توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد فلسفه ازدواج در اسلام دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد فلسفه ازدواج در اسلام  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد فلسفه ازدواج در اسلام،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد فلسفه ازدواج در اسلام :

فلسفه ازدواج در اسلام

چكیده:
بهترین راه شناسایی یك پدیده، مطالعه‌ی فرانگر و بررسی در محمل‌های گوناگون است. شناخت همه‌جانبه و كشف فلسفه‌ی ازدواج نیز میسّر نمی‌باشد، مگر در پرتو تطبیق و مقایسه. یكی از ابعاد مؤثر و حایز اهمیت این تطبیق، مقایسه‌ی ازدواج در دو آیین آسمانی اسلام و مسیحیت است. از این رو نوشتار حاضر، به بررسی تطبیقی علل و چرایی، جایگاه و اهداف ازدواج در اسلام و سپس

در مسیحیت می‌پردازد و در آخر یافته‌های حاصل را مورد مقایسه قرار می‌دهد. مهمترین دستاورد این تطبیق عبارت است از این‌كه هر دو آیین، تنها راه مشروع تأمین نیاز جنسی، ایجاد نسل پاك و تأمین محبت را در پرتو ازدواج و خانواده می‌دانند؛ با این تفاوت اساسی كه رهبانیت و تجرد نسبت به ازدواج در آیین مسیحیت از جایگاهی ویژه برخوردار است؛ در حالی كه در دین مبین اسلام، تجرد و رهبانیت امری كاملاً مردود است و برخلاف مسیحیت عامل تقرب به خداوند محسوب نمی‌شود؛ بلكه این ازدواج است كه زمینه‌ساز تكامل و تقرب الهی خواهد بود.

واژگان كلیدی:ازدواج، اسلام، مسیحیت، عزوبت، رهبانیت، خانواده.

كلام خداوند و سخن وحی نه تنها با پیام و محتوای عالی و نغز خود راهنمای حق جویان و حقیقت‌طلبان است، بلكه در ارائه‌ی حقایق آیینی و معرفی راه و روش نیز راهنمایی بی‌بدیل و بی‌همتا است. یكی از روش‌های قرآن در اعطای بصیرت و ایجاد بینش، مقایسه‌ی دو سوی موضوعات است. آن‌گاه كه قرآن آگاهان را در برابر جاهلان قرار می‌دهد و استفهام معرفتی ارائه می‌نماید، همین شیوه از بصیرت‌آفرینی را به كار می‌گیرد: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین

لایعلمون»(زمر، 9) هم‌چنان‌كه با مقایسه‌ی نابینا و بینا و اهل ایمان و عمل صالح با انسان بدكار «و ما یستوی الاعمی و البصیر و الذین امنوا و عملوا الصالحات و لا المسئ» (غافر، 58) روشی دیگر جهت نیل به علم و معرفت را به آدمیان می‌آموزد و در پرتو تطابق و تناظر، حوزه‌های ناگشوده‌ی معرفت را به روی انسان‌ها می‌گشاید.

مطالعه‌ی تطبیقی در كنار دیگر روش‌های مطالعه، از جایگاه ویژه و منحصر به فردی برخوردار است. روی آورد مستقیم در شناخت یك پدیده و بررسی یك مسئله، محقق و مخاطب را از آگاهی نسبت به ابعاد متعدد موضوع محروم كرده و هر دو را به سطحی‌نگری مبتلا می‌نماید و در نهایت به از دست دادن فهم عمیق می‌انجامد ولیكن مطالعه‌ی مقایسه‌ای و تطبیقی، محقق و مخاطب را از حصرگرایی رها ساخته و ابعاد ناپیدای موضوع مورد نظر را در خلال مقایسه فرا روی وی می‌گشاید.

روش شناسی تحقیق

ـ تعریف مسئله
ـ تحدید دامنه‌ی تطبیق
ـ تبیین دو قطب تطبیق
ـ استقصای وجوه و موارد تمایز و تشابه دو قطب تحقیق در دامنه‌ی تعیین شده
ـ تبیین موارد و مواضع خلاف و وفاق در دو قطب مورد نظر
ـ ریشه یابی موارد وفاق و خلاف

بر این اساس، رئوس مباحث مطروحه در این مطالعه را می‌توان این‌گونه طبقه‌بندی نمود:

الف- تبیین مسئله

چنان‌كه واضح است، اسلام و مسیحیت[i] دو دین برجسته‌ی الهی و آسمانی هستند و هر دو مدعی اصلاح و تربیت بشر و هدایت انسان به سمت كمال و تعالی می‌باشند و «ازدواج» نیز یكی از عوامل و شاید برجسته‌ترین و موثر‌ترین عامل در رهسپاری انسان به سوی كمال و تعالی است. لذا این دو آیین آسمانی باید در این مورد سخنی و پیامی برای رهروان خود داشته باشند تا از رهگذر ازدواج صحیح و مناسب، مسیر ترقی و كمال را به روی پیروان خود بگشایند؛ چرا كه نمی‌توان دین و مسلكی را یافت كه در مورد مؤثرترین عامل سعادت و كمال آدمی، حرف و سخنی نداشته باشد.

از این جهت، برای آشنائی همه جانبه با اهداف، جایگاه و فلسفه‌ی ازدواج، بهترین محمل مقایسه ومطالعه‌ی تطبیقی، این دو آئین آسمانی است. برخی از سؤالات مطرح شده در مقام تطبیق، به قرار ذیل است:

1- آیا هر دو دین اسلام و مسیحیت به یك اندازه به ازدواج اهمیت می‌دهند؟
2 – آیا هر دو دین از یك دیدگاه به ازدواج نگاه می‌كنند و از آن یك تعریف و جایگاه ارائه می‌دهند؟
3- آیا هر دو دین بر اساس یك راهكار از این عامل برای سعادت بهره می‌گیرند؟
4- آیا هر یك با هدفی خاص به ازدواج روی می‌آورند و هدف مخصوص خویش را تعقیب می‌كنند یا اهداف یكسان و مشترك دارند؟

5- آیا وظایف و كاركردهایی كه برای ازدواج بیان می‌شود و از آن انتظار می‌رود، در هر دو دین اسلام و مسیحیت یكسان است یا تفاوت دارد؟

ب- تعیین دامنه‌ی بحث در محدوده‌ی تطبیق و مقایسه

اسلام و مسیحیت همانند دیگر ادیان الهی، مجموعه‌ای متشكل از عقاید، معارف، احكام و مقرّرات می‌باشند. افزون بر این، هر یك از بخش‌های فوق، خود از قلمرویی وسیع برخوردارند. از آن‌جا كه نوشتار حاضر، در صدد انجام یك تحقیق مقایسه‌ای است، در ابتدا باید معین شود كه در موضوع مورد بحث، چه بخشی از مباحث ازدواج در اسلام و مسیحیت با هم مقایسه می‌شوند؛ زیرا ازدواج یك موضوع چند بخشی است و باید محدوده‌ی مقایسه در ذیل بحث مشخص شود:

ـ آیا احكام ازدواج در این دو دین بررسی می‌شود؟ كدام بخش از احكام؟ احكام عقد یا طلاق و; یا مبانی اعتقادی این دو دین در مورد ازدواج مورد مقایسه قرار می‌گیرد؟ روشن است كه تا محدوده مقایسه معین نشود یا مقایسه‌ای اصلاً صورت نمی‌پذیرد و اگر هم ممكن گردد، ثمره علمی در پی نخواهد داشت و به جواب سؤالات و حل مشكل منتهی نخواهد شد.

در این نوشتار، منظور از اسلام، همانا قرآن كریم، احادیث و روایات اولیای دین می‌باشد و مقصود از مسیحیت، كتاب مقدس و برداشت‌های مستند به این كتاب است. لذا در بحث حاضر، به مشتركات مسلمانان توجه می‌شود و كمتر به اختلاف مذاهب پرداخته می‌شود؛ همان‌گونه كه در مسیحیت نیز به پراكندگی مذاهب و فرق آن توجهی نكرده و به مشتركات پرداخته می‌شود و در صورت اختلاف با مذهبی خاص، موضوع اختلاف به طور دقیق بیان می‌شود.
در این‌جا محور اصلی مقایسه «ازدواج» در اسلام و مسیحیت است كه مبتنی بر سه بحث ذیل است:

– علل و فلسفه‌ی ازدواج در اسلام و مسیحیت
– اهمیت و جایگاه ازدواج در اسلام و مسیحیت
– اهداف ازدواج در اسلام و مسیحیت

در ابتدا توصیف ازدواج در سه محور فوق از دیدگاه اسلام و سپس همان سه محور از دیدگاه مسیحیت مورد بررسی قرار می‌گیرد و سرانجام در مقام تطبیق به محورهای ذیل پرداخته می‌شود:
ـ استقصای نقاط و وجوه اشتراك اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور معین شده.
ـ استقصای موارد و نقاط افتراق اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور معین شده.
ـ ریشه‌یابی موارد وفاق و خلاف اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور فوق، بر اساس مبانی اعتقادی، زمینه‌های تاریخی ادله و روی‌آوردها، روش‌ها و لوازم آن در اسلام و مسیحیت.

ازدواج در اسلام

الف- فلسفه ازدواج در اسلام
از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یك قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است. (رك. نجفی، 1365: ج29، صص8-5) این پیمان و قرارداد افزون بر این‌كه از استحكام خاص برخوردار است، «میثاقاً غلیظاً» (نساء، 21) دارای یك ارزش و منزلت الهی و خدایی ویژه می‌باشد و در سطح دیگر قراردادهای اجتماعی قرار نمی‌گیرد تا صرفاً از قواعد عمومی آن قراردادها پیروی كند. شاید بتوان گفت: قویترین پیمان و مقدس‌ترین قرارداد است كه آدمی با اعتماد به آن، والدین و خواهر و برادر خود را رها كرده و راضی می‌شود با فردی كه شناخت زیادی از وی ندارد، هم پیمان شود و همه‌ی دارایی خود را با او به مشاركت گذارد. گویا به همین جهت است كه در روایات از این قرارداد به «قلاده» تعبیر شده و هشدار داده شده است كه متوجه باشید عنان اختیار خود را به دست چه كسی می‌دهید. (رك. الحرالعاملی، 1403ق: ج14، ص17) و چه كسی را كنار خود قرار می‌دهید و شریك مال و دین و اسرار خویش می‌سازید. (همان: ص14)

اینك باید دید كه اسلام این پیمان وثیق را به چه قصدی پی می‌ریزد و بر آن اهتمام می‌ورزد؟ لیكن قبل از بیان علل و فلسفه ازدواج، ذكر یك نكته ضروری است و آن تفاوت «فلسفه و چرایی» با «هدف یا اهداف» است كه این دو چه سان در این بحث از یكدیگر منفك شده‌اند؟ مقصود از هدف، وضعیت مطلوبی است كه به طور آگاهانه سودمند تشخیص داده شده و برای تحقق آن تلاش می‌شود (اعرافی، 1376: ص5) ولی در «علت یا فلسفه» نسبت به انتخاب آگاهانه، تلاش

هدفمند و تأثیر اراده‌ی انسانی در تحقق آن هیچ توجهی نیست؛ یعنی علت وقوع یك پدیده می‌تواند عاملی غیر انسانی باشد؛ ولی اهداف همیشه با اراده نیرویی انسانی و هدفدار محقق می‌شود. در این نوشتار نیـز اهـداف ازدواج با تـلاش انسان‌هـایی كه ازدواج نموده‌انـد فـراهم می‌شـود و باید این‌چنین باشد؛ در حالی كه وقتی از علل تشریع ازدواج سخن گفته می‌شود، توجهی به اراده‌ی انسانی در تأمین آن‌ها نمی‌باشد؛ به عنوان مثال چه بخواهیم و چه نخواهیم فلسفه‌ی ازدواج، پاسخ به ندای فطرت و تأمین آرامش است.

تشریع ازدواج و ترغیب به آن در اسلام، از یك علت و فلسفه‌ی اساسی و از چندین چرایی فرعی و غیر اساسی برخوردار است. بر این اساس، می‌توان این علل را به دو دسته اساسی و فرعی تقسیم نمود:

1- علت اساسی تشریع ازدواج

علت اساسی تشریع ازدواج، پاسخ به ندای فطرت و نیازهای (روحی، روانی، جسمی) طبیعی انسان است. تمام قوانین و مقرّرات اسلام، از زیر ساخت‌های فطری و طبیعی به ودیعه نهاده شده در نهاد انسان، سرچشمه می‌گیرند. این قوانین و مقرّرات به شكلی برآورنده‌ی نیازها‌ی فطری و طبیعی انسان هستند و در پرتو این قوانین، سلامت و رشد آدمی تضمین می‌شود. فلسفه‌ی اساسی و بنیانی ازدواج همانند تمام احكام و مقرّرات آن، پاسخ به ندای فطرت خداجوی انسان

است. ازدواج از این روی در اسلام، تشریع و مورد ترغیب قرار گرفته است كه می‌تواند به نیازهای فطری آدمی پاسخ شایسته داده و سلامت و تعالی وی را زمینه‌سازی نماید. لذا افرادی كه از ازدواج روی می‌گردانند، در واقع به طور ناخودآگاه با فطرت و طبیعت خود به جنگ برخاسته‌اند. در نتیجه، چون برخلاف فطرت و نیاز طبیعی حركت می‌كنند، با دشواری و مشكلات فراوان مواجه

می‌شوند و از مسیر اعتدال و جاده‌ی تكامل و رشد خارج می‌شوند. (رشید پور، 1376: ص 8)

2- علل فرعی تشریع ازدواج

– تأمین آرامش روح و روان و سكون دل و جان
از جمله علل ازدواج در دیدگاه اسلام، تأمین آرامش و سكون است. «من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها و;» (روم، 21)، «از نشانه‌های خدا این است كه از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در كنار آن‌ها آرامش بیابید.» این آرامش از این‌جا ناشی می‌شود كه این دو جنس مكمل یكدیگر و مایه‌ی شكوفایی و نشاط و پرورش یكدیگر می‌باشند. (مكارم شیرازی، 1368: ج16، ص391)

– حفظ نوع بشر

از دیگر علل تشریع ازدواج در اسلام همانا حفظ نوع بشر در قالب توالد و تناسل سالم و مشروع می‌باشد. این علت تا به آن حد مورد نظر اسلام است كه روایات نقل شده از اولیای دین، فرزندآور بودن را از صفات شایسته زنان برای ازدواج می‌شمارد (عندلیب، 1422ق: ج1، ص140) و فرزند داشتن را مایه بركت می‌داند. (كلینی، 1367: ج5، ص474، ح2)

– حفظ دین

ازدواج نوعی تأثیر در تأمین مصونیت از انحراف‌ها، كژی‌ها و لغزش‌ها دارد و همین حالت موجب فراهم شدن جایگاهی متفاوت با قبل برای شخص مزدوج می‌شود و نوعی، فضیلت، برتری و دوری گزیدن از تخلفات را به همراه دارد و تقید فرد را به فضایل، آداب دینی و معنوی بیشتر می‌سازد. گویا از همین روی اولیای دین می‌فرمایند: «كسی كه ازدواج كند، نیمی از دین خود را حفظ نموده است.» (الحر العاملی، 1403ق: ج14، ص5) یا در سخنی نورانی و نغز، پیامبر رحمت(ص) می‌فرمایند: «مردان مجرد را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیك و ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد كند.» (مشكینی، 1366: ص14)

– رشد شخصیت و احساس مسئولیت اجتماعی

مسئولیت‌پذیری و بیرون آمدن از حصار خودبینی و طبیعت فردی و متعهد شدن در برابر دیگران و به دنبال آن فراهم شدن زمینه‌ی رشد اجتماعی، از دیگر علل و فلسفه‌های تشریع ازدواج است. این تأثیر را در هیچ عمل و رفتار فردی و اجتماعی دیگر نمی‌توان سراغ گرفت. انسان تنها در پرتو ازدواج می‌تواند به شخصیت اجتماعی خود دست یابد و پختگی شخصیت پیدا كند. (مكارم شیرازی،

1368: ج14، ص465) ازدواج اولین مرحله‌ی خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا كردن شخصیت انسان است. (مطهری، 1362: صص252-251) اگر راهی غیر از این برای رسیدن به این مطلوب وجود داشت، به طور یقین اسلام آن را معرفی می‌نمود. این پختگی جز در پرتو ازدواج و تشكیل خانواده پیدا نمی‌شود.

ب- اهمیت و جایگاه ازدواج در اسلام

1- محبوبیت ازدواج نزد خداوند
ازدواج از منظر اسلام بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب موكد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود (مشكینی، 1366: ص10) و مانند هر عمل مستحب بر انجام آن ثواب و پاداش دنیوی و اخروی مترتب می‌شود؛ چرا كه مورد طلب و درخواست الهی واقع شده است: «وانكحوا الایامی منكم و الصالحین من عبادكم و امائكم ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم» (نور، 32) هر عملی كه مورد درخواست اولیای دین

واقع شود، نشان از فضیلت و رجحان آن عمل در دیدگاه اولیای دین دارد و از مطلوبیت ذاتی آن عمل حكایت می‌كنـد. لذا در منظر اسلام، ازدواج عملی مطلوب درگاه الهی و مستحب موكد شمرده می‌شود و انجام دهنده‌ی آن مستحق ثواب و پاداش الهی است.

2- ازدواج، پیمانی مقدس

در حالی‌كه برای بیان اهمیت ازدواج، مطلوبیت ذاتی و الزام استحبابی آن در اسلام كفایت می‌نماید، اما قداست ویژه آن در بارگاه الهی خود شاهد دیگری بر این اهمیت و جایگاه خاص است. به بیانی دیگر، افزون بر الزام الهی در ازدواج كه خود به صورت غیر مستقیم از اهمیت ازدواج حكایت می‌كند، در برابر برخی مكاتب و مذاهب كه با نگاهی حیوانی، دنیوی و فرو افتاده به ازدواج می‌نگرند و فضیلت انسانی را در ترك ازدواج می‌جویند، اسلام برای ازدواج جایگاهی قدسی قائل

است. اسلام ازدواج را از مجموعه‌ی رفتارهای برخاسته از شهوت و تمایلات حیوانی خارج نموده و در پایگاه قدسی خاص، آن را معركه‌ی فضیلت‌جویی معرفی می‌نماید و به انسان‌ها توصیه می‌كند كه فضائل را در این وادی جستجو كنند. لذا ازدواج را موجب آبادانی خانه‌ها می‌داند و می‌فرماید: هیچ چیزی نزد خدا محبوب‌تر از خانه‌ای كه با ازدواج آباد می‌شود، نیست: «ما من شیء احب الی الله من بیت یعمر بالنكاح» (الحرالعاملی، 1403ق: ج14، ص8)

افزون بر روش‌های فوق، اسلام در مقام بیان اهمیت ازدواج، از دریچه‌های مختلف به آن نگاه می‌كند و بر اساس نقشی كه برای ازدواج قائل است، اهمیت و جایگاه آن را گوشزد می‌نماید. بنابراین، بر پایه نقش‌هایی كه اسلام برای ازدواج در نظر گرفته است، اهمیت ازدواج مشخص می‌شود.

3- ازدواج، فضیلت بخش عبادت‌ها و اعمال

در اسلام، افزون بر این‌كه ازدواج خود عملی ارزشمند و مورد پسند خداوند تلقی می‌شود، بلكه موجب ارزشمند‌ی دیگر اعمال و به خصوص عبادات افراد نیز خواهد بود؛ یعنی ازدواج سبب می‌شود عبادت فرد متأهل از فضیلت برتری نسبت به فرد مجرد برخوردار باشد. این برتری گاه بدان مرتبه می‌رسد كه هفتاد ركعت نماز انسان مجرد نمی‌تواند با دو ركعت نماز انسان متأهل برابری كند: «ركعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین ركعه یصلیها اعزب» (همان: ج14، ص6، ح1) و حتی اگر فرد مجرد تمام شب‌ها به نماز و روزها را به روزه مشغول باشد، باز هم نمی‌تواند در فضیلت با دو

ركعت نماز شخص متأهل هم‌ترازی كند: «الركعتان یصلیهما رجل متزوج افضل من رجل اعزب یقوم لیله، و یصوم نهاره;» (همان: ص7، ح4) در برخی تعابیر شخص متأهلی كه خوابیده است، فقط به عنوان این‌كه متأهل است بر انسان مجردی كه روزه‌دار و نمازگزار است، برتری دارد، «المتزوج النائم افضل من الصائم القائم العزب.» (قمی، 1403ق: ج1، ص561)

4- ازدواج، مایه بركت و موجب خیر

از جمله تعابیر رسا و نغز اسلام در بیان اهمیت ازدواج، همانا بیان ثمرات و فواید مادی و معنوی مترتب بر آن است. با این روش، هم جایگاه ازدواج را نزد خداوند بیان می‌كند و هم انسان‌ها را به انجام آن ترغیب می‌نماید. بر همین اساس، در مكتب اسلام، ازدواج مایه‌ی فزونی رزق و روزی و سبب زیادی ثروت معرفی شده (همان: صص25-24، ح3؛ عندلیب، 1422ق: ص190) و موجب به تاخیر افتادن مرگ و بلندی عمر، دانسته شده است. (مجلسی، 1403ق: ج5، ص311) به هنگام ازدواج ابواب آسمان گشوده و رحمت الهی به زمین فرو می‌ریزد.

5- ازدواج، سیره‌ی عملی انبیا و اولیای دین

همان‌گونه كه در بین انسان‌ها مرسوم است، از جمله راه‌های نشان دادن اهمیت یك عمل و ترغیب مردم به انجام آن به عنوان یك الگوی اجتماعی، انجام آن عمل توسط انسان‌های برجسته و شاخص آن جامعه همانند معلمان، مربیان، متولیان و حاكمان است. در این‌جا هم اسلام برای بیان جایگاه ازدواج و ترغیب مردم به آن، اعلام می‌كند كه ازدواج سیره و روش اولیا و انبیا است. اگر شما می‌خواهید در زمره‌ی ائمه هدی و حضرات معصومین(ع) باشید، پس همانند آن‌ها عمل كنید و به آن‌ها تأسی نمایید. از این رو، در دین اسلام، پیامبر این آیین حنیف، به مسلمانان گوشزد می‌نماید كه اگر دوست دارید، پیرو سنت و مرام من باشید، ازدواج كنید و توجه داشته باشید كه اگر از

ازدواج روی گردانید، نمی‌توانید از پیروان آیین من باشید: «فان التزویج سنه رسول الله (ص) فانه كان یقول من كان یحب ان‌یتبع سنتی فان من سنتی التزویج» (الحر العاملی، 1403ق: ج14، ص3، ح6) و در كلامی دیگر با صراحت بیشتر ازدواج را سنت خویش قرار داده و ترك آن را خروج از دایره‌ی

سنت نبوی بیان فرموده‌اند: «النكاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی» (مجلسی، 1403ق: ج103، ص220) در برخی تعابیر این اهتمام آن‌قدر شدت پیدا می‌كند كه پیامبر خدا می‌فرماید: «هر كه می‌خواهد بر فطرت من (دین فطری) باشد، باید طبق سنت من رفتار كند، یكی از سنت‌های من ازدواج است.» (مشكینی، 1366: ص21) گویا ازدواج نكردن برابر با خروج از فطرت و دین رسول خاتم(ص) است.

ج- اهداف ازدواج از دیدگاه اسلام

اسلام در پرتو تشریع ازدواج، اهداف و انتظاراتی را تعقیب می‌نماید و از مزدوجین نیز توقع و انتظار دارد تا این اهداف را فراهم آورند. به بیانی دیگر، در اسلام افزون بر این‌كه ازدواج به خودی خود می‌تواند هدف قرار بگیرد‌‍‍و به تعبیری مطلوبیت ذاتی دارد، از مطلوبیت غیری نیز برخوردار است و برای رسیدن به اهدافی خاص مورد ترغیب و تشویق قرارگرفته است. از مردان و زنانی كه با هم پیمان همسری می‌بندند، می‌خواهد در مسیر این پیمان الهی و آسمانی، به این مقاصد و اهداف لباس

تحقق بپوشانند. از دیدگاه اسلام با فراهم آمدن این اهداف، هم زمینه‌ی شكوفایی توان نهفته و استعداد بالقوه در نهاد انسان مهیا می‌شود و هم ذخیره‌ای گران و سرمایه‌ای بی‌پایان و جاودان‌‍(مانند تربیت نسل پاك و فرزند صالح) به بشریت ارزانی می‌شود. لذا اگر ازدواجی به اهداف بیان شده نرسد یا مسلمانان مزدوج، این اهداف را فراهم نیاورند، نه تنها زمینه‌ی شكوفایی استعداد به ودیعه نهاده را تباه كرده‌اند، بلكه سرمایه‌ای جاودان را برباد داده‌اند؛ در حالی‌كه اسلام به هیچ یك از این دو خسران رضایت نمی‌دهد. بر ایـن اسـاس مشاهده می‌شـود، اسـلام در

شـرایط انتخاب همسـر، آیین ازدواج و;، توصیه‌هایی را ارائه می‌نماید كه تمام این دستورات و توصیه‌ها به منظور رسیدن به این اهداف بیان شده‌اند. شدت اهتمام اسلام به رعایت این دستورات وتوصیه‌ها نشانه‌ی آن است كه اسلام هرگز به از دست دادن این اهداف رضایت نمی‌دهد و نمی‌پسندد كه ازدواجی انجام پذیرد، ولی اهدافش تأمین نشود.

تذكر این نكته خالی از فایده نیست كه اسلام با بیان اهداف تعریف شده برای ازدواج، مسلمانان را از برخی اهداف نابجا و ناپسند برحذر می‌دارد و سخت هشدار می‌دهد كه مبادا برای رسیدن به اهدافی غیر از آن‌چه بیان شد یا به غرض نیل به اهدافی كه با فلسفه و جایگاه ازدواج در تعارض است، به سراغ ازدواج بروند.

پس اسلام از ازدواج، اولاً اهدافی خاص و معین را تعقیب می‌نماید و برای نیل به اهداف مطلوب در مراحل مختلف انجام ازدواج تدابیری را اندیشیده است و با توجه به شدت اهتمام به این تدابیر و توصیه‌ها هرگز به از دست دادن این اهداف رضایت نمی‌دهد. ثانیاً، اهداف ناثواب و نابجا را مردود می‌شمارد و مسلمانان را از این گونه ازدواج‌ها كه به این نوع اهداف ختم می‌شود، منع می‌كند.

در بررسی متون دین اسلام، اهداف ازدواج به دو دسته تقسیم می‌شوند: اهداف مستقیم و بدون واسطه و اهداف غیرمستقیم و با واسطه. اهداف مستقیم ازدواج كه در ذیل آن، اهداف غیر مستقیم قرار دارند، به قرار ذیل است:

1- تشكیل خانواده

از جمله اساسی‌ترین اهداف اسلام از ازدواج، تشكیل خانواده است. اسلام با تعیین این هدف، به مسلمانان این پیام را تفهیم می‌كند كه تمام علل و چرایی‌های ازدواج مانند پاسخ به نیاز‌های روحی، روانی، شناختی و جسمی و حفظ نوع بشر و تولید نسل سالم و پاك و; باید در چهارچوبی تعریف شده و در قالب كانونی به نام خانواده تأمین و فراهم شود.

پس خانواده آن كانون محبت، عاطفه و لطفی است كه با ازدواج پی‌ریزی می‌شود و از محبوب‌ترین و عزیزترین كانون‌ها نزد خداوند است كه هرگز بنایی با این جایگاه ویژه و رفیع بنا نشده است: «ما بنی فی الاسلام بناء احب الی الله ـ عزّوجلّ ـ و اعز من التزویج.»

اگر ازدواجی انجام پذیرد، ولی به تشكیل این كانون مهر و محبت منتهی نشود و صرفاً عقد و قراری بین دو انسان باشد، چنین ازدواجی شاید از دیدگاه عرفی و حقوقی یك ازدواج صحیح باشد، ولی از دیدگاه اسلام – به ویژه تربیت اسلامی- ازدواجی مطلوب و مورد پسند نیست؛ هر چند به تولید نسل و بر آوردن برخی نیازهای جسمی و; بیانجامد.

با این بیان مشخص می‌شود كه چرا این هدف از اولین و اساسی‌ترین اهداف ازدواج است؛ چرا كه بدون این هدف، تأمین دیگر اهداف، ناممكن است یا به صورت ناقص فراهم می‌شود. اندكی تأمل در این معنا، آن را از اثبات بی‌نیاز می‌سازد. واضح است كه اسلام به هیچ یك از این دو رضایت نمی‌دهد.
اسلام، خانواده را به عنوان یك هدف واسطه‌ای در نظر می‌گیرد تا در پرتو آن به اهداف بعدی خود نایل آید. در واقع از دیدگاه اسلام تنها با تشكیل خانواده می‌توان به اهدافی خاص دست یافت و هیچ مسیری برای رسیدن به آن اهداف، جز از طریق خانواده وجود ندارد. به عنوان مثال، تأمین محبت و مودت، یكی از اهداف اسلام از ازدواج است؛ اما این هدف به صرف ازدواج و تنها از طریق این قرارداد و پیمان به دست نمی‌آید. از دیدگاه اسلام، محل ارزانی نمودن محبت و مودت تنها

كانون گرم خانواده است. اگر اسلام به محبت فرزندان اهمیت می‌دهد و بوسیدن آنان را موجب رحمت و حسنه می‌شمارد (رك. عندلیب، 1422ق: ج1، ص162، ح342)، آن را در كوچه و برزن نمی‌جوید؛ بلكه در كانون خانواده تعقیب می‌نماید. در این‌جا نكته‌ای اجتماعی قابل ذكر است كه اگر اسلام به محبت بر ایتام اهتمام دارد و مسلمانان را به آن ترغیب می‌نماید، هرگز آن را جز از طریق خانواده نمی‌طلبد. هر مسلمانی از نظر اخلاقی، موظف است یتیمی را در خانه و خانواده خود

تربیت كند و در خانواده به او محبت نماید؛ نه آن‌كه در خیابان با مشاهده‌ی یك یتیم دست ترحم بر سر وی بكشد. بی‌تردید، این شكل یتیم‌نوازی، ضررش بیش از نفع آن است و آن نوازش از صد نیش زبان برای آن یتیم دردناك‌تر است. یتیم‌خانه ساختن، تحفه‌ی فرهنگ غیر اسلامی است كه دامن‌گیر مسلمانان شده است.

چنان‌كه بیان گردید، خانواده خود در پرتو ازدواج تشكیل می‌شود و از جمله اهداف بی‌واسطه ازدواج، تشكیل خانواده است. اما اهداف با واسطه‌ی ازدواج به قرار ذیل است:

– محبت و مودت نسبت به همسر و فرزندان

قرآن كریم با انتساب «آرامش و سكون» به ازدواج، آن را هدف مستقیم ازدواج بیان می‌نماید: «خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیهاً ;» (روم، 21) بر طبق این معنا، هدف از ایجاد زوجیت با همسرانی از جنس خود، همانا «آرامش و سكون» است؛ ولی آن‌گاه كه از«مودت و رحمت» به

عنوان اهداف بعدی نام می‌برد، آن‌ها را در یك ظرف ارتباطی می‌جوید و لذا با لفظ «بینكم» این هدف را بیان می‌كند. از این شكل بیان می‌توان به دست آورد كه «آرامش و سكون» هدف مستقیم و «محبت و مودت»، هدف غیر مستقیم ازدواج هستند و در یك شكل ارتباطی خاص، به نام خانواده تعقیب می‌شوند. پس «مودت و محبت» نیز از جمله‌ی اهداف ازدواج هستند كه در قالب روابط خانوادگی (بینكم) قرار می‌گیرند.

اسلام تنها به نیازهای جسمی انسان‌ها توجه ندارد، بلكه به نیازهای روحی، روانی و معنوی انسان‌ها نیز توجه دارد. یكی از این نیازها، نیاز به محبت و مهربانی است. این نیاز را اسلام در خانواده تأمین می‌نماید. لذا از جمله اهداف مستقیم ازدواج، تشكیل خانواده و از جمله اهداف با واسطه‌ی آن، تأمین محبت، مهربانی و مودت همسران و فرزندان نسبت به یكدیگر و دیگران است

. این اهداف باید در فضای خانواده فراهم شود. اگر خانواده به بر آوردن این نیاز اقدام نمود، جامعه لبریز محبت می‌شود و هرگز دچار كمبود و كاستی در محبت نخواهد شد و از تمام مفاسد این كاستی در امان خواهد ماند.

– تولید مسلمان كارآمد

در ابتدا لازم به یادآوری است كه پرورش نسل پاك و برخوردار از طهارت، هدف مستقیم ازدواج است و برای رسیدن به آن، ازدواج تنها راه است تا در پرتو عقدی شرعی، نسلی پاك و سالم تولید شود؛ لذا این هدف جزء اهداف مستقیم ازدواج بیان می‌شود. اما اسلام تنها به تولید كمی مسلمانان فارغ از فاكتورهای كیفی بسنده نمی‌كند؛ بلكه درصدد پرورش انسان‌هایی آگاه و كارآمد است و این هدف همانند اهداف پیشین تنها از رهگذر خانواده به دست می‌آید؛ چرا كه عواملی بیش از ازدواج در رسیدن به آن نقش دارند و ازدواج تنها زمینه‌ساز آن است. براین اساس مشاهده می‌شود كه اسلام برای رسیدن به این هدف، مسئولیت‌های فراوانی را بر عهده‌ی خانواده می‌گذارد. بی‌تردید هر مسئولیت سپاری برای رسیدن به هدفی انجام می‌گیرد. در این‌جا نیز این مسئولیت‌ها به منظور نیل به «تولید نسل آگاه و مسلمان كارآمد»، بر عهده‌ی خانواده نهاده شده است. از جمله‌ی مسئولیت‌های سپرده شده به خانواده، همانا دانش آموختن (نك. عندلیب، 1422ق: ج2، ص31، ح1619)، قرآن آموختن (نك. همان: ج1، ص502، ح1482)، آموزش عقاید، احكام و مقررات دین (نك. همان: ج2، ص29، ح1608)، حرفه‌آموزی (همان: ج2، ص33، ح1628) آموزش آداب و سنن

مسلمانی (همان: ج2، ص85، ح1789) و; است. گرچه امروز، برخی از این وظایف را دولت یا نهاد‌های دیگر اجتماعی بر عهده دارند، ولی این موجب سلب مسئولیت از خانواده نمی‌شود. لذا با وجود تعهد این سازمان‌ها و نهادها، در صورت عدم فراهم شدن اهداف فوق، خانواده مسئول شناخته شده و مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد. هم‌چنان كه اگر این نهاد‌ها آموزش‌های فوق را بر اساس منابع و آموزه‌های اسلام ارائه نكنند، خانواده مسئول خواهد بود. مقصود آن است كه این

آموزش‌ها به هدف تولید مسلمان آگاه و كارآمد منتهی شود وگرنه ضرورتی برای سنگین ساختن بار مسئولیت خانواده وجود ندارد.
با انجام این مهم، اهداف بعدی همانند: شكوفاسازی استعدادها، ایجاد روحیه‌ی تعاون، همكاری، همدلی و همراهی، تأمین سعادت فردی، پرورش حس مسئولیت‌پذیری، رشد و تكامل شخصیت انسانی، هدایت به حق و حقیقت‌طلبی كه خود از اهمیت خاصی در دیدگاه اسلام بر خوردار است، نیز فراهم می‌شود. پس اسلام هیچ هدفی را فراموش نكرده و در پرتو خانواده به تمام اهداف خود از ازدواج دست می‌یابد. به این ترتیب و بر این اساس، جایگاه اهداف و ارتباط و تعامل آن‌ها با یكدیگر و تأثیر و تأثر آن‌ها نیز معین می‌شود كه اسلام احساس تعهد را در برابر دین، ارزش‌های دینی و انسانی می‌خواهد، همان‌گونه كه رشد و تكامل انسان و شكوفاسازی استعدادها، همدلی و تعاون و; را فارغ از تعهد دینی نمی‌جوید. اسلام اهداف خود را از ازدواج، كه همان تربیت انسان كامل كار آمد مسلمان است، در خانواده، آن هم در خانواده‌ای بناشده بر پایه‌ی تعالیم اسلام می‌طلبد.

2- پرورش نسل سالم و پاك

از جمله اهداف مهم و خطیر اسلام از ازدواج، پرورش نسل سالم و پاك است. اسلام اگر خواهان بنای مدینه‌ی فاضله می‌باشد كه این‌گونه نیز هست و اگر در اندیشه سعادت جامعه‌ی انسانی است كه این‌چنین می‌باشد و اگر; این مهم جز با تربیت انسان‌های سالم و پاك ممكن نمی‌شود. بنابر اندیشه‌ی اسلام، هرگز بی‌وجود انسان‌های سالم و پاك، نمی‌توان جامعه‌ی پاك بنا نمود و مدینه‌ی فاضله پی‌ریزی كرد و جز از رهگذر ازدواج، نمی‌توان به این آمال رسید. تنها ازدواج مطابق با قوانین و شرایط اسلام است كه می‌تواند این انتظار را برآورده سازد.
به منظور رسیدن به این هدف، اسلام شرایط خاصی را برای ازدواج در نظر می‌گیرد. این شرایط بسیار متنوع است؛ چرا كه به واسطه‌ی اهمیت این هدف، اسلام حتی شرایط تغذیه، حالات روحی و; موثر را از نظر دور نداشته است؛ لذا به رعایت برخی امور و اجتناب از بـرخی عوامل موثـر دیگر توصیه می‌نماید. (الحر العاملی، 1403ق: ج14، صص50-68) به عنوان نمونه، اسلام از ازدواج با فرد شراب خوار و بد اخلاق، كم خرد و احمق نهی می‌نماید. (همان: صص59-53) قابـل توجه اسـت كه در بـرخی از اسناد اسلامی توصیه شده است كه اگر با این افراد تن به ازدواج دادید، از آن‌ها بچه‌دار نشوید. (رك. همان: ص57 ، باب 34) این توصیه از طرف منابع اسلامی نشان می‌دهد كه

این شرایط حداقل به منظور تولد نسل سالم و پاك مورد نظر اسلام قرارگرفته است. هم‌چنان كه در برخی اسناد، به این هدف عالی ازدواج توجه صریح شده و به شرافت خانوادگی به عنوان یك شرط اساسی می‌نگرد و می‌فرمایند: «تزوجوا فی الحجر الصالح، فان العرق دساس»، «با خاندانی صالح ازدواج كنید، زیرا عرق (ژن) دساس و بسیار تأثیرگذار است.» (طبرسی، بی‌تا: ج1، باب 8 ، ص373)

3- حفظ عفت و حیای فردی و اجتماعی

توجه به صفات برجسته‌ی انسانی و زمینه‌سازی به منظور تأمین آن‌ها، از جمله‌ی اهداف مهم و خطیری است كه اسلام از طرق مختلف در صدد تأمین آن‌ها است. عفت و حیا از جمله‌ی این صفات می‌باشند كه یكی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا، ازدواج است. اسلام با تشریع و تبلیغ ازدواج، به دو شكل مسیر نیل به این هدف را هموار می‌سازد: یكی از این جهت كه ازدواج را بهتری

ن و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌كند. اسلام با ابراز این اندیشه نه تنها به ازدواج به عنوان عملی پست نگاه نمی‌كند، بلكه آن را عملی با ارزش، مقدس و شایسته‌ی ثواب تلقی می‌نماید و با ارائه‌ی این گونه تلقی از ازدواج، مسیر صحیح پاسخ به نیازهای جنسی را معرفی و ترویج می‌كند تا آدمی را از پرتگاه رفتارهای جنسی بی‌ضابطه دور ساخته و به این نوع

رفتار او نظم و قانون بخشد و از رهگذر قانونمندسازی رفتارهای جنسی، عفت و حیا را به جامعه‌ی بشری ارزانی نماید. مسیر دومی كه اسلام برای رسیدن به هدف عفت عمومی پیش می‌گیرد، همانا تشریع قوانین خاص در محدوده‌ی درونی ازدواج است. یعنی اگرچه ازدواج را مسیر نیل به عفت و حیا می‌داند، ولی به گونه‌ای ازدواج را ترویج و تشریع نمی‌كند كه خود تهدیدی برای عفت

اجتماعی محسوب شود و افراد هرزه در قالب ازدواج به اهداف زشت خود برسند و عفت عمومی را به یغما برند. در واقع، اسلام با پیش گرفتن مسیر تعادل نه راه ازدواج صحیح را به روی نیازهای بشر بسته است تا به بیراهه رود و عفت را پایمال سازد و نه با نگاه افراطی به ازدواج، خود ازدواج را وسیله‌ای برای بی عفتی قانونی دیگران قرارداده است تا در قالب ازدواج به اهداف پلید خود برسند.

4- تأمین آرامش و سكون دل

آرامش بخشیدن به نهاد ناآرام و دل بی‌قرار انسان، نیازمند ارتباط با جنس مخالف است كه اسلام آن را با ازدواج برای افراد تأمین می‌نماید. آدمی در مراحل مختلف حیات خود به مرحله‌ای می‌رسد كه افزون بر نیازهای جسمی و جنسی، خود را نیازمند ارتباط با جنس مخالف می‌بیند. این نیاز به گونه‌ای است كه حتی با ارضای نیاز جنسی هم برطرف نمی‌شود و آدمی حتی در حالی‌كه به تمایلات جنسی او پاسخ قانع داده شده است، باز هم احساس كمبود ارتباطی و همنوایی با

جنس مخالف را دارد. این نیاز، در برخی مواقع، آن‌قدر شدید می‌شود كه تمركز و آرام و قرار را از دل انسان سلب می‌نماید. تنها عاملی كه می‌تواند به این انسان بی‌قرار، آرامش بخشد و وی را به ساحل امن سلامتی روحی و روانی مسكن دهد، ازدواج است. اسلام هم یكی از اهداف ازدواج را پاسخ به این نیاز درونی معرفی می‌نماید و تأمین آن را از جمله‌ی آیات و نشانه‌های خداوند

می‌شمارد: «و من ایاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها;» (روم، 21) «از نشانه‌های خداوند این است كه همسرانی را از جنس خودتان برای شما آفرید تا در كنار هم آرامش یابید.»

آرامش و سكون، نیاز همیشگی انسان‌ها است. انسان جز در ظرف روانی آرامش و قرار، قادر به انجام فعالیت نیست و تنها در این صورت می‌تواند به اهداف خویش برسد و حتی وجود خویش را حفظ نماید. چه روی دیگر سكه‌ی آرامش و قرار، اضطراب و آشوب است. دل آشوب‌زده و انسان مبتلا به اضطراب، سلامت خود را در معرض تهدید می‌بیند تا چه رسد كه در پی اهداف زندگی خود برآید. آدمی هیچ‌گاه از اضطراب استقبال نكرده و همیشه از آن گریزان است؛ چرا كه آن را بزرگ‌ترین تهدید برای خود می‌داند. اسلام با تشریع ازدواج و تأمین آرامش و قرار، بزرگترین خواسته‌ی بشر را به او هدیه داده است. با تأمین «آرامش و سكون»، كلید سلامت روح و روان در اختیار آدمی قرار می‌گیرد و مسیر تكامل و تعالی به روی وی باز می‌شود.

اهداف مذموم ازدواج از دیدگاه اسلام

اسلام تنها به بیان اهداف مثبت و مورد پذیرش ازدواج نمی‌پردازد، بلكه در كنار بیان اهداف عالی ازدواج، مسلمانان را از ازدواج به منظور رسیدن به برخی اهداف نامناسب و زشت بر حذر می‌دارد. براین اساس، اسلام ازدواج‌هایی را كه به منظور كسب مال و ثروت، فخرفروشی، خودنمایی، رسیدن به موقعیت و منزلت اجتماعی و دنیوی و صرفاً ارضای غریزه‌ی جنسی انجام می‌پذیرد، سخت نكوهش می‌نماید. به این ترتیب می‌توان گفت كه اسلام تنها با نظر ایجابی به ازدواج نگاه

نمی‌كند و تنها به بیان اهداف ایده‌آل ازدواج اكتفا نمی‌نماید، بلكه از ازدواج به قصد رسیدن به اهداف ناپسند و نادرست نیز ممانعت می‌نماید و به مسلمانان توصیه می‌كند كه تنها به منظور رسیدن به اهداف مقدس و متعالی بیان شده به سراغ ازدواج بروید و به آن‌ها هشدار می‌دهد كه اگر به منظور آن اهداف مطرود ازدواج كنید، به آن اهداف نمی‌رسید و اگر هم آن‌ها تأمین شوند، سعادت‌آفرین نیستند و موجب گرفتاری خواهند بود.

ازدواج در مسیحیت
قبل از توصیف و تبیین فلسفه و بیان اهمیت و اهداف ازدواج در آیین مسیحیت، توجه به سه نكته ضرورت دارد:
الف)- در این بررسی، همان‌گونه كه در توصیف اسلام گذشت، به نظریه و دیدگاه دینی مسیحیت در خصوص ازدواج به عنوان دین الهی پرداخته می‌شود و به فرهنگ رایج و آداب و رسوم متداول در بین مسیحیان در ازدواج توجه نمی‌شود. به بیان دیگر، آن‌چه در این نوشتار به تطبیق و مقایسه گذارده می‌شود، فرهنگ رایج و آداب و رسوم بومی و اجتماعی متداول و مرسوم در جامعه‌ی مسیحی نیست؛ بلكه آموزه‌های برگرفته از منابع اصیل و متون قابل استناد مسیحیت می‌باشد كه با تعالیم برگرفته از متون اسلامی مقایسه می‌شود.

ب)- در این موضوع، مقایسه صرفاً بر مبنای آموزه‌های مستند به متون دینی صورت گرفته و تحلیل تحلیل‌گران و پژوهش‌گران در مورد متون اسلامی و مسیحیت، مبنای تطبیق قرار نگرفته است و بر پایه تحلیل‌های انجام شده تطبیق انجام نمی‌شود؛ لذا تطبیق‌ها بر اساس معارف برگرفته از منابع دینی انجام می‌گیرد.

ج)- در بررسی نظریه اسلام، ابتدا به فلسفه و علل ازدواج پرداخته شد؛ ولی در بررسی دیدگاه مسیحیت، اهمیت و جایگاه ازدواج بر مبحث علل و فلسفه ازدواج مقدم گردید. این اختلاف در بررسی، محصول مقایسه و تطبیق است كه جدای از آشنایی با جایگاه ازدواج در مسیحیت نمی‌توان به سراغ علل و فلسفه‌ی آن رفت؛ زیرا در سطور بعدی روشن خواهد شد كه مسیحیت بعد از ناتوانی در حفظ طهارت و پاكی، ازدواج را تشریع می‌نماید و ازدواج در این آئین از یك جایگاه دست دومی برخوردار است.

یحیت
1- تقدیس ازدواج
مسیحیت با معرفی ازدواج به عنوان یكی از آیین‌های مقدس و شعائر دینی، جایگاهی خاص برای ازدواج قائل است. در الاهیات مسیحی شعائر دینی آدابی هستند كه به واسطه‌ی آن‌ها فیض خداوند از طریق نامرئی به انسان می‌رسد. (مولند، 1381: ص37) نزد مسیحیان شعار مذهبی عبارت است از یك عمل محسوس كه به موجب تأسیس الهی‌اش تنها شكل و صورت نیست؛ بلكه چیزی است كه در نجات و تقدس انسان اثر دارد. (همان: ص66) هر شعاری یك شكل مرئی و محسوس از فیض نامرئی به شمار می‌رود. مسیحیان كاتولیك رم، هفت شعار را به رسمیت

می‌شناسند كه ازدواج یكی از آن شعائر است.[ii] آن هفت شعار عبارتند از: تعمید، توبه، تایید (تثبیت ایمان)، عشای ربانی، تدهین نهایی، اعتراف و ازدواج. از بین این گروه شعائر، پنج شعار اول، برای سلامت روح هر فرد مسیحی انجام می‌شود؛ در حالی‌كه دو شعار اخیر، یعنی اعتراف و ازدواج برای خدمت به كلیسا و تشكیل خانواده انجام می‌پذیرد. (همان: صص67-66)

ازدواج مقدس[iii] تنها شامل تشریفات ازدواج كه صرفاً عمل تقدیسی است، نمی‌شود؛ بلكه پیمان میان زن و شوهر و اموری را كه ازدواج با آن‌ها تكمیل می‌شود را نیز شامل می‌شود. از نظر تاریخی، مدرك ازدواج به عنوان یك آیین مذهبی، به كتاب مقدس برمی‌گردد كه از آن به «سر عظیم» تعبیر می‌كند.[iv] سر عظیم به ارتباط میان زن وشوهر اشاره دارد. زندگی زناشویی صفت شعاری خود را از این عقیده گرفته است كه نمونه‌ای زمینی از یك حقیقت آسمانی است. (همان: ص80)

بر این اساس، ازدواج در مسیحیت یك پدیده طبیعی و صرفاً عملی دنیوی و انسانی تلقی نمی‌شود؛ بلكه جایگاهی آسمانی و برتر از حیات دنیوی دارد. شاید بتوان گفت كه ازدواج در مسیحیت تنها برآورنده نیازهای مادی نیست و به قصد رسیدن به این هدف یا به منظور تأمین اغراض دنیوی ـ تا چه رسد به اهداف غریزی و حیوانی ـ انجام نمی‌پذیرد. البته پروتستان‌ها معتقدند، این شعائر جزء ضمائم گزینشی در زندگی مسیحیـان اسـت كه هـر كـس بخواهـد می‌توانـد آن‌ها را بپذیـرد یا رهـا كنـد. چـون پروتستان‌ها به نیت بیش از عمل اهمیت می‌دهند، معتقدند رستگاری موهبتی است كه از جانب خداوند اعطا می‌شود نه از راه برگزاری شعائر مقدس مانند ازدواج. (مك‌آفی برون، 1920م: ص285)

2- ازدواج اتحادی دایم و ناگسستنی
در مسیحیت، ازدواج نشانه‌ی محبت خداوند به بشریت است و به وسیله‌ی این عمل، زن ومرد اتحادی مقدس و غیر قابل انفصال بر قرار می‌كنند. در واقع، در مسیحیت ازدواج عبارت است از یكی شدن محبت دو شخص كه با یكدیگر برای زندگی مشترك همراه با امانت‌داری متقابل و همكاری متعهد می‌شوند.(همان: ص286) مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند كه یكی شدن مرد و زن را نشانه‌ی آشكاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و تجدید فراش در زمان حیات همسر مخالفند. (میشل، 1377: ص95)

در مسیحیت، دو عنصر ماهیت ازدواج را فراهم می‌آورد؛ قداست آسمانی و الهی و ناگسستنی بودن پیمان منعقد شده. پس ازدواج در مسیحیت یك نوع پیمان دایم و تعهد پایدار آسمانی است كه نشان از محبت خداوند دارد. این تعهد آسمانی و الزام‌آور، هرگز قابل گسستن و نقض نیست. در انجیل، طلاق زن و ازدواج مجدد زن، در حكم زنا به شمار می‌رود. در انجیل متی پیرامون طلاق چنین آمده است: هر كس زن خویش را بدون آن كه خیانت از وی دیده شود، طلاق دهد و آن زن هم دوباره شوهر كند، آن مرد مقصر است، چون باعث شده، زنش زنا كند و مردی هم كه با این زن ازدواج كرده، زناكار است. (وكیلی، 1375: صص48-47)

3- تجرد عامل تقرب به خدا
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن عزوبت و تجرد و دوری گزیدن از ازدواج امری پسندیده‌تر است. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با كم كردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی (ع) و مریم مقدس (ع) می‌سازد. (پطرس، 1882م: ص345)

بنابر دیدگاه انجیل، ازدواج تنها وسیله‌ای جهت دفع شهوت و جلوگیری ازمعصیت است و خود ارزشمند نیست. اگرچه از ازدواج به عنوان آیین مقدس یاد می‌شود، ولی این قداست ذاتی ازدواج نیست؛ بلكه نگاه به ازدواج به عنوان وسیله ای جهت حفظ پاكی و تامین نیازهای جسمی است. لذا در صورت آلودگی به حرام، ازدواج مستحب می‌شود وگرنه اگر كسی بتواند شهوت خود را كنترل كند، بهترین عمل عزوبت، بتولیت و عدم ازدواج است. چون عزوبت نزد خداوند، از ازدواج بهتر است.

پس برای افرادی كه نمی‌توانند پاكی و طهارت خود را حفظ كنند و آلوده می‌شوند، ازدواج خوب است؛ ولی اگر ازدواج نكنند، خوب‌تر است؛ چون در ازدواج، انسان به فكر ارضا و تحصیل رضای همسر است؛ درحالی‌كه شخـص غیر متـزوج پیوستـه در پی تحصیـل رضـای پروردگار است. (سكری سرور، بی‌تا: ص68)

در این رابطه به بعضی از بیانات «پولس» اشاره می‌شود:
ـ «اما درباره‌ی آن چه به من نوشته بودید، مرد را نیكو آن است كه زن را لمس نكند؛ لكن به سبب زنا هر مرد زوجه خود را بدارد، ; به مجردین و بیوه زنان می‌گویم كه ایشان را نیكو است كه مثل من بمانند، اگر پرهیز ندارند، نكاح كنند؛ زیرا كه نكاح از آتش هوس بهتر است.» (رساله اول پولس به قرنتیان،7/10-1)
ـ «شخص مجرد در امور خداوند می‌اندیشد كه چگونه رضامندی خداوند رابجوید و صاحب زن در امور دنیا می‌اندیشد كه چگونه زن خود را خوش سازد.» (همان:40-
7/32)
به بیان دیگر، اصل اساسی آن است كه آدمی رهبانیت پیشه كند (چه مرد و چه زن)؛ ولی از آن‌جا كه این كار غیر ممكن است، ازدواج اجازه داده شده است. از باب جمع بین ارزش بودن رهبانیت و ضرورت حفظ خود از گناه، ازدواج با یك نفر مباح دانسته شد؛ یعنی روی‌آوری به ازدواج فقط برای پاسخ به ضرورتی است كه از راه عزوبت نمی‌توان آن را فراهم نمود؛ چه گزینه‌ی اول عزوبت است؛ لذا در بهره‌مندی از ازدواج باید به قدر ضرورت اكتفا نمود؛ چرا كه ازدواج راه فرار از آتش هوس

,دانسته شده است، (رك. رساله اول پولس به قرنتیان، 7/10-1) نه مسیر رسیدن به ملكوت و آدمی برای فرار از آتش خلق نشده بلكه برای رسیدن به كمال – ملكوت- به دنیا آمده است. بر این اساس، در این مسیر فرعی یعنی ازدواج دیگر تعدد و تجدید راه ندارد و برای هیچ‌یك از زن و مرد

ازدواج مجدد ممكن نیست؛ مگر آن‌كه یكی از دو زوج بمیرد و طلاق در صورتی ممكن می‌شود كه یكی از دو زوج از مسیحیت خارج شود. (شبلی، 1993م: ج2، ص 198) بر اساس احكام و مقررات ازدواج در مسیحیت، باید زوجین هر دو مسیحی باشند تا بتوانند با هم ازدواج كنند و لذا اگر بعد از ازدواج یكی از آن دو از مسیحیت خارج شود، باید از هم جدا شوند. (سكری سرور، بی‌تا: ص69)

به عقیده برخی مجامع[v]، كسی‌كه اقدام به ازدواج می‌كند، طریق راحت و آسانی را كه اغلب مردم برمی‌گزینند، انتخاب كرده است؛ اما كسی كه عفت پیش می‌گیرد، راه برتر و سزاوارتری را برگزیده و همانند ملائكه شده است. كسی كه ازدواج می‌كند سزاوار سرزنش نیست؛ لكن از آن نعمتی كه با عفت به آن می‌رسد دور می‌ماند. راه عزوبت، كوتاه‌ترین راه رسیدن به ملكوت است. حتی در مجامع بیان شده كه ازدواج مانع ورود به ملكوت خداوند است.

(سكری سرور، بی‌تا: ص69) با عنایت به این سخن، مقدس شمردن ازدواج در مسیحیت هرگز به معنای ارزش ذاتی ازدواج نیست. ارزش ذاتی و اساسی برای عزوبت است و چون با عزوبت می‌توان به ملكوت رسید نه با ازدواج، ازدواج وسیله‌ای است جهت فرار ازآتش هوس نه تامین اهداف عالی و لذا عزوبت انتخاب خواص و برگزیدگان است وعموم مردم چون از عزوبت عاجزند به ازدواج روی می‌آورند.

ب- فلسفه ازدواج در مسیحیت
1- علت اساسی تشریع ازدواج
– حفظ پاكی و طهارت
بر پایه آن‌چه گذشت، می‌توان گفت كه در مسیحیت دو سطح از پاكی مورد نظر است:
– پاكی از زنا و روابط جنسی نامشروع
-پاكی از ارتباط با جنس مخالف؛ هر چند در قالب آیین مذهبی و شعائر دینی همانند ازدواج صورت گیرد.

مقصود اولی و اساسی در دیدگاه مسیحیت، تأمین و حفظ پاكی نوع دوم است. لذا كسی كه بتواند خود را بر اساس تعریف دوم، از آلودگی و ناپاكی مصون بدارد و پاكی نوع دوم را برای خود فراهم آورد، هرگز نباید به سراغ ازدواج برود. این گروه كه از دیدگاه مسیحیت، انسان‌های برتر و برگزیده تلقی می‌شوند، نیازمند ازدواج نیستند و برای آن‌ها ازدواج تشریع نشده و نخواهد شد تا از علل و فلسفه‌ی آن سخن گفته شود. ازدواج برای افرادی تشریع شده و می‌شود كه نمی‌توانند پاكی نوع دوم را برای خود فراهم آورند. از این رو به كشیشان ـ به عنوان برگزیدگان ـ حق ازدواج داده نمی‌شود. چه دادن حق ازدواج به كشیشان، سبب تصفیه اخلاق عمومی خواهدشد. (دورانت، 1373: ج6، ص26)

بنابراین، ازدواج در مسیحیت، بعد از ناتوانی از تأمین پاكی نوع دوم تشریع شده است و فلسفه‌ی آن، حفظ و تأمین پاكی نوع اول است تا انسان‌ها به زنا و روابط نامشروع مبتلا نشوند. از این رو، بعد از منع كشیشان از ازدواج می‌گویند، صیغه‌گیری كشیشان، شورشی به‌جا و بر حق، علیه این قانون سخت و خشن است. (همان: صص 27-26)

به بیان دیگر، در مسیحیت ازدواج به خودی خود مطلوب نیست و انتخاب و گزیده اول مسیحیت نمی‌باشد تا برای خود ازدواج به عنوان ازدواج، فلسفه بیان شود؛ بلكه عزوبت و تجرد كه نقطه‌ی مقابل ازدواج است، گزیده‌ی نخست مسیحیت است. پس بنابر قاعده باید برای عزوبت فلسفه و علت بیان شود نه برای ازدواج. اما از آن‌جا كه عزوبت نمی‌تواند اهداف دست اول مسیحیت را ـ همانند پاكی از ارتباط با جنس مخالف و رهبانیت ناب ـ تأمین نماید، به سراغ ازدواج می‌آید تا بلكه بتواند به برخی از سطوح پایین‌تر اهداف خود دست یابد.

2- علت فرعی تشریع ازدواج
– نجات و رستگاری
در مفهوم شعائر چنین می‌گویند: شعائر جهت رسیدن فیض خداوند به انسان از طریق نامریی هستند؛ یعنی این شعایر كمك خداوند كه برای نجات بشر لازم هستند را به وجود می‌آورند. (زیبایی‌نژاد، 1382: ص315) ازدواج كه یكی از این شعائر می‌باشد، از این قاعده خارج نیست. لذا مسیحیان معتقدند، شعائر برای نجات و رستگاری ضروری هستند. البته در نحوه‌ی تأثیر این شعائر در رستگاری، اختلاف نظر دارند. كاتولیك‌ها می‌گویند: بدون بهره‌مندی از این شعائر، نجات برای هیچ‌كسی ممكن نیست و برای رسیدن انسان به نجات و رستگاری تشریع شده‌اند؛ ولی پروتستان‌ها تأثیر این شعائر را در حد به نمایش در آوردن رستگاری و نجات می‌دانند یا آن‌ها را در صحه گذاردن بر نجات و رستگاری موثر می‌دانند و عامل اصلی را اراده‌ی خداوند می‌شمارند. (مك آفی برون، 1920م: ص286)

در هر حال، ازدواج برای تأمین نجات و رستگاری انسان‌ها آورده شده است؛ چه انسان خود این تأثیر را به دست خود فراهم آورد یا با وسیله‌سازی از خداوند بخواهد كه این موهبت را به وی عطا كند.
با توجه به فلسفه نخست و این‌كه عزوبت در مسیحیت گزیده و برتر است، قابل ذكر است كه راه اول نجات و رستگاری، همانا رهبانیت و عدم ارتباط با جنس مخالف ـ عزوبت و بتولت ـ است و ازدواج راه اول و گزیده‌ی نخست، جهت رسیدن به رستگاری و نجات نیست؛ حتی اگر در قالب روش‌های شرعی و قانونی باشد. بر این اساس، اگر فلسفه‌ی ازدواج، نجات و رستگاری بیان می‌شود، باز هم به عنوان فلسفه و چرایی دوم است. لذا در فرض ناتوانی از رهبانیت برای رسیدن به رستگاری، ازدواج به عنوان راه بدیل تشریع و به عنوان یك شعار معرفی شده است.

ج- اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیت
در نزد مسیحیان، ازدواج اهداف متعدد و متنوعی را تعقیب می‌كند كه به اهداف مهم آن اشاره می‌شود:

1)- پیدایش فرزندان شایسته و پاك
از اساسی‌ترین اهداف ازدواج در نزد مسیحیان، پیدایش فرزندان شایسته و برخورداری از نسل پاك و پارسا است. تنها راه پیدایش نسل پاك و شایسته، ازدواج و تشكیل خانواده است. لذا این ازدواج باید با رعایت شرایط معین شده همراه باشد تا بتواند به اهداف خود برسد. مثلاً ـ بنابر عقیده‌ی برخی از مذاهب مسیحی ـ از جمله‌ی این شرایط، آن است كه باید عقد ازدواج خوانده شود و صرف رضایت طرفین كفایت نمی‌كند و حتی این عقد باید توسط كشیش اجرا شود (سكری سرور، بی‌تا: ص92) یا زوجین هر دو باید مسیحی و از یك مذهب باشند و اختلاف مذهب زن و شوهر، یكی از موانع ازدواج به حساب می‌آید. (مولند، 1381: ص123)

2)- اهتمام به كثرت نسل
«مقصود خداوند برای زوج ازدواج كرده این بود كه با تولید نسل، فرزندان زیاد شوند.» (متی 6-4: 19)
مسیحیت به تكثر نسل اهتمام جدی دارد و از محدود كردن آن امتناع می‌ورزد. ازدواج برای سلامت امت مسیح، لازم است و دلیل بر ایمان به خدا و اعتقاد به عنایت خداوند و سبب جلب خوشحالی خانواده می‌شود؛ لذا در ممالكی كه مسیحیت در اقلیت قرار دارند، اهتمام به كثرت نسل بیشتر است. (شبلی، 1993م: ج2، ص197)

3)- ایجاد محبت و وفاداری و یكی شدن زوجین
ازدواج خود نشانه‌ی محبت خدا به بشریت است. مزدوجین برای تولید مثل، تربیت فرزندان و رشد آنان در فضای ایمان و محبت به خدا تلاش می‌كنند. در واقع ازدواج رمز و نشانه‌ای بشری از شیوه‌ی رفتار خداوند با انسان به شمار می‌رود. همان‌گونه كه خداوند انسان‌ها را دوست می‌دارد، در این‌جا نیز به این امر اهتمام دارد و از مزدوجین تعهد می‌گیرد تا با یكی شدن، نشانه‌ی آشكاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. (میشل، 1377: ص95) لذا باید خانواده را كانونی از محبت خدا قرار دهند تا در پرتو این كانون محبت، فرزندان رشد كنند.

4)- ایجاد پیوند ناگسستنی
از دیدگاه مسیحیت، ارتباطی كه دو زوج در ازدواج با یكدیگر برقرار می‌كنند، عمیق‌ترین رابطه‌ای است كه دو انسان می‌توانند با همدیگر برقرار كنند. خداوند ازدواج را به وجود آورد تا نه تنها از لحاظ جسمی، عاطفی، عقلانی و اجتماعی، بلكه در زمینه‌ی روحانی نیز، بین دو انسان اتحادی صمیمی و عمیق برقرار شود. (استات، بی‌تا: ص42) اهتمام مسیحیت به این هدف، آن‌قدر زیاد است كه هر گونه عملی كه منجر به گسستن پیمان ازدواج شود، محكوم شده است. لذا به هیچ وجه جدایی، طلاق و تعدد زوجات را تجویز نمی‌كند و آن‌ها را از محرمات می‌شمارد. به عنوان نمونه، در زمان «پیوس یازدهم»، سقط جنین، جلوگیری از بارداری و طلاق كه به عنوان عوامل سست كننده ازدواج تلقی می‌شوند، محكوم شد. (زیبایی‌نژاد، 1375: ص126) افزون بر توصیه‌های اكید دینی در مراسم ازدواج نیز، كشیش كلماتی را تكرار می‌كند كه به این پیوند استحكام می‌بخشد. مثلاً به زوجین می‌گوید كه این جملات را با هم تكرار كنند: «در خوشی‌ها و ناراحتی‌ها، در غنا و فقر، در بیماری و سلامتی (همدیگر را) دوست می‌داریم و گرامی می‌داریم تا وقتی كه ما دو نفر زنده‌ایم.» (كاكس، 1378: ص116)

5)- تشكیل خانواده
یكی دیگر از اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیت، تشكیل خانواده است. مسیحیت برای بقای نسل، تنها به قوانین ازدواج اهتمام ندارد؛ بلكه استمرار نسل و آیین مسیحیت را در تولید فرزندان و در فضای خانواده می‌جوید. بر این اساس مسئولیت پرورش نسل را به آن می‌سپارد. تربیت نسل، وظیفه‌ی خانواده و حق اجتماع است. در خانواده باید تعاون و همكاری در تمام شئون حیات، حاكمیت داشته باشد تا بتواند در پرورش نسل موفق باشد. ازدواج هسته‌ی اصلی تشكیل خانواده است و خانواده نیز از دیدگاه‌های مختلف تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و; اهمیت دارد.(منصور، 1999م: صص158-157)

بنابر دیدگاه مسیحیان كاتولیك، نه تنها به دنیا آوردن فرزند، بلكه حق اساسی و وظیفه‌ی تربیت و تعلیم شایسته آن‌ها از خصوصیات و اهداف ازدواج است. (برانتل، 1381: ص242)

وجوه اشتراك اسلام و مسیحیت در ازدواج

دیدگاه‌های مشترك اسلام و مسیحیت را در مورد فلسفه، جایگاه و اهداف ازدواج به شرح زیر می‌توان خلاصه نمود:

الف- هر دو دین اسلام و مسیحیت ازدواج را به عنوان تنها راه دینی، مشروع و قانونی جهت برقراری روابط جنسی و پاسخ به نیازهای زیستی وابسته به غریزه جنسی و تولید نسل و تكثر نوع بشر قبول دارند و معتبر می‌شمارند.

ب- ازدواج جایگاه خطیر و جلیل دارد و تنها راه تشكیل خانواده و موجب حفظ حیات و سلامت اعضای آن است.

ج- ازدواج تنها راه مقبول و مورد پذیرش جهت فراهم نمودن زمینه‌ی رشد اجتماعی بشری و سالم نگهداری آن از آفات مرتبط با غریزه جنسی است. (سلیم سالم، 2004م: ص163؛ ص183)

د- در بررسی جایگاه ازدواج، هر دو آیین به ازدواج به عنوان عملی مقدس نگاه می‌كنند. البته تعبیر آن‌ها متفاوت است. اسلام از ازدواج به «پیمان مقدس» تعبیر می‌كند و مسیحیت از آن به عنوان «سر عظیم»، «پیمان عفت» و «آیین مقدس» یاد می‌كند.

ه‍در بررسی اهداف ازدواج، اهدافی چون «تولید نسل پاك»، «اهتمام به تكثیر نسل»، «تشكیل خانواده» و «ایجاد محبت و مودت» از اهداف مشترك هر دو آیین الهی است.

وجوه افتراق اسلام و مسیحیت در ازدواج

دیدگاه‌های متفاوت و افتراقی مسیحیت و اسلام را در مورد فلسفه، جایگاه و اهداف ازدواج به شكل زیر می‌توان بیان نمود:

الف ـ برخلاف اسلام كه به تأهل اهمیت داده و تجرد را حالتی ناپسند و منفور در نزد خداوند می‌داند، از منظر مسیحیت، تجرد و عزوبت نسبت به ازدواج از جایگاه برتر و عالی‌تری برخوردار است. بر حسب این دیدگاه، رهبانیت روشی مبارك و پسندیده و یكی از نعمت‌های الهی و عطایای ربانی است و بسیاری از مؤمنین مسیحی به رهبانیت دعوت می‌شوند و در این سلك زندگی می‌كنند و خود را به نماز، دعا و ; مشغول می‌سازند و از زندگی با مردم و همراهی با آن‌ها كناره می‌گیرند؛ اما در اسلام رهبانیت حرام شمرده شده و بدعت و عملی غیر الهی خوانده می‌شود: «لا رهبانیه فی الاسلام» تأهل در اسلام بسیار پسندیده و مورد ترغیب قرار گرفته است. (همان: ص184)

در هیچ یك از ادیان الهی، رهبانیت مورد پذیرش و ترغیب قرار نگرفته و نمی‌گیرد و آن‌چه در مسیحیت دیده می‌شود، نوعی تحریف است؛ لذا در مسیحیت تحریف شده، رهبانیت ارزش یافته است. رهبانیت و عزلت نمایانگر تحقیر زن است. ترك ازدواج، خود دلیل بارزی بر بی‌توجهی به مقام زن است. زن در انجیل، نسبتی طولی و نه عرضی با مرد دارد از مفاهیمی چون تأكید بر فریب خوردن حوا به وسیله شیطان، آفرینش زن به جهت خلقت مرد،[vi] چنین استنباط می‌شود كه زن از نظر خلقت مؤخر از مرد است (از نظر ارزشی) و از آن‌جا كه از مرد منتزع و جدا شده، به مثابه تابعی از مرد است و به جهت آن كه موجب رانده شدن آدمیان از بهشت شده است، جنسی نامطلوب انگاشته می‌شود. بنابراین، تحقیر زن در انجیل، می‌تواند یكی از ریشه‌های ارزشی بودن رهبانیت و عزلت در مسیحیت به شمار آید. از سوی دیگر، نظر به این‌كه ازدواج مهمترین وظیفه اجتماعی زن و مرد به شمار می‌رود، ترجیح رهبانیت نوعی بی‌توجهی به شئون است. زیرا به حكم باری تعالی، زن آفریده شده است، برای آن‌كه مادر باشد و به تربیت و بقای نسلی همت گمارد كه در آینده موجب اعتلای جوامع انسانی شود؛ هم‌چنان كه خداوند متعال، داشتن فرزند را نتیجه پیمان زناشویی و در ردیف طیبات ذكر كرده است: «والله جعل لكم من انفسكم ازواجاً و جعل لكم من ازواجكم بنین و حفده و رزقكم من الطیبات»، (نحل، 72) (رك. وكیلی، 1370: صص54-50)

ب- اسلام و مسیحیت گرچه هر دو از حفظ پاكی سخن می‌گویند، ولی پاكی مورد نظر اسلام با پاكی مورد نظر مسیحیت كاملاً متفاوت است. در اسلام، هرگز پاكی به معنای پاسخ ندادن به ندای فطرت و ازدواج نكردن نیست؛ بلكه اسلام حتی ازدواج نمودن را هم پاكی و امتیاز می‌داند.

ج- در بررسی جایگاه ازدواج در اسلام و مسیحیت، هر یك پایگاهی اختصاصی برای ازدواج قائل است. مسیحیت آن را «پیمانی ناگسستنی و دائمی» می‌داند و اسلام آن را «مایه بركت»، «فضیلت بخش اعمال دیگر» و «سیره عملی پیامبر و ائمه» می‌شمارد. هم‌چنین اسلام ازدواج را عامل تقرب و مسیر اصلی نیل به مقام قرب می‌شمارد؛ درحالی‌كه مسیحیت راه اصلی تقرب را در عزوبت می‌جوید و ازدواج را مانع و مسیر انحراف آمیز و دور دست منتهی به مقام قرب می‌داند.

د- از آن‌جا كه مسیحیت بعد از ناتوانی در عزوبت به ازدواج روی آورده است و عزوبت را انتخاب اول خود می‌داند، در روی آوری به ازدواج به میزان ضرورت اكتفا كرده و هرگز تعدد زوجه و ازدواج مجدد را نمی‌پذیرد؛ لذا در مقام بیان جایگاه، آن را «اتحادی دایم و ناگسستنی» می‌داند؛ در حالی كه اسلام در بیان مقام ازدواج، «ناگسستنی بودن» را از ویژگی‌های برجسته‌ی بیانگر جایگاه قرار نمی‌دهد.

ه‍در بررسی علل و فلسفه تشریع ازدواج نیز، هر یك از ادیان مسیحیت و اسلام، فلسفه‌ای اختصاصی بیان می‌كنند. اسلام فلسفه‌ی ازدواج را پاسخ‌گویی به ندای فطرت می‌داند؛ اما مسیحیت گویا عزوبت را پاسخ اولیه به فطرت و طبیعت می‌داند؛ لذا به عزوبت به عنوان صفتی برتر از تأهل نگاه می‌كند و معتقد است افرادی كه توان حفظ طهارت همراه با عزوبت را ندارند، باید به ازدواج تن دهند. در نگاه مسیحیت گویا فطرت آدمی در وهله‌ی اول با عزوبت سازگار‌تر می‌نماید و ازدواج برای افرادی تشریع شده است كه نتوانسته‌اند عزوبت همراه با عفت را تأمین نمایند.

و- اسلام و مسیحیت، هر یك علل خاصی را نیز برای ازدواج در نظر دارند. مسیحیت در كنار «حفظ پاكی»، «نجات و رستگاری» را از جمله علل تشریع ازدواج می‌داند و اسلام هم در كنار «پاسخ به ندای فطرت»، «آرامش روحی و روانی»، «حفظ نوع بشر» و «رشد و تعالی انسان» را نیز از علل تشریع ازدواج می‌شمارد.

ز- اسلام و مسیحیت، در كنار اهداف مشترك، اهداف اختصاصی خود را نیز از ازدواج تعقیب می‌كنند. اهداف اختصاصی مسیحیت از ازدواج عبارت از: «ایجاد پیوند ناگسستنی» و اهداف اختصاصی اسلام عبارتند از: «تأمین آرامش و سكون»، «رشد و تكامل شخصیت»، «حفظ عفت و حیای اجتماعی» و «شكوفاسازی استعداد».

ح- اسلام در حالی‌كه اهداف ممدوح ازدواج را بیان كرده و انسان‌ها را به آن‌ها ترغیب می‌نماید، اهداف مذموم و ناشایست ازدواج را نیز بیان و انسان‌ها را از این‌گونه ازدواج‌ها بر حذر می‌دارد. یعنی دور كردن اهداف نابجا و ناشایست از فضای ازدواج و هشدار دادن نسبت به آن‌ها، از خصایص ویژه‌ی اسلام است.

فهرست منابع:
×كتاب مقدس
× استات، جان: «مبانی مسیحیت»، روبرت آسریان، انتشارات حیات ابدی، بی‌تا.
×اعرافی، علیرضا: «اهداف تربیت از دیدگاه اسلام»، دفتر همكاری حوزه و دانشگاه، 1376
×برانتل، جورج: «آیین كاتولیك»، حسن قنبری، مركز مطالعات ادیان و مذاهب، 1381
×پطرس، فرماج: «ایضاح التعلیم المسیحی»، مطبعه الاباء المرسلین الیسوعیین، 1882م.
×الحر العاملی، محمد بن حسن: «وسائل الشیعه»، لبنان، دارالاحیاء التراث لبنان، 1403ق.
×دورانت، ویل: «تاریخ تمدن»، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1373

×رشید پور، مجید: «مراحل ازدواج در اسلام»، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1376
×زیبایی‌نژاد، محمد رضا: «در آمدی بر تاریخ و كلام»، انتشارات اشراق، 1375
× زیبایی‌نژاد، محمد رضا: «مسیحیت‌شناسی مقایسه‌ای»، تهران، انتشارات سروش، 1382
×سلیم سالم، غسان: «محاور الاتقاء و محاور الافتراق بین المسیحیه و الاسلام»، دارالطلیه 2004م.
×سكری سرور، محمد: «نظام الزواج فی الشرایع الیهودیه و المسیحیه»، دارالفكر العربی، بی‌تا.
×شبلی، احمد: «مقارن الادیان»، قاهره، مكتبه النهضه المصریه، 1993م.
×طبرسی، حسن: «مكارم‌الاخلاق»، انتشارات فراهانی، بی‌تا.
×عندلیب، حمزه: «نحن و الاولاد»، دلیل ما، 1422ق.
×قرآن كریم
×قمی، شیخ عباس: «سفینه البحار»، دارالتعارف، 1403ق.
×كاكس، هاروی: «مسیحیت»، عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مركز مطالعات ادیان و مذاهب، 1378
×كلینی رازی، محمدبن یعقوب: «الكافی»، دارالكتب الاسلامیه، 1367
×مجلسی، محمد باقر: «بحارالانوار»، لبنان، دارالاحیاء التراث، 1403ق.
×مشكینی، علی: «ازدواج در اسلام»، احمد جنتی، الهادی، 1366
×مطهری، مرتضی: «تعلیم و تربیت در اسلام»، تهران، انتشارات صدرا، 1362
×مك‌آفی برون، رابرت: «روح آیین پروتستان»، فریبرز مجیدی، انتشارات نگاه معاصر، 1920م.
×مكارم شیرازی، ناصر: «تفسیر نمونه»، دارالكتب الاسلامیه، 1368
×منصـور، محمدحسـین: «احكام‌الاسـره المطبقه علی المسیحین المصریین»، دارالمطبوعات الجامعیه، 1999م.
× مولند، اینار: «جهان مسیحیت»، محمد باقر انصاری و مسیح مهاجری، تهران، انتشارات امیركبیر، 1381
×میشل، توماس: «كلام مسیحی»، حسین توفیقی، مركز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377
×نجفی، محمد حسن: «جواهرالكلام»، مكتبه الاسلامیه، 1365
——————————————————————————–
* – كارشناس ارشد روانشناسی، عضو هیئت علمی مركز جهانی علوم اسلامی
[i] – مقصود از مسیحیت، دین تحریف شده كنونی است؛ نه ره‌آورد اصیل عیسی مسیح (ع).
[ii] – شعائر و آیین‌های مقدس در نزد پروتستان‌ها، فقط عشای ربانی و غسل تعمید است. تعالیم مسیحیت فقط بر این دو آیین اصرار دارد. این عقیده از این جا ناشی می‌شود كه پروتستان‌ها بر

اهمیت نیت و انگیزه پای می‌فشارند نه بر اعمال؛ (مك آفی برون، 1920م: ص284) البته كلیسای ارتودوكس از آن به عنوان یكی از خدمات كلیسا یاد می‌كند. (مولند، 1381: ص61)
[iii] – holy matrimony
[iv] – آیه 3 باب 5 رساله پولس رسول به افسیسان. (همان)
[v] – GANGRE
[vi] – «مرد از زن نیست؛ بلكه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده است؛ بلكه زن برای مرد[آخرین شده است.]» (عهد جدید، رساله اول پولس رسول به قرنتیان به باب 11/17-1)

;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.
منبع:فصلنامه كتاب زنان، شماره 27

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir