعده، و نرمترین (انسان) از نظر خوى و كریمترین مردم در برخورد و معاشرت بود، و هركس در ابتدا او را مى‏دید از او دورى مى‏كرد (ولى) هركس با او همراه مى‏شد و او را مى‏شناخت(به او علاقمند مى‏شد) و سخت به او محبّت مى‏ورزید، بگونه‏اى كه مثل او قبل از آن و بعد از آن ندیده بود.»

و از عائشه نقل شده است كه درباره اخلاق آن حضرت گفت: «كانَ اَحسَنُ النّاسِ خُلقاً؛ بهترین مردم بود در خلق و خوى.»(18) و على (علیه السلام) در نهج البلاغه فرمود: «وَ اَطهَر المُتَطَهِّرینَ شیمَهً وَ اَجوَدُ المُستَمطِرینَ دیمَهً(19)؛اخلاقش از همه پاكان پاك‏تر و باران كرمش از هر چیزى بادوامتر بود.»

ب: دلسوزى و خیرخواهى: از دیگر خصوصیات آن حضرت دلسوزى و خیرخواهى و علاقه به انجام وظیفه بود، این ویژگى در رهبران الهى و پیشوایان جامعه از اهمّیت ویژه‏اى برخوردار است، قرآن مجید پیامبر گرامى اسلام را با این خصلت پسندیده معرّفى مى‏كند آنجا كه مى‏فرماید: «لَقَد جاءَكم رَسولٌ مِن اَنفسكم عَزیزٌ عَلَیه ما عَنتّم حَریصٌ عَلیكُم بِالمُؤمِنین رَئُوفٌ رَحیمٌ(20)؛ همانا فرستاده‏اى از خود شما به سویتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت و راهنمایى شما دارد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است دلسوزى حضرت ختمى مرتبت به حدّى بود كه گاهى از شدّت غصّه و ناراحتى در آستانه هلاكت قرار مى‏گرفت، قرآن در این رابطه مى‏فرماید: «فلَعلّك باخِغٌ نَفسَك عَلى آثارِهم اِن لَم یُؤمِنوا بهذا الحدیث اَسَفاً؛ گویى مى‏خواهى به خاطر اعمال (نامناسب) آنان، اگر به این گفتار ایمان نیاورند، خود را هلاك كنى.»

امّا على (علیه السلام) در نهج‏البلاغه جملات زیبایى درباره دلسوزى و خیرخواهى آن حضرت دارد كه به نمونه‏هایى اشاره مى‏شود:
1- نهایت تلاش و خیرخواهى: «خدا پیامبر اسلام را به هنگامى مبعوث فرمود كه مردم در حیرت و سرگردانى بودند، در فتنه‏ها به سر مى‏بردند، هوى‏ و هوس بر آنها چیره شده، و خود بزرگ بینى و تكبّر به لغزش‏هاى فراوانشان كشانده بود، و نادانیهاى جاهلیّت پست و خوارشان كرد و در امور زندگى حیران و سرگردان بودند، و بلاى جهل و نادانى دامنگیرشان بود. «فبالَغ (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فى النّصیِحه وَ مَضى عَلى الطَّریقَهِ وَ دَعا اِلَى الحِكمَهِ وَ المَوعِظَه الحَسَنَه(21)؛ پس پیامبر اكرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در نصیحت و خیرخواهى نهایت تلاش را كرد، و آنان را به راه راست راهنمایى، و از راه حكمت و موعظه نیكو، مردم را به خدا دعوت فرمود.»
در جاى دیگر فرمود: «محمد(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) بار سنگین رسالت را بر دوش كشید، و به فرمانت قیام كرد، و به سرعت در راه خشنودى تو گام برداشت، حتى یك قدم بر عقب برنگشت و اراده او سست نشد، و در پذیرش و گرفتن وحى نیرومند بود، حافظ و نگهبان عهد و پیمان تو بود و در اجراى فرمانت تلاش كرد تا آنجا كه نور حق را آشكار و راه را براى جاهلان روشن ساخت، و دل‏هایى كه در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدایت شدند پرچم‏هاى حق را بر افراشت و احكام نورانى را بر پا كرد.»(22)
2- طبیب دوّار: طبیب دلسوز آن است كه سراغ بیماران مى‏رود، پیامبر رحمت چنین بود، براى طبابت روحى افراد خود به سراغ آنها مى‏رفت. على(علیه السلام) در این‏باره مى‏فرماید: «طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبّهِ قَد اَحكَمَ مَراهِمَهُ وَ اَحمى (اَمضى) مَواسِمَهُ یَضَعُ ذلِكَ حَیث الحاجَه اِلَیه، مِن قُلُوبٍ عُمى، وَ آذانٍ صُمٍّ وَ السَنَهٍ بكُم مُتَتَبِّعٍ بِداوئه مَواضِعَ الغفله و مَواطِنَ الحَیرَه(23)؛ پیامبر طبیبى است كه براى درمان بیماران سیّار است (و خود نزد بیماران مى‏رود)، مرهم‏هاى شفابخش او آماده و ابزار داغ كردن زخم ها را گداخته براى شفاى قلب‏هاى كور و گوش‏هاى ناشنوا و زبان‏هاى لال آماده ، و با داروى خود در پى‏یافتن بیماران فراموش و سرگردان است.»(24)
این همان طبیب سیّار است كه به دنبال بیمار دلان مكّه مى‏رفت و برخى از آنها آن حضرت را سنگباران مى‏نمودند، و گاه حضرت مجبور مى‏شد كه مكّه را ترك نموده به كوهها پناه برد، خدیجه كبرى و امیرمؤمنان بدنبال آن حضرت وقتى او را مى‏یافتند، زخمهاى پاى او را (كه بر اثر سنگهاى بیماران غافل و ناآگاه زخمى شده بود) پانسمان مى‏كردند، امّا در همان حال آن دل رئوف و مهربان مى‏گفت: «اللهُم اِغفِر قَومى فَاِنَّهُم لا یَعلَمُون(25)؛ خدایا قوم مرا (هدایت كن و آنها را) ببخش چرا كه آنها ناآگاهند.(26)
ج – صبر و بردبارى حضرت: مطالعه تاریخ انبیاء بخوبى نشان مى‏دهد كه آنان در راه انجام رسالت خویش با سخترین رنجها روبرو بوده‏اند، و در این میان حضرت ختمى مرتبت بیش از سایر انبیاء در معرض بلاها و آزمایشات قرار گرفت، چنان كه خود فرمود: «ما أوذِىَ اَحَدٌ مثلُ ما اوذیت فى اللّه (27)؛ هیچ كسى (و پیامبرى) همانند من در راه خدا آزار و اذیت ندید.» لذا صبر او نیز از همه بیشتر بود اسماعیل بن عیاش مى‏گوید: «كانَ رَسُولُ اللّه(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) اَصبَرُ عَلى اَوزار النّاس(28)؛ رسول خدا بردبارترین انسان بر وزر و وبال مردم بود.»
د: شجاعت: بسیارى از رهبران بوده‏اند كه در صحنه‏هاى جنگ حضور عملى و فیزیكى نداشته‏اند و همیشه با فرمان و دستور جنگ‏ها را اداره كرده‏اند، و امّا پیامبر اكرم(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) اینگونه نبود، بلكه در تمام صحنه‏ها در خط مقدّم جبهه حضور فعّال داشت و شجاعت واقعى خویش را به نمایش مى‏گذاشت و به دیگران روحیه مى‏داد، على(علیه السلام) در این زمینه مى‏فرماید: «كُنّا اِذا احمَرّ البأسُ وَلَقِىَ القومُ اَلقومَ اِتَّقینا بِرَسُول اللّه فَما یَكُونُ اَحَدٌ اَقرَبُ اِلى العَدُوِّ مِنه(29)؛ همیشه این‏گونه بود وقتى (كه تنور جنگ داغ مى‏شد) و سختى شدّت مى‏گرفت، و دو گروه (مسلمان و كافر) مقابل هم قرار مى‏گرفتند( ما به حضرت پناه مى‏بردیم) و او را سپر بلاى خویش قرار مى‏دادیم(چرا كه) از او نزدیكتر به دشمن كسى نبود (و او در خط مقدم قرار داشت).
3- موفقیّت‏هاى پیامبر اكرم(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) :

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir