توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله امام زمان دارای 68 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله امام زمان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله امام زمان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله امام زمان :

امام زمان

مقدمه:
سخن گفتن درباره حضرت مهدی (عج)، به نفس كشیدن می ماند كه گرچه مكرّر است، امّا برای ادامه حیات ضروری است.
درباره زندگانی و غیبت و ظهور امام زمان علیه السلام، كتاب های بسیاری نوشته شده كه مشتمل بر هزاران مجلّد است. با اینهمه ناگفته های فراوانی باقی مانده است كه بیان و تبیین آنها، تحقیقاتی گسترده تر و تألیفاتی افزون تر می طلبد.

علاوه بر اینها، تبلیغاتی اساسی و پیگیر بایسته است تا مردم كه به حق، در دوران انقلاب شكوهمند اسلامی، با اطاعت بی چون و چرا از رهبری معظّم آن، شیفتگی خود را به مقام برتر ولایتِ حضرت صاحب الزّمان علیه السلام نشان داده اند، بیش از پیش با آن بزرگوار آشنا شوند، و با دقت در ویژگی ها، و بهره گیری از فرمایشات حضرتش، سیره و سنّت او را بیشتر بشناسند.

به راستی از میان هزاران پرسشی كه درباره ولادت شگفت انگیز، و امامت زودهنگام، و علت و كیفیت غیبت صغری و كبری، و چگونگی بهره وری مردم در دوران غیبت، و طول عمر، و نحوه زندگی، و كیفیت ارتباط با مردم و محل سكونت و داشتن خانواده و امكان دیدار و معنای انتظار و عوامل تأخیر و تعجیل فرج، و مقدّمات ظهور، و ویژگی و تعداد یاران، و چگونگی تسلط بر سراسر گیتی، و نحوه حكومت آن حضرت مطرح است، توده مردم و حتّی جوانان و تحصیل كردگان جامعه به چند پرسش، جوابی قانع كننده دارند؟
چند نفرند آنها كه بر اساس حقوق شوقی خودجوش، و احساس نیازی درونی، در میان انبوه كتابهای موجود، به جستجوی گمشده خویش برآمده و به مقصد رسیده باشند؟
و آیا آنچه در دست است جوابگوی اینهمه احتیاج و اشتیاق هست؟!

فصل اول
مشخصات فردی حضرت
1-1- تولد شگفت انگیز امام زمان

حكیمه خاتون، دختر امام جواد علیه السلام، بعد از وفات حضرت امام حسن عسكری علیه السلام می گوید: بعد از اینكه امام هادی علیه السلام به شهادت رسید و امام حسن عسكری علیه السلام در جای پدر بزرگوار خود قرار گرفت، من به زیارت او می رفتم، چنانچه به زیارت پدر آن حضرت می رفتم. روزی به نزد ایشان رفتم. پس نرجس خاتون به نزد من آمد كه چكمه ام را از پایم دربیاورد.

گفتم: «ای خانم بزرگوارم! من باید چكمه ترا دربیاورم.»
گفت: «تو خانم بزرگوار من هستی! من باید چكمه ترا دربیاورم.»
گفتم: «خیر! به خدا قسم كه نمی گذارم چكمه مرا دربیاوری، بلكه من ترا بر دیدگان خود می گذارم و ترا خدمت می كنم.»
امام حسن عسكری سخنان ما را شنید و فرمود: «ای عمّه! خداوند ترا جزای خیر بدهد.»

من تا غروب آفتاب در نزد آن حضرت نشستم. سپس كنیزی را صدا كردم و گفت: «لباس مرا بیاور تا مراجعت بكنم.»
امام حسن عسكری فرمود: «ای عمّه! امشب را نزد ما بیتوته كن. زیرا امشب، شب نیمه شعبان است و بزودی در این شب مولودی كه كریم است و حجّت خداوند متعال بر خلق می باشد متولّد می شود، او كسی است كه خداوند به وسیله او زمین را بعد از مردنش، زنده می كند.
پس به درستی كه خداوند عزّوجلّ زود است كه ترا به ولیّ خود و حجّت خود بر خلق كه جانشین من است مسرور نماید.»
گفتم: «ای آقای من! از چه كسی این فرزند متولّد می شود؟»

حضرت فرمود: «از نرجس.»
پس من به خاطر این بشارت خوشحال شدم و نزد حضرت نرجس رفتم ولی در او اثر حملی را ندیدم، پس تعجّب كردم و به امام حسن عسكری عرض كردم: «من اثر حملی را در نرجس نمی بینم.»
حضرت تبسّمی كرد و فرمود: «ما اوصیاء از شكمها برداشته نمی شویم و مادرانمان، ما را در پهلوهای خود حمل می كنند، و ما از ارحام بیرون نمی آییم بلكه از طرف راست مادران خود بیرون می آییم زیرا ما نورهای خداوند هستیم كه كثیفی به ما نمی رسد.»
عرض كردم: «ای سیّد من! در چه وقتی از این شب، آن مولود، متولّد می شود؟»
حضرت فرمود: «در وقت طلوع فجر.»

چون من از نماز عشاء فارغ شدم، افطار كردم و به رختخواب رفتم و پیوسته مراقب نرجس بودم. چون نیمه شب شد، بر نماز خواندن برخاستم و چون نمازم تمام شد، دیدم نرجس خاتون خوابیده و هیچ مورد خاصّی وجود ندارد.

سپس بیرون رفتم تا ببینم كه فجر شده است یا نه، پس دیدم كه فجر اوّل، طالع شده است و نرجس خاتون همچنان در خواب بود، پس شكهایی به خاطرم راه یافت. در همین هنگام امام حسن عسكری از آن جایی كه نشسته بود، مرا صدا زد و فرمود: «ای عمّه! عجله نكن كه اینك امر ولادت نزدیك شده است.»
پس من نشستم و سوره های «الم سجده» و «یس» را خواندم و در خواندن بودم كه نرجس خاتون، ترسان بیدار شد. من سریع خود را به او رسانیدم و او را به سینه خود چسبانیدم و گفتم: «نام خدای بر تو باد! احساس چیزی می نمایی؟»

گفت: «بلی ای عمّه!»
در این حال، دیدم نرجس خاتون، اضطراب دارد، پس او را در بغل گرفتم و نام الهی را بر او خواندم. امام حسن عسكری صدا زد كه: «سوره قدر را بر او بخوان.»
از او پرسیدم: «چه حالی داری؟»
نرجس خاتون گفت: «ظاهر شد اثر آنچه مولایم فرمود.»

پس مشغول خواندن سوره قدر شدم چنانچه امام حسن عسكری امر فرموده بود. پس آن طفل در شكم نرجس خاتون نیز با همراهی می كرد و آنچه كه من می خواندم را می خواند و بر من سلام كرد و من ترسیدم. امام حسن عسكری صدا زد و فرمود كه: «ای عمّه! از قدرت الهی تعجّب نكن كه حقّ تعالی كوچكهای ما را به حكمت، گویا می گرداند و در بزرگی، ما را در روی زمین، حجّت خود می گرداند.»

سخن حضرت تمام نشده بود كه ناگهان حضرت نرجس از نظرم ناپدید شد و او را ندیدم. گویا پرده ای میان من و او زده شده بود. پس فریادكنان بسوی حضرت امام حسن عسكری دویدم. آن حضرت فرمود: «برگرد ای عمّه! كه او را در جای خود خواهی یافت.»
پس من مراجعت نمودم و بعد از زمان كمی، پرده برداشته شد و نرجس خاتون را دیدم كه بر وی نوری است كه چشمم را خیره نموده و حضرت صاحب الامر را مشاهده كردم كه به سجده افتاده و انگشتان سبّابه خود را به طرف آسمان بلند كرده بود و می گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و انّ جدّی محمّد رسول الله و انّ ابی امیرالمؤمنین.» (یعنی: من شهادت می دهم كه نیست معبودی جز خداوند و به درستی جدّ من محمّد، فرستاده خداوند، و پدرم امیرالمؤمنین است.)

آنگاه یك یك امامان را شمرد تا اینكه به خود رسید، پس فرمود: «اللّهم انجزلی ما وعدتنی و اتمم لی امری و ثبّت وطاعتی و املاء بی الارض قسطاً وعدلاً.» (یعنی: خدایا وفا كن به آنچه كه به من وعده داده ای و امرم را تمام كن و قدمهایم را محكم گردان و به وسیله من زمین را پر از عدل و داد كن.)

در روایت دیگری آمده است: چون حضرت مهدی ، متولّد شد به زانو درآمده و دو سبابه خود را بلند نمود. آنگاه عطسه كرد و فرمود: «الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله عبداً ذكر الله غیر مستنكف و لا مستكبر.» (یعنی: سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است و درود خدا بر محمّد و آل او باد، بنده ای كه بدون هیچ ننگ و استكباری خدا را یاد كرد.)
آنگاه فرمود: «ظالمان گمان كردند كه حجّت خداوند باطل خواهد شد، اگر در سخن گفتن به من اجازه می دادند هر آینه شكّ زایل می شد.»
2-1- رفتن به عرش الهی و گفتگو با خدا

از امام حسن عسكری مرویست كه فرمود: «چون پروردگارم، مهدی این امّت را به من عطا فرمود، ملائكه او را فرستاد كه او را برداشتند و به سراپرده عرش بردند تا آنكه او در حضور قرب الهی ایستاد.

سپس خداوند به او فرمود: «مرحبا به تو ای بنده من كه دین مرا یاری می دهی و آنها را ظاهر می سازی!
سوگند خوردم كه به وسیله تو بگیرم و عطا كنم و به وسیله تو بیامرزم و عذاب نمایم. ای ملائكه! او را با مدارا و ملاطفت بسوی پدرش برگردانید و به او بگویید كه او در پناه و حفظ و حمایت و نظر عنایت من است تا آن زمان كه به وسیله او حقّ را برپا و ظاهر می نمایم و به وسیله او باطل را نابود می كنم.»
3-1- رشد و نموّ اعجاز انگیز امام زمان در كودكی

حكیمه خاتون می گوید: بعد از گذشت چهل روز از تولّد حضرت صاحب الامر ، ملائكه آن حضرت را بازگرداندند.
پس امام حسن عسكری من را طلبید. چون به خدمتش رسیدم، ناگاه آن كودك را دیدم كه در پیش روی او راه می رفت.
پس گفتم: «ای سیّد من! این پسر، دوساله است.»

حضرت تبسّمی كرد و فرمود: «بدرستی كه فرزندان انبیاء و اوصیاء هرگاه امام باشند، رشدشان غیر از رشد دیگران است و در هر ماه به اندازه یك سال دیگران رشد می كنند و در شكم مادرش سخن می گوید و قرآن می خواند و پروردگار خود را در زمان شیرخوارگی عبادت می كند و ملائكه، او را اطاعت می كنند و در بامداد و پسین بر او نازل می شوند.»
پس پیوسته در هر چهل روز، ملائكه آن كودك را برمی گرداندند تا آنكه، چند روز قبل از وفات امام حسن عسكری ، حضرت صاحب الامر ، مردی شده بود. من او را نشناختم و به امام حسن عسكری عرض كردم: «این چه كسی است كه دستور می فرمایی كه روبروی او بنشینم؟»

حضرت فرمود: این پسر نرجس است! این جانشین من است و بزودی من از میان شما می روم، پس سخن او را بشنو و امر او را اطاعت كن.»
پس بعد از چند روز امام حسن عسكری از دنیا رفت.
4-1- القاب و كنیه امام زمان
نام: محمد
كنیه: ابوالقاسم
امام زمان هم نام و هم كنیه حضرت پیامبر اكرم (ص) است. در روایات آمده است كه شایسته نیست آن حضرت را با نام و كنیه، اسم ببرند تا آن گاه كه خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب: مهدی، خاتم، منتظر، حجّت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از 180 لقب برای امام زمان بیان شده است.
منصب: معصوم چهاردهم، امام دوازدهم شیعیان و برپاكننده اولین حكومت واحده جهانی در دوره آخر الزمان.
تاریخ ولادت: نیمه شعبان سال 255 هجری.

برخی روز تولد آن حضرت را هشتم شعبان و برخی دیگر 23 رمضان دانسته اند.
سال تولد آن حضرت را نیز برخی 256 و برخی 258 دانسته اند.
محل تولد: سامرا (در سرزمین عراق كنونی).

نسب پدری: ابومحمد، حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب .
نام مادر: نرجس. نام اصلیِ وی ملیكه، دختر یشوعای، فرزند قیصر روم است. برخی گفته اند كه نام وی صیقل می باشد.
5-1- اختلافات ثبت شده در سال تولد آن حضرت

در مجملی از تاریخ ولادت و شمه از حالات آن جناب در حیات پدر بزرگوارش صلوات الله علیهما در ارشاد شیخ مفید مذكور است كه ولادت آنحضرت در شب نیمه شعبان سنه دویست و پنجاه و پنج بود. شیخ كلینی در كافی و كراچكی در كنزالفواید و شهید اول در دروس و شیخ ابراهیم كفعمی در جنه و جماعتی موافقت كردند ولكن شیخ مفید در مسارالشیعه سنه پنجاه و چهار گفته و در تاریخ قم تألیف حسن بن محمد بن حسن قمی مذكور است كه ولادت روز آدینه هشت روز از ماه شعبان گذشته و بروایتی شب آدینه یك نیمه از ماه شعبان برآمده سنه دویست و پنجاه و پنج از مادر در وجود آمده است و به روایتی سنه پنجاه و هفت و در شجره پنجاه و هشت و حسین بن حمدان خصینی روایت كرده در هدایه خود از

عیسی بن مهدی جوهری كه گفت بیرون رفتیم من و حسین بن غیاث و حسین بن مسعود و محجل بن محمد بن احمد بن الخصیب از حلا بسوی سر من رأی در سنه دویست و پنجاه و هفت پس از مداین رفتیم به كربلا پس زیارت كردیم ابی عبدالله را در شب نیمه شعبان پس ملاقات نمودیم برادران خود را كه مجاور بودند مرسید ما ابی الحسن و ابی محمد علیهما السلام را در سرمن رای و ما بیرون رفته بودیم بجهت تهنیت مولد مهدی پس بشارت دادند برادران ما ما را كه مولد پیش از طلوع فجر روز جمعه بود هشت روز از ماه شعبان گذشته تا آخر حدیث كه طولانیست و در آخر آن گفته كه من ملاقات كردم این هفتاد و چند نفر را و سئوال كردم از ایشان از آنچه خبر داد به من عیسی بن مهدی جوهری پس خبر دادند مرا به

تمام آنچه او خبرداد و ملاقات كردم در عسكر یكی از موالیان حضرت جواد و ملاقات كردم ریان غلام حضرت رضا و همه خبر دادند مرا به آنچه آنها خبر دادند ولكن جمعی دعوای شهرت كردند بر نیمه و شیخ طوسی و ابن طاوس دعائی نقل كردند در آن كه خواهد آمد در باب دوازدهم و در روز كه جمعه بود خلافی نیست و در سال خلاف شدیدیست و علی بن حسین مسعودی در اثبات الوصیه در پنجاه و شش گفته و لكن روایت پنجاه و پنج را ذكر كرده چنانچه بیاید و و احمد بن محمد فریابی (فاریابی) را وی تاریخ موالید ائمه علیهم السلام نصر

بن علی جهضمی كه در عصر ولادت بوده در پنجاه و هشت ضبط كرده و لكن اقوی قول اولیست بجهت روایت صحیحه كه شیخ ثقه جلیل ابومحمد فضل بن شاذان كه بعد از ولادت حضرت حجت و پیش از وفات حضرت عسكری وفات كرده در كتاب غیبت خود ذكر كرده و گفت حدیث كرد مرا محمد بن علی بن حمزه بن الحسین بن عبید الله بن عباس بن علی ابن ابی طالب گفت شنیدم از حضرت امام حسن عسكری كه می گفت متولد شد ولی خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و خلیفه من بعد از من ختنه كرده در شب نیمه ماه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج نزد طلوع فجر و اول كسیكه او را شست رضوان خازن بهشت بود با جمعی از ملائكه مقربین كه او را به آب كوثر و سلسبیل شستند.

فصل دوم
غیبت صغری
1-2- غیب چگونه است؟
باید گفت غیب بر دو قسم است:
1- غیب مطلق و 2- غیب نسبی

غیب مطلق آن غیبی است كه ابداً قابل ظاهر شدن نیست مثل ذات مقدّس خدا، و غیب نسبی آن غیبی است كه نسبت به بعضی از افراد در برخی از زمان ها غیب است، ولی نسبت به دیگران غیب نیست، و یا این كه این غیب ممكن است به حضور مبدّل گردد، مثل اینكه الآن واشنگتن برای ما غیب است از وضع آنجا و حوادث و قضایائی كه در آن شهر اتفاق می افتد بی خبریم ولی همین غیب برای كسانی كه الآن در واشنگتن هستند و حوادث و قضایای آن شهر را با چشم می بینند حضور است، یا وضع زندگی شما ده سال دیگر الآن برای شما غیب است، ولی هنگامی كه این ده سال سپری شد، وضع شما بعد از ده سال برای شما حضور می شود، البتّه آن غیبی كه جز خدا نمی داند و هیچ كس بر آن مسلّط نمی

شود، غیب مطلق است كه ذات مقدّس پروردگار باشد، ولی غیب نسبی برای افراد با وسائلی قابل درك است، مثلاً ممكن است الآن شما شهر واشنگتن را كه برایتان غیب است به وسیله تلویزیون ببینید و این غیب حضور می شود، یا به وسیله تلفن از حوادث آنجا در همین الآن آگاه شوید و این غیب برای شما حضور می شود، در مورد پیغمبر (ص) و امام (ع) قائل هستیم كه این امور (غیب نسبی) را آنها با نیروی خداداد و امواج آزاد روح درك می كنند و یا اینكه بر حسب ارتباط با خدا پروردگار آنها را از اینگونه امور آگاه می كند.

البتّه ما قائل هستیم غیب مطلق (یعنی ذات مقدّس پروردگار) برای آنها قابل درك نیست و هیچگاه بكنه خداوند پی نمی برند، و همان است كه خدا فرموده: وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلّا هو- در نزد خدا است كلیدهای غیب و آن را نمی داند مگر خود او.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir