توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد رابطه بین عزت نفس مدیران و اثر بخشی آنان در مدارس راهنمایی دارای 101 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد رابطه بین عزت نفس مدیران و اثر بخشی آنان در مدارس راهنمایی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد رابطه بین عزت نفس مدیران و اثر بخشی آنان در مدارس راهنمایی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد رابطه بین عزت نفس مدیران و اثر بخشی آنان در مدارس راهنمایی :

قدر دانی

سپاس و ستایش خدای سبحان را که توانایی و بضاعت انجام این پژوهش را به ما عنایت کرد تا از این گذر برای کشف حقیقت ، گوشه ای از هستی بیکران را بر ملا سازیم و با یافته های نو خود را در برابر عظمت حق تعالی کوچکتر احساس کنیم و برای پرواز به سوی حقایق ناب تر گام های بلندتر برداریم.

به جا است از استاد فرزانه جناب آقای رئوفی که در جریان تحقیق روشنگر راهمان بودند و با راهنمایی های مدبرانه و دلسوزانه خویش به ما کمک نمودند ، سپاسگذاری نماییم.

تقدیم به :
پدر و مادر مان که در طی سالهای تحصیل همراهمان بودند و برای رسیدنمان به درجات بالا از وجودشان مایه گذاشتند و برای سعادت مان جانفشانی کردند. به امید صحت و سلامتی آن عزیزان .

چکیده
پژوهش حاضر به منظور رابطه بین عزت نفس مدیران و اثر بخشی آنان در مدارس راهنمایی دخترانه ناحیه 2 آموزش و پرورش شهرستان مشهد انجام گرفت. فرضیه اساسی در این پژوهش آن است که بین عزت نفس مدیران و اثر بخشی آنان در مدارس ارتباط معنی داری وجود دارد.
جامعه اماری در این تحقیق کلیه مدیران مدارس راهنمایی دخترانه (20نفر) و کلیه معلمان (220 نفر) در ناحیه 2 شهر مشهد است.

گروه مورد بررسی کلیه مدیران مدارس راهنمایی دخترانه (20N=) است. بنابراین برای گروه مدیران از روش سرشماری بجای نمونه گیری استفاده شده است و حجم نمونه برای گروه معلمان 55 نفر می باشد. ابزار گرد آوری اطلاعات در این پژوهش را در یک پرسشنامه محقق ساخته تحت عنوان (اثر بخشی مدیران) که برای تعیین اثر بخشی مدیران توسط معلمان مربوطه تکمیل می گردید و دیگر یک تست (مقیاس عزت نفس آیزنک) برای تعیین عزت نفس مدیران که توسط خود مدیران پاسخ داده می شود تشکیل می دهد.
روش تحقیق در این بررسی همبستگی است و برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی استفاده شده است.
نتایج به دست آمده عبارتند از :
1- بین عزت نفس مدیران و اثر بخشی آنان رابطه معنا داری وجود دارد.

2- بین اثر بخشی مدیرانی که عزت نفس بالا دارند و مدیرانی که عزت نفس پایین دارند تفاوت معنی دار وجود دارد.
3- بین اثر بخشی مدیرانی که عزت نفس بالا دارند با مدیرانی که عزت نفس متوسط دارند تفاوت معنی داری وجود ندارد.

4- بین اثر بخشی مدیرانی که عزت نفس متوسط دارند با مدیرانی که عزت نفس پایین دارند تفاوت معنی دار وجود دارد.
نتایج به دست آمده گویای این واقعیت است که هر چه عزت نفس مدیران بالاتر باشد ، اثر بخشی آنان بیشتر است و برعکس. وهمچنین بیشتر مدیران مدارس تقریبا از عزت نفس بالایی برخوردار می باشند.

فصل اول
مقدمه تحقیق

مدیریت اثربخش احتمالا عامل اصلی در کشورهای توسعه یافته و مورد نیازترین عامل برای کشورهای در حال توسعه است. (پیتردراکر)
هر سازمانی برای تحقق هدف یا هدفهایی بوجود می آید و تمامی کارکردها و وظایفی که برای نقش های مختلف در سازمان پیش بینی می شود به منظور تحقق همین هدفهاست.
عصر کنونی دوره شتابنده غیر قابل پیش بینی است. سازمانها برای مقابله با تهدیدات محیطی و استفاده از فرصت های احتمالی ، ناچارند ظرفیت ها و توانمندیهای دورنی خود را بشناسند. نقاط ضعف را ترمیم و به تقویت نقاط قوت بپردازند. سازمانها نباید در انتظار موج باشند ، بلکه باید خود منبع موج وتحول گردند و در جهت بهبودی خود بکوشند تا بتوانند پاسخ گوی نیازهای جدید تمدن امروزی باشند.

مهمترین عاملی که می تواند تحقق هدفهای سازمان را تعیین نماید اثر بخشی سازمانی است که این اثر بخشی به میزان زیادتر در گرو اداره موثر سازمان توسط مدیران سازمان می باشد. در هر صورت میزان اثر بخشی ارتباط مستقیمی با عملکرد مدیر دارد و هنگامی که رفتار مدیر در جهت تحقق هدفها و نتایج مطلوب باشد می گوییم اثر بخشی تحقق یافته است. لذا ملاک اثر بخشی معمولا رفتاری است که مورد ارزشیابی قرار می گیرد.
در میان سازمانهای اجتماعی مختلف ، مدرسه از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار است و به جهت ماهیت فعالیتها و اهداف آموزش و پرورش ، جامعه توجه و حساسیت خاصی نسبت به مدرسه و نحوه اداره آن نشان می دهد و همواره فعالیت ها و عملکرد مدرسه را تحت نظارت و ارزشیابی مستقیم قرار می دهد و در مورد آنها قضاوت می کند.

نظام آموزشی همواره به دنبال یافتن مناسب ترین ملاکهای گزینش مدیران مدارس و ارزشیابی از رفتار آنان بوده است تا از آن طریق با بکارگیری رهبران آموزشی واقعی بتواند معلمان را در انجام هر چه بهتر خدمات آموزش و پرورش یاری دهند.
در طول صد سال گذشته بسیاری از روانشناسان این نظریه را پذیرفته اند که انسان دارای نیاز به عزت نفس است وارزشیابی شخصی از خویشتن مهمترین عامل موثر در روند رشد روانی است. بنابراین نیاز به عزت نفس یا خود ارزشمندی یا احترام به خود از جمله نیازهای طبیعی انسان است. زمانی که نیاز به احترام به خود ارضاء شود ، انسان احساس خوشایندی از اعتماد به نفس و خود ارزشمندی ، توانایی ، قابلیت ، لیاقت، و کفایت پیدا می کند و وجود خود را در زندگی مفید و موثر می داند. میزان رضایت از خود یا ارزشی که انسان برای خود قائل است ، اهمیت بسیار زیادی در رفتار و پویایی دورنی فرد دارد و بیشتر صاحب نظران برخورداری از عزت نفس(ارزیابی مثبت از خود) را به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی – اجتماعی افراد می دانند.
با این مقدمه محقق قصد دارد در این پژوهش عزت نفس و رابطه آن با اثر بخشی مدیران را مورد بررسی قرار دهد.
1-1 بیان مساله : انسان ها از نظر خصوصیات روانی ، جسمی ، رغبت ها ، و استعدادها با هم تفاوت هایی دارند. ارزشیابی شخصی از خویش اثرات برجسته ای در جریان فکری، احساسات، تمایلات ، ارزشها و هدفهای وی دارد که کلید فهم رفتار اوست. برای شناخت کیفیت روانی افراد و پی بردن به روحیات او باید به طبیعت و میزان عزت نفس و معیار قضاوت وی درباره خویشتن آگاهی یافت. انسان تمایل به داشتن عزت نفس را امری ضروری وا ساسی می داند. هیچ کس نمی تواند نسبت به داوری خود درباره خویشتن بی تفاوت باشد. انسان آنچنان مشتاق و نیازمند به داشتن نظر مثبت و مناسب درباره خویش است ، به گونه ای که ممکن است حقایق را تحریف یا انکار نماید. (کروکر48،35،25،1993)

انسان نمیتواند خود را از محدوده ارزشها آزاد ساخته و خویشتن را از آن معاف دارد ، هر انسانی خود را براساس معیارهای معینی می سنجد و به هر اندازه که نتواند خود را با آن معیارها وفق دهد به همان اندازه حس ارزشمندی و احترام نسبت به خویش جریحه دار می شود. اگر انسان در انجام وظیفه تفکر و استدلال ناکام شود ، شایستگی خویش در امر زیستن را کاهش می دهد و نمیتواند احساس ارزشمندی خود را نگاه دارد. عزت نفس متضمن خودبیانگری در شناخت می باشد

و با آن توام است ، که بوسیله عادت به تفکر و قضاوت و تنظیم رفتار بر طبق آن تجلی می کند. (اسمال و دیگران 602،1993)
از طرفی مدیریت در کلیه سازمانها ، دولتی و خصوصی ، اهمیت دارد. این مدیریت است که نسبت به دیگر علوم و فنون ، در قرن بیستم مقام و موقعیت برجسته یافته و شیوه ها و تکنیک های مدیریت ، بخصوص آهنگ رشد سریعتری داشته اند.
مدیرت از موضوعاتی است که در طول هزاران سال ، همواره مورد توجه خاص و بحث انگیز بوده است و اینکه مطالعات حول مدیریت همچنان ادامه دارد ، مبین این حقیقت است که مدیریت واجد جنبه ها و پیچیدگی های ویژه است.
و در این میان نظام آموزش و پرورش سنگ زیر بنای توسعه اجتماعی ، اقتصادی سیاسی و فرهنگی هر جامعه است و مدیریت آموزشی در مقایسه با سایر مدیریت ها از ویژگی و حساسیت خاص برخودار است ، در نظام آموزشی به طور کل و مدرسه بطور خاص ، مدیر هسته اصلی به شمار می رود و ویژگی های شخصیتی او در کامیابی کل سازمان اثر می گذارد. اثر بخشی مفهوم پیچیده ای است که به طرق گوناگون تعریف شده و متناسب با هر تعریف قابل اندازه گیری و ارزیابی است.
توتر اثر بخشی را چنین تعریف می کند:«اثربخشی فرایندی چرخشی و مداوم است که از طرح برنامه شروع و شامل تمام فعالیت هایی است که هم در جهت دستیابی به اهداف سازمان است و هم تعیین می کند که انجام آن تا چه اندازه خوب و مطلوب صورت گرفته است.(شیرازی ،25،1373)
آنچه مسلم است اثر بخشی سازمان در گرو اثر بخشی مدیرریت است و میزان اثربخشی ارتباط مستقیمی با عملکرد مدیر دارد و هنگامی که رفتار مدیر در جهت تحقق هدفها و نتایج مطلوب سازمانی باشد می گوییم اثر بخشی تحقق یافته است.
لذا شناسایی ویژگی های مدیر می تواند به مراجع تصمیم گیرنده جهت انتخاب مدیران مدارس کمک کند ، روی این اساس ، این تحقیق با هدف بررسی میزان عزت نفس مدیران و رابطه آنان صورت پذیرفته است.
1-2- ضرورت و اهمیت تحقیق
اکثر نظریه های روانشناختی کلاسیک و معاصر معتقدند که همه افراد نیاز فزاینده و فراگیری به عزت نفس بالا دارند. عزت نفس یکی از جنبه های مهم کلیت آدمی است که در دنیای فاعلی، معنی دار و از ارزشمندی بسیاری برخوردار است. افراد عزت نفس را با پایدار سازی مفهوم واقعیت حفظ کرده و با درونی ساختن ارزشهایی که توصیف کننده اعتقادات آنها است زندگی می کنند ، هر فرد بطور فزاینده به عزت نفس بالا نیازمند است. زیرا عزت نفس هسته مرکزی ساختارهای روانشناختی اوست که وی را در برابر اضطراب محافظت نموده و آسایش خاطر وی را فراهم می کند.

«بین تهدید روانی و عزت نفس رابطه معکوسی وجود دارد ، بدین معنی که با افزایش عزت نفس شدت و میزان تهدید روانی کاهش می یابد و با کاهش عزت نفس تهدید روانی افزایش می یابد».
نتایج تحقیقات و مطالعات انجام گرفته بر روی عزت نفس ، به نقش اساسی عزت نفس در رابطه با سازگاری عاطفی، هیجانی و شناختی تاکید کرده اند و عزت نفس پایین را به منزله یک عامل مستعد کننده ناراحتی ها و اختلالات روانی قلمداد نموده است. در راهنمای تشخیصی و آماری بیماریهای روانی از عزت نفس پایین بعنوان نشانگان فرضی ، چندین اختلال در دوران کودکی

و بزرگسالی نام برده شده است.(بیابانگرد،26،1379)
محسنی در را بطه با افراد با عزت نفس بالا می گوید:« افراد با عزت نفس بالا در برخورد اشخاص و موقعیت ها ، انتظار موقعیت و مورد پذیرش بودن دارند ، نسبت به ادراکات و قضاوت خود اطمینان دارند و اعتقاد دارند که کوشش و تلاش آنها در حل مسائل ، موفقیت آمیز خواهد بود نگرش مثبتی که نسبت به خود دارند موجب می گردد تا عقاید خود را بپذیرند و هنگامی که در برابر عقاید متفاوتی قرار می گیرند به قضاوت خود اعتبار بخشیده و به آن اطمینان داشته باشند چنین نگرش مثبتی موجب می شود تا عقاید جدید را نیز مد نظر قرار دهد. » (محسنی ، 273،1375)
مدیریت در هر سازمان عامل تلفیق کننده ، بارور سازی و بهره دهی منابع و امکانات مادی و نیروی انسانی موجود در جهت دست یابی به هدف های سازمانی است. مدیریت ار آموزش و پرورش نیز این وظیفه را بر عهده دارد، با این تفاوت که اهمیت و حساسیت نتیجه کار او به مراتب بیشتر است و اثرات نحوه کارکرد نیز مهم و قابل توجه است.( گنجی ،1370، 305)
جامعه به نظام آموزش امکانات و سرمایه می دهد و در مقابل انتظار دارد که نظام آموزشی نیازهای حرفه ای را بر آورده سازدو افرادی مفید تحویل جامعه دهد. پاسخ گویی به نیازها و انتظارات جامعه مستلزم تحقق هدفهای آموزشی است. که مبین آرمانهای آن جامعه می باشدو تحقق هدفهای آموزشی نیز مستلزم اقر بخشی سازمانی و آن دیز در گرو اداره اثر بخشی است. اگر مدیر مدرسه نتواند کارکرد ها و وظایف پیش بینی شده خود را بطور موثر درجهت تحقق اهداف به انجام رساند علاوه بر مدرسه ها جامعه نیز زیان می بیند و حتی عدم اثر بخشی مدیر مدرسه در سطح وسیع می تواند به بحرانهای اجتماعی بیانجامد.
بنابراین برای نظام آموزشی جامعه حائز اهمیت است که به اثر بخشی مدیران توجه نمایند و درصدد شناسایی و بکارگیری شاخص هایی برآیند که در افزایش اثربخشی مدیریت مدارس موثر واقع گردد.
«مدیریت آموزشی ، باید از عناصر مطلع ، آگاه و پژوهشگر و مدبری انتخاب شوند که در عین حال از استعدادها و زمینه های مناسب شخصیتی برخوردار باشند. (گنجی، 307،1370)
با نظر به این مقدمات این تحقیق، پیرامون رابطه عزت نفس مدیران و اثر بخشی آنان در مدارس ابتدایی دخترانه صورت پذیرفته است.
1-3- اهداف تحقیق
1- شناسایی میزان عزت نفس مدیران مدارس راهنمایی
2- شناسایی میزان اثر بخشی مدیران مدارس راهنمایی
3- شناخت رابطه عزت نفس مدیران با اثر بخشی آنان در مدارس راهنمایی
1-4- فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی :«بین عزت نفس مدیران و اثربخشی آنان در مدارس راهنمایی رابطه معنی داری وجود دارد.»
فرضیه های فرعی:

1-« بین اثربخشی مدیرانی که عزت نفس بالا دارند با مدیرانی که عزت نفس پایینی دارند تفاوت معنی داری وجود دارد.»
2- « بین اثر بخشی مدیرانی که عزت نفس بالا دارند با مدیرانی که عزت نفس متوسطی دارند تفاوت معنی داری وجود دارد.»
3- « بین اثر بخشی مدیرانی که عزت نفس متوسط دارند با مدیرانی که عزت نفس پایینی دارند تفاوت معنی داری وجود دارد.»

1-5- تعریف متغیرهای اصلی تحقیق
الف) متغیر مستقل : عزت نفس مدیران
ب) متغیر وابسته : اثر بخشی مدیران
ج) متغیرهای کنترل : جنسیت ، مقطع و محل خدمت
1-6- تعریف مفاهیم و اصطلاحات کلیدی
عزت نفس: از نظر ربر عزت نفس عبارتست از:« میزان ارزشی که شخص برای خود قائل است».
و منظور از عزت نفس نمره ای است که از مقیاس عزت نفس آیزنک به دست می آید.
اثر بخشی : عبارت است از « میزان موفقیت در تحقق هدفها و یا انجام ماموریتها.»(درک فرنچ و هسیر ساور ،46،1371)
اثر بخشی مدیران : اثر بخشی مدیران بر مبنای انجام موفقیت آمیز وظایف محوله و تحقق هدفهای سازمان و رضایت زیر دستان و رعایت نظام ارزشی جامعه تعیین می شود.
در این تحقیق اثر بخشی مدیران با استفاده از پرسشنامه اثر بخشی که توسط معلمین تکمیل می گردد به دست می آید.
مدیران اثر بخش: « به زعم دانشمندان چنانچه مدیران مدارس بتوانند اهداف مناسبی انتخاب کنند یا کارها و وظایف را به درستی انجام دهند تا منجر به دستیابی اهداف شود، مدیران اثربخشی هستند.» (نیکنام ، 18،1375)

فصل دوم
بررسی مطالعات پیشین
مقدمه
میزان رضایت از خود یا ارزشی که انسان برای خود قائل است ، اهمیت بسیار زیادی در رفتار درونی فرد دارد ، و بیشتر صاحب نظران برخورداری از عزت نفس را بعنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی – اجتماعی افراد می دانند.
نیاز فرد به احترام، عشق و با ارزش بودن از جانب دیگران ، نیاز آموختنی است و جزء خود پندار می باشد و با قسمت اعظمی از تجارب فرد همراه است.
این نیاز یک نیاز دوجانبه است. به این معنی که اگر فردی نیاز دیگران را به احترام و نظر مثبت ارضاء کند ، لزوما نیاز خود وی به نظر مثبت ارضاء می شود و فرد از برآورده شدن آن احساس خوشنودی می کند. بنابراین ارضاء این نیاز در دیگران ، آنقدر قوی است که فرد ممکن است آن را بر تجارب مثبتی که در جریان تحقق نفس احساس می کند ، ترجیح دهد.
از نظر مازلو « ارضای نیاز به عزت نفس با احساساتی از قبیل اعتماد به نفس ، ارزش ، قدرت ، لیاقت، کفایت و مفید و مثمر ثمر بودن در جهان منتهی خواهد شد اما بی اعتنایی به این نیازها موجب احساساتی از قبیل حقارت ، ضعف ، و درماندگی می شود. این احساسات به نوبه خود به وجود آونده دلسردی و یاس اساسی خواهند بود و یا اینکه گرایشهای روان نثر نداند یا جبرانی را بوجود خواهد آورد. (اسلامی نسب ، 46،26، 1373)
بنابراین به موضوعات خود ، خود پنداره ، عزت نفس و اثر بخشی خواهیم پرداخت و در پایان تحقیقاتی که پیش از این انجام شده را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
2-1- خود
یکی از موضوعات مهم مورد توافق نظریه پردازان دانش روانشناختی این است که: « خود عملکرد مهمی در فرایند شخصیت دارد. امروزه نظریه پردازان مختلف اگر چه بر کانونی بودن خود و اهمیت آن در فرآیند شخصیت توافق دارند و خود را به عنوان یکی از مهمترین و اساسی ترین جنبه های شخصیت و تعیین کننده ویژگی های رفتاری در نظر می گیرند، اما دیدگاههای مختلف روانشناختی ، تعاریف مختلفی از خود ارائه می دهند. مهمترین و رایج ترین مشکلات و اختلالات رفتاری به خود رجوع داده می شوندو متخصصان بالینی ، نه فقط روان پویایی و روان تحلیل گران بلکه شناخت گرایان و رفتار گرایان نیز چه در زمینه نظری و چه در کاربردهای بالینی و تربیتی به خود توجه می کنند.(محسنی ، 20،1375)

برای کسب دورنمایی از مفهوم «خود» توجه به نظریه ویلیام جیمز در این رابطه مفید و سودمند است. جیمز خود را به دو جزء کلی تقسیم می کند : خود به عنوان فاعل یا عامل (من) و خود به عنوان مفعول (مال من). کلمه «من» مبین این واقعیت است که شخص خود را فاعل اعمال ، ادراکات و هیجانات خویش می داند و مداومت و این همانی امروز خود را با دیروز در می یابد. مفهوم «مال من» به یک محتوای فردی مربوط می شود و مهمترین جنبه های من را مشخص می کند و

جای تاسف است که روانشناسان آنرا به صورت نظام دارتری بررسی نکرده اند. از نظر جیمز «مال من» آنچه را که فرد ، متعلق به «من» خود می داند شامل می شود. طبیعتا در وهله اول بدن جزء این مفهوم است. مفهوم «مال من» مناسباتی با تصور «ارزش» دارد. در واقع می توان فرض کرد که هر قدر یک چیز برای یک شخص بیشتر ارزش داشته باشد شانس بیشتری دارد از جزء «مال من»

سرچشمه می گیرد.
جیمز معتقد است «خودمفعولی » «مال من» مفهوم وسیع تری دارد و عبارت از چیزهایی است که فرد می تواند آنها را از خود بداند و ممکن است به سه بخش تقسیم گردد: مولفه های تشکیل دهنده آن ، احساسات وهیجانات برانگیزاننده آن و اعمالی که موجب تحریک آن می شوند.
از نظر «مید» برداشت یک فرد از خودش کاملا یا به مقدار زیادی ، متاثر از واکنش دیگران نسبت به وی در مقامات اجتماعی است. مید ، خود را به عنوان محصولی از فرایندهای سمبولیک به شمار می رود و بنابراین اهمیت زیادی برای رشد زبان و کاربردهای آن قائل است. وی باعث ایجاد تفکر در این زمینه گردیده ، که هر فردی یک احساس کلی از خود دارد که مستقل از موقعیت است و از تعداد زیادی خودهای ویژه تشکیل یافته که حاصل تجربیات وسیع وی از موقعیت های متفاوت است.
فروید به یک ترکیب یکپارچه تری از خود اعتقاد داشت که «من » ، «فرامن» ،«نهاد» را شامل می شد. از نظر وی «من» به عنوان محصولی از تعاملات فرد و محیط ، عمل کننده اصلی در سطح هشیاری در نظر گرفته می شد. از طرف دیگر «خود» عناصر هشیار و ناهشیاررا به هم مرتبط می ساخت. به هر حال ، فروید بین «خود» و «من» تمایزی قائل نبود.
آدلر ، فروم و هورنای تحت تاثیر نظرات فروید معتقد بوجود یک سائقه درونی که باعث برانگیختگی رفتار می گردد ، بودند. آدلر ، اصطلاح «کوشش و تقلا برای برتری ، فروم «پیشگویی خود کام بخش» و هورنای «تحقق خود» را به کار بردند. توسعه و گسترش نظریات فروید ، توجه به مطالعات خود پنداره را تضعیف کرد و این کاهش علاقه یا قوت گرفتن رفتار گرائی که توسط «واتسون» آغاز شد، تقویت گردید.
مازلو از فرایند خودشکوفایی صحبت می کند که شامل کشف و تحقیق توانائیها و ظرفیت های بالقوه درونی فرد است. خود شکوفایی یک ویژگی شخصی می باشد که در افراد مختلف متفاوت است.
برای خود انواعی در نظر گرفته شده است:
خود فیزیکی که به تصوری که ما از جسم خود داریم مربوط می شود، اینکه چهره ما در مقایسه با دیگران چگونه به نظر می رسد، آیا در چشم دیگران خوش مشرب و با وقار هستیم.
خود روانشناختی که شامل تصورات ادراکی ، شناختی و هیجانی ما می شود.
خوداجتماعی که یکی از ابعاد خود است که شامل نقشی است که در جامعه ایفا می نماییم. به تعبیر دیگر خوداجتماعی نشانگر نظرات دیگران در مورد ما می باشد.
خود معنوی به فرد کمک می کند تا با خداوند رابطه برقرار نماید. در خود معنوی اعتقاد به هستی و جهان و نقش ما در آن و احساس لذت ، امید و عشق و زندگی پس از مرگ مورد تایید قرار می گیرند. رفتارهایی نظیر اعتقاد به اصول اخلاقی ، صداقت از جمله جلو های خود معنوی می باشند. خود معنوی یک پدیده ، جهانی است و بستگی به مذهب و آیین و کیش و مرام خاصی ندارد.
بطور کلی می توان گفت: با توجه به تعاریف متعدد در زمینه و توجیه چگونگی شکل گیری خود و عوامل موثر بر آن ، و نیز نقش آن در رفتار ، تفاوتهای بارزتری وجود دارد که متاثر از زاویه دید یعنی چهارچوب نظری است که در آن خود مورد بررسی قرار گرفته است. (محسنی ،25،1375)
2-2- خود پنداره

خودپنداره از موضوعات مهم دیگری است که قبل از جنگ جهانی دوم و در دهه های 50 و 60 علاقه شدیدی به آن در بین متخصصین و محققین وجود داشته است. تحقیقات متعدد حاکی از آن است که خودپنداره پایه و اساسی برای تمامی رفتارهای برانگیخته می باشد. خودپنداره به «خودهای بالقوه» هستی داد و این خودهای بالقوه به نوبه خود در رفتار، انگیزش ایجاد می کنند. خواستن و آرزو کردن چیزی به تنهایی نمی تواند انگیزش ایجاد کند. بلکه این اعتقاد است که می تواند فرد را برای رسیدن به هدف به تلاش وادارد. پس این اعتقاد است که می تواند یک خود بالقوه را ایجاد کند که آن خود بالقوه به نوبه خود پویایی هایی ایجاد کند که منجر به عمل گردد ولی خصوصیات سازمان یافته، یکپارچه و ویژه ، خود پنداره همیشه حفظ می شود.
بطور کلی می توان خودپنداره را چنین تعریف نمود : خودپنداره یک تصویر یا تصوری از خود است که همواره با فرد است. و از آن برای معرفی خود و طبقه بندی رفتارها استفاده می کند . نظریه پردازانی که این تعریف را بکار می برند معمولا سه دلیل برای جامعیت آن ارائه می دهند:
1- خودپنداره ثابت و وحدت رفتار را در برمیگیرد.

2- خودپنداره برای تبیین رفتار هدفمندی که در طی دوران طولانی از زندگی صورت می گیرد ، به کاربرده می شود. (برای مثال تصمیم گیری در مورد شغل)
3- خودپنداره به منظور کنترل خود در مواردی که افراد نشان می دهند که قابلیت و توانایی صرف نظر از پاداشها را دارند و یا حتی داوطلبانه فرایندهای تنبیهی را به جای تشویق انتخاب می کنند ، بکارمی رود، مانند پذیرش تنبیه برای ترک اعتیاد.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir