توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی دارای 259 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی :

چكیده:
پایان نامه فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی که بر اساس دیوان سنایی چاپ چهارم به تصحیح مدرس رضوی تدوین شده است، از یک مقدمه و سه فصل تشکیل می شود. در بخش مقدمه درباره زندگی و آثار و اندیشه های سنایی با استفاده از اینترنت اشاره شده است. فصل اول درباره مفهوم تشبیه و تعریف انواع آن آورده شده. فصل دوم با ارائه تمامی تشبیهات غزلیات سنایی با

توجه به ذکر یا عدم ذکر وجه شبه و ادات تشبیه (تشبیه بلیغ، مجمل مرسل، مفصل مرسل و ;) و انواع تشبیه را از نظر تعدد و طرفین (تشبیه تسویه، تشبیه جمع و;) و انواع تشبیه از نظر مرکب بودن و حسی بودن و عقلی بودن بررسی می‌کند و در همین فصل نتیجه گیری و نمودار ارائه می شود. در فصل سوم فرهنگ الفبایی مشبه و مشبه به های غزلیات سنایی مطرح می‌شود که در مقابل هر کدام نشانی آن ها در دیوان سنائی ذکر شده است.

كلید واژه‌‌ها: تشبیه- دیوان سنایی (غزلیات)- شعر كلاسیك

حکیم سنایی:
تولد 473 هجری
غزنه
مرگ 545 هجری
غزنه
مدفن غزنه
نام دیگر ابوالمجد مجدود‌ بن آدم سنایی غزنوی
زمینه فعالیت شاعر
ملیت ایرانی
دوره قرن پنجم و ششم هجری
آثار حدیقه‌الحقیقه
سیرالعباد الی المعاد

ابوالمجد مجدود‌ بن آدم سنایی غزنوی، یا حکیم سنایی از بزرگ‌ترین شاعران قصیده‌گو و مثنوی‌سرای زبان فارسی‌ست، که در سده ششم هجری‌ می‌زیسته است.

فهرست مندرجات
1 زندگی

2 مضامین عرفانی
3 سنائی و مولانا
4 آثار سنایی

زندگی:
حکیم سنائی در سال (473 هجری قمری) در شهر غزنه (واقع در افغانستان امروزی) دیده به‌جهان گشود، و در سال (545 هجری قمری) در همان شهر چشم از جهان فروبست. نام

او را عوفی مجدالدین آدم السنایی و حاجی خلیفه آدم نیز نوشته اند. محمد بن علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقه‌الحقیقه نام او را “ابوالمجدودبن آدم السنائی” نوشته است. این حاکی از آن است که نام های دیگری که بر روی او نهاده اند غلط می‌باشد. دردیوان سنایی ابیاتی به چشم می‌خورد که در آن سنایی خود را “حسن” خوانده است. در این بیت سنایی می‌گوید:
حسن اندر حسن اندر حسنم
تو حسن خلق و حسن بنده حسن

بخاطر این بیت بعضی از محققان می‌گویند که نام او در اصل حسن بوده و وی بعد ها نام “مجدود” را برای خود انتخاب کرده است. در ابتدا سنایی طبق عادت آن زمان به دربار سلاطین روی آورد و به دستگاه غزنویان راه پیدا نمود. او در ابتدا به مداحی پرداخت تا اینکه یکباره شیدا شد و دست از جهان و جهانیان شست. سنایی جند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. می‌گویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند. در سال 518 ه.ق به غزنین برگشت. یادگار پر ارزش سفرهایش مقداری از قصاید وی می‌باشد. بعد از بازگشت به غزنین می‌گویند که خانه‌ای نداشت و یکی از بزرگان غزنین بنام خواجه عمید احمدبن مسعود به او خانه‌ای بخشید و سنایی تا پایان عمر در غزنین در عزلت به سر برد. و در این ایام مثنوی حدیقه‌الحقیقه را نوشت.
نصایح و اندرز‌های حکیم سنایی دلاویز و پر‌تنوّع، شعرش روان و پر‌شور و خوش بیان، و خود او، در زمره پایه‌گذاران نخستین ادبیات منظوم عرفانی در زبان فارسی به‌شمار‌آمده است (صفحه 42، حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ.)
او در مثنوی، غزل و قصیده توانائی خود را بوضوح نشان داده است.
سنائی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و پراکنده شد و این نیز از بزرگواری سنایی حکایت می‌کند.

مضامین عرفانی
بسیاری از مفاهیم و مضامین بلند اخلاقی و عرفانی، برای نخستین بار، با سحر و سادگی سخن دل‌نشین، زلال، و از جان برخاسته حکیم سنایی به ادبیات کهن فارسی وارد شد.

این سـخن تحــفه‌ایست ربــــانی
رمــــز اســـرارهای روحانی

خاطر ناقــــصم چو کامل شد

به سخن‌های بکر حامل شد

هر نفـــس شـــــاهدی دگر زاید
هر یک از یک شگرف ‌تر زاید

شاهدانی به چهره همچو هلال

در حجاب حروف زهره جمال

در مقامی که این سخن خوانند
عقل و جان سحر مطلقش دانند

خاکیان جان نثار او سازند
قدسیان خرقه‌ها در اندازند

«طریق التحقیق»

همین بذرهای اولیه سخنان روحانی و عرفانی‌ست که سنایی پراکنده کرد، و عطار و مولوی و حافظ و جامی و جز آنان، در طول بیشتر از سه قرن، آن ها را به اوج پختگی، صلابت، روانی، و پر معنایی رسانیدند.

سنایی و مولانا:
معانی و الفاظ نو ظهور عرفانی در شعر و سخن سنائی در اشعار و اندیشه‌های دیگر استادان سخن فارسی همچون مولانا تأثیر گذارده و در مواردی بازتاب مستقیم داشته‌اند.
مولانای بلخی‌، عطار نیشابوری و سنایی غزنوی را به منزله روح و چشم خود می‌دانست‌:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار آمدیم

آثار سنایی:
قصاید، غزلیات، رباعیات، قطعات و مفردات سنایی در دیوان اشعار وی گرد آمده است. جز دیوان، آثار دیگر او عبارت‌اند از:
1- حدیقه‌الحقیقه: این منظومه که در قالب مثنوی س

روده شده است، محتوای عرفانی دارد. این منظومه را الهی‌نامه سنایی نیز خوانده‌اند. کار سرودن حدیقهالحقیقه در سال 525 هجری قمری پایان یافته است.
2- طریق‌التحقیق: منظومه دیگری در قالب مثنوی است که به وزن و شیوه حدیقه‌الحقیقه سروده شده است و کار سرودن آن در سال 528 ه.ق سه سال بعد از اتمام حدیقه‌الحقیقه، تمام شده است.
3- سیرالعباد الی المعاد: شامل هفتصد بیت است و در آن از موضوعات اخلاقی سخن رفته است. سنایی در این اثر به طریق تمثیل، از خلقت انسان و نفوس و عقل‌ها صحبت به میان آورده است. سنایی آن را در سرخس سروده است.
4- کارنامه بلخ: هنگام توقف شاعر در بلخ سروده شده و حدود پانصد بیت است و چون به طریق مزاح سروده شده، آن را مطایبه‌نامه نیز گفته‌اند.
5- عشق‌نامه: شامل حدود هزار بیت در قالب مثنوی است و در چهار بخش حقایق، معارف، مواعظ و حکم گرد آمده است.
6- عقل‌نامه: منظومه‌ای است که در سبک و وزن عشق‌نامه در قالب مثنوی سروده شده است.
7- مکاتیب: نوشته‌ها و نامه‌هایی از سنایی است که به نثر فارسی نوشته شده و از آن با نام مکاتیب یا رسائل سنایی یاد می‌شود ( (دانشنامه آزاد ویكی پدیا) www.wikipedia.com).

فصل اول: تشبیه (Smile)
تعریف ها و مفاهیم
در کتاب معانی و بیان دکتر سیروس شمیسا درباره تشبیه چنین آمده است:
«اصطلاح تشبیه در علم بیان به معنی ماننده کردن چیزی است به چیزی، مشروط بر این که آن مانندگی مبتنی بر کذب یا حداقل دروغ نما باشد یعنی با اغراق همراه باشد. توضیح اینکه همین که می گوییم ماننده کردن (تشبیه مصدر باب تفعیل است که از برای تعدیه به کار می رود) معنایش این است که آن دو چیز به هم شبیه نیستند (و یا لااقل شباهتشان آشکار نیست) و این ما هستیم که این شباهت را ادعا و برقرار یا آشکار می کنیم. اما چون معمولاً به این نکته

توجه نمی شود ا قید مبتنی بر کذب بودن را جهت مزید تاکید بر تعریف افزودیم.
بدین ترتیب جمله: سگ مانند شغال است، تشبیه نیست. زیرا هر چند همه ارکان تشبیه را داراست اما مبتنی بر صدق است نه کذب، به این معنی که در عالم واقع هم سگ و شغال از یک گونه اند. این است که این جمله مخیل نیست و از صور خیال محسوب نمی شود». (1)
در این مصراع از سنایی «خواهی که بیاسایی مانند سنایی» هر چند با ساختار تشبیه مواجه هستیم ولی تشبیهی در مصراع وجود ندارد و کذب و دروغ نمایی به کار نرفته است. بلکه همانندی حقیقی مطرح شده است. پس مانندگی یا تشبیه «مانند کردن چیزی است یا کسی به چیزی دیگر، بر بنیاد پیوندی که پندار شاعرانه در میان آن دو می توان یافت.»

پس هر تشبیه چهار پایه یا رکن می تواند داشته باشد:
1- مشبه: آنچه که مانند می شود.
2- مشبه به: آنچه که به آن مانند می کنند.
3- ادات تشبیه: واژه ای که تشبیه به کمک آن نشان داده می شود.
4- وجه شبه: صفت مشترک و پیوندی بین مشبه و مشبه به وجود دارد.
برای مثال:
گـه خمیده چو قدّ عشّاقم گه شکسته چو زلف جانانم
(ص938- غ237- ب 6)

مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: قدّ عشّاق (مقید حسی) وجه شبه: خمیدگی ادات تشبیه: چو
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: زلف جانان (مقید حسی) وجه شبه: شكستگی ادات تشبیه: چو

نمونه های دیگر از این گونه تشبیه بیت های زیر اند:

شد گرفتار سر زلف کمند آسای تو روز دعوی کردن مردان کاری ای پسر
(ص895-غ165-ب10)

مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: كمند (مفرد حسی) وجه شبه: به اسارت كشیدن (تخییلی- تحقیقی)
ادات تشبیه: آسا

جان آرامش همی بخشد جهانی را بلطف گرچه کارش همچو گردون کشتن است و بستن است
(ص 817-غ45-ب6)
مشبه: كار [او] مشبه به: گردون وجه شبه: كشتن و بستن ادات تشبیه: همچو

در میان چهار رکن تشبیه، ادات تشبیه و وجه شبه را می توان حذف کرد ولی ذکر مشبه و مشبه به الزامی است. تشبیه تا زمانی دارای ساختار تشبیه است که این دو رکن در سخن آورده شود و برترین رکن در تشبیه، مشبه به می باشد که سخنور با دیدی هنری سخن خود را بر بال خیال می نشاند و به سخن ارزشی هنری و ادبی می بخشد.
غرض از تشبیه:

تشبیه در حقیقت شاهراهی است که ما را به دنیای خیالی شاعر می رساند در تشبیه لفظ در معنی حقیقی خود به کار می رود و هدف گوینده توصیف است که با اغراق و بزرگ نمایی همراه است و هر گونه لفظ در معنی مجازی خود به کار نمی رود.
«غرض از تشبیه به طور كلی بیان حال مشبه و تقریر آن در ذهن مستمع است. یعنی روشن و مجسم ساختن وضعیت و موقعیت مشبه. پس تشبیه بیان مخیل حال مشبه است و این بیان حال همواره با اغراق همراه است. همین که می گوییم «قد او مانند سرو است» قد او را اولاً به صورت درخت سرو _که موزون بودن و مرتفع بودن آن چشمگیر است_ در ذهن نقاشی و مجسم می کنیم و ثانیاً مرتکب اغراق می شویم زیرا قد هیچ کس به بلندی سرو نیست. بنابراین

وجه شباهت یعنی مورد یا موارد شباهت و ماده و مواد تصویری کردن مشبه و به اصطلاح مخیل ساختن کلام در مشبه به، به ودیعه نهاده و ذخیره شده است و از این رو به قول ادبا مشبه به باید همواره به لحاظ وجه شبه از مشبه اعرف و اجلی و اقوی باشد.» (2)

انواع تشبیه:
تشبیه بلیغ: تشبیهی است که در آن ادات تشبیه و وجه شبه هر دو حذف می شود. (3)
مثال:
تا دل من صید شد در دام عشق باده شد جان من اندر جام عشق
آن بـلا کز عاشقی من دیده ام باز چون افتـاده ام در دام عشق
(ص916- غ200- ب 1 و 2)
مشبه: عشق مشبه به: دام وجه شبه: گرفتاری
مشبه: عشق مشبه به: جام وجه شبه: سرمستی
در این بیت با آرایه رد القافیه تشبیه بلیغ دام عشق در بیت دوم ذکر شده است.
تشبیه بلیغ ممکن است به صورت اضافه تشبیهی یا غیراضافه تشبیهی بیاید.
اضافه تشبیهی:
از شحنه شهر نیست بیمم در خانه هجر نیست کارم
(ص 930- غ224- ب12)
مشبه: هجر مشبه به: خانه وجه شبه: عذاب آوری و ناراحتی

غیر اضافه تشبیهی:
نهد هر لحظه از هجران مرا بر جان و دل داغی زند از غمزه هر ساعت مرا بر سینه زوبینی
(ص 1040- غ400-ب5)
مشبه: هجران مشبه به: داغ وجه شبه: ناراحتی و درد
مشبه: غمزه مشبه به: زوبین وجه شبه: نفوذ و تاثیر گذاری
تشبیه مفصل: تشبیهی است که در آن وجه شبه ذکر شده باشد. (4)
ترا دارم عزیز ای ماه چون گل چرا بی قیمتم چون خار داری

(ص1028-غ383- ب8)
مشبه: ترا مشبه به: گل وجه شبه: عزیز داشتن ادات تشبیه: چون
مشبه: م (من) مشبه به: خار وجه شبه: بی قیمتی ادات تشبیه: چون
تشبیه مجمل: تشبیهی است که در آن وجه شبه ذکر نشده باشد. (5)
مونس من ماه و پروینست هر شب تا بروز زان رخ چون ماه و زان دندان چون پروین تو
(ص 1000- غ 336- ب3)
مشبه: رخ – دندان مشبه به: ماه – پروین تو وجه شبه: زیبایی – سپیدی ادات تشبیه: چون
تشبیه مرسل یا صریح: تشبیهی است که در آن ادات تشبیه ذکر شود. (6)
در حجره مهجوران چون کلبه زنبوران هم نیش کشیدستی هم نوش نهادستی
(ص1023- غ376- ب3)
مشبه: حجره مهجوران مشبه به: کلبه زنبوران وجه شبه: نیش کشیدن و نوش نهاد

ن ادات تشبیه: چون
تشبیه مؤکد، تشبیه با لکنایه یا محذوف الادات: تشبیهی است که ادات تشبیه ذکر نشود. (7)
در عشق نیست زحمت تمییز بهر آنک در باغ عشق دوست به نرخ گلست خار
(ص881-غ143-ب6)
مشبه: عشق دوست مشبه به: باغ وجه شبه: طراوت و خوشی داشتن

تشبیه ملفوف: چند مشبه (حداقل دوتا) جداگانه ذکر شود و سپس مشبهٌ به های هر کدام گفته شود. پس این گونه تشبیه مبتنی بر صنعت لف و نشر است. (8)
آن لب و دندان و آن شیرین زبان انگبین است و می و شیر ای پسر
(ص 896- غ166-ب6)
در مصراع اول سنایی سه مشبه: لب، دندان و شیرین زبان را آورده است، سپس در مصراع دوم سه مشبه به ذکر شده است که آرایه لف و نشر مشوش می باشد.
مشبه: لب مشبه به: می وجه شبه: سرخی
مشبه: دندان مشبه به: شیر وجه شبه: سفیدی
مشبه: شیرین زبان مشبه به: انگبین وجه شبه: شیرینی و خوشایندی
تشبیه مفروق: تشبیهی است که در آن چند مشبه و چند مشبه به داریم اما هر مشبه با مشبه به خود همراه است. (9)
من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم دیده حمّال کنم بار جفای تو کشم
(ص933- غ230- ب1)
مشبه: وفای تو، دیده، جفای تو مشبه به: رخت، حمّال، بار
در این بیت سه مشبه وجود دارد که هر کدام به طور جداگانه به همراه مشابه به خود آمده است.
تشبیه جمع: تشبیهی است که برای یک مشبه چند مشبه به بیاورند. (10)
پری و سرو و خورشیدی ولیکن قدح گیر و کمربند و قباپوش
(ص910-غ188- ب5)
مشبه: ی (تو) مشبه به: پری (1) و سرو (2) و خورشید (3) وجه شبه: زیبایی (1) و اعتدال قامت (2) و درخشانی (3)

تشبیه تسویه: تشبیهی است که برای چند مشبه یک مشبه به آورده شود. (11)
از لباس کفر و ایمان هر دو بیرون آی زود بردباری همچو ابراهیم ادهم وار زن
(ص 972-غ290-ب5)
مشبه: 1- کفر 2- ایمان مشبه به: لباس وجه شبه: پوشانندگی
تشبیه مضمر (نهان): آن است که سخنور براستی در سخن خود تشبیهی آورده باشد اما ساخت تشبیه آشکارا در سخن به كار گرفته نشده باشد. (12)
مرا لبان تو باید شکر چه سود کند به جای مهر تو مهر دگر چه سود کند
(ص 861- غ116- ب1)

مشبه: لبان تو مشبه به: شکر وجه شبه: شیرینی و خوشایندی
(علاوه بر تشبیه مضمر، تشبیه تفضیل نیز است).
تشبیه معکوس یا مقلوب: تشبیهی است که نخست مشبهی را به مشبهٌ بهی تشبیه کنند و سپس جای مشبه و مشبه به را عوض کنند. یعنی مشبه در حکم مشبه به و مشبه به را در حکم مشبه بگیرد. (13)
چشمم همه دل گردد چون از تو یاد کنم دل چشم کنم یکسره چون روی تو بینم
(ص 944- غ248-ب6)
مشبه : چشم مشبه به: دل وجه شبه: بصیرت و آگاهی
مشبه : دل مشبه به: چشم وجه شبه: بینش و آگاهی
تشبیه مشروط: تشبیهی است که در آن شباهت بین مشبه و مشبه به در گرو شرطی است که در آن ذکر می کنند. (14)
مهر و ماهی گر بُدندی مهر و ماه سرو قدّ و لاله رخسار ای پسر
(ص892-غ159-ب 3)
مشبه‌: ی (تو) مشبه به: مهر- ماه وجه شبه: زیبایی
تشبیه تلمیحی: تشبیهی است که درک وجه شبه آن در گرو آشنایی با اسطوره و داستان است. (15)
ور نخواهی تا چو فرعون لعین گردی تو خوار پس چو ابراهیم پیغمبر قدم در نار زن
(ص971-غ289-ب8)
مشبه تو مشبه به: فرعون لعین وجه شبه: خوار و ذلیل
مشبه تو مشبه به: ابراهیم پیغمبر وجه شبه: قدم در نار زدن
این بیت به خوار و ذلیل شدن فرعون و افکنده شدن حضرت ابراهیم به درون آتش اشاره دارد.
تشبیه تفضیل: در این تشبیه مشبه را به چیزی تشبیه کنند و سپس از گفته خود عدول کرده، مشبه را بر مشبه به ترجیح دهند. (16)

سرو را کی رخ چو ماه بود ماه را کی لب چو قند بود
(ص867-غ123-ب4)
مشبه: رخ مشبه به: ماه وجه شبه: زیبایی
مشبه: لب مشبه به: قند وجه شبه: شیرینی
برتری معشوق بر سرو و ماه با استفاده از تشبیه تفضیل مطرح شده.
تشبیه مرکب: در این تشبیه هیات متنزع از چند چیز است. با زبان امروز، تابلو و تصویری است ذهنی که چند چیز در به وجود آمدن آن توأمان نقش داشته باشند. (17)
رویش ز لطافت چو برآرد عرق شرم چون بر ورق لاله بود قطره ژاله
(ص1011- غ 357- ب3)
مشبه: برآمدن عرق شرم بر روی لطیف و زیبای یار مشبه به: قرار گرفتن قطره ژاله بر ورق لاله
وجه شبه: قرار گرفتن چیزی درخشنده و زیبا و کوچک در میان شئ سرخ رنگ و لطیف.

تشبیه در تشبیه: گاهی مشبه با مشبه به خود اضافه تشبیهی یا استعاره است. (18)
شربت وصل تو ماند نوبهار تازه را ضربت هجر تو ماند ذوالفقار تیز را
(ص794-غ7- ب6)
مشبه: شربت وصل مشبه به: نوبهار تازه وجه شبه: تازگی و خرمی ادات تشبیه: ماند
شربت وصل اضافه تشبیهی است.
مشبه: ضربت هجر مشبه به: ذوالفقار تیز ادات تشبیه: ماند وجه شبه: برندگی و نابودی
ضربت هجر اضافه تشبیهی است.
تشبیه خیالی: تشبیهی است که مشبه به آن امری غیر موجود و غیر واقعی است که مرکب از حداقل دو جزء است. اما تک تک اجزای آن حسی و موجودند. (19)
مرا که فتنه و پروانه بلا کردند هزار مشعله شمع با دلم انباز
(ص 899- غ 172- ب 3)
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: فتنه (1) پروانه بلا (2) وجه شبه: شورانگیزی (1) گرداگرد بلا و عذاب گشتن (2)
پروانه و بلا به تنهایی حسی و موجودند ولی ترکیب پروانه بلا امری غیر موجود و غیر واقعی است.
تشبیه وهمی: تشبیهی است که مشبه به غیر موجود آن مرکب از دو جزء است. یکی از اجزاء آن وجود خارجی ندارد در اشعار سنایی چنین تشبیهی به کار نرفته است. (20)
حسی بودن طرفین تشبیه: (مشبه و مشبه به): مراد از حسی اموری است که با یکی از حواس پنجگانه چشایی، بینایی، بساوایی، شنوایی و بویایی قابل درک باشد. (21)
خاک پایت برم چو سرمه به کار گرچه دادی به خرمن من
(ص 975- غ 296- ب 7) رمی و سیاهی ادات تشبیه: چو
عقلی بودن (مشبه و مشبه به): مراد از عقلی در اصطلاح علم بیان هر چیزی که با یکی از حواس حسی درک نشود. (22)
ای رخ تو بهار و گلشن من همچو جان است عشق در تن من
(ص975- غ296- ب1)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: جان (مفرد عقلی) وجه شبه: روح بخشی ادات تشبیه: همچو
مشبه عقلی، مشبه به حسی:
که گر گرداب عشق تو ز رغم آتش حسرت چو حلقه چشم شد غرقه به زیر دام جان ای جان
(ص963- غ279- ب2)

مشبه: حسرت- عشق تو (عقلی) مشبه به: آتش- گرداب (حسی) وجه شبه: سوزان بودن و سرگشتگی و حیرانی
مشبه حسی، مشبه به عقلی:
به چهره اصل ایمانی به زلفین مایه کفری زجور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم
(ص925- غ216- ب4)
مشبه: چهره (مفرد حسی) مشبه به: اصل ایمان (مقید عقلی) وجه شبه: نورانی و روشنی
مشبه: زلفین (مفرد حسی) مشبه به: مایه کفر (مقید عقلی) وجه شبه: تیرگی و سیاهی
مفرد بودن مشبه یا مشبه به: تصور و تصویر یک هیات و یک چیز است. (23)
مردمان دوستی چنین نکنند هر زمان اسب هجر زین نکنند
(ص865- غ120- ب1)
مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: اسب (مفرد حسی)
مقید بودن مشبه یا مشبه به: تصویر و تصور مفردی است که مقید به قید باشد مقصود از قید صفت یا مضاف الیه یا قید حالت می باشد. (23)
ماه شب گمرهان، عارض زیبایی تست سرو دل عاشقان، قامت رعنای تست
(ص810- غ34- ب1)
مشبه: عارض زیبای تو (مقید) مشبه به: ماه شب گمرهان (مقید) وجه شبه: روشنی و زیبایی
مشبه: قامت رعنای تو (مقید) مشبه به: سرو دل عاشقان (مقید) وجه شبه: اعتدال
وجه شبه تحقیقی: مراد از وجه شبه تحقیقی آن است که مایه ها و زمینه شباهت موردنظر تا حدودی حقیقتاً در دو طرف تشبیه وجود داشته باشد. (24)
همچو خورشید و ماه درتابد حسن تو روز و شب ز روزن من
(ص975- غ296- ب3)
مشبه: حسن تو مشبه به: خورشید- ماه وجه شبه: روشنایی و تابیدن و زیبایی

(وجه شبه در ارتباط با مشبه و مشبه به تحقیقی است).
وجه شبه تخییلی: آن است که مورد شباهت در طرفین یا در یکی از آن ها خیالی و ادعایی باشد. یعنی اصلاً در عالم واقع چنان چیزی حقیقت نداشته باشد. (25)
مرغزار وصال یافته ایم چون سنایی درو گرازانیم
(ص958- غ271- ب6)
مشبه: وصال مشبه به: مرغزار وجه شبه: سرسبزی و طراوت (تخییلی- تحقیقی)
خرمی و سرسبزی برای مرغزار (مشبه به) تحقیقی و برای وصال (مشبه) تخییلی است.
وجه شبه دوگانه یا صنعت استخدام: گاهی وجه شبه در ارتباط با مشبه یک معنی و در ارتباط با مشبه به معنی دیگری دارد و یک بار حسی و بار دیگر عقلی است. در این صورت کلام بسیار زیبا و هنری خواهد بود. (26)
کار ما کرده است درهم چون زره جوشن مشکین پر جوش شما
(ص800- غ16- ب6)
مشبه: کار ما مشبه به: زره وجه شبه: درهم كردن ادات تشبیه: چون
وجه شبه: درهم كردن در ارتباط با مشبه (کار ما) مفهوم عقلی و در ارتباط با (زره) مفهومی حسی دارد.

فصل دوم:
بخش اول: انواع تشبیه از نظر ذکر و عدم ذکر وجه شبه و ادات تشبیه
الف) تشبیه بلیغ:
تشبیهی است که ادات تشبیه و وجه شبه در آن ذکر نشود. به سخنی دیگر، تشبیه بلیغ از سویی مجمل و از سویی موکد است. ممکن است تشبیه بلیغ به صورت اضافه تشبیهی بیاید. (27)
شراب عشق روی خرّمت کرد بسان نرگس تو مست ما را
(ص790- غ2- ب3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: شراب (مفرد حسی) وجه شبه: مست کردن (تخییلی تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و نیز تشبیه مفصل و مفروق وجود دارد.
بار نیامد دلم در شکن زلف تو گرنه به گردن کشم بار بلای ترا
(ص 791- غ3- ب6)
مشبه: بلا (مفرد عقلی) مشبه به: بار (مفرد حسی) وجه شبه سنگینی و سختی (هر دو تحقیقی)

باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
(ص791- غ4- ب1)
مشبه: شمشاد (مفرد حسی) مشبه به: جوشن (مفرد حسی) وجه شبه: سفت و سخت بودن (هر دو تحقیقی)
باز چون یاقوت گردان خاصگان عشق را در میان بحر حیرت لؤلؤ فریاد را
(ص791- غ4- ب3)
مشبه: حیرت (مفرد حسی) مشبه به: بحر (مفرد حسی) وجه شبه: بزرگی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: فریاد (مفرد حسی) مشبه به: لؤلؤ (مفرد حسی) وجه شبه: اوج و بلندی (تحقیقی- تخییلی)
(در این بیت تشبیه مفروق و مفصل مرسل نیز وجود دارد).
تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من جعبه ز سینه کنم تیر جفای ترا
(ص 791- غ3- ب5)

مشبه: جفا (مفرد حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه : آسیب رسانیدن (هر دو تحقیقی)
در این بیت آرایه ی تصدیر و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دام کن بر طرف بام از حلقهای زلف خویش
چونکه جان در جام کردی تنگ درکش جام را
(ص 796- غ10- ب4 )
مشبه: زلف خویش (مقید حسی) مشبه به: حلقها (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت و گرفتاری (هر دو تخییلی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

در عشق نیست زحمت تمییز بهر آنك
در باغ عشق دوست بنرخ گلست خار

(ص 881- غ 143- ب 6)
مشبه: عشق دوست (مقید عقلی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: طراوت و خوشی داشتن (هر دو تحقیقی)
چشمه خورشید را از ذرّه نشناسم همی نیست گوئی ذرّه ای در دیده بینائی مرا
(ص798- غ13- ب4)
مشبه: خورشید (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: زایندگی (هر دو تحقیقی)
اشهب صبح درگریزد از شرم چون بجنبد ز ابلق تو دوالا
(ص799- غ15- ب5)
مشبه: صبح (مفرد حسی) مشبه به: اشهب (مفرد حسی) وجه شبه: روشنی و تیرگی (هر دو تحقیقی)
ما باز دگر باره برستیم ز غمها در بادیه عشق نهادیم قدمها
(ص801- غ19- ب1)

مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: بادیه (مفرد حسی) وجه شبه: سختی و طاقت فرسایی (هر دو تحقیقی)
بگریخت دلم ز تیر مژگانش در دام سر دو زلفش آویخت
(ص805- غ24- ب4)
مشبه: مژگان [او] (مقید حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راستی از نظر شکل (هر دو تحقیقی).
مشبه: سر دو زلف [او] (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری و اسارت (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بفروخت دل من آتش عشق وانگاه بدین سرم فرو ریخت
(ص805- غ24- ب6 )
ای فروزنده از رخانت جان آتش عشق تا کی افروزی

(ص1032- غ389- ب2)
جانا نگوئی آخر ما را که تو کجائی کز تو ببرد آتش عشق تو آب مائی
(ص 1016- غ 366- ب1)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: گرمی و تاثیر گذاری (تخییلی- تحقیقی)
با وی مکنید آشنائی تا دفتر عشق بر نخوانیت؟
(ص805- غ24- ب3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دفتر (مفرد حسی) وجه شبه: درک کردن (تخییلی- تحقیقی)
بی روی تو عقل من نه خوبست
در خاتم عقل من نگینی

(ص 1039- غ 399- ب 3)
مشبه: عقل من (مقید عقلی) مشبه به: خاتم (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمند بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
میدان مهر او نه بکام سمند ماست درع وفای او نه ببالای پست ماست
(ص806- غ26- ب2)
مشبه: مهر او (مقید عقلی) مشبه به: میدان (مفرد حسی) وجه شبه: گستردگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: وفای او (مقید عقلی) مشبه به: درع (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دیرگاه است تا چو من بلبل عاشق بوستان و گل بوده است
(ص 807- غ 29- ب2)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: بلبل (مفرد حسی) وجه شبه: شیفتگی و عاشقی (تخییلی- تحقیقی)
باز عشقت جمله بازان را چو تیهو صید کرد
هست عالی همّت آن بازی که صید باز تست
(ص 807- غ28- ب3)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: باز (مفرد حسی) وجه شبه: قدرت

مندی و تیز چنگالی (تخییلی- تحقیقی)

ماهرویا در جهان آوازه آواز تست کارهای عاشقان ناساخته از ساز تست
(ص 807- غ 28- ب1)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی).

ماهرویا تا تو کردی رایت صحبت نگون رایت صبرم نگونسار است گویی نیست هست
(ص 823- غ52- ب5)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
حال تو ای ماه روی چیست که باری دور ز روی تو حال بنده تباهست
(ص 821- غ49- ب6)
سبب عاشقان نه نیکوئیست آفت دلبران نه مه روئیست
(ص823- غ54- ب1)
ماهرویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست
وندر آن زنجیر چندان پیچ و تاب از قیر چیست
(ص 825- غ56- ب1)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
آن دلی کز خلق عالم دارد امیدی بتو چون زتو نومید گردد ماهرویا چون شود
(ص 873- غ 131- ب10)
در 5 بیت بالا تشبیه بلیغ ماه روی به كار رفته است.
زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد زهی خوشخو زهی والا بنامیزد بنامیزد
(ص 853- غ103- ب1)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی)
باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر بر سر کویت خروشان ایستادیم ای پسر
(ص893- غ 162- ب 1)
مشبه: بلای تو (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری و اسارت (هر دو تحقیقی).
حلقه زلف تو در گوش ای پسر عالمی افکنده در جوش ای پسر
(ص893- غ 161- ب 1)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: خ

میدگی (هر دو تحقیقی)
از هوس بر حلقه زلفین تو بستیم دل تا زغم بر رخ ز دیده خون گشادیم ای پسر
(ص893- غ 162- ب 5)
مشبه: زلفین تو (مقید حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: انحنا (هر دو تحقیقی)
مرا که فتنه و پروانه بلا کردند هزار مشعله شمع با دلم انباز
(ص 899- غ172- ب3)
مشبه: بلا (مفرد عقلی) مشبه به: پروانه (مفرد حسی) وجه شبه: گردیدن

در همه جا (هر دو تحقیقی).
بر سر کوی غم او مرد را هر چه نشانست وبالست و بس
(ص900- غ175- ب2)
مشبه: غم او (مقید عقلی) مشبه به: کوی (مفرد حسی) وجه شبه: فراوانی و ممتد بودن (تخییلی-تحقیقی)
بر بناگوش سیاه مشک رنگ از غمش کافور حسرت بیختم
(ص923- غ213- ب5)
مشبه: حسرت (مفرد عقلی) مشبه به: کافور (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی
ترکیب (کافور حسرت) استعاره از اشک می باشد. (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفصل و مفروق نیز وجود دارد.

هستی دریای حسن از پی او همچنان نعل پی تست در تاج سر تست خس
(ص902- غ177- ب9)
مشبه: حسن (مفرد عقلی) مشبه به: دریا (مفرد حسی) وجه شبه: غفلت و زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در داستان عشق تو پیدا نشان عشق من در کاروان عشق من عالم پر از بانگ جرس
(ص 903- غ178- ب2)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: داستان (مفرد حسی) وجه شبه: آشکاری و آگاهی همگانی (هر دو تحقیقی)
مشبه: عشق من (مقید عقلی) مشبه به: کاروان (مفرد حسی) وجه شبه: شهرت و سر و صدا داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
لشگر شب رفت و صبح اندر رسید خیز و مه رویا فراز آور نبید
(ص877- غ136- ب1)
مشبه: شب (مفرد حسی) مشبه به: لشگر (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (هر دو تحقیقی)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

ماه روی تو چو برگ گل به باغ دلبری شد شکفته بر نهال کامکاری ای پسر
(ص896- غ165- ب12)
مشبه: دلبری (مفرد عقلی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و صفا (هر دو تحقیقی)
مشبه: كامكاری (مفرد حسی) مشبه به: نهال (مفرد حسی) وجه شبه: به ثمر نشستن (هر دو تحقیقی)
در این بیت ماه روی به برگ گل تشبیه شده، كه تشبیه در تشبیه می‌باشد. و نیز در این بیت تشبیه مفروق وجود دارد.

یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو یا راه مرا باز نما تو ببر دل
(ص919- غ205- ب2)
گر ماه رخان تو برآید از من ببرد دل و قرارم
(929- غ224- ب8)
وصف تو شد است ماهرویا از وهم برون و از گمانم
(ص937- غ235- ب12)
باز بنما روی خود ای ماهروی گر پی وصلت بود سودای تو
(ص1001- غ338- ب6)
از ماه رخی نوش لبی شوخ بلائی هر روز همی بینم رنجی و عنائی
(ص1018- غ368- ب1)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: نوش (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی و حلاوت (هر دو تحقیقی)
در اشعار فوق تشبیه بلیغ ماه رو یا ماه رخ به کار رفته است که توضیح هر کدام در بیت آغازین آمده است.
کشتیش از اندهان و لنگرش از صابری بادبانش رونهاده سوی باد آفت است
(ص806- غ27- ب4)
مشبه: آفت (مفرد عقلی) مشبه به: باد (مفرد حسی) وجه شبه: آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ غیر اضافی و مفروق نیز وجود دارد.
کافر گشتم بیک بارگی تا علم کفر بر ایمان تست
(ص809- غ32- ب3)
مشبه: کفر (مفرد عقلی) مشبه به: علم (مفرد حسی) وجه شبه: آشکار شدن و نشان دار بودن (تخییلی- تحقیقی)

تا دل من صید شد در دام عشق
باده شد جان من اندر جام عشق

(ص 916- غ 200- ب 1)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری (هر دو تحقیقی)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: جام (مفرد حسی) وجه شبه: سرمستی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
آن بلا كز عاشقی من دیده‌ام
باز چون افتاده‌ام در دام عشق

(ص 916- غ 200- ب 2)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: جام (مفرد حسی) وجه شبه: سرمستی (هر دو تحقیقی)
ماه زنخدان تو آن کس که دید بنده آن چاه زنخدان تست
(ص 809- غ32- ب5) دی (هر دو تحقیقی)
مشبه: زنخدان تو (مقید حسی) مشبه به: چاه (مفرد حسی) وجه شبه: گودی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دیده من همیشه ای دلبر فتنه روی ماه پاره تست
(ص810- غ33- ب2)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: ماه پاره تو (مقیدحسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
وصل تو سیمرغ گشت بر سر کوه عدم خاطر بی خاطران، مسکن و مأوای تست
(ص 810- غ34- ب4)
مشبه: عدم (مفرد عقلی) مشبه به: کوه (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و ناپیدایی (هردو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
این چنین صیدی که در دام تو آمد کس ندید
گوی گردون بس که اکنون نوبت میدان تراست
(ص813- غ37- ب11)
مشبه: گردون (مفرد حسی) مشبه به: گوی (مفرد حسی) وجه شبه: گردی و تحت تسلط بودن (هر دو تحقیقی).
هستی دریای حسن از پی او همچنان
نعل پی تست در تاج سر تست خس

(ص 902- غ 177- ب 9)
مشبه: دریای حسن (مقید عقلی) مشبه به: هستی (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و گستردگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ابروی مقرونت ای دلبر کمان اندر کشید ناوک مژگانت ای جانان دل و جانم بخست
(ص 815- غ42- ب4)
مشبه: مژگان [تو] (مقید حسی) مشبه به: ناوک (مفرد حسی) وجه شبه: راستی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
هر چه زان خورشید رو آید همه داد است و عدل
جور ما زین گنبد فیروزه بی روزن است.
(ص817- غ45- ب11)
مشبه: رو (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی)
سنایی در شش بیت زیر طرّه را به طرّار تشبیه کرده است:
مشبه: طرّه (مفرد حسی) مشبه به: طرّار (مفرد حسی) وجه شبه: دزدیدن (هر دو تحقیقی)
طرّه طرّار تو دلدزدد از مردم همی شد یقین کان طرّه طرّارست گوئی نیست هست
(ص823- غ52- ب4)

تا کی کنم از طرّه طرّار تو فریاد تا کی کشم از غمزه غمّاز تو بیداد
(ص 841- غ 82- ب1)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی) وجه شبه: سخن چینی كردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بگداخت مرا طرّه طرّارش از آنسان پیشم بدو صد غمزه غمّاز نیابد
(ص 842- غ83- ب3)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی) وجه شبه: سخن چینی كردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ماهی که زرخسارش فتنه است بچین اندر وز طرّه طرّارش رخنه است بدین اندر
(ص890- غ156- ب1)
غمزه غماز او چون میرباید جان و دل گر نشد جادو برخ بر طرّه طرّار او
(ص 993- غ326- ب2)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی) وجه شبه: سخن چینی كردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
توشه هر روزی مرا از گوشه انده نهد گوشه شب پوش تو بر طرّه طرّار تو
(ص 955- غ329- ب2)
نرگسین چشما بگرد نرگش تو تیر چیست وان سیاهی اندرو پیوسته همچون قیر چیست
(ص 824- غ55- ب1)
مشبه: چشم (مفرد حسی) مشبه به: نرگسین (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
آنکیست که پیش تیر بالاش چون نیزه همه تنش کمر نیست
(ص828- غ62- ب5)
مشبه: بالای [او] (مقید حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راست بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
وان کیست کز آفتاب رویش چون کان همه خاطرش گهر نیست
(ص 828- غ62- ب6)
مشبه: روی [او] (مقید حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و درخشانی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و نیز تشبیه در تشبیه بکار رفته، شاعر آفتاب روی را به کان تشبیه کرده است.
ای سنائی خواجگی با عشق جانان شرط نیست
جان به تیر عشق خسته دل بکیوان شرط نیست
(ص 829- غ63- ب1)

مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: آسیب رساندن (هر دو تحقیقی).
تا پای تو از دایره عهد برون شد در هستی خویشم بسر تو که سری نیست
(ص831- غ67- ب3)
مشبه: عهد (مفرد عقلی) مشبه به: دایره (مفرد حسی) وجه شبه: محدودیت و در تنگنا بودن (هر دو تحقیقی)

سامری چون در سرای عافیت بگشاد لب از برای فتنه را شاگردی آزر گرفت
(ص835- غ 73- ب4)
مشبه: عافیت (مفرد عقلی) مشبه به: سرای (مفرد حسی) وجه شبه: محفوظ بودن (هر دو تحقیقی)
بوالعجب بازیست در هنگام مستی باز فقر کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت
(ص 835- غ73- ب6)
مشبه: فقر (مفرد عقلی) مشبه به: باز (مفرد حسی) وجه شبه: تسلط و آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)
آتش هجرت بخرمنگاه صبرم باز خورد گفت از تو برنگردم تا نسوزم خرمنت
(ص 836- غ74- ب4)
مشبه: هجر[تو] (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزاندن (هر دو تحقیقی)
مشبه: صبر [من] (مقید عقلی) مشبه به: خرمنگاه (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (تخییلی- تحقیقی)
همچنین در این بیت تشبیه مفروق وجود دارد.
زدی اندر دل و جانم زعشقت آتش هجران دمار از من برآوردی خدایم بر تو داور باد
(ص 837- غ76- ب4)
مشبه: هجران (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزاندن (تخییلی- تحقیقی)
تا نگار من ز محفل پای در محمل نهاد داغ حسرت عاشقان را سر بسر بر دل نهاد
(ص839- غ80- ب1)
مشبه: حسرت (مفرد عقلی) مشبه به: داغ (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی و آسیب رسانی (هر دو تحقیقی).
هر چند که زهر عشق می نوشد آن زهر بگونه شکر دارد
(ص843- غ86- ب6)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: زهر (مفرد حسی) وجه شبه: تلخی و کشندگی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گه دست بلا فراز دل گیرد گه سنگ تعب بزیر سر دارد
(ص 843- غ86- ب3)
مشبه: تعب (مفرد عقلی) مشبه به: سنگ (مفرد حسی) وجه شبه: سختی (هر دو تحقیقی)
آتش عشق سنائی تیز کن ای ساقیا در دهیدش آب انگور نشاط انگیز را
(ص 794- غ7- ب 11)
مشبه: عشق سنایی (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
گرز آتش عشق تو چو شمع از ره تحقیق سوزیم همی خوش تا هیچ نمانیم
(ص957- غ270- ب9)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
گر چند قدیمست خلاف گل و آتش با آتش عشق است موافق گل ایشان
(ص964- غ280- ب3)

مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
بی آتش عشق تو که یابد آب خضر و حیات جانی
(ص 1037- غ397- ب11)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
آتش عشقت ببرده عالمی را آبروی باد هجرانت نشانده کشوری را خاکسار
(ص885- غ150- ب4)

مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
مشبه: هجران [تو] (مفرد عقلی) مشبه به: باد (مفرد حسی) وجه شبه: آزار رساندن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
جز آتش عشق آن صنم هیچ در کوره جان ما مقر نیست
(ص828- غ62- ب12)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی).
مشبه: جان ما (مقید عقلی) مشبه به: كوره (مفرد حسی) وجه شبه: گرمی و حرارت (هر دو تحقیقی) در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
با آتش عشق سوزناکش بنگر که همیشه سازگارم
(ص929- غ223- ب7)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی).
با آتش عشق تو که یابد یکقطره ز آب زندگانی
(ص1038- غ 398- ب7)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی). زانکه چون سلطان عشق اندر دلی مأوی گرفت
محو گرداند ز مردم عادت و اخلاق را
(ص795- غ8- ب3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: سلطان (مفرد حسی) وجه شبه: تسلط و اقتدار داشتن(تخییلی تحقیقی)
من درین میدان سواری کرده ام تا لاجرم کرده ام دل همچو گوی اندر خم چوگان عشق
(ص917- غ201- ب6)
مشبه: عشق (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: ربودن (تخییلی تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
چو آفتاب رخش محترق شود زجمال نقاب بندد بعضی ازو هلال کند
( 864- غ119- ب6)
مشبه: رخ [او] (مقید حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: درخشانی (هر دو تحقیقی)
ای آنکه همه برزگر دیو در اسلام در مزرعه جان تو جز لاف نکارد
(ص845- غ88- ب7)
مشبه: دیو (مفرد عقلی) مشبه به: برزگر (مفرد حسی) وجه شبه: جای گرفتن (

تخییلی- تحقیقی)
مشبه: جان تو (مقید عقلی) مشبه به: مزرعه (مفرد حسی) وجه شبه: گستردگی و عظمت (تخییلی-تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
میغ روی خوب چون خورشید تو چشمه خورشید را محراب کرد
(ص849- غ95- ب7)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: میغ (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
مشبه: خورشید (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی- زایندگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و تشبیه در تشبیه نیز وجود دارد. میغ روی كه بلیغ اضافی می‌باشد به خورشید تو كه مشبه به می‌باشد تشبیه شده است.
زانسوی دریای عشق گر همه سودست آن همه سود آفت گذار نیرزد
(ص851- غ100- ب3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دریا (مفرد حسی) وجه شبه: بی کرانی (هر دو تحقیقی)
دل و جانم همی دوزد بغمزه ناوک مژگانت زهی ناوک زهی زوبین بنامیزد بنامیزد
(ص854- غ104- ب4)
مشبه: مژگان [تو] (مقید حسی) مشبه به: ناوک (مفرد حسی) وجه شبه: راستی- نافذ بودن (هر دو تحقیقی)
خواهی که بیاسائی مانند سنائی تو هرگز زمی عشقش هشیار نباید شد
(ص858- غ110- ب6)
مشبه: عشق [او] (مقید عقلی) مشبه به: می (مفرد حسی) وجه شبه: مستی آوری (هر دو تحقیقی)
بر مرکب شایسته شهنشاه شکوهت بر تخت دل من به جمالی دگر آمد
(ص 859- غ112- ب3)
مشبه: شکوه [تو] (مقید عقلی) مشبه به: شهنشاه (مفرد حسی) وجه شبه: قدرتمندی (هر دو تحقیقی)
مشبه: دل من (مقید عقلی) مشبه به: تخت (مفرد حسی) وجه شبه: قرار گرفتن، جلوس (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در نوردد مفرش آزادگی از روی عقل رخت بدبختی ز دل از خانه احزان کشد
(ص859- غ111- ب2)
مشبه: آزادگی (مفرد عقلی) مشبه به: مفرش (مفرد حسی) وجه شبه: در نوردیده شدن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: بدبختی (مفرد عقلی) مشبه به: رخت (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی و پوشیدگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد دور از ره هجر تو وصالی دگر آمد
(ص859- غ112- ب1)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: کوتاه بودن (تخییلی- تخییلی)
مشبه: هجر تو (مقید عقلی) مشبه به: ره (مفرد حسی) وجه شبه: دوری و درازی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

از سینه نهال امل از بیم بکندم با میوه انصاف نهالی دگر آمد
(ص860- غ112- ب6)
مشبه: امل (مفرد عقلی) مشبه به: نهال (مفرد حسی) وجه شبه: ریشه دار بودن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: انصاف (مفرد عقلی) مشبه به: میوه (مفرد حسی) وجه شبه:

حلاوت و شیرینی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بر طبل طلب میزدم از حرص دوالی ناگاه بر آنطبل دوالی دگر آمد
(ص860- غ112- ب5)
مشبه: طلب (مفرد عقلی) مشبه به: طبل (مفرد حسی) وجه شبه: اعلام کردن (تخییلی- تحقیقی)
سپر بپیش نهادیم تیر ظلم ترا چو تیر بر جگر آید سپر چه سود کند
(ص862- غ116- ب4)
مشبه: ظلم (مفرد عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: آسیب رسانیدن (تخییلی- تحقیقی)
گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند صد هزاران ماه آن شب خدمت ماهی کند
(ص863- غ118- ب1)
مشبه: دل [من] (مقید عقلی) مشبه به: تخت (مفرد حسی) وجه شبه: جایگاه پادشاه عشق (تحقیقی- تخییلی)

در ترازوی قیامت ز پی سختن نور صد من عرش کم از نیم تسوی تو بود
(ص 870- غ128- ب3)
مشبه: قیامت (مفرد حسی) مشبه به: ترازو (مفرد حسی) وجه شبه: سنجش، حسابرسی كردن (هردو تحقیقی)
مشکل درد مرا چرخ نداند گشاد محمل عشق مرا خاک نیارد کشید
(ص877- غ135- ب4)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: محمل (مفرد حسی) وجه شبه: تحمل کردن سختی‌ها (تخییلی- تحقیقی)
هرگز مبرید نام عاشق تا دفتر عشق برنخوانید
(ص878- غ139- ب3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دفتر (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و گستردگی (هر دو تحقیقی)
راه خرابات را جز بمژه نسپرید مرکب طامات را زین هوس کم کنید
(ص 879- غ141- ب3)
مشبه: طامات (مفرد عقلی) مشبه به: مرکب (مفرد حسی) وجه شبه: تحت اختیار گرفتن (تخییلی- تحقیقی)
از هجر تو نزدیک سنائی چو رخ تو اندر چمن عشق بگلزارم گلزار
(ص 882- غ144- ب10)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: چمن (مفرد حسی) وجه شبه:

صفا و گستردگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
قیروان عشوه بگذارند غوّاصان دهر گر نهنگ عشق تو بخرامد از دریای قار
(ص886- غ150- ب8)
مشبه: عشوه (مفرد عقلی) مشبه به: قیروان (مفرد حسی) وجه شبه: پیوستگی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: نهنگ (مفرد حسی) وجه شبه: به کار کشیدن همه چیز (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا دل ما شد اسیر عقرب زلفین تو همچو عقرب دستها بر سر نهادیم ای پسر
(ص893- غ162- ب4)
مشبه: زلفین تو (مقید حسی) مشبه به: عقرب (مفرد حسی) وجه شبه: گزندگی و کج بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دانی که خراباتیم از زلزله عشقت کم رای خراج آید شه را بخراب اندر
(ص 889- غ155- ب10)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: زلزله (مفرد حسی) وجه شبه: اضطراب و ویرانی و لرزاندن (هر دو تحقیقی)
از شراب شوق رویت عالمی گشته مستانند هان هشیار باش
(ص905- غ181- ب2)
مشبه: شوق (مفرد عقلی) مشبه به: شراب (مفرد حسی) وجه شبه: مستی آوری (تخییلی- تحقیقی)
ای سنائی در شبستان غمش گر چه همچون نار بودی دود باش
(ص905- غ180- ب7)
مشبه: غم [او] (مقید عقلی) مشبه به: شبستان (مفرد حسی) وجه شبه: گوشه گیری (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در منای قرب یاران جان اگر قربان کنند جز بتیغ مهر او در پیش او بسمل مباش
(ص906- غ 182- ب5)
مشبه: قرب یاران (مقید عقلی) مشبه به: منا (مفرد حسی) وجه شبه: تاثیر گذاری و نفوذ (هر دو تخییلی)
مشبه: مهر او (مقید عقلی) مشبه به: تیغ (مفرد حسی) وجه شبه: برندگی و نفوذ داشتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش هزاران یوسف مصر است پیدا در گریبانش
(ص907- غ184- ب1)
مشبه: زنخدان [او] (مقید حسی) مشبه به: چاه (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتار ساختن (تخییلی- تحقیقی)
گل و مه پیش تو بر منبر حسن همه آموخته کرده فراموش
(ص 910- غ188- ب6)
مشبه: حسن (مفرد عقلی) مشبه به: منبر (مفرد حسی) وجه

شبه: بلندی و عظمت (هر دو تحقیقی)
از کمال هجر در صحرای درد تیر در پرتاب بودم دی و دوش
(ص 910- غ189- ب5)
مشبه: درد (مفرد حسی) مشبه به: صحرا (مفرد حسی) وجه شبه: عذاب آوری (تحقیقی- تخییلی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
احتیاط و حزم کردم در بلا و درد عشق تیغ تقدیر آمد و شد پاک حزم و احتیاط
(ص914- غ196- ب7)
مشبه: تقدیر (مفرد عقلی) مشبه به: تیغ (مفرد حسی) وجه شبه: نابود کردن و مسلط بودن (هر دو تحقیقی)

سغبه نکند ملک رخت را صرفه نبرد کسی ز صرّاف
(ص915- غ197- ب2)
مشبه: رخ [تو] (مقید حسی) مشبه به: ملک (مفرد عقلی) وجه شبه: زیبایی و اقتدار (هر دو تحقیقی)
از شربت لطف خویش تر کن آخر یکروز کام عاشق
(ص 915- غ198- ب4)
مشبه: لطف خویش (مقید عقلی) مشبه به: شربت (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی و شیرینی (هر دو تحقیقی)
وز باده وصل خویش پر کن یکشب صنما تو جام عاشق
(ص 915- غ198- ب5)
مشبه: وصل خویش (مقید عقلی) مشبه به: باده (مفرد حسی) وجه شبه: خوشی و سرمستی (هر دو تحقیقی)
خیره سر تا کی زنی همچون زنان لاف دروغ ناچشیده شربت وصل و ندیده درد عشق
(ص916- غ199- ب5)
مشبه: وصل (مفرد عقلی) مشبه به: شربت (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای بلبل وصل تو طربناک وی غمزه ات زهر و خنده تریاک
(ص917- غ202- ب1)
مشبه: وصل تو (مقید عقلی) مشبه به: بلبل (مفرد حسی) وجه شبه: شادی بخشیدن (هر دو تحقیقی)
مشبه: غمزه [تو] (مقید عقلی) مشبه به: زهر (مفرد حسی) وجه شبه: آسیب رساندن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: خنده (مفرد حسی) مشبه به: تریاک (مفرد حسی) وجه شبه: التیام بخشی (هر دو تحقیقی)
در بیت فوق تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
کودکی کانرا بمعنی در خم چوگان زلف همچو گوئی روز و شب گردان نداری ای پسر
(ص895- غ165- ب9)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: انحنا و سرکجی (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در خم چوگان زلف دلبران انداخت دل هر که با خوبان سواری کرد در میدان عشق
(ص 917- غ201- ب5)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: انحنا و سرکجی (هر دو تحقیقی)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: میدان (مفرد حسی) وجه شبه: وسعت داشتن (هر دو تحقیقی)
در بیت فوق تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
خسته او را که او از غمزه تیر انداخته است من دل و جان را بتیر غمزه او خسته ام
(ص921- غ209- ب2)
مشبه: غمزه او (مقید عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: هدف قرار دادن و آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)
دوستانم بر سر کارند در بازار عشق من چو معزولان چرا در گوشه ای بنشسته ام
(ص921- غ209- ب4)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: بازار (مفرد حسی) وجه شبه: رونق داشتن (هر دو تحقیقی)
تا سلسله عشق تو بر بست مرا دست جز سلسله بر دست دل ریش ندارم
(ص928- غ222- ب4)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: سلسله (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت و بستن (هر دو تحقیقی)
هر چند بیگاه و بگه کمتر کنی بر من نگه
زین کرده باشم سال و مه میدان عشقت را فرس
(ص903- غ178- ب7)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: میدان (مفرد حسی) وجه شبه: وسعت و محل تاخت (هر دو تحقیقی)
من پار شراب وصل خوردم امسال هنوز در خمارم
(ص928- غ223- ب2)
مشبه: وصل (مفرد عقلی) مشبه به: شراب (مفرد حسی) وجه شبه: سرمستی و خماری (تخییلی- تحقیقی)
از شحنه شهر نیست بیمم در خانه هجر نیست کارم
(ص930- غ224- ب12)
مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: خانه (مفرد حسی) وجه شبه: ناراحتی و عذاب آوری (تخییلی- تحقیقی)
ملک الموت جفای تو زمن جان نبرد چون بدل بار سرافیل وفای تو کشم
(ص933- غ230- ب2)
مشبه: جفای تو (مقید عقلی) مشبه به: ملک الموت (مفرد حسی) وجه شبه: جان ستانی (هر دو تحقیقی)

مشبه: وفای تو (مقید عقلی) مشبه به: سرافیل (مفرد حسی) وجه شبه: زنده کردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بوی جان آیدم آنگه که حدیث تو کنم شاخ عزّ رویدم آنگه که بلای تو کشم
(ص 933- غ 230- ب 8)
مشبه: عز (مفرد عقلی) مشبه به: شاخ (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و بلندی (هر دو تحقیقی)
قیل و قال لایجوز از کوی دل بیرون گذار بر در همّـت ز هستـی پس قـوی مسمـار زن
(ص 970- غ 288- ب 3)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: کوی (مفرد حسی) وجه شبه: وسعت و گستردگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ غیراضافی و مفروق نیز وجود دارد.
بندیست نهان زبند زلفت بر جان و دل رهیت محکم
(ص934- غ232- ب5)
مشبه: زلف [تو] (مقید حسی) مشبه به: بند (مفردحسی) وجه شبه: به اسارت کشیدن (تخییلی- تحقیقی)
آخر بسر آید این شب هجر وین صبح وصال بر دمد هم
(ص935- غ232- ب10)
مشبه: وصال (مفرد عقلی) مشبه به: صبح (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی و پیروزی (هر دو تحقیقی)
مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: شب (مفرد حسی) وجه شبه: سختی و ناراحتی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گر شبی خود طوق گردد دست من در گردنش
طوق فرمان را چو مه در گردن گردون کنم
(ص941-غ244- ب7)
مشبه: فرمان (مفرد عقلی) مشبه به: طوق (مفرد حسی) وجه شبه: به زیر سلطه درآوردن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مجمل و مفروق نیز به کار رفته است.
می شوق ملک نوش از حقیقت که تا گردد دل و جان تو خرّم
(ص936- غ234- ب5)
مشبه: شوق (مفرد عقلی) مشبه به: می (مفرد حسی) وجه شبه: شادی بخشی (هر دو تحقیقی)
یا تاج وصل بر سر امید بر نهم یا مردوار سر بسر دار درکنم
(ص 941- غ243- ب4)
مشبه: وصل (مفرد عقلی) مشبه به: تاج (مفرد حسی) وجه شبه: ارزش داشتن و سربلندی (هر دو تحقیقی).
شاید که شب و روز همه مدح تو گوئیم در نامه اقبال همه نام تو خوانیم
(ص957- غ270- ب12)
مشبه: اقبال (مفرد عقلی) مشبه به: نامه (مفرد حسی) وجه

شبه: پیوستگی و مداومت (هر دو تحقیقی)

مرغزار وصال یافته ایم چون سنائی درو گرازانیم
(ص958- غ271- ب6)
مشبه: وصال (مفرد عقلی) مشبه به: مرغزار (مفرد حسی) وجه شبه: سرسبزی و طراوت (تخییلی- تحقیقی).
گاه آن آمد که بر ما باد سلوت بر جهد وقت آن آمد که ما با رود و رامشگر زنیم
(ص959- غ273- ب4)
مشبه: سلوت (مفرد عقلی) مشبه به: باد (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی (تخییلی- تحقیقی)
که گر گرداب عشق تو ز رغم آتش حسرت
چو حلقه چشم شد غرقه بزیر دام جان ای جان
(ص963- غ279- ب2)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: گرداب (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: حسرت (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: دردمندی و سوزناکی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت ( تخییلی- تحقیقی)
تشبیه مفروق در این بیت وجود دارد.
فغان زان سنبل سیراب مشگین دمیده بر رخ گلنار جانان
(ص964- غ281- ب7)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: گلنار جانان (مقید حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
با قافله مفلسی و مرحله عشق جز بار ملامت نکشد محمل ایشان
(ص964- غ280- ب4)
مشبه: مفلسی (مفرد عقلی) مشبه به: قافله (مفرد حسی) وجه شبه: پیوستگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: ملامت (مفرد عقلی) مشبه به: بار (مفرد حسی) وجه شبه: سنگینی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا توئی با تو نیائی خویشتن رنجه مدار بر در نادیده معنی خیمه اسرار زن
(ص970- غ288- ب4)
مشبه: اسرار (مفرد عقلی) مشبه به: خیمه (مفرد حسی) وجه شبه: پوشیدگی (هر دو تحقیقی)
ای ماه رو نیكو سیر ای روی چون شمس و قمر
من بر تو نگزینم دگر گر تو گزینی شو گزین

(ص 993- غ 325- ب 4)
مشبه: رو (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
شو خرد را جسم ساز و عقل رعنا را بسوز تیغ محو اندر سرای نفس استکبار زن
(ص971- غ290 ب2)

مشبه: محو (مفرد عقلی) مشبه به: تیغ (مفرد حسی) وجه شبه: برندگی و نابودی (تخییلی- تحقیقی)
لشکر کفر است حرص و شهوت اندر تن ترا ناگهان امشب یکی بر لشکر کفّار زن
(ص973- غ292- ب4)
مشبه: کفر (مفرد عقلی) مشبه به: لشکر (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و نیز تشبیه در تشبیه وجود دارد. شاعر حرص و شهوت را به لشکر کفر مانند کرده است.
گرد گلزار فنا تا چند گزدی زابلهی در سرای باقی آر و خیمه در گلزار زن
(ص973- غ292- ب3)
مشبه: فنا (مفرد عقلی) مشبه به: گلزار (مفرد حسی) وجه شبه: خوش ظاهری و زیبایی (هر دو تحقیقی)
عاشقا قفل تجرّد بر درِ آمال زن در صف مردان قدم بر جاد اهوال زن
(ص974- غ 294- ب1)
مشبه: تجرّد (مفرد عقلی) مشبه به: قفل (مفرد حسی) وجه شبه: بستگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: اهوال (مفرد عقلی) مشبه به: جاده (مفرد حسی) وجه شبه: ترسناکی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ملک حسنت چون نخواهد ماند با تو جاودان چند ازین بیداد خواهد بود لختی داد کن
(ص 978- غ 301- ب3)
مشبه: حسن [تو] (مقید حسی) مشبه به: ملک (مقید حسی) وجه شبه: ناپایداری (هر دو تحقیقی)
صد دفتر هجر حفظ کردی یک صفحه زوصل هم ز بر کن
(ص979- غ 302- ب4)
مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: صد دفتر (مقید حسی) وجه شبه: زیاد و طولانی بودن (هر دو تحقیقی)
پیش ما گشت زمانه خرمن غم توده کرد خرمن غمهای ما را بر، بر آتش باد کن
(ص979- غ 301- ب5)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: خرمن (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (هر دو تحقیقی)
چون ترا گردون گردان رام گشت مرکب ناراستی را رام کن
(ص981- غ 306- ب5)
مشبه: ناراستی (مفرد عقلی) مشبه به: مرکب (مفرد حسی) وجه شبه: سرکشی (هر دو تحقیقی)
گه كند بر من جهان همچون دهان خویش تنگ
گه تنم چون موی خویش آن لاله رخ لاغر كند

(ص 863- غ 117- ب 12)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

تیغ شرع از تارک بدخواه دین داری دریغ شرط مردان این نباشد ای برادر آن مکن
(ص 983- غ310- ب2)
مشبه: شرع (مفرد عقلی) مشبه به: تیغ (مفرد حسی) وجه شبه: تاثیر گذاری و نفوذ (هر دو تحقیقی)
ای همه ساله احسن الحسنی در صحیف جمال آیت تو
(ص995- غ328- ب7)
مشبه: جمال (مفرد حسی) مشبه به: صحیفه (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمندی (تخییلی- تحقیقی)
مرغ وار اندر هوای تو همی پرد دلم بر امید آنکه سازد آشیان آغوش تو
(ص999- غ 332- ب5)
مشبه: آغوش تو (مقید حسی) مشبه به: آشیان (مفرد حسی) وجه شبه: مأوا گزیدن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
هستم بجوال عشوه ات دایم وان کیست که نیست در جوال تو
(ص 1000- غ334- ب8)
مشبه: عشوه [تو] (مقید عقلی) مشبه به: جوال (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت و گرفتاری (هر دو تحقیقی)
مشک است هزار نافه بت رویا در حلق زلف مشکسای تو
(ص1002- غ340- ب4)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: بت (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و مجمل مرسل نیز وجود دارد.
تیر عشقت در جهان بر من رسید غازیانه زآنکمان ابروی تو
(ص1003- غ342- ب4)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: نفوذ و تاثیر گذاری ( هر دو تحقیقی)
مشبه: ابروی تو (مقید حسی) مشبه به: کمان (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
می نیارم دید در باغ طرب سرو از رشک قد و بالای تو
(ص1003- غ341- ب6)
مشبه: طرب (مفرد عقلی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: صفا و شادی (هر دو تحقیقی)
چون برون آیم ز زندان فراق تا نیارندم خط و طغرای تو
(ص1003- غ341- ب8)
مشبه: فراق (مفرد عقلی) مشبه به: زندان (مفرد حسی) وجه شبه: عذاب آور بودن (هر دو تحقیقی)
ای زآب روی خویش اندر دبیرستان عشق تخت عمر سنائی شسته از آموخته
(ص1006- غ347- ب7)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دبیرستان (مفرد حسی) وجه شبه: جایگاه تکامل بودن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: عمرسنایی (مقید عقلی) مشبه به: تخته (مفرد حسی) وجه شبه: تاثیر پذیری (تخییلی- تحقیقی)
تشبیه مفروق در این بیت وجود دارد.

عقل ترسا روح عیسی روی را در چلیپاهای زلف آویخته
(ص1008- غ350- ب4)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: چلیپاها (مفرد حسی) وجه شبه: شکستگی و شکل صلیب داشتن (هر دو تحقیقی)
در آرزوی جرعه ای از جام لب او پیوسته رهی نازم و دل خون پیاله
(ص1011- غ357- ب4)
مشبه: لب او (مقید حسی) مشبه به: جام (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و مست آوری (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا بود باغ آسمان گردان چشم بر روی آسمانه منه
(ص1013- غ360- ب5)
مشبه: آسمان (مفرد حسی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
یاقوت بار کردی عشّاق لاله رخ را از نوک کلک نرگس بر لوح کهربائی
(ص1017- غ366- ب7)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
خورشید رخست لیک چه سودست سنائی چون نیست ترا زو چو زخورشید سنائی
(ص1019- غ 368- ب8)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و روشنی (هر دو تحقیقی)
لؤلؤ حسن ترا در ستد و داد عشق به ز سنایی مباد خود بر تو لؤلؤیی
(ص1021- غ372- ب11)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: لؤلؤ (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و درخشانی (هر دو تحقیقی)
ور گل دهدی چشم مرا زان رخ چون باغ صحرای فلک جمله سمن زار منستی
(ص1025- غ378- ب4)
مشبه: فلک (مفرد حسی) مشبه به: صحرا (مفرد حسی) و

جه شبه: وسعت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
هر دل که ترا جست چون دیوان مستی در سلسل زلف زره وار کشیدی
(ص 1027- غ381- ب3)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: سلسله (مفرد حسی) وجه شبه: پیچیدگی و اسیر کردن (تخییلی- تحقیقی)
در بیت فوق تشبیه مفروق و نیز تشبیه در تشبیه وجود دارد. شاعر سلسله زلف را به زره تشبیه کرده است.
مه جبهت و آفتاب روئی زهره دل و مشتری عذاری
(ص1029- غ386- ب3)
مشبه: جبهت (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: رو (مفرد حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: درخشانی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: دل (مفرد حسی) مشبه به: زهره (مفرد حسی) وجه شبه: روشنایی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: عذار (مفرد حسی) مشبه به: مشتری (مفرد حسی) وجه شبه: مبارک و روشن بودن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گداخت مای صبرم ز بانگ شکّر لفظت گه عتاب نمودن بپارسی و بتازی
(ص1031- غ388- ب6)
مشبه: لفظ [تو] (مقید حسی) مشبه به: شکّر (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی و جذابیت (هر دو تحقیقی)
کیم من که از نوش وصل تو گویم نپوید پی شیر روباه لنگی
(ص 1034- غ392- ب 9)
مشبه: وصل تو (مقید عقلی) مشبه به: نوش (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی)
پس چو میدان فلک را نیست خورشیدی چو تو چون فلک هر روز گرد خاک در گردم همی
(ص1035- غ395- ب3)
مشبه: فلک (مفرد حسی) مشبه به: میدان (مفرد حسی) وجه شبه: وسعت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای در دو جهان زتو رسیده آوازه کوس لن ترانی
(ص1038- غ398- ب2)
مشبه: لن ترانی (مفرد عقلی) مشبه به: کوس (مفرد حسی) وجه شبه: طنین افكندن (هر دو تحقیقی)
یکره بکشم بتیر غمزه تا سوی عدم برم گرانی
(ص1038- غ397- ب26)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: تاثیر گذاری (هر دو تحقیقی)
بر مهر تو دل نهاد نتوان تو اسب فراق کرده زینی
(ص1039- غ399- ب6)
مشبه: فراق (مفرد عقلی) مشبه به: اسب (مفرد حسی) وجه به: تاختن و جدا شدن (هر دو تحقیقی)
هرگز نبری تو نام عاشق تا دفتر عشق برنخوانی
(ص1041- غ402- ب3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دفتر (مفرد حسی) وجه شبه: بزرگی و وسعت (تخییلی- تحقیقی)
ریخت همی آب شب و آب روز آتش رویش بشنکهای موی
(ص 1045- غ407- ب6)
مشبه: روی [او] (مقید حسی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
جامه غم بدرم من ز طرب چون تو مرا حب در بسته میان جام غم انجام دهی
(ص1045- غ405- ب6)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: جامه (مفرد حسی) وجه شبه: احاطه کردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: جام (مفرد حسی) وجه شبه: پر شدن و لبریز شدن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گاه می خوردم گه از بحر دعا روی در محراب بودم دی و دوش
(ص910- غ189- ب3)
مشبه: دعا (مفرد عقلی) مشبه به: بحر (مفرد حسی) وجه شبه: وسعت و عظمت (هر دوتحقیقی)
آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش از ضربت آن زخم دل نازک من ریش
(ص913- غ195- ب1)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: کژدم (مفرد حسی) وجه شبه: کج بودن (هر دو تحقیقی)
تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق
(ص917- غ201- ب2)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دیوان (مفرد حسی) وجه شبه: شهرت و نام آوری (هر دو تحقیقی)
بس که من دل را بدام عشق خوبان بسته ام وز نشاط عشق خوبان توبه ها بشکسته ام
(ص921- غ209- ب1)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت (هر دو تحقیقی)
باش تا بر گردن ایّام بندد بخت من عقدهای نو که از درّ سخن پیوسته ام
(ص921- غ209- ب8)
مشبه: سخن (مفرد حسی) مشبه به: درّ (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمندی، گران بهایی (هر دو تحقیقی)
الا ای ساقی دلبر مدار از می تهی دستم که من دل را دگر باره بدام عشق بربستم
(ص923- غ214- ب1)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتار کردن (هر دو تحقیقی)
بباغ صحبتت دلشاد و خرّم زمانی بر لب جوی تو باشم

(ص932- غ228- ب6)
مشبه: صحبت [تو] (مقید حسی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: صفا و خوشایندی (هر دو تحقیقی).
جز بفرّ تو ای امیر بتان گوی دولت ربود نتوانم
(ص940- غ242- ب6)
مشبه: دولت (مفرد عقلی) مشبه به: گوی (مفرد حسی) وجه شبه: به

دست آوردن، ربودن (تخییلی- تحقیقی).
کوه آتش همیشه همره تست کوه آتش مگو که دریا هم
(ص945- غ250- ب6)
مشبه: آتش (مفرد حسی) مشبه به: کوه (مفرد حسی) وجه شبه: بزرگی و بلندی (هر دو تحقیقی)
قصد آزار دوستان نکنیم پرده راز دشمنان ندریم
(ص955- غ267- ب3)
مشبه: راز (مفرد عقلی) مشبه به: پرده (مفرد حسی) وجه شبه: پوشیدگی (هر دو تحقیقی)
سنائی را یکی برهان زننگ و نام جان ای جان ز عشق دانه دو جهان میان دام جان ای جان
(ص963- غ279- ب1)
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت و گرفتاری (تخییلی- تحقیقی)
آگاه نه ای کز ابر هجرت چو رعد همی خروشم ایجان
(ص963- غ278- ب5)
مشبه: هجر [تو] (مقید عقلی) مشبه به: ابر (مفرد حسی) وجه شبه: غمناکی و سنگینی (هر دو تحقیقی)
چو روی خویش خرّم کن یکی بستان طبع ای بت
چو زلف خویش درهم زن همه ایّام جان ای جان
(ص963- غ279- ب5)
مشبه: طبع (مفرد عقلی) مشبه به: بستان (مفرد حسی) وجه شبه: طراوت و لطافت (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
خوب نبود بر چو من بیچاره ای لشکر جور و جفا بگماشتن
(ص966- غ284- ب6)
مشبه: جور- جفا (مفرد عقلی) مشبه به: لشکر (مفرد حسی) وجه شبه: غلبه و تسلط داشتن (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه تسویه نیز به كار رفته است.
پی ز قلّاشی فرو نه فرد گرد از عین ذات آتش قلّاشی اندر ننگ و نام و عار زن
(ص 971- غ289- ب3)
مشبه: قلّاشی (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
بر عالم تجرید ز تفرید رهی ساز در بادیه هجر ز حیرت علمی زن
(ص975- غ295- ب2)

مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: بادیه (مفرد حسی) وجه شبه: سرسختی (هر دو تحقیقی)
من دل کردم ز عشق یکتا تو رشته دوستی دوتا کن
(ص977- غ299- ب6)
مشبه: دوستی (مفرد عقلی) مشبه به: رشته (مفرد حسی) وجه شبه: پیوند و پیوستگی داشتن (هر دو تحقیقی)
غلاما خیز و ساقی را خبر کن که جیش شب گذشت و باده در کن
(ص979- غ303- ب1)
مشبه: شب (مفرد حسی) مشبه به: جیش (مفرد حسی) وجه شبه: سنگینی و هجوم آوردن (هر دو تحقیقی)
پرده راز عاشقان بمدر کار بر کام بدسگال مکن
(ص 982- غ309- ب2)
مشبه: راز (مفرد عقلی) مشبه به: پرده (مفرد حسی) وجه شبه: پوشاندن (هر دو تحقیقی)
توضیح اینكه در منبع اصلی كلمه سگال به اشتباه سكال نوشته شده است.
برآمد سایه از دیوار عمرت سبک چون آفتاب آهنگ در کن
(ص980- غ303- ب13)
مشبه: عمر [تو] (مقید عقلی) مشبه به: دیوار (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفصل و مفروق نیز وجود دارد.
یاقوت نفس کشتم از گوهر نفیست کاباد کرد چون عقل از چرخ لاجوردم
(ص925- غ217- ب2)

مشبه: نفس (مفرد عقلی) مشبه به: یاقوت (مفرد حسی) وجه شبه: گرانبهایی و عزیز بودن (هر دو تحقیقی)
برکن ردای کبریا بر طاق نه کبر و ریا خواهی وفا خواهی جفا چون دوست باشد محتشم
(ص 936- غ 233- ب 9)
مشبه: کبربا (مفرد عقلی) مشبه به: ردای (مفرد حسی) وجه شبه: ارزش بخشی (تخییلی- تحقیقی)
چو عشقش بلبل است از باغ جانت روان و عقل را شاخ شجر کن
(ص980- غ303- ب10)
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: صفا و خرمی داشتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه و مفروق نیز به كار رفته است.
ور همی خواهی کنی بازی تو با حوران خلد پس درین بازار دنیا بوزنه بازی مکن
(ص985- غ313- ب4)
مشبه: دنیا (مفرد حسی) مشبه به: بازار (مفرد حسی) وجه شبه: جایگاه عرضه كردن (هر دو تحقیقی)

تا که بر اسب جمال گشت سوار آن پسر جمله عشّاق را غاشیه بر دوش بین
(ص991- غ322- ب2)
مشبه: جمال (مفرد عقلی) مشبه به: اسب (مفرد حسی) وجه شبه: مسلط شدن (تخییلی- تحقیقی)

از راه وفا گسسته ای دل بر اسب جفا نهاده ای زین
(ص992- غ323- ب2)
مشبه: جفا (مفرد عقلی) مشبه به: اسب (مفرد حسی) وجه شبه: عصیان، سرکشی (هر دو تحقیقی)
روز و شب رنجور دارد جان هر بی دل چو من لاله رخسار او و نرگس بیمار او
(ص993- غ326- ب4)
مشبه: رخسار او (مقید حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و لطافت (هر دو تحقیقی)
قبله و محراب من کرد ز سنگین دلت آنکه همه روزه کرد قبله و محراب تو
(ص994- غ327- ب5)
مشبه: دل [تو] ( مقید عقلی) مشبه به: سنگین (مفرد حسی) وجه شبه: سختی (تخییلی- تحقیقی)
ای بسا در حقّ جان غیورانت که هست نعره های سربمهر از درد بی فریاد تو
(ص996- غ330- ب6)
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: حقّه (مفرد حسی) وجه شبه: قرار گرفتن (هر دو تحقیقی)
سیم در سنگ بسی باشد لیک اندر کان سنگ در سیم دل تست پس اندر بر تو
(ص998- غ331- ب8)
مشبه: دل تو (مقید عقلی) مشبه به: سیم (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمندی (هر دو تحقیقی)
چون نخوردم باده وصلت چو گل
همچو نرگس پس مدارم در خمار

(ص 884- غ 148- ب 9)
مشبه: وصل [تو] (مفرد حسی) مشبه به: باده (مفرد حسی) وجه شبه: برخوردار شدن (هر دو

تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گه در زمین دل‌ها پنهان شوی چو پروین
گاه از سپهر جانها چون ماه نو برآئی

(ص 1016- غ 366- ب 3)
مشبه: دل‌ها (مفرد عقلی) مشبه به: زمین (مفرد حسی) وجه شبه: جای دادن (هر دو تحقیقی)
مشبه: جانها (مفرد عقلی) مشبه به: سپهر (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت كردن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گر من گیاه سبزم و تو ابر نوبهار
هل تا گیه بجوشد بر من بهار رو

(ص 1004- غ 344- ب 2)

مشبه: رو (مفرد حسی) مشبه به: بهار (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
شربت وصل تو ماند نوبهار تازه را
ضربت هجر تو ماند ذوالفقار تیز را

(ص 794- غ 7- ب 6)
مشبه: وصل تو (مقید عقلی) مشبه به: شربت (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی و بهره ‌مند شدن (هر دو تحقیقی)
مشبه: هجر تو (مقید عقلی) مشبه به: ضربت (مفرد حسی) وجه شبه: دردناك بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مردمان دوستی چنین نكنند
هر زمان اسب هجر زین نكنند

(ص 865- غ 120- ب 1)
مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: اسب (مفرد حسی) وجه شبه: آماده حرکت و دوری (تخییلی- تحقیقی)
من حلقه فرمان تو در گوش کشیدم
تا حلقه زلف تو برین گوش نهادند

(ص 860- غ 114- ب 2)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی و آویزان بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و مفصل مؤکد نیز بکار رفته است.
در وصف صفا حیدر اقبال بچشمم
بر دلدل دولت بدلالی دگر آمد

(ص 860- غ 112- ب 8)
مشبه: اقبال (مفرد عقلی) مشبه به: حیدر (مفرد حسی) وجه شبه: مسلط شدن و روی آوردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: دولت (مفرد عقلی) مشبه به: دلدل (مفرد حسی) وجه شبه: بهره‌مند شدن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
با او دلم بمهر و مودّت یگانه بود
سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود

(ص 871- غ 129- ب 1)
مشبه: عشق (مفرد حسی) مشبه به: سیمرغ (مفرد عقلی) وجه شبه: شكوه و عظمت داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و بلیغ غیراضافی نیز بكار رفته است.

مملکت حسن ترا در جهان
مرتبت از عالم معنی گذشت

(ص 834- غ 71- ب 7)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: مملکت (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و گستردگی (هر دو تحقیقی)
کفر و دین را نیست در بازار عشق
گیسه‌داری چون خم گیسوی تو

(ص 1004- غ 343- ب 3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: بازار (مفرد حسی) وجه شبه: رونق داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
پیراهن صبرما اندر غم هجرانت
چون چاک قبا کردن تا کی بود ای دلبر

(ص 897- غ 167- ب 3)
مشبه: صبر ما (مقید عقلی) مشبه به: پیراهن (مفرد حسی) وجه شبه: پوشاندن (تخییلی- تحقیقی)
باز بیرون تاز در میدان عقل و عافیت
آن سیه پوشان کفرانگیز ایمان سوز را

(ص 792- غ 5 – ب 3)
مشبه: عقل- عافیت (مفرد عقلی) مشبه به: میدان (مفرد حسی) وجه شبه: گستردگی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه نیز به کار رفته است.
شد نور رخان تو روان سوز
شد کان کمال تو جگر کاف

(ص 915- غ 197- ب 3)
مشبه: کمال تو (مقید عقلی) مشبه به: کان (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمندی (هر دو تحقیقی)
رهروی باید که اندر راه ایمان پی نهد
تا ز دل پیمانه غم بر سر پیمان کشد

(ص 859- غ 111 – ب 4)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: پیمانه (مفرد حسی) وجه شبه: خوردن (هر دو تحقیقی)
وی شكرین لب ز پی آن شكر
كار من از شكر و ز شكوی گذشت

(ص 834- غ 71- ب 3)
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: شكر (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی)
آسمان خاك بیز ازكوی تو
سالها غربال دولت بیخته

(ص 1008- غ 350- ب 3)
مشبه: دولت (مفرد عقلی) مشبه به: غربال (مفرد حسی) وجه شبه: ریزش (هر دو تحقیقی)
ای یار بی‌تكلّف ما را نبید باید
وین قفل رنج ما را امشب كلید باید

(ص 874- غ 133- ب 1)
مشبه: رنج ما (مقید عقلی) مشبه به: قفل (مفرد حسی) وجه شبه: عدم گشایش (تخییلی- تحقیقی)
چون كعبه آمال پدید آمد از دور
گفتند رسیدیم سر راه بر آن بود

(ص 869- غ 127- ب 11)
مشبه: آمال (مفرد عقلی) مشبه به: كعبه (مفرد حسی) وجه شبه: دیریابی،‌ عدم دسترسی (تخییلی- تحقیقی)
ور گل دولتت همی باید
خسته خار یار باید بود

(ص 867- غ 124- ب 4)
مشبه: دولت [تو] (مقید عقلی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: فرح بخشی (تخییلی- تحقیقی)
لاله زارم زعفران شد بر رخان لاله بر

توده‌های زعفران از لاله‌زار ما كنید

(ص 879- غ 140- ب 3)

مشبه: رخان (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

لشكر «لاحول» را بند قطعیت بگسلد
وز تفاوت بر شعاع شرع شادروان كشد

(ص 859- غ 111- ب 6)

مشبه: لاحول (مفرد عقلی) مشبه به: لشكر (مفرد حسی) وجه شبه: قدرتمندی (تخییلی-تحقیقی)
شمع نور فلكی خواهد هر لحظه همی
شعله از مشعله روی ضیا گستر تو

(ص 998- غ 331- ب 12)
مشبه: روی ضیاگستر تو (مقید حسی) مشبه به: مشعله (مفرد حسی) وجه شبه: نوربخشی (هر دو تحقیقی)
مهر و ماهی گر بدندی مهر و ماه
سرو قدّ و لاله رخسار ای پسر

(ص 892- غ 159- ب 3)
مشبه: قدّ (مفرد حسی) مشبه به: سرو (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی و تناسب (هر دو تحقیقی)
مشبه: رخسار (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مشروط و مفروق نیز بكار رفته است.
از هجر تو نزدیک سنائی چو رخ تو
اندر چمن عشق تو گلزارم گلزارم

(ص 930- غ 225- ب 6)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: چمن (مفرد حسی) وجه شبه: صفا و خرّمی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
جیحون شده چشم من از آن زلف سمن سا

بر باد شده زلف تو از قامت شمشاد

(ص 841- غ 82- ب 9)
مشبه: قامت (مفرد حسی) مشبه به: شمشاد (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ غیر اضافی و مجمل و مفروق نیز وجود دارد.
زلف رنگ آمیز آن دلبر تو گوئی هر زمان

لشكر كفر از رخش ایمان همی یكسون برند

(ص 861- غ 115- ب 5)
مشبه: كفر (مفرد عقلی) مشبه به: لشكر (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: ایمان (مفرد عقلی) مشبه به: رخش (مفرد حسی) وجه شبه: قدرت و استقامت داشتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
چون نپاشی آب رحمت نار زحمت كم فروز

ور نباشی خاك معنی آب بی حاصل مباش

(ص 906- غ 182- ب 2)
مشبه: رحمت (مفرد عقلی) مشبه به: آب (مفرد حسی) وجه شبه: صفا (هر دو تحقیقی)
مشبه: زحمت (مفرد عقلی) مشبه به: نار (مفرد حسی) وجه شبه: در رنج و عذاب بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفصل و بلیغ غیراضافی و مفروق نیز وجود دارد.
گر بایدت حرفی از ین تا گرددت عین الیقین

شو مدحت خورشید دین بر دفترجان كن رقم

(ص 936- غ 233- ب 14)
مشبه: دین (مفرد عقلی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: روشنی بخشی (هر دو تحقیقی)
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: دفتر (مفرد حسی) وجه شبه: تأثیرپذیری (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز بكار رفته است.
من كه باشم كه بتن رخت وفای تو كشم

دیده حمّال كنم بار جفای تو كشم

(ص 933- غ 230- ب 1)
مشبه: وفای تو (مقید عقلی) مشبه به: رخت (مفرد حسی) وجه شبه: تحمل كردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: جفای تو (مقید عقلی) مشبه به: بار (مفرد حسی) وجه شبه: سنگینی و عذاب آور بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ غیراضافی و مفروق نیز وجود دارد.
گر بایدت كه بوئی آنجا گل عنایت

اینجا گل ریاست می‌پژمرید باید

(ص 875- غ 133- ب 14)
مشبه: عنایت (مفرد عقلی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: بهره‌ مند شدن (هر دو تحقیقی)
مشبه: ریاست (مفرد عقلی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: پژمردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در راه من نهاد نهان دام مكر خویش

آدم میان حلقه آن دام دانه بود

(ص 871- غ 129- ب 3)
مشبه: مكر خویش (مقید عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتار كردن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ غیراضافی و مفروق نیز وجود دارد.
تا من رخ چون چشمه خورشید تو دیدم

چشمم ز غم عشق تو چون چشمه خونست

(ص 818- غ 46- ب 5)
مشبه: خورشید (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و زایندگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: خون (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: در جریان بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و مجمل و تشبیه در تشبیه وجود دارد.
نافه آهو غلام زلف عنبربوی تست

عنبر سارا رهین خط سبزا رنگ تست

(ص 809- غ 31- ب 3)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: عنبر (مفرد حسی) وجه شبه: خوشبویی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای امیری که بر سپهر جمال آفتابست و ماه رایت تو
(ص994- غ328- ب3)
مشبه: جمال (مفرد حسی) مشبه به: سپهر (مقید حسی) وجه شبه: گستردگی و عظمت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
با رخی چون چشمه خورشید و زلفی چون صلیب

تازه كردی كیش نصرانی زهی كافر بچه

(ص 1009- غ 351- ب 7)
مشبه: خورشید (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و زایندگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مجمل و مفروق نیز وجود دارد.

بلیغ غیر اضافی

زلف تو چوگان بدست آمد پدید صبر کن تا گوی در میدان برد
(ص847- غ92- ب4)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: کج بودن (هر دو تحقیقی).
ایکه دریا جام کرده شربت عام ترا رخش را رستم بس و گوربری پرویز را
(ص794- غ7- ب8)
مشبه: جام (مفرد حسی) مشبه به: دریا (مفرد حسی) وجه شبه: نوشیدن (تخییلی- تحقیقی).
گرنه عشقت سایه من شد چرا هرگه که من روی برتابم ازو پویان ز پس باشد مرا
(ص797- غ12- ب3)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: سایه من (مقید حسی) وجه شبه: همراهی و پیوستگی و همدمی (هر دو تحقیقی).
آسمان تند و سرکش زیردست و رام تست روزگار تند و توسن دایه انباز تست
(ص807- غ28- ب6)
مشبه: روزگار تند و توسن (مقید حسی) مشبه به: دایه انباز (مقید حسی) وجه شبه: پروردن- حمایت کردن (تخییلی- تحقیقی)
سرمه چشم سپهر تربت درگاه تست حلقه گوش سروش، صدمه پیغام تست
(ص808- غ30- ب3)
مشبه: تربت درگاه تو (مقید حسی) مشبه به: سرمه چشم سپهر (مقید عقلی) وجه شبه: بینائی بخشی (تخییلی- تحقیقی)
همّت کرّوبیان، شعبد دست تست سرم روحانیون، خاک کف پای تست
(ص810- غ34- ب2)
مشبه: همّت كرّوبیان (مقید عقلی) مشبه به: شعبده دست تو (مقید عقلی) وجه شبه: در اختیار داشتن (هر دو تخییلی).
مشبه: خاک کف پای تو (مقید حسی) مشبه به: سرمه روحانیون (مقید حسی) وجه شبه: بینائی بخشی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ماه شب گمرهان، عارض زیبایی تست سرو دل عاشقان، قامت رعنای تست
(ص810- غ34- ب1)
مشبه: عارض زیبای تو (مقید حسی) مشبه به: ماه شب گمراهان (مقید حسی) وجه شبه: روشنی و نورانیت (هر دو تحقیقی)
مشبه: قامت رعنای تو (مقید حسی) مشبه به: سرو دل عاشقان (مقید عقلی) وجه شبه: بلندی (تحقیقی- تخییلی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکده است فرقت نامهربانی آتشم در جان زدست
(ص812- غ36- ب1)
مشبه: دل [من] (مقید عقلی) مشبه به: آتشکده (مفرد حسی) وجه شبه: سوختن-آتشین بودن (تخییلی- تحقیقی).
چو عشقش بلبل است از باغ جانت
روان و عقل را شاخ شجر كن

(ص 980- غ 303- ب 10)
مشبه: روان- عقل (مفرد عقلی) مشبه به: شاخ شجر (مقید حسی) وجه شبه: قرار گرفتن و جای داشتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

بینا مباد چشم من ار سوی چشم من بهتر ز توتیا نبود گرد گام دوست
(ص819- غ47- ب10)
مشبه: گرد گام دوست (مقید حسی) مشبه به: توتیا (مفرد حسی) وجه شبه: شفا بخشی (تخییلی- تحقیقی).
گرد گرهمچون سنائی صید زارم هست نیست یا اگر شیری است او آنگه شکارم نیست هست
(ص821- غ50- ب8)
مشبه: او (مفرد حسی) مشبه به: شیر (مفرد حسی) وجه شبه: شجاعت (هر دو تحقیقی)
عشق شاهیست پا بتخت ازل جز بدو مرد را ولایت نیست
(ص827- غ60- ب2)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: شاه (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و جاودانگی (هر دو تحقیقی).
شمشیر کشان چشم او را جز دیده عاشقان سپر نیست
(ص828- غ62- ب8)
مشبه: دیده عاشقان (مفرد حسی) مشبه به: سپر (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت و ممانعت کردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: چشم (مفرد حسی) مشبه به: شمشیركشان (مقید حسی) وجه شبه: برندگی و نفوذ داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
او سیم بر است و سیم زی او گر زر نبود ترا خطر نیست
(ص828- غ62- ب17)
مشبه: بر (مفرد حسی) مشبه به: سیم (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)

اندر طلبش سوی سنائی غم تاج سرست و درد سر نیست
(ص829- غ62- ب21)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: تاج سر (مقید حسی) وجه شبه: مایه افتخار (تخییلی- تحقیقی).
چشم خونخوار تو از قتّال سجزی دست برد زلف دلدوز تو از طرّار رازی درگذشت
(ص 833- غ 69- ب 5)
مشبه: چشم خونخوار تو (مقید حسی) مشبه به: قتّال سجزی (مقیّد حسی) وجه شبه: خون خواری (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: زلف دلدوز تو (مقید حسی) مشبه به: طرّار رازی (مقیّد حسی) وجه شبه: بریده شدن و ربودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
نعلی که بینداخت همی مرکبش از پای تاج سر سلطان شد، تا باد چنین باد
(ص838- غ77- ب6)
مشبه: نعل (مفرد حسی) مشبه به: تاج سر سلطان (مقید حسی) وجه شبه: مایه بزرگی (تخییلی- تحقیقی)
بر عالم تجرید ز تفرید رهی ساز
در بادیه هجر ز حیرت علمی زن

(ص 975- غ 295- ب 6)
مشبه: حیرت (مفرد عقلی) مشبه به: علمی (مفرد حسی) وجه شبه: سرگشته بودن و جنبش داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
من دانستم که می بلائیست لیکن چکنم مرا چو زان داد
(ص839- غ79- ب6)
مشبه: می (مفرد حسی) مشبه به: بلا (مفرد عقلی) وجه شبه: آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)

جان را بقضای عشق بسپارد تن پیش بلا و غم سپر دارد
(ص843- غ86- ب2)
مشبه: تن (مفرد حسی) مشبه به: سپر (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت و ممانعت (تخییلی- تحقیقی).
از تن باریک من زنّار ساخت وز دل سنگینم آتشگاه کرد
(ص849- غ96- ب5)
مشبه: تن باریک من (مقید حسی) مشبه به: زنّار (مفرد حسی) وجه شبه: باریکی (هر دو تحقیقی)
مشبه: دل سنگین [من] (مقید عقلی) مشبه به: آتشگاه (مفرد حسی) وجه شبه: سوزندگی (تخییلی – تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

مشک زلفی و نرگسین چشمی تا بدان نرگسان چه خواهی کرد
(ص850- غ98- ب2)
مشبه: چشم (مفرد حسی) مشبه به: نرگسین (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: مشک (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی و معطر بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی تحقیقها نمایش و آبم سراب شد
(ص857- غ109- ب2)
مشبه: زهد [من] (مقید عقلی) مشبه به: منافقی (مفرد عقلی) وجه شبه: آلودگی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: دین [من] (مقید عقلی) مشبه به: مشعبدی (مفرد حسی) وجه شبه: اثرگذاری (هر دو تحقیقی)
مشبه: تحقیقها (مفرد حسی) مشبه به: نمایش (مفرد حسی) وجه شبه: جلوه‌گری (هر دو تحقیقی)
مشبه: آب [من] (مقید حسی) مشبه به: سراب (مفرد حسی) وجه شبه: فریبندگی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
من بجان مرجان و لؤلؤ را خریداری کنم گرچو دندان و لب او لؤلؤ و مرجان بود
(ص868- غ126- ب5)
مشبه: دندان (مفرد حسی) مشبه به: لؤلؤ (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی و روشنی (هر دو تحقیقی).
مشبه: لب او (مقید حسی) مشبه به: مرجان (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی).
در مصرع دوم این بیت تشبیه ملفوف مرتب وجود دارد.

بس جان عزیزان که در آن راه فنا شد گور و لحد آنجا دهن شیر ژیان بود
(ص869- غ127- ب10)
مشبه: گور- لحد (مفرد حسی) مشبه به: دهن شیر ژیان (مقید حسی) وجه شبه: فرو بردن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه نیز بكار رفته است.
از روی آن صنوبر ما را چراغ باید وز زلف آن ستمگر ما را گزید باید
(ص874- غ133- ب4)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: چراغ (مفرد حسی) وجه شبه: روشنی- نورانی بودن (هر دو تحقیقی) هم توئی ماه قدح گیر ای غلام هم توئی سرو قباپوش ای پسر
(ص893- غ161- ب3)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: ماه قدح گیر (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: سرو قباپوش (مقید عقلی) وجه شبه: بلندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای بت شمن پیشت منم جانم تویی و تن منم
گر کافرم گر مؤمنم محراب من روی تو بس
(ص 903- غ178- ب6)
مشبه: تو (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: بت شمن (مقید حسی) وجه شبه: قابل پرستش بودن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: جان [من] (مقید عقلی) وجه شبه: ارزشمندی (هر دو تحقیقی)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: تن (مفرد حسی) وجه شبه: بی‌ارزش بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گر من بکویت بگذرم بر آب و آتش بسترم
ترسم زخصمت چون روم گیتی بود بر من قفس
(ص904- غ179- ب2)
مشبه: گیتی (مفرد حسی) مشبه به: قفس (مفرد حسی) وجه شبه: تنگنا- غمکده (هر دو تحقیقی).
نشست ما اگر کوهست و او چون ماه بر گردون چرا هر دو بهم بینم از آن رخسار رخشانش
(ص907- غ184- ب9)
مشبه: نشست ما (مقید حسی) مشبه به: کوه (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی و عظمت (تخییلی- تحقیقی).
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
خواهی که بود خاک درت افسر عشّاق در باده فزون کن تو یسار ای پسر خوش
(ص908- غ185- ب4)
مشبه: خاک در [تو] (مقید حسی) مشبه به: افسر عشّاق (مقید حسی) وجه شبه: مایه افتخار و بزرگی (تخییلی- تحقیقی).
بر من از عشقت شبیخون بود دوش آب چشمم قطره خون بود دوش
(ص 909- غ187- ب1)
مشبه: آب چشم [من] (مقید حسی) مشبه به: قطره خون (مقید حسی) وجه شبه: سرخ و خونین (تخییلی- تحقیقی).
ای برخ ماه زمین بی روی تو مونس من ماه گردون بود دوش
(ص 909- غ187- 4)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: تابانی- زیبایی- درخشانی(هر دو تحقیقی).

تو خورشیدی از آن پیش تو آرند فلک را از مه نو حلقه در گوش
(ص910- غ188- ب4)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت- درخشانی- نورانیت (هر دو تحقیقی).
ای روی تو قارون شده از حسن و ملاحت از هجر تو قارونم و از وصل تو درویش
(ص913- غ195- ب5)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: قارون (مفرد حسی) وجه شبه: غنا و بی نیازی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: م [من] (مفرد حسی) مشبه به: قارون (مفرد حسی) وجه شبه: غنا و بی نیازی (هر دو تحقیقی)
مشبه: م [من] (مفرد حسی) مشبه به: درویش (مفرد حسی) وجه شبه: نیازمند بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا اگر باری نباشم بر بساط دوستان خاک باشم زیر پای چاکران اندر سماط
(ص 914- غ196- ب6)
مشبه: م [من] (مفرد حسی) مشبه به: خاک (مفرد حسی) وجه شبه: تواضع و فروتنی (تحقیقی- تخییلی)
گردم بباد ساری گردی همی ولیکن باران تو بیامد بفشاند جمله گردم
(ص925- غ217- ب3)
مشبه: م [من] (مفرد حسی) مشبه به: گرد (مفرد حسی) وجه شبه: ناچیز و بی ارزش بودن (تخییلی- تحقیقی).
بچهره اصل ایمانی بزلفین مایه کفری
زجور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم
(ص925- غ216- ب4)
مشبه: چهره (مفرد حسی) مشبه به: اصل ایمان (مقید عقلی) وجه شبه: نورانی (هر دو تحقیقی)
مشبه: زلفین (مفرد حسی) مشبه به: مایه کفر (مقید عقلی) وجه شبه: سیاهی و تیرگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
یار شد گوهرم بگوهر خویش باز رستم ز رنج و آسودم
(ص926- غ219- ب7)
مشبه: یار (مفرد حسی) مشبه به: گوهر [من] (مقید حسی) وجه شبه: ارزش و عزت داشتن (هردو تحقیقی)
صاحب سر درد و رنج گشتم تا با غم عشق، یار غارم
(ص928- غ223- ب3)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: یار غار (مقید حسی) وجه شبه: همراهی و همدمی (تخییلی- تحقیقی)
از هجر تو نزدیک سنائی چو رخ تو اندر چمن عشق تو گلزارم گلزارم
(ص 930- غ225- ب6)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: گلزار (مفرد حسی) وجه شبه: رنگارنگی و پژمردگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مرا در عالم عشقش مپرس از شیب و از بالا
مهم تا در فلک باشم گلم تا در چمن باشم
(ص 931- غ226- ب7)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و نورانیت داشتن (هر دو تحقیقی)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و لطافت داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دهانش نیم دینار است و دینار است روی من
چو از دینار بی بهرم برخ دینار چون باشم
(ص 932- غ227- ب5)
مشبه: دهان [او] (مقید حسی) مشبه به: نیم دینار (مقید حسی) وجه شبه: تنگی و کوچکی (هردو تحقیقی)
مشبه: روی من (مقید حسی) مشبه به: دینار (مفرد حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
کوی تو شده است باغ عشّاق بارنده بر او زدیده هایم
(ص934- غ232- ب4)
مشبه: کوی تو (مقید حسی) مشبه به: باغ عشّاق (مقید حسی) وجه شبه: صفا و خرمی داشتن (هر دو تحقیقی)
شد خلد بروی تو سرایم بی روی تو خلد شد جهنّم
(ص934- غ232- ب2)
مشبه: سرای [من] (مقید حسی) مشبه به: خلد (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی، خرمی و صفا داشتن (هر دو تحقیقی)
مشبه: خلد (مقید حسی) مشبه به: جهنّم (مفرد حسی) وجه شبه: محرومیت و ناخوشایند بودن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای چهره تو چراغ عالم با دیدن تو کجا بود غم
(ص934- غ232- ب1)
مشبه: چهره تو (مقید حسی) مشبه به: چراغ عالم (مقید حسی) وجه شبه: سفیدی و روشنی داشتن (هر دو تحقیقی)
ار خلد برین یاد کنم روی تو بینم ور فتنه و دین یاد کنم موی تو بینم
(ص943- غ 248- ب1)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: خلد برین (مقید حسی) وجه شبه: صفا و خرمی و زیبایی داشتن (هر دو تحقیقی)
آخر نه ز گلبن تو خاریم آخر نه ز باغ تو گیائیم
(ص946- غ 254- ب4)
مشبه: یم (ما) (مفرد حسی) مشبه به: خار (مفرد حسی) وجه شبه: بی ارزشی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: یم (ما) (مفرد حسی) مشبه به: گیاه (مفرد حسی) وجه شبه: طراوت و سرسبزی داشتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بادی داریم در سر ایراک در پیش سگ تو خاک پائیم
(ص946- غ254- ب6)
مشبه: یم (ما) (مفرد حسی) مشبه به: خاک پای (مقید حسی) وجه شبه: تواضع، فروتنی (تخییلی- تحقیقی)
خورشید توئی و ذرّه مائیم بی روی تو روی کی نمائیم
(ص946- غ 254- ب1)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: بزرگی و عظمت (هر دو تحقیقی).
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: ذرّه (مفرد حسی) وجه شبه: کوچکی- تواضع كردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ما را سگ خویش خوان که تا ما گوئیم که شیر چرخ ماییم
(ص947- غ 254- ب17)
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: سگ خویش (مقید حسی) وجه شبه: بی ارزشی و پستی بودن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: شیر چرخ (مقید حسی) وجه شبه: بزرگی و بلندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
زاهدا خیز و در نماز آویز زآنکه ما خاک بی نیازانیم
(ص958- غ 271- ب7)
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: خاک بی‌نیازان (مقید حسی) وجه شبه: افتادگی داشتن (تحقیقی- تخییلی)
گرچه کبکیم در ممالک خویش مانده در جستجوی بازانیم
(ص958- غ 271- ب5)
مشبه: یم (ما) (مفرد حسی) مشبه به: کبک (مفرد حسی) وجه شبه: بی خبری و در غفلت بودن (هر دو تحقیقی)
کوهی است غم عشق تو موئیست تن من هرگز نتوان کوه بیک موی کشیدن
(ص970- غ 287- ب19)
مشبه: غم عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: کوهی (مفرد حسی) وجه شبه: بزرگی و سنگینی (هر دو تحقیقی)
مشبه: تن من (مقید حسی) مشبه به: مویی (مفرد حسی) وجه شبه: باریكی و نازك بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
قیل و قال لایجوز از کوی دل بیرون گذار
بر در همّت ز هستی پس قوی مسمار زن
(ص970- غ 288- ب3)
مشبه: هستی (مفرد عقلی) مشبه به: مسمار (مفرد حسی) وجه شبه: محکم کاری (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

عالم سفلی که او جز مرکز پرگار نیست
چون درین کوی آمدی تو پای بر پرگار زن
(ص971- غ289- ب5)
مشبه: عالم سفلی (مقید حسی) مشبه به: مركز پرگار (مقید حسی) وجه شبه: اسیر و گرفتار کردن (هر دو تحقیقی).
اگر اعقاب حسنت ره بگیرد سبک دفتر سلاح و دف سپر کن
(ص980- غ 303- ب16)
مشبه: دفتر (مفرد حسی) مشبه به: سلاح (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت كردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: دف (مفرد حسی) مشبه به: سپر (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت كردن (تخییلی- تحقیقی)
تشبیه مفروق در این بیت وجود دارد.
عقل سلطانست و فرمانش روان بر جان و دل
رو چو مردان روز و شب جز خدمت سلطان مکن
(ص984- غ 312- ب3)
مشبه: عقل (مفرد عقلی) مشبه به: سلطان (مفرد حسی) وجه شبه: تسلط و سروری داشتن (هر دو تحقیقی)
روی تو مهتاب شد تار قصب شد تنم آفت تار قصب هست ز مهتاب تو
(ص994- غ327- ب6)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: مهتاب (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
مشبه: تن [من] (مقید حسی) مشبه به: تار قصب (مقید حسی) وجه شبه: باریکی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای امیری که بر سپهر جمال آفتابست و ماه رایت تو
(ص994- غ328- ب3)
مشبه: آفتاب- ماه (مفرد حسی) مشبه به: رایت تو (مقید حسی) وجه شبه: بلندی و عظمت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه و تشبیه تفضیل و مفروق نیز بكار رفته است.

موی مرا برف کرد آتش پر دود تو اشک مرا لعل کرد لؤلؤی خوش آب تو
(ص994- غ327- ب2)
مشبه: موی مرا (مقید حسی) مشبه به: برف (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی ( هر دو تحقیقی)
مشبه: اشك (مفرد حسی) مشبه به: لعل (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مرده را زنده کنی زآوای خویش پس دم عیسی شده است آوای تو
(ص1001- غ338- ب5)
مشبه: آوای تو (مقید حسی) مشبه به: دم عیسی (مقید حسی) وجه شبه: جان بخشی (تخییلی- تحقیقی)
ای کعبه من در سرای تو جان و تن دل مرا برای تو
(ص1002- غ 340- ب1)
مشبه: در سرای تو (مقید حسی) مشبه به: كعبه من (مقید حسی) وجه شبه: مورد توجه بودن (هر دو تحقیقی)
بوسم همه روز خاکپایت را محراب منست خاک پای تو
(ص1002- غ340- ب2)
مشبه: خاک پای تو (مقید حسی) مشبه به: محراب من (مقید حسی) وجه شبه: محل توجه و اقبال بودن (هر دو تحقیقی)
زنگیانند آن دو زلف پای کوب بوالعجب اندر نظاره سوی تو
(ص1003- غ342- ب5)
مشبه: دو زلف پای كوب (مفرد حسی) مشبه به: زنگیان (مفرد حسی) وجه شبه: رقصان و سیاهی (هر دو تحقیقی)
گر من گیاه سبزم و تو ابر نوبهار هل تا گیه بجوشد بر من بهار رو
(ص1004- غ344- ب2)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: گیاه سبز (مقید حسی) وجه شبه: نیازمند بودن به باران (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: ابر نوبهار (مقید حسی) وجه شبه: بخشندگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
من نه ارزیزم زکان انگیخته من عزیزم از فلک بگریخته
(ص1007- غ349- ب1)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: ارزیز (مفرد حسی) وجه شبه: بی ارزشی (تخییلی- تحقیقی)

یوسف مصری توئی کز عشق تو گرد جهان
هست صد یعقوب کنعانی زهی کافر بچه
(ص1008- غ351- ب5)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: یوسف مصری (مقید حسی) وجه شبه: فراوانی عاشقان (هر دو تحقیقی)

عقیقین آن دو لب داری بزیرش گور من کنده
مرا هر روز بی جرمی بگور اندر کنی زنده
(ص1010- غ354- ب2)
مشبه: دو لب (مقید حسی) مشبه به: عقیقین (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و آبداری، درخشانی (هر دو تحقیقی)
زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافکنده
چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده
(ص1010- غ354- ب1)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: سروی (مفرد حسی) وجه شبه: اعتدال، راست قامتی (هر دو تحقیقی)
شمع خود خوانی همی ما را و ما در پیش تو
پس ترا پروای جان از چیست گر پروانه ای
(ص1013- غ361- ب3)
مشبه: ما- ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: شمع- پروانه (مفرد حسی) وجه شبه: نوربخشی- معشوقی- عاشقی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
حسن تو دامست و لیکن ترا دام چه سود است که بی چینه ای
(ص1015- غ364- ب3)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری و اسارت (هر دو تحقیقی)
رو که در این راه تو تر دامنی گویی در آب روان چینه ای
(ص 1016- غ364- ب8)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: چینه (مفرد حسی) وجه شبه: متحرک و بی ارزش بودن (تخییلی- تحقیقی)
از چهره خود باغی بر خاص گشادستی وز غمزه خود داغی بر عام نهادستی
(ص1024- غ377- ب3)
مشبه: چهره خود (مقید حسی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: صفا و خرمی، تاثیر گذاری (هر دو تحقیقی)
مشبه: غمزه خود (مفرد حسی) مشبه به: داغ (مفرد حسی) وجه شبه: تاثیر گذاری و نفوذ و سوزاندن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بی روی تو عقل من نه خوبست در خاتم عقل من نگینی
(ص 1039- غ399- ب5)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: نگین (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمند بودن (هر دو تحقیقی) در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
شه خوبان آفاقی بخوبی در جهان طاقی
بلب درمان عشّاقی برخ خورشید خرگاهی
(ص 1040- غ 401- ب 2)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: شه خوبان آفاق (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی و درخشانی (هر دو تحقیقی)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: خورشید خرگاه (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
نهد هر لحظه از هجران مرا بر جان و دل داغی
زند از غمزه هر ساعت مرا بر سینه زوبینی
(ص1040- غ400- ب5)
مشبه: هجران (مفرد عقلی) مشبه به: داغ (مفرد حسی) وجه شبه: درد و ناراحتی (هر دو تحقیقی)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: زوبین (مفرد حسی) وجه شبه: تأثیر گذار بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مه نیستی که مهری زیرا که هست مه را
گاه از برونش زردی گاه از درون سیاهی
(ص1041- غ403- ب2)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: مهر (مفرد حسی) وجه شبه: درخشانی (هر دو تحقیقی)
فرّاش خاک کویت پاکان آسمانی قلّاش آبرویت پیران خانقاهی
(ص1042- غ403- ب12)
مشبه: پاکان آسمانی (مقید حسی) مشبه به: فرّاش خاک کوی [تو] (مقید حسی) وجه شبه: خدمتکاری (تخییلی- تحقیقی)
همی برآرد مشكین خطش سر از گلزار
چون نیم دایره دو زلف دایره كردار

(ص 885- غ 149- ب 1)
مشبه: خط [او] (مقید حسی) مشبه به: مشكین (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گر دسته گل نیاید از ما
هم هیزم دیگ را بشائیم

(ص 946- غ 254- ب 5)
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: هیزم دیگ (مقید حسی) وجه شبه: كم بهایی و بی‌ارزشی (هر دو تحقیقی)
دل تنگ ما معدن عشق تست
كه هم خردی و هم عزیزی چو زر

(ص 891- غ 157- ب 4)
مشبه: دل تنگ ما (مقید عقلی) مشبه به: معدن عشق (مقید عقلی) وجه شبه: ظرفیت داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
چون نیزه ز غمزه راست كردی
جان و دل عاشق سپر كن

(ص 979- غ 302- ب 8)
مشبه: جان (مفرد عقلی)- دل عاشق (مقید عقلی) مشبه به: سپر (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت كردن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه نیز بكار رفته است.
زینهار ای یار گل رخ زینهار
بیگنه بر من تیزی چو خار

(ص 884- غ 148- ب 1)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: لطافت و زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تیر جفای تو هست دلكش جان دوز من
جعبه ز سینه كنم تیر جفای ترا

(ص 791- غ 3- ب 5)
مشبه: سینه (مفرد حسی) مشبه به: جعبه (مفرد حسی) وجه شبه: ظرفیت داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
شد خال رخ تو ای نگارین
شور دل و نور دیدگانم

(ص 937- غ 235- ب 10)
مشبه: خال رخ تو (مقید حسی) مشبه به: شور دل (مقید عقلی) (1)، نوردیدگان (مقید حسی) (2) وجه شبه: هیجان انگیزی (1)، عزیز بودن و ارزشمندی (2) (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه جمع نیز بکار رفته است.
دست تو طوق گردن دگری
غم عشق تو طوق گردن من

(ص 975- غ 296- ب 4)
مشبه: غم عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: طوق گردن من (مقید حسی) وجه شبه: گریبان گیری و به اسارت کشیدن (هر دو تحقیقی)
اگر زلفین چوگان کرد خواهی
مرا بپذیر تا گوی تو باشم

(ص 932- غ 228- ب 5)
مشبه: زلفین (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: انحناء و سرکجی (هر دو تحقیقی)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: گوی تو (مقید حسی) وجه شبه: ملازمت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
از کمال هجر در صحرای درد
تیر در پرتاب بودم دی و دوش

(ص 910- غ 189- ب 5)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: تیر در پرتاب (مقید حسی) وجه شبه: حرکت و جنبش داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و بلیغ اضافی نیز وجود دارد.
مژه تیری و ابروان چو کمان
پس تو تیر و کمان چه خواهی کرد

(ص 850- غ 98- ب 6)
مشبه: مژه (مفرد حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: نافذ بودن و تیزی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و مجمل مرسل نیز بکار رفته است.
تا دل من صید شد در دام عشق
باده شد جان من اندر جام عشق

(ص 916- غ 200- ب 1)
مشبه: جان من (مقید عقلی) مشبه به: باده (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری و قرار گرفتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ و مفروق نیز بکار رفته است.
گر کار بحزمستی اسکندر می من
ور معجزه شعر ستی پیغمبر می من

(ص 976- غ 298- ب 1)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: اسکندر (مفرد حسی) وجه شبه: بلندپروازی و حزم داشتن (هر دو تحقیقی)
مشبه: شعر (مفرد حسی) مشبه به: معجزه (مفرد حسی) وجه شبه: کار خارق العاده انجام دادن (هر دو تحقیقی)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: پیغمبر (مفرد حسی) وجه شبه: انجام کار خارق العاده (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مشروط و مفروق نیز بکار رفته است.
از دور بدان زلف چو چوگان بکنم دست
تا زلف تو چوگان و دلم گوی تو بینم

(ص 944- غ 248 – ب 3)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: انحنا و خمیدگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: دل [من] (مقید حسی) مشبه به: گوی تو (مفرد حسی) وجه شبه: ملازمت و همراهی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مجمل مرسل و مفروق نیز به کار رفته است.
وصل تو سیمرغ گشت بر سر كوه عدم
خاطر بی‌خاطران، مسكن و مأوای تست

(ص 810- غ 34- ب 4)
مشبه: وصل تو (مقید عقلی) مشبه به: سیمرغ (مفرد عقلی) وجه شبه: دست نیافتنی بودن (هر دو تخییلی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
لاله زارم زعفران شد بر رخان لاله بر
توده‌های زعفران از لاله‌زار ما کنید

(ص 879- غ 140- ب 3)
مشبه: لاله زار [من] (مقید حسی) مشبه به: زعفران (مفرد حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی)
در این بیت «لاله زارم» استعاره از چهره می‌باشد که تشبیه در تشبیه می‌باشد.
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
توحید من آن زلف بشولیده او بود
ایمان من آن روی چو خورشید جهان بود

(ص 869- غ 127- ب4)
مشبه: زلف بشولیده او(مقید حسی) مشبه به: توحید من (مقید عقلی) وجه شبه: یگانگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: روی چو خورشید جهان (مقید حسی) مشبه به: ایمان من (مقید عقلی) وجه شبه: روشنی و درخشندگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و مجمل مرسل به کار رفته و در مصراع دوم نیز تشبیه در تشبیه وجود دارد.
لاله خودرویم از فرقت مکن
حجره من زاشک خون چون لاله‌زار

(ص 884- غ 148- ب 2)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: لاله خودرو (مقید حسی) وجه شبه: آزادگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای نقطه خوبی و نکوئی بهمه وقت
گردنده عشق تو چو پرگارم پرگار

(ص 881- غ 144- ب 6)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: نقطه خوبی (مقید حسی) وجه شبه: مرکزیت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
ای نقطه خوبی و نکوئی بهمه وقت
گردنده ز عشق تو چو پرگارم پرگار

(ص 930- غ 225- ب 5)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: نقطه خوبی (مقید حسی) وجه شبه: مرکزیت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم

کز سمن بالین و از شمشاد بستر داشتم

(ص 924- غ 215- ب 1)
مشبه: بالین (مفرد حسی) مشبه به: سمن (مفرد حسی) وجه شبه: نرمی و لطافت (هر دو تحقیقی)
مشبه: بستر (مفرد حسی) مشبه به: شمشاد (مفرد حسی) وجه شبه: نرمی و لطافت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
چه آفتی تو که شبها میان دیده چو روزی

چه فتنه‌ای تو که شبها میان روح چو رازی

(ص 1031- غ 388- ب 3)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: آفت (مفرد حسی) وجه شبه: اثرگذاری (هر دو تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: فتنه (مفرد حسی) وجه شبه: شورانگیزی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مجمل مرسل و مفروق نیز به کار رفته است.
آن گویم و آن چو صوفیانت
نی نی که تو پادشاه آنی

(ص 1039- غ 398- ب 10)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: پادشاه (مفرد حسی) وجه شبه: برتری و تسلط داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تفصیل نیز بکار رفته است.
جان خوانم جان چو عاشقانت
نی نی که تو کدخدای جانی

(ص 1039- غ 398- ب 11)
مشبه: ت (تو) (مفرد حسی) مشبه به: جان (مفرد عقلی) وجه شبه: اهمیت و ارزش داشتن (هر دو تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: کد خدای جان (مقید عقلی) وجه شبه: سیطره و چیرگی داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تفضیل و مفروق نیز بکار رفته است.
لشکر کفر است حرص و شهوت اندر تن ترا

ناگهان امشب یکی بر لشکر کفّار زن

(ص 973- غ 292- ب 4)
مشبه: حرص- شهوت (مفرد عقلی) مشبه به: لشکر کفر (مقید حسی) وجه شبه: کثرت و زیادی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه و مفروق و تشبیه در تشبیه نیز به کار رفته است.
چو صیّاد خرد لعل تو باشد
سر زلف تو شاید شست ما را

(ص 790- غ 2- ب 6)
مشبه: لعل تو (مقید حسی) مشبه به: صیّاد (مفرد حسی) وجه شبه: گیرایی، شكارگری (هر دو تحقیقی)
در این بیت لعل استعاره از لب می‌باشد كه تشبیه در تشبیه است.

از عشق توقارون منم غرقه در آب و خون منم

لیلی تویی مجنون منم در كار تو بسته هوس

(ص 904- غ 179- ب 4)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: قارون (مفرد حسی) وجه شبه: بی‌نیازی (هر دو تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: لیلی (مفرد حسی) وجه شبه: دلبری (هر دو تحقیقی)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: مجنون (مفرد حسی) وجه شبه: عاشقی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تلمیحی و مفروق نیز بكار رفته است.
ابروی مقرونت ای دلبر كمان اندر كشید

ناوك مژگانت ای جانان دل و جانم بخست

(ص 815- غ 42- ب 4)
مشبه: ابرو (مفرد حسی) مشبه به: كمان (مفرد حسی) وجه شبه: انحنا و خمیدگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مضمر و بلیغ اضافی و مفروق نیز بكار رفته است.
روی او ماه است اگر بر ماه مشك افشان بود

قدّ او سرو است اگر بر سرولالستان بود

(ص 868- غ 126- ب 1)
مشبه: روی او (مقید حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
مشبه: قدّ او (مقید حسی) مشبه به: سرو (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مشروط و مفروق نیز بكار رفته است
الا برخیز مهرویا كه باد مشك بیز آمد
همه لشگر گه غم را مفاجا و گریز آمد

(ص 860- غ 113- ب 1)
مشبه: رو (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و درخشانی (هر دو تحقیقی)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: لشگرگه (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی و فراوانی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
سر بسان سایه زان بر خاك دارم پیش تو

كز رخ و زلف آفتاب و سایه داری ای پسر

(ص 895- غ 165- ب 6)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: تابان و درخشان بودن (هر دو تحقیقی
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: سایه (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه ملفوف و مفصل مرسل بكار رفته است.
یكی گلبنی از روح گلت عقل و گلت عشق

زهی بیخ و زهی شاخ زهی برگ و زهی بار

(ص 883- غ 146- ب 4)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: گلبن (مفرد حسی) وجه شبه: ریشه‌داری و خرّمی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: عقل (مفرد عقلی) مشبه به: گل [تو] (مقید حسی) وجه شبه: ثمره دهی (هر دو تحقیقی)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: گل [تو] (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی و جاذبه (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
با او دلم بمهر و مودّت یگانه بود
سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود

(ص 871- غ 129- ب 1)
مشبه: دل من (مقید عقلی) مشبه به: آشیانه (مفرد حسی) وجه شبه: جای دادن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ اضافی و مفروق نیز بكار رفته است.
طبل از هستی خویش اندر جهان تا کی زنی بر در هستی یکی از نیستی مسمار زن
(ص972- غ291- ب2)
مشبه: نیستی (مفرد عقلی) مشبه به: مسمار (مفرد حسی) وجه شبه: ثبات و مقیم بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دام كن بر طرف بام از حلقهای زلف خویش

چونكه جان در جام كردی تنگ دركش جام را

(ص 796- غ 10- ب 4)
مشبه: حلقهای زلف خویش (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت و گرفتاری (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و بلیغ اضافی و تشبیه در تشبیه نیز بكار رفته است.
جیحون شده چشم من از آن زلف سمن سا

بر باد شده زلف تو از قامت شمشاد

(ص 841- غ 82- ب 9)
مشبه: چشم من (مقید حسی) مشبه به: جیحون (مفرد حسی) وجه شبه: پرآبی(هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مجمل و بلیغ اضافی و مفروق نیز وجود دارد.
وز برای شكار دلها ساخت
خال تو دانه زلف دام ایزد

(ص 853- غ 102- ب 12)
مشبه: خال تو (مقید حسی) مشبه به: دانه (مفرد حسی) وجه شبه: جذاب بودن و مایه گرفتاری (هر دو تحقیقی)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: مایه گرفتاری (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز بكار رفته است.
دایه تو حسن تست میبردت چپ و راست

سایه تو عشق ماست میدودت پیش و پس

(ص 902- غ 177- ب 8)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: دایه تو (مقید حسی) وجه شبه: حمایت كردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: عشق ما (مقید عقلی) مشبه به: سایه تو (مقید حسی) وجه شبه: در پناه گرفتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بین تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
چون نپاشی آب رحمت نار زحمت كم فروز

ور نباشی خاك معنی آب بی حاصل مباش

(ص 906- غ 182- ب 2)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: خاك معنی (مقید عقلی) وجه شبه: تواضع (تحقیقی- تخییلی)
در این بین تشبیه مفصل و بلیغ اضافی و مفروق نیز وجود دارد.
من كه باشم كه بتن رخت وفای تو كشم

دیده حمّال كنم بار جفای تو كشم

(ص 933- غ 230- ب 1)
مشبه: دیده (مفرد حسی) مشبه به: حمّال (مفرد حسی) وجه شبه: حمل كردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ اضافی و مفروق نیز وجود دارد.
پشتمان از غم كمان شد از قدش تیری كنیم

باده پیمائیم از خم برخم دیگر زنیم

(ص 959- غ 273- ب 7)
مشبه: پشتمان (مفرد حسی) مشبه به: كمان (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: قد (مفرد حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راست بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
از پی گرد سم شبدیز او وقت نثار گه ز دیده سیم و گه از روی زر گردم همی
(ص1036- غ395- ب5)
مشبه: دیده (مفرد حسی) مشبه به: سیم (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: زر (مفرد حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در راه من نهاد نهان دام مكر خویش

آدم میان حلقه آن دام دانه بود

(ص 871- غ 129- ب 3)
مشبه: آدم (مفرد حسی) مشبه به: دانه (مفرد حسی) وجه شبه: وسیله اسارت بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ اضافی و مفروق نیز وجود دارد.
الا ای نقش كشمیری الا ای حور خرگاهی
بدل سنگی ببر سیمی بقد سروی برخ ماهی

(ص 1040- غ 401- ب 1)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: نقش كشمیر (مقید حسی) وجه شبه: ارزشمندی (هر دو تحقیقی)
مشبه: ی (تو) (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: حور خرگاه (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: سنگ (مفرد حسی) وجه شبه: سختی (هر دو تحقیقی)
مشبه: بر (مفرد حسی) مشبه به: سیم (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
مشبه: قد (مفرد حسی) مشبه به: سرو (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی (هر دو تحقیقی)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

کشتیش از اندهان و لنگرش از صابری بادبانش رونهاده سوی باد آفت است
(ص 806- غ 27- ب 4)
مشبه: اندهان (مفرد عقلی) مشبه به: کشتی [او] (مقید حسی) وجه شبه: عظمت و بزرگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: صابری (مفرد عقلی) مشبه به: لنگر [او] (مقید حسی) وجه شبه: حفظ و نگهداری (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
زلف تو دام است و خالت دانه و ما ناگهان

بر امید دانه در دام اوفتادیم ای پسر

(ص 893- غ 162- ب 2)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتار كردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: خال [تو] (مقید حسی) مشبه به: دانه (مفرد حسی) وجه شبه: مایه گرفتاری (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
عشق دریای محیط و آب دریا آتشست

موجها آید كه گوئی كوههای ظلمت است

(ص 806- غ 27- ب 2)
مشبه: آب دریا (مقید حسی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: نابود كردن (هر دو تحقیقی)
در این بین تشبیه مفصل و مجمل و مفروق نیز وجود دارد.

تشبیه مجمل: به تشبیهی که وجه شبه در آن ذکر نشده باشد تشبیه مجمل می گویند. (28) تشبیه مجمل را می توان به دو دسته تقسیم کرد. تشبیه مجمل مرسل که در این نوع تشبیه ادات تشبیه ذکر می شود ولی در تشبیه مجمل مؤکد ادات تشبیه حذف می شود.
تشبیه مجمل مرسل
قدر تو درویش داند زانکه او بیند مقیم همچو کرکس در هوا هفتاد در هفتاد را
(ص792- غ4- ب8)
مشبه: او (مفرد حسی) مشبه به: کرکس (مفرد حسی) وجه شبه: بینش دقیقی داشتن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
برشکن دام سنائی زان دو تا بادام از آنک دام را بادام تو چون سنگ باشد گوز را
(ص793- غ5- ب9)
مشبه: بادام تو (مقید حسی) مشبه به: سنگ (مفرد حسی) وجه شبه: شکستن و سنگینی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
گر شب وصلت نماید هر شب معراج را نیک ماند روز هجرت روز رستاخیز را
(ص794- غ7- ب7)
مشبه: روز هجر [تو] (مقید عقلی) مشبه به: روز رستاخیز (مقید عقلی) وجه شبه: غوغا و ازدحام و ناراحتی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: ماند
بر امید روی چون گلبرگ تو مینهم جان را و دل را خارها
(ص 800- غ17- ب6)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: گلبرگ (مفرد حسی) وجه شبه: لطافت و سرخی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون

بر خاک نهم بپیش او روی کین عشق مرا چو خاک بر بیخت
(ص805- غ24- ب7)
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: خاک (مفرد حسی) وجه شبه: متلاشی شدن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
ساقیا وقت گل چو گل می ده وقت گل توبه کس نفرمود است
(ص 808- غ29- ب7)
مشبه: ساقی (مفرد حسی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: بهره مند كردن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو

خنده تو چون دم عیسی است کو هر چه در لب داشت در دندان تراست
(ص811- غ35- ب3)
مشبه: خنده تو (مقید حسی) مشبه به: دم عیسی (مقید حسی) وجه شبه: جان بخشی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
چون شوخ نه ای بسان نرگس
كی باده دهد چو باد رنگت

(ص 815- غ 41- ب 4)
مشبه: رنگ [تو] (مقید حسی) مشبه به: باد (مفرد حسی) وجه شبه: ناپایداری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای همیشه تازه و تر همچو سرو
اشكم از هجران مكن چون گل انار

(ص 884- غ 148- ب 10)
مشبه: اشك [من] (مقید حسی) مشبه به: گل انار (مقید حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بكار رفته است.
بی روی چو خورشیدت بیچاره سنائی را
گردان چو سها كردن تا كی بود ای دلبر

(ص 897- غ 167- ب 4)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: خورشید [تو] (مقید حسی) وجه شبه: زیبائی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا به هم آورد سر آن خط چون مورچه

بر همه چیزی نشست عشق تو همچون مگس

(ص 902- غ 177- ب 11)
مشبه: سر آن خط (مقید حسی) مشبه به: مورچه (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز به کار رفته است.
غمهات بر ما جمله شد، بغداد همچون حلّه شد

یكدیده اینجا دجله شد، یكدیده آنجا شد فرات

(ص 804- غ 22- ب 10)
مشبه: بغداد (مفرد حسی) مشبه به: حلّه (مفرد حسی) وجه شبه: ویرانی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
با رخ و اشگی چو زر سیماب و من چون موم نرم

كز دل چون سنگ آن بت سنگ شد یكبارگی

(ص 1033- غ 391- ب 5)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: سنگ (مفرد حسی) وجه شبه: سخت بودن (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مونس من ماه و پروینست هر شب تا بروز

زان رخ چون ماه و زان دندان چون پروین تو

(ص 1000- غ 336- ب 3)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: دندان (مفرد حسی) مشبه به: پروین تو (مقید حسی) وجه شبه: سپیدی و زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا من رخ چون چشمه خورشید تو دیدم چشمم زغم عشق تو چون چشمه خونست
(ص818- غ46- ب5)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: چشمه خورشید (مقید حسی) وجه شبه: آتشین بودن (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
مشبه: چشم [من] (مقید حسی) مشبه به: چشمه خون (مقید حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
روی چو ماه تو گرچه مایه نور است زلف سیاه تو گرچه عین گناهست
(ص820- غ49- ب2)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: ماه تو (مقید حسی) وجه شبه: سفیدی و زیبایی (نورانیت) (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: زلف سیاه (مقید حسی) مشبه به: گناه (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: عین
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
موی سپیدم ز اشک سرخ چو خون است روی امیدم ز رنج عشق سیاهست
(ص820- غ49- ب5)
مشبه: موی سپید [من] (مقید حسی) مشبه به: خون (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
بوسه ای را زان لب چون لعل نوشینت بجان
چاکر مسکین خریدار است گوئی نیست هست
(ص823- غ52- ب6)
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: لعل (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
گر سیاهی نیست اندر نرگس تو گرد او آنسیه مژگان زهرآلود همچون تیر چیست
(ص824- غ55- ب2)
مشبه: سیه مژگان زهرآلود (مقید حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راستی و تأثیر گذاری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچون
مر مرا چون زیر کردی در فراق روی خویش وانگهی گوئی خروش و ناله چون زیر چیست
(ص824- غ55- ب9)
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: زیر (مفرد حسی) وجه شبه: ناتوانی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
مشبه: خروش – ناله (مفرد حسی) مشبه به: زیر (مفرد حسی) وجه شبه: تأثیرگذاری ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه تسویه و مفروق نیز بکار رفته است.
گر مثال دست شاه زنگ دارد زلف تو پس دو دست شاه زنگی بسته در زنجیر چیست
(ص824- غ55- ب4)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: دست شاه زنگ (مقید حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: مثال
گر دگر همچون سنائی صید زارم هست نیست

یا اگر شیری است او آنگه شكارم نیست هست

(ص 821- غ 50- ب 8)
مشبه: او (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: سنائی (مفرد حسی) وجه شبه: شكار شدن و گرفتاری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
قدّ من گر چون کمان از عشق تو شد پس چرا گرد آن دو نرگس بیمار چندان تیر چیست
(ص825- غ56- ب5)
مشبه: قدّ من (مقید حسی) مشبه به: کمان (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چو

ما را چه زسیم او که ما را روی چو زر است و روی زر نیست
(ص828- غ62- ب18)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: زر (مفرد حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
چون انَا الله در بیابان هدی بشنیده ای پس هراسیدن ز چوبی همچو ثعبان شرط نیست
(ص829- غ63- ب4)
مشبه: چوب (مفرد حسی) مشبه به: ثعبان (مفرد حسی) وجه شبه: درازی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: همچو
حلقه زلفش بُدی چون عروه الوثقی مرا ای مسلمانان فغان کان عروه الوثقی گذشت
(ص833- غ70- ب7)
مشبه: حلقه زلف [او] (مقید حسی) مشبه به: عروه الوثقی (مقید حسی) وجه شبه: دستاویز بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
چون گل همه تن بودی، تا بود چنین بود چون باده همه جان شد، تا باد چنین باد
(ص838- غ77- ب8)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: لطافت داشتن (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: باده (مفرد حسی) وجه شبه: روح بخشی (تخییلی- تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
روز من چون تیره زلفش گشت از هجران او چون بدیدم کان غلامش رخت بر بازل نهاد
(ص840- غ 80- ب3)
مشبه: روز من (مقید حسی) مشبه به: تیره زلف [او] (مقید حسی) وجه شبه: تاریکی و تیرگی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
زان جمال همچو ماهش هر چه بود از تیره شب
شد هزیمت چون نگار رخ سوی منزل نهاد
(ص840- غ80- ب4)
مشبه: جمال (مفرد حسی) مشبه به: ماه [او] (مقید حسی) وجه شبه: تابانی و سفیدی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: همچو
دیدمش یکروز شادان و خرامان از کشی همچو ماهی کش فلک یک روز در دوران نهاد
(ص840- غ81- ب4)
مشبه: ش (او) (مفرد حسی) مشبه به: ماهی (مفرد حسی) وجه شبه: چالاکی و شادان و زیبا بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
ای سنائی در شبستان غمش
گرچه همچون ناربودی دود باش

(ص 905- غ 180- ب 7)
مشبه: سنائی (مفرد حسی) مشبه به: نار (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناكی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مشهور جهان گشته سنائی زغم تو از روی چو خورشید تو ای طرفه بغداد
(ص841- غ82- ب10)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: خورشید تو (مقید حسی) وجه شبه: تابانی- درخشانی- زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
بر رخ من زآب دیده خویش همچو لاله نشان چه خواهی کرد
(ص850- غ98- ب11)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
مژه تیری و ابروان چو کمان پس تو تیر و کمان چه خواهی کرد
(ص 850- غ98- ب6)
مشبه: ابروان (مفرد حسی) مشبه به: کمان (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ناز را روئی بباید همچو ورد ور نداری گرد بدخوئی مگرد
(ص851- غ99- ب1)
مشبه: روئی (مفرد حسی) مشبه به: ورد (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی- لطافت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
چون سنائی سگی بکوی تو در نعره پاسپان چه خواهی کرد
(ص851- غ98- ب13)
مشبه: سنائی (مفرد حسی) مشبه به: سگ (مفرد حسی) وجه شبه: کم ارزشی- حقارت (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون

سگی خواندی سنائی را وانگه گفتی آنِ من زهی احسان زهی تحسین بنامیزد بنامیزد
(ص855- غ104- ب10)
مشبه: سنایی (مفرد حسی) مشبه به: سگی (مفرد حسی) وجه شبه: پستی- کم ارزشی- حقارت (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: خواندی
ایمان و کفر چون می و آب زلال بود می آب گشت و آب می صرف ناب شد
(ص858- غ109- ب3)
مشبه: کفر (مفرد عقلی) مشبه به: می (مفرد حسی) وجه شبه: آلودگی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفصل، مفروق و معكوس نیز وجود دارد.
نرگسین چشما بگرد نرگس تو تیر چیست

وان سیاهی اندروپیوسته همچون قیر چیست

(ص 824- غ 55- ب 1)
مشبه: سیاهی (مفرد حسی) مشبه به: قیر (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی و تیره بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچون
دراین بیت سیاهی استعاره از مردمك چشم می‌باشد. تشبیه در تشبیه در این بیت بكار رفته است.
من با رخ چون لاله و با عارض چون مشک با قامت چون تیر زوصل تو کنم یاد
(ص841- غ82- ب5)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: عارض (مفرد حسی) مشبه به: مشك (مفرد حسی) وجه شبه: خوشبویی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
مشبه: قامت (مفرد حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راستی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در بیت تشبیه مفروق نیز بكار رفته است.
روز رستاخیز را ماند سرای و کوی تو صد هزاران عاشق از کویت همی افزون برند
(ص861- غ115- ب3)
مشبه: سرای (مفرد حسی)- کوی تو (مقید حسی) مشبه به: روز رستاخیز (مقید حسی) وجه شبه: بیداری عاشقان انبوه (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: ماند
در این بیت تشبیه تسویه نیز بکار رفته است.
گاه چون ذرّه نشاند مر مرا اندر هوا گه رخم از اشک چشمم زعفران تر کند
(ص863- غ117- ب13)
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: ذرّه (مقید حسی) وجه شبه: ضعف و ناتوانی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
مشبه: رخ [من] (مقید حسی) مشبه به: زعفران تر (مقید حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای مسلمانان فغان زان دلربای مستحیل کو جهان بر جان من چون سدّ اسکندر کند
(ص863- غ117- ب14)
مشبه: جهان (مقید حسی) مشبه به: سدّ اسکندر (مقید حسی) وجه شبه: سختی و مانع بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
همی برآرد مشکین خطش سر از گلزار چو نیم دایره دو زلف دایره کردار
(ص885- غ149- ب1)
مشبه: دو زلف (مقید حسی) مشبه به: نیم دایره (مقید حسی) وجه شبه: انحنا و کجی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
هوش و عقلم برده اند از دل تمام آن دو نرگس بر رخ چون نار یار
(ص887- غ152- ب13)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: نار (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و شادابی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
پس چو میدان فلک را نیست خورشیدی چو تو

چون فلک هر روز گرد خاک در گردم همی

(ص 1035- غ 395- ب 3)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
نگارا ز دشنام چون شکّرت که دارد ز گلبرگ سوری گذر
(ص891- غ157- ب8)
مشبه: دشنام (مفرد حسی) مشبه به: شکّر [تو] (مقید حسی) وجه شبه: خوشایندی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
کی شدندی عالمی در عشق تو یعقوب وار گرنه از یوسف جهان را یادگاری ای پسر
(ص896- غ165- ب14)
مشبه: عالمی (مفرد حسی) مشبه به: یعقوب (مفرد حسی) وجه شبه: مشتاق و بی قرار و آرزومند دیدار (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: وار
چنگ بستان و قلندر وار زن تا بجان باز آورم هوش ای پسر
(ص894- غ164- ب3)
مشبه: تو (پسر) (مفرد حسی) مشبه به: قلندر (مفرد حسی) وجه شبه: شوریدگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: وار
بامداد از رشک دامن را کند خورشید چاک روی چون ماه از گریبان چون برآری ای پسر
(895- غ165- ب5)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و نورانیت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
شد گرفتار سرزلف کمند آسای تو روز دعوی کردن مردان کاری ای پسر
(ص895- غ165- ب10)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: کمند (مفرد حسی) وجه شبه: به اسارت کشیدن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: آسا
زلف چون زنجیر و چون قیر ای پسر یکزمان از دوش برگیر ای پسر
(ص896- غ166- ب1)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: زنجیر – قید (مفرد حسی) وجه شبه: مایه گرفتاری- سیاهی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: هر دو مورد چون
تشبیه جمع نیز در بیت وجود دارد.
زان باده چون ارغوان برکن سبک رطل گران با ما خور ای جان جهان با ما خور ای بدر پدر
(ص897- غ169- ب2)
مشبه: باده (مفرد حسی) مشبه به: ارغوان (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
زلفت طراز گوش کن یک نیم ازو گل پوش کن
می خواه و چندان نوش کن تا خوانمت تنگ شکر
(ص 898- غ169- ب 4)
مشبه: ت (تو) (مفرد حسی) مشبه به: تنگ شکر (مقید حسی) وجه شبه: شیرینی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: خوانم
ای رخ تو بهار و گلشن من
همچو جانست عشق در تن من

(ص 975- غ 296- ب 1)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: جان (مفرد عقلی) وجه شبه: ارزشمند بودن (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: همچو
در مصرع اول تشبیه جمع بکار رفته است. همچنین تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
نور دل و شمع بیان ماه کش و سرو روان از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس
(ص900- غ176- ب2)
مشبه: جهان (مفرد حسی) مشبه به: قفس (مفرد حسی) وجه شبه: تنگ و ناراحت کننده، اسارت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
چشم من از دیده ز اندوه تو هست بماننده دریا هنوز
(ص900- غ174- ب3)
مشبه: چشم من (مقید حسی) مشبه به: دریا (مفرد حسی) وجه شبه: پرآبی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: بماننده

کرد مرا همچو صبح روی چو خورشید تو تا همه بیجان زنم در ره عشقت نفس
(ص902- غ177- ب10)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: خورشید تو (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: صبح (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: همچو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گهی از دست تو گیریم چون آتش می صافی گهی در وصف تو خوانیم شعر آبداری خوش
(ص909- غ186- ب4)
مشبه: می صافی (مقید حسی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: گرمی و اثر گذاری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
بسا زهّاد گیتی را که بردی بدان لبهای چون می مایه هوش
(ص911- غ192- ب6)
مشبه: لب ها (مفرد حسی) مشبه به: می (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و مستی آوری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
از مهر تو چون نقطه خونست دلم زانک بر ماه ترا دایره غالیه گون است
(ص818- غ46- ب7)
مشبه: دل [من] (مقید عقلی) مشبه به: نقطه خون (مقید حسی) وجه شبه: غمگینی و تنگی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در مصرع دوم این بیت ماه استعاره از رخسار و دایره غالیه گون استعاره از خال می‌باشد.
دست او بر گردن من همچو چنبر بود و من دست خود در گردن او همچو چنبر داشتم
(ص924- غ215- ب5)
مشبه: دست او (مقید حسی) مشبه به: چنبر (مفرد حسی) وجه شبه: حلقه شدن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
مشبه: دست خود (مقید حسی) مشبه به: چنبر (مفرد حسی) وجه شبه: حلقه شدن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
آن حور روح وش را بر عقل عرضه کردم وان شربها که دادی بر یاد تو بخوردم
(ص925- غ217- ب1)
مشبه: حور (مفرد حسی) مشبه به: روح (مفرد عقلی) وجه شبه: زیبایی و معنویت ادات تشبیه: وش (هر دو تحقیقی)

من درین میدان سواری‌کرده‌ام تا لاجرم

کرده‌ام دل همچو گوی اندر خم چوگان عشق

(ص917- غ 201- ب 6)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: گوی (مفرد حسی) وجه شبه: ربودن (تخییلی- تحقیقی)
ادات تشبیه: همچو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گنه آن کردم ای نگار که دوش صفت روی تو بمه کردم
(ص926- غ218- ب6)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سفیدی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: صفت
تا چند سنائی نوان را چون خر بزنخ فرو گذارم
(ص929- غ223- ب13)
مشبه: سنایی نوان (مقید حسی) مشبه به: خر (مفرد حسی) وجه شبه: افسردگی و غمگینی و خمودی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون

منگر تو بتا بدانکه امروز چون موی تو هست روزگارم
(ص929- غ223- ب10)
مشبه: روزگار [من] (مقید حسی) مشبه به: موی تو (مقید حسی) وجه شبه: سیاهی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
ای روی تو چون روز و دو زلفین تو چون شب پیوسته شب از عشق تو بیدارم بیدارم
(ص930- غ225- ب4)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: روز (مفرد حسی) وجه شبه: روشنی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه:چون
مشبه: دو زلفین تو (مقید حسی) مشبه به: شب (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق بكار رفته است.
چه جای سرکشی باشد ز حکم او که در رویش
چو شمع آنگاه خوش باشم که در گردن زدن باشم
(ص931- غ226- ب3)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: شمع (مفرد حسی) وجه شبه: فداکاری (تخییلی- تخییلی) ادات تشبیه: چو
سخن پیدا و پنهان است و او آن دوست تر دارد
که چون با من سخن گوید من آنجا چون شمن باشم
(ص931- غ226- ب5)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: شمن (مفرد حسی) وجه شبه: بندگی و اطاعت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون

نشست ما اگر كو هست و او چون ماه بر گردون

چرا هر دو بهم بینم از آن رخسار رخشانش

(ص 907 – غ 184- ب 9)
مشبه: او (مفرد حسی) مشبه به: ماه برگردون (مقید حسی) وجه شبه: دور از دسترس بودن و الامقامی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای جان من و دو دیده بر من چون دیده مور گشت عالم
(ص 935- غ 232- ب 9)
مشبه: عالم (مفرد حسی) مشبه به: دیده مور (مقید حسی) وجه شبه: تنگی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
گلنار بهی شدم زتیمار وین اشک برنگ ناردانم
(ص937- غ235- ب9)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: گلنار بهی (مقید حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: ناردان (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: برنگ
در این بیت تشبیه مفروق وجود دارد.
بسیار بدیدم بجهان سنگدلان را عاجز شد آن دل چون سنگ فلانم
(ص938- غ238- ب4)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: سنگ فلان (مقید حسی) وجه شبه: سختی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
ماننده سرو بوستانی من چون ببوستان نبینم
(ص943- غ247- ب3)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: سرو بوستان (مقید حسی) وجه شبه: راست قامتی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: ماننده
چون تو صنم و چو ما شمن نیست شهری و گلی توئی و مائیم
(946- غ254- ب3)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: صنم (مفرد حسی) وجه شبه: مورد پرستش بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: شمن (مفرد حسی) وجه شبه: مطیع بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بل تا کف پای تو ببوسیم انگار که مهر لالکائیم
(ص947- غ254- ب11)
مشبه: یم (ما) (مفرد حسی) مشبه به: مهر لالکا (مقید حسی) وجه شبه: بی ارزش شمردن، افتادگی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: انگار
چو عشقش بلبل است از باغ جانت
روان و عقل راشاخ شجر كن

(ص 980- غ 303- ب 10)
مشبه: عشق [او] (مقید عقلی) مشبه به: بلبل (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتار و عاشق بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بر در زده ای چو حلقه ما را ما رقص کنان که در سرائیم
(ص947- غ254- ب14)
مشبه: ما را (مفرد حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: مقیم و ملازم (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
تا از رخ چون روز تو بی واسط کسب چون ماه ز خورشید فلک مایه ستانیم
(ص957- غ270- ب10)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: روز تو (مقید حسی) وجه شبه: سفیدی و روشنایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفصل و مفروق نیز وجود دارد.
از بانگ های و هوی تو کمتر شدم در کوی تو
گشت این تنم چون موی تو ای بی وفا ای پاسبان
(ص960- غ275- ب4)
مشبه: تن [من] (مقید حسی) مشبه به: موی تو (مقید حسی) وجه شبه: ضعیفی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
بنگه هادوریان را ماند این دل کز طمع هر دمش بینم بجائی الغیاث ای دوستان
(ص962- غ277- ب6)
مشبه: این دل (مفرد عقلی) مشبه به: هادوریان (مفرد عقلی) وجه شبه: عدم اخلاص و نیازمندی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: ماند

سربرآوردند مشتی گوشه گشته چون کمان باز در کار آر نوک ناوک کین توز را
(ص792- غ5- ب4)
مشبه: مشتی گوشه گشته (مقید حسی) مشبه به: کمان (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مال را دجّال دان و عشق را عیسی شناس چون شدی از خیل عیسی گردن دجّال زن
(ص974- غ294- ب3)
مشبه: مال (مفرد حسی) مشبه به: دجّال (مفرد حسی) وجه شبه: فریبکاری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: دان
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: عیسی (مفرد حسی) وجه شبه: وارستگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: شناس
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
خاک پایت برم چو سرمه بکار گرچه دادی بباد خرمن من
(ص975- غ296- ب7)
مشبه: خاک پای [تو] (مقید حسی) مشبه به: سرمه (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمند بودن- روشنی‌بخشی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
جهان فردوس وش کن از نسیمی ز بوی گل بباغ اندر اثر کن
(ص979- غ303- ب4)
مشبه: جهان (مفرد حسی) مشبه به: فردوس (مفرد حسی) وجه شبه: طراوت و شادابی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: وش
ور گل دهدی چشم مرا زان رخ چون باغ
صحرای فلك جمله سمن زار منستی

(ص1025- غ 378- ب4)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مکن آن زلف را چو دال مکن با دل غمگنان جدال مکن
(ص982- غ309- ب1)
مشبه: آن زلف (مفرد حسی) مشبه به: دال (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی و انحنا (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین توش جانها در آن گوش شب پوش بین
(ص990- غ321- ب1)
مشبه: آن لب (مفرد حسی) مشبه به: نوش (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
تا نبینم رخ چون ماه ترا بارم از دیده برخ بر پروین
(ص992- غ324- ب6)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی- سپیدی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین لعل شکر وش نگر سنبل خور پوش بین
(ص991- غ322- ب1)
مشبه: آن لب (مفرد حسی) مشبه به: نوش (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: لعل (استعاره از لب) (مفرد حسی) مشبه به: شکر (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
با ملاحت خود سراسر نقش کرد نیکوئی بر روی چون دیبای تو
(ص1002- غ339- ب8)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: دیبای تو (مقید حسی) وجه شبه: لطافت و زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
باز ما را عالمی چون حلقه کرد آن دو چشم جادوی رعنای تو
(ص1002- غ339- ب9)
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: مقیم بودن- خمیدگی قامت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
تا دل ریش مرا دست غمت بست همچون مهره بر بازوی تو
(ص1004- غ343- ب8)
مشبه: دل ریش مرا (مقید عقلی) مشبه به: مهره (مفرد حسی) وجه شبه: حفاظ بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
جادوانرا نیست اندر کلّ کون هیچ دولتخانه چون ابروی تو
(ص1004- غ343- ب2)
مشبه: ابروی تو (مقید حسی) مشبه به: دولتخانه (مفرد حسی) وجه شبه: بهره مندی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون

تا بروی آب چون مرغابیان دانی گذشت در هوا چون فاخته پرّی پر و بال آخته
(ص1007- غ348- ب4)
مشبه: تو (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: مرغابیان- فاخته (مفرد حسی) وجه شبه: شنا كردن (1)- پرواز کردن (2) (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون (هر دو مورد)
در این بیت تشبیه جمع نیز بکار رفته است.
گر زآنکه شوی ز نصرت حق ماننده نوح در سفینه
(ص1012- غ359- ب9)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: نوح در سفینه (مقید حسی) وجه شبه: مصون بودن و در حفاظ بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: ماننده
گر روی کنی سوی سنائی چون پسته خوری تو شکّرینه
(ص1013- غ359- ب10)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: پسته (مفرد حسی) وجه شبه: مقارنه با لب معشوق داشتن (تحقیقی- تخییلی) ادات تشبیه: چون
ما را زعشق کردی چون آسیای گردان خود همچو دانه گشتی در ناو آسیائی
(ص1016- غ366- ب2)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: دانه (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بكار رفته است.
روئی چو ماه داری زلف سیاه داری بر سرو ماه داری بر سرکلاه داری
(ص1028- غ384- ب1)
مشبه: روئی (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: نورانی- سفیدی- زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
ای آنکه رخ چو ماه داری رخساره من چو کاه داری
(ص1029- غ385- ب1)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و لطافت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: رخساره من (مقید حسی) مشبه به: کاه (مفرد حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

ای دریده دل من از غم عشق زان لب چون عقیق کی دوزی
(ص1032- غ389- ب5)
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: عقیق (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون

گر شبی خود طوق گردد دست من در گردنش

طوق فرمان را چو مه در گردن گردون كنم

(ص 941- غ 244- ب7)
مشبه: طوق فرمان (مقید حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: فرمان پذیری و اطاعت كردن (تحقیقی- تخییلی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز بكار رفته است.
بهر آن بو تا که خورشیدی بدست آورم چنو من بگرد كوی خیره خیره برگردم همی
(ص1035- غ 395- ب2)
مشبه: او (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت- زیبایی و درخشندگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
ورنه همچون حلقه در داردی عشقت مرا بر امیدت هر زمانی گوش بر در دارمی
(ص1035- غ 394- ب2)
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: حلقه در (مقید حسی) وجه شبه: ملازم- ثابت قدم (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
حسن تو چو آفتاب آنگه فارغ ز اشارت نشانی
(ص1037- غ397- ب6)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: شهرت- فراگیری- معروفیت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
چو بی آن روی چون لاله بگریم زار چون ژاله کنم پر نوحه و ناله جهان از ماه تا ماهی
(ص1040- غ401- ب6)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: گریه [من] (مقید حسی) مشبه به: ژاله (مفرد حسی) وجه شبه: فراوانی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
برخی رویتان من ای رویتان چو ماهی وی جان بی دلانرا در زلفتان پناهی
(ص1043- غ404- ب1)
مشبه: رویتان (مفرد حسی) مشبه به: ماهی (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی- نورانیت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
بوسه همی ریخت چو باران ز لب در طرب و خنده و در های و هوی
(ص1045- غ407- ب4)
مشبه: بوسه (مفرد حسی) مشبه به: باران (مفرد حسی) وجه شبه: فراوانی- حیات بخشی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
ز آن رخ ناشسته چون آفتاب صبح ز تشویر همی کند روی
(ص1045- غ407- ب2)
مشبه: رخ ناشسته (مقید حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: درخشندگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
هر چند كه زهر عشق می‌نوشد
آن زهر به گونه شكر دارد

(ص 843- غ 86- ب 6)
مشبه: زهر (مفرد حسی) مشبه به: شكر (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: به گونه
در این بیت زهر استعاره از عشق می‌باشد. در مصرع دوم تشبیه در تشبیه وجود دارد.
چه آفتی تو که شبها میان دیده چو روزی
چه فتنه ای تو که شبها میان روح چو رازی
(ص1031- 388- ب3)
مشبه: ی(تو) (مفرد حسی) مشبه به: روز (مفرد حسی) وجه شبه: درخشندگی و آشکار( هر دو تحقیقی) ادات تشبیه:چو
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: راز (مفرد عقلی) وجه شبه: پوشیدگی و پنهانی (تحقیقی – تخییلی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه بلیغ غیر اضافی و مفروق بکار رفته است.
کس را چتو گل سورنی در خلد چون تو حورنی
در پرد زنبورنی چون دو لب تو انگبین
(ص993- غ325- ب5)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: گل سور(مقید حسی) وجه شبه: زیبایی( هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: تو(مفرد حسی) مشبه به : حور (مفرد عقلی) وجه شبه: زیبایی(هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: دو لب تو(مقید حسی) مشبه به :انگبین (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی(هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق و تفصیل نیز بکار رفته است.
لاله خود رویم از فرقت مکن حجر من زاشک خون چون لاله زار
(ص884- غ148-ب2)
مشبه: حجر من (مقیدحسی) مشبه به: لاله زار(مفرد حسی) وجه شبه: سرخ و خونین بودن (هر دوتحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
حسن تو چو شمس و همچو سایه پیش و پس آن دوان جوانی
(ص1038- غ397- ب19)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: شمس (1)سایه(2) وجه شبه: عالم افروزی (1) (هر دو تحقیقی) در پناه گرفتن(2)(تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه جمع نیز به کار رفته است.
سروراکی رخ چو ماه بود ماه راکی لب چو قند بود
(ص867- غ123- ب4)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: قند(مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی ( هر دوتحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه تفضیل و مفروق نیز بکاررفته است.
روی تو ای دل فروز گرنه چو ماهست زلف سیه زو چرا چو بدر دوتا هست
(ص820- غ49- ب1)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: درخشندگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مشروط و مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
ماه رویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست
و ندران زنجیر چندان پیچ و تاب از قیر چیست
(ص825- غ56- ب1)
مشبه: زلف(مفرد حسی) مشبه به: زنجیر (مفرد حسی) وجه شبه: طولانی و پیچ دار بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه بلیغ اضافی و مفروق نیز بکار رفته است.
بر ما غم تو چو آسیا گشت در صبر چو سنگ آسیا ئیم
(ص 946- غ 253- ب 6)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: آسیا (مفرد حسی) وجه شبه: فشار آوردن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز به کار رفته است.
تن من چون خیالی شد بسان زیر نالنده

کنار من چو جیحون شد دو چشم ابر بارنده

(ص 1010- غ 354- ب 3)
مشبه: تن من (مقید حسی) مشبه به: خیالی (مفرد عقلی) وجه شبه: موهوم بودن و ضعف (تحقیقی – تخییلی) ادات تشبیه: چون
مشبه: کنار من (مقید حسی) مشبه به: جیحون (مفرد حسی) وجه شبه: خیس شدن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفصل و مفروق نیز وجود دارد.
از دور بدان زلف چو چوگان بکنم دست تا زلف تو چوگان و دلم گوی تو بینم
(ص944- غ248- ب3)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: چوگان وجه شبه: انحنا و خمیدگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه بلیغ غیراضافی و مفروق نیز بکار رفته است.
ز آرزوی رخ چون ماه تو هر روز چو صبح
دل همی چاک زند پیش درت کهتر تو
(ص998-غ331-ب13)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه(مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
ما را ز عشق کردی چون آسیای گردان خود همچو دانه گشتی در ناوآسیائی
(ص1016-غ366-ب2)
مشبه: ی (تو) (مفر حسی) مشبه به: دانه (مفرد حسی) وجه شبه: مرکزیت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
توحید من آن زلف بشولید او بود
ایمان من آن روی چو خورشید جهان بود
(ص869-غ127-ب4)
مشبه: آن روی (مفرد حسی) مشبه به: خورشید جهان (مقید حسی) وجه شبه: روشنی، درخشندگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه بلیغ و و مفروق و تشبیه در تشبیه نیز بکار رفته است.
شربت وصل تو ماند نوبهار تازه را
ضربت هجر تو ماند ذوالفقار تیز را

(ص 794- غ 7- ب 6)
مشبه: شربت وصل تو (مقید عقلی) مشبه به: نوبهار تازه (مقید حسی) وجه شبه: خوش آیندی و فرح بخشی(تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: ماند
مشبه: ضربت هجر تو (مقید عقلی) مشبه به: ذوالفقار تیز (مقید حسی) وجه شبه: اثر گذاری و دردآفرینی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: ماند
در این بیت تشبیه بلیغ و مفروق و تشبیه در تشبیه نیز بکار رفته است
وان کیست کز آفتاب رویش
چون کان همه خاطرش گهر نیست

(ص 828- غ 62- ب 6)
مشبه: آفتاب روی [او] (مقید حسی) مشبه به: کان (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمندی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق و تشبیه در تشبیه نیز وجود دارد.
مشک است هزار نافه بت رویا
در حلقه زلف مشکسای تو

(ص 1002- غ 340- ب 4)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: مشک (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی و خوشبویی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: سا
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ماه روی تو چو برگ گل به باغ دلبری
شد شکفته بر نهال کامکاری ای پسر

(ص 896- غ 165- ب 12)
مشبه: ماه روی تو (مقید حسی) مشبه به: برگ گل (مقید حسی) وجه شبه: لطافت داشتن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه بلیغ و مفروق نیز وجود دارد.
جامهای جان همی دوزم ز وصلش تا مرا

تن چو ریسمان و دل چو چشم سوزنست

(ص 818- غ 45- ب 13)
مشبه: تن (مفرد حسی) مشبه به: تار ریسمان (مقید حسی) وجه شبه: ضعیفی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: چشم سوزن (مقید حسی) وجه شبه: تنگ بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

جیحون شده چشم من از آن زلف سمن سا

بر باد شده زلف تو از قامت شمشاد

(ص 841- غ 82- ب 9)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: سمن (مفرد حسی) وجه شبه: لطافت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: سا
در این بیت تشبیه بلیغ و مفروق نیز بكار رفته است.

دل چو گوی و دوست چون چوگان بود عشّاق را

تا زنخدانش چو گوی و دوست چون چوگان بود

(ص 868- غ 126- ب 3)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: گوی (مفرد حسی) وجه شبه: تحت فرمان بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: دوست (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: تسلط و غلبه داشتن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: زنخدان [او] (مقید حسی) مشبه به: گوی (مفرد حسی) وجه شبه: گردی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: دوست (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: فرمانروایی داشتن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
عشق دریای محیط و آب دریا آتشست

موجها آید كه گوئی كوههای ظلمت است

(ص 806- غ 27- ب 2)
مشبه: موجها (مفرد حسی) مشبه به: كوههای ظلمت (مقید عقلی) وجه شبه: عظمت و ویرانگری (تحقیقی- تخییلی) ادات تشبیه: گوئی
در این بین تشبیه مفصل و بلیغ و مفروق نیز وجود دارد در ضمن (كوههای ظلمت) تركیب خیالی می‌باشد.
چشمم بسان لاله‌ها اشكم بسان ژاله‌ها

هر ساعت از بس ناله‌ها بر من فرو بندد نفس

(ص 903- غ 178- ب 5)
مشبه: چشم [من] (مقید حسی) مشبه به: لاله‌ها (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: بسان
مشبه: اشك [من] (مقید حسی) مشبه به: ژاله ها (مفرد حسی) وجه شبه: سفید بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: بسان
در این بین تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

دل چو نار و رخ چو آبی كرده‌ام

از كلوخ امرود و شفتالوی تو

(ص 1004- غ 343- ب 10)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: نار (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: آبی (مفرد حسی) وجه شبه: زردی و طراوت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت مفروق نیز وجود دارد.
با رخی چون چشمه خورشید و زلفی چون صلیب

تازه كردی كیش نصرانی زهی كافر بچه

(ص 1009- غ 351- ب 7)
مشبه: رخی (مفرد حسی) مشبه به: چشمه خورشید (مقید حسی) وجه شبه: نورانیت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: زلفی (مفرد حسی) مشبه به: صلیب (مفرد حسی) وجه شبه: شكسته و شكل صلیب داشتن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
اندر ایمان همچو شهباز خشین مردانه باش

بر عدوی دین همیشه تیغ حیدر وار زن

(ص 973- غ 292- ب 2)
مشبه: تو (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: شهباز خشین (مقید حسی) وجه شبه: ایمان راسخ داشتن (تحقیقی- تخییلی) ادات تشبیه: همچو
مشبه: تو (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: حیدر (مفرد حسی) وجه شبه: شجاعت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: وار
در این بیت تشبیه تلمیحی و مفروق نیز وجود دارد.
وان لب عنّاب گونت طعنه كرد
تا سرشگم سرخ چون عنّاب كرد

(ص 849- غ 95- ب 4)
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: عنّاب (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه:گون
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بكار رفته است.
ای ماه رو نیكو سیر ای روی چون شمس و قمر

من بر تو نگزینم دگر گر تو گزینی شو گزین

(ص 993- غ 325- ب 4)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: شمس- قمر (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه:چون
در این بیت تشبیه جمع و مفروق نیز وجود دارد.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir