توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 تحقیق در مورد ازدواج و مسائل مربوط به ان دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد ازدواج و مسائل مربوط به ان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد ازدواج و مسائل مربوط به ان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد ازدواج و مسائل مربوط به ان :

ازدواج و مسائل مربوط به ان

مقدمه
ارتباط زناشویی ماهیتا سرچشمه عمده ناخشنودی است. هیچ ارتباط دیگری مانند آن نمی تواند دوانسان بالغ را كه ممكن است شناخت بسیار كمی از یكدیگر داشته باشند، برای یك عمر به یكدیگر قفل كند، هر چند این واقعیت نیز وجود دارد كه این دو نفر از دو جنس مخالف هستند و برای یكدیگر زندگی می كنند، پس از مدتی یكی یا هر دوی آنها به این نتیجه می رسند كه تمایلی به ازدواج ندارند. دلیلشان هم این است كه نمی خواهیم خودمان را با این ارتباط تعهدآور، محدود كنیم.اما بسیاری از این زوجها نیز به یكدیگر علاقه مند می شوند و ازدواج می كنند. بنابراین، حتی با هم زندگی كردن نیز نمی تواند یك زوج را آماده ی ارتباط پایبند كننده ای به نام ازدواج كند.

ازدواج بیش از هر ارتباط دیگری طرفین را مقید می سازد. همچنین زوجین از حق اشتباه كمتری برخوردارند. آنچه دو فرد باید پیش از ازدواج بدانند، این است كه ازدواج مساله ای نیست كه همه به آن اشراف داشته باشند. زندگی مشترك را افرادی شروع می كنند كه نمی دانند ازدواج، قدم گذاشتن در یك شراكت كاری است كه معمولا جزئیات نحوه ی برخورد با مشكلات احتمالی به صورت كتبی ذكر نمی شود. از این رو، این تحقیق به بحث در مورد نحوه ی آمادگی برای یك زندگی مشترك
می پردازد.

بخش اول

خصلت ویرانگر زندگی های مشترك
تقریبا بیش از نصف افرادی كه ازدواج می كنند، قادر هستند زندگی مشترك خود را برای یك عمر حفظ كنند و از كسانی كه موفق به حفظ آن می شوند، افراد بسیار كمی یافت می شوند كه دفتر زندگی مشتركشان را با خوبی و خوشی ببندند. در بین تمامی روابط مختلف ما، زندگی مشترك طولانی مدت و خوشایند. كم یابترین نوع رابطه است كه به آسانی به دست نمی آید.

زوجهای ناخرسند بسیاری، وقت و پول خود را صرف یافتن راهی برای احیای زندگی مشتركشان می كنند و برای رسیدن به خواسته شان به هر گونه متخصص و حتی دعانویس متوسل می شوند. اما اكثر این راهها به بن بست می رسد، زیرا به دنبال راهی می گردند كه شریك زندگی شان را اصلاح كنند و نه خود را .در هر ارتباطی، از هر نوع و شكلی، هر كس صرفا می تواند خود را تغییر دهد و نه هیچكس دیگر را.
افرادی كه از زندگی مشتركشان راضی نیستند، متوسل به كنترل بیرونی

می شوند و می گویند: تقصیر من نیست، همسرم عامل تمام این بدبختی هاست و من وظیفه ی خود می دانم هر كاری كه می توانم برای تغییر رفتارهای او در قبال خودم انجام دهم، هر چند به قیمت جان او تمام شود.

برای انجام این وظیفه (یعنی تغییر رفتار او) ما معمولا یك سری رفتارهای كلیشه ای در پیش می گیریم كه من آنها را هفت عادت تخریبگر خصلت كنترل بیرونی
نامیده ام. این رفتارها را كلیشه ای می نامم زیرا تقریبا همه ی ما هر روز و هر روز این رفتارها را تكرار می كنیم، بدون آنكه فكر كنیم این رفتارها تا چه حد حامل بدبختی برای خودمان و دیگران هستند . این رفتارها عبارتند از:
1 عیب جویی یا انتقاد.

2 سرزنش
3 شكوه و گلایه.
4 نق و غرغر.
5 تهدید.
6 تنبیه
7 دادن حق حساب یا باج برای تحت كنترل رد آوردن دیگری.
این عادات مخربند زیرا اگر در طولانی مدت اعمال شوند. زندگی های مشترك بسیاری را از بین می برند.
اگر از ما خواسته شود كه سعی كنیم تا یك روز از انجام این عادات در مراوداتمان خودداری كنیم؛ تقریبا كار غیر ممكنی به نظر می رسد. واقعا كاری دشوار است زیرا در موقعیتی كه غالبا ما آنها را به كار می بریم، تقریبا اجتناب از آن و پرداختن به كار دیگری غیر ممكن است.

بنابراین در چنین شرایطی برای دریافت كمك به دوستان یا حتی متخصصان مراجعه می كنیم، اما آنها نیز خود پیرو قانون كنترل بیرونی هستند و ما را در آنچه باور داشته ایم پابرجاتر می كنند. این باور كه: همسر ما فرد مورد نظر ما نیست، یا اگر بخواهیم به زندگیمان ادامه دهیم او باید تغییر كند تا زندگی موفقی داشته باشیم.

از آنجا كه در این دیدگاه، مشكل ما تقصیر طرف مقابل است و نه ما، هیچ تلاشی برای تغییر خودمان انجام نمی دهیم. از این رو، ناراحتی های ما نه تنها كم نمی شود، بلكه غالبا شدیدتر نیز می شود. این در حالی است كه برای ایجاد تغییرات لازم و ساختن یك زندگی مشترك موفق باید چیزهای زیادی درباره خودمان و خصلت كنترل بیرونی ، بیش از آنچه اكنون می دانیم، بیاموزیم.
به استثنای برخی روابط خانوادگی بسیار خوب، تنها ارتباط نزدیك در سنین بزرگسالی كه ما علاوه بر زندگی مشتركمان داریم، دوستان قدیمی ما هستند. نكته ای كه بسیار جالب به نظر می رسد این است كه كمتر از دوستی های طولانی مدت با موفقیت روبرو می شود، و دوستی های طولانی مدت معمولا بسیار موفقیت آمیزتر از ازدواج اند. دلیل این تفاوت كاملا واضح است: كنترل بیرونی در زندگی مشترك بسیار بیشتر از دیگر روابط به كار برده می شود. این در حالی است كه تقریبا به

هیچ وجه در دوستی های بلند مدت كنترل بیرونی بكار گرفته نمی شود.
در واقع، دوستی های طولانی مدت تنها ارتباط انسانی ای هستند كه بدون آنكه خود بدانیم، از ابتدای دوستی، نظریه انتخاب را در آن به كار می بریم. بكارگیری هر چه بیشتر نظریه انتخاب باعث تقویت دوستی مان می شود. به همین دلیل نیز این گونه دوستی ها بلندمدت تر و مستحكم تر از هر گونه ارتباط انسانی دیگر است.

اگر نگاه موشكافانه ای به علت موفقیت دوستی هایمان داشته باشیم، به خوبی در می یابیم كه بازوی ویرانگر كنترل بیرونی در تمامی جنبه های متفاوت این دو نوع ارتباط دخیل است. تفاوت اول كاملا مشخص است. زندگی زناشویی بر خلاف دوستی، تعهدی قانونی، اخلاقی و معمولا مذهبی به شمار می رود. بنیان ازدواج تماما بر اساس كنترل بیرونی ساخته شده است، نیروهای جبری برنامه ریزی شده ای وجود دارد تا زندگی زناشویی دست نخورده باقی بماند. اما شادی و خوشی بسیار كمی در كنترل وجود دارد و شاید اصلا خوشی ای وجود ندارد، همانطور كه معمولا گفته می شود: خدا این دو نفر را برای همدیگر آفریده است و هیچ كس نمی تواند آنها را از هم جدا كند، حتی اگر هیچ احساس خوشبختی میان آنها وجود نداشته باشد.

بر خلاف ازدواج، در دوستی ها هیچ سوگند تعهدآوری در میان نیست. رابطه دوستی تنها از لحاظ اخلاقی طرفین را نسبت به یكدیگر متعهد می كند و هیچ نیرویی رفیقی را به انجام آنچه دوست ندارد، مجبور نمی كند. رفاقت و دوستی تنها با توافق طرفین برای حفظ آن پایدار می ماند و موفق می شود. هنگامی كه دوستی پایان

می یابد، همه چیز تمام می شود، هیچ تلاشی برای كنترل آن صورت نمی گیرد. اما در زمان طلاق، واضح و روشن است كه هر گونه تلاشی كه برای حفظ زندگی مشترك افراد صورت می گیرد، نه تنها به حل مشكل كمكی نمی كند بلكه مشكلات آنها را بیشتر می كند.

دومین تفاوت در این است كه در ازدواج، طرفین ناچارند از نظر جسمانی به یكدیگر نزدیك باشند. افراد متاهل باید با یكدیگر زندگی كنند یا اگر جدا هستند، باید با یكدیگر تماس نزدیك برقرار كنند. دوستان برای حفظ دوستی شان، نه لازم است با هم زندگی كنند و نه لازم است در تماس دائم با یكدیگر باشند.

تفاوت سوم در این است كه بر خلاف یك دوستی ناموفق، ازدواج در صورتی كه به در بسته بخورد، با عواقب مشخص زیادی روبرو می شود. از جمله: حمایت همسر، نگهداری فرزند، حق دیدار فرزند، انزوای اجتماعی یا طرد مذهبی، بی اعتنایی افراد خانواده و از دست دادن اموال. اما زوجهایی كه با علم به تمام مشكلات فوق اقدام به جدایی می كنند، معمولا بدین دلیل است كه دیگر نمی توانند میزان كنترلی را كه بر زندگی زناشویی شان تحمیل می شود، بیش از این تحمل كنند. ما هرگز با این مقررات مخالف نیستیم، بلكه در پی یافتن راهی برای ازدواج های موفق تریم.

بالاخره مشكلات روان شناختی ای كه كنترل نمودن یا كنترل شدن ایجاد
می كند عبارت است از بیماری روحی، انواع اعتیاد از قبیل اعتیاد به مواد مخدر و مشروب الكلی و خشونت مانند بدرفتاری با همسر یا فرزند، كه در ازدواج های شكست خورده بسیار دیده می شود.چنین مشكلاتی در مورد دوستی ها كاملا غریب است. در واقع، علاوه بر اعضای مهربان خانواده ،دوستان صمیمی خوب بیش از هر كس دیگری در جلوگیری از ابتلا به مشكلات روانی و رفتاری افراد سودمند هستند. بنابراین كنترل بیرونی، تخریب گر زندگی زناشویی است تا جایی كه ، تجربه به ما نشان داده است هر چه از شروع زندگی مشتركمان می گذرد، شانس ما برای داشتن یك ازدواج موفق كمتر می شود.
******

بخش دوم

رابطه بین نیازهای بنیادی و خشنودی از ازدواج
گزاف نگفته ایم اگر بگوییم كه كلیه موجودات زنده، از ویروس گرفته تا ما انسان ها، از تولد تا مرگ، آنچه انجام می دهیم انواعی از رفتارهای گوناگون است، عمده ترین انگیزه و محرك هر یك از این رفتارهای گوناگون، و ریشه این تنوع رفتاری در ژنهای هر موجود برنامه ریزی شده است. اما تفاوت میان ما و حیواناتی كه از لحاظ ژنتیكی شبیه ما هستند و نیازهایی مشابه ما دارند، در این است كه در ما انسانها هیچگونه برنامه از پیش تعیین شده ژنتیكی وجود نداردكه به ما بگوید برای ارضاء نیازهایمان چگونه باید رفتار كنیم. حتی در حیوانات پیشرفته تر مانند شامپانزه نیز، رفتارهای بسیاری درژنهای آنها برنامه ریزی شده است واین حیوانات،برای ارضاء نیازهایشان خیلی متفاوت از آنچه ژن هایشان دستور می دهد، عمل نمی كنند. با وجود تمام جوك هایی كه درباره شامپانزه ها و دستگاه های تایپ گفته شده اید، هرگز شامپانزه ها نمی توانند عبارتی مثل”جنگ و صلح “را بنویسند.

به استثنای خشم، هیچ رفتاری در انسان ذاتی نیست. ما باید هر آنچه انجام
می دهیم را یاد بگیریم و انگیزه این یادگیری در ما، دو احساس لذت و درد می باشد. ما هر چه بهتر یاد بگیریم، احساس بهتری خواهیم داشت. این عمل بهتر و احساس بهتر نیروی محرك و انگیزه پیشرفت انسان هاست. ممكن است بر سر كلمه پیشرفت بحث وجود داشته باشد ؛و كسی بگوید كه مطمئنا هنگام بنا شدن اهرام مصر نیز كسی بوده كه از ساخت این بنا احساس خوبی داشته است، اما این بحث به جایی نخواهد رسید. حیوانات زمانی احساس خوبی پیدا می كنند كه نیاز جنسی، تغذیه و امنیت آنها تامین شود و اینجا پایان راه پیشرفت برای آنهاست، در حالی كه امید به داشتن احساس بهتر برای ما هرگز پایانی ندارد.

به عنوان مثال، همانند همه ی حیوانات دیگر، نیاز جنسی در ما نیز به صورت ژنتیكی برنامه ریزی شده است. اما حیوانات نیازی ندارندكه چگونگی انجام این عمل را بیاموزند. اگرچه مطمئن هستم كه آنها نیز از انجام آن احساس خوبی پیدا می كنند، اما بر خلاف ما به نحوی برنامه ریزی نشده اند كه بتوانند این عمل را به گونه ای بهتر و یا بیشتر انجام دهند. بنابراین، رفتار جنسی آنها در طول زندگی شان چندان تفاوتی نمی كند. اما در ما هیچ محدودیت ژنتیكی بدین صورت وجود ندارد. ما انسانها بیش از هر موجود زنده ی دیگری ارتباط جنسی برقرار می كنیم و سعی

می كنیم هر چه بهتر بیشتر به آن بپردازیم و هر بار نسبت به دفعه ی قبل احساس بهتری پیدا كنیم. بخش عمده ای از فعالیتهای بشر صرف تفكر در خصوص این رابطه و انجام آن می شود. پولی كه افراد در كل خرج فیلم هایی در این مورد می كنند بیش از پولی است كه صرف انواع فیلم های دیگر می كنند، حتی فیلم پرفورشی مانند تایتانیك.

همه پیشرفت های بشری حاصل تلاش برخی از مردم است و غالبا حاصل تلاش یك عده بسیار كم و اغلب حاصل تلاش تنها یك نفر است. وقتی به دلایل یا انگیزه تلاشهای این گروه از افراد دقت می كنیم در می یابیم كه انها برای دست یابی به احساس بهتر یا اجتناب از احساس بد یا ناخوشایند در خود دست به چنین تلاشهایی می زنند. به اعتقاد من همه انسانها برای ارضاء پنچ نیاز اساسی كه ریشه در ژنهای ما دارد، تلاش می كنند. این نیازها، به ترتیبی كه در این تحقیق توضیح خواهیم داد، عبارتند از :
1 نیاز به بقا.

2 نیاز به عشق و محبت.
3 نیاز به قدرت.
4 نیاز به آزادی.
5 نیاز به تفریح.

این سیستم ژنتیكی ساده در ارضاء نیازهای افراد بسیاری، عالی عمل می كند تا آنها احساس شادی، سلامتی و رضایت نمایند.چنانچه انسانها در زندگی فاقد چنین احساسهایی باشند از ته دل آرزو دارند كه به شادی، سلامت و خشنودی دست یابند.متاسفانه سیستم ژنتیكی ما در مورد زندگی مشترك خوب عمل نمی كند.

در ایالت متحده آمریكا در حال حاضر چیزی كمتر از نصف افراد متاهل احساس شادی، سلامت و رضایت می كنند. ازدواج كانونی است كه در جهت تامین نیازهای اساسی زنان و مردان بنا نهاده شده است، در حالیكه در تامین این نیازها كارایی ندارد. هیچ مدركی در دست نیست كه بتواند نشان دهد، افراد متاهل این كشور نسبت به صد سال پیش بهتر با یكدیگر كنار می آیند كنار می آیند. اما به اعتقاد ما، اگر افراد متاهل درك كنند كه تحت تاثیر پنج نیاز اساسی خود هستند و تئوری انتخاب را در زندگی مشترك به كار گیرند و از ابتدای زندگی مشتركشان برای ارضاء این نیازها تلاش كنند، در بهبود روابط زناشویی آنها پیشرفت چشمگیری ایجاد خواهد شد.

 

نیاز به بقا:
مشكلات زندگی زناشویی با مسائل اقتصاد گره خورده اند.
در آمریكای كنونی، اكثر مردم اگر تلاش مختصری انجام دهند، بقای شان تضمین شده است. بسیار نادر است كه كسی از گرسنگی یا نداشتن سرپناه جان خود را از دست بدهد. اما همانطور كه به تفصیل در فصل آینده توضیح خواهم داد، میزان نیاز افراد مختلف به بقا بر اساس برنامه ژنتیكی آنها متفاوت است. در واقع، این تفاوت بر اساس یك توزیع طبیعی، همانطور كه همه چیز در طبیعت توزیع شده است، می باشد. معمولا این تفاوت زمانی خود را نشان خواهد داد كه یك طرفه بیش از دیگری مقتصدانه عمل كند و این مشخصه غالبا با عبارتی مانند«حساس نسبت به مسائل اقتصادی» عنوان می شود. اما این یك قانون است كه فقر مانعی برای هر نوع شادی است و ازدواج هم از این قانون مستثنی نیست. از جو ای. لوئیس نقل شده است كه گفت «من هم فقر را تجربه كرده ام و هم ثروت را و معتقدم ثروت خیلی بهتر است و بهترین لبخندها را بر لبان زوجها می نشاند» و یا این گفته حكیمانه كه

می گوید: «ثروت خوشبختی نمی آورد ولی فقر بدبختی می آورد.» در بیشتر زندگی های مشترك رایج ترین نشانه تفاوت در نیاز به بقا، اختلاف بر سر مسائل اقتصادی است و هنگامی كه زوجی به طور جدی بر سر مساله ای با یكدیگر دعوا كنند. شانس آنها برای داشتن یك زندگی زناشویی شاد از بین می رود.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir