توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 تحقیق در مورد توسعه پایدار کشاورزی دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد توسعه پایدار کشاورزی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد توسعه پایدار کشاورزی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد توسعه پایدار کشاورزی :

مقدمه
رشد و توسعه پایدار كشاورزی یكی از شاخص ترین و مهم ترین هدفهای هر دولتی است كه تحقق آن طریق تحولات بنیادی همه جانبه در ساختار كشاورزی، مدیریت و بهره برداری مطلوب از منابع و امكانات، سازماندهی و هدایت سنجیده فعالیتها در چار چوب برنامه ریزی علمی و منطقی امكانپذیر خواهد بود. بر همین اساس، بخش كشاورزی در كلیه برنامه های توسعه كشور از اولویت ویژه ای برخوردار بوده و به عنوان محور و اساس توسعه اقتصادی كشور مورد توجه قرار داشته است.

تنوع بسیار گسترده شرایط سرزمین، از نظر آب، هوا، خاك، منابع آب، منطقه، رطوبت، ارتفاع و تجربه های نیروهای انسانی در كشاورزی و … همه و همه دلالت بر ظرفیتها و امكانات بالقوه و بالفعل وسیعی دارد كه قلب هر كسی را كه برای این آب و خاك و این مردم می تپد و هیجان می آورد و بهره برداری از این منابع لایزال خدادادی را برای بهبود شرایط زندگی نسل های كنونی و آینده این سرزمین به صورت آرزویی در دسترس ولی مستلزم تلاش فراوان جلوه می دهد.

فرآیند توسعه ملی دو بعد است و یا به عبارت دیگر از دو مرحله می گذرد: مرحله تشكیل دولت و مرحله انسجام ملت. تشكیل دولت عمدتا دارای ویژگی فیزیكی و زیر بنایی است مانند ساختمان شبكه های حمل و نقل، ایجاد دیوانسالاری های مدرن كشوری و نظامی و برقرار كردن نظام های داد و ستد و اوزان و امثال آن. مرحله انسجام ملت برخلاف مرحله قبل متضمن توسعه ساختارهایی است كه جنبه ارتباطی و اطلاعاتی دارد، مانند تغییر نظام های ارزشی و تغییر

ساختارهای اجتماعی و گروهی. وجه مشترك هر دو مرحله به فعل درآورن بالقوه و به كار اندختن استعدادها و امكانات در جهت تعالی، بهزیستی و رفاه افراد جامعه است كه اصطلاحا آن را فرآیند توسعه می نامند.

در واقع بخش كشاورزی یكی از مهمترین و تواناترین بخش های اقتصاد كشور است كه تأمین كننده حدود 4/1 تولید ناخالص ملی، 3/1 اشتغال، بیش از 5/4 نیازهای غذایی، 3/1 از صادرات غیر نفتی و حدود 9/10 نیاز صنایع به محصولات كشاورزی است. توسع بخش برطرف نشود، سایر بخش ها به شكوفایی و توسعه، دست نخواهد یافت.

 

تعاریف و مفاهیم توسعه روستایی
برای توسعه روستایی یك تعریف قابل قبولی كه مورد پذیرش همه علمإ مربوط در سطح جهانی باشد ارائه نشده است. و لذا مفهوم توسعه روستایی در چهار چوبی تقارب و وسیع به كار برده می شود. گروهی توسعه روستایی را مانند توسعه ملی تعریف كرده اند و عده ای نیز بر مفهوم توسعه محدود به منطقه و محیط روستایی تأكید دارند، از این جهت توسعه روستایی به عنوان یك مفهوم و یك پدیده و یك استراتژی و یك دی سیپلین مورد توجه قرار گرفته است و می

تواند ابراز شود. توسعه روستایی به عنوان یك مفهوم اشاره ضمنی به عمران كلی مناطق روستایی با نظر اصلاح كیفیت زندگی مردم روستایی دارد. در چهار چوب این مفهوم توسعه روستایی یك امر جامع و مفهوم و تصور چند بعدی بوده كه در برگیرنده توسعه كشاورزی و فعالیت های وابسته به آن یعنی صنایع دستی و صنایع روستایی، زیر بناهای اقتصادی اجتماعی، خدمات اجتماعی و تسهیلات مربوطه و بالاتر از همه توسعه منابع انسانی در مناطق روستایی می باشد.

توسعه روستایی به عنوان یك پدیده نتیجه عكس العمل ها و واكنش ها بین عوامل مختلف فیزیكی، تكنولوژیكی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نهادی است.
توسعه روستایی بعنوان یك استراتژی جهت اصلاح و بهبود وضع زندگی اقتصادی و اجتماعی یك گروه ویژه روستایی یعنی فقرا و مستمندان در مناطق روستایی طراحی می شود وبالاخره توسعه روستایی بعنوان یك دی سیپلین عبارت از برخورد و واكنش بین علوم كشاورزی، علوم اجتماعی، مهندسی و مدیریت می باشد. در واقع توسعه روستایی در طبیعت خود مجموعه چند دی سیپلین است.

در هر حال توسعه روستایی فرآیند تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در محیط روستا است. تاكنون تعاریف مختلفی از توسعه روستایی توسط متخصصین و كارشناسان و سیاستمداران بیان شده است كه در اینجا جهت آشنایی بیشتر با موضوع به شرح برخی از آنها اكتفا می شود.

میسرا معتقد است كه توسعه روستایی دیگر صرفا به معنای توسعه كشاورزی نیست. همچنین موردی از رفاه اجتماعی هم نمی باشد كه با تزریق پول به مناطق روستایی جهت رفع نیازمندیهای اولیه و اساسی انسانی مرتفع گردد بلكه توسعه روستایی طیف وسیعی از فعالیتهای گوناگون و بسیج انسانی را شامل می شود كه مردم را به ایستادن روی پای خود و از میان برداشتن ناتوانیهای ساختاری موجود غالب سازی ناتوانیهایی كه آنها را در اسارت شرایط نامساعد زندگیشان نگه داشته است.

این طیف شهر نشینی را نیز شامل می گردد به این ترتیب منظور و هدف توسعه روستایی گسترده است و شعاع عمل و نتایج آن از نظر سیاسی و اجتماعی بسیار زیاد می باشد. با این همه كاری است كه باید صورت گیرد.
بنابر این میسرا توسعه روستایی را از دیدگاه وسیعی مورد بررسی قرار داده و توجه خود را بر پرورش روستائیان و توانا ساختن آنها معطوف می دارد تا بتوانند خود در شرایط نامساعد زندگی خویش تغییر بوجود آورند.

دكتر ازكیا توسعه روستایی را بهبود شرایط زندگی توده های قشر كم درآمد ساكن روستا و خودكفا ساختن آنها می داند. البته بهبود شرایط زندگی توده های روستایی با افزایش تولید و درآمد و بهبود سطح زندگی آنها میسر است.

آلبرت واترسون توسعه و عمران روستایی را یك فعالیت چند بخشی مركبی می داند كه شامل توسعه كشاورزی و توسعه تسهیلات اجتماعی برای هر فرد روستایی می باشد. او از اهداف نخستین توسعه روستایی سخن به میان آورده و معتقد است كه هدف نخستین توسعه كشاورزی معمولا افزایش رشد تولیدات كشاورزی است در حالیكه هدف نخستین عمران روستایی تقویت رفاه مادی و اجتماعی جمعیت روستایی كه غالبا شامل كشاورزان فقیر و برخی مواقع شامل كارگردان بی زمین كشاورزی و سایر افراد در مناطق روستایی می باشد.

البته نامبرده توسعه كشاورزی و خودكفایی در كشاورزی را كلید خودگردانی عمران روستایی پایدار می داند و معتقد است كه اگر قرار است برنامه های عمران روستایی پایدار بماند باید كشاورزی پیوسته حامی و پشتیبان آن باشد.
بانك جهانی توسعه كشاورزی را یك استراتژی می داند كه به منظور بهبود زندگی اقتصادی و اجتماعی گروه خاصی از مردم بویژه روستائیان فقیر طراحی شده و اجرا می گردد. این فرآیند شامل بسط منافع توسعه در میان فقیرترین اقشاری است كه در مناطق روستایی در پی كسب معاش هستند. این گروه شامل كشاورزان خرده پا، خوش نشینان و كشاورزان بی زمین است.

بانك جهانی معتقد است كه چون توسعه روستایی قصد تقلیل فقر را دارد بنابر این باید به طور وضوح طوری طراحی و اجرا گردد كه تولیدات را افزایش داده و قدرت تولیدی روستائیان را نیز بالا ببرد.

بانك جهانی بر اهداف توسعه روستایی نیز تأكید دارد و آن را شامل بهبود بازدهی و افزایش اشتغال و بالا بردن درآمد برای روستائیان و همچنین تأمین حداقل قابل قبول سطح تغذیه، مسكن، آموزش و پرورش و بهداشت می داند.
پروفسور جرج اكسین عمران روستایی را چیزی بالاتر از قول آنجام وعده نیكوی افزایش باروری و بازدهی كشاورزی و ایجاد رونق در بخش كشاورزی می داند. توسعه روستایی از دیدگاه او عبارتست از اعلام وعده ارزشمند افزایش شخصیت و اعتبار زندگی روستایی و تغییر زارع از یك روستایی فقیر به یك كشاورزی مترقی و علمی و در همان حال تهیه كیفیت بالاتر زندگی، تغذیه بهتر و عرضه منظم و بیشتر مواد غذایی برای ساكنان شهرها با قیمت ارزانتر می باشد. این همان قول بهتر كردن شرایط زندگی انسانها در محیط روستا است.

ژولیوس نیرره توسعه و عمران روستایی را به معنی سرمایه گذاری و به كار بدن تكنولوژی در روستاها می داند اما مهمتر از این او توسعه و عمران روستایی را یك مسئله و موضوع سیاسی مهم نیز می شمارد و آن را وظیفه و كار اصلی دولت ها تلقی می كند. در جایی دیگر نیرره توسعه روستایی را به معنی برآوردن احتیاجات اساسی مردم روستاها می داند. او معتقد است كه چنانچه به امر انجام توسعه روستایی متعهد و مصمم باشیم توسعه روستایی به خودی خود

روشها و ترتیب انجام امور و اولویت ها را مشخص ساخته و فی الجمله تمام زمینه ها و جنبه های مربوط به تلاشهای دولت و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی را در بر می گیرد. اما نكته بسیار مهمی كه نیرره در امر توسعه روستایی بر روی آن تاكید دارد این است كه ولی معتقد است كه نباید در خصوص افزایش تولید در روستاها خیلی وسواس و نگرانی نشان داده و حساس باشیم زیرا روستاها هم اكنون هم اضافه تولید دارند چیزی كه هست اضافه تولید آنها به وسیله عوامل و مركز قدرت شهری از دست آنها خارج می شود. از این رو عمران و توسعه روستایی یعنی معكوس كردن جریان سنتی ثروت و سرمایه از روستاها به طرف

شهرها و قرار دادن ثروتها در كانالهایی كه منافع آن به جیب كارگران و روستانشینان بود همان كارگران و كشاورزان و روستانشینانی كه ثروتهای مذكور را با دستها و مغزهای خود تولید كرده اند.

به طور كلی توسعه روستایی یك فرآیند توسعه دادن و مورد استفاده قرا دادن منابع طبیعی و انسانی، تكنولوژی، تسهیلات زیر بنایی، نهادها و سازمانها، سیاست های دولت و برنامه ها به منظور تشویق و تسریع رشد اقتصادی در مناطق روستایی جهت ایجاد شغل و بهبود كیفیت زندگی روستایی برای ادامه زندگی و پایداری حیات است. این فرآیند علاوه بر رشد اقتصادی درگیر تغییرات در طرز تلقی و در بسیاری موارد حتی شامل تغییر در عادات و اعتقادات مردم می باشد. فرآیند توسعه روستایی در برگیرنده تمامی قدمهای تغییر است كه به وسیله آن یك سیستم اجتماعی روستایی از شرایط زندگی كه غیر مطلوب به نظر می رسد به طرف شرایط مطلوب مادی و روحی حركت می كند.

با توجه به تعاریف فوق شاید بتوان گفت كه توسعه روستایی به طور كلی به معنای تغییر شكل تدریجی نه تنها در روشهای تولیدی و سازمانها و موسسات اقتصادی بلكه تغییر در زیربناهای اجتماعی و سیاسی و همچنین تغییر شكل در روابط انسانی و موقعیت های افراد روستایی می شود كه نتیجه آن افزایش رضامندی اقتصادی مردم روستایی است.

در تعاریف فوق هر یك از متخصصین و كارشناسان بسته به نظر خاص خود بر مفاهیم، اهداف. استراتژی ها و روشهای اجرائی و اهمیت توسعه روستایی تاكید كرده اند و برخی نیز معیارهایی جهت ارزشیابی عمران روستایی ارائه نموده اند. درهر صورت كسانی كه ادعای عمران و توسعه روستایی و داعیه حل مشكلات پیچیده آن را دارند باید حداقل تعهد اساسی به یك چارچوب ارزشی را داشته باشند. این چارچوب ارزشی دارای چهار بعد اساسی به شرح زیر است:
1- برابری دسترسی مردم روستایی به منابع اقتصادی

2- حقوق برابر سیاسی. اجتماعی، فرهنگی برای همه ساكنین روستایی
3- شركت واقعی مردم در تمام تصمیمات مربوط به امور اجتماعی، رفاهی، سیاسی، اشتغال و غیره.
4- خاتمه دادن به افتراق كارفكری و كار دستی و عملی و به كارگیری تكنولوژی مناسب بار این منظور. در خصوص مسائل و موارد فوق هیچگاه ابهامی نباید وجود داشته باشد.

این تعهد به گفته ویگ ناراجا پونا شرط اولیه برای پاسخگویی مترقیانه پابرجا و عمیق انسانی و اقتصادی موجود در روستاهاست. البته انجام این كار مستلزم وجود دولتمردانی متعهد
و متفكرینی شایسته و راست اندیش و تخصصین پر تلاش می باشد كه با قدرت سیاسی و فكری و اقتصادی كه دارند تغییرات ضروری را فراهم كرده و راه حلهای مناسب را برای حل مشكلات واقعی عمران روستایی كه امروز كاملا شناخته شده است ارائه دهند.

اهمیت توسعه روستایی
مطابق آمارهای منتشره از طرف سازمان ملل متحدد تقریبا 62% از جمعیت كل دنیا را روستائیان تشكیل می دهند. در آسیا و افریقا نسبت فوق به 76% هم می رسد. بعلاوه در سال 1972 در عالم حدود 700 میلیون نفر وجود داشتند كه قربانی فقر مطلق بودند و تقریبا 85% آنها در مناطق روستایی زندگی می كردند. این رقم 700 میلیون در مقایسه با دهه قبل 43 میلیون نفر افزایش نشان می دهد و با توجه به آمار فوق رقم مزبور در دهه آخر قرن بیستم باز هم افزایش پیدا خواهد كرد.

گزارش بانك جهانی كه در سال 1933به كنفرانس گرسنگی در واشنگتن ارائه گردید می گوید : در حال حاضر 3/1 جمعیت جهان در گرسنگی به سر می برند و اغلب اینها در مناطق روستایی زندگی می نمایند.
اطلاعات آماری موجود نشان می دهند كه علیرغم پایین آمدن نسبت جمعیت روستانشین نسبت به جمعیت شهرنشین كه بر اثر مهاجرت روستاییان به شهر ها صورت پذیرفته است .

قدر مطلق جمعیت روستایی پیوسته رو به افزایش داشته و لاجرم وضعیت نامساعد موجود هر روز وخیم تر و نامساعدتر می شود بعنوان مثال در سرشماری عمومی سال 1335 جمعیت ایران 19 میلیون نفر بوده كه از این تعداد 75% در روستاها و 25% در شهرها زندگی می كردند.

یعنی جمعیت روستانشین تقریبا 15 میلیون نفر بود لیكن بر اثر گسترش شهر نشینی و مهاجرت روستائیان به شهر ها و بالا بودن رشد جمعیت و عوامل دیگر این نسبت ها تغییر كرده بطوری كه در سرشماری 1335 كه جمعیت كشور 36 میلیون نفر بود نسبت جمعیت روستانشین 50% و جمعیت شهر نشین نیز تقریبا 50% اعلام شد.

اگر نسبتهای فوق را هم اكنون نیز صادق بدانیم جمعیت روستانشین كشور باید حدود 35 میلیون نفر باشد كه از دو برابر جمعیت روستانشین كشور در سال 1335 بیشتر است. با توجه به آماری و ارقام مذكور انجام عملیات عمرانی در سطح روستاها و بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی این مناطق امری حیاتی می باشد.
چنانچه می دانیم اقتصادی كشورهای جهان سوم اغلب بر تولیدات كشاورزی متكی است و فعالیتها ی كشاورزی هم غالبا در روستاها انجام می شود لذا از یك طرف به خاطر بهبود بخشیدن به روشهای سنتی تولید كشاورزی و بهره برداری بهینه از زمین و منابع تولید و توزیع محصولات كشاورزی و متعاقب آن تخفیف گرسنگی و محو فقر و از طرف دیگر به منظور نوسازی اجتماعی و فرهنگی روستاها كه خود منبعث از توجه به مسائل انسانی و ضرورتهای سیاسی است، موضوع توسعه روستایی و اهمیت آن آشكار می شود و برای همین هم هست كه گفته اند مشكلات آینده جهان سوم اعم از بیكاری، فقر، كمبود درآمد، گرسنگی، كمبود تولید و غیره باید در روستاها حل و فصل گردد. بنابر این توسعه روستایی به خاطر حل مشكلات مزبور و مخصوصا برآوردن نیازهای اساسی مردم روستایی از اهیمت و اولویت خاصی برخوردار است.

اهمیت امر توسعه روستایی از آن جهت است كه خیل عظیم جمعیت روستانشین از برنامه های توسعه ملی در دهه های گذشته نفعی نبرده اند و طرفی نبسته اند و در بسیاری موارد حتی وضعی زندگیشان از سابق هم بدتر شده است. اختلاف سطح زندگی شهری و روستایی افزایش می یابد و بعلاوه فاصله طبقاتی در میان اقشار مختلف روستایی نیز پیوسته رو به افزایش است و از این رو مهاجرت روستائیان به شهر ها شتاب بیشتری می گیرد.

مهاجرین مشكلات روستایی را با خود به شهرها منتقل كرده و شهرها هر روز غیر قابل تحمل تر می شوند و زندگی دشوارتر می گردد. آقای منظور احمد كه یكی از چهره های برجسته توسعه روستایی و كارشناس معروف سازمان ملل است هنگامی كه صحبت از توسعه روستایی و تغییر شكل روستاها می كند، هشدار می دهد كه باید برنامه های عمران روستایی در صدر اولویت توسعه اقتصادی در جهان سوم باشد لذا به قوت می توان گفت كه باید در روستاها دست به اقدامات عمرانی همه جانبه و جدی زد و از شكست های گذشته درس آموخت، باید به مردم روستاها كه دراثر استراتژی های توسعه دهه های گذشته به آنها عمدا یا سهوا توجهی نشده است توجه خاص مبذول گردد و برنامه های عمران روستایی با قدرت و تعهد و دلسوزی بیشتری از جانب دولت ها و با كمك مردم به مورد اجرا درآید.

اگر در روستاها تولیدات باز هم رو به كاهش رود و مردم دلیلی برای ماندن در آن مناطق نیابند لاجرم بر شدت مهاجرتها به طرف شهرها افزوده خواهد شد. شهرهایی كه توانایی جذب آنان را ندارند و خود لبریز از مشكلات و غرق در معضلات خویش هستند در آن صورت وضع از این هم بدتر خواهد شد.
تا دیر نشده است باید توسعه و عمران روستایی رونق گیرد و مشكلات عدیده موجود تخفیف یابند والا به گفته پروفسور مالاسیس فاجعه نزدیك است. فاجعه ای كه دامن بشریت اعم از شرقی و غربی را خواهد گرفت.

توسعه روستایی بعد از جنگ جهانی دوم

بعد از جنگ دوم جهانی دو برنامه مهم جهت عمران روستاها از طرف آمریكائیها تهیه و تدوین گشته و به كشورهای جهان سوم صادر گردید. این دو برنامه عبارت بودند از ترویج كشاورزی و عمران اجتماعی (community Development)
ترویج كشاورزی تنها فعالیتهای خود را در خصوص بخش كشاورزی متمركز كرده و هدفش افزاش محصولات كشاورزی روستاها می نگریست. در حالیكه عمران اجتماعی سعی داشت یك برنامه همه جانبه و یك روش جامع برای پیشرفت واقعی روستاها در نظر گیرد. زیرا بانیان برنامه عمران اجتماعی معتقد بودند كه موفقیت یك برنامه توسعه كشاورزی مستلزم اصلاح طرز تفكر و رفتار روستائیان می باشد. بنابر این ابتدا باید تحولاتی در سطح روستاها ایجاد گردد تا محیط فیزیكی و اجتماعی و فرهنگی روستاها برای توسعه كشاورزی فراهم شود و این همان برنامه عمران اجتماعی است.

هر یك از دو برنامه فوق استدلالهای مربوط به خود را داشتند و هر دو از پشتیبانیها و كمكهای مالی و خدماتی آمریكا بهره مند می شدند. در حالیكه كمكهای آمریكا در سال 1964 برای برنامه عمران اجتماعی قطع شد و این برنامه متوقف گردید ولی برنامه ترویج كشاورزی همچنان به كار خود ادامه داد.

برنامه عمران اجتماعی به قول دكتر حمید خان جامه یا شنل جامعه شناسی پوشید. عبارات به كار گرفته شده در آن كه اغلب نامفهوم بودند عبارت بود از: نیازهای احساس شده، تشویق و تحریك، نمایندگان كاتالیزور(Catalytic Agents)، خود یاری، تشریك مساعی، پویایی گروه، تغییر اجتماعی و غیره. لذا نظر برنامه عمران اجتماعی (CD) نظر جامعه شناسانه نسبت به مسائل روستایی بود. بر اساس این نظر علت فقر روستائیان عدم اتحاد آنهاست و راه علاج هم در اقدام جمعی خود آن ها می باشد.

عامل تغییر یعنی كارمند دولت در سطح ده باید از خارج ده مأمور خدمت در ده گردد تا به این بی تفاوتی های روستائیان پایان بخشد. كارمند دولت در سطح ده براساس فلسفه عمران اجتماعی یك مآمور چند پیشه بوده كه باید به نزد رهبران اجتماعی ده رفته و در خصوص نیازهای محسوس و نامحسوس آنها گفتگو كند. در این مباحث او سعی دارد كه نومیدی و یأس و حرمان آنها را كاهش دهد و امیدواری را در میان آنها قوت بخشد و راه را برای انجام عملیات عمرانی آماده نماید. لذا با دخالت این عامل واسطه یعنی كاتالیزور نومیدی روستائیان به امیدواری مبدل شده و امیدواری منجر به عمل و فعالیت می گردد. از این رو افراد پراكنده روستایی در شكل و فرم یك جامعه كوچك تبلور یافته كه جملگی در شورا یا انجمن ده گرد می آمدند این انجمن در تمام كارها و امور مربوط به ده دخالت كرده و همه چیز را تحت نظارت خویش در می آورد مانند امور مدرسه ها، جاده ها و راههای روستایی، زهكشی، ایجاد گودالهای جمع آوری كود، حل و فصل دعواها و نزاعهای روستایی، بازاریابی، امور مربوط به بهداشت و غیره.

مأمور دولت در سطح ده پیوسته روستائیان را در امر عمران و آبادی تشویق و تحریض نموده و آنها را حول محور خودیاری گرد می آورد و آنها را به وسیله كمكهای دولتی دریافت شده به تحرك و فعالیت و اشتیاق وا می داشت. در هر دو صورت هدف خودیاری و همیاری بود. بر اساس این فلسفه قرار بود مشكلات روستایی یكی پس از دیگری حل شده و پروژه های عمرانی به انجام برسد و جامعه كوچك و بینوای ده كه هیچ یاوری نداشت كم كم رشد كرده و برقدرت و اعتبار خویش بیفزاید تا بتدریج قادر شود كارهای بزرگی را به انجام برساند. برنامه مذكور در هندوستان و ایران و كشورهای دیگر بر اساس همین فلسفه و روش به اجرا درآمد و شخصیتی مانند جواهر لعل نهرو نیز ان را پذیرا گشته و با شدت و قوت تمام به اجرای آن همت می گماشت.

اما برنامه مذكور دارای چهار نقص كلی و عیب اساسی به شرح زیر بود و لذا نتوانست به اهداف خود جامع عمل بپوشاند و بوسیله حامی اصلی آن یعنی آمریكا و نیز به وسیله دولت هایی مثل هندوستان منسوخ گردید.
1- این برنامه فعالیت های رفاهی را بیشتر از فعالیتهای تولیدی تشویق و دنبال می كرد، بویژه به نظر می آمد كه این برنامه ظرفیت حل بحران غذایی كشورهای جهان سوم و بویژه هندوستان را ندارد.

2- برنامه عمران اجتماعی به صورت چشم گیری موفق نشد كه جوامعی هم آهنگ در سطح روستاها تشكیل بدهد. برنامه مذكور شركت عمران مردم را در فعالیتهای خود بدست نیاورد. طبقات فقیر به همان صورت فقر و در بی تفاوتی و تردید باقی ماندند.
3- اتكای این برنامه برنمایندگان خودش در روستاها و همدستی كلی آنها با رهبران طبیعی روستاها حالت پدرسالاری داشته و اختلافات طبقاتی كه موروث استعمار بود، را بیشتر تآیید و تشدید كرد و از رشد حقیقی ابتكارات محلی جلوگیری نمود.

4- نقش چند پیشگی پرسنل این برنامه كه به عنوان نمایندگان رسمی دولت ها و هم آهنگ كنندگان برنامه های عمرانی به دهات اعزام می شدند مورد قبول وزارتخانه های مختلف كه هر كدام در یك امری تخصص داشتند نبود. مخصوصا كارشناسان كشاورزی از عدم كفایت مأمورین چندپیشه این برنامه شكایت داشتند كه آنها نمی توانند بعنوان مروجین كشاورزی كارآزموده در روستاها خدمت نمایند.

همانطور كه مذكور آمد پس از سالها كه به این برنامه و پیامدهای عمرانی آن اعتقاد بود و سرمایه گذاریهای هنگفتی كه برای اشاعه آن به عنوان بهترین استراتژی جهت توسعه روستایی انجام شد یكباره متوقف و منسوخ شده و در عوض اولویت به بخش كشاورزی روستایی و ساختن بناها و مؤسسات روستایی و ایجاد تعاونیها و اصلاحات اراضی و غیره داده شد.

اگرچه برنامه عمران اجتما عی تحت سرپرستی و نظارت و با كمكهای مالی آمریكا منسوخ و متروك گردید اما اهمیت توسعه و عمران روستایی و ضرورت انجام برنامه های مذكور برای روستائیان و دولتهای آنها در كشورهای جهان سوم همچنان باقی ماند. شاید بتوان گفت كه برای انجام برنامه های توسعه روستایی قبل از هر چیز به یك موتور قوی جهت حركت نیاز باشد و این موتور قوی همان كشاورزی است كه باید ابتدا رونق گیرد و توسعه یابد و به تحرك آید سپس با كمك و حمایت آن برنامه های دیگر عمران و توسعه روستایی بویژه برنامه های رفاهی و اجتماعی و فرهنگی پیشرفت كند و استمرار یابد.
چنین است كه ترویج و آموزش كشاورزی بعنوان به حركت درآورنده و مشوق توسعه كشاورزی و همچنین بعنوان بهترین استراتژی عمران روستایی مورد توجه خاص قرار گرفته و اكنون تمام كشورهای عالم به نحوی از آن در راه انجام توسعه كشاورزی و توسعه روستایی استفاده می كنند.

 

مفاهیم و تعاریف توسعه كشاورزی
همانطور كه قبلا بیان شد توسعه مفاهیم و تعاریف مختلفی دارد و بعلاوه انجام آن امری دشوار، مشكل و پیچیده بوده و مطلبی است كه باید در دراز مدت صورت پذیرد.
توسعه كشاورزی هم بعنوان بخشی از اقتصاد یك كشور چنین طبیعتی داشته و اگر بخواهد بمعنی واقعی كلمه انجام شود كاری بس دشوار و مشكل است و بقول پروفسور لوئیس مالاسیس انجام این كار یعنی توسعه كشاورزی در عین حال كه ضرورت دارد ولی خارج از حد توانایی تعداد معدودی از مالكین بزرگ و اقلیتی تحصیل كرده و مدیران دولتی و كارمندان اداری و انبوه كشاورزان و روستائیان كم سواد و یا بیسواد می باشد.

توسعه كشاورزی در چهار چوب توسعه ملی یك كشور مورد بحث قرار می گیرد و بعنوان یك بخش اقتصادی مهم نقش حیاتی در توسعه ملی ایفا می نماید. مفهوم توسعه كشاورزی و تعریف آن مانند مقوله توسعه بطور كلی بعد از جنگ جهانی دوم تغییرات و تحولاتی یافته است و مدلهای مختلف توسعه كشاورزی نیز توسط اقتصادانان و صاحب نظران طراحی گردیده و به مورد اجرا درآمده است. بعد از جنگ دوم جهانی كه تعریف توسعه عبارت از رشد اقتصادی بود و آن هم از

طریق صنعتی شدن به سبك غربی، توسعه كشاورزی هم به معنی مدرنیزه كردن بخش كشاورزی و رسیدن به هدف رشد كشاورزی تلقی می شد. بخش كشاورزی در تلقی توسعه به معنی رشد اقتصادی دو وظیفه اصلی بعهده داشت. یكی تهیه و تولید غذای ارزان قیمت برای كارگران صنعتی و طبقات شهرنشین و دیگری تأمین نیروی انسانی برای اشتغال در صنایع نوپای شهری. این نظریه منطبق برفرآیند تاریخی توسعه و پیشرفت كشورهای غربی بود. البته كشورهای مزبور در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بخاطر وجود عوامل متعدد و مستعدی توانستند به سرعت صنعتی شوند و رشد اقتصادی را از طریق صنعتی شدن

بدست آورند. بخش كشاورزی این كشور ها بواسطه وجود علل و عوامل چندی توانست وظیفه تأمین محصولات غذای ارزان قیمت و نیروی كارگری لازم را برای بخش نوپای صنعتی انجام دهد. و لذا بعد از جنگ دوم جهانی الگوی توسعه غربی كه در بطن آن توسعه كشاورزی هم وجود داشت بعنوان راه اصلی پیشرفت و ترقی مورد توجه بسیاری از متفكرین و صاحبنظران و سیاستمداران قرار گرفت.

به طور كلی در تعریف توسعه كشاورزی نیز قولی یكسان وجود ندارد. برخی آنرا گذار از كشاورزی سنتی دانسته اند و بعضی دیگر آنرا فرآیندی می دانند كه در طی آن و بتدریج اوضاع اقتصادی و اجتماعی اكثریت كشاورزان یك كشور بهبود می یابد و اصلاح می شود.

پروفسور موشر (A.Mosher) شاید اولین كسی باشد كه توسعه كشاورزی را بصورت سیستمی مورد بررسی قرار داده است. او 5 عامل را در توسعه كشاورزی اساسی و 5 عامل را سرعت بخشنده توسعه كشاورزی می داند. عوامل اساسی توسعه كشاورزی بنا بگفتنه وی عبارتند از:
1- بازار جهت فروش محصولات كشاورزی
2- تكنولوژی كه پیوسته در حال تكامل و پیشرفت باشد.
3- در دسترس بودن نهاده ها و وسایل مورد نیاز كشاورزی

4- مشوق های تولیدی برای كشاورزان
5- تسهیلات حمل و نقل
عوامل سرعت بخشنده توسعه كشاورزی عبارتند از:
1- آموزش و ترویج كشاورزی
2- اعتبارات كشاورزی

3- انجام اقدامات و عملیات گروهی و سازمان یافته كشاورزان
4- وسعت دادن و گسترش زمینهای كشاورزی و اصلاح فیزیكی آنها
5- برنامه ریزی ملی

دكتر رابرت استیونز (robert.stevens) استاد دانشگاه ایالتی میشیگان در كتاب معروف خود بنام اصول توسعه كشاورزی در خصوص تعریف توسعه كشاورزی می گوید كه توسعه كشاورزی دلالت بر ایجاد تغییر در بخش كشاورزی می كند.
این تغییرات تعادل كشاورزی سنتی را به منظور بدست آوردن رشد سریع تر تولیدات كشاورزی و افزایش درآمد كشاورزان برهم می زند.
او معتقد است كه در این فرایند تغییر چهار عامل اساسی دخالت دارند كه به ترتیب عبارتند از:
1- تغییرات تكنولوژی
2- تغییرات نهادی و سازمانی
3- سرمایه گذاری در تربیت نیروی انسانی
4- سرمایه گذاری در تحقیق و ترویج كشاورزی بمنظور سرعت بخشیدن به ایجاد تغییرات تكنولوژی و نهادی

هر چه درجه و میزان این تغییرات بیشتر باشد نیاز برای سرمایه گذاری های جنبی در تربیت نیروی انسانی بیشتر احساس می شود تا مدیریت علمی و بارورتری را برای اداره امور كشاورزی پیچیده و موسسات مربوطه فراهم آورده و رشد كشاورزی را سرعت بخشند.
پروفسور جیمز بونن (James.T.Bonnen) تأثیر بهبود نیروی انسانی را در توسعه كشاورزی بسیار مهم تلقی می كند و معتقد است كه تآثیر بهبود در سرمایه گذاری نیروی انسانی بصورت گسترده ای از اینجا ناشی می شود كه نوع انسان قابلیت دارد كه مشكلات را بشناسد و آنها را مشخص كند و بالاخره از طریق مناسب آن مشكلات راحل نماید.

او تكنولوژی را در توسعه كشاورزی با اهمیت می داند ولی می گوید كه تكنولوژی جدید بعد از سرمایه گذاری در عامل نیروی انسانی و نهادهای اجتماعی شكل می گیرد و بوجود می آید.
بنا به عقیده بونن سه عامل مهم در توسعه كشاورزی دخالت دارند كه در عین حال هم وابسته بهم اند و هم مكمل یكدیگر. این سه عامل به قرار زیرند:
1- تكنولوژی جدید
2- بهبود كیفیت نیروی انسانی
3- تغییرات نهادی و سازمانی در جامعه

نظرات پروفسور بونن بویژه در اواخر دهه 1980 بسیار مورد توجه واقع شده و با تجارب ذیقیمتی كه از فرآیند توسعه كشاورزی در نقاط مختلف عالم بدست آمده می توان گفت كه توسعه كشاورزی تنها با تزریق سرمایه و تكنولوژی و نیروی انسانی به بخش كشاورزی میسر نمی شود بلكه این كار فرآیند كلی، پیچیده و دشواریست كه عوامل بسیاری در آن دخالت دارند و ما تا كنون تنها قسمتهایی از آنرا شناخته ایم.

پروفسور بونن در این زمینه می گوید كه امروز ما می توانیم به شما بگوییم كه در كشاورزی آمریكا چه اتفاق افتاد و در چه موقع اتفاق افتاد. اما تقریبا هیچكس از مردم عادی گرفته تا اهل علم و متخصصین مربوطه نمی توانند بطریق قانع كننده ای توضیح دهند كه توسعه كشاورزی آمریكا چگونه انجام شده و چرا اتفاق افتاد.
البته وی در بیان تاریخی توسعه كشاورزی آمریكا به 5 سری از مؤسسات و نهادهای كشاورزی اشاره می كند كه افزایش بازدهی و رشد كشاورزی آمریكا را حمایت كردند. اینها عبارتند از:
1- سازمانهای كشاورزی

2- لندگرانت كالج ها
3- وزارت كشاورزی
4- بازارهای بخش خصوصی كه نه تنها نهادهای مورد نیاز كشاورزان را تهیه و تأمین می‏كنند بلكه تولیدات آنها را نیز می‏خرند.
5- مؤسسات و نهادهای سیاسی كه متمركز در كمیته كشاورزی كنگره آمریكا شده و همچنین مجالس قانونگذاری ایالتی كه مسئول سیاست ایالات برای بخش كشاورزی بودند.
پروفسور جرج اكسین (George Axinn) می‏گوید كه تنها یك یا چند عامل یا نهاده كشاورزی آنهم بصورت مجزا و بدون ارتباط و هم‏آهنگی با یكدیگر موجب توسعه كشاورزی نمی‏شود آنچنان كه بسیاری می‏پندارند.
او در مقدمه یكی از كتابهای مشهور خود بنام مدرنیزه كردن جهان كشاورزی عقیده‏ای را مورد حمایت قرار می‏دهد كه بر مبنی آن توسعه كشاورزی بطور اخص و عمران و توسعه روستایی بطور اعم و در معنی گسترده خودبستگی به سیستمی دارد كه اجزاء آن نقشها و عملكردهای مربوط و وابسته بهم دارند.
اجزاء این سیستم عبارتند از :
1- تولید كنندگان محصولات كشاورزی
2- عرضه كنندگان نهاده مربوطه
3- بازار محصولات كشاورزی
4- پژوهشگران رشته‏های مختلف كشاورزی
5- آنهائیكه جامعه را اداره می‏كنند.
6- آنهایی كه در كار آموزش و ترویج كشاورزی هستند.

اكسین معتقد است كه اعمال هم اینها بهم مربوط است. از این رو موثر بودن نقش ترویج و آموزش كشاورزی درمدرنیزه كردن سیستم سنتی كشاورزی و حفظ دینامیسم هر سیستم اجتماعی روستایی بسیار قاطع و مهم است. همچنین تحقیقات كاربردی، عامل عرضه و بازاریابی و حمایت مسئولین اداری و سیاسی یك كشور همگی در گسترش و افزایش محصولات كشاورزی موثر می‏باشد.

البته باید توجه داشت كه مدرنیزه كردن كشاورزی و یا افزایش رشد محصولات كشاورزی با توسعه كشاورزی فرق می‏كند. در بسیاری از مناطق جهان كشاورزی مدرنیزه شده و با افزایشش در نرخ رشد تولید محصولات كشاورزی دیده می‏شود ولی توسعه كشاورزی بمعنی بهبود كمی و كیفی كشاورزی و بهبود وضع زندگی اكثریت كشاورزان و منجمله زارعین فقیر و خرده مالكین روی نداده است. چنانكه خود اكسین توسعه به معنی مدرنیزه شدن زندگی را مورد انتقاد قرار داده است و یكی از نواقص مهم مدلهای توسعه كشاورزی كه تكیه اصلی آنها بربكاربردن تكنولوژی و مدرنیزه كردن كشاورزیست نیز همین است. كشاورزی جهان سوم را نمی‏توان بوسیله همان روشها و انجام همان سیاستهای توسعه كشاورزی قرن هیجدهم و نوزدهم و اوایل قرن بیستم مغرب زمین توسعه داد. چون اوضاع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این كشورها با آنچه در قرون مزبور در مغرب زمین وجود داشت تفاوت بسیار دارد.

بعلاوه شرایط جهانی و مبادلات جهانی امروزه با دو قرن پیش تفاوت بسیار می‏كند.
لوئیس مالاسیس كه تجارب زیادی در امر توسعه كشاورزی و عمران روستایی در كشورهای جهان سوم اندوخته است معتقد است كه باید شرایطی مناسب فراهم كرد تا بتوان با وجود آن شرایط به امر توسعه كشاورزی اقدام كرد. این شرایط كه وی آنرا شرایط اولیه و ضروری جهت توسعه كشاورزی می‏نامد عبارتند از :
اصلاح سیستم اجاره‏داری زمین، تأسیس و استقرار مؤسسات و بنگاههای اعتباری، سازماندهی شبكه‏های توزیع نهاده‏ها و ستاده‏های كشاورزی و غیره كه جملگی جهت مهیاكردن فرایند توسعه كشاورزی ضروری می‏باشند. در واقع برای توسعه كشاورزی باید فرصت‏های حقیقی جدیدی در دسترس كشاورزان قرار گیرد. در یك كشور باید شرایطی ایجاد شود كه متعاقب آن این فرصت‏ها فراهم آید.

پروفسور كارل آیكر (Carl Eicher) در اهمیت توسعه كشاورزی و تولید غذایی می‏گوید وقتی فقط در مدت 11 سال تقریباً 1 میلیارد نفر به جمعیت جهان افزوده شده است پس اهمیت خاص كشاورزی در حیات ملت‏ها آشكار می‏شود. وی معتقد است كه برای توسعه كشاورزی 5 عامل مهم هستند ولی مهمتر از آن بیان این واقعیت است كه چگونه می‏توان این عوامل را با هم تلفیق نمود و در یكدیگر ادغام كرد و هم‏آهنگی لازم را بین آنها در جهت نیل به مقصود بوجود آورد. در حالیكه علم و تكنولوژی برای توسعه كشاورزی مهم است ولی بخاطر طبیعت خاص كشاورزی عدم تمركز اداری و ایجاد هم‏آهنگی بین عوامل مزبور مهمتر می‏باشد. عوامل مهم توسعه كشاورزی از نظر پروفسور كارل آیكر بقرار زیر است :

1- ایجاد سازمانها و تشكیلات دهقانی به منظور ایجاد و اعمال قدرت سیاسی و كسب امتیازات مربوطه.
2- ایجاد كالج‏ها و مدارس كشاورزی جهت تربیت و پرورش نیروی انسانی لازم در سطوح مختلف
3- ایجاد وزارت كشاورزی به منظور تمركز و تنظیم و تنسیق كارها و عهده‏داری مسئولیت بخش كشاورزی
4- فعال كردن بخش خصوصی
5- اعمال قدرت سیاسی به منظور ایجاد قوانین و مقررات لازم و تشخیص و انتخاب اولویت‏ها

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir